سبک های هنر و معماری درگذر رمان

amin_120

عضو جدید
معماری اکوتک

معماری اکوتک

معماری اکوتک

در معماری معاصر ، تغییراتی که با توجه به معیارهای زیست اقلیمی و پایداری پدید می آیند ، هر روز اهمیت بیشتری می یابند . سخن از پایداری در معماری را می توان به تصور و طراحی ساخت و سازهای آینده تعبیرکرد ، آن هم نه تنها با پایداری فیزیکی ساختمان ، بلکه با پایداری و حفظ این سیاره و منابع انرژی آن . به این ترتیب اینگونه به نظر می رسد که می توان پایداری را بر طبق الگویی تصورکرد که درآن منابع و مصالح دردسترس ، بیش از هدر دادن یا نادیده گرفتن شان ، با کارایی بیشتری به کارگرفته شوند . به طورخلاصه منظور از اکولوژی یا بوم شناسی ساختمان این است که بر قابلیت ساختمان برای تلفیق عوامل محیطی و جوی ، و تبدیل آنها به صورت کیفیت های فضایی و آسایش و فرم ، تمرکز گردد.


هدف از معماری اکو- تک ( اکولوژی + تکنولوژی ) علاوه بر استفاده حداکثر از عوامل طبیعی و محیطی به همراه فن آوری روز ، بالابردن سطح کیفیت زندگی برای آیندگان است .
معماری اکوتک
کاربرد روز افزون و گریز ناپذیر تکنولوژی صنعتی و سپس تکنولوژی الکترونیک موجب شد که گروهی از معماران و شهرسازان در پی یافتن راه حلهایی برای آشتی دادن تکنولوژی پیچیده با طراحی و مسائل محیطی باشند . به همین سبب کاربرد تکنولوژی پیچیده وکم توجهی به مسائل محیطی درطراحی و احداث فضاهای معماری و شهری چندان دوام نیاورد و به ویژه پس از مسئله بحران انرژی ، موضوع هماهنگ سازی فضای معماری با محیط طبیعی مورد توجه قرارگرفت و معماری اکوتک به تدریج جایگزین معماری های تک گردید .​

نحوه و چگونگی استفاده از تکنولوژی بالادرهماهنگی با محیط طبیعی در همه انواع بناها یکسان نبوده و نخواهد بود ، در برخی بناهای مهم و شاخص معماری و شهری ، گاه از آخرین ابداعات فنی استفاده می شود به گونه ای که به نظر می رسد استفاده از آن روشها برای کشورهای در حال توسعه در دوره معاصر چندان مقدور نیست ، اما تجربیات کشورهای اروپائی در برخی از زمینه ها به ویژه درمورد بعضی از بناهای کوچک مانند واحدهای مسکونی می تواند بسیار سودمند باشد .
معماری اکوتک وفن آوری پیشرفته
بیان و ابزار دستاوردهای علمی و فنی ، همواره از وظایف معماری مدرن بوده است . مدرنیستهای اولیه نظیر لوکوربوزیه و گروپیوس ، به فن آوری به مثابه نیرویی که تغییر را موجب می شود ، توجه می کردند و بنابر همین ملاحظات بود که انسان آن را در معماری از آن خود ساخت و مورد ستایش قرارداد .
“تولید فرآیندهای صنعتی منطقی به صورت ساخت و سازهای ساختمانی ، منجربه محیطهای خنثی ، انعطاف پذیر و بی مصرف شده و درکل به صورت سبکی پیچیده و مبهم درآمده است . خوشبختانه حساسیت در برابر چنین وضعیتی ، روابط گسترده تر ازجمله ساخت مکان ، تفاهم اجتماعی ، مصرف انرژی ، شهرسازی و آگاهی زیست محیطی را به وجودآورده به طوری که امروزه اکوتک را در برابر های تک قرارداده است .”[۱]
نکته تعیین کننده دیگر در مورد این رویکرد خاص ، تعامل خلاق بسیاری از رشته های تا پیش از این نیمه وابسته به هم است . برای نمونه مهندسی ساختاری و تأسیسات ، مصالح ساختمانی ، علوم کامپیوتری و زیست محیطی به نوعی معماری انجامیده است که دامنه وسیع تری از تجربیات گوناگون را در اختیار ما می گذارد که تا پیش از این هرگز ممکن نبود ؛ ونیز نوعی معماری که می تواند با نیازهای متغیر جامعه معاصر سازگار شود . ریچاردراجرز ، که می توان از او به عنوان یکی از معماران آگاه و بصیر امروز نام برد ، می گوید : ” خلق معماری که فناوری جدید را در برداشته باشد ، مستلزم گسستن از ایده جهان ایستای افلاطونی است ؛ جهانی که باشیء متناهی عالی ای بیان می شود ، که نه چیزی را می توان به آن افزود و نه از آن جدا کرد . “[۲] واین برداشتی است که از آغاز تا به امروز بر معماری تسلط داشته است .
به هر حال روابط معمارانه ، اجتماعی و فن آورانه از نوعی معماری با عنوان معماری اکو-تک خبرمی دهد ، که طیف گوناگونی از ساختمانها را دربرمی گیرد .
در برخی کتابها ، اینگونه ساختمانها را با عنوان های بیان ساختاری ، مجسمه سازی بانور ، صرفه جویی در انرژی ، واکنش های شهری ، ساخت اتصالات ، و نمادگرایی شهری دسته بندی و معرفی کرده اند . یکی از وجوه مشترکی که در میان تفسیر وتوجیه این نوع معماری میتوان به آن اشاره کرد ، این است که معماری و فناوری می توانند از هم یاد بگیرند .

تکنولوژی به مثابه ضرورتی در معماری
تکنولوژی نوین به اضافه روشهای جدید فروش ، انبوه فراوانی از روشهای ساختمانی جدید و مصالح جدید را به میدان آورده است . معماران که انسانهای روبه رشد بوده و طبق روال محض طبیعت ، نسبت به موج مدهای جدید به منظور روشن شدن راههای نوین حساس می باشند ، انتخاب راههای نوین را بر راههای کهنه ترجیح داده اند . درستی بسیاری از این انتخابات عملاً به اثبات رسیده است ، و خیلی از آنها هم از نظر ساختمانی ، ازنظر زیبائی نما و یا از نظر بالا بودن هزینه
نگهداری با ناکامی قرین بوده اند . وانگهی هیجان ناشی از نوآوری برای مدتی ، خاطر طراحان را از جنبه های کیفی کار منحرف می نموده است . حال این وضع در حال بازگشت به حالت تعادل است . در معماری هم ، مانند ریاضیات در زمینه کشف معانی و ایجاز گفتنی بسیار است . تکنولوژی ، نه ارباب معماران و نه بازیچه دست آنهاست بلکه فقط در خدمت آنها می باشد .
طبیعت الهام بخش
سازه باید تابع قوانین طبیعت و تأمین کننده الزامات آن باشد و به طبیعت احترام بگذارد . هر نوع توسعه یا پیشرفت در مهندسی ساختمان فقط به کمک این قوانین امکان پذیر است . نوعی سادگی ذاتی درطبیعت وجود دارد که اگر بتوان آنرا در طراحی سازه به کاربست ، می توان مطمئن بود که ساختمانی موزون و زیبا بوجود خواهد آمد . طبیعت به ما درس طراحی سازه می آموزد . طبیعت با قوانین جاری درون خود راههایی را نشان می دهد که می توان با استفاده از آنها با کمترین اجزا ، ترکیبات متنوع و بی انتها از فرمهای سازه ای را بوجود آورد . روشها و ایده های جدید درطراحی سازه را می توان از طبیعت آموخت . بلورهای برف نمونه اعجاب آمیز از این توانائی طبیعت هستند . بلور برف دارای فرمی شش وجهی ، متقارن و یکنواخت است و می تواند الگوهای نامحدودی ایجاد کند که هیچکدام تکراری نیستند . هردانه بلوربرف منحصر به فرد است و در عین حال الگوهای گوناگونی درون خود دارد . بلور برف نتیجه اعجاز طبیعت درصرف کمترین مقدار انرژی و مواد برای شکل گیری آن درتعامل با شرایط محیطی ، دما ، رطوبت ، سرعت باد و فشارجو است . طبیعت فرمها و سازه هایی را بر اساس اصل استفاده از کمترین انرژی خلق می کند .
معماری و صرفه جویی در انرژی
امروزه استفاده کنندگان از ساختمان ، چه در منزل و چه در محیطهای کاری ، نیاز به راحتی و آسایش دارند . و این امر موجب مصرف زیاد انرژی در بخش خانگی شده است . انسان اکنون از لحاظ صرفه جویی در انرژی در موقعیتی بحرانی قرار دارد . برای اجرای استانداردها و معیارهای دائمی صرفه جویی در انرژی ، تعیین وکنترل دقیق مصرف انرژی در ساختمان ، امری حیاتی است .
معماری و مسائل جهانی زیست محیطی
مفهوم معماری هماهنگ با طبیعت ، اندیشه تازه ای نیست . برای نمونه ، ژاپنی ها در پی جست وجوی دستیابی به فضای داخلی مطلوب ، استفاده کارآمد از انرژی و همچنین محیط زیست سالم جهانی ، بار دیگر نظری به شیوه های کهن تفکر درباره ساختمان افکندند . در ژاپن روابط حسنه میان زمین و ساختمان ، و میان دیوار بیرونی و محیط طبیعی اطراف ، از جمله تشریک مساعی های دیرینه به شمار می آید . درسنت های معماری ژاپنی ، کاربرد و فرم ساختمانها ، از کلبه های الواری گرفته تا معابد بزرگ ، با محیط طبیعی در هم تنیده شده است . توجه به طبیعت به مثابه نیرویی غریب که باید از ساخت و ساز دور بماند ، اندیشه ای است که از گسترش صنعتی به این سوشکل گرفت .
به هرحال دگرگون سازی سنت های ساخت و ساز، به گونه ای که بتوان آنها را به شکلی شایسته و مطلوب درطراحی مدرن به کاربست ، نیاز به درک انسان از کل چالش های بغرنجی دارد که درگذشته هیچگاه وجود نداشت .
شهرهای امروز ، در سرتاسر جهان ، با مخاطراتی همچون گرم شدن کل جهان ، تخریب لایه ازن و باران های اسیدی ، که ناشی از مصرف بیش ازحد انرژی و دیگر منابع طبیعی است ، مواجه اند . اینگونه معضلات را می توان با استفاده کمتر از انرژی ، از طریق بکارگیری شیوه هایی مبتکرانه ، تا حدودی جبران کرد . برای دستیابی به این امر ، باید کاملا مشخص شود که چگونه مسئله ساخت می تواند در هر مرحله از عمر ساختمان بر محیط زیست جهانی تأثیر بگذارد . از این منظر ، باید همواره تجزیه و تحلیل هایی درروند” ارزیابی چرخه زیستی ” صورت پذیرد . درعین حال باید بازنگری های ریشه ای در طرح ریزی فضاهای داخلی ساختمان انجام گیرد . درساختمانهای مدرن از آنجا که کارآمدی از دیر باز همواره مد نظر بوده است ، ساخت فضا با توجه به استفاده از نور و همچنین کنترل های حرارتی ، اکنون امری بدیهی و قطعی به نظرمی آید .
از حفاظت تا سازگاری با طبیعت
با نگاه به آنچه در زمینه معماری انجام گرفته می توان پی برد که عرف طراحی ساختمان درطول زمان تغییرکرده است ؛ از مسدود کردن محیط خارج برای حفاظت از فضاهای داخل گرفته تا قراردادن طبیعت و انرژی های طبیعی در طرح . به طور مثال می توان به استفاده مجدد ژاپنی ها از رخبام های عمیق و دریچه های شوجی که از شیشه مخصوص ساخته شده اشاره کرد که هر دو از شیوه های معماری سنتی ژاپن است که با اقلیم آنها تناسب دارد . البته ناگفته پیداست که شیوه های معماری سنتی را نمی توان به آسانی یا به شکلی جبری برای مردمی که به روابط منطقی موجود در محیط زیست ، یا به زندگی درساختمانهای بلند مرتبه خوگرفته اند ، به کاربست .
تهویه ، نوردهی و دیگر سیستمهای مکانیکی ، فن آوری های گسترده ای هستند که هم ساکنان و هم معماران از آن بهره مند می گردند . تهویه طبیعی با امکان جریان هوا از سقف ، تهویه مطبوع از طریق پالایش شبانه و دمیدن هوا از زیر کف ، کنترل نور و نظایر اینها ، دستاوردها و اشکال نوآورانه ای هستند که ضمن اعمال و رعایت آنها در برخی ساختمانها ، توانسته اند انرژی و منابع طبیعی همچون گرما و نورخورشید ، باد ، انرژی گرمایی زمین و آب باران را مورد استفاده قرار دهند . در این میان روشهای مکانیکی گوناگونی نیز برای صرفه جویی در انرژی و سیستمهای جدید تولید آن ، که حداقل تأثیرات ناسازگار با محیط را داشته باشند ، بکارگرفته شده است .
طراحی ساختمان سبز نیز جایگزین مناسبی برای ساختمانهای اداری با سیستم تهویه و مصرف زیاد انرژی وکوششی جدی برای مقابله با مشکل آلودگی هوا و مصرف بالای انرژی در اینگونه ساختمانها می باشد . شکل این ساختمانها در نتیجه آزمایشهای تونل باد و با استفاده از مدلهای نمایشی ازساختمانهای اطراف به دست می آید .
اهداف معماری اکوتک
برخی از معماران برای ایجاد پیوند و هماهنگی بین انسان و محیط طبیعی از طریق فضای معماری به فکر استفاده از مصالح و مواد طبیعی و در مواردی کاربرد روشهای بومی افتادند و خصوصیات مصالح سنتی را از نو شناختند . ” معماری بومی که نتیجه پذیرش معیارهای معماری مردمی ، به عنوان روش طراحی توسط مهندسان معمار می باشد . این معماری وسیله ای برای ادامه ارزشهای ریشه دار، در یک بافت نوین است .”[۳]
معماری اکوتک با هدف حفظ محیط زیست بر موارد زیر تأکید دارد :
- کاهش اتلاف و پخش انرژی در محیط
- کاهش تولید تأثیر گذارنده ها بر سلامت انسان
- استفاده از مواد قابل بازگشت به چرخه طبیعت
- رفع سموم مواد
اصل طراحی در این سبک بر این اصل استوار است که ساختمان ، جزئی کوچک از طبیعت پیرامونی است و باید به عنوان بخشی از اکوسیستم عمل کند و در چرخه حیات قرار گیرد . معماری اکوتک ، طراحی است مردمی و لذا کیفیت فضاهای داخلی ساختمان اهمیت ویژه ای می یابند . حال این سئوال مطرح است که کیفیت خوب چگونه حاصل می آید ؟ بدون تردید کیفیت مطلوب بدون توجه به طبیعت ، نورگیری مناسب فضاها و تهویه مطبوع فراهم نمی آید . در ضمن از آنجا که پایداری و ماندگاری خود ساختمان به عنوان یک پدیده مد نظر است ، لذا ساختن با کیفیت بالا و استفاده از مصالحی با قابلیت ماندگاری طولانی نیز باید در نظر گرفته شود . رسیدن به چنین شرایطی با استفاده از مدیریت کارآمد و به کار گیری آخرین تکنولوژی ها صورت می گیرد . دستیابی به استانداردهای بالای کیفیت ، امنیت و آسایش که در واقع سلامت انسان ها را تأمین می کند از مهمترین اهداف معماری اکوتک است . در ضمن این نکته را نباید نادیده گرفت که بهره گیری از تجربیات گذشتگان در بهبود کیفیت معماری، راهگشای دستیابی به طراحی پایدار خواهد بود .
بهبود کیفیت معماری در طراحی اکوتک در راستای نیل به یک هدف صورت می گیرد و آن هم آسایش است . نکته مهمی که در این نوع معماری مورد توجه قرار می گیرد ، آن است که تمامی عوامل دخیل در آسایش ، مرتبط با هم و به صورت یک سیستم واحد در نظر گرفته می شود . آنچه زیر مجموعه آسایش در معنای عام آن قرار می گیرد عبارتند از : آسایش ، آرامش ، امنیت ، ایمنی و سلامت .
آنچه به تفصیل پیرامون معماری گفته شد ، نشان دهنده نوعی نگرش به معماری است که بر چند نکته اساسی اشاره دارد : ۱- کیفیت گرایی ۲- توجه به آینده ۳- توجه به محیط ، لذا معماری اکوتک یک سبک فرمال و برگرفته از شرایط زودگذر و هیجانات آنی نیست ، بلکه در بطن خود واجد مفاهیم عمیقی است که پیوند دهنده انسان ، طبیعت و معماری است .
اکوتک و رابطه آن با طبیعت
رابطه بین اکوتک و طبیعت را در قالب شرح یک نمونه از کارهای معمار نام آور این سبک ، نورمن فاستر بررسی می کنیم .
نورمن فاستر یکی از نام آورترین معماران عصر حاضر و از چهره های شاخص سبک اکوتک است . طرح وی برای بازسازی رایشتاگ (پارلمان جدیدآلمان) در برلین درسال ۱۹۹۳به عنوان برنده اول اعلام شد . فاستر در طرح خود یک گنبد شیشه ای به جای گنبد تخریب شده پارلمان درجنگ جهانی دوم در نظر گرفت .
این گنبد جدید از چند نظر حائز اهمیت است . اول اینکه در داخل گنبد دو رامپ مارپیچ قراردارد که به سکوی فوقانی برای تماشای مناظر اطراف ختم می شود ، لذا مردم به صورت نمادین بربالای سر نمایندگان خود صعود کنند .

از طرفی هنگام شب گنبد ازطریق تالارمجلس روشن می شود و به صورت گنبدی نورانی می درخشد که نشانه ای از قدرت و توانایی پروسه دمکراتیک در آلمان فدرال است .
دوم اینکه از نظر اقلیمی در تابستان تهویه طبیعی تالار نمایندگان از طریق گنبد شیشه ای صورت می گیرد و در زمستان نیز هوای گرم که از تالارمجلس به فضای زیر گنبد صعود کرده بازیافت و مجدداً مورد استفاده قرار می گیرد و سوم اینکه آینه های وسط گنبد ، روشنایی طبیعی و تصویر مردم را به تالار نمایندگان منعکس می کنند .
ازدیگرموارد اقلیمی که درطرح باسازی این ساختمان در نظر گرفته شده می توان به موضوعات زیر اشاره کرد :
- سلولهای خورشیدی فتوولتیک با۳۰۰ متر مربع مساحت بر روی بام جنوبی ساختمان برای تـأمین برق .
- پنجره های هوشمند برای تهویه هوا .
- استفاده از سوخت تجدید شونده بیوگاز برای تولید برق بدون آلودگی که از انتشار۹۴% تولید دی اکسید کربن ممانعت می کند.
- طراحی یک نقاب متحرک در زیر گنبد شیشه ای که حرکت آن توسط کامپیوتر تنظیم شده و از تابش و انعکاس مستقیم نورآفتاب به داخل تالار مجلس جلوگیری می کند .
- ذخیره شدن حرارت اضافی در قسمتهای مختلف ساختمان دریک مخزن طبیعی که آب گرم برای گرمایش راتأمین می کند .
ذخیره شدن آب سرد درلایه های زیر زمین برای تأمین سرمایش در تابستان .
هم اکنون معماران سبک اکوتک طلایه داران استفاده از عوامل اقلیمی در ساختمان هستند و همواره ابتکارات و ابداعات جدید از طرف آنها در این زمینه ارائه می شود .
[۱] - فصلنامه معماری ایران ، دوره دوم ، شماره ۵ ، تابستان ۱۳۸۰ ، صفحه ۶
[۲] - فصلنامه معماری ایران ، دوره دوم ، شماره ۵ ، تابستان ۱۳۸۰ ، صفحه۶
[۳] - یک تئوری نوین درمعماری ، بروس آلسوپ ، پرویزفروزی ، انتشارات دانشگاه تهران
 
آخرین ویرایش:

amin_120

عضو جدید
معماری پست مدرن

معماری پست مدرن

معماری پست مدرن
تفکر پست مدرن هر گفتگو را به جای آنکه مکالمه یا دیالوگی بیند و شریک بداند ، آنرا نوعی بازی و رویارویی بین دو رقیب می داند. در این تفکر اجتماع همگانی و جهانی به هیچ وجه یک آرمان با ایده آل محسوب نمی شود.
پست مدرنیسم پیکره پیچیده و در هم تنیده و متنوعی از اندیشه ها ، آرا و نظریاتی است که در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی سر برآورد و بعدا اندیشه های دیکانستراکشن (Deconstruction) و مکاتب فکری غرب از جمله فمینیسم و پسا استعمارگرایی و غیره جز واژه پست مدرن فلسفی مطرح شدند.
پست مدرنیسم در سراسر اروپا و ایالات متحده به ویژه در محافل آکادمیک و در میان دانشگاهیان ، معماران ، هنرمندان و حتی مجریان برنامه ها و تبلیغات و رسانه های گروهی و مطبوعات اشاعه و گسترش یافت . واژه پست مدرن گفتمان های فراوان و متعددی را در پی داشته است ، روندی که همچنان ادامه دارد. هابرماس معتقد است که ، کاربرد ” پسا ” بیشتر تداوم جریانی را ثابت می کند ، نه پایانش را ، همانطور که مقصود جامعه شناسان از واژه پسا صنعتی را نشان می دهد و نه پایانش را.
در تفکر پست مدرن تاکید بر وجه محلی یا بومی در مقابل قطب بندی جهانی و فردی ، عینی و ذهنی پیشی می گیرد و بر اساس همین دیدگاه است که با زیربنایی نامتجانس و ناهمگن ، امور نا متوافق ، بی ثباتی ها و ناپایداری ها ، گسست ها وتضادها تاکید دارد .
تفکر پست مدرن هر گفتگو را به جای آنکه مکالمه یا دیالوگی بیند و شریک بداند ، آنرا نوعی بازی و رویارویی بین دو رقیب می داند . در این تفکر اجتماع همگانی و جهانی به هیچ وجه یک آرمان با ایده آل محسوب نمی شود . تلاش مداوم هستند این است که ” بس کنید دیگر ، بگذارید همینطور بماند .” یا ” دست از معنی سازی بردارید . ”

در تفکر پست مدرن هنر صرفا یک تجربه زیبا شناختی نیست ، بلکه روش شناخت جهان است.
ویژگی شاخص هنر پست مدرن تاکید بر کلیشه ، تقلید هزل آمیز ازسبک های مختلف و اختلاط و امتزاج رنگ های مختلف کولاژ (Collage) است.
هنر دردنیای پست مدرن نه تعلق به چار چوب ارجاعی و معیار داوری خاصی است و نه به پروژه یا اتوپیای خاصی تعلق دارد . ایهاب حسن نظریه پرداز پست مدرن با ترسیم و ارائه جدولی از تمایزات بین دو جنبش مدرنیسم و پست مدرنیسم به طراحی و نقشه پردازی درباره معدوده ها و مرزهای اندیشه پست مدرن اقدام کرده است .
جدول تمایز مدرنیسم و پست مدرنیسم از دیدگاه ایهاب حسن
مدرنیسم ……………………… پست مدرنیسم
ـ(صورت) صورت ربطی ، صورت بارز) …… ضد صورت (صورت فعلی ، صورت بسته
ـ هدف ………………………………………… بازی
ـ طرح )نقشه)…………………………………⠠??….. شانس (تصادف(
ـ سلسله مراتب …………………………………………. فرآیند / اجرا / رخداد
ـ حضور ………………………………………… غیاب
ـ تمرکز ………………………………………. پراکندگی
ـ ژانر / مرز ………………………………………… متن / بین متن
ـ ریشه / عمق ………………………………………… (ریشه کاذب / (ریزوم / سطح
طراحان پست مدرن بر این عقیده هستند که به راحتی می توان تاریخ را دور زد و تاریخ معماری را به شیوه هایی اصیل ، تازه و بدیع مجددا به هم پیوند بزنند . آنان عموما جنبش های خود را در راستای حرکت های جدایی طلب و فرقه گرایانه سوق دادند و ازجنبش های وسیع و گسترده حقوق مدنی و پیوند های انسانی ، که می توانستند موجب رشد ،ارتقا و استعلای محدوده ها و عرصه فعالیت های گروهی گردند ، دوری می جستند .
پستمدرنها فرانسوی این نوع نگرش به جهان را به مثابه کشفی چشمگیر و کلیدی برای آزادی و سعادت در دنیای جدید پلورالیستی و چند خدایی ارائه می کنند .
همانگونه که قبلا متذکر شدیم اندیشه پست مدرنیسم سمت و سو و جهت گیری واحدی ندارد . بلکه در جهان متعددی سیر می کند ، مضامین آن چندان با هم سازگار نیستند بلکه در اکثر موارد دچار تناقض ها و ابهام های آشکاری هستند .
یکی از اساسی ترین مضامین مبحث پست مدرن حول واقعیت یا فقدان واقعیت یا چندگانگی واقعیت می چرخد. هیچ انگاری مفهومی نیچه ای است که با معنای سیال و بی ثبات از واقعیت رابطه ی تنگاتنگی دارد . شعار ” مرگ خدا ” ی نیچه به این معنی است که دیگر نمی توانیم به هیچ چیز یقین داشته باشیم . اخلاق دروغ است و حقیقت افسانه . از مهمترین مضامین پست مدرنیته می توان به موارد زیراشاره کرد :
۱- تردید در این باره که هرگونه حقیقت انسانی ، بازنمایی عینی و ساده ای از واقعیت است .
۲- توجه و تاکید بر نحوه کاربرد زبان از سوی جوامع برای ساختن واقعیات مورد نظر خود ، اینکه جوامع چگونه از زبان برای ایجاد واقعیات استفاده میکنند .
۳ -ترجیح دادن یا اولویت قائل شدن برای بومی) محلی) ، عینی و اخص دربرابر ، جهانی ، انتزاعی و اعم.
۴- تجدید علاقه یا توجه دوباره به روایت داستان و داستان سرایی .
۵ - پذیرش این نکته که توصیف های متعدد و متفاوت از واقعیت را همواره نمی توان به شیوه ای قطعی و نهایی ، یعنی عینی و غیر انسانی ، در برابر یا علیه یکدیگر به کار رفت .
۶ - تمایل به پذیرش و قبول چیزها آنگونه که در سطح و ظواهر قرار دارند ، به جای جستجو ( به سبک فروید یا مارکس ( برای یافتن معانی ژرفتر .
اکثر این مضامین با هم جور بوده و مناسب هم به نظر می رسند ولی معذلک ، وضعیت پست مدرن از نوعی تنش یا آشفتگی خاصی برخوردار است ، از یک سو تمایل به سمت تجزیه ،پراکندگی و افتراق و از سوی دیگر جستجو برای یافتن چارچوب های وسیع تری برای معانی است .
معماری پست مدرن واکنشی است علیه چیزی که فردریش استوواسر فرتیس هاندرتواسر (Stowasser- Fritz Hunderwasser) نقاش معاصر اتریشی آن را ”استبداد خطوط مستقیم” خوانده است.
در معماری جدید تاکید بر خطوط منحنی ، تاکید بر امور غیرقابل پیش بینی ، بر تزئین و تقلید هزل آمیز و بر زیبایی غیر کارکردی استوار است .سطوح شفاف و آینه وار و هزارتوهای پیچاپیچ ، عناصر عمده ای در معماری پست مدرن به شمار می روند .
در سمت دیگر جریان معمار لاس وگاس به چشم می خورد که در فراگیری از اغراق آمیزترین تعابیر معماری معاصر ، راه افراط را در پیش می گیرد که تفصیل آنرا می توان در کتاب ” آموخت از لاس و گاس ” ( Learning From Las Vegas ) اثر رابرت ونتوری دید . در این سبک معماری به آمیزه متنوعی از سبک های مختلف برمی خوریم .
نمونه بارز آن ساختمان موسوم به قصر سزارها ( Caesara Palace ) با مجسمه ها و تندیس های قدیمی و نگهبانان پارکینگ و پیشخدمت هایی که به سبک لژیونرهای روم باستان لباس پوشیده اند ، است .
در اینجا سیطره و سلطه تابلوهای متعدد نئون هایرنگی پرزرق و برق که چشم هر مشتری را مفتون و محسور خود می سازد بر نماهای کمتر دیدنی و نه چندان تماشایی میزهای قمار و دستگاهای خودکار فروش اغذیه و نوشیدنی ، به وضوح مشهود و ملموس است .
عطف به تاریخ ، التقاط در سبک و شیوه های بیان معماری ، رجوع به اقلیم )منطقه گرایی ، تحت تاثیر نیاز ارتباط معماری با محیط و به ویژهاقلیم ( ، آزادی حس ترکیب ، عدول از مناطق عقلانی رنگ ، نشانه های شخصی یا اجتماعی و بهره گیری از تمثیلهای دور و نزدیک و به طور کلی دستاورد پست مدرنیسم ، تازگی وتنوع در شیوه های بیان معماری است .نظریه پردازان پست مدرنیسم آلدوروسی وپائولوپورتوگزی در ایتالیا هستند .
پست مدرنیسم دوباره به رسمیت شناختن حضور ،دنیا دوستی ، خلاقیت و تنوع است و البته معنویت عینیت یافته که یک جهت گیری کیهانی است بر اساس علم معاصر .
جنکز پست مدرن را به مثابه دو عنوانگی ، یعنی نخبه و عامه پسند و جفت شدن این متضادها : سازگار و شورشی و نیز نو و کهنه ، دانسته است .به قول او هنر پست مدرن متاثر از شبکه جهانی است و حساسیت همراه با آن ، کنایه ای و جهانی و علنی شدن است .
پست مدرن را باید بر اساس پارادوکس آینده ( Post ) وپیشین ( Mode ) درک کرد. هر دو سنت از حدود ۱۹۶۰ شروع شدند و هر دو به افول مدرنیسم واکنش نشان دادند.
دوره پست مدرن زمان انتخاب های مداوم است . دوره ای که هیچ روش تثبیت شده ای را نمی توان بی خود آگاهی و کنایه دنبال کرد ، تمامی سنت ها به نوعی اعتبار دارند .
پست مدرن اصولا تلفیق گزینشی هر سنت با سیاق پیش از خود می باشد ، هم ادامه مدرنیسم است و هم فراتر از آنرفتن . بهترین کارهای پست مدرنیسم ویژگی ابهام و کنایه را دارا می باشند و انتخاب نامحدود ، کشمکش و گسستگی سنتها را به تصویر می کشند ، زیرا این چند گانگی آشکارا بر کثرت گرایی ما غالب است .
پست مدرنیسم را دوگانگی متناقض نما یا ابهامی میدانم که نام دو رگه اش به معنی ادامه مدرنیسم و فراتر از آن رفتن می باشد و متاثر از دهکده جهانی است و حس همراه با آن کنایه شهروندی جهانی شدن را در خود دارد .پست ” Post ” بودن به معنی ” برتر بودن ” است .
چارلز مور دو کتاب در مورد پست مدرن به نامهای : The Place Of House جایگاه خانه در سال ۱۹۷۶ و کتاب Body . Memory & Architecture بدن ، خاطره و معماری را در سال ۱۹۷۷ نوشت.

پست مدرن
۱- تنوع مجموعه عناصر از نظر فرم ، اکلکتیسیسم.
۲- جستجوی یک سنتز برای حل مسائل واقعی که تمام توقعات و مشخصه های زمان را در برداشته باشد .
۳- کوچکترین معیار متدولوژیک ، پیروی از مسائل واقعی و انتخاب روشی که از تفکر و حوصله حاصل میشود .
طرح موزه ملی لندن ۱۹۸۰: رابرت ونتوری به همراه همسرش این مرکز را طراحی کردند . ساختمان ۳ نما دارد .
طراحی نمای ساختمان با خصوصیات محله است:
۱- یک نمای سنتی که سمت یک موزه تاریخی قرار دارد.
۲- یک نمای مدرن که سمت خیابان و ساختمانهای مدرن قرار دارد .
۳- نمای داخل کوچه که همگون با بافت محلی است Robert Venturi) ۱۹۲۵ - (TWA Terminal )۱۹۵۶-۶۲ ( رابرت ونتوری معمار آمریکائی از شاگردان سارنین Saarinen و لوئی کان Khan بود و در دفتر آنها کار می کرد . در سال ۱۹۶۶ کتابی به نام ” پیچیدگی و تضاد در معماری ”
Complexity & Contradiction In Architecture را به رشته تحریر در آورد . در این کتاب رابرت ونتوری اصول اندیشه ها و جهان بینی معماری مدرن را زیر سوال برد . او در این کتاب خواستار توجه به خصوصیات انسانی و توجه به معماری انسانی مدار شد . عمده نقد ونتوری در این کتاب متوجه میس وندروهه بود .
در مقابل ” Less Is Bore ” ,” Less Is More “، به معنی کم خسته کننده است ، را مطرح می کند . اوعقیده داشت مسائل بسیار پیچیده (Complex ) و تضاد ( Contradiction ) در ساختمان وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت ، یا حذف کرد . ونتوری عقیده داشت که یک ساختمان نمی تواند یک فرم خاص داشته باشد ، برای او فرمهایی از قبیل خانه های دامنه کوههای ایتالیا که بر اساس نیازهای مردم و شرایط اقلیمی بنا شده ملاک است .
ونتوری هیچ اعتقادی به سبک بین المللی ندارد و به جای آن معتقد به زمینه گرایی است ، یعنی هر بنایی باید بر اساس زمینه های فرهنگی ، اجتماعی ،تاریخی و کالبدی و شرایط آن سایت و ساختمان طراحی و اجرا شود .

از نظر پست مدرنها شرایط زیر فرم ساختمان را تعیین می کنند:
۱- خصوصیات فرهنگی ، اجتماعی ، تاریخی و اقتصادی افراد که از آن ساختمان استفاده می کنند.
۲- خصوصیات شهری ، خیابان ، میدان ، کوچه ، مغازه .
۳- شرایطاقلیمی ، رطوبت ، سرما ، گرما ، جنگل ، صحرا .
۴- نحوه زندگی روزمره اهالی ساختمان ، نیازهای آنها ، پیش زمینه های ذهنی Event
” The Discourse Or Events ” A . A. London ۱۹۸۳

رابرت ونتوری در سال ۱۹۷۲ کتاب دیگری به نام ” یادگیری ازلاس وگاس ” نوشت ” Learning From Los Vegas ” . در این کتاب ، توجه معماران رابه فرهنگ و خصوصیات روزمره زندگی جلب کرد . وی در این کتاب یادآور شده که ، سمبلها آنهایی نیستند که روشنفکران به مردم دیکته کردند بلکه ، این سمبلها را خود مردم طرح کرده و قابل فهم برای آنهاست . اشکال سردرها ، مغازه ها و احجام عامه پسند چیزی است که در شهر لاس وگاس جذابیت خاصی داده است .
خانه مادر رابرت ونتوری درپنسیلوانیا ۱۹۶۲ در عین سادگی ، پیچیدگی و در عین تقارن ، نامتقارن است و در عین وحدت ، کثرت دارد . اولین ساختمان به سبک مدرن است . در این طرح نمادهایی چون بام شیبدار ، قوس ، سردر ورودی ، پنجره ها ، لوله دودکش وجود دارد . داخل ساختمان دارای فضاهای مختلف و گوناگون است و تضاد پلان را روی نما نشان داده ، نمای ساختمان نشان دادن ذهنیت یک کودک از خانه است.

چارلز جنکز CharlesJencks
تاریخ نگار و منتقد معماری است . در سال ۱۹۷۷ کتابی به نام ” زبان معماری پست مدرن “The Language Post Modern Architecture”او در این کتاب تاریخ دقیق مرگ معماری مدرن را روز ۱۵ ژولای ۱۹۷۲ در ساعت ۳۲/۳ بعد از ظهر اعلام کرد. این تاریخ اشاره به منهدم کردن آپارتمان های مسکونی پروت ایکو در شهر سنت لوییس آمریکا است Minoru Yamasaki, Pruitt - Igoe Housing, In St. Louis) ۱۹۵۲-۵۵( جنکز بیان می کند که این مجموعه آپارتمانها سمبل معماری مکعب شکل و بدونتزئینات مدرن بوده و بسیاری از اصول طراحی آن منطبسق با اصول مطرح شده در سیام CIAM است ، عدم انطباق با فرهنگ سیاهپوستان فقیری که در آن زندگی می کردند و باور آنهااز خانه ، که باعث شد آنها با آپارتمان بیگانه باشند. بر طبق نظر جنکز معمار نباید به تنهایی خانه را طراحی کند ، بلکه همکار و مشاور او استفاده کنندگان آن میباشند .
به معماری پست مدرن به معماری پاپ Popular Architecture یا معماری مردمی هم می گویند ، چون در این نوع معماری از احجام و تزئینات و رنگهای عامه پسند و جالب توجه برای سطح درک عموم استفاده میشود .
کتاب برنت برلین Brent Brolin ۱۹۷۶ ” شکست معماری مدرن ” ، The Failver Of Modern Architecture ، انتقادی به روش طراحی معماری و شهرسازی مدرن ، بخصوص به طرح شهر چندیگار هند ۱۹۵۷ لوکوربوزیه ،انجام داد . او توضیح می دهد که لوکوربوزیه اصول ساخت این شهر را بر اساس نیازهای طبقه مرفه اروپایی طراحی کرده در حالی که طی دو دهه مردم فقیر هند خانه های این شهر را بر طبق نیازهای خود عوض کردند .
در طی دهه هفتاد و هشتاد خیل عظیم معماران به این سبک رو آوردند و هویت ساختمانهای خود را بر اساس بوم گرایی و فرهنگ مردم شکل داده اند . مایکل گریوز Michael Graves ، چارلز مور Charles Moore ” Moor Is More ” استانلی تایگرمن Stanly Tigerman ، رابرت استرن Robert Stern ، فیلیپ جانسون ، Philip Johnson , AT & T Building ۱۹۷۸ , Newyork
یکی از طرحهای پست مدرن ، طرح میدان ایتالیایی ها Piazza D &#۰۳۹; Italia کار چارلزمور است . این میدان برای ایتالیایی تباران در آمریکا بین سالهای ۷۹- ۱۹۷۸ ساخته شده است . منبع الهام فواره تروی در شهر روم Trevi Fountain است . میدانهای قدیمی با ساختمان ، مجسمه ، محوطه و خصوصا آب فواره به صورت یک مجموعه به هم تنیده شکل گرفته است .
طرح سایت نقشه شبه جزیره ایتالیا را روی پلان این میدان نشان می دهد ، چون اکثریت ایتالیایی ها از سنت لوییس از جزیره سیسیل هستند ، جزیره سیسیل در وسط این میدان به صورت سمبل قرار دارد .

پست مدرن سفید
در سال ۱۹۷۲ کتابی به نام ” پنج معمار ” Five Architects در نیویورک چاپ کرد وکار پنج معمار که در دهه ۶۰ و ۷۰ انجام گرفته بود را چاپ کرد .
این معماران ساختمانهای مدرن دهه ۶۰ مدرن متعالی و خصوصا Five Architects ۱۹۷۲ Peter Eisernman ۱۹۳۲ رنگ سفید مانند ویلا ساووا لوکوربوزیه را الگوی خود قرار دادند . Michael Graves ۱۹۳۴ منبع الهام اکثر ساختمانها مکعب شکل بودند Charles Gwathmey ۱۹۳۸ John Hejduk ۱۹۲۹ Richard Meier ۱۹۳۴ پست مدرن رابرت ونتوری یک معماری التقاطی است.
۱- مایکل کریوز از دهه ۸۰ به سمت معماری پست مدرن حرکت کرد ) ساختمان دفاترعمومی شهرداری پرتلند در آمریکا(
۲- پیتر آیزنمن به سمت دیکانستراکشن گرایش پیدا کرد .
۳- جان هیداک و چالز گواتمی تا حدودی در همان معماری پست مدرن باقی ماندند .
۴- تنها ریچارد میر کماکان خود را به اصول معماری پست مدرن وفادار حس میکند .
 

amin_120

عضو جدید
معماری دینامیک

معماری دینامیک

معماری دینامیک


ساختمانهایی که در حال حرکت هستند و درعین حال شکل خود را برای انطباق با تصورات انسانی تغییر می دهند; این ساختمانها جهت حرکت خورشید را تعقیب می کنند و به سمت جهت وزش باد تغییر جهت می دهند. بنابراین همساز شدن با طبیعت باعث می شود این بناها انرژی مورد نیاز خود را تأمین کنند. این نوع معماری قابلیت چرخش ۳۶۰ درجه برای ایجاد دید گسترده ای نسبت به جهان، طبیعت، آینده و زندگی دارد.
بناهای معماری دینامیک دائماً در حال تعدیل و تغییر شکل خود هستند هر طبقه به صورت مجزا در حال چرخش است و درعین حال فرم کلی بنا تغییر می کند. این رویکرد جدید، در واقع نوعی رقابت با معماری معاصر ماست که تا به حال تمام اتفاقات آن براساس قانون گرانش زمین بوده است. معماری دینامیک سمبل فلسفه جدیدی خواهد بود که سیمای شهرها و ایده زندگی ما را تغییر خواهد داد و بناها دارای بعد چهارمی به نام زمان خواهند شد. بناها شکل های صلب نخواهد داشت و شهرها بسیار سریعتر از آنچه که تصور می کنیم تغییر خواهند کرد.
این بعد چهارم تحقیقات و تلاشهای معمار ایتالیایی «دیوید فیشر» بوده است و این ایده در سطح جهانی و بین سیاستمداران و شهرداران مورد توجه بسیار قرار گرفته است. به این ترتیب نمی توان تصویر خاصی را به سایت و بنا تحمیل کرد بلکه هر بنا آزادی خود را دارد.
روشهای پیشرفته ساخت و توانایی تولید انرژی توسط خود بنا، دو ویژگی شاخص در معماری دینامیک هستند. در این روش از قطعات و واحدهای پیش ساخته با استاندارد کیفی بالا استفاده می شود و دارای تضمین صرفه جویی ۲۰ درصدی در هزینه ها است که تأثیر عظیمی در ساخت و ساز جهانی خواهد داشت. این روش نسبت به روش سنتی و متداول معماری، نیاز به نیروی کار کمتری در محل ساخت دارد و سرعت کار را بالاتر برده و هزینه ها را کاهش می دهد.


 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: raha

amin_120

عضو جدید
معماری صخره ای

معماری صخره ای

معماری صخره ای
در بين‌ سبك‌هاي‌ معماري‌ گوناگون‌، معماري‌ صخره‌اي‌
يكي‌ از جـالب‌تــريـن‌ و در عيـن‌حـال‌ استثنـايي‌تــريـن‌ نـوع‌
معماري‌ است‌ كه‌ قدمتي‌ چندهزار ساله‌ دارد.
مقاله‌ حاضـر ضمن‌ بحث‌ درباره‌ معماري‌ صخــره‌اي‌ در ايــران‌ و
جهـان‌ و جنبه‌هـاي‌ مــذهبي‌ آن‌، كــوشيــده‌ تـا گـــزارشي‌ تحقيقي‌
دربـاره‌ معمـاري‌ دهكـده‌ صخـــره‌اي‌ كنـدوان‌ و دهكــده‌ صخـــره‌اي‌
ميمنـد كه‌ از زيباتــرين‌، كم‌نظيــرتــرين‌ و عجيب‌تــرين‌ معمـاري‌
صخــره‌اي‌ در جهان‌ است‌ همــراه‌ با تصاويــر رنگي‌ ارا‘ه‌ كنـد. تا
بدين‌ وسيله‌ توجه‌ بيشتــر دانشگاهيان‌ و خـواننـدگان‌ عــزيــز را
بـه‌ ايـــن‌ دهـكــده‌ استثنـــايـي‌ و مــــردم‌ زحمتـكش‌ آن‌ معطوف‌
سازد. انشاا...
نگاهي‌ به‌ معماري‌ صخره‌اي‌ در جهان‌
معمـاري‌ صخــره‌اي‌ عبـارت‌ است‌ از: تنـديس‌ تــراشيـده‌ و يـا
صخره‌ عمودي‌ مسطح‌ كرده‌ كه‌ نقوش‌ برجسته‌اي‌ در آن‌
حك‌ شده‌ و به‌ ايــن‌ وسيله‌ پيكـــره‌اي‌ صخـــره‌اي‌ و يــا نقش‌
برجسته‌اي‌ خلق‌ گرديده‌ است‌.
هم‌چنيـن‌ گـاهي‌ در صخــره‌اي‌ حفـــره‌اي‌ ايجـاد مي‌كننـد و به‌
تـدريج‌ آن‌ را وسعت‌ مي‌دهنـد تـا فضـاي‌ مــوردنيـاز مثـل‌، خـانه‌،
دخمه‌ يـا آرامگـاه‌ و ... ايجـاد شود. كه‌ ايـن‌ محصــول‌ مبــارزه‌
انسان‌ با صخره‌، در جهت‌ ايجاد فضاي‌ مناسب‌ است‌.
معماري‌ صخـره‌اي‌ كه‌ به‌ صورت‌ پــراكنده‌ در اكثــر نقاط جهان‌
ايجـاد شده‌ و حتي‌ هنـوز هم‌ بـــرخي‌ از مـــردم‌ در آنهـا زنـدگي‌
مي‌كنند همواره‌ به‌ صورت‌ يك‌ پديده‌ استثنايي‌ و شگفت‌انگيــز مـورد تـوجه‌ محققان‌، مهنـدسان‌، مــردم‌شنـاسان‌
جغرافي‌دانان‌ و جهانگردان‌ قرار دارد.
به‌ عنـوان‌ نمـونه‌، در قاره‌ اروپا هنـوز آثـاري‌ از معمـاري‌
صخـــره‌اي‌ قــديم‌ مشاهــده‌ مي‌شود. مـاننــد: معمـاري‌ صخـــره‌اي‌
((مينـوركاي‌)) اسپانيا بـاقي‌ مـانـده‌ از دوره‌ ((نـوسنگي‌)) و هم‌
چنين‌ معماري‌ صخــره‌اي‌ مقبــره‌هـا و يـا خـانه‌هـا در ((ساردني‌))
ايتاليا كه‌ از حدود ٢٠٠٠ سال‌ قبل‌ از ميلاد بــر جاي‌ مانـده‌ و به‌
زبان‌ محلي‌ ((ويچز)) خوانده‌ مي‌شود.
در يونان‌ نيــز در كنار چشمه‌ ((آنتيك‌)) در ((كاستالي‌)) در
((دلفي‌)) و در ناحيه‌ اتــردريا در ايتاليا و هم‌ چنيـن‌ در جنـوب‌
انگلستـان‌ نيـــز حفـــره‌هـايي‌ در دل‌ كــوه‌ حفـــر شده‌ است‌.(١)
در نـواحي‌ اطراف‌ ((تــريپـولي‌)) هنـوز روستاهايي‌ با حـدود ٤٠٠٠
نفر جمعيت‌ يافت‌ مي‌شود كه‌ در خانه‌هاي‌ صخره‌اي‌
زنــدگي‌ مي‌كننــد. هم‌چنيــن‌ در كشور اتيــوپي‌ كليساهـــاي‌
متعددي‌ از قـــــرن‌ دوازدهـم‌ ميـــلاد در دل‌ كــوه‌ حفـــــر شده‌
است‌.(٢)
در آسيـا نيــز نمـونه‌هـاي‌ معمـاري‌ صخـــره‌اي‌ را به‌ تعداد
زيـادتـــري‌ مي‌تـوان‌ يـافت‌. در بيت‌المقـدس‌ حـدود ٢٠٠٠ مقبـــره‌
صخــره‌اي‌ به‌ شكـل‌ دخمه‌ وجـود دارد. نقـاط مختلف‌ تــركيه‌ نيـــز
به‌ خصــوص‌ در نــواحي‌ ((پــونتــوس‌(٣)))، ((كـاپــادوكيه‌(٤)))،
((لوديا(٥)))، و ((پافلاكون‌)) نيــز معماري‌ صخــره‌اي‌ بسيار جالب‌
و قابل‌ توجهي‌ مي‌توان‌ يافت‌.
اما مهم‌ تــرين‌ معمـاري‌ صخــره‌اي‌ در آسيـاي‌ صغيــر در دره‌
(گـــرمه‌ Goreme) در قلب‌ آنـاتـولي‌ و حــدود ٣٠٠ كيلــومتـــري‌
جنـــوب‌ شرقـي‌ آنـكــــارا در منـطقـه‌اي‌ كـه‌ طول‌ آن‌ ١٥ الـي‌ ٢٠
كيلــومتـــر است‌ وجــود دارد كه‌ داراي‌ كليساهــا، ديـــرهــا،
خـانه‌هـاي‌ جـالب‌، تمـاشايي‌ و بي‌نظيـــري‌ از معمــاري‌ صخـــره‌اي‌
در جهــان‌ است‌ و دولت‌ تــــركيه‌ همه‌ساله‌ بـــا جلب‌ تــوريست‌ به‌
اين‌ مناطق‌ درآمد هنگفتي‌ به‌ دست‌ مي‌آورد.(٦)
در هندوستان‌ نيــز معابد بسياري‌ را مي‌تـوان‌ يافت‌ كه‌ در دل‌
كـوه‌ و به‌ صـورت‌ غار حفــر شده‌ و مــردم‌ در آن‌ به‌ دعا و نيـايش‌ و انجام‌ مــراسم‌ مـذهبي‌ مي‌پــردازنـد. بعدها تحت‌ تـاثيــر ايـن‌
نـوع‌ معماري‌، آنـان‌ معابـد خـود را به‌ صـورت‌ ((دوك‌)) و مــرتفع‌
و با استفاده‌ از چوب‌ ساختند.(٧)
مغاره‌هاي‌ ((كار لسباد)) در مكـزيكوي‌ امـريكا، بـزرگ‌تــرين‌
راهــرو زيـــرزميني‌ كشف‌ شده‌ هستنـد كه‌ بيشتـــر اطاق‌هـاي‌ غـار
حجاري‌ شده‌ است‌.(٨)
جنبه‌هاي‌ مذهبي‌ معماري‌ صخره‌اي‌
در فــرهنگ‌ ملل‌ قـديم‌، كـوه‌ عنصــر و نمادي‌ مقـدس‌ و مـورد
احتــرام‌ بـوده‌ و نقش‌ مهمي‌ در بـــرگـــزاري‌ مـــراسم‌ و آداب‌ و
رسوم‌ مــذهبي‌ داشته‌ است‌. اقــوام‌ زيــادي‌ معتقــد بــودنــد كه‌
جايگاه‌ خـدايان‌ بــر فــراز كـوه‌هاي‌ خـوش‌ منظر و بلنـد است‌. به‌
هميـن‌ دليـل‌ مـــراسم‌ ستـايش‌ و نيــايش‌ را در ستيغ‌ كــوه‌هــا و
جاهاي‌ بلند انجام‌ مي‌دادند و قرباني‌ مي‌كردند.
بـابلي‌هـا، جـايگـاه‌ اصلي‌ ((مـــرظدوك‌)) را در بـالاي‌ كـوه‌
مي‌دانستند و ((زيگورات‌))هاي‌ خـود را بــر بلنـدتــرين‌ نقطه‌ بنا
مي‌كــردنـد. آنها ((زيگـورات‌)) را به‌ خاطر اين‌ بلنـد مي‌ساختنـد
كه‌ مي‌بـايست‌ به‌ كـوه‌ شبـاهت‌ يـابـد تـا خـدايـان‌ بتـواننــد در
بـــالاي‌ آن‌ ((خــدايـي‌)) كننــد. حتـي‌ تعدادي‌ از ايـــن‌گــونـه‌
((زيگــورات‌)) هـــا را كه‌ در جلگه‌ وسيع‌ خــوزستـــان‌ مشاهــده‌
مي‌كنيم‌ نيز به‌ شكل‌ كوه‌ است‌.
((زيگـورات‌)) عبـارت‌ است‌ از ساختمـاني‌ چهـارگــوش‌ پـايه‌ و
پلكـان‌ مـاننـد بـا طبقـات‌ بسيـار چنـان‌ كه‌ هـــر طبقه‌ از طبقه‌
زيــريـن‌ كـوچك‌تــر مي‌شود و گــرداگــرد هــر طبقه‌ ايـواني‌ است‌
سرباز با پلكان‌; پـوشش‌ ساختمان‌ نيــز بـا كـاشي‌ و آجــر انجـام‌
مي‌شود. آنچه‌ اكنــون‌ بـــر اثـــر كـاوش‌هــا پــديــدار مي‌شود،
پـايه‌هـاي‌ بـازمـانــده‌ نشان‌ از ساختمـان‌هـاي‌ بلنــد هفت‌ و هشت‌
طبقه‌ است‌.(٩)
اهرام‌ ثلاثه‌ مصر نيز به‌ منزله‌ كوه‌هايي‌ بودند كه‌ ((فراعنه‌)) را
پس‌ از مــرگ‌ در آنها دفن‌ مي‌كــردند. پيكــره‌ ((ابـوالهـول‌)) كه‌
تقـريبا با اهـرام‌ مصـر هم‌زمان‌ بوده‌ در ميان‌ صخــره‌ و كوه‌ كنده‌ شده‌ است‌.(١٠)
در اساطير ايراني‌ نيز آمده‌ است‌ كه‌ ((اهورامزدا)) در سومين‌
مــرحله‌ آفــرينش‌، زميـن‌ را آفــريـد. اهــريمـن‌ آن‌ را شكـاف‌ و
بـدرون‌ آن‌ رفت‌. در اثــر لــرزش‌ زمين‌، كـوه‌ها از زميـن‌ روييـده‌
شد.(١١) كـوه‌ اصلي‌، كـوه‌ البــرز بـود كه‌ هشتصـد سال‌ طول‌ كشيـد
تا از زمين‌ بيـرون‌ آمد. ريشه‌ اين‌ كوه‌ كيهاني‌ (يعني‌ البــرز) در
زيــر زمين‌ پــراكنـده‌ است‌ و آن‌ را به‌ هم‌ پيـوسته‌ نگاه‌ مي‌دارد.
و از اين‌ ريشه‌هـا همه‌ كـوه‌هـاي‌ ديگــر سربــر مي‌آورنـد. در وسط
زمين‌ كوه‌ ((تيـره‌)) (Tera) كه‌ قله‌ البـرز است‌ قـرار دارد كه‌ از
يك‌ سر آن‌ ((پــل‌ چينــوت‌)) (يعني‌ پــل‌ صـــراط) كشيــده‌ شده‌ كه‌
روان‌هــا پس‌ از مـــرگ‌ در سفـــر خــويش‌ به‌ سوي‌ بهشت‌ يــا دوزخ‌
بايد از آن‌ بگذرند. ستيغ‌ آرزور (Arezur) بــر لبه‌ كوه‌ البــرز،
دروازه‌ دوزخ‌ است‌ كه‌ در آنجـــا ديــوان‌ بـــا هـم‌ بـه‌ گفتـگــو
مشغول‌اند.(١٢)
در ((يشت‌هـا)) آمــده‌ است‌. ((نخستيـن‌ كــوهي‌ كه‌ از زميــن‌
بــرخـاست‌ اي‌ سپنتمـان‌ زرتشت‌ ((هــر‘يتي‌)) (Haraiti) بلنـد است‌
كه‌ همه‌ ممـالك‌ غـــربي‌ و شرقي‌ را احــاطه‌ كـــرده‌ است‌. دوميــن‌
كوه‌ ((زردز)) (Zardhaz) مي‌باشد كه‌ آن‌ را نيــز ((مانوش‌)) گويند
از سلسله‌ جبال‌ البــرز است‌. كـوه‌ مـانـوش‌ (Manusa) كـوه‌ بسيـار
بـــزرگي‌ است‌ كه‌ (منــوچهــــر) از پــادشاهــان‌ پيشدادي‌ كه‌ در
اوستا ((ا‘يــرياو)) (Airyava) (يعني‌ ياري‌ كننده‌ ايــران‌) آمده‌
است‌ در بالاي‌ كوه‌ تولد يافت‌)).(١٣)
استاد پورداود در يشت‌ها مي‌نويسند ((هر‘يتي‌)) (Haraiti) كه‌
غـالبـا" هــرا (Hara) آمـده‌ است‌، يك‌ كـوه‌ مينـوي‌ و مـذهبي‌ است‌
كه‌ بعدها اين‌ اسم‌ را به‌ كوه‌ البرز يا ((هربرز)) اطلاق‌ كرده‌ و به‌
آن‌ نـاميـده‌انـد. در ((دينكـــرد)) آمــده‌ است‌ كه‌ ((سري‌ از پـل‌
چينــوت‌ (پــل‌ صـــراط) به‌ كــوه‌ البــــرز پيــوست‌ است‌)).(١٤)
هم‌ چنيـن‌ در ((يشت‌هــا)) آمــده‌ است‌ كه‌ ((ارزيفيه‌)) (Erezifya)
كـوهي‌ است‌ كه‌ ((كيكـاوس‌)) در بـالاي‌ آن‌ از بـــراي‌ ((نـاهيـد))*
قرباني‌ نمود.(١٥)
 كوه‌ آرارات‌ در ارمنستان‌، بنا به‌ منـدرجات‌ تـورات‌ در سفــر پيــدايش‌ بـــاب‌ هشتم‌ كشتي‌ نــوح‌ پس‌ از طوفـــان‌ در بـــالاي‌ آن‌
فرونشست‌ (كوه‌ نوح‌).(١٦)
كوه‌ اهـوظرن‌ (Ahurana) يعني‌ كـوه‌ خـدا از كلمه‌ ((اهـورا))
درياچه‌ هامون‌ است‌.
كـوه‌ ((اسنـونت‌)) (Asnvant)، كـوهي‌ است‌ در آذربـايجـان‌ كه‌
كيخسرو آتشكـده‌ ((آذرگشسب‌)) را در كـوه‌ اسنــونــد بنـا نهـاد.
آذرگشسب‌ پيـــروزگـــر در كنـار دريــاچه‌ اروميه‌ واقع‌ است‌(١٧).
هم‌ چنيــن‌ ((سيـــامك‌)) كه‌ از نـــام‌آوران‌ داستـــان‌هـــاي‌ ملي‌
مـاست‌ بــا كــوه‌ سيــامك‌ كه‌ از سيــاه‌ كــوه‌ و سفيــدكــوه‌ در
افغـانستــان‌ است‌ همنــام‌ است‌.(١٨) در فقـــره‌ ٦٦ زاميــاد يشت‌
آمـده‌ است‌ كه‌ ((فــر كيـاني‌ از آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ شهـــريـار وي‌ از
بالاي‌ كوه‌ ((بابا)) يا سياه‌ كوه‌ در سيستان‌ بـرخاسته‌ باشد)).(١٩)
در بــالاي‌ كــوه‌ ر‘ــونت‌ (Raevant) در ((ريــونــد)) خـــراسان‌
(نيشابـور) آتشكـده‌ معروف‌ ((آذربــرزيـن‌ مهـــر)) كه‌ يكي‌ از سه‌
آتشكــده‌ معروف‌ ايــــران‌ قــديـم‌ بــوده‌ قــــرار داشتـه‌ است‌.
((آذر بــرزين‌ مهــر)) تا زمان‌ گشتاسب‌ در گــردش‌ بـود تا اينكه‌
زرتشت‌ انــوشه‌روان‌ ديــن‌ آورد و گشتــاسب‌ ديـــن‌ پــذيــــرفت‌.
آنگاه‌ گشتاسب‌ آذربــرزين‌ مهــر در كوه‌ ((ريونـد)) را فــرونهاد
(خاموش‌ كرد).(٢٠)
((ريوند)) در (شمال‌ غـربي‌ نيشابور بين‌ نيشابور و طوس‌) يكي‌
از شهـرهاي‌ معروف‌ نيشابور و يا ابـر شهــر بوده‌ است‌. اين‌ شهــر
به‌ واسطه‌ آتشكـده‌ ((آذربــرزيـن‌ مهـــر)) كه‌ يكي‌ از سه‌ آتشكـده‌
معروف‌ ايران‌ قديم‌ بوده‌ شهرت‌ داشت‌.
مانند: آتشكده‌ ((آذرگشسب‌ شيـز)) (ميان‌ مــراغه‌ و زنجان‌) و
((آذرفــرن‌ بغ‌ كاريان‌)) در فـارس‌، بسيـار متبــرك‌ و زيـارتگـاه‌
بـوده‌. آتشكـده‌ ((آذربــرزيـن‌ مهــر)) آتش‌ طبقه‌ بــرزگـــران‌ و
كشاورزان‌ شمرده‌ مي‌شده‌ است‌.(٢١)
سه‌ آتشكـــده‌ معروف‌ عهـــد ساسانيـــان‌ كـه‌ ((آذرگشسب‌)) و
((آذرفـرن‌بغ‌)) و ((آذربــرزين‌ مهــر)) باشد، به‌ تــرتيب‌ مخصوص‌:
آتش‌ پـادشاهي‌ و زرميــان‌، آتش‌ آتــوربــانــان‌ يــا پيشوايــان‌
ديني‌ و آتش‌ كشاورزان‌ شمرده‌ مي‌شده‌ است‌.(٢٢) كوه‌ ((خواجه‌)) را كه‌ اهالي‌ سيستان‌، كـوه‌ رستم‌ مي‌خـواننـد،
يادآور داستان‌ پادشاهان‌ كياني‌ است‌.(٢٣)
كـوهستان‌هاي‌ نقش‌ رستم‌ و كـوه‌ پيستـون‌ از امـاكـن‌ متبــركه‌
مذهبي‌ و تاريخي‌ ايران‌ باستان‌ است‌.(٢٤)
در نقش‌ رستم‌ كه‌ يكي‌ از دو مــركـــز مـذهبي‌ ايـــران‌ دوره‌
ساسانـي‌ است‌، كعبـه‌ زرتشت‌ و دو آتشكـــده‌ كـــوچـك‌ نيـــــز از
نمونه‌ معماري‌ مذهبي‌ حجاري‌ شده‌ است‌.(٢٥)
آتشكــده‌ نــورآبـاد ممسني‌ در دوره‌ سلــوكي‌(٢٦)، هم‌چنيــن‌
آتشكـده‌ كنار سيـاه‌(٢٧) و آتشكـده‌ ساساني‌ ((تنگ‌ كــريم‌))(٢٨) و
نيــز آتشكـده‌ ((بـاكـو)) در آذربـايجـان‌ كه‌ بـــرخي‌ آن‌ را وطن‌
زرتشت‌ مي‌دانند بر بالاي‌ كوه‌ قرار دارند.(٢٩)
مسكن‌ كيومرث‌، نخستين‌ انسان‌ در اسطوره‌ آفرينش‌
زرتشتي‌ در كـوه‌ بــود.(٣٠) و آتشكــده‌ اصفهـان‌ كه‌ به‌ شكـل‌
هشت‌ ضلعي‌ است‌ و هشت‌ درش‌ بر هشت‌ جهت‌ قطب‌نما
قـرار گـرفته‌ است‌، بـر تپه‌اي‌ در نــزديكي‌ آن‌ شهــر قــرار
دارد.(٣١)
ميثــــر، در حـــال‌ كه‌ دشنه‌اي‌ به‌ يك‌ دست‌ و مشعلـي‌ به‌ دست‌
ديگــر دارد، از صخــره‌ بيـــرون‌ مي‌آيـد. ايـن‌ حجـاري‌ در معبـد
((ميثــر)) كه‌ زمـاني‌ در محـل‌ فعلي‌ كليساي‌ ((سان‌كلمـان‌)) در رم‌
قرار داشت‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌.(٣٢)
پــرستشگاه‌ آناهيتا در كنگاور در ٤٥ كيلومتــري‌ بيستـون‌ و
حوالي‌ صحنه‌ و اسدآباد روي‌ كوه‌ قرار دارد.
معبد عيلامي‌ ((چغار زنبيل‌)) در خـوزستان‌ مــربـوط به‌ قــرن‌
سيـــزدهم‌ پيش‌ از ميـلاد بـــر تپه‌اي‌ و به‌ شكـل‌ كــوه‌ كله‌قنــدي‌
ساخته‌ شده‌ و ارتفاع‌ بنا ٦٢ متر بوده‌ است‌.(٣٣)
هم‌ چنيـن‌ كليساي‌ طاطاووس‌ يـا قـــره‌كليسا در آذربـايجــان‌
غربي‌ روي‌ كوه‌ قرار دارد.(٣٤)
خلاصه‌، از اين‌ نمونه‌هاي‌ معماري‌ صخره‌اي‌ كه‌ جنبه‌
مـذهبي‌ دارنـد در بين‌ تمام‌ ملل‌، اديـان‌ و مـذاهب‌ فــراوان‌
است‌ كه‌ از ذكــــر آن‌هـــا خــودداري‌ مي‌شود. بـــا ايـــن‌ همه‌،
 

amin_120

عضو جدید
ادامه مطلب معماری صخره ای

ادامه مطلب معماری صخره ای

همـان‌طور كه‌ گفته‌ شد، كـوه‌هـا همـواره‌ مظهـــري‌ مقـدس‌ و مــورد احتــرام‌ بـوده‌انـد و نقش‌ مهمي‌ در اعتقـادات‌، بـاورهـاي‌ مــردم‌
بـــراي‌ نـــزديكي‌ به‌ نيـــروهـاي‌ مــاوراالطبيعه‌ و در نهــايت‌
خداونـد بـوده‌ است‌. زيــرا گـذشتگان‌ معتقـد بـودنـد كه‌ خـدايان‌
در آسمان‌ها قـرار دارند بنابـراين‌ اگـر معابد و پــرستشگاه‌ها و
گــور دخمه‌هـاي‌ آنـان‌ در بـالا و دل‌ كــوه‌ بـاشد، به‌ خــدايــان‌
نــزديك‌تــر خـواهنـد بـود و گناهـان‌ آنهـا بخشوده‌ خـواهـد شد.
مثلا"، بـابلي‌هـا عقيـده‌ داشتنـد كه‌ ((بــر بـالاي‌ آسمـان‌، حجـاب‌
فلكي‌ قـــرار دارد كه‌ خــانه‌ خــدايــان‌ است‌)).(٣٥)* به‌ هميــن‌
لحـــاظ جـــايگـــاه‌ اصلي‌ ((مــــردوك‌)) Mardouk را كه‌ در راس‌
خـدايـان‌ بـابـل‌ قـــرار داشت‌ و از وي‌ به‌ عنـوان‌ ((بعل‌)) (Bel)
يعني‌ سرور خدايان‌ نام‌ برده‌ مي‌شد، در بالاي‌ كوه‌
مي‌دانستنـد و ((زيگــورات‌هـا)) را بلنــد و شبيه‌ به‌ كــوه‌
مي‌ساختند.
مصري‌هاي‌ نيـز اهـرام‌ ثلاثه‌ را كه‌ فـراعنه‌ پس‌ از مـرگ‌ در آن‌
ذفن‌ مي‌شدند به‌ شكل‌ كوه‌ بنا كرده‌اند.
در اساطير ايراني‌ نيز آمده‌ است‌ كه‌ چون‌ اهورامزدا كوه‌ها را
آفـــريـده‌ مقـدس‌ است‌ و يك‌ سر پـل‌ چينــوت‌ (پـل‌ صـــراط) به‌ آن‌
وصل‌ است‌. كـوه‌ ((مانـوش‌)) از آن‌ رو نــزد ايــرانيان‌ مقـدس‌ است‌
كه‌ معتقـد بـودنـد منــوچهـــر از پـادشاهـان‌ پيشدادي‌ كه‌ بمعني‌
يـاري‌ كننــده‌ ايـــران‌ است‌ در بـالاي‌ آن‌ تــولــد يــافته‌ است‌.
همينطور كـوه‌ ((ارزيفيه‌)) از آن‌ لحـاظ مقـدس‌ است‌ چــون‌ معتقــد
بودند كه‌ كيكاوس‌ در بالاي‌ آن‌ بــراي‌ ((ناهيـد)) قــرباني‌ كــرده‌
است‌.
گـور دخمه‌هاي‌ سنگي‌ چـون‌: فقــرگـاه‌، فــرهـاد و شيــريـن‌،
خورزن‌، داودختــر، كــرفتو، اسكاوند و معبـد آناهيتا در كنگاور
و معبــد خــواجه‌ در نــــزديـك‌ دليجـــان‌ و هم‌ چنيـــن‌، دخمـه‌
بـــزنكــان‌ و مـــزدوران‌ در مـــزدوران‌ سرخس‌ و دخمه‌هــاي‌ سنگي‌
نقش‌ رستم‌ و تخت‌ جمشيــد، و غيــــره‌ همه‌ و همه‌ به‌ ايــن‌ دليــل‌
كه‌ صخـــره‌هـا و كـوه‌هـا مقـدس‌ و مـورد احتـــرام‌ هستنــد و به‌
خدايان‌ نزديك‌ترند، در بالا و دل‌ كوه‌ حفر شده‌اند.
معماري‌ صخره‌اي‌ در ايران‌
معمــاري‌ صخـــره‌اي‌ در ايـــران‌ سابقه‌ بس‌ طولاني‌ دارد و به‌
دوران‌ ((ماد)) و قبل‌ از آن‌ بــرمي‌گــردد. آثار معماري‌ صخــره‌اي‌
متعلق‌ به‌ زمان‌ مادهـا، بيشتــر در نـاحيه‌ كــردستـان‌ ايــران‌ و
آذربـايجـان‌ غــربي‌ پــراكنـده‌انـد و اغلب‌ جنبه‌ مـذهبي‌ دارنـد.
دخمه‌هاي‌ سنگي‌ عهد ماد كه‌ در كوهسارهاي‌ جنوب‌
درياچه‌ اروميه‌، سرپل‌ذهـاب‌، صحنه‌، همـدان‌ و فـارس‌ در قــرن‌
هفتم‌ پيش‌ از ميـلاد حفــر شده‌انـد عـلاوه‌ بـــر آنكه‌ نشان‌ دهنـده‌
دقت‌ و ظرافـت‌ از نـظر وضـع‌ ستــون‌هـــا و نمـــاسازي‌ بيــــرون‌
دخمه‌هـا هستنــد تـا حــدود زيــادي‌ وضع‌ ساختمــان‌ آن‌ دوران‌ را
نمايش‌ مي‌دهند كه‌ برخي‌ از آنها عبارت‌اند از:
١. دخمه‌ سنگي‌ بزرگي‌ به‌ نام‌ ((فقرگاه‌)) يا ((فخريگاه‌)) مربوط
به‌ قــرن‌ ٦ و ٧ پيش‌ از ميلاد كه‌ بــر فــراز كـوهستاني‌ در جنـوب‌
درياچه‌ اروميه‌ نــزديك‌ دهكده‌ ((قــره‌قوم‌)) حـدود ٩ كيلـومتــري‌
مهـابــاد حفـــر شده‌ و مشتمــل‌ بـــر اطاقي‌ است‌ كه‌ دهــانه‌ آن‌
نــــزديك‌ به‌ ٩ متــــر به‌ طرف‌ بيــــرون‌ كــوه‌ گشاده‌ مـي‌شود و
درازي‌ يـا عمـق‌ آن‌ به‌ داخـل‌ كــوهستـان‌ نـــزديك‌ به‌ ٧ متـــر و
بلنـدي‌ يا ارتفاع‌ آن‌ از كف‌ تا سقف‌ بالغ‌ بــر ٣ متــر است‌. چهار
ستــون‌ سنـگـي‌ از كف‌ دخمه‌ به‌ سقـف‌ آن‌ پيــوستـه‌انــد و تمـــام‌
ديـوار و كف‌ و سقف‌ و ستــون‌ اطاق‌ در دل‌ كــوه‌ تـــراشيــده‌ شده‌
است‌.
در قسمت‌ عقب‌ ٣ گــودال‌ مـــربع‌ مستطيـل‌ كه‌ محــل‌ سپـــردن‌
امـوات‌ بــوده‌ است‌ در سنگ‌ كنــده‌انــد و جلــو دخمه‌ نيـــز سنگ‌
كـوهستان‌ را به‌ صـورت‌ منظم‌ تــراشيـده‌ و همـوار ساخته‌انـد.(٣٦)
٢. دخمه‌ سنگي‌ موسوم‌ به‌ ((فرهاد و شيرين‌)) در
كوهستان‌هاي‌ شمالي‌ صحنه‌ (كنار شاهراه‌ همدان‌ به‌
كــرمـانشاه‌)، كه‌ قسمت‌ جلـو آن‌ به‌ صـورت‌ ايـوان‌ دو ستـوني‌
(دهـانه‌ به‌ طول‌ نــزديك‌ به‌ ٦ متــر، بلنـدي‌ قــريب‌ ٥/٢ متــر و
پهنا با عمق‌ حدود ٢٠/١ متــر) در كـوه‌ تــراشيـده‌ شده‌ است‌.(٣٧)
٣. دخمه‌ ((دكــان‌ داود)) در سرپـــل‌ذهـــاب‌، كه‌ دخمه‌اي‌ شبيه‌ به‌
دخمه‌ سنگي‌ فرهاد و شيرين‌ در كوهستانهاي‌ صحنه‌ است‌.(٣٨)
٤. دخمه‌ ((خــورزن‌)) در كــوهساري‌ به‌ هميـــن‌ نـــام‌ در ٦
كيلـومتـــري‌ مشرق‌ همــدان‌ كه‌ در دل‌ كــوه‌ كنــده‌ شده‌ است‌.(٣٩)
٥. دخمه‌ ((داوظدختـــر)) در كــوهستـان‌ نـاحيه‌ ممسني‌ در فــارس‌
كه‌ به‌ قــرن‌ ٧ و ٨ قبل‌ از ميـلاد تعلـق‌ دارد و در دل‌ كـوه‌ كنـده‌
شده‌ است‌.
٦. دخمه‌ ((كـرفتو)) در كوه‌هاي‌ كـردستان‌ كه‌ مـربوط به‌ دوره‌
اشكـاني‌ و قـــرن‌ سوم‌ پيش‌ از ميـلاد است‌. در دخمه‌ ((كـــرفتـو))
آثـار ساختمـاني‌ دو بنـا كه‌ درون‌ صخـــره‌هـا حجـاري‌ شده‌ به‌ نظر
مي‌رسد. هم‌ چنيــن‌ كتيبه‌اي‌ به‌ خط يــونـــاني‌ بــــر سنگ‌ وجــود
دارد كه‌ در زيــــر آن‌ نقش‌ سواري‌ كه‌ بـه‌ شكـــار آهــو مشغــول‌
است‌ حجاري‌ شده‌ است‌.
٧. دخمه‌ ((اسكاوند)) يا ((گوردخمه‌هاي‌ اسحاق‌وند)) كه‌ در ٤٠
كيلـومتــري‌ كــرمانشاه‌ و در فـاصله‌ ٢٠ كيلـومتــري‌ بيستـون‌ به‌
سمت‌ جـاده‌ هـــرسيـن‌ و بعد از روستـاهـاي‌ گـــرميـانگ‌، سرخه‌ده‌،
پاسار و ده‌نور و در ٢ كيلومتـري‌ جاده‌ اسفالته‌ قــرار دارد و سه‌
((گـوردخمه‌)) بـا فـاصله‌ كمي‌ از يكـديگــر همـان‌ طور كه‌ در عكس‌
مشاهـده‌ مي‌شود وجـود دارد و نـوعي‌ هـــراس‌ همـــراه‌ بـا ستـايش‌
در دل‌ هر رهگذر ايجاد مي‌كند. (عكس‌ شماره‌ ١).
به‌ اعتقـاد بـاستـان‌ شنـاسان‌، ايـن‌ سه‌ گـور دخمه‌ كه‌ در دل‌
صخــره‌ حجـاري‌ شده‌انـد بـا يكي‌ ديگـــر از همسانـان‌ خـود كه‌ در
همين‌ مسير قرار گرفته‌ است‌ هم‌ دوره‌اند.
در قسمت‌ بـالاي‌ گـور دخمه‌ وسط، تصـويــر مــرد روحـاني‌ بـا
لبــاس‌ ظاهــــرا ((مــادي‌)) به‌ چشم‌ مي‌خــورد كه‌ در مقــابـــل‌
آتشداني‌ ايستاده‌ و در حال‌ نيايش‌ است‌.
بـاستـان‌ شنـاسان‌ بــر ايـن‌ عقيـده‌انـد كه‌ قـدمت‌ حجـاري‌ و
ساخت‌ ايـن‌ گــور دخمه‌هـا به‌ دوران‌ مـادهـا و در مــواردي‌ هم‌ به‌
اوايـل‌ دوران‌ هخـامنشي‌ بـاز مي‌گـــردد. به‌ اعتقـاد بسيــاري‌ از
كارشناسان‌ يكي‌ از اين‌ گـوردخمه‌ها متعلـق‌ به‌ ((گ‘ـومـاتـا)) يـا
((برديا))ي‌ دروغين‌ است‌.
اين‌ آثار جالب‌ و پــرشكـوه‌ در مجاورت‌ آثار بيستـون‌، معبـد آناهيتا، طاق‌ بستان‌، تكيه‌ ((معاون‌)) و چنـد اثــر ملي‌ و مـذهبي‌
ديگر در استان‌ كرمانشاه‌ قرار دارند.(٤٠)
معبد آناهيتا در كنگاور، و معبد خواجه‌ در نزديك‌ دليجان‌ از
بقـايـاي‌ عهـد سلـوكي‌انــد. هم‌ چنيـن‌ معبــدي‌ در كــوه‌ خــواجه‌
سيستـان‌ و بــرج‌ آتشكـده‌ در نــزديكي‌ نـورآبـاد ممسني‌ نيــز از
آثار اين‌ دوره‌اند.(٤١)
٨. دخمه‌ باستاني‌ ((هوتو)) كه‌ در غــرب‌ مشهـد قــرار دارد،
مــــربــوط به‌ دوران‌ پيش‌ از تــاريخ‌ و يكي‌ از دخمه‌هــاي‌ معروف‌
است‌.
٩. دخمه‌ ((بزنكان‌)) نيز كه‌ در جنوب‌ غربي‌ دهكده‌ ((بزنكان‌))
سرخس‌ واقـع‌ شده‌ مـــــربـــوط بـه‌ پيش‌ از ميــــلاد مسيــح‌ است‌.
١٠. دخمه‌ مــزدوران‌ نيــز در دهستـان‌ مـــزدوران‌ سرخس‌ بيـن‌ راه‌
مشهــد و سرخس‌، كـه‌ منـطقـه‌اي‌ كــوهستـــانـي‌ و معتـــدل‌ است‌ و
سه‌ چشمه‌ آب‌ گرم‌ هم‌ دارد، قرار گرفته‌ است‌، خود
((سرخس‌)) را هم‌ به‌ هــزاره‌ دوم‌ قبل‌ از ميلاد نسبت‌ مي‌دهنـد.
١١. در ((سنگار)) ٩ كيلـومتــري‌ ((ماكـو)) هم‌ به‌ نـوعي‌ معمـاري‌
صخـــره‌اي‌ بـــرمي‌خـوريم‌ كه‌ از انجمـاد مـواد مــذاب‌ كــوه‌هـاي‌
آتشفشان‌ و اكثـــرا به‌ صــورت‌ دوكي‌ شكـل‌ و يـا كله‌قنــدي‌ بنــا
شده‌اند.
دهكده‌ صخره‌اي‌ كندوان‌ *دهكده‌ صخـره‌اي‌ كندوان‌ در پنجاه‌ كيلومتـري‌ تبـريــز و بيست‌كيلـومتـــري‌ بعد از شهـــرستـان‌ اسكــو قـــرار دارد. منطقه‌اي‌كوهستاني‌ و خوش‌ آب‌ و هواست‌ كه‌ چشمه‌هاي‌ آب‌معدني‌ دارد كه‌ گفته‌ مي‌شود بـــراي‌ درمـان‌ كليه‌ مفيـدانـد.قـدمت‌ كنـدوان‌ را حـدود ٧٠٠ تـا ٨٠٠ سال‌ قبـل‌ مي‌داننـد و بنـابه‌ گفته‌ يكي‌ از آگـاهـان‌ محلي‌ كه‌ همـــراه‌ محقـق‌ بـود، قبـل‌ ازاينكه‌ اين‌ دهكده‌ صخره‌اي‌ ساخته‌ شود، مردم‌ دردخمه‌هاي‌ سنگي‌ ((هيله‌ در)) كه‌ آثار آن‌ در چهار كيلـومتــري‌نـــرسيــده‌ به‌ كنــدوان‌ وجــود دارد، زنــدگي‌ مي‌كـــرده‌انــد.جمعيت‌ كنـدوان‌ حـدود ٨٠٠ نفـــر و تعداد خـانـوارهـا ١٧٥ واحـد است‌ كه‌ ١١٠ تـا ١٢٠ خـانـوار از آنـان‌ در خـانه‌هـاي‌ سنگي‌ حفــرشده‌ در دل‌ صخـــره‌اي‌ مخــــروطي‌ شكــل‌ زنــدگي‌ مي‌كننــد و بقيه‌كه‌ حــدود ٤٠ تـا ٥٠ خــانــوار است‌ در خــانه‌هــايي‌ كه‌ بعد ازانقـلاب‌ بــا سنگ‌ و آجـــر ساخته‌ شده‌ سكني‌ دارنــد. (عكس‌ ١ تــا١٣)همــان‌ طور كه‌ در عكس‌هــا مشاهــده‌ مي‌شود، در بــــرخي‌ ازخانه‌ها كه‌ در پايين‌تــرين‌ سطح‌ صخــره‌ها قــرار دارند (البته‌ درخــانه‌هــايي‌ كه‌ امكـــان‌ رفت‌ و آمــد احشام‌ وجــود دارد نه‌ درهمه‌ خانه‌هـا)، به‌ اصطبـل‌ و آغلي‌ بــراي‌ احشام‌ (گـوسفنـد، گـاو،الاغ‌) در دل‌ صخـــره‌ حفـــر شده‌ كه‌ نسبتـا بـــزرگ‌ است‌ و يكي‌ ازآن‌ كه‌ محقـق‌ تــوانست‌ از آنهـا عكس‌ بگيـــرد دايـــره‌اي‌ شكـل‌ وحدود ٢٠ متر مربع‌ وسعت‌ داشت‌.راه‌هـاي‌ ورودي‌ به‌ هـــر يك‌ از ايـن‌ واحـدهـاي‌ مسكـوني‌ (به‌اصطلاح‌ كــوچه‌هــا) روبـــاز، صعب‌العبــور، پلكـــاني‌ و سخت‌ است‌كـه‌ رفـت‌ و آمــد در آنهـــا واقعا خستـه‌ كننـــده‌ و يـكنـــوع‌كوهنوردي‌ است‌ و ممارست‌ مي‌خواهد
دخمه‌هاي‌ سنگي‌ هيله‌ در
همان‌طور كه‌ گفته‌ شد، در حـدود ٤ كيلـومتــري‌ نــرسيـده‌ به‌
دهكــده‌ كنــدوان‌ در كنـار و بـالاي‌ جــاده‌ اسفــالته‌ اسكــو به‌
كنــدوان‌; دو دخمـه‌ سنـگـي‌ در دل‌ صخـــــره‌اي‌ در دامنـه‌ تپـه‌اي‌
كم‌ ارتفــاع‌ حفـــر شده‌ كه‌ ارتفــاع‌ طبقه‌ دوم‌ آن‌ از سطح‌ جــاده‌
حدود يك‌ متر و نيم‌ است‌ و شامل‌ يك‌ آغل‌ گوسفند
دايـره‌اي‌ شكل‌ نسبتا بـزرگ‌ به‌ مساحت‌ حدود ٣٠ متـر مـربع‌ با
ستـوني‌ سنگي‌ كه‌ دور تـا دور آن‌ آخـور نـاوداني‌ بـــراي‌ علــوفه‌
دام‌ در سنگ‌ حفر شده‌ است‌.
علاوه‌ بـر اين‌، دخمه‌ بـزرگ‌ ديگــري‌ به‌ منظور نشستن‌ همــراه‌
بـا دو دخمه‌ كــوچك‌تـــر در انتهـا و سمت‌ چپ‌ ايـن‌ دخمه‌ بـــراي‌
خــوابيــدن‌ و انبـاري‌ وجــود دارد، كه‌ همه‌ ايـن‌هــا به‌ هم‌ راه‌
دارند.


 در طبقه‌ پايين‌ كه‌ بسيار تـاريك‌ بـود و امكـان‌ ديـد حتي‌ در نــــزديك‌ ظهــــر در روز ٢٠/٤/٧٨ وجــود نــداشت‌، سه‌ انبــاري‌
بـــراي‌ علــوفه‌ دام‌ و غــلات‌ وجــود دارد كه‌ رفتــن‌ به‌ درون‌ آن‌
به‌ علت‌ مخروبه‌ بودن‌ ممكن‌ نبود.
معماري‌ دهكده‌ صخره‌اي‌ ميمند
دهكـده‌ زيبا و باستـاني‌ ميمنـد كه‌ طبـق‌ شواهـد تـاريخي‌ در
زمــان‌ ساسانيــان‌ بنـــا شده‌ از نظر تقسيمـــات‌ كشوري‌ تـــابع‌
شهـــرستـان‌ شهـــر بـابك‌ و بيـن‌ سيـــرجـان‌، رفسنجـان‌ و مجتمع‌
مس‌ سرچشمه‌ قــــرار گــــرفته‌ است‌. ايــن‌ دهكــده‌ در حــدود ٣٦
كيلـومتـــري‌ شمـال‌ شرق‌ شهـــر بـابك‌ واقع‌ شده‌ و فـاصله‌ آن‌ تـا
جاده‌ تهــران‌ ـ بندرعباس‌ تقــريبا ٣٠ كيلـومتــر و تا مجتمع‌ مس‌
سرچشمه‌ ١١٠ كيلومتر است‌.
دهكـده‌ باستـاني‌ ميمنـد بـا معمـاري‌ صخــره‌اي‌ خـود يكي‌ از
جالب‌تــرين‌ و در عين‌ حـال‌ استثنـايي‌تــريـن‌ دهكـده‌هـاي‌ ايــران‌
است‌. معمــاري‌ صخــــره‌اي‌ ميمنــد به‌ نظر بــــرخي‌، از عجــايب‌
روي‌ زمين‌(٤٢) است‌ و شايـد جــز در ((بـاميـان‌)) افغـانستـان‌ در
جاي‌ ديگــري‌ نتـوان‌ چنين‌ اثــر زيبا و كم‌نظيــري‌ را يافت‌ كه‌ در
دل‌ كـوه‌ حفـــر شده‌ بـاشد. ايـن‌ دهكـده‌ در دامنه‌ يك‌ كــوه‌ سنگي‌
كه‌ داراي‌ شيبي‌ مـــلايم‌ است‌ و در كنـــار يـك‌ دره‌ كــوچـك‌ مثـلث‌
شكـــل‌ كـه‌ اطراف‌ آن‌ را سه‌ رودخـــانـه‌ و تعدادي‌ كــوه‌ فــــرا
گــــرفته‌، طبقه‌ طبقه‌ روي‌ هم‌ در داخـــل‌ كــوه‌ حفــــر شده‌ است‌
در اين‌ دهكـده‌ صخــره‌اي‌ حـدود چهـارصـد كـوچه‌ خـانه‌ در دل‌
كــوه‌ كنــده‌ شده‌، بــديــن‌ صــورت‌ كه‌ كــوچه‌هـــايي‌ در دل‌ سنگ‌
حفــر شده‌ و در داخل‌ هــر كـوچه‌ معمـولا سه‌ يا چهـار اطاق‌ كنـده‌
شده‌ است‌.
در ميمنــد، خـانه‌ و اتـاق‌هـا طوري‌ روي‌ هم‌ به‌ رديف‌ حفـــر
شده‌انـد كه‌ هيچ‌ يك‌ از خـانه‌هـا از داخـل‌ به‌ هم‌ راه‌ نـدارنــد و
راه‌ ورود به‌ خـانه‌هـا از داخـل‌ كــوچه‌هـاست‌. ايــن‌ امـــر نشان‌
مي‌دهـد كه‌ حفــر اتاق‌ها در دل‌ كـوه‌ بـا محـاسبه‌ قبلي‌ و بـا دقت‌


 صورت‌ گرفته‌ است‌. ابعاد اتاق‌ها در ميمند متفاوت‌ است‌ اما ارتفاع‌ آنها بيش‌ از
دو متــــر نيست‌. فقط سالــن‌ مسجــد (عكس‌ ١٢) بــــزرگ‌ و داراي‌
ستــون‌هـايي‌ از نــوع‌ رسوبـات‌ است‌ كه‌ بـا دقت‌ حجــاري‌ شده‌انــد
و مــوجب‌ استحكــام‌ بنـــا هستنــد. (عكس‌هـــاي‌ ١٦ و ١٧ و ١٨).
در هــر خانه‌ علاوه‌ بــر جـاي‌ افــراد خـانـواده‌ (پـدر، مـادر و
فـــرزنــدان‌) جـاي‌ دواب‌ و گــوسفنــدان‌ هم‌ وجــود دارد.صــورت‌
اهـالي‌ كشيــده‌ و كتـابي‌ بـا چشمـان‌ عسلي‌ كه‌ به‌ زبــان‌ فــارسي‌
بـا گــويش‌ كـــرمـاني‌ صحبت‌ مي‌كننــد و بسيـار ساده‌، صميمي‌ بـا
محبت‌ و صادق‌اند.
 

amin_120

عضو جدید
معماری فولدینگ

معماری فولدینگ

معماری فولدینگ

فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب را مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است . دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک ( ۱۹۸۲ ) جهان را چنین تبیین می کند : ” جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . ” دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن می بیند .
یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام ” ریزوم ” در سال ۱۹۷۶ در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( ۱۹۸۰) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .
این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .
بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه ۱۹۹۰ مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.

این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند . این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود . باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد ، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد . هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند ، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند .
نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد . این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد .
دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .
گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : ” فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . ” در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .
معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .
در فیلم پایان گر ۲ ( Terminator 2 ) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .
در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : ” فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،… همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند … انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . ”
پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه ” Weak Form ” یا ” فرم ضعیف ” را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .​
فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است .
دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک( ۱۹۸۲ ) جهان را چنین تبیین می کند : ” جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . ” دلوز هستی و اجزاء آن را هموارهدر حال شدن می بیند
یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام ” ریزوم ” در سال ۱۹۷۶ در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( ۱۹۸۰) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .
این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .
بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه ۱۹۹۰ مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.
این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند . این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود . باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد ، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد . هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند ، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند .
نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد . این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد .
دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .
گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : ” فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . ” در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .
معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .
در فیلم پایان گر ۲ ( Terminator 2 ) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .
در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : ” فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،… همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند … انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . ”
پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه ” Weak Form ” یا ” فرم ضعیف ” را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .
 

amin_120

عضو جدید
معماری گوتیک

معماری گوتیک

معماری گوتیک
معماری گوتیک

یکی از سبکها و دوره های تاریخی معماری است که در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴ م. در دوره ای که عصر ایمان نام داشت پا به عرصه هنر گذاشت . زادگاه این سبک "ایل دو فرانس" فرانسه (پاریس کنونی و حومه آن) می باشد که به تدریج ابتدا به انگلستان و سپس به آلمان و ایتالیا کسترش می یابد.

وجه تسمیه:

گوتیک به معنی نسبت داده شده به قوم گوت است . گوت اقوام ژرمنی بودند و با امپراطوری روم می جنگیدند وحشت رومیان آن زمان از این جنگجویان بربر گونه و وحشی آنها را دچار کابوسی دسته جمعی کرده بود . مدتها بعد در دوران رنسانس وقتی اروپاییان با نوع خاص و عجیبی از معماری روبه رو شدند که با اشکال عادی و خوفگرانه کلاسیک آنها متفاوت بود به یاد همان جنگجویان گوت افتادند و ترس تاریخیشان بین این معماری و گوتیکهای بربر رابطه برقرار کرد و بعد از گذشت قرنها به ترس موروثیشان از آن ژرمنها اعتراف کردند و گفتند که ما از این معماری به همان قدر می ترسیم که از گوتها. پس معماری گوتیک به شاهدی برای این ترس تبدیل شد.

مشخصات دوران گوتیک:

ـ حکام قدرت بیشتری یافتند

ـشور و هیجان مذهبی شدید در بین مردم

ـتوجه به علوم الهی و مرکزیت کلیسا.

ویژگیهای این سبک:

کلا در این سبک جهان عجیب و پر از غرایب دیده می شود و نوعی بدبینی در تمام شئون آن نهفته است : اولا در این سبک ارتفاع کلیسا ها افزایش چشمگیری می یابد و دلیل این امر هم ناشی از جهان بینی این دوره می باشد که تلاش داشتند آسمان را بر روی زمین فرود آورند.

ثانیا به دلیل انتقال بخش برابر به قسمت خارجی ساختمان در داخل احساس ناپایداری و به دنبال آن تشنج ایجاد می شود .

ثالثا به دلیل اعتلای هنر مجسمه سازی در این سبک به وفور از نقش برجسته سازی مجسمه های کوچک اندام قدیسان بر روی قوسهای مکرر درگاههای ورودی استفاده شده که مجموعه علایم و عوامل فوق در کنار مناره ها و برجهای نوک تیز و بلند این سبک باعث به وجود آمدن احساس غریب از تماشای این آثار می شود.

در شکل گیری معماری گوتیک دو شخصیت برجسته بسیار موثرند . یکی از آنها برنار کلروی و دیگری سوژر بودند. اولی معتقد بود که ایمان چیزی عرفانی و اشراقی است نه منطقی اما سوژر کلیسای که بازسازی کرد (دیر سن دتی) از نظر شکوه مندی سبک رومانسک را پشت سر نهاد و او معتقد بود که باید کلیسای ساخت که مملو از نور باشد و این در ایجاد پنجره های بزرگ کلیساهای گوتیک تاثیر بسزایی داشت.

معماری گوتیک در خدمت کلیساها بود و از آن جمله میتوان به :کلیسای نوتردام پاریس ،کلیسای لائون،کلیسای سن مالکو در روان ایتخت نرماندی ، کلیسای الیزابت در ماربورگ و... اشاره کرد .

این سبک تا اواسط قرن شانزدهم در اروپا معمول بود.

.................................................. ...........

واژه گوتیک صرفا برای معماری معماری اطلاق نشده و لیکن چون معماری گوتیک نسبت به ‏سایر هنرها همانند تندیسگری و نقاشی از اهمیت بیشتری برخوردار بود ، به همین خاطر ‏گوتیک را بیشتر مترادف با معماری دانسته‌اند . اکنون بر کسی پوشیده نیست که معماری ‏گوتیک نه بربری است و نه گوتیک . معماری گوتیک آفریده نبوغ سده‌های میانه‌است و به عنوان ‏شیوه‌ای هنری ، شایسته مقایسه با هر شیوه و سبک دیگری است .‏ باید یاد آور شدکه در شکل گیری معماری گوتیک ، دو شخصیت برجسته ، بسیار موثر بودند ، ‏یکی از آنها « برنارکلرویی » و دیگری « سوژر» رئیس دیر سن دنی بود ، برنار کارویی معتقد بود ‏که : ایمان چیزی عرفانی و اشراقی است نه منطقی . معماری « سیتر سیان» تحت تاثیر تفکرات ‏برنار کلرویی شکل می‌گرفت . برنامه معماری تواما تزیینات افراطی و تجملیرا نفی کرده‌است . ‏اما سوژر کلیسایی که بازسازی نمود ( دیر سن دنی ) از نظر شکوهمندی ، سبک رومانسک را ‏پشت سر نهاد .سوژر معتقد بود که باید کلیسایی ساخت که مملو از نور باشد ، و همین امر در ‏ایجاد پنجره‌های بزرگ کلیساهای گوتیک تاثیر بسزایی داشت .‏

معماری :‏
دوره معماری در اروپا طی سده‌های سیزده و چهارده شکل گرفته و شکل گیری آن در این دو ‏سده مراحلی را طی نموده‌است که به نظر می‌رسد ، آنرا در سه دوره گوتیک آغازین ، گوتیک ‏پیشرفته و گوتیک پسین بررسی نماییم .‏

الف ) گوتیک آغازین : معماری گوتیک در فرانسه آغاز گردید .البته با دوباره ساختن کلیسای ‏سن دنی پاریس ، این کلیسا یکی از بزرگترین و قدیمی ترین بناهای عصر گوتیک محسوب می‌‏گردد . با اینکه کلیسای سن دنی هم آثار رومانسک در آن مشهود است و هم گوتیک ، و لیکن ‏کلیسای دوره انتقال است.‏

کلیسای نوتردام پاریس : این بنا در سال ۱۱۶۳ میلادی ساخته شد . برجهای بازوها جریی از ‏نقشه کلیسای پاریس یا کلیسای مشهور نوتردام نبودند . این بنا طوری است که متعلق به سبک ‏گوتیک آغازین است . ولیکن نیم نگاهی به گوتیک پیشرفته دارد که در آن فقط کلاهک باریک و ‏زیبا رومی مربع تقاطع ، خط دراز و افقی سقف را که از پشت برجهای جسیم نمای غربی آن رو ‏به غرب کشیده شده قطع کرده‌است .‏ در نقشه این کلیسا پنج راهرو قابل ملاحظه‌است ، که در آن شیوه بلوک بندی رومانسک با شیوه ‏تاق زنی شش بخشی صحن در دوره گوتیک آغازین ترکیب شده‌است . بازویی اصلی کوتاه است ‏و از حد راهروهای جانبی بیرونی فراتر رفته‌است . صحن اصلی به گوتیک آغازین چهار بخشی ‏است و یک سه دهانه به شکل یک رشته نقشهای گل سرخی دارد . ردیف پنجره‌های زیر ‏گنبدی با پایین آوردن نقشهای گل سرخی دارد ، سه دهانه تا حد بالای بالکانه ، پایین تر آورده ‏شده‌اند.‏

یکی دیگر از آثار معماری گوتیک آغازین ، کلیسای لائون است که در سال ۱۱۶۰ میلادی حدود ‏چهل سال بعد ، یعنی در سال ۱۲۰۰ میلادی تکمیل گردید . هر چند که این کلیسا بسیاری از ‏ویژگیهای رومانسک را دارد . ولی همین عناصر ساختمانی را با المانهای معماری گوتیک مانند ‏تاق جناغی و قرس تیزه دار در هم آمیخت محراب و جایگاه خوانندگان ، مدت زمانی پس از ‏تکمیل کلیسا توسعه یافت و پلان کنونی آن نسبتا دراز و باریک است و انتهای شرقی آن ‏راستگوشه و حال و هوایی آشکارا انگلیسی از جمله ویژگیهای رومانسک قابل تشخیص این نقشه ‏، مربع تقاطع علامت گذاری شده و شبکه بندیهای آن است . که از یک واحد بزرگ در قسمت ‏صحن بالا مربع کوچک در هر راهروی جانبی تشکیل شده‌است .‏

ب ) معماری گوتیک پیشرفته : معماری گوتیک در مرحله مترقی با پشت سر گذراندن تجربه ‏های بسیار به طور بسیار چشمگیری از معماری شیوه رومانسک و حتی گوتیک آغازین متمایز ‏گردید . در میانه سده سیزدهم معماری گوتیک به اوج اعتلای خود رسید ، در همین زمان ‏کلیساهای جامع : رنس ، آمین ، بووه ، بورژ بنا شدند که هم مشخص یه بلندی و سبکی کم ‏سابقه و باریکی جزرها و نازکی دیوارها ، کشیدگی برجها و منارها و تیزی سر مناره‌ها ، تکرار و ‏تاکید قائمهای ساختمانی بودند ، بدان میزان که حالت خیزی رو به آسمان ، یا فضایی محصور ‏آویخته بر پیکر کلیسا بخشید .‏

کلیسای شارتر : این کلیسا که از دو بازوی عرضی و طولی تشکیل یافته‌است . به نظر می‌رسد ‏که بخش انتهای شرقی با صحن اصلی کلیسا برابر باشد و مهمترین چیزی که در این کلیسا به ‏چشم می‌خورد ، نوع سازماندهی فضاهاست . آخرین طراحی مربعی ، که در کلیساهای گوتیک ‏آغازین به کار بسته می‌شدند ، جایشان را به یک شبکه بلوک بندی چهار گوش دادند ، که در ‏آینده به اصل معماری گوتیک پیشرفته مبدل خواهد شد . در مقابل هر بخش چهار گوش صحن ‏‏( هر واحد) فقط یک مربع تنها دیده می‌شود . این روش بلوک بندی جدید را تغییری در ‏طراحی تاق همراه است . تاق بندی گوتیک پیشرفته در مقایسه با اسلاف خود ، محوطه نسبتا ‏کوچکتری اشغال می‌کرد . حائل بندیش آسانتر بود . یعنی چهار بخشی است . حتی از نظر ‏بصری هم تاثیر قابل توجهی داشت چون دیگر تصور نمی‌رفت که هر یک از واحد‌های اصلی و ‏کنار هم حجم‌های جداگانه‌ای باشند و همچنین دیگر اثری از روش ستون بندی در این بناها ‏دیده نمی‌شد. هر چند صحن اصلی دارای مفصل بندی قابل توجهی بود ، و لیکن به صورت ‏وسیع و پیوسته جلوه گر است .‏

ج ) معماری گوتیک پسین : دوره سوم یا آخر گوتیک را باید دوران اعتلا و همچنین پایان این ‏شکوه و عظمت و ظرافت دانست . در این زمان معمار گوتیک تلاش و سیعی در جهت ایجاد ‏قوسهای متقاطع داشت که فشار تاق را بدون واسطه سر ستونها مستقیما به پایه‌های بنا منتقل ‏کند . پنجره‌های وسیعتری جای پنجره‌های وسیع پیشین را گرفتند و شبکه‌های داخلی آن به ‏صورت شعله‌های آتش در می‌آمد و نوارهای متقاطع به شکل ابرو در آن تعبیه شدند .‏

یکی از نمونه‌های بارز کلیساهای این دوره کلیسای سن مالکو در شهر روان پایتخت نرماندی ‏است .‏

معماری گوتیک در کشورهای اروپایی :در هر یک از این کشورها معماری گوتیک دارای ‏ویژگیهایی خاص است . حال برای آشنایی با این ویژگیها به بررسی کوتاه و مختصر معماری ‏گوتیک در کشور انگلستان می‌پردازیم :‏

گوتیک در انگلستان : معماری گوتیک از شارتر وایل دوفرانس چون سیلی به سوی ایالت فرانسه ‏سرازیر شد و از مرزها عبور کرد . و به کشور انگلستان قدم نهاد .انگلستان با روی باز معماری ‏جدید را پذیرفت وعلت آن هم این بود که نیمی از کشور انگلستان در قلمرو فرانسه بود . اسلوب ‏معماری گوتیک در انگستان به سه مرحله تقسیم می‌شود . گوتیک نخستین ، گوتیک مزین ، ‏گوتیک قائم . در معماری گوتیک آغازین در انگلستان پنجره‌های بسیار بلند و نوک تیز و ‏تاقیهایی به همین روش پدیدار شد که سبک نیزه‌ای نام گرفت .‏

کلیسای سنت الیزابت : این کلیسا در شهر ماربورگ واقع شده ، که در سال (۱۲۳۳تا ۱۲۸۳ م ) ‏ساخته شده‌است . از بناهای این دوره در آلمان است راهروهای جانبی بخش عمده‌ای از نقش ‏حائل بندی لازم برای تاق مرکزی را انجام می‌دهند .‏

پیکر تراشی در معماری گوتیک :پیکرتراشی گوتیک به طور کامل از کلیساهای این دوره پدیدار ‏شد ، وبرروی درهای غربی که دروازه‌های ورود به اورشلیم بهشت آسا وسردرهای شاهی پنداشته ‏می شدند ، قرار گرفتند .پیکره‌های سردر غربی کلیسای « شارتر» که به صورت یکپارچه از کار ‏در آمده‌اند ، عظمت و قدرت مسیح را نمایان می‌کنند . تولد ، معرفی مسیح در معبد و مسیح ‏کودک در دامن مریم عذرا در سمت راست و معراجش به آسمان بر سردر سمت راست .‏

نقطه اوج پیکرتراشی گوتیک را در بعضی از تندیسهای کلیسای « رایمز» (۱۲۹۹- ۱۲۲۵ م) می‌‏توان دید ، و از همه مشهورتر در این کلیسا مجموعه‌ای به نام ملاقات وجود دارد که در آن ‏صحنه حضرت مریم (س) دارای شخصیت کاملا متمایزی است ، آنهم به خاطر انحنایی که به ‏بدن داده شده و به صورت موزونی بدن را برگردانده و به سوی ملاقات کنندگان متمایل شده ‏است .‏

شیشه منقوش در معماری گوتیک :‏ اوج معماری گوتیک در پیکرتراشی واستفاده از هنر پرشکوه و با جاذبه‌ای است که به شیشه ‏منقوش معروف شده‌است . این مصالح جدید تقریبا با سبک گوتیک مترادف اند . در هیچ دوره ‏دیگری شیشه را با یک چنین ظرافت و زیبایی و حتی مهارتی به کار نبرده‌اند .‏
 

amin_120

عضو جدید
معماری نئوکلاسیک

معماری نئوکلاسیک

معماری نئوکلاسیک
فلسفه و تمدن کلاسیک یونان و روم باستان شالوده فکری و اجتماعی تمدن مغربزمین را تشکیل می دهد و طی دوهزار سال گذشته همواره فلسفه کلاسیک در بینش ذهنی وکالبد فیزیکی تمدن غرب مشهود بوده است . معماری غرب نیز از این امر مستثنا نبوده ومعماری کلاسیک پیوسته در کلیه تاریخ مغرب زمین مطرح بوده است .
کلاسیک، که در پیش از نیم قرن معماری مدرن از اوایل اخیر مورد بی توجهی نسبی قرار گرفته بود ، بتدریج بعد از انتقاداتی که به سبک مدرن شد ، خصوصا بعد از نمایشگاهی در لندن بهنام نابودی خانه های حومه شهر در سال ۱۹۷۵ ، مجددا به صورت یک سبک مهم که می تواندپاسخگوی نیازهای جامعه امروزی باشد مطرح شد .
معماران نئو کلاسیک همچون معمارانپست مدرن توجه به گذشته دارند ولی یک اختلاف عمده بین این دو دیدگاه نسبت به تاریخوجود دارد . معماری پست مدرن در پی هویت انسان است و تاریخ هر قوم و ملتی از نظرآنها عنوان بخشی از هویت آن ملت تلقی می شود . لذا آنها تاریخ فرهنگی و کالبدی وهمچنین دستور زبان معماری هر قومی را در معماری خود در هر منطقه نمایش می دهند .منتها این نمایش به صورت تقلید از موارد فوق نیست ، بلکه آنچه که به هویت یک ملتمربوط است در ساختمانهای آنها به روز در می آید و بر اساس شرایط زمانی و مکانیبصورت جدید و امروزی شده ظاهر می شود . لذا معماران پست مدرن در تغییر دادن تناسبات ، رنگ ها و عملکردهای نمادهای تاریخی به خود تردید راه نمی دهند .

ولی معماران نئوکلاسیک همچون کوینلن تری انگلیسی ( یکی از مهمترین نظریه پردازان سبک نئوکلاسیک)معتقدند که ” نظم های کلاسیک الهاماتی آسمانی و مقدس هستند ” پس تغییر دادن آنهاصحیح نیست و هر تغییری در آنها باعث تبدیل شدن کمال به نقصان می شود . آنها دلیلجاودانگی معماری کلاسیک را همین می دانند . از نظر معماران نئوکلاسیک ، سبک پستمدرن یک مد است زیرا در این سبک اصول جاودانه معماری کلاسیک با طبع ، نظر و منطقزمینی تغییر داده شده است .
معماران نئوکلاسیک ، سبک مدرن را نیز سبکی قابل قبولنمی دانند ، چنانچه کوینلن تری گفته : ” مدرنیسم پرهیز از هر روشی است که کارکردداشته است . ” لذا معماران نئوکلاسیک ، گذشته و خصوصا معماری کلاسیک را منبع الهامخود می دانند و معماری کلاسیک و یا سنتی را به همان گونه که از نظر کالبدی بوده ،برای احتیاجات امروزه طراحی می کنند . منتها باید توجه داشت که در داخل این فرم هایتاریخی ، کلیه وسایل رفاهی امروزی تدارک دیده شده است .
اگر خواسته باشیم در یکجمله این سبک را تعریف کنیم ، می توان گفت : ساختمان نئوکلاسیک ، پوسته ای کلاسیکبرروی امکانات مدرن است .
کوینلن تری سوال می کند که ” چرا مصالح قدیمی صدها سالعمر می کنند ولی مصالح جدید چنین نیست و یا چرا ساختمان های قدیمی دلپذیر هستند ولیساختمانهای جدید این طور نمی باشند … ما در جامعه مصرفی زندگی می کنیم ، از منابعزمین استفاده می کنیم و ضایعات را بر جای می گذاریم … شیوه های ساختمان های سنتینه تنها از نظر زیست اقلیمی صحیح تر می باشند ، برای این که مصالح طبیعی به جایمصالح مصالح مصنوعی استفاده می کنند ، بلکه همچنین این مصالح با روح و روان انساننیز سازگار تر است . ”
لئون کریر ، معمار اهل لوکزامبورگ ، از دیگر معماران مهم این سبک است . به گفتهوی ” نئوکلاسیک گزینه ای در مقابل مدرنیسم نیست ، بلکه در تضاد با مدرنیسم و درمقابل جامعه مصرف گرایی است که آن را حمایت می کند . ” او روش ها و مصالحی که نمادمدرنیسم است مانند استاندارد کردن ، پیش ساختگی ، فولاد ، بتن و شیشه را به عنواننشانه های تصنعی از یک حکم جزمی فراگیر می داند که هنوز سعی می کنند انحصاری باشد وهر آنچه که مطابق آن نیست حذف کنند .
راب کریر ، برادر لئون ، که اونیز ازمعماران سبک نئوکلاسیک محسوب می شود بر این نظر است که شهر های انسان مدار سنتی دراروپا در اثر دو واقعه در قرن بیستم ، یعنی جنگ و مدرنیسم ، از بین رفتند و جایآنها را شهرهای امروزین گرفتند که سنخیتی با انسان و خصوصیات روحی و فیزیکی اوندارند .
معماران این سبک ، معماری کلاسیک را یک معماری لایزال . بی زمان می دانند . اصولاین معماری همانند نظم ، تناسبات ، تقارن ، هماهنگی و کمال که در زمان یونان باستانبرای خانه خدایان طراحی شده بود اصولی جاودانه است . خدایان یونان باستان ، خدایانیبودند انسان گون در حد نهایت زیبایی ، کمال و جاودانگی . لذا خانه آنها نیز میبایست دارای همین خصوصیات می بود . بدین لحاظ معماری کلاسیک نیز می بایست یک معماریبدون نقص و ایراد باشد . معبد پارتنان ( ۴۴۷- ۴۳۸ ق . م ) در آتن که می توان آن رانماد شاخص معماری کلاسیک تلقی کرد ، معبدی است که تماما بر اساس اصول ریاضی وتناسبات هندسی طراحی و اجرا شده است . حجم ساده و جزئیات این بنا زیبا گونه ایطراحی و اجرا شده که حتی خطای چشم انسان نیز در آن اصلاح شده است . معبد پارتنانساختمانی به نظر می آید که تمام خطوط افقی ان کاملا موازی و کلیه ستونها کاملاعمودی ، فاصله بین آنها دقیقا به یک میزان ، قطر آنها به یک اندازه و عمق شیارهایروی ستونهای دور یک بنا از پایین تا بالا یکسان است . باید توجه داشت که در معبدپارتنان یک خط مستقیم وجود ندارد و تمامی نکاتی که ذکر شد و رسیدن به این حد ازکمال ، تنها با تنظیم و تصحیح دقیق هندسی ممکن بوده است .
به لحاظ موارد اشارهشده در فوق ، شاهد بوده ایم که در غرب همواره مکتب ها و سبک های مختلف فکری و هنریظهور کرده و پس از چندی مطرود و به حاشیه رانده شده ، ولی معماری کلاسیک حضوری شاخصو پیوسته در کلیه دوران ها داشته است .
خانه خدایان و یا به عبارتی ، معابدیونانیان باستان منبع الهام بسیاری از ساختمانهای مهم در طی دوهزار و پانصد سالگذشته در غرب بوده است . معابد ، کاخها و بناهای حکومتی روم باستان ، کلیساهایعظیم قرون وسطا در عصر اقتدار مسیحیت ، کاخها ، ساختمانهای مدنی و کلیساها در زمانرجعت به کلاسیسیسم در دره رنسانس ، کاخ ها و کلیساها در عهد اشرافیت باروک ، کاخها ، پارلمان ها و کلیساها در عصر روشنگری و بعد از آن ، آسمانخراش های سر به فلککشیده اوائل قرن بیستم و ساختمانهای حکومتی در عصر فاشیسم ، نازیسم و استالینیسم دربین دو جنگ جهانی ، همواره از معماری کلاسیک الهام گرفته اند .
بدون شک این معماری به صورت الگویی بدون نقص در تمامی اعصار برای بینش ها وتفکرات کاملا متفاوت ، از دموکراسی گرفته تا فاشیسم و سوسیالیسم ، مورد توجه بوده واز آن تقلید شده است .
ساختمانهای ساخته شده به این سبک نیز کاملا متنوع بودهاست . از این معابد بت پرستان تا کلیسای عظیم ، قصرهای باشکوه ، پارلمان ها ونهادهای حکومتی ، بانک ها ، بیمارستانها ، پاساژها ، موزه ها ، ترمینال های مختلفبه این سبک ساخته شده است .
یکی از پروژه های جالب توجه و موفق به سبک نئوکلاسیک ، مجموعه مسکونی رودخانه ریچموند در کنار رودخانه تایمز ۸۷-۱۹۸۵ (Richmond Riverside Complex ) است . اینمجتمع مسکونی در لندن توسط کوینلن تری طراحی شده و شامل ادارات ، مغازها و رستورانهای متعدد است . این مجتمع نه تنها لوکس و زیبا است و مورد توجه بازدیدکنندگان واهالی لندن قرار گرفته ، بلکه در بازار رقابت معاملات املاک ، توجه خریداران زیادیرا به خود جلب کرده و ساختمانها به نظر می آید که متعلق به قرن ۱۸ باشد ، ولی تمامامکانات و ضروریات مدرن در آن در نظر گرفته شده است .
از دیگر معماران صاحب نام این سبک می توان از دیمیتری پاپاداکیس ، آلن گرینبرگ ،رابرت آدام ، کلاف ویلیامزالیس و رابرت استرن نام برد . در اینجا باید متذکر شد کهگرایشی آشکار به سمت معماری نئو کلاسیک و سنت گرایی در بین معماران پست مدرن دیدهمی شود . معمارانی از گروه اخیر همچون رابرت استرن و دوبرادر ، رابرت ولئون کریر ،ساختمانهایی به سبک نئوکلاسیک طراحی کرده اند . همچنین کارهای معمارانی همچونآلدوراسی و حتی رابرت ونچوری هم اکنون در مجاور طرح های معماران نئو کلاسیک بهنمایش گذاشته می شود . جالب توجه آن که فیلیپ جانسون - معمار مدرنیست و سپس پستمدرنیست معروف - نیز خانه تئاتر جدید ( ۸۴- ۱۹۸۱ ) در شهر کیلولند در آمریکا را بهسبک نئوکلاسیک طراحی کرده است . می توان گفت که در حال حاضر ، نظر معماران پست مدرنبه اصول پایدارتر و جاودانه تر گذشته و تاریخ جلب شده است
.
 

Art_saya_design

عضو جدید
سبک های معماری

سبک های معماری

سبک های معماری​
اکسپرسیونیسم انتزاعی
جنبش هنری آمریکایی مربوط به دهه 40 که بر اهمیت به کار گیری رنگ و فرم به شیوه ای غیر نمایشی تا کیدداشت. جکسون پالاک از بنیان گذاران این تحول تکنیکی است که با پاشیدن مستقیم لکه های رنگی بر بوم سعی در ارایه حالات نیمه خودآگاه ونگاه های درونی خود در واقعیت داشت.
Art Decoآرت دکو
سبکی هنری مربوط به دهه 1920 که از مشخصه های آن استفا ده از فرم های شکسته و منحنی و به کار گیری تزئینات تجسمی و رنگین بود. ساختمان کرایسلر در نیویورک ارز نمونه های اصلی این هنر در معماری است .
آرت نوو
سبکی هنری مربوط به دهه آخر قرن نوزدهم مشتمل برمعماری هنر های گرافیک و دکوراسیون داخل . این هنر با فرم های پیچشی و خطوط برجسته وساختاری نامتقارن همراه است .برخی منتقدین این سبک هنری را نقطه آغازین معماری مدرن می دانند...

مکتب اش کن
گروهی ازهنر مندان واقعگرای نیویورکی در اغاز قرن بیستم که اصول آکادمیک موضوعی را کنار گذاشتند.این هنرمندان به تصویرکشیدن مناظر کثیف شهری و روزمره و حتی جنبه های کریه زندگی را موضوع کار خود قرار دادند.
کلاژ
تکنیکی در مجسمه سازی ونقاشی مدرن که با به کار گیری اشیای آماده یافته ها و تکه های به هم چسبیده ترکیب بندی ای انتزاعی پدید می آورد. کار های منحصر به فرد لوییس نولسون هر یک با ساختاری ویژه با استفاده از اشیایی جفت و جور شده شکل دهنده سبکی در مجسمه سازی بود. پابلو پیکاسو تکنیک برش و چسباندن مواد طبیعی و صنعتی را به سطوح نقاشی شده یا خام گسترش داد.
مکتب باربیزن (نقاشی مناظر)
گروهی از نقاشان فرانسوی قرن نوزده که نقاشی سنتی ( تعالی گرای) مناظر را کنار گذاشته و به نوعی غیر رسمی تر و واقع گرایانه با طبیعت برخورد کردند. آنان به شدت تحت تاپیر نقاشان آلمانی قرن هفدهم بودند. تئودور روسو از چهره های شاخص این دسته و پیشروی نقاشی در محیط باز وبر پایه مشاهده مستقیم محیط پیرامونی خوداست...
باروک
هنر ومعماری اروپایی قرن هفده وهیجده. جیوانی برنینی بزرگ ترین هنرمند این سبک هنری بر وحدت هنر های نقاشی , معماری و مجسمه سازی تاکید داشت ودر کارهایش بیننده را محصور تزئینات و ویژ گی های کاملا تجسمی خود می کند.بااینکه این هنر در ایتالیا ودر خدمت کلیسا شکل گرفته و رشد کرد اما به تدریج به سراسر اروپا راه یافت و حتی در معماری بنا های یادبود همچون کاخ ورسای از آن استفاده کردند.
هنر های زیبا
سبکی پیچیده ورسمی در معماری که از مشخصه های آن می توان به تقارن و غنای تندیس ها وبرجسته کاری های تزئینی اشاره کرد.اداره قدیمی گمرک نیویورک در « بولینگ گرین» از این گونه بنا هاست.
هنر سیاهان یا آفریقا آمریکاییان
هنر سیاه پوستان آمریکایی ودر حقیقت آفریقایی نژادان, هنری ست که به شیوه های گوناگون در اعتراض و جستجوی هویت و ریشه های تاریخی خود است.
کلاسیسیسم
سبکی هنری که با مطالعه سبک های یونانی ورومی که از هارمونی ,توازن ومتانت (آرامش )تشکیل می شود به وجود آمده است.اما در عوض جنبش رمانتیک آزادی فکری خاصی به تخیلات هنر مندانه و بدیع این سبک بخشیده است.
هنر ساختارگر
این هنر در اویل قرن بیستم ودر شوروی سایق شکل گرفت. مجسمه سازی که در آن از چوب , فلزات , شیشه ومواد صنعتی مدرن برای نمایش جامعه تکنولوژیک استفاده می شد از ویژه گی های این هنر ابعاد بزگ آثار , طرح های هندسی و مواد مورد به کار گیری آن است. آثار سیال «کالدر » از مثال های بارز این سبک هنری اند.
کوبیسم
جنبشی فرانسوی مربوط به قرن بیستم که نقطه عطف جدایی هنر مند از هنر بازنما به حساب می آید.پابلو پیکاسو و جورج براک سطح رویین اشیا را , با توجه کامل به فرم هندسی خلاصه شده که نشان دهنده شیی مورد نظر از چند زاویه گوناگون است به برش های متعددی تقسیم می کردند.
اکسپرسیونیسم
جنبش هنری اروپایی که بر بیان احساس و نگاه درونی هنر مند تاکید بسیار دارد.خطوط شکسته و شکل ها و رنگ های غلو شده در این سبک , علت اصلی تاثیر گذاری شدید حسی آن هاست. ونسان ونگوک را از پیشگامان اولیه این سبک می دانند.
فوو یسم
نام " درندگان وحشی" به گروهی از نقاشان اوایل قرن بیستم در فرانسه اتلاق می شد که در آثارشان ازرنگهایی تند و درخشان استفاده می کردند."هنری ماتیس" و" جورج رو؟" رهبران این گروه بوده اند.
فوتوریسم
این سبک هنری در اوایل قرن بیستم و درکشور ایتالیا شکل گرفت . نقاشان این سبک به عصر ماشین توجه بسیار داشتندو موضوع نقاشی هاشان اغلب ماشین ها و فیگور های در حرکت بودند.زیبا یی شناسی فوتوریست ها به زیبایی در مناظر تکنولوپیک و صنعتی تاکید داشتند.
ژانر
این لغت فرانسه که معنی فارسی آن " گونه "یا "نوع" است ,به نقاشانی اتلاق می شود که مناظر را همانطور که هستند وبدون هیچ تحریف یا تعالی گرایی تصویر می کردند.نقاشی های ژانر را در همه دوره ها می توان یافت .اما ان دسته از نقاشی های هلندی (آلمانی ) که از مناظر و جوامع روستایی کشیده شده اند از بهترین نمونه های این سبک نقاشی اند.
امپر سیونیسم
مکتب نقاشی مربوط به اوخر قرن نوزدهم میلادی که برپایه توجه به تغییرماهیت تاثیرات بصری ,دردرجه اول اهمیت , نورو رنگ شکل گرفت. این موضوع کار نبود که اهمیت عمل نقاشی را شکل می داد بلکه نگاهی هنر مندانه به تاثیرات نور در زمان های متفاوت روز بر مناظر و موضوعات بود , به طوری که اگر زمان کشیدن تابلو تغییر می کرد تمامی اثر چیزی کاملا متفاوت با تابلویی بود که در زمانی دیگر کشیده می شد.
هنر تصنعی
سبک هنری قرن شانزدهم میلادی که در ایتالیا ریشه گرفته است . ال گرکو ( نقاش اسپانیایی ,زاده جزیره کرت ) را نیز از مهمترین پایه گزارن این سبک می دانند. فیگور های انسانی , تحریف شده و کشیده شده از موضوعات اصلی این سبک نقاشی بود.
نئو کلاسیسیسم
جنبشی در مقابل زیاده روی ها و تکرار های سبک های باروک و روکوکو در قرن هجدهم میلادی . این جنبش هنری اروپایی قرن هجدهم تلاشی بود برای باز سازی و احیای هنر رومی –یونانی , از طریق تقلید از موضوعات و شیوه های کلاسیک .
نئو امپر سیونیسم
مکتب نقاشی که بیشتر به جورج سورا و پیروان فرانسوی او در اواخر قرن نوزدهم منسوب است.آنان امپر سیونیسم را رسمی تر و دقیق تر دنبال کردند و از تکنیکی بهره گرفتندکه با نقطه گذاری های فشرده به بیان نوری پیشرفته تری دست یابند و این نقطه گذاری به قدری اثر بخش بود که این دسته از نقاشان را پونتلیست می نامیدند.
اپ آرت
جنبش هنر ی دهه 60 که به نقاشی نور نیط معروف است .از مشخصه های اصلی آن استفاده از فرم های هندسی برای خلق خطای بصری در جایگزینی رنگ ها و فرم ها باتوجه به قوانین نور وپرسپکتیو است.
پاپ آرت
دراین سبک هنری هنر مند سعی در نشان دادن و بیان مفاهیم به کمک قابل لمس ترین عناصر و تصاویر , در مقابل جدیت و انتزاعی اندیشی هنر مندان اکسپرسیونیست انتزاعی دارد.عناصر اصلی و مواد تشکیل دهنده آثار هنر مندان پاپ آرت ازدرون زندگی روزانه جامعه مصرفی و فرهنگ عامه - کمیک استریپ ها , قوطی محصولات غذایی و داستان های علمی تخیلی تهیه می شد.
رئالیسم
این سبک هنری در اواسط قرن نوزدهم گسترش چشمگیری داشت و از مهمترین هنرمندان آن می توان به گوستاو کوربه اشاره کرد. هدف هنر مندان مکتب رئالیسم ضبط آداب و رسوم , حالات و مناظر برای مراجعه تاریخ بود. این هنر مندان از مناظر مختلفی نقاشی می کشیدند که اغلب آن ها مناظر وتصاویر مناطق شهری یا اجتماعات در حال فعالیت و اجرای مراسمی خاص صورت می گرفت .
روکوکو
سبکی فرانسوی در دکوراسیون داخلی مربوط به قرن هفدهم که از مشخصه های اصلی آن نشاط و صمیمیت فضا ها و درخشندگی طلایی ونقره ای اجسام مورد استفاده است. این درخشندگی و زرق وبرق در اغلب نقاشی های این سبک به چشم می خورد.
سورئالیسم
در پس سبک هایی مثل کلاژ , کوبیسم و دادا, سبک سورئالیسم بر تخیلات و افکار دور دست و غیر حقیقی , رویا و عالم نیمه خودآگاهی تکیه دارد.
سمبولیسم
این جنبش عمومی اروپایی که به اواخر قرن نوزدهم باز می گردد , با سمبولیسم در ادبیات رابطه ای نزدیک دارد.دراین سبک هنری , هنر مند با تغییر دادن یافته ها و بیان سمبل گونه آنها به خلق اثر می پردازد. گوگن یکی از اولین سمبولیست ها بود.

 

joliet_arch

عضو جدید
معماری دینامیک.

معماری دینامیک.

ساختمانهايي که در حال حرکت هستند و درعين حال شکل خود را براي انطباق با تصورات انساني تغيير مي دهند; اين ساختمانها جهت حرکت خورشيد را تعقيب مي کنند و به سمت جهت وزش باد تغيير جهت مي دهند. بنابراين همساز شدن با طبيعت باعث مي شود اين بناها انرژي مورد نياز خود را تأمين کنند. اين نوع معماري قابليت چرخش 360 درجه براي ايجاد ديد گسترده اي نسبت به جهان، طبيعت، آينده و زندگي دارد.
بناهاي معماري ديناميک دائماً در حال تعديل و تغيير شکل خود هستند هر طبقه به صورت مجزا در حال چرخش است و درعين حال فرم کلي بنا تغيير مي کند. اين رويکرد جديد، در واقع نوعي رقابت با معماري معاصر ماست که تا به حال تمام اتفاقات آن براساس قانون گرانش زمين بوده است. معماري ديناميک سمبل فلسفه جديدي خواهد بود که سيماي شهرها و ايده زندگي ما را تغيير خواهد داد و بناها داراي بعد چهارمي به نام زمان خواهند شد. بناها شکل هاي صلب نخواهد داشت و شهرها بسيار سريعتر از آنچه که تصور مي کنيم تغيير خواهند کرد.
اين بعد چهارم تحقيقات و تلاشهاي معمار ايتاليايي «ديويد فيشر» بوده است و اين ايده در سطح جهاني و بين سياستمداران و شهرداران مورد توجه بسیار قرار گرفته است. به اين ترتيب نمي توان تصوير خاصي را به سايت و بنا تحميل کرد بلکه هر بنا آزادي خود را دارد.
روشهاي پيشرفته ساخت و توانايي توليد انرژي توسط خود بنا، دو ويژگي شاخص در معماري ديناميک هستند. در اين روش از قطعات و واحدهاي پيش ساخته با استاندارد کيفي بالا استفاده مي شود و داراي تضمين صرفه جويي 20 درصدي در هزينه ها است که تأثير عظيمي در ساخت و ساز جهاني خواهد داشت. اين روش نسبت به روش سنتي و متداول معماري، نياز به نيروي کار کمتري در محل ساخت دارد و سرعت کار را بالاتر برده و هزينه ها را کاهش مي دهد.
در حقيقت سه ويژگي خاص معماري ديناميک: تغییير شکل، روشهاي پيشرفته توليد صنعتي قطعات و خود کفايي بنا در توليد انرژي، مي توانند مزاياي بسياري زيادي در سطح ساخت و ساز جهاني به دنبال داشته باشند. در داخل اين بناها نيز از سيستم هاي کنترل الکتريکي و طراحي داخلي و مبلمان بسيار لوکس استفاده خواهد شد.
تأمين انرژي: برج به مثابه نيروگاه
اين معماري از توربين هاي بادي استفاده مي کند که بصورت افقي بين طبقات قرار گرفته اند و انرژي خود بنا و حتي چند ساختمان مجاور را نيز تأمين ميکنند. يک برج 59 طبقه 58 توربين خواهد داشت و بنا تبديل به يک مرکز توليد انرژي سبز در شهر خواهد شد و به اين ترتيب مکان هاي بهتري را براي آينده بشر تأمين مي شوند.
اولين برج ديناميک در دبي:
اين بنا با فرمي متغير قادر به تأمين نيروي الکتريکي خود خواهد بود و توربين هاي بادي به همراه پانل هاي خورشيدي با استفاده از نيروي باد و نور خورشيد، بدون ايجاد هرگونه آلودگي تمام انرژي مورد نياز را تأمين خواهند کرد که ارزش آن در سال معادل 7 ميليون دلار خواهد بود.
هر توربين مي تواند 3/0 مگاوات برق توليد کند. با توجه به وجود 4 هزار ساعت بادي سالانه در دبي، توربين هاي استفاده شده در بنا مي توانند 1200000 کيلووات ساعت انرژي تولید کنند. با توجه به اينکه مصرف متوسط انرژي هر خانواده 24 هزار کيلووات ساعت تخمين زده مي شود هر توربين مي تواند انرژي 50 خانواده را تأمين کند. اين برج ديناميک 200 آپارتمان خواهد داشت که به اين ترتيب 4 توربين بادي انرژي آنها را تأمين خواهند کرد.
نحوه ساخت:
اين بنا اولين ساختمان خواهد بود که به صورت کامل در کارخانه ساخته مي شود. واحدها بصورت مجزا با تمام تأسيسات الکتريکي، مکانيکي، تهويه مطبوع و ... در کارخانه تکميل و ساخته مي شوند و سپس روي هسته مرکزي بتني موجود در سايت نصب مي شوند.
با صرفه جويي در هزينه و زمان اين نحوه ساخت و اتصال پيش ساخته به هسته مرکزي، مقاومت در برابر زلزله را بسيار افزايش مي دهد و تعداد نيروي کار مورد نياز در سايت نسبت به روشهاي متداول از 2000 نفر به 90 نفر کاهش مي يابد و زمان ساخت از 30 ماه به 18 ماه مي رسد.
در واقع در برج گردان، اولين آسمانخراش کارخانه اي، 90 درصد کارها در کاخانه انجام مي شود و روي هسته مرکزي در سايت مونتاژ مي شود و هزينه تمام شده آن 23 درصد کمتر از روشهاي متداول امروزي ساخت و ساز در محل بنا است. و به جاي 2000 نفر 700 نفر در کارخانه در شرايط مطلوب کار مي کنند و 90 نفر هم در سايت کار مونتاژ را انجام مي دهند.
منبع : آ ر و نــــا
 

rozhann

مدیر بازنشسته
سلام ممنون از اطلاعاتتون
لطفا منابع رو هم ذکر کنین.
 

DDDIQ

مدیر ارشد
مینیمالیسم (طراحی مینیمال) Minimalism

مینیمالیسم (طراحی مینیمال) Minimalism

مینیمالیسم یک سبک مورد استفاده در هنرهای مختلف، به خصوص نقاشی، موسیقی و ادبیات است که از دهه 1960 به طور رسمی شکل گرفت. در این سبک هنری، المان های سازنده اثر تا حد ممکن به سمت المانهای پایه ای تنزل پیدا می کنند.
هنر مینیمال از مهم ترین حرکتهای هنری پس از جنگ جهانی دوم به شمار می آید که در آمریکا شکل گرفته است و تأثیر بسیار زیادی در فعالیت های طراحان، معماران، موسیقی دانان، نقاشان، نویسندگان و... گذارد.


نمونه طراحی کاناپه مینیمال​
نقاشی مینیمال:
یک اثر نقاشی مینمال عمومآ از اشکال ساده هندسی تشکیل شده است که در آن تعداد بسیار محدودی رنگ مشاهده می شود. مارک روتکو (Mark Rothko) از صاحب سبک های این هنر در نقاشی می گوید:
"من یک نقاش آبستره (Abstract) نیستم و علاقه ای به ارتباط میان رنگ ها و شکل ها ندارم. تنها چیزی که برای من مهم است بیان احساسات ساده و اولیه انسان در رابطه با سرنوشت، بدبختی، شادی و... است؛ نقاشی باید معجزه آسا باشد."



قرمز، نارنجی، قهوه ای و ارغوانی
نقاشی رنگ روغن از Mark Rothko که در سال 1949 تهیه شده است​

امروزه در طراحی انواع لوزام منزل نیز تأثیر این هنر را بخوبی قابل مشاهده است. این سبک از طراحی لوازم منزل بر خلاف سبک های قدیمی تر ساده ترین شکل ممکن را داراست و جالب اینجاست که بسیاری از مردم از داشتن آنها لذت می برند.

ادبیات مینیمال:
نویسنده این سبک هنری با پرهیز از به کار بردن قیود و دیگر اطلاعات غیر ضروری، علاوه بر اینکه داستان خود را ساده و کوتاه تر می کند به خواننده این اجازه را می دهد که در بسیاری از موارد خود قسمت هایی از داستان را با دیدگاه شخصی تصور یا درک کند و او را مجبور می کند که در قسمتهایی از داستان تصمیم بگیرد و مسیری را برای ادامه انتخاب کند.
شخصیت هایی که در این گونه داستان ها یا رمان ها وجود دارند عمومآ افراد عادی هستند و در میان آنها هرگز یک شاهزاده، یک کارگاه بسیار باهوش، یک فرشته زیبا و... پیدا نمی شوند.

معماری مینیمال:
دامنه استفاده از هنر مینیمال به لوازم منزل محدود نمی شود، یک معمار یا طراح ممکن است به سادگی با استفاده از ایده های مینیمال به طراحی اتاق های یک منزل یا کل یک ساختمان بپردازد، دیوارها را بدون کوچک ترین انحناء، بدون استفاده از رنگ به صورت Transparent می سازد و... به عبارت دیگر در این سبک طراحی، هنرمند یا مهندس کوچک ترین تلاشی برای استفاد از جزئیات به منظور زینت دادن کار نمی کند و سعی می کند با حداقل امکانات بیشترین بهره را ببرد.

فلسفه مینیمال:
مینیمالیسم پا را فراتر از هنر گذاشته و حتی فلسفه را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. مینیمالیسم در فلسفه معتقد است که معدود نیازهای انسانی برای زندگی کافی است و افرادی که پیرو اینگونه تفکری هستند در سادگی زندگی می کنند و ساده تر از دیگران می توانند خود را خوشبخت احساس کنند.
رهبران این سبک از فلسفه همواره پیروان خود را تشویق می کنند تا از چیزهایی که به آنها بسیار علاقه دارند صرفنظر کنند و یاد بگیرند که در سادگی و نبود مادیات زندگی کنند.

مینیمال در سینما:
مینیمال در سینما در اوایل دهه ی 60 مطرح شد. محدودیت در به کار بردن پوزیشن های دوربین "به کار بردن بازیگران غیر حرفه ای (این ویژگی بیشتر مربوط به مینیمالیست های سنتی می شود)" تکنیک فی البداهه گویی بازی کردن و...
یکی از مینیمال گرا ترین سینما گران حال حاضر «جیم جارموش» می باشد. در ایران هم می توان به عباس کیارستمی و مانی حقیقی اشاره کرد.

موسیقی مینیمال:
قرنها بود که بسیاری از موسیقیدانان سرکش و جسور از نحوه حرکت و جهت پیشرفت موسیقی احساس نارضایتی می کردند. آنها معقتد بودند که هنر موسیقی نباید به سمتی برود که در آن تکنیک های غیر ضروری - یا بقول آنها آرتیستیک - بر نفس موسیقی غلبه کند.
سرآغاز انقلاب و پیدایش این تفکر در موسیقی با مدرنیسم آغاز شد. پیر بولز (Pierre Boulez ، 1925) و کارلهینز اشتوکهاوزن (Karlheinz Stockhausen ، 1928) از جمله هنرمندان فرانسوی و آلمانی بودند که سبک خاصی از موسیقی که سریالیسم (Serialism) نامیده می شد را پایه گذاری کردند، موسیقی ای که پایه و اساس آن تکرار بود.
از دیگر موسیقیدانان مدرن جسور می توان به جان کیج (John Cage) اشاره کرد که معتقد بود موسیقی می تواند بر اساس اتفاق یا شانس نیز ساخته شود. در این سبک از موسیقی که Aleatory Music نامیده می شود بسیاری از پارامترها هنگام اجرا به بخت و اقبال واگذار می شود.

پس از آن به دنبال به وجود آمدن حرکتهای هنری مینیمال در دهه 60 گروهی از موسیقیدانان جوان تصمیم گرفتند تا در ساخته هایشان، استفاده از پیچیدگی در فرم ها و فرمول های هارمونی و ملودی را کنار بگذارند و موسیقی هایی ساده تولید کنند. آنها از الگوها و قوانین ساده ای که قبل از سالهای 1600 میلادی استفاده می شد، برای اینکار سود جستند.
تکرار و ماندن بیش از حد در یک ریتم، یک ملودی یا موتیف، یک آکورد، یک تمپوی ثابت و... بدون کوچک ترین تغییری برای مدت طولانی از جمله ویژگی کارهای این موسیقیدانان بود.
نتیجه چیزی نبود جز تأکید بر صدای حاصله از موسیقی (نه ریتم یا ملودی و...)
مونت یانگ (La Monte Young)، تری رایلی (Terry Riley)، استیو ریچ (Steve Reich) و فیلیپ گلس (Philip Glass) از جمله موسیقیدانان آمریکایی پیرو این سبک هنری هستند که بین سالهای 1935 و 1937 به دنیا آمده اند.


منبع گفتگوی هارمونیک
 

DDDIQ

مدیر ارشد
طراحی تعامل گرا Interaction design

طراحی تعامل گرا Interaction design

منبع

هدف طراحی تعامل گرا، توسعه و بسط دادن محصولات کاربردی است. با مشخصاتی از قبیل خوشایندی، رضایت بخشی، یادگیری راحت و ساده، مفید بودن و سهولت استفاده. جهت رسیدن به چنین هدفی، شناسایی استفاده گران، فعالیت ها، اهداف و انگیزه های آنان و همچنین زمینه ی فعالیتشان (مکان، موقعیت،...)، از اهمیت بسیاری برخوردار است.

با پرداختن دقیق تر و نفوذ عمیق تری به موضوع مورد بحث در اینجا، به تعریفی تخصصی تر از طراحی تعامل گرا نزدیک می شویم:
طراحی تعامل گرا عبارت است از طراحی مصنوعات تعاملی با کاربردی هدفمند با تأکید بر نقش سیستم ها، رفتارهای کاربران و ظاهر شیء. منظور از طراحی در اینجا، طراحی خود سیستم نیست، بلکه هدف، طراحی کاربری سیستم است.
نکته ی اصلی در تعریف فوق، تغییر دادن روش زندگی و کار است. با مشاهده ی چنین تعاریفی، این چنین نتیجه می گردد که طراحی تعامل گرا چهارچوبی فراتر از طراحی یک محصول و یا یک سیستم را در بر می گیرد و زمینه ها و فعالیت های متعدد دیگری را نیز شامل می شود.

با توجه به این گستردگی و پهنه ی وسیع از تعریف طراحی تعامل گرا، می توان زمینه های فعالیت طراحان تعامل گرا را در چند شاخه ی کلی به شرح زیر دسته بندی نمود:
- شناسایی نیازها و خواسته ها.
- کسب اطمینان از قابلیت استفاده، مفید بودن و رضایت مندی استفاده گران.
- طراحی محتویات، رفتار و وضع ظاهری محصولات تعاملی.
- تعیین و تدوین استانداردهای قابلیت استفاده.
- یافتن چاره و راه حل های طراحی.
- ساخت پروتوتایپ های محصولات تعاملی.
- ارزیابی و مقایسه ی بین راه حل های مختلف و طراحی مجدد محصولات.
- طراحی واسطه ی کاربر و المان های آن.

بدیهی است جهت تحقق هر یک از موارد فوق و به سرانجام رسیدن طرحی تعاملی و ناب، نیاز به تخصص های مختلفی است. به طوری که یکی از شاخصه های بارز طراحی تعامل گرا، مخصوصاً در فاز تحقیقاتی آن، همکاری متخصصان رشته های گوناگون با یکدیگر است. مانند انفورماتیک، روانشناسی و علوم مختلف مهندسی و فنی.

با توجه به این مشخصه، چنانچه بخواهیم طراحی تعامل گرا را به عنوان یک مثلث در نظر بگیریم، هر یک از رئوس این مثلث شامل رشته، تخصص و زمینه های زیر می گردد:
1. علوم اجتماعی و علوم انسانی؛ شامل روانشناسی، علوم اجتماعی، ارگونومی (مهندسی عوامل انسانی) و علوم ارتباطات.
2. علوم فنی؛ شامل انفورماتیک و مهندسی کامپیوتر (نرم افزار و سخت افزار).
3. دیزاین؛ شامل طراحی محصول، طراحی گرافیکی، طراحی ارتباطات، طراحی صنعتی و هنر.
 

DDDIQ

مدیر ارشد
طراحی احساس گرا Emotional Design

طراحی احساس گرا Emotional Design

طراحی احساس گرا، هم عنوان کتابی از Donald Norman است و هم به مفهومی اطلاق می شود که در آن ارائه می کند. اساسی ترین موضوع در این بحث این است که احساسات نقش مهمی را در توانایی انسان برای درک جهان و یادگیری چیزهای جدید، بازی می کند. برای مثال اشیائی که از لحاظ بصری دلپذیرترند به نظر استفاده کننده بهتر کار می کنند. و این امر به دلیل نردیکی احساسات فرد در مورد شیئی است که برای او جذاب است، به خاطر شکل گیری یک ارتباط احساسی با محصول.
از نظر نورمن، سه بعد اساسی برای طراحی محصول، غریزی، رفتاری و انعکاسی می باشند و یک طرح خوب باید هر سه بعد را در نظر بگیرد.
اکنون طراحان مستقیماً به این نکته دست یافته اند که محصولات می توانند واکنش های احساسی قوی ای را برانگیزند. وقتی که نقش مهم تجاری احساسات در هنر به عنوان یک کانسپت پذیرفته شد، پیدا کردن مکان دقیق شکل گیری واکنش ها در مغز هنوز یک معما بود؛ تا این اواخر که تحقیقات علمی نشان می دهند که مکان هایی در مغز که راحتی و آسودگی و خرسندی را ثبت می کنند، هنگامی که به آنها یک محصول یا یک برند آشنا و زیبا نشان داده می شود هم واکنش نشان می دهند.
اکنون احساس نقش اصلی را در طراحی محصولات بازی می کند و برتری کاربرد بر فرم ظاهری سریعاً در حال تعویض است. در طراحی احساس گرا، پتانسیل عظیمی از ترکیب علم و هنر نهفته است. اسکن های مغزی نشان می دهند که هیچ چیز نمی تواند جای تاًثیر یک طرح ممتاز و خلاق را در مغز بگیرد.

تحقیقات علمی نشان می دهند که شرایط مختلف باعث برانگیخته شدن احساسات مختلف در انسان می شوند، برخی شرایط که باعث برانگیختن احساسات خوب در افراد می شوند عبارتند از:
- محیط های گرم و صمیمی با نور مناسب
- آب و هوای معتدل (نه خیلی سرد یا گرم و نه خیلی خشک یا مرطوب)
- طعم ها و بوهای شیرین
- رنگ های روشن و با اشباع بالا
- موسیقی و صداهای خوش آهنگ
- نوازش و در آغوش کشیدن
- چهره های خندان
- ضرب های ریتمیک
- اشیاء منحنی، نرم و هموار
- احساسات، صداها و اشکال وابسته به لذات جسمانی

همین طور برخی شرایطی که به طور اتوماتیک اثرات منفی بر افراد می گذارند عبارتند از:
- ارتفاع زیاد
- صداهای بلند و ناگهانی، نورهای شدید ناگهانی
- اشیاء بزرگ و با هیبت (که ترس برخورد با آنها در ذهن انسان شکل می گیرد)
- گرما و سرمای شدید
- تاریکی
- رنگ ها ی خیلی روشن و صداهای خیلی بلند
- زمین های خالی و مسطح (مثل بیابان)
- مکان های متراکم (مثل جنگل ها)
- مکان های پر ازدحام با انبوهی از جمعیت انسانی
- بوی تعفن، غذای فاسد
- مزه های تلخ
- اشیاء تیز
- صداهای ناخوشایند و خشن و ناموزون
- بدن های بد شکل و دفرمه
- جانورانی مثل مار و عنکبوت
- مایعات و فضولات بدن انسان
 

DDDIQ

مدیر ارشد
طراحی سبز Green design

طراحی سبز Green design

طراحی پایدار یا طراحی سبز از موضوعات بسیار جنجالی و بحث‌برانگیز در جهان امروز است.

بدون تردید یکی از موارد مهمی که انسان همواره با آن دست و پنجه نرم می‌کند، نحوه نگرش و برخورد با منابع انرژی و تعامل بین منابع و اثرات ناشی از این مصرف است.

در نگرش پایدار، طراحی به گونه‌ای انجام می‌شود که این سه مورد در یک چرخه ارتباطی صحیح قرار‌گرفته و بتوان در آینده نیز از نتایج مصرف منابع در حال، بهره‌مند شد.

به عبارت د‌یگر این نوع طراحی بدون داشتن نگرشی درست و تعریفی مشخص امکان‌پذیر نیست.

اصطلاح پایداری "sustainability" برای نخستین بار در سال 1986 توسط کمیته جهانی گسترش محیط زیست، تحت عنوان" رویایی با نیازهای عصر حاضر بدون به مخاطره‌انداختن منابع نسل آینده" مطرح شد. [چشم‌انداز زیست‌محیطی جهان]

باید خاطرنشان کرد، مفهوم طراحی پایدار‌یک مفهوم عام بوده و در بسیاری از زمینه‌ها از جمله معماری، طراحی گرافیک، کشاورزی، ماشین‌آلات و هرآنچه که با محیط زندگی انسان سروکار دارد، به کاربرده می‌شود.

شاید بتوان هدف از این نوع طراحی را کاهش آسیب‌های محیطی، به حداقل رساندن مصرف منابع انرژی و هماهنگی هرچه بیشتر با طبیعت دانست. به معنای دیگر، فلسفه طراحی پایدار، پشتیبان و مشوق نگرش‌ها و تصمیم‌هایی است که درهرمرحله از طراحی، ساخت و سپس مصرف، تاثیرات منفی بر محیط زیست و سلامت استفاده‌کنندگان را نیز در نظرگرفته باشد.

این نوع طراحی از اصولی خاص تبعیت می‌کند که رعایت آنها ضروری است: مدیریت منابع انرژی، طراحی با قابلیت بازگشت به چرخه زندگی، طراحی برای انسان.


مدیریت منابع انرژی

این مدیریت از دو زاویه قابل بررسی است.
1- مدیریت منابع تجدید‌ناپذیر: با توجه به روند رو به رشد منابع غیرقابل تجدید مانند سوخت‌های فسیلی و مواجهه جدی با بحران انرژی درسال‌های اخیر، استفاده بهینه از این نوع منابع حیاتی به نظر می‌رسد.

زیرا این نوع منابع با توجه به ذخایر موجود، در سال‌های آتی به پایان می‌رسند و می‌‌بایست برای دسترسی به منابع جایگزین فعالیتی جدی دنبال شود.

2- مدیریت منابع تجدید‌پذیر: بهترین نوع منابع انرژی که در طراحی پایدار بر‌آن تمرکز می‌شود، منابعی هستند که توانایی قرارگرفتن در چرخه طبیعی و قابلیت بازگشت را داشته باشند. در این نوع مدیریت منابع، همواره طراح تلاش می‌کند نوعی تعادل بین اثرتولید شده و محیط اطراف برقرار‌ کند تا این دو در یک چرخه بازگشتی بتوانند با یکدیگر مرتبط شوند.
در این نوع طراحی، با استفاده از منابعی که در دسترس و طبیعی هستند مانند خورشید و باد و باران، همواره پروژه‌ای اقتصادی‌تر خواهیم داشت

طراحی با قابلیت بازگشت به چرخه زندگی

دراین طرح تاکید براتخاذ روشی است که به بازیافت و بازتولید منابع به کاررفته منجرشود. درواقع، در این مرحله طراح ذهن خود را باید متوجه روندی کند که منابع مورد استفاده در طرح بتوانند پس ازمرحله زوال و دورریزی به چرخه اصلی طبیعت بازگردند.به این معنا که منابع ما از یک شکل مفید به شکلی دیگر درمی‌آیند اما بازهم پس از این تبدیل دارای کارآیی و استفاده هستند.


طراحی برای انسان

این اصل، سومین و شاید مهمترین اصل طراحی پایدار محسوب می‌شود. در دو اصل پیشین، کارآیی بیشتر و محافظت از منابع طبیعی مورد توجه بود. درحالی که در این اصل، برحفظ کیفیت زندگی تمامی اجزای سازنده اکوسیستم تاکید می‌شود. این اصل را می‌توان درراستای اهداف بشردوستانه‌ای دانست که ارکان و منابع مختلف زندگی را محترم می‌شمارد.

درحقیقت، با تعمق بیشتر در این فلسفه می‌توان به این نکته پی‌برد که به نیازهای زنجیره‌وارو متقابل اجزای مختلف زندگی و نقش آنها در ادامه حیات بشری باید توجه جدی مبذول داشت.

زیرا در جهان مدرن امروز، اگرچه انسان محور همه تغییرات و دگرگونی‌هاست، اما این محوریت هرگز در جهت نقض حقوق سایر موجودات زنده نبوده، بلکه کاملا همگام با آنها و همواره در حالت تعامل و دادوستد با آنهاست.

درپایان، می‌توان گفت طراحی پایدار، نوعی نگرش به دنیا را مطرح می‌کند که با پیروی از اصولی خاص، تعامل بین مصرف منابع درحال و آینده را مورد توجه قرارداده و همواره در جهت منافع بلند مدت بشر گام برمی‌دارد.

منبع: همشهری انلاین
 

DDDIQ

مدیر ارشد
ساختار شکنی یا دکانستراکشن Deconstruction /قسمت اول

ساختار شکنی یا دکانستراکشن Deconstruction /قسمت اول


در فارسی به ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمه شده است . شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیثکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد .
از آنجایی که مبانی دیکانستراکشن مستقیما از فلسفه دیکانستراکشن استخراج شده و به لحاظ آشنایی نسبتا اندک معماران با فلسفه این مکتب ، برای استنباط معماری دیکانستراکشن ، ابتدا لازم است فلسفه دیکانستراکشن و مهم تر از آن ، زمینه های نظری این نحله فکری تبیین شود.
در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد ، فلسفه اصالت وجود بود . ژان پل سارتر ( 1980 - 1905 ) فیلسوف فرانسوی ، پایه گذار این مکتب است . او خرد گرایی مدرن ، که توسط دکارت ، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود ، را اساس فلسفه خود قرار داد . سارتر معتقد به خرد گرایی استعلایی ( Transendental Mind ) است . از نظر وی ، " فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل ماند ... سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست . به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست . "
از نیمه دوم قرن اخیر ، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت . این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس ، مردم شناس فرانسوی ، مطرح شد . ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن است . ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است . از نظر اندیشمندان ساختارگرا ، می باید ساختارهای ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند . ساختار ذهن مبنایش زبان است . انسان بوسیله زبان با دنیای خارج مرتبط می شود .
اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل می گیرد ، به نظر استراوس ، ساختارهای فرهنگ ، اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست ، همه آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد . استوارس استیلای سیصد ساله ذهن استعلایی را زیر سوال برد . اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی است خردورز ، از نظر استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد . لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر ، باید زبان ، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم .به طور کلی ، " روش ساختارشناسی ، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود . رفتار و کردار نوعی زبان است . به همین دلیل ساختارگراها ، ساختار های موجود در پدیده ها را استخراج می کنند . " چنانچه ژان پیاژه ( 1980- 1896 ) ، روان شناس فرانسوی ، مطالعات وسیعی در مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک انجام داد .
مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود ، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است .
مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا ( - 1930 ) ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایه گذاری شد . دریدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیر ها غافل می مانیم ، فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند ، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد . دریدا از سال 1967 ، یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد ، در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید .
این سه کتاب عبارتند از :
گفتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی .
از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است .
به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی کند ، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن را قرائت کند ، می تواند در یافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد . " نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده . هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد . "
از نظر دریدا ، نوشتار ابزار خوبی برای انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقا همان مفاهیمی را که در ظاهر بیان می کند ندارد . متن به جای انتقال دهنده معنا ، یک خالق است . به همین دلیل در بینش دیکانستراکشن ، ما در یک دنیای چند معنایی زندگی می کنیم . هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت می کند .
تقابل دوتایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است . تقابل های دوتایی همچون روز و شب ، مرد و زن ، ذهن و عین ، گفتار و نوشتار ، زیبا و زشت و نیک و بد همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است . از زمان افلاطون تا کنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته است. ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد . او این منطق سیاه و سفید و مسئله یا این یا آن را رد مردود می داند .
به عنوان مثال ، در فلسفه غرب همیشه گفتار بر نوشتار به دلیل حضور گوینده ارجحیت داشته است . ولی به عقیده دریدا ، معنای متن را گوینده تعیین نمی کند ، بلکه شنونده و یا خواننده متن است که با توجه به ذهنیت و تجربه خود این معنا را که می تواند متفاوت از منظور و غرض گوینده یا مولف باشد مشخص می کند . لذا لزوما گفتار بر نوشتار ارجح نیست .
باید عنوان شود که تعریف دقیق و مشخصی از دیکانستراکشن وجود ندارد ، زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن می تواند مغایر با خود دیکانستراکشن تفسیر و تاویل شود .

خود دریدا می گوید : " دیکانستراکشن کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطق ها و اسنتباطات مغایر با خود متن است . در واقع گسترش درک مجازی است . "
به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است . این تفسیرها و تاویل ها می تواند با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد . لذا در بینش دیکانستراکشن ، آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و به تعداد خواننده ، برداشت ها ، استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد . خواننده معنی و منظور متن را مشخص می کند و نه نویسنده . ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد . ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان است .
شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری نمود ، پیتر آیزنمن، معمار معاصر آمریکائی است . آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی های خود ، بلکه با فضاها ، کالبدها و محوطه سازی های متعددی که ساخته ، فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه هشتاد میلادی در آورد .
آیزنمن در مقاله ای به نام " مرز میانی " ، هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را به باد انتقاد گرفت . از نظر وی ، معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است . به عقیده آیزنمن ، بحث ارزشی هگل در مورد تز ، آنتی تز و سنتز ، دیگر در جهان امروز کاربرد ندارد . فیلسوفان پست مدرن مانند نیچه ، فروید ، هایدگر و دریدا رابطه ما را با جهان هستی عوض کرده اند .
علم قرن نوزدهم و یقین علمی آن دوره دیگر اعتبار خود را از دست داده است . قوانین جدید فیزیک مانند قانون نسبیت آلبرت اینشتین و اصل عدم قطعیت ورنرهایزنبرگ ، دریافت ما را از جهان پیرامون تغییر داده است .
لذا اگر معماری یک علم است باید این معماری بر اساس علم و فلسفه امروز و دریافت کنونی ما از خود و محیط اطراف باشد . معماری امروز ما باید از علم و فلسفه قرن نوزده گذر کند و خود را با شرایط جدید منطبق سازد . همچنان که معانی ، مفاهیم و نمادها در علم و فلسفه عوض شده ، در معماری نیز باید عوض شود .
آیزنمن معتقد است که مدرنیست ها مدعی هستند که مدینه فاضله را باید در آینده جست و جو کرد . پست مدرنیست ها نیز به دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند ، ولی معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا کند . در این مورد وی از واژه " Presentness " به معنای " اکنونیت " استفاده کرده و معتقد است که معماری در هر زمان و مکان باید اکنونیت داشته باشد . متعلق به زمان و مکان حاضر باشد .
برای رسیدن به شرایط فوق ، باید قوانین گذشته معماری را بر هم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی ، لذا بر هم زدن آنها ممکن است . حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شود ( دیکانستراکت شوند ) و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود .
پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی امروز ما ، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام ، ثبات و بی ثباتی ، زشتی و زیبایی ، سودمندی و عدم سودمندی ، صداقت و فریب ، پایداری و تزلزل ، صراحت و ایهام وجود دارد . نمی توان از یکی برای استتار دیگری استفاده کرد ، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود .
در گذشته و همچنین در معماری مدرن و پست مدرن آنچه که حضور داشته ، تقارن ، تناسب ، وضوح ، ثبات ، مفید وبودن و سودمندی بوده است . در این تقابل های دوتایی همواره یکی بر دیگری ارجحیت داشته . اما آنچه که مورد غفلت قرار گرفته و غایب بوده ، عدم تقارن ، عدم وضوح ، ابهام ، ایهام ، منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته ، بخشی از زندگی امروز ما است .

در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مطالعه و وارسی دقیق قرار گیرد . همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانه قرار می گیرد . در مرحله بعد تفسیرها و تاویل های مختلف از این مجموعه مطرح می شود . در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین بر آورده نمودن خواسته های عملکردی پروژه ، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود . لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموعه چند معنایی ، ابهام انگیز ، متناقض و متزلزل ارائه می شود ، که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تاویل آماده می کند .
آیزنمن در مقاله " مرز میانی " از واژه " Catachresis " استفاده کرده که به معنای دو پهلو یا ایهام است . دو پهلو مرز میانی است . در دوپهلو یا ایهام ارجحیتی وجود ندارد . هم این است و هم آن - نه این است و نه آن . آیزنمن در این مقاله می نویسد : " دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است . "
یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن ، مرکز هنرهای بصری وکسنر ( 1989 - 1982 ) در شهر کلمبوس آمریکا است . در مسابقه ای که در سال 1982 برای طراحی این ساختمان صورت گرفت ، معماران معروفی از جمله مایکل گریوز ، سزار پلی ، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن شرکت کردند .
سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد . عملکرد بنا ، نمایش آثار هنرمندان و دانشجویان دانشگاه در آن است . هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمانهای موجود در سایت قرار دادند . ولی در کمال تعجب ، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه ای بود که فضای باریک بین دوساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر آن که طرح وی به عنوان برنده اول اعلام شد . از آن زمان سبکی در معماری به نام دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت .
آیزنمن در تبیین طرح خود عنوان که این نقطه محل ملاقات دو قشر نسبتا متفاوت است . یکی دانشجویان و هنرمندان دانشگاه که کارهای خود را در این ساختمان ارائه می کنند و دیگری شهروندان و عامه مردم شهر که به دیدن این آثار می آیند . لذا دو کد یا نشانه برای هریک از این دو قشر انتخاب شد . یکی محورهای شبکه شطرنجی دانشگاه و دیگری محورهای شبکه شطرنجی شهر کلمبوس . این دو شبکه نسبت به یکدیگر 17 درجه اختلاف زاویه دارند . لذا هر دو شبکه به عنوان نشانه ای از هر یک از این دو قشر در محل سایت با یکدیگر تلاقی کرده اند . این دو گانگی در کالبد معماری ساختمان به گونه ای نمایش داده شده که هیچ یک بر دیگری ارجحیت ندارد و این دو محور همانند دو تیغه قیچی بین دو ساختمان را شکافته و خود در آن جایگزین شده اند .

ادامه دارد
 

DDDIQ

مدیر ارشد
ساختار شکنی یا دکانستراکشن Deconstruction /قسمت دوم

ساختار شکنی یا دکانستراکشن Deconstruction /قسمت دوم

پس از باز نمودن و شکافتن فضای بین این دو ساختمان در سایت ، آیزنمن متوجه پی های یک بنای قدیمی شد که مربوط به دانشکده نظامی بود . این بنا در دهه پنجاه میلادی تخریب شده بود ، ولی هنوز بخشی از پی های آن در زیر خاک در محل سایت مدفون بود . اگر چه این ساختمان دیگر وجود نداشت ، ولی آیزنمن با وارسی دقیق سایت متوجه آن شده بود . وی این ساختمان را که دیگر در حاشیه قرار گرفته و به تاریخ سپرده شده بود ، به عنوان بخشی از متن موجود ، که همان سایت پروژه باشد ، قرائت کرد و این قرائت را به صورت کالبدی نمایش داد . لذا در طرح آیزنمن ، بخشهایی از ساختمان دانشکده نظامی ، که شبیه یک قلعه نظامی بود ، در قسمت سردر ورودی ساختمان مرکز هنرهای بصری وکسنر بازنمایی و بازسازی شد .
معماری دیکانستراکشن به عنوان یک سبک فراگیر و جهانی عمر نسبتا کوتاهی داشت و از حدود یک دهه فراتر نرفت ، ولی تاثیر شگرف و بنیادین بر شیوه طراحی و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری داشت . این سبک به عنوان پیش زمینه رویکردهای متعاقب آن همچون معماری فولدینگ و معماری پیدایش کیهانی بود .
از دیگر معماران این سبک می توان از فرانک گهری ، زاها حدید ، رم کولهاس و برنارد چومی نام برد .

معماری فولدینگ

معماری فولدینگ یکی از سبک های مطرح در دهه پایانی قرن گذشته بود . فلسفه فولدینگ برای نخستین بار توسط فیلسوف فقید فرانسوی ، ژیل دلوز مطرح شد . وی همچون ژاک دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختارگرایی محسوب می شود . دلوز نیز مانند دریدا اساس اندیشه خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختارگرایی قرار داد .
فلسفه دلوز ، یک فلسفه افلاطون ستیز و دکارت ستیز است . به عبارت دیگر می توان بیان نمود که فولدینگ یک طرح ضد دکارتی است . از نظر دلوز ، هستی از زیر بناهای عقل ریاضی استخراج نشده است . وی در کتاب معروف خود ، ضد ادیپ سرمایه داری و اسکیزوفرنی ( 1972) خرد مدرن را مورد پرسش قرار داد . از نظر دلوز ، خرد هر جایی است .
فلسفه فولدینگ منطق ارسطویی را نیز زیر سوال می برد . از نظر این فلسفه ، هیچ ارجحیتی در جهان وجود ندارد . زیر بنا و روبنا وجود ندارد . فولدینگ به دنبال تعدد است و می خواهد سلسله مراتب را از بین ببرد . این فلسفه در پی از بین بردن دو گانگی هاست .
فولد یعنی چین و لایه های هزار تو ، یعنی هر لایه در کنار لایه دیگر ، همه چیز در کنار هم است ، هیچ اندیشه ای بر دیگری ارجحیت ندارد ، تفسیری بالاتر و فراتر از دیگری نیست ، همه چیز افقی است . به عبارت دیگر فولدینگ می خواهد منطق دو ارزشی را دیکانستراکت کند و کثرت و تباین را جایگزین آن کند . فولدینگ هم مانند دیکانستراکشن در پی از بین بردن مبناهای فکری تمدن غرب و بالاخص منطق مطلق و ریاضی گونه مدرن است .
فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است . دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک ( 1982 ) جهان را چنین تبیین می کند : " جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . " دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن می بیند .
یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام " ریزوم " در سال 1976 در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( 1980) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .
این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .
بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.
این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند . این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود . باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد ، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد . هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند ، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند .
نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد . این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد .
دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .
گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : " فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . " در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .
معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .
در فیلم پایان گر 2 ( Terminator 2 ) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .
در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : " فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،... همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند ... انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . "
پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه " Weak Form " یا " فرم ضعیف " را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .
آیزنمن در طرح خود برای مرکز گردهمایی کلمبوس ( 92-1990) موضوع اشاره شده ، در فوق را به صورت کالبد معماری نشان داده است . به طور کلی در اکثر شهرهای بزرگ آمریکا ساختمانی به نام مرکز گردهمایی وجود دارد . در این نوع ساختمان ها به صورت مستمر جلسات ، سخنرانی ها و نمایشگاهای مختلف از طرف اصناف ، سازمان ها و نهادها گوناگون که موقعیت محلی ، ملی و یابین المللی دارند برگزار می شود .
مرکز گردهمایی کلمبوس در شمال مرکز شهر کلمبوس و در واقع در مرز بین مرکز شهر و قسمت شمالی شهر قرار دارد . در سمت غرب ساختمان ،های استریت که یکی از دو خیابان اصلی شهر است عبور می کند و از جنوب تا شمال و مرکز شهر را به یکدیگر متصل می کند . از سه طرف دیگر سایت ، بزرگراههای سرتاسری و خطوط راه آهن عبور می کنند و پل های چند طبقه متعدد در اطراف سایت این خطوط را به یکدیگر متصل کرده است . به عبارتی در غرب سایت مهم ترین مسیر ارتباطی محلی و داخل شهری ، و در سه طرف دیگر سایت خطوط ارتباطی داخل و بین شهری قرار دارد .
تصمیمات اتخاذ شده و یا اطلاعات کسب شده در گردهمایی های داخل این ساختمان از طریق خطوط تلفن ، فاکس و اینترنت و همچنین مطبوعات و رسانه های مختلف به سراسر کشور منتقل می شود . لذا از یک طرف این ساختمان مرکز تبادل اطلاعات است و لایه های مختلف از این مرکز این اطلاعات را به مناطق مختلف منتقل می کنند . از طرف دیگر این مکان مرکز خطوط ارتباطی محلی و بین شهری است و لایه های مختلف راه های ارتباطی از چهار طرف این ساختمان عبور می کنند .
آیزنمن این جند لایگی خطوط اطلاعاتی و راه های ارتباطی در عصر ابر رسانه ها را در ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است . لایه های مختلف ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است . لایه های مختلف ساختمان در حالت افقی ، به صورت همتراز و با موقعیت همسان در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و مجموع این لایه ها کلیت واحدی را به نام مرکز گردهمایی کلمبوس تشکیل داده اند .
نکته حائز اهمیت دیگر در طرح آیزنمن این است که ساختمان دارای یک دوگانگی در مقیاس است که به هر دو آنها بدون ارجحیت یکی بر دیگری توجه شده است . یکی مقیاس بزرگ شهر است و از دید داخل برج های مرتفع مرکز شهر ، این ساختمان مقیاسی در حد بزرگراههای اطراف خود دارد . همچنین از دید عابر پیاده در مجاور خیابان اصلی شهر ، مقیاس ساختمان خرد شده و مقیاس آن در حد مقیاس نسبتا کوچک ساختمان های محلی اطراف خیابان است .
یکی دیگر از پروژه های جالب توجه در این سبک ، سرنگون ساختن برج سیرز در شهر شیکاگو توسط گرگ لین است . برج سیرز ، به ارتفاع 110 طبقه مرتفع ترین ساختمان ساخته شده به سبک مدرن است . این ساختمان توسط شرکت معتبر S.O.M بین سالهای 74-1970 ساخته شد . مهندس معمار آن بروس گراهام و مهندس سازه آن فضلور خان - پاکستانی تبار - بود .
این ساختمان نماد و نمودی کامل از سبک مدرن و اندیشه مدرن است . نمای خارجی برج تماما با شیشه هایی به رنگ برنز و آلومینیوم سیاه رنگ پوشش شده است و می توان آنرا دنباله شیوه میس وندروهه و شعار کمتر بیشتر است دانست . این برج از نه مکعب مستطیل چسبیده به هم تشکیل شده که به صورت سلسله وار هر کدام تا ارتفاع معینی بالا می روند . دو مکعب مستطیل آخر به ارتفاع 443 متر می رسند . فضلور خان برای هر مکعب مستطیل 25 ستون فلزی در نظر گرفت . لزا برج سیزر از نه لایه - مکعب مستطیل - و هر لایه از 25 لایه - سیستم سازه - تشکیل شده است . گرگ لین در پروژه خود - به صورت نمادین - با تبر ، تیشه به ریشه این نماد مدرنیته و معماری مدرن زد و عمود گرایی را به افقی گرایی تبدیل کرد . پس از انداختن برج به روی زمین ، لین لایه های هندسی طویل و قائم الزاویه آن را برطبق شرایط سایت در بین رودخانه ، خیابان و ساختمان های مجاور ، همانند نوارهای خمیری شکل ، در کنار هم قرار داد . این لایه ها در عین این که هر یک خصوصیات خود را حفظ کردند ، ولی با توجه به شرایط موجود در سایت به حالت نرم و انعطاف پذیر ، به صورت افقی و بدون هیچ گونه ارجحیتی در بین عوامل موجود در سایت قرار گرفتند .
 

DDDIQ

مدیر ارشد
باهاوس مدرسه ای که یک سبک معماری شد

باهاوس مدرسه ای که یک سبک معماری شد

باهاوس نام یک مکتب معماری است که از نام مدرسه هنر و معماری باهاوس در آلمان گرفته شده است. این مدرسه معماری که از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ فعالیت می کرده است، پیشگام مدرنیسم در معماری بود و دستاوردهای آن هنوز نیز در رشته های هنر و معماری به دانشجویان تدریس می شود. ساختمان و کارگاه های این مدرسه در دو شهر دسائو و وایمار آلمان از سال ۱۹۹۶ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
مدرسه معماری باهاوس که در زبان آلمانی به معنی «خانه معماری» است، در دوران فعالیت چهارده ساله خود در آلمان، در سه شهر مختلف و تحت نظر سه آرشیتکت بزرگ که مدیریت باهاوس را نیز بر عهده داشته اند، فعالیت کرده است.
+

این مدرسه ابتدا از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۵ در شهر وایمار، سپس از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۲ در دسائو و بالاخره از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۳، یعنی زمانی که این مدرسه به دستور حکومت نازی آلمان تعطیل شد، در برلین فعالیت می کرد. مدیریت این مدرسه نیز به ترتیب بر عهده والتر گروپیوس (۱۹۱۹ تا ۱۹۲۸)، هانیس مه یر (۱۹۲۸ تا ۱۹۳۰) و میس وان دروهه (۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳) بود.
باهاوس در سال ۱۹۱۹ توسط والتر گروپیوس در شهر سنتی و قدیمی وایمار تأسیس شد. هدف اولیه از تأسیس مدرسه باهاوس، ایجاد مکانی بود که ترکیبی از مدارس معماری، صنایع دستی (چون نجاری، آهنگری و…) و آکادمی هنری بود.
گروپیوس اعتقاد داشت که با پایان جنگ جهانی اول، دوره جدیدی از تاریخ آغاز شده است و قصد داشت در مدرسه باهاوس، سبک معماری جدیدی را که بازتابی از این دوران باشد، به وجود بیاورد. به اعتقاد گروپیوس، این سبک معماری که می شد اصول آن را به تمام کالاهای مصرفی تعمیم داد، باید ارزان، کارکردگرا و سازگار با تولید انبوه می بود. گروپیوس برای دستیابی به این هدف، می خواست هنرمندان و صنعت گران را با هم متحد کند تا به محصولی کارکردی و قابل استفاده، و در عین حال با ارزش از لحاظ هنری، دست یابد. این ایده در بیانیه افتتاحیه مدرسه باهاوس به خوبی مشخص است: «ما در پی آنیم که جامعه تازه ای از هنرمندان پدید آوریم تا در میان آن ها دیگر تعصب حرفه ای که اکنون چون دیواری بلند هنرمندان و صنعتگران را از هم جدا می سازد، وجود نداشته باشد.»
برنامه ریزان مدرسه باهاوس هنرهای زیبا را از صنایع دستی کاربردی ممتاز و متفاوت نمی دانستند و بر این باور بودند که هنر و معماری مدرن باید پاسخگوی نیازها و اقتضائات جامعه صنعتی مدرن باشد و طراحی خوب باید از عهده آزمون های زیباشناختی و مهندسی برآید. ویژگی عمده سبک باهاوس تکیه هر چه بیشتر بر کارکردگرایی، بهره گیری بهینه از خواص مواد و مصالح صنعتی، احتراز از تزئینات تجملی در نمای ساختمان ها و فرآورده های صنعتی بود. دستیابی به نوعی هماهنگی بین ضرورت های کارکردی و کیفیت زیباشناختی، خوش ساختی و خوش ترکیبی محصولات صنعتی از دیگر اهداف موسسان مدرسه باهاوس بود.
استادان باهاوس به شاگردان خود یاد می دادند که همه چیز را بر مبنای نیازها طراحی کنند و از هیچ عنصری که فاقد کارکرد باشد و تنها جنبه زیباشناسانه داشته باشد استفاده نکنند. در مدرسه باهاوس تاریخ معماری جایی میان دروس دانشجویان نداشتند، چرا که در باهاوس قرار بود همه چیز بر مبنای اصول اولیه معماری و بدون توجه به آثار گذشتگان ساخته شود.
باهاوس در ابتدا برای تأمین بودجه خود به سوبسیدی که از جمهوری وایمار می گرفت وابسته بود. اما بعد از ایجاد تغییراتی در حکومت محلی وایمار، این مدرسه در سال ۱۹۲۵ به شهر دسائو که بافت صنعتی و شهری بیشتری داشت و با ایده های مدرن مدرسه ی باهاوس هم خوان بود، منتقل شد. پس از انتقال مدرسه باهاوس به دسائو، بخش طراحی صنعتی این مدرسه که مشکل کمتری با حکومت محافظه کار محلی داشتند، در وایمار باقی ماندند. مدرسه طراحی صنعتی باهاوس بعدها نام خود را به دانشکده فنی معماری و مهندسی عمران تغییر داد و از سال ۱۹۹۶ به بعد نیز به نام دانشکده باهاوس آلمان خوانده می شود.
در سال ۱۹۲۷ سبک باهاوس و آثار آرشیتکت های مشهور آن نمایشگاه معماری اشتوتگارت را که با موضوع خانه سازی برگزار می شد، به شدت تحت تأثیر خود قرار داد. پس از گروپیوس، مدیریت باهاوس را هانس مه یر و سپس میز وان دروهه به عهده گرفتند. با قدرت رسیدن رژیم نازی ها در آلمان و افزایش فشار سیاسی بر این مدرسه، باهاوس در سال ۱۹۳۳ تعطیل شد. حزب نازی و دیگر گروه های فاشیستی آلمان از ابتدا با فعالیت مدرسه باهاوس مخالف بودند و آن را سنگر کمونیسم می دانستند. نویسندگان نازی چون ویلهلم فریک و آلفرد روزنبرگ نیز در نوشته هاشان باهاوس را «غیرآلمانی» می نامیدند و سبک مدرن آن را به باد انتقاد می گرفتند. در واقع باهاوس یکی از مظاهر «هنر منحط» بود که هیتلر و حزب نازی آلمان کمر به نابودی آن بسته بودند.
از جمله مهم ترین ساختمان ها و آثاری که در طول فعالیت مدرسه باهاوس عمدتاً به دست استادان و مدیران مدرسه ساخته شد می توان به عمارت سامرفیلد و خانه اوته در برلین، خانه اوئرباخ در یانا و برج تریبیون در شیکاگو (که مدرسه باهاوس پس از برنده شدن در یک مسابقه بین المللی طراحی آن را بر عهده گرفت) اشاره کرد. اما مهم ترین بنایی که سبک معماری باهاوس در این دوره در آن متجلی شده است، ساختمان خود مدرسه در دسائو است که توسط والتر گروپیوس، مدیر وقت باهاوس، طراحی شده است.
پس از به قدرت رسیدن نازی ها و تعطیلی مدرسه باهاوس، مدیران و استادان مدرسه که همه از معماران طراز اول آن زمان بودند، به کشورهای مختلف در اروپای غربی، آمریکا و همچنین اسرائیل مهاجرت کردند. همچنین شماری از معماران باهاوس که به شیکاگو رفته بودند، باهاوس جدید را در این شهر تأسیس کردند و به تربیت معماران جوان ادامه دادند.
این مسئله کمک قابل توجهی به ترویج سبک معماری باهاوس در سراسر جهان کرد و آن را به گفتمان مسلط در معماری و طراحی صنعتی مدرن تبدیل کرد، چنان که این مکتب هنری امروز نیز همچنان نفوذ جهانی خود را حفظ کرده است.
مدرسه معماری باهاوس که در زبان آلمانی به معنی «خانه معماری» است، در دوران فعالیت چهارده ساله خود در آلمان، در سه شهر مختلف و تحت نظر سه آرشیتکت بزرگ که مدیریت باهاوس را نیز بر عهده داشته اند، فعالیت کرده است .

منبع: سایت شرکت طراحی برایند
 

mh.memar

عضو جدید
انواع مکتب ها و نظریه های هنری

انواع مکتب ها و نظریه های هنری

انواع مکتب ها و نظریه های هنری:eek::eek::eek:
نئوکلاسیسم
این سبک در تقابل با ابتذال و انحطاط روکوکو و بهمراه کشف دو شهر پمپی و هرکولانیوم و بر اساس اصول زیبا شناختی پوسن و رافائل و به مرکزیت فرانسه ، با تأکید بر سادگی صور و پیراستگی معنوی و خردگرایی ، مطرح گردید.
هنرمندان برجسته: بنجامین وست ، ژاک لویی داوید، دومینیگ انگر، آنلویی ژیروده ، پرودن ، رینیو، آنتونیو کانووا.
ناتورالیسم ( طبیعت گرایی )
به معنای بازنمایی جهان عینی و مادی ، با احساس گرایی و خوشایند گری و با محوریت طبیعت است.
هنرمندان برجسته : ایوان شیشکین از مطرح ترین هنرمندان این سبک است.
پوریسم ( ناب گرایی )
جنبشی منشعب شده از کوبیسم، با هدف بیان همه جانبه و کلی مضامین و تأکید بر وضوح و عینیت در بازنمایی ، با وفاداری به اصول جهان شناختی شکل و فرم.
هنرمندان برجسته: لوکوبوزیه ، اوزنفان.
کوبیسم ( حجم گرایی )
مکتبی است که در آن ، نمایش توام زوایای دید مختلف (فضا سازی همزمانی) برای بیان کلیت مضامین وجود دارد. در صورت چنین عملکردی ، ساختار واقعی شکل شکسته شده و اشکالی انتزاعی به وجود می آیند.پیروان این مکتب با استفاده از قوانین فیزیک کوانتومیک ، سعی در القای عامل زمان دارند. پابلوپیکاسو و ژرژ براک ، سردمداران این مکتب هستند.
هنرمندان برجسته : ژرژ براک ،پابلو پیکاسو ، فرنان لژه ،خوان گری ، روبرت دلونه ، ژاک لیپ شیتس ، کنستانتین برانکوزی ، زادکین ، آرکی پنکو ، دوش ویلون.
کوبیسم به سه مرحله سزانی ، تحلیلی و تر کیبی تقسیم می گردد.
کنستراکتیویسم ( ساخت گرایی )
این جنبش در روسیه توسط ولادیمیر تاتلین، بر مبنای هنر پیکاسو و کولاژهای کوبیسمی ایجاد گردید. هنرمندان این سبک با تأکید بر ساختار شکل و فرم ، بیان مکانیت و زمانیت فضا ، تداوم و استمرار فضای درونی با پیرامون ، درصدد ایجاد آثار هنری ، بر مبنای اصول و فنون مدرن مهندسی هستند.
هنرمندان برجسته: ولادیمیر تاتلین ، نائوم گابو ، آنتوان پوسنر ، الکساندر رودچنکو.
کنتراپستو ( ایستایی تقابلی )
حالت ایستادن انسان به نحوی که بخش های مختلف بدن نسبت به هم ، کشش معکوس داشته باشند. در این وضع ، بالاتنه و پاها روی یک محور ، در خلاف جهت یکدیگرند می پیچند و در نتیجه بدن بر یک پا تکیه می کند و در کمر اندکی انحنا ایجاد می شود. اسلوب ایستایی تقابلی در سده پنجم ق.م ، در یونان ابداع شد.
امپرسیونیسم
این جنبش، اولّین جنبش فراگیر در هنر نوین بشمار می آید و در فرانسه توسط ادواردمانه و کلودمونه ایجاد گردید ، نام این جنبش از تابلوی «امپرسیون ، طلوع آفتاب» کلود مونه اقتباس شده است. بررسی نور و رنگ وکیفیات طبیعی آن و ایجاد یک دیدگاه علمی در هنر، از مسایل مطرح در این مکتب هستند. هنرمندان امپرسیونیست از ارائه اشکال با خطوط واضح محیطی سرباز زدند، آنها به نور با نگاهی علمی می نگریسته به مثلاً بجای قراردادن رنگ سبز ، رنگ های زرد و آبی را در کنار یکدیگر قرار می دادند. استفاده از تضاد رنگ های مکمل و حذف رنگ های سیاه و خاکستری از پرده ، از اصولی است که دراین مکتب مورد توجه قرار می گیرند.
از هنرمندان برجسته : دوارد مانه ، کلودمونه ، آنود سیسیلی ، آگوست رنوار،کامی پیسارو ، ژرژ سورا ، ادگاردگا ، پل سینیاک و اگوست رودن.
پست امپرسیونیسم
جنبشی منشعب شده از امپرسیونیسم توسط پل سزان. مضامین و موضوعات در این مکتب به صورت صور ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شوند. هنرمندان پست امپرسیونیست، در آثار خود از ذرات بنیادین شکل و فرم استفاده می کردند ، با چنین عملکردی آثار ایجاد شده فاقد عمق و ژرف نمایی بودند، به همین جهت سزان برای نمایش عمق ، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی) استفاده می کرد. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم ، تأکید بر بیان درونی به مدد رنگ و شکل از ویژگیهای این جنبش هنری است.
هنرمندان برجسته : پل سزان ، ونسان ونگوگ ، پل گوگن.
فوویسم
فوویسم به معنی بهره گیری جسورانه و نا متعارف از رنگ است که در قرن بیستم در فرانسه ، توسط هنری ماتیس ، مانگن و مارکه ایجاد شد . هنرمندان این سبک با تلفیق اصول امپرسیونیسم و سمبولیسم و طراحی دقیق و با استفاده از رنگ های کریه ، پرشور ، غیر واقعی و نامتعارف و با هویتی کانستراکتیو ، آثار خود را می آفریدند.در صورتی که این رنگ های غیر منطقی از نقاشیهای این سبک حذف شود و رنگ های منطقی جایگزین آن گردد، نقاشی ناتورالیسم یا رئالیسم ایجاد می شود.
هنرمندان برجسته: هنری ماتیس ، آندره درن ، ولامینگ ، ژرژروئو ، مانگن ، مارکه .
نئو امپرسیونیسم
جنبشی منشعب شده از امپرسیونیسم توسط سورا وسینیاک که به اصول امپرسیونیسم وفادار بوده و هدف آنها ایجاد دیدگاه علمی تر در هنر است. هنرمندان این مکتب با استفاده از این دیدگاه علمی ، قصد نمایش ذرات بنیادین نور و رنگ را در آثار تجسمی خود داشته اند.این هنرمندان اسلوب نقطه پرداز رنگ و نقطه چین رنگ را با رنگ های اصلی و ناب و خالص استفاده می نمودند.
 

mh.memar

عضو جدید
سمبولیسم
سمبولیسم جنبشی است در ادبیات و هنرهای بصری ، که ریشه در رمانتیسم داشته و به نفی تجسم عینی پرداخته و مفاهیم را با نمادها ، القا می کند. این جنبش در پاریس توسط ونسان ونگوگ و پل گوگن مطرح شد. هنرمندان این جنبش واقعیت مطلق را مبتذل و ناچیز شمرده و تحت تأثیر نمادگرایی مشرق زمین و با عدم باز نمایی عینی وتاکید بر ذهنیات و تفاسیر شخصی و با استفاده از رنگ های کانستراکتیو و با یک دیدگاه افراطی در رمانتیسیسم ، درصد بیان واقعیت غایی بوده اند. گوستاومورو نیز به این مکتب تعلق دارد.
فتوریسم ( آینده نگری )
این جنبش در تقابل با رکود هنری ، در جریان جنگ جهانی اول ، در ایتالیا،توسط مارتینی ، با شعار مرگ هنر گذشته مطرح گردید. هنرمندان این سبک با تأیید و تأکید بر تکنولوژی و ماشینیسم و با استفاده از قوانین فیزیک دینامیک و ریتم و تکرار سطوح و فرم ها ، درصدد تأکید بر مفاهیمی چون حرکت ، سرعت و شتاب می باشند.
از هنرمندان برجسته این مکتب ، می توان به مارسل دوشان ، جینو سورینی ، روسولو ، جاکوموبالا ، امبرتوبوتچیونی و کارلو کارا اشاره کرد.
اکسپرسیونیسم
این جنبش تحت تأثیر تفکر ونسان ونگوک در فرانسه و آلمان ایجاد گردید. هنرمندان این جنبش با تحریف و کژنمایی و اغراق آمیز نمودن مضامین و موضوعات با رنگ های تند و زننده و کاربری کیفیت تضاد در صدد بیان اوج و هیجانات و احساسات ذهنی خود هستند.هنرمندان این جنبش قصد نمایش واپس گرایی و به بن بست رسیدن انسان مدرن را دارند.
هنرمندان برجسته: امیل نولده ، ادوارد مونش ، ماکس بکمان ، فرانسیس بیکن ، کته کل ویتس ، ژرژ روئو ، اگون شیله ، اسکارکوکوشکا ، لودویک کریشنر ، جیمز آنسور ، ریورا ، اگوست ماک ، فرانتس ماک ، واسیلی کاندینسکی.
فرمالیسم
در تقابل با ذهنیت گرایی شاعرانه کنسراکتیویسم جنبشی توسط هنرمندان مطرح گردید(هنرناب) که با تأکید بر جلوه صوری و ساختار صور هندسی بیان تفاسیر و تعابیر شخصی را داشت.
هنرمندان : رونالد بلادن ، دیوید اسمیت.
سوپرماتیسم ( والا گرایی )
سوپرماتیسم سبکی متشکل از ترکیب بندی های نظام یافته انتزاعی است که توسط مالویچ در روسیه پایه گذاری شده است.هنرمندان این سبک با استفاده از سطوح هندسی هم خانواده ، با استفاده از رنگ های ناب و خالص چون سفید و سیاه در صدد بیان احساسات محض و یا مفاهیمی چون عمق می باشند.
اکسپرسیونیسم انتزاعی
این جنبش در امریکا مطرح گردید که به نقاشی‌های کنشی نیز معروف است. هنرمندان این سبک با عدم تأکید بر ساختار شکل و فرم ، رنگ گذاری بر اساس حرکات بدنی و کنش روانی نقاش به طور آنی و تصادفی، درصدد بیان هیجانات و احساسات لحظه ای و آنی هستند.
هنرمندان برجسته: جکسون پالاک ، ویلهم دکونینگ و هانس هوفمان.
دادائیسم
این جنبش در آلمان و با دیدگاهی پوچ گرا و گرایشی ضد هنری و اعتراضی، درصدد تمسخر و ریشخند تمدن وهنر معاصر و ارزش‌های مرسوم زمانه می باشد.شعار هنری این سبک «بی شکلی مطلق و نابودگری خود آفرینندگی» است. این جنبش حاصل فشارهای ناشی از جنگ جهانی اول است. عنصر تصادف در این جنبش ، نقش بسزایی دارد. تکنیک «فوتومونتاژ» توسط هنرمندان این جنبش ابداع شده است.
هنرمندان برجسته : ماکس ارنست ، رائول هوسمن ، هانس ژان آرپ، مارسال دوشان.
سورئالیسم ( وهم گری )
مهمترین جنبش ادبی و فلسفی قرن بیستم که هنرمندان سرخورده سه جنبش فتوریسم ، کوبیسم و دادائیسم ، در کافه ولترزوریخ آلمان به کوشش آندره برتون ، بیانیه آن را صادر نمودند. هنرمندان این جنبش با تایید نظریه فروید، درصدد بیان نا امیدی انسان غربی ، در بحران اجتماعی و حل تناقض رویا و واقعیت در یک ابر واقعیت هستند.
هنرمندان برجسته: سالوادوردالی ، خوان میرو ، مارک شاگال ، رنه مارگریت ،آندره ماسون ، ماکس ارنست ، خاورز ، آلبرتو جاکومتی.
فتورئالیسم
این جنبش در آمریکا مطرح شده و به «رئالیسم اغراق آمیز» نیز معروف است.دراین جنبش با هنر عکاسی رقابت می شود. موضوع عمده این آثار، انسان می باشد. در این آثار از تکنیک هایی چون آکلریلیک روی بوم و پلی استرهای شیشه رنگی استفاده می شود.
هنرمندان برجسته: چاک کلوس ، آلفرد لزلی
ریونیسم ( پرتوگرایی )
این جنبش توسط «میخائیل لارینف» در روسیه مطرح شد که در آن هنرمندان به وسیله شعاع های رنگین نور متقاطع و موازی و کاربرد خطوط متقاطع و موازی با رنگ های درخشان ، درصدد بیان عامل زمان می باشند.
رئالیسم ( واقع گرایی )
رئالیسم به معنای واقعیت عینی ، بدون خوشایند گری و احساساتی گری است.این جنبش در تقابل با آرمان گرایی نئوکلاسیک ها و در جریان انقلاب صنعتی فرانسه ایجاد شد، هدف هنرمندان این جنبش ، بیان واقعیت مطلق است. از مراکز مهم رئالیسم ، می توان از روسیه نام برد.
هنرمندان برجسته : گوستاو کوربه ، فرانسوا میله ، ادوارد مانه ، فرانسیسکو گویا ، ایلیار پین و انوره دومیه .
رمانتیسیسم ( تخیل گرایی )
رمانتیسیسم ، مهمترین جنبش هنری و ادبی قرن ۱۹ م است ، که در تقابل با خرد گرایی نئوکلاسیک ، در انگلستان و آلمان مطرح شد. هنرمندان این جنبش با استفاده از رنگ ها و خطوط درون نما و با هویتی خرد گریز، سعی در بیان احساسات و هیجانات خود را دارند. مهمترین مرکز تولید آثار تجسمی رمانتی سیسم ، انگلستان است.شعار هنر برای هنر، اولین بار توسط پیروان این مکتب ( و پس از آنها توسط پیروان مکتب سمبولیسم) مطرح می شود.
هنرمندان برجسته : جان کاتمن ، چارلز بانینگتون ، جان کنستابل ، ویلیام ترنر ، اوژن دلاکروا ، تئودورژریکو ، فریدریش ، گویا ، کامیل کورو ، ویلیام بلیک ، آنتوان لویی باری ، فرانسوا رود (با اثر معروف لامارسیز) ، تادتسوکاری.
اتوماتیسم
گروهی تندرو، از سورئالیست های کانادایی ، که با انتشار بیانیه های تند ، به انتقاد از هنر و دیگر جنبه های زندگی پرداختند.
اریانتالیسم
عنوانی که به شماری از نقاشان آکادمیک اروپایی سده نوزدهم داده اند. اینان موضوعات شرقی مآب را ، با برداشتی رمانتیک تصویر می کردند و به طرزی غریب و افسانه ای نشان می دادند.
اینستالیشن آرت ( کارکردگرایی )
از گزارشات پست مدرن در دهه ۱۹۷۰٫
 

mh.memar

عضو جدید
آرنوو
جنبشی منشعب شده از سمبولیسم به مرکزیت انگلستان که پیروانش با استفاده از صور نباتی و پر پیچ و تاب و با تأکید بر جنبه ها ی تزئینی و معماری ، درصدد خلق آثار خود بودند. مهمترین آثار این جنبش در قالب لیتوگرافی وحکاکی ایجاد شدند.
هنرمندان برجسته: ویلیام موریس، گوستاو مورو ، گوستاو کلیمت ، ویکتور هورتا ، آلفونس موشا ، ببردزلی.
نبی ها
گروهی از نقاشان متاثر ازهنر گوگن که با استفاده از سطوح وسیع رنگ و فاقد عمق نمایی، با هویتی نمادین ، درصدد بیان تضادهای اجتماعی می باشند.
هنرمندان برجسته : موریس دنی ، پل رانسون ،بونار ، وویار ، سروزیه.
انتزاعی ( آبستره )
این جنبش در ۱۹۱۰ در روسیه توسط واسیلی کاندینسکی مطرح شد. در این جنبش هنرمندان با استفاده از عدم بازنمایی عینی و بیان تجسمی نوین خط و رنگ و با خلاصه نمودن مضامین و موضوعات ، به عناصر بنیادین چون خط ، سطح برای بیان کلیت و کلی گویی سود می جستند.
هنرمندان برجسته : واسیلی کاندینسکی ، پیت موندریان ، کوپکا ، پیکابیا ، فرنان لژه ، هنری مور ، کنستانتین برانکوزی ، هپورت ، الکساندر کالدر.
انتزاع هندسی
جنبشی منشعب شده از انتزاعی که بوسیله سطوح ناب هندسی و تأکید بر رئالیسم فرم در صدد بیان تفاسیر و تعابیر شخصی است.
هنرمندان برجسته: پیت موندریان ، مارک روتکو ، جوزف آلبرز ، بورگان دیلر.
استیل
این جنبش توسط پیت موندریان و تئوون دویسبورگ مطرح گردید. هنرمندان این جنبش با استفاده از خطوط عمودی، افقی و دوار، درصدد فضا سازی و بیان تفاسیر شخصی می باشند.
آپ آرت( هنر دیدگانی )
این جنبش توسط «ویکتور وازارلی» مطرح گردید. هنرمندان این جنبش با استفاده از نقطه و خط و به مدد رنگ گزاری و سایه روشن کاری با استفاده از خطای باصره و توهم دید مخاطب ، درصدد القای مفاهیمی چون ریتم ، حرکت ، حجم مجازی، عمق و …..می باشند.
هنرمندان برجسته: ویکتور وازارلی ، بریژیت رایلی ، استانلی تایگر من.
پاپ آرت ( هنر مردمی )
این جنبش در دهه ۵۰ قرن بیستم ،توسط اندی وارهول و روی لیشتن اشتاین، درانگلستان و امریکا مطرح شد. هنرمندان این جنبش با استفاده از ملزومات دور ریختنی جامعه (قوطی نوشابه ، عکس و…) در صدد بیان هر چه قوی تر سنت ها و فرهنگ های بومی و اعتقادات قبیله ای می باشند.
هنرمندان برجسته : اندی وارهول ، روی لیشتن اشتاین ، رشن برگ ، جاسپرجونز.
کانسپچو آل آرت ( هنر مفهومی )
این جنبش دراواخر دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در این جنبش مفهوم مهمتر از ابزار و چگونگی اجزای است و هدف اصلی ، رسانیدن مفهوم یا ایده ای به مخاطب است .
هنرمندان برجسته: سل لویت ، داگلاس هیوبر ، جوزف کاسوت ، بروس نومان.
مینیمال آرت ( هنر کمینه )
جنبشی آغاز شده از امریکا که هدف پیروانش پژوهشی دوباره با انواع ساختارهای مدولی ، فضایی و شبکه ای ، برای توضیح مفاهیمی چون فضا ، فرم و مقیاس است و هر گونه بیان گری و توهم بصری را نفی را مردود می داند.
هنرمندان برجسته: رونالد جاد ، کارل آندره
نقاشان یکشنبه ندیده ها
جنبشی منشعب شده از سمبولیسم که هنرمندان آن فاقد تحصیلات آکادمیک بودند.
هنرمندان برجسته : هانری روسو.
مکتب بلونیایی
بلونیا درسده های شانزدهم و هفدهم ، مرکز نوعی کلاسیسیسم در نقاشی ایتالیا بود که از آکادمی کاراتچی سرچشمه می گرفت. نقاشان این مکتب در تحول سبک باروک در ایتالیا موثر واقع شدند.
عمده ترین نقاشان این مکتب عبارت بودند از : دومینیکو ، گوئر چینو ، رنی.
مکتب پاریس
اصطلاحی که در مورد هنرمندان نوگرای مقیم پاریس در نیمه نخست سده بیستم ، به کار برده می شود.اینها لزوماً از سبک واحدی پیروی نمی کردند و اکثراً غیر فرانسوی بودند. گاه این اصطلاح را در معنایی وسیع تر ، به کل جنبش های هنری مدرن متمرکز در پاریس اطلاق می کنند.
مکتب دانوب
عنوانی که به جنبش منظره نگاری دهه های نخست سده شانزدهم ، در ناحیه دانوب داده شده است. هنرمندان این مکتب ، با نگرشی رمانتیک کوشیدند طبیعت را چون محیطی برای افعال آدمی نشان دهند.
هنرمندان برجسته : کراناخ ، هوبر
مکتب هادسن
اصطلاحی که درباره شماری از منظره نگاران رمانتیک امریکایی سده نوزدهم به کار برده می شود.
مکتب میلان
یکی از مکاتب نقاشی ایتالیایی که در سده های پانزدهم و شانزدهم شکوفا بود و فوپا رهبری آن را برعهده داشت ولی پس از اقامت لئوناردوداوینچی و پیروانش در میلان ، این مکتب تحت تأثیر او و پیروانش قرار گرفت.
مکتب نیویورک
مکتب گروهی ناهمگن از نقاشان عمدتاً انتزاع گرا که در نیویورک شکل گرفت. این مکتب با عناوین اکسپرسیونیسم انتزاعی و نقاشیهای کنشی نیز ، شناخته می شود.
پیروان این مکتب عبارتند از : پالاک ، مادرول ، نیومن و روتکو .
هنر سلتی
هنر اقوام سلتی ، ساکن در اروپای باختری ، از حدود ۴۵۰ ق.م تا ۶۵۰ ب.م که نقش های منحنی غیر متقارن که غالباً با صور حیوانی آمیخته اند، مشخصه اساسی هنر آنهاست. آنها در زمینه های جواهر سازی ، فلز کاری ، سفالگری و حکاکی روی چوب فعالیت داشتند.
هنر بوم شناختی
اصطلاحی برای توصیف هنری که بر فرآیندهای طبیعت تأکید می کند و نخستین بار در ۱۹۸۶ پدید آمد و آلن سانفیست ، از نمایندگان آن به شمار می آید.
هنر زننده
اصطلاحی برای توصیف آن نوع از هنر امریکایی که در آن مواد و مصالح غیر عادی و ناجور به کارمی رود. در این هنر غالباً نقاشی و مجسمه سازی با هم ترکیب می شوند.
هنر خام
اصطلاحی که توسط ژان دوبوفه ، برای توصیف انگاره سازی خامدستانه و نقش پردازی های مغشوش تصادفی رایج شد.در چنین رویکردی به هنر، سنتهای هنر باختر زمین ، مردود شمرده شد و نوعی زبان تصویری سر راست قابل مقایسه با هنر بدوی و هنر کودکان – مورد قبول قرار گرفت. دوبوفه و نقاشان گروه کبرا از نمایندگان آن به شمار می آیند.
نئوپلاستیسیسم ( هنر زیبا )
نظریه زیبا شناختی پیت موندریان که احکامش عبارت بودند از: هنر باید کاملاً انتزاعی باشد ، از شکل های راست گوشه در وضعیت های افقی و عمودی استفاده شود و رنگ ها باید مشتمل بر فام های اولیه (سرخ ،زرد،آبی) و سیاه و سفید و خاکستری باشند.
نئواکسپرسیونیسم (هنر زشت )
اصطلاحی که به احیای هنر اکسپرسیونیست در آلمان ، امریکا و ایتالیا در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ اشاره دارد و در مورد آثار هنرمندانی چون بازلتیس ، کی فر ، کیا ، کلمنته ، میموپالادینو و شنابل ، به کار می رود.
 

OAM

عضو جدید
هنر آبستره(Abstract art)

هنر آبستره(Abstract art)

هنر آبستره(Abstract art)
اگر چه برای این اصطلاح قرن بیستمی ردپاهای قدیمی تر و راحتی در حوزه فرهنگ و هنر شرق و به ویژه ایران می توان یافت،اما در قرن حاضر ، مهمترین ارائه دهنده شیوه هنر ذهنی (آبستره) را " واسیلی کاندینسکی" نقاش و مجسمه ساز روسی می دانند.فاصله گرفتن از طرح های عینی و مفاهیم آشنا در طول تاریخ نقاشی ، آرام آرام منجر به خلق آثاری کاملا «آبستره»شد و این هنرمند در سال 1910 اولین اثر «آبستره» خود را آفرید. کاندینسکی بعدا به انتشار مقالاتی درباره جنبه های ذهنی هنر پرداخت و خود را به عنوان تئوریسین این شیوه مطرح کرد. به گفته او : هنر آبستره هنری است که موضوع خلق شده در آن ارتباطی با واقعیت بیرونی ندارد . برای توصیف این هنر ، فرم ها ، خطوط و رنگ ها ، کاملا ساده و ابتدایی بوده و مستقل از فرم های واقعی هستند. در ترسیم چنین شکلهایی ، از نمونه های واقعی آن در طبیعت چشم پوشی کرده و شکل تولید شده ، وضوح و شفافیت شکل واقعی را ندارد و خلاصه اینکه ، هنرمند در هنر آبستره دنیای درونی را توصیف می کند که بسیار متنوع تر از دنیای بیرون خواهد بود.​
«آبستراکسیون» صرفا بر ارزش های زیبایی شناختی فرم و رنگ تاکید می کند و از این رو در آثار هنری صرفا تزئینی نمود بیشتری پیدا می کند.​
باید گفت آبستره با «انتزاع» و «تجرید» تفاوت دارد و مبنای این تفاوت نیز دز حد خلاصه گرایی اثر نهفته است ، چرا که در هنر انتزاعی هنرمند تلاش می کند تا از طریق تجزیه و خلاصه کردن اثر و در ضمن حفظ هوشمندانه ی نشانه هایی از سوژه اثر ، به وسیله آن نشانه ها اصل سوژه را در ذهن مخاطب تداعی کند. این در حالی است که در آبستره ، اثر انقدر خلاصه می شود که هیچ نشانی از سوژه واقعی در ذهن مخاطب تداعی نمی شود و اثر خلق شده تنها نماینده ذهنیت خالق آن است .​
رویکرد آبستره در دکوراسیون داخلی نیز با توجه به پتانسیل های آن ، بیشتر محدود به قالب های بصری و تزئینی است اما از آن جا که بسیاری از عناصر کاربردی موجود در فضا توامان دارای کیفیت های تصویری نیز هستند ، برای ورود این شیوه قابلیت های نسبتا زیادی وجود دارد .​
برای نمونه فرشهایی را که در تصویر مشاهده می کنیم تقریبا بدون پیروی از یک منطق طراحی، صرفا بیانگر ذهنیات طراح در شیوه ومدیریت رنگ و فرم در ساختار آن ها است.​
شاید گفتن این نکته جالب به نظر برسد که «گبه» به عنوان یکی از مشهورترین دست بافته های عشایر ایران قابلین فوق العاده ای را در رویکرد « آبستره » تداعی می کند و این در حالی است که بافنده قشقایی این فرش اثر خود را تنها از صافی ذهن خیال انگیز خود عبور داده است و عمد و اگاهی از پیش تعیین شده ای در خلاصه گرایی نقوش نداشته است.​
چراغ زمینی (floor lighting) که در تصویر دیده می شود تنها از نظر ابعادی و مشخصات فنی دارای منطق طراحی است و از حیث فرمی ویژگی های آبستره را دارد.​
 
مینیمالیسم

مینیمالیسم

Picture1.jpg
[FONT=&quot]مینی مالیسم
[/FONT]
[FONT=&quot]یا کمینه گرایی، مکتب هنری است که اساس آثار و بیان خود را بر پایه سادگی بیان و روش‌های ساده و خالی از پیچیدگی معمول فلسفی و یا شبه فلسفی بنیان گذاشته‌است.[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]مینی مالیسم در شکل‌های مختلفی از طراحی و هنر، به ویژه در هنرهای تجسمی و موسیقی و معماری استفاده می‌شود. مینی مالیسم پس از [/FONT][FONT=&quot]جنگ جهانی دوم[/FONT][FONT=&quot]، در هنر غرب به وجود آمد و بیشتر از سوی هنرمندان هنرهای تجسمی آمریکایی در اواخر [/FONT][FONT=&quot]دهه ۱۹۶۰[/FONT][FONT=&quot] و اوایل [/FONT][FONT=&quot]دهه ۱۹۷۰[/FONT][FONT=&quot] میلادی، گسترش پیدا کرد.[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]مینی مالیستها معتقدند با حذف حضور فریبنده ترکیب بندی و استفاده از موارد ساده و اغلب صنعتی که به شکلی هندسی و بسیار ساده شده قرار گرفته باشند، می‌توان به کیفیت ناب رنگ، فرم، فضا و ماده دست یافت. از هنرمندان این سبک می‌توان به دیوید اسمیت، دونالد جاد، ارنست تروا، سول لویت، کارل آندره، دن فلاوین، رابرت رایمن، رونالد بلادن ، ریچارد سِرا ، میس وندروهه ، تادائو آندو و هرزوک و دمرون اشاره کرد.[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]آثار هنر مندان مینی مالیست گاه کاملاً تصادفی پدید می‌آمد و گاه زادهٔ شکل‌های هندسی ساده و مکرر بود. مینی مالیسم نمونه‌ای از [/FONT][FONT=&quot]ایجاز[/FONT][FONT=&quot] و سادگی را در خود دارد و بیانگر سخن میس ونده روهه است: [/FONT][FONT=&quot]Less is more[/FONT][FONT=&quot] (کمتر بیش تر است).[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]هنر مینیمال در شاخه هایی چون :[/FONT]
§[FONT=&quot]معماری [/FONT]
§[FONT=&quot]مجسمه سازی[/FONT]
§[FONT=&quot]طراحی مبلمان[/FONT]
§[FONT=&quot] رقص [/FONT]
§[FONT=&quot]موسیقی و تئاترو سینما [/FONT]
§[FONT=&quot]و حتی طراحی مد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]متجلی گشت و در تمامی آن ها نمایندگانی با آثاری شاخص یافت.[/FONT]


[FONT=&quot]یکی از اصلی ترین تجلی گاه های هنر مینیمال ، معماری و زیر شاخه های آن است. جمله معروف کمتر بیشتر است ( [/FONT][FONT=&quot]Less is More [/FONT][FONT=&quot]) به نوعی شعار این رویکرد محسوب می گردد. هر چند که یکی از دوره های درخشان مینیمال، دهه 1960 می باشد اما این رویکرد تا به امروز به حیات خود ادامه داده است و در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته و در این مدت در تعامل با سایر رویکرد ها و اندیشه های معماران و هنرمندان بزرگ به تکامل رسیده است.[/FONT]

[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]معماری مینیمال مقدم – میس وندروهه[/FONT][FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اوج تکامل ایده های مینیمالیستی در جمله معروف " کمتر بیشتر است" و ساختمان هایی چون فارنزورث و پاویون آلمان در بارسلونا می باشد. بر خلاف سایر هنر ها معماری در این دوره حامی اندیشه ها و آرمان های مدرنیسم بود. میس سعی داشت در پروژه هایش با سیستم هایی که اغلب شبکه ای، ساده و شفاف هستند، یه ساماندهی فضا بپردازد. معماری میس همچون مدرنیسم مقتدر آن دوره، در پی آن است که همه چیز را به یک فرجام منطقی برساند و این اقتضای زمان است.[/FONT][FONT=&quot] [/FONT]

[FONT=&quot] خانه فارنزورث [/FONT][FONT=&quot](میس وندروهه)[/FONT]
Picture3.jpg

[FONT=&quot]معماری مینیمال ژاپن – تادائو آندو[/FONT][FONT=&quot] [/FONT]

[FONT=&quot]خانه کیدوساکی [/FONT][FONT=&quot](تادائو آندو)[/FONT]

[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]معماری مینیمال متأخر – هرزوک و دمرون
[/FONT]

[FONT=&quot]
[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] [/FONT]
 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون عالی بود.
این کتاب مبانیومفاهیم معماری معاصرقبادیان منبع ارشده ،کتاب خوب و جامعیه واسه مطالعه راجع ب معماری معاصر غرب.
 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
انواع مکتب ها و نظریه های هنری

انواع مکتب ها و نظریه های هنری

نئوکلاسیسم
این سبک در تقابل با ابتذال و انحطاط روکوکو و بهمراه کشف دو شهر پمپی و هرکولانیوم و بر اساس اصول زیبا شناختی پوسن و رافائل و به مرکزیت فرانسه ، با تأکید بر سادگی صور و پیراستگی معنوی و خردگرایی ، مطرح گردید.
هنرمندان برجسته: بنجامین وست ، ژاک لویی داوید، دومینیگ انگر، آنلویی ژیروده ، پرودن ، رینیو، آنتونیو کانووا.

ناتورالیسم ( طبیعت گرایی )
به معنای بازنمایی جهان عینی و مادی ، با احساس گرایی و خوشایند گری و با محوریت طبیعت است.
هنرمندان برجسته : ایوان شیشکین از مطرح ترین هنرمندان این سبک است.

پوریسم ( ناب گرایی )
جنبشی منشعب شده از کوبیسم، با هدف بیان همه جانبه و کلی مضامین و تأکید بر وضوح و عینیت در بازنمایی ، با وفاداری به اصول جهان شناختی شکل و فرم.
هنرمندان برجسته: لوکوبوزیه ، اوزنفان.
کوبیسم ( حجم گرایی )
مکتبی است که در آن ، نمایش توام زوایای دید مختلف (فضا سازی همزمانی) برای بیان کلیت مضامین وجود دارد. در صورت چنین عملکردی ، ساختار واقعی شکل شکسته شده و اشکالی انتزاعی به وجود می آیند.پیروان این مکتب با استفاده از قوانین فیزیک کوانتومیک ، سعی در القای عامل زمان دارند. پابلوپیکاسو و ژرژ براک ، سردمداران این مکتب هستند.
هنرمندان برجسته : ژرژ براک ،پابلو پیکاسو ، فرنان لژه ،خوان گری ، روبرت دلونه ، ژاک لیپ شیتس ، کنستانتین برانکوزی ، زادکین ، آرکی پنکو ، دوش ویلون.
کوبیسم به سه مرحله سزانی ، تحلیلی و تر کیبی تقسیم می گردد.
کنستراکتیویسم ( ساخت گرایی )
این جنبش در روسیه توسط ولادیمیر تاتلین، بر مبنای هنر پیکاسو و کولاژهای کوبیسمی ایجاد گردید. هنرمندان این سبک با تأکید بر ساختار شکل و فرم ، بیان مکانیت و زمانیت فضا ، تداوم و استمرار فضای درونی با پیرامون ، درصدد ایجاد آثار هنری ، بر مبنای اصول و فنون مدرن مهندسی هستند.
هنرمندان برجسته: ولادیمیر تاتلین ، نائوم گابو ، آنتوان پوسنر ، الکساندر رودچنکو.
کنتراپستو ( ایستایی تقابلی )
حالت ایستادن انسان به نحوی که بخش های مختلف بدن نسبت به هم ، کشش معکوس داشته باشند. در این وضع ، بالاتنه و پاها روی یک محور ، در خلاف جهت یکدیگرند می پیچند و در نتیجه بدن بر یک پا تکیه می کند و در کمر اندکی انحنا ایجاد می شود. اسلوب ایستایی تقابلی در سده پنجم ق.م ، در یونان ابداع شد.
امپرسیونیسم
این جنبش، اولّین جنبش فراگیر در هنر نوین بشمار می آید و در فرانسه توسط ادواردمانه و کلودمونه ایجاد گردید ، نام این جنبش از تابلوی «امپرسیون ، طلوع آفتاب» کلود مونه اقتباس شده است. بررسی نور و رنگ وکیفیات طبیعی آن و ایجاد یک دیدگاه علمی در هنر، از مسایل مطرح در این مکتب هستند. هنرمندان امپرسیونیست از ارائه اشکال با خطوط واضح محیطی سرباز زدند، آنها به نور با نگاهی علمی می نگریسته به مثلاً بجای قراردادن رنگ سبز ، رنگ های زرد و آبی را در کنار یکدیگر قرار می دادند. استفاده از تضاد رنگ های مکمل و حذف رنگ های سیاه و خاکستری از پرده ، از اصولی است که دراین مکتب مورد توجه قرار می گیرند.
از هنرمندان برجسته : دوارد مانه ، کلودمونه ، آنود سیسیلی ، آگوست رنوار،کامی پیسارو ، ژرژ سورا ، ادگاردگا ، پل سینیاک و اگوست رودن.
پست امپرسیونیسم
جنبشی منشعب شده از امپرسیونیسم توسط پل سزان. مضامین و موضوعات در این مکتب به صورت صور ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شوند. هنرمندان پست امپرسیونیست، در آثار خود از ذرات بنیادین شکل و فرم استفاده می کردند ، با چنین عملکردی آثار ایجاد شده فاقد عمق و ژرف نمایی بودند، به همین جهت سزان برای نمایش عمق ، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی) استفاده می کرد. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم ، تأکید بر بیان درونی به مدد رنگ و شکل از ویژگیهای این جنبش هنری است.
هنرمندان برجسته : پل سزان ، ونسان ونگوگ ، پل گوگن.
فوویسم
فوویسم به معنی بهره گیری جسورانه و نا متعارف از رنگ است که در قرن بیستم در فرانسه ، توسط هنری ماتیس ، مانگن و مارکه ایجاد شد . هنرمندان این سبک با تلفیق اصول امپرسیونیسم و سمبولیسم و طراحی دقیق و با استفاده از رنگ های کریه ، پرشور ، غیر واقعی و نامتعارف و با هویتی کانستراکتیو ، آثار خود را می آفریدند.در صورتی که این رنگ های غیر منطقی از نقاشیهای این سبک حذف شود و رنگ های منطقی جایگزین آن گردد، نقاشی ناتورالیسم یا رئالیسم ایجاد می شود.
هنرمندان برجسته: هنری ماتیس ، آندره درن ، ولامینگ ، ژرژروئو ، مانگن ، مارکه .
نئو امپرسیونیسم
جنبشی منشعب شده از امپرسیونیسم توسط سورا وسینیاک که به اصول امپرسیونیسم وفادار بوده و هدف آنها ایجاد دیدگاه علمی تر در هنر است. هنرمندان این مکتب با استفاده از این دیدگاه علمی ، قصد نمایش ذرات بنیادین نور و رنگ را در آثار تجسمی خود داشته اند.این هنرمندان اسلوب نقطه پرداز رنگ و نقطه چین رنگ را با رنگ های اصلی و ناب و خالص استفاده می نمودند.
سمبولیسم
سمبولیسم جنبشی است در ادبیات و هنرهای بصری ، که ریشه در رمانتیسم داشته و به نفی تجسم عینی پرداخته و مفاهیم را با نمادها ، القا می کند. این جنبش در پاریس توسط ونسان ونگوگ و پل گوگن مطرح شد. هنرمندان این جنبش واقعیت مطلق را مبتذل و ناچیز شمرده و تحت تأثیر نمادگرایی مشرق زمین و با عدم باز نمایی عینی وتاکید بر ذهنیات و تفاسیر شخصی و با استفاده از رنگ های کانستراکتیو و با یک دیدگاه افراطی در رمانتیسیسم ، درصد بیان واقعیت غایی بوده اند. گوستاومورو نیز به این مکتب تعلق دارد.
فتوریسم ( آینده نگری )
این جنبش در تقابل با رکود هنری ، در جریان جنگ جهانی اول ، در ایتالیا،توسط مارتینی ، با شعار مرگ هنر گذشته مطرح گردید. هنرمندان این سبک با تأیید و تأکید بر تکنولوژی و ماشینیسم و با استفاده از قوانین فیزیک دینامیک و ریتم و تکرار سطوح و فرم ها ، درصدد تأکید بر مفاهیمی چون حرکت ، سرعت و شتاب می باشند.
از هنرمندان برجسته این مکتب ، می توان به مارسل دوشان ، جینو سورینی ، روسولو ، جاکوموبالا ، امبرتوبوتچیونی و کارلو کارا اشاره کرد.
اکسپرسیونیسم
این جنبش تحت تأثیر تفکر ونسان ونگوک در فرانسه و آلمان ایجاد گردید. هنرمندان این جنبش با تحریف و کژنمایی و اغراق آمیز نمودن مضامین و موضوعات با رنگ های تند و زننده و کاربری کیفیت تضاد در صدد بیان اوج و هیجانات و احساسات ذهنی خود هستند.هنرمندان این جنبش قصد نمایش واپس گرایی و به بن بست رسیدن انسان مدرن را دارند.
هنرمندان برجسته: امیل نولده ، ادوارد مونش ، ماکس بکمان ، فرانسیس بیکن ، کته کل ویتس ، ژرژ روئو ، اگون شیله ، اسکارکوکوشکا ، لودویک کریشنر ، جیمز آنسور ، ریورا ، اگوست ماک ، فرانتس ماک ، واسیلی کاندینسکی.
فرمالیسم
در تقابل با ذهنیت گرایی شاعرانه کنسراکتیویسم جنبشی توسط هنرمندان مطرح گردید(هنرناب) که با تأکید بر جلوه صوری و ساختار صور هندسی بیان تفاسیر و تعابیر شخصی را داشت.
هنرمندان : رونالد بلادن ، دیوید اسمیت.
سوپرماتیسم ( والا گرایی )
سوپرماتیسم سبکی متشکل از ترکیب بندی های نظام یافته انتزاعی است که توسط مالویچ در روسیه پایه گذاری شده است.هنرمندان این سبک با استفاده از سطوح هندسی هم خانواده ، با استفاده از رنگ های ناب و خالص چون سفید و سیاه در صدد بیان احساسات محض و یا مفاهیمی چون عمق می باشند.
اکسپرسیونیسم انتزاعی
این جنبش در امریکا مطرح گردید که به نقاشی*های کنشی نیز معروف است. هنرمندان این سبک با عدم تأکید بر ساختار شکل و فرم ، رنگ گذاری بر اساس حرکات بدنی و کنش روانی نقاش به طور آنی و تصادفی، درصدد بیان هیجانات و احساسات لحظه ای و آنی هستند.
هنرمندان برجسته: جکسون پالاک ، ویلهم دکونینگ و هانس هوفمان.
دادائیسم
این جنبش در آلمان و با دیدگاهی پوچ گرا و گرایشی ضد هنری و اعتراضی، درصدد تمسخر و ریشخند تمدن وهنر معاصر و ارزش*های مرسوم زمانه می باشد.شعار هنری این سبک «بی شکلی مطلق و نابودگری خود آفرینندگی» است. این جنبش حاصل فشارهای ناشی از جنگ جهانی اول است. عنصر تصادف در این جنبش ، نقش بسزایی دارد. تکنیک «فوتومونتاژ» توسط هنرمندان این جنبش ابداع شده است.
هنرمندان برجسته : ماکس ارنست ، رائول هوسمن ، هانس ژان آرپ، مارسال دوشان.
سورئالیسم ( وهم گری )
مهمترین جنبش ادبی و فلسفی قرن بیستم که هنرمندان سرخورده سه جنبش فتوریسم ، کوبیسم و دادائیسم ، در کافه ولترزوریخ آلمان به کوشش آندره برتون ، بیانیه آن را صادر نمودند. هنرمندان این جنبش با تایید نظریه فروید، درصدد بیان نا امیدی انسان غربی ، در بحران اجتماعی و حل تناقض رویا و واقعیت در یک ابر واقعیت هستند.
هنرمندان برجسته: سالوادوردالی ، خوان میرو ، مارک شاگال ، رنه مارگریت ،آندره ماسون ، ماکس ارنست ، خاورز ، آلبرتو جاکومتی.
فتورئالیسم
این جنبش در آمریکا مطرح شده و به «رئالیسم اغراق آمیز» نیز معروف است.دراین جنبش با هنر عکاسی رقابت می شود. موضوع عمده این آثار، انسان می باشد. در این آثار از تکنیک هایی چون آکلریلیک روی بوم و پلی استرهای شیشه رنگی استفاده می شود.
هنرمندان برجسته: چاک کلوس ، آلفرد لزلی
ریونیسم ( پرتوگرایی )
این جنبش توسط «میخائیل لارینف» در روسیه مطرح شد که در آن هنرمندان به وسیله شعاع های رنگین نور متقاطع و موازی و کاربرد خطوط متقاطع و موازی با رنگ های درخشان ، درصدد بیان عامل زمان می باشند.
رئالیسم ( واقع گرایی )
رئالیسم به معنای واقعیت عینی ، بدون خوشایند گری و احساساتی گری است.این جنبش در تقابل با آرمان گرایی نئوکلاسیک ها و در جریان انقلاب صنعتی فرانسه ایجاد شد، هدف هنرمندان این جنبش ، بیان واقعیت مطلق است. از مراکز مهم رئالیسم ، می توان از روسیه نام برد.
هنرمندان برجسته : گوستاو کوربه ، فرانسوا میله ، ادوارد مانه ، فرانسیسکو گویا ، ایلیار پین و انوره دومیه .
رمانتیسیسم ( تخیل گرایی )
رمانتیسیسم ، مهمترین جنبش هنری و ادبی قرن ۱۹ م است ، که در تقابل با خرد گرایی نئوکلاسیک ، در انگلستان و آلمان مطرح شد. هنرمندان این جنبش با استفاده از رنگ ها و خطوط درون نما و با هویتی خرد گریز، سعی در بیان احساسات و هیجانات خود را دارند. مهمترین مرکز تولید آثار تجسمی رمانتی سیسم ، انگلستان است.شعار هنر برای هنر، اولین بار توسط پیروان این مکتب ( و پس از آنها توسط پیروان مکتب سمبولیسم) مطرح می شود.
هنرمندان برجسته : جان کاتمن ، چارلز بانینگتون ، جان کنستابل ، ویلیام ترنر ، اوژن دلاکروا ، تئودورژریکو ، فریدریش ، گویا ، کامیل کورو ، ویلیام بلیک ، آنتوان لویی باری ، فرانسوا رود (با اثر معروف لامارسیز) ، تادتسوکاری.
اتوماتیسم
گروهی تندرو، از سورئالیست های کانادایی ، که با انتشار بیانیه های تند ، به انتقاد از هنر و دیگر جنبه های زندگی پرداختند.
اریانتالیسم
عنوانی که به شماری از نقاشان آکادمیک اروپایی سده نوزدهم داده اند. اینان موضوعات شرقی مآب را ، با برداشتی رمانتیک تصویر می کردند و به طرزی غریب و افسانه ای نشان می دادند.
اینستالیشن آرت ( کارکردگرایی )
از گزارشات پست مدرن در دهه ۱۹۷۰.
 

ho_b

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرنوو
جنبشی منشعب شده از سمبولیسم به مرکزیت انگلستان که پیروانش با استفاده از صور نباتی و پر پیچ و تاب و با تأکید بر جنبه ها ی تزئینی و معماری ، درصدد خلق آثار خود بودند. مهمترین آثار این جنبش در قالب لیتوگرافی وحکاکی ایجاد شدند.
هنرمندان برجسته: ویلیام موریس، گوستاو مورو ، گوستاو کلیمت ، ویکتور هورتا ، آلفونس موشا ، ببردزلی.
نبی ها
گروهی از نقاشان متاثر ازهنر گوگن که با استفاده از سطوح وسیع رنگ و فاقد عمق نمایی، با هویتی نمادین ، درصدد بیان تضادهای اجتماعی می باشند.
هنرمندان برجسته : موریس دنی ، پل رانسون ،بونار ، وویار ، سروزیه.
انتزاعی ( آبستره )
این جنبش در ۱۹۱۰ در روسیه توسط واسیلی کاندینسکی مطرح شد. در این جنبش هنرمندان با استفاده از عدم بازنمایی عینی و بیان تجسمی نوین خط و رنگ و با خلاصه نمودن مضامین و موضوعات ، به عناصر بنیادین چون خط ، سطح برای بیان کلیت و کلی گویی سود می جستند.
هنرمندان برجسته : واسیلی کاندینسکی ، پیت موندریان ، کوپکا ، پیکابیا ، فرنان لژه ، هنری مور ، کنستانتین برانکوزی ، هپورت ، الکساندر کالدر.
انتزاع هندسی
جنبشی منشعب شده از انتزاعی که بوسیله سطوح ناب هندسی و تأکید بر رئالیسم فرم در صدد بیان تفاسیر و تعابیر شخصی است.
هنرمندان برجسته: پیت موندریان ، مارک روتکو ، جوزف آلبرز ، بورگان دیلر.
استیل
این جنبش توسط پیت موندریان و تئوون دویسبورگ مطرح گردید. هنرمندان این جنبش با استفاده از خطوط عمودی، افقی و دوار، درصدد فضا سازی و بیان تفاسیر شخصی می باشند.
آپ آرت( هنر دیدگانی )
این جنبش توسط «ویکتور وازارلی» مطرح گردید. هنرمندان این جنبش با استفاده از نقطه و خط و به مدد رنگ گزاری و سایه روشن کاری با استفاده از خطای باصره و توهم دید مخاطب ، درصدد القای مفاهیمی چون ریتم ، حرکت ، حجم مجازی، عمق و …..می باشند.
هنرمندان برجسته: ویکتور وازارلی ، بریژیت رایلی ، استانلی تایگر من.
پاپ آرت ( هنر مردمی )
این جنبش در دهه ۵۰ قرن بیستم ،توسط اندی وارهول و روی لیشتن اشتاین، درانگلستان و امریکا مطرح شد. هنرمندان این جنبش با استفاده از ملزومات دور ریختنی جامعه (قوطی نوشابه ، عکس و…) در صدد بیان هر چه قوی تر سنت ها و فرهنگ های بومی و اعتقادات قبیله ای می باشند.
هنرمندان برجسته : اندی وارهول ، روی لیشتن اشتاین ، رشن برگ ، جاسپرجونز.
کانسپچو آل آرت ( هنر مفهومی )
این جنبش دراواخر دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در این جنبش مفهوم مهمتر از ابزار و چگونگی اجزای است و هدف اصلی ، رسانیدن مفهوم یا ایده ای به مخاطب است .
هنرمندان برجسته: سل لویت ، داگلاس هیوبر ، جوزف کاسوت ، بروس نومان.
مینیمال آرت ( هنر کمینه )
جنبشی آغاز شده از امریکا که هدف پیروانش پژوهشی دوباره با انواع ساختارهای مدولی ، فضایی و شبکه ای ، برای توضیح مفاهیمی چون فضا ، فرم و مقیاس است و هر گونه بیان گری و توهم بصری را نفی را مردود می داند.
هنرمندان برجسته: رونالد جاد ، کارل آندره
نقاشان یکشنبه ندیده ها
جنبشی منشعب شده از سمبولیسم که هنرمندان آن فاقد تحصیلات آکادمیک بودند.
هنرمندان برجسته : هانری روسو.
مکتب بلونیایی
بلونیا درسده های شانزدهم و هفدهم ، مرکز نوعی کلاسیسیسم در نقاشی ایتالیا بود که از آکادمی کاراتچی سرچشمه می گرفت. نقاشان این مکتب در تحول سبک باروک در ایتالیا موثر واقع شدند.
عمده ترین نقاشان این مکتب عبارت بودند از : دومینیکو ، گوئر چینو ، رنی.
مکتب پاریس
اصطلاحی که در مورد هنرمندان نوگرای مقیم پاریس در نیمه نخست سده بیستم ، به کار برده می شود.اینها لزوماً از سبک واحدی پیروی نمی کردند و اکثراً غیر فرانسوی بودند. گاه این اصطلاح را در معنایی وسیع تر ، به کل جنبش های هنری مدرن متمرکز در پاریس اطلاق می کنند.
مکتب دانوب
عنوانی که به جنبش منظره نگاری دهه های نخست سده شانزدهم ، در ناحیه دانوب داده شده است. هنرمندان این مکتب ، با نگرشی رمانتیک کوشیدند طبیعت را چون محیطی برای افعال آدمی نشان دهند.
هنرمندان برجسته : کراناخ ، هوبر
مکتب هادسن
اصطلاحی که درباره شماری از منظره نگاران رمانتیک امریکایی سده نوزدهم به کار برده می شود.
مکتب میلان
یکی از مکاتب نقاشی ایتالیایی که در سده های پانزدهم و شانزدهم شکوفا بود و فوپا رهبری آن را برعهده داشت ولی پس از اقامت لئوناردوداوینچی و پیروانش در میلان ، این مکتب تحت تأثیر او و پیروانش قرار گرفت.
مکتب نیویورک
مکتب گروهی ناهمگن از نقاشان عمدتاً انتزاع گرا که در نیویورک شکل گرفت. این مکتب با عناوین اکسپرسیونیسم انتزاعی و نقاشیهای کنشی نیز ، شناخته می شود.
پیروان این مکتب عبارتند از : پالاک ، مادرول ، نیومن و روتکو .
هنر سلتی
هنر اقوام سلتی ، ساکن در اروپای باختری ، از حدود ۴۵۰ ق.م تا ۶۵۰ ب.م که نقش های منحنی غیر متقارن که غالباً با صور حیوانی آمیخته اند، مشخصه اساسی هنر آنهاست. آنها در زمینه های جواهر سازی ، فلز کاری ، سفالگری و حکاکی روی چوب فعالیت داشتند.
هنر بوم شناختی
اصطلاحی برای توصیف هنری که بر فرآیندهای طبیعت تأکید می کند و نخستین بار در ۱۹۸۶ پدید آمد و آلن سانفیست ، از نمایندگان آن به شمار می آید.
هنر زننده
اصطلاحی برای توصیف آن نوع از هنر امریکایی که در آن مواد و مصالح غیر عادی و ناجور به کارمی رود. در این هنر غالباً نقاشی و مجسمه سازی با هم ترکیب می شوند.
هنر خام
اصطلاحی که توسط ژان دوبوفه ، برای توصیف انگاره سازی خامدستانه و نقش پردازی های مغشوش تصادفی رایج شد.در چنین رویکردی به هنر، سنتهای هنر باختر زمین ، مردود شمرده شد و نوعی زبان تصویری سر راست قابل مقایسه با هنر بدوی و هنر کودکان – مورد قبول قرار گرفت. دوبوفه و نقاشان گروه کبرا از نمایندگان آن به شمار می آیند.
نئوپلاستیسیسم ( هنر زیبا )
نظریه زیبا شناختی پیت موندریان که احکامش عبارت بودند از: هنر باید کاملاً انتزاعی باشد ، از شکل های راست گوشه در وضعیت های افقی و عمودی استفاده شود و رنگ ها باید مشتمل بر فام های اولیه (سرخ ،زرد،آبی) و سیاه و سفید و خاکستری باشند.
نئواکسپرسیونیسم (هنر زشت )
اصطلاحی که به احیای هنر اکسپرسیونیست در آلمان ، امریکا و ایتالیا در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ اشاره دارد و در مورد آثار هنرمندانی چون بازلتیس ، کی فر ، کیا ، کلمنته ، میموپالادینو و شنابل ، به کار می رود.
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فوتوریسم(Futurism)

فوتوریسم(Futurism)

فوتوریسم(Futurism)

انقلابی ترین نگرش نصبت به جهان مدرن و مقتضیات و خصوصیات آن در جنبش فوتوریسم در ایتالیا در پیش از جنگ جهانی اول ظهور کرد . بانیان و پدید آورندگان این مکتب فکری و هنری خواستار جهانی بودند که یکسره خودرا با شرایط جدید بوجود آمده در اثر انقلاب صنعتی و ظهور تکنولوژی جدید تطبیق دهد و آنچه را که مربوط به گذشته و جهان قبل از صنعت مدرن است، به بوته فراموشی و یا به عبارتی به زباله دان تاریخ بسپرد.
بنیان گذار این سبک، نویسنده و نقاش ایتالیایی، فیلیپوتوماسومارتینی تحصیلکرده دانشگاه سوربن فرانسه بود. وی در سال 1909 در روزنامه معروف فیگارو در پاریس منشور فوتوریسم را منتشر کرد. او در بخشی از این منشور می نویسد: «ما تأکید می کنیم که زیبایی جهان توسط زیبایی جدیدی به نام سرعت، غنای فزون تری یافته است». این جمله را می توان به عنوان موضوع اصلی این سبک تلقی کرد.

این جنبش به سرعت حوزه فکری و هنری پیشرو در ایتالیا را تحت تاثیر قرار داد . در طی مدت کوتاهی ، نویسندگان ، نقاشان ، مجسمه سازان ، معماران ، طراحان صحنه ، موسیقیدانان و فیلمسازان معروف ایتالیا به این جنبش گرویدند . آنها معتقد بودند که تحولات بنیادی که با سرعتی شتابان جهان قرن جدید را تغییر داده ، باید در همه عرصه ها نمود و بروز پیدا کند و می بایست خود را کاملا در مسیر آهنگ این تحولات قرار داد . عصر حرکت و سرعت باید نمودی بارز در هنر مناسب این عصر داشته باشد . برای اولین بار پس از گذشت حدود سه قرن از ظهور سبک باروک در ایتالیا (قرن 17 ) بود که مجددا این کشور بعنوان خاستگاه اندیشه و سبکی جدید در هنر مطرح گردید به همین دلیل پیروان این جنبش خود را نخستین جوانان ایتالیا پس از قرن ها خواندند .

بعد از پیوستن یک معمار جوان و تازه فارغ التحصیل به نام آنتونیوسانت الیا و انتشار منشور معماری فوتوریست در سال 1914 توسط وی ، سبک فوتوریسم رسما وارد حوزه معماری شد . نکات مهم ذکر شده توسط سانت الیا در این منشور که زیر بنای فکری این جنبش در حیطه معماری و شهرسازی را تشکیل می داد به این قرار است :
«ما در خیابانهایی که برای نیازهای بشر چهار، پنج، شش قرن پیش ساخته شده زندگی می کنیم ... محاسبات براساس مقاومت مصالح ، استفاده از بتن آرمه و فولاد ، مانع از معماری به مفهوم قدیمی و کلاسیک شده است ... .


ما دیگر این احساس را نداریم که مردان کلیساهای بزرگ ، قصرها و تریبون ها هستیم . ما مردان هتلهای بزرگ ، ایستگاه های راه آهن ، خیابانهای وسیع ، بنادر عظیم ، بازارهای سر پوشیده ، رواقهای روشن ، جاده های مستقیم و تخریب های سودمند هستیم .
ما باید شهر فوتوریسم را همچون یک کارگاه کشتی سازی پهناور و پر هیاهو ، متحرک و فعال با تمام جزئیاتش ، ابداع و مجددا بازسازی کنیم . خانه فوتوریسم باید همانند یک ماشین عظیم باشد . آسانسورها دیگر نباید همچون سوراخ های کرم در گوشه های راه پله پنهان شوند . خود قفسه راه پله به دلیل بلا استفاده بودن ، باید حذف شود . آسانسورها می بایست همانند اژدهایی ساخته شده از آهن و شبیه بر پیکر ساختمان بالا روند . خانه ساخته شده با بتن شیشه و آهن و عاری از نقاشی و مجسمه و غنی به سبب زیبایی خطوط و برجستگی هایش ، و بسیار زشت به لحاظ سادگی مکانیکی اش ، با توجه به احتیاجات و نیازها و نه بر طبق قوانین شهرداری ساخته خواهد شد ... .
تزئین بایستی برچیده شود ... . همه چیز باید دگرگون گردد ... .
بیایید بناهای تاریخی ، پیاده رو ها ، پاساژها و راه پله ها را واژگون کنیم . بیایید خیابانها و میدان ها را پایین ببریم و سطح شهر را بالا بیاوریم ... .
همانگونه که پیشینیان منبع الهام خود در هنر را در طبیعت جست و جو می کردند ، ما باید منبع الهام خود را در جهان مکانیکی که بوجود آورده ایم پی جویی کنیم ... .
هر نسلی باید شهر خود را بسازد ... »
سانت الیا در ابتدا تحت تاثیر نهضت هنر نو و خصوصا البریش قرار داشت . اگر چه سانت الیا هیچ ساختمانی به سبک فوتوریسم احداث نکرد ، ولی کار بزرگ او علاوه بر تبیین منشور معماری فوتوریسم ، ترسیم شهر جدید مطابق با اصول نظری جنبش فوتوریسم بین سالهای 1914-1913 بود . تصاویر این شهر خیالی بسیار مدرن شامل یکسری آسمانخراشهای بسیار مرتفع ، بدون هیچگونه تزئینات و رجعت به تاریخ بود . از زیر و مجاور این سازه های بتنی و فولادی عظیم ، پل ها و خطوط ارتباطی برای اتومبیل ، قطار و مترو در چندین طبقه عبور می کرد . وی شهرهایی را در ذهن خود تصور کرده بود که مشابه آن درآن زمان در اروپا وجود نداشت . شاید فقط نمونه های ناقص و ابتدایی آنها را می شد در نیویورک و شیکاگو ، پیش از جنگ جهانی اول در آمریکا مشاهده کرد .

طرح های سانت الیا به اتفاق سایر طرفداران این جنبش ، از جمله ماریو چیاتونه و مارسلو نیزولی در سال 1914 در میلان در نمایشگاهی به نام « گذارده شد و بسیار مورد توجه محافل هنری و معماری قرار گرفت . از سانت الیا حدود سیصد تصویر برجای مانده است .

شروع جنگ جهانی اول ، آغازی بود بر پایان جنبش فوتوریسم . در سال 1915 ایتالیا وارد جنگ شد و بسیاری از پیروان فوتوریسم با توجه به افکار ملی گرایانه خود و به طرفداری از افکار انقلابی فاشیست ها راهی جبهه های جنگ شدند . سانت الیا هم در جنگ شرکت کرد و یک سال بعد در سال 1916 در خط مقدم جبهه کشته شد . اگر چه بعد از پایان جنگ نمایشگاه هایی از کارهای فوتوریست ها در دهه 1920 و اوایل دهه 1930 بر گزار شد ، ولی اهمیت این جنبش بعد از جنگ چندان مورد توجه نبود . عمر جنبش فوتوریسم نسبتا کوتاه بود . هیچ ساختمان مهمی به این سبک ساخته نشد . این جنبش بعنوان یک نظریه فکری فراگیر فقط در شمال ایتالیا مطرح بود ولی با وجود همه این موارد ، به علت مباحث مطرح شده توسط نظریه پردازان این سبک ، که همه در راستای تبیین عصر جدید و خصوصیات و مقتضیات جهان مدرن بود ، این جنبش حائز اهمیت بسیار است . خصوصا در اشکال و تصاویر کشیده شده توسط سانت الیا و سایر معماران فوتوریسم ، شهرهایی به نمایش گذاشته شد که پس از نیم قرن ، یعنی در دهه 1960 ، به منصه ظهور رسید . سیطره اتومبیل و تکنولوژی باعث بوجود آمدن شهرهایی شد که تنها در تصور و ذهن این معماران انقلابی وجود داشت .


مطالب نظری معماری فوتوریسم همچون توجه به علم و تکنولوژی و جهان آینده ، حمل و نقل سریع السیر ، گسست از گذشته ، حذف تزئینات ، بلند مرتبه سازی و نمایان کردن اجزای عملکردی و تکنولوژیک ساختمان ، همه مواردی بودند که بعد ها تاثیر بسیار زیادی بر افکار و طرح های معماران مدرن متعالی ، همچون کوربوزیه و گرو پیوس و همچنین سبک هایی چون کانستراکتیویسم (ساختارگرایی) وهای– تک داشتند .
در پایان باید عنوان کرد که هنرمندان جنبش فوتوریسم ، زبان هنری عصر مدرن را بصورتی شفاف و عریان تبیین کردند و چهره جهان مدرن در قرن بیستم را بسیار پیش از سایرین در تصاویر خود نشان دادند .
منبع : مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب / وحید قبادیان

 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فلسفه دكانستراكشن

فلسفه دكانستراكشن

فلسفه دكانستراكشن

بنيانگذار فلسفه دكانستراكشن ژاك دريدي فرانسوي است كه بعضي از معماران همچون پيتر آيزنمن و برنارد چومي كارهاي خود را متاثر از ساختمان نظريات وي مي دانند و حتي پروژه هايي با هكاري دريدا انجام داده اند
وي پژوهش هايي در زمينه ساختار شناسي زبان انجام داده است و نظرياتي در مقابل نظريه سلختار گرايي كه محصول نظريات فردي بنام فرديناند سسور در سالهاي 1916 – 1911 دارد، سسور معتقد بود كه زبان و اصولا هر نوع علامت كه ايده اي را از ذهني مخاطب مي شود كه اين معني در هر زبان ثابت است و به راحتي قابل تغيير نيست، مثلا در يك نوع معني گراست كه حاصل ذهن است و موجب تداعي معني در ذهن است كه اين معني در هر زبان ثابت است و براحتي قابل تغيير نيست مثلا در يك زبان به عنوان علامت هنگاميكه كسي واژه گل را بكار ميبرد ، شنونده بي ترديد منظور گوينده در ذهنش تداعي شده . بنابراين با يك علامت كه در اين مثال زبان مي باشد ايده ذهني از گوينده به شنونده منتقل شد ، و همچنين اين مفاهيم ذهني براحتي قابل تغيير نيستنداز آنجا كه زبان يك پديده اجتماعي است حجمي براي آن توافق كنند تا بتوان از يك معني گر مفاهيم استعاره اي ديگر برداشت كرد . اين مسئله در مورد متن نيز صادق است اما دريدا مي كشد با واسازي منتها نشان دهد كه معني شده خود معني گر شود.
بنابراين نوعي تسلسل زنجير وار « معني گر » و « معني شده » ناپديد مي شود. بنابراين نميتوانيم از يك علامت معنايي خاص دريابيم « بلكه بايد بالا و پائين رفتن مدام حضور و غياب « معناي خاص » را بر تجربه آوريم.بنابراين خواندن يك متن در واقع تبعيت كردن ردپائي از معني شده است كه خود حضور ندارد



دريدا مي نويسد
ما هرگز نمي توانيم به انتهاي چيزي برسيماگر به فرهنگهاي لغت مراجعه كنيم مي بينيم كه هر كلمه با كلمات و بر حسب كلمات ديگر تعريف شده اند و از اين رو اگر بخواهيم ببينيم واقعا يك كلمه چه معني ميدهد ، بايد به دنبال معناي كلمات ديگر نيز بگرديم. و به دنبال كلمات گشتن هرگز به پايان نميرسد ، حتي اگر به پايان اين جستجو برسيم به يافتن معني كلمه نخست نزديك شده ايم بخصوص كلماتي كه به هر صورت واجد معاني متضاد هستند
بنابراين دريدا گفتار را بر متن به عنوان علامت ترجيح مي دهد و چون مممعتقد است كه در گفتار رابطه نزديكترين معني گر ومعنيشده برقرار ميشود پس متن دريدا بسيار دوران ذهن، شكل و نفوذ ناپذير است . اصل دريدا در چنين تفكري عصيان در برابرباورهاي معمولي در عرصه هاي فلسفي و حتي معماري و حتي به عرصه هاي زندگي بشر و حتي به زير بردن همه اصول و بطور كلي خرد و دانائي است. خرد و منطق از اصولي است كه از زمان فيلسوفان كلاسيك يونان تاكنون نقش اصلي را در همه عرصه هاي زندگي بشري و حتي در معماري بخصوص در معماري مدرن داشته است
در واقعه دريدا و ساير صاحب نظران (پست استراكچراليست) سعي مي كنند نوشته هاي پيچيده ، مشكل و غير شفاف ارائه كنند. رولان بارت در نوشته هايي كه به معرفي اين سبك نوشتار مي پردازند مي نويسند
شفافيت در زبان صرفا مبحثي نظري است و نه كيفيتي كه يك زبان بايد الزاما واجد آن باشد روشني و شفافيت در زبان پيوسته و ايده ال برخي از مباحثي است كه مراد از طرح آن قانع كردن شنونده يا خواننده مي باشد ،زيرا نوشتار به هيچ روي وسيله اي براي برقراري ارتباط نيست صرفا وسيله اي است براي اينكه بورژوازي كه سخن بشريت است شرايط اجتماي ،سياسي خود را به ديگران تحميل كند
بارت از اينكه زبان ،خاصه زبان فرانسه به عنوان وسيله اي مورد استفاده قرار گرفته است تا ارزشهاي بورژوايي و تحميل را حتي به كساني كه چنين بارت از اينكه زبان ، خاصه زبان فرانسه به عنوان ارزشهايي به ضررشان تمام مي شود تحميل كند اظهار تاسف مي كند
به نظر بارت هدف چنين نوشته هايي مصرف كنندگان بي تفاوت اين نوشته ها هستندوي اين نوشته ها را «خواننده پسند » مي نامد و مواردي از نوشته هاي نويسنده پسند اين است كه نوشتار از سر قصد غير واضح ،پراكنده، ناپيوسته و درهم باشد .چنين نوشته اي چنان بايد خواننده را ناراحت و عصباني كند كه وي در ستيز خود براي درك مطلب ناگزير شود انديشه هاي خلا قانه خود را به كار برد. اين عدم شفافيت در معماري دكانستراكشن به گونه اي ديگر نمود مي يابد
گيد تون در كتابفضا ،زمان معماري در توصيف كارخانه فاگوس اين امر را به نوعي مهم از نقاشي كوبيسم مي داند كه در آن نقاط ديد مختلف وجود دارد . اما دريدا در باب درون و برون مي نويسد:«دكانستراكشن تخريب يا پنهان كاري نيست.» حال آنكه مشكلات ساختاري مسلمي را درون ساختارهاي ظاهرا پايدار مي نماياند اما اين تركها به متلاشي شدن ساختار نمي انجامد
بر عكس، دكانستراكشن تمامي قدرت خود را از راه به مبارزه طلبيدن ارزشهاي قوي همانند هماهنگي، وحدت و ثبات بدست مي آورد و در عوض ديدگاه متفاوتي از ساختار راه پيش رو مي نهد ...اين معماري نظريه بيان جديدي نيست بلكه بيشتر افشاگر ناشناخته هاي نهفته در دل است. شوكي است كه از ضعف موجود درست بهره برداري مي كنند تا آن را برآشوبند نه آنكه به دورش اندازند . بنابراين زير سوال بردن و ترديد در اصول به معناي نفي آن اصول در دكانستراكشن نيست .
فلسفه دكانستراكشن در زبان شناسي
واسازي يك متن عبارت است از برون گشيدن روابط منطقي متضاد ادراك و انبساط از آن متن به هدف نمايش اينكه يك متن بر خلاف آنچه مي گويد معني مي شود يا بر خلاف آنچه معني مي شود ميگويد اين راهبرد نخستين بار توسط فيلسوف فرانسوي ژاك دريدا مورد بررسي قرار گرفت موجب انتتقادات ادبي بسياري مخصوصا از جانب منتقدين آمريكائي شد نوشته هاي دريدا اغلب در رابطه با فلسفه است تا متون ادبي اگر خود او اخيرا بسياري از جنبه هاي اين تفاوت را رد كرده است و معتقد است فلسفه همچون ادبيات محصول اشكال و وسايل علم معاني و بيان است و اما وي معتقد است آنچه به فلسفه نظم بخشيده است دقيقا نتيجه عدم تمايل فلسفه كيانه مجاز در اصول گذشته و امروز آن است .
بنابراين دريدا علي رغم معاني و منظور هاي مطابق متون فلسفي چندين آنها را مي خواند
آنچه دريدا پيشنهاد مي كند رسيدن به تحليل رواني دلايل كلام ، محوري » غربي است . در مقاله جفري بروت نسبت در مورد فلسفه دكانستراكشن اينچنين توصيف شده است . به اعتقاد به اينكه در ريشه هاي تمام هستي ، حقايقي وجود دارد كه در دسته بنديهاي مطلقي سازمان يافته اند ، اين حقايق فقط در ذهن و كلام خداوند وجود دارند اما هر چيز واقعي ازآنها تشكل ييدا مي كند ، مي توانيم به درون آنها تنها از طريق زبان نفوذ كنيم و آن دليل است كه موجب رسيدن به يك شناخت و واقعيت كامل و بي واسطه مي شود
ناخود آگاه فلسفي بعد توانست در تمام علائم و نشانه هاي استعاري اش خوانده شود اين دليل دريداست به تضاد بين گفتار و نوشتار به عنوان پايه اي ترين تعيين كننده كه فلسفه غرب توجيه مي كند
از افلاطون تا هگل و از روسو تا سور و دانشمندان ساختارگراي مدرن ، همه معتقدند كه گفتار هميشه بر نوشتار ارجح است و اين علت توانائب زبان است ابهام عبارت فرانسوي كه هم به معني شنيده است و همبه معناي فهميدن گفتار كسي ) بهترين براي اثبات اين عقيده است كه از درك همزمان آنچه كسي مي خواهد بگويد در لحظه اي كه واقعا آنرا مي گويد واقعي است و هنگاميكه به كلمات شخص گوينده گوش مي دهيم مي توانيم احساس واقعي او را با وارد شدن به دايره مبادرات بين ذهن ، زبان و واقعيت درك كنيم .
بنابراين ارتباطات به عنوان يك نوع تاثير پذيري خودكار در دو جنبه مطرح مي شود . جرياني كه به تقدم كامل زبان گفتاري بر هر چيز كه محدودوه آنرا ميكند بستگي دارد و اين تهديد صراحتا توسط نوشتار انجام مي شود تا آنجا كه حتي به قطع ريشه حضور مجاز گفتار نيز بيانجامد .
معماری دیکانستراکشن





• شخصی که برای اولین بار مباحث فلسفی دیکانستراکشن را وارد عرصه معماری نمود پیتر آیزنمن معمار معاصر آمریکایی است. آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی‌های خود بلکه با فضاها، کالبدها و محوطه سازی‌های متعددی که ساخته فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه 80 میلادی در آورد.
• او معتقد است که معماری در هر زمان ومکان باید اکنونیت داشته باشد و برای رسیدن به شرایط فوق حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شوند و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از درون آنها استخراج شود.
• به نظر او در زندگی امروز ما دوگانگی‌ها و تقابل‌هایی مانند زشتی و زیبایی، ثبات و بی ثباتی، وضوح و ابهام، پایداری و تزلزل، سودمندی و عدم سودمندی و صراحت و ایهام وجود دارد که باید در ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود.
• در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مورد مطالعه و وارسی دقیق قرار گیرد. همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانه قرار می‌گیرد.
• در مرحله بعد تفسیرها و تاویل‌های مختلف از این مجموعه مطرح می‌شود.
• در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می‌شود که درعین برآوده نمودن خواسته‌ها ی عملکردی پروژه، تناقضات و تباینات بین وعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف ز آن ارائه شود لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموعه چند معنایی ابها م برانگیز متناقض و متزلزل ارائه میشود که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تاویل بیشتر آماده میکند.




زیبایی شناسی در معماری دیکانستراکشن

• ”دگرگونی“ معیارهای زیباشناختی و”دگردیسی“ حاصل در فرم‌های معماری برپایه”دگراندیشی“ و ”دگرادراکی“ است که از ایجاد انگیزش آنی در روند طراحی معماری یا ایجاد ”تخریب“ ساختارهای سنتی زیباشناختی در معماری، همچون ”تقارن“، ”نظم“، ”تناسب“ و ”سلسله مراتب“ فرمی‌همگام با دگرگونی مفاهیم عملکردی حاصل می‌شود، و بنیان اندیشه دریدا در زیبایی شناسی واسازی را شکل می‌دهد.
• دوری از ساختارهای سنتی شکل گرفته بر پایه“ خردورزی ” تنها می‌تواند نمودی بر ” فرم ” و جایگاه ” مفاهیم عملکردی ” در معماری را رقم زند.
• با توجه به این مساله که تلاش دیکانستراکشن بر آن است تا با طرح پرسشی بنیادین از معماری یا معیارهای زیبایی شناسی آن،نه درجایگاه خود بلکه در جایگاه جدیدی از موجود همتای خود،بر این نکته اشارت ورزد که باید به گونه ای جدید بر معیارهای زیبایی شناسی نظری تازه افکند، زیبایی شناسی بطور کلی در معماری دیکانستراکشن از نوعی تمایز،اختلاف،تغایر و تحدید برخوردار می‌گردد که دلیل آن تلاش ساختار ***ی برعدم تعریف پذیری وعدم ایجاد معیارهایی جهت تطابق پدیده‌ها با اصولی که آنها را تعریف پذیر می‌نمایند، است.
فرضیات تحقیق

• زیبایی امری نسبی است که بسته به نیازها و تغییرات فرهنگی و شیوه‌های قومی‌در طول زمان می‌تواند تغییر نماید
و دارای اصولی جدید گردد که ممکن است مغایر با اصول قبلی باشد و از اینرو در رابطه با دیکانستراکشن میتوان ابعاد زیبایی
شناختی آن را در بعدی دیگری که شاید حتی در تضاد با اصول اولیه باشند مطرح نمود به عبارتی چون زیبایی مبتنی براصولی
است که بیشتر به جنبه احساسات و ادراکات متکی است تا بر جوانب علمی‌و منطقی از این رو قابل تغییر بوده.​
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معماری ارمنی

معماری ارمنی

معماری ارمنی

[FONT=&quot]ارمنستان مهد هنر و تمدن كهن است و اقوام پيشدادي ساكن در آن مانند سوباريها ، هيتيتها ، مانداها ، هايا ساها، و اورارتوها درزمان خود ازنظر فرهنگي جز اقوام پيشرفته بوده اند . امامتأسفانه از آن فرهنگ و تمدن تنها تعداد انگشت شماري ويرانه از بناهاي شهر ها و دژها برجاي مانده اند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]با اين همه ارمنستان يك موزه شناخته شده به شمار مي رود . تعدد كليساها ، ديرها ، زيارتگاه ها و چليپاسنگها درآن حيرت آور است . تقريباًَ 5 هزار كليسا و زيارتگاه و 20 هزار چليپاسنگ دراين سرزمين كوچك وجود دارد ، و تقريباًَ همه آنها از سنگ ساخته شده اند ، تا جايي كه ارمنستان به سنگستان نيز شهرت يافته است .تاريخ معماري ارمني در حقيقت ، تاريخ توسعه و پيشرفت يك نوع ساختمان و كاربري خاص يعني كليساست . اما اين بدان معني نيست كه قبل از رواج مسيحيت معماري ديگري در ارمنستان وجود نداشته است . هزاران سال قبل از ساخته شدن اولين كليسا آثار بي شمار معماري با به كار گرفتن تكنيكهاي زمان ساخته شده اند اما متأسفانه آثار باقيمانده از دوران قبل از مسيحيت تنها از سه دوره اورارتويي ، هلنيستي و رومي هستند ازجمله معبد گارئي ، دژهاي شهر نظامي اورارتويي متعلق به قرن نهم تا ششم ق . م . معبد سوشي در اربوئي ، و تپه قرمز درنزديكي در ياچه وان در معماري اورارتويي از قطعات عظيم سنگي براي زيرسازي و پي سازيهاي ديوارها وستونهاي چوبي معابد استفاده شده است .آثار باقيمانده از اين دوران نشان دهنده شكوفايي معماري آن دوران اند ، اما ازبعد از انقراض امپراطوري اورارتويي تا زمان مسيحيت كه ساختمانهاي جديد ساخته شدند ، هيچ اثرمعماري ديگري در اين سرزمين كشف نشده است . اززماني كه مسيحيت به صورت رسمي در ارمنستان رواج پيدا كرد. دوره معماري صدر مسيحيت آغاز و به بناي هزارن كليسا منجر شد . كليساهاي ارمني با توجه به مقياس و خصوصيات ساختاري ، مشابهتهايي ظاهري و مقاطع زماني پيدايش آنها در دسته بندي مختلفي قرار مي گيرند . كوچكي بارزترين خصوصيت تقريباًَ همه كليساهاي ارمني است . به طوري كه در بزرگ ترين آنها فقط 500 نفر مي توانند شانه به شانه دركنار هم بايستند . با وجود تنوع بسيار زياد طرحهاي كليساهاي اوليه معماري ارمني در قرون 6 و 7 ميلادي با تركيب ويژگيها و مصالح رايج به سبك خاصي دست يافت . كه برخي آن را اولين سبك ملي در معماري مسيحيت مي دانند . ويژگيهاي ظاهري كه كليساي ارمني را ازساير كليساها متمايز مي كنند عبارت اند از :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]همه كليساهاي ارمني كاملاًَ از سنگ ساخته شده اند ، چرا كه چوب در آن سرزمين كمياب است . اين سنگ از نوع توف آتشفشاني است كه در ارمنستان فراوان و به رنگهاي متنوع صورتي ، قرمز ، نارنجي و مشكي است . وزن آن كم و شكل پذيري اش راحت و مناسب كنده كاري است ، و ازهمه مهم تر در مجاورت هوا و با گذشت زمان سخت تر و بادوام تر مي شود . همچنين از سنگ بازالت تيره در پي سازي سخت استفاده شده است .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]سقف كليساها همگي طاق پوش اند . چون چوب دردسترس نبوده تا بامهاي مسطح ساخته شود . به دليل سنگين بودن سنگها ، سقفها قوسي ساخته شده اند و ديوارهاي سنگي پايه قوسها قوي شده ودر نتيجه ساختمانها ديوارهاي ضخيم و گشودگيهاي كوچك دارند تا فشار و بار حاصل از قوسهاي سنگي را مهار كنند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در پايان قرن ششم ميلادي كليساهاي بدون گنبد غير قابل تصور بود . گنبد در اين ساختمانها روي يك سقف طاقدار با گلويي استوانه اي شكل قرار گرفته است رواج ساخت گنبد ، معماران را بر آن داشت تا ساختمانهايي با پلان مركزي طراحي كنند . در طول تاريخ ارمنستان تحولات تاريخي مستقيماًََ برروند شكوفايي و حتي تنزل سطح معماري تأثير گذاشته اند بدين ترتيب ، معماري ارمنستان به چهار دوره مشخص تقسيم ميشود :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]قرن 4-7 ميلادي ، مقارن با اختراع الفباي ارمني و معروف به دوران طلايي معماري ارمني ، كه مهم ترين ويگيهاي آن پلان مركزي و استفاده اصولي ومنظم از گنبد سنگي براي دهانه مياني كليساها و استفاده ماهرانه از مصالح ساختماني همچون بلوكهاي تراش داده شده و چيدمان منظم آنهاست .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]قرن 9-11 ميلادي ، دوره پادشاهي با گرادوني ، كه درمعماري آن تقليد از يادگارهاي دوره اول و فرمهاي جديد با ارتفاع و فضاي بيشتر ديده مي شوند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]قرن 12-14 ميلادي كه دوره شكوفايي معماري و توسعه ديرها و صومعه ها بوده است . [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]قرن 17 ميلادي ، كه بعد از سه قرن ركود،نهضت احياي ملي به فرمان شاه عباس صفوي پا گرفت ، دراين دوره بناهاي جديدي ساخته و تعدادزيادي از بناهاي قديمي در ارمنستان و جلفاي اصفهان مرمت شدند . [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]شكلهاي معماري ارمني[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]دردوران اوليه معماري ارمني ،‌ابداعات و تجربيات ارزشمند بسياري به طور همزمان به دست آمدند . به همين دليل روند تاريخي پيشرفت و توسعه معماري ارمني را نمي توان در يك ترتيب خطي و به دنبال هم قرارداد . معمولاًَ در بررسيهاي معماري ، قبل از توجه به تزئينات و دكوراسيون ، به شكل سازه اي ساختمان توجه مي شود و آثار معماري با توجه به شكل خارجي چيدمان فضايي و شكل عناصر سازه اي دسته بندي مي شوند اين طبقه بندي با توجه به شكل بناها و كليساها ي ارمنستان وازهمه مهمتر پلانهاي آنها به طور خلاصه چنين است : [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]1- [/FONT][FONT=&quot]بازيليكا و كليساي تك شبستاني كه اولين شكل ساختاري كليسا در ارمنستان است . در بعضي نمونه ها سه راهروو دربعضي ديگر يك راهروي اصلي در شبستان كليسا وجوددارد پشتخان به انتهاي شبستان كليسا متصل است و يك ورودي سر پوشيده در جبهه روبه روي پشتخان تعبيه شده . همچنين يك پيش آمدگي محدب در انتهاي شبستان و پيش آمدگيهاي كوچك تربراي راهروهاي جانبي پيش بيني شده است . [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]2- [/FONT][FONT=&quot]بازيليكاي گنبدي و كليساي تك شبستاني گنبدي كه نشان دهنده علاقه معماران ارمني به طاق بندي و گنبد سازي است . گنبد به عنوان عنصر مركزي در قرن 5 ميلادي برجرزهاي باربر در ديوارهاي شمالي و جنوبي تكيه داشت . در قرن 7 ميلادي تكيه گنبد روي چهارستون اصلي بود .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]3- [/FONT][FONT=&quot]كليساي پلان مركزي كه شكل پلان ، چهار پره با 4 نبش محدب پيش آمده است و بارگنبد به وسيله نبشهاي پيش آمده محدب بدون مداخله ديوارهاي باربر تحمل مي شود . از ديگر پلانهاي مركزي پلان چليپايي در ابعاد كوچك است كه نماي بيروني هم فرم چليپاي يوناني را دارد . يك پلان ديگر فرم چليپا به علاوه يك پيش آمدگي مضاعف در جبهه شرقي (سمت محراب در كليساي مسيحي ) است . [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]4- [/FONT][FONT=&quot]پلان مربع با پشت بند طاقچه اي شكل ديگري از پلان چهار پره اي است ، پلان مربع با يك پيش آمدگي به شكل طاقچه با پلان نيم دايره و پوشش نيم گنبدي در وسط هر ضلع ، پيش آمدگيها حكم پشت بندهايي براي تحمل بار گنبد مركزي رادارند كه بر 4 ستون آزاد تكيه دارد . كليساها 2 تالار اضافه شده به محراب دارند . گلويي گنبد گاهي 8 ضلعي است . [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]5- [/FONT][FONT=&quot]سبك هريپسيمه يا پلان شعاعي ، شكل تكامل يافته پلان مركزي و منحصر به ارمنستان است .پلان كاملاًَ متقارن فضاي داخلي وسيعي ايجاد مي كند گنبد با پنجره هاي مشبك كوچك ، گلويي هشت ضلعي مرتفع دارد .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]6- [/FONT][FONT=&quot]پلان دايره اي طرح نهايي پلانهاي مركزي است . [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]7- [/FONT][FONT=&quot]درسبك گاويت يا جاماتون بخش پيش شبستاني به عنوان ورودي سرپوشيده به ورودي جبهه غربي به نام گاويت اضافه شده است . هر دو قوس متقاطع با هم به همراه چهار ستون باربر تكيه گاه سقف را تشكيل مي دهند . نور گير براي تهويه و تأمين روشنايي درمرتفع ترين نقطه سقف شبستان اصلي درمحل تقاطع طاقها –تعبيه شده است .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]شكلهاي سمبوليك در طراحي و معماري ارمني صليب : [/FONT][FONT=&quot]شكل صليب در توسعه و پيشرفت معماري مسيحي شرقي و به خصوص معماري ارمني اهميت دارد . پلان اغلب كليساها تركيبي از شكلهاي صليبي است . در بناهاي باپلان مركزي اعم از دايره اي و چليپايي ،محورهاي تقارن آنها يك صليب درست مي كنند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]چليپاسنگ (يا درزبان ارمني ((خاچكار))):[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]خاچكارها منحصر به ارمنستان هستند . در يك تعريف مختصر ، تخته سنگهاي تراش داده شده اي هستند كه سطح آن كنده كاري شده و طرح پايه ان شكل يك صليب است . كلمه ارمني ((خاچكار)) تركيبي است از دو كلمه ((خاچ)) به معني صليب و ((كار)) به معني سنگ . [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]طراحي و ساخت چليپانسنگها يك شاخه اصلي در هنرهاي تجسمي ارمني محسوب مي شود . چليپانسنگها هم از بازالت وهم از سنگ توف ساخته مي شوند . روي آنها نقشهاي پيچيده و تودرتويي كنده كاري و روي آن مطرح صليب تعبيه مي شود . شاخ و برگهاي تزئيني فضاي خالي بين آنها را پر مي كند اين كنده كاري ظريف و پيچيده به تكنيك خاصي نياز دارد ، به عنوان مثال تزريق آب به وسيله رشته هاي ظريف در داخل بافت سنگ قبل از اينكه كنده كاري انجام شود . گروهي ازاين چليپا سنگها با عنوان ((آمناپركيچ )) يعني نجات دهنده همگان به علت كنده كاري صحنه مصلوب شدن عيسي مسيح در قسمت بالايي آن ارزشمند و مردم آنها را شفا دهنده مي دانند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]شكل و شمايل :[/FONT][FONT=&quot] درمعماري سخت ، سنگي و درونگراي كليساهاي ارمنستان در كنار ابعاد كوچك و بازشوها ي محدود حكاكيها و كنده كاريها درنماهاي بيروني ، ميراث ماندگار دوران مسيحيت ارمنستان اند . اين كنده كاريها اغلب حاوي تعابير و تفاسير داستانهاي حواريون و روحانيون بعد از آنها از زندگي مريم مقدس و عيسي مسيح هستند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]در تزئينات اغلب كليساهاي ارمني ، طرحهاي تكرار شده اي از برگ و ميوه درخت انگور و انار و شمايل حيوانات و كروبيان (بچه هاي بالدار) مشاهده مي شوند كه دراعتقادات مسيحيان معاني خاص خود را دارند .بعضي از اين اعتقادات از دوران قبل از مسيحيت نشئت گرفته و بعداز مسيحيت به عظمت خداوند و قدرت عيسي مسيح ورازهاي موجود در جهان هستي تعبير شده در اعتقادات مردم ارمنستان حيواناتي چون گاو نر ، شيرو عقاب سمبول قدرت برتر و هميشه پيروز و بره سمبول فروتني و آرامش و صلح است .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​



 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معماری رم

معماری رم

معماری رم

رم اشاره به سرزمین‌هایی در اروپا و آسیای صغیر دارد که مدتی در دست امپراتوری روم و امپراتوری رم شرقی بود. معمولاً در منابع عربی و اسلامی قدیم منظور از رم سرزمین‌های آسیای صغیر است. یکی از نام‌های عربی دریای مدیترانه نیز که در جنوب آسیای صغیر قرار دارد، «بحرالروم» به معنی «دریای رم» است.
اتروسک :خاستگاه این سرزمین توسکان بین فلورانس و رم در ایتالیای امروزی بود.
از ساختمان معابد اتروسک تنها شالوده های سنگی بر جای مانده ، زیرا خود بنا از چوب ساخته میشده.
اتروسک ها به دلایل مذهبی کاربرد سنگ را در معماری معابد خود جایز نمی شمردند .
طراحی شهری بر اساس شبکه ی شطرنجی استوار بود.(بر اساس عقاید دینی ایشان که آسمان را بر مبنای چهار جهت اصلی به چهار ناحیه تقسیم می نمودند)
اردوگاههای نظامی محصور به نام کسترا با پلان چهارگوش نیز از شبکه ی شطرنجی برخوردار بوده اغلب تبدیل به شهرها میشدند.
اثرشاخص بر جای مانده اتروسک ها دروازه ی آگوست در پروجا میباشد کخ الگوی معماری معماری رومی قرار گرفت.
ویتروویوس معمارو شهرساز رومی (سده یکم پ.م ) و نویسنده رساله " ده کتاب در باب معماری گاست که در ارتش روم به فرماندهی ژولیوس سزار خدمت میکرد
از دیدگاه او نخستین خانه ها نمونه برداری از شکلهای طبیعی (پناهگاه ، لانه ی پرندگان و غارها ) بوده اند.
به نظر او معماری نخستین "هنر و علمی " است گه ایجاد شده در نتیجه هنر برتر است.
به اعتقاد او معمار باید نظریه پرداز ، نویسنده و دارای دانش گسترده باشد.
آشنایی از هندسه، پرسپکتیو ،قوانین نور ،ریاضیات ، نجوم ، فلسفه ، شناخت موسیقی ، دانش پزشکی (برای اقلیم و سلامت در ساختمان ) و.... برای معمار لازم است.از دیدگاه او معماری باید به سه اصل وفادار بماند : ایستایی (ساختمان و مصالح) ، کارایی ، زیبایی
تاریخ روم با تاریخ شهر رم پیوند دارد و به روایت افسانه گونه شهر رم در سال 753 پ.م به دستور رمولوس ساخته شد.
امپراتوری روم با ایجاد راهها ، قوانین و ارتش توانمند خود ، سیستم حمل و نقل سازمان یافته ای را به وجود آورد که سبب پیدایش شهرها شد.
تمدن شهرگرای رومی (لاتین) با ساخت سدها ، پلها ، جاده ها ، آبراهها ، تئاترها ، میدانها ، حمام ها ی همگانی ، تاقهای پیروزی و سنگ فرش راهها آثار ماندگاری در جهان از اسکاتلند تا خلیج فارس بر جای نهاد .با وجود شکوه شکوه بناها و تندیس ها که هر امپراتور از خود به جا می گذاشت رم را نمی توان شهری یکپارچه در نظر گرفت . موانع طبیعی ( شهر هفت تپه ) و بی توجهی هر امپراتور به آثار ساخته شده دیگران را میتوان علت اصلی آن بشمار آورد.
رومی ها علاقه به ساختمان های بزرگ داشتند ، بنابراین نیاز به مصالخ سنگین ، پایدار ، بادوام ، خشن و محکم. آنها به علت داشتن سیمان پوزولان که بهترین سیمان در جهان بود موفق به ساخت بناهای مطلوب شدند.
رومی ها ابتدا تاقهای نیم دایره ای (تاق آهنگ) که از نظر سازه ای ایستایی زیادی ندارند را پدید آورند ، سپس با روش مبتکرانه ای به تاق مرکب یا متقاطع که عبارت از دو تاق آهنگ عمود بر یکدیگر است دست یازیدند.
محاسن تاق مرکب (متقاطع)
نیروها را در چهار گوشه ی گنبد متمرکز میسازد
امکان حذف دیوارهایی که مستقیماً باربر نیستند
امکان ایجاد پنجره های بزرگ در زیر تاقهای گنبد (گریو گنبد)
امکان ارتباط فضایی زیر گنبدها به یکدیگر
امکان ساخت بلندتر بنا به علت سبکی سازه
آبراهه های رومی ( Aquedues ) برای انتقال آب به شهرها و عبور سواره نظام نیز مورد استفاده بود ، در دو یا سه طبقه ساخته می شد.​



حمام های ( thermes ) بزرگ و همگانی به نام کاراکالا مجهز به اب سرد و گرم ، سونا ، کتابخانه ، تئاتر ، سالن کنفرانس و مطالعات ، ورزشگاه ، فضای سبز طبیعی و ... بودند.
کاربریهای اصلی آنها عبارتند از :
- مراسم مذهبی
- امور بهداشتی
- گذران اوقات فراغت و فعالیتهای هنری
- ورزش ، مطالعه و پاتوق اجتماعی

پانتئون
یکی از شاخص ترین بناهای رومی است که به دستور آدریانوس (118- 128 م) ساخته شد. شکل هندسی آن به صورت کروی است که بر روی بنای سنگی استوانه ای قرار دارد . قطر و ارتفاع آن 43 متر و ضخامت دیوارهای جانبی بیش از 6 متر است .
رواق ستون بندی شده در ورودی آن یک فضای افزوده شده با سقف شیبدار به نظر میرسد.
سطح زیرین گنبد به صورت مربع های منظم شکل بندی شده تا از سنگینی سازه آن بکاهد و بر زیبایی سقف بیفزاید .
در مرکز این گنبد بزرگ ، روزنه ای به شعاع بیش از 9 متر نور طبیعی را به درون هدایت میکند.

دیوارها و کف پانتئون از سنگ مرمر سفید نازک پوشش یافته تا آب باران نیز به راحتی کانالیزه شود.​

کلوسئوم

واژه کولوسئوم به معنی «جایگاه غول‌پیکر» است
بزرگترین آمفی تئاتر در روم "کلوسئوم " نام دارد که ساخت آن به دستور وسپاسیان (72 پ.م ) آغاز شد و به دست دومیتیان دوازده سال بعد به پایان رسید.
بخش بزرگی از آن تخریب شده ولی آثار به جا مانده برای تجسم کل ساختمان کافی است . این آمفی تئاتر یک بیضی بزرگ به ابعاد 165×190 متر است و صندلی های سنگی بر روی تاق های آهنگ ساخته شده اند.
گنجایش آمفی تئاتر50000 نفر بود ولی در مدت چند دقیقه آمفی تئاتر از حضور آنها تهی می شد .
ردیف صندلی ها به وسیله ی راهروها ی افقی به چهار بخش وابسته به چهار طبقه ی اجتماعی تقسیم می شد. دو ردیف پایین به درباریان و نجیب زادگان . جایگاه امپراتوری در یکی از گوشه های سن و ورودی گلادیاتورها در گوشه ی دیگر آن قرار داشت .
ابعاد سن نمایش 54×88 متر بود و در زیر آن شمار فراوانی اتاق ، انبار ، فضای نگهداری جانوران و اتاقهای تعویض لباس قرار داشت.
سازه ای سبک از جنس پارچه که به آن ولاریوم میگفتند ، هنگام ظهر برای پیشگیری از تابش آفتاب بر فراز کلوسئوم برافراشته می شد
کلوسئوم 48 متر ارتفاع دارد و متشکل از چهار طبقه است : طبقه همکف شیوه ی دوریک ، طبقه یکم ایونیک ، طبقه ی دوم کرنتی و طبقه ی سوم سبک رومی

تاق پیروزی
" تاق پیروزی " از دیگر بناهای شهری روم می باشد که ترکیبی از قوس و ستون است . نوع ابتدائی آن تاق تیتوس (سده ی 1 میلادی) دارای یک دروازه و گونه زیبای آن تاق کنستانتین (سده ی 4 م. ) دارای سه دروازه ( 1 اصلی و 2 فرعی ) میباشد که با شماری آرایه ( تندیس و نقش برجسته ) تزیین شده .​



باسیلیکاها
از مهم ترین ساختمان های ویژه معماری رومی ، باسیلیکاها بودند که از عناصر اصلی مرکز شهر رومی به شمهر می آمدند. باسیلیکاها ساختمانی است در بر گیرنده یک سالن ستون دار مسقف با پلان مستطیلی شکل که با بیرون زدگی دایره وار در یک یا دو طرف آن همراه است.ردیفهایی از ستون نیز فضای درونی را به مرکز (صحن اصلی ) و راهروهای جانبی پیرامونی کوچکتر تقسیم میکنند. سقف آنها از نوع متقاطع بوده .



فورم
فورم ( (Forum فضای مرکزی شهر رومی است که در برگیرنده بناهای مهم شهری و جریان زندگی سیاسی ، اجتماعی ، مذهبی ، فرهنگی و اقتصادی شهروندان میباشد.​



نمادهای شهری مانند ستون تراژان به بلندی 38 متر در همین محدوده قرار دارد.



فورم ها سه مرحله متمایز را تجربه نمودند : نخست فورم های ارگانیک ، سپس فورم های از پیش اندیشیده شده و از پیش طراحی شده و سر انجام فورم های سلطنتی که در زمین های جدید و با استفاده از طراحی یونانی ها(هیپوداموس) بهره جستند.
سیرک
پیدایش سیرک نوعی ورزشگاه سرگشاده با ظرفیت بیش از 350 هزار نفر است که فضای مناسب ارابه رانی فراهم می آورد.
کاخ بزرگ امپراتور دیوکلسین
کاخ بزرگ امپراتور دیوکلسین بیانگر آغاز ناتوانی امپراتوری روم میباشد.
دو پدیده نوین: در یکی از حیاط های این کاخ شاهد یک سنتوری هستیم که توسط قوسی از میان شکسته شده و بر دو پایه استوار گشته ، نوآوری دیگر ردیف قوس هایی است که بار سقف را نه بر دیوار که بر ستون های پیرامون حیاط وارد میکند.
در پایان سده ی سوم میلادی امپراتوری روم دچار تزلزل گردید . از یکسو یورش ایرانیان و از سوی دیگر آشوبهای بربر ها ناامنی امپراتوری را سبب شد. دیوکلسین سرزمین پهناور روم را به دو امپراتوری غربی و شرقی تقسیم نمود. شهر رم مرکز روم غربی و شهر نوبنیاد کونستانتینوپل (بیزانس ، قسطنطنیه ، استانبول) پایتخت روم شرقی شد. بخش غربی امپراتوری در کوتاه زمان فروپاشید و از پاره پاره شدن آن دولت های امروزی اروپا شکل گرفتند (سال 410 م ).
بخش شرقی امپراتوری تا دوران رنسانس دوام آورد و در سال 1453 م به دست سلطان محمد فاتح تسخیر شد.​
 

Similar threads

بالا