شعر

isfahan-sp

عضو جدید
شب آخر

شب آخر

[h=2]شب آخر[/h]
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی‌ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود
چه جنگ نابرابری، چه دستی و چه خنجری
چه قصه‌ی محقری، چه اول و چه آخری
ندانستیم و دل بستیم، نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایه‌ها هستیم
سفر با تو چه زیبا بود، به زیبایی رویا بود
نمی‌دیدیم و می‌رفتیم، هزاران سایه با ما بود
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی‌ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
در آن هنگامه‌ی تردید، در آن بن‌بست بی‌امید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی، شب پایان باور بود
اردلان سرفراز
 

isfahan-sp

عضو جدید
ای دوست کجایی؟

ای دوست کجایی؟

[h=2]ای دوست کجایی؟[/h]
من با همه‌ی درد جهان ساختم اما
با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از من و با این همه یک عمر
من غیر تو حتا به کسی فکر نکردم
من خسته تن از این همه تاوان جدایی
ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی؟
انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
از عشق شده باور من درد کشیدن
گیرم همه آینده‌ی من پاک شد از تو
با خاطره‌های تو چه باید بکنم من
من خسته‌ام از این همه تاوان جدایی
ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی؟
روزبه بمانی
 

isfahan-sp

عضو جدید
[h=2]درگیر ظاهر[/h]شاید به چشم تو نیام، با ظاهر همیشگی
شاید دیگه خسته شدی، از این همه دل‌سادگی

شاید به چشم تو نیام، این‌جوری که هستم باهات
حس می‌کنم که این روزا، عادی شدم دیگه برات

قدر این احساس‌و بدون، درگیر ظاهرم نباش
هر خوبی رفته بعد اون، هیشکی نیومده به جاش

نگاهت رنگ رفتنه، انگاری دوس داری بری
عوض شده حست به من، دنبال حفظ ظاهری

میخوای که تغییر بکنم، یه شکل تازه‌تر بشم
جلب توجه کنم و از هر نظر بهتر بشم

نمی‌دونی به خاطرت، یه خورده امروزی بشم
شاید دیگه تو رو نخوام، دور تو هم خط بکشم

برم به دنبال کسی، که از تو خیلی بهتره
یادم بره این حسمو، بی‌تو بهم خوش بگذره

قدر این احساس‌و بدون، درگیر ظاهرم نباش
هر خوبی رفته بعد اون، هیشکی نیومده به جاش

ترانه‌سرا: ترانه مکرم
 

isfahan-sp

عضو جدید
چشم من

چشم من

[h=2]چشم من[/h]
چشم من! بیا منو یاری بکن
گونه‌هام خشکیده شد، کاری بکن!
غیر گریه مگه کاری می‌شه کرد؟
کاری از ما نمیاد، زاری بکن!
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می‌خواد!
هرچی دریا رو زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا
کاشکی می‌داد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گریه کنن!
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می‌خواد!
قصه‌ی گذشته‌های خوب من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
حالا باید سر رو زانو بذارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیشکی مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمه
چرا چشمم اشکشو کم میاره؟
خورشید روشن ما رو دزدیدن
زیر اون ابرای سنگین کشیدن!
همه جا رنگ سیاه ماتمه
فرصت موندنمون خیلی کمه!
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می‌خواد!
سرنوشت چشاش کوره، نمی‌بینه!
زخم خنجرش می‌مونه تو سینه
لب بسته، سینه‌ی غرق به خون
قصه‌ی موندن آدم همینه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می‌خواد!
اردلان سرفراز
 

isfahan-sp

عضو جدید
برف می‌باره

برف می‌باره

[h=2]برف می‌باره[/h]
برف، برف، برف می‌باره
قلب من امشب بی‌قراره
برف، برف، برف می‌باره
خاطره‌هاتو یادم میاره
تا دوباره صدامو در آره
برف برف برف می‌باره
آسمون‌م دلش غصه داره
حق داره هرچی امشب بباره
جای برف باز می‌شینی کنارم
مطمئنم دیگه شک ندارم
شک ندارم تو هم فکرم هستی
تنهایی تو اتاقت نشستی
گفته بودی دلت تنگ نمیشه
پس چرا هی میای پشت شیشه
برف، برف می‎باره
خاطره‌هاتو یادم میاره
خنده‌ی آدمک روی برفا، روزای خوبم‌و زنده کرده
من دلم گرم هیشکی نمیشه، سردمه سردمه خیلی سرده
باز دوباره داره برف میباره
باز چه ساکت، چه کم‌حرف می‌باره
یخ زده دستای بی‌گناهم
چشم به راهم فقط چشم به راهم
یاحا کاشانی
 

isfahan-sp

عضو جدید
کوچه‌ی بن‌بست

کوچه‌ی بن‌بست

[h=2]کوچه‌ی بن‌بست[/h]
میون این همه کوچه که بهم پیوسته
کوچه‌ی قدیمی ما کوچه‌ی بن‌بسته
دیوار کاه‌گلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه
مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه
صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست
این صدا لالاییِ خواب خوب بچه‌هاست
کوچه اما هر چی هست، کوچه‌ی خاطره‌هاست
اگه تشنه‌ست اگه خشک، مال ماست کوچه‌ی ماست
توی این کوچه به دنیا اومدیم
توی این کوچه داریم پا می‌گیریم
یه روزم مثل پدربزرگ باید
تو همین کوچه‌ی بن‌بست بمیریم
اما ما عاشق رودیم مگه نه؟
نمی‌تونیم پشت دیوار بمونیم
ما یه عمره تشنه بودیم مگه نه؟
نباید آیه‌ی حسرت بخونیم
دست خسته‌مو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم
یه روزی، هر روزی باشه دیر و زود
می‌رسیم با هم به اون رود بزرگ
تنای تشنه‌مونو می‌زنیم به پاکی زلال رود
ایرج جنتی عطایی
 

isfahan-sp

عضو جدید
آشوبم

آشوبم

[h=2]آشوبم[/h]
تنها تویی تو که می‌تپی به نبض این رهایی
تو فارغ از وفور سایه‌هایی
باز آ که جز تو جهان من حقیقتی ندارد
تو می‌روی که ابر غم ببارد
به سمت ماندنت راهی
نمی‌شوی چرا گاهی؟
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب‌ها
شمرده‌تر بگو با من
حروف رفتنت تا من
بگیرم از دلت همه بهانه‌ها را
آشوبم، آرامشم تویی
به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم
آشوبم، آرامشم تویی
به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی
بیا که بی تو من غم دو صد خزانم
بگذار بگویم که از سراب این و آن بریدم
من از عطش ترانه آفریدم
احسان حائری (چارتار)
 

isfahan-sp

عضو جدید
جاده‌ی یک‌طرفه

جاده‌ی یک‌طرفه

باز دوباره با نگاهت این دل من زیر و رو شد
باز سر کلاس قلبم درس عاشقی شروع شد
دل دوباره زیر و رو شد
..


با تموم سادگی تو، حرفتو داری میگی تو
میگی عاشقت می‌مونم، میگم عشق آخری تو
حرفتو داری میگی تو

میدونی حالم این روزا بدتر از همه‌ست
آخه هر کی رسید دل ساده‌ی من رو شکست
قول بده که تو از پیشم نری
واسه من دیگه عاشقی جاده‌ی یک طرفه ست
میمیرم بری آخرین دفعه ست

پرواز تو قفس شدم، بی نفس شدم
دیگه تنها شدم توی دنیا بدون خودم
راستش‌و بگو این یه بازیه
نکنه همه حرفای تو مث حرف همه
صحنه سازیه این یه بازیه

بی‌هوا نوازشم کن، اشک وغصه‌هامو کم کن
با نگاه بی‌قرارت باز دوباره عاشقم کن
اشک و غصه‌هامو کم کن

قلب من بهونه داره، حرف عاشقونه داره
راه دیگه ای نداره، غیر از اینکه باز دوباره
سر رو شونه هات بذاره

ترانه‌سرا: مهرزاد امیرخانی

[/SIZE][/CENTER]
 

isfahan-sp

عضو جدید
ازت متشکرم

ازت متشکرم

ازت متشکرم دیوونه‌ی من
از اینکه چشم به این دنیا گشودی
از اینکه پا تو زندگی‌م گذاشتی
از اینکه پا به پام همیشه بودی
ازت ممنونم ای تنهای عاشق
که یادم دادی دستات‌و بگیرم
اجازه دادی با تو هم‌نشین شم
تو جون دادی به این احساس پیرم
ازت متشکرم دیوونه‌ی من
ازت متشکرم دیوونه‌ی من
کسی جز تو، تو قلبم جا نمیشه
تو پای عشق‌و به قلبم کشیدی
تونستی با بد و خوبم بسازی
تو طعم سختی‌و با من چشیدی
تو یادم دادی با چشمام بخندم
به اون روزای تلخم برنگردم
از این ناراحتم کم با تو بودم
باید زودتر تو رو پیدا می‌کردم
از این ناراحتم کم با تو بودم
شبای بی‌تو من بی‌خواب می‌شم
کسی هم‌اسم تو، هرجا که باشه
مث پروانه‌ها بی‌تاب می‌شم
ازت متشکرم دیوونه‌ی من
ازت متشکرم دیوونه‌ی من
ترانه‌سرا: یاحا کاشانی
 

isfahan-sp

عضو جدید
آینده

آینده

همیشه آخر قصه یکی راهی شده رفته
یکی مبهوته و یاد روزای رفته می‌افته
نه اون که میره می‌خواد و نه اینکه مونده می‌خنده
شاید این جوری قسمت بود، چی میشه بی تو آینده
چی میشه بی تو روزایی که هر لحظه‌ش یه دنیا بود
نمیشه بی تو خندید و نمیشه فکر فردا بود
تموم لحظه‌هام آهِ خیال با تو بودن شد

چه روزایی که پژمرد و چه رویایی که پرپر شد
یه عمره با خودم تنها ولی سخت میشه عادت کرد
نمیشه رفته باشی تو، نمیشه اینو باور کرد
خیابونای تاریک و یه از خود بیخود شبگرد
یه مشت رویای تو خالی، همه دلتنگتن برگرد
چی میشه بی تو روزایی که هر لحظه‌ش یه دنیا بود
نمیشه بی تو خندید و نمیشه فکر فردا بود
تموم لحظه‌هام آهِ خیال با تو بودن شد
چه روزایی که پژمرد و چه رویایی که پرپر شد
ترانه‌سرا: رضا میرفخرایی
 

isfahan-sp

عضو جدید
تسکین

تسکین

[h=2][/h]
هوای تو داره دنیام‌و می‌گیره
من از این اتفاقِ تازه خوشحالم
نفس‌های من‌و عطر تو پر کرده‌
از این احساس، بی‌اندازه خوشحالم

کنارت راه میرم اوج می‌گیرم
کنارت عشق، رنگ زندگی میشه
شروعم کن تموم واژه‌ها اینجان
شروعم کن تو هر جوری بگی میشه
سپردم قلبم‌و دست تو می‌دونم

که یادت بهترین تسکین دردامه
تو این دنیا همین که عاشقت باشم
تصور می‌کنم دنیا تو دستامه
ترانه‌سرا: طهمورث پورمحمد
 

isfahan-sp

عضو جدید
دنیای این روزای من

دنیای این روزای من

دنیای این روزای من هم‌قد تن‌پوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می‌کنیم، دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می‌کنم
آینده‌ی این خونه رو با شمع روشن می‌کنم
در حسرت فردای تو تقویمم‌‌و پر می‌کنم
هر روز این تنهایی رو فردا تصور می‌کنم

هم‌سنگ این روزای من حتا شبم تاریک نیست
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می‌کنم
آینده‌ی این خونه رو با شمع روشن می‌کنم
ترانه‌سرا: روزبه بمانی
 

isfahan-sp

عضو جدید
چشمه‌ی طوسی

چشمه‌ی طوسی

توی هر ضرر باید استفاده‌ای باشه
باخت باید احساس فوق‌العاده‌ای باشه
آه فاتح قلبم فکرشم نمی‌کردی

رام کردن این شیر کار ساده‌ای باشه
آه چشمه‌ی طوسی، آه چشم ویروسی
بعد از این به هر دردی مبتلا بشم خوبه
مبتلا بشم مردم، مبتلا نشم مردم
از تو درد لذت‌بخش هرچی می‌کشم خوبه
من یه بچه‌ی شیطون توی کوچه‌ها بودم

عشق تو بزرگم کرد، عشق تو هلاکم کرد
جیک جیک مستونم بود و عشق بازیگوش
مثل جوجه‌ی مرده توی باغچه خاکم کرد
آه چشمه‌ی طوسی، آه چشم ویروسی
بعد از این به هر دردی مبتلا بشم خوبه
مبتلا بشم مردم، مبتلا نشم مردم
از تو درد لذت‌بخش هرچی می‌کشم خوبه
آفرین به این زور و آفرین به این بازو
آفرین به این چشم و آفرین به این ابرو
آفرین به هر شب که بی‌گدار می‌باره
با جنون در افتادن خیلی آفرین داره
با تو هیچ کس جز من بی‌سپر نمی‌جنگه
با تو هیچ کس از این بیشتر نمی‌جنگه
با جنون در افتادم باز کار دستم داد
آه فاتح قلبم عشق تو شکستم داد
ترانه‌سرا: حسین صفا
 

isfahan-sp

عضو جدید
بارون هواتو داره

بارون هواتو داره

بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن
دلم داره پر می‌زنه واسه تو و قدم زدن
وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه باز
نمی‌دونی تو این هوا چشات چه خوش‌رنگ میشه باز
بارون هواتو داره، رنگ چشاتو داره
قدم زدن تو بارون، با تو چه حالی داره .. دلم هواتو داره
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بارونی قشنگی که هدیه دادی رو دوشمه
بارون حواسش به توئه اونم دلش پر میزنه
بجای من با قطره‌هاش رو شیشه‌تون در میزنه
بارون هواتو داره، رنگ چشاتو داره
قدم زدن تو بارون، با تو چه حالی داره .. دلم هواتو داره
فرید احمدی
 

isfahan-sp

عضو جدید
شهر بارونی

شهر بارونی

تو هر شهر دنیا که بارون بیاد
خیابونی گم میشه تو بغض و درد
تو بارون مگه میشه عاشق نشد؟
تو بارون مگه میشه گریه نکرد؟

مگه می‌شه بارون بباره ولی
دل هیشکی واسه کسی تنگ نشه
چه زخم عمیقی توی کوچه‌هاست
که بارون یه شهرو به خون می‌کشه
تو هر جای دنیا یه عاشق داره

با گریه تو بارون قدم می‌زنه
خیابونا این قصه رو می‌دونن
رسیدن سرآغاز دل کندنه
هنوز تنهایی سهم هر عاشقه
چه قانون تلخی داره زندگی

با یه باغی که عاشق غنچه‌هاست
چه جوری می‌خوای از زمستون بگی
یه وقتا یه دردایی تو دنیا هست
که آدم رو از ریشه می‌سوزونه
هر عشقی تموم می‌شه و می‌گذره

ولی خاطرش تا ابد می‌مونه
گاهی وقتا یه جوری بارون میاد
که روح از تن دنیا بیرون می‌ره
یکی چتر شادی‌شو وا می‌کنه
یکی پشت یه پنجره می‌میره

تو هر جای دنیا یه عاشق داره
با گریه تو بارون قدم می‌زنه
خیابونا این قصه رو می‌دونن
رسیدن سرآغاز دل کندنه
هنوز تنهایی سهم هر عاشقه
چه قانون تلخی داره زندگی

با یه باغی که عاشق غنچه‌هاست
چه جوری می‌خوای از زمستون بگی
ترانه‌سرا: بابک صحرایی
 

isfahan-sp

عضو جدید
باران تویی

باران تویی

از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی‌ تو ماندنم ادامه دارد
نمی‌نویسم ترانه بی‌ تو

چگونه پر کشد خیال واژه بی‌ تو
به لب رسیده جان کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن

بازآ ببین که بی‌ مه‌ تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که در ر‌ه تو من

نفس بریده در گذارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بی‌راهه‌ای خموش و تار، بی‌‌عبورم
نمی‌توانم دگر برویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی‌ مه‌ تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که در ر‌ه تو من
نفس بریده در گذارم
احسان حائری (چارتار)
 

isfahan-sp

عضو جدید
سرگردون

سرگردون

[h=2]سرگردون[/h]
از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده
غم سرگردونیام‌و با تو صادقانه گفتم

اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم
من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم
تو تموم طول جاده که افق برابرم بود

شوق تو راه توشه من اسم تو همسفرم بود
من دل‌شیشه‌ای هرجا هر شکستن که شکستم
زیر کوه‌بار غصه هر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده

تو رو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگ جاده
من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم
نیزه نمباد شرجی وسط دشت تابستون

تازیانه‌های رگبار توی چله زمستون
نتونستن، نتونستن کینه‌ی من‌و بگیرن
از من خسته‌ی خسته شوق رفتن‌و بگیرن
حالا که رسیدم اینجا پر قصه برا گفتن
پرنیاز تو برای آه کشیدن و شنفتن
تو رو با خودم غریبه از غمم جدا می‌بینم
خودم‌و پر از ترانه، تو رو بی‌صدا می‌بینم
اون همیشه بامحبت برای من دیگه نیستی
نگو صادقی به عشقت آخه چشمات میگه نیستی
من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم
ایرج جنتی عطائی
 

isfahan-sp

عضو جدید
دریا

دریا

دلشوره می‌گیرم هر وقت بارونه
با گریه می‌خوابم هر جا زمستونه
تا حال موهاش‌و از باد می‌پرسم
حس می‌کنم بادم دیوونه‌ی اونه

موهاش دریا بود، دنیام‌و زیبا کرد
فهمید دیوونم، موهاشو کوتاه کرد
از بس شکستم داد، شکل شکستن بود
آغوش اون تنها سرمایه‌ی من بود

اومد ولی ای کاش ساکش رو وا می‌کرد
از وقتی که اومد درگیر رفتن بود
موهاش دریا بود، دنیام‌و زیبا کرد

فهمید دیوونم، موهاشو کوتاه کرد
خواننده و ترانه‌سرا: رستاک حلاج
 

isfahan-sp

عضو جدید
[h=2]مرا به خانه ام ببر[/h]شب آشیان شب‌زده، چکاوک شکسته‌پر
رسیده‌ام به ناکجا، مرا به خانه‌ام ببر

کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر که شهر، شهر یار نیست

مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست
سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست

مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست
مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه، خانه نیست

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست
مرا به خانه‌ام ببر که شهر شهر یار نیست

ایرج جنتی عطایی
 

isfahan-sp

عضو جدید
من همونم

من همونم

[h=2][/h]
من همونم که همیشه غم و غصه‌م بیشماره
اونی که تنهاترینه، حتا سایه هم نداره
این منم که خوبیام‌و کسی هرگز نشناخته

اون که در راه رفاقت همه‌ی هستی‌شو باخته
هر رفیق راهی با من دو سه روزی همسفر بود
ادعای هر رفاقت واسه من چه زودگذر بود

هر کی با زمزمه‌ی عشق دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجر همه‌ی دقایقم شد
اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن می‌ترسید

همه‌ی هراس و ترسش به دروغش نمی‌ارزید
چه اثر از این صداقت، چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت
ترانه‌سرا: ﺑﻴﮋن ﺳﻤﻨﺪر
 

isfahan-sp

عضو جدید
نقاب

نقاب

[h=2]نقاب[/h]
ای بازیگر گریه نکن ما همه‌مون مثل همیم
صبحا که از خواب پا می‌شیم نقاب به صورت می‌زنیم
یکی معلم میشه و یکی میشه خونه به دوش

یکی ترانه‌ساز میشه، یکی میشه غزل فروش
کهنه نقاب زندگی، تا شب رو صورت‌های ماست
گریه‌های پشت نقاب مثل همیشه بی‌صداست

هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله‌ی خواب

نقش یک دریچه رو، رو میله‌ی قفس بکش
برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش
کاشکی می‌شد تو زندگی ما خودمون باشیم و بس

تنها برای یک نگاه حتا برای یک نفس
تا کی به جای خود ما نقاب ما حرف بزنه
تا کی سکوت و رج زدن نقش نمایش منه

هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله‌ی خواب
نقش یک دریچه رو، رو میله‌ی قفس بکش

برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش
می‌خوام همین ترانه رو، رو صحنه فریاد بزنم
نقابم‌و پاره کنم جای خودم داد بزنم
یغما گلرویی
 

isfahan-sp

عضو جدید
دوستت داشتم

دوستت داشتم

[h=2][/h]
تو این فکر بودم که با هر بهونه
یه بار آسمون‌و بیارم تو خونه
حواسم نبود که به تو فکر کردن
خود آسمونه خود آسمونه

تو دنیای سردم به تو فکر کردم
که عطرت بیاد و بپیچه تو باغچه
بیای و بخندی تا باز خنده‌هات‌و

مث شمعدونی بذارم رو طاقچه
به تو فکر کردم به تو آره آره
به تو فکر کردم که بارون بباره
به تو فکر کردم دوباره دوباره
به تو فکر کردن عجب حالی داره
تو و خاک گلدون با هم قوم و خویشین
من و باد و بارون رفیق صمیمی
از این برکه باید یه دریا بسازی

یه دریا به عمق یه عشق قدیمی
دوسِت داشتم با تمام وجودم
عزیزم هنوزم تو رو دوست دارم
الهی همیشه کنار تو باشم

الهی همیشه بمونی کنارم
به تو فکر کردم به تو آره آره
به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره
به تو فکر کردن عجب حالی داره
ترانه سرا: حسین صفا
 

isfahan-sp

عضو جدید
امپراطور

امپراطور

[h=2]امپراطور[/h]
ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که ناامید بشی از من
این عادلانه نیست می‌دونم
ازم نپرس چطور می‌تونم

یکم واسه‌ت لازمه بی‌رحمی
دلیلش‌و حالا نمی‌فهمی
به بغض وادارم نکن انقد
این گریه‌ها باشه برای بعد

تو قلب من یه امپراطوره .. تسلیم می‌شه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی .. خواهش نکردم، این یه دستوره
نفرین به این وجدان بیهودم

ای کاش من خودخواه‌تر بودم
غرور من این بار حق داره
دنیا به من خیلی بدهکاره
سکوت یعنی مرده فریادم

باید تو رو از دست می‌دادم
از من به تو پنجره‌ای وا نیست
وقتی که خوشبختیت اینجا نیست
تو قلب من یه امپراطوره .. تسلیم می‌شه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی .. خواهش نکردم، این یه دستوره
مونا برزویی
 

isfahan-sp

عضو جدید
تو فکر یک سقفم

تو فکر یک سقفم

[h=2][/h]
تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن
یک سقف پابرجا، محکم‌تر از آهن
سقفی که تن‌پوشِ هراس ما باشه
تو سردی شب‌ها، لباس ما باشه
سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف، با تو از گل، از شب و ستاره میگم
از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم
زندگیم‌و زیر این سقف، با تو اندازه می‌گیرم
گم میشم تو معنی تو، معنی تازه می‌گیرم
سقف‌مون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونه
یه افق یه بی‌نهایت، کمترین فاصله‎مونه
تو فکر یک سقفم، یک سقف رویایی
سقفی برای ما، حتا مقوایی
تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن
سقفی برای عشق، برای تو با من
سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف اگه باشه، می‎پیچه عطر تن تو
لُختی پنجره‌هاش‌و می‌پوشونه پیرهن تو
زیر این سقف خوبه عطرِ خود‌فراموشی بپاشیم
آخر قصه بخوابیم، اول ترانه پاشیم
ایرج جنتی عطایی
 

isfahan-sp

عضو جدید
باران برای تو می بارد

باران برای تو می بارد

[h=2]باران برای تو می بارد[/h]
این برگ‌های زرد
به خاطر پاییز نیست

که از شاخه می‌افتند
قرار است تو از این کوچه بگذری
و آن‌ها
پیشی می‌گیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت..
گنجشک‌ها

از روی عادت نمی‌خوانند،
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند
برای خوش‌آمد گفتن
به تو..
باران برای تو می‌بارد

و رنگین‌کمان
– ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش –
سرک کشیده از پسِ کوه
تا رسیدن تو را تماشا کند.

نسیم هم مُدام
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری

و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!
یغما گلرویی
 

isfahan-sp

عضو جدید
چکاوک

چکاوک

[h=2]چکاوک[/h]
کجای این جنگل شب پنهون می‌شی خورشیدکم؟
پشت کدوم سد سکوت پر می‌کشی چکاوکم؟
چرا به من شک می‌کنی؟ من که منم برای تو
لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو

دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقم‌و؟
پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق‌هقم‌و؟
گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین

حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین
سفر نکن خورشیدکم ترک نکن من‌و نرو
نبودنت مرگ منه راهی این سفر نشو
نذار که عشق من و تو اینجا به آخر برسه


بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه
گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین
حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین
نوازشم کن و ببین عشق می‌ریزه از صدام

صدام کن و ببین که باز غنچه می‌دن ترانه‌هام
اگر چه من به چشم تو کمم، قدیمی‌ام، گمم
آتشفشان عشقم و دریای پر تلاطمم
گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین
حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین
ایرج جنتی عطایی
 

isfahan-sp

عضو جدید
خوب‌ترین حادثه

خوب‌ترین حادثه

[h=2]خوب‌ترین حادثه[/h]
با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام
باز به دنبال پریشانی‌ام
طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی‌ام

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام
دلخوش گرمای کسی نیستم

آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام
آمده‌ام با عطش سال‌ها
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت
خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی‌ام
حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست

تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام
ها به کجا میکشی‌ام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانی‌ام!
محمدعلی بهمنی
 

isfahan-sp

عضو جدید
من از عشق لبریزم

من از عشق لبریزم

[h=2]من از عشق لبریزم[/h]
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من

به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب می‌بینم..
تمام دسته‌های نرگس دی‌ماه را در راه می‌چینم
و وقتی از میان کوچه می‌آیی

و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم
به خود آرام می‌گویم:
دوباره خواب می‌بینم!
دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد

بیا..
من دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم.
لیلا مؤمن‌پور
 

isfahan-sp

عضو جدید
آری آغاز دوست داشتن است

آری آغاز دوست داشتن است

[h=2]آری آغاز دوست داشتن است[/h]
امشب از آسمان دیده‌ی تو
روی شعرم ستاره می‌بارد

در زمستان دشت کاغذها
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد
شعر دیوانه‌ی تب‌آلودم
شرمگین از شیار خواهش‌ها

پیکرش را دوباره می‌سوزد
عطش جاودان آتش‌ها
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
شب پر از قطره‌های الماس است
از سیاهی چرا هراسیدن
آنچه از شب به جای می‌ماند

عطر سکرآور گل یاس است
آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانه‌ی من
روح سوزان و آه مرطوبت

بوزد بر تن ترانه من
آه بگذار زین دریچه باز
خفته بر بال گرم رویاها
همره روزها سفر گیرم
بگریزم ز مرز دنیاها

دانی از زندگی چه می‌خواهم
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود

بار دیگر تو.. بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفان

کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو می‌خواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها

بس که لبریزم از تو می‌خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه به تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخزاد
 

Similar threads

بالا