سفر در زمان چطور انجام ميشود؟

sara85

عضو جدید
این مقاله برگرفته از وبلاگ تاریخ و فلسفه علم می باشد که توسط افشین مافی تهیه و تنظیم گردیده است.
زمان
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نگاهی مختصر به زمان
مشهور است که سنت اگوستين گفته است که اگر شخصی تقاضا کند که در زمان معينی او را ببيند او مشکلی نخواهد داشت اما اگر از او بپرسند زمان چيست در پاسخ دادن در ميماند.
زمان يکی از پيچيده ترين کميتهايی است که همواره ذهن همگان را بخود مشغول داشته و دانشمندان و فلاسفه بسياری تلاش کرده اند ماهيت آن را شناسايی و تبيين کنند.. شايد دليل کنجکاوی و حساسيت انسان نسبت به زمان ناشی از عمر کوتاه وی و آرزوی برخورداری از يک زندگانی جاويد باشد.
بخشی ازاين معمای ماهيت زمان ناشی از اين حقيقت است که تجربه های ذهنی زمان بسيار متنوع است :برای دو نفری که دارند فيلمی را تماشا ميکنند و لذت ميبرند ممکن است زمان در لمحه ای بگذرد اما برای فرد ديگری که همان فيلم او را ملول کرده است ممکن است زمان به طورآزارندهای کشدار حس شود.
اگر زمان يک چيز عينی است چگونه ادراک ان اين همه گونا گون است؟
تفاوت ها در ادراک زمان باعث میشود که ضرورت پيدامی کند يک مشخصه عموما قابل مشاهده را(مثلا عبور ظاهری خورشيد از آسمان)را به عنوان شيوه ای برای اندازه گيری گذر زمان به طور مستقل از ذهنيت ها انتخاب کنيم و اين ذهنيت ها را نسبت به يکديگر شاخص گذاری کنيم.
همان طور که انتظار ميرود مسئله زمان هميشه مورد علاقه فيلسوفان بوده است.از لحاظ تاريخی فيلسوفان در اين زمينه به دو گروه تقسيم شده اند: آنهايی که فکر ميکردند زمان عينی است,چيزی است که بطور مستقل از اينکه در جهان چه اتفاق می افتد,مرتبا در حال گذر است و آنهايی که معتقد بودند زمان تنها اگر تغييری موجود باشد,وجود دارد بنابر اين اگر هيچ چيز در جايی تغيير نکند,زمانی نمی گذرد.
افلاطون و نيوتن در اولين دسته يعنی مطلق گرايان و ارسطو و لايپ نيتز در دومين دسته يعنی نسبی گرايان قرار ميگيرند.
باز هم همان طور که انتظار ميرود مسئله زمان برخی از فيلسوفان را بر انگيخته است تا اصلا وجود چنين چيزی را انکار کنند.مشهورترين استدلال بر اين نتيجه گيری را فردی بنام جان مک تا گارت اليس در سال 1908 ارائه کرد.
او ياد اور شد که ما دو نوع اصطلاح شناسی زمان داشته باشيم:
ما گذشته,حال وآينده سخن ميگوييم(مجموعه 1)و نيز ما از اينکه چيزی زودتر,هم زمان يا دير تر از چيز ديگر وجود داشته باشد صحبت ميکنيم(مجموعه2)او استدلال کرد که مجموعه 2 بدمن مجموعه 1 بی معناست زيرا مجموعه 2 با همه رويداد ها به صورت ثابت در زمان رفتار ميکنند اما مجموعه 1 نيز معنايی ندارد زيرا باآنکه هيچ رويدادی بطور منطقی نمی تواند بيش از يکی از خصوصيات 1(گذشته,حال يا اينده بودن)را داشته باشد همه رويداد ها هميشه هر سه اين خصوصيات را دارند زيرا چيزی که حال است از ديدگاه گذشته آينده است و از ديدگاه آينده گذشته(و همين قضيه در مورد همه ترکيبات ديگر صادق است).
مک تاگارت ميگويد ترديدی نيست که هر رویداد معين به طور خاص از ديدگاه زمانی ديگر گذشته,حال يا آينده است چرا که اين امر صرفا تسلسل توقف ناپذيری از پيش بينی های متناقض با اصطلاحات1 را نسبت به خود ان ديدگاه ها به وجود می اورد.بنا بر اين او ادعا کرد زمان,پنداری بيش نيست.
استدلال وی مباحثه ای فلسفی پديد اورد که هنوز ادامه دارد.
زمان نيوتنی
زمان نيوتنی مطلق و بيرحم است.واقعی ودقيق مقدم به ذات و فقط وابسته و فرمان بردار طبيعت خويش همانند رودخانه ای که با سرعتی ثابت در همه جای کيهان جريان دارد.
نيوتن زمان را به عنوان محيطی شرح داد که در خارج از فضا و مستقل از تمامی فرايند هایيی که در آن روی ميدهند وجود داد گفته ميشود که در اين ديد گاه زمان به گونه ای ميگذرد که گويی يک ساعت کيهانی فرضی وجود دارد که بدون توجه به احساسات ذهنی ما درباره گذر زمان ثانيه ها و ساعت ها و سال ها را رقم می زند.ما هيچ تاثيری بر سرعت جريان زمان نداريم و نميتوانيم ان را تندتر يا کندتر کنيم.
بنا بر ين همان گونه که قبلا هم ذکر شد از ديدگاه نيوتن زمان مطلق و فضا نيز مطلق ومستقل از يکديگرند.
زمان اينشتين
در سال 1905 ميلادی اينشتين کشف کرد که زمان وفضا به هم وابسته اند و اين واقعيت با عنوان نسبيت خاص شناخته شد.طبق نسبيت سرعت باعث کند شدن گذر زمان می شود.مثلا هرچه يک ساعت با سرعتی نزديکتر به سرعت سير نور حرکت کند زمان تيک تاک آن کوتاهتر خواهد شد.همچنين بر طبق نظريه نسبيت عام اينشتين ساعتی که در يک ميدان گرانشی قوی تر قرار دارد کند تر از ساعتی کار ميکند که در ميدان گرانشی ضعيف تر قرار دارد.
شايد امروزه با دانش بر نظريه های نسبيت عام و خاص اينشتين با خود بگوييم چرا نيوتن زمان را مطلق می پنداشت؟
ازيک نظر می توان به نيوتن حق داد که فضا و زمان را مطلق بداند. زيرا در مکانيک کلاسيک سرعت نامتناهی پذيرفته شده بود و انتقال علائم و آثار گرانشی بصورت آنی منتشر شوند. هرچند بسياری از فيزيکدانان از جمله لايبنيتز باور نيوتن را در مورد زمان قبول نداشتند، اما ايشان نيز نمی توانستند دليل فيزيکی ارائه دهند که چرا زمان مطلق نيست يا آنکه بينش بهتری جايگزين آن کنند. نيوتن چنين تصور می کرد که جهان يک ساعت دارد، اما لايبنيتز جهان را ساعت می پنداشت. در هر صورت هيچکدام از اين دیدگاه ها از پشتوانه ی دلايل فيزيکی برخوردار نبودند. تا آنکه سرانجام انيشتين با نفی سرعت نامتناهی توانست سرعت نور را بعنوان حد سرعت ها مطرح کنند و با استفاده از آن همزمانی ساعتها را در دستگاه های مختلف به چالش بکشد و ثابت کند که زمان نه تنها مطلق نيست، بلکه از يک دستگاه به دستگاه ديگر تغيير می کند.

زمان از ديد گاه ملا صدرا
در نظر ملاصدرا سکون مفهومی خارجی نيست و جسم بی حرکت متصور نخواهد بود. او حرکت دوری را موجد جميع وقايع عالم می داند و می گويد امواج بطور اتصالی يکديگر را بوجود می آورند. ملاصدرا زمان را نيز عين استمرار و اتصال امواج و حکمتی ازلی فرض می کند، و تصريح می کند اشيا و حوادث اين عالم، امواج جزيی و مشخص حرکتی کلی اند. وی همچنين استدلال می کند زمان و مکان امور زايد بر وجود جسم نيستند بلکه دو بخش طبيعی متعلق به وجود جسم اند. ملاصدرا زمان را مستند به هيچ جسمی ندانسته، مکان را نيز جسم خاصی قرار نداده است.


[/FONT]
 

sara85

عضو جدید
سفر در زمان چطور انجام ميشود؟
يكي از جالبترين افكار بشر، ايده جابجايي در بعد زمان است.
البته اگر از يك بعد ديگر به قضيه نگاه كنيم همه ما مسافر زمان هستيم. همين الان كه شما اين را ميخوانيد، زمان در حول و حوش و به پيش ميرود و آينده به حال و حال به گذشته تبديل ميشود. نشانه اش هم رشد موجودات است. ما بزرگ ميشويم و ميميريم. پس زمان در جريان است.
آلبرت اينشتين با ارائه نظريه نسبيت خاص نشان داد كه اين كار از نظر تئوري شدني است. بر طبق اين نظريه اگه شيئي به سرعت نور نزديك شود گذشت زمان برايش آهسته تر صورت ميگيرد. بنابراين اگر بشود با سرعت بيش از سرعت نور حركت كرد، زمان به عقب برگردد. مانع اصلي اين است كه اگر جسمي به سرعت نور نزديك بشود جرم نسبي ان به بينهايت ميل ميكند لذا نميشود شتابي بيش از سرعت نور پيدا كرد. اما شايد يه روز اين مشكل هم حل شود. بر خلاف نويسنده ها و خيالپردازها كه فكر ميكنند سفر در زمان بايد با يك ماشين انجام شود، دانشمندان بر اين عقيده هستند كه اينكار به كمك يك پديده طبيعي صورت ميگيرد. در اين خصوص سه پديده مد نظر است: سياهچاله هاي دوار، كرم چاله ها و ريسمانهاي كيهاني.
سياهچاله ها: اگر يه ستاره چند برابر خورشيد باشد و همه سوختش را بسوزاند، از انجا كه يك نيروي جاذبه قوي دارد لذا جرم خودش در خودش فشرده ميشود و يك حفره سياه رنگ مثل يه قيف درست ميكند كه نيروي جاذبه فوق العاده زيادي دارد طوري كه حتي نور هم نميتواند از آن فرار كند.
كرم چاله : يك سكوي ديگر گذر از زمان است كه ميتواند در عرض چند ساعت ما را چندين سال نوري جابجا كند. فرض كنيد دو نفر دو طرف يك ملافه رو گرفته اند و ميكشند. اگر يك توپ تنيس بر روي ملافه قرار دهيم يك انحنا در سطح ملافه به سمت توپ ايجاد ميشود.
اگر يك تيله به روي اين ملافه قرار دهيم به سمت چاله اي كه ان توپ ايجاد كرده است ميرود. اين نظر اينشتين است كه كرات آسماني در فضا و زمان انحنا ايجاد ميكنند؛ درست مثل همان توپ روي ملافه. حالا اگه فرض كنيم فضا به صورت يك لايه دوبعدي روي يه محور تا شده باشد و بين نيمه بالا و پايين ان خالي باشد و دو جرم هم اندازه در قسمت بالا و پايين مقابل هم قرار گيرد، آن وقت حفره اي كه هر دو ايجاد ميكنند ميتواند به همديگر رسيده و ايجاد يك تونل كند. مثل اين كه يك ميانبر در زمان و مكان ايجاد شده باشد. به اين تونل ميگويند كرم چاله.
اين اميد است كه يك كهكشاني كه ظاهرا ميليونها سال نوري دور از ماست، از راه يك همچين تونلي بيش از چند هزار كيلومتر دور از ما نباشد. در اصل ميشود گفت كرم چاله تونل ارتباطي بين يك سياهچاله و يه سفيدچاله است و ميتواند بين جهان هاي موازي ارتباط برقرار كند و در نتيجه به همان ترتيب ميتواند ما را در زمان جابجا كند. آخرين راه سفر در زمان ريسمانهاي كيهاني است. http://www.www.www.iran-eng.ir/mhtml:file://C:/Users/sara/Desktop/تاریخ%20و%20فلسفه%20علم%20-%20زمان.mht!x-usc:http://i7.tinypic.com/4vqb5le.jpg
طبق اين نظريه يك سري رشته هايي به ضخامت يه اتم در فضا وجود دارند كه كل جهان را پوشش ميدهند و تحت فشار خيلي زيادي هستند. اينها هم يه نيروي جاذبه خيلي قوي دارند كه هر جسمي را سرعت ميدهند و چون مرزهاي فضا زمان را مغشوش ميكند لذا ميشود از انها براي گذر از زمان استفاده كرد.

تونل زمان : واقعيت يا خيال ؟
چند اشکال بر تئوری سفر در زمان وارد ميباشد.اول اينكه اصلا نفس تئوري سفر در زمان يك پارادوكس است. پارادوكس يا محال نما يعني چيزي كه نقض كننده(نقيض) خودش در درونش است. يك مثال :اگه خدا ميتواند هر كاري را انجام دهد پس آيا ميتواند سنگي درست كند كه خودش هم نتواند تكانش دهد؟ اين يك پارادوكس است چون اگر بگوييم آري پس آنوقت با اينكه خدا هركاري را ميتواند انجام دهد متناقض است و اگر بگوييم نه باز هم همان ميشود يعني خدا هر كاري را نميتواند انجام دهد. يك مثال ديگر اين است كه اگر من در زمان به عقب برگردم , به تاريخي كه هنوز بدنيا نيامده بودم پس چطور ميتوانم آنجا باشم. يا مثلا اگر برگردم و پدربزرگ خودم را بكشم پس من چطور بوجود اومده ام؟ يك راه حلي كه براي اين مشكل پيدا شده است، نظريه جهانهاي موازي است. طبق اين نظريه امكان دارد چندين جهان وجود داشته باشد كه مشابه جهان ماست اما ترتيب وقايع در آانها فرق ميكند. پس وقتي به عقب برميگرديم در يك جهان ديگر وجود داريم نه در جهاني كه در آن هستيم. طبق اين نظريه بينهايت جهان موازي وجود دارد و ما هر دستكاري كه در گذشته انجام بدهيم يك جهان جديد پديد مي ايد.
يک تاريخچه کوتاه از دنيای ما
۱۵ ميليارد سال پيش: انفجار بزرگ، آغاز مکان و زمان، بوجود آمدن قوانين فيزيک. دنيا غباری از اتمهاست که در انعکاس نور باقی مانده از انفجار پراکنده‌اند.
۵ ميليارد سال پيش: شکل گرفتن تدريجی سيارات و ستارات کهکشان راه شيری.
۴ ميليارد سال پيش: سرد شدن زمين و شکل گيری پوسته زمين.
۳ و نيم ميليارد سال پيش: اولين انواع حيات (زنجيرهای پروتئينی) شکل ميگيرن. طول شبانه روز روی زمين فقط ۶ ساعته.
۲ و نيم ميليارد سال پيش: انواعی از حيات ابتدايی گياهی که اکسيژن توليد ميکنند در درياها شکل ميگيرند. در جو زمين اکسيژن پيدا می‌شود.
۲ ميليارد سال پيش: ظاهر شدن اولين باکتری‌های هوازی.
۱ ميليارد سال پيش: اولين موجودات دو جنسی (نر و ماده) پيدا می‌شن که مرحله جديدی در تکامل موجودات شکل می‌دن (چون حالا ژن های دو موجود قاطی میشه و فرزند تفاوت زیادی با هریک از والدینش میتونه داشته باشه). سرعت تکامل موجودات به شدت افزایش پیدا میکنه.
۸۰۰ ميليون سال پيش: زندگی حيوانی در دريا شکل گرفته. زندگی گياهی به خشکی رسيده و سطح اکسيژن خشکی به شدت افزايش يافته (يک صدم مقدار فعلی)
۴۰۰ ميليون سال پيش: آغاز زندگی غير گياهی در خشکی (حشرات)
۳۰۰ ميليون سال پيش: حيوانات تخم‌گذار (خزندگان) به خشکی ميايند.
۲۵۰ ميليون سال پيش: برخورد يک ستاره دنباله دار به زمين. مرگ ۹۰٪ موجودات دريا و ۷۰٪ موجودات خشکی.
۲۰۰ ميليون سال پيش: امپراطوری دايناسورها.
۱۰۰ ميليون سال پيش: آغاز زندگی پستانداران.
۶۵ ميليون سال پيش: برخورد يک ستاره دنباله دار ديگر به زمين. مرگ اکثر دايناسورها و بسياری از گونه‌های حيوانی. آغاز ۵ هزار سال تاريکی در اثر غبار انفجار.
۳۰ ميليون سال پيش: امپراطوری پستانداران.
۲۳ ميليون سال پيش: اولين ميمون‌ها در آفريقا.
۷ ميليون سال پيش: شامپانزه (۹۹٪ شباهت ژنتيک با بشر).
۱۰۰ هزار سال پيش: انسان امروزی (از نظر ژنتيک)
۵۰ هزار سال پيش: ابزار سازی. ابزار سنگی و استخوانی.
۱۵ هزار سال پيش: اولين نقاشی‌ها روی ديوارهای غار
۱۰ هزار سال پيش: آغاز کشاورزی و دامداری و خانه سازی، موزيک...
۷ هزار سال پيش: اولين تمدن شهری در بابل. اسب سواری.
۲ هزار سال پيش: تولد مسيح و جهانگيرشدن يگانه‌پرستی.
۱ هزار سال پيش: تمدن اسلامی.
۵۰۰ سال پيش: رنسانس.


 

arex_decor

عضو جدید
اگر در آینده سفر در زمان ممکن خواهد شد چرا هیچ کس تا به حال از آینده به زمان ما نیامده است. کسی که از 1000 سال آینده به 1000 سال قبل از زمان خودش یعنی زمان ما بیاید و بگوید در زمان سفر کرده است؟ باورپذیری اینکه روزی سفر در زمان ممکن خواهد شد سخت است.
 

ahmadrahmanian

عضو جدید
تونل زمان : واقعيت يا خيال
به نظر خیالی میاد ولی شاید علم بتونه در آینده اینو به واقعیت تبدیل منه
ممنون از مطلبتون
 

erfan07

عضو جدید
داداش خب اگه همینطوری بیاد توده خیابون یگه من از اینده اومدم اولا میگن دیوونه است اگه راستم بگه با گفتن این موجب به هم ریختگی در خط زمان میشه
 

Similar threads

بالا