پسرم بگذار تا این صحنه جالب و تماشایی را که قطعاً مافوقان شما را خوشحال میکند من هم در آخرین لحظات حیاتم به چشم ببینم چرا که تاکنون من شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده بودم.
خاندان و نسب
علیمردان خان، یا شیرعلیمردان در سال 1272 شمسی متولد گردید. پدرش علیقلیخان در بین طوایف زیادی از چهارلَنگ نفوذ داشت و در بین هفت لَنگها نیز جایگاه خاصی داشت. وی از نوادگان ابدالخان معروف(رقیب آغامحمدخان قاجار) بود مادر علیمردانخان، سردار بیبی مریم، دختر حسینقلیخان، ایلخان کل بختیاری است. بیبی مریم نُه سال بیشتر نداشت که پدرش به دست ظلالسلطان به شهادت رسید.
آغاز قیام
در بهار سال 1308 شمسی، تعدیات و ظلم و ستم رضا شاه، خون علیمردانخان و بسیاری از مردان ایل را به جوش آورده بود. از دست دادن گله و احشام، کنار گذاشتن اسب و تفنگ، زندگی زیر سقف خانهای که در مکانی نامناسب بنا شده و به آن عادت نداشتند، گذاشتن کلاه پهلوی بر سر، پرداخت مالیاتهای سنگین، دوری از ایل و خدمت به رضا شاه و دهها تصور دیگر چون خوره به جان جوانان بختیاری افتاد و از این همه ظلم و اجحاف به ستوه آمده بودند.
فقط منتظر تلنگری بودند تا به پا خیزند و بر علیه ظلم رضا شاه وارد جنگ شوند. علیمردانخان در گرمسیر(خوزستان) با مردان ایل خود به شور مینشیند تا ببیند در قیام او را همراهی میکنند؟ مردان ایلیاتی که تا کنون این چنین مورد تحقیر و ظلم واقع نشده بودند، مردانه هم قسم شدند که تا پای جان او را همراهی خواهند کرد. به سرعت طوایف دیگری از چهارلَنگ و هفت لَنگ به او پیوستند. بسیاری از خوانین جوان نیز همدل و همصدا با او طوایف را تحریک و تشویق نمودند که با وی همراه شوند.
در حوالی «پیر غار» در فارسان چهار محال بختیاری، علیمردانخان انگیزه و هدف قیام خود را تشریح کرد و رزمندگان، عهد و پیمان بستند که تا آخرین نفس و تا جان در بدن دارند، برای نابودی رضاشاه«قاطرچی» بجنگند. «هیأت اجتماعیه بختیاری» متشکل از 12 نفر از سران و کلانتران بختیاری تشکیل گردید تا با نظارت هیأت مزبور سازماندهی نیروها انجام گیرد و عملیات رهبری شود و با هدف استیفای حقوق از دست رفتهی عشایر بختیاری و ملت ایران، مبارزه را آغاز کنند.
جوانان بختیاری برای اثبات وفاداری و پایبندی به قیام به قرآن سوگند خورده و برخی مهر و امضا کردند. علیمردانخان سپس رهسپار «فریدن» شد تا طوایف چهارلَنگِ ساکن فریدن اصفهان را برای همراهی قیام فراخوانَد.
«امیر جنگ»، «سردار ظفر»، «سردار محتشم» و «مرتضی قلی خان» وارد مذاکره با علیمردانخان شدند، اما خوانین مسن نتوانستند خان جوان را قانع و از تصمیمش منصرف کنند. تقریباً تمام بختیاریها اختلافات را کنار گذاشتند و با رهبر قیام همراه شدند. تنها «جعفر قلی خان، سردار اسعد سوم(معروف به سردار بهادر)» که وزیر جنگ بود، حرکت و اقدام آشکاری در حمایت از قیام نداشت. البته آن هم بعداً به او بدگمان شدند که در خفا به بختیاریها اسلحه و مهمات ارسال میکند و همین بدگمانیها بعدها باعث دستگیری، خلع از قدرت و محکومیت به مرگ وی شد.
بیشتر خوانیین بختیاری نیز پنهانی به علیمردان کمک میکردند و از وی پشتیبانی مینمودند. اردوی بختیاری در 15 خرداد 1308 شمسی روانهی شهرکرد شد. قبل از ورود به شهر به مأموران دولتی و نظامیان اخطار شد که شهر را ترک کنند.
سرهنگ «صادق خان» حاکم نظامی شهر کرد که به مردم ظلم و ستم زیادی روا داشت، با 50 نفر نظامی عمارت «مشهدی ابراهیم» دبیرستان و ژاندارمری را سنگربندی کردند، رؤسای ادارات نیز در این اماکن متمرکز شدند. اما با بررسی اوضاع و گزارشهای رسیده کارکنان و اموال ادارات به بروجن منتقل شدند و نیروی نظامی نتوانست در مقابل غیرت و شجاعت جوانان بختیاری مقاومت کند.
شهر تخلیه شد ودر تاریخ 27 خرداد 1308 شمسی علیمردانخان، با نیروهایش که تعداد آن ها 2000 نفر بود و بر پرچم آنان عبارت «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله» نقش بسته بود و شعار می دادند «ایما ای خایم دینونه راست کنیم؛ جون ز ایما، مال ز ایسا»(ما می خواهیم دین را اصلاح کنیم، جان از ما، مال از شما) وارد شهر کرد شده و شهر را به تصرف خود درآوردند.
اماکن دولتی در اختیار رزمندگان قرار گرفت. علیمردانخان تمام قوانین دولتی که موجب تحقیر فشار و ستم به مردم بود را ملغی اعلام کرد. مالیاتها لغو گردید، لباس و کلاه بختیاری رواج پیدا کرد و هرکس کلاه پهلوی بر سر میگذاشت جریمه یا حبس میشد.
سواحل زاینده رود تا «پل کله» به تصرف بختیاریها در آمد، دولت از این اقدام شجاعانهی سواران بختیاری به وحشت افتاد. نیروهایی را به فرماندهی سرهنگ «محمدخان میمند» از راه تنگ «بیدکان» جهت مقابله با بختیاریها اعزام نمود. سواران بختیاری به فرماندهی «نادر قلی خان» پسر سردار اشجع و «اسماعیل خان زراسوند» داماد امیر مفخم، با تصرف «تنگ انجیره» و ارتفاعات مشرف بر دشت، قوای مزبور را در «سفید دشت» به محاصرهی کامل درآوردند.
سروان «عبدالله هدایت» مأمور میشود حلقهی محاصره را بشکند. ولی رشادت رزمندگان بختیاری باعث میشود تا پس از بر جا گذاشتن تلفات سنگین وادار به عقب نشینی شوند. نیروهایی که به فرماندهی سرهنگ «امین الله خان جلوه» از طرف بروجن عازم شهرکرد بودند، دستگیر و خلع سلاح شدند. بختیاریها آنان را سوار قاطرهای لخت و بعضی را پیاده با ساز و دهل به شهرکرد وارد کرده و خبر شکست قشون دولتی را اعلام نمودند.
هواپیماهای جنگی تلاش کردند تا به نیروهای نظامی محاصره شده که در قلعهی «ابوالقاسم خان» در سفید دشت پناه گرفتهاند، آذوقه برسانند؛ چند نوبت مردم بی دفاع را در شهرکرد و مناطق نزدیک به میدان جنگ بمباران کردند.
رضا شاه برای «محمد جواد خان سردار اقبال» و «محمدرضاخان سردار فاتح» و برخی خوانین دیگر اماننامه فرستاد و سعی در جلب نظر و جدایی آنان از اردوی بختیاری را داشت. در این اوضاع دولت بر غائلهی فارس چیره گردید و از ناحیهی فارس احساس آسودگی نمود. لذا نیروهایش را از اصفهان، لرستان و فارس بسیج کرد تا به جنگ بختیاریها بروند. رضا شاه سه ستون نظامی کاملاً مجهز، از سه طرف به منطقه گسیل داشت.
تیسمار «شاهبختی» از طرف مبارکه، سرتیپ «تاجبخش» از طرف نجف آباد و سامان و تیسمار «محتشمی» از سوی فریدن، به سمت محل تجمع رزمندگان بختیاری عزیمت کردند. از طرفی خوانین وابسته به دولت و مسن که احساس خطر کردند وارد عمل شدند. و به تضعیف و تفرقهاندازی میان قیام کنندگان پرداختند. نیروهای نظامی از هر سو سر رسیدند و تقریباً سواران بختیاری به محاصره درآمدند و مجبور بودند با چهار جبهه بجنگند؛ یک گروه نظامیان در محاصره و سه گروه نظامی تازه نفس.
نیروهای پیاده با پشتیبانی آتشبارهای توپخانه تنگ انجیره را مورد حمله قرار دادند پس از سه روز مقاومت نیروهای بختیاری، تنگه به اشغال قوای دولتی افتاد با تصرف تنگه هجوم به ارتفاعات اطراف تنگه سهل و آسان گردید، جنگ در سیاهکوه شدت گرفت اما نیروهای دولتی توانستند ارتفاعات را به تصرف خود در آورند و زمینه برای شکستن حلقه محاصره نیروهای محصور بوجود آید و سرانجام محاصره نظامیان شکسته شد.
در نهم مرداد در قریه قهفرخ آخرین سنگر رزمندگان به تصرف قشون دولتی درآمد و به دنبال آن نیروهای بختیاری شهرکرد را تخلیه کردند و قشون دولتی این شهر را به تصرف خود در آوردند. چند روز بعد در سه فرسنگی شهرکرد جنگ خونینی صورت گرفت ولی این بار نیز بختیاریها شکست خوردند. اردوی دوهزار نفری بختیاری که به مدت پنجاه روز در حال نبرد بود و از مهمات و اسلحه کافی و مجهزی نیز برخوردار نبود، شجاعانه جنگیدند و علیرغم خلق حماسهی وصف ناشدنی و رشادتهای فراوان با سلاحهای ابتدایی، پس از چند روز در مقابل قشون مجهز، زبده و تازه نفس شکست خوردند.
تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیدند، جمع کثیری مجروح و عدهای نیز اسیر شدند تعداد زیادی از رزمندگان نیز از جمله علیمردان خان از مهلکه جان سالم بدر بردند. این نبرد چهل و چهار روزه به جنگ «سفید دشت» معروف است و در اذهان عموم و تاریخ بختیاری یکی از بینظیرترین و اصیلترین قیامهای مردی و به یادمانیترین حماسه و صحنهی مقاومت و شجاعت ایل بختیاری است.
روز موعود
به نقل از «بزرگ علوی» روز اعدام جامهای زیبا بر تن کرده و سرو رویی آراسته داشت، با گامهای بلند و استوار و قامتی رسا به قتلگاه نزدیک شد. وقتی یکی از دژخیمان میخواست چشمهایش را به هنگام اعدام ببندد به آرامی دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم بگذار تا این صحنه جالب و تماشایی را که قطعاً مافوقان شما را خوشحال میکند من هم در آخرین لحظات حیاتم به چشم ببینم چرا که تاکنون من شیری را دست و پا بسته در مقابل مشتی شغال ندیده بودم.
آری جوان آرمانگرا و میهن دوست که عموم مردم او را با نام «شیر علیمردان» میشناسند، در سن 42 سالگی خون خود را نثار میهن کرد و به شرف شهادت نایل آمد. علیمردانخان که برای آخرین بار در تاریخ 12 آذر 1313 و برای چندمین بار (جمعاً بیش از چهار سال زندان بود) به اتفاق تعدادی دیگر از خوانین و دستگر و روز 17 آذر 1313 تیر باران میشود.
تاریخ اعدام وی را بعضی اسفند ماه همان سال ذکر کردهاند. به همراه علیمردانخان، هفت نفر از خوانین دیگر نیز اعدام شدند که عبارتند از:
سردار فاتح، سردار اقبال، شکرالله خان ضرغام الدوله بویر احمدی، سرتیپ خان هژیر عشایر بویر احمدی، آقا گودرز احمد خسروی، امام قلیخان رستم ممسنی و حسینخان دره شوری.
درباره محل دفن علیمردانخان نیز اطلاع دقیق و درستی نیست. برخی محل دفن او را قبرستان امامزاده عبدالله در قطعه پایین شهر ری وعدهای انتهای میدان تیر زندان قصر میدانند.
منبع: به نقل از کتاب حماسه زاگرس نوشته مصطفی علیزاده گل سفیدی - تابناک