شخصیت های مهم زمین شناسی و معدنی

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
هری هاموند هس
وی یک زمین شناس امریکایی بود که در 24 می 1906 در نیویورک متولد شد. هس یکی از پایه گذاران انگاره زمین ساخت صفحه ای بود. دریادار دکتر هری هاموند هس به دلیل انگاره هایش در مورد گسترش بستر اقیانوس ها، بویژه کار بر روی ارتباط میان جزایر کمانی، آنومالی های ثقلی بستر اقیانوس ها و پریدوتیت های سرپانتینی شده و اظهار اینکه جریان همرفتی در گوشته زمین نیروهای رانشی را برای حرکت صفحات ایجاد می کنند بسیار مشهور و معروف است. این نظرات پایه های ابتدایی را برای توسعه انگاره زمین ساخت صفحه ای فراهم نمود.
هس در سال 1923 در رشته مهندسی برق در دانشگاه یل پذیرفته شد و بعد از 2 سال تغییر رشته داده و به زمین شناسی روی آورد و در سال 1927 با درجه لیسانس فارغ التحصیل شد. وی سپس به عنوان زمین شناس اکتشافی در رودزیای افریقای جنوبی برای دو سال فعالیت نمود و بعد از آن تحصیلات خود را در دانشگاه پرینستون ادامه داد. وی برای رساله دکترای خود پریدوتیت های هوازده ویرجینیا را انتخاب نمود...وی برای مدت دو سال از سال 1932 به تدریس در دانشگاه روتگرز در نیوجرسی پرداخت و یک سال را به تحقیق در آزمایشگاه ژئوفیزیک واشنگتن دی سی گذراند و در سال 1934 به جمع استادان دانشگاه پرینستون پیوست. وی در این دانشگاه باقی ماند و مقام ریاست دپارتمان زمین شناسی این دانشگاه را از سال 1950 تا 1966 به عهده داشت. وی همچنین استاد پروازی دانشگاه های کیپ تاون افریقای جنوبی (50 - 1949) و دانشگاه کمبریج انگلستان (1965) بود.هس در خلال جنگ جهانی دوم به نیروی دریایی امریکا پیوست و به عنوان کاپیتان کشتی ترابری جانسون انتخاب شد. این کشتی مجهز به یک تکنولوژی جدید یعنی سیستم ردیابی زیردریایی ها بوسیله امواج صوتی بود. همین فرصت بعدا به توسعه انگاره گسترش بستر اقیانوس ها به هس کمک شایانی نمود. وی در اوقاتی که جنگی در کار نبود به دقت مسیر رفت و آمد کشتی ها را در اقیانوس آرام از گودال ماریانا تا فیلیپین و جزیره آیوجیما با استفاده از عمق یاب صوتی مورد بررسی و مطالعه علمی قرار می داد.این کار وی باعث گردآوری اطلاعات مهم علمی در راستای اقیانوس آرام شمالی و در نتیجه کشف آتشفشان های زیردریایی گردید که هس به احترام جغرافیدان قرن نوزدهم آرنولد هنری گویوت، نام آنها را گویوت ها گذاشت. بعد از جنگ وی به عنوان نیروی ذخیره نیروی دریایی باقی ماند و تا درجه دریاداری ارتقا یافت.در سال 1960 وی یکی از مهم ترین مشاهدات و یافته هایش را به دفتر مطالعات دریایی ارائه داد که به یکی از مهمترین اصول زمین شناسی در قرن بیستم تبدیل گردید. وی اظهار داشت که پوسته زمین در طرفین پشته های اقیانوسی که از نظر آتشفشانی فعال هستند در حال حرکت و دور شدن از یکدیگر است، وی بعدها نام این فرایند را گسترش بستر اقیانوس ها گذاشت. این کشف وی به آلفرد وگنر در فهم اشتقاق قاره ها به عنوان یک انگاره علمی قابل پذیرش کمک نمود و انقلابی را در علوم زمین ایجاد کرد. گزارش هس به صورت رسمی در سال 1962 با عنوان "تاریخ حوضه های اقیانوسی" به چاپ رسید و تا سالها مهمترین مرجع در ژئوفیزیک پوسته زمین بود.هس همچنین در بسیاری از فعالیت های علمی دیگر نیز فعالیت داشت. از جمله می توان به همکاری در پروژه موهول (1966 – 1957) که به حفاری دریای عمیق و مطالعه علمی آن می پرداخت اشاره نمود. هس در 25 آگوست 1969 درست زمانی که ریاست نشست کمیته علوم فضای آکادمی ملی علوم امریکا را در وودزهول ماساچوست برعهده داشت در اثر حمله قلبی درگذشت.


 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
چالز فرانسیس ریشتر

چالز فرانسیس ریشتر

وی لرزه شناس و ژئوفیزیک دانی از ایالت اوهایوی امریکا بود. وی به خاطر ابداع مقیاس ریشتر که در سال 1979 به مقیاس بزرگای گشتاوری ارتقا یافت، بسیار مشهور شد. این مقیاس، بزرگا و اندازه زمین لرزه ها را مشخص می کند.ریشتر با الهام از مقاله کیو واداتی در مورد زمین لرزه های کم عمق و عمیق که در سال 1928 به چاپ رسید، مقیاس خود را ابداع و بعد از تکمیل این مقیاس با همکاری بنو گوتنبرگ که با هم در موسسه تکنولوژی کالیفرنیا کار می کردند، اولین بار در سال 1935 از آن استفاده کرد. وی فعالیت خود را در موسسه کارنگی در سال 1927 بعد از دریافت پیشنهاد از رابرت میلیکان به عنوان دستیار پژوهشی وی آغاز کرد. در همین موسسه وی همکاری خود را با بنو گوتنبرگ شروع نمود.آزمایشگاه لرزه نگاری انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا قصد آغاز نگارش سلسله گزارش هایی از زمین لرزه های کالیفرنیای جنوبی را داشت و شدیدا نیاز به سیستمی داشت تا به کمک آن بتواند نیروی زمین لرزه ها را برای این گزارش ها محاسبه کند. این دو دانشمند با همکاری یکدیگر مقیاسی را اختراع نمودند که این نیاز را برطرف می نمود و به مقیاس ریشتر مشهور شد. این مقیاس بر مبنای اندازه گیری کمی جابجایی زمین به دلیل امواج لرزه ای استوار بود که توسط کیو واداتی به آن اشاره شده بود.آنها یک جفت لرزه نگار را برای اندازه گیری این جابجایی طراحی کردند و یک مقیاس لگاریتمی را برای اندازه گیری شدت بکار گرفتند. انتخاب نام "magnitude" برای این اندازه گیری به علاقه دوران کودکی ریشتر به ستاره شناسی بر می گردد، جایی که نیرومندی ستاره ها با بزرگای آنها سنجیده می شد. سهم گوتنبرگ در این همکاری انکار نشدنی است اما بیزاری وی از مصاحبه باعث شد تا نام وی بر روی این مقیاس باقی نماند.بعد از انتشار مقیاس ریشتر به صورت پیشنهادی در سال 1935 این مقیاس به سرعت برای اندازه گیری شدت زمین لرزه ها بکار گرفته شد.وی تا سال 1936 در موسسه کارنگی باقی ماند تا اینکه یک پست کلیدی در موسسه تکنولوژی کالیفرنیا، یعنی جایی که گوتنبرگ کار می کرد، دریافت کرد. گوتنبرگ و ریشتر کتاب لرزش زمین را در سال 1941 منتشر کردند و ویرایش بازنگری شده آن را در سال 1952 ارائه کردند. در سال 1958 ریشتر کتاب لرزه شناسی مقدماتی را بر مبنای نکات آموزشی دوران دانشجویی خود منتشر نمود. وی در طول زندگی علمی خود مقالات بسیاری را منتشر نمود که تاثیر بسزایی در پیشرفت لرزه شناسی داشت.ریشتر در خلال سال های 1959 تا 1960 به عنوان سفیر علمی امریکا در ژاپن فعالیت می کرد. ریشتر در خلال دوران فعالیت خود مشغول توسعه کد های ساختمانی برای مناطق زلزله خیز بود. مقامات دولتی لس آنجلس در دهه 60 در اثر هشدار های ریشتر بسیاری از تزئینات و قرنیس ها را از ساختمان های شهری برداشتند. بعد از زمین لرزه 1971 لس آنجلس تذکرات شهری ریشتر و هشدار های او اهمیت خود را با جلوگیری از مرگ بسیاری از افراد نشان داد. ریشتر در سال 1970 بازنشسته شد. وی در 30 سپتامبر 1985 بر اثر نارسایی قلبی در پاسادنای کالیفرنیا درگذشت
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
فلورنس باسکوم

فلورنس باسکوم


Florence Bascom
Geologist
Florence Bascom was the first woman hired by the United States Geological Survey. She was of Huguenot and Basque ancestry. Wikipedia
Born: July 14, 1862, Williamstown, Massachusetts, United States
Died: June 18, 1945
Parents: John Bascom
Education: University of Wisconsin-Madison, Johns Hopkins University



باسكوم در بلور شناسي ، كاني شناسي و سنگ شناسي متخصص و صاحب نظر بود. او به رغم سن كمش نزد استادان بزرگي در سنگ شناسي دگرگوني و بلور شناسي مانند رولند ايروينيگ و چارلز وان هيس ، جورج هانتيگتن وليامز (جونز هوپكينز ) ويكتور گلدشميت تعليم ديد. وي در مقالاتش از ديدگاه سنگ شناختي نشان داد كه سنگ هايي كه قبلا به عنوان سنگ رسوبي شناخته مي شدند ، گدازه هاي دگرگون شده هستند( آلدريچ1990 ؛ باسكام ، 1893 ).باسكام در شناخت سنگ هاي بلوري كوهپايه هاي آپالاچي تخصص داشت و بيش از 40 مقاله پژوهشي منتشر كرد كه در بولتن هاي پژوهشي ايالات متحده آمريكا به چاپ رسيده است.
اين بانوي زمين شناس در مجموع كارهاي پژوهشي زيادي در زمين شناسي ريخت شناسي كوهپايه ها انجام داده كه منتشر شده اند و به طور خاص در تحقيقات خود به منشاء نهشته هاي سطحي پرداخته است.


زندگی نامه:


باسكوم سال 1862 در ويليامستون ماساچوست متولد شد. علاقمندي او به زمين شناسي از آنجا شكل گرفت كه همراه پدر و دوست پدرش ، ادوارد اورتون كه پروفسور زمين شناسي در ايالات اوهايو بود، در يك تور شركت كرد. مارگارت ريستر از اورتون به عنوان يك شخصيت كليدي در پذيرش زنان براي مطالعه و تحصيل در رشته زمين شناسي ياد كرده است. پس از مدت كوتاهي ، فلورنس تحصيل در رشته زمين شناسي را در ويسكانسين شروع كرد و مدرك كارشناسي خود را در اين رشته در سال 1887 اخذ كرد.

سال 1889 ، باسكام مجاز به ادامه تحصيل در كلاس هاي درس دانشگاه جونز هوپكينز شد . اين موضوع كه او يك دانشجوي زن در رشته زمين شناسي بود،همواره مورد توجه بود؛ به هر حال در سال 1893 مدرك دكتراي خود را گرفت.



در مسيراخذ مدرك دكترايش ، او در دانشگاه هامپتون براي سیاه پوستان و هندي هاي آمريكا دانشگاه راكفورد و دانشگاه ايالات اوهايو تدريس مي كرد .سال 1895 او براي تدريس در برين ناور ، اسخدام شد و اين زماني بود كه زمين شناسي به ديگر علوم پايه الحاق شد. او در فضاي ساختماني كارمي كرد كه براي زيست شناسي ، شيمي و فيزيك طراحي شده بود.
بعد از 2 سال مجموعه اي از كاني ، سنگ و فسيل را گرد آوري كرد . سپس براي آموزش زنان جوان كه بتوانند در آينده به عنوان پژوهشگري موفق فعاليت كنند ، تلاش كرد.
لوئيس كينگسلي ، كاترين فلربيلينگز (كه سنگ شناس بودند) آنا جونز استوز و الينورا بليز ناپ (كه بلور شناس بودند ) مري پرتر (ديرينه شناس) جوليار گاردنر( زمين شناس نفت) ماريا استادنيكنكو (ژئومورفولوژيست) آيدا گيلويه ،ايزابل فترگيل اسميت ، برين ناور درتي ويكاف و آنا هيتون همه اين زنان با فلورانس باسكوم كار مطالعه مي كردند و كار حرفه اي خود را با او شروع كردند. يافته هاي باسكوم در مورد زمين شناسي كوهپايه ها هنوز براي زمين شناساني كه در اين مناطق كار مي كنند با ارزش و مفيد است .
او علاوه بر خدمات ارزنده اش ، راه را براي حضور زنان در عرصه علم زمين شناسي هموار كرد.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
مری کارمایکل استوپس
او در اکتبر1880 در اسکاتلند به دنیا آمد. به عنوان یک دانشجوی بورسیه برای تحصیل گیاه شناسی و زمین شناسی به دانشگاه لندن رفت وبا نمره ممتاز درسال 1902 فارغ التحصیل شد.سپس به دانشگاه مونیخ رفت ودر سال 1904موفق به اخذ درجه دکترا دررشته پالئوبوتانی گردید و سپس ازان درجه دکترای دیگری از دانشگاه لندن گرفت و دربریتانیا به عنوان اولین زنی که به رتبه علمی می رسید شناخته شد.اولین اثر علمی را درسال 1903منتشر کرد که حاصل کاربرروی گیاه شناسی رودخانه ای بود که به تازگی خشک شده بود.درسال 1907 برای یک ماموریت علمی به ژاپن رفت و یک سال ونیم را در دانشگاه سلطنتی توکیو به کشف فسیل گیاه مشغول شد. پس از بازگشت به کشورش در سمت استاد به تدریس در دانشگاه لندن و منچستر درفاصله ی سال های 1904تا1907پرداخت. لازم به یادآوری است وی در دانشگاه منچستر اولین استاد زن بود.در مدتی که در منچستر اقامت داشت، بخشی ازوقت خود را صرف مطالعه زغالسنگ ونیزجمع آوری دانه سرخس ها نمود.او این کاررا برای اثبات فرضیه <<ادواردسوئسس>>درباره وجود<<گندوانا>>و<<پانجه آ>> انجام داد.در همین زمان بود که طی یکی از جلسات سخنرانی اش که برای جمع آوری پول ترتیب داده بود باکاشف قطب جنوب<<رابرت فالکن اسکات>> از نزدیک ملاقات کرد و فرصتی استثنایی برای اثبات <<فرضیه سوئسس>> بدست آورد وازاسکات خواست تا او را به عنوان یکی از اعضا گروه اکتشافی به قطب جنوب ،بپذیرد. اما متاسفانه نتوانست به خواسته اش برسد اما اسکات قول داد که از انجا فسیل هایی رابرایش بیاورد.


زندگی شخصی مری کارمایل استوپس
مری فرزند<<هنری استوپس>>و <<شارلوت کارمایکل>> بود.والدین او هردو دارای تحصیلات عالی وافرادی موفق درکار خود بودند،پدرش یک آرشیتکت و مادرش یک شکسپیر شناس و اولین زنی بودکه از دانشگاهی در اسکاتلندفارغ تحصیل شده بود.پس از تولد مری ،آنها به لندن تغییر مکان داده وتا12 سالگی تحت نظر مادرش و درمنزل به تحصیل پرداخت. سپس برای کسب تحصیلات رسمی به مدرسه <<سن جورج>>فرستاده شدو بعد ازمدت کوتاهی به کالجلندن شمالی رفت،جایی که متوجه استعدادهای خودش به عنوان یک دانشجوی برترشد. درآنجا ابتدا به سراغ شیمیرفت اما پس از مدتی واردیک برنامه گیاه شناسی شد ودر سال 1902دررشته بوتانی وزمین شناسی فارغ التحصیل گردید.سفر او به ژاپن درواقع حاصل تلاش های علمی ممتازش برروی تاریخچه <<انژیواسپرم ها>>وهمچنین دررشته زمین شناسی،برروی مطالعه نحوه تشکیل ذغال سنگ ها بود که حاصل آنها، دریافت یک جایزه نقدی به عنوان اولین زن دریافت کننده آن از سوی انجمن سلطنتی انگلیس بود.پس از بازگشت به منچستر اولین کارعلمی اش رابا عنوان گیاهان دیرین درسال 1910به چاپ رساند.در1913به سمت استادی دانشگاه لندن منصوب شد وطلی هفت سال بعد به تدریس درپالئوبوتانی مشغول گردید وهفت کتاب دیگر در این زمینه نوشت. دو عدد ازاین کتاب ها عبارت بودند از:تشکیل ذغال سنگ ها وچهار تشکیل دهنده ذغال های بیتومینه لایه لایه.او در1911با <<رجینالد گیتز>> کانادایی که یک گیاه شناس بود ازدواج کرد اما هرگز نام اورا برخود نپذیرفت و درمدت زندگی باوی نیز این مساله راقبول نکرد. سپس بایک خلبان ثروتمند به نام<<هامفری وردن ور>>بودازدواج کرد.اولین فرزند مری مرده به دنیا امده به دنیا آمد. فرزند دومآنها در1924 به دنیا آمد. او ازهمسر دومش درسال 1938جداشد یکی از وقایع جالب زندگی اوپس از ازدواج پسرش با دختری که مبتلا به بیماری نزدیک بینی بود روی دد، به طوری که به سرعت پس از اطلاع ازاین موضوع او را از ارث محروم ساخت و علت اصلی این کار خود نگرانی ازابتلای نوه هایش به این بیماری عنوان کرد.درسال 1911سازمان زمین شناسی کاناداتصمیم گرفت از دانش وتجربه ی مری برای حل یک مشکل فسیل شناسی محلی استفاده کند.قضیه از این قراربود که می بایست مری مقاله یکی از فسیل شناسان معروف رابررسی وصحت آن را تایید می کرد این شخص<<سرویلیام داوسون>>مشهورترین دیرینه شناس کانادا بود.عمرمساله مزبور به سال 1861بازمیگشت که همچنان از آن زمان بدون حل باقمیانده بود. مساله برسرتعیین سن فسیل یک سرخس به سن دونین وفسیل پشه،ماهی ها وردپایی دوزیستانی بود که آنها نیز دونین تشخیص داده شده بودند.اما مشکل اینجا بود که بسیاری از دیرینه شناسان نمیتوانستند حضور پشه و دوزیستان را درسنگ های دونین بپذیرند،چراکه درآن زمان جدیدترین فسیل سن تعیین شده برای آنها اواخر کربونیفر بود.سرویلیام داوسون قطعه ای دوسانتی متری از سرخس راکه درمحل یافته بوددراختیارداشت مری آن را دیدومقاله راخواند وبرروی قطعه برچسبی زد ونوشت:<<سن دونین نیست. این قطعه از یک موزه آورده شده است!>>
مری کارمایکل استوپس سرانجام پس از سالها تلاش در رشته های مختلف علمی وهنری دراثرابتلا به سرطان سینه دراکتبر سال 1958درسن 77سالگی ودر منزلش چشم از جهان فروبست.(منبع مجله علوم زمین ومعدن شماره 73)
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
مری لی کی

مری لی کی

این قسمت از زندگی دکتر لی کی است که در نشریه علمی امریکا دراکتبر1994به چاپ رسیده است مری لی کی درجستجوی فسیل انسان های اولیه دارای شهرت جهانی بوده واز موفقیت های برجسته ولی درطول دوره زندگی شامل اکتشاف بقایای 1/75میلیون ساله و درسال 1978آثار ردپایی باسن 3/6میلیون سال که مکان اکتشاف هردو مورد درتانزانیا بوده است،می توان نام بردلی کی به خاطر پاسخ های کوتاه ودقیق اش معروف است وبیشتر از آن به خاطریافته های بسیار مهم اش درمورد باستان شناسی وانسان شناسی دراین قرن، مشهور است.این خصوصیات وی باعث شده است که او دربین روزنامه نگاران وهمچنین دربین همکارانش به سخت گیری معروف باشد.لی کی اولین بار درسال 1935 همراه شوهرش که دیرینه شناس است،به کنیا وتانزانیا رفت. به خاطر جنگ در اروپا وآمریکااوبرای همیشه درآنجا ساکن شد.درطی آن سال ها ،او تکنیک های نوین باستان شناسی(درعملیات های صحرایی آفریقا)را معرفی کرد،که از آنها درحفاریبرای یافتن ابزارهای سنگی ونیز بقایای فسیل انسان های اولیه استفاده کرد،که توانست دیدگاه مارااز محل زندگی مان ترسیم کند.لی کی درانگلستان متولد شد،اما درفرانسه بزرگ شدوبه استقلال رسید.تنفر وانزجاراز عقاید سنتی ازهمان ابتدا در وی وجود داشت.پدرش او را برای مشاهده نقاشی های زیبای غارها به مکان برد وتعدادی سنگ وابزارهای استخوانی را که بوسیله دانشمندان فرانسوی که درباره ماقبل تاریخ مطالعه کرده بودند، به او نشان داد. به طوری که او درزندگی نامه اش نوشته بود،فعالیت های هتری او را مستعد کردتا به دنبال حفاری،طراحی وتاریخ اولیه برود:((برای من جمع صرفا یک لذت ذاتی است وبراستی می توان به آن جستجوی گنج گفت،به نظر می رسد که تمام این ناحیه مملو از اشیازیبا وبه طور ذاتی خیلی جالب است،زمینی که می تواند مورد تحسین قراربگیرد)) این تمایلات سرانجام لی کی را وادار کرد تادرسن 17سالگی برای باستان شناسی به بریتانیا سفر کند. اوهمچنین درسخنرانی هایی که درمورد باستان
شناسی و دوران ماقبل تاریخ وزمین شناسی،درموزه لندن ونیز درکالج دانشگاه لندن برگزار می شد، شرکت می کرد.لی کی می گوید که او هرگز برای آموزش های رسمی شکیبایی به خرج نداد وهرگز دردانشگاه حاضر نشده بود.درسال 1934 یک محقق مشهور از مری دعوت کردتا برای انتشار یک کتاب کمک کند.وهردو خیلی زود از شرق آفریقا خارج شدند.آنها یک تیم فوق العاده ساهتند.هرآنچه که آنها درآن سال ها بامهارت ومعجزه پیدا کردند به آسانی به دست نیامده بود. از سال 1935هردو در مکان های مختلفی درسراسر کنیا و تانزانیا،به دنبال بقایایی انسان های اولیه جستجو کردند.آنها باانواعی از موانع شامل شرایط سخت وبا کمبود بودجه مواجه شدند.آنها درسال 1948به یک موفقیت بزرگ دست پیدا کردند،یک جمجمه واستخوان های مربوط به hominoid proconsul که کاملا حفظ شده بودند را پیدا کردند، که درحدود 16میلیون سال سن داشت. این میمون انسان نمای کوچک میوسن در دریاچه ویکتوریا پیدا شد، وبااولین جمجمه پیداشده،برای انسان شناسان این امکان فراهم شد تا حلقه گم شده محل سکنی میمون انسان نما بامغزی بزرگتر از معاصران اش ، را مطالعه کنند.
لی کی در تاریخ 9دسامبرسال 1996و درسن 83 سالگی درنایروبی درگذشت.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
استاد عبدالکريم قريب | پدر علم زمین شناسی ایران

استاد عبدالکريم قريب | پدر علم زمین شناسی ایران

استاد عبدالکريم قريب در سال 1291 ه . ش در خيابان عين الدوله تهران ديده به جهان گشود. پدرش ميرزا مصطفى خان مستوفى، فرزند ميرزا عبدالکريم مستوفى گرگانى بود و مادرش دختر ميرزا شکرالله خان (کاردار سفارت ايران در دولت عثمانى).






او فرزند چهارم خانواده بود. دو ساله بود که پدرش بازنشسمته شد و پس از آن به اتفاق خانواده به گرگان بازگشت.
دکتر عبدالکريم قريب از آن دوران مى گويد:
"از تهران با کجاره به گرگان رفتيم. در طول راه ، من و مادرم در يک تاى کجاوه نشسته بوديم و خواهرم و يکى از دختر عموهايم که تحت تکفل پدرم بود در تاى ديگر.
پدرم نيز سوار بر اسب بود تا به گرگان رسيديم. اين مسافرت 7 روز به طول انجاميد. 3 روز تا قم و 3 روز تا گرگان.
استاد قريب، کودکى و تحصيلات خود را در گرگان گذرانده، به گفته خودش: "درگرگان مکتب هايی وجود داشت که به تدريس علوم و ادب قديم آن روز مى پرداختند، ولى کسانى که خود داراى فضل و دانش بودند، فرزندانشان را خودشان آموزش مى دادند. تحصيلات پدرم حدود کار مستوفى گرى بود و با زبان رياضيات آن زمان (سياق) هم آشنا بود. او بر علوم قديمى و ادبيات فارسى تسلط داشت. شعر مى سرود و خط زيبايی هم داشت.
وقتى من به 6 سالگى رسيدم، آموزش و تعليم مرا برعهده گرفت و بدين ترتيب هر روز صبح نزد پدرم به تحصيل مى پرداختم.
پس از فراگرفتن الفبا و خواندن و نوشتن به خواندن کتابهاى چون عم جزء و توسل، گلستان، بوستان، نصاب، صرف مير، امثله، صرف و نحو، مقامات حميدى، کتاب حکيم مؤمن (که در علوم طبيعى آن روز نزد علما معرو ف بود) پرداختم.
استاد دکتر عبدالکلريم قريب در دوازده سالگى پدرش را که نعمت بزرگ زندگى اش بود، از دست داد و به همراه مادرش که اهل تهران بود، مجددا" از گرگان به تهران عزيمت کرد.
دکتر قريب در اين باره مى گويد: در سال 1304 ش پدرم فوت کرد. پس از فروش خانه و باغ و اثاثيه هاى منزل، من و مادرم در سال 1306 به تهران آمديم و منزلى کوچک در خيابان سقاباشى اجاره کرديم. در همان سال به دبستان صفوى رفتم و چون در دروس ادبيات قوى بودم من را درکلاس پنجم پذيرفتند.
مدرسه صفوى بين دروازه دولاب و دروازه دوشان تپه بود. من درکلاس پنجم آن مدرسه عربى، انشاء، فارسى و رياضيات را ياد گرفتم و چون شاگرد اول کلاس بودم، هميشه مبصر هم بودم. رقتى هم معلم ها نبودند، من به بچه ها ديکته مى گفتم.


جوانى و ورود به دبيرستان علميه
استاد دکتر عبدالکريم قريب پس از اتمام دورهء ابتدايی در مدرسه صفوى، در سال 1307 براى ادامه تحصيل، در دبيرستان علميه ثبت نام کرد.
استاد قريب در ادامه بيان زندگيش مى گويد: "در 17 سالگى پس از اتمام دورهء ابتدايی در مدرسه صفوى به دبيرستان علميه که در آن زمان نزديک دانشسراى قديم (سه راه ژاله سابق) بود وارد شدم و پس از آن به مدرسه اى در پشت مسجد سپهسالار رفتم و تا اخذ ديپلم همانجا ماندم. من هر سال شاگرد اول کلاس بودم و دروس رياضى، فيزيک و شيمى را در حد عالى مى دانستم. مرحوم دکتر محمود حسابى هم دبير فيزيک من در آن دوره بود. " استاد از آن دوران مى گويد: من در دوران دبيرستان معمولا" درس مى خواندم و دنبال بازى نبودم. سه ساعت صبح و دو ساعت بعد از ظهر در دبيرستان بوديم و به خانه هم که مى آمدم، درسهاى روز بعد را آماده مى کردم و تا ساعت 8 يا 9 شب مشغول مطالعه بودم. شب زود مى خوابيدم و صبح زود بيدار مى شدم. فقط روزهاى جمعه کوه مى رفتم و با دوستانم کوه پيمايی مى کرديم. "
استاد قريب در سال 1314 با اخذ ديپلم علمى از دبيرستان علميه تهران فارغ التحصيل شد. به گفته استاد در آن سال کليه دانش آموزان سال ششم دبيرستان را در دارالفنون جمع کردند و امتحان گرفتند و ايشان نيز در آنجا امتحان دادند و ديپلم گرفتند.


ورود به دانشگاه...
استاد دکتر قريب مى گويد: در سالی که ما ديپلم گرفتيم آن قدر تعداد ديپلمه ها کم بود که به ما مى گفتند در هر دانشکده ای که دوست داريد ادامه تحصيل دهيد و حتى مى گفتند، بياييد يک ماه در اين دانشکده بنشينيد، اکر خوشتان آمد ادامه دهيد و اگر خوشتان نيامد برويد دانشکده ديگر. من نيز در ابتدا، هر چند روز در يک دانشکده مى رفتم و حدود يک ماه همين طور در دانشکده ها مى چرخيدم تا وارد دانشکدهء علوم در رشته رياضى شدم. 6 ماه در رشته رياضى ادامه تحصيل دادم ولى بعد از آن مجددا" رشته علوم طبيعى را انتخاب کردم و تا پايان تحصيلات دورهء ليسانس در اين رشته ماندم، بخصوص چون زمين شناس جزء اين رشته برد و من به مرور زمان به رشته زمين شناسى خيلى علاقه مند شده بودم، در اين رشته ماندم.
بعد از اتمام دورهء ليسانس، مطالعاتم را در زمين شناسی ادامه دادم. زمين شناسى چون با طبيعت سروکار دارد، برايم مفرح ترين رشته بود. به خصوص براى من که درکودکى در دهات و باغ و زمين بزرگ شده بودم. به اعتقاد من، تمام زندگى انسان از زمين به دست آمده است و چيزى نيست که ما از زمين نگرفته باشيم.
زمين در قرآن کريم از جايگاه ويژه اى برخوردار است. قرآن 114 سوره دارد و در 104 سورهء آن از زمين صحبت شده است.
دکتر قريب در سال 1317 در رشته علوم طبيعى فارغ التحصيل شد. او در مدت تحصيل در دانشگاه از راهنمايی اساتيد عاليقدرى برخوردار بود و پروفسور احمد پارسا نيز استاد گياه شناسى وى در مدت تحصيل بود.
دکتر قريب از اتمام دورهء ليسانس خود مى گويد: در آن زمان بعد از اخذ مدرک ليسانس همه موظف بودند به مدت يک سال، هرجايی دولت تعيين مى کند بروند و کار کنند. اهواز از جاهايی بود که داوطلب نداشت. من اهواز را انتخاب کردم و پس از يک سال تدريس، در سال 1318به تهران بازگشتم و به سربازى رفتم. در سال 1320 خدمت نظام را تمام کردم و چون تعهد دبيرى داشتم، در دبيرستان ايرانشهر تهران دبير شدم. يک سال و نيم دبير بودم تا اينکه با يکى از اساتيد دانشگاهى ام برخورد کردم. ايشان گفت: شما نمى خواهيد به دانشگاه بياييد و با من کار کنيد. من پذيرفتم و به دانشگاه رفتم. در ابتدا نصف وقتم را صرف آموزش و پرورش مى کردم و نصف وقتم را هم صرف دانشگاه. سال بعد از آن به طور تمام وقت به دانشگاه رفتم و به عنوان دبير و متصدى آزمايشگاه کانى شناسى دانشکده علوم کار کردم. در سال 30 يا 31 قانونى گذراندند که هر يک از فارغ التحصيلان ليسانس شاغل در دانشگاه سابقه کار دارند در صورتى که تأليفاتى داشته باشند، مدرکشان معادل دکترا شناخته مى شود و من چون 15 سال سابقه داشتم و طى آن مدت هم يک جزوه اى در زمينه بلورشناسى )کانيهاى جزير ه هرمز( تهيه کرده بودم، شرايط اين قانون را داشتم. بعد از تصويب اين قانون، دانشسراى عالى و دانشکدهء علوم دانشگاه تهران، همزمان با هم از افرادی که داراى چنين ويژگيهايی بودند، دعوت به عمل آوردند و من در هر دو جا ثبت نام کردم و در هر دو جا با هم پذيرفته شدم. هنگامى که قرار شد از سوى شوراى دانشگاه حکم برايم صادر شود، بين رئيس دانشسراى عالى و رئيس دانشکده علوم اختلاف افتاد. بالاخره رئيس دانشگاه کفت: اين موضوع را به عهدهء خودشان بگذاريد.
من هم دانشسراى عالى را انتخاب کردم و در سال 1333 دانشيار دانشسراى عالى شدم.
در سال 348 1 با رتبه 0 1 استادى و 38 سال سابقه کار به درخواست خودم از دانشسراى عالى بازنشسته شدم.
در سال 1349 تا 1355 مدرسه عالى علوم اراک را تأسيس کردم و تا سال1354 مسئوليت آنجا را به عهده داشتم. در سال 1354 وزارت علوم اعلام کرد که کليه مدارس عالى ملى مى بايست ضميمه دانشگاهها شوند و مدرسة عالى علوم اراک ضميمه دانشسراى عالى شد. بعد از اين کار حدود پنج ماه ديگر آنجا بودم، ولى ديدم مرتب دستوراتى مى دهند که مطابق ذوق من نيست و چون من آن دستورات را انجام نمى دادم از تهران مرا خواستند و گفتند: آقاى وزير علوم گفته است که "صلاح نيست شما در اراک باشيد. بياييد مشاور عالى دانشسراى عالى باشيد. "
من هم گفتم: آقاى وزير علوم خيلى خوب تشخيص داده اند که صلاح نيست من در اراک باشم، ولى من تشخيص داده ام که صلاح نيست مشاور عالى بشوم. خداحافظى کردم و آ مدم دانشگاه شهيد بهشتى (ملى) و به طور حق التدريس، مشغول کار شدم تا سال 1358 که دانشگاهها تعطيل شد. از آن سال مشاور سازمان انرژى اتمى شدم.
استاد دکتر عبدالکريم قريب رئيس کميته کارشناسى ايران نيز بوده است. دانشگاه تربيت معلم در سال 1371براى ارج نهادن به تلاشهاى علمى استاد سمينارى تشکيل داد. سازمان انرژى اتمى نيز در سال 1372 بخشى از کتابخانه اين سازمان را به نام ايشان نامگذارى کرد.
استاد قريب تا همين اواخر على رغم کهولت و ضعف دوران پيری همچنان به فعاليت، تحقيق، تدريس و مطالعه مشغول بوده است.


کتابها و تأليغات استاد عبدالکريم قريب:
- بلورشناسى، چاپخانه علمى، 1329.
- کانى شناسى، درباره کانيهاى جزيره هرمز، دانشگاه تهران، 1336.
- أصول علم کانيها، چاپخانه علمى،1338.
- شناختن کانيها به وسيله معرفهاى شيميايی، دانشگاه تربيت معلم، 1344.
- چگونه کانيها را مى توان شناخت، دانشگاه تربيت معلم، 1344.
- مقالاتى چند درباره زمين، دانشگاه تربيت معلم، 1345.
- سنگ شناسى، دانشگاه تربيت معلم، 1346.
- يک دوره 17 جلدى کتابهاى طبيعى براى دبيرستانها، 1346-1344.
- گرگان، نشر آفتاب، 1363.
- زمين در فضا، نشر آفتاب، 1363.
- مبارزه با عوارض پيرى، چاپخانه رامين، 1371.
- فرهنگ زمين شنا سى، انتشا رات انزلى، 1366.
- جلد اول شنااخت سنگها با نگاهى ويژه به سنگهاى ايران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى،1372.
- جلد دوم شناخت سنگها با نگاهى ويژه به سنگهاى ايران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.
- واژه هاى زمين شناسى، دانشگاه تربيت معلم،1377.
- توليد خاک از نظر کشاورزى (ترجمه)، چاپخانه علمى، 1328.
- زلزله و آتشفشان (ترجمه)، چاپخانه علمى، 1329.
- بلور (ترجمه)، دانشگاه تربيت معلم، 1345.
- مبانى زمين شناسى (ترجمه)، انتشارات خوارزمى، چاپ اول و دوم، 1348 و 1358.
- رازها ى درون زمين (ترجمه)، انتشارات نيل، 1349.
- پديده هاى شگفت انگيز در آسمان و زمين (ترجمه)، انتشارات آفتاب، 1360.
- انسان در نبرد با طبيعت (ترجمه ر تأليف)، نشر آفتاب، 1361.
- 57 درس براى تقويت حافظه (ترجمه و تأليف)، نشر آفتاب، 1361.
- اسرار سه اقيانوس (ترجمه)، نشر آفتاب، 1362.
- غارشنا سى (ترجمه)، نشر کوهستان، 1371.
- غارها و موارد استفاده از آنها،1377.


شرکت درکميسيون هاى علمى و عضويت در هيأت نويسندگان مجلات:
- عضو هيأت نويسندگان مجله سخن علمي.
- عضو انجمن کانى شناسى و بلورشناسى فرانسه.
- مسئول و سرپرست مجله دانش روز (اراک).
- عضوکميسيون واژه گزينى زمين شناسى به سرپرستى شادروان دکتر حسين گل گلاب (فرهنگستان دوم).
- عضو کميسيون واژه گزينى جغرافيا در سازمان جغرافياى ارتش جمهورى اسلامي.
- سردبير و عضو هيأت نويسندگان مجله رازى (کرمانشاه).
- سردبير ر عضو هيأت نويسندگان مجله رشد زمين شناسي.
- مؤسس مدرسه عالى علوم اراک از سال 1349 (دانشکاه فعلى استان مرکزى).
- کمک و همکارى با آقاى دکتر عباس شيبانى نماينده محترم مجلس شوراى اسلامى در تأسيس دانشکده پزشکى کاشان.
- مؤسس رشته زمين شناسى در دانشگاه آزاد اسلامى آشتيان.
 

Similar threads

بالا