شبهه آکل و ماکول

major7

عضو جدید
«آكل» در لغت عرب به معنى «خورنده» و «مأكول» به معنى «خورده شده» است محور اشكال اين است كه اگر انسانى، طعمه انسانى ديگر و جزء بدن او گردد، خواه به طور مستقيم چنان كه گاهى اتفاق مى افتد، يا به صورت غير مستقيم چنان كه بدنهاى مردگان به خاك تبديل مى شود، سپس از طريق نبات و گياه، عضو بدن حيوانى مى گردد، و سرانجام تبديل به انسان مى شود، و يا مستقيماً خود انسان از آن نبات و گياه بهره مى گيرد. در اين صورت تكليف معاد انسان نخست (مأكول) چيست؟
هرگونه پاسخ و نظری چه راجع به پاسخ این شبهه و چه راجع به خود (به اصطلاح ) شبهه دارید بیان کنید .ممنون
 

jamnaj

عضو
اصل انسان خود او است ((نفس )) و بدن به تبع اوست
مثال قدیمی لازم نیست اگر خون کسی را به بدن کس دیگری تزریق کنند مگر چه اتفاقی می افتد که اگر ذراتی از ماده ای که قبلا در بدن حیوان یا انسان یا گیاه دیگری بوده وارد بدن کسی شود اتفاق خاصی افتاده باشد
مهم بدنی است که فرد بواسطه آن عذاب می بیند یا اسودگی وراحتی ولذات می یابد >>>که آن کس اینها را می یابد نه عناصر تشکیل دهنده تن-ش!
این قبیل سوالات که از قدیم هم بوده یا ناشی از عدم شناخت انسان ((یعنی خودشان)) است یا از جدالهای کفار بر اساس بحث های بیخود وبی جهت میباشد
به هر حال کتب کلامی و فلسفی پر است ازاین گونه مباحث و پاسخ هایشان
 

t3teknik

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر بدن اخروی، به تصریح قرآن کریم، همین بدن دنیوی است، اجزائی از بدن انسان که پس از مرگ به بدن سایر انسانها یا جانوران منتقل می شود چه وضعی دارد؟ و اگر بدن اخروی همین بدن دنیوی است و با توجه به اینکه در طول عمر انسان چند بار همه سلولهای بدنش عوض می شود، کدام یک اجزای بدن خواهد بود؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید درک خود را از معاد جسمانی و بدن اخروی تصحیح کنیم. اگر تلقی ما این باشد که بدن اخروی همین بدنی است که در حال حاضر بدون هیچ تفاوتی داریم، نه تنها اشکال فوق، بلکه ده ها اشکال دیگر نیز پیش می آید: مثلاً اگر انسان در بیست سالگی مرتکب گناهی شود و در پنجاه سالگی مرتب گناهی دیگر، آن وقت، کدام بدن باید در جهنم عذاب شود؟ بدن بیست سالگی یا پنجاه سالگی؟ هر کدام که باشد، خلاف عدل است، زیرا سلول های بدن در بیست سالگی هیچ مشارکتی در گناه پنجاه سالگی نداشته اند و بالعکس. مگر اینکه بگوئیم هر یک از ما به تعداد تمام لحظات عمر، بدن خواهیم داشت و مثلاً در آخرت هر انسانی صاحب هزاران بدن خواهد بود.

باید گفت که این تلقی، خلاف تلقی قرآنی نیز هست. علامه طباطبایی ذیل آیه شریفه «أولیس الذی خلق السموات و الارض بقادر علی ان یخلق مثلهم بلی و هوالخلاق العلیم» آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفرید نمی تواند مثل آن ها را خلق کند؟ بله می تواند و او آفریننده داناست.

توضیح داده است که قرآن کریم نفرموده است که "عین آن ها" را برمی گردانیم، بلکه فرموده: "مثل آنها" را خلق می کنیم، یعنی بدن ما در آخرت، مثل و مانند بدن دنیوی ماست، نه اینکه عین آن باشد و اصلاً عینیت محال است، زیرا عینیت، فقط از حیث مواد تشکیل دهنده نیست، بلکه در عینیت، باید زمان و مکان و سایر شرایط شیء نیز "عین" هم باشد و پیداست که این امور در آخرت جائی ندارند.

البته سخن بالا بدین معنا نیست که خود شخص در قیامت حاضر نمی شود، خیر، به تعبیر قرآن کریم: «قل یحییها الذی انشاها اول مرة»، یعنی خداوند همان انسانی را که اول بار آفریده بود، همان را زنده می کند، اما نکته ی مهم در این است که "شخص" انسان و "من" واقعی هر کسی، نفس اوست، نه بدن مادی او، و بقای هر شخص هم به بقای نفس اوست، نه به بقای جسم او.
 

t3teknik

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای اثبات این مطلب که: "من" واقعی هر کس، نفس اوست نه بدن مادی اش می توان دو دلیل ساده آورد:

1-امروزه در پزشکی می توانند تک تک اعضای بدن انسان را با بدن شخص دیگری جایگزین سازند و کلیه، قلب و ... را پیوند بزنند. ولی هیچ وقت کسی که این اعضایش عوض شده، خودش را همان شخص متوفی نمی داند. یا این که بعضی افراد بر اثر حوادثی، دست یا پا یا اندام های دیگر خود را از دست می دهند، اگر "من" واقعی هر کس، بدن مادی اش بود، انسانی که برخی از اعضایش را از دست داده است، باید "من" خود را کوچک تر و ناقص تر از وقتی بداند که آن اعضا را از دست نداده بود، اما هیچ کس چنین نیست.

2-وقتی کسی جرمی مرتکب می شود و بعد از بیست سال به چنگ عدالت می افتد، امکان دارد هر دلیلی برای فرار از عدالت بیاورد اما مسلماً نخواهد گفت که "چون سلول های بدن حداکثر در هر هفت سال یک بار به طور کامل عوض شوند، پس من همان شخص بیست سال قبل نیستم، و اگر هم بگوید، همه او را دیوانه می پندارند. یا از آن ساده تر، هر یک از ما، "من" خود را همان کسی می دانیم که سال ها قبل بوده است و این تغییر و تحولات در اندام ها و مرگ سلول ها و زاده شدن سلولهای جدید را موجب این نمی دانیم که "من، من نباشم".

از آنجا که پذیرفتیم که منِ ما "بدن مادی" ما نیست و بر اساس آیات قرآن کریم، دیدیم که بدن اخروی دقیقاً خود همین بدن کنونی مادی نیست. پس این بدن چیست و بر چه اساسی ساخته می شود؟

می توان گفت بهترین بیان فلسفی که تاکنون از این مسئله ارائه شده نظریه ی ملاصدرا است/ مطابق آن، نفس، پس از این که از مرتبه ی عالم ماده و طبیعت صعود کرد، به مرتبه ای می رسد که می تواند جسمی برای خود ایجاد کند و این جسم مثل و مانند جسم دنیوی اوست، به نحوی که هر کس آن را ببیند، بلافاصله می شناسد و تشخیص می دهد و اگر کسی این حقیقت را درک کند، می فهمد که جسم ما، در آخرت، از اجزای عنصری دنیایی که به تعبیر صریح قرآن کریم نابود و بساطش جمع شده است، نیست.
 
بالا