سخنان تامل برانگیز

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
روانشناس ها چنان راحت ، تجویز می کنند : گذشته را کنار بگذارید !
یا
به گذشته فکر نکنید !
که گاهی با خود می اندیشم : شاید آن ها در دنیای ما و با این عواطف انسانی زندگی نکرده اند !

گذشته شامل لحظاتی ست که ما آن ها را دقیقه به دقیقه زندگی کرده ایم ، انقدر که ناخواگاه به حافظه مان چسبیده اند و به شکل عضو ثابتی از زندگی درآمده اند که بدون آن حافظه لنگ می زند !
مثل این که از شما بخواهند معده تان را درآورید و بی آن زندگی کنید !
نمی شود !
چون حیاتتان بدان وابسته است ...

پس با گذشته تان کنار بیایید و حتی دردهای آن را به برای خودتان تجریباتی ارزشمند بپندارید .

┘◄ کریستین بوبن
 
  • Like
واکنش ها: A.8

saghar bieber

عضو جدید
مراقب باشید به چه کسانی اعتماد میکنید...شیطان روزی یک فرشته بوده است..^^)

دوست داشتن کسی که دوستتان ندارد مانند این است که در فرودگاه منتظر کشتی بمانی....
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
سخنان گرانبها

سخنان گرانبها

 

hbigdeli

عضو جدید
"چنين نيست! محبت اگر در جاي درستِ خود اعمال شود، زيباست.
اگر محبت را نابه‌جا به‌کار بريم، نه‌تنها زيبا نيست که زشتو زشتي‌آفرين است!
"

آیا به نظرتون در زندگی مشترک هم این جمله صدق می کنه و باید عملی کرد؟؟؟؟؟؟
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی ...
باران به تو خواهد گفت کجا کاشته ای ..
پس خیر را بکار بالای هر زمینی و زیر هر آسمانی و با هر کسی .. پس تو نمیدانی کجا آن را خواهی یافت و کی؟!
زیبایی و نیکی را بکار اگرچه در غیر جایگاهش باشد ...
که کار نیک ضایع نمیشود هر جا که کاشته شود ...
پس چه زیبا است بخشش ...
شادی کسی را ندزد و قلب کسی را نشکن ...
خودتان را عادت دهید که روزهایتان
احترام ..
انسانیت ..
نیکی ..
زندگی باشد!
اثر زیبا می ماند و اگر چه شخص به وجود آورنده آن نباشد
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از خدا پرسیدم:خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟

خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،

با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی!
حتی برای یک نفر
مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی
كوچك باش و عاشق.. كه عشق می داند آئین بزرگ كردنت را
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
فرقى نمی كند گودال آب كوچكى باشى یا دریاى بیكران… زلال كه باشى، آسمان در توست
نلسون ماندلا
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاوان حرف هایی که نمی توانیم بزنیم!

تاوان حرف هایی که نمی توانیم بزنیم!

تاوان حرف هایی که نمی توانیم بزنیم…
موهای سفیدی ست که لابلای موهایمان داریم …
ولی به همه می گوییم ارثیست… !

وقتی ساعت‌ها می‌نشینی؛
و به حرفایی که هیچ وقت قرار نیست بگویی ….
فکر می‌کنی ….

اگر عقل امروزم را داشتم کارهای دیروزم را نمی کردم
ولی اگر کارهای دیروزم را نمی کردم عقل و تجربه امروزم را نداشتم !

رنجهایم را داخل کیسه ریختم و دم در گذاشتم
اما فرشتگان برایم باز فرستادند ….
معطر به عطر بهشتی؛

تا هرگز یادم نرود روزی همین رنجها بود که راه نجات را به من آموخت
همین رنجها بود که راه درست زیستن را به من هدیه داد …

رنجهایم را بوسه میزنم و در صندوق گنجهایم میگذارم
گذر زمان جواهرشان میکند …

از آنچه بر سرتان گذشته نهراسید
حتی فرار نکنید
بلکه دوستش بدارید
همان گذشته بود که امروز شما را ساخته
امروز را دریابید تا فردایی خوش بسازید.
شاد زندگی کنید.


 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ،ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ نمی ﺮﻭﯼ
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ
ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ...




"پروفسور حسابي"
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرد راجرز....جامعه شناس :


مشکلی که من با لغت "معلولیت" دارم این است که
به محض شنیدن معلولیت، همه به یادکسانی می افتند که نمی بینندیا نمی شنوند یانمیتوانندراه بروند.
در حالی که اینها اگر هم معلولیت باشد، ساده ترین شکل آن است.
آنها که احساس در وجودشان مرده است رامعلول نمیدانیم.
آنها که نمیتوانندیا نمیخواهندیا نیاموخته اند که صادقانه درمورداحساسشان حرف بزنندرا معلول نمیدانیم.
آنهاکه نمیتوانند دوستی های خوب و بلندمدت بسازند رامعلول نمیدانیم.
آنها که نمیتوانند بفهمند که درزندگی چه میخواهند رامعلول نمیدانیم.
آنها که چشمشان جزخودشان نمی بیندرامعلول نمیدانیم.
آنها که دستشان به امید نمیرسد.
و در انتظارند که دیگران امید و انگیزه را پیش پایشان قرار دهند را معلول نمیدانیم.

این "معلولیت های واقعی"
را نمی بینیم.
و از اینکه دست و پا و چشم و گوش داریم، احساس سلامت میکنیم !
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
محبت بالغانه از غنای فرد ناشی می شود، نه از تهیدستی اش؛ از رشد ناشی می شود، نه از نیاز.
فرد عشق نمی ورزد چون نیاز به وجود دیگری دارد، نیاز به کامل بودن دارد و نیازمند فرار از تنهایی فراگیر است.
فردی که بالغانه عشق می ورزد، این نیازها را در جایی دیگر و به شیوه ای دیگر مثلاً با عشق مادرانه که در مراحل ابتدایی زندگی بر او جاری شده، برآورده کرده است.
بنابراین عشق پیشین سرچشمه ی قدرت است و عشق کنونی زاییده ی قدرت.




"اروین یالوم، روان درمانی اگزیستانسیال"
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما نباید بلند ترین، با هوش ترین یا فکور ترین آدم باشید. شما باید بهترین خود باشید و بهترین کاری که می توانید انجام دهید و این چیزی است که به حساب می آید.
با سعی کردن برای این که آن چه نیستیم باشیم چه کسی را می خواهیم خوشحال کنیم؟ اگر آن چه دیگران درباره ی شما فکر می کنند را سعی کنید به نمایش بگذارید، جلوی پیشرفت خود را گرفته و تقلیدی رنگ پریده و بی ارزش از دیگران خواهید شد.




منبع:
کتاب: در جستجوی خوشبختی
نوشته ی: جی. پی. واسوانی
مترجم: شهناز مجیدی
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک انسان کامل انسانی ست که از هردو وجه زنانگی و مردانگی روحش بهره می برد اگر خداوند ما را اینطور آفریده پس بایدخوب از آن استفاده کنیم
اگر قرار است جایی عشق بورزیم
اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم
اگر قرار است یک بحران روحی را به سختی طی کنیم
اگر قرار است جاهایی زیبا پسند و حساس باشیم
و در همه موقعیت ها نگاه نکنیم زن هستیم یا مرد
آنچه روحمان تشنه ی اوست را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم
وقتی بپذیرید که هم در شخصیتمان زن هستیم و هم مرد، آنوقت اگر در جایگاه یک مرد نیاز پیدا شود با کسی هم دردی کنید می توانید
و در جایگاه زن وقتی ناگهان در بحرانی بخواهید مثل مردان مشکلتان را حل کنید کاملا توانایید.



یونگ
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺩ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ
ﻫﺮ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﯾﺎ ﻣﻨﻔﯽ، ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ
ﭼﻮﻥ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ، ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ ﻭ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺍﺳﺖ.
ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎ ﻭ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.
ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯﻣﺎ
ﺁﻧﭽﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﯾﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﻃﺒﻖ ﻣﯿﺜﺎﻕ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦﺧﻮﯾﺶ ﺩﺍﺭﻧد.

ﻫﻨﮕﺎﻣﯿ ﮑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ ،ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺷﻤﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ مسئله ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﺎﺟﺮﺍیی ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﯾﺪ
ﭼﻮﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻄﺎﮐﺎﺭ ﺟﻠﻮﻩ ﮐﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﯿﺪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ ﺍﺯ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺧﺸﻢ ،ﺣﺴﺪ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻏﻢ ﺩﺭ ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ

ﺍﯾﻦ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﻣﯿﺜﺎﻕ ﺍﺳﺖ


ﺍﺯ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﻣﯿﺜﺎﻕ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺴﺎﺯﯾﺪ، این گونه ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﮐﺮﺩ
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﯿﺪ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﺸﺖ ﺷﻤﺎ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻨﺪ ﻭ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ
ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﯿﺐ ﻭ ﺯﻫﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ .

ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺯﻫﺮ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺭﺍ ﻧﻨﻮﺷﯿﺪ ،ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺳﺘﻨﺪﻩ ﺻﺪﻣﻪ ﺯﻧﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺷﮏ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ



ﺩﻭﻣﯿﻦ ﻣﯿﺜﺎﻕ

‏( ﭼﻬﺎﺭ ﻣﯿﺜﺎﻕ|ﺩﻭﻥ ﻣﯿﮕﻮﺋﻞ ﺭﻭﺋﯿﺰ)
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهربان دوست
ما همه یک جادوگریم
کلام ما جادوی ماست

ما می توانیم با کلام خود طلسمی را به گردنی بیاویزیم و یا طلسمی را باطل کنیم
کلام جادوی خالص است و مقتدرترین موهبتی که ما انسان ها داریم
اما از آن علیه خود نیز استفاده می کنیم

سو استفاده از کلام یعنی جادوی سیاه..
غیبت بدترین نوع جادوی سیاه است،چون زهر خالص است.

معصومیت در کلام مصونیت به همراه دارد.
اگر شما با کلامتان مرتکب گناه نشوید،آن وقت ذهنتان دیگر برای کلماتی که ناشی از جادوی سیاه هستند ،خاک حاصلخیزی نخواهد بود

با معصومیت در کلام میزان عشق به خود را می سنجید
با خود میثاق ببندید :من با کلام خود گناه نمی کنم .اگر این بذر را تغذیه کنید به مرور که در ذهن شما رشد می کند بذرهای عاشقانه دیگری را بوجود می آورد.
از جادوی سفید استفاده کنید
کلام را برای شریک کردن دیگران در عشق به کار ببرید
از خود شروع کنید
بگویید :چقدرخود را دوست دارم ،چقدر شگفت انگیز هستم
با کلام خود گناه نکنیم.
این اولین میثاق است




(چهار میثاق ،اثر دون میگوئل روئیز )
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
. . گریز از خویشتن
. . گریز از خویشتن
برخی گمان می کنند با تغییر محل سکونت، آدمهای تازه دور خود جمع کردن، تغییرشغل یا مسافرت می توانند از شرّ مشکلاتشان خلاص شوند
فراموش می کنند که هر جا بروند خودشان را همراه میبرند.
نمیتوانیم از آنچه که هستیم فرار کنیم
اگر در شیکاگو افسرده باشیم، در لوس آنجلس هم احساس افسردگی خواهیم کرد .
با تغییر صحنه ممکن است مدتی اوضاع بهتر بنماید. با این حال رفته رفته همان رفتارهای پیشین را در پیش خواهیم گرفت، همان کمبودها همان روحیّه، همان احساسها باز به سراغمان خواهد آمد.
این امر در عشق هم صادق است ...
به زعم خودمان انتخابمان نادرست بوده است، بنابراین توقّف می کنیم و با کس دیگری همسفر می شویم
روز از نو روزی از نو !
باز هم چندی احساس خوشبختی میکنیم و با کسی دیگر همسفر می شویم.
دیری نمیگذرد که در میابیم هنوز اندرخم همان کوچه ی اوّلیم، مضطرب ناخوشبخت و زیاده خواه...
دگرگونی ها را باید در درون محقّق کنیم نه در بیرون . همین است و بس
میتوان انتخاب کرد،
اما نمیتوان از رنج حاصل از انتخاب در امان ماند.




ژوفین هارت

برگرفته از کتاب زاده برای عشق
اثر لئو بوسکالیا
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو شبحی که هر روز صبح با شما دست به یقه می شوند!!!


کهن الگوی قهرمان هر روز ظاهر میشود؛ وقتی صبح از خواب بیدار میشویم حضور دارد.
صبح وقتی از خواب بیدار میشویم، دو شبحِ خرابکار نيز در کنار تخت ما هستند، و هر یک میخواهند ما را در آن روز به عنوان غذا بخورند.
اولی، "ترس" است که به ما میگوید: "من بیش از حد بزرگ هستم. من بیش از حد ترسناک هستم. و تو بیش از حد کوچکی. تو نمیتوانی کاری انجام دهی."
دومی، خستگی و رخوت (یا لِتارژی) است.
در ذهن داشته باشید که "لِتار"، یکی از چهار رودخانه جهان زیرین است و وقتی از آب آن بنوشید، سفر را فراموش میکنید.
شبحِ "خستگی و رخوت" میگوید: "راحت باش. فردا هم روز خداست. فعلاً چيزي بخور و خوش باش. فردا دوباره می بینمت."

هر یک از این دو شبح ميخواهند زندگی شما را ببلعند. بی توجه به این که امروز چه کاری انجام دهید، آنها دوباره فردا حضور خواهند داشت، دوباره فردا سر و کله شان پیدا خواهد شد.
ترس و خستگی «دشمن» هستند.
نها در دنیای بیرون نیستند، بلکه درون ما هستند، درون اتاق خواب ما هستند، درون زندگی ما هستند.



جیمز هالیس | روانکاو یونگی نویسنده کتاب مرداب روح
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه آب‌هاي دنيا هم نمي‌توانند يک کشتي را غرق کنند ، مگر اينکه در داخل کشتي نفوذ کنند .
بنابراين تمام نکات منفي دنيا روي شما تأثير نخواهد داشت ، مگر اينکه شما اجازه دهيد .
آدم‌هايي که شما را بارها و بارها مي‌آزارند ،
مانند کاغذ سمباده هستند . آن ها شما را مي‌خراشند ،
اما در نهايت اين شما هستيد که صيقلي و براق خواهيد شد وآن ها مستهلک و فرسوده .
محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی ودستهای خودت خیس نشود
چه زیباست
بی قیدوشرط عشق بورزیم
بی قصدوغرض حرف بزنیم
بی دلیل ببخشیم
وازهمه مهمتر
بی توقع
به تمام موجودات
محبت کنیم...
عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند
اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد.







"هلن کلر "
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
. . گریز از خویشتن
. . گریز از خویشتن
برخی گمان می کنند با تغییر محل سکونت، آدمهای تازه دور خود جمع کردن، تغییرشغل یا مسافرت می توانند از شرّ مشکلاتشان خلاص شوند
فراموش می کنند که هر جا بروند خودشان را همراه میبرند.
نمیتوانیم از آنچه که هستیم فرار کنیم
اگر در شیکاگو افسرده باشیم، در لوس آنجلس هم احساس افسردگی خواهیم کرد .
با تغییر صحنه ممکن است مدتی اوضاع بهتر بنماید. با این حال رفته رفته همان رفتارهای پیشین را در پیش خواهیم گرفت، همان کمبودها همان روحیّه، همان احساسها باز به سراغمان خواهد آمد.
این امر در عشق هم صادق است ...
به زعم خودمان انتخابمان نادرست بوده است، بنابراین توقّف می کنیم و با کس دیگری همسفر می شویم
روز از نو روزی از نو !
باز هم چندی احساس خوشبختی میکنیم و با کسی دیگر همسفر می شویم.
دیری نمیگذرد که در میابیم هنوز اندرخم همان کوچه ی اوّلیم، مضطرب ناخوشبخت و زیاده خواه...
دگرگونی ها را باید در درون محقّق کنیم نه در بیرون . همین است و بس
میتوان انتخاب کرد،
اما نمیتوان از رنج حاصل از انتخاب در امان ماند.




ژوفین هارت

برگرفته از کتاب زاده برای عشق
اثر لئو بوسکالیا

چرا ما آدما انقدر که دنبال دیده شدن از طرف دیگرانیم، به دنبال دیده شدن از طرف خدا نیستیم؟؟؟؟
چرا با این حال همیشه ازش طلبکاریم؟
چرا زبونی میگیم همه چی دست خداست و اون قادر مطلقه اما واسه حل مسائلمون دست به دامن اینو اون میشیم؟
 

مخی گیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت
که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد.
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،
تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت:
مادمازل من لئون تولستوی هستم . زن که بسیار شرمگین شده بود ،
عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید
 
آخرین ویرایش:

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻋﺸﻖ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺻﻲ ﻧﻴﺴﺖ . ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻋﺸﻖ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻋﺸﻖ ﻫﻴﭻ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﺎ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺷﺨﺼﻲ
ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﻋﺸﻖ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻮﻥ ﺭﺍﻳﺤﻪ ﺑﺎﺷﺪ . ﮔﻞ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺭﺍﻳﺤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﻲ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪ، ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﻧﺪﺍﻧﺪ . ﺣﺘﻲ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻫﻴﻤﺎﻟﻴﺎ ﻛﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮔﻞ ﻣﻲ ﺷﻜﻔﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻳﺤﻪﻣﻲ ﭘﺮﺍﻛﻨﻨﺪ.
ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯ ﺗﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻮﺩ ﻋﺸﻖ ﺷﻮﻱ . ﻧﻪ ﺣﺘﻲ
ﻋﺎﺷﻖ، ‌ ﺑﻠﻜﻪ ﺧﻮﺩ ﻋﺸﻖ
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ . ﺭﻭﺯ ﺭﺍﺯﮔﺸﺎﻳﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ‌ ﺭﻭﺯﻱ
ﻛﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﻳﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﻳﺎ ﺷﻮﺩ .



ﺍﻭﺷﻮ
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرگز هرگز هرگز هیچ مردی، هیچ زنی را و هیچ زنی، هیچ مردی را نه عوض کرده و نه درست کرده است .... این تحفه ای که شما مي بينيد ده بیست درصد بدتر مي شود که بهتر نمي شود
بنابراین اگر با ده بیست درصد خرابتر شدن، مي توانيد او را بپذیرید، مباركتان باشد، اگه نه برويد دنبال كارتان و رهايش كنيد
قوی کسی است که، نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!

هر گاه زندگی را جهنم دیدی
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد هر آن ممکن است شبی فرا رسد
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،

پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "



دکتر هلاکویی

 

parastoo mohajer

عضو جدید
امید

امید

هر گاه که روحمان با امید درآمیزد
جسم نیز توانایی های غیر قابل باور را بروز خواهد داد .......
 

masou2169

عضو جدید
تصمیم بگیرید که چه میخواهید ومشخص کنید که چه عاملی مانع رسیدن به آن خواسته است...آنتونی رابینز
 

elahe.s.h

عضو جدید
زندگی داستانیه که پر از درد و رنجه. این قانونشه..واسه همه هم وجود داره..اون بچه ای که تو افریقاس و غذایی برای خوردن نداره یطور درد میکشه، اونی هم که تو امریکاس و تو امکانات غلط میزنه یه درد دیگه داره.. وقتی گلی میخاد بشکفته باید ساقه خودشو بشکنه و شکوفاشه..تولدت توآم با درده.. وقتی ما حقیقت زندگی رو قبول کنیم، بعد با ارامش و به درستی میتونیم مشکلاتمونو حل کنیم.
 

Similar threads

بالا