ســـــــــــــــرو سامــــــــــــرا..... ویژه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام..... آجرک الله یا صـــاحب الزمان عج

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم







مولای من! اگر آفتاب می درخشد، به نام توست! اگر ماه می دمد، به احترام توست!
اگر گل می خندد، اگر آبشار می رقصد و اگر پرنده می خواند، به خاطر تو و عشق آسمانی توست که جلوه جاودانی حیات را به تماشا گذاشته است!


... آن روز، تن رنجوری که داغ غربت بر دل، خستگی هایش را پشت سر می گذاشت، در بهار جوانی، به تجربه خزان نشست و همسایگی عرش را برگزید؛ مردی که کوردلان «بنی عباس»، به آفتاب جمالش رشک می بردند؛ کوردلانی که با چهره های سیاه، اندیشه های سیاه، دست های سیاه و جامه های سیاه، جهل مجسّم تاریخ بودند؛ جهلی که حتی «بوجهل و بولهب» را شگفت زده می کرد!


آن روز، نگاه تاریخ، شاهد غربت امامی بود، که هم چون جدش، امام موسی کاظم علیه السلام ، تشییع می شد؛ امام غریبی که تنهایی اش را آسمان، هیچ گاه فراموش نخواهد کرد! امام غریبی که تنها فرشتگان الهی، پرستارانِ خلوت رنجوریش بودند!

اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا وَلیَّ النِّعَم؛ السلام علیکَ یا هادیَ الْاُمَمْ؛ السلام عَلیک یا سَفینَةُ الْحِلْم؛ السلام علیک یا اَبَا الاِمامِ الْمُنْتَظَر؛

مولا جان!

درود بر تمام تنهایی ات، که حتی از دیدن فرزند، محرومت کردند! درود بر غربت دیر آشنایت، که یاد مدینه را در نگاهت زنده می کرد! درود بر عطر کلامت، که حضور بهاری ات را به سراسر گیتی، بشارت می داد! درود بر جهاد فی سبیل اللّه تو، که پایانش به «شهادت» ختم شد.


مولا جان! دست هامان خالی، چشم هامان پر از اشک و سینه هامان از داغ شهادتت، لبریز است.
فانوس به خون نشسته مژه هامان را نذر سقاخانه عشق می کنیم و پیشانی ارادت به آستان آسمانی ات می ساییم؛ گوشه چشمی به ما کن، مولا!


آجرک الله یا صاحب الزمان عج







 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام عسكرى، يازدهمين پيشواى شيعيان، در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود (1). پدرش امام دهم، حضرت هادى - عليه السلام - و مادرش بانوى پارسا و شايسته، «حُدَيثه»، است (2) كه برخى، از او بنام «سوسن» ياد كرده‏اند (3). اين بانوى گرامى، از زنان نيكو كار و داراى بينش اسلامى بود و در فضيلت او همين بس كه پس از شهادت امام حسن عسكرى - عليه السلام - پناهگاه و نقطه اتّكاى شيعيان در آن مقطع زمانى بسيار بحرانى و پر اضطراب بود (4).

از آنجا كه پيشواى يازدهم به دستور خليفه عباسى در «سامّرأ»، در محله «عسكر» سكونت (اجبارى) داشت، به همين جهت «عسكرى» ناميده مى‏شود (5).

از مشهورترين القاب ديگر حضرت، «نقى» و «زكى» (6) وكنيه‏ اش «ابو محمد» است. او 22 ساله بود كه پدر ارجمندش به شهادت رسيد. مدّت امامتش 6 سال و عمر شريفش 28 سال بود، در سال 260 ه' به شهادت رسيد و در خانه خود در سامّرأ در كنار مرقد پدرش به خاك سپرده شد (7).


امام عسكرى - عليه السلام - در مدت كوتاه امامت خويش با سه نفر از خلفاى عباسى كه هر يك از ديگرى ستمگرتر بودند، معاصر بود، اين سه تن عبارتند از:
1 - المعتزّ بالله (252 - 255)
2 - المهتدى الله(255 - 256)
3 - المعتمد بالله(256 - 279)



...............................

1- كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'. ق، ج 1، ص 503 - شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 335 - ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، قم، كتابفروشى مصطفوى، ج 4، ص 422 - طبرسى،اعلام الورى، الطبعة الثالثة، تهران، دارالكتب الاسلامية، ص .367 مسعودى و على بن عيسىاربلى تولد حضرت را در سال 231 دانسته‏اند.
2- شيخ مفيد، همان كتاب، ص 335 - طبرسى، همان كتاب، ص .366
3- كلينى، همان كتاب، ص 503 - على بن عيسى اربلى، كشف الغمّة، تبريز مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه'. ق، ص .192
4- وكانت من العارفات الصالحات وكفى فى فضلها انّها كانت مفزع الشيعة بعد وفاة أبى محمد (حاج شيخ عباس قمى، الأنوار البهية، مشهد، كتابفروشى جعفرى، ص 151).
5- صدوق، علل الشرايع، قم، مكتبة الطباطبائى، ج 1، باب 176، ص 230 - نيز صدوق، معانى الأخبار، تهران، مكتبة الصدوق - مؤسسة دار العلم، 1379 ه'. ق، ص .65
6- ابو جعفر محمد بن جرير الطبرى، دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضى،، 1363 ه'. ش، ص .223
7- شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 345 - شيخ عبد الله الشبراوى، الاتحاف بحبّ الأشراف، ط 2، قم، منشورات الرضى،، 1363 ه'. ش، ص 178 - .179
 
آخرین ویرایش:

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام..... شهادت مظلومانه امام عسکری ع رو به همه تسلیت میگم....


این تاپیک واسه شناخت امام عسکری، و تسلیت به امام زمانمون هست....

از دوستان میخوام که تاپیک رو تنها نذارن و در هر زمینه مثل شعر، دلنوشته، عکس و خلاصه خودتون بیشتر مهارت دارید .... سنگ تموم بذارید واسه امام عزیزمون...

از همه التماس دعا
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

11ی.jpg

قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري عليه السلام :

أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها،

أعْظَمُهُمْ عِنْدَاللهِ شَأناً.


امام حسن عسكري عليه السلام فرموده اند :

هركس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعايت كند
و مشكلات و نيازمندي هاي آن ها را برطرف نمايد،
در پيشگاه خداوند داراي عظمت و موقعيّتي خاصّي خواهد بود.


«
احتجاج طبرسي، ج 2، ص 517، ح 340»


 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

11ش.jpg

اي نخل رياض علوي ...

اى نخل رياض علوى برگ و برت سوخت
از آتش بيداد ز پا تا به سرت سوخت

اى يازدهم اختر پر نور ولايت
خورشيد ز هجر رخ همچون قمرت سوخت

اى پاره قلب نبى و زاده زهرا
از آتش زهر ستم و كين جگرت سوخت

از داغ جهان سوزِ تو در دشت محبّت
چون لاله سوزان دل مهدى پسرت سوخت

چون مشعل افروخته در سوگ و عزايت

اى واى دل مهدى نيكوسيرت سوخت
در فصل شباب از ستم و كينه دشمن

چون شمع شب افروز ز پا تا به سرت سوخت

اى جان جهان «حافظى» سوخته دل گفت
قلب همه از داغ دل پرشررت سوخت


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
11س.jpg
امروز با تمام توان گریه می کنیم

همراه با امام زمان گریه می کنیم



در پشت دسته های عزا سوی سامرا

در لابلای سینه زنان گریه می کنیم



شاید نماز ظهر رسیدیم در حرم

آن لحظه با صدای اذان گریه می کنیم



آقا اگر به مرقدشان راهمان دهند

در روضه ی مبارکشان گریه می کنیم



در غصه اسارت مردی که سالها

از او نبوده نام و نشان گریه می کنیم



بر لحظه ای که آب طلب کرد آن امام

ما نیز یاد تشنه لبان گریه می کنیم



هم در گریز روضه موسی بن جعفریم

هم یاد آن شکنجه گران گریه می کنیم


هم در مسیر کوفه و هم در مسیر شام

با روضه های عمه شان گریه می کنیم



خیلی به پیش چشم من این صحنه آشناست

وقتی نشسته ایم چنان گریه می کنیم



شبهای جمعه نیز همین گونه کربلا

ما پا به پای مادرمان گریه می کنیم



اذن دعا دهید که پایان روضه است

تا انتهای مجلستان گریه می کنیم



در ذکر «یا حَمیدُ بِحَقِ مُحَمَّد»یم

تا می رسیم آخر آن گریه می کنیم



امیر حسین الفت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
11ب.jpg

امام عسکری(ع):

دوستـى نیكـان به نیكـان ، ثـوابست بـراى نیكـان.

و دوستـى بـدان به نیكان ، فضیلت است براى نیكان،

و دشمنى بدان با نیكان ، زینت است بـراى نیكان،

و دشمنـى نیكـان بـا بـدان، رسـوایـى است بـراى بـدان.

(تحف العقول، ص 487)

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
11.jpg

معتمد به عباسيين سفارش مى كرد كه بر آن حضرت تنگ بگيرند. صدوق (رحمه الله ) مى فرمايد: معتمد چندين مرتبه امام عسكرى (عليه السلام ) را حبس كرد.22 ساله بودند كه امام‌هادى (عليه السلام ) به شهادت رسيدند، و مدت امامت آنحضرت شش سال بود. وقتى مردم سامرا با خبر شدند، همه بازارها بسته شد. درسامرا صداى شيون و گريه از هر سو به گوش مى‌رسيد و قيامتى بر پا شدهبود.
امام زمان (عليه السلام ) آن حضرت را غسل داده بعد از كفن آن حضرت بدن مطهر راجهت نمازآوردند. جعفر برادر حضرت جلو آمدكه بر بدن مبارك نماز بخواند. همين كه خواست تكبير بگويد امام زمان (عليه السلام ) در حالى كه طفلى گندم‌گون،پيچيده موى، گشاده دندان مانند پاره ماه بود از حجره بيرون آمد ورداىجعفر را كشيد و او را از آن مكان دوركرد و بر پدر بزرگوارش نمازخواند، وآن حضرت را نزد قبر پدر بزرگوارش حضرت‌هادى (عليه السلام ) دفن نمودند.
جعفر اين واقعه را براى معتمد نقل كرد. همه جا را در جستجوى حضرت گشتند، ولى اثرى از آن حضرت نديدند.
درسال شهادت امام عسكرى (عليه السلام ) - سال 260 ه‍ محدث جليل جناب فضل بن شاذان نيشابورى از دنيا رحلت فرمود: او صاحب 180 تأليف است و امام عسكرى (عليه السلام ) سه بار بر او رحمت فرستاده اند.تتمه المنتهى : ص 350 - 351.


* تاج کرامت براي علما


امام حسن عسکري فرمود: آن دسته از علماء و دانشمندان شيعيان ما كه درهدايت ورفع مشكلات دوستان و علاقه مندان ما، تلاش كرده اند، روز قيامت درحالتى وارد صحراى محشر مى شوند كه تاج كرامت بر سر نهاده و نور وى، همه جا راروشنائى مى بخشد و تمام أهل محشر از آن نور بهره مند خواهند شد - تفسيرالإمام العسكرى (عليه السلام): ص 345، ح 226.


* ناگوارترين يتيمي


امام حسن عسكرى عليه السّلام از پدران گراميش از رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله آورده كه فرموده: «ناگوارتر از يتيمى فرد بى ‏مادر و پدر، يتيمى آن كسىاست كه از امامش دور افتاده، و توان وصول به او را ندارد، و پاسخ مسائل مورد نيازش را نمى‏ داند، ...شيعيان ما عالم به علم ما هستند، وافرادى كه- به دليل عدم ديدار- از علم ما بى ‏خبر مانده ‏اند، همچون يتيمى در كنف حمايت ايشانند. بدانيد جايگاه كسى كه هدايت و ارشاد نموده ودستورات و شرائع مارا تعليم مى‏ كند، همراه ما در گروه انبياء در اعلى علّيين خواهد بود. احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 7


* کدام ياري افضل است / سلاح علم در نظر امام حسن عسکري


امام عسكرى عليه السّلام فرمود: جمعى از دوستداران آل محمّد عليهم السّلام [ازنظر علمى‏] مسكين و فقيرند، همان گروهى كه در برابر دشمنان ماناتوان بوده،و مورد اعتراض و ملامت و طعن مخالفان واقع مى‏ شوند، بنا براين يارى ومساعدت نمودن به اين فقرا افضل و برتر از كمك كردن به فقراى معمولى بى‏مال وثروت است. و هر كه از اين جماعت دستگيرى نموده، و باسلاح علم وبرهان دربرابر دشمن نيرو بخشد، و فقر و عجز آنان را برطرف نموده و بردشمن چيره گرداند، خداوند متعال نيز آنان را پيوسته در مقابل دشمنان- ازشياطين انس وجن- پيروز نموده، و عجز و ناتوانى را برمخالفينشان مستولى فرمايد. همچنين از امام عسكرى عليه السّلام نقل است كه أمير المؤمنين عليه السّلام فرموده: هر كس بنده عاجز از علم و معرفتى راتقويت نموده و دربرابر دشمن تجهيز و غالب نمايد، خداوند نيز به وقت بازپرسى در قبر، اين كلمات را به اوتلقين مکند احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1،ص: 13



 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار


تفسير قرآن از سوي امام زمان در دامن امام حسن عسکري


سعدبن عبد اللَّه قمى گفت؛ چهل و چند مسأله از مشكلات مسائل راآماده كردهبودم و هيچ كس را پيدا نكرده بودم پاسخ دهد سپس قصد کردم خدمت آقا ومولايمابى محمّد امام حسن عسكرى بروم . به سرّمن‏رأى(سامرا) رفتم چون درخانه آنحضرت رسيدم اجازه ورود خواستم اجازه فرمودند كه وارد شوم . نورآنحضرتمرا فرا گرفت و بر روى زانوى راست آن حضرت پسر بچه ‏اى بود درزيبائىچهرهمانند مشترى بود.
برآن حضرت سلام كرديم در جواب سلام بما لطف ومرحمت فرمود و اشاره كرد ودستور نشستن صادر فرمود. سپس شيعيانش از كارها ومسائل دينى وارمغانهايشاناز او مي پرسيدند، حضرت ابو محمّد امام حسنعليه السّلامنگاهى به آن پسربچه كرد و فرمود:

پسرك من به شيعيانت جواب
ده، و او يكيك را جواب داد ونيازمنديهايشان را پيش از آنكه بپرسند جوابىنيكو وروشن داد بطورى كهعقله اى ما از علم فراوان و خبرهاى غيبى اوسرگردان وحيران شد. بعد حضرتابو محمّد متوجه من شد و فرمود اي سعد چهچيز ترا به اينجا آورد عرض كردم :اشتياقم به سوى آقايمان سپس فرمود: مسأله‏ هائى كهآماده پرسيدن كردى چه شدعرض كردم به حال خود باقى هستند اىمولاى من،اشاره به سوى همان پسر بچهكرد و فرمود از نور چشمم هر چهمي‌خواهي بپرس.

بعضىاز آن مسائل اين بود كه عرض کردم اى آقاى منپسر رسول خدا! مرا از معنايكهيعص خبر ده. فرمود: اين حرف‏ها از خبرهاىغيبى است خداوند بنده‏ اشزكريارا بر آن آگاه كرد بعد داستان را براىمحمّد صلّى اللَّه عليه واله نقلكرد و داستانش اين است كه زكريا از خداخواهش كرد كه نامهاىپنجگانه را بهاو بياموزد سپس جبرئيل بر زكريا نازلشد آن اسمها را به اوآموخت.
هرگاهزكريا ،ياد محمّد، على، فاطمه و حسن عليهمالسلام مي كرد اندوهش برطرف ميشد وهر گاه ياد حسين عليه السلام مي كردگريه و عقده گلوگيرش مي شد ونفسشقطع مي گرديد.
روزىعرضكرد الها چرا هر گاه چهار نفر از اينانرا ياد مي كنم، نامشان خاطرمرااز غمها آرامش مي دهد و هر گاه حسين راياد آورى مي كنم اشكم جارىمى‏ شودنفسم بند مى‏ آيد؟ سپس خداوند او را ازداستان كهيعص خبر داد .
كاف اسم كربلاست‌هاء نابودى و هلاكت عترة طاهره‏ ،يا يزيد ستم‏ كننده بر حسين عليه السّلام ع عطش و تشنگى امام حسين ص صبر و بردبارى اوست.
چون زكريا اين داستان را شنيد سه شبانه روز از مسجد و سجده‏ گاهش جدا نشد ومانع ازمردم شد و شروع به گريه کرد ...
بعدعرض كرد خداى من درين دوران پيرى پسرى به منببخش و چشمم را بدو روشنفرمااو را وارث من و وارثى پسنديده قرار ده اورا برابر جايگاه حسينقرار ده هرگاه چنين فرزندى به من بخشيدى مرا گرفتاردوستى او كن سپس دلمرا به مرگاو بدرد آور آنچنان كه دل محمّد حبيبت رابدرد مى‏ آوردى، مدتحمل يحيى وامام حسين شش ماه بود. ارشاد القلوب-ترجمهرضايى، ج‏2، ص: 404


* رعايت حقوق برادر مومن در کلام امام حسن عسکري (ع)

ابىمحمد عسكرى (ع) فرمود: هر كس به حقوق برادرانش آگاه تر باشد و بيشترآنهارا رعايت كند مقامش نزد خدا بالاتر است، و هر كه در دنيا براىبرادرانشفروتن باشد نزد خدا از صديقان است. پدرى و پسرى از شيعيان علي بنابي طالب عنزد او آمدند آن حضرت برخاست و آنها را گرامى داشت و در صدرمجلس نشاند وميان آنها نشست، سپس فرمود خوراكى آوردند و از آن خوردند وآنگاه قنبر يكطشت و ابريق چوبى با يك حوله براى خشك كردن آورد و خواستکهآب به دست آنمرد بريزد كه آن حضرت برخاست و ابريق را از دستش گرفت تاخود به دست آن مردآب بريزد، آن مرد به خاك افتاد {خواست که مانعشود}حضرتفرمودش بنشين وبشوى....
آنمرد نشست و على (ع) فرمود تو را به حق خودم كهمي دانى و بزرگش مي شمارىقسم مي دهم كه با همان آرامشى دستت را بشوئى كهاگر قنبر آب را مي ريختمي‌شستي، و آن مرد دست خود را شست و چون فارغ شدآن حضرت ابريق را بهمحمدبن حنفيه داد و فرمود اگر اين پسر جدا از پدرآمده بود به دست او آبمي‌ريختم ولى خداي عز و جل نخواسته كه چون پدر وپسر همراه باشند با همبرابر باشند، پدر آب به دست پدر ريخت و پسر هم بايدبر دست پسر بريزد ومحمد بن حنفيه آب به دست پسر ريخت . آدابمعاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار، ج‏2، ص: 80


*
امام عسكرى (عليه السلام) و تقيّه شديد

از آنجا كه ‏امام براى غيبت كبرى زمينه ‏سازى مى‏كرد و يكى ‏از ويژگيهاى‏ عصر غيبت تقيّه است، زندگى او حتّى بيشتر از ديگر امامان به شديدترين‏ حالات پنهانكارى متمايز شده است. ماجراى زير مى ‏تواند گوشه‏اى ازحالات تقيّه را در دوران امام بازگو كند:
داوود بن اسود گويد: سرورم )امام عسكرى ‏عليه السلام( مرا فرا خواند و چوبى كه گويا پايه درى بود، دايره اي و دراز به اندازه كف دست، به من داد و فرمود: اين چوب را به عمروى )يكى از نمايندگان مقرب آن حضرت(برسان. به راه افتادم. در خيابانى با يك سقّاء كه استرى داشت رو به روگشتم. استر راه مرا سدّ كرده بود.

سقّاء بانگ زد كه راه را باز بگذار. من‏همان تكه چوب را بالا بردم و بر استر زدم، چوب شكست. به قسمت‏ شكستگى چون نگاه كردم، چشمم به نامه‏ هايى كه در آن تعبيه شده بود،افتاد. شتابان چوب را در آستينم پنهان كردم. سقّاء شروع به داد و فرياد كرد و به من و سرورم دشنام داد. - بحارالانوار، ج‏50، ص‏283
خادم امام به نقل از آن حضرت مى‏ گويد: اگر شنيدى كسى به ما دشنام‏م ى‏گويد به راهى كه به تو فرموده ‏ام برو، مبادا در صدد جوابگويى بر آيى ‏ويا بخواهى بدانى كه آن شخص كيست؟ چون من در شهر و ديارى بد زندگى مى ‏كنم. پس راه خود بگير كه اخبار و احوال تو به ما مى‏ رسد.


* زمينه سازي امام حسن عسکري براي غيبت

احاديث فراوانى در باره امام حجّت منتظرعليه السلام وجود دارد كه ازپيامبر وتمام ائمه‏ عليهم السلام صادر شده امّا تأكيد امام عسكرى بر اينامر تأثيررساترى داشت. چون آن حضرت، شخصاً امام را براى خواص ازياران‏ خويش مشخص كرد.
احمدبن اسحاق بن سعيد اشعرى روايت كرده است كه: نزد امام حس ن‏عسكرى رفتم وخواستم در باره جانشينش از وى بپرسم. امّاآن‏ حضرت خود بدون مقدّمه فرمود:
"احمدبن اسحاق! خداوند تبارك و تعالى از زمانى كه آدم را آفريد زمين را ازحجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قيامت هم خالى ‏نخواهد گذارد به برك توجود او است كه بلا از مردم زمين دورمى‏ شود و باران فرو مى‏ بارد وبركات زمين برون مى‏ آيند".

گفتم: اي فرزند رسول خدا! پس از شما امام و خليفه كيست؟
پس امام شتابان وارد اتاق شد. سپس بيرون آمد وبچّه‏ اى روى دوش گرفته‏ بود ،صورتش گويى ماه شب چهارده بود و سه سال ازعمرش مى ‏گذشت.سپس امام فرمود:

"احمد! اگر كرامت تو بر خداى عزّ و جل و برحجّتهايش نمى‏ بود، اين‏ كودكم را به تونشان نمى ‏دادم. او همنام و هم كنيه رسول خدا ص و كسى است ‏كه زمين راازعدل و داد پر مى ‏كند پس از آنكه ستم وبيداد پر شده باشد.

اي احمد! حكايت او در اين امّت همچون حكايت خضر وهمانندداستان ذو القرني ناست. به خدا سوگند چنان غيبت درازى داشته باشدكه هيچ‏كس از هلاكت در آن رهايى نيابد مگر آنكه خداوند او را بر اعتقادبه‏ امامتش استوار كرده ودرطول اين مدّت با دعا براى تعجيل فرجش‏ همراهى نموده باشد".

اما محسن عسکري فرمود: آن دسته از علماء ودانشمندان شيعيان ما كه در هدايت ورفع مشكلات دوستان و علاقه مندان ما،تلاش كرده اند، روز قيامت در حالتى وارد صحراى محشر مى شوند كه تاج كرامت بر سر نهاده و نور وى، همه جا راروشنائى مى بخشد و تمام أهل محشر از آ ننور بهره مند خواهند شد.


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار



آثار بيادگار مانده از امام حسن عسگري عليه السلام

تفسیر قرآنی در دست است كه به این امام همام منسوب است و عده ای‌از جمله علمای شیعه این تفسیر را تایید نموده‌اند.

دیگر از آثار امام علیه السلام نامه‌ای است كه به اسحاق ابن اسماعیل نیشابوری نوشته‌اند. دیگر مجموعه حكم و مواعظ و كلمات قصار امام است كه در كتب تاریخ و حدیث ثبت است.

اثر دیگر منسوب به امام «رساله المنقبه» در مسائل حلال و حرام است كه ابن شهر آشوب در كتاب «مناقب» از آن سخن گفته است. در همین كتاب قطعه‌ای از احكام دین منسوب به امام هادی علیه السلام و امام عسكری علیه السلام منقول است. به علاوه احادیث و ادعیه بسیار از آن حضرت روایت شده است.

منبع :دایره المعارف تشیع

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقدامات موثر امام ع :
1-. کوشش‌های علمی امام حسن عسکری(ع) با وجود فشار و کنترل همه جانبة حکومت: امام توانست شاگردان ممتازی را تربیت کند. شیخ طوسی(ره) تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است که در میان آنها چهره‌هایی مانند احمد بن اسحاق قمی، ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری، عبدالله بن جعفر حمیری، ابوعمر عثمان بن سعید، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفار» به چشم می‌خورند.(1)

2. ایجاد شبکة‌ ارتباطی با شیعیان از طریق نصب نمایندگان و نامه‌نگاری با آنان و مردم و فرستادن پیک.

3. فعالیت‌های سیاسی پنهانی: برای مثال، عثمان بن سعید که از مهم‌ترین یاران امام بود، زیر پوشش روغن‌فروشی فعالیت می‌کرد یا اینکه امام برخی نامه‌ها را در چوب و وسایلی مانند آن جاسازی می‌کرد و برای نمایندگانش می‌فرستاد.

4. حمایت مالی از شیعیان: این اقدام مانع از آن می‌شد که شیعیان زیر فشار مالی، جذب حکومت ستمگر عباسی شوند.

5. تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهمّ شیعه: برای مثال، آن حضرت در نامه‌ای که به علی بن حسین بن بابویه قمی(ره) نوشته است، از چنین تعابیری استفاده کرده: «ای بزرگمرد و مورد اعتماد و فقیه من! صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده! زمین از آن خداست و هر کسی از بندگانش را که بخواهد، وارث آن قرار می‌دهد. فرجام نیکو تنها از آن پرهیزکاران است. سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همة شیعیان باد!»(2)

6. استفادة گسترده از آگاهی غیبی؛ به گونه‌ای که به گفتة برخی بزرگان، 391 مورد کرامت از آن حضرت در کتاب‌های گوناگون به ثبت رسیده است.

7. آماده‌سازی شیعیان برای دوران غیبت: یکی از این کارها مسئلة نامه‌نگاری و استفاده از وکیل حتّی در زمان امام هادی(ع) است که خود موجب کمتر شدن رابطه و تماس ظاهری امام با مردم می‌شد. این کار در زمان امام عسکری(ع) بیشتر شد تا آمادگی مردم برای پذیرفتن و درک غیبت بیشتر شود. از این رو، امام حسن عسکری(ع)، امام زمان(ع) را به کمتر کسی نشان می‌داد، ولی همواره از تولد ایشان و حضورشان صحبت می‌کرد.

...............................
1. سیرة پیشوایان، ص 627؛ برگرفته از رجال شیخ طوسی، ص 427 به بعد.
2. ابن شهر آشوب،‌ مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 425.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
امشب که زمین و آسمان می گرید / از ماتم عسکری جهان می گرید

جا دارد اگر شیعه خون گریه کند / چون مهدی صاحب الزمان می گرید

سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد…



شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بهار جوشش خون شیعه است در غم غیبت







شیعیان بر سر زنید، شد عزای دیگری / کشته ی زهر جفا شد امام عسکری

از جفای معتمد، پر زخون دل ها شده / در عزای عسکری، سامره غوغا شده

خدایا به حق یازدهمین امام مظلوم شیعیان فرج فرزند غائب غریبش را نزدیک بگردان

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



تجلی یازدهم که بر طلوعی بی‏زوال تکیه دارد،
درد را چه عمیق درک کرده است،
تبسم قدسی لحظاتش، همه صبر بود
و اشک‏های هماره نیمه شب‏هایش،
تمام شوق وصال!

می ‏دید و می ‏نگریست که حقارت دنیا،
در تغافل مردم،
به ارزشی جدال برانگیز تبدیل شده است.

رنج می ‏برد از این که انسان،
آن سوی این هیچستان خاک را جست‏وجو نمی ‏کند
و به فراتر از خود نمی‏اندیشد!

مهربانی محض بود و صبر تمام!

زنجیرهای اسارت را بر دست و پای خود تحمل کرد
تا مردم، زمین‏گیر نشوند؛
تا جهانی را از اسارت در خاک برهاند.

در موضع علم و مناظره،
مقتدرانه قد علم کرد تا انسان را
از جهالت دست و پاگیر خویش نجات دهد.

پایگاه‏های مردمی‏اش،
گسترده‏ترین مدرسه‏های خودسازی و جامعه‏پروری بود.
اما افسوس که کم بودند آنان که این را فهمیدند!

چه غریبانه گذشت!
زهد، کمترین محصول درخت ایمان اوست
و کرامت،
کوتاه‏ترین سایه شاخ و برگ‏ های عظمتش.

مدینه، از ربیع‏الاول 231 هجری،
موازنه حضور او را در خاک دنبال می ‏کرد
و در جست‏وجوی مجالی برای عرضه
حقیقت او به بیکرانه‏ها بود.

تا آن‏که سامرا، بلوغ پذیرش او را در خود حس کرد
و چیزی نگذشت که امام،
به اتفاق پدر بزرگوارش، سکونت در آن دیار را برگزید.

اینک امامی 28 ساله،
در گوشه سامرا سر بر بالین شهادت می‏گذارد.

شش سال است که بار سهمگین ولایت را
بر شانه‏های شکوه و استوار خویش حمل می‏کند.

نه... نه... نه بر شانه‏های خسته
و نه بر دوش زخمی خویش،
بلکه این رسالت آسمانی را در ژرفای باور
و در اعماق جان خویش، ثبت کرده است.

معتمد عباسی، تا لحظه‏ای دیگر،
به خواسته بزرگ خود می‏رسد.

سال‏های اسارت و غم،
سال‏های غم و تنهایی
روزهای تنهایی و سکوت...

آه، چه غریبانه گذشت؛
چه معصومانه سپری شد!

رفت و فردا را به موعود(
عجل الله تعالی فرجه الشریف) سپرد

امام، دل به فردایی سپرده است

که موعودش علیه‏السلام ،
حقیقت دین را فریاد زند.

می‏رود و دنیا را با همه فرازها و نشیب‏هایش،
با همه پستی‏ها و بلندی‏هایش به او می‏سپارد.

به او می ‏سپارد، دردهای نهفته‏ای را
که جز در و دیوارهای اتاق کوچکش در سامرا،
احدی تاب گفتنش را نداشت.

اسارت و سکوت حسنی علیه‏السلام
باز هم در قصه حماسی او رقم خورده است.

باشد تا خروش و فریاد حسینی‏اش،
نصیب فرزندش مهدی(عج) شود.

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري عليه السلام :

أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها،
أعْظَمُهُمْ عِنْدَاللهِ شَأناً.

امام حسن عسكري عليه السلام فرموده اند :

هركس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعايت كند
و مشكلات و نيازمندي هاي آن ها را برطرف نمايد،
در پيشگاه خداوند داراي عظمت و موقعيّتي خاصّي خواهد بود.

«احتجاج طبرسي، ج 2، ص 517، ح 340»
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
پدری در دم مرگ




پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش

پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش

پسری را که بود نبض دو عالم در دست
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش

حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش

چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن
که خداوند نگه دارد و از هر خطرش

دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش

خانه را که عدو دست به غارت زده است
اتش ظلم بر افروخته از بام و درش

آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش

آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست
بار الها که مؤید نفتد از نظرش




سید رضا مؤید
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
کراماتی از امام حسن عسکری :

* وقتی امام ـ علیه السلام ـ در حبس بود ابن اوتاش كه سابقه عداوت و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام را داشت زندان بان حضرت بود، به او دستور دادند تا می توانی بر او سخت گیر اما او تنها یك روز با امام ـ علیه السلام ـ ماند، امام ـ علیه السلام ـ او را چنان متحول كرد كه او در برابر امام به خاك افتاد و از راهش برگشت و دارای بصیرتی كامل نسبت به شناخت امام ـ علیه السلام ـ شد[1]...


* ابوهاشم جعفری از محضر امام ـ علیه السلام ـ نقل می كندكه روزی مردی تنومند و قوی هیكل از یمن اجازه ورود به محضر امام ـ علیه السلام ـ را خواست . پس از ورود بر امام سلام ولایت كرد، حضرت جواب او را با قبول ولایت پاسخ داد. در دلم گفتم: ای كاش می دانستم این مرد كیست.
حضرت از ضمیر من آگاه شد و فرمود: این مرد از نژاد زن اعرابی است كه دیگی آورده كه پدران من مهر امامت بر آن زده اند، تا من نیز مهرم را بزنم، حضرت مهرش را در آورد و بر آن زد. نقش مهر «محمدبن علی» بود كه بر دیگ افتاد، آن مرد یمنی با این كرامت به امامت همه ائمه اقرار كرد.[2]

* ابوهاشم جعفری گوید : در زندان بودم و از سنگینی غل و زنجیر بسیار رنجور به حضرت شكایت كردم (از طریق نامه) در پاسخم نوشت: امروز نماز ظهر را در منزلت می خوانی و از زندان خلاص می شوی. به همان ترتیب واقع شد و ظهر را در منزل نماز خواندم وقتی یادی از تنگی معاش از خاطرم گذشت و خواستم در نامه ای برای حضرت بنویسم شرمم آمد ،برگشتم به منزلم نامه ای به من نوشت و فرمود : از درخواست حوائجت خجالت نكش، انشاء الله بر آورده می شود[3].

* شیعیان روزی از كرامات حضرت سخن می گفتند: مردی ناصبی با تردید و انكار گفت من سوالاتی را بدون این كه با مركب بنویسم از او سوال خواهم كرد اگر پاسخ او بر حق است ... ناصبی چنین كرد. نامه ها را فرستادیم، حضرت پاسخ های سوالات ما و ناصبی را با ذكر نام او و پدرش برای او فرستاد .
ناصبی چون آن را خواند از هوش رفت و چون، هوش آمد و امام ـ علیه السلام ـ را تصدیق كرد و هدایت شد[4].
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
کراماتی از امام حسن عسکری :

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]* محمد بن علی گفته: امر معیشت بر ما سخت شد پدرم گفت برویم نزد این مرد (امام عسگری ـ علیه السلامـ) معروف به بخشندگی است. گفتم: او را می شناسی؟ گفت : نمی شناسم و تاكنون ندیده ام ، به مقصد منزل آن جناب حركت كردیم.
پدرم گفت: چقدر محتاج هستی تا دستور دهد پانصد درهم به ما بدهند دویست درهم برای لباس و دویست درهم برای آرد و صد درهم برای مخارج، با خود گفتم كاش سیصد درهم نیز می خواستم. برای امور دیگر، خرید مركب و سفر به عراق عجم رفتیم تا به در منزلش رسیدیم.
غلامش بیرون آمد و گفت : علی بن ابراهیم و پسرش محمد وارد شوند، پس از ورود امام ـ علیه السلام ـ رو به پدرم كرد و فرمود : چرا تاكنون به این جا نیامده اید؟
پدرم گفت: سرورم خجالت كشیدم با این حال به حضور شما بیاییم، چون بیرون آمدیم غلامش كیسه به پدرم داد و گفت :این پانصد درهم برای لباس، آرد و مخارج دیگر و كیسه دیگر داد و گفت: این هم برای همان اموری كه نیت كردی صد درهم برای خرید یك مركب و مخارج دیگر . ولی به عراق عجم سفر نكنید برو به شهر سوراء (نزدیك حله و فرات) محمد می گوید: پدرم رفت به سورا و با زنی ازدواج كرد، و چندان ثروتمند شد كه روزانه درآمدش دو هزار درهم بود.

* اسماعیل بن محمد عباسی روایت كرده، می گوید: از حاجتی كه داشتم خدمت ابو محمد (ع) شكایت كردم و قسم یاد كردم كه نه یك درهم و نه بیشتر، هیچ مبلغی نزد من نیست، امام رو به من كرد و فرمود:
«آیا به دروغ سوگند می خوری، در حالی كه دویست دینار در زیر زمین پنهان كرده ای؟ البته این حرف را بدان جهت نمی گویم كه چیزی ندهم! آن وقت رو به غلامش كرد و فرمود: آنچه همراهت هست به این مرد بده» غلام، صد دینار به من داد، سپس رو به من كرد و فرمود: «تو آن پولهایی را كه دفن كرده ای با وجود نیاز شدیدی كه داری از دست خواهی داد.»
اسماعیل می گوید: بعدها احتیاج پیدا كردم هر چه جستم نیافتم پیگیری كردم دیدم پسرم جای آنها را یافته و آنها را دزدیده و فرار كرده است[6]

* محمد بن حجر، در خدمت امام ابو محمد (ع) از ظلم و جور عبدالعزیز و یزید بن عیسی شكایت كرد، امام علیه السلام در پاسخ وی نوشت: «اما عبدالعزیز را من كفایت كردم و اما یزید، در برابر خدای عزوجل تو با او باید بایستید».
چند روزی بیش نگذشت كه عبدالعزیز هلاك شد و اما یزید، كه محمد بن حجر را به قتل رساند كه در پیشگاه خدا (برای رسیدگی به حسابشان) باید حاضر شوند[7].

........................................
[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][1] شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 330
[2] شیخ حرّ، اثبات الهداه، ج6، ص 280.
[3] شیخ مفید، ج2، ص 330.
[4] مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص 44.
[5] شبلنجی، نور الابصار،ص 167.
[7] مناقب آل ابی طالب، ج4، ص433
[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
جلوه اي از کمالات امام(عليه السلام)
يکي از جلوه هاي روشن کمالات معنوي امام حسن عسکري(عليه السلام) در دوران کودکي، خداترسي آن حضرت بود. نقل شده است که در ايام کودکي امام، شخصي آن حضرت را ديد که مي گريد و ديگر کودکان به بازي مشغول اند، پنداشت گريه آن حضرت براي اسباب بازي است که ساير کودکان دارند و او ندارد! به امام عرض کرد: برايتان اسباب بازي بخرم؟
امام فرمود: ما براي بازي آفريده نشده ايم.
پرسيد: پس براي چه آفريده شده ايم؟
فرمود: براي علم و عبادت.
پرسيد: از کجا چنين مي گويي؟
فرمود: از کلام خداوند (که در قرآن مي فرمايد
"أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ اِلَيْنا لاتُرْجَعُونَ"
«آيا مي پنداريد شما را بيهوده آفريديم و به سوي ما باز نمي گرديد؟»
آن مرد تعجب کرد و گفت: تو کودکي بيش نيستي و گناه نکرده اي.
فرمود: مادرم را ديدم که با چوب هاي بزرگ، آتش روشن مي کرد ولي موفق نمي شد. از اين رو، چوب هاي کوچک و نازک استفاده مي کرد (و با آتش زدن چوب هاي کوچک و نازک، چوب هاي بزرگ را آتش مي زد) و من مي ترسم که از چوب هاي کوچک جهنمي باشم.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
وصاياي امام به شيعيان
امام حسن عسکري(عليه السلام) خطاب به شيعيان چنين پيام دادند:
«شما را به تقواي الهي، پرهيزگاري در دين، کوشش در راه خدا، راستگويي، اداي امانت به آنکه چيزي به شما سپرده است؛ خواه نيکوکار باشد و خواه بدکار، طول دادن سجده ها و رفتار خوب با همسايگان ـ که پيامبر(صلي الله عليه و آله) بدان مبعوث شده است ـ سفارش مي کنم.

در ميان جماعت آنان (اهل سنت)، نماز بخوانيد، مردگان آنها را تشييع کنيد، از بيمارانشان عيادت کنيد و حقوق آنان را بپردازيد.

هنگامي که کسي از شما در دين پرهيزگار باشد، در گفته هايش راست بگويد، امانتداري درستکار باشد و با مردم خوش خُلقي کند، مي گويند: او شيعه است و اين مرا خشنود مي کند.
از خدا بترسيد و زينت ما باشيد نه خار چشم ما، هر نيکي را به سمت ما آوريد و هر زشتي را از ما دور کنيد. هر خوبي که گفته مي شود، در ماست و هر بدي که به ما نسبت داده مي شود ما از آن دور هستيم. حق ما در کتاب خداوند، مخصوص و پيوند ما با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آشکار و طهارت ما به وسيله پروردگار، عيان است. (به طوري که) کسي جز ما نمي تواند چنين ادعايي کند مگر دروغگو.

همواره نام خدا را به ياد آوريد و مرگ را فراموش نکنيد. پيوسته قرآن بخوانيد و بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) صلوات بفرستيد که صلوات بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) ، ده حسنه دارد. وصاياي مرا حفظ کنيد. شما را به خدا مي سپارم و به شما سلام مي رسانم.»


حیاة الامام العسكرى، ص‏372.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
پای درس امام

پای درس امام



تا آنجا كه تحمّل دارى، در خواست و سؤال مكن، زیرا براى هر روزى،رزق جدید است و بدان كه پا فشارى و اصرار در سؤال و كمك‏ خواستن هیبت‏ انسان را از بین مى‏برد وباعث رنج و سختى مى‏گردد. صبر پیشه كن تا خداونددرى بروى تو بازكند كه گذشتن از آن براى تو سهل و آسان باشد.
چه نزدیك‏ است خداوند كارساز به انسان درمانده، وامنیت و آسایش به شخص فرارى‏ترسان، پس شاید غیرتها نوعى از تأدیب الهى باشد. و بهره‏ ها و نصیب‏هامراتبى است، پس بر چیدن میوه‏اى كه نرسیده است عجله مكن، چرا كه دروقت مناسب آنرا بدست خواهى آورد. و بدان، تدبیر كننده كارت بوقتى كه‏ كارت را اصلاح كند آگاه‏تر است، به اختیار او در همه امور خود كه بنفع توست‏ اطمینان كن، و در بر آوردن حاجات خود قبل از رسیدن وقت آن، عجله منماكه قلب و سینه‏ ات، تنگ مى‏شود، و یأس بر تو چیره مى‏شود. و بدان كه ازبراى بخشش، اندازه و مقدارى است كه اگر از آن فزونى یابد، اسراف خواهدبود و از براى مدارا و احتیاط اندازه ‏اى است كه هر گاه از آن بیشتر شود، جبن‏ و ترس است و از براى اقتصاد و میانه روى مقدار است كه زیادتر از آن بخل ‏است و شجاعت را مقدارى است كه افزون آن تهوّر و بى‏باكى است و ازتیزهوش آرام بر حذر باش".


بحارالانوار، ج‏75، ص‏389 - 378.
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز




دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان.

و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان.

و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان.

و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.
.

.

.
.
.
__________________

پندی جامع و گویا

شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.


امام حسن عسکري (ع)
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
پای درس امام ع

بهترین برادران تو كسى‏است كه گناهت را فراموش كرد و نیكى‏ترابه‏ خویش یادآورد. سست ‏حیله ‏ترین ‏دشمنان كسى‏است كه دشمنى خویش‏را آشكار ساخت.

زیبائى چهره، جمال برون است و زیبایى عقل جمال درون است" "سزاوارترین مردم به محبّت كردن، كسى است كه از او امید محبّت كردن‏دارند.

پلیدیها در خانه‏ اى قرار داده شدند و دروغ كلید آن خانه است".
نادانى دشمن است، و حلم حكومت، و راحتى دلها را نشناخت آن كه‏ حلم، پاره ‏هاى اندوه صبر و دشمنى را به وى جرعه جرعه نچشاند.
هر كه بر پشت باطل سوار شد، در سراى پشیمانى فرود آمد.

تقدیرهاى غالب با كشمكش دفع نگردند، و ارزاق نوشته شده را به آزنتوانند بدست آرند، و با امساك نتوان آنها را دفع گرداند".
عطایاى (شخص) كریم تو را پیش او خوب جلوه مى‏دهد و بدونزدیكت مى‏سازد، و عطایاى )شخص( فرو مایه تو را از او دور مى‏كند و به ‏نزدش منفورت مى‏سازد".

هر كه پارسایى خوى او باشد و كرم سرشت او و بردبارى عادت اودوستانش زیاد گردد و تمجید بر او فراوان، و با ستایشهایى نیكویى كه از اومى‏كنند بر دشمنانش پیروز مى‏شود.
در تشویق به روزه گرفتن و نماز شب خواندن فرمود: "شب زنده‏دارى گواراتر از خواب است و گرسنگى در خوبى خوراك‏ فزاینده ‏تر.


بحارالانوار، ج‏75،ص‏378.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بر امام حاضرم....

آقای مهربانم شهادت پدر عزیزتان امام حسن عسکری ع را به شما تسلیت عرض می کنیم....
 
آخرین ویرایش:

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا ما شیعه ایم یا محبّ اهلبیتیم؟!

http://www.www.www.iran-eng.ir/Images/3618219620725115638212491012342121954128178.jpg​
در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام حدیثی وارد شده است که آن را ابویعقوب یوسف بن یزیاد و علی بن سیار روایت کرده اند، این دو بزرگوار می گویند:
شبی در خدمت امام عسکری(ع) بودیم- در آن زمان حاکم آن سامان نسبت به امام (ع) تعظیم می کرد و اطرافیان او نیز احترام می نمودند- ناگهان حاکم شهر از آنجا عبورش افتاد و مردی دست بسته همراه او بود او امام(ع) را که در بالای خانه قرار داشت و از بیرون مشاهده می شد دید، همینکه چشمش به آن حضرت افتاد به خاطر احترام از مرکب پیاده شد.
امام عسکری(ع) فرمود: به جای خود برگرد، و او در حالی که تعظیم می کرد به جای خود یعنی روی مرکب برگشت و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا این شخص را امشب کنار یک دکان صرافی گرفته ام به گمان اینکه می خواسته راهی به دکان باز کند و از آن سرقت کند. همین که خواستم او را تازیانه بزنم- و این روش من است متهمی را که دستگیر می کنم پنجاه تازیانه می زنم تا تنبیه او باشد و بعد از آن جرم بزرگتری مرتکب نشود- او به من گفت: از خدا بترس و کاری که باعث خشم خداوند می شود انجام نده، من به راستی از شیعیان علی بن ابی طالب و شیعه این امام بزرگوار پدر کسی که به امر خدا قیام می کند می باشم.
من از او دست برداشتم و گفتم: تو را نزد امام(ع) می برم، اگر آن حضرت گفته ات را تصدیق کرد که از شیعیان او هستی تو را رها می کنم، و اگر دروغ گفته بودی بعد از آنکه هزار تازیانه به تو زدم دست و پایت را قطع خواهم کرد، اکنون او را به حضور شما آورده ام، آیا او همان طور که ادعا کرده است از شیعیان شما می باشد؟
امام (ع) فرمود:
پناه بر خدا می برم، این کجا از شیعیان علی بن ابی طالب می باشد؟ خدا او را در دست تو گرفتار کرده است بخاطر اینکه به خیال خود اعتقاد دارد که از شیعیان حضرت علی (ع) است.
حاکم گفت: راحتم کردی، الآن پانصد ضربه به آن می زنم و هیچ اعتراضی هم بر من نیست. و چون او را به فاصله زیادی از آنجا دور کرد دستور داد او را به رو بر زمین افکندند، دو جلاد را یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ بر او گماشت و به آنها گفت: او را بزنید و بدرد آورید.
این دو نفر شلاق های خود را بطرف او پایین آوردند، ولی به او برخورد نکرد و هر چه می زدند بر زمین می خورد، حاکم ناراحت شد و گفت: وای بر شما، زمین را می زنید؟ به پشت و کمر این شخص بزنید، دوباره شروع به زدن کردند و پشت و کمر او را نشانه گرفتند ولی این بار دستهای آنها خطا رفت و آندو به یکدیگر زدند و داد و فریاد آنها بلند شد.
حاکم به آنها گفت: وای بر شما، مگرشما دیوانه شده اید؟ چرا خودتان را می زنید؟ این مردی که بر زمین افتاده بزنید گفتند: ما همین کار را می کنیم و جز او را هدف نمی گیریم و نمی زنیم ولی دست های ما بی اختیار منحرف می شود بطوری که ضربه ها بر خود ما وارد می شود.
حاکم چهار نفر دیگر از مأموران خود را صدا زد و به این دو نفر اضافه کرد و گفت: او را احاطه کنید و تا می توانید بزنید، شش نفر دور او را گرفتند و شلاق ها را بالا بردند که او را بزنند ولی این بار شلاق به حاکم اصابت کرد. او از مرکب پیاده شد و فریاد کرد: مرا کشتید خدا شما را بکشد، این چه کاری است که می کنید؟ گفتند: ما غیر این شخص را نمی زنیم و نمی دانیم چرا چنین می شود؟
حاکم با خود گفت: شاید اینها توطئه کرده اند، لذا چند نفر دیگر را مأمور کرد که این شخص را بزنند، ولی آنها هم حاکم را زدند بار دیگر گفت: وای بر شما چرا مرا می زنید؟ گفتند: به خدا قسم ما جز این شخص را نمی زنیم.
حاکم گفت: سر و صورت مرا مجروح کردید، اگر مرا نمی زنید از کجا این جراحتها پیدا شد؟ گفتند: دست ما بشکند اگر تو را قصد کرده باشیم. مرد گرفتار به حاکم گفت: ای بنده خدا، آیا به این لطفی که به من می شود و ضربات شلاق از من دفع می گردد هیچ توجه نمی کنی و عبرت نمی گیری؟ وای بر تو، مرا نزد امام(ع) برگردان و هر چه در مورد من فرمان داد اجرا کن.
حاکم او را نزد امام (ع) برگرداند و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، کار این شخص عجیب است، از طرفی انکار کردید که از شیعیان شما باشد- و هر که شیعه شما نباشد ناگزیر شیعه ابلیس است و جایگاهش در آتش است- و از طرف دیگر معجزاتی از او مشاهده کردم که مخصوص پیامبران است.
امام (ع) فرمود:
بگو: یا جانشینان پیغمبران( یعنی اظهار معجزه منحصر به پیامبران نیست بلکه جانشینان واقعی آنها هم به آوردن معجزه توانائی دارند). حاکم هم کلام خود را با اضافه کردن جمله ای که امام (ع) فرمود تصحیح کرد.
سپس امام عسکری(ع) به حاکم فرمود: ای بنده خدا این شخص در اینکه ادعا کرده از شیعیان ما است دروغ گفته است دروغی که اگر می فهمید و از روی عمد آن را می گفت به تمام آن عذاب تو گرفتار می شد و در زندان زیرزمینی سی سال باقی می ماند، ولی خداوند به او رحم کرد زیرا کلمه را بر آنچه قصد کرده اطلاق نموده است و از روی عمد دروغ نگفته است و تو ای بنده خدا بدان که خداوند او را از دست تو نجات داده است، او را رها کن، زیرا از دوستان و ارادتمندان ما است گر چه از شیعیان ما نیست.
حاکم گفت: نزد ما این تعبیرات همه مساوی است، چه فرقی بین اینها است؟ امام (ع) به او فرمود:
الفرق أن شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا، و یطیعونا فی جمیع أوامرانا و نواهینا، فأولئک من شیعتنا. فأما من خالفنا فی کثیر مما فرضه الله علیه فلیسوا من شیعتنا.
شیعیان ما کسانی هستند که از آثار ما پیروی می کنند، دستورات ما را به کار می بندند، و از آنچه نهی کرده ایم اجتناب می نمایند، و اما کسانی که در بسیاری از آنچه خداوند بر آنها واجب کرده با ما مخالفت می کنند از شیعیان ما نیستند.
سپس امام (ع) به حاکم فرمود: و تو دروغی گفته ای که اگر از روی عمد مرتکب شده بودی خداوند تو را به هزار تازیانه و سی سال زندان زیر زمینی گرفتار می کرد.
حاکم عرض کرد: آن دروغ چه بوده است ای فرزند رسول خدا؟
http://www.www.www.iran-eng.ir/Images/961522372208822726194243224112203131159170106.jpg​
امام(ع) فرمود: معجزاتی را که دیدی به این شخص نسبت دادی در حالیکه معجزه کار او نیست بلکه کار ما است که خداوند در مورد او ظاهر کرد تا حجت ما را آشکار کند و عظمت و شرافت ما را روشن سازد، و اگر گفته بودی معجزاتی در مورد او مشاهده کردم- و عمل را به او نسبت نمی دادی- آن را انکار نمی کردم، آیا حضرت عیسی که مرده را زنده کرد معجزه نیست؟ آیا معجزه کار آن مرده بود یا عیسی؟ آیا گل را که به شکل پرنده ساخت و به اذن پروردگار پرنده گردید، این معجزه کار پرنده بود یا حضرت عیسی؟ آیا آنهائیکه مسخ شدند و با خواری بوزینه گردیدند معجزه نیست؟ آیا این معجزه کار بوزینه ها بود یا پیغمبر آن زمان؟
حاکم گفت: " أستغفرالله ربی و أتوب الیه" " از خدا طلب آمرزش می کنم و به سوی او بازگشت می نمایم."
سپس امام عسکری (ع) به آن شخص که ادعا کرده بود شیعه علی بن ابی طالب (ع) است، فرمود:
یا عبدالله لست من شیعة علی(ع)، إنما أنت من محبیه.
ای بنده خدا تو شیعه علی بن ابی طالب (ع) نیستی بلکه از دوستان او می باشی.
همانا شیعیان آن حضرت کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی درباره آنان فرموده است:
" والذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک أصحاب الجنة هم فیها خالدون."( بقره/82)
" کسانی که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام می دهند اهل بهشت خواهند بود، و در آن جا برای همیشه خواهند ماند."
هم الذین آمنوا بالله و وصفوه بصفاته، و نزهوه عن خلاف صفاته و صدقوا محمداً (ص) فی أقواله و صوبوه فی کل أفعاله، ورأوا علیاً بعده سیّداً إماماً و قرماً هماماً لا یعدله من اُمّة محمد(ص) أحد، ولا کلهم إذا جمعوا فی کفّه یوزنون بوزنه، بل یرجّح علیهم کما ترجح السماء و الأرض فی الذرّة.
شیعیان کسانی هستند که به خدا ایمان آورده اند و او را به صفاتی که خودش فرموده توصیف می کنند و از صفات دیگر که بر خلاف آن باشد پاک و منزه می دانند، و محمد(ص) را در همه گفتارش تصدیق می کنند، و همه کارهای او را عین صواب و راستی می دانند و عقیده دارند که علی (ع) بعد از او سرور و پیشوای همگان است و بزرگواری است که هیچکس از امت محمد(ص) همتای او نیست، بلکه اگر همه آنها را در کفه ای و علی(ع) را در کفه ای دیگر قرار دهند کفه علی(ع) بر آنها ترجیح پیدا می کند مانند ترجیح داشتن وزن آسمان و زمین بر یک ذره بی مقدار.
و شیعیان علی (ع) کسانی هستند که در راه خدا هیچ باکی ندارند که مرگ سراغ آنها آید، یا آنها در دام مرگ قرار گیرند و شیعیان علی(ع) آنهایی هستند که برادرشان را بر خود ترجیح می دهند گرچه در حال نیاز و حاجت باشند. و آنها کسانی هستند که خداوند در جائی که نهی فرموده آنها را نمی بیند، و جائیکه امر فرموده خالی از آنها نیست.
و شیعیان علی بن ابی طالب(ع) کسانی هستند که در احترام نمودن و بزرگداشت برادران مؤمن به مولای خود علی(ع) اقتدا می کنند.
و آنچه گفتم گفتار خودم نیست بلکه گفتار رسول خدا(ص) است و این فرمایش پروردگار است که فرموده است:" وعملوا الصالحات" یعنی بعد از اعتراف به توحید و اعتقاد داشتن به نبوت و امامت همه فرائض و تکالیف الهی را بجا می آورند، و در رأس آنها دو فریضه است:
یکی ادا کردن و پرداختن حقوق برادران دین، دوم رعایت تقیه و آشکار نکردن عقیده مذهبی خود در مقابل شیعیان خداوند برای آنکه جان و مال خود را حفظ کنند.
منبع: تفسیر امام عسکری، ج7، ص316/ بحارالأنوار، ج68 ، ص160/ تفسیر برهان، ج4، ص23
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
جان به قربان تو ای صاحب عزا، یابن الحسن

در عزای امام عسکری آید ز نای اهل دل

صد فغان همراه با شـــور و نوا یابن الحسن

آب شد شمع وجـــودش زآتش زهر ستم

خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن


 
بالا