[سبک معماری غرب]: گوتيك Gothic

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.civilica.ir
امير حسين حبشي زاده

كلمه ي گوتيك منسوب به سبكي است كه معماري اروپايي بين اولين نيمه ي قرن 12 و پايان قرن 15 را مشخص مي كند . اصل و پايه ي آلماني ( ژرمني ) يا آنهايي كه به طور برجسته در سرزمينهاي ژرمن پراكنده شده اند را به ذهن مي رساند .بنابراين اين يك سو تفاهم است . اين سبك در طي دوره ي رنسانس ابداع شد و توسط ( فيلارته و آنتونيو مانتي ) در رساله هايشان براي بيان يك قضاوت منفي در يك تفكر هنر كه بربري باشد مورد استفاده قرار گرفت . براي آنها و براي ( واساري ) صفت گوتيك موهم و خفت آور , احتمالا مانند كلمه ي خرابگري علم و هنر , در استفاده بود كه ياد آور حملات دوره ي ميانه و نشانگر چيزي بود كه در هماهنگي با سنن باستاني نبود . با ارزيابي مجدد هنر قرون وسطي كه در قرن 18 شروع شده اين نام در يك ويژگي منفي گم شده براي يك زمان كوتاه همچنين هدف يك ستيزه يبن دو گروه از دانشمندان سود . يك گروه دانشمندان آلماني كه ( پيرو گوته ) ادعا كردند كه ويژگي ژرمن گوتيك يك Arcitectur Deutsch است درحاليكه يك گروه كوچكي از دانشمندان فرانسه مي خواستند ان را فرانسوي نام گذاري كنند . آشكارا مورد دوم برتر مي باشد چرا كه واژه ي گوتيك قبلا به طور وسيعي شايع شده بود . با نگاهي اجمالي يه بخش پيكره نگارند كه وقف معماري گوتيك شده . انسان بدون شك با حضور بسيار گسترده ي كليسا ها و كاتدردال ها در فرانسه برخورد مي كند . شكي در مورد اصل و ريشه هاي اين سبك وجود ندارد .
در جزيره ي فرانسه ي باستاني ( isle du france ) منطقه اي با مركزيت پاريس توسط رود خانه هايي مانند يك جزيره احاطه شده بود . مي توان سال بنيان نهادن آن را 1144 افتتاح موقرانه ي دسته ي كر ( سرايندگان ) با حضور درگاه سلطنتي در نظر گرفت . همانطور كه نام اولين كليساي گوتيك دير سنت دنيس كه خيلي از پاريس دور نيست را نشان مي دهد . توسط Abbot sugerico ملهم و ساخته شده است ( حدود 1081-1151 ) در لاتين suitegeri در تضاد با سبك زاهدانه و عريان رومانسك توسط سنت برنارد پيشنهاد شد . او هيچ چيزي را در مكان هاي پرستش نمي خواست كه امكان داشت حواس و توجه فرد را از مراقبه و رابطه ي مستقيم و خودماني با خدا پرت كند . abbot sugero زيبايي و كمال كار هنري را تحريكي در گرفت تا فرد را از زمين به سوي الوهيت ببرد در نتيجه او به كليسا به عنوان نماينده ي مستحكمي از اشتياق و نور و انرژي فكر مي كرد . نور كه به سمت پايين مي تابد منسوب به استفاده از برافراشتگي بود در حاليكه در كليسا هاي رومانسك فضا وجود ثابت و جامد شده بود و نور با سختي از طريق پنجره هاي كوچك وارد مي شد . در بنت دنيس يك رديف بلند از پنجره ها فضاي عمودي را كه به سمت آسمانها افكنده مي شد بوجود آورد .
Abbot sugerio مفهوم هنر را در سطر بسيار واضحي از يك شعر بيان كرد : كار هنري شرافتمردانه مي درخشد / اما كار در ارتفاع مي درخشد / بايد ذهن را پاك كند / براي نور واقعي به سوي نور واقعي /نوري كه عيسي آستانه ي آن است .
اين تصديق نمي كند كه معماري گوتيك يك مخترع يا مبدع داشته است . تصويري از Abbot sugerio
نمونه ي خوبي از يك جريان نظري است كه قبلا در زمينه هاي روحاني و هنري در آن زمان در جريان بود . نفوذ تكنيكهاي ساخت و ساز از ديگر فرهنگها (شرقي يا نورمان) احتمالا تاثير بيشتري تباين با عرفان سنت برنارد داشته كه مراقبه اي آرام و ساكت و مهار شده در زمين داشت .
عناصر ساخت و سازي كه استفاده از گوتيك را مشخص و مجاز كرده قبلا وجود داشته و برخي از مواقع مورد استفاده بوده است . قوسهاي نوك تيز مي توانند در كليساهاي رومانسك از قبيل كاتدرالي كه در le mans و در باسيليكاي sace coeure در paray-le-menial ديده مي شود .طاق ها با سبك ارمني شان ممكنست نمونه هايي از معماري رومانسك در ايتالياي شمالي سمن با سيانو در lodi vecchio و در فرانسه دانسته مي شوند . و معماران نورمان قبلا از طاقسازي –تويزه چلسپايي براي حفاظت از سنگ سنگين پوشاننده در كاتدردال دورهام استفاده كرده بودند . از اينرو در جايگزيني سقف سازي چوبي را كه كمتر با شكوه بود و راحت طعمه ي حريق مي شد را حل كردند .
بعضي تاريخ نويسان هنر , ارنست .ج.گامبريچ , در ميان محبوب ترين ها سير تكاملي تكنيكهاي ساخت و سازي را به عنوان چراغ راهنماي معماري گوتيك , آزمايشگاه بزرگي براي تجربه هاي ابداعي مي بيند .
بر آمدگي هاي چليپايي مورد استفاده براي طاق ها باعث مي شوند سنگ پوشاننده حقيقتا يك لفاف ( پر كننده ) كه به بخشهاي مثلثي وارد شده به نظر برسد . كه توسط ستونها مي توانند حمايت شده و شكل بگيرند . سپاس از اين ستونها كه ديوار سنگين بيروني كه طاقهاي كليساي رومانسك را سر پا نگه داشتتدرا زائد مي كند . گامبريچ نوشت : پس معماري ايده آل و مطلوب در حال ساخت كليساهايي با همان روش كه ما گلخانه ها را مي سازيم بود . در واقع خلق يك چهار چوب يا اسكلتي از سنگ كه قادر به حمايت و در كنار هم نگه داشتن كل ساختمان باشد . در روش مشابهي " لوكوربوزيه " ديوار هاي حمال را حذف كرد و با سنگ جانشين كرد . و از ستونها ( جرز ) هايي استفاده كرد كه پيرامون ساختار را از شرايط ساختاري رها مي كرد و جاي گذاري يك رديف پنجره هاي نواري را مجاز مي كرد .
اين مفهوم ساختاري در هر بخش ساختماني مدرن قابل رويت است . معماران گوتيك با مشكلات افزوده بيكرانشان قصد در خلق يك " ديوار شفاف " با مدخل هاي بزرگ عمودي كه تعيين شده بود داشتند .
كه پنجره هايي باشند كه نور را عنصر حياتي كاتدردال هايشان مي كردند . ( همان طور كه sugerio قصد داشت ) . در بعضي از موارد به نظر مي رسيد كه سردرها نقش بنيادي در ساخت فضا براي پنجره هاي افراشته ي رنگي و بطور فزاينده بزرگ داشته باشند .
راهب هاي سيسترس عليه نماي عمودي ساختمانهاي گوتيك اعتراض كردند , قائم و عمودي بودن كه راهب هاي سيتريس عليه آن اعتراض كرده بودند " ارتفاع بسيار زياد , حجم اغراق شده , تزئينات مجلل كليساها را كه كنجكاوي را بر مي انگيخت و تمركز با ايمان را كم مي كرد .
بدون يك كاهش موثر در موثر در وزن ساختار و استفاده از قوسهاي نوك تيز نمي توانست امكانپذير باشد

دليل ساده بود . نيم دايره ي يك قوس نوك تيز با 180 درجه اش , ارتفاع يك ساختمان و فاصله ي بين ديوار هاي بيروني يا بين جرز ها شرط مي كند . راه حل جاي دادن دو قطعه ي دايره اي كنار يكديگر بود . قوس نوك تيز مزيت متنوع بودن و بنابراين سازگارا بودن با با نياز هاي ساختمان را دارند . بنابراين انحناي طاق ها و قوسها پوشش را مجبور كرد كه از پهلو هل بدهد و آنرا متناسب با جرزها در يك نقطه جمع كند . در اين روش قوسهاي شايع و فراوان در بيرون شكل گرفته بودند اين عناصر ممكنست بسيار تزئيني به نظر آيند تا حدي كه آنها را ويژگي معماري گوتيك در نظر بگيريم . در واقعيت آن ها از نظر استراتژيكي جهت دستيابي به پخش همسان وزن جاي گرفته اند . معمار و مرمت گر بزرگ ساختمان
هاي گوتيك (1814-1879) Eugene viollel -e-du نوشت كه :هر چيز جزء ساختار است سالن زنان , تالار به جرز عمودي , سر مناره و سنتوري , هيچ فرم معماري گونه اي در تصوري آزاد در معماري گوتيك يافته نمي شود .اين اظهار قطعي ممكنست خيلي قاطع به نظر برسد بويژه وقتي كه يكي از كاتدرال ها ي شكوفاي سبك گوتيك را مشاهده مي كنيم / اما مناره ها و سر مناره ها بايد وقتي كه بررسي عملكرد ساختاري آنها از يك وزن عمودي كه به طور دقيق محاسبه شده در نظر مي گيريم كه اين امكان را فراهم مي سازد كه جرز هاي پائيني ضربه ي جانبي را هم سنجي كند . كه اين ها بايد با روش متفاوتي مطالعه شوند .
قابل توجه : اين مشاهدات مختصر همانند پايه اشان يك سبك گوتيك ايده آل و مطلوب را دارند كه تكامل تدريجي تاريخي و جغرافيايي را براي فضا هاي بيشتري كه لازم خواهد بود به حساب مي آورد .
سبك گوتيك يك خلق پيوسته بود . تاريخ شناس pawl franki آنرا يك " آرام فوق العاده " تعريف كرده است , سبكي در رشد و گسترش . نور , خاصيت عمودي بودن و تكنيكهاي ساخت وسازي دوم در اين راستا به كار رفته اند . از 1144 به اين طرف ساخت و ساز واقعي شكلهاي متفاوتي گرفت . با در نظر گرفتن تنها يكي از اين عناصر به جنبشي رو به ترقي كافي است مشاهده كنيم كه در گوتيك ايتاليايي با همان استثاناهايي از قبيل كاتدردال ميلان , خطوط افقي به خطوط عمودي با توزيع فضا هاي عريض تر غلبه دارد . خوشبختانه گوتيك " لوكوربوزيه " استاد سنت دنيس بي نام نبود​
 

سیاهچاله

عضو جدید
سبك گوتيك

سبك گوتيك

كلمه ي گوتيك منسوب به سبكي است كه معماري اروپايي بين اولين نيمه ي قرن 12 و پايان قرن 15 را مشخص مي كند . اصل و پايه ي آلماني ( ژرمني ) يا آنهايي كه به طور برجسته در سرزمينهاي ژرمن پراكنده شده اند را به ذهن مي رساند .بنابراين اين يك سو تفاهم است . اين سبك در طي دوره ي رنسانس ابداع شد و توسط ( فيلارته و آنتونيو مانتي ) در رساله هايشان براي بيان يك قضاوت منفي در يك تفكر هنر كه بربري باشد مورد استفاده قرار گرفت . براي آنها و براي ( واساري ) صفت گوتيك موهم و خفت آور , احتمالا مانند كلمه ي خرابگري علم و هنر , در استفاده بود كه ياد آور حملات دوره ي ميانه و نشانگر چيزي بود كه در هماهنگي با سنن باستاني نبود . با ارزيابي مجدد هنر قرون وسطي كه در قرن 18 شروع شده اين نام در يك ويژگي منفي گم شده براي يك زمان كوتاه همچنين هدف يك ستيزه يبن دو گروه از دانشمندان سود . يك گروه دانشمندان آلماني كه ( پيرو گوته ) ادعا كردند كه ويژگي ژرمن گوتيك يك Arcitectur Deutsch است درحاليكه يك گروه كوچكي از دانشمندان فرانسه مي خواستند ان را فرانسوي نام گذاري كنند . آشكارا مورد دوم برتر مي باشد چرا كه واژه ي گوتيك قبلا به طور وسيعي شايع شده بود . با نگاهي اجمالي يه بخش پيكره نگارند كه وقف معماري گوتيك شده . انسان بدون شك با حضور بسيار گسترده ي كليسا ها و كاتدردال ها در فرانسه برخورد مي كند . شكي در مورد اصل و ريشه هاي اين سبك وجود ندارد . در جزيره ي فرانسه ي باستاني ( isle du france ) منطقه اي با مركزيت پاريس توسط رود خانه هايي مانند يك جزيره احاطه شده بود . مي توان سال بنيان نهادن آن را 1144 افتتاح موقرانه ي دسته ي كر ( سرايندگان ) با حضور درگاه سلطنتي در نظر گرفت . همانطور كه نام اولين كليساي گوتيك دير سنت دنيس كه خيلي از پاريس دور نيست را نشان مي دهد . توسط Abbot sugerico ملهم و ساخته شده است ( حدود 1081-1151 ) در لاتين suitegeri در تضاد با سبك زاهدانه و عريان رومانسك توسط سنت برنارد پيشنهاد شد . او هيچ چيزي را در مكان هاي پرستش نمي خواست كه امكان داشت حواس و توجه فرد را از مراقبه و رابطه ي مستقيم و خودماني با خدا پرت كند . abbot sugero زيبايي و كمال كار هنري را تحريكي در گرفت تا فرد را از زمين به سوي الوهيت ببرد در نتيجه او به كليسا به عنوان نماينده ي مستحكمي از اشتياق و نور و انرژي فكر مي كرد . نور كه به سمت پايين مي تابد منسوب به استفاده از برافراشتگي بود در حاليكه در كليسا هاي رومانسك فضا وجود ثابت و جامد شده بود و نور با سختي از طريق پنجره هاي كوچك وارد مي شد . در بنت دنيس يك رديف بلند از پنجره ها فضاي عمودي را كه به سمت آسمانها افكنده مي شد بوجود آورد . Abbot sugerio مفهوم هنر را در سطر بسيار واضحي از يك شعر بيان كرد : كار هنري شرافتمردانه مي درخشد / اما كار در ارتفاع مي درخشد / بايد ذهن را پاك كند / براي نور واقعي به سوي نور واقعي /نوري كه عيسي آستانه ي آن است . اين تصديق نمي كند كه معماري گوتيك يك مخترع يا مبدع داشته است . تصويري از Abbot sugerio نمونه ي خوبي از يك جريان نظري است كه قبلا در زمينه هاي روحاني و هنري در آن زمان در جريان بود . نفوذ تكنيكهاي ساخت و ساز از ديگر فرهنگها (شرقي يا نورمان) احتمالا تاثير بيشتري تباين با عرفان سنت برنارد داشته كه مراقبه اي آرام و ساكت و مهار شده در زمين داشت . عناصر ساخت و سازي كه استفاده از گوتيك را مشخص و مجاز كرده قبلا وجود داشته و برخي از مواقع مورد استفاده بوده است . قوسهاي نوك تيز مي توانند در كليساهاي رومانسك از قبيل كاتدرالي كه در le mans و در باسيليكاي sace coeure در paray-le-menial ديده مي شود .طاق ها با سبك ارمني شان ممكنست نمونه هايي از معماري رومانسك در ايتالياي شمالي سمن با سيانو در lodi vecchio و در فرانسه دانسته مي شوند . و معماران نورمان قبلا از طاقسازي –تويزه چلسپايي براي حفاظت از سنگ سنگين پوشاننده در كاتدردال دورهام استفاده كرده بودند . از اينرو در جايگزيني سقف سازي چوبي را كه كمتر با شكوه بود و راحت طعمه ي حريق مي شد را حل كردند . بعضي تاريخ نويسان هنر , ارنست .ج.گامبريچ , در ميان محبوب ترين ها سير تكاملي تكنيكهاي ساخت و سازي را به عنوان چراغ راهنماي معماري گوتيك , آزمايشگاه بزرگي براي تجربه هاي ابداعي مي بيند . بر آمدگي هاي چليپايي مورد استفاده براي طاق ها باعث مي شوند سنگ پوشاننده حقيقتا يك لفاف ( پر كننده ) كه به بخشهاي مثلثي وارد شده به نظر برسد . كه توسط ستونها مي توانند حمايت شده و شكل بگيرند . سپاس از اين ستونها كه ديوار سنگين بيروني كه طاقهاي كليساي رومانسك را سر پا نگه داشتتدرا زائد مي كند . گامبريچ نوشت : پس معماري ايده آل و مطلوب در حال ساخت كليساهايي با همان روش كه ما گلخانه ها را مي سازيم بود . در واقع خلق يك چهار چوب يا اسكلتي از سنگ كه قادر به حمايت و در كنار هم نگه داشتن كل ساختمان باشد . در روش مشابهي " لوكوربوزيه " ديوار هاي حمال را حذف كرد و با سنگ جانشين كرد . و از ستونها ( جرز ) هايي استفاده كرد كه پيرامون ساختار را از شرايط ساختاري رها مي كرد و جاي گذاري يك رديف پنجره هاي نواري را مجاز مي كرد . اين مفهوم ساختاري در هر بخش ساختماني مدرن قابل رويت است . معماران گوتيك با مشكلات افزوده بيكرانشان قصد در خلق يك " ديوار شفاف " با مدخل هاي بزرگ عمودي كه تعيين شده بود داشتند . كه پنجره هايي باشند كه نور را عنصر حياتي كاتدردال هايشان مي كردند . ( همان طور كه sugerio قصد داشت ) . در بعضي از موارد به نظر مي رسيد كه سردرها نقش بنيادي در ساخت فضا براي پنجره هاي افراشته ي رنگي و بطور فزاينده بزرگ داشته باشند . راهب هاي سيسترس عليه نماي عمودي ساختمانهاي گوتيك اعتراض كردند , قائم و عمودي بودن كه راهب هاي سيتريس عليه آن اعتراض كرده بودند " ارتفاع بسيار زياد , حجم اغراق شده , تزئينات مجلل كليساها را كه كنجكاوي را بر مي انگيخت و تمركز با ايمان را كم مي كرد . بدون يك كاهش موثر در موثر در وزن ساختار و استفاده از قوسهاي نوك تيز نمي توانست امكانپذير باشد دليل ساده بود . نيم دايره ي يك قوس نوك تيز با 180 درجه اش , ارتفاع يك ساختمان و فاصله ي بين ديوار هاي بيروني يا بين جرز ها شرط مي كند . راه حل جاي دادن دو قطعه ي دايره اي كنار يكديگر بود . قوس نوك تيز مزيت متنوع بودن و بنابراين سازگارا بودن با با نياز هاي ساختمان را دارند . بنابراين انحناي طاق ها و قوسها پوشش را مجبور كرد كه از پهلو هل بدهد و آنرا متناسب با جرزها در يك نقطه جمع كند . در اين روش قوسهاي شايع و فراوان در بيرون شكل گرفته بودند اين عناصر ممكنست بسيار تزئيني به نظر آيند تا حدي كه آنها را ويژگي معماري گوتيك در نظر بگيريم . در واقعيت آن ها از نظر استراتژيكي جهت دستيابي به پخش همسان وزن جاي گرفته اند . معمار و مرمت گر بزرگ ساختمان هاي گوتيك (1814-1879) Eugene viollel -e-du نوشت كه :هر چيز جزء ساختار است سالن زنان , تالار به جرز عمودي , سر مناره و سنتوري , هيچ فرم معماري گونه اي در تصوري آزاد در معماري گوتيك يافته نمي شود .اين اظهار قطعي ممكنست خيلي قاطع به نظر برسد بويژه وقتي كه يكي از كاتدرال ها ي شكوفاي سبك گوتيك را مشاهده مي كنيم / اما مناره ها و سر مناره ها بايد وقتي كه بررسي عملكرد ساختاري آنها از يك وزن عمودي كه به طور دقيق محاسبه شده در نظر مي گيريم كه اين امكان را فراهم مي سازد كه جرز هاي پائيني ضربه ي جانبي را هم سنجي كند . كه اين ها بايد با روش متفاوتي مطالعه شوند . قابل توجه : اين مشاهدات مختصر همانند پايه اشان يك سبك گوتيك ايده آل و مطلوب را دارند كه تكامل تدريجي تاريخي و جغرافيايي را براي فضا هاي بيشتري كه لازم خواهد بود به حساب مي آورد . سبك گوتيك يك خلق پيوسته بود . تاريخ شناس pawl franki آنرا يك " آرام فوق العاده " تعريف كرده است , سبكي در رشد و گسترش . نور , خاصيت عمودي بودن و تكنيكهاي ساخت وسازي دوم در اين راستا به كار رفته اند . از 1144 به اين طرف ساخت و ساز واقعي شكلهاي متفاوتي گرفت . با در نظر گرفتن تنها يكي از اين عناصر به جنبشي رو به ترقي كافي است مشاهده كنيم كه در گوتيك ايتاليايي با همان استثاناهايي از قبيل كاتدردال ميلان , خطوط افقي به خطوط عمودي با توزيع فضا هاي عريض تر غلبه دارد . خوشبختانه گوتيك " لوكوربوزيه " استاد سنت دنيس بي نام نبود .
 

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماري گوتيك

معماري گوتيك

پيشينه تاريخي
از گذشتههاي دور هميشه اقوام ساكن شمال اروپا و حتي قسمتهاي آسياي غربي براي دست يافتن به كرانه هاي مديترانه دركوچ و مهاجرت بوده اند و اين مهاجرت موجب برخورد و تضاد بين اقوام گوناگون شده است .مهاجرت گوتها از شمال به جنوب موجب تحولات مهمي درتاريخ اروپا گرديد اقوام مختلف شمالي كه به بربرها معروف بودند پس از چند دهه با اسقرار دراروپاي مركزي ( ازقرن هشتم ميلادي به بعد) دولتهاي جديدي به وجود آوردند كه در طي استقرارشان هنر مشخصي پديد آوردند كه متاثر از يونان و روم بود گوتها درهنگام مهاجرت و جابجايي تا مرزهاي شمالي امپراطوري روم پيش رفتند كه در مواجهه با قدرت امپراطوري روم از نفوذ به آن سرزمين باز ايستادند در طي دوران حكومت امپراطوري روم همواره بين اين دو حكومت و بربرها (اقوام شمالي) جنگهاي سخت و خونيني در جريان بوده است. در قرن چهارم ميلادي قدرت جديدي از سمت آسيا،اروپا را مورد تاخت و تاز قرارداد اين مهاجمان هونها بودند كه گوتها را تحت فشار قرار داده تا به مرزهاي امپراطوري روم عقب راندند و امپراطوري روم كه خود را درمواجهه بااين خطر ديد به گوتها اجازه داد درقسمتهاي غربي مستقر شوند اما اين وضعيت دوام چنداني نيافت و گوتها سربه شورش برداشتند و درجنگي كه بين آنها و نيروي روم درگرفت امپراطور روم كشته شد و سپاهيانش شكست سختي خوردند . روم سرانجام تسليم شد هونها درادامه نفوذشان به اروپاي غربي و جنوب اروپا گوتها را مجبور نمودند از جنوب ايتاليا گذشته و درجنوب فرانسه مستقر شوند كه درنهايت با فرانكها روبرو شدند تا اينكه دراين دوره امپراطوري فرانكها با نام كارولنژ قدرت را دراختيار گرفت و آرامش نسبي به اروپا بازگشت . پس از نخستين جنگ صليبي در عرصه هاي مختلف در ممالك اروپايي تحولاتي ايجاد شد كه منجر به تثبيت مقام كليسا به عنوان رهبر مردم و ديگر ايجاد وضعيتي مناسب براي برقراري روابط تجاري با شرق گرديد اگر زماني را براي پديد آمدن رومانسك درنظر بگيريم بايد به يك دوره دويست ساله اشاره كنيم يعني سده هاي يازدهم و دوازدهم ميلادي. در معماري رومانسك نكته قابل توجه و تامل احترام و جايگاه ثمره معنوي و مذهبي كليساهاست كه گسترش و اعتلاي معماري رومانسك دراروپا در چهار كشور فرانسه، انگلستان، آلمان و اسپانيا قابل بررسياند.
معماري رومانسك ( رومي وار )
مورخان معماري آن را سبكي في نفسه كامل پنداشته اند و معتقدنيستند كه پيش درآمد ناقصي براي سبك گوتيك باشد ازويژگيهاي سبك رومانسك ميتوان به حجمهاي كليساها از بعد معماري اشاره داشت كه همگي از گروهي از احجام هندسي ساده و بزرگ و بازاويه قائمه نظير مكعب، مكعب مستطيل، استوانه و نيم استوانه تشكيل يافتهاند. بخشهاي اصلي باقراردادن ديوارهاي پشت بند با ستونهاي ريزه درداخل چهارچوبهاي قاب بندي به بخشهاي كوچك‌تر تقسيم شدهاند معماري رومانسك درهريك از كشورهاي اروپايي داراي ويژگيهاي خاصي بود كه اين ويژگيها موجب شد كه سبكهايي درمعماري به وجود بيايد از قبيل :
1- سبك لومباردي : در قسمت شمالي آلمان عناصر تزييني نظير رديف قوسهاي زير قرنیز لبه بام ـ بالكانه پله پله قوس دار زير شيرواني و گچبريهاي مشخص كننده طبقات برجها و همچنين تاقهاي متقاطع سراسر راهرو هاي جانبي صحن و غيره اشاره كرد.
2- سبك نورماندي : در مناطق جنوبي آلمان نورمان گفته ميشد كلاهك برجها كه از مختصات بعدي گوتيك هستند.
3- سبك توسكان : دربخشي از ايتالياآغاز شد : بالكانههاي چندقوسي، سقفهاي چوبي.
4- سبك آكتين : در جنوب فرانسه، ايجادگنبد روي كليسا ـ و كليساي چوبي.
5- سبك كلوني : تاق گهواره اي نيم دايره ـ سقف سنگي.
معماري گوتيك دردورهاي متولد و قدم به عرصه هنر گذاشت كه آن را قرون وسطي البته اواخر قرون وسطي و برخي نيز اين دوره را عصر ايمان هم ناميدند پس از جنگها و درگيريهاي پي درپي دراروپاي آنروز و سپس ثباتي كه درمعماري رومانسك پديدارشد زمينه براي رشد و اعتلاي معماري مذهبي گوتيك فراهم گرديد اين معماري در اواخر سده دوازدهم ميلادي در ايل دوفرانس فرانسه پديد آمد و تا اواسط قرن شانزدهم ميلادي در اروپا معمول بود اين سبك معماري يادگار دورهاي است كه زندگي اجتماعي مردم دچار تغيير و تحول شده بود و جمعيت روستايي به شهرها روي آوردشهرها از مركزيتمعنوي، هنري، سياسي، بازرگاني و اجتماعي برخوردار شده بودند.
مشخصات و ويژگيهايي از دوره اي كه معماري گوتيك در آن پديدار شد :
1- بارونهاي بزرگروستاهاو ديرهاي بزرگ از استقلالي نسبتاً كامل برخوردار بودند و ستيزههاي ميان ايشان براي دستيابي به امتيازات بيشتر به جنگ دائمي منجر ميشد.
2- جامعه رومانسك زيرنفوذ مردان بود درجامعه گوتيك زنان اهميت تازهاي پيدا كردند دراينجا احترام به زنان از واجبات بود و قانوننامه شواليه گري كه تاثير عظيمي برشكل گيري روابط اجتماعي اواخر سدههاي ميانه داشت. با پرستش مريم از لحاظ معنوي تصويب شد زيراوي بعنوان مادر آسمانها و مسيح و به شكل كليساي مادرهمه فرزندانش را دوست مي داشت مردم در اواخر سده دوازدهم سراسر سده سيزدهم سرودهايي در وصف وي سرودند تمثالش را درهمه جا نصب كردند و كليساهاي بزرگي ساختند و وقفش كردند و تمثالش رابرروي پرچمها به رزمگاهها بردند بدينن ترتيب حضرت مریم بانوي معنوي شواليهها شد خشكي و سرسختي مضامين رومانسك درتاكيد برداوري اخروي دربرابر لطافت گوتيك كه مريم را دربهشت با تاجي كه مسيح برسرش نهاده است نشان ميدهد از پاي در ميآيد.
3- آنچه باعث تلطيف شيوههاي خشونتبارشد فقط مقام يا كشيش پرستش مريم نبود نفوذ يك انسان برجسته به نام قديس فرانسيس آنسیزي نيز كه مسيح را علاوه برداوري نهايي و بي گذشت منجي معمولي مي دانست كه به ميان انسانهاي مطرود گام نهاده بود كه به تاسيس فرقه ديني توسط قديس فرانسيس انجاميد كه به فرقه فرانسيسيان ناميده شده است. اهميت تاريخي جنبش فرانسيسيان تقويت ايمان مذهبي برانگيختن احساسات مذهبي شهرنشينان و تضعيف قدرت و نفوذ ديرهاي كهن رومانسك در روستاها است.
4- مشخصه مهم ديگر اين دوره توجه خواص ابتدا به علوم الهي به مركزيت كليساها و كم كم به علوم بطور كلي بود و مي توان منشا اين توجه را جنگهاي صليبي دانست.
5- دراين زمان پاپ و پادشاه فرانسه در كشتار جنگهاي صليبي همدست شده بودند سازمان تفتيش عقايد نيز دراين زمان پديد آمد و فرقه دومينيكائني (سگهاي خداوند) مشغول ريشه كني و ازبين بردن مرتدان و كافران شدند.
واژه گوتيك منسوب به گوتها اصطلاحي است كه معماران عصر رنسانس به تحقیر به معماري قرون وسطايي اروپا به مركزيت فرانسه اطلاق كردند چون كه هنرمندان رنسانس تكامل هنري خود را درآثار يونان و روم قديم ميدانستند و عدم انطباق با معيارهاي يونان و روم كلاسيك را خوار ميشمردند يكي از منتقدين چنين نوشت در نفرين برآنكه اين واژه را ابداع كرد اينان به خطا گمان مي كردند كه گوتها مبتكران اين سبك بودند مردمان سده سيزدهم و چهاردهم ميلادي از كليساهاي گوتيك با نامهايی چون دراوپوس مدرنوم)اثر نوين يا « اوپوس فرانسيگنوم » اثر فرانكي يادكردهاند واژه گوتيك صرفاً براي معماري اطلاق نشده و ليكن چون معماري گوتيك نسبت به ساير هنرها مانند تنديسگري و نقاشي از اهميت بيشتري برخوردار بود به همين خاطر گوتيك را بيشتر مترادف با معماري دانستهاند معماري گوتيك نه بربري است و نه گوتيكي. بلكه آفريده نبوغ سدههاي ميانه است و به عنوان شيوهاي هنري شايسته مقايسه با هر شيوه و سبك ديگري است . معماري گوتيك دراروپا در طي سده سيزدهم و چهاردهم شكل گرفته شده كه به سه دوره 1- آغازين
2- پيشرفته، 3- پسين تقسيم شده است.
الف- گوتيك آغازين
درشكل گيري معماري گوتيك دو شخصيت برجسته بسيار موثر بودند يكي از آنها برنار كلرويي و ديگري سوژر رئيس دير سن دني بود برنار كلرويي معتقد بود كه ایمان چيزي عرفاني و اشراقي است نه منطقي و برپالودگي خطوط كناري ـ سادگي شكل و نور تاكيد ميكرد.
كليساي سن دني
سبك گوتيك رايك رئيس دير پايه گذاري كرد كه ضمن پذيرفتن نصايح برناربراي اصلاح ديرش كليساي جديدش را به سبكي ساخت كه از لحاظ شكوهمندي سبك رومانسك را پشت سر ميگذاشت او كه سوژر نام داشت درغياب لوئي هفتم در دومین جنگ صلیبی نائب السلطنه فرانسه شد. نیت سوژر اعتقاد بخشیدن به ادعاهاي شاهان فرانسه نسبت به سرزميني بود كه امروزه فرانسه ميناميم بدينترتيب نقش سياسي سوژر با نقش معماريش يكي بود : پي ريزي يك سرزمين پادشاهي و تجسم بخشيدن به آن از طريق معماري وي در سال 1122 به رياست ديرسن دني منصوب شد و در طي پانزده سال دست اندر كار بازسازي اين دير قديمي بودكه تقريباً 300 سال از عمرش ميگذشت كليساي ديرسن دني يكي از آخرين كليساهاي بزرگ است الهام بخش ساختمان كليساهاي شهرها شد و به عنوان گاهواره هنر گوتيك معروف گرديد در سال 1144 ميلادي لوئي ششم پادشاه فرانسه و اعضاي دربار شاهي و پنج اسقف اعظم همراه با انبوه عظيمي از مردم در شمال پاريس گرد آمدند تا جايگاه خوانندگان آن را وقف كنند اين جايگاه خوانندگان با نمازخانههاي شعاعي و شيشه بندي منقوش اش سرمشق نمونهاي شد كه معماران منطقه حومه پاريس يعني ايل دوفرانس تا پنجاه سال بعد از آن پيروي كردند. شكل (1) و (2)
سوژر درباره اين دير مي گويد ابعاد اصلي اين ساختمان تابع كليساي قديمي بودند ولي آنچه اين سبك جديد را اعلام كرد افزوده ظريف و در خور ستايش درحلقه نمازخانه ها با پنجرههاي تابان بودند.
جايگاه خوانندگان آن داراي طاقهاي جناغی‌اند اين طاق با توجه به وجود قوسهاي متقاطع یا اریب در زير گهوارههاي طاقخيلي آسان شناخته مي شود اين قوسها نقش آرماتور يا ميله مسلح كنندهاي را دارند كه به عنوان چهارچوبي براي استخوانبندي گوتيك ساختمان مورد استفاده قرار ميگيرد وجود شبكه ها با طاق نماهاي نازك بين قوسها و با توجه به اين نكته مي توان از ديگر طاقهاي جناغی يا قوسي باز شناخت كه قطع نظر از فضايي كه بايد طاق زده شود ستيغ تمام قوسها تقريباً دريك سطح قرارميگيرند و اين همان چيزي است كه معماران دوره رومانسك با آن قوسهاي نيم دايره شان نميتوانستند بدان دست يابند. شكل (3) و (4)
بدين ترتيب انعطاف پذيري امتياز بزرگ طاق گوتيك است و زدن طاق برروي واحدهاي مختلف الشكل را همچنان كه با سادگي مي توان درچنين نقشه ساختماني ديگر جايگاه خوانندگان به شيوه گوتيك مشاهده كرد ميسر مي گرداند كليساهاي گوتيك حاصل كاربست توامان نظريه و دانش فني بودهاند
 

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز
كليساهاي لائون
اين ساختمان درحدود 1160 آغاز گرديد و تقريبا 40 سال بعد ازآن تكميل شد بسياري از ويژگيهاي رومانسك را درخود حفظ كرده است ولي همين ويژگيها را با تدبيرهاي ساختماني جديد گوتيك طاق جناغی و قوس نوكدار درآميخته است جايگاه خوانندگان كمي پس از تكميل كليسا توسعه يافت و نقشه كنوني كه نسبتاً دراز و كميپس ازتكميل كليسا توسعه يافت انتهاي شرقیش چهار گوش است از جمله ويژگيهاي رومانسك آن مربع تقاطع علامت گذاري شده و شبكه بندي هاي آن است كه از يك واحد بزرگ درقسمت صحن بادو مربع كوچك درهر راهروي جانبي تشكيل مي شود. شكل (5)
يكي از ويژگيهاي جديد فضاي داخلي وجود سه دهانه يابار يكه قوسهاي زير رديف پنجره و زير گنبدي است كه فضايي مشابه باريكه بيروني ديوار پوشيده با سقف شيبدار چوبي بالاي بالكانه ها را اشغال مي كند سه دهانه مبين اشتياقي فزاينده به از هم گسيختن و حذف كردن تمام سطوح پيوسته ديواري است نماي چهار بخشي ديوار صحنهاي مختص گوتيك آغازين : قوس بندي صحن بالکانه سه دهانه و رديف پنجره هاي زير گنبد شكل (6) و (7).
تغييرات مهم در طراحي نماي كليسا نيز بخشي از تجربه اندوزيهاي معماري گوتيك آغازين بودند درگاههاي ورودي نيز زير هشتيهاي نگهدارنده قرارگرفته اند و برجها به عنوان اجراي لاينفك حجم كلي ساختمان به شمار رفتهاند. شكل (8)
اين كليسا دوبرج دردوسوي هريك از بازويي ها( فقط دوتا از برجهايش تكميل شدند)


كليساي نوتردام ( پاريس )
اين بنا متعلق به گوتيك آغازين است ولي نيم نگاهي به گوتيك پيشرفته دارد كه درآن فقط كلاهك باريك و ظريف روي مربعي تقاطع خط دراز واقعي سقف راكه ازپشتبرجهاي حسيم نماي آن روبه رو غرب كشيده شده است قطع مي كند در نقشه اين كليسا ساختماني با مقياس بلندپروازانه و پنج راهرويي مي بينيم كه درآن شيوه بلوك بندي رومانسك با شيوه طاق زني شش بخشي صحن در دوره گوتيك آغازين تركيب شده است بازويي اصلي كوتاه بود و از حد راهروهاي جانبي بيروني فراتر نمي رفت صحن اصلي به شيوه گوتيك آغازين بود و يك سه دهانه به شكل يك رشته نقشهاي گل سرخي داشت اين ساختمان پيش از آنكه تكميل شود دستخوش تغييرات وسيع شد نمازخانه ها را درفضاهاي بين ديوارهاي پشت بند ساختند در سال 1250 برطول بالهاي بازويي افزودند دراين زمان ساختمان صحن كليساي شارتر تكميل شده و بالكانه ها و نماي چهاربخشي ديوارهاي مختص معماري دوره گوتيك آغازين را به عناصري منسوخ تبديل كرده بود. شكل (9) و (10).
رديف پنجرههاي زير گنبدي با پايين آوردن نقشهاي گل سرخي سهدهانه تا حد بالاي بالكانه پايين آورده شدند اين كار به نوبه خود مستلزم پايين تر آوردن سقف بالكانه وازنوطراحي كردن آن بود نماي كليسا نيز همچون فضاي داخليش به نظر ميرسد كه درنقطهاي بين كهنه و نونوسان دارد نماي مزبور كه پس از تكميل نماي لائون آغاز شد به نظر مي رسد كه محافظ كارانه تر و از لحاظ حفظ حضور ديوارش به نماي رومانسك نزديكتر است تا به نماهاي گوتيك پيشرفته. نماي كليساي نوتردام كه كم روزنهتر و منظمتر از نماي كليساي لائون است چنان احساسي از قدرت و پايداری به بيننده القا ميكند كه بيشتر طرحهاي آن روز يا طرحهاي بعدي قادر به القايش نبودند و نيستند ايجاد تعادل سنجيده ميان عناصر عمودي دربرابر عناصر افقي به حالت ثبات آرامش بخشي رسيده است كه اين نما را به يكي از متقاعد كننده ترين و به يادماندني ترين نماهاي معماري گوتيك مبدل ميكند. شكل (12).
گوتيك پيشرفته
معماري گوتيك در مرحله مترقی باپشت سر گذاشتن تجربههاي بسيار بطور بسيار چشمگيري از معماري شيوه رومانسك و حتي گوتيك آغزين متمايز گرديد درميانه سده سيزدهم معماري گوتيك به اوج اعتلاي خود رسيد كليساها مشخص به بلندي و سبكي كم سابقه و باريكي جزرها و نازكي و نوارها كشيدگي برجها و منارهها و تيزي سر منارهها تكرار و تاكيد قائمهاي ساختماني بودند بدان ميزان كه حالت خيزي رو به آسمان يا فضايي محصور آميخته برپيكر كليسا بخشيد و هم علاوه براين سطح ديوارها يشان سراسر شيشه بندي منقوش پوشيده شده بود تا نور بيشتري به فضاي گسترده شبستان بتاباند و نقش برجسته كاري از رديف هياكل كوچك اندام قديسان برقوسهاي مكرر در درگاههاي ورودي و مشبك كاري برسنگ و تزئينات سطحي افزايش يافت و اين همان تحولي بود كه گوتيك شعاع سان نام گرفت.شكل (13)
از نمونه هاي بارز اين معماري كليساهاي جامع آمين و سنت شاپل در پاريس است كه دو عنصر مهم معماري گوتيك به شيوهاي بارز درآنها به كار گرفته شده. نخست : عنصر ساختماني كه عبارت است از جزرهاي پشت بند توام با پشت بندهاي معلق (شمعهاي شمشيري) برپا شده در هر دو جانب بيروني پيكر اصلي كليسا براي پايداري دربرابر رانش سقف بسيار بلند و استحكام بخشيدن به بدنه نازك و سبك ديوارها دومين حالت : عنصر تزئيني كه عبارت است از گستردگي شيشه بند منقوش درونخانه است
كليساي شارتر
در روز 10 ژوئن 1194 آتش سوزي بزرگي شهر شارتر را ويران كرد كليساي اين شهر به جز سرداب برجهاي غربي سردرشاهي بين آنها يكبار ديگر ويران شد كليساي جديد بلافاصله آغاز شد اين كليساي جديد شارتر را معمولا نخستين نمونه ساختمانهاي گوتيك پيشرفته و نخستين كليسايي مي دانند كه استفاده از پشت بندهاي معلق يا بازويي در آن پيش بيني شده بود. شكل (14)
پشت بند معلق اين تدبير ساختمانهاي بي نهايت مفيد و مشخص كننده گوتيك بنظر مي رسد كه در سال 1180 براي حائل بندي ديوارهاي صحن كليساي نوتردام پاريس و كمي پس از آن براي كليساي لائون مورد استفاده قرار گرفته باشد .
برش عرضي كليساي مزبور نشان مي دهدكه پشت بند معلق چگونه به طاقهاي پاييني راهروي جانبي و بالكانههاي ميرسد و مستقيما نقاطي به ديوارهاي صحن متصل ميشود كه طاقها بيشترين نيروي پيشرانه خود را وارد مي آورند از روشهاي مشابه اين براي تقويت ديوارهاي صحنهاي طاقدار درمعماري رومانسك استفاده شده بود ولي در آنجا پشت بندهادر زير سقف راهروي جانبي از نظر پنهان مي ماندند اما دراين جا به گونهاي در معرض ديد قرار داده شدهاند كه يا به عنوان ناشيگري در معماري محكوم شدهاند يا بعنوان صداقت در ساختمان سازي مورد ستايش واقع شدهاند. شكل (15)
طاق جديد گوتيك پيشرفته كه در مقايسه با اسلاف گوتيك آغاز بينش محوطه نسبتا كوچكتري را اشغال مي كرد وحائل بندیش آسانتر بود فقط چهار قاب دارد. شكل (16) و (17)
پيوستگي و جريان ارگانيك فضاي داخل در شيوه گوتيك پيشرفته با طرح تازهاي كه به ديوار جديد صحن داده شد و درنتيجه نور بيشتري از طريق رديف پنجره هاي بزرگتر شده زير طاق به درون صحن راه مي يافت با تاكيد بيشتري در معرض ديد بينندگان قرار گرفت استفاده از پشت بندهاي بازويي حذف بالكانه خطابه را از بالاي راهروي جانبي ميسر ساخت اين بالكانه در سبكهاي رومانسك و گوتيك آغازين تاحدودي نقش حايل نگهدارنده صحن را ايفا ميكرد در ديوار سه بخشي و جديد گوتيك پيشرفته مركب از يك رديف قوس سه دهانه و رديف پنجره هاي زير طاقي برپنجره هاي بزرگ زير طاقي تاكيد مي شود ارتفاع پنجره هاي كليساي شارتر درست به اندازه ارتفاع قوسهاي اصلي است. شكل (18)
فضاهاي دروني برخي از كليساهاي دوره گوتيك پيشرفته عليرغم افزايش چشمگير ابعاد پنجرههاي زير طاقي شان نسبتا تاريكند و اين بيشتر معلول رنگي بودن شيشههاي پنجرههاي مزبور است كه جلوي نور را مي گيرد در كليساي شارتر تقريبا تمامي شيشههاي رنگي اوليه آن حفظ شده است و رنگي بودن اين شيشهها گرچه باعث تاريكتر شدن فضاي داخلي ميشود نور رنگين زيباييها به درون ميتاباندكه اين كليسارا به كليساي محبوب عاشقان معماري گوتيك مبدل كرده است .


كليساي آمين
شيوه كليساي شارتر با ظريفكاري بسي شكوهمندتري دنبال مي شود نماي كليسا كه دراثر بلند و كوتاه بودن برجها تا اندازه اي بد شكل شده است برج كوتاهتر به سده چهاردهم و برج بلندتر به سدذه پانزدهم مربوط مي شود همزمان با ساختمان صحن كليسا 1220 آغاز شد. شكل (19)
به نظر ميرسد كه بخشهاي پاييني آن از لحاظ فاصله گذاري ميان ميان سردرهاي قيفي شكل و شيرواني دارش تحت تاثير نماي كليساي لائون ساخته شدهاند سردرهاي كليساي آمين برخلاف سردرهاي كليساي لائون از سطح نما بيرون نزده اند بلكه از پشت سطح جبهه محدود به ديوارهاي پشت بند ساختمان عقب نشستهاند از طرف ديگر بخشهاي بالايي نما بنظر ميرسد كه تحت تاثير كليساي نوتردام پاريس ساخته شدهاند و پنجره نقش گلسرخي (با نقش و نگار متعلق به سده پانزدهم بالاي (بالكانه شاه) و بين پنجرههاي دوقوسي دربرجها گذاشته شدهاند ولي نماي كليساي آمين از لحاظ سرشاری و بغرنجي تزئينات سطحش از مدلهاي ظاهري خود فراتر مي رود نماي اين كليسا عليرغم پيچيدگي و ظرافت تزئيني اش عظمت ساختماني خود را حفظ مي كند و يكي از نخستين نماهايي است كه به طور كامل با ساختمان پشتش همپيوندي دارد اين سردرهاي گشاد از لحاظ پهنا و جاگذاري به صحن و راهروهاي جانبي شباهت دارند نماي سه بخشي آن هرچند با ابعادي نسبتاً متفاوت بازتابي از نماي سه بخشي ديوار صحن است و پنجره نقش گلسرخي بررديف پنجرههاي زير طاقي منطبق است نقشه ساختماني كليساي آمين همانند نماي آن نمونهاي از سبك گوتيك پيشرفته پر عظمت است اين نقشه از كليساي شارتر برگرفته شده و احتمالاً ابعادي ظريفتر از آن نيز دارد بازتابي از كاربرد شكيبايي و مطمئنانه واژگان ساختماني كامل گوتيك به شمار ميرود. شكل (20)
1- شيوه بلوك بندي چهارگوش 2- طاق جناغي چهار قابي 3- شبكه پشت بندهايي كه تجزيه تقريباً كامل احجام سنگين و ديوارهاي حايل ضخيم رومانسك را ميسر ميگرداند آنچه از ديوارها باقيمانده همچون پوستي بين جزرها كشيده شده است و به نظر ميرسد كه نقشيجز تامين يك پرده عايق هوا براي فضاي داخل نداشته باشد. شكل (21)
طاقهاي جايگاه خوانندگان چنانچه مستقيما از زير مشاهده شوند مانند آسمانه اي به نظر ميرسند كه همچون سقف چادر از تيركهاي دسته دسته شده آويخته شده باشند نوري سيلوار از پنجرههاي زير طاق به درون ميتابد باعث بلندتر نماياندن طاق ميشود و درهمان حال خطوط كراني ساختمان را محو ميكند نتيجه چيزي خيالي است و ساختمان بزرگ ديگري را در نظر ميآورد كه سراپا با كليساي آمين تفاوت دارد و نور درآن نقش مشابهي بازي ميكند يعني ساختمان اياصوفيه در قسطنطنيه نه فقط حجم مادي ساختمان در اثر بلوغ و جسارت نوآورانه ساختماني كاهشمييابد بلكه آنچه برجاي ميماند از لحاظ بصري بوسيله نور حالتي غيرمادي پيدا ميكند. شكل (22)
فلسفه وجود پروردگار را به اتكاي استدلال ثابت مي كند تجربه تخيل سعادت آميز دليلي رمزگونه در اختيار انسان مومن قرار دارد مانند تجربه دانته دربهشت به هنگامي كه شيفتهوار به درون قلب نور و قلب سكوت مي نگريست. ساختمان كليساي آمين پافشاري بريك نظم و وحدتي است كه از اجزاي كاملاً متمايز و داراي روابط روشن پديد آمده است دراين وحدت فيلسوف برهماهنگي منطقي ومعمار برپيوستگي ساختماني تاكيد ميكند كمال مطلوب آن است كه نظم مزبور به كاملترين درجه برسد.
سبك مشعشع
از دل سبك با شكوه نيمه نخست سده سيزدهم دوره اي آميخته با ظرافتكار براي بزرگ پديد آمد كه سبك مشعشع ناميده مي شود اين سبك بر نيمه دوم سده سيزدهم مسلط بود كه نمونه زيبا و متمايز كننده سبك مشعشع نوين كليساي سنت شاپل در پاريس است
 

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز
كليساي سنت شاپل
اين بنا در شهر پاريس قرار دارد و درابتدا قرار بود كه به كاخ شاهي متصل شود و محل دفن يكسري از مسيحيهاي كشته د جنگهاي صليبي باشدچون اصلاً سبك مشعشع مرتبط با دربارلوئي هفتم بود. شكل (23) و (24)
درساختمان سنت شاپل تحليل رفتن ديوار كوچك شدن بدنه ستونها تا نقطه اي تداوم يافته است كه بيش از سه چهارم كل بنا را شيشه منقوش تشكيل ميدهد عناصر نگهدارنده را آنچنان كم حجم و كوچك كردهاند كه به نظر ميرسد به عنوان جرز مياني پنجرههاي بزرگ به ابعاد 5/14 تا 5/4 متر از يكديگر جدا كرده است. اين پنجرهها درآن زمان بزرگترين پنجرههاي طراحي شده بودند هنوز از شيشههاي منقوشبه رنگ گلسرخ و بنفش باقيمانده است در كليساي مزبور تاكيد برنازكي و ظرافت هرچه بيشتر عناصر معماري و نمايش خطي بطور كلي با رنگ آميزي دلپسند و كنده كاري ظريف جزئيات است.

گوتيك پسين
در اوائل سده چهاردهم پيكرتراشي ساختماني و جدي سردرهاي سبك گوتيك پيشرفته جايش را به سبكي درباري داد كه از فرشته كليساي رنس (شکل 25) برگرفته شده بود نمونه كاملاً پالوده اين فرشته را ميتوان در پيكر مريم عذراي پاريس دركليساي نوتردام پاريس مشاهده كرد (شکل 26) ايستايي خمدار يا انحناي آرام اين پيكره همراه با تاكيد ناشي از تاهاي ردايش كه تا زير پاهاي كوئدكبه يكديگر نزديكر مي شوند از زيبايي و ظرافت شيوه داري برخوردار است كه پيكرتراشي گوتيك آغازين را بطور كلي متمايز خواهد ساخت اين همان انحناي s شكل مشهور گوتيك پسين است كه بارها وبارها در سدههاي چهاردهم و پانزدهم با آن روبرو ميشويم گذار از معماري مشعشع به گوتيك پسين يا شعاع آسا به علت نقش و نگار هاي نوك تيزش چنين ناميده شد در سده چهاردهم به وقوع پيوست اين سبك در اواخر سده پانزدهم به اوج شكوفايي رسيد اين دوره از دورههاي دشوار درتاريخ فرانسه عصر شاهان بود جنگهاي طولانيعليه انگلستان و بورگوندي نيروي اقتصادي و فرهنگي اين سرزمين را تحليل برد و برنامه هاي ساختماني در قلمرو پادشاهي فرانسه يا متوقف شدند يا آغاز نشدند و بدين ترتيب سبك جديد حاصلخيزترين زمينها را براي رشد خويش در خارج از ايل دوفرانس يافت سرزمين نورماندي مخصوصا سرشار از آثار معماري به سبك شعله آسا است ووجود پيوندهاي نزديك ميان نورماندي انگلستان نشان ميدهد كه مكتب انگليسي ـ نورماندي معماري تزيين يافته به احتمال زياد تاثير بسياري در تكامل سبك شعله آسا داشته است.

كليساي سن مالكو
در روان پايتخت نورماندي نمايي بسيار متفاوت با نماهاي كليساهاي سده سيزدهم دارد كليساي سن مالكو با درازايي نزديك به 54 متر و ازتفاعي نزديكبه 5/22 متر در مقايسه با كليساهاي بزرگ تقريباً كوچك است پنج سردر كه دوتايشان مسدودهستند بايك قوس به سمت بيرون انحنا پيدا ميكند و بربالاي هر كدامشان يك سرپناه سه گوش سوراخ سوراخ ساخته شده است كه درونش با نقش و نگارهاي پر پيچ و خم و سيگمونه شعله آسا پرشده است بالكانه هاي سوراخ سوراخ قوس بنديهاي تارعنكبوتي با شيب آرامي به واحد يا بلوك مركزي مي رسند و از پشت سرپناهاي سه گوش پشت نما ادامه مي يابند روي هم افتادن تمام عناصر و سوراخ سوراخ بودنشان باعث آشفتگي خطوط سشاختماني مي شود و مناظره پيچيده گيج كننده اي پديد مي آورد بااين حال ديكر چندان راهي تا رنسانس نمانده است و سرزمين فرانسه به فاصله يك يا دونسل پس از ساخته شدن كليساي سن ماكلو سبك كلاسيك جديدي را از ايتاليا اقتباس خواهد كرد. (شکل 27)
گوتيك غيرفرانسوي
حدود 1269 بود كه رئيس يك دير آلماني معمار ماهري را كه تازه از شهر پاريس آمده بود استخدام كرد كليساي ديرش را بازسازي كند معمار كليسا را به شيوه فرانكي يعني به شيوه گوتيك ايل دو فرانس از نو ساخت. انتشار سبك گوتيك فرانسوي مدتها پيش از اين آغاز شده بود ولي اين سبك جديد فقط درنيمه دوم سده سيزدهم بود كه برسبكهاي ديگر چيره شد و معماري اروپايي به طرق بسيار گوناگون به سبك گوتيك روي آورد از آنجا كه سنتهاي رومانسك كهن در نقاط بسيار به حيات خويش ادامه مي داد هر منطقه اي ضمن وصلت دادن رومانسكمحلي خويش با سبك جديد شيوه خاص خودش رادرمعماري گوتيك پي ريزي كرد.
انگلستان
ويژگيهاي معماري گوتيك انگلستان به طرز تحسين آميزي در كليساي سالزبري (شکل 28 و 29) تجسم يافته اند محل ساختمان آن دريك پارك يا زمين محصور درچمنزارها و درختزارهاي دولتي تضادي چشمگير با كليساهاي واقع در سرزمين اصلي اروپا دارد زيرا در آنجا خانههاي شهرنشينان تنگ هم دورتا دور كليسا را گرفتهاند نماي غربال مانند بسي از آنچه هست فراتر ميرود و برنماي داخل كليسا منطبق نيست اين كليسا با آن برجهاي كوتاه جرزهاي افقي تورفتگيها و سردرهاي كوچك ورودي به طرز موكدي با نماهايدو كليساي پاريس يا آمين تفاوت دارد تاكيد معمار اين كليسا بربرج بزرگ مربع تقاطع نيز كه برنيمرخ سياه مسلط است با آن دو تفاوت دارد ارتفاع كليساي سالزبري در مقايسه با ارتفاع كليساي تقريبا همزمان آمين درحد ميانه قرار دارد و چون ارتفاع در ساختمان سازي انگليسي يك عامل سرنوشت ساز نيست از پشت بند معلق با بازويي نيز با احتياط آنهم به عنوان يك حائل محكم نه به عنوان بخش لاينفكي از آرماتوربندي قوسها استفاده شده است نماي بيروني ساختمان اگر بخاطر عناصر نوك تيزش نبود بيشتر به شكل يك ساختمان گوتيك منسوب به شيوه رومانسك افزايشي يعني اگر بپذيريم گوتيك با عنواني صرفاً فرانسوي شباهت پيدا ميكرد. نقشه دراز و راست خطي كليساي سالزبري ( شکل 29) نيز با بازويي دوگانه و انتهاي شرقي پهن ترش كه از ويژگيهاي كليساهاي سيسترسيان بود و از دوره رومانسيك به بعد در انگلستان مورد توجه بود بهمان اندازه برجسته است فضاي داخل اين كليسا (شکل 30) با آنكه از لحاظ نماي قائم سه طبقه قوسهاي نوك تيز و طاقهاي جناغيش و جرزهاي مركبش گوتيك به شمار ميرود تفاوتهاي چشمگيري با گوتيك فرانسوي دارد جرز ديوار و عناصر طاق در سده چهاردهم دم به دم بغرنجتر و تزييني تر ميشوند گوتيك انگليسي آن دوره را با واژه تزيين بافته توصيف كردهاند.
كليساي گلاستر
(شکل 31) كه نزديك به صد سال پس از كليساي سالزبري ساخته شده گذار از سبك تزيين بافته به آخرين سبك گوتيك انگليسي يعني سبك عمودي را مجسم مي سازد انتهاي شرقي پهن كليساي گلاستر به يك پنجره بزرگ ختم ممي شود كه به چندين رديف پنجره افقي همشكل و هم اندازه تقسيم شده است و نماي غربالمانندكليساي سالزبري را به ياد ميآورد ليكن در ديوار صحن كليسا ديگر اثري ار تاكيدهاي شديد و افقي سالزبري مانند عناصر عمودي ديوار يا ستونكهايي كه يكراست از كف تا طاق كشيده شدهاند و كل نماي قائم ديوار را به وحدتي روان هدايت ميكنند برجا نمانده است رگههاي طاق كه تعدادشان بلافاصله پس از ساخته شدن كليساي سالزبري چندبرابر شده بود اين طاق ديگر يك طاق جناغي نيست بلكه طاق گهواره اي پيوسته اي با تزئينات كاربردي است اوج تكامل سبك عمودي انگليسي را مي توان در طاق نمازخانه هنري VII ديد كه وستمينستر ابي متصل است و دربيست سال اول سده شانزدهم ساخته شد حركت خطي رگهها به گونهاي گل و بته دوزي معماري تبديل شده است كه بدرون شكلهاي طاق پنكهاي كشيده شده باشند اين نمازخانهها بازتابي از فرو غلتيدن تدريجي گوتيك ساختماني درمغاك خيال پردازي است و خطوط اصلي اش از فشار هر وظيفه اي خلاصي يافته اند تا پس از تكثير متنوع شدن و شكوفا گشتن به عرصه زيبايي و فنون تئاتري گام نهند.
آلمان
معماري آلمان تا سده سيزدهم بطرز محافظه كارانهاي رومانسك بود نقشه ساختماني و ديوار بندي كليساهاي آلماني شامل شيوه آشناي كليساي دوبازويي رايج درمنطقه راين يا برجهايي در دو سوي بازوييها مي شود و يگانه خصيصه گوتيك در بسياري از كليساهاي مزبور طاق جناغي است كه آنهم با ديورهاي سنگي حجيمي پشت بندي شده است.
 

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز
كليساي كلوني
اما در اواسط اين سده تاثير معماري فرانسوي شديدا احساس شد و جايگاه بزرگ خوانندگان كليساي كلوني به ارتفاع 45 متر (شکل 32) تفسير ماهرانه و پرتواني از كليساي آمين است طرحي كه احتمالا ريشه فرانسوي دارد و با استقبال فراوان مواجه شد و در آلمان نيز تكميل گرديد.
كلستاي كولوني داراي يكي از طولاني ترين پرونده هاي ساختماني است اين كليسا كه در 1248 آغاز شد بي آنكه صحني داشته باشد فقط با يك انتهاي شرقي بازويي و بخشهاي پاييني برجهاي نما پس از نزديك به پانصد سال تكميل شد تاكيد اين كليسا برعناصر عمودي احساس حركت بالارونده خوف انگيزي با نيرو و شدت خارق العاده در بيننده ايجادميكند اين ساختمان به گياهي ميماند كه رو به آسمان شاخه دوانده باشد و بخشهاي دندانه دندانه بالاروندهاش با آسمان دست به گريبان شده اند و نقش و نگار سوراخ سوراخ و پشت نماي كلاهكهاي آن به فضاي كيهاني پيوستهاند.

كليساي سنت اليزابت
از نخستين و موفق ترين نمونههاي اين نوع كليساي سنت اليزلبت در ماربورگ (شکلهاي 33 و 34 و 35) است كه درفاصله سالهاي 1233و1283 ساخته شد . در نماي بيروني كليساي سنت اليزابت اثري از آنهمه پشت بندهاي معلق دور تادور انتهاي شرقي كليساهاي گوتيك فرانسوي بچشم نمي خورد و تا اندازهاي عاري از تزيين به نظر ميرسد ليكن فضاي داخل كليسا (شکل 35) كه نور بيرون از شيشههاي دو رديف پنجره قديس داخل ميشود و آن را روشن مي كند يكنواخت تر و روانتر پهن تر و يكپارچه تر از فضاي داخلي ديگر كليساهاي گوتيك است.
ايتاليا
تعداد اندكي از معماران ايتاليايي سبك گوتيك شمالي را پذيرفتند و اين سوال مطرح شده است كه آيا مي توان ساختمانهايي چون كليساي فلورانس (شکلهای 36 و 37 و 38) را ساختمانهاي گوتيك ناميد يا خير اين كليسا چنان بزرگ بود كه به نظر آلبرتي سايه اش تمام توسكان را ميپوشانيد كوچكترين تشابهي به كليساي گوتيك ندارد بسياري از مختصات سبك گوتيك دراين كليسا ديده نميشوند اثري از پشتبندهاي معلق و پنجرههاي پرشكوه زير گنبدي نيست و روي ديوارها فقط در نقاط پراكندهاي پنجرههاي روزنهمانند كوچكي تعبيه شدهاند.صرفنظر از يك پنجره قوس جناغي و پوشيده بودن صحن كليسا با طاقهاي جناغي عناصر بسيار اندكي مي توان يافت كه اين ساختمان را ساختماني گوتيك گردانند شكاف بزرگي كه اين كليساي بزرگ ايتاليايي را از برادرزاده هاي خود در اروپاي شمالي متمايز مي سازد زماني چشمگير مي شود كه آن را با كليساي آلماني معرف سبك گوتيك پيشرفته يعني كليساي كولوني مقايسه كنيم. (شکل 32)
كليساي فلورانس
كليساي فلورانس به زمين چسبيده است و تمايلي به برجهيدن ارتفاعات زياد ندارد حدود حجمهاي ساده هندسي آشكارامشخص شده است و تمايلي به درهم آميختن با درآميختن با آسمان در آنها ديده نمي شود گنبد با آنكه ممكن است به نظر برسد كه به علت برش قوس جناغياش رو به بالا سير ميكند سابقه نيمرخ تند و مسدودي دارد كه آن را با تاكيد هرچه بيشتري برزمينه آسمان آبي پشت سرش نقش مي زند اما چون اين گنبد بناي يادبودي است كه مورخان معماري غالبا با استفاده از آن دوره رنسانس را معرفي مي كنند. شكل (36)
برج ناقوس كليساي فلورانس توسط جوتري نقاش طراحي شد و با مختصر تغييراتي پس از مرگش تكميل شد به شيوه ايتاليايي جدا از كليسا قرارگرفته است به بيان درست تر برج مزبور ميتوانست درهرجاي فلورانس قرار گيرد بي آنكه پرت بنظر برسد اين برج از پايه مستقل است ولي اين سخن را به ندرت مي توان درباره برجهاي كليساي كولوني به زبان آورد برجهاي مزبور جزو عناصر ضرور ساختمان پشت سرشان هستند و جدا كردن يكي از آنها و قراردادنش درجايي ديگر غير قابل تصور است هاينريش وولفلين اين گونه ساختمانها را به شعله اي تشبيه كرده است كه حتي يك زبانه اش را نمي توان از آن جدا كرد اين گفته درباره تمام بخشهاي ساختمان از بزرگترين تا كوچكترين جزيياتش صادق است به نظر نمي رسد كه هيچ عنصر تنهايي بتواند مستقلا به حياتش ادامه دهد زيبايي اين ساختمان ازنوع زيبايي صوري نيست بلكه از نوع زيبايي بي شكل است زيبايي است كه با دل سخن ميگويد نه با عقل اما براستي چه تفاوتي هست ميان اين ساختمان و برج ناقوس ايتاليايي با تقسيم بندي ظريفي به چندين طبقه مكعبوار تقسيم شده است و مجموعهاي از بخشهاي كاملاً مجزاي آن بشمار ميرود. برج ناقوس جوتو در مقايسه بابرجهاي كليساهاي شمال اروپا حالتي سرد و منطقي دارد كه عقل آدمي را بيش از عوا طفش بخود جلب مي كند از نقشه ساختماني كليساي فلورانس (شکل 37) چنين برمي آيد كه صحن آن بعدها برمربع تقاطع افزوده شده است مربع تقاطع در اواسط سده چهاردهم از نوطراحي شد تابرفضاي داخلي كليسا افزوده شود محوطه زير گنبد درشكل كنونيش نقطه كانوني اين طرح بشمار مي رود و همچنانكه پل فرانكل گفته است صحن كليسا همچون آغاز تدريجي (آهنگ) با آكوردهاي آرام براي رسيدن به هدفي بيكرانه به نقطه مزبور مي پيوندند در نظر بيننده اي كه از سمت شمال بنگرد صحن مزبور همانند نقشه كليسا عجيب مي نمايد اين صحن دراروپاي شمالي نيز قرينه اي ندارد ابعاد كليساي فلورانس تقريبا با ابعاد كليساي آمين يكي است ولي تشابه دو كليسا به همين جا پايان مي گيرد عمق بلوك بندي صحن كليساي فلورانس (شکل 38) سه برابر عمق بلوك بندي صحن كليساي آمين است قوسهاي عريض اين امكان را به وجود آوردهاند كه راهروهاي جانبي جزيي از صحن مركزي بشوند درنتيجه فضاي داخل كليسا از لحاظ گنجايش بي مانند شده است. نماي كليساي فلورانس تا سده نوزدهم تكميل نشده بود و دراين زمان كه تكميل شد تفاوت بسيار با آنچه درآغاز بود پيدا كرد اين نما كه تكميل بسياري از اجراي خود را مديون تقليد از پارهاي روشهاي تزييني گوتيك فرانسوي است مخصوصاً در چهر سر منارهاي كه نماي مزبور را به سه بلوك تقسيم كردهاند.
كليساي ميلان
از دوره رومانسك به بعد تاثيرات ناشي از اروپاي شمالي در لومبارد با شدتي به مراتب بيشتر ازايتالياي مركزي احساس شده بود وقتي شهروندان ميلان در 1386 تصميم به ساختن كليساي خاصي براي خودشان گرفتند (شکل 39) نه فقط كارشناسان ايتاليايي بلكه كارشناسان فرانسوي آلماني و انگليسي را نيز دعوت و از ايشان نظرخواهي كردند اين كارشناسان احتمالاً استدلال خامي رادرباره قدرت پيها و تركيب بندي و كفايت جرزها و طاقها كاربست نظريه هندسي راستين در تدوين نقشه ساختماني و نماي قائم با خود به ايتاليا آوردهاند نتيجه حد وسط يا مصالحهاي تازه بود تناسبهاي اين كليسا مخصوصا تناسبي صحن ايتاليايي (يعني عريض درمقايسه با ارتفاع) و تزئينات و جزئيات سطح گوتيك شدند. طرح كليساي ميلان از تازگي افتاده بود نماي باشكوه اين كليسا مظهري ازدرآميختگي آشفته عناصر گوتيك پسين با عناصر كلاسيك است و درمقام نماد روال سبك گوتيك برپامانده است. كليساهاي شهرهاي دوره گوتيك يادمانهايي از غرور شهري مردم به شمار ميرفتند و به همان اندازه درمقام معبدها يا نمادهاي دنياي معنوي با طبيعي خود نمايي مي كردند .

كاخ سينا
كاخ مردم در سينا (شکل 40) رقيب مغرور سياسي و تجاري فلورانس حتماً ستايش شهروندان سينا و بازديدكنندگان بيگانه را برميانگيخته است و روي احترام به قدرت و موفقيت شهررا درايشان ميدميده است طرح اين ساختمان كه درمقايسه با طرح بيشتر ساختمانهاي مشابه و همدوره اش به مراتب متقارن تر است دريك طرفش برج رفيعي دارد كه همراه بابرج ناقوس كليساي فلورانس يكي از نخستين برجهاي ناقوس در ايتاليا به شمار ميرود اين برج درحكم برج ديده‌باني براي شهر و روستاهاي اطرافش بعنوان برج ناقوسي مورد استفاده قرار ميگرفت كه انواع علائم خبري از آنجا به صدا درميآمد و به گوش مردم رسانده ميشد. برج بلند كه از تيررس بسياري از پرتابهها خارج بود با ايجاد بالكانههايي كنگرهدار و مزغل دار كه بر روي سر تيرهاي فوقاني دورتادور اين بنا ساخته ميشد تا امكان دفاع از محوطه قاعده برج را فراهم آورد داراي نيروي حفاظتي بيشتري ميشد.
كاخ دوگاله
معماري كاخ دوگاله (شکل 41) مقردولت جمهوري و نيز اين كاخ كه پرشكوهترين ساختمان عمومي در ايتالياي سده هاي ميانه است بنظر مي رسد كه هر گذرنده اي را به درون خود فرا ميخواند و كسي را از خود نميراند ستونهاي كوتاه و سنگين طبقه نخست دررديفي شكوهمندانه قوسهاي تخت كوتاه رابرروي خود نگه داسشته اند و بقدركافي براي تحمل سنگيني بخشهاي فوقاني ساختمان قدرت دارند هر طبقه از طبقه پايين بلندتر است و ارتفاع بالاترين طبقه به اندازه ارتفاع دوقوس بندي زيرين برروي هم است بااينحال قسمت بالاي ساختمان سنگين به نظرذ نمي رسند و اين تا اندازه اي معلول فقدان كامل بلوك بندي در طبقه بالا و تا اندازه اي نقش و نگار ظريف مرمرهاي كرم و قرمز رنگ ديوارهاي آن است كه ظاهري به نازكي كاغذ به آنها داده است كاخ دوگالبه نمونه عظيمي ازيك ساختمان شاد ودلرباي دوره گوتيك پسين است سبك گوتيك ونيزي كه ظاهري رنگارنگ تزئيني سبك و نازك دارد و هيچ گاه بارش سنگين نيست بطور مطلوبي براي اين شهر درياچه اي كه بين آب و هوا شناور است مناسبت دارد .
boutigha.blogfa
 

homayon62

عضو جدید
معماری گوتیک

معماری گوتیک

فضای زیر گنبد ایاصوفیه در استانبول را تصور کنید. این فضا که به وسیله پلکان یا ستون هایی به هم متصل شده. 25 پا طول و 100 پا عرض دارد . در قسمت بالای آن موزائیک هایی از اولیاء و مسیح (ع) در تیرگی می درخشد. مردم با اشغال کردن گالری ها و راهروها آنجا را شلوغ می کنند. بخش وسیعی از کف مرمری سالن مرکزی، خالی است .این قسمت دارای ستون های یکنواخت است .پشت جداره ها در فاصله محراب – با نام راز بزرگ – مراسم دینی پر رمز و رازی برگزار می شد. سقف بزرگ ،روحانیون و نوکران صومعه ،دراین قسمت سرودهای دسته جمعی خود را می خواندند. دقایقی بعد امپراطور و خانواده مقدس ،در جایگاه شان در زیر گنبد قرار می گرفتند. در دوره ژوستی نین ،در قرن ششم ، در همه مراسم های مذهبی مجسمه ای از رقص مقدس، بالا برده می شد.

کف مرمری با ایجاد فضای خالی، با خاتم کاری به شکوفایی رسید. باشکوه ترین لحظه ،هنگامی است که امپراطوری و اسقف بزرگ ، بوسه صلح را بین هم رد و بدل می کنند و با هم ،در نوشیدن جام شراب، شرکت کردند. این چیزی است که گنبد برای آن ساخته شد. کاری که کاملاً تخصصی است.
ایاصوفیه ، نخستین کلیسای بزرگ، در سال 360 توسط کنستانتین ساخته شد . ولی در شورش سال 532 بر سر مسئله زمین، سوزانده شد.
این بنا با سرعتی باور نکردنی بازسازی شد. به طوری که در سال 537 ، ژوستی نین ، آن را جایگاهی مقدس برای خرد و اندیشه نامید .
در حالی که چنین جمله ای را بیان می کرد : سلیمان ! من تو را مغلوب ساختم (باید یادآوری شود که به هرحال ، آجر باقیمانده از یک ساختمان بیزانس می توانست دوباره درست شود و قبل از اینکه دکوراسیون سطوح با استفاده از مرمر و موزائیک ، شروع شود ، مورد استفاده قرار بگیرد.)
ایاصوفیه مستطیلی وسیع با ابعاد 220×250 پا است با دالان ها و هشتی های داخلی و خارجی .بدنه اصلی کلیسا به وسیله راهروهای به عرض 50 پا و طاق و گالری احاطه شده است. این راهروها به وسیله تعداد زیادی ستون های زیبا، از قسمت مرکزی جدا می شود. هر ستون بدنه ای مرمری دارد .راهروها بخش مرکزی را تا 107 × 250 پا ، کاهش می دهند.
قطر گنبد 107 پا است ولی فضایی را که می پوشاند نیمه گنبدی های زیادی بر روی آن گسترده شده است. بر روی گنبد فضای نیمه دایره ای باز می شد گنبد اصلی که بر روی یک مربع جای گرفته، به وسیله چهار پیش آمادگی و چهار قوس نگه داشته شده است .این چهار قوس ، فشار شان را فقط به وسیله نیمه گنبدی هایی که توضیح داده شد و هم چنین دیوارهای پشتیبان به ابعاد 25× 60 پا که از سقف راهروها بیرون زده اند ، منتقل می کنند . اگر تنها به پلان و دیاگرام رجوع کنیم تمام چیدمان به نظر نادرست می رسد. گنبدها همانند حباب های صابونی هستند که به یکدیگر چسبیده اند و به طرف بالا می روند. نیمه گنبدی ها فشار گنبد اصلی و پس فشار خودشان را تحمل می کنند و سرانجام این فشار را به زمین که بالغ بر صد پا از نقطه تماس اولیه فاصله دارد ، منتقل می کنند. این عمل معجزه ای فوق العاده در مهندسی است .هم چنین به معنای پایان هرج و مرج در زیبایی شناسی می شد که به موجب آن به همه نیمه گنبدها و قوس های اصلی اجازه داده نمی شد بر روی یک خط افقی که اطراف فضای مرکزی می چرخد شکل بگیرند. زیر این خط ، همه دیوارها به وسیله سنگ مرمر و بالای آن به وسیله موزائیک پوشیده شده است. این کار یک گنبد بزرگ و یکپارچه – 180 پا بالاتر از کف – به وجود
می آورد تا فشار گنبد به چهل برآمدگی ها، در پایه گنبد ، قرار می گرفت . نور پراکنی این دایره باعث می شود موزائیک ها با رنگ طلایی و آبی بدرخشند. این گنبد صورت کلی از این گفته پروکوپیوس است که : گنبد ایاصوفیه به وسیله زنجیری از بهشت معلق شده است .
موضوع معمارها سروده هایی از ترالیس و ایسیدور میلتیوس بود که هم داخل ساختمان و هم خارج آن نوعی حرکت و کاربری است. فضاهای ایاصوفیه – صحنه ،راهروها ، طاق و گنبدها – که همه به طرف بیرون و داخل ، یکی پس از دیگری ، باز می شوند .چشم اندازی اجمالی و متنوع در اختیار ما قرار می دهد. همه چیز آنقدر رمز آلود است که هنوز هم بر ما چیزهای نو، آشکار می گردد .پرکوپیوس این فضاها را با تناقضاتش این گونه شرح می دهد: نور و تاریکی ، پرو خالی ، رمز و سادگی ،طاق ها شناورند ، ستون هایی که سالن رقص را به وجود می آورد و گنبد میانی که گویی ازآسمان آویزان است .پروکوپیوس رنگ ها را نیز شرح می دهد : موزائیک ها، درخشش ضعیف مرمر خاکستری بر روی دیوارها، رنگ سبز گونه، بدنه های رگه دار مرمر با رنگ های آبی و زرد ، کنده کاری های موج دار بر روی مرواریدهای اصل و لامپ های درخشان و آویزان .
ایاصوفیه نتیجه منطقی سبک بیزانس – سازه، دکوراسیون و عملکرد است. در سایر کلیساهای قسطنطنیه و کلیساهای پادشاهی، مادامی که امپراطوری در آنجا ظاهر نمی شد ، نمی توانستند در عملکردی وسیع، همانند ایاصوفیه ، تبلور پیدا کنند. با این وجود اختصاص دادن تمام صحن به روحانیون و ازدحام جمعیت در راهروها و گالری ها عادی شد. گنبد مرکزی همان کاربری آیین مذهبی که در کلیسای جامع امپراطوری داشت را حفظ کرد .این تا زمانی بود که مراسم باشکوه شکرگزاری از زیر آن تغییر مکان داده شد.
کلیساهای دیگر در دوره ژوستی نین ساختند تا در شکوه و عظمت با ایاصوفیه رقابت کنند ولی تعدادی از آنها از نظر طراحی با آن ارتباط دارند .ساخت سان سرتیوس و باکوس در قسطنطنیه از چند سال قبل از ایاصوفیه شروع شد. این کلیسا ها از ایده های مناسب بیزانس ، در مورد ساختن راهروی محاط بسیار استفاده کردند .بخش مرکزی اصلی که بر روی راهروها به طرف بالا می رود، گنبدی هشت ضلعی است که فقط 52 پا عرض دارد .باقی مانده فضا برای راهروهای محاط استفاده می شود.این راهرو به طرف بخش مرکزی ، با ردیف ستون هایی در میان آن ، باز می شود : دراین جا تمام دلربایی تغییر پیوسته چشم انداز، به کار گرفته شده است. با – این وجود – گنبد هنوز بر روی یک هشت ضلعی ساخته می شود نه مربع .بزرگترین قدم سازه ای هنوز باید برداشته شود.
این واقعیت در سان ویتاله در راوانا ، نیز دیده می شود. این کلیسا یک هشت ضلعی با افزون بر صد پا عرض است .همانند سان سرتیوس و باکوس این بنا نیز یک راهروی محاط به صورت طاق و گالری – باقیمانده هشت ضلعی مرکزی در نیمی از قطر کلی – دارد .بخش مرکزی از راهروها و سپس گنبد بلندتر است. مطمئناً موضوع سازه بیش از آنکه بخواهد حل شود ، از آن گریخته اند. لچکی ها در گوشه های هشت ضلعی در مقایسه با وجودشان در گوشه های مربع، بی اهمیت هستند .خود گنبد از خاک رس – فرورفتگی داخلی نزدیک ترین دهانه به گنبد – ساخته شده است که گنبدی – با چنان درخششی به وجود می آورد که تقریباً مشکل فشار فراموش و رفع می شود. (این وسیله ، سیزده سده بعد به وسیله جانسون در بانک انگلستان لندن مورد استفاده قرار می گیرد). شکوه سان ویتاله در موزائیک هایش تجلی می یابد . در یک طرف از محراب کلیسا تصویرهای بزرگی از ژوستی نین و در بارش و در طرف دیگر ملکه تئودورا و ندیمه هایش قرار دارد .این موزائیک کاری ها از کارهای هندی بزرگ است. ارزش آنها در مرمرهای برآمده رنگی با زمینه سفیدشان است. این زمینه ها بیشتر با دریل کنده کاری شده است و منحنی ها و موج های فشرده ای از روشنی و سایه به وجود می آورد.
سانتا آیرن در قسطنطنیه (در سال 532 شروع شد و بعد از سال 564 دوباره در سال 740 تعمیر شد) در طرح کلی اش از ایاصوفیه الهام گرفت .در بازسازی قرن هشتم یک استوانه به زیر گنبد مرکزی اضافه شد که احتمالاً نمونه ای از سیمای اولیه آن بوده است .
یک پنجم از قسمت مهم کلیسا که توسط ژوستی نین ساخت شد به طور کامل ناپدید شد و تنها از طریق توضیحات پروکوپیوس شناخته شده اند. هر چند ممکن است این نوشته ها به واسطه نفوذ قدرت عالی ترین مرجع روحانی کلیسا که مقدس شمرده می شود، در قسطنطنیه تنظیم شده باشند. پلان کلیسا یک عرض یونانی باگنبدهایی بر روی هر بازو و یک پنجم در افسوس این پلان که یک گنبد وسیع از انتهای بازوی غربی و یک محراب دو دهنه ای داشت، کپی شد.
کلیساهای بزرگ مسیحیت مانند اعمال سیاسی و عقاید مذهبی سودمند هدف های تبلیغاتی دارند. پروکوپیوس یک کتاب کامل به ساختمان ها اختصاص داده است. این ساختمان ها به خاطر اقتدار سیاسی و عقاید مذهبی برپا می شدند و نمونه ای از تسلط بر معماری در دوران طولانی امپراطوری بیزانس تا انتها ست. تا جایی که گفته شده علامت دولتی در زیر شمشیرهای طلا شکل گنبد بوده است. (مسجد آبی – 1616، 1609 – تقریباً یک نمونه کپی شده از ایاصوفیه است). ولی این به معنای محرومیت در تمام انواع دیگر طراحی نیست. امپراطوری شرقی قبل از ژوستی نین دارای ابداعات فراوانی در زمینه معماری است. تنوع در پلان ها درست تا قبل از تاخت و تاز عرب ها به طرز شگفت انگیزی ادامه داشته است. در اینجا امکان اشاره به موارد بیشتر وجود ندارد . در ضمن ارتباط بین یک سبک با سبک دیگر وجود ندارد .
در کلیسای «تولد حضرت مسیح» در بتلهم (قبل از 333) یک جفت راهروی با سیلیکایی با یک هشت ضلعی در انتهای شرقی ترکیب شده است . سانتا ماری در افسوس (حدود قرن پنجم) یک شبستان و یک محراب طریق با دو راهرو دارد. سانتا جان در قسطنطنیه (که در سال 463 کشف شد) یک باسیلیکاست که بازوهای آن مساویند .کلیسای اول سانت جان در شهر افسوس با راهروهای جانبی و جفت راهروی محراب کلیسا که همگی بر روی آرامگاه مقدس زیر قسمت عرضی ، تمرکز یافته اند ، ماهرانه تر بود.
در مصر در طی قرن پنجم چندین کلیسا که پلان باسیلیکای و محراب شبدری ( درانتهای شرقی و با کاربری مطرب) و راهروهای جانبی در آن ترکیب شده بود، ساخته شد. کلیسای تولد مسیح در بتهلم در قرن ششم به همین شیوه الگو برداری شد. سوریه و فلسطین عرصه ای برای آزمایش بر روی تعداد زیادی کلیسای قدیمی با پلان با سیلیکایی بودند
( در اینجا آینده نگری در سان سرجیوس ، باکوس و سان ویتاله مشخص می شود) طرح کلیسای مارتینیوم در کلات سیمان در قرن پنجم حیرت انگیز است در آناتولی فضاهای طولی و مرکزی با هم ترکیب شدند. چنین تنوع حیرت انگیز است در آناتولی فضاهای طولی و مرکزی با هم ترکیب شدند .چنین تنوع بومی با تمایلات جدید مبنی بر قرار گیری فضاها در قسمت اصلی ، به طور کامل از بین نرفته است. کشف عناصر متفاوت در زمینه های مختلف از خرابه های کلیساهای ژوستی نین ، تا حدود زیادی به موقعیت سیاسی پا مذهبی آن زمان بستگی داشت. در بین النهرین و مصر قبطی بر ساختن با سیلیکانی قدیمی بدون گنبد پافشاری می شد. در گونه ای دیگر، در بالکان گنبد با توجه به پیشرفت هایی که عقاید بومی در آن به وجود آورده بود، به کار گفته شد. سانتا دونات درزارا (حدود قرن نهم) ، «عمو زاده تغییر یافته سان سرجیوس و باکوس» نامیده شد. در حالی که در امپراطوری بزرگ بلغارستان در طی قرن نهم، نوع کلیسا با سالن ستون مانند استوانه ای که بر عرض ان گنبدی قرا داشت ، توسعه پیدا کرد.
پرثمر ترین ایالت امپراطوری بیزانس از نظر معماری ، در طی قرن هفتم تا یازدهم (در واقع در آن مقطع زمانی، وابستگی سیاسی داشت) ارمنستان بود. تعدادی از رهبران معنوی و هنری دنیای بیزانس ، ارمنی بودند؛ یکی از آنها ، تردا، مسئول مرمت ایاصوفیه در سال 989 بود.
اغلب کلیساهای ارمنستان ، پلان هایی مرکزی را که گنبدی بر روی استوانه دارند، مجسم می سازد .این کلیساها معمولاً در مقیاس و اندازه کوچک ساخته می شوند .کلیسای کاخ زوارتنس که بین سالهای 691 و666 ساخته شد تحولی قابل توجه نسبت به طرح سان سرجیوس و باکوس بود.
این بنا شامل دایره خارجی و یک سقف قوس دار با سیلیکایی درسه طبقه است .ایده این کلیسا بهصورت یک گنبد مرتفع بر روی یک استوانه است. تقریباً هم زمان با این بنا ، کلیسای «پیامبر مقدس» در مسکت ، پایتخت باستانی جرجیا، ساخته شد که نمونه ای دیگر از با سیلیکا است. این بنا چهار بازو که در قسمت مرکزی گنبد به هم می رساند و هم چنین چهار محراب مربعی در چهار گوشه دارد .تردا ،کلیسای جامع آنی را که یک کلیسای طولی با سه دهنه بود، خودش طراحی می کرد. در وسط دهنه به وسیله گنبد، برجستگی ایجاد شده است. این گنبد خراب شده است ولی هنوز چندین بیرون زدگی دیگر که شامل جای قوس هاست در آنجا دیده می شود آنجا که بیشتر کلیساهای بیزانس قادر به تامین موزائیک شان نبودند ، ارمنیان در مجسمه سازی و کنده کاری برتری و مهارت زیادی داشتن .از جمله این کلیسا ها ،کلیسایی در شهر قدیمی و سلطنتی اقتامار است که قابل توجه است .تاثیر ارمنی ها بر سرزمین های همسایه آناتولی و جرجیا عجیب بود. جاهایی که تا قرن سیزدهم به الهام گرفتن از آنها پافشاری می شد. حدود قرن یازدهم .ارمنستان از نظر موجودیت سیاسی تضعیف شد و اخیراً فقط به خاطر مرکزیت شگفت انگیز معماری آن شناخته شده است .
در قرن یازدهم گونه جدیدی از پلان ها که برگرفته شده از شکل های جدیدتر بود. به وجود آمد ولی عرضه ای تازه برای تاثیرات دکوراسیونی و فضایی پیدا شد. در بالکان ، گنبدهای نوک بلند ، بر روی هشت ضلعی های استوانه ای ساخته شدند (ارتفاع آنها با مقیاس و اندازه های کوچک ساختمانی امکان پذیر می شد). نیامونی در جزیره جویس(1506-1042) دارای یک کلیسا که در آن گنبدی بر روی هشت ضلعی استوانه ای قرار دارد ، است .این گنبد با چرخش بر یک مربع به وجود می آید .انتهای شرقی به سمت سه نماز خانه کوچک در محراب باز می شود. چنین طرحی بسیار موثر و ساده است. مخصوصاً وقتی که با موزائیک هایی با روکش مرمری اصل تزئین می شود. بیشترین محبوبیت در ترتیب های پنج تایی و یا عرض های موجود در پلان مربعی بود. به این شکل که یک مربع به نه دهنه که عرض های متصل شده به گنبد داشتند ، تقسیم می شد .این اتفاق ، برای مثال در هاسیوس لوکاس و همه بناهای یونانی از قرن یازدهم به بعد دیده می شود. تعداد زیادی از این کلیسا ها در مقیاس کلیساهای بومی غرب است. کوچکترین کلیسای جامع در جهان کلیسای جامع متروپل (1250 ق.م ) در آتن است .این بنا یک گنبد 9 پایی دارد. جذابیت داخلی آن ناشی از مرمرهای قدیمی و دیوارهای سنگی ساخته شده در آن است. بنای جدیدتر کاپنیکار یا (1060) نسبتاً همین گونه است.
در سال 1204 قسطنطنیه توسط سربازان صلیبی غارت شد. با این وجود استقلال داخلی خود را حفظ کرد. اگرچه نقاشی و موزائیک روح تازه ای گرفتن ولی معماری از این دوره به بعد محافظه کاری و تکرار سوق داده شد. کلیسایی مانند «پیامبر مقدس» در سالونیکا (1315-1312) هنوز براساس یک پلان عرضی مربعی ساخته می شد در حالی که فضاهایش به شیوه ای پیچیده و نوین سازماندهی شده است. کلیسای گراکانیکا در صربستان (1321) این ایده را حتی بیشتر به کار برده است .هم نمای داخلی و هم استوانه های خارج گنبدها تناسبات بلند و بی نظیری را به وجود می آوردند.
 
آخرین ویرایش:

homayon62

عضو جدید
نتیجه منطقی و قابل قبول برای معماری رم، « معماری صدر مسیحیت »است. ولی داستان معماری در غرب همانند زنجیره ی کاملی است که
به نظر می رسد بهتر است با معماری صدر مسیحیت آمیخته نشود .بنابراین ما رسیدگی به معماری بیزانس (به طور مختصر ،ترکیبی از سبک رمی و شیوه های شرقی ) را قبل از ادامه بحث درمورد پیشرفت های غرب که از طریق کارولینگ و رمانسک الگویی برای گوتیک است، انتخاب می کنیم.

در 25 جولای سال 306 ق.م ، خارج از مرزهای یورک ،کنستانتین مورد تحسین و ستایش امپراطوری دنیا قرار گرفت. سپاهش او را تحت حمایت خود به رهبری انتخاب کردند. هفت سال بعد در «ادیکت« میلان، کنستانتین به کلیسای مسیحیت اعتبار و شهرت رسمی بخشید. با این وجود او تنها در بستر مرگش تعمید داده شد. او خودش را نفر دوازدهم حواریون اعلام کرد و معتقد بود که بعد از مرگ به روح القدس (در ذات پروردگاری ) می پیوندد .پذیرفتن منجی و مسیح توسط او، جدا از اینکه جایگاهی مقدس باری او به وجود می آورد ، امری سیاسی و به موقع بود. او از جانب وفاداری سپاه و مردم خاطر جمع بود. با این وجود ، با فشارهای سخت قبیله ای بر روی مرزها، که از یک امپراطوری در حال نابودی وارد می شد، خود رم در معرض خطر بود. در سال 334 کنستانتین تصمیم گرفت پایتختش را از رم به شهر قدیمی هلنیک بیزانس بر روی کرانه «بوسفورز» منتقل کند. این کار تصمیمی بسیار خطیر بود .شهر جدید که خبرش همانند بخاری که در تاریکی به هوا می رود ،«قسطنطنیه» نامیده شد ولی فرهنگی که در مرکز آن بود، برای همیشه به عنوان فرهنگی بیزانسی شناخته شد. این شهر بر روی یک منطقه کلیدی از نظر استراتژیک ، قرار گرفته بود، پل ارتباطی مناطق نزدیک به دریا و مسیر کاروان های جهان با نشان ،شهرهایی مانند «ونیز» و «کیو» که تا حدودی دور بودند در پی یافتن مسیرهایی نزدیک و مستقیم بودند در حالی که شهر «پکن» در پس دانش و اطلاعات جدید بودند .این شهر به دنبال تبدیل شدن به یک پایتخت لاتین و مسیحی بود. اگرچه حکومت به واسطه امپراطوری های نژادی، خود را «رومیایی» می نامید . در واقع عناصر لاتین با پیدایش فرهنگ یونانی به زودی به ورطه نابودی کشیده شد. ولی مسیحیت از قرن چهاردهم تا پانزدهم یعنی از زمان روی کارآمدن کنستانتین تا فروپاشیش در ترکیه در سال 1453 باقی ماند. این فروپاشی برای بعضی از مردم به معنای جهان تلقی می شد.
بیزانس میراث دار هنر دنیای یونان – تقریباً تمام هنرهای تخصصی یونان – شد و به ساختار و نبوغ مهندسی رم پیوند خورد .بیزانس نه از رنگ و نه از مرز آلودگی شرقی ، نمی توانست رهایی پیدا کند. همه الهامات بیزانس از شکوه و جلال کلیسا که در آیین مذهبی و معماریش جدی بود توسط نمایشی که به وسیله « ژیسوس » ارائه شد به یک انجمن شاهنشاهی ،قدرتمند و کشیشی انتقال داده شد. نتیجه یکی از بزرگترین معماری های تاریخ بود.
کلید و علامت اصلی معماری بیزانس گنبد است برای درک این مطلب ، ما باید اشاره ای اجمالی به شکل های سازه ای اساسی و پایه در معماری رم کنیم. یکی از راههایی که غرب توسط آن می توانست سرانجام به سمت پیشرفت حرکت کند الهام از کلیساهای جامع قرون وسطی بود .د حالی که سایر مسیرهایش برای دست یابی این مهم ،الهام از گنبدها و قوس های کلیساهای امپراطوری بیزانس بود.
معماری رم پیچیده و غنی بود، در عین حال دو عنصر اصلی در تصویر کلی آن شاخص و متمایز است .درمیان سالن های بزرگ و مختلف که در دوره رم ساخته شد، دو نوع از آن ها اساسی و پایه اند : چهار گوشه (مستطیلی) و دایره ای همان طور که شیوه های نگارش ادبی تغییر میکند .معماری رمی نیز ممکن است به دنبال سقوط امپراطوری تغییر شکل پیدا کرده باشد. کاملاً روشن است که راهرو های طولانی سازه ای و ستون های سالن محراب - که هر دو به صورت راست گوشه بودند – تقریباً شامل همه اصول اولیه و ماهیت سازه ای کلیساهای – جامع گوتیگ است .ترکیب پلان باسیلیکا و سالن سبب پیدایش معماری قرون وسطی شد. معماری که با داشتن چشم اندازها و دور نماهای طولانی ریتم و تکرار موجود در دهانه طلاق ها، به گونه ای متفاوت و مبهم ،رموز نهفته در محراب کلیسا را بیان می کرد.
داستان بیزانس کاملاً متفاوت است .گوتیک و بیزانس خالص ترین معماری از نظر تضاد شان با یکدیگر هستند : این دو معماری از نظر سازه ،پلان و دکوراسیون در تضادند .اگر چه معماری رم هنوز در نقطه شروع است . سالن دایره ای در معماری رم از سالن راست گوشه ،تاثیر گذار تر بود .بزرگترین گنبد رمی ساخته شده پانتئون بود که از نظر داخلی ، حداقل یکی از بزرگ ترین ساختمان های تاریخ بود. این بنا – یک دایره کاملا که به وسیله بزرگترین در بالای آن روشن می شود – نشأت گرفته از علاقه و هیجان زیاد نسبت به تفکر و عقیده پادشاهی است. این بنا، اثری جهانی است پانتئون توسط «هادرین» ساخته شد ولی باید توسط کنستانتین تائید می شد. این بنا، رمی بود و هنوز به عنوان یک اثر و نمونه ای کامل که بر روح معماری بیزانس تأثیر گذاشت، مطرح است.
پانتئون تنها بنای رومی که معماری بیزانس می بایست مورد بررسی و مطالعات آکادمیک قرار می داد، نبود. بنای دیگر معبد «منیر وامدیکا» نام دارد. این بنا در سال 260 میلادی ساخته شد و دارای گنبدی با قطر 80 متر است . مدیکا نه به صورت مربع بلکه به صورت ده ضلعی است که در هر ضلع آن یک لچکی وجود دارد. پشت بندهای ضخیم گنبد، فشار را به طرف پایه های هر ضلع متمرکز می کند. در غرب ف گنبد هرگز به عنوان طراحی معماری پذیرفته نشد. حتی در شرق سابقه آن قبل از «ژوستی نیانوس» سار اندک است (به عنوان مثال کلیسای «رستاخیز مسیح» در زمان کنستانتین در دارالسلام، ترکیبی است از موضوعات واقعی موجود در سقف ها، که درآن چوبه به سنگ ترجیح داده شده است. بنابراین داستان معمای بیزانس اولاً راه حلی است برای رفع مشکلات ناشی از به کارگیری گنبد در ساختمان و ثانیاً رسیدن به دکوراسیونی نظامند برای این ساختمان ها، ثالثا بی نقص بودن طرح ها و جایگاه نماز و عبادت .
البته در حقیقت مانند هر معماری بزرگی آخرین خواسته ،یکپارچگی است به گونه ای که ساختار دکوراسیون و جایگاه عبادت به یک شکل هماهنگ و پایدار برسند.
آثار باشکوه همانند معبد پانتئون تنها جلوه ایست از محدودیت های آن گنبد آن به شکل کمان است که باعث اعمال فشار بیش از اندازه درآن شده است. در نتیجه این گنبد به نیم پایه و دیوارهای پشتیبان نیاز دارد . در حالی که در طلاق های جالب توجه گوتیگ فشار توسط چهار گوشه طاق ها که درآنها فشار یکنواخت است به پایه منتقل می شود از همین رو گنبد به دیوارهای پشتیبان و یکنواخت نیاز دارد .پانتئون تنها مانند یک کلبه اسکیمویی با ضخامت 20 پا است که برای راندن فشار گنبدش به طرف بیرون طراحی شده است .دایره پانتئون به طرز باشکوهی ساده ولی ناهموار و غیر مسطح است .دایره در همه شکل های پلانی قابل انعطاف است با این حال در اتصال عضوی عملکردی و ضروری مانند سالن باشکوه آیین پرستش به پلان دایره مشکلاتی وجود داشته است .
بنابراین مشکل سازه ای و پلان در معماری بیزانس ، با ساختن گنبدهای دایره ای بر روی فضای مربعی کاملا ساده و حل شد. از دیگر کارهای انجام شده به طور شاخص ،ایجاد قوس هایی در گوشه هایی مربع بود . با این کار مربع های دیگری در سایر قسمت های پلان به طرف بیرون باز می شد. با استفاده از پلاک مربعی در هر قسمت از برآمدگی گنبد می توان مربعی به طرف بیرون ایجاد کرد. این موضوع به پلان قابلیت انعطاف پذیری بیشتری می دهد .نظم فضاهای مختلف از جمله : بخش مرکزی، محراب کلیسای نیمه گنبدی ، طاق راهروها و ...
در حقیقت کلی از ویژگی های دل انگیز ساختمان های بیزانس است. اما این وقتی کسی یک دایره درون یک مربع می کشد چهار ناحیه ناصاف و زاویه ای در گوشه ها باقی می ماند . وقتی که یک گنبد بالای یک مربع ساخته می شد، این چهار گوشه تا حدودی به وسیله تخته سنگ، آجر و اندود کردن به گنبد اتصال داده می شد. در مقیاس کوچک وسیله متفاوتی که مورد استفاده قرار می گرفت ،دیواره مستقیمی است که تا دیوار دیگری ادامه پیدا می کرد. در مقیاس بزرگ ساختاری که دقت بیشتری داشته باشد مورد نیاز بود. لچکی ، همان گونه که مشخص است یک قطعه مثلثی شکل از هر گوشه از مربعی است که گنبدی بر روی آن باشد. این مثلث به طرف بالا برده می شود. این چهار قطعه به دایره ای که گنبد بر روی آن ساخته می شود، متصل می گردد. بنابراین تغییر شکل از مربع به دایره دست یافتنی شد. لچکی به اندازه ای برای معماری بیزانس کلیدی است که برآمدگی طلاق و پیشبند دیوار برای معماری گوتیک، یک معماری ، کلید و راه بازکردن آن را به گونه ای که همه تبدیل و ترکیب های گنبد در ساختمان ها را دارا باشد ، ارائه می دهد .
تعیین کردن مرکز گنبد، همیشه توجه معماران بیزانس را به خود جلب می کرد یکی از روش ها که نشاندن گنبدی بر روی مربع است این گونه پیشرفت کرد که به جای انتخاب مرکز یک گنبد یک سری از دهنه های مربعی می توانند با گنبدهای خودشان در کنار یکدیگر قرار گیرند. و یک دسته گنبد تولید کنند. پس دهنه گنبدهای بیزانس به جایی رسید که تقریباً قابل مقایسه با دهنه طاق های گوتیک باشد. اگرچه این گنبدها همیشه رد مقیاس بزرگ رمی باقی ماند. دهنه بزرگ گنبدها برای پل زدن و پوشاندن 180 پا از طول «سن مارکو» و نیز کافی بود در حالی که ده دهنه طاق برای پل زدن طول صحن کلیسای « یورک مینسر« لازم است .یکی از موضوعات مورد توجه معماران گوتیک این بود که از وزن و حجم ساختمان با سبک کردن آن، خلاص شوند .
برای این کار آنها می بایست به حساس ترین سازه ممکن است دست پیدا می کردند .چیزی که مهندسان مدرن به آن نقطه بارگیری می گویند. ولی روش آنها مانند معماران بیزانسی نبود معمار گوتیک سبک رمی را ترجیح داد. هم چنین ترجیح می داد ساختمانش را به جای اینکه روی تعداد زیادی از حجم ها بسازد روی تعداد نسبتاً زیادی ستون بنا کند. مقایسه پلان های ایاصوفیه و سن مارکو با کلیسای جامع و قدیم گوتیک نشان می دهد فضای پر در پلان های بیزانس کم و بزرگ اند در حالی که در پلان های گوتیک این فضاها زیاد و کوچک هستند.
بنابراین آن چیزی که ممکن است باعث شود پلان های بیزانسی را قوسی بنامند عبارتند از :
1-مرکزی بودن گنبدها با همه فضاهای ثانویه مانند راهروها و محراب ها که کاملاً به آن وابسته اند : این موضوع در ایام صوفیه دیده می شود .
2-عرض یونانی با انشعابات مساوی ،کمتر و یا بیشتر : این موضوع در سان مارکو و نیز دیده می شود.
یک نظام سازه ای، نظامی مبتنی بر دکوراسیون به وجود می آورد .نظام سازه ای معماری بیزانس احجام بزرگ در پایین و سطوح منحنی در بالا انحناء نرم یا غیر مسطح گنبدها و غیر برآمدگی ها – به وجود می آورد. برآمدگی ، ستون های کاملاً قالب شده .جزر های سنگی و تزئینات گوتیک در شرق ونیز وجود ندارند و در شرق میلان به سختی دیده می شوند.
نظام بیزانس به یک پوشش نیاز داشت ، ماده ای که بتواند بر روی دیوارهای سنگین و حجیم و انحناء گنبدها چیده شود .معماری بیزانس چنین سیستمی را اختراع نکرد. بلکه آن را از رمی ها گرفتند و متناسب به هر نشان آن را تغییر شکل دادند. برای دیوارها، پوششی از سنگ مرمر و برای گنبدها و قوس ها ، موزائیک .کنده کاری های بیزانسی بر روی ساختارهای خیلی کوچک و اصیل که در جزئیاتی مانند ردیف ستون های جدا کننده ایجاد می شد ، بسیار جالب است.
قلمرو امپراطوری بیزانس از نظر سنگ مرمر و استخراج سنگ های سفید، خاکستری و سبز ، غنی بود. موزائیک ممکن است از شیشه یا سنگ مرمر باشد. موزائیک ، شامل میلیون ها مکعب کوچک است که هر کدام در فاصله یک سانتی متری دیگری قرار دارد . سطحی که می بایست در طول روز تزئین شود، با چسب پوشانده می شد. پس هر کدام از مکعب ها در جهت مخالف فشار داده می شد. شکوه و زیبایی موزائیک در سه چیز است : نخست اینکه می تواند پوششی ممتد و یکنواخت به وجود آورد و این هنگامی به دست می آید که تقریباً گداخته شود تا بر روی سطوح منحنی و اطراف گوشه ها روان شود. دوم آنکه سطوح موزائیکی بی نظم ، ساده ترین نقش ها را مطالبه می کرد – هر کار به صورت رئال و طبیعت گرایی، دشوار و مصیبت آمیز بود این چنین است که کیفیت سبکی و فلسفی شگفت آور برای اشکال هنر بیزانس به وجود می آید – سوم، زاویه های کمی ، متفاوت که در مکعب های کوچک وجود دارد ، باعث میشود تمام سطح ، نور را در جای جای فضا بگیرد. به همین دلیل سطح درمیان تاریکی ، برق می زند. پنجره های کوچک در گنبد حداقل نور مورد نیاز برای این تاثیر را تامین می کند.
بنابراین معماری بیزانس ، با کیفیت شیوه ای بزرگ ، در ترکیب سازه و دکوراسیون پدیدار
می شود. اما عناصر کاربردی دیگر در معماری بیزانس چه بودند؟

این عناصر به چه منظور به وجود آمدند ؟ کاربرد کلیسا ها از کتابخانه ها کمتر نیست و مسلماً باید براساس اتفاقاتی که درون آنها می افتاد ، طراحی می شدند .مراسم مذهبی در کلیساهای بیزانس با پلان این کلیسا ها متحد و هماهنگند- همانند سازه و دکوراسیون – در بحث درباره این موضوع گفته شده است پلان مرکزی ، مانند راوانا یا ایاصوفیه ، یک فضای مرکزی در زیر گنبد به وجود می آورد که در نتیجه این عمل، محراب به یک فضای کوچکتر با جایگاه نماز کوچکتر ، انتقال داده شد.
اگر مراسم مذهبی بیزانس راب ا مراسم غرب یا رم اشتباه بگیریم باعث ایجاد تعبیری نادرست می شود. محل این مراسم در بیزانس جایگاهی رفیع در انتهای منظره ای باریک از صحن و محراب کلیسا، بوده است.به هرحال این جایگاه بلند در خور اهمیت والای آیین تشریفات بیزانس نبود.
 
آخرین ویرایش:

mh.memar

عضو جدید
گوتیک
گوتیک نامی است که در دوره رنسانس برای دوره ازهنر و معماری اروپایی قرون وسطایی انتخاب شد .شاید علت انتخاب این نام را این گونه به توان توجیه کرد که در دوران گوتیک بر خلاف دوران پر افتخار اروپا یعنی روم حرکت می کرد و در این دوران بر خلاف روم که به معابد و مذهب کمتر اهمیت می داد به کلیساها و مذهب ارزش خواسی داده شده که حتی برخی از این دوره تحت عنوان عصر ایمان اروپا نام می برند30 . که پس از ثبات نسبی که رومانسک در اروپا به وجود آوردمشق ساده از آن دوره و هنر رومانسک را به پختگی خاصی رساند 31 . در واقع گوتیک آمیخته از هنر رومانسک با هلالهای تیزه دار اسلامی و ویژگیهایی از هنر نرمانها و گوتهای شمالی در ناحیه شمال شرقی پاریس،یعنی در ایل دو فراس،شامپانی و پیکاردی به وجود آمد32.
می توان برخی از ویژگیهای ساختمانی که در بناهای این دوره مشترک است را به صورت کلی چنین عنوان داشت33:
- چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی ،از منطقی نو پیروی می کند که همزمان به مختصات استاتیکی و شکل می نگرد . کاربری ها استاتیکی عناصر ساختمانی که فضای معماری را تحقق می بخشد به جنس مصالح ساختمانی و موضع اسقرار هر یک از گونه های عناصر ساختمانی می نگرند.
آنچه در تولید فضایی بلن و شکوهمند ،زیبا و پر جذبه نقشی تعیین کننده دارد وسیله ای حتی نمادین در مقوله معماری گوتیک به شمار تواند رفت ، تویزه است . تویزه همزمان ،سه کار اصلی را انجام می دهد : نخست انتقال نیروها رانشی در طول مسیری که از شکل تویزه داده میشود به نقاط مطمئن. دوم ممکن داشتن تقسیم بندی سطوح قوسی شکل پوشش های گنبدی به پاره هایی چند. و سوم آزاد گذاشتن دست معماران را در تعیین میزان و شکل خیزی که به پوشش قوسی و کنبدی داده شود .
- گرایش به قرینه سازی در فضای معماری ، دستیابی به ابزار های فنی – ساختمانی نو، پنچره های دارای شیشه های رنگین و مصور که به اندازه بزرگ و بلند ساخته می شوند و سوای بار زیبایی شناختی دارای نیازها و پیاوردهای استاتیکی و با اتکاء بر اینها و شرایط پذیری از اینها به شکل متداول دست یابند .
اما سوای بینشی که تقارن را عین زیبایی معنوی و کمال آفرینش می دانستند این مساله که در فضاهای داخلی از تقارن استفاده نشود را مجاز می دانستند . که همین بینش با عث به وجود آمدن ساختمانهای یا نقشه های گرد و تقارن شعاعی گردید . در واقع مبنای اصلی و اساسی تدوین فضایی دوران گوتیک ساده دیدن و ساده خواستن فضایی است که در تقارن به این مسئله بیشتر نایل آمدن .
- در بناهای دوره گوتیک ، عناصر ساختمانی ، دونقش عمده را پذیرا بودند :اول بر پا ساختن بنا و تضمین مقاومت پیکره کالبدی در برابر نیروهای داخلی و خارجی دوم تضمین پیوستگی و هماهنگی و انسجام در دو حد جزئی و کلی . در واقع هر بنایی ضمن متظاهر کردن پیوستگی های شکلی در تمامی حجمش ، استخوانبدی خود را در بیرون و داخل می نمایاند.
- بناهای گوتیک که بیشتر در کلیسا ها خلاصه می گردد وا خد های ساختمانی هستند بی هیچ پیوستگی حجمی به بناهای اطراف یا بافت شهری دوران خود که علی رغم زیبایی که دارند با بناهای مذهبی هم گسستگی حجمی و شکل دارند که در واقع صحنه ای را به وجود می آورند که همچون موجودی استثنایی در کالبد شهر دیده شوند . در واقع بناهای که کاربری مذهبی نداشتند در فضای معماری به گونه ای که دور از خشکی های دستوری می نمایاند عمل می کردند. فضای شهری پذیرای آرایشی آزاد بود و تنوع حاکی مهارتهای کمتر ، در واحدهای معماری – شهری را به وجود می آوردند. که این مسئله خود نیاز به بررسی خارج از قالب سبک گوتیک است که در این نوشتار نمی گنجد.
در کل آنچه را می توان از معماری این دوره از لحاظ ساختاری درک کرد .و این بناها به هر دورانی که تعلق داشته باشند. تنها یک ارزش و زیبایی واحد را نشان می دهند که از این مجموعه نه چیزی می توان کم کرد نه چیزی افزود .در این مجموعه ها ضمن اینکه تفکر و شخصیت انسانی نمود دارد ، روندی زنده در پیوند با رشد تاریخی این قاره را نشان نمی دهد34 . اما به راستی علت تبلور گوتیک چیست ؟ آیا معماری گوتیک در پاسخ گویی به اهداف و اندیشه های معماری شرق که در این دوران اثر قابل توجهی بر معماری اروپا داشته به پا خواسته ؟
معماری رومانیک(رومانسک)
با انقراض حکومت روم غربی توسط گوتها اروپا تجربه ای نو را در پیش گرفت که دیگر در آن خبری از یک پارچگی و قدرتی واحد خبری نبود و اروپا را گربه علت حمله اقوام بیگانه به این سرزمین را وارد جنگهای صلیبی کرد که رهاورد این اوضاع استقلال ملتها بود اما در عوض آن پا به دوران سیاه قرون وسطایی گذاشتن .
در قرون اولیه این دوران هویت و معماری اروپا کاملا از بین رفت و در پی استقلال ممالک و بدست آوردن هویت گم شده معماری در این دوران به وجود آمد که آن را در قرن نوزدهم رومانیک یا رومانسک نامیدن که تر کیبی از معماری قدیم اروپا ، روم ، بیزانس و مشرق زمین بود26.که مرکز عمده آن را ایتالیا می دانند.
در برابر ساختار رومانسک دو خصوصیت را نام می برندکه اول پیوستگی تمامی عناصر بنا است و بعد مسئله متریک فضایی است27 اما در تحلیل این دو خصوصیت می توان با نگاهی تازه به معماری این دوره ویژگیهای آن را به طریق زیر هم دسته بندی کرد28:
- چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی دگرگون شده و تجربه های پیشین در باره اتصال سطوح عمودی و طاقها و سقفها از روی ستونها و تزئینات دیوارها و موزائیک کاریها کاملا کنار گذاشته شد و مصالح اکثرا بدون اندود و تزئین به کار میرفتند در واقع معمری را بر دواصل استوار می کردند: اول مجلل بودن بنا از طریق اندازه و ارتفاع بلند و دوم نمایان داشتن شالوده بنا .
- قرینه سازی از اصول اصلی بود.چه در محور طولی و چه در محور شعاعی مورد استفاده قرار می گرفت.
- ساختمانهای این دوره در هر سرزمینی که خواستار حرکتی نو بودند ساخته می شد و شالوده فضایی خاصی را به مدل می گرفتن. که می توان گفت تممی فضای داخلی و خارجی آن را سنتزی از معماری روم است اما شکوهمندی و اثر روانشناختی خاصی که تصور می شد در بناهای مذهبی در اذهان بر جای می مان از طریق حجم زیبا یی است که بر زمین استقرار یافته است : سطخ افق و خط افق ،در بر گیرنده پیکره بنا می شود و بنا ، در طول خود یعنی در موازات سطح و خط افق ، تدوین می شود ، فهم می شود و در معرض شناخت قرار می گیرد .
در واقع تمدن وحشیانه و اولیه قرن هشتم تا دهم ، ردای گشاد بیزانس را گسست و خشونت مردانه جسم ساختمان را عریان ساخت . حال کلبدی سازمان یافته و واحد در راستای وحدت خود دست به کار شده است و حرکت می کند واگر قدم انسان در کلیسای دوران اولیه مسیحیت به طور یکنواخت با قافیه است و کلیسای بیزانس لغزنده است اما در این دوره با ایست آهنگین به نیازهای کاملا مهیج جواب می گوید.شاید در تمامی اروپا قدم های انسان، جوابگوی تاکید روانی بسیار، بغرنج تر از یک جهت هدایت ساده و یکنواخت است.
 

az.sa

عضو جدید
بخشهای مختلف کلیسای گوتیک

بخشهای مختلف کلیسای گوتیک

g1.jpg
در این عکس قسمت های مختلف یک کلیسای گوتیک نشان داده شده
 

آندرومدا@@@

عضو جدید
معماري گوتيك

معماري گوتيك

واژه ي گوتيك عموما به هنر و معماري اروپاي نيمه دوم قرن دوازدهم
تا اوايل شانزدهم اطلاق مي گردد.هنر گوتيك در نيمه دوم قرن دوازدهم و در
شمال فرانسه شكل گرفت و به مدت كمتر از يك قرن سراسر اروپاي غربي را
در نورديد .
.و در همه جا به نام لاتيني ”اوپوس مدرنوم“ اثر نوين يا “فرانسيگونوم“

اثر فرانسوي شناخته ميشد،اصطلاح گوتيك از نام طايفه اي قديمي درآلمان به نام گوتها ( Goths) گرفته شده است.شاید علت انتخاب این نام را این گونه بتوان توجیه کرد که در
دوران گوتیک بر خلاف دوران پر افتخار اروپا یعنی روم حرکت می کرد و در این دوران بر
خلاف روم که به معابد و مذهب کمتر اهمیت می داد به کلیساها و مذهب ارزش خاصی داده شده که حتی برخی از این دوره تحت عنوان عصر ایمان اروپا نام می برند . که پس از ثبات نسبی که رومانسک در اروپا به وجود آورد هنر رومانسک را به پختگی خاصی رساند . در واقع گوتیک آمیخته از هنر رومانسک با هلالهای نیزه دار اسلامی و ویژگیهایی از هنر نورمانها و گوتهای شمالی در ناحیه شمال شرقی پاریس،یعنی در ایل دو فراس،شامپانی و پیکاردی به وجود آمد.




معماری دوره ی گوتیک سبک مشخصی هست با بنا هایی که اکثرا از نظر فرم و نما شباهت زیادی به هم دارند.ساختمان های مشهور این دوره را کلیسا ها تشکیل میدهند.بناهای این دوره با پنجره های مشبک رنگی به تعداد زیاد و سقف های نوک تیز و همینطور ارتفاع زیاد ( که حالت عظمت بخشی به کلیسا را القا میکند به خاطر اعتقادات شدید دینی مردم این دوره) از دوره های دیگر متمایز مي كند.در کل معماری این دوره با همه تلاشی که برای الهیت بخشی به کلیسا و دادن حالت نورانی و دلباز به کلیسا دارد سبک سرد و خشنی است که تنوع زیادی نداشته و حالت مسرت بخشی را حداقل به انسان امروز نمیدهد شيوه گوتيك با هنر معماري شروع شد و پس از سال 1200ميلادي تدريجا پيكر تراشي گوتيك كه ابتدا صرفا در خدمت معماري بود به عنوان هنر مستقلي ظهور كرد،تا آنجا كه در سالهاي 1220تا1420ميلادي عاليترين آثار خود را به وجود آورد.نقاشي نيز در سالهاي 1300تا1350در ايتالياي مركزي به اوج رونق و آفرينندگي خود رسيد و از حدود سال 1400ميلادي به بعد نقاشي به عنوان هنر اصلي اين شيوه شناخته شد.در واقع در شيوه گوتيك شاهد تغيير تدريجي اهميت معماري به سوي نقاشي مي باشيم
تاق و تويزه:




مهم ترين ويژگي گوتيك تاق بندي با تويزه است.
عمده تفاوت اين شيوه اجراي سازه با سازه هاي

تاقي رمانسك وجود قوس هاي نماياني به نام تويزه است،كه جدا از شبكه يا سطح اصلي تاق ساخته مي شود.اين تاق چند مزيت بر تاق چهار بخش،كه در معماري روم و بيزانس به وفور از آن استفاده مي شد داشت:تاق و تويزه از تاق چهار بخش سبك تر بود و لذا فشار كمتري بر اجزاي پايين ساختمان كه بايد تاق را نگه مي داشتند وارد مي آورد.ديگر اين كه در پلان هاي پيچيده تر تاق و تويزه بهتر از تاق چهار بخش جواب مي دهد. براي مثال در غلام گردش و نماز خانه هاي محراب سن دني سلزندگان كليسا به راحتي توانستند در پلان هاي پنج ضلعي و ذوزنقه اي شكل از تاق و تويزه استفاده نمايند. از ديگر امتيازات اين شيوه اينست كه تويزه ها همچون نموداري نيرو هاي ساختاري بنا را نشان مي دهند و اين خود در زيبايي شناسي فضاي داخلي كليسا هاي گوتيك بي تاثير نيست
.
تاق تيزه دار:سابق بر اين تاق هاي تيزه دار مانند تاق و تويزه در ساختمانهاي رمانسك به كار مي رفت ولي در معماري گوتيك به صورت متحول تري از آن استفاده شد. مزيت ساختاري تاق هاي تيزه دار به تاق گرد در اين بود كه دست اندر كاران ساخت آسانتر مي توانستند دهانه هاي بزرگتر را با آن پوشش دهند از آنجا كه تاق تيزه دار خيز قوس بيشتري نسبت به تاق گرد دارد ميتواند به راحتي بار بيشتري نسبت به ساير تاق ها تحمل نمايد.يك امتياز ديگر تاق تيزه دار اينست كه چون ارتاع بيشتري پيدا مي كند هم واقعيت و هم توهم بلندي بنا را بيش از تاق هاي گرد به رخ ناظرين مي كش
پشت بند معلق:پشت بند معلق در معماري گوتيك پاسخي به مسئله مهار مهار نيروهاي جانبي تاق بود. پشت بند معلق قوس يا نيم قوسي است كه فشار وزن تاق را از بالاي ديوار به يك تكيه گاه خارجي يا به اصطلاح پشت بند منتقل مي كند.پشت بد هاي معلق را بر فراز بام راهروهاي جانبي شبستان مي ساختند گويي سقف بالاخانه ي كليساي رمانسك را برداشته و نيم قوس هاي زير آن را عيان ساخته باشند.حجم بيروني بنا استخواني تر به نظر مي رسيد و تكيه گاههاي دروني آن كاهش مي يافت. پشت بند معلق دو قوسي بود و دليل آن يكي مهار رانش نيروي اصلي تاق شبستان و ديگري مهار فشاري كه درست در بالاي تاق به وسيله برخورد باد به بام بنا توليد ميشد و به ديوارها منتقل مي گرديد.پشت بند معلق دو قوسي شامل يك قوس در بالا و يك نيم قوس در پايين آن ميشد.
پشت بند معلق مبناي تعيين شكل بيروني و دروني ساختمان قرار مي گرفت.هر جزء بيروني پاسخگوي نيازي است كه بر اثر فشار يكي از ديوار اجزاي دروني تشكيل شده آنچه ازديوار باقي مانده پوستي بين جزر ها كشيده شده و به نظر مي رسد كه نقشي جز تامين يك پرده عايق هوا براي فضاي داخلي نداشته باشد.
پنجره گل سرخي:يكي از ابداعات گوتيك گذر از نور مادي به نور معنوي بود به بياني ديگر كليساهاي گوتيك زدودن جسمانيت را از طريق نور پردازي عملي ساختند.گذر از نور مادي به معنوي با ابداع پنجره گل سرخي (خورشيدي)ميسر شد. اگر بخواهيم ريشه اين ابداع گوتيك را بيان نماييم ياد آوري مي كنيم كه روزنه هاي مشبك در پنجره هاي معماري بيزانسي و اسلامي ريشه شكل گيري پنجره گلسرخي در معماري گوتيك ميشود.اين پنجره ها به صورت مدور ميشدند و از عناصر مهم آنها ميتوان به شيشه هاي رنگي اشاره نمود در ميانه سده سيزدهم معماري گوتيك به اوج اعتلاي خود رسيد:كليساهاي جامع بنا شده در اين دوره همگي به بلندي و سبكي بي سابقه،باريكي جرز و نازكي ديوارها،كشيد گي برجها و مناره ها،تيزي سر برجها و مناره ها و تكرار و تاكيد عناصر قائم ساختماني مشهور است. سطح ديوار ها نيز سراسراز شيشه بند منقوش پوشيده شده بود و نور بيشتري به فضاي گسترده شبستان وارد ميشد.در نتيجه از نقاشي هاي ديواري كمتر استفاده ميشده و ايجاد نقش برجسته بر هلال هاي مكرر درگاههاي ورودي و تزئينات و گچ بري سطحي در اين شيوه افزايش يافت.و اين تحول گوتيك شعاع وار نام گرفت..
گوتيك شعله سان:گوتيك شعله سان به حركت رو به بالاي كليساي گوتيك با به كار گيري مجموعه اي از ستون ها ي باريك كه از پايه اي واحد به سوي سقف خيز بر مي داشتند و بدون آنكه سر ستوني داشته باشند چون پنجه اي گشوده يا شاخه هاي منشعب از ساقه اصلي به طاق قوسي مي رسيدند،تشديد يافت و تنوع بيشتري در تلفيق عناصر تزئيني و نيز سنگ تراشي و كنده كاري با خطوط مواج و شعله سان به كار رفت وبه اين سبب گوتيگ اين دوره گوتيك شعله سان نام گرفت
. گوتيك بين المللي:اين شيوه با ظرافتكاري وشكوه دلنشين خود بيشتر شامل هنرهاي تجسمي و تزئيني مي شد
معماري گوتيك در اساس ساختماني خود مبتني بر مبناي صليب شكل است كه داراي دو بازوي طولي و عرضي متقاطع،شبستاني مستطيل شكل پيوسته به دو دهليز يا راهروهاي جانبي با سقفي بلند(35تا45متر)پشتبند معلق و برجي در محل تقاطع دو بازوي صليب مي باشد.در شكل گيري معماري گوتيك دو شخصيت برجسته بسيار موثر بودند:يكي از آنها برناركلرويي و ديگري سوژ رئيس دير سن دني بودند. گوتيك شامل سه مرحله است
)گوتیک آغازین : معماری گوتیک در فرانسه آغاز گردید .البته با دوباره ساختن کلیسای ‏سن دنی پاریس ، این کلیسا یکی از بزرگترین و قدیمی ترین بناهای عصر گوتیک محسوب می‌‏گردد . با اینکه کلیسای سن دنی هم آثار رومانسک در آن مشهود است و هم گوتیک. 2) معماری گوتیک پیشرفته : معماری گوتیک در مرحله مترقی با پشت سر گذراندن تجربه ‏های بسیار به طور بسیار چشمگیری از معماری شیوه رومانسک و حتی گوتیک آغازین متمایز ‏گردید . در میانه سده سیزدهم معماری گوتیک به اوج اعتلای خود رسید ، در همین زمان ‏کلیساهای جامع : رنس ، آمین ، بووه ، بورژ بنا شدند که هم مشخص یه بلندی و سبکی کم ‏سابقه و باریکی جزرها و نازکی دیوارها ، کشیدگی برجها و منارها و تیزی سر مناره‌ها ، تکرار و ‏تاکید قائمهای ساختمانی بودند ، بدان میزان که حالت خیزی رو به آسمان ، یا فضایی محصور ‏آویخته بر پیکر کلیسا بخشید. ) معماری گوتیک پسین : دوره سوم یا آخر گوتیک را باید دوران اعتلا و همچنین پایان این ‏شکوه و عظمت و ظرافت دانست . در این زمان معمار گوتیک تلاش و سیعی در جهت ایجاد ‏قوسهای متقاطع داشت که فشار تاق را بدون واسطه سر ستونها مستقیما به پایه‌های بنا منتقل ‏کند . پنجره‌های وسیعتری جای پنجره‌های وسیع پیشین را گرفتند و شبکه‌های داخلی آن به ‏صورت شعله‌های آتش در می‌آمد و نوارهای متقاطع به شکل ابرو در آن تعبیه شدند . یکی از نمونه‌های بارز کلیساهای این دوره کلیسای سن مالکو در شهر روان پایتخت نرماندی ‏است
پیکر تراشی در معماری گوتیک :پیکرتراشی گوتیک به طور کامل از کلیساهای این دوره پدیدار ‏شد ، وبرروی درهای غربی که دروازه‌های ورود به اورشلیم بهشت آسا وسردرهای شاهی پنداشته ‏می شدند ، قرار گرفتند .پیکره‌های سردر غربی کلیسای « شارتر» که به صورت یکپارچه از کار ‏در آمده‌اند ، عظمت و قدرت مسیح را نمایان می‌کنند . تولد ، معرفی مسیح در معبد و مسیح ‏کودک در دامن مریم عذرا در سمت راست و معراجش به آسمان بر سردر سمت راست . نقطه اوج پیکرتراشی گوتیک را در بعضی از تندیسهای کلیسای « رایمز» (۱۲۹۹- ۱۲۲۵ م) می‌‏توان دید ، و از همه مشهورتر در این کلیسا مجموعه‌ای به نام ملاقات وجود دارد که در آن ‏صحنه حضرت مریم (س) دارای شخصیت کاملا متمایزی است ، آنهم به خاطر انحنایی که به ‏بدن داده شده و به صورت موزونی بدن را برگردانده و به سوی ملاقات کنندگان متمایل شده ‏است . شیشه منقوش در معماری گوتیک :‏ اوج معماری گوتیک در پیکرتراشی واستفاده از هنر پرشکوه و با جاذبه‌ای است که به شیشه ‏منقوش معروف شده‌است . این مصالح جدید تقریبا با سبک گوتیک مترادف اند . در هیچ دوره ‏دیگری شیشه را با یک چنین ظرافت و زیبایی و حتی مهارتی به کار نبرده‌اند .
کلیسای بزرگ میلان، نشانه اوج معماری گوتیک
تهيه كننده:نسرين اسماعيلي
.​
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
سبک گوتیک و ویژگی‌های آن در معماری، نقاشی و مجسمه‌سازی

سبک گوتیک و ویژگی‌های آن در معماری، نقاشی و مجسمه‌سازی

وب‌سایت ایوار - آرزو اعظمی: سبک گوتیک در نتیجه‌ی محدودیت‌های معماری قرون وسطی به وجود آمد و شکل کلیسا‌ها و قلعه‌ها و به نوعی تمام اروپا را تغییر داد. تا قبل از این دوره، معماری جنبه‌ی کاربردی داشت و بعد از آن به زیبایی توجه بیشتری شد.​
هنر گوتیک در دوران قرون وسطی و در اروپای غربی و مرکزی رواج پیدا کرد و از قرن ۱۲ تا اواخر قرن ۱۶ میلادی ادامه داشت. این سبک بعد از معماری رمانسک روی کار آمد که در آن برای ساخت کلیسا‌ها از دیوار‌های ضخیم، طاق‌های گرد و برج‌های بزرگ استفاده می‌کردند.
اما در سبک گوتیک بیشتر بر روی ارتفاع و نورپردازی تمرکز می‌شود و با اینکه کلیسا‌های این سبک را از سنگ‌های سنگین‌وزن می‌سازند، برج‌های بلند و معماری آن‌ها این‌طور به نظر می‌رسد که گویی جاذبه‌ی زمین را به سخره گرفته‌اند.​
نام گوتیک را نویسندگان ایتالیایی دوران رنسانس برای این سبک اختراع کردند. این سبک جدیدِ معماری قرون وسطی، از نظر آن‌ها تقارن هندسی نداشت و در نگاهشان زشت و غیر کلاسیک جلوه می‌کرد. آن‌ها حتی این سبک را به قبایل وحشی گوت‌ها نسبت می‌دادند که امپراطوری روم و فرهنگ کلاسیک آن را در قرن پنجم نابود کردند.​
نام گوتیک تا مدت‌ها لحن و مفهوم تحقیرآمیزی را تداعی می‌کرد؛ تا اینکه ارزیابی مجددی از آن در قرن ۱۹ میلادی صورت گرفت که این‌بار مثبت بود. محققان عصر مدرن، این موضوع را به خوبی می‌دانند که سبک گوتیک هیچ ارتباطی با قبیله‌ی گوت‌ها ندارد و در واقع زیبایی و روشنایی را به معماری وارد کرد؛ اما واژه‌ی گوتیک همچنان به عنوان کلمه‌ای استاندارد در مطالعه‌ی تاریخ هنر باقی مانده است.​

ویژگی‌های سبک گوتیک
طاق نوک‌تیز، پشت‌بند معلق (شمشیری) و قوس جناغی (دنده‌دار) از ویژگی‌های رایج سبک گوتیک به شمار می‌روند و معماران به کمک آن‌ها می‌توانستند ساختمان‌های بلندتر و محکم‌تری را بنا کنند.​
طاق نوک تیز
اختراع طاق‌های نوک‌تیز (Pointed arch) بود که باعث شد سایر خلاقیت‌های سبک گوتیک امکان‌پذیر باشد. طاق رومی یا همان نیم‌دایره‌ای سبک رمانسک، محدودیت‌هایی در رابطه با استرس‌لاین (Stress line) داشت. استرس لاین، همان جهت و مسیری است که طاق، فشار وارده بر خود از سمت بالا را پخش می‌کند.​
استرس‌لاین طاق‌های رومی معمولاً افقی است و فشار وارده از بالای این طاق‌ها به اطراف آن‌ها وارد می‌شود. به همین دلیل است که برای ساخت کلیسا‌های رمانسک می‌بایست از دیوار‌های ضخیم و پنجره‌های کوچک استفاده می‌کردند تا توان تحمل وزن سقف را داشته باشند.​
در مقابل، استرس لاین طاق‌های نوک‌تیز عمدتاً عمودی است و بیشتر فشار وارده بر طاق از بالا، به سمت پایین و ستون‌های حامل هدایت می‌شود. این تغییر فشار به این معنی بود که دیگر به ساخت دیوار‌های بزرگ و ضخیم احتیاجی نداشتند.​


پشتبند معلق
پشت‌بند‌های معلق یا همان شمع‌های شمشیری (Flying buttress)، وزن دیوار‌های بلند را پخش کرده و با انتقال مستقیم فشار به سمت زمین و پایه‌های بنا، در تحمل وزن کلی ساختمان نقش مهمی بازی می‌کردند.​
البته این پشت‌بند‌ها صرفاً جنبه‌ی کاربردی نداشته و در زیباتر کردن ظاهر بنا نیز تأثیرگذار بودند و به گونه‌ای در اطراف ساختمان قرار می‌گرفتند که حس حرکت و پرواز را در بیننده تداعی می‌کرد. طراحی آن‌ها معمولاً با حکاکی‌ها و جزئیات بسیاری انجام می‌شد و این موضوع، شکوه ساختمان را افزایش می‌داد.​

پشتبند معلق کلیسای یورک مینستر


قوس جناغی
در نمونه‌های اولیه‌ی کلیسا‌های با سقف قوس‌دار، از طاق رومی یا همان نیم‌دایره‌ای استفاده می‌کردند و نتیجه، طاق‌های گهواره‌ایِ بسیار سنگینی می‌شد و استرس لاین به دیوار‌های کلیسا و به سمت بیرون فشار وارد می‌کرد.​
قوس جناغی (Rib vault) در حل این مشکل مؤثر واقع شد و با انتقال وزن سقف به ستون‌ها، به ساخت دیوار‌های باریک‌تر و بلندتر کمک می‌کرد. در ادامه راجع به این ویژگی‌ها بیشتر توضیح خواهیم داد.

قوس جناغی صومعه جرونیمو


سبک گوتیک در معماری
معماری، مهم‌ترین و اصلی‌ترین نوع هنر در دوران گوتیک به حساب می‌آمد. ویژگی‌های اصلی معماری گوتیک که در بالا به آن‌ها اشاره شد، حاصل تلاش‌های سنگ‌تراش‌هایی بود که به دنبال ستونی می‌گشتند که بتواند وزن سنگین طاق‌های سنگی سقف را در ساختمان‌های عریض تاب بیاورد.​
این فشار باعث می‌شد تا طاق‌های آهنگ (طاق‌های گهواره) فرو بریزند؛ بنابراین دیوار‌های حائل عمودی ساختمان را باید آنقدر ضخیم و سنگین می‌ساختند تا به سمت بیرون خم نشوند. سنگ‌تراش‌های قرون وسطی توانستند این مشکل را به کمک خلاقیت خود در سال ۱۱۲۰ میلادی حل کنند.​
آن‌ها قوس جناغی (دنده‌دار) را اختراع کردند که قوس‌زنی و دنده‌های متقاطع در آن، وزن سقف را آسان‌تر تحمل می‌کرد. در نتیجه، وزن طاق نیز سبک‌تر شده و از خمیدگی آن به سمت جلو ممانعت می‌شد.​
در واقع وزن طاق سقف صرفاً بر روی نقاط گسسته و جدا از هم (جناغ‌ها یا همان تیغه‌های طاق) پخش می‌شد؛ بنابراین به جای ساخت دیوار‌های ضخیم و طویل، چندین ستون عمودی مجزا کافی بود تا پشتوانه‌ای برای این تیغه‌ها باشد.​
ترکیب تیغه‌ها و ستون‌ها، نقش دیوار‌های عمودی ضخیم در تحمل وزن بنا را کم کرد و این فرصت را به وجود آورد تا بتوانند دیوار‌های باریک‌تری بسازند و حتی پنجره‌های بزرگی را نیز در میان این دیوار‌ها قرار دهند. رانش بیرونی طاق‌های جناغی سقف به کمک پشت‌بند‌های معلق کنترل می‌شد.​
این پشت‌بند معمولاً در بالا و بر روی سطح بیرونی شبستان تکیه دارد و در نتیجه، فشار طاق به سمت بیرون را خنثی می‌کند. این ویژگی‌های معماری گوتیک باعث شد تا بتوانند ساختمان‌هایی بسیار بزرگ‌تر و بلندتر با دیوار‌های باریک‌تری را نسبت به دوران رمانسک بسازند. نتیجه‌ی کار، ساختمانی می‌شد که گویی به شکل عمودی در حال اوج گرفتن به سمت آسمان است.​

کلیسای وست مینستر

دوره‌های معماری گوتیک
می‌توان ۳ مرحله برای سیر تکاملی سبک گوتیک در نظر گرفت که با نام گوتیک آغازین، پیشرفته و پسین شناخته می‌شوند.​
گوتیک آغازین
اولین مرحله‌ی هنر گوتیک یعنی گوتیک آغازین (Early Gothic) از سال ۱۱۲۰ شروع شد و تا ۱۲۰۰ میلادی ادامه داشت. تمامی ویژگی‌های این سبک که بالاتر راجع به آن‌ها خواندید، در قالب سبکی منسجم با یکدیگر ترکیب شده و اولین بار در ناحیه ایل-دو-فرانس (Île-de-France) از آن استفاده کردند؛ زیرا جمعیت شهری این منطقه، از ثروت کافی برای ساخت کلیسا‌های بزرگ گوتیک برخوردار بود.​
کلیسای سنت دنیس یا همان سن-دنی در پاریس، اولین کلیسای گوتیک به شمار می‌رود که هنوز هم ساختمان آن سرپا باقی مانده است و قدمت آن به سال ۱۱۴۰ برمی‌گردد. خیلی زود، از ساختار‌های مشابه این بنا برای ساخت کلیسای نوتردام و کلیسای جامع لائون (Laon Cathedral) نیز کمک گرفتند.​
بعدها، ۴ سطح افقی مجزا برای طراحی درونی کلیسا‌ها در نظر گرفته شد و ستون‌ها و طاق‌هایی که برای نگه داشتن این طبقات استفاده می‌کردند، شکل‌های هندسی تکراری و قدرتمندی را در نمای داخلی ساختمان‌ها به وجود می‌آورد.​

نمای داخلی کلیسای جامع لائون

آذین توری و پنجره‌های رنگارنگ نیز کم‌کم در این دوره رواج پیدا کردند. کلیسا‌های گوتیک فرانسوی آغازین، از سمت شرق به برآمدگی‌های دیوار منتهی می‌شدند؛ اما سمت غربی ساختمان معمولاً چشمگیرتر بود و نمای عریض آن با پنجره‌های متعدد، طاق‌های نوک‌تیز و درب‌های بزرگ و باشکوه تزئین می‌شد و ۲ برج بزرگ را در برمی‌گرفت.​
برای نواحی جانبی نمای بیرونی کلیسا هم از چندین ردیف ستون و پشت‌بند معلق استفاده می‌شد که گاهی پیچیده و گیج‌کننده به نظر می‌رسید. این شکل اولیه‌ی معماری گوتیک در نهایت به کشور‌های دیگری همچون آلمان، ایتالیا، انگلستان، اسپانیا و پرتغال راه پیدا کرد.​
مرحله‌ی آغازین گوتیک در انگلیس، ویژگی‌های منحصر به‌فرد خودش را داشت و کلیسای جامع سالزبری (Salisbury Cathedral)، یکی از اولین نمونه‌های این سبک به حساب می‌آید و به جز برج و منار آن که در دوره‌های بعدی گوتیک ساخته شده، آن را کاملاً به گوتیک انگلیسی آغازین ساخته‌اند.​
همچنین اولین نمونه‌ی کامل این سبک را می‌توان در شبستان و محل سرایندگان کلیسای جامع لینکلن (Lincoln Cathedral) مشاهده کرد. کلیسا‌های گوتیک انگلیسی، دیوار‌های سنگین‌تر و ضخیم‌تری نسبت به نمونه‌های گوتیک فرانسوی داشتند و در واقع با اندازه‌ی دیوار‌های عریض رمانسک چندان فرقی نمی‌کردند. برجسته‌کاری‌های تکراری در حاشیه‌ی طاق‌ها و پنجره‌های بلند نوک‌تیز و توجه کمتر به ارتفاع، از دیگر ویژگی‌های بارز سبک گوتیک انگلیسی ابتدایی بود.​

کلیسای جامع سالزبری، یکی از اولین نمونه‌های انگلیسی گوتیک آغازین


گوتیک پیشرفته
معماری گوتیک در دومین مرحله‌ی خود یعنی گوتیک پیشرفته (High Gothic)، به ۲ زیرمجموعه‌ی سبک ریونانت (Rayonnant) و گوتیک تزئین‌یافته یا همان مزین (Decorated Gothic) تقسیم شد و استفاده از دکور هندسی پرجزئیات در آن افزایش پیدا کرد.​
در دوره‌ی سبک ریونانت در گوتیک فرانسوی، تغییرات مهمی در معماری گوتیک رخ داد. تا قبل از سال ۱۲۵۰ میلادی، معماران این سبک بر روی پراکندگی متوازن و یکسان قطعات سنگ و مشکلات فنی مرتبط با ارتفاع بلند ساختمان (به خصوص در فرانسه) متمرکز بودند.​
بعد از این تاریخ، آن‌ها تمرکز خود را بیشتر بر روی جلوه‌های بصری و دکوراسیون گذاشتند که شامل برجستگی‌های کوچک روی پشت‌بند، گچ‌بری‌ها و به خصوص آذین پنجره‌ها می‌شد.​
شاخص‌ترین و بهترین دستاورد سبک ریونانت، پنجره‌ی گل رز است که از این پنجره‌ی مدور معمولاً برای زیباتر کردن نمای غربی کلیسا‌ها استفاده می‌کردند. به کار گرفتن پنجره‌های بزرگ‌تر و باریک شدن ستون‌های عمودی از دیگر ویژگی‌های این سبک هستند.​
همچنین در سبک ریونانت ترجیح می‌دادند از رنگ‌های ملایم‌تر برای پنجره‌های رنگی کمک بگیرند تا هم نور بیشتری به داخل بتابد و هم نقش و نگار‌های آن بیشتر به چشم بیاید. از میان نمونه‌های قابل توجه سبک ریونانت می‌توان کلیسای شارتر (Chartres Cathedral)، شبستان کلیسای آمیان، رنس و بووه (Beauvais) را نام برد.​

پنجره گل رز کلیسای شارتر

سبک گوتیک تزیین یافته در گوتیک انگلیسی رواج داشت و معمولاً در آن از آذین سنگی پرجزئیات برای پنجره‌ها استفاده می‌کردند. همچنین پنجره‌های عریض و بلند را در این دوره با پنجره‌های باریک و بلند نوک‌تیز پیشین جایگزین کردند.​
این پنجره‌ها از طریق آذین به ۲ تا ۸ بخش اصلی تقسیم شده و هر بخش به صورت جداگانه به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شد.​
ابتدا جای این آذین‌ها و میله‌ها را بر اساس گل‌های سه و چهار گلبرگی، طاق‌ها و شکل دایره‌ای پنجره تعیین می‌کردند که الگویی مشبک را تشکیل می‌داد؛ اما بعد‌ها بر روی منحنی شبیه به حرف S تمرکز می‌شد که شکلی شبیه به شعله‌ی آتش را تداعی می‌کرد. بخش‌هایی از خانقاه کلیسای وست مینستر و شبستان و نمای غربی یورک مینستر (York Minster) در انگلیس به این سبک ساخته شده‌اند.​

نمای غربی یورک مینستر


گوتیک پسین
سبک ریونانت در فرانسه در سال ۱۲۸۰ میلادی تکامل پیدا کرد و وارد سبک دیگری به نام گوتیک شعله‌سان (Flamboyant Gothic style) شد. این سبک حتی از مرحله‌ی قبل نیز پرآذین‌تر بود و تا سال ۱۵۰۰ دوام پیدا کرد. در انگلستان نیز سبک تکامل‌یافته‌ای به نام گوتیک عمودی یا همان قائم (Perpendicular style) رواج داشت و از سال ۱۳۷۵ تا ۱۵۰۰ میلادی ادامه یافت.​
در سبک گوتیک شعله‌سان، فضای اختصاص داده شده به دیوار به استفاده از آن برای تحمل وزن تنه‌ی ستون محدود شد تا جای بیشتری برای پنجره و آذین آن وجود داشته باشد. در این سبک از برجستگی‌های کوچک روی پشت‌بند و جزئیات دیگری همچون تیغه‌های فرعی در طاق‌ها به وفور استفاده می‌کردند که الگویی ستاره‌ای شکل را تشکیل می‌داد و پیچیدگی جلوه‌ی آن را بیشتر می‌کرد.​
در دوران گوتیک پسین (Late Gothic)، توجه بیشتری به ساختمان‌های سکولار و غیر مذهبی می‌شد؛ در نتیجه خصوصیات سبک گوتیک شعله‌سان را می‌توان در بسیاری از ساختمان‌های شهرداری و حتی خانه‌های مسکونی نیز مشاهده کرد. در واقع تعداد کلیسا‌های محدودی در این دوران بودند که کاملاً به سبک گوتیک شعله‌سان ساخته شده باشند.​
کلیسای روآن (Rouen Cathedral) در فرانسه و به خصوص برج باتر (Butter Tower) به معنی «برج کَره‌ای» آن و برج شمالی کلیسای شارتر از جمله نمونه‌های این سبک به شمار می‌روند. گوتیک شعله‌سان که بیش از اندازه تزئینی و پیچیده بود، راه را برای شکل گرفتن الگو‌های رنسانس فرانسه در قرن ۱۶ باز کرد که سعی در احیای شیوه‌های کلاسیک داشت.​

برج باتر در سمت راست کلیسای روآن، نمونه‌ای از گوتیک شعله سان

مشخصه‌ی بارز سبک گوتیک عمودی در انگلیس، فراوانی خط‌های عمودی در آذین پنجره‌ها و بزرگ‌تر شدن پنجره‌ها بود. همچنین به جای ساختن سطوح متعدد در داخل کلیسا، از یک فضای واحد عمودی استفاده می‌کردند.​
طاق‌های نوک‌تیز مرسوم در معماری گوتیک هم جای خود را به طاق‌های بادبزنی دادند که تیغه‌های طاق در آن، انحنای یکسانی داشته و در فاصله‌ای یکسان از یکدیگر قرار گرفته‌اند و شبیه به بادبزن به نظر می‌رسند.​
از بهترین نمونه‌های گوتیک عمودی می‌توان به کلیسای جامع گلاستر (Gloucester Cathedral) و کلیسای کالج کینگ (King's College Chapel) در دانشگاه کمبریج اشاره کرد.​

طاق‌های بادبزنی کلیسای جامع گلاستر


سبک گوتیک در مجسمه سازی
مجسمه‌های سبک گوتیک ارتباط تنگاتنگی با معماری این سبک داشت؛ زیرا از آن‌ها برای دکور نمای بیرونی کلیسا‌ها و سایر بنا‌های مذهبی استفاده می‌کردند. پیکرتراشی‌های اولیه‌ی گوتیک، تندیس‌هایی سنگی از قدیسان بودند و از آن‌ها برای زیباسازی سردر کلیسا‌های فرانسه و سایر کشور‌ها کمک می‌گرفتند.​
مجسمه‌های این سبک همچنان شکوه و منزلت سبک‌های قبل از خود را حفظ کردند، اما طی قرن ۱۲ و ۱۳ میلادی، حالتی طبیعی‌تر به خود گرفته و هر کدام صورت، جامه و ژست طبیعی مخصوص به خود را داشتند. پیکرتراشی‌های دکور کلیسای رنس، نمونه‌ی خوبی از این سبک به حساب می‌آید.​
علاوه بر آن، در این دوره توجه بیشتری به شکل‌های طبیعی مانند گیاهان شد. این موضوع را می‌توان در طراحی‌های دقیق و واقع‌گرایانه‌ی برگ درختانی مشاهده کرد که بر روی سرستون‌های کلیسا‌ها حکاکی شده‌اند.​
مجسمه‌های یادبود، رواج بیشتری در دوره‌ی گوتیک پیشرفته و پسین پیدا کردند و معمولاً هر کدام در طاقچه‌ی مخصوص به خودشان قرار می‌گرفتند.​
تندیس‌های گوتیک در قرن ۱۴ میلادی، آراسته‌تر شدند و این وقار و زیبایی آن‌ها که تا حدودی مصنوعی به نظر می‌رسید، در سراسر اروپا و در نقاشی، مجسمه‌سازی و مصورسازی کتاب‌های خطی (تذهیب) رایج شد و به نام سبک گوتیک بین‌المللی (International Gothic) شهرت پیدا کرد.​
در همین دوره، گرایش متضاد این سبک یعنی رئالیسم نیز رواج داشت و در تندیس‌های مقبره‌های فرانسوی و آثار قدرتمند کلاوس اسلاتر (Claus Sluter) از آن استفاده می‌شد. پیکرتراشی گوتیک در ایتالیا طی قرن ۱۴ و ۱۵ میلادی به سمت سبک رنسانس تکامل پیدا کرد که از لحاظ تکنیکی پیشرفته‌تر بود؛ اما در اروپای شمالی کمی بیشتر دوام آورد.​

سبک گوتیک در مجسمه سازی


سبک گوتیک در نقاشی
نقاشی سبک گوتیک نیز همان روند تکامل مجسمه‌سازی را پشت‌سر گذاشت و نقاشی‌های ساده و رسمی، جای خود را به نقاشی‌های طبیعی‌تر دادند. اندازه‌ی تابلو‌های نقاشی در قرن ۱۴ میلادی بزرگ‌تر شد و این موضوع همزمان با دوره‌ای بود که از آن‌ها برای دکور قاب تزئینی پشت محراب استفاده می‌کردند.​
این نقاشی‌ها معمولاً صحنه‌هایی از انجیل عهد جدید و به خصوص مصائب مسیح و مریم مقدس را به تصویر می‌کشیدند. به ظریف‌کاری، دقت بالا، خطوط منحنی و آراستگی دکور این تابلو‌ها توجه بسیاری می‌شد و معمولاً به عنوان رنگ پس زمینه، رنگ طلایی را به قاب آن اضافه می‌کردند.​
همچنین نقاش‌ها به دنبال راهی برای ژرفانمایی در آثارشان بودند و این تلاش آن‌ها در نهایت به تسلط بر روی این موضوع در دوره‌ی رنسانس ایتالیا منجر شد.​
در دوره گوتیک پسین در قرن ۱۴ و ۱۵ میلادی، موضوعات غیرمذهبی همچون صحنه‌های شکار و به تصویر کشیدن رویداد‌های تاریخی رواج پیدا کردند. مصورسازی نسخه‌های خطی که در دوره‌ی گوتیک رایج بود، در قرن ۱۴ در فرانسه به اوج خود رسید و هم از موضوعات مذهبی و هم غیرمذهبی در آن‌ها استفاده می‌شد.​
شاید بتوان تصویرسازی تقویم کتاب مصور «ساعات خوش دوک دوبری» (Très Riches Heures du duc de Berry) اثر برادران لمبورگ (Limbourg brothers) را معروف‌ترین تذهیب و فصیح‌ترین نمونه‌ی گوتیک بین‌المللی به حساب آورد. مصورسازی نسخه‌های خطی در نیمه‌ی دوم قرن ۱۵ میلادی از دور خارج شدند و جای خود را به تصاویر چاپی دادند.​
تابلو‌ها و نقاشی‌های دیواری نیز به مرور زمان طی قرن ۱۴ و ۱۵ به سمت سبک رنسانس در ایتالیا تکامل پیدا کردند؛ اما بسیاری از ویژگی‌های سبک گوتیک تا اوایل قرن ۱۶ نیز در آلمان، فلاندر و سایر نقاط اروپای شمالی همچنان باقی ماند.​

سبک گوتیک در نقاشی


نمونه‌هایی معروف از کلیسا‌های سبک گوتیک
در کشور‌های اروپایی، ساختمان‌های بی‌شماری را پیدا خواهید کرد که بین قرن ۱۲ تا ۱۶ میلادی و به سبک گوتیک ساخته شده‌اند. در ادامه با ۹ مورد از بهترین آن‌ها آشنا خواهید شد.​
کلیسای سنت دنیس، فرانسه
کلیسای سنت دنیس، اولین کلیسای ساخته شده به سبک گوتیک محسوب می‌شود و مقبره‌ی تمامی پادشاهان فرانسه (به جز ۳ مورد از آن‌ها) در این کلیسا قرار دارد. ابوت سوژه (Abbot Suger) که از ظاهر تیره و زمخت سبک رمانسک دوره‌ی خود ناراضی بود، دستور بازسازی کلیسای سن-دنی را در سال ۱۱۳۷ صادر کرد.​
او در نظر داشت که کلیسای جدیدش از هارمونی و تناسب هندسی برخوردار بوده و نور فراوانی داشته باشد و رو به بهشت بالا برود. پس از چندین قرن زندگی در پس سایه‌ی رومی‌ها و تلاش برای کپی کردن از آثار شگفت‌انگیز امپراطوری روم، اروپای غربی سرانجام به سبکی جدید رسیده بود که به نوبه‌ی خود سبک حیرت‌انگیزی به شمار می‌رفت.​

کلیسای سنت دنیس


کلیسای شارتر، فرانسه
کلیسای شارتر در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده و از قرن ۱۳ میلادی تا به امروز، تغییر چندانی نداشته است. از این کلیسا به خوبی محافظت کرده‌اند و می‌توان گفت که تقریباً تمامی پنجره‌های رنگی آن هنوز هم صحیح و سالم باقی مانده است.​
سردابه و دروازه‌ی غربی این بنا، قدیمی‌ترین بخش‌های آن به حساب می‌آیند و از کلیسای رمانسکی باقی مانده‌اند که بیشتر قسمت‌های آن در آتش‌سوزی سال ۱۱۹۴ ویران شد و در نتیجه، کلیسایی که امروزه می‌بینید را بر روی خرابه‌های آن تأسیس کردند.​

کلیسای شارتر


سانتا ماریا دل فیوره، ایتالیا
سانتا ماریا دل فیوره در ایتالیا که با نام رایج‌تر دومو (Duomo) شناخته می‌شود، در شهر فلورانس قرار دارد. ساخت این بنا در سال ۱۲۹۶ میلادی و به سبک گوتیک آغاز شد، اما در سال ۱۴۳۶ به پایان رسید.​
شهرت این کلیسا بیشتر به گنبد شگفت‌انگیز رنسانس آن برمی‌گردد که فیلیپو برونلسکی (Filippo Brunelleschi) طراحی آن را بر عهده داشته است. همچنین نمای رنگارنگی که امروزه از این بنا می‌بینید را به سبک نئوگوتیک و در سال ۱۸۸۷ انجام داده‌اند.​

کلیسای سانتا ماریا دل فیوره


وست مینستر ابی، انگلیس
«هنری سوم» دستور ساخت وست مینستر ابی را در سال ۱۲۴۵ میلادی صادر کرد و این کلیسا را برای محل دفن خود برگزید. امروزه این کلیسای گوتیک در لندن، محل تاج‌گذاری پادشاهان انگلیس و برگزاری مراسم عروسی خاندان سلطنتی به شمار می‌رود. مراسم ازدواج شاهزاده ویلیام و کیت میدلتون نیز در همین مکان برگزار شده بود.​

کلیسای وست مینستر ابی


کلیسای جامع آمیان، فرانسه
کلیسای جامع آمیان (Amiens Cathedral)، در قرن ۱۳ میلادی ساخته شده و یکی از شاهکار‌های معماری گوتیک به شمار می‌رود. ارتفاع داخلی این بنا حدوداً به ۴۲ متر می‌رسد و بلندترین کلیسای گوتیک در فرانسه به حساب می‌آید.​

کلیسای جامع آمیان


کلیسای جامع رنس، فرانسه
کلیسای جامع رنس (Notre-Dame de Reims) در فرانسه، در قرن ۱۳ میلادی ساخته و جایگزین کلیسایی قدیمی‌تر شده که قدمت آن به سال ۴۰۰ برمی‌گشت. مراسم تاج‌گذاری پادشاهان فرانسه در این کاخ برگزار می‌شد.​

کلیسای جامع رنس


کلیسای جامع کنتربری، انگلیس
ممکن است نام کلیسای جامع کنتربری (Canterbury Cathedral) از طریق مجموعه داستان‌های «جفری چاوسر» به نام «حکایت‌های کنتربری» به گوشتان خورده باشد. این بنا همان مکانی است که اسقف اعظم کلیسای کانتربری، یعنی «توماس بکِت» در آن به قتل رسید. بخش‌های معدودی از این کلیسا از سبک رمانسکِ قبل از بازسازی آن باقی مانده‌اند که در مقابل معماری گوتیک باشکوه این بنا چندان به چشم نمی‌آیند.​

کلیسای جامع کنتربری


کلیسای جامع میلان، ایتالیا
کلیسای جامع میلان، بزرگ‌ترین کلیسای ایتالیا به شمار می‌رود و تقریباً ۶۰۰ سال طول کشید تا ساخت آن به پایان برسد! برخلاف بیشتر کلیسا‌های گوتیک که از ۲ برج در جلوی ساختمان استفاده می‌شود، ظاهر کلیسای جامع میلان از نیمرخ متفاوت است و برجستگی‌های کوچک بسیاری را بر روی پشت‌بند خود در برمی‌گیرد.​

کلیسای جامع میلان


کلیسای نوتردام، فرانسه
لیست بهترین کلیسا‌های سبک گوتیگ قطعاً بدون ذکر کلیسای نوتردام در پاریس تکمیل نخواهد بود. این مکان، یکی از اولین کلیسا‌هایی به حساب می‌آمد که از پشت‌بند معلق کمک گرفت تا وزن بسیار سنگین ساختمان را متحمل شود.​

کلیسای نوتردام

منبع: exploring-castles ،study ،architecturaldigest ،britannica


برترین ها
 

Similar threads

بالا