سیگــآر

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب می آید
و پس از شب ، تاریکی
پس از تاریکی
چشمها
دستها
و نفس ها و نفس ها و نفس ها...
و صدای آب
که فرو می ریزد
قطره قطره قطره از شیر.
بعد
دو نقطه سرخ
از دو سیگار روشن
تیک تاک ساعت
و دوقلب
و دو تنهایی..!

فروغم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
پشت دود سیگارم قایم شده
تمام رد اشکهام
اما میدونی قبل انداختن ته سیگارم حواست باشه
تمام خاطراتم با اونا در میون گذاشتم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ونخ به نخ دهنم دود است
غمت غلیظ ترین کام است
 
بالا