| شهدای ترور | صیاد دل ها ( سالروز شهادت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی ) ...

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز


.
.
.



بسم رب شهدا ...







،



بی مقدمه بگم ... :


‌‌بیست و یکم فروردین ماه‌ سالروز شهادت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی است

که حیاتش همه حماسه بود و جانفشانی ، ولایتمداری و تعهد و افتخار ...


،


نسيم ملايم بهاري برگهاي درختان را نوازش مي‌کرد.

پدر مطابق هميشه ساعت 6:30 آماده رفتن شد.

من و برادر کوچکترم محمد همراه ايشان به مدرسه می رفتیم.

پدر کنار ماشين در خيابان ايستاد.

ناگهان مردي با لباس کارگران شهرداري جلو آمد ، و نامه‌اي به پدرم داد ، او هيچگاه راننده و محافظ نداشت.

پدر نامه را باز کرد.

در همين لحظه آن شخص اسلحه‌اش را بيرون آورد و چهار گلوله به سر پدرم شليک نمود!!

با ناباوري به صحنه نگاه کردم نمي‌دانستم چه کار کنم ، باورم نمي‌شد!

در خيابان هيچ‌کس نبود که مرا درک کند ، به سمت منزل همسايگان دويدم و با يکديگر او را به بيمارستان فرهنگيان رسانديم.

اما ديگر دير شده و او به آسمان پر کشيده بود ...

با نگاهي به قامت غرق در خون او خاطره سال‌ها جهاد و دلاوري‌اش در ذهنم مرور شد

پدر قهرمانم آرام گرفته بود ، صداي بال ملائک در گوش جانم پيچيد و عطري بهشتي در فضا طنين افکند ...


( نحوه ی شهادت از زبان فرزند شهید ... )








.
.
.



یاد و نامش گرامی باد ... :gol:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
زندگی نامه ...

زندگی نامه ...



.
.
.


سرلشکر شهید صیاد شیرازی در سال ۱۳۲۳ در شهرستان درگز در استان خراسان دیده به جهان گشود.





او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشکده افسری و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشکده شد.

وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به‌مدت چندسال در بخش‌های مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت

و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت ...







شهید پس از پیام امام خمینی مبنی بر شناسایی نیروهای مخلص ارتش طاغوت ، شناخته شد

و

به خاطر توان بالای سازماندهی‏اش مورد توجه حضرت امام و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت ...

وی پس از طی دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان‏یکم و سمت استادی ، در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت

و

در همان شرایط به‌عنوان عنصری حزب‏اللهی در جهت ‏سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد ...







.
.
.




 
آخرین ویرایش:

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
زندگی نامه ( پس از پیروزی انقلاب اسلامی ) ...

زندگی نامه ( پس از پیروزی انقلاب اسلامی ) ...



.
.
.


دوره ی دوم زندگي سرهنگ صياد بعد از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز مي‌شود:

او پس از پيروزي انقلاب اسلامي با برادر رحيم صفوي و حجة‌الاسلام سالک آشنا مي‌شود و با يکديگر پيمان مي‌بندند که از پادگانهاي اصفهان حفاظت نمايند.

اختلاف سروان با فرماندهان ارتش موجب آشنايي وي با حضرت آيت الله خامنه‌اي مي‌گردد و از اينجا سرنوشت صياد به کلي تغيير پيدا کرد!

پس از حوادث کردستان ، صياد با درجه سرگردي به همراه سردار صفوي به غرب اعزام مي‌گردد و با هماهنگي ارتش و سپاه سنندج را آزاد مي‌کنند.

لياقتهاي سرگرد در کردستان موجب مي‌گردد تا با درجه ی سرهنگي به فرماندهي عمليات غرب منصوب گردد.

اختلافات سرهنگ با بني‌صدر اولين رئيس‌جمهوري اسلامي موجب برکناري وي و خلع دو درجه ترفیع مي‌گردد.

اما ديري نپاييد که بني‌صدر سقوط کرد و شهيد رجايي به رياست‌ جمهوري رسيد و سروان مجدداً با دو درجه به غرب کشور اعزام مي‌شود!

سرهنگ با تأسيس قرارگاه حمزه سيدالشهداء، لشکرهاي 64 اروميه و 28 کردستان و تيپ‌هاي 23 نيروي ويژه هوابرد و تيپ 30 گرگان، شهرهاي بوکان و اشنويه را آزاد کرد ...






.
.
.



 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
زندگی نامه ...

زندگی نامه ...



.
.
.


در هفتم مهرماه 1360 به خاطر رشادت‌ها و لياقتها توسط رهبر معظم انقلاب امام‌خميني به فرماندهي نيروي زميني منصوب شد!

او با هماهنگي با سپاه قهرمان پاسداران انقلاب اسلامي در عمليات های

طريق‌القدس

فتح‌المبين

بيت‌المقدس

رمضان

مسلم‌بن‌عقيل

مطلع‌الفجر

محرم

والفجر 1، 2، 3، 4 و 8 و 9

عمليات خيبر و بدر و قادر

شرکت نمود و پيروزي‌هاي بزرگي را براي ايران اسلامي به ارمغان آورد که بي‌شک در تاريخ امت اسلامي به عظمت خواهد ماند ...







سرهنگ در مرداد سال 1365 از فرماندهي نيروي زميني استعفا داد و با پيشنهاد آيت الله خامنه‌اي و تصويب رهبر انقلاب به سمت نمايندگي امام در شوراي‌عالي دفاع منصوب شد!

در سال 66 به درجه ی سرتيپي نايل آمد.

سرتيپ صيادشيرازي در سال 67 در عمليات مرصاد که مرزهاي غرب ايران مورد هجوم منافقين قرارگرفته بود، شرکت و با روحيه‌اي بسيجي ضربات محکمي را بر پيکر مزدوران منافق وارد کرد!

سرانجام صيادشيرازي در مقام جانشيني رياست ستادکل به خدمت مشغول شد ...






.
.
.



 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
قسمتی از وصیت نامه شهید ...

قسمتی از وصیت نامه شهید ...



.
.
.


بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و سلم.

انالله و انا الیه راجعون


،


خداوندا!

این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت ، اسلامت ، نظامت و ولایت قرار دادی ...

خدایا!

تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آن چه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم و اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود!

پروردگارا رفتن در دست توست

من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم

تا

به فیض شهادت برسم ...







.
.
.


 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
امیر شهید صیاد شیرازی در کلام همسر ...

امیر شهید صیاد شیرازی در کلام همسر ...




.
.
.



ما پسر عمو ، دختر عمو بوديم

هفده ساله بودم كه مرا براي او كه 25 ساله بودخواستگاري كردند.

از همان روزي كه به قول معروف "بله" را گفتم، احساس كردم وارد مرحله ي جديدي از زندگي مي شوم كه رشد معنوي ، اخلاص و ايمان ، حرف اول را مي زند ...




،


زندگي اش وقف جنگ بود!!

در اين سال ها ، پنج بار مجروح شد و شايد خيلي ها ندانند كه او 22 تركش در بدن داشت.!!

اصلاً مثل بقيه ي مردم زندگي مي كرد

راحت و عادي به مسجد مي رفتيم ، توي بازار قدم مي زديم، خريد مي كرديم و به مهماني مي رفتيم ...

انگار نه انگار او فرمانده است و خصم جان منافقين !!

اصرار مي كردم كه شما در معرض خطر هستيد ، بايد محافظي داشته باشيد!!

اما مي گفت:

" نگهدار انسان بايد خدا باشد نه بنده ي خدا "

حتي روزي هم كه به شهادت رسيد، محافظ و همراهي نداشت ...






،



هميشه مي گفت:

" دعا كن من شهيد بشم "

و

من مي گفتم:

ان شاءالله ، اما بعد از 120 سال ، بايد پسرها را داماد كني حالا حالا كار داريم ...








،



خواب ديده بود يكي از دوستان شهيدش آمده و او را با خود برده است!!

از شبي كه اين خواب را ديده بود تا آن روز صبح كه آرام و راحت روي صندلي ماشين نشسته بود

كمتر از يك ماه فاصله نشد كه به آرزوي ديرينه اش رسيد ...






.
.
.

 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
خاطرات فرماندهان ارتش از شهید صیاد ...

خاطرات فرماندهان ارتش از شهید صیاد ...



.
.
.


هنوز لوح هاى تقديرى كه او گاه خود شخصاً در خط مقدم به بچه ها مى داد از زيباترين و دوست داشتنى ترين خاطرات و بزرگترين سندهاى افتخار فرماندهان ارتش محسوب مى شود

و

اين سنت او بود كه هرگاه از موفقيت و تلاش هر فرمانده اى آگاه مى شد هرگز آن را ناديده نمى گرفت ...







هنوز ياد آن نگاه مهربان و مجاهدانه ی وى پس از آنكه با نيروهايم موفق شدم قله ی حلبان را از وجود نيروهاى عراقى پاك كنم

هنگامى كه لوح تقدير و امضاى مباركش را به من مى داد لذت وصف ناپذيرى از خدمت به اسلام در وجودم جارى مى سازد ...






،






.
.
.



 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
.... ؟!

.... ؟!



.
.
.


و واقعيت آن است كه :

صياد حكم يك پدر را براى همه ی پدران سختكوش و مقاوم و شكست ناپذير تمام رزمنده ها داشت

و

فقدان او هيچگاه جبران شدنى نيست ... :gol:


اما او درست همچون امام به همان اندازه كه شناخته شده و مشهور است ، غريب و ناشناخته باقى ماند

و

گنجينه اى را با خود برد كه به دست آمدنى نيست

و

شايد هيچگاه تاريخ و متفكران نتوانند عظمت واقعى و دردها و ناگفته هاى او را كشف و بيان كنند ...








.
.
.


... :gol:

 

amir ghasemiyan

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روحش شاد.يادش گرامي

اميدوارم ما هم بتونيم مثل اين شهيد بزرگوار و ساير شهيدان زندگي كنيم و الگومونو علي (عليه السلام) و بي بي فاطمه زهرا سلام ا... علیها قرار بديم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام به همگي دوستان و ممنون به خاطر تاپيك زيباتون....ياد و خاطره آن شهيد بزرگوار گرامي باد...امروز داشتم مطلبي ميخوندم كه فكر كنم از فرزند بزرگوارشونه..........يك شب خواب ديده بود كه امام به او مي گويد:"شما كارتان درست مي شود، نگران نباشيد."21 فروردين 78 بود، كارش درست شد.فرداي آن روز كه به خاك سپرده بودندش، مي روند سر خاك،‌"آقا "هم آنجا بود،‌ زودتر از بقيه آمده بود. مي گفت:"دلم براي صيادم تنگ شده است!".......
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مادر صیاد، از زمانی که علی را باردار بود، چنین یاد می کند…

شاید شما خیال کنید دارم بزرگ نمایی می کنم، اما خداییش احساسم این بود که خدا می خواهد فرشته ای آسمانی به من عطا کند. معمولا خانم ها در این ایام، بیم و امید را با هم دارند، ولی در من چیزی جز امید نبود. هر لحظه انتظار به دنیا آمدن صیاد را می کشیدم. علی یک ساله بود که آمدیم مشهد. بعد یک سال، از مشهد رفتیم گرگان. تا وقتی پدر صیاد بازنشسته شود، آنجا بودیم. علی همان جا درسش را خواند و چون خیلی در درس موفق بود، پدرش علی را فرستاد تهران تا مدرک دوازده را در مدرسه امیرکبیر تهران بگیرد. بعد هم پایش را در یک کفش کرد که برود ارتش، با این نیت که برای خدمت به مردم و دفاع از خاک وطن، هیچ کجا مثل ارتش نمی شود.

-با اینکه از نظر علمی، خیلی باهوش و مستعد بود، ولی علمی را که در عمل، گره ای از کار مردم باز نکند، اصلا دوست نداشت.

-بچه تر هم که بود، عشق ارتش داشت! در بچگی یک پوتین داشت که هیچ وقت نمی پوشید! یک بار بغلش کردم و پرسیدم: مادر! چرا هیچ وقت این پوتین ها را نمی پوشی؟ گفت: می خواهم سالم بماند تا وقتی بزرگ شدم باهاش برم ارتش، دشمن رو بکشم! آن زمان ۸ سالش بود.

-خیلی بچه رامی بود. مطیع بود. انگار فرزند ما نبود، بلکه سرباز ما بود. هیچ وقت نشد از من پول بی جهت بخواهد. هر وقت از من یا پدرش پولی برای درس یا امر واجب دیگری می گرفت، بخشی از آن را پس انداز می کرد و دوباره می داد به خود ما! اینقدر هم این کارش برکت داشت که یک بار پدرش به من گفت: پولی که علی از پس انداز پول های ما به خودش، برمی گرداند به خانه، یک جوری است که انگار از پولی که ما به او می دهیم بیشتر است! هیچ به مال دنیا چشم نداشت. در همان دوران دبستان، دوستی داشت که پدرش رفتگر بود. ما آن زمان هر کاری کردیم که برای علی، یکی از این بارانی ها بخریم، نگذاشت که نگذاشت. می گفت: هر وقت پدر دوستم توانست برای بچه اش بارانی بخرد، شما هم برای من بارانی بخرید! این قصه یک بچه ۹ ساله است ها!

-هیچ وقت به ما اجازه نمی داد برای شروع سال جدید تحصیلی، لباس نو برایش بگیریم. می گفت: شاید یکی نداشته باشد، تن من ببیند، خوب نیست! سر همین اخلاقش بود که علی همیشه برای من، برای همه، در حکم نور بود. این را همه می گویند که چهره صیاد، خیلی نورانی بود. نور اخلاق و فروتنی و مردم داری می بارید از صورتش. مثل نور مظلومیت!

-خدا می داند با اینکه همه بچه هایم خوب هستند، اما همیشه لباس های علی را جدای از لباس بچه های دیگر می گذاشتم. یک جور ویژگی خاص برایم داشت.

-تازه دبیرستان رفته بود؛ هر شب می دیدم از این چراغ های لامپا روی سرش روشن کرده و دارد درس می خواند. دل واپسی داشتم که یک وقت چراغ لامپا روی سرش نیفتد. یک بار صبح پدرش به من گفت: علی را بیدار کن، نمازش قضا نشود. گفتم: علی شب ها تا دیر وقت بیدار می ماند، چی کارش داری؟! بگذار راحت بخوابد. بعد رفتم سری به علی بزنم که دیدم نمازش را خوانده، لباسش را مثل همیشه مرتب پوشیده و می خواهد برود نان بگیرد.

علی همچین بچه ای بود. می جوشید با مردم. هیچ کدام از کارهایش را گردن کسی نمی انداخت.

-به برادرها و خواهرهایش همیشه می گفت:
کارتان را خودتان بکنید. اگر خواستید به مامان و بابا کاری بسپرید، به من بگویید.
خیلی هوای من و پدرش را داشت.
 

nafis...

مدیر بازنشسته
ممنون آقا وحید که یادی از این شهید بزرگوار کردید:gol:
یادش گرامی

--------------------------------------------------------------------------------
آن زیارت عاشورای سرخ
سه ماه قبل از شهادت شهيد صياد شيرازي، در ايام ماه مبارك رمضان در عالم خواب ديدم ايشان آمدند در منطقة عمومي طلائيه كه ما مشغول ساخت يك حسينيه در جوار شهداي گمنام بخاك سپرده شده در آنجا بوديم . در دست ايشان يك پارچه سفيد بود كه با خط سرخ بسيار زيبايي در آن زيارت عاشورا نوشته شده بود و اين شهيد بزرگوار آن را به ما هديه کرد.وقتي بيدار شدم در ذهنم اينگونه آمد كه ايشان قصد دارند كمكي به ساخت اين حسينيه به ما برسانند. سه روز بعد ايشان را در مسير نماز ديدم، فردي كه هميشه مقيد به نماز اول وقت و جماعت بود، خدمتشان عرض كردم كه «امير، من يك خوابي را ديدم، نمي دانم تعبيرش چيست؟ و نمي دانم شما براي حسينيه چه كمكي مي‌خواهيد بكنيد؟»
رفتم در اين فضا كه حتماً يك كمك مادي از ايشان بگيريم، ايشان در جواب به بنده با خنده گفتند «مگر اينكه از اين خواب‌ها براي من ببينيد ولي انشاءا... خير است.»
اما سه ماه بعد، فهميدم که حکمت اين زيارت عاشوراي سرخ چيست؟ درست روز شهادت ايشان، مصادف شد با روز افتتاح حسينيه طلائيه، همان روزي كه مسئولين استان خوزستان تشريف آورده بودند اين حسينيه را افتتاح كنند .در آن مراسم خبر شهادت اين شهيد بزرگوار را با ماجراي پارچه سفيد منقش به زيارت عاشورا، به حاضرين اعلام كرديم كه همگي متأثر شدند. آنجا به دوستان گفتم كه اگرچه شهيد صياد در ظاهر به حسينيه طلائيه چيزي نداد اما در واقع خون سرخش را براي امام حسين(ع) خرج کرد، و ما خون ايشان را در قالب زيارت عاشورا به خط سرخ ديديم كه براي ما تجلي كرد.
 

z.alavi

کاربر فعال
دعا می کنم یادم بماند رفتی تا من بمانم... تا ایران بماند... تا اسلام همیشه زنده باشد...

اما حالا که رفتی 313 نفر را از کجا بیاوریم تا مولایمان بیاید...
روی حضورت حساب کرده بودیم صیاد ...
برایمان دعا کن تا مثل تو "منتظر" "شهادت" باشیم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شهيد صياد شيرازي پس از دريافت درجه ي سرلشكري خطاب به خانواده اش ميگويد:«بسيار شاد و خرسندم؛ البته نه به خاطر دريافت اين درجه، بلكه بهخاطر رضايتي كه اميد دارم امام زمان(عج) و مقام معظم رهبري از من داشتهباشند. مقام، درجه و اسم و رسم در نظر من هيچ جايگاهي ندارد.»
قسمت هايي از وصيت نامه ي شهيد سپهبد صياد شيرازي
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و سلم.
انالله و انا اليه راجعون
هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله. اللهم زدنا ايماناً وارحمنا. اشهد ان لااله الا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده ورسوله ارسله بالهدي و دين الحق و ان الصديقة الطاهرة فاطمة الزهرا، سيدة
نساء العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و علي بن الحسينو محمّد بن علي و جعفر بن محمّد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمّد بنعلي و علي بن محمّد و الحسن بن علي و الحجة القائم المنتظر صلواة الله وسلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبرء و أنالموت و النشور حق و الساعة آتية لا ريب فيها و أن الجنة و النار حق.اللهمأدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاًبعباده يا أرحم الراحمين.خداوندا! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشقبه راهت، اسلامت، نظامت و ولايت قرار دادي؛ خدايا! تو خود مي داني كههمواره آماده بوده ام آن چه را كه تو خود به من دادي در راه عشقي كه بهراهت دارم نثار كنم. اگر جز اين نبودم آن هم خواست تو بود.پروردگارا رفتندر دست توست، من نمي دانم چه موقع خواهم رفت ولي مي دانم كه از تو بايدبخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسم خوردهدينت بجنگم تا به فيض شهادت برسم.خداوندا ولي امرت حضرت آيت الله خامنه ايرا تا ظهور حضرت مهدي(عج)، زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين– من الله التوفيق علي صياد شيرازي، 19 دي ماه 1371 – 15 رجب 1413
روحش شاد راهش پر رهروباد
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت امیر سپهبد صیاد شیرازی

«... امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید.

این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمان‌های بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته است، قرار می‌گیرد و دست خائن خودفروخته‌ای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می‌کند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا روی دست داشتند.

سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته کردستان، سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده است.

خطر مرگ کوچک‌تر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‌ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی، بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد...»



 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
ار ته دل ...

ار ته دل ...


.
.
.





خیلی اشکش را نگه می داشت، توی چشمش!!!

همسرش فقط یکبار گریه اش را دید ، وقتی امام رحلت کردند .

دوستش می گفت:

«ما که توی نماز قنوت می گیریم ، از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند


و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد.

اما صیاد توی قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست.

بارها می شنیدم که می گفت :

... اللهم الحفظ قائدنا الخامنه ای ...

بلند هم می گفت ،



از ته دل ...
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شهدا را یاد کنیم با یک صلوات ....

شهدا را یاد کنیم با یک صلوات ....

ده‌سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که ستوان علی صیاد شیرازی افسر گمنامی در لشکر تبریز بود، تیمسار یوسفی فرمانده لشکر در میان جمعی از نظامیان گفته بود: «نام این جوان را به خاطر بسپارید. من در ناصیه او آن‌قدر لیاقت می‌بینم که اگر بخت یارش باشد و از شر حاسدان در امان بماند، روزی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران شود!» ... پیش‌بینی سرلشکر پیر سیزده سال بعد هنگامی تحقق یافت که ایران یکی از حساس‌ترین لحظات تاریخی خود را می‌گذراند ...


509728_828.jpg


در تاریخ 21 فروردین ماه 1378 صیاد شیرازی، صیاد دل‌ها شد و از شهادت روزی اش شد.
این شهادت به تعبیر رهبر انقلاب مرگ تاجرانه است و معیاری است برای نمایش کوردلی بیش از پیش منافقان

 

Similar threads

بالا