در اینجا کلیپ بسیار جالبی قرار می دهم که در خصوص یک فرد افسرده است.
در این کلیپ تقریبا همه مسائل مهم مبتلا به یک فرد افسرده را در قالب کلیپ نشان می دهد
همچنین نحوه درمان را به زبان ساده بیان می کند.
خلاصه اینکه ساده اما علمی و جذاب می تواند به افراد غمگین، ناامید، خسته و بدبین کمک کند.
من سگ سیاهی داشتم که نامش افسردگی بود.هر وقت این سگ ظاهر می شد من احساس تهی بودن می کردم و زندگی به نظرم بسیار کند می آمد.
او در هر زمان و مکان بی دلیل ظاهر می شد.منو به لحاظ احساسی و ظاهری بیشتر از سنم کرده بود.
وقتی همه از زندگی لذت می بردن من از دریچه سگ سیاه زندگیو می دیدم.کارهایی که برام شادی بخش بودن با حضور او لذتشان را از دست دادند.اشتهامو کور کرده بود،حافظه و تمرکزمو از بین برده بود.انجام هر کاری یا رفتن به جایی با وجود او به قدرت فرا انسانی نیاز داشت.
در موقعیت های اجتماعی به شدت اعتماد به نفسمو گرفته بود.بزرگ ترین ترسم از قضاوت مردم بود.به خاطر شرمی که از انگ سگ سیاه داشتم مدام نگران بودم کسی آن را ببیند (خودشو شاد نشون می داد) سعی زیادی در مخفی کردنش می کردم مخفی کردن یک دروغ حسی بسیار سخته.سگ سیاه باعث منفی بودن فکرها و حرفام شده بود.منو بد خلق کرده بود و بودن دیگران در کنارم سخت بود.احساس عشق را نابود کرده بود.هر صبح منو با افکار منفی تکراری بیدار می کرد.یادآوری می کرد چه روز سخت خسته کننده ای در پیش دارم.
داشتن یک سگ سیاه به معنای غمگین بودن و بی حوصلگی های گذرا نیست.بدتر، مجموعه ای از همه ایناست.هر چه زمان می گذشت اونم بزرگ تر می شد و دیگه
همیشه با من بود.هر چقدر سعی می کردم از خودم دورش کنم ولی بهم غلبه می کرد و هربار راحت تر مغلوب می شدم.رو به الکل و دارو اوردم ولی هرگز کمکی نکردن. سرانجام از همه چیز و همه کس ایروله شدم.موق شد زندگیمو از من بگیره،(تبدیل به او شدم) وقتی آدم تمام لذت های زندگی رو از دست می ده از خودش می پرسه زندگی چهفایده ای داره؟این نقطه عطفی بود که من از متخصص کمک گرفتم.این اولین قدم بهبود و تغییر زندگیم بود.
مهم نیست کی باشی سگ سیاه ملیون ها نفرو دچار مشکل می کنه و برای همه یکسانه.یاد گرفتم هیچ داروی جادویی وجود نداره و تا حدی موثره و در کنارش رواندرمانی لازمه.صادق بودن با اطرافیان در مورد احساسات در تغییر این روند کمک کننده ست.از سگ سیاه نباید ترسید و مهارت هایی بهش آموخت. هر چقدر ذهن خسته و تحت فشار باشه مهارتش کم می شه،پس باید بدونیم چطور ذهنمونو آروم کنیم.ثابت شده ورزش منظم برای افسردگی ضعیف تا متوسط مانند دارو عمل می کنه.پس بدووید تا سگ سیاه بهتون نرسه. نوشتن افکار باعث تخلیه و به دست آوردن بینش می شود.مواردی که باعث خوشحالیتون می شه رو ثبت کنید.مهم ترین موضوع،هر چقدر اوضاع بد باشه اگر مسیرتون درست باشه و با افراد موجه مشورت کنید روزهای سگی خواهند گذشت.
سگ سیاه معلم خوبی برام بود یاد داد به جای فرار کردن از مشکلات باهاشون مواجه بشم.ما با هم کنار اومدیم،با شوخ طبعی،صبر می توان چموش ترین سگ سیاهو تربیت کرد.
اگر احتیاج به کمک دارید هرگز از کمک خواستن نترسید،کمک گرفتن مایه خجالت نیست تنها از دست دادن زندگی مایه خجالته.
در این کلیپ تقریبا همه مسائل مهم مبتلا به یک فرد افسرده را در قالب کلیپ نشان می دهد
همچنین نحوه درمان را به زبان ساده بیان می کند.
خلاصه اینکه ساده اما علمی و جذاب می تواند به افراد غمگین، ناامید، خسته و بدبین کمک کند.
من سگ سیاهی داشتم که نامش افسردگی بود.هر وقت این سگ ظاهر می شد من احساس تهی بودن می کردم و زندگی به نظرم بسیار کند می آمد.
او در هر زمان و مکان بی دلیل ظاهر می شد.منو به لحاظ احساسی و ظاهری بیشتر از سنم کرده بود.
وقتی همه از زندگی لذت می بردن من از دریچه سگ سیاه زندگیو می دیدم.کارهایی که برام شادی بخش بودن با حضور او لذتشان را از دست دادند.اشتهامو کور کرده بود،حافظه و تمرکزمو از بین برده بود.انجام هر کاری یا رفتن به جایی با وجود او به قدرت فرا انسانی نیاز داشت.
در موقعیت های اجتماعی به شدت اعتماد به نفسمو گرفته بود.بزرگ ترین ترسم از قضاوت مردم بود.به خاطر شرمی که از انگ سگ سیاه داشتم مدام نگران بودم کسی آن را ببیند (خودشو شاد نشون می داد) سعی زیادی در مخفی کردنش می کردم مخفی کردن یک دروغ حسی بسیار سخته.سگ سیاه باعث منفی بودن فکرها و حرفام شده بود.منو بد خلق کرده بود و بودن دیگران در کنارم سخت بود.احساس عشق را نابود کرده بود.هر صبح منو با افکار منفی تکراری بیدار می کرد.یادآوری می کرد چه روز سخت خسته کننده ای در پیش دارم.
داشتن یک سگ سیاه به معنای غمگین بودن و بی حوصلگی های گذرا نیست.بدتر، مجموعه ای از همه ایناست.هر چه زمان می گذشت اونم بزرگ تر می شد و دیگه
همیشه با من بود.هر چقدر سعی می کردم از خودم دورش کنم ولی بهم غلبه می کرد و هربار راحت تر مغلوب می شدم.رو به الکل و دارو اوردم ولی هرگز کمکی نکردن. سرانجام از همه چیز و همه کس ایروله شدم.موق شد زندگیمو از من بگیره،(تبدیل به او شدم) وقتی آدم تمام لذت های زندگی رو از دست می ده از خودش می پرسه زندگی چهفایده ای داره؟این نقطه عطفی بود که من از متخصص کمک گرفتم.این اولین قدم بهبود و تغییر زندگیم بود.
مهم نیست کی باشی سگ سیاه ملیون ها نفرو دچار مشکل می کنه و برای همه یکسانه.یاد گرفتم هیچ داروی جادویی وجود نداره و تا حدی موثره و در کنارش رواندرمانی لازمه.صادق بودن با اطرافیان در مورد احساسات در تغییر این روند کمک کننده ست.از سگ سیاه نباید ترسید و مهارت هایی بهش آموخت. هر چقدر ذهن خسته و تحت فشار باشه مهارتش کم می شه،پس باید بدونیم چطور ذهنمونو آروم کنیم.ثابت شده ورزش منظم برای افسردگی ضعیف تا متوسط مانند دارو عمل می کنه.پس بدووید تا سگ سیاه بهتون نرسه. نوشتن افکار باعث تخلیه و به دست آوردن بینش می شود.مواردی که باعث خوشحالیتون می شه رو ثبت کنید.مهم ترین موضوع،هر چقدر اوضاع بد باشه اگر مسیرتون درست باشه و با افراد موجه مشورت کنید روزهای سگی خواهند گذشت.
سگ سیاه معلم خوبی برام بود یاد داد به جای فرار کردن از مشکلات باهاشون مواجه بشم.ما با هم کنار اومدیم،با شوخ طبعی،صبر می توان چموش ترین سگ سیاهو تربیت کرد.
اگر احتیاج به کمک دارید هرگز از کمک خواستن نترسید،کمک گرفتن مایه خجالت نیست تنها از دست دادن زندگی مایه خجالته.
