صندلی داغ E.H.S.A.N (مدیر تالار مهندسی معماری و هنـر)

وضعیت
موضوع بسته شده است.

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 19

صندلی داغ - 19

سلام اقا احسان
نمیدونم کسایی هم ک خیلی وقت نیست عضو هستن میتونن اینجا سوال بپرسن یا نه؟بهرحال امیدوارم پستم حذف نشه

سلام خانوم مهندس
این چه حرفیه، خیلی خوش اومدید | :gol:


1.بزرگترين درسي كه در زندگيت گرفتي چي بوده ؟
آخرین مطلبی که در این مورد نوشتم اینه :
بزرگترین که نه ، اما یکی از بزرگترین درسهای زندگی م اینه که همیشه روی چیزی حساب می کنم که توی دستم هست و دل به هیچ وعده ای خوش نمی کنم و منتظر هیچ معجزه ای نیستم ، بلکه معجزه ی امید و تلاش رو باور داشته باشم.

2.هیجان انگیز ترین كاری كه كردین چی بوده؟
یکی از هیجان انگیز ترین ها :
به گناباد رفته بودم. برای دیدن بزرگترین قنات جهان به اسم قنات قصبه .
در دل کویر بودم و فصل تابستان بود و هوا بس ناجوانمردانه گرم .
ورودی این قنات یه حفره ی باریک بود که بعد از پائین رفتن روبرو بن بست بود و باید از چپ و راست وارد میشدی.
دو نفر بودیم..
بعد از طی کردن چند قدم به تاریکی مطلق رسیدیم . چراغ موبایل ها رو روشن کردیم و در کورسوی تابیده از ال سی دی ش، تصمیم داشتیم ادامه بدیم و دادیم.
هر چقدر جلوتر میرفتیم ، فضا هیجان انگیز تر می شد و گاهی سر و صدای کمی هم میومد. حس این سفرهای اکتشافی بهم دست داده بود.
به حدی جلو رفتیم که دیگه از سرما، طاقت نیاوردیم و تصمیم گرفتیم برگردیم.
ناگفته نمونه که هر لحه آدم انتظار برخورد با یه جانور عجیب الحلقه داشت ؛ مثل تو فیلما:D
باورش سخته که در فصل تابستان و در دل کویر، توی یه قنات از سرما بلرزه آدم .

به صورت ناخودآگاه یاد این داستان افتادم . یادش بخیر...

3.بهترین اسباب بازی دوران کودکیت؟
اسمش یادم نیست ؛ تجهیزات کامل ِ پینگ پونگ روی فرش . دو تا راکت و یکی دو تا توپ ابری ِ بی صدا و یه تور که وسط میزاشتیم و بازی میکردیم.
فکر کنم ریشه ی مهارتی که الان در این رشته ورزشی دارم ، به همون موقع بر میگرده .

4.ملاک های انتخاب همسر از دیدگاه شما چی بود ؟
- تقوا (سلامت روحی) و تندرستی ( سلامت جسمی)
- هم کفو بودن
- صداقت در اعمال و گفتار
- استقلال شخصیت
- خوش اخلاقی و حُسن سلوک
- پیشینه ی مطلوب
- هم ترازی و تشابهات در زمینه های اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، سیاسی، فرهنگی و ..
- داشتن اهداف مشترک و نزدیکی اندیشه ها
- اهل خانه و خانواده بودن
- و ...
که مجموعه ی این سجایا و محامد اخلاقی منجر به پدید اومدن "عشق و محبت قلبی" میشه ؛
و اگر ریشه درخت عشق، در زمینی باشه که خاک و آبش از عقل و منطق تغذیه میکنه ، "شجره ی طیبه" میشه که ریشه ش در اعماق زمین و چترش به آسمانها خواهد رسید ان شاء الله.


5.تفاوت عشق و محبت را چطور تعریف میکنید؟ ایا اصلا تفاوتی دارند؟
اوهوم ، تفاوت دارند.
در این مورد خیلی صحبت ها گفته شده و خیلی حرف و حدیث هست ؛ و دیدم که غالبا به نوشتار دکتر شریعتی در این مورد ارجاع میدن و البته درست هم هست. اما من مطلب کوتاهی از شهید مطهری میزارم که نظرم با نظر ایشون هماهنگ و موافق هست :
فرق عشق و محبت
محبت برای طبیعت و عشق برای مافوق طبیعت آفریده شده است.
محبت وسیله ای است كه در طبیعت برای رساندن انسان به هدفهایی یا رسیدن طبیعت به هدفهای خودش قرار داده شده، مثل محبت مرد و زن به یكدیگر، محبت به فرزندان در حیوانات عموماً و محبت به همنوع و امثال اینها. محبت با منطق و تعقل هماهنگ است و هم قابل كثرت و به اصطلاح قابل تقسیم است. اما عشق نه با عقل و منطق سازگار است- همان طوری كه شعرای ما گفته اند- و نه قابل كثرت و تعدد است و نه به درد هدفهای طبیعت و انسان می خورد و لهذا عشق به یكی از مظاهر طبیعت با سایر دستگاههای طبیعت هماهنگی ندارد. از این رو می توان فهمید كه عشق برای طبیعت آفریده نشده است، چون آنقدر سركش است كه به درد طبیعت نمی خورد.
عشق برای افقی مافوق طبیعت است كه برای مرحله ای فوق مرحله ی عقل است كه در آنجا وسیله نیست بلكه خود هدف است.
یادداشت های استاد مطهری - جلد یازدهم . ص: 466

6.سطح علمی چقدر بر روی آگاهی و برخورد ها در همه زمینه ها تاثیر گذار است؟ مثالی بزنید.
به نظرم در این مورد باید اول مشخص کرد که "علم" چی هست ، و بعد سطح علمی به چه معناست ، و بعد از اون، تاثیرش رو در برخورد با اتفاقات در زمینه های مختلف بررسی کرد.
علم ، نور هستش . که خداوند این نور رو به قلب هر کسی که بخواد ، میتاباند.
اون چیزی که ما توی مدرسه و حوزه و دانشگاه میخونیم ، "دانش" هست که به محفوظات معروفه . یعنی چیزی که با حافظه سر و کار داره.
پس فهمیدیم که علم با قلب در ارتباط هست و دانش با حافظه .
از نشانه های بارز علم ، خشیت و خاموشی هست و از نشانه های دانش ادعا و غرور و خود برتر پنداری.

خب حالا ما فرض میکنیم که شما در مورد علم سوال پرسیدید.
یک فرد عالم، در تمام حالات و لحظاتش اون نور رو در کنار و پیشاپیش و پشتش داره و می بینه ، و در نتیجه رفتار و کردار و گفتارش راسخ تر هست (راسخون فی العلم) . در نتیجه ای راسخیت و ثبات قدم ، کمتر دچار تزلزل میشه و در برخورد با مسائل در هر زمینه ، به بهترین وجه ممکن عمل میکنه .
در مقابلش دانش هست . این دانش، گاهی به همون نور که عرض کردم میرسه ؛ مثل دانش مخترعین . و گاهی به تاریکی میرسه که فرد نه تنها چیزی نمیفهمه ، بلکه گمان میکنه که چیزی میفهمه و این بدترین نوع نفهمی هست . ( جهل مرکب ) .


7.ترس رو چه چیزی تعریف میکنید؟ آیا ترس با حقارت رابطه ایی دارد؟ از چه چیزی می ترسید؟

ترس یه عکس العمل و واکنش نسبت به یه خطری هست که به نوعی یک رفتار ذاتی هست برای محافظت از نفس .
ترس انواع و اقسام مختلف داره که بزرگترین و پرکاربردترینش سه تاست : ترس از مرگ ، ترس از فقر، ترس از خدا
فکر میکنم ریشه ی بقیه ی ترس های متفرقه از این سه تا نشأت میگیره.
این رو هم خاطر نشان کنم که ترس، صفت بدی نیست و لازمه ی حیات و بقای انسان هست . گاهی اوقات ترسیدن، یه نوعی شجاعت هست و نترسیدن نوعی حماقت .

ترس های من :
نمیدونم اسمش ترس هست یا نگرانی. ولی خب حالا فرض میکنیم ترس و نگرانی با هم هستش.
-ترس از نیازمندی ( نیازی که توسط هم نوع من برآورده میشه ! )
- ترس از بدقولی ( اینکه نتونم به واسطه ی جبر شرایط حرفایی که میزنم پایبند باشم، همیشه یه نگرانی برام به همراه داره) .
- از خدا نمیترسم . شاید به خاطر عدم درک عظمت هست یا شاید تفاوت در ماهیت ِ معرفت و رابطه. نمیدونم
و ...

8.تا به حال کسی را رنجانده اید یا کسی شما را رنجانده؟
بلی - قطعا کسانی هستند که به خاطر اعمال و گفتار من رنجیده شدند که امیدوارم منو بخشیده باشند.
بلی - قطعا کسانی هستند که به خاطر اعمال و گفتارشون رنجیده شدم و اکثرا بخشیدمشون.

9.شما ک گفتین متاهلی یک خاطره از از زمان مراسم خاستگاریت بگو!
آخرین مطلبی که در مورد سوالات ِ اینچنینی نوشتم این بود که :
برخی سوالات هست که وارد شدن به جزئیاتش و شرح کاملش تنها در اختیار من نیست . یعنی در پاسخ دادنش فقط من ذیاالحق و صاحب اختیار نیستم مربوط به حق و حقوق دیگران هم میشه مخصوصا که اون دیگران و دیگران ها روی این مسائل حساسیت داشته باشند.
شاید شما شخصیت های نامبرده شده در فلان خاطره رو مثلا نشناسید ، اما هستند کسانی که میشناسند و اون موقع پای اشخاص حقیقی باز میشه و ما بقی ِ ماجرا .


10.دوست دارین میزبان چه کسانی باشید؟
کلا ما به خاطر آداب و رسوم خانوادگی ، خیلی پر مهمان هستیم و هر از گاهی هم مهمان شهرستانی داریم و با پدیده ی "مهمان" مشکلی خاصی نداریم :دی
ولی به صورت کلی، وقتی از صحبت از دوست داشتن ِ میزبانی باشه ، دوس دارم میزبان کسی باشم که نیاز نباشه تمام وقت در حضورش باشم . یه طوری باشه که در لابلای اوقاتی که حضور دارند ، آدم یه اوقاتی هر چند مختصر رو به خودش اختصاص بده. همین

خدا قوت:D:gol:
مرسی ؛ ممنونم از حضورتون ..
سوالات ِ خوبی بود .. :):gol:

1394.05.29
16:00
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 20

صندلی داغ - 20

سلام :)
من چندتا سؤال ب ذهنم اومد که فعلاً اونا رو میپرسم . :gol: (اگه شد بازم میام :))
ببخشید اگه تکراریه سؤالام .. وقت ندارم بقیه رو بخونم
:d
سلام
ممنونم از حضورتون . باعث خوشحالیه..
در خدمتیم.. :)

1. هدفتون از زندگی چیه؟؟
هدفم از زندگی ؟
یا
هدفم در زندگی؟
:D
برای پاسخ سوال اول باید ببینیم هدف خالق ِ من چی بوده . من خودم نقشی در آفرینش و زندگی کردن نداشتم :دی
در مورد پاسخ سوال دوم باید بگم که قبل از پرداختن به تمام دل مشغولی هایی که ناشی از زندگی در کره ی آسفالت ( قبلا خاکی بود :دی ) هست ، فکر میکنم بزرگترین هدف هر کس در زندگی، باید رسیدن به مبدأ و تحصیل ضروریات معاد باشه که به نوعی اسمشو تکامل میزارم . یعنی تحصیل ِ کمال ِ نوع . خب این هدف، قطعا روی جزئیات زندگی تاثیر زیادی میزاره و به صورت کلی خط و مشی زندگی رو مشخص میکنه و برای رسیدن به این مهم، ناچار به رعایت برخی قوانین و باید و نباید ها هستیم که وارد بحثش نمیشم.
در کنار این هدف اصلی که همه ی ما موظف به تحققش هستیم ، میخوام در سرنوشت خودم و اطرافیانم و کلا جهانی که توش زندگی میکنم موثر باشم . این موثر بودن به اشکال مختلف نمود پیدا میکنه ؛ بهترین نمودش رسیدن به خصائل انسانی و فضائل اخلاقی هست ، یعنی اینکه واقعا " انسان" باشم . از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست..
خب فکر میکنم همین دو هدف که به صورت کلی مطرح کردم ، تکلیف بقیه ی زندگی رو مشخص میکنه و با خودش اهداف ریز و درشت دیگری رو به همراه داره .
اینا ، کلی و بلند مدت بودند.
اهداف کوتاه مدت و مقطعی هم قبلا در موردش صحبت کردم ؛ آخرین مطلبی که در این باره نوشتم ، این بود که :
فعلا بزرگترین هدف ِ مادی م، آماده کردن یک بستر مناسب و مستقل برای ادامه فعالیت های معماری م هست ؛ نقطه ی شروع رسیدن به تمام اهدافم ، از اینجا آغاز میشه .

2. بزرگترین اشتباه زندگیتون چیه؟؟
بعضی وقتا پیش میاد که در حالات مختلف، پاسخ های ما به سوالات ِ ثابت، متغیر هستند . یعنی سوال همون هست ، سوال شونده هم همون هست، اما به واسطه حالات روحی ِ خاص در یک برهه ی زمانی، پاسخش میتونه متفاوت باشه .
راستش همه ی ما اشتباهات زیادی داشتیم و داریم توی زندگی . ولی وقتی به عقب نگاه میکنم ، می بینم اثرات مثبت یک اشتباه ،توی زندگی م خیلی بیشتر از اثرات منفی ش بوده . برا همین برام سخته که بخوام کاری رو به عنوان ِ یک آدم نادم و پشیمان ، تحت عنوان اشتباه انتخاب کنم. موارد ریز و سطحی هم که قابل بیان نیستن.
مصداق بارز توضیحاتم این تک مصرع هست که :
پیش سالک ، هر چه آید خیر اوست ...

3. خدا چرا ما رو آفریده؟؟
یکی از متن هایی که در این مورد نوشتم رو در پاسخ این سوال ارائه میدم :
« خدا می نوشت
از همان ابتدا
اما نبود کسی که بخواندش ..
ایجاد نمود و خلق کرد
خواننده آفرید
و خوانده شد
و اینک از کشف خویش ، خوشحال..
من هم می نویسم.. »

1394.04.15
00:30



4. بنظرتون عشق باید قبل از ازدواج باشه یا بعد از ازدواج؟؟
اگر فرض کنیم که عشق های قبل از ازدواج مسیر درستی رو طی کردند و به درستی در یک زمین مناسب کاشته شدند ، تازه به ابتدای راه رسیدیم و اون کاشتن ِ دانه ی عشق در زمین ِ قلب هست. چیزی که از اون لحظه به بعد مهم هست ، رشد و پرورش اون دانه هست تا کم کم جوانه بزنه و نهال بشه و در استمرار زمان به درختی تنومند و پرثمر تبدیل بشه تا میوه بده و از اون میوه بشه بهره برد.
کاشتن دانه کار سختی نیست، مهم رسیدگی و مواظبت و آبیاری و کود دادن و وجین کردن و هرس کردن و .. اون هست که بعد از ازدواج باید صورت بگیره .
و اگر خدای نکرده این مراقبت ها نباشه ، حتی اگر زیباترین گل یا نهال هم باشه ، محکوم به شکست و پژمردگی هستش.


5. چطوری میشه ی زن رو راضی نگه داشت؟؟ :D
چند شب پیش یه sms برام اومد ، متنش رو اینجا میزارم :
پیدا کردن ِ یک زن که احساس خوشبختی کنه و از زندگی ش راضی باشه، از پیدا کردن ِ یک مارمولک پرنده ی سخنگوی یهودی ِ سرخابی شاخدا 55 ساله در اعماق اقیانوس آرام سخت تره! :D
همین الان یاد یه جوک دیگه افتادم .

یارو تو باشگاه بدنسازی از مربی ش میپرسه : با چه دستگاهی کار کنم که خانومم ازم راضی تر باشه ؟
مربی میگه : دستگاه عابربانک :D

پاسخ این سوال طنزآمیز شد . خوبه برا تنوع :دی

6. خوشبختی توی چیه؟؟
خوشبختی ، توی چیزی نیست .
خوشبختی رسیدن به یک سطح عالی از تفکر ِ جامع ِ متشکل از آرامش، امنیت، رضایت و سلامت ، و ثباتش در استمرار زمان هست .
این تعریف کاملا منحصر به خودم هست ، و میشه توی کتابا ثبتش کرد :دی
و البته در حال حاضر، در حال نوشتن ِ متنی با عنوان "راز گل ِ آفتابگردان" هستم که موضوعش زندگی و خوشبختی هست . اگر عمری بود ، در ادامه ی همین تاپیک میزارم و الا که ببینیم چی میشه .

7. عشق وجود داره؟؟
لطفا با دقت و تعمق این شعر رو بخونید :

عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سروگر زان سراست
عاقبت ما را بدان شه رهبر است
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گر چه گفت این زبان روشنگر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
از وی ار سایه نشانی می دهد
شمس هر دم نور جانی می دهد
من چه گویم یک رگم هشیار نیست
شرح آن یاری که او را یار نیست
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر


به صورت کلی یه خط مینویسم در این مورد :
گر چه گفت ِ این زبان روشنگر است
لیک عشقِ بی زبان روشن تر است
اساس خلقت ، بر مبنا و مدار عشق هست و نیروی پدیدآورنده ی هستی، از همه عاشق تر بوده! ( از شرح و بسط و توضیح کامل این مفهوم معذورم ) .


8. هدفتون از ازدواج چیه؟؟
تکامل و حرکت در مسیر فطرت ؛
و این اتفاق بعد از بلوغ می افته . بلوغ ِ فکری ؛
حالا ممکنه کسی در سن 15 سالگی به این بلوغ فکری برسه ، ممکنه در 28 سالگی، و یا در 70 سالگی.
به غیر از این باشه ، زندگی مشترک برای فرد ، پوچ و تکراری میشه .( دقت کردید که اکثر آدما میگن : خر نشی ازدواج کنی! ؛ ریشه ی این خریت از همینجاست که بلوغ فکری در کار نیست ) .

9. بدترین خصلتتون؟؟
از نظر خودم : رودربایستی
قطعا از نظر دیگران ایرادات زیادی دارم که باید اونا نظر بدن .

10. بهترین خصلتتون؟؟
چیز قابل عرضی ندارم .
ما سراسر همه عیبیم ، تو دیدی و خریدی / زهی کاله ِ بی سود ، زهی لطف خریدار

خسته نباشین :)
مرسی
ممنونم از حضورتون | :gol:

1394.05.29
17:10
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 21

صندلی داغ - 21

یک پادگان سخت گیر فصل سردم
سرباز صفر دلخوشی هایم فراری است ..

باید بهتون بگیم کاک احسان یا احسان گیان یا براکم احسان شایدم همه موارد :redface:
سلام...خوب هستین؟این دفعه زود اطلاع رسانی شد رسیدم:)
سوال های قبلی نخوندم اگه تکراری لطفا جواب بدین :دی


به به ، سلام گلدختر حنا ..
خوبم مرسی . ممنونم از حضورتون خانوم مهندس ِ گل
همون احسان خوبه . احسان ..
اشکال نداره ، معمولا تکراری ها رو ارجاع به ما سَبَق میدم :دی
اون شعره خیلی خوب بود . مرسی :gol:


1.به نظرتون کودک درونتون چن سالشه؟:))
سنش تو حالت های مختلف فرق میکنه انگار . کلا خیلی آزاد و رها نبوده تا به حال :|
ولی احساس میکنم داره به اوج شادابی نزدیک میشه کم کم.
باید تدابیری اندیشید که طراوتش رو در تمام سنین حفظ کرد . گاهی فراموشش میکنم :|


2.ضایع شدن چه حسی داره ؟و ماجرای آخرین ضایع شدنتون :|
رفیقت میدونه ؛ من زیاد اعتقادی به ضایع شدن ندارم ؛ :دی ؛ البته در کنار این خونسردی و اعتماد به نفس ، به هیچ وجه اجازه ندادم و نمیدم که کسی بخواد تمسخر کنه.
نتیجه ی اتفاقات دو حالت داره :
یا مقصر هستم و در مورد یا مواردی کوتاهی کردم
یا مقصر نیستم و اونچه که در توانم بوده انجام دادم
اگر حالت اول باشه ، سعی در اصلاح نقصی که دارم می کنم و از اون تجربه ی حسی ، درس میگیرم ، حتی اگر خیلی تلخ باشه گاهی.
اما اگر حالت دوم باشه ( که به خاطر حساسیت و دقتی که دارم عموما اینطوریه) اعتقادی به ضایع شدن ندارم و از خودم راضی هستم. اگر دیگران کج فهم و کج اندیش هستن ، مشکل خودشونه که این مشکل توی زندگی اونقدر براشون بد هست که من نخوام تلافی کنم .
میگن آدم بداخلاق دو بار عذاب میشه ؛ یه بار در برخوردی که دیگران باهاش دارن ، و یه بار هم اینه که مجبوره خودشو تحمل کنه :D

این نکته هم خیلی مهمه ؛ اینکه در اکثر مواقع ، حس ِ "ضایع شدن" ناشی از فکر خود ِ شخص هست و ممکنه در واقعیت و افکار دیگران همچین چیزی نباشه . و از اونجایی که چندین سال هست که دارم تمرین میکنم که به جای کسی فکر نکنم ، اینه که این مورد برام کمرنگ هست .
تمرین سختی هست . توصیه میکنم همه این تمرین رو انجام بدن .

3.تا حالا شده کاری کنین که بعدش مجبور به فرار شین؟
آره .
نوجوان که بودیم ، قطعی ِ برق ، یه اتفاق ساده و مکرر بود . خیلی برق قطع میشد . وقتی که برق یه محله قطع میشد ، میرفتیم چسب میخریدیم و روی زنگ خونه ها رو چسب میزدیم و سر کوچه خودمون رو مشغول میکردیم تا برق بیاد . بعد که میومد ، توی محل چه صدایی بلند میشد . ما هم الفرار .
از اون دوران به بعد ، دیگه فرار از عقوبت نداشتم ، چرا که به شدت معتقدم هر چیزی یه تاوانی داره و مرد اونی هست که همیشه پای تاوان کاراش بایسته!
هر چقدر هم که تاوان سنگین باشه ، تحمل کردنش ارزش داره . ارزشش بزرگ شدن روح ماست .



4.آخرین سفرتون کی و به کجا بوده ؟ با ذکر انگیزۀ سفر؟
آخرین سفرم مربوط میشه به :
هفتم مرداد ماه 1394 بود به مقصد تهران ، به انگیزه ی شرکت در آزمون عملی مرحله ی دوم کنکور کارشناسی ارشد


5.دوست دختراتون فقط دوست بودن براتون یا نه ...!!!
غالبا آره . فقط دوست . یه دوست معمولی .
ولی این وسط بعضیا بودن و هستن که به درجه ای از محرمیت رسیدن که پا از مرحله ی دوستی و رفاقت و مرام و معرفت فراتر گذاشتن و حتی از خواهر یا دختر هم نزدیک تر شدند .


6.جز اون دسته از آقایونی هستین که حوصله شنیدن صحبت زیاد خانم ها رو نداره؟
بستگی داره اون خانم کی باشه :D
و البته موقعیتی که دارم هم خیلی مهم هست . اگر بدونم که شرایط مناسبی ندارم ، همون اول اعلام میکنم که بعدش دلگیری پیش نیاد .


7.عمو هستین یا دایی ؟ بداخلاق یا خوش اخلاق ؟ پولدار یا بی پول ؟
- هم عمو ، هم دایی :redface:
- بداخلاقی و خوش اخلاقی ابزار هستند. از جفتشون استفاده میکنم در مواقع لزوم . ولی اکثر اوقات خوش اخلاقم .
- اگر منو با قاعده ی "انسان ِ در موقعیت" بسنجید ، میشه گفت که متوسط . نه پولدار ، نه بی پول . و البته این شرایط فعلی هم ثمره ی دسترنج خودم هست و به کسی تکیه ندارم . چون همیشه و در هر موقعیتی (تحصیل، دانشگاه، سربازی و ... ) که فراهم بوده ، کار کردم و سعی کردم درآمد داشته باشم .


8.شلوار کردی؟
راحت ، جادار ، مطمئن :D
تا استفاده نکنی ، نمیدونی چقدر خوبه .
:D
و البته این خوبی رو فقط برای استفاده در منزل توصیه میکنم و هیچوقت بیرون از منزل استفاده نمی کنم.

9.دوست دارین بیاین اینجا عروسی ؟
آره ، با کمال میل .
تجربه ش رو دارم قبلا ، و باز دلم میخواد تجربه کنم.
کلا من فرهنگ و آداب و سنن و مردم گیلان و گیلانی ها رو دوس میدارم .


10 یکی همش بهم میگه دوستت بچه مثبته:D شما بچه مثبتین؟ : D
آره متاسفانه . :D
این مثبت بودن ، اکتسابی و انتخابی هست البته . یعنی ذاتا اینجوری نبودم؛ خودم رو تربیت کردم تا بهش رسیدم :D
البته باید گاهی یه چشمه هایی رو نشون داد که بعضی ویژگی ها رو فراموش نکنه آدم . به درد میخورن
:D

:gol::gol:

1394.05.29
18:00
 
  • Like
واکنش ها: mpb

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب من باز اومدم
با این دقتی که شما به سوالات جواب میدید و با این موج سوالات که دوستان راهی صندلیتون می کنن فکر می کنم صندلیتون یه دو هفته ای طول بکشه
خدا قوت جناب مدیر
:gol:

1. توی یکی از جواباتون گفتید که مخالف مهاجرت دائمی یک ایرانی به خارج از کشور هستید، از اون طرف هم خودتون میگید که کیفیت زندگی و ... تو خیلی از کشورای دیگه با ایران قابل مقایسه نیست، پس چرا مخالف مهاجرت دائمی هستید؟
2. فرمودید یکی از بزرگترین درسهای زندگی م اینه که همیشه روی چیزی حساب می کنم که توی دستم هست و دل به هیچ وعده ای خوش نمی کنم،اتفاق خاصی افتاده که به این نتیجه رسیدید یا طبق یک تجربه به دست اومده؟ توضیح بدید لطفا...
3. مرز بین کمال گرایی و خودشیفتگی چیه؟ به نظرتون اصلا ربطی به هم دارن؟
4. گفتید چندین ساله دارید تمرین می کنید که به جای کسی فکر نکنید..چی شد که خواستید این کارو بکنید؟ چقدر موفق بودید؟ با آدمایی که اینطوری نیستن راحت کنار میاین؟
5. تو یه جمعی که کسی رو نمیشناسید و الزاما باید توش حضور پیدا کنید چطوری هستید؟ ساکت میشینید تا یکی سر بحثو باز کنه و باهاتون حرف بزنه یا سعی می کنید خودتون بحثو باز کنید؟
6. به نظرتون منشاء این رودربایستی داشتنتون چیه؟
7. برای ازدواج با یه نفر گذشته ی اون آدم چقدر براتون مهمه؟ رابطه هایی که داشته، جاهایی که بوده و ...
8. نظرتون در مورد کتاب کوری "ژوزه ساراماگو"؟
9. اگه یه روز از خواب بیدار شین و ببینید همون اتفاق توی کتاب "کوری" برای شما هم افتاده و شما تنها فرد بینای حال حاضر هستید چه احساسی بهتون دست میده؟
10. به نظرتون چرا کتابخونا کم شدن؟
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 22

صندلی داغ - 22

عمر زاهد همه طى شد
" به تمناى بهشت "

او ندانست که در
" ترک تمناست " بهشت


ما ز دوست ، غیر از دوست ، مطلبی نمیخواهیم
حور و جنت ای زاهد، بر تو باد ارزانی ...


1.حنا دختری در مزرعه :دی
H.N!GHT :دی

2.بنظرتون تو کشور آزادی بیان هست ؟
سوال سیاسی :|
نه
:D

3.دچار روزمرگی و دلزدگی شدین؟
آره . پیش میاد گاهی .
به تعبیری میشه گفت که قلب، دچار قبض و بسط میشه ، و این قبض و بسط ها برای انسان خیلی واجب و ضروری هستند.
نمونه ی قبض و بسط در طبیعت ، تغییر فصول سرد و گرم هست که می بینیم بعد از فصل سرما و انجماد ، چه بهاری از زیر خاک سر در میاره.
پس نتیجه می گیریم که حالت قبض و خمودگی، یک استراحت موقت هست که روی سکوی پرتاب انجام میشه و بعد ادامه ی مسیر .



4.نظرتون درمورد بچه های معماری؟ آدم های زبون بازی نیستن که احساس هنرمند بودن هم میکنن؟
بچه های معماری ، عموما خیلی پر مدعا هستن و هر کسی خودش رو علامه ی دهر میدونه . این قضیه تا پایان عمرشون ادامه خواهد داشت، مگر کسانی که به اصل ِ و ریشه درخت علم و فن و هنر معماری دست پیدا کنند . اللهم ارزقنا !

5.کردهای عراق ؟ دوست دارین یه ایالت خودمختار باشین ؟
تعصب قومی و قبیله ای ندارم به هیچ وجه .
حتی به ایرانی بودن هم نمینازم و زیاد برام اونطوری که همه وانمود میکنن نیست.
کلا به مرزها اعتقادی ندارم . خداوند جهان و انسان رو بدون حد و مرز آفرید .
البته کشور و فرهنگ ایران و ایرانی ها رو دوس دارم . این قضیه یه بحث جداست .
این مرزها رو سلاطین و پادشاهان برای ارضا حس ِ زیاده خواهی خودشون و استثمار و استعمار بیشتر، روی نقشه ها و زمین ها کشیدن ؛ اگر قرار باشه فکر و ذهن من رو هم مرزبندی کنند که وای بر من !
باید "فرا مرزی" اندیشید.


6.شیعه و سنی ؟
تمام آئین ها و مذاهب در جایگاه خودشون محترم هستند و هیچکس حق تعرض نداره .
عاقل به قوانینِ خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین، تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ ، که بوید
هر کس به زبانی صفت ِ حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

کسانی که به حق واصل باشند ، جنگ و دعوایی با کسی ندارند و به تمام اندیشه ها و عقاید احترام ِ واقعی ( نه زبانی ) میزارند . اگر ما درگیر اختلافات مذهبی هستیم ، برای اینه که راه رو گم کردیم و افسانه می بافیم.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.

مذهب ِ من : شیعه

7.اگه تو یه بحثی کم بیارین و بفهمین حق با شما نیست چقدر شجاعت دارین اشتباهتون رو بپذیرین؟
قطعا همینطوره و بارها پیش اومده .
ضمن ِ قبول اشتباه ، حتی اگر نیاز به عذرخواهی و جبران مافات باشه ، دریغ نمیکنم .

8.یه عده از بچه های باشگاه ادم های بسی دورو هستند ...تایید می کنید یا تکذیب؟
این قاعده مختص به بچه های اینجا نیست. گریبانگیر همه ی جامعه س. همه ی ما .
برای رسیدن به "یک تویی" یا همون "یکتایی" راه دور و درازی در پیش داریم .
یک تویی یا یکتایی ، یعنی همون یکرویی و یکرنگی .
کفر ِ صادق ، خوشتر از ایمان ِ کاذب آیدم ...
لازمه ش اینه که ما در ظاهر و باطن خوب باشیم ، و نیازی نباشه که در خلوت یه جور باشیم و در جلوت یک جور دیگه . به قول حافظ :
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند / چون به خلوت می روند ، آن کار ِ دیگر می کنند ..


9. وابستگی در نت چطور مدیریت میکنین حتی اگر از جانب خود شما نباشه از سوی فرد دیگری باشه ؟
صورت سوال یه کم مبهم هست . فکر کنم منظورتون اینه که :
چطور وابستگی م به نت رو مدیریت میکنم ؟
راستش اینکه بگم به نت تعلق خاطر ندارم و درگیرش نیستم ، دروغ بزرگیه . به قول یکی ازبچه ها : ما دیگه کاربر حرفه ای ِ اینترنت هستیم ( :D این شکلک برا اون دوستی هست که اینو میخونه و این جمله براش آشناست) .ولی سعی می کنم این تعلق رو با برنامه ی زمانبندی جهت ورود و خروج مدیریت کنم .
کسانی که از نزدیک منو میشناسند میدونن که ساعات خاصی وارد باشگاه یا سایر فضاهای مجازی میشم و ساعات خاصی هم خارج میشم . یه ذره این شیوه خوب و کاربردی هست ، اما گاهی هم پیش میاد که نمیشه به برنامه پایبند بود و می بینی مثلا یکی دو روز باز زیاده روی پیش میاد ؛ که البته باز مهار میشه .
اگر به خاطر اهداف دیگری ناچار به حضور در نت باشم و مثلا هدف گفتگو یا انجام کار با شخص ثانی هست ، حتما حتما برنامه مون رو هماهنگ می کنیم که باز سر ساعت مشخص حضور پیدا کنیم و کار مربوطه رو انجام بدیم .

به صورت کلی، تدابیر بیشتری دارم براش می اندیشم که بزودی خودش رو نشون میده .
:cool:


10.یکی از سوالات زندگیتون که تا حالا جوابی براش پیدا نکردی چی بوده.
کیفیت زندگی در عوالم پس از مرگ
پرانتز باز - دلم میخواد به صورت کشف و شهود و حسی تجربه ش کنم ، نه با توضیح و تشبیهات و استعارات دیگران - پرانتز بسته



ممنونم ازتون پیشاپیش ،مدیر هنرمند باشگاه :دی :gol::gol:
منم ممنونم .
سوالای خوبی بود .
خوشحال شدم | :gol:

1394.05.29
18:45
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
1. نظر دیگران در مورد خودتون چقدر براتون اهمیت داره؟
2. گفتید اگر کسی صبر و آرامش شمارو به مرز گسیختگی برسونه دیگه نمی تونید باهاش صاف بشید ولی در ظاهر با اون شخص با ادب و احترام رفتار می کنید، چه چیز باعث میشه که این رابطه رو قطع نکنید؟
3. در مورد کسانی که اگر ببیند رابطه با کس یا کسانی به نفع زندگیشون نیست و حتی خدشه وارد می کنه به زندگیشون، اون رابطه رو قطع می کنند چیه؟ (منظورم رابطه ی فامیلی یا دوست خانوادگی و ایناست، مثلا یه زن و شوهری می بینن که بچه ی دوستشون خیلی بی ادب و گشتاخه و ممکنه اگه به رابطه با اون خانواده ادامه بدن رو بچشون هم تاثیر بذاره و با وجود رابطه ی صمیمی ای که داشتن خیلی راحت به اون خونواده می فهمونن که ما نمی خوایم با شما ارتباط داشته باشیم)
4. اگر انشالله روزی پدر شدید شما همچین کاری رو می کنید؟ منظورم مثالیه که در سوال بالا زدم ...
5. فرض کنید یکی از بچتون بپرسه که پدرتو بیشتر دوس داری یا مادرتو؟ دوست دارید جوابش چی باشه؟
6. نظرتون در مورد این باور که هر جور ما با پدر و مادرمون برخورد کنیم بچه هامون هم در آینده همون برخورد رو با ما خواهند داشت چیه؟
7. به نظرتون در رفتار بد خیلی از فرزندان امروزی با پدر و مادرشون که متاسفانه خیلی هم دیده میشه چقدر پدر و مادر تاثیر دارن؟ آیا باید فقط بچه گناهکار قلمداد شه و بگیم گناهش به گردن بچست که اینطور برخورد می کنه؟
7. آیا به این معتقدید که دنیا دار مکافاته؟
8. به عنوان یه دهه شصتی نظرتون رو در مورد دهه هفتادی ها بگید؟
9. به نظرتون چرا در اکثر موارد در کشور ما یه پدر و مادر به عنوان یه مسلمان روی نماز خوندن بچشون اونقدر تاکید ندارن که روی رابطش با جنس مخالف حساسن؟
10. تعریفتون از بهشت و جهنم چیه؟




 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام علیکم خدمت اقا احسان ورزشکار و دوستان حاضر در صحنه.در پشت صحنه ودر همه جای صحنه:D
خب من میرم سراغ سوالام:D
1_ شما بچه ندارید؟ اگه دارید چندتا؟
2_ درصورت مثبت بودن جواب سوال یک اسماشونم بگید:D
3_ چندساله ازدواج کردید؟:D
4_ خانمتون چندسالشه؟
5_ رشته همسرتون چیه؟
6_ چندتا خواهرخانم و برادر خانم داریدن؟:D
7_ مادر خانمتون چقدر دوستتون داره؟:D
8_ خانمتون و مادرتون رابطه اش خوبه؟:D
9_ چندتا دایی دارید؟ چندتا خاله؟
10_ من چه جوری میتونم فاز دومو قوی کنم؟:(
دیگه ببخشید اگه سوالامو نپسندیدین و غیرتی نشین:D
باتشکر و خسته نباشید:D
امیدوارم داغ بوده باشه
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 23

صندلی داغ - 23

سلام مهندس
حال شما چطوره ؟
صندلی شما الان دما سنج داره ؟ اصلا با خوندن و جواب دادن هیچ کدوم از سوالها تا این لحظه به درجه سوخت رسیدید آیا؟

به به ، ســــلام خانوم مهندس گل و گل پرور ..
خوبم مرسی .
به قول شاعر : اندک شرری هست هنوز :دی
راستش سوالا خوب هستند، بچه ها هم که از خوب خوب تر .
پاسخ بعضی از سوالا خیلی مفصل هست و گاهی از تایپ کردن خسته میشم .
الان فهمیدم که یکی از علائقم، پاسخ دادن به سوال هایی هست که جوابشون یه کلمه ای باشه
:D



سوالای من :
1. در
اولین برخوردتون با یک شخص ، معمولا به چه چیزی دقت می کنی و برای شما مهم هست؟
مثل همیشه بستگی داره :دی
بستگی داره که این ملاقات با چه نیتی شکل گرفته باشه ؛ اگر کاری باشه یه جوره ، دوستی باشه یه جوره ، تجاری باشه یه جوره ، دوستانه ی عاطفی باشه یه جوره و ...
حالا فرض می کنیم منظور سوال، دیدارهای دوستانه ی عاطفی (یعنی ملاقات با یک جنس مخالف برای اولین بار ) هست.
1- خب به صورت کلی، قبل از گفتن ِ هر کلمه ای، نوع پوشش اون شخص یه سری تعاریف رو برامون توضیح میده و شخصیت فرد رو به زبان ِ حال معرفی میکنه. ( فعلا منظورم نوع پوشش هست ، که مثلا چادری باشه یا بی چادر ، یا مثلا چه نوع لباسهایی از لحاظ راحتی و .. پوشیده باشه ) . که بعد از اون مدل و رنگ و ترکیب بندی لباس ها با هم نشون میده که اون شخص چه چیزی براش مهم هست و به خودش میرسه یا نه . طبیعی هست که مشخصات معمولی ِ فیزیکی از قبیل چاقی و لاغری و قد و وزن و نحوه ی راه رفتن هم در این بخش اول گنجانده میشه.
این بررسی ها به صورت کلی 10 الی 15 ثانیه وقت می بره و عموما وقتی اتفاق می افته که هنوز از یک فاصله ی چند متری طرف مقابلتو دیدی و به هم نزدیک میشید .
2- در مرحله ی بعد ، نوع نگاه کردن ، حرف زدن ، خندیدن ، سکوت کردن ، لحن صدا، نوع ادبیات ، تسلطش در حرف زدن، توجهش به اطراف ، توجهش به حرکات خودم ، ضریب هوشی و حواس جمع بودنش و ... و ... توجه می کنم .
این بررسی ها به صورت کلی 6 الی 8 دقیقه زمان می بره و عموما طرفین مقابل ، تو فکر و دل خودشون 70 درصد ِ تصمیمشون رو میگیرن که آیا این شخص مناسب من هست یا نه .
3- ما بقی جزئیات و کیفیات ِ گفتگو و اینکه چقدر با هم راحت هستید و میتونید حرف هم رو بفهمید و چقدر احساس خوبی دارید و مثلا نحوه ی خوردن غذا و بستنی و نوشیدنی و ... مسائلی از این دست هم در ادامه ی ملاقات به مرور خودش رو نشون میده .

مصدوم آماده س ... :D


2. اولین باری که دست به قلم شدید و متوجه شدید می تونید خارج از رفع تکالیف بنویسید چه سنی بود؟
اولین بار دقیقا در سن 13 سالگی بود . دفاتر زیادی از اون سن تا به حال جمع آوری کردم که هنوزم دارمشون . اون دفتر اول رو هم دارم ، منتها الان بسته بندی شده داخل انبار هست و الا عکس می گرفتم .
کلا اهداف بزرگی داشتم و خیلی آرمانی فکر می کردم و حس مسئولیت داشتم نسبت به اطراف و اطرافیانم. همیشه فکر میکردم که یه روزی ، رهبر بزرگی میشم ( عرصه ی مورد نظر مشخص نبود ) ؛ البته الان برا کسی سوء تفاهم نشه ؛ این آرمان های رهبری و ... برا اون سنین 13 تا 16 سالگی بود
:D
ی وصیت نامه ی سیاسی الهی در سن 16 سالگی نوشتم ، که اگر بدون ذکر نام نویسنده ، کسی بخوندش ، فکر میکنه شخص ِ نویسنده حداقل ِ حداقل 93 سال عمر کرده که از این 93 سال حداقل ِ حداقل 70 سالش پیامبر بوده و در کنار پیامبری ، رئیس جمهور 3 کشور در خاورمیانه بوده و 8 سال عضو کمیسیون فرهنگی کنگره آمریکا بوده و در حال حاضر نایب رئیس دادگاه لاهه هست .
تنها کسی که اینو خونده ، پسر خاله م هست . یادش بخیر ، یکی دو سال بعدش ، یکی از تفریحاتمون این بود که اینو بخونیم و بخندیم .
خبر خوب اینه که هنوز هم بین و اسناد و مدارکم موجود هست ولی در حال حاضر در دسترس نیست .



3. اگر روزی شما را دعوت به شرکت در مسابقه ادبی نوشتن کوتاه ترین داستان جهان کنند، داستان کوتاهی که ارائه می دید . . . ؟

داستان وصیت نامه رو به شکلی کوتاه تعریف میکنم ؛ قطعا نوبل ادبی می گیرم
:D
امــــــــا صورت سوال، کوتاه ترین رو خواسته .. پس می نوشتم :
او، خواهد آمد !

پ . ن : مخاطب رو به فکر کردن وا میداره که گذشته و آینده ی داستانم رو تصور کنه و کاملش کنه !

4. یکی از خاطراتی که از هم مسیری یا همسفری با یک فرد یا افرادی در تاکسی ، اتوبوس، قطار یا هواپیما برای شما پیش اومده رو تعریف کنید ، اصلا همصحبت همسفرهاتون شدید تا حالا ؟
اتفاقا یه نکته ی جالبی در همسفرهای غریبه ی من نهفته است !
نمیدونم چه حکمتیه که هر کس که همسفر ِ من میشه ( افراد ناشناس رو میگم که در اون سفر هم کلام میشیم ) یا فیلسوف از آب در میاد ، یا جامعه شناس ، یا روانشناس، یا مخترع ، یا فضانورد ! و بدتر اینکه خیلی هم حرّاف میشن . برا همینه که از یه روزی به بعد تصمیم گرفتم که با نفر کنار دستی م هیچگونه ارتباط کلامی از نوع گفت و شنید نداشته باشم؛ آرام و بی صدا میشینم و کتاب میخونم ( معمولا توی مسافرت با خودم کتاب میبرم ) .



5. تا به حال شده گوش جان بسپارید به مکالمه تلفنی بغل دستیتون تو تاکسی یا مترو ، به صورت ناخود آگاه جذب موضوع مکالمه بشید ؟ اگر آره یک موردش رو تعریف کنید.
نه ؛
به هیچ وجه جذب نمیشم چون به شدت بدم میاد کسی توی محفل عمومی با گوشی صحبت کنه ، مخصوصا اونایی که طوری حرف میزنن که انگار دارن برا صدا و سیما مصاحبه میگیرن!

یه مورد الان یادم اومد؛
طرف نشست جلو تاکسی و بلند بلند داشت صحبت می کرد ، بعد گفت من همین الان رسیدم اهواز ( حالا مثلا ما مشهد هستیم ) ؛
من » :|
راننده » :|
اهواز » :|
گیربکس تاکسی » :|
یارو »
:)



6. اگر می تونستید خوابهای که شبها می بینیم رو خودمون سناریو نویسی کنیم ، دوست داشتید چه خوابی ببینید؟
اگر بر مبنای سناریوی من بود ، که دیگه نیازی به خوابیدن و خواب دیدن نبود . همون لحظات که در حال سناریو نویسی بودم ، اون رویا هم در جریان بود.
مخصوصا که معمارا در این عرصه دستی بر آتش دارند و قوه ی تصور و تخیل خوبی دارن .
:)
پس حالا که سناریو از خودم ، توسن خیال از خودم، نقش اول داستان هم خودم هستم ، در نتیجه محدودیتی در تعداد دفعات نیست و هر لحظه بخوام میتونم فانتزی هایی رو خلق و تجربه کنم .



7. اگر همین الان اراده کنید می تونید شعر بگید؟ ، اگر نه ، آخرین شعری که گفتید رو برامون اینجا قرار بدید.
اوهوم ..
البته نیاز به تمرکز و سوژه ی فکری داره.
آخرین شعری که گفتم رو میزارم و البته یک بیتش رو حذف میکنم :

«مِهر در سَما»
بشنو این قصه که شرح ِ حال ِ ماست
راست باشد آنچه خواهم گفت ، راست
بیقرارم در هوای کوی دوست
بیقراری هم دوایی جانفزاست
صفحه ی دل گردد از وی صیقلی
نور جان از لطف ِ وی در اعتلاست
برد از من طاقت و صبر و شکیب
عشق ِ آنکس کاو زمینی را سماست
///////////////////////////////////
////////////////////////////////////
دل بدادم از کف و اندر پی اش
همچو ذره که معلق در هواست
کیمیای مهر او تبدیل کرد
حس ِ مس ِ ما ، که اکنون از طلاست
تو مپندار که آسان بود این طی ِ طریق
مبتلای مهر او اندر بلاست
خود بلا و راه ِ عشقش پر بلا
مور در این ره، نه کم از اژدهاست
مرد می خواهد که کامل در کشد
جام لبریز از می اش، بی کم و کاست
همچو معمار خانه ای از معرفت
مر عمارت می کنم تا دل به جاست
یک بنا که خاک و خشتش پر ز مهر
هر فضایش مملو از نور و ضیاست
تا ابد خالی مباد این خانه از
آن وجودی که خودش ، خانه خداست

1394.05.22


8. با کلمات زیر یک جمله جداگانه بسازید.

حرمسرای مدرن:
امروزه می توان مفهوم "حرمسرای مدرن" را در روابط مجازی ِ گسترده ی انسان ِ معاصر به وضوح مشاهده کرد.

Six pack:
عضلات شش گانه ی شکم Six pack نام دارد که رسیدن به آن، جزء سخت ترین مراحل پرورش اندام است.

خودشیفته و فخار:
من یک معمار خودشیفته ی فخار ِ جذاب هستم . :D

نقد و تخریب:
ما می بایست تفاوت های نقد ِ اصولی را فرا بگیریم تا بتوانیم آن را از تخریب بازشناسیم.

درخت و اسفند:
زیبا تر از درخت در اسفندماه نیست .
موهای جوگندمی:
یه مردی به سن ِ من عاشق بشه ، با موهای جو گندمی روبروت
چقدر فرق داره نگاهش به عشق ، تو رو میرسونه به هر آرزوت
با کهنه شراب مست تر میشه شد ، نگاه کن چقدر تجربه ست پشت ِ من
نمی بینی خامی و پوچی ازم ، فقط گل می گیری تو از مشت ِ من



9. برای همه ی ما که در سنین نزدیک به هم رشد کردیم نوستالژی های مشترکی وجود داشته ، خاطرتون هست پاهای درون حوضِ علی و زهرا ؟
اوهوم ..
اگر اشتباه نکنم ماهی ها پاهاشون رو بوسه باران می کردند .
یه صحنه ی پرمفهوم و هنری ..



10. نقاشی تکراری که در دوران مدرسه خیلی در کشیدنش ماهر بودید چه شکلی بود ؟ می تونید ترسیمش کنید؟
یا خداااااا... :D
برم یه چیزی بکشم و بیام ( ساعت 23:40 )
.
.
.
برگشتم ( ساعت 23:48 )
مدت زمان ترسیم : 5 دقیقه
.
.
.
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=250372&d=1440098914

باور کنید این طرح واره رو بعد از حداقل 16 سال کشیدم و در این 16 سال حتی یک بار هم بهش فکر نکردم و همچین طرحی رو ندیدم .
فکر نمیکردم بتونم اینقد خوب بکشمش :دی
هر کس بخنده ، به مدت یه هفته از باشگاه اخراج میشه . گفته باشم :D




یکی دیگه هم هست ...
در خدمت هستیم . :gol:

1394.05.29
23:59
 

پیوست ها

  • IMG_4448.JPG
    IMG_4448.JPG
    70.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 24

صندلی داغ - 24


11. اگر ظرف رنگ 12 رنگی داشته باشید و قرار باشه درِ ورودی حیاط خونتون رو رنگ کنید ، چه رنگی رو انتخاب می کردین؟
با توجه به رنگ مصالح که رنگ ِ خاکی هست یا ترکیبی از سورمه ای و طلایی ؛ ( سورمه ای رنگ غالب و طلایی به عنوان متمم ) و یا ترکیبی از کرم و قهوه ای به نحوی که ورودی متمایز و جاذب و جذاب بشه .

12. تاحالا حس کردید مغز شما در حال انفجار هست و دوست دارید جوری تخلیه مغزی بشید ؟ چطور این تخیله رو انجام می دید؟
آب و خواب ..
معمولا این کار رو با آب انجام میدم ..
یا دوش میگیرم ، یا توی حیاط سرمو میبرم زیر آب ..
و یا استخر میرم ..
اگر نزدیک دریا باشم که دیگه چه بهتر :دی
اگر حس و حال ِ آب نباشه یا در دسترس نباشه ، گزینه ی بعدی خواب هست .

13. اگر همین الان اینترنت قطع بشه از روی صندلی بلند بشید ، به سمت کتابخونه برید ، بجز کتاب "حس وحدت" چه کتابی رو انتخاب می کنید برای خوندن؟
همین الان رفتم و تست کردم ..
در همین لحظه که سوال رو خوندم ، یا "ماسه و کف" جبران خلیل جبران رو میاوردم یا "پیامبر" ش رو .
قطع به یقین ، پاسخم در زمان های مختلف ، مختلف خواهد بود .


14. یه روز که هوا نسبتا گرمه با سرعت تو پیاده رو حرکت می کنید ، همکلاسی که چند سالی هست ازش خبر ندارید رو می بینید که در نگاه اول نمی شناسیش ، از کنار هم می گذرید ، بعد از چند قدم یادش تو ذهنتون جرقه می زنه عکس العملتون چیه ؟
بستگی داره که این همکلاسی ، علاوه بر همکلاسی بودن ، خاطره ی دیگه ای برای من داره یا نه . اگر داشته باشه و قبلا دوست بوده باشیم، بر میگردم و آشنایی میدم و مابقی ماجرا.
اگر صرفا یه همکلاسی بوده باشه ، به مسیرم ادامه میدم و بعد از یادآوری خاطرات اون دوره به مدت 30 ثانیه ، این دیدار رو موقتا فراموش میکنم و برای بایگانی به آرشیو حافظه م میفرستم .


15. اگر یک هفته قرار باشه برای تفریح مکانی رو انتخاب کنی ، اون مکان کجاست ؟
انتخاب محل ، ارتباط مستقیم با فصول سال داره . اگر تابستان باشه ، شمال غرب کشور رو ترجیح میدم.
اگر اوایل بهار باشه ، شیراز و اصفهان و اگر اواسط باشه غرب کشور .
اگر پائیز باشه شمال .
به صورت کلی انتخابم خیلی به هوا و فصل سال مرتبط هست و همچنین ترجیح میدم که در هر سفری بهره ی معمارانه هم ببرم و جاهایی رو ببینم که تا به حال ندیدم.

تازه همه ی اینا در حالتی هست که تنها باشم ؛ اگر خانوادگی باشه که دیگه تصمیم گیری با مشورت انجام میگیره . :)

16. سه تا از دلخوشی های زندگیتون که وجودش باعث انگیزه بیشتر هست رو نام ببرید.
خدا
بانو
معماری


17. و در اخر ، از اونجای که دستی در خوندن دکلمه دارید ، شعر زیر رو دکلمه کنید ، تقدیمی به همسرتون ، بعد اینجا برای یادگار از خودتون آپلود کنید .
طرح اندام تو انگیزه ی معماری هاست
دلت آیینه ی ایــــوان طلاکاری هاست
باید از دور به لبخند تـو قانع باشــــم
اخم تو عاقبت تلخ طمعکاری هاست
جای هر دفتر شعری که در آن نامت نیست
توی تاریک ترین گوشــــه ی انباری هاست
نفس بادصبا مشک فشــان هم بشود
باز بوی خوش تو رونق عطاری هاست
باتو خوشبخت ترین مرد جهان خواهــــم شد
گرچه این خواسته ی قلبی بسیاری هاست
گــاه آرامـم و گاهی نگران ، دنیـــــــــــایـــــم -
شرح آشفته ای از مستی و هشیاری هاست
نیمه ی خالی لیوان مرا پُـــــــــــر نکنید
دل من عاشق اینگونه گرفتاری هاست


چه شعر زیبایی . بارها و بارها خوندمش و خیلی حس خوبی بهش دارم . مرسی
شاید اگر شعر دیگری بود ، رغبت چندانی نداشتم که توی این وضعیت بخونمش، ولی شعرش خیلی بامسمی و زیباست .
فقط یک بار میخونم و ضبط میکنم ؛ لذت و خاطره ش به همین هست.
برم سراغ دکلمه .. ( ساعت 00:41 )
.
.
.
برگشتم..
حجمش رو هم کم کردم که کسی برا دانلود مشکل نداشته باشه .
در حال آپلود ( ساعت 01:00 )
دانلود فایل دکلمه



.
.
.
امیدوارم صندلی داغ خوبی داشته باشید.
:gol:

مرسی . با حضور دوستان عزیزمون قطعا خوب هست. :gol:

1394.05.30
01:10
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 25

صندلی داغ - 25

سلااام
یکم دیر اومدم اما مهم اینه که اومدم یوهاهاها : ))
خوشحالم که رو همچین صندلی نشستی ولی اینجوری که جواب دادی فکرنکنم خیلی بسوزی کلا باشرایط کنار میای
من اول نمیدونستم چی بپرسم بعد هی این چشمه میجوشید دیگه گناه داشتی نزاشتم بیشتر از اینا بجوشه
بسم الله

سلام مهسا جان ، دیر نیست ؛ به موقع اومدی ، خوش اومدی ..
شماها همیشه راهی خواهید یافت ، یا خواهید ساخت یا خواهید بافت ..:D
بسم الله ..

1- تا حالا شده چیزهای زیادی رو دوست داشته باشی و ندونی که کدوم اهمیت بیشتری داره؟ به نظرت آدم چجوری بفهمه بین انبوه چیزهایی که دوست داره علاقه نسبت به کدوم حقیقی تره که بتونه تصمیم بگیره و اونو ادامه بده؟
سرگذشت خودم رو برات تعریف می کنم ، و بعد در آخر یه کلیدواژه رو معرفی می کنم برای اوقاتی که آدم بین چند علاقمندی مردد میشه.
سالها پیش (حدود سالهای 86 و 87 ) ، وقتی که فعالیت های هنری م خیلی خیلی بیشتر از الان بود ، برای یه مدت نسبتا طولانی ( 6ماه )، دچار سردرگمی شدم و نمیدونستم که مسیر زندگی م رو در چه عرصه ای باید انتخاب کنم و ادامه بدم . دلم میخواست تمام هنرها و مهارتها و علایقی رو که داشتم همزمان داشته باشم و جسارت ِ انتخاب یکی رو به عنوان هدف اصلی نداشتم. تا اینکه تصمیم گرفتم که سرگذشت بزرگان رو مطالعه کنم و ببینم چطور بودن و در مواقع بحرانی چطور تصمیم گرفتن. چیزی که در بین همه مشترک بود این بود که همه، یک تخصص و علاقمندی رو به عنوان رشته ی اصلی انتخاب کرده بودن و اون رو به حد کمال رسونده بودن و در کنارش با مدیریت زمان به سایر علاقمندی ها رسیده بودن.
ماحصل اون مطالعات به علاوه تفکر زیادی که در این باب کردم به این منجر شد که تصمیم گرفتم که معماری رو به صورت تخصص اصلی ادامه بدم و معمار بشم . یک معمار که در کنار تخصص اصلی ش، در حد نیازش گرافیک و عکاسی و موسیقی و خوشنویسی و معرق کاری و ... و... بلد هست.
در حال حاضر از اون تصمیم ِ تاریخی که گرفتم خیلی راضی هستم . :)

کلیدواژه : مهمترین نکته ای که میتونه ما رو از سردرگمی نجات بده و باعث بشه که بین علاقمندی هامون یکی رو انتخاب کنیم و ادامه بدیم ، توجه به شرایط خود و جامعه بر مبنای "اصل ِ سودمندی" هست. یعنی باید بررسی کنیم که کدوم یک از این علاقمندی ها، بر اساس شرایط شخصی خودمون و بر اساس شرایط خاص جامعه ، برای خودمون و جامعه سودمندتر هست . توجه به این اصل، هم باعث ارضاء نیازهای معنوی ِ ماست و هم دستاوردهای مادی به همراه خواهد داشت.

2- میتونی چندتا کتاب خوبی که خوندی معرفی کنی؟ تو چند زمینه مختلف باشه .. زمینه هاشم با خودت
کلا مطالعه ی بیوگرافی بزرگان رو توصیه میکنم(مخصوصا در زمینه ی رشته ی تخصصی ت) . حالا هر کتابی که به دستت افتاد ، مطالعه کن .
با فلسفه ی معاصر آشنا شو . پیشنهادم اینه که اول اول فلسفه ی اسلامی مطالعه بشه. کسانی که از غرب شروع میکنند، غرق میشن. ( غرب و غرق )
گاهی تاریخ بخون . تاریخ مایه ی عبرت و درس هست برای آیندگان.
کُتُب جامعه شناسی و روانشناسی رو باید به صورت دوره ای مطالعه کرد ( مخصوصا معماران) ، از جمله کتاب های دکتر شریعتی
فعلا همینا کافیه . هر وقت اینارو انجام دادی ، باز صحبت می کنیم :D
.
.
.
لیست کتابهایی که خودم میخوام در اولین فرصت بخرم و مطالعه کنم :
الف. روش - ادگار مورن
ب.سفر درونی - رومن رولان
ج. فربه تر از ایدئولوژی - عبدالکریم سروش
د. امیل - ژان ژاک روسو
ه. تاریخ فلسفه - ویل دورانت

3- تو درونت آرامش داری؟ به نظرن آدم باید چیکارکنه با وجود همه ی مشکلات و تلاشی که برای رفعشون میکنه کمتر بهم بریزه و آرامش داشته باشه؟
اوه اوه ، چه جورم . شکلک کشیدن ِ یک نفس ِ عمیق توأم با آرامش
مهم نیست که من و ما چه توصیه هایی برای آرامش میکنیم ، مهم اینه که خداوند به عنوان خالق رموز خوشبختی و آرامش، چه توصیه ای میکنه . ایشان میگه :

«الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» (الرعد – 28)

من به جز این راه، هیچ راه موثری رو سراغ ندارم برای رسیدن به آرامش و سکینه ی قلبی.

4- چه جاهایی از ایران دیدی ؟ جاهایی که پیشنهاد میکنی اگه تاحالا ندیدم حتما ببینیم کجاست؟
کلا سفر کردن ، در هر صورتی پسندیده هست . پس هر جا که بری، قطعا دستاوردهایی از سفر خواهی داشت .
جاهای زیادی رو دیدم و جاهای زیادتری رو هم ندیدم و باید ببینم .
پیشنهاد می کنم اول اقلیم هایی رو تجربه کنی که نکردی ، مثلا اگر شب های کویر رو تجربه نکردی ، حتما جز اولین برنامه هات بزار ( اونجا که رفتی ، آلبوم شب،سکوت،کویر استاد شجریان رو هم ببر ) ؛ به فصل ِ مسافرت هم باید توجه کرد.
بعد از این توصیه ، دو نکته ی مهم هست که باید در سفر بهش توجه کرد :
الف. وارد هر جایی که میشی، با چشم باز و توجه و دقت ، فرهنگ و آداب و مذهب و رسوم اونجا رو مطالعه کن ( از روی رفتار مردم نه کتاب ) . و بعد اینکه سعی کن با یک آدم بزرگ در اون شهر ملاقات داشته باشیم . ملاقات ِ هدفمند ( جزئیاتش به عهده ی شخص ) .
ب. آثار تاریخی و معماری رو حتما ببین و حتما عکس بگیر. ترجیحا خودت هم توی عکس های باشی گاهی.


5- به نظرت یه همراه خوب تو زندگی باید چه ویژگی هایی داشته باشه؟
قبل از هر چیز باید یک همراه باشه . یک همراه ِ واقعی . و یکی از شاخصه های همراه ِ خوب، اینه که هدفش با تو مشترک هست و الا مسیر سفرتون یکی نیست و جدایی (فیزیکی یا عاطفی) پیش میاد.
بعد از اون به صورت کلی برخی صفت ها هست که برای زندگی مشترک و همسفر شدن در طول مسیر زندگی نیاز هست ، از جمله یکرنگی و صداقت، از خودگذشتگی، وفاداری، حُسن معاشرت و سلوک، درک متقابل، اعتماد، محبت ، قناعت ، رضایت قلبی ، و ... و... و...
یک نکته بیش نیست شرح ِ عشق و این عجب / از هر زبان که می شنوم ، نا مکرر است ..

6- ما چشمامونو میبندیم( مثلا :دی) توی 3-4 سطر یک داستان و فضایی رو برامون توصیف کن که ما تجسمش کنیم.. ببینم مارو به کجا میبری!؟
آخرین فضاسازی که داشتم ، این بود :
کوچه پس کوچه هایی در یک بافت قدیمی که دارای خانه های تاریخی هست و عرض کوچه نهایتا دو متر هست و دیوارها کوتاه و کاهگلی هستند به نحوی که گستره ی آسمان آبی رو در تمام لحظات میشه حس کرد و ارتباط زمین و آسمان و خاک و افلاک فراهم هست ؛ و من ، در طول مسیر این کوچه، گهگاه با یک درخت انار ِ شیطون که از دنیای پاکی ها، چند تا جوانه ی قرمز و زیبای انار به ارمغان آورده مواجه بشم که سرش رو از دیوار خم کرده باشه تو کوچه ؛ و چند پیرمرد در یک پیرنشین در انتهای کوچه نشسته باشند و مشغول تعریف خاطرات ایام جوانی شون باشند ، و صدای شیطنت چند پسربچه ی سر به هوا آرامش بخشی از اون محله رو به هم بزنه و شیطنت هاشون منجر به پرواز چند گنجشکی بشه که کمی قبل تر، روی درخت چنار پیر ِ قدیمی ِ اول کوچه دیدیم . چشم هام رو میبندم ، و با یک نفس عمیق ، عطر خاک ِ نم خورده و بوی دیوارهای کاهگلی رو تا عمیق ترین حفره های ریه هام فرو می برم و به این فکر می کنم که : قرن ما شاعر که نه ، معمـــــــار اگر داشت ، هوا بهتر بود...
:w05:

7- چندتا از ویژگی های خوب و بد خودتو نام ببر .
آخرین مطلبی که در این مورد نوشتم :
پست 52 - پاسخ سوال 4
برای از بین بردن اون صفات بد تلاش میکنی دیگه؟ به نظرت آدم باید با چه روش هایی صفت های بدشو کم کم ریشه کن کنه؟
اوهوم . فکر میکنم ز گهواره تا گور ، آدم باید به فکر تربیت نفس و تهذیب اخلاق باشه . به قول نظامی :
تا توانی می تراش و می خراش / تا دم ِ آخر دمی راحت مباش
روش خاصی نمیخواد ؛ اول شناخت خود . ( من عرف نفسه ) . وقتی خودت رو بشناسی ، بد و خوب ِ خودت رو هم میشناسی و به کیمیا دست پیدا می کنی و بعد میتونی تبدیل کنی صفاتت رو . وقتی هم که آدم براستی بخواد به سمت نیکی هجرت کنه ، خدا هم توی این تبدیل صفات به آدم کمک میکنه و کیمیا رو در اختیارش قرار میده . (یبدل الله سیئات بالحسنات)
به قول مولوی :
کیمیا داری که تبدیلش کنی / گر چه جوی خون بود ، نیلش کنی
یا به قول حافظ :
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند
و بعد نقل قول "شاه نعمت الله ولی" در پاسخ حافظ :
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم
از خود بر آ و در صف اصحاب ما خرام
تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم



8- حست درباره مرگ چیه؟ قشنگ توضیح بده ! :دی
حس ِ خوبی بهش دارم و به هیچ وجه ازش هراس و ترس ندارم .
اینو به صورت شعار نمیگما. واقعا همینطوری هستم. برای اینکه در عمیق ترین لایه های معرفتی م معتقدم که مرگ، یک آغاز هست. یک آغاز خوب .. و در این مورد شعر باارزش حضرت مولا (ع) همیشه برام راهگشا بوده که در این مورد سرودن :
اقتلونی اقتلونی یا سقاطی / ان فی القتلی حیاته فی الحیاتی
بعد مولوی با استفاده از همین شعر حضرت ، توی مثنوی ادامه میده که :
اقتلونی اقتلونی یا سقاط / ان فی القتلی حیاته فی الحیات
پارسی گو گرچه تازی خوشتر ازست / عشق را خود صد زبان ِ دیگر است
آزمودم مرگ ِ من در زندگی است . مردنم زین زندگی، پایندگی است.


یه کاری که دوست داری حتما قبل از مرگت انجام بدی چیه؟
دوست دارم قبل از مرگم "آدم" بشم . همین..

9- تا حالا شده با دیدن یه چیز ساده شدیدا حضور خدارو حس کنی... چیزی که شاید کسی ببینه بهت بخنده! مصداقش بگو
آخرین مطلبی که در این مورد نوشتم :
مگس پیش شوریده دل پر نزد
که او چون مگس دست بر سر نزد
نه بم داند آشفته سامان نه زیر
به آواز مرغی بنالد فقیر
گر از برج معنی پرد طیر او
فرشته فرو ماند از سیر او
پریشان شود گل به باد سحر
نه هیزم که نشکافدش جز تبر


10- خواب زیاد میبینی یا نه؟ میتونی یکی از خواب هاتو برامون تعریف کنی؟ خیلی کوتاه نباشه ها نامردی نکن :دی
راستش نه . زیاد نمی بینم .
خیلی کم خواب می بینم ؛ مثلا یه هفته یا ده روز یه بار ، شایدم تعداد روزها بیشتر.
ولی به خواب هام خیلی توجه میکنم و برام مهم هست که چی می بینم ؛ گاهی "رویای صادقه" میشن.
آخرین بار خواب دیدم که دارم یعععععع ریز برا صندلی داغ تایپ میکنم ، ولی ذخیره نمیشد و ارسال نمی شد . اعصابم خرد شده بودا . :D
فکر کنم تأویلش اینه که نمیرسم در مدت مقرر صندلی رو تموم کنم . باید برم مسافرت و برگردم و باز یه چند روز بهم فرصت بدن .( محض اطلاع علی آقو :دی ) :biggrin:

دیگه کم و کسر داشت به بزرگی خودت ببخش :دی
خیلی ممنون

ممنونم از حضورت مهسا جان ..
خوشحال شدم..
زنده باشی | :gol:

1394.05.30
11:40

 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 26

صندلی داغ - 26

سام علیکم :w02:
خستع نباشی داداش

مَعلیکم داش علی گل .. ممنونم
در همین پست قبلی ازت اسم بردم :دی


1.چند درصد افراد رو از روی تیپ و ظاهر قضاوت می کنی ؟
این صفت یعنی قضاوت عجولانه در مورد کسی ( به خصوص از روی ظاهر ) یکی از بدترین صفاتی هست که متاسفانه همه ی ما ( بدون استثنا) گرفتارش هستیم . حالا یکی ممکنه کمتر گرفتار باشه و یکی بیشتر . واقعا واقعا هم از این اخلاق بدم میاد ، ولی گاهی ناخودآگاه بهش مبتلا میشم و با دیدن بعضی اشخاص از روی قیافه و ظاهر ، قضاوت میکنم. که البته همیشه سعی میکنم به خودم گیر بدم که تو حق نداری بدون علم و آگاهی و صرفا از روی ظاهر کسی رو قضاوت کنی :|
بعضی اوقات هم پیش اومده که بعد از یک قضاوت عجولانه ، طرف مقابل رو بیشتر شناختم و فهمیدم که فکرم اشتباه بوده و خجالت کشیدم .


2.نظرت در مورد خودت چیه ؟ از وضعیت الانت راضی هستی ؟ اگه نه علتشو بگو ( جواب کلیشه ای ممنوع )
فکر میکنم با توجه به شرایط خاص زندگی ِ خوبم ، و با توجه به موقعیت ها و امکانات و .. در بهترین وضعیتی هستم که یک شخص میتونه باشه. مخصوصا که اخلاق و معنویات برام خیلی مهمتر از ظواهر مادی و ثروت و .. هست و فکر میکنم در هر دو عرصه توفیقات قابل قبولی داشتم .
طبق قاعده ی "انسان ِ در موقعیت" ، کاملا از خودم راضی هستم .


3.شده اینجـا به کسی دروغ بگی ؟ اگه آره کیـه؟ :دی
دروغ ؟ هههممم ... اسمش رو دروغ نمیزارم ، اما شده که به خاطر یک مصحلت شخصی یا اجتماعی، تمام حقیقت رو به شخص یا اشخاصی نگفته باشم . بچه ها منو میشناسند ، نخوام در مورد چیزی صحبت کنم ، صحبت نمیکنم . فکر می کنم این شیوه ، خیلی بهتر از دروغ گفتن هست.
اما شده که وعده هایی بدم و نتونم عملی کنم و همیشه هم از این بابت خودم رو سرزنش میکنم.


4.تا الان شده ریا کنی ؟ فقط برای اینـکه فلانی و فلانی بدونن و ببینن کار معنوی انجام بدی ؟
آره . گاهی برام پیش میاد.
اما نیت ِ من ، با چیزی که تو گفتی ، خیلی تفاوت داره . یعنی من این کار رو انجام نمیدم که در حق ِ خودم اعتقاد و ارادت ایجاد کنم برا کسی ؛ بلکه به این دلیل انجام دادم که گروه و مکتبی که بهش وابسته هستم ، زیر سوال نره .
مثلا برام پیش اومده که با یک دوست غیرمسلمان همسفر شدم ، و در اون سفر سعی کردم خیلی بیشتر از اوقاتی که خودم هستم یا دوست هم عقیده ای باهام هست ، به آداب اسلامی (مثلا خوندن نماز سر وقت ) مقید باشم که یه وقت خدای نکرده تنبلی ها و کوتاهی های موقت و موضعی ِ من باعث نشه که کسی نسبت به کلیت ِ مکتب و عقیده م بدگمان بشه و قصور و کوتاهی منو به کل هم کیشان ِ من نسبت بده.
یکی از گناهانی که وجود داره ، "تجاهر به فسق" هست. این گناه ، از اوناست که با خودش حق الناس به همراه داره چون با انجامش ممکنه باعث گمراهی کسی یا کسانی بشیم.
تجاهر به فسق ، یعنی چه ؟
مثال میزنم ..
من به علت مثلا سرماخوردگی ، در ماه رمضان ، نمیتونم دو روز روزه بگیرم. بهترین و پسندیده ترین کار اینه که در این دو روزی که روزه نمی گیرم، در ملاء عام و نزد دیگران، روزه خواری نکنم و وانمود کنم که روزه هستم . اگر غیر این باشه ، "تجاهر به فسق" هست و نتیجه ش اینه که دیگران هم جری و تشویق میشن .

با توجه به این توضیحات ، لازم هست که یک نکته ی بسیار مهم رو هم خاطرنشان کنم و اون اینه که هیچوقت ِ هیچوقت و تحت هیچ شرایطی ، کاری که بهش اعتقاد نداشته باشم رو انجام نمیدم. یعنی اون مواردی که در بالا ذکر کردم رو بهشون پایبند هستم و اعتقاد کامل دارم که سعی میکنم بیشتر مراعات کنم و اینطور نیست که مثلا در دل و در خلوت ِ خودم اعتقادی به "صرفه جویی در مصرف آب" نداشته باشم و بعد نزد دیگران وانمود کنم که در مصرف آب صرفه جویی میکنم.


5.تا الان شده حسادت کنی به اموال و دارایی کسی ؟
حسادت هم برای همه ی ما پیش میاد . نمیشه گفت که هیچوقت دلمون نخواسته که مثلا ما هم فلان موفقیت و دستاورد رو داشته باشیم.
اما آدم حسودی نیستم و فقط روی چیزی تمرکز و حساب میکنم توی دست ِ خودم باشه و صد البته معتقدم که :
هر روز ، خورشید برای من طلوع میکنه و فردا از آن ِ من است.
آدمی ، در زمان و مکان مقرر، به هر آنچه که لیاقت داشته باشه میرسه . نه بیشتر و نه کمتر .

اومدم بسوزونم برم :دی
ممنونم از حضورت ؛
خوب بود ، تونستی :دی
به فکر تمدید باش برام که اگر تا یکشنبه نرسیدم ، بعد از مسافرتم بیام ادامه بدم ( سه روز مسافرت میرم) . :cool:
حله حله :دی

1394.05.30
13:30
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش ها: mpb

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
سلام بر اقای مهندس احسان : )
خسته نباشید از پاسخگویی ب سوالات : )
من تاحالا شرکت نکردم در صندلی داغ کسی اما در چند شب گذشته با یکی دوس شدم ک باعث این دوستی شد طرح ی سری سوال!! ک جالبن ... هم فانه هم ادم رو ب چالش میکشه گفتم با شما شریک شم : دی
البته فک کنم با این سرعتی ک دارید جواب سوالات رو میدید خیلی دیر خیلی خیلی دیر خیلی خیلی خیلی دیر جواب سوالای منو بدید :|

خوب بریم سراغ سوالا
شرایط سوالات غیر قابل تغییرن (یعنی امکان پیچوندنی نیست ) :|


فرض كن در يك موقيعتي هستي كه يا بايد معشوقت رو بكشي يا اينكه صد نفر آدم رو نجات بدي. مرگ كدوم رو انتخاب مي‌كني؟ صد نفر يا معشوقت رو؟

اگر بهت بگن تا يك دقيقه ديگه بيشتر وقت نداري و قراره بميري، اولين كاري كه مي‌كني چيه؟

يك زن بدريخت و زشت و بدهيكل ولي متفكر رو ترجيح مي‌دي يا يك زنِ نادون ولی خوشگل و خوش‌هيكل رو؟

فرض كن بهت مي‌گن اگر به همسرت خيانت كني، باعث مي‌شي جلو مرگش رو بگيري. تو به همسرت خيانت مي‌كني يا حاضر مي‌شي بميره؟

زن و بچه‌ت رو گروگان گرفتن و تو مي‌دوني جاي بمب كجاست. حاضري زن و بچه‌ت بميرن ولي جاي بمب رو لو بدي يا اينكه نه، حاضري چند نفر بميرن ولي زن و بچه‌ت سالم بمونن؟
بمب در یک میدان تعبیه شده

عاشقي مي‌خواد معشوقش رو بعد از سال‌ها ببينه
معشوق در زندان هست
زندان‌بان بهش مي‌گه اگر بخواي معشوق رو ببيني
بايد با من بخوابي
طرف قبول مي‌كنه و مي‌خوابه
زندان‌بان هم از روي بدجنسي مي‌ره و به معشوق مي‌گه
حالا فرض كن شما جاي اون معشوق هستيد
آيا عاشق‌تون رو مي‌بخشيد يا رهاش مي‌كنيد؟
اون مي‌خواسته شما رو ببينه كه مجبور شده با طرف بخوابه ولي آيا مي‌تونيد فراموش كنيد كه رفته با كس دیگه ای خوابیده
به خصوص كه شما از زندان‌بان‌تون هم نفرت دارید

اگر در يك جمعي از دوستان نشسته باشيد و قرار باشه آبروي يكي بره، شما حاضري آبروت بره ولي آبروي يكي از دوست‌هات نره؟

حاضرید چندتا حقیقت خفن زندگی منو بشنوید ولی دیگه حتی ی کلمه هم.حرف نزنیم و از لیست دوستان حذف بشید و ب لیست سیاه بپیوندید؟


راستی منتظر هایکو کتابتون هستما : )
راستییییی نقاشیتون خیلی خیلی خیلی خنده دار بود


1394.05.30
15:25



 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 27

صندلی داغ - 27

سلام
خسته نباشید :gol:
واقعا لذت بردم از خوندن جواباتون، بسیار کامل و استفاده از بهترین کلمات ممکن برای جواب :gol:
با اجازتون بریم سراغ سوالا ...

سلام ، مرسی ، واقعا خسته نباشم :دی
مرسی ؛ خیلی ممنونم از نظر مثبتی که دارید . مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد .. :gol:



1. اگر مدیر تالار معماری و هنر نمی شدید، دوست داشتید مدیریت چه تالاری رو بر عهده بگیرید؟
به جز تالارهای هنر و معماری ، به مدیریت بخش فرهنگی (کتابخانه ، گردشگری و ...) علاقمند هستم چون در راستای علاقمندی ها، مطالعات و فعالیت هام هست.
و گزینه ی بعدی مدیریت تالار گفتگوی آزاد . که البته این گزینه رو در صورتی می پذیرفتم که طبق قوانینی که مد نظر خودم هست اداره ش می کردم . ( الگوبرداری از کرسی های هم اندیشی و آزاد اندیشی) .


2. برای هر چه بهتر شدن و ارتقای کیفیت باشگاه مهندسان ایران چه پیشنهادی برای مدیران و کاربران دارید؟
در کل دوران مدیریتم همیشه پیشنهاداتی داشتم و ارائه دادم ، اما خب بنا به دلایلی گاهی اوقات برخی مذاکره ها به نتیجه ی مشخص نمیرسه .
به صورت کلی چند پیشنهاد رو مطرح میکنم :
- ایجاد زمینه ی مناسب برای فعالیت با هویت واقعی ( تا هر شخص نسبت به فعالیت هاش احساس مسئولیت بیشتری داشته باشه و تعلق خاطر پیدا کنه به فعالیت هاش) .
- حمایت مادی و معنوی از فعالیت های علمی-پژوهشی از قبیل تولید مقالات و همچنین نشر نشریات داخلی
- تقویت سازمان مدیریت در بخش روابط عمومی ( داخلی و خارجی )
- افزودن امکانات فنی مورد نیاز برای تسهیل در ارتباطات بین اعضا ، حفظ حریم های شخصی، و پیگیری راحت تر مطالب سایت
- ایجاد افزونه های قابل مشاهده در تالارها برای بررسی روزانه ی میزان فعالیت ها و ارسال ها ، بازدید ها و آمارهای از این دست ( و استفاده از قانون تشویق و تنبیه برای هر تالار)
- راه اندازی یک فروشگاه واقعی و فعال ( مخصوصا برای تعامل بین اعضا برای فروش کتب و جزوات )
- تقویت بخش ارتباط با صنعت به واسطه ی همکاری مستقیم با همایشها و کارگاه های آموزشی
- تزریق روحیه ی همکاری و تعاون در بین مدیران و کاربران با تدارک دیدن فعالیت های خاص گروهی ( اینکه هر کسی ، با هر عنوان و مسئولیتی در مقابل خودش و دیگران و احساس مفید بودن و احساس مسئولیت کنه ) .
- و ...
مواردی گفته شد و ممکنه مواردی رو هم فراموش کرده باشم.
خیلی میشه در این مورد صحبت کرد و البته این پیشنهادات باید با مطالعات و از روی آگاهی باشه نه بدون توجه به محدودیت های فنی و .. ؛
برخی از این پیشنهادات به مدیر کل سایت ارائه شده و قطعا ایشان با سنجیدن شرایط ، هر کدام که برای سایت مقدور باشه رو پیگیری و عملی میکنند. ولی خب نیاز به صرف زمان و انرژی ِ بیشتری هست که متاسفانه با توجه به شرایط خاصی که دارن در حال حاضر براشون میسور نیست . نمیشه کسی رو قضاوت کرد . فقط امیدوار هستیم که وضعیت ِ رو به جلویی داشته باشیم در آینده.



3. به نظرتون مدیران باشگاه چقدر در جهت جذب کاربر تلاش می کنند؟
بستگی به شخص ِ مدیر داره و در هر تالار متفاوت هست . چرا ؟ توضیح میدم ..
خب قطعا سیاست های کلان مدیریتی با این هدف طرح و اجرا میشه که ما بتونیم علاوه بر پیشرفت های کیفی، از لحاظ کمّی هم آمار قابل قبولی داشته باشیم . تا اینجا در خط و مشی کلی ِ تیم مدیریت باشگاه این مسئله مورد توجه زیادی قرار داره ؛ امــــــا این ایده و هدف وقتی از اون بالا وارد شعبه های پراکنده ی تالارها میشه و دستخوش تغییرات سلیقه ای و شرایط خاص هر تالار میشه دیگه با اون قاطعیت و کیفیت اول نیست . و البته بخش اعظمی از این روند ، طبیعی هست . چون مدیران اینجا بر اساس شرایط خاص خودش ، هر مقداری که بتونه فعالیت و مدیریت میکنه و این فعالیت ها بی مزد و منت و بدون چشمداشت مادی و حتی معنوی هست به طوری که فقط از سرمایه ی وقتشون هزینه میکنند که خیلی وقتا این سرمایه گذاری بدون بازگشت هست و صرفا فرد رو دچار خستگی و دلزدگی میکنه . و نکته ی مهمتر اینکه معیار مشخصی برای "سنجش فعالیت مدیران" وجود نداره.
این سنجش و بررسی کیفی ِ عملکرد مدیران بسیار کم و ناقص انجام میشه . هر یک سال یا شش ماه انجام میگیره و خیلی ناقص . این باعث میشه کسانی که واقعا و با تمام قوا زحمت می کشند و زحمتشون در سطح تالارشون منجر به پیشرفت های کمّی و کیفی ، و جذب کاربران و ایجاد علاقمندی برای فعالیت اعضا و ارتقا سطح علمی تالار و .. و.. میشه ، با کسانی که هیچ عملکرد چشمگیری نداشتند ، هم تراز دیده بشند و تمام انگیزه و اشتیاق فرد رو در نطفه خفه کنند .
مگر در این بین ، شخصی باشه که اهداف والاتر و بزرگتری داشته باشه که با دیدن این کم مهری ها، به فعالیت ها و زحماتش مثل سابق ادامه بده .



4. به نظرتون عملکرد کدوم مدیر در باشگاه بهتر از بقیه ست؟ چرا؟
اون مدیری که علاوه بر انجام مسئولیت های روتین ِ محوله ، با صبر و مهربانی کشف ِ استعداد می کنه و سپس با آموزش های لازم اون استعداد ها و پتانسیل های بالقوه رو ، بالفعل میکنه و کاربرانی رو برای تالار میسازه که سالها بعد از اون هم برای کل تالار و باشگاه مفید هستند. ( این عمل، سخت ترین و البته باارزش ترین فعالیت یک مدیر هست! )
در کنار این امر، ایجاد حس صمیمیت و روحیه ی همکاری ، حفظ حریم کاربران ، حمایت از فعالیت های مفید و .. هم خیلی مهم هست و هر مدیری که این موارد رو داشته باشه ، بهترین مدیر باشگاه هست و شایسته ی تقدیر .


5. کدوم تاپیکتون مثل بچتون می مونه و خیلی دوسش دارید؟ :دی
چند لحظه ، برم ببینم :دی
.
.
.
حدودا 7 دقیقه بررسی کردم ..
به این نتیجه رسیدم که همه ی تاپیک ها و پست هایی که دادم رو دوس دارم . دوس داشتن هم به معنی ِ ارزش قائل بودن هست .
راستش من از اون دسته از کاربران هستم که کم پست میدم و خیلی روی ارسال هایی که دارم حساس هستم و تمرکز میکنم. ( بعد از 7 سال فعالیت تقریبا پیوسته، حدودا 3200 پست ارسالی دارم) .
اما به صورت کلی برای اینکه سوال بی جواب نمونه ، تاپیک هایی رو دوس دارم که خودم نویسنده بودم،
مخصوصا تاپیک هایی که به صورت برنامه های گروهی از قبیل مسابقات و گفتگوها و .. هست . ( یعنی مطالبی که منابعش از سایر سایت ها هست رو هیچ حسی ندارم ) .


6. بیشتر چه نوع سوالاتی رو دوست دارید؟
گوناگونی و تنوع ِ سوالات رو دوست می داریم و موضوعیتش چندان مهم نیست؛ فقط از سوالای تحلیل ِ شخصیت ِ دیگران خوشم نمیاد . نمیشه راحت جواب داد .
همچنین اخیرا به این نتیجه رسیدم که میگن تو بهشت از آدم سوالایی میپرسن که جوابشون یه کلمه ای هست :D ( این یه طنز هستش :دی )
نکته ی بعدی اینه که به "صورت سوال" باید خیلی توجه کرد . در بعضی از سوالات، به کلمات ِ به کار برده شده در صورت ِ سوال زیاد توجه نمیشه . و این آدم رو اذیت میکنه .
کاربرد کلمات باید آگاهانه باشه ؛ وقتی متوجه میشی که کاربردش آگاهانه نیست و معنای دم ِ دستی ِ کلمه مد نظر هست ، بین دوراهی قرار میگیری که : به معنی دم ِ دستی و ظاهری کلمه توجه کنم یا چیزی که خودم میدونم؛ یکی از داغی های صندلی برای من این بوده تا به حال .
:D




به علت خواب آلودگی فعلا همین چند تا سوال رو تونستم طرح کنم :w47:، ایشالله در وقتی دیگر با دستی پر از سوال برمیگردم ;)



ممنون از حضورتون ..
هستیم خدمتتون بانوی مدیر ..
:gol:

1394.05.30
15:30


 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 28

صندلی داغ - 28

سلام مجدد به آقا احسان گل:gol:
چند تا سوال دیگه به ذهنم رسید :smile:اونا رو هم بپرسم :Dتا ببینم بعد چی پیش میاد...
خوب برم سر اصل مطلب
:book:

به به ، سلام زهره جان
در خدمت هستیم .
خوشحالم از حضور دوباره تون ..:gol:


1. طرفدار کدام ورزش و تیم ورزشی هستین؟
ورزش می کنم (شنا، بدنسازی و گاهی دوچرخه سواری و پینگ پنگ) ، اما ورزش رو از طریق رسانه دنبال نمی کنم.
فقط گاهی اوقات مسابقات تیم ملی والیبال و تیم ملی کُشتی ایران رو می بینم .
و گاهی هم بعضی از بازی های فوتبال جام جهانی .
تقریبا 10 سالی میشه که از هیچ تیمی طرفداری نکردم و از طریق رسانه پیگیری نمی کنم .

2. چقدر نظر دیگران درباره خودتون واستون مهمه؟
نسبت به نظر دیگران بی تفاوت نیستم و سعی میکنم حداقل ، اون چیزی که هستم رو به دیگران معرفی کنم و به دیگران در قضاوت صحیح کمک کنم هر چند که برخی اوقات در این زمینه موفق نمیشم . علت این بی تفاوت نبودن اینه که معتقدم تنها چیزی که از انسان، در این جهان خواهد موند ، یاد و خاطره ش هست و ترجیح میدم این یاد و خاطره ، مثبت و باارزش باشه نه منفی و خنثی !
و صد البته سعی میکنم حد تعادل این حس رو رعایت کنم . چون در صورت افراط ، زندگی ِ آدم مختل میشه و هر کاری میکنه و هر عملی انجام میده فقط به فکر حرف و فکر مردم هست.
به صورت کلی اگر ما بدونیم که که اکثریت مردم ، به یک سر درد کوچیک ِ خودشون ، خیلی بیشتر از شنیدن خبر مرگ ما اهمیت میدن ، دیگه زیاد پایبند افکارشون نمیشیم.

3. چقدر به فال اعتقاد دارید؟
به تفأل اعتقاد دارم اما به فال گرفتن و طالع بینی و .. نه . هرگز .
تفأل یعنی فال نیک زدن و به شگون خوب گرفتن . چه جوری توضیح بدم ؟ هههمممم ؛ معنی تفأل به صورت که :
هر چه پیش سالک آید خیر اوست ..
یعنی به پیشآمدهایی که برات اتفاق میافته ، با دیده ی مثبت نگاه کنی و مطمئن باشی که حتما خیری درش هست ( این یعنی تفأل ) .

4. نظرتون در مورد حافظ و فال حافظ چیه؟
اون شیوه ی تفأل زدن به دیوان حافظ که اکثرا ازش استفاده می کنند رو من نسبت به سایر کتاب های بزرگان ِ عرفا هم به کار میبرم . یعنی با همون شیوه علاوه بر حافظ، از بوستان سعدی، دیوان شمس،مثنوی، دیوان عراقی، عطار ، فیض کاشانی و ... استفاده میکنم .
فلسفه ی این کار چیه ؟
فلسفه ش اینه که گاهی ذهنت درگیر یه موضوع خاص هست ، و پس از بررسی های عقلانی و حساب و کتاب های ریاضی ، به نتیجه ی قاطع و مشخصی نرسیدی ؛ اینجاست که بر اساس اعتقاد قلبی و اعتماد به پیشآمد ( هر چه پیش سالک آید خیر اوست) ، میری سراغ کلام بزرگان و از کلام و باطن اونا مدد میخوای . چشماتو میبندی و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم ، کتاب رو باز میکنی و مطلبی که اومده رو مطالعه میکنی. من همیشه از این طریق ، به پاسخ مطلوب رسیدم . البته اینم بگم که خیلی کم ازش استفاده می کنم که بی مزه نشه!
همین کار رو اگر با قرآن انجام بدیم ، اسمش میشه : استخاره .


5.در مورد واژه های زیر، اولین کلمه، عبارت، یا جمله ای که به ذهنتون میرسه رو بگید:
ایران:
خشکسالی ( اقلیمی، علمی، فرهنگی ، اجتماعی، اقتصادی، و ... )

زندگی:
زندگی حس ِ غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد..

کار:
شخصیت و جوهره مرد (انسان)

دوستی:
یکرنگی

عشق:
مبدأ و مقصد تمام هستی

ازدواج:
تکامل

باشگاه مهندسان ایران:

زمین ِ خاکی ِ دوست داشتنی ِ من

صندلی داغ:
یک تجربه ی خوب


6. بیشتر فیلم میبینید یا کتاب میخونید؟
کتــــــــــــــــــــاب

7. وقتی عصبانی میشید چی یا کی یا چه کاری بهتون آرامش میده و چرا؟
ابتدا تغییر وضعیت میدم ؛ یعنی اگر نشسته باشم ، بلند میشم ؛ و اگر ایستاده باشم حرکت میکنم . این سیستم برای همه جواب میده.
اگر به دلیل قصور خودم عصبانی شده باشم، سریعا با خودم سنگامو وا میکنم و خودمو تنبیه میکنم!
اگر دلیل عصبانیتم دیگران باشه ، با دیدن انعطاف و نرمی یا قبول اشتباه از اون طرف مقابل ، آروم تر میشم .
کلا سعی میکنم تا جایی که برام مقدور هست اسیر طوفان خشم نشم و اگر شدم در اون لحظه تصمیم خاصی نگیرم و حرف خاصی نزنم.
« خور و خواب و خشم و شهوت ،
شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارند ز جهان ِ آدمیت.. »


ولی خب گاهی پیش میاد و حتی گاهی لازم و ضروری هست .

8. اگر بخواین به هوش خودتون نمره بدید ، چه نمره ای میدید؟
از بیست نمره، به خودم 19 میدم .
کلا به نمره ی 20 در هیچ عرصه و زمینه ای اعتقاد ندارم :D

ممنون از پاسخهاتون:w27:

خواهش میکنم .
ممنون از سوال هاتون | :gol:

1394.05.30
17:10

 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 29

صندلی داغ - 29

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ....احسان خوبی ...خَشی سلومتی؟:)
آقا من یک راست میرم سر اصل مطلب
خودکار و قلم و ذهن بازت را آماده پاسخگویی باشه...سیم ثانیه مهلت داریا ....:)
سلاااام بر سمیرا گل و بلبل ..
خوبم مرسی . ممنونم از حضورت ..
:gol:
بریم بریم ، در خدمتیم ..


1- این امضا کیه توی باشگاه :
یک هُـنـرمـنـدِ بزرگ، جهان نوی را می آفریند که در آن اشیاء آشنا، طوری دیده می شوند که تا به حال هیچکس آنها را آن طور ندیده باشد.
ما باید بتوانیم

جـهـان ِ خـــــاص خود
را بیافرینیم !


امضای همون کسی که میخواد جهان ِ خاص ِ خودش رو بیافرینه .
کسی نیست جز :
E . H . S . A . N
2- یه سوال که دوست داری ازت پرسیده بشه طرح کن خودتم پاسخشو بده (صادق باشیا :) )
سوال :
به نظرت ، کیفیت پاسخ هایی که به صندلی داغ میدی مهم هست ، یا کمیت و زمانی که صرف میکنی؟
جواب :
کیفیت پاسخ ها .
چون قراره که سالها به مخاطبم بگم که :
مرا در میان ِ نوشته هایم جستجو کن !



3- گفتید شاغلید ...البته یه نگاه اجمالی داشتم به سوالات... نظرت درمورد کارمندی چیه(منظورم 5 صبح تا 8 شب)؟؟:w22:!
من دو شغله هستم . هم در باشگاه و هم در زندگی :دی
نظرم در موردش مثبت هست . به صورت کلی باید خداروشکر کنی که یه شغل متوسط داری و میتونی در این شرایط درآمد زا باشی.
چیزی که مهم هست، داشتن کار و شغل هست ؛ حالا گاهی فشار کار زیاد هست و گاهی کم. باید تحمل کرد و راضی بود .

4- توی زندگی چه هدفی یا چه کسی بهت انگیزه میده؟ و اینکه چی باعث میشه از روزمره گیهای زندگی رها شی؟
خدا
بانو
معماری

5- یه سلفی بذار از خودت ببینیم ...همین الان یهویی :) نخند میگم نخند...من که میدونم عمرا اینکارو انجام بدی ..فکر کن یه درصد :w25:
حالا باز یه چیز دیگه بود ، یه چیزی . سلفی !
هه هه..
:D

6- بازگشت به سوال 5 :biggrin:

برو از خدا بترس ..
تسبیح ِ من کو
:D
7- چرا صدیق از وقتی ارشد شده دیگه تحویل نمیگیره :razz:...اصنشم ازش طرفداری نکنیا ....باشه طرفداری کن...(هه هه این سوالو صدیق نبینه ..فقط احسان بخونه )
نه اینطور نیست ..
میدونی که مسئولیت ، اونم با این همه گستردگی باعث کمبود وقت میشه .
همین کمبود وقت باعث میشه که آدم گاهی نتونه اونجور که باید و شاید در خدمت دوستای عزیزش باشه .
این مصیبت ، گریبانگیر خودم هم هست .

8- خوب سوال ندارم دیگه ...ته کشید یکی نیست بگه مجبوری مگه میای سوال بپرسی :surprised:...اشکال نداره من میتونم سوالای بهتریم بپرسم باور کن...باورت میشه؟
اوهوم ..
تو میتونی :دی
و من چقدر این سوالا رو دوس می دارم ..
:D

9- کل زندگیتو در 20 سطر از زمان تولد تا به امروز بنویس ....انگار انشائ مینویس "موضوع: احسان"...زود باش
در این مورد ، به دوستان ِ دیگه هم گفتم ، که برای "خواندن ِ من" بعد از پایان صندلی داغ ، این تاپیک رو مرور کنند.
هر پستی که خوانده بشه ، قطعا آشنایی بیشتری با من، افکارم، ایده هام ، ارزش هام و ... و.. حاصل میشه.
تاکید ِ همیشگی ِ من :
مرا در میان نوشته هایم جستجو کن...

10- فسقل شیطون دوس میداری آیا؟! از اون نی نی فسقلا که شیطنت ازشون میباره البته یکم نمکین و شیرین زبون خدا نصیبت بکند....آمین.آمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــن...
مرسی مرسی ..
آره خیلی .. داشتن فرزند سالم و صالح، یکی از ارزشمندترین نعمت های دنیوی هست.
اصن وقتی صحبت از این مسئله میشه ، آدم دلش قیلی ویلی میره ..
:redface::D

ادامه سوالت در پست بعد....دعا کن سوالتم پیشرفته تر بشه آبرومو بردی با این صندلی داغت به این واقعیت رسیدم که اصلا بلد نیستم سوال بپرسم :w04:بذار در ادامه با سوال پرسیدن بیشتر خودمو کشف کنم :w15:

امضاء:سمیر


:biggrin:
نیاز شد که یه صندلی داغ برا خودت برگزار کنیم که شناختت نسبت به خودت بیشتر بشه :دی
سوالات خوب بود . با حال بودن .. مثل سوالای همه..
در خدمتیم ..
:gol:
1394.05.30
18:30

 

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
من اومدم. دی
اول بگم من گفته بودم دونه دونه اینا رو بخونم. فقط تا صفحه چهار دقیق خوندم و بعد از اون رو روزنامه وار پیچوندم. دی
بابا خیلییییی وقت میگیره ها. احسان جان چطور اینا رو نوشتی؟؟ مخصوصا نوشتن اشعار. چقدر شما به مولانا علاقه داری!! دی
و همچنین چقدر دخترخانوما سوالای سخت پیدا میکنن میپرسن. بابا بیخیال. دییییی
و اما من.
اول سلام دوباره به احسان عزیز. صندلی داغ شما از دست دادنی نبود. دی. نه برای اذیت شما که برای شناخت بیشترتون و البته شوخی مختصر. دی

سوالای من:
آماده این؟؟ دی. چی بپرسم؟:cool:
کمربند ایمنی رو بستین؟ ورقه سوالا رو بردارین و با نام خدا شروع کنید. دی

1-کدوم دانشگاه و سال چند و با معدل چند و چند ترمه فارغ التحصیل شدین؟ (کارشناسی)
2-بدترین توصیف خودتون از خودتون میتونه وجود داشته باشه آیا؟ اگه بله چی میتونه باشه؟
3-چرا دانشجویان عمران و معماری معمولا باهم نمیسازن؟ دی
4-شخص غیر منعطف کیه؟
5-هیجانات خودتون رو چطوری کنترل میکنید؟ احساس میکنم کامل به هیجانات خودتون کنترل دارین.
6-از چند درصد جامعه بهتر هستین؟
7-شعر هم میگین؟ اگه بله یکیش رو و یا چند بیت رو اینجا بنویسین.
8-موسیقی رو تا کجا پیش بردین؟ الان تو چه سطحی هستین؟
9- کدوم مکتب و طرز فکر برای زندگی بشر کافیه؟ آیا این مورد میتونه برای انسانهای مختلف (مختلف از لحاظ علم و اخلاقیات و حتی جغرافیا و قومیت) متفاوت باشه؟ یا همه میتونن پیرو یک نوع نظام فکری و اعتقادی باشن که همه دنیا رو خوشبخت کنه؟
10-قشنگترین گلی رو که دوست دارین؟ (فقط یک مورد نام ببرید)دی.
11-چیزی که برای من جالبه چرا شما تفکر قومیتی ندارین و فراتر فکر میکنید؟ دلیلتون برای فرا مرزی بودن چیه؟ نمیترسین فرهنگ آبا و اجدادیتون نابود بشه خدای نکرده؟
12- ایراد باشگاه؟
13-مراحل خواستگاری رفتن خودتون رو بطوریکه نافی حریم خصوصی نشه بیان بفرمایین.
14-کی به شما پیشنهاد ممدیریت داد در باشگاه و اینکه اول مدیر تالار مهندسی معماری شدین یا تالار هنر؟ کدوم براتون اولویت داره؟ یعنی اول کدوم رو چک میکنید؟
15-عمومیت بشر امروز (قرن بیست و یک) داره به کدام جهت میره؟؟؟ احساس نیاز خودش چیه؟ و نیاز واقعیش چیه؟


با تشکر. مدت زمان پاسخگویی: 10 دقیقه. دی
(امیدوارم که سوالا اذیت کننده نبوده باشه و فقط کمی داغ باشه و اگه داغ نبوده بفرمایین تا دوباره شرکت کنم. ) دی
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 30

صندلی داغ - 30

سلام آقای مدیر :gol:
سلام بهار جان
خیلی خوش اومدی خانوم مهندس ِ گل | :gol:


1- تا حالا شده این طور فکر کنید که معماری رشته ای که وقتی درگیرش میشی فقط دنیا رو جدی گرفتی؟ :w28:
یعنی منظور شما اینه که دنیا اونقدرها هم ارزش جدی گرفته شدن نداره ؟
راستش به نظرم بین جدی گرفتن و بی خیالی سر کردن باید یه تعادل ایجاد کرد . خیلی مسائل هست که واقعا واقعا ارزش جدی گرفته شدن ندارن و صرفا آرامش و خوشبختی ما آدما رو تحت الشعاع قرار میدن . و بعضی مسائل هم هست که به خاطر جبر شرایط زندگی در این کره ی خاکی نیازمند جدی گرفته شدن هستن . تا بتوان ادامه داد .
حالا معماری ، عاملی هست که میتونه با جدی گرفتن جزئیات زندگی انسان ها، خیلی از مشکلاتشون رو حل کنه ، و در مقابل با سهل انگاری میتونه زندگی خیلی از آدما رو بی کیفیت و خراب کنه.
نقطه ی شروع ِ هر اتفاقی ، "خانه" است . خانه ای که من و شما خواهیم ساخت .
خوب معماری کردن را جدی بگیریم ...


2- وقتی دانشجو بودید، استادی داشتید که بی دلیل از طرحهاتون ایراد بگیره و اونا رو تایید نکنه؟ اگه آره؛ عکس العملتون چی بود؟ :)
من هیچ وقت دانشجوی استاد محوری نبودم . یعنی در طراحی، هرگز به استادم وابستگی نداشتم . به عبارت دیگه تا به صورت کامل در مورد یه اتفاق در طرحم مطمئن نمی شدم ، طبق نظر هیچکس ، هیچ تغییری در طرح نمی دادم . خب حالا این قضیه ، به این معنی نیست که همه ی طرح هام بدون نقص بوده ! نه ! نقص داشته و قطعا با مشاوره و همفکری با استادم اون نقص ها رو برطرف کردم ؛ اما برطرف کردن نقص ، وقتی بود که به یقین میرسیدم که این نقص هست .
خیلی از دانشجوهای معماری رو دیدم و می بینم که دارن مسیر اشتباه رو طی میکنند ، و بعد کاملا براشون توضیح میدی که مثلا "این ره که تو میروی به خارستان است" ، در جواب میگن که استادم اینطوری میگه و میخواد ، من نمیتونم تغییر بدم :| . اینجاست که باید متاسف بود .
خوشبختانه همه ی اساتید ِ طرح هام عالی و فوق العاده بودن (به جز یک نفر که البته ایشون در عرصه های دیگه قوی بودند ) و ان شاءالله همیشه ممنون و سپاسگزار زحمات و سخاوتمندی شون هستم و خواهم بود .


3- به نظرتون دانشجوهای پزشکی باهوش ترن یا دانشجوهای معماری ؟ :w10:
نمیشه به صورت مطلق نظر داد و قطعا در این بین ، استثناهایی هستند ؛ اما به نظرم دانشجوهای پزشکی احتمالا باهوش تر هستند . به دو دلیل.
اول : حجم بیشتری از اطلاعات رو در مغزشون ذخیره میکنند و تعداد سالهای بیشتری مشغول تحصیل هستند و همچنین قبولی و پذیرششون به مراتب سخت تر و گزینشی تر هست. در حالیکه در تمام شهر ها و آبادی های ایران و در بی کیفیت ترین دانشگاه های کشور ( اگر بشه اسمشون رو دانشگاه گذاشت ! ) پذیرش دانشجوی معماری در مقاطع مختلف و با ظرفیت پذیرش بالا داریم و معلوم نیست هدفشون چی هست واقعا !
دوم : یک معمار ، اگر در محصول نهائی ش اشتباهی رخ بده ، نهایتا با کاشتن یک نهال انگور یا گل ِ پیچک ، اشتباهش رو مخفی میکنه ، اما اشتباه یک پزشک ، در نهایت خاک خواهد شد . (یعنی میمیره ) .
:D

4- توی صحبت کردن همیشه کلمات ثقیل به کار میبرین ؟ :huh:
راستش چی بگم ..
میدونید چیه ، وقتی حجم زیادی از مفاهیم رو در قلب و ذهن داشته باشید ، و قصد بیانش رو داشته باشید ( حالا گفتاری یا نوشتاری) ، ناچار میشید که از دایره ی وسیعی از لغات استفاده کنید تا بتونید اون چیزی که در ذهن و قلب شماست رو به بهترین وجه مطرح کنید تا حقّ مطلب ادا بشه .
یعنی هرگز و به هیچ وجه قصدم پیچیده سخن گفتن نیست . کما اینکه فکر نمیکنم نوشتارم پیچیده و نامفهوم باشه . اتفاقا بر عکس، همیشه سعی میکنم در نوشتن و حرف زدن، طوری باشم که در عین اختصار و ساده گویی، حجم بیشتری از اطلاعات رو رد و بدل کنم .
همچنین روی تک تک کلماتی که می نویسم ، حساس و سخت گیر هستم . این حساسیت و سخت گیری هم در کسری از ثانیه اتفاق میافته .

نکته ی جالبی هم بگم ..
پست های صندلی داغ رو نمیخونم و ارسال میکنم . یعنی همینطوری دونه دونه جواب سوال ها رو به ترتیب مینویسم و میرم جلو ؛ و وقتی که به پایان سوالا می رسم، گزینه ی ارسال رو میزنم .
بعد از ارسال پست ، به صورت اجمالی یه دید میندازم و اگر مشکلی بود سریعا بر طرف میکنم و میرم سراغ بعدی .
اما با این وجود غلط املایی و جمله بندی و .. ندارم و هیچیک از پست هایی که دادم هم ویرایش نشده .
این ، یک مهارت ِ بازنگری متن در حین نوشتن هست که در کسری از ثانیه و در همون حال ِ نوشتن اتفاق میافته.



5- این جمله از کیست؟" زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد" :smile:
گزیده ای از شعر "صدای پای آب" - سهراب سپهری

6- سالی چند بار سفر میرین؟

تقریبا نزدیک به 20 ماه هست که خیلی خیلی کم میرم سفر . شاید هر دو ماه یک بار ؛گاهی هم هر 4 ماه یک بار .
اما قبلش ، حداقل ماهی یک بار مسافرت میرفتم با اهداف و نیّات مختلف.
حتی یادمه یه برهه ای زندگیم ، طوری بود که هر هفته مسافرت میرفتم و هر مسافت ِ هر مسافرت حداقل 400 کیلومتر بود ( یعنی مقصد نزدیک نبود ) .


7- چه ورزشی میکنید؟

شنا - بدنسازی
گاهی اوقات هم دوچرخه سواری و پینگ پونگ .


8- اسم کتاب زندگیتون چیه؟ :que:
معماری ِ اندیشه
* معماری به معنی ساختن و عمارت کردن و آباد کردن و ..

9- توی زندگیتون کسی رو داشتین یا دارید که موفقیتهاتون رو مدیون راهنماییهاش باشین؟
راستش به این شدت نه .
اما در مقاطع مختلف و در مورد برخی امورات زندگی، از مشورت هایی که با افراد مختلف کردم خیلی راضی هستم و برام راهگشا بوده.

10- تعریف خدا؟ :gol:
ای برون از وهم و قال و قیل ِ من
خاک بر فرق ِ من و تمثیل ِ من
یــــــا
ای برون از قیاس و گمان و خیال و وهم
از آنچه گفته ایم و شنیده ایم ، برتری ...
یـــــا
خـــود آ



ممنون از جواب هاتون


ممنونم از سوال هاتون ..
شاد و تندرست باشید | :gol:

1394.05.30
19:50


 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 31

صندلی داغ - 31

خوب بذار آستین هامو واسه تایپ بدم بالا ...خوب حله دارم تایپ میکنم....منو کیبورمو یهویی (تجسم کن دیگه امکانات نیست عکس بذارم) :)

سلام یادم رفت...بذار از اول ....1 ...2...3

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام به گرمی آتش صندلیت و سلام و سلام هزارو شنصدصدتا سلاممممممممم

سلااااام بر پر انرژی ترین دختر باشگاه مهندسان ..
ممنونم از حضور دوباره ت ..
:gol:
کلا از این همه انرژی مثبت که میدی ، روحیه مون بهتر میشه ..

بریم سراغ سوالات ..

1 نه 11- تا حالا ادمینو از نزدیک دیدی؟ هدفش چیه این همه مدیر داره هان؟ نه ندیدم .
این همه مدیر کجا بوده ؛ اتفاقا تعداد زیاد نیست . شاید به این علت که مدیران جزء فعال ترین کاربران باشگاه هستند ، همیشه در معرض دید هستند و تصور میشه که زیادن.
هر تالار تخصصی حداقل به دو یه سه تا مدیر نیاز داره ؛ سایر تالارها هم حداقل یک الی دو مدیر . حالا با توجه به این همه گستردگی، تصور کن که چند تا مدیر کم داریم.

این دَدی ادمینم یه کارایی میکنه الان یه عالمه مدیر داریم
:surprised:
آره خب . یه سری موارد هست که فقط در حوزه اختیارات و وظایف ایشون هست و فقط خودش میتونه انجام بده . مخصوصا مسائل فنی ِ سایت .
در باقی موارد هم مسئولیت ها رو با مدیران ارشد به صورت اشتراکی انجام میدن.
سایر مدیران هم صرفا مسئول رسیدگی به تالارهای خودشون هستند ، به جز مدیرانی که دسترسی های خاص تری داشته باشند که تعدادشون زیاد نیست.

12- جواب این سوالو بده من کیم؟ (راهنمایی : من نه خودت میگم )
مرا در میان ِ نوشته هایم جستجو کن ...

13- منو میشناسی (من یعنی خودم میگم ) اصلا خاطره ای داری از من تعریف کنی...بعید میدونم اما سوال دیگه سخت نگیر...:)
در همون حدی که خودت خواستی ، میشناسم.
یعنی ما در محیط های مجازی، هر کسی به اندازه ای که خودش میخواد میتونیم بشناسیم . ( شناخت صحیح و اصولی) .
یه دختر مؤدب و مهربون و پرانرژی که در حال حاضر شاغل هست و هر بار که آنلاین میشه ، حتما به رفقای قدیمی سر میزنه.
این رفتارت ، یک خاطره ست ، که هر چند وقت یک بار تکرار میشه و تو رو در خاطر ِ ما ماندگار میکنه .


14- این عکس پروف کیه؟


http://www.www.www.iran-eng.ir/customprofilepics/profilepic237230_1.gif



مگه میشه این عکس رو نشناخت ..
پروفایل رفیق ِ نازنین ِ قدیمی ، زهــــــرا
:gol:


15- سخترین مرحله زندگی چی؟
مرحله ای که انگیزه و امیدی برای جنگیدن و تلاش نداشته باشیم .
این اتفاق در هر سنی و در هر برهه ای زمان بیافته ، زندگی رو برای ما سخت و غیر قابل تحمل میکنه.
زیباتر از جهان امید ای دوست در عالم وجود، جهانی نیست
هر عرصه را بهار و خزانی هست در عرصه امید، خزانی نیست


16- آیا معتاد باشگاه مهندسان شدی؟ انکار نکن...همه معتاد شدن...شما که مدیری بدتر:)
آره . البته نه به صورت مداوم و پیوسته.
گاهی خیلی درگیر کارای اینجا میشم ، و گاهی امورات زندگی اونقدر غالب میشه که دغدغه های اینجا رو برام سرد میکنه .
ولی به صورت کلی، از شیوه ی فعالیت هام راضی هستم ، چون همیشه طبق یک برنامه ی زمانبندی ِ مشخص در باشگاه و نت حاضر میشم و 90 درصد اوقات ورود و خروجم به باشگاه هدفمند هست ( یعنی برای انجام برخی موارد وارد میشم ، نه از روی بیکاری ) .
و البته ثمره ی این وابستگی، برای بچه ها و تالارهام مثبت هست ، چون هیچوقت وارد باشگاه نشدم ، مگر اینکه کار مثبتی کرده باشم و زیاد پی ِ کارای متفرقه ی غیر ضروری نمیرم.
.
.
.
بزودی، برنامه ریزی ِ بیشتری برای مدیریت فعالیت های مجازی م خواهم کرد ، و حضورم در فضای مجازی ، کمتر و هدفمند تر خواهد شد .

17- رجوع شود به سوال 5 :)

از دست ِ تو ..:D


18- یه سوال از من بپرس ( راهنمایی جواب نمیدم چون صندلی شماست اصن درست نیست هر سوالی پاسخ داشته باشه) ...در ادامه رجوع شود به سوال 5:w15:

سوال :
احیانا از طرح کردن همچین سوالات فلسفی و علمی و تاریخی خسته نشدی ؟
پاسخ :
شوخی می کنم
:D

19- این لینک برو بازی کن از امتیازت عکس بگیر تا .....

تست بسیار عالی بینایی چشم و قدرت تشخیص رنگ و تمرکز ذهن شما
مربع غیر همرنگ را کلیک کنید
نتیجه حوالی 25 الی 30 نرمال و بالای 30 عالیست
http://106.186.25.143/kuku-kube/en-3/

خیلی جالب بود . مرسی
راستش من دو بار بازی کردم ؛ بار اول 27 شدم و بار دوم 30 ؛
دیگه نمیدونم که بیشتر از این هم میشه امتیاز گرفت یا نه .
اگر کسی تست کرد و بیشتر شد ، اطلاع بده .

.
.
.
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=250407&d=1440187599


20- یه نوشته از ته قلبت به همه اونهایی که توی باشگاه میشنایشون بزن... من اسمشو میذارم قلب نوشت (هرچی دوستداری بگو ...فقط تملق نکنیا):cool:

از احســـان
به اعضای خوب و عزیز باشگاه مهندسان
موضوع : قلب نوشت
در این هفت سالی که افتخار آشنایی و دوستی ، و این 4 سالی که افتخار مدیریت تالار و خدمت به دوستان ِ خوبم رو داشتم، همیشه سعی کردم که طوری رفتار کنم که دلی از من رنجیده نشه ، و طوری فعالیت کنم که با ایجاد روحیه همکاری و مشارکت جمعی ، حس صمیمیت و دوستی در بین بچه ها ایجاد بشه تا ثمره ش به دیگران برسه و همچنین طوری بوده باشم که از این امکانات و ابزار مدیریتی که در اختیار دارم ،بدون هیچ چشمداشتی در جهت نشر علم و فرهنگ و هنر گام بردارم و در حد توانم محیط و بستری رو فراهم کنم که تمام اعضاء با راحتی و آرامش، به علایق و احتیاجاتشون برسند . در این بین ، احتمالش هست که شخصی ، به هر دلیلی، رنجش خاطری از من داشته باشه که از همینجا ازش عذرخواهی میکنم و حلالیت می طلبم.
تا روزی که باشم و باشید ، با تمام توان و انرژی این وظیفه ی خطیر و دوست داشتنی رو به جا خواهم آورد ، امــــــــّــــــــا قطعا روزی خواهد رسید ، که در باشگاه مهندسان ، جز یادی و نامی از من نخواهد موند . امیدوارم در آن روز ها ، با یادآوری اون نام ، لبخندکی هر چند خرد و کوچک ، روی لبانتون نقش ببنده و از من به رضایت و نیکی یاد کنید .
و دیگر بقایتان ..
دوستدار شما - احســـــان




هدف من از اومدن اینجا فقط این بود که یه خاطره برات بسازم ...اگه سوالات آبکی بود خوشحال باش خواستم آتیش خاموش کنم وگرنه منو دسته کم نگیر والا :)...بخند بخند که خندیدن زیباست ....این جمله هم تقدیم به خودت ...:gol:

مطمـئن
باشید که خداوندشما را عاشقانه دوست دارد ؛
چون در هر بهار برايتان گل مي فرستد و هرروز صبح آفتاب را به شما هديه مي کند ..
به ياد داشته باشید که پروردگار عالم با اين که مي تواند در هر جائي از دنيا باشد ،
قلــب شما را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهيد چيزي بگوئيد ، گوش مي کند ...

امضاء:سمیر

هدفت هر چی که بود ، به نظرم موفق شدی .
و باز هم ممنونم از حضورت ..

و اینکه جمله ی بسیار زیبایی بود . این جمله میتونه در بدترین شرایط ، حال ِ آدما رو خوب کنه .
زنده باشی سمیرا عزیز
:gol:


1394.05.30
23:55

 

پیوست ها

  • 02.jpg
    02.jpg
    14.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 32

صندلی داغ - 32

ای بابا اصن نمیشه سوال نپرسید...
بازگشت دوباره من ....افتخار دادما :biggrin:

باز هم خوش اومدی ..
ممنونم از حضورت رفیق .. گل

21- این قشنگه
....خوشم اومد الان دقت کردم آخر پستها اینو میذاری ....چرا آخر پستها اینو میذاری؟
اوهوم ، کلا برگ های شبدر رو دوست می داریم و در فضاهای مختلف استفاده می کنم .
دلیلش اینه که دلم میخواد آخرین چیزی که به مخاطبم تقدیم می کنم ، یک چیز ِ زیبا و دوست داشتنی باشه .

22- چرا به ما شیرینی نمیدی .... خسیس خان:razz: علوس خانم در چند خط تعریف کن بذار آشنا شیم...

راستش چی بگم ..
همون صفاتی که قبلا در مورد یک شریک زندگی خوب نام بردم رو میشه بهش نسبت داد. همون متن رو کپی می کنم :
- تقوا (سلامت روحی) و تندرستی ( سلامت جسمی)
- صداقت در اعمال و گفتار
- وفاداری
- مهربانی
- استقلال شخصیت
- خوش اخلاقی و حُسن سلوک
- پیشینه ی مطلوب
- هم ترازی و تشابهات در زمینه های اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، سیاسی، فرهنگی و ..
- داشتن اهداف مشترک و نزدیکی اندیشه ها
- اهل خانه و خانواده بودن
- و ...

به قول ایشون، یکی از بیهوده ترین کارهای دنیا، شیرینی دادن ِ اینترنتی هست :دی
برا همینه که دیگه شیرینی ندادم دیگه :دی

23- یه شکلک که فکر مکیکنی به من شبیه بذار ....:)
شکلک ِ یه دختر مؤدب و مهربون و پرانرژی که در حال حاضر شاغل هست و هر بار که آنلاین میشه ، حتما به رفقای قدیمی سر میزنه و سه بار توی صندلی داغم شرکت کرده و 30 تا سوال پرسیده :دی

24- دوستداری کی بشینه روی صندلی داغ یا صندلی داغه کی دوباره برگزار بشه؟ دلیل و سبب لطفا!
تا یکی دو روز پیش برا یکی دو تا از دوستان برنامه ها داشتیم ، ولی در حال حاضر برام فرقی نمی کنه.
هر کی که باشه ، خوبه .
فقط چیزی که متوجه شدم اینه که از این به بعد ، تمام سعی م رو می کنم که در صندلی داغ دوستان ( مخصوصا کسانی که توی صندلی ِ خودم شرکت کردن ) شرکت کنم . چون متوجه شدم که حس خوبیه که یه جایی باشه که دوستات ، هر چیزی که مد نظرشون هست رو ازت بپرسن و کمک کنی که بیشتر از قبل بشناسنت.
و البته در مقابل، حس بدی هست که بعضی از دوستانت رو ببینی که بی تفاوت هستند و علی رغم دعوت کردن ، شرکت نکنند.

25- اگه توی دنیا مثل هر بازیی برای هر انسانی یه دکمه خروج وجود داشت که کلا هروقت خواستی انصراف بده ...و الان این حقو شامل شمام میشد در این زمان ازش استفاده میکردی؟ چرا؟ اگه نه بازم چرا؟
من فکر می کنم که گاهی برای همه ی آدما پیش میاد که در مقاطع خاصی از زندگی، خسته میشن . این خستگی هم ناشی از عدم انگیزه ی کافی و همچنین گم کردن "صراط مستقیم زندگی ِ خودشون" هست. کسانی که در طول شبانه روز و به مدت طولانی با نرم افزار ها ( مخصوصا اتوکد) زیاد کار میکنند ، گاهی اوقات برای برخی اتفاقات زندگی با خودشون فکر میکنند که کاش میتونستیم توی زندگی از کلید ctrl+Z استفاده کنیم .
نه ، نه ، اصلا به انصراف و خروج حتی فکر هم نکردم و نمی کنم . اونم در این مرحله از زندگی :دی
کلا بدون رسیدن به کمال ِ روحی، خارج شدن از این دنیا ، با عذاب همراه خواهد بود. عذابی که اینجا اختیاری و تحت عنوان تربیت نفس بود رو اونجا اجباری تحت عنوان عقوبت می بینیم . پیشنهاد میدم تمام تلاشمون رو در این مورد بکنیم.
:D
26- کلمه "باران" بخش کن ...به یاد کلاس اول :) یادش بخیر...راستی از اون بچه ها بودی که میخواست مدادشو بتراشه اجازه میگرفت میرفت پیش سطل آشغال...یادش بخیر با دوستام دور سطل آشغال جمع میشیدیم مدادمون میتراشیدیم ریز ریزم میخندیدیم ... یا مثلا بگی آقا اجازه فلانیو دعوا کنید یا للی لی بازی میکردین؟ یه خاطر از اون روزها بگو ...
اوه اوه ، نه ، اصلا . همیشه از اینایی بودم که در عین حالی که همه ی درساشون 20 بود ، ولی همیشه دم دفتر بودم به خاطر شلوغ کاری . این روند تا سال دوم دبیرستان ادامه داشت. و اون تحول عظیم در زندگی من ، در این سن آغاز شد و فصل دوم و پر بار زندگی م شکل گرفت. بعد از اون اخلاق و رفتارم خوب و متعادل و آرام شد ، ولی درسم ضعیف شد :D ؛ این داستان تا اوایل ترم دوم دوران کاردانی ادامه داشت. از اون زمان به بعد هم درس و تحصیلم به بهترین نحو پیش می رفت و سعی میکردم در زمینه ی اخلاق انسان متعادلی باشم .
در دوران بچگی بیش از 30 بار شیشه ی خونه ها و مدرسه رو شکستم با بازی و بازیگوشی. الهی العفو :D

27- بنظرت پسر مودبی هستی؟ به مادر و بزرگترت احترام میذاری ؟(صادق باشیا) ...(سوء تفاهم نشه توی دنیای مجازی واقعا آدم خوبی هستی جدی میگم از اینکه توی لیست دوستامی خوشحالم :) ) ...
در این مورد باید دیگران نظر بدن .
من توی دنیای واقعی و خارج از نت هم همین شکلی هستم . توی روابط کاری و مهم فوق العاده جدی و سخت کوش هستم و در روابط دوستانه و خانوادگی میشه گفت که خوش اخلاق و اهل مزاح . و همیشه هم سعی میکنم که ادب ِ هر چیزی رو رعایت کنم . هر چیزی یه ادب و آداب خاص خودش رو داره . تا جایی که مغایر با دستور دین نباشه ، به آداب و قوانین همه جا احترام میزارم.
ادب ِ مرد ، به ز دولت ِ اوست ..


یه اخلاق بدتو بگو
علاوه بر چیزایی که توی پست های قبلی گفتم ، یه مورد دیگه که فکر میکنم خوب نیست ، اینه که خیلی به برنامه ریزی هام پایبند هستم. یه وقتایی هست که کسی از دوستان یا فامیل ، به صورت غیرمترقبه یه برنامه ای ترتیب میده و از من دعوت به عمل میاره . اکثر اوقات اگر مغایر با برنامه هام باشه ، سعی میکنم ضمن عذرخواهی دعوتشو رد کنم.
فکر میکنم در این مورد خیلی سخت گیری میکنم و باید تمرین کنم که آدم منعطف تری بشم .

28- به همین باشگاه قسم دیگه سوالام ته کشید... نظرت درمورد آب و هوا و ابرهای شهرتون چیه
شهرم که هیچ، کشورم که هیچ ، خاورمیانه در چنگال خشکسالی و گرما اسیر هست .
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی / مردی از خویش برون آید و کاری بکند !

29- دلم برات سوخت باید به این سوالای آب دوغ خیاری جواب بدی ...فقط طنز وار جواب بده بخندیم...میدونم که میتونی :) خوب آقا معمار عکس اتاقت بذار ببینیم نمونه کار دیگه :)
نه این چه حرفیه . در دل ِ هر سوالی ، کنکاشی هست برای شناختن ِ بیشتر ِ خودم . من به همه ی سوالاتی که ازم شده احترام میزارم و برام باارزش هستن.
آخرین عکس هایی که از اتاقام گرفتم ، ایناست ؛ که البته یکیشون عکس از دیوار هست و یکی از میز کار .

.
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=250454&d=1440267655
.
.
.
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=250455&d=1440267744
.
اولی یه کم قدیمی تر هست مربوط به دوران دانشجویی .
دومی هم برا چند ماه پیش هست که هنوز توی اتاق اصلی م مستقر نشده بودم و خیلی از وسیله هام توی کارتن مونده بود ( از جمله کتابام :دی ) .
در حال حاضر هم که در اتاق اصلی مستقر هستم ، اما سیستم چیدمان و دکوراسیون طوریه که ترجیح میدم عکس نزارم . مواردی در دکوراسیون اتاقم موجود هست که نیاز به توضیح فراوان داره ، برا همین کلا بی خیالش میشیم :دی ؛
راستی یه اتاق هم گوشه ی حیاط دارم که قبلا که وقت بیشتری داشتم به عنوان کارگاه ازش استفاده میکردم ( الان با حفظ دکوراسیون و وسایل سابق ، انباری شده ، چون وقت نمیکنم از اونجا استفاده ی کارگاهی کنم ) .

30- آخیش تموم شد...(نه اینکه مجبورم اسلحه گذاشتی رو سرم ) خصوصیات تمام افرادی که توی ادلیستت هستنو بنویس( خوب این تقصیر خودته باید همشونو بشناسیو بنویسی همینی که هست :) یه شکلکم که شبیه شون بذار) اگه جواب ندی شکایت میکنم به دَدی ادمین :biggrin:

سوال به این خوبی و آسونی ، چرا جواب ندم .
خصوصیات افراد اددلیست ِ من : همه شون ماه هستن و حرف ندارن و داشتن همچین دوستانی باعث قوت قلب و دلگرمی هست.
شکلک مورد نظر : :redface::)


پیروز باشی
1394-05-28
17:14
سمیر

و باز هم ممنونم سمیرا جان
شاد و تندرست باشی :gol:

بچه ها بابت تاخیری که امروز در پاسخ به سوالات پیش اومد عذرخواهی میکنم . راستش یه ماموریت اجباری کاری ِ درون استانی پیش اومد و به نت دسترسی نداشتم .
گاهی اوقات پیش میاد . شرایط من نسبت به بقیه ی دوستان که صندلی داشتن ، کمی متفاوت هست. قاعده ی "انسان در موقعیت" برا همینجاست دیگه :D
ان شاء الله سعی میکنم در اولین فرصت ممکن پاسخ بدم .
آهان ، راستی اینم اضافه کنم که فعلا مسافرتی که ابتدای تاپیک گفتم ، یک روز به تعویق افتاده .
تا یار کرا خواهد و میلش به که باشد..

1394.05.31
23:00
 

پیوست ها

  • 11876.jpg
    11876.jpg
    16.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • IMG_4100 (2).jpg
    IMG_4100 (2).jpg
    42.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با سلام.
از هر دری سوال(سخن) :

1- یک راهکار در مقیاس خرد و یک راهکار در مقیاس کلان برای مشکل اب در ایران ( عطف به پیام پرفسور کردوانی عزیز که ایران از ابتدا یک کشور خشک بوده و مردم سالهاست به بهترین نحو این مسئله رو تحت کنترل داشتند و انچه ایران رو وارد دوره 30 ساله خشکسالی کرده ناکارامدی عوامل اجرایی سیستم کلان هست)
2- موافق گسترش افقی شهر هستین یا رشد عمودی؟ با ذکر حداقل 2 علت
3- خونه رویایی شما چه شکلی هست؟ طراحیش کردید؟
4- کلید مصایب انسانی چیه؟
5- این جمله رو پدرم زیاد ازم میپرسند حالا من از شما میپرسم جای خالی رو با کلمه صحیح پرکنید: بالاتر از هر دانشی، ... است.
6- نظرتون راجع به کسایی که به عنوان سوال اخر تاپیک میان و مینویسند اسم همه شرکت کننده های صندلی داغتون رو به انضمام سال عضویت و امضا و رشته و زندگینامه و ... بنویسید چیه؟ (آقا فرزاد از پشت همین تریبون مراتب حلالیت خواهی خودم رو اعلام میکنم :biggrin: )
7- ادامه این مصرع رو بنویسید . (Google is your friend): دانی که پس از عمر چه ماند باقی؟ ...
8- یک بیت از اشعار معاصر که یادآور یک خاطره شیرین هست؟
9- موافق نسبی گرایی یا مخالف؟ علت ؟
 
آخرین ویرایش:

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
دیر اومدم .. ولی اومدم .. سلام احسان جان :)

1. یکی از اون تصویرهای قشنگت (همون مشترکا ولی جدیدش:) ) از آینده رو برام بنویس :)

2. دوتا از نوستالوژی های قشنگ ؟

3. دوست داری به کجاها برسی ؟؟ چقدر برای این رسیدنت تلاش میکنی ؟؟

4. دوتا از موانعی که تاحالا مانع از رسیدن به چیزی که خواستی ولی نرسیدی یا نشده برام بگو ..

5. میدونی از زندگیت چی میخوای ؟ چقدر به اینکه چی باید بشی فکر کردی و میکنی ؟ راهی هم براش پیدا کردی ؟

6. این کلمات برات چه رنگی هستند:
خونه - فوتبال - همسر - عشق - کار - شکست - پیروزی - خدا

7. اگر قدرت اینو داشتی که یک خصلت از آدما بگیری و یک خصلت رو بدی یا زیاد کنی اون دوتا خصلت یا رفتار چی هست ؟

8. معیارهات برای همسر آیندت چی هست ؟ (سوالم چون نامردیه فقط سه موردش رو خلاصه بگو :D )
عهههههه الان رفتم پستت رو خوندم دیدم متاهلی :دی
خب برای مجردا بگو ملاکهایی که هیچوقت نباید پشت پا بزنن بهش چی هست :دی

9. دوتا از عیبهای منو بگو .. نقد کن .. بعد راه حل بده چطور اصلاح کنم خودم رو :smile:

10. به خودت فکر کن .. چی هستی ؟ چرا باید الان اینجا باشی ؟ چه کم و کاستی هایی توی زندگیت گذاشتی ؟ چه موفقیت هایی داشتی ؟؟ به خودت فکر کن .. اگر 70 ساله بشی و به عقب نگاه کنی دوست داری چطور عمرت رو بگذرونی ؟؟؟ یکبار فرصت زندگی داری , مگه نه ؟ بهترینش رو بشین برای خودت ترسیم کن .. چارچوبهات رو مشخص کن و تلاش کن و تلاش کن و تلاش کن و بعد توکل .. نمیخواد سوال آخرم رو اینجا جواب بدی .. برای خودت جواب بده .. دوست داشتم سوال آخرم رو فقط برای خودت جواب بدی


داداش احسان عزیز برام خیلی عزیزی ..
برات خدا رو آرزو میکنم :) :gol: :gol:
 
آخرین ویرایش:

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 33

صندلی داغ - 33

سلام مجدد خدمت احسان عزیز (م) :gol:

خب جواب ها رو خوندم که بنظرم جالب بود و همین هم باعث شد سوال های جدید توی ذهنم بیاد |

از پست اول و ادرس خونتون :دی باید بگم که تقریبا هم محله ایی هستیم

پست دوم رو هم خوندم نکته ی جالبی که داشت این بود که منم مثه شما دوتا دبیرستان درس خوندم که اتفاقا یکیش همین

هنرستان بشارت بود ( سال اول سال ۸۴) و دیگری دبیرستان خواجه نصیرالدین طوسی نزدیک خونتون ::دی

فک کنم این سری فامیل بشیم :d

سری سوم :

____\\____\\___

سلام و درود بر یوسف ِ عزیز و با معرفت ..
ممنونم از حضورت و دقتی که در سوال و جواب داشتی.
آره ، منم فکر میکنم با این سوالایی که می پرسی ، کم کم فامیل بشیم و دعوتم کنی خونه تون و از این حرفا :D
بریم ببینیم چی پرسیدی..


21. اسرار آمیزترین مکان کره ی زمین کجاست؟ دوست داری اونجا سفر کنی؟
نمیدونم . بهش فکر نکردم تا به حال .
ولی فکر کنم از لحاظ محتوایی ، همون عجایب هفتگانه باشن .
آره ، چرا که نه . خیلی خیلی به سفر علاقمندم و هر جایی که باشه و برم ، قطعا برام جذاب و آموزنده میشه .
فقط به نظرم سفر باید طوری باشه که آدم از لحاظ رفاهی در یه وضعیت نرمال باشه . مخصوصا سفر خانوادگی. سختی کشیدن خوبه و اتفاقا سختی ِ زیادی کشیدم توی سفرهام ، ولی دیگه خسته م . به رفاهیات بیشتر در مبدا و مقصد نیاز دارم. :D

22.شگفت انگیز ترین سازه معماری ساخت بشر رو کجا میدونی؟
"خانه" ای که معماری ش طوری باشه که باعث بشه یک خانواده توش خوشبخت باشن و نیازهاشون به خوبی برآورده بشه و کیفیت فضایی اون "خانه" طوری باشه که نقطه ی شروع تعالی ِ روحی و جسمی تک تک اعضای خانواده رو رقم بزنه . به نظر من ، "خانه" ای که در آن قلب شکوفا شده و مغز به اندیشه در آید .
به نظر ِ من ، شگفت انگیز ترین سازه و بنای معماری، همین هست .
اما اگر از دید فنی و مهندسی منظورت هست ، موارد زیادی داریم که مخصوصا رسانه ها برای معرفی شون خودکشی میکنند ؛ و البته من ، به هیچکدوم علاقه ی خاصی ندارم خوشبختانه .

23. چه سالی در هنرستان بشارت تحصیل کردی؟ :d و چگونه شد که اونجا رو برای تحصیل انتخاب کردی؟ سال چند بود؟
اگر اشتباه نکنم سالهای 82 و 83 اونجا بودم .
به معماری علاقمند بودم و هنرستان های دیگه ظرفیت پذیرش نداشتن و تکمیل بود . این بود که اونجا رو انتخاب کردم و البته نزدیک هم بود .


24. نظرت رو راجب آقای خاتونی ( مدیر مدرسه) و اقای عباسی ( معاون مدرسه ) اگه اشتباه نکنم بگو :d
ای خداااا ... ببین چی میپرسه ..:biggrin:
دقیقا هر دو شخصیت رو به خاطر دارم با جزئیات اخلاق و چهره :دی
مدیر مدرسه آدم معمولی و خوبی بود . به خاطر دوستی ِ نزدیکی که با پدر و عموی بزرگم داشتن ، همیشه سعی میکردم هیچ برخوردی باهاش نداشته باشم و شیطنت خاصی نکنم که کارم به اونجا کشیده شه که باهاش رودرو شم .
زمان ِ ما ، معاون مدرسه جناب افشار بود که دست ِ بر قضا ایشون هم همون دوستی رو داشتن و کلا من خفه شده بودم از مراعات کردن :D
و همچنین زمان ِ ما، آقای عباسی ، معلم ادبیات بود . به خاطر اینکه کلا ادبیاتم از پایه خیلی خوب بود ، هیچوقت سر کلاس ایشون هیچ کتاب و دفتر و قلمی نمی بردم و همیشه بالاترین نمره رو می گرفتم . یه بار توی جمع اعلام کرد که آقای فلانی "خسرو" هست . خسرو یه شخصیت بود توی کتاب ادبیات که آدم بااستعدادی و زبر و زرنگی بود و خیلی توی درس و .. قوی بود که البته آخرش معتاد شد :دی ؛ اتفاقا آخر جمله ش اضافه می کرد که البته مطمئنم که عاقبت آقای فلانی مثل خسرو نیست و ان شاءالله آدم موفقی میشه .
یادش بخیر.. هیچوقت این خاطره رو فراموش نمی کنم :دبلیو 05:


25.از کلاس درس چه دبیری خوشت میومد؟ و کدوم خوشت نمیومد؟:d
کلا به دروس تخصصی ( معماری ) و تاریخ و ادبیات علاقه داشتم .
و روز محشر برام ساعاتی بود که سر کلاس های خشک و بی روح محاسباتی و عقیدتی بودم.
سالها بعد توی دانشگاه هم همینطوری بودم .
و همین الان هم همینطورم :دی
کلا اساتید دروس مبانی نظری و دروس عقیدتی ، منو به عنوان یک دانشجوی منفور نگاه میکردن که دلشون میخواست سر به تنم نباشه . برا اینکه مطالعاتم زیاد بود و همیشه حداقل یه پله جلوتر از بحث بودم . این ویژگی باعث میشد اعصابشون خرد بشه .
یه بار سر کلاس مبانی نظری معماری، استادم با اوقات تلخی اومد نشست و به همه گفت از این به بعد ایشون در این کلاس تدریس میکنه :دی
انصافا هم قوی بودم . نه که بخوام تعریف کنم. شاهدین حی و حاضر :D

26. یک خاطره خوب از اون دوران بگو دور. همی بخندیم :d
نه ، نه ، منو به این کار وادار نکن .. نه ، نه ، از من بر نمیاد :D
در جواب سوال 24 یه خاطره ی کوچیک نقل کردم . بسه دیگه :دی

27. اگه قرار. باشه بسلامتی عروسی کنی :redface: کدوم تالار. عروسی میرید خدمت برسیم؟ :d
راستش با عروسی گرفتن موافق نیستم ؛ اما خب این تصمیمی نیست که من بخوام به تنهایی بگیرم و نظر اوشون و خانواده ها خیلی خیلی مهم هست .
ترجیح میدم به جای مراسم ، هزینه ش رو تبدیل به ارز کنم و یه هفته بریم فرانسه :D
ولی خب اگر قرار شد که بگیریم ، احتمال خیلی زیاد تالار صادرات . کلا خانوادگی همونجا رو می گیریم .

28. ی سوال فنی که همیشه ذهنم و به خودش مشغول کرده اینه که اسم ادمین چیه؟ :w20:
حسین

29.فرض کن یه سفر دریایی داشتی که متاسفانه کشتی که سوال اون شدی غرق شده و چندین روز سوار بر یک تکه چوب در دریا

خسته و گرسنه به ساحل یک جزیره رسیدی و دنبال غذا میگردی ناگهان متوجه میشی ساکنین جزیزه ادم خوار هستن و تورو شکار

میکنن برای نهار فرداشون :| واکنش؟
:d

کُشتی منو با این سفرهای مخاطره آمیز :دی
با کله میپرم تو قابلمه و توکل می کنم به خدا . در ناامیدی هم بسی امید است . دوس دارم حداقل یه طوری بشه که مغز پخت بشیم و خوشمزه که بعد از مرگ هم به یه دردی خورده باشیم.
به نظرت کار دیگه ای ازم بر میاد :| :D


30. نام تنها کشور یا جزیره ای که جزو متصرفات ایالات متحده امریکاست کجاست؟ ( راهنمایی: این کشور در. اقیانوس ارام واقع است)
نمیدونم .
برا صندلی داغم از ابراز سرچ استفاده نمی کنم :دی


موفق باشی احسان جان :gol:
خیلی ممنونم یوسف جان..
سوالاتت دوران هنرستان رو برام باززنده سازی کرد . خیلی خوب بود .

1394.06.01
00:25
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
سلام بر مدیر تالار معماری و هنر
:gol:
خب سعی کردم بیشتر نظاره گر باشم چون میدونم وقت محدود هست و با این پاسخ انشالله همچنان روی صندلی داغ هستید و ما بعدا نیز فرصت داریم:دی
اما با پیش آمد تاخیر خب جای نگرانی نیست .

سوالات دینی,معماری,فلسفی,ادبی زیادی داشتم گفتم تا بالا منبر هستید بپرسم.......البته این مراعات باعث عدم پست شد حالا چندسوالی فعلا جواب بدین انشالله تا بعدا:دی

دینی و فلسفی

1- محدوده ارتباط یک زن و مرد جدای از روابط طبیعی همچون همکلاسی همکار و امثال اینها ...با رجوع به انواع دوستی ها و حتی در سطح پایین دوستی های ساده (یعنی صرفا یک دوست همچون یک دوست همجنس)چه مزایا و معایبی دارد و البته با توجه به آیات قرآن و روایت که درباره محدوده ارتباط زن و مرد نامحرم گفته به نظرتون جایگاه خاصی دارد؟

2- تا به حال به مرحله ای رسیدید که علت آفرینش انسان رادرک کنید و یک توضیح قانع کننده برای خود داشته باشید؟.....وصف دعای عرفه

منش و رفتار اجتماعی

3- به نظرتون جمله ( با هر کس به میزان شخصت و سطح فکر او رفتار کن ) درست است یا بهتر این است هر کسی طبق شخصیت والای خودش رفتار کند و شخصیت او در برخورد با افراد مختلف تغییر نکند؟

معماری

4- علت و قوانین فیزیک و شیمی نهفته در بنای حمام شیخ بهایی که سالیان با یک شمع گرم می شده است چه بوده؟

5- موزه نادری (نادر شاه) در مشهد دیدن کردین؟
چرا قبر نادر شاه بر خلاف قبور دیگر در زوایه آرامگاه است و باز چرا یک پله به اندازه حدود 10 سانتی متر گود است بعد قبر را جای داده اند؟
خاصیت مجسمه اسب موزه نادری چیست؟

6- آیا تا به حال شنیده اید در هنگام بازدید از عالی قاپو شهر اصفهان اگر از یک زوایه به این بنا نگاه بشه یک طبقه از زوایه دیگر دو طبقه و .....می باشد ؟ دلیل آن چیست؟

یک سوال شخصی بود چون میدونم می پیچونید نمیپرسم اما بعدا میپرسم:دی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوالهام خیلی خیلی خلاصه بود فقط بدانید قطعا بعدا مجبورید جبران کنید:|

امشب تفالی به دیوان حافظ زدم این شعر برای شما و همسر محترمه نمایان شد

شب وصال

شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام هی حتی مطلع الفجر
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر

.
.
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صندلی داغ معماران هست و حضور مستمر کاربران معمار
لازم دیدم از همین صندلی اعلام کنم:دی
با توجه به علاقه زیادی که به معماری و دیدن آثار تاریخی علل چگونه و چرایی تشکیل آنها دارم سعی کردم هر شهری سفر میکنم اول از آثار تاریخی دیدن کنم
واقعا به این جمله رسیدم معماری باستانی و معماری ایرانی دارای یک هنز و ذکاوت خاص و بهتر یک جادو و اسرار آمیز بوده , هرچند این کلمات شاید زیاد شایستگی را نمایان نکند
و حال امثال من منتظر یک رخداد تاریخی دیگر ازمعماران معاصر هستیم:gol:


آقا احسان همواره شاد باشید:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 34

صندلی داغ - 34

1 . معماری رو تعریف کنید (1 نمره)
هزاران تعریف متعدد از معماری شده و میشه و خواهد شد . خیلی خلاصه میگم :
« خلق فضای انسان ساخت برای زندگی بهتر
هنر خدایی کردن در مقیاس ِ خُرد »

یک نکته بیش نیست شرح ِ عشق و این عجب / از هر زبان که می شنوم ، نا مکرر است .

2.شما به عنوان یک مدیر دقیقا چیکار می کنین؟ (1 نمره)
- تعیین خط و مشی و سیاست های کلی یک تالار در مسیر پیشرفت
- ایجاد یک محیط مناسب برای فعالیت علمی ِ اعضا ( حمایت از فعالیت های مفید، برگزاری برنامه ها و مسابقات علمی و هنری ، امکان سنجی ، بالفعل کردن پتانسیل ها، اسپم زدایی و پاکسازی مطالب بیهوده ، و ... )
- ایجاد زمینه برای گسترش کمی و کیفی تالار
- رسیدگی به تخلفات
- استعداد یابی در میان اعضای فعال و متخصص
- و علاوه بر اینها، هر فعالیتی که یه کاربر معمولی میکنه ، ما هم می کنیم.



3.بنظر شما چرا اینقدر دوستان :دی میگن ؟ (3 نمره):surprised:
بیشتر به دلیل سختی ِ تغییر کیبورد از فارسی به انگلیسی و بر عکس هست که باعث شده دوستان ( و خود من ) به جای تایپ کردن دونغته دی ِ انگلیسی ، به تایپ کردن ِ فارسی ش بسنده کنیم. خیلی هم خوبه اتفاقا :دی
حالا اگر منظورتون به صورت کلی ، چرایی ِ استفاده از شکلک خنده هست ، اون دیگه به روحیه ی افراد بر میگرده . کلا برای کاربران حرفه ای ِ اینترنت ، زندگی بدون شکلک ( مخصوصا همین شکلک مورد نظر ) سخت و بی معنی هست . :D

4.تخصص هاتون خیلی زیاده تو نوازدندگی خوشحالین ؟ :smile: (نیم نمره)
خیلی هم زیاد نیست . میتونستم در این زمینه به توفیقات بیشتری (مخصوصا از لحاظ کیفی ) برسم که گاهی به خاطر مشغله و گاهی تنبلی نشد .
ولی خب گاهی که کاربردش رو توی زندگی روزمره می بینم ، آره ، خوشحال میشم .

5.تفاوت رو احساس کردین ؟ (1نمره)
از طریق اون پیام بازرگانی که توی تلویزیون پخش میشه ، آره :D

6.کی گفتی oh my god ؟(1 نمره )
وقتی که توی ترسیم نقشه های معماری ، یه چیزی رو فراموش کردم و بعد از کلی زحمت و مشقت ، تازه یادم میومد که باید فلان کار رو میکردم .

7.با کسی لج کنی چیکار میکنی ؟ (1 نمره)
بی محلش میکنم .
مهارت عجیبی در بی محل کردن دارم که به گفته ی بعضیا خیلی روی اعصاب هست .
و البته این شیوه رو وقتی انتخاب میکنم که دیگه از مرز گسیختگی گذشته باشم . یعنی اون آخرای صبر .

8.هنر نزد ایرانیان هست ؟ (1و نیم نمره)
هنر نزد ایرانیان بود ، الان دیگه نیست. خیلی به ندرت.
در حال حاضر دچاریم..
دچار خشکسالی ..
یه خشکسالی ِ خانمان سوز و ویرانگر ..
در تمام عرصه ها !
امیدوارم که وضعیت تغییر کنه . یعنی در واقع امیدوارم که ما تغییر کنیم . همه چیز از من و ما و شما و ایشان شروع میشه .



کلا ده نمره :D

ممنوم از حضورتون ..
امیدوارم تجدید نشده باشم:)

1394.06.01
01:00
 

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
به به احسان سوزون :دی

واقعا همه صندلیا یه طرف صندلی توام همون طرف خخخ:D
جواب همه سوالایی که بچه ها ازت پرسیدن رو میدونستم جواب بعدی هارم میدونم جواب ایناییم که میپرسم نیز همچنین یه همچین ادمیم من(الکی) :دیییی
سوالات اسان هستند

1.چطور شد که تن به نشستن در صندلی داغ دادی؟
2.چرا اینقد مفصل جواب میدی؟بنظرت باید از میان سطرهات جستجوت کنن یا عمل و زمان گویاتره؟
3.چطور میشه که فکر ادم بی زمان بشه؟
4.همیشه نظرتو در مورد سوالات خودت دوست داشتم بدونم:
تصور کن که وارد یه اتوبوس میشی که نصفش پر هست. کجا میشینی و چرا ؟(منظورم مشخص کردن دقیق صندلی هست که چه ردیفی هست ، چه سمتی و...)
هدف این سوال چیه؟و جوابت؟
5.بعد از دیدن و خوندن کلمات زیر احساساتت رو بیان کن :
- صدای یک کلاغ قبل از غروب آفتاب
- صدای یک سگ حدودای 12 شب
- شر شر بارون توی ناودون و روی شیروونی
- دیدن یک پیرمرد عینکی در پارکی متروک
- غذا خوردن ِ گنجشک ها
- لمس کردن تنه ی خشن و زبر یک درخت با دست چپ
6.مواقعی که در دوران گذار و طی کردن بحران هستی توقعت از اطرافیانت چیه؟


ممنون / ادامه دارد...
:gol:
 
آخرین ویرایش:

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
...ادامه

احسان وجدانا یک سال وقت گذاشتی برای پایان نامت ؟؟؟؟؟؟:D

اگر یه روزی بخوای بین همسرت و پورشه یکیو انتخاب کنی دوست داری پورشت چه رنگی باشه :D خخخ نه سوال جدیم اینه اگر یه روز ایشون بگن یا من یا اینترنت چه میکنی ؟

بنظرت حسادت خانم ها قوی تره یا غیرت اقایون در مواجه با نفر سوم؟

چطور میشه در دوران اشنایی دو نفر صادقانه خودشون رو نشون دهند؟

اگر خانومتون افتخار حضور در نقشینه رو بدهند چه سمتی میگیرند؟


اگر فرضا ایشون بخوان در باشگاه فعالیت مدیریتی بکنند تجربیاتت میگه ارزشش رو داره وقت بذاره؟

نظرت در مورد این عبارات در کمتر از 4 خط توضیح بده:دی

-به کسانی که
لا به لای مشغله شان
وقتی برایت پیدا میکنند
احترام بگذار
اما عاشق کسانی باش که
وقتی به آن ها نیاز داری
تمام مشغله شان را فراموش میکنند
تا تو را به آرامش برسانند


-هیچ کس سرش آنقدر شلوغ نیست
که زمان از دستش در برود و شما را از یاد ببرد
همه چیز برمی گردد به اولویت های آن آدم
اگر کسی به هر دلیلی تو را یادش رفت
فقط یک دلیل دارد:
تو جزو اولویت هایش نیستی|پائولو کوئیلو


-بهترین دوستِ انسان، انسان است نه کتاب. کتاب‌ها، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند. تو در کوچه‌ها انسان خواهی شد نه در لا به لای کتاب‌ها|نادر ابراهیمی


-اولین قدم اخرین قدم است


-خودت باش ارام زلال شاد


بخاطر بسپار که همراهی خدا مثل نفس کشیدن ست : آرام، بی صدا و همیشگی . . .

___________

این شکلک رو چه وقتایی میذاری پروفت؟


میدونستی در حوزه معماری و اخلاق و .... درس های زیادی ازت گرفتم و همواره مشوق من در زمینه تحصیل علم و بالا بردن عزت نفسم بودی ؟:redface:


در اخر ... یه شعر بم تقدیم کن /یه نصیحت / یه دعا / یه ترانه / و یک عکس نیز

سخت که نبود ؟ مرسی از اینکه جواب دادی انشالله همواره در زندگیت در ارامـــش و رضــایت درونی باشی:gol:
 
آخرین ویرایش:

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
صندلیِ داغِ اِحسآن ...

صندلیِ داغِ اِحسآن ...

سلام به اِحسآنِ عزیز، چطوری؟
بابت عدم حضورم در صندلی داغ ت ،ازت عذر خواهی کرده بودم ،ولی بالاخره نتونستم تو صندلی داغ یه دوست خوب شرکت نکنم و تو لحظات پایانی خودمو رسوندم ...
امیدوارم سوالام تکراری نباشه چون فعلا وقت نشد همه پست ها رو بخونم و امیدوارم سوالام خوب باشه و دوس داشته باشی... :redface:

خب دیگه بریم سراغ سوال :
1 - برای شروع نظرت رو در مورد این متن بگو:
بانو...
پریشان است گیسویت ولی ...
پریشان تر از گیسوی تو پسری است
که میخواهد نگاهش را نگه دارد !
مگذار دلش را پریشانی گیسوانت بلرزاند
شاید دل او دار و ندار بانوی دیگریست ...
و بگو اصلا این رو قبول داری یا نه ؟ اره یا نه رو با دلیلش کامل توضیح بده

2- تفاوت عشق و دوست داشتن رو چطور تعریف میکنی؟ به نظرت کدوم بهتره و کدوم رو بیشتر قبول داری ؟

3- به نظرت خيانت تو زندگی رو میشه تحمل و فراموش کرد ؟اره یا نه رو با دلیل ...

4 - وقتی خیلی دلت میگیره ،چیکار میکنی؟ چــی و کــی و کــجا آرومت میکنه ؟ شده دلت بگیره و گریه کنی ؟اگه اره تعریف کن آخرین باری که گریه کردی کی بود و دلیلش چی بود ؟

5 - وقتی خیلی هیجان زده میشی چیکار میکنی ؟ حتما یه جوری بگو که بتونیم تو اون حال تصورت کنیم

6 - فرض کن یه روز قرار باشه بری یه جای دور و فقط یه چیز رو بتونی با خودت ببری اون چیه (جز کتابات !) ؟ و همین سوال رو فرض کن اگه یک نفر رو بتونی ببری اون کیه ؟

7 - شده گاهی ،وقتی داری از خیابون و بین مردم رد میشی یهو از یه چیزی که به یاد میاری بخندی یا لبخند بزنی ؟ اونوقت وقتی بقیه و اطرافیانت ببینن اون موقع چه حسی داری ؟ و چیکار میکنی ؟به بقیه توجه میکنی و خودت رو جمع و جور میکنی یا دوس داری همینطور به اون موضوع فکر کنی و بخندی یا لبخند بزنی ؟

8 - 5 مورد چرا که توی زندگيت هست و هنوز جوابي براش پيدا نكردي رو بگو ...(حتما 5 مورد )

9 - خب حالا یه شیت و یه عکس از ماکت ،از پروژه ای که در گذشته انجام دادی و دوسش داری رو بذارم برامون ببینیم (حتما هر دو مورد رو بذار )

و امـــــــــــــاسوال آخر ::D

10 - اگه بانو ازت بخواد با دوستای دخترت تو باشگاه مهندسان خداحافظی کنی ، چیکار میکنی؟ چ تصمیمی میگیری ؟

خب سوالا تموم شد الان چ حسی داری؟
بابت وقتی که برای جواب دادن به سوالا میذاری ممنونم اِحسآن عزیز
موفق باشی دوستِ خوبم ..:smile:..
..
..
..
 
آخرین ویرایش:

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام.
سری دوم.:cool:

1-عکستون چه شکلیه؟
2- به نظرتون آدما چند هفته یه بار برن حموم؟
3-انصافا علم بهتر است یا ثروت؟
4- بهترین ماشین سال 1950 میلادی کدوم بود؟
5- گل شبدر چه کم از لاله خوشبو دارد؟ بگینا.
اینا محض گرم کردن اینجا. دی
6- چرا ما (منظورم از ما شما جزش نیستینا. دی) همش میخاییم تحلیل کنیم و قضاوت و از بالا ببینیم مسائل رو؟
7- به نظرتون واقعا میشه از روی ظاهر پی به روحیات و خلقیات و اعتقادات یک نفر پی برد؟
8- فرزند شما دختر باشه یا پسر؟ هرکدوم باشه چه اسمی میزارین؟ اسامی مد نظرتون؟
9- مهمترین مشکل جوامع مسلمان چیه که پیشرفت نمیکنن؟ واقعا دین هم تاپیر داره در این عقب افتادگی؟
10- الگوی موفقیت شما در زندگی: طور خلاصه در سه جمله و سه خط.

ممنون

:D
 

S A R a d

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
سلام:)
1- به تصویری که تو دوره ی نوجوانی از آیندتون داشتید شبیهید؟
2- به تصویری که تو دوره ی دانشجوییتون داشتید چی؟
3- شده به خاطر عزیزانتون از یه علاقه ی مهم زندگیتون دست بکشید؟
4- اگر شده؛ حسی که الان به تصمیم اونموقعتون دارید به حسی که اونموقع به تصمیمتون داشتید نزدیکه؟
5- برداشتتون از این جملات :
برای درک کتاب های خوب، بهتر است گاهی یک کتاب بد بخوانیم.
برای درک شخصیت های خوب، لازم است گاهی با شخصیت های بد هم نشین شویم.
ذهن نوع انسان یک پالایشگاه است نه تصفیه خانه.
برای پیدا کردن جواب بهتر، باید سوال بهتری بپرسیم.
زندگی حس قریبی ست که یک مرغ مهاجر دارد.


ممنونم از شما برای پاسخ ها و زمانی که برای پاسخ گویی میزارید
و از ALPHA و mpb ی عزیز به خاطر اطلاع رسانی.
مرسومه که میهمان برای میزبان هدیه ای تدارک ببینه و من هدیه ای بهتر از قدردانی برای برآوردن این رسم خوب سراغ ندارم. به خاطر حضور و فعالیت های دلسوزانه تون درباشگاه ممنونم؛ شما میتونید یه معلم خوب باشید.
:gol:
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سلام
خوبید؟
امروز روز آخر هست

بریم سراغ سوالها



1-آخرین باری که به تالار اسلام وقرآن سر زدید کی بود؟ (برای تشکر وامتیاز نه ،ارسال پست)

2-لطفا یک ارسال در هر کدام از تاپیک های زیر بفرستید


*خلوتی با خدا


**درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)


***شهید مورد علاقه تو کیه؟+عکس



3-جوابتون به این سوال چی هست؟چه جوری میشه یه زندگی رو تو یه چمدون جا داد؟

(قبلا پاسخ دادید ، نظرتون تغییری نکرده؟)


4-اولین برخوردتون با من یادتون هست؟


5-اگر بدونید یک یا چندتن از کاربران باشگاه ازتون دل خوشی ندارند ومجبور باشید باهاشون تعامل داشته باشید؛چطور باهاشون برخورد میکنید؟


6-بنظرتون چرا بعضی ها میگن مدیر مغروری هستید؟


7- این چند کلمه روبه اندازه ی یک پارگراف ادامه بدید


حکایت بعضی از ما آدما حکایت ِ....


8-ادامه این سه کلمه یک بیت شعر لطفا

شبی در بیابان ...


9-لطفا با خودکار
این نوشته ی مسابقه ی تالار هنر رو بنویسید الصاق نمایید.(شما هم با این شعر انتخاب کردنتون:دی)


10-یک انتقاد ویک پیشنهاد به مدیر تالار اسلام .


متشکرم





 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا