[سبک معماری غرب]: معماری یونان

daneshju

عضو جدید
معماری يونان


وضعيت طبيعی و جغرافيايی يونان: سرزمينی که تمدن و فرهنگ يونان باستان در آن شکل گرفت, از يونان و جزاير تشکيل شده بود، که عبارت بودند از: يونان شمالی، مرکزی و جنوبی (پلوپرنز) و همچنين جزايری که در سواحل شمالی (تراس) و شرقی (آسيای صغير) دريای اژه قرار دارند. به عبارت ديگر می توان چنين گفت که: شبه جزيره بالکان در جنوب اروپا قرار دارد که قسمت بزرگی از آن در دريای مديترانه پيش رفته و در همين قسمت کشور يونان قرار گرفته است, بخش اعظم اين شبه جزيره را کوههای سخره ای و پر شيب فرا گرفته که تنها در ميان جلگه هايی که وسط اين کوههاقرا دارند, اراضی حاصلخيزی جهت کشاورزی وجود دارد.


موقعيت جغرافيايی و طبيعی, در شکل دادن به اوضاع سياسی اقتصادی و فرهنگی يونان نقش بسيار مهمی داشته است. زيرا همين وضعيت طبيعی موجب شده که در بخشهای مختلف يونان, دولت شهر های کوچک مستقل تشکيل گردند که شرايط خاص طبيعی, يعنی از يک سو به دريا و از سوی ديگر کوهستانهای صعب العبور مانع از آن بودند, که تا اين دولت شهر ها مورد تهاجم قرار گيرند.
پيشينه تاريخی يونان: بطوريکه قبلاً اشاره شد. سرزمين اصلی يونان پيش از حمله اقوام شمالی (دورين ها) دارای تمدنی پيشرفته بودنددر بخش شمالی شبه جزيره يونان اقوامی از شاخه های آريا- اروپايی زندگی می کردند که طی سده ها از استب های جنوب روسيه به اين قسمت ها مهاجرت کرده بودند. اين قبايل که «دورين» ناميده می شدند, از نظر فرهنگی در سطحی پايين تر از ميسنی ها يا ساکنان اصلی يونان بودند. در اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد اين قبيله ها از شمال به سوی جنوب سرازير شدند و سرانجام «پلوپونزه»,دژهای مستحکم «مسين» را ويران نمودند. و بدين ترتيب تمدن مسين پايان يافت.
ساکنان يونان در همه جای شبه جزيره يا به اطاعت «دورين ها» در آمدند و يا به جزاژر اژه و سواحل غربی آسيای صغير کوچ نمودند. پس از اين اتفاق در يونان جند قرن رکود هنری حکمفرما بود و حتی خط اوليه يونانی ها نيز به فراموشی سپرده شد. سپس در اواخر «دوره هرمز», يونانی ها با نوع نگارشی جديد که از «فينقی ها» کسب کردند, آشنا شدند. يونانيها حروف صدادار را به اين حروف افزوده و الفبای خود را که مرکب از 24 حرف بود پديد آوردند.
تداوم تمدن يونان در واقع با تولد «دولت شهرها» يا «پليس» ها آغاز گرديد. شرايط خاص جغرافيايی يونان, هر طايفه از اقوام «دوری» را به گونه مستقلی تقسيم نمود, در سواحل اين کشورکه موانع طبيعی بزرگترين عامل استقلال دولت شهر ها بودند, رفته رفته تمدن باستانی يونان شکل گرفت. ارتباطات که صرفاً از طريق دريا امکان پذير بود, اين دولت شهرها را با فرهنگ و تمدن ديگر جزاير و کشورهای حاشيه مديترانه آشنا نمود, و از اين طريق زمينه های اقتصادی تجاری, ايجاد گرديد. در برخورد با اين تمدنها و رونق اقتصادی, زمينه های رشد هنر طبيعت گرايی يونان روح و قوت گرفت.
بطور کلی تمدن يونان در سه عنصر ثابت خلاصه می شود که عبارتند از: انسان, طبيعت, عقل. شناخت تمدن يونان, شناخت بخشی از تمدن جديد غرب است و شناخت اين تمدن بدون آشنايی با تمدن شرق مديترانه امکان پذير نيست. زيرا بطوريکه اشاره گرديد, اين تمدن سهم بزرگی در ايجاد تمدن و هنر يونانی داشته است.
کشف تئوری انسانی, يا انسانی که تفکر در هر موضوعی او را به شناخت و معرفت می رساند, موجب گرديد که يونانی از تفکرات جادويی و افسانه ای گذر نموده و به تفکر عقلانی گام نهد, و در اين زمان بود که فلسفه و تاريخ نويسی و علم جانشين تفکرات قديمی گرديد. شناخت فرد به دنبال آن ارزش دادن به مقام او, آزاديهای فردی را پديد آورد. دمکراسی که پايه جمهوری يونان در پنج قرن شناخته شده بود, تنها فرم حکومتی بوده, که در طول تاريخ تا انقلاب کبير فرانسه به عنوان دمکراسی مستقيم و تصميم گيری با وجود تمام محدوديتهای آن شناخته شده است. در جهان بينی اومانيستی (انسان گرايی) يونان آنچه اهميت داشته, انسان بوده و انسان محور مقياس همه چيز بوده است. علاوه بر همه اين ها, آنچه که در تفکرات يونانی, انسان را از ساير موجودات متمايز کرده عقل اوست. طبيعت و زيبايی نيز در تمدن يونانی جايگاه خاصی داشته است. عوامل طبيعی و وجود طبيعت خاص يونان در شکل گيری آثار معماری و ساير هنرها نقش اساسی و تعيين کننده ای را بازی کرده است.
شيوه های معماری يونان:
به طور کلی آثار معماری يونانی براساس شيوه های خاص ساختمانی بنياد شده اند. کهن ترين شيوه های قابل تقسيم بندی در معماری يونانی عبارتند از : شيوه دوريک ، ايوني: (ايونيايی) و شيوه کرنتی ، شيوه هايی (سبک هايی) که معماران يونانی پديد آورند، تا حدودی بر حسب جزئيات، ولی عمدتاً براساس تناسبهای اجزاء از يکديگر متمايز می شوند . هر سبکی برای هدف خاصی بکار گرفته می شد و هر يک مفاهيم متفاوتی را مجسم می کرد. لذا بر همين اساس هر يک از شيوه های معماری يونان دارای ويژگيهای خاصی هستند.
ادامه دارد.......

شيوه های معماری يونان


به طور کلی آثار معماری يونانی براساس شيوه های خاص ساختمانی بنياد شده اند. کهن ترين شيوه های قابل تقسيم بندی در معماری يونانی عبارتند از : شيوه دوريک ، ايوني: (ايونيايی) و شيوه کرنتی ، شيوه هايی (سبک هايی) که معماران يونانی پديد آورند، تا حدودی بر حسب جزئيات، ولی عمدتاً براساس تناسبهای اجزاء از يکديگر متمايز می شوند . هر سبکی برای هدف خاصی بکار گرفته می شد و هر يک مفاهيم متفاوتی را مجسم می کرد. لذا بر همين اساس هر يک از شيوه های معماری يونان دارای ويژگيهای خاصی هستند.

در اينجا پيش از پرداختن به شيوه های فوق الذکر بايد تصريح نمود که اصطلاح شيوه يا سبک معماری که درباره ی يونان اطلاق می شود، و اين کاملاً رواست زيرا بناهای يونانی از ثبات و کمال لازم برخوردارند.
همان طوری که در اکثر پيکره های يونانی اين مسئله مشهود است. مثلاً معبد دوريک نيز مانند پيکره «جوان يونانی» مظهری از قرار و پايداری درونی و سازگاری متقابل اجزای بيرونی است که به آنها ويژگي منحصر به فرد و وحدتی خاص موجودات زنده می بخشد.
الف) شيوه ی دوريک: شيوه دوريک يا دوريسی که نام خود را از سرزمين مرکزی يونان گرفته است، اصلی ترين شيوه معماری يونان است . زيرا هم قديمی تر و هم مشخصتر از ساير شيوه های يونانی است. ستون دوريک مشتمل بر بدنه ستون که از قاعده دايره برخوردار است و از پايين به بالا از قطر دايره کاسته می شود.
سطح بدنه ستون با شيارهای کم عمق عمودی به نام «قاشقيها» تزيين شده است. در انتها بخش بدنه با يک خط افقی معروف به «گلوبند» يا گلويی به سر ستون متصل می شود. سر ستون از بالشتگی و تاوه چهار گوش واقع بر روی آن تشکيل يافته است. اسپر از دو بخش اصلی ديگر مختلط تر و اجزاء آن عبارتند از: فرسب (رديف سنگهای صيقل خورد ، و افقی که مستقيماً بر روی سر ستونها تکيه دارد) و افريز با سه ترکيها و چهار گوشيهای تزئينی اش و طره به صورت مثلثی در می آيد، و با لبه ی برجسته به بيرون خود سطح سنتوری را احاطه می کند.
همه بخشهای بنا از سنگهايی تراشيده شده که بدون ملات بر روی هم قرار گرفته اند. و بديهی است که در نهات استادی ساخته و پرداخته شده اند. نسبت ارتفاع به قاعده در ستون دوريک در اغاز 4 به 1 بوده ولی در دوره کلاسيک اين نسبت به پنج و يک دوم و پنج و سه چهارم می رسد. در دوره ی هلنی نسبت 7 به1 می شود .
ب) شيوه ايونيک (ايونيايي): اين شيوه معماری به سرزمين ايونيا واقع در ساحل آسيای صغير (ترکيه) منسوب بوده و کمتر از شيوه دوريک صلابت و استواری و رسميت دارد و خاستگاه آن نيز همچون دوريک ناشناخته مانده است. نخستين بقايای معماری شيوه ايونيک از پرستشگاههايی است که متعلق به قرن ششم ق م است از ويژگيهای اين شيوه ستون باريک و بلند با سر ستون پيچ خورده (حلزونی شکل) است طرح ستون اين شيوه به بيننده از هر طرف ديد مشابهی می دهد. نسبت ارتباع به قاعده ستون در اين شيوه 9 به 1 و 10 به 1 يعنی نسبت به ستون دوريک بلندتر است و تعداد شيارهای روی بدنه ستون نيز 24 عدد است.
مهمترين عنصری که شيوه ايونيک را از نظام دوريک مجزا می کند، تغير شکل سر ستونها است. ستون سنگی در شيوه ايونيک به جای اينکه مستقيماً روی سکوی پله دار (استيلوبات) قرار گيرد بر روی پايه ستون دايره شکلی که از سنگ يک پارچه تراشيده شده و دارای فرو رفتگيهايی نيز می باشد، قرار می گيرد. اين سنگ حجاری شده روی يک لوحه سنگی مربع شکل قرار دارد که به اين نوع پايه ستون در شيوه ايونيک «توروس» گفته می شود. سطح جانبی شيارهای قاشقی بدون گوشه سبک ايونيک بخش پايينی «آتنا» که به شکل مربع در انتهای ديوارهای مقصوره ديده می شود. در صورتی که در شيوه دوريک ساده رها می گردد. معابد بسياری در يونان و سرزمينهای تابعه آن به شيوه ايونيک بر پا شده اند که می توان به معبدار ختئوم (ارختئون) در آتن و معبد آرتميس در افسوس و ... اشاره کرد.
ج) شيوه کرنتی (قرنتی):
شيوه ی کرنتی در اواخر سده پنجم ق . م توسط معمای بنام «کاليماخوس» ابداع و به کار گرفته شده و به ناحيه کرنيت واقع در جنوب شرقی بخش مرکزی يونان منسوب است. برای نخستين بار از ستون کرنتی در داخل معابد استفاده گرديد، ولی اوج گسترش اين شيوه در معماری از حدود سال 300 ق.م به بعد است که در ستونهای بيرونی ساختمان ها مورد استفاده قرار گرفته است.
ويژگی آن: سر ستونی به شکل کاسه ی زنگ رو به بالا، با آرايش برگ کنگری به گرد آن است. بدنه ستونی کرنتی هم از بدنه ی ستون دوريک باريکتر و بلندتر است. ولی قطر آن، مانند بدنه ستون ايونيک، از روی پايه ستونی به يک ميزان بالا می رود. بهترين نمونه معبدی که به اين شيوه ساخته شده، معبد زئوس (سده دوم ق م) در شهر آتن است. سر ستون کرنتی با ظرافت بسيار تزئينی اش بيشتر به عنوان يک آلمان تزئينی مورد توجه بوده و دقت بسيار زيادی که در حجاری های پيکره ها بکار رفته، در سر ستونهای اين شيوه نيز ديده می شوند.
سر ستون کرنتی در حقيقت کمال مطلوب يونانيان بود، چون در مورد ستون ايونيک مسئله ديد در گوشه ها برای معماران معابد مشکلی بود و با بکار گيری سر ستون ايونيک در زوايا با ديد دوجانبه آن مشکل ديد کنج ها لاينحل مانده بود، با ابداع شيوه ی کرنتی که سر ستون تزئينی آن از تمام جوانب ديد يکسان داشت؛ همين امر موجب گرديد تا يونانيان در رسيدن به کمال مطلوب مورد نظرشان توفيق حاصل کنند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
[سبک معماری غرب]: معماری یونان

سلام دوستان عزیز:مطلبی در مورد معماری یونان گذاشتم امیدوارم مفید و کامل باشد.

دوره كلاسیك، دوران ثبات و شكوفایی تمدن و هنر یونان است. قرن پنجم و چهارم را باید بهترین ایام تحول و تكامل معماری یونان به شمار آورد. این دوره با عظمت، پس از پیروزی های درخشانی آغاز، و با اقدامات كشور گشایانه اسكندر مقدونی پایان پذیرفت. این فصل از حیات یونان نتیجه و مولود دوران باستانی و مقدمه دوران هلنیستی بوده است.هنر دوره كلاسیك كه چكیده تاثیرات اجتماعی و مذهبی یك ملت است در نهایت كمال و پختگی عرضه شده در هنرهای باستانی جای ویژه ای را به خود اختصاص داده است. یونانیان موفقیت و پیروزی های خود را در جنگ ها مرهون خدایان می دانستند و همین مسأله در هنر و معماری سرزمین شان كاملاً محسوس است.مركز فعالیت های هنری عصر كلاسیك در شهر آتن بوده است.
آتنی ها كه گردآوری تكه سنگ های پراكنده آكروپلیس آتن را پس از ویرانی شهر در سال ۴۸۰ ق . م كسر شأن خود می دانستند، به رهبری پریكلس نیرو استقلال جدیدشان را با بازسازی كامل آكروپلیس كه در واقع یكی از بزرگ ترین پروژه های ساختمانی جهان باستان تا پیش از روزگار رومیان بود، به جهانیان نشان دادند.پلوتارك یكی از مورخین یونانی در ۵۰۰ سال پس از بازسازی آكروپلیس می نویسد: «كارهای پرویكلس مخصوصاً از این لحاظ ستودنی اند كه شتابان ساخته شده اند، برای آنكه قدرت های جدید دوام بیاورند زیرا هر كار خاصی كه او انجام می داد بی درنگ حتی در آن زمان كه تازگی داشته عنوان كاری باستانی شناخته می شد و دلیلش زیبایی و ظرافت آن كار بود و با این حال كار مزبور از لحاظ نیرو و تازگیش، امروز نیز چنین است كه گویی تازه انجام شده است. در آن كارها گونه ای شكفتگی و تازگی وجود دارد كه غبار گذشت زمان را از چهره شان می زداید.»معماری دوره كلاسیك به رهبری و پشتیبانی فیدیاس معمار و پیكرتراشی كه در دولت یونان مقام وزیر هنر را داشت، به اوج و رونق خود رسید. با اینكه درباره معماری این دوره نوشته ها بسیار است، ولی باید به چند بنای مهم اشاره كرد. شهر آكروپل یا ارگ آتن كه بر روی تپه ای ساخته شده از اقدامات بزرگ معماری این معمار است.بنا به گزارش سایت آفتاب در كتاب آشنایی با معماری جهان آمده است:معماری این دوره از جنبه های فنی پیشرفت های شایانی كرد.
سنگ های مورد استفاده دیوارها به طور كامل تراش خورده و با بستهای فلزی با دقت بسیار نسبت به دوره كهن در كنار هم قرار گرفتند نصب سفال های بامپوش نیز بر همین منوال پیشرفت نمود.یكی از مجموعه بناهای باشكوه یونان در عصر كلاسیك آكروپلیس در شهر آتن است. این مجموعه به رهبری «پریكلس» در اواخر قرن پنجم ق . م یعنی هنگامی كه آتن به دوره قدرت رسیده بود احیا گردید. بزرگ ترین كاری بود كه در تاریخ معماری یونان پدید آمد و موجب آن شد كه عالی ترین یادگاری از دوران اعتلای هنر بر جای بماند. همه بناهای آكروپلیس، هنر معماری دوره كلاسیك یونان را در آن هنگام كه به كمال رشد خود رسیده بود به منصه ظهور رسانده است.این مجموعه شامل بناهای: معبد پارتنون،دروازه «پروپالایا»، معبد ارختئوم، معبد آرتمیس، معبد الهه پیروزی «نیكه»، نگارخانه «كالكوئیكی»، محل معبد قدیمی آتنا و چند بنای كوچك است.:gol:



:gol: من سکوتم تو ترانه من یه فانوس تو زبانه من نگاه مات و گنگم تو نگاهی عاشقانه من یه زخمم تو یه مرهم من به ندرت تو دمادم من یه باغ گر گرفته تو مثل نزول شبنم منو تو دو تا مسافر توی شهر قصه ها منوتو ترانه خون جاده های بی صدا
 
آخرین ویرایش:

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری یونان در دوره ی کلاسیک

● معماری دوره کلاسیک:
این عصر دوران ثبات و شکوفائی تمدن و هنر یونان است. قرن پنجم و چهارم را باید بهترین ایام تحول و تکامل معماری یونان به شمار آورد. این دوره با عظمت، پس از پیروزیهای درخشانی آغاز، و با اقدامات کشور گشایانه ی اسکندر مقدونی پایان پذیرفت. این فصل از حیات یونان نتیجه و مولود دوران باستانی و مقدمه دوران هلنیستی بوده است. دوران کهن با آن که دوران کار و ابتکار محسوب می شد، ولی آثار جوانی و ناآزمودگی از آن هویدا بود و در دوران هلنی که از لحاظ انتشار تمدن در دنیا اهمیت شایانی یافت. علائم پیری و مهجوری در آن به چشم می خورد. در صورتی که در فاصله میان این دو دوره یعنی در دوره یونان کلاسیک جز موازنه . اعتدال و هماهنگی چیزی دیده نمی شود.
هنر دوره کلاسیک که چکیده تاثیرات اجتماعی و مذهبی یک ملت است در نهایت کمال و پختگی عرضه شده در هنرهای باستانی جای ویژه ای را به خود اختصاص داده است. یونانیان موفقیت و پیروزیهای خود را در جنگها مرهون خدایآن می دانستند و همین مسئله درهنر و معماری سرزمین شان کاملاً محسوس است.
در عصر کلاسیک با اینکه پس از جنگلهای ایران و یونان فترتی در هنرها حاصل شده بود اما با عبور از مرحله گذرا یونانیان در جوانب مختلف هنر به ویژه در معماری و پیکر تراشی فعالیتهای چشمگیری را آغاز کردند. هنرمندان این عصر پدید آورندگان آثاری شدند که نه پیش از آن و نه در عصر هلنی به آن دست یافته بودند.
مرکز فعالیتهای هنری این دوره در شهر آتن بوده است . آتنیها که گرد آوری تکه سنگهای پراکنده آکروپلیس آتن را پس از ویرانی شهر در سال ۴۸۰ ق . م کسر شاءن خود می دانستند ، به رهبری پریکلس نیرو و استقلال جدیدشان را با باز سازی کامل آکروپلیس که در واقع یکی از بزرگترین پروژه های ساختمانی جهان باستان تا پیش از روزگار رومیان بود، به جهانیان نشان دادند پلوتارک یکی از مورخین یونانی در ۵۰۰ سال پس از باز سازی آکروپلیس می نویسد: «کارهای پرویکلس مخصوصاً از این لحاظ ستودنی اند که شتابان ساخته شده اند، برای آنکه قدرتهای جدید دوام بیاورند زیرا هر کار خاصی که او انجام می داد بی رنگ حتی در آن زمان که تازگی داشته عنوان کاری باستانی شناخته می شد و دلیلش زیبایی و ظرافت آن کار بود و با این حال کار مزبور از لحاظ نیرو و تازگیش، امروز نیز چنین است. که گوئی تازه انجام شده است. در آن کارها گونه ای شکفتگی و تازگی وجود دارد که غبار گذشت زمان را از چهره شان می زداید.»
__________________:)
 

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
● پیکر تراشی:
در دوره ی کلاسیک به ویژه در قرن پنجم در پیکر سازی سه شیوه و سبک هنری پدیدار شد:
الف) شیوه هنر جدی (۴۸۰ - ۴۹۰ ق م)
ب) شیوه ی هنری تکامل یافته (۴۳۰ - ۴۶۰ ق م)
ج) شیوه ی هنری فوق العاده (۴۰۰ - ۴۳۰ ق م)
از دست آوردهای هنر پیکر سازی این دوره می توان از متوپهای حجاری شده و پر تحرک معبد زئوس در المپیا و معبد پارتنون در آتن و بناهای یادبود «گول باشی» در ترکیه امروز یاد کرد. به همین دلیل است که عصر کلاسیک را دوره پیکر سازی و معماری دانسته اند. هر چند که تمامی این پیشرفتهای چشمگیر بی تاثیر از مسائل سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و مذهبی جامعه یونان نبوده است. نقش مذهب و رابطه آن با هنر در این دوره تضعیف می گردد و آثار دنیوی در مقابل آثار مذهبی افزایش می یابد. اما مذهب به حیاتش ادامه می دهد. هر چند که هنر دیگر خدمتگزارش نیست.
__________________
 

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری دوره کلاسیک به رهبری و پشتیبانی فیدیاس معمار و پیکر تراشی که در دولت یونان مقام وزیر هنر را داشت، به اوج و رونق خود رسید . با اینکه درباره معماری این دوره نوشته ها بسیار است، ولی باید به چند بنای مهم اشاره کرد. شهر آکروپل یا ارگ آتن که بر روی تپه ای ساخته شده از اقدامات بزرگ معماری این معماری است.
معبد «پارتنون» به سرپرستی «فیدیاس» و دو معمار دیگر معبد الهه «آتنا» و معبد «ارختئوم» و چند بنای دیگر هم بر بلندای آکروپل ساخته شده اند.
معماری این دوره از جنبه های فنی پیشرفتهای شایانی کرد. سنگهای مورد استفاده دیوارها به طور کامل تراش خورده و با بستهای فلزی با دقت بسیار نسبت به دوره کهن در کنار هم قرار گرفتند نصب سفالهای بامپوش نیز بر همین منوال پیشرفت نمود. ساختمان معابد دارای پلان سه بخشی بود که مشتمل بود بر ۱ ـ رواق ورودی (پیشخان) ۲ - تالار (اتاق) قرار گاه پیکره الهه ۳ - پستو برای نگهداری نذورات.
پلان اصلی بناها چهار گوش بود، به جز چند پرستشگاه که با نقشه مدور ایجاد شده و دور ستونی بودند که بهترین نمونه این گونه بناها معبد «تولوس» است که در شهر دلفی قرار دارد.
به جز معابد و ساختمانهای رسمی در این دوره شهر سازی نیز پیشرفت نمود و انواع بناهای عمومی مانند : تالارهای اجتماعات به شکل آمفی تئاتر گذرگاههای سر پوشیده و ستونهای یادبود در خیابانها ، ورزشگاه و باشگاههای پرورش اندام پهلوانان ، میدانهای دو و اسب سواری با ردیف جایگاه های پلکانی برای تماشاگران که این گونه آمفی تئاترهای سر گشاده بر شیب تپه و گرداگرد میدان ورزش ساخته می شد.
▪ آکروپلیس:
یکی از مجموعه بناهای باشکوه یونان در عصر کلاسیک آکروپلیس در شهر آتن است. این مجموعه به رهبری «پریکلس» در اواخر قرن پنجم ق م یعنی هنگامی که آتن به دوره قدرت رسیده بود احیا گردید بزرگترین کاری بود که در تاریخ معماری یونان پدید آمد و موجب آن شد که عالیترین یادگاری از دوران اعتلای هنر بر جای بماند. همه بناهای آکروپلیس، هنر معماری دوره ی کلاسیک یونان را در آن هنگام که به کمال رشد خود رسید بود به منصه ی ظهور رسانده است .
این مجموعه شامل بناهای : معبد پارتنون؛ دروازه «پروپالایا»، معبد ارختئوم، معبد آرتمیس، معبد الهه ی پیروزی «نیکه» ، نگارخانه «کالکوئیکی» محل پیکره ی «آتناپروماخوس» ، محل معبد قدیمی آتنا، و چند بنای کوچک است.
▪ معبد پارتنون:
مهمترین بنای مجموعه آکروپلیس معبد پارتنون است. این بنا درعصر کلاسیک ساخته شده است. و برای الهه آتنا (خدای پیروزی) که به افتخار او «آتن» هم از او نام گرفته ایجاد شده است. بنا بر روی بلندترین نقطه تپه آکروپلیس و مشرف بر سراسر شهر آتن و نواحی اطراف آن بنا شده است. سنگ مرمر سفید مصالح عمده ی بناست. ساختمان به شیوه ی دوریک ساخته شده است.
معمارانی چون «کالیمراتیس» و «ایکتینوس» در ساختمان آن نقش اصلی را داشته اند. و در فاصله سالهای ۴۳۲ - ۴۴۸ ق م ساخته شده است. بنا دور ستونی است در ایوان جنوبی معبد پارتنون بر خلاف پرستشگاههای دیگر، به جای شش ستون از هشت ستون (سبک هشت ستونی) و برای طول آن هفده ستون در نظر گرفته شده است. طول و عرض آن ۳۱ * ۷۰ متر و ارتفاع آن ۷۲/۱۳ متر که ارتفاع هر ستون ۴۳/۱۰ متر است یادآوری این نکته ضروری است که در این بنا دو شیوه دوریک و ایونیک با هم تلفیق شده اند و در ایجاد نقوش برجسته در چهار گوشیهای تزئینی و سنتوریهای معبد نهایت دقت را به کار برده اند ، این نقوش دارای موضوعات مختلفی هستند.
فضای داخلی پارتئون دارای دو بخش جداگانه است. فضای کوچکتر (اتاق باکره یا پارتئون ) با پلانی تقریباً مربع شکل و فضای بزرگتر (مقصوره) با پلان مستطیل شکل که مجسمه الهه ی آتنا پارتنوس در آن قرار داشته است که مقصوره ی مستطیل شکل را به سه راهرو تقسیم کرده اند . ردیف ستونهای دوریک در مقصوره به صورت ستونهای دوتایی بر روی هم قرار گرفته اند و به عنوان ستونهای نگهدارنده سقف بکار گرفته شده اند در حالی که ستونهای نگهدارنده بخش اتاق باکره به شیوه ایونیک است. ستونهای دوریک درنمای معبد نهایت تناسبات این شیوه را داراست.
یعنی ارتفاع هر یک از آنها شش برابر قطر پایه شان است. تعداد خطوط مستقیم بسیار اندک در نمای معبد پراتنون حائز اهمیت و دقت است. ستونهای آن انحنای ملایمی به دورن دارند و فاصله های میان آنها یکسان نیست، این فاصله ها در گوشه های معبد کمتر می شوند.
همچنی« ستونهای کناری دارای ضخامت بیشتر هستد. علت این امر جلوگیری از خطای دید است. زیرا ضخامت بیشتر ستونهای کناری از تغییر شکل یافتن آنها در اثر خطای دید جلوگیری می کند. شاید دلیل این ضخامت در گوشه ها برای بیان قدرت تحمل آنها در برابر بار سنگین است و این کار نه به خاطر عملکرد ساختمانی، بلکه بیشتر برای بیان سمبلیک به کار گرفته شده است.
▪ دروازه ی پروپالایا:
بنا مدخل ورودی آکروپلیس است . بنا به قولی ساختن آن پنج سال طول کشیده است و هیچ گاه تکمیل نشده و به وسیله «منسیلکس» معمار ساخته شده و در طرفین آن کتابخانه و نخستین تالار نقاشی ایجاد شده بوده است.
▪ معبد آتنا (آلهه پیروزی) :
در کنار سر در ورودی قرار دارد. این پرستشگاه نخستین و کهن ترین نمونه از شیوه ی معماری ایونیک است که توسط یونانیها ساخته شده ، هر چند که پیش از این معبد چند نمونه در دلفی و المپیا ساخته شده بودند و لیکن ساخت آنها توسط جزیره نشینان در دریای اژه بوده است. پس از فتح جزایر توسط آتنی ها بود، که عناصر معماری شرق یونان به سرزمین اصلی یونان گسترش یافت.
▪ معبد ارختئوم:
این بنا از نظر پلان با تمامی معابد یونانی متفاوت است و به نظر بسیاری از پژوهندگان هنر در میان سایر آثار معماری یونان شاخص تر است. و بر همین اساس دارای ویژگیهای خاص است و شاید علت آن هم ناهمواری زمین زیر بنای آن و یا عملکرد چندگانه این معبد بوده است.
احتمالاً این ساختمان بر اساس نقشه پیشه بینی شده ساخته نشده است. به نظر می رسد که در نقشه اصلی قرار بر این بوده که رواقهای کناری (شمالی و جنوبی) در مرکز دیوارهای ساده و طولانی معبد اصلی قرار بگیرند تا تزئینات خود را به نمایش گذاشته و از خشکی این دیوارها بکاهند.
معبد به شیوه ی ایونیک ساخته شده و رواق جنوبی آن بر روی ستون پیکره ها استوار است . این ستونها از استحکام کافی به عنوان ستون و در عین حال انعطاف لازم برای نشان دادن اندام انسان برخوردارند. این ستون پیکره ها با پوشاکهای چین دار شان، طوری قرار گرفته و ایستاده اند که سنگینی بار ساختمان را بر روی پاهایشان به خوبی القا می کنند پائی که زیر بار نیست از زانو خم شده، برعکس پای دیگر عمودی است نکته جالب این است که در این ستون پیکره ها ، علیرغم تحمل بار یعنی بار بر بودنشان تغییر در حالت تعادل آنها در غالب اندام انسان پدیده نیامده است. بنابراین احتمالاً ستون پیکره ها، نمادهایی از شش ندیمه های الهه بوده اند.
ارختئوم در محل قدیمی برگزاری نبرد تن به تن بین «پوسیدون» و آتنا برای مسلط شدن بر شهر آتن ، یعنی موضوع مجموعه تندسیهای سنتوری غربی پرتنون ساخته شده است.
 

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
;)

معماری یونان در دوره ی هلنی


● هنرو معماری دوره هلنی:
برای نخستین بار یک تاریخدان آلمانی در سال ۱۸۳۶ میلادی واژه «هلنیسم» را بکار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه آن پدید آمدن دولتها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اطلاق گردید. این دوره از سال ۳۳۰ ق م تا ۲۷ ق م تداوم یافت. محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است. شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره هلنی است.
پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید . تا آنجا که نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد و در اغلب موارد منحصراً برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخهای حاکمان مقتدر بکار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آنرا «یونانی مابی» (هلنیسم) نام نهاده اند. البته برخی از پژوهندگان معتقدند که هنر دوره هلنی یا یونانی مابی دنباله مستقیم تحولاتی است که نه در زمان اسکندر بلکه پنجاه سال پیش از آن روی داد.
پیکره سازی: در دوره ی هلنی یونانی ها در پیکره سازی تجسم آلام جسمی و اضطرابها و جنبش های نامنظم و تشویق آمیز روح و جسم را که از مشرق زمین اقتباس کرده بودند، نشان دادند. مهمترین و بهترین آثار هنری در آسیای صغیر یافت شده است، از نمونه های ارزشمند آن پیکره های نقش بر جسته های نمالی شمالی معبد زئوس در «پرگاموم» است که به بهترین شیوه ساخته و پرداخته شده است.
__________________


پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر مقدونی، امتزاجی از اندیشه ها، دینها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید. گوناگونیها، پیچیدگیها و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پر دامنه به مراتب فراتر از آنچه کشور – شهر کلاسیک می توانست بطلبد، نیازمند بود.
فعالیـهای ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر (ترکیه) که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضاهای درونی بناها که این یکی از ویژگیهای معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می دهند که پلیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی کردند از بناهای مهم این دوره می توان به معبد «آپولون» در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و تئاتر سر گشاده اپیداوروس اشاره کرد.
__________________


● معبد آپولون:
این بنا در شهر دیدوما ؛ شهر ایونیک کهن در ساحل غربی آسیای صغیر (ترکیه) واقع اشت. این معبد ایونیک و دور ستونی بر روی پایه ای هفت پله ای در ارتفاع تقریباً ۴ متری سطح مقصوره ی آن که عملاً بی سقف و رو به آسمان باز مانده بود ساخته شده است. ابعاد آن ۵۱*۱۰۸ متر و ارتفاع ستونهای پیرامونش ۵/۱۹ متر است.
دارای تالاری گود پر از ستون است که مقدم بر یک کفش کن ساخته شده است. و از آنجا که پلکان بزرگی به عرض پانزده متری به سوی حیاط رو باز معبد سرازیر می شود، راه دسترسی بسیار شکوهمندی برای زیارتگاه کوچک آن که دارای ستون بندی خلفی و محل نگهداری از پیکره پرستشی است، فراهم می آید. این طراحی پیچیده فضای درونی تالارهای بزرگ، مستقیماً به شیوه ی رومی پس از خود می انجامد و گسست چشمگیری از معماری کلاسیک یونان به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیش تاکید می کرد و درون آن را تقریباً ساده رها می کرد.
شهر «پرگاموم» در آسیای صغیر ، با داشتن معابد و پیکره های بسیار شهر بزرگ عصر هلنی محسوب می شود. در این شهر به تقلید آکروپلیس آتن، مجموعه ای بر پا گردید که دارای معابدی برای خدایان یونانی بود.
__________________

● معبد زئوس:
بنایی است با شکوه و عظمت بسیار که در حدود سال ۱۸۰ ق م پسر و جانشین «آتالوس» اول به عنوان مذبح با شکوهی به یاد پیروزیهای پدر بر بالای تل مشرف به شهر پرگاموم بنا کرد. خود مذبح در مرکز حیاطی مستطیل شکل قرار دارد و اطرافش را ردیفی از ستونهای ایونیایی واقع بر صفه ای بلند به مساحت حدود ۹۳ متر مربع احاطه کرده است که به جبهه غربی آن با پلکانی وسیع و پر شکوه به سطح زمین متصل می شود.
احتمالاً بناهای مذبحی با این عظمت یادگار سنت معماری ایونیایی از دوره ای کهن بوده است. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه به سطح زمین متصل می شود. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه بر همه آنها برتری دارد و نیز تنها مذبحی است که بقایآی عمده ای از آن بر جا مانده است. برجسته ترین خصوصیت آن کتیبه بزرگی است منقوش بر دیواره صفه که ۱۲۰ متر درازی و ۲ متر بلندی دارد. این نقشها چنان برجسته تراشیده شده اند که تقریباً به کلی جدا از زمینه می ماند.
__________________

● تئاتر اپیداوروس:
نمونه ی دیگری از طراحی ماهرانه فضای رو باز یونانی است این بنا با اینکه در دوره ی هلنی ساخته شده به سبک کلاسیک است. به این دلیل در اینجا نام آن را ذکر نمودیم که تمام واحدهای کار کردی و ترتیب ظاهری تئاترهای بعدی را داراست.
ردیفهای متحدالمرکز نشستنگاههای نسبتاً بیشتر از نیم دایره ی تماشاگران در سراشیب یک تپه ساخته شده بود و قطر دایره ی بیرونی اش تقریباً ۱۲۰ متر است راه پله ها یا راهروی میان پله ها به صورت چندین شعاع از مرکز دایره که محل ارکستر یا اجرای نمایش بود تا محیط دایره کشیده شده اند. و نشستنگاههای سنگی را که با یک راهروی پهن به دو بخش بالایی و پائینی تقسیم شده اند از هم جدا می سازند. محل ارکستر پیش صحنه و صحنه، طوری طراحی شده اند که بیشترین درجه سهولت ممکن برای دیدن اجرای نمایشها و آماده شدن بازیگران فراهم آید.
انطباق اندیشمندانه ی فضا بر نیازهای انسان، نه همچون روزگار باستان که برای ستایش از خدایان و ارضای هوسهای شاهان بود، بلکه بخشی از سنت انسان دوستی یونان است. هلنی ها بر دامنه تصور خویش از طراحی معمارانه افزودند تا شهرهای بزرگ را نیز مانند آنها بسازند.
نقشه های منظم خیابانهای شبکه مانند که به دوره کهن در تاریخ یونان مربوط می شوند و شهرهای مهمی مانند پرگاموم در آسیای صغیر اسکندریه در مصر و انطاکیه در سوریه ساخته شدند. در همین دوره بود که می توان از خانه سازی سخن گفت نمونه خانه ای در شهر «پرینه» که با دیوار محصور می شد و آن را از فضای خیابان و کوچه جدا می کرد، کشف شده است.
 

jentleman_arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
:)

معماری عمومی یونان

معبد رایجترین و بهترین نوع شناخته شده معماری عمومی یونان است و معبد عملکرد یکسانی مانند کلیسای مدرن نداشت. زیرا منبر زیذ آسمان باز در اراضی شهری یا در معبدی مقدس و قبل از معبد قرار می گرفت. معابد به عنوان ذخیره کنجینه های مربوط به آیین چند خدایی قرار می گرفت. معابد به عنوان ذخیره گنجینه های مربوط به آیین چند خدایی قرار می گرفت یا به عنوان مکان باستان بت ها بود ولی از زمان فیدیاس (Pheidias) به یک کار هنری بزرگ تبدیل شد. معبد جایی برای زاهدان خدا بود و در آنجا مجسمه ها ، کلاه خودها و اشلحه خو را به عنون صدقه رها می کردند. فضای داخل معبد یا سلا (cella) به عنوان جا خزینه قرار می گرفت و معمولاً یک ردیف دیگر از ستون داشت.

از دیگر فرم های به کار رفته توسط یونانی ها تولوس (Tholos) یا معبد دوار است که بهترین نمونه آن تولوس تئودوریوس(Teodorios) در شهر دلفی است که برای پرستش آتنا (خدای فرزانگی و آموزش) اختصاص داده شده است؛ پروپولیا (propylon) که به منزله ورودی جایگاه های مقدس است.( که بهترین نمونه آن پروپولیا آکروپولیس آتن است.)؛ خانه های فواره ای که در آن زنان کوزه های خ.د را از یک فواره عمومی پر می کردند؛ و استوا (stoa) که یک فضای بلند و کشیده و یک ردیف ستون در یک سمت استکه این ردیف به عنوان مغازه در مراکز تجاری شهر های یونانی بکار گرفته می شد. نمونه کامل یک استوا، استوای آتولوس در آتن وجود دارد. شهرهای یونانی با اندازه های قابل توجه یک ژیمناسیوم (gymnasium) یا پالاسترا ( palaestra)داشتند که یک مرکز اجتماعی برای شهروندان مرد بود. این فضاهای محصور شده به آسمان باز می شدند و فضایی برای مسابقات قهرمانی و ورزش بودند. شهرهای یونانی همچنین نیاز به یک بولتریون ( bouleterion) یا اتاق شورا بود؛ ساختمان بلند که به‌عنوان دادگاه ومکانی برای اجتماع شورای شورای شهر استفاده می شد، زیرا یونانی ها از تاق و گنبد استفاده نمی کردند زیرا نمی توانستند با این روش ساختمان هایی با فصضاها و دهنه های باز بسازندو بولترین ها ردیف هایی از ستون های داخلی بود که سقف را نگه می داشتند. هیچ نمونه ای از این ساختمان ها بر جا نمانده است.بالاخره، هر شهر یونانی یک (theatre) داشت که هم برای اجتماع های عمومی و هم اجراهای دراماتیک استفاده می شد. این نمایش ها از مراسم مذهبی ریشه می گرفتند و آنها تا قرن 6 ق .م مجسمه های کلاسیک خود را بهترین نوع فرهنگ یونانی می پنداشتند. تئاترها عموماً در مکان های تپه ای ساخته می شدند و ردیف های نشستن نیمه دایره به دور صحنه نمایش (orchestra) داشتند. پشت صحنه نمایش یک ساختمان کوتاه (skene) وجود داشت که به عنوان فضای ذخیره و فضای لباس پوشیدن و فضایی برای پشت صحنه سازی صحنه نمایش بود. تعدادی از تئاترهای یونانی تقریباً سالم مانده اند و مشهورترین آن تئاتر اپیداروس (epidaurus) نام دارد.



:gol::gol::gol:
من سکوتم تو ترانه من یه فانوس تو زبانه من نگاه مات و گنگم تو نگاهی عاشقانه من یه زخمم تو یه مرهم من به ندرت تو دمادم من یه باغ گر گرفته تو مثل نزول شبنم منو تو دو تا مسافر توی شهر قصه ها منوتو ترانه خون جاده های بی صدا.:w11:
 

سعید معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنر یونان 1

هنر یونان 1

شیوه هندسی و دوره کهن گذشته از معماری معاصر، معماری یونانی برای ما از هر معماری دیگری آشناتر است. «احیای» این معماری به دست مهندسان معمار اروپایی در اواخر سده هجدهم باعث انتشار پردامنه سبک یونانی شد و مخصوصاً در بناهای رسمی – دادگستریها، بانکها، تالارهای شهر، مجالس قانونگذاری – که با توجه به تأثیرگذاری پرابهت شان طراحی می شدند، از معماری دوره کلاسیک که اساساً از معماری یونان ملهم بود، تقلید می شد.با آنکه خانه های یونانیان باستان از هرگونه زیورهای خودنمایانه عاری بود، یونانیان پادشاهی درخور خانه های شاهانه نداشتند و مراسم مذهبی خویش را در فضای باز اجرا می کردند، معمارانی کوشا و خستگی ناپذیر بودند. ساختمانهای بسیار مهم ایشان نیز در آغاز به شکل زیارتگاههای ساده برای نگهداری از تندیسهای خدایانشان ساخته می شدند. هر روز به ساختن این ساختمانها توجه بیشتری معطوف می شد تا آنکه به احتمال قوی تصمیم گرفتند صفات هر خدا را در خود ساختمانها یا زیارتگاهها مجسم گردانند.پیکرتراشی نقش خود را در این تحول ایفا کرد، بدین معنی که تا اندازه ای در تزیین ساختمانها، تا اندازه ای در بازگویی بخشی از صفات خدایی که نمادش درون معبد گذاشته می شد و تا اندازه ای نیز به عنوان یک پیشکش نذری مورد استفاده قرار می گرفت. اما یونانیان، خود ساختمان را نیز گونه ای پیکره می پنداشتند که شکلی انتزاعی دارد و از نیروی پیکره برای مجسم ساختن صفات انسانی برخوردار است. اهمیت نافذ معبد پیکره دار و نقش الهام بخش آن در زندگی همگانی را با برگزیدن نقطه ای مرتفع – غالباً بر فراز تپه ای مشرف یا مسلط به شهر (آکرو پولیس) – برای ساختمانش، مورد تأکید قرار می دادند.همچنان که ارسطو تأکید کرده است: «محل ساختمان معبد باید نقطه ای باشد که از همه طرف دیده شود و مقام فضیلت را حقاً بالا ببرد و بر پیرامونش تسلط داشته باشد» و احترامی که یونانیان برای معبد و نبوغ پایه گذارانش قایل می شده اند، در این سخن افلاطون بازتاب یافته است: «خدایان و معابد، به راحتی پیدا و ساخته نمی شوند و برپا داشتن آنها کار عقلی پرتوان است». معابد اولیه از چوب ساخته می شدند و با گذشت زمان، شکل چوبی آنها تدریجاً دگرگون شد و مصالحی ماندگار چون سنگ آهک و گاه مرمر به کار گرفته شدند. مرمر گران بود ولی کوههای سنگ مرمر بسیار نزدیک بوند: هومتوس در شرق آتن با سنگ آبی – سفیدش، پنتیلیکوس در شمال شرق آتن با سنگ سفید براقش که مخصوصاً برای کنده کاری مورد استفاده قرار می گرفت، و جزایر آیگینا، مخصوصاً پاروس، که مرمرهای دارای کیفیتهای گوناگون را به مقادیر بسیار زیاد در اختیار هنرمندان قرار می دادند.معبد یونانی، از لحاظ نقشه، شباهت نزدیکی به تالار بارگان میسنی دارد و حتی در پیشرفته ترین شکل این معبد، سادگی بنیادی ساختمان تالار مزبور به چشم می خورد، یک اتاق تک یا دو اتاق تو در تو (مقصوره) بدون پنجره، با یک در (دو در برای مقصوره تو در تو) و (الف) یک رواق یا دو ستون بین دیوارهای پیش آمده (ستونهای بین دو جرز)، یا (ب) ستون بندی خلفی (ستون بندی بی دیوار)، یا (ج) ستون بندی خلفی و قدامی، یا هر یک از این نقشه ها که به وسیله (د و ه) یک ردیف یا (و) دو ردیف، ستون بندی محاط شده باشند.آنچه از همه در معماری خاور نزدیک باستانی دیده ایم: نظم و فشردگی و تقارن آن است که مثلاً در نقطه مقابل گروه بندیهای بی نقشه معابد مصری قرار دارد. تفاوت در حس تناسب توسط یونانیها و کوشش شان برای رسیدن به شکلهای کمال مطلوب برحسب رابطه های منظم عددی و قواعد هندسی است.در این نقشه ها می توان نوعی جهش یا فرارویی از واحدهای بسیار ساده به واحدهای بغرنج تر را بدون هیچ گونه تغییر بنیادی در نوع واحدها یا طرز گروه بندی آنها دید؛ زیرا معماری یونانی، همچون موسیقی کلاسیک، یک تم یا مضمون ساده مرکزی دارد که مجموعه ای از شکلهای بغرنج اما همیشه مفهوم تر، از بطن آن فرا روییده اند و یا مقایسه ای دیگر، می شود گفت که نقشه معبد، همانند آن اختراع بزرگ دیگر یونانیها یعنی هندسه است که قضایا و دیگر استنباطات جنبی آن از یک مجموعه اصول متعارف ساده و اولیه استنتاج می شود.پافشاری یونانیان بر نظم ریاضی، راهنمای آزمایشگریهای ایشان در دست یافتن به تناسبهای موجود در نقشه های معابد شد. معابد پیشین (متعلق به دوره کهن) غالباً دراز و باریک بودند که نسبت میان دیوارهای خلفی و قدامی با دیوارهای پهلویی تقریباً یک به سه بود. نقشه های متعلق به دوره کلاسیک پسین و دوره هلنی به نسبت یک به دو نزدیک شدند ولی هیچگاه دقیقاً یک به دو نبودند، دیوارهای پهلویی معابد دوره کلاسیک غالباً کمی بیش از دو برابر دیوارهای خلفی و قدامی بودند.همین نسبت در معابد هلنی کمی کوتاهتر می شد تناسب در معماری و پیکرتراشی و هارمونی در موسیقی، در ذهن یونانی تقریباً پدیده ای واحد می نمودند و به بیان درست تر تجسمی از نظم کیهانی بوند، همچنان که «زندگی خوب» و منطقی چنین می نمود. توصیف بلندی ساختمان یونانی از پی به بالا با اصطلاحات ستون، سکو و روبنا یا اسپر بیان می شود؛ این گونه ترکیب و روابط میان سه جزء یا واحد را شیوه می نامند. سه شیوه ای که معماران یونانی پدید آوردند تا اندازه ای بر حسب جزییات، ولی عمدتاً برحسب تناسبهای نسبی اجزاء از یکدیگر متمایز می شوند. هر شیوه ای برای منظوری خاص به کار گرفته می شد و مفاهیم متفاوتی را مجسم می کرد. کهن ترین شیوه های قابل فرمول بندی در معماری یونانی عبارت بودند از شیوه دوریک متعلق به سرزمین اصلی یونان و شیوه یونیک متعلق به آسیای میانه و جزایر دریای اژه شیوه کرونتی، بعدها رواج یافت.

ستونها که بر یک سکو یا پایه پله دار نهاده شده اند، بر حسب نوع هر شیوه از دو یا سه جزء تشکیل می شوند: بدنه ستون که سطحش با شیارهایی عمودی (قاشقیها) پوشیده شده است؛ سر ستون و (در شیوه یونیک و کورنتی) پاسنگ یا پایه ستون، ارتفاع بدنه ستون هر قدر بیشتر شود تدریجاً از قطر ستون کاسته می شود و انحنای ظریفی در نیمرخ آن پدید می آید (تحدب خوش تناسب)؛ بالای ستون (در شیوه دوریک) با یک یا چند خط افقی (گلویی سرستون) که مقدمه گذار به سرستون هستند مشخص می شود.سر ستون از دو جزء تشکیل می شود، که جزء پایینی (بالشتکی) بر حسب شیوه، متغیر است؛ در شیوه دوریک محدب و بالش مانند است؛ در شیوه یونیک، کوچک است و زیر تکیه گاهی قرار می گیرد که به مارپیچهای تومار مانندی (مارپیچ) منتهی می شود و در شیوه کورنتی برای ارتفاعش افزوده می شود و اساساً به شکل تزیینی برگ کنگری در می آید و همچون یک ناقوس وارونه کار گذاشته می شود.بخش بالایی که در همه شیوه ها دیده می شود سنگی تخت و چهارگوش (لوحه چهارگوش) است که مستقیماً در زیر اسپر یا پیشانی قرار می گیرد. اسپر از سه بخش تشکیل می شود: حاشیه حمال یا تکیه گاه و فشارگیر اصلی که مستقیماً بر روی سرستونها گذاشته می شود؛ کتیبه و طره، یا لبه برجسته و افقی بام که با دو طره شیب دار دیگر مثلثی پدید می آورد که سنتوری را در خود می گنجاند. حاشیه حمال در شیوه های یونیک و کورنیت غالباً به سه ردیف قالبسنگ روی هم نهاده تقسیم می شود. کتیبه در شیوه دوریک به دو بخش سه ترکیبها و چهار گوشهای تزیینی تقسیم می شود و در شیوه یونیک رو باز می ماند تا زمینه یکپارچه ای برای نقشهای برجسته گردد.معابد شیوه دوریک ظاهری تناورانه دارند و ستونهایشان محکم بر سکو یا صفحه پله دار نهاده شده اند. شیوه یونیک در مقایسه با شیوه سنگین، جسیم و جدی دوریک، شیوه ای سبک، تشریفاتی و به مراتب تزییناتی به نظر می رسد. ستونها در این شیوه باریکترند و روی پاسنگها برجسته کاری شده ای نهاده شده اند.خیاره ها یا قاشقهای ستون شیوه دوریک با لبه های تیز (نبش تند) به هم می رسند ولی قاشقیهای ستون شیوه یونیک تخت هستند. البته آشکارترین تفاوتهای موجود بین این سه شیوه در سرستونهایشان است. سرستون دوریک ساده و بی تزیین است و سرستونهای یونیک و کورنتی شدیداً تزیین یافته اند. در روزگار باستان ، شیوه های دوریک و یونیک به عنوان شیوه های مذکر و مؤنث در مقابل یکدیگر قرار داده می شدند.شیوه کورنتی تا سده پنجم پیش از میلاد به وجود نیامده بود و در این زمان به عنوان شکلی طبیعی که در تاریکی درون معبد رشد یافته باشد به ظهور رسید. لیکن شیوه کورنتی تا روزگار اقتدار رومیان، رواج نیافته بود. از رنسانس به بعد و تقریباً تا دو نسل پیش [از اواخر نیمه دوم سده بیستم] چنین پنداشته می شد که معماری دنیای غرب در اصل، نمایشی از زیبایی پالوده این شیوه های معماری بوده است.انتخاب نقاط معینی برای قرار دادن اجزای معماری، احتمالاً از سنتی ساختمانی که به استفاده از اجزای چوبی مربوط می شود ناشی شده است. مثلاً بسیاری از بخشهای شیوه دوریک، ظاهراً واگردانهایی از شیوه معماری چوبی کهن به معماری سنگی هستند.پاوسانیاس سیاح و جغرافیادان یونانی سده دوم پس از میلاد می گوید که حتی در معبدی باستانی چون معبد هرا در اولمپیا یک ستون چوبی برجا مانده بود، بقیه ستونها را با ستونهای سنگی جایگزین کرده بودند. از روی نسبتهای متغیر ستونهای مزبور به این نتیجه رسیده اند که ستونهای چوبی در زمانهای مختلف و احتمالاً پس از پوسیده شدن چوب ستونهای اصلی کار گذاشته شده اند.فقط یکی از ویژگیهای شیوه دوریک را می توان واگردان ستون چوبی اصلی به ستون سنگی تلقی کرد: سازماندهی و تقسیم کتبیه به چهارگوشهای تزیینی و سه ترکیبها، سه ترکیبها به احتمال بسیار زیاد از انتهای تیرهای عرضی متکی بر تیر افقی اصلی یا حاشیه حمال منشعب می شدند. در این حالت، چهارگوشهای تزیینی بر جاهای خالی بین سر تیرها در بنای چوبی اصلی نقش می بستند. تزیین پیکری که نقش مهمی در طراحی معبد ایفا می کرد، در بخش فوقانی ساختمان یعنی کتیبه و سنتوریها متمرکز شده بود.فقط پیکره ای بود که با رنگهای شاد و قرمز و آبی با ریزه کاریهای سبز، زرد، سیاه و احتمالاً طلایی، رنگ آمیزی می شد و در بخشهایی از ساختمان به کار گرفته می شد که کارکرد یا وظیفه ساختمانی نداشتند یا سابقاً مورد مصرف ساختمانی بوده اند. این، مخصوصاً در مورد شیوه دوریک صدق می کند که در آن از پیکره فقط برای تزیین نقاط «خالی» چهارگوشهای تزیینی و سنتوریها استفاده می شد. معماران یونیک از این لحاظ زیاد سخت گیری نمی کردند و دلشان می خواست کل کتیبه و گاهی حتی پاسنگها ستونها را تزیین کنند.در برخی موارد، پیکره های زنان (کاریاتیدها) را به جای ستونهای مزبور می نشاندند و این کاری بود که معمار دوریک احتمالاً انجام نمی داد. طراح با استفاده از رنگ می توانست رابطه های میان اجزای ساختمان را روشن تر بنمایاند، از شدت براقی سنگ در برخی نقاط بگیرد و زمینه مناسبی برای کار گذاشتن پیکره تزیینی پدید آورد.گرچه حقیقت دارد که از رنگ برای تأکید کردن و کاشتن از آن چیزی استفاده می شد که می توان سادگی عریانش نامید (در ساختمانهای دوریک و یونیک). معماری یونانی – همچون ریاضیات، علم و فلسفه یونانی – عمدتاً بر تعیین حدود مشخص تکیه داشت. فرض مزبور با این اصل متعارفی آغاز می شود که از خود حدود یاد شده هیچگاه نباید تجاوز شود، همیشه باید چیزی در درون آن وجود داشته باشد، و هیچگاه نباید گنگ باشد. شیوه های معماری توصیف شده در بالا، تجسمات حدودی تدوین شده بودند که به عنوان واقعیتهایی کارکردی در برابر دید مردم قرار داشتند.برای هنرمند یونانی، استفاده از سطوح به شیوه ای که هنرمند مصری از ستونهای غول آسای خویش – همچون میدانهایی برای تزیینات بغرنج – استفاده می کرد، قابل تصور نبود. خود ساختمان، یعنی معبد یونانی به شکلی که در واقعیت دیده می شد، می بایست از وضوح اثبات اقلیدسی برخوردار می شد. این را نه فقط نقشه، تصویر قائم و تزیین کارکرد افزای آن بلکه ساختمان «بی ملاط» آن نیز اثبات می کند و ظاهراً گواهی بر این مدعاست که معماران یونانی به معابد ساخت خویش نه به عنوان «ساختمان» بلکه به عنوان تکه های عظیمی از یک پیکره می نگریستند. انتخاب محل ساختمان، جنبه پیکری آن را تقویت می کرد. معابد یونانی برخلاف معابد مصری، رو به فضای باز ساخته می شدند.

مراسم دینی در مذبح های مقابل معبد برگزار می شد و در درون آن نیز پیکره مورد پرستش و احتمالاً یادگارهای پیروزی، غنایم جنگی و خزانه را نگهداری می کردند. کیشهای فردی طرد و آیینهای همگانی تشویق می شدند. به همین علت، معمار، تمام تلاشها و توجهش را بر نمای بیرونی ساختمان و سطوح آن متمرکز می ساخت تا معبد مذکور را به یادگاری شایسته و ماندنی برای خدا تبدیل کند. نسبتهای مورد مطالعه دیوارها و نقاط خالی، نور و سایه در ستون بندی و تأکیدهای ملایم اسپر، شکلی پیکروار از بطن توده چهارگوش معبد پدید می آورد. تاریخ معماری یونانی، تاریخ تلاشهای تزلزل ناپذیر هنرمندان برای نمایاندن شکل معبد با رضایت بخش ترین – یعنی کامل ترین – نسبتها و ابعاد است.تجربه اندوزی در زمینه نسبتها را، چنانچه کار از بررسی معماری مستعمرات یونانی به شیوه دوریک کهن – مخصوصاً معماری رایج در سیسیل و جنوب ایتالیا – آغاز کنیم، تقریباً به سادگی می توان ردیابی کرد؛ زیرا در همین جاست که بهترین نمونه های برجا مانده از معابد متعلق به دوره کهن یافت شده اند. (در بررسی معماری یونانی بهتر است تکامل پیکره آدمی در نقاشی و پیکرتراشی یونانی را نیز در نظر داشته باشیم، زیرا رویدادهای معماری نه فقط هم عصرند بلکه بازتابی از علاقه ای مشابه به «نسبتهای» حقیقی اند.) «باسیلیکا»ی پستوم در جنوب ناپل، به حدود ۵۵۰ پیش از میلاد، مربوط می شود و نمونه ای «نوعی» از سبک دوریک کهن به شمار می رود.پژوهندگان اولیه، به دلیل تشابهی که بین این ساختمان و یک نوع ساختمان رومی به نام «باسیلیکا» پیدا کرده بودند آن را «باسلیکا» نامیدند. «باسلیکا»ی پستوم معبدی است دور ستونی با ستونهای سنگین و تحدب خوش ترکیب برجسته، فواصل فشرده، سرستونهای بزرگ، جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستونها را به طرز متناسبی کوتاه می نمایاند. این اجزای شیوه مزبور تدریجاً دستخوش تغییراتی می شوند و سرانجام ترکیبی سبک تر، بلندتر، و شکوهمندتر پدید می آورند.سنگینی طرح و باریکی فضاهای بین ستونها احتمالاً دلیلی ساختمانی دارد. معماران در این دوره، نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده شان اطمینان داشته باشند و به همین علت، منطقاً بر دامنه ضریب اطمینان کارشان افزوده اند. در گوشه ستون بندی «باسیلیکا» ، شاهد بزرگتر شدن سرستونهای بالشتی شکل و افزایش فوق العاده سطح اتکا به نسبت فواصلی که به وسیله قالبسنگها حمّال پل بندی شده اند هستیم. ستونها از قطعه سنگهای بی ملاط ساخته شده اند.این قطعه سنگها با میخها یا گیره های زانویی شکل فلزی به یکدیگر متصل شده اند تا از چرخیدن یا جابه جا شدنشان جلوگیری شود. ساختمان کل معبد به همین شیوه ی نمونه وار یونانی بود، قالبسنگها به وسیله گیره هایی فلزی در یک رج افقی به یکدیگر وصل شده بودند و قالبسنگهای رجهای مختلف که روی هم قرار گرفته بوند به طور عمودی با بستهای میخچه ای به یکدیگر وصل شده بودند. از لابه لای ستونهای «باسیلیکا» می توان معبد هرا را که در مجاورت آن است و نزدیک به هشتاد یا نود سال پس از آن ساخته شده بود و ستونهایش نسبتهایی بس متفاوت با نسبتهای «باسیلیکا» دارند، مشاهده کرد.نمودار خطی که تغییرات نسبتهای شیوه دوریک از کهن به کلاسیک را نشان می دهد، تأکیدی است بر این فرض که هنر یونانی چه از لحاظ شکلهای پیکری و چه از لحاظ معماری، به اتکای منطقی خاص تکامل می یابد و به سوی نتیجه اش پیش می رود که در عین حقیقی بودن، رضایت بخش نیز هست. افلاطون ضمن صحبت از هنرهای تقلیدی اعلام داشت که درجه حقیقت یا درستی این هنرها از روی متناسب بودن اجزایشان تعیین می شود و اصولاً اگر بخواهیم درباره شان قضاوتی بکنیم، باید با «معیار حقیقت و نه معیاری دیگر» به قضاوت بنشینیم.در این نمودار می بینیم که معماران در تلاش دست یافتن به نسبتهایی هستند که می توان «حقیقی» و قطعی پنداشتشان. برخی از کهن ترین ستونها بی نهایت باریک بودند و بر فرازشان سرستونهایی جسیم کار گذاشته شده بودند. بر قطر بدنه ستونها، در اندک مدتی افزوده شد و آنها را به شکل ستون نوع «سلیلیکا» درآوردغ زیرا معماران به دنبال رابطه ای درست تر و بهتر بین بدنه ستون و سرستون می گشتند. از آن به بعد، شکلها پیوسته پالوده تر شدند، بدنه ستونها باریکتر، تحدّب شیارها ظریفتر، سرستونها کوچکتر و اسپر سبکتر شدند. نسبتهای نهایی کلاسیک، نسبتهایی کمال مطلوب پنداشته می شدند که در ورای آنها هیچ تهذیب یا اصلاح دیگری امکان نداشت.معبد هرا در پستوم به حدود ۴۶۰ پیش از میلاد مربوط می شود، با آنکه اصلاحاتی در شکل ستونهای آن به عمل آمده، ولی ستونها همچنان جسیم اند و فاصله میانشان بسیار کم و فشرده است. این معبد زمانی برپا داشته شد که شیوه دوریک در اوایل ۴۹۰ پیش از میلاد در سرزمین اصلی یونان به نسبتهای کلاسیک اش – در معبد آفایا واقع در آیگینا – دست یافته بود. بین دستاوردهای معماری در سرزمین اصلی یونان و اقتباس این دستاوردها در ایتالیا و سیسیل یک فاصله زمانی وجود داشت؛ به طوری که در معماری مستعمرات، محافظه کاری ولایتی معمول و مختص سبکهای دور از منبع الهامشان در پایتخت یا مرکز فرهنگی، خودنمایی می کند. در نقشه ساختمانی و مقطع معبد هرا ویژگی چشمگیری در ساختار ستونهای داخلی به چشم می خورد؛ زیرا این ستونها از ستونهای بیرونی و پیرامونی بلندترند.هریک از دو ردیف ستونهای کوچک دوریک که سقف بر روی آن قرار می گیرد از دو مجموعه ستون تشکیل می شود، یک مجموعه بر رجی سنگی نهاده شده که بر مجموعه ستونهای زیرین قرار دارد. این، پایه ای بود که ستونهای دوریک برای نگهداشتن سقف بر آن نهاده می شدند و دلیش ظاهراً این بود که ردیف تنهایی از ستونهای بزرگ مانند ستونهای «باسیلیکا» باعث کژنمایی مقیاس می شود و در درون مقصوره های نسبتاً کوچک بی تناسب و سخت به نظر می رسد. بعدها مسأله نگهداشتن سقف با استفاده از ستونهای یونیک یا کورنتی در داخل حل شد؛ زیرا این ستونهای به نسبت قطرشان، از ستونهای دوریک بلندتر بودند.یکی از کهن ترین بناهای یونیک در یونان، گنج خانه سیفنوسیها در دلفی است که تقریباً در ۵۳۰ پیش از میلاد ساخته شد. با آنکه این بنا هیچ گونه ستون یونیک ندارد و وظیفه نگهداری سقف را پیکره های ستونی (کاریاتیدها) انجام می دهند، از ویژگی متمایز کننده شیوه یونیک – کتیبه پیوسته – که در اینجا به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین دوره کهن ظاهر می شود، برخوردار است.کاریاتیدها با آن جامه های زیبا و نیمرخهای بسیار مضرس شان هیچگاه نمی توانستند در متن معماری دوریک با آن خطوط خشک و بی توجهی اش به تزیین بگنجند؛ اما همچنان که از معبد ارختنوم آتن برمی آید، نیازهای معماری می تواند نیمرخهای کاریاتیدها را آرام بنمایاند و معمار و پیکرتراش می توانند برای آفریدن متقاعد کننده ترین جلوه ستونی با مضمون پیکره آدمی به جای پایه یا ستون نگهدارنده عمودی دست به دست یکدیگر بدهند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
یونان مقاله

یونان مقاله

: در نظر یونانیان ، آنچه آدمی را از همه چیز متمایز می گرداند ، عقل است و عقل آدمی که استدلال کردن را آموخته باشد ، برترین پدیده یا کارکردی است که طبیعت را آفریده است.
یونان ، در نقطه ی مقابل مصر با سطوح کشیده ی افقی میان جلگه های صحرایی و تابش بی تغییر آفتاب ، کشوری است با آب و هوای متغیر . خلیج های واقع در این سرزمین ، یونان را به سرزمینی نیمه خشک و نیمه دریایی تبدیل می کند . آسمان و دریا در این کشور ، رنگی درخشان دارند . هوای فوق العاده صاف و جو بلورین آن ، لکه های ابر را از یکدستی در می آورند. نسیم های خنک و ملایم مدام از دریا می وزد . به همین علت ، بی دلیل نیست که یونانیان با علاقه ای که به طبیعت داشتند ، کوهستان ها ، جنگل ها ، رودها ، آسمان و دریا ها را محل سکونت خدایان خود دانسته اند .
عناصر ثابت در فرهنگ یونانی عبارت بودند از : انسان ، طبیعت و عقل . یونانیان ، خوبی را به معنای هماهنگی میان این سه تلقی می کردند . یونانیان با کشف انسان مسئله ی ثبات و تغییر را کشف کردند : انسان ها می میرند ولی بشریت می ماند .
یونانیان ، تغییراتی را که موجب رشد و کمال می شد را می پذیرفتند .
یونانی ها یا هلنی ها ( نامی که ایشان بر خود نهاده بودند ) ، حاصل در هم آمیزی مردمان " اژه ای " و " مهاجمان هندو اروپایی " بود که حدود 2000 سال پیش از میلاد وارد این سرزمین (یونان) شدند و تمدن میسنی را پدید آوردند .

شیوه ی هندسی و دوره ی کهن :
سفال گری ، بهتر از هر وسیله ی هنری دیگر دوره ی میسنی را با دوره ی تاریخی یونان ، پیوند می دهد. پیوستگی بین این دوره و دوره ی کلاسیک در سده ی پنجم قبل از میلاد را می توان با استناد به تزئین پیکره ی ظروف سفالی ردیابی کرد . پس ، به جاست که مطالعه ی هنر یونان را از نقاشی های گلدانی آغاز کنیم . زیرا این نقاشی ها روشنگر تغییراتی هستند که عمیقا بر تاریخ بشر تاثیر می گذارند . در گلدان ها و ظروف سفالی دوره ی کهن یونان ، می توان دید که انسان ، برای نخستین بار مورد مطالعه ی عمیق قرار گرفته است به این صورت که :
شیوه ی مفهومی قدیمی که در ان هنرمند ، انسان را در برابر خویش می گذاشت و خطوط چهره اش را یک به یک ترسیم میکرد ، کنار گذاشته شد و حالت و جنبش بدن در جریان زندگی جایگزین آن شد .
این تحول ناگهانی نبود بلکه صدها سال به طول انجامید . در این میان ترتیب تاریخی ظروف سفالین مزبور، از مراحل متوالی یاد شده پرده بر می دارد . پس میتوان دریافت که پیکره ی آدمی از نخستین روزهای ظهورش بر جداره ی این ظروف تا کنون ، موضوع اصلی هنر بوده است همچنان که خود انسان ، محور اندیشه و علاقه ی هنر یونانی شده است


همان طور که گفته شد در هنر یونانی نقاشی روی سفال از اهمیت خاصی برخوردار است که هم اکنون به شرحی کلی در مورد آن می پردازیم :
آمفورا يا کوزه بلند دو دسته براي شراب يا روغن، که به حدود سده دهم پيش از ميلاد تعلق دارد، نخستين مراحل شکل گيري سبکي را که سبک هندسي ناميده مي شود، به ما نشان مي هد. اين کوزه با آنکه عناصري از روشهاي تزييني سبک ما بعد ميسني پيشين را به عاريت گرفته است، ساختي تميزتر و وقت گير تر دارد. همزمان با تکامل سبک هندسي، تيره ي مينوسي شکلهاي داراي خطوط خميده، تدريجاً جايش را به شکلهاي راست خطي با نوارها يا رديفهاي فشرده بر هم مي دهد که بيشترين بخش سطح ظرف را اشغال کرده است.

پيکره انسان از نو در طرح تزييني متعلق به دوره اوجگيري سبک هندسي، مخصوصاً در گلدان ديپولون که به سده هشتم پيش از ميلاد تعلق دارد و نامش را از محل کشف خود يعني گورستان ديپولون آتن گرفته است، ظاهر مي شود. اين پيکره ها چندان تفاوتي با شکلهاي نمادين ندارند و از شکلهاي سه گوشه دراز و کوتاهي ساخته شده اند که با ويژگيهاي دقيق، منظم و هندسي شکلهاي ميان نوارها يا حاشيه بنديها جور در مي آيند. پيکره هاي بي نهايت انتزاعي در دو نقطه مجاور دسته هاي گلدان به صف آورده شده اند و طرح کلي نقشهاي گلدان نيز از پايين به بالا در آن سمت سير مي کند و در سطح گلدان هر قدر رو به بالا مي رويم بر پهناي نوارها افزوده مي شود.
نوع ديگري از کوزه ها و گلدانهاي يوناني که مخلوط کن ناميده مي شد، در مقايسه با آمفورا، بدنه اي بزرگتر و دهانه اي گشادتر داشت. در مخلوط کني که از گورستان ديپولون به دست آمده و احتمالاً همزمان با گلدان ديپولون يا کمي پس از آن ساخته شده است، اندک افتي در ظرافتکاري به چشم مي خورد؛ زيرا تزيين هندسي در درجه دوم اهميت قرار داده شده است. پيکره ها، حکايت از يک تشييع جنازه دارند و گردونه ها را جنگاوراني سپر به دست اشغال کرده اند، به شيوه مفهومي، دو چرخ هر گردونه نشان داده شده اند، اسبها دقيقاً از هم متمايز گرديده اند و تعداد پاهايشان درست است. جنگاوران در پشت سپرهاي خود، که از ديد روبرو نشان داده شده اند، ايستاده اند. تعداد پيکره ها در مقايسه با گلداني که در تصوير 125 ديديم به طرز چشمگيري افزايش پيدا کرده است و نشان مي دهد که هنرمند از کشف دوباره يک موضوع پيکره آدمي که تا بيش از 400 سال اثري از آن در تزيين سفالينه هاي سرزمين اصلي يونان به چشم نمي خورد، سخت در شگفت شده است. دوره هندسي جاي خود را به مرحله «شيوه خاور مابي» دوره کهن داد : اين دوره گسترش پردامنه بازرگاني و مستعمرات يوناني ها ، ايشان را به تمدنهاي باستاني خاور زمين نزديک تر کرد. پيامد اين روابط جديد، ظهور پياپي جانوران و هيولاهاي مرکب متعلق به خاور زمين در سطح گلدان هاي يوناني بود .


از لحاظ سبک شناسي، کوزه اي که از شهر الئوسيس به دست آمده و نمونه معرف شيوه خاورمابي است، حکايت از گسستي کامل و ريشه اي با شيوه منظم هندسي دارد. تزيين پيکري، بخش عمده سطح اين ظرف را اشغال مي کند، ترتيب نمايش موضوعها سست و تقريباً از هم گسسته است و شکلها غالباً با خطوط قوسي نمايانده شده اند. به طوري که بيننده گمان مي کند هنرمند مي خواسته است کُتِ تنگِ شيوه هندسي را به عنوان مانعي ناجور که سر راه علاقه اي تازه بازنمايي صحنه هاي از داستانها و برخي از افسانه هاي هومري قرار گرفته است دور بيندازد. در کوزه دو دسته که پولوفموس غول يک چشم به دست اوليس کور مي شود، پيکره انسان مشابه پيکره هاي دوره شيوه هندسي، ولي به مراتب پرتر، گردتر و فعالتر اين بار بزرگترين بخشهاي سطح ظرف را اشغال مي کند و تزيين به بخشهاي کوچکتري در روي گردن، خميدگي بالا و قاعده آن عقب رانده مي شود. مضامين و موضوعات هومري در دوره رونق شيوه هندسي به صورت حماسه هاي بزرگ گردآوري شدند؛ شيوه خاورمآبي، سرآغاز درهم آميزي آنها و کسب محبوبيت همگاني براي شان در يونان است. تجسم تصويري حماسه ها تا چندين سده بعد نيز در سطوح گلدانها ديده خواهد شد، شايد چنين به نظر برسد که اين نخستين بازتاب بزرگ انسان و کردارهايش، در حماسه يوناني، آغازگر کار بزرگ شبيه سازي از او در هنر بوده باشد. در دوره شيوه هاي هندسي و کهن، در سراسر منطقه اژه، چندين مرکز سفال سازي تشکيل شدند. اين مراکز به دو گروه بزرگ تقسيم شده اند مراکز سرزمين اصلي يونان و مراکز يونان شرقي (مناطق واقع در شرق سرزمين اصلي) در سرزمين اصلي، مهمترين مراکز عبارت بودند از آتن در آتيکا و کورنت در پلوپونز، و آتن پس از سال 550 پيش از ميلاد به مراکز اصلي سفال سازي و بزرگترين صادر کننده ظروف سفالي در حوضه درياي مديترانه تبديل شد


همان طور که گفته شد در هنر یونانی نقاشی روی سفال از اهمیت خاصی برخوردار است که هم اکنون به شرحی کلی در مورد آن می پردازیم :
آمفورا يا کوزه بلند دو دسته براي شراب يا روغن، که به حدود سده دهم پيش از ميلاد تعلق دارد، نخستين مراحل شکل گيري سبکي را که سبک هندسي ناميده مي شود، به ما نشان مي هد. اين کوزه با آنکه عناصري از روشهاي تزييني سبک ما بعد ميسني پيشين را به عاريت گرفته است، ساختي تميزتر و وقت گير تر دارد. همزمان با تکامل سبک هندسي، تيره ي مينوسي شکلهاي داراي خطوط خميده، تدريجاً جايش را به شکلهاي راست خطي با نوارها يا رديفهاي فشرده بر هم مي دهد که بيشترين بخش سطح ظرف را اشغال کرده است.


پيکره انسان از نو در طرح تزييني متعلق به دوره اوجگيري سبک هندسي، مخصوصاً در گلدان ديپولون که به سده هشتم پيش از ميلاد تعلق دارد و نامش را از محل کشف خود يعني گورستان ديپولون آتن گرفته است، ظاهر مي شود. اين پيکره ها چندان تفاوتي با شکلهاي نمادين ندارند و از شکلهاي سه گوشه دراز و کوتاهي ساخته شده اند که با ويژگيهاي دقيق، منظم و هندسي شکلهاي ميان نوارها يا حاشيه بنديها جور در مي آيند. پيکره هاي بي نهايت انتزاعي در دو نقطه مجاور دسته هاي گلدان به صف آورده شده اند و طرح کلي نقشهاي گلدان نيز از پايين به بالا در آن سمت سير مي کند و در سطح گلدان هر قدر رو به بالا مي رويم بر پهناي نوارها افزوده مي شود.

نوع ديگري از کوزه ها و گلدانهاي يوناني که مخلوط کن ناميده مي شد، در مقايسه با آمفورا، بدنه اي بزرگتر و دهانه اي گشادتر داشت. در مخلوط کني که از گورستان ديپولون به دست آمده و احتمالاً همزمان با گلدان ديپولون يا کمي پس از آن ساخته شده است، اندک افتي در ظرافتکاري به چشم مي خورد؛ زيرا تزيين هندسي در درجه دوم اهميت قرار داده شده است. پيکره ها، حکايت از يک تشييع جنازه دارند و گردونه ها را جنگاوراني سپر به دست اشغال کرده اند، به شيوه مفهومي، دو چرخ هر گردونه نشان داده شده اند، اسبها دقيقاً از هم متمايز گرديده اند و تعداد پاهايشان درست است. جنگاوران در پشت سپرهاي خود، که از ديد روبرو نشان داده شده اند، ايستاده اند. تعداد پيکره ها در مقايسه با گلداني که در تصوير 125 ديديم به طرز چشمگيري افزايش پيدا کرده است و نشان مي دهد که هنرمند از کشف دوباره يک موضوع پيکره آدمي که تا بيش از 400 سال اثري از آن در تزيين سفالينه هاي سرزمين اصلي يونان به چشم نمي خورد، سخت در شگفت شده است. دوره هندسي جاي خود را به مرحله «شيوه خاور مابي» دوره کهن داد : اين دوره گسترش پردامنه بازرگاني و مستعمرات يوناني ها ، ايشان را به تمدنهاي باستاني خاور زمين نزديک تر کرد. پيامد اين روابط جديد، ظهور پياپي جانوران و هيولاهاي مرکب متعلق به خاور زمين در سطح گلدان هاي يوناني بود .



از لحاظ سبک شناسي، کوزه اي که از شهر الئوسيس به دست آمده و نمونه معرف شيوه خاورمابي است، حکايت از گسستي کامل و ريشه اي با شيوه منظم هندسي دارد. تزيين پيکري، بخش عمده سطح اين ظرف را اشغال مي کند، ترتيب نمايش موضوعها سست و تقريباً از هم گسسته است و شکلها غالباً با خطوط قوسي نمايانده شده اند. به طوري که بيننده گمان مي کند هنرمند مي خواسته است کُتِ تنگِ شيوه هندسي را به عنوان مانعي ناجور که سر راه علاقه اي تازه بازنمايي صحنه هاي از داستانها و برخي از افسانه هاي هومري قرار گرفته است دور بيندازد. در کوزه دو دسته که پولوفموس غول يک چشم به دست اوليس کور مي شود، پيکره انسان مشابه پيکره هاي دوره شيوه هندسي، ولي به مراتب پرتر، گردتر و فعالتر اين بار بزرگترين بخشهاي سطح ظرف را اشغال مي کند و تزيين به بخشهاي کوچکتري در روي گردن، خميدگي بالا و قاعده آن عقب رانده مي شود. مضامين و موضوعات هومري در دوره رونق شيوه هندسي به صورت حماسه هاي بزرگ گردآوري شدند؛ شيوه خاورمآبي، سرآغاز درهم آميزي آنها و کسب محبوبيت همگاني براي شان در يونان است. تجسم تصويري حماسه ها تا چندين سده بعد نيز در سطوح گلدانها ديده خواهد شد، شايد چنين به نظر برسد که اين نخستين بازتاب بزرگ انسان و کردارهايش، در حماسه يوناني، آغازگر کار بزرگ شبيه سازي از او در هنر بوده باشد. در دوره شيوه هاي هندسي و کهن، در سراسر منطقه اژه، چندين مرکز سفال سازي تشکيل شدند. اين مراکز به دو گروه بزرگ تقسيم شده اند مراکز سرزمين اصلي يونان و مراکز يونان شرقي (مناطق واقع در شرق سرزمين اصلي) در سرزمين اصلي، مهمترين مراکز عبارت بودند از آتن در آتيکا و کورنت در پلوپونز، و آتن پس از سال 550 پيش از ميلاد به مراکز اصلي سفال سازي و بزرگترين صادر کننده ظروف سفالي در حوضه درياي مديترانه تبديل شد


128 – شكلهاي ظروف سفالي يوناني :
الف) هيدريا ( از واژه اي يوناني به معني «آب») تنگي با سه دسته، دو تا براي از جا بلند كردن و يكي براي حمل كردن ؛
ب) لكيتوس ، روغنداني با گردن باريك براي آرام ريختن روغن، كه مخصوصاً در مراسم تدفين به كار مي آمد ؛
ج) كريتر يا مخلوط كن ( از واژه اي يوناني به معني «مخلوط كردن» ) ، جامي براي مخلوط كردن شراب و آب كه مشروب عادي يونانيان بود ؛
د) آمفورا ( به معني «حمل كردن از دو طرف» با اشاره به دو دسته اين گلدان) ظرفي براي ذخيره مواد غذايي (شراب ، ذرت، روغن، عسل) ، با دهانه اي گشاد و مناسب يك ملافه، و غالباً مجهز به يك روكش ؛
ه) كوليكس (از واژه اي يوناني به معني «غلتاندن» با اشاره به چرخيدن اين ظرف بر روي چرخ سفالگري) ، شكل اصلي آبخوري دو دسته ؛
و) اوئنوخوس (از واژه اي يوناني به معني «شراب ريختن») ، تنگ شرابخوري، كه لبه اش به شكل يك شبدر سه پر تا شده تا ريختن را آسان گرداند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ارشیتکت86

عضو جدید
نکته ای که در مجسمه سازی ومعماری یونان وجود داره اینه که در یونان این 2 هنر ترکیب شده اند در صورتی که در مصر مجسمه سازی در کنا معماری ودر خدمت ان بوده است
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
در مصر و بین النهرین پیکر تراش فقط مجسمه ی ثابت و بی حرکت می ساخته در صورتی که در یونان این مجسمه ها جنبش گرفتند

به سلامتی کنفرانس ما تموم شد
حالا امتاحانشوووووووووووووو
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنر یونان در گذر زمان

هنر یونان در گذر زمان

یونانیان می گفتند نظام طبیعت و عقل ، زیبا و ساده است و زیبایی اشیاء با شناخت ما از آنها یکی است.
بدین ترتیب زندگی زیبا ودستیابی به روح زیبا در پی آن جمله معروف یونانی " خودت را بشناس " می آید. در اینجا "خود" ازاهمیت درجه اول برخورداد میشود وهمچنان که ادمی در جهت خودآگاهی پیش میرود ضرورتا از طبیعت نیز آگاه میشود.
انسان در مقام برترین آفریده و بالاترین ارزش طبیعت تلقی میشود و یونانیان بودند که دموکراسی را همراه با چهره طبیعی و واقعی انسان در هنر آفریدند. این ستایش از فرد و از طریق ستایش طبیعت آدمی هنر یونان را به سمت اولین گرایشات ناتورالیستی ( طبیعت گرایی) پیش میبرد.
هنر یونانی با فرهنگ یونانی ، ترکیب فشرده ای ازاضداد گونه ای هماهنگی میان عاطفه عمیق و نظام دقیق منطقی تشکیل میدهد. روشنی و تقارن این هنر سرد نیست بلکه خیره کننده است. شکلهایش میتواند دقیق و مطابق اصول ریاضیات و درهمان حال سرشار از زندگی باشد.


پرستش خدایان

پرستش طبیعت به پرستش شخصیت ها تکامل میبخشد . خدایان شکل های انسانی به خود می گیرند که عظمت و نجابتشان از ضعف اخلاقی انسان مبرا نیست. بر خلاف خدایان مصر و بین النهرین یگانه تفاوت انسانها و خدایان این بود که خدایان فنا ناپذیر بودند. در واقع آنها با خدایان خویش زندگی میکردند . آنها را میدیدند ، ستایش میکردند و حتی گاهی به ایشان معترض میشدند.
آنها به تقدیر غیر قابل پیش بینی شده ای اعتقاد داشتند که برای گریز از آن با خدایان رابطه ای دوستانه برقرار میکردند و برای رهایی از خشم انها قربانی میکردند و برای ستایش آنها مراسم متنوع برپا میداشتند.

فلسفه یونانی ها
در واقع نقطه شروع فلسفه غرب را میتوان از قرن ششم پ. م و درشهر میلتوس در ساحل شرقی دریای مدیترانه در نظر گرفت.
در جایی که تالس ، آناکسیمندروس ، آناکسیمنس و شاگردانش سر برآوردند.
ارسطو اندیشمندان میلتوسی را به دو دسته تقسیم کرده است :


الهیون : آنها که معتقد بودند موجوداتی فوق طبیعی و قدرتمند امور دنیا را کنترل میکنند
طبیعیون: آنهایی که می کوشیدند دنیای به ظاهر بی نظم را بر اساس اصولی ساده تر و غیر شخصی تر توضیح دهند.

تالس که از میلتوسی های طبیعیون بود سعی کرد تا منشاء جهان و هر چیزی را در آب قرار دهد. اما نه آبی که در بابل از ترکیب سه نوع آب تجسم و شخصیت یافته است و نه آبی که در اسطوره مصری پدر خورشید بود .
این آب ، آبی کاملا معمولی بود.
دیگر تفاوت او با اسطوره سازان دیگر این بود که او احساس میکرد برای چیزهایی که میگفت احتیاج به اقامه دلیل دارد.
از همین جا سنت تفکر منطقی و اقامه دلیل برای نظریات شروع و راه را برای تاریخ فلسفه غرب باز میکند که در ادامه فیلسوفانی چون : فیثاغورسیان ، سوفسطاییان ، سقراط ، افلاطون ، ارسطو .... می آیند و نظریاتشان نگرش به امور دنیوی و طبیعی را متحول می سازد.


نماد گرایی

" نماد گرایی یک ابزار دانش کهن و قدیمی و اصولی ترین بیان مفاهیم است. اندیشه را بر می انگیزد و انسان را به گستره تفکر بدون گفتار رهنمون مینماید "
نماد گرایی یونان باستان ، از تمدن های پیش از خود به عاریه گرفته میشود و در فرهنگ و تفکر یونانی ها متحول میشود. آنها از نمادهایی که منشاشان طبیعت مورد پرستش آنها بود استفاده میکردند و نیز نمادهایی را برای صهولت در نمایش خدایانشان بکار میبردند.
در واقع بیش از نیمی از نمادهای یونانیان با اسطوره های انان رابطه ای تنگاتنگ داشت. همانطور که آذرخش نماد زئوس ، درخت تاک و شراب و دلفین نماد دیونیسوس ، نیزه سه شاخ نمادی از پوزئیدون و ... در فرهنگ یونانی است.
برخی نماد ها نیز منشا نجومی داشت؛ همچون نماد ستاره پنج پر که از روی حرکت ستاره ناهید گرفته شده بود و نمادی ازعشق و زیبایی و مادینه مطلق بود.

* پیکر تراشی
گرایشهای پیکر تراشی یونان کاملا مرئی و قابل توصیفند. کهن ترین پیکره ها به سده نهم پیش از میلاد بر میگردد وعبارتند از جانوران و پیکره های انسان از جنس مس، مفرغ ، سرب ، عاج و...
در پیکره جنگاوری مفرغی از آکروپولیس آتن و متعلق به اواخر سده هشتم پیش از میلاد تمام ساده نماییهای شیوه هندسی به چشم میخورد.
در پیکر تراشی نوین گویی هنرمند می کوشیده است خود را از قید و بندهای میثاقهای چند صد ساله شبیه سازی به روش هندسی برهاند. شکل های بدن صاف تر شده است و بخشی از گوشه داری و تیزی گذشته را از دست داده است.
یکی از تفاوت های مهم در پیکر تراشی یونانی اینست که : پیکره ها برهنه ساخته شده اند ولی نخستین پیکره های سوری لنگ به خود بسته اند. از همان ابتدا علاقه ذاتی هنرمندان یونانی به پیکره طبیعی انسان که مخصوصا به طرز برجسته ای هنر یونانی را مشخص میکند در نقطه مخالف سنت تعصب آمیز خاورنزدیک قرار میگیرد.

* معماری
یونانیان پادشاهی درخور خانه شاهانه نداشتند، ومراسم مذهبی خود را در فضای باز اجرا میکردند. ساختمانهای بسیار مهم ایشان نیز در ابتدا به شکل زیارتگاه هایی ساده برای نگهداری تندیس خدایانشان ساخته میشد.
معابد اولیه از چوب ساخته میشدند اما به مرور زمان از مصالح ماندگار تر مثل سنگ آهک و مرمر استفاده شد.
مرمر گران بود اما معادن سنگ مرمر بسیار نزدیک بود ( هومتوس در شرق آتن با مرمر آبی و سفید ، پنتلیکوس در شمال شرق آتن با مرمر سفید براق ، جزایر آیگینا با مرمرهای گونان با کیفیات گوناگون)
یونانی ها همراه با تناسبات هندسی و ریاضی معماری خویش را بسوی تناسب و پیچیدگی های زیبا تر به پیش میرانند.

معماران یونانی دارای سه شیوه متفاوت بودند که هر یک برای منظوری خاص به کار گرفته میشد و مفاهیم متفاوتی را بیان میکرد. این شیوه ها عبارتند از : دوریک ( متعلق به سرزمین اصلی یونان) ، یونیک ( آسیای میانه و جزایر دریای مدیترانه) ، کورنتی ( که بعدها رواج یافت)
معابد شیوه دوریک ظاهری تناورانه دارند و ستونهایشان محکم برسکو یا صفحه پله دارنهاده شده اند. شیوه یونیک در مقایسه با شیوه سنگین و جدی دوریک ، شیوه ای سبک و تشریفاتی تر است.
تفاوت عمده این شیوه ها در سرستون هاست : در شیوه دوریک سر ستونها ساده و بی تزیین است، و سرستونهای یونیک و کورنتی شدیدا تزیین یافته اند.
در روزگار باستان ، شیوه های دوریک و یونیک به عنوان شیوه های مذکر و مونث در برابر یکدیگر قرار داده میشدند.
انتخاب محل ساختمان ، جنبه پیکری آنرا تقویت میکرد. معابد یونانی بر خلاف معابد مصری ، رو به فضای باز ساخته میشد. مراسم دینی در مذبح مقابل آن برگزار میشد و در درون آن هدایا و غنایم جنگی نگهداری میشد.
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری یونان در دوره کلاسیک

معماری یونان در دوره کلاسیک

دوره کلاسیک: این عصر دوران ثبات و شکوفائی تمدن و هنر یونان است. قرن پنجم و چهارم را باید بهترین ایام تحول و تکامل معماری یونان به شمار آورد. این دوره با عظمت، پس از پیروزیهای درخشانی آغاز، و با اقدامات کشور گشایانه ی اسکندر مقدونی پایان پذیرفت. این فصل از حیات یونان نتیجه و مولود دوران باستانی و مقدمه دوران هلنیستی بوده است. دوران کهن با آن که دوران کار و ابتکار محسوب می‌شد، ولی آثار جوانی و ناآزمودگی از آن هویدا بود و در دوران هلنی که از لحاظ انتشار تمدن در دنیا اهمیت شایانی یافت. علائم پیری و مهجوری در آن به چشم می‌خورد. در صورتی که در فاصله میان این دو دوره یعنی در دوره یونان کلاسیک جز موازنه . اعتدال و هماهنگی چیزی دیده نمی‌شود. هنر دوره کلاسیک که چکیده تاثیرات اجتماعی و مذهبی یک ملت است در نهایت کمال و پختگی عرضه شده در هنرهای باستانی جای ویژه ای را به خود اختصاص داده است. یونانیان موفقیت و پیروزیهای خود را در جنگها مرهون خدایآن می‌دانستند و همین مسئله درهنر و معماری سرزمین شان کاملاً محسوس است. در عصر کلاسیک با اینکه پس از جنگلهای ایران و یونان فترتی در هنرها حاصل شده بود اما با عبور از مرحله گذرا یونانیان در جوانب مختلف هنر به ویژه در معماری و پیکر تراشی فعالیتهای چشمگیری را آغاز کردند. هنرمندان این عصر پدید آورندگان آثاری شدند که نه پیش از آن و نه در عصر هلنی به آن دست یافته بودند. مرکز فعالیتهای هنری این دوره در شهر آتن بوده است . آتنیها که گرد آوری تکه سنگهای پراکنده آکروپلیس آتن را پس از ویرانی شهر در سال 480 ق . م کسر شاءن خود می‌دانستند ، به رهبری پریکلس نیرو و استقلال جدیدشان را با باز سازی کامل آکروپلیس که در واقع یکی از بزرگترین پروژه های ساختمانی جهان باستان تا پیش از روزگار رومیان بود، به جهانیان نشان دادند پلوتارک یکی از مورخین یونانی در 500 سال پس از باز سازی آکروپلیس می‌نویسد: «کارهای پرویکلس مخصوصاً از این لحاظ ستودنی اند که شتابان ساخته شده اند، برای آنکه قدرتهای جدید دوام بیاورند زیرا هر کار خاصی که او انجام می‌داد بی رنگ حتی در آن زمان که تازگی داشته عنوان کاری باستانی شناخته می‌شد و دلیلش زیبایی و ظرافت آن کار بود و با این حال کار مزبور از لحاظ نیرو و تازگیش، امروز نیز چنین است. که گوئی تازه انجام شده است. در آن کارها گونه ای شکفتگی و تازگی وجود دارد که غبار گذشت زمان را از چهره شان می‌زداید.» پیکر تراشی: در دوره ی کلاسیک به ویژه در قرن پنجم در پیکر سازی سه شیوه و سبک هنری پدیدار شد: الف) شیوه هنر جدی (480 - 490 ق م) ب) شیوه ی هنری تکامل یافته (430 - 460 ق م) ج) شیوه ی هنری فوق العاده (400 - 430 ق م) از دست آوردهای هنر پیکر سازی این دوره می‌توان از متوپهای حجاری شده و پر تحرک معبد زئوس در المپیا و معبد پارتنون در آتن و بناهای یادبود «گول باشی» در ترکیه امروز یاد کرد. به همین دلیل است که عصر کلاسیک را دوره پیکر سازی و معماری دانسته اند. هر چند که تمامی‌این پیشرفتهای چشمگیر بی تاثیر از مسائل سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و مذهبی جامعه یونان نبوده است. نقش مذهب و رابطه آن با هنر در این دوره تضعیف می‌گردد و آثار دنیوی در مقابل آثار مذهبی افزایش می‌یابد. اما مذهب به حیاتش ادامه می‌دهد. هر چند که هنر دیگر خدمتگزارش نیست. معماری: معماری دوره کلاسیک به رهبری و پشتیبانی فیدیاس معمار و پیکر تراشی که در دولت یونان مقام وزیر هنر را داشت، به اوج و رونق خود رسید . با اینکه درباره معماری این دوره نوشته ها بسیار است، ولی باید به چند بنای مهم اشاره کرد. شهر آکروپل یا ارگ آتن که بر روی تپه ای ساخته شده از اقدامات بزرگ معماری این معماری است. معبد «پارتنون» به سرپرستی «فیدیاس» و دو معمار دیگر معبد الهه «آتنا» و معبد «ارختئوم» و چند بنای دیگر هم بر بلندای آکروپل ساخته شده اند. معماری این دوره از جنبه های فنی پیشرفتهای شایانی کرد. سنگهای مورد استفاده دیوارها به طور کامل تراش خورده و با بستهای فلزی با دقت بسیار نسبت به دوره کهن در کنار هم قرار گرفتند نصب سفالهای بامپوش نیز بر همین منوال پیشرفت نمود. ساختمان معابد دارای پلان سه بخشی بود که مشتمل بود بر 1 رواق ورودی (پیشخان) 2 - تالار (اتاق) قرار گاه پیکره الهه 3 - پستو برای نگهداری نذورات. پلان اصلی بناها چهار گوش بود، به جز چند پرستشگاه که با نقشه مدور ایجاد شده و دور ستونی بودند که بهترین نمونه این گونه بناها معبد «تولوس» است که در شهر دلفی قرار دارد. به جز معابد و ساختمانهای رسمی‌در این دوره شهر سازی نیز پیشرفت نمود و انواع بناهای عمومی‌مانند : تالارهای اجتماعات به شکل آمفی تئاتر گذرگاههای سر پوشیده و ستونهای یادبود در خیابانها ، ورزشگاه و باشگاههای پرورش اندام پهلوانان ، میدانهای دو و اسب سواری با ردیف جایگاه های پلکانی برای تماشاگران که این گونه آمفی تئاترهای سر گشاده بر شیب تپه و گرداگرد میدان ورزش ساخته می‌شد. آکروپلیس: یکی از مجموعه بناهای باشکوه یونان در عصر کلاسیک آکروپلیس در شهر آتن است. این مجموعه به رهبری «پریکلس» در اواخر قرن پنجم ق م یعنی هنگامی‌که آتن به دوره قدرت رسیده بود احیا گردید بزرگترین کاری بود که در تاریخ معماری یونان پدید آمد و موجب آن شد که عالیترین یادگاری از دوران اعتلای هنر بر جای بماند. همه بناهای آکروپلیس، هنر معماری دوره ی کلاسیک یونان را در آن هنگام که به کمال رشد خود رسید بود به منصه ی ظهور رسانده است . این مجموعه شامل بناهای : معبد پارتنون؛ دروازه «پروپالایا»، معبد ارختئوم، معبد آرتمیس، معبد الهه ی پیروزی «نیکه» ، نگارخانه «کالکوئیکی» محل پیکره ی «آتناپروماخوس» ، محل معبد قدیمی‌آتنا، و چند بنای کوچک است. مشاهده ی تصویر معبد پارتنون: مهمترین بنای مجموعه آکروپلیس معبد پارتنون است. این بنا درعصر کلاسیک ساخته شده است. و برای الهه آتنا (خدای پیروزی) که به افتخار او «آتن» هم از او نام گرفته ایجاد شده است. بنا بر روی بلندترین نقطه تپه آکروپلیس و مشرف بر سراسر شهر آتن و نواحی اطراف آن بنا شده است. سنگ مرمر سفید مصالح عمده ی بناست. ساختمان به شیوه ی دوریک ساخته شده است. معمارانی چون «کالیمراتیس» و «ایکتینوس» در ساختمان آن نقش اصلی را داشته اند. و در فاصله سالهای 432 - 448 ق م ساخته شده است. بنا دور ستونی است در ایوان جنوبی معبد پارتنون بر خلاف پرستشگاههای دیگر، به جای شش ستون از هشت ستون (سبک هشت ستونی) و برای طول آن هفده ستون در نظر گرفته شده است. طول و عرض آن 31 * 70 متر و ارتفاع آن 72/13 متر که ارتفاع هر ستون 43/10 متر است یادآوری این نکته ضروری است که در این بنا دو شیوه دوریک و ایونیک با هم تلفیق شده اند و در ایجاد نقوش برجسته در چهار گوشیهای تزئینی و سنتوریهای معبد نهایت دقت را به کار برده اند ، این نقوش دارای موضوعات مختلفی هستند. فضای داخلی پارتئون دارای دو بخش جداگانه است. فضای کوچکتر (اتاق باکره یا پارتئون ) با پلانی تقریباً مربع شکل و فضای بزرگتر (مقصوره) با پلان مستطیل شکل که مجسمه الهه ی آتنا پارتنوس در آن قرار داشته است که مقصوره ی مستطیل شکل را به سه راهرو تقسیم کرده اند . ردیف ستونهای دوریک در مقصوره به صورت ستونهای دوتایی بر روی هم قرار گرفته اند و به عنوان ستونهای نگهدارنده سقف بکار گرفته شده اند در حالی که ستونهای نگهدارنده بخش اتاق باکره به شیوه ایونیک است. ستونهای دوریک درنمای معبد نهایت تناسبات این شیوه را داراست. یعنی ارتفاع هر یک از آنها شش برابر قطر پایه شان است. تعداد خطوط مستقیم بسیار اندک در نمای معبد پراتنون حائز اهمیت و دقت است. ستونهای آن انحنای ملایمی‌به دورن دارند و فاصله های میان آنها یکسان نیست، این فاصله ها در گوشه های معبد کمتر می‌شوند. همچنی« ستونهای کناری دارای ضخامت بیشتر هستد. علت این امر جلوگیری از خطای دید است. زیرا ضخامت بیشتر ستونهای کناری از تغییر شکل یافتن آنها در اثر خطای دید جلوگیری می‌کند. شاید دلیل این ضخامت در گوشه ها برای بیان قدرت تحمل آنها در برابر بار سنگین است و این کار نه به خاطر عملکرد ساختمانی، بلکه بیشتر برای بیان سمبلیک به کار گرفته شده است. دروازه ی پروپالایا: بنا مدخل ورودی آکروپلیس است . بنا به قولی ساختن آن پنج سال طول کشیده است و هیچ گاه تکمیل نشده و به وسیله «منسیلکس» معمار ساخته شده و در طرفین آن کتابخانه و نخستین تالار نقاشی ایجاد شده بوده است. معبد آتنا (آلهه پیروزی) : در کنار سر در ورودی قرار دارد. این پرستشگاه نخستین و کهن ترین نمونه از شیوه ی معماری ایونیک است که توسط یونانیها ساخته شده ، هر چند که پیش از این معبد چند نمونه در دلفی و المپیا ساخته شده بودند و لیکن ساخت آنها توسط جزیره نشینان در دریای اژه بوده است. پس از فتح جزایر توسط آتنی ها بود، که عناصر معماری شرق یونان به سرزمین اصلی یونان گسترش یافت. معبد ارختئوم: این بنا از نظر پلان با تمامی‌معابد یونانی متفاوت است و به نظر بسیاری از پژوهندگان هنر در میان سایر آثار معماری یونان شاخص تر است. و بر همین اساس دارای ویژگیهای خاص است و شاید علت آن هم ناهمواری زمین زیر بنای آن و یا عملکرد چندگانه این معبد بوده است. احتمالاً این ساختمان بر اساس نقشه پیشه بینی شده ساخته نشده است. به نظر می‌رسد که در نقشه اصلی قرار بر این بوده که رواقهای کناری (شمالی و جنوبی) در مرکز دیوارهای ساده و طولانی معبد اصلی قرار بگیرند تا تزئینات خود را به نمایش گذاشته و از خشکی این دیوارها بکاهند. مشاهده ی تصویر معبد به شیوه ی ایونیک ساخته شده و رواق جنوبی آن بر روی ستون پیکره ها استوار است . این ستونها از استحکام کافی به عنوان ستون و در عین حال انعطاف لازم برای نشان دادن اندام انسان برخوردارند. این ستون پیکره ها با پوشاکهای چین دار شان، طوری قرار گرفته و ایستاده اند که سنگینی بار ساختمان را بر روی پاهایشان به خوبی القا می‌کنند پائی که زیر بار نیست از زانو خم شده، برعکس پای دیگر عمودی است نکته جالب این است که در این ستون پیکره ها ، علیرغم تحمل بار یعنی بار بر بودنشان تغییر در حالت تعادل آنها در غالب اندام انسان پدیده نیامده است. بنابراین احتمالاً ستون پیکره ها، نمادهایی از شش ندیمه های الهه بوده اند. ارختئوم در محل قدیمی‌برگزاری نبرد تن به تن بین «پوسیدون» و آتنا برای مسلط شدن بر شهر آتن ، یعنی موضوع مجموعه تندسیهای سنتوری غربی پارتنون ساخته شده است.
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
بررسی تاریخ هنر و معماری یونان

بررسی تاریخ هنر و معماری یونان

هنر و معماری یونان دارای فراز و نشیبهای فراوانی در طول تاریخ بوده است. و بر همین اساس می توان هنر یونان را در چهار دوره معماری را در سه دوره از آن مورد بررسی قرار داد. الف) هنر دوره هندسی: به آثار هنری پیش از دوره آرکائیک اطلاق می گردد. که در آن بر روی سطوح ظروف سفالی از طرحهای منظم هندسی استفاده شده است. ب) هنر و معماری دوره آرکائیک (کهن) 630 تا480 ق . م ج) هنر و معماری دوره کلاسیک 480 تا 330 ق . م د)هنر و معماری دوره هلنی 330 تا 27 ق . م اینک به بررسی معماری یونان در هر یک از دوره های فوق الذکر بویژه سه دوره کهن, کلاسیک و هلنی می پردازیم. 1- معماری دوره کهن (آرکائیک): در این زمان, دوره هندسی جای خود را به مرحله یا «شیوه خاور مآبی»دوره کهن داد. این مرحله, مرحله گذرایی بود و پس از آن عناصر تازه ای از هنر, با هنر اصیل یونانی پیوند خورد و شیوه ای جدید پدید آورد که سبب بنیان و پیشرفت هنر یونان گردید. این دوره را به نام «دوره کهن» نام گذاری کرده اند که از اواخر قرن هفتم پیش از میلاد آغاز شده و تا شروع جنگهای ایران و یونان در زمان خشایار شاه هخامنشی (480 ق م) ادامه داشته است. پیامد روابط جدید با شرق, ظهور پیاپی جانوران و هیولاهای مرکب متعلق به خاور زمین در سطح ظروف یونانی بود, با این مضامین در هنر بین النهرین و مصر آشنا شدیم. شیر, ابولهول, شیربالدار, آدم تنه اسبی(مینوتور). پیکر تراشی: گرایشهای تکامل پیکر تراشی در یونان درست همانند گرایشهایی است که در نقاشی سفالینه هاست. یعنی مرئی و قابل توصیف اند. پیکره های مفرغی پسر و دختر یونانی که در سال680 ق م ساخته شده اند, سرآغاز دوره کهن است. جامه های بلند و مجلل این پیکره ها را می توان دلیلی بر ساخته شدن آنها در ایوانی دانست. زیرا در اینجا بود که دولتهای ثروتمند یونانی, سلیقه و علاقه خاورمآبانه خود را به تزئینات گرانبها و پیکر شکوه در زندگی و هنر گسترش دادند. پیکره سازی یونان فقط مختص پیکر تراشی جدای از معماری نیست, بلکه بخش عظیمی از پیکر تراشی این دوره جزو تزیین ساختمان معابد است، که به صورت نقش برجسته استفاده شده است. بی شک آغاز جنگ های ایران و یونان تاثیری در توسعه هنر دوره کهن داشته است، گرچه از برخی جهات محدودیتهایی داشته، اما با تحولی که به ویژه در شناخت مواد اولیه و استفاده از آن حاصل گردید، موجب تحولات و پیشرفت هنری این زمان شد هنرمند این دوره دقت خود را بیشتر صرف شناخت ماده ای نمود که با آن اثر هنری را پدید آورده است. و براساس سنت حاکم بر جامعه خود را در قید و بند ساختن نمونه ها و انواع محدود هنری گرفتار کرده، و در حقیقت بیشتر به الگو سازی پرداخته است. معماری: در دوره کهن دو مسیر هنری در شهرهای تحت نفوذ یونانیها برقرار بود، یکی از هنر دور یک که مشخص با رسمیت و صلابت و بی پیرایه در سرزمین یونان قرار داشت و دیگری شیوه هنری یونیک که دارای ظرافت بیشتر و خاص خود بود و در ناحیه آتیکا بود و پایتختش آتن واقع در کناره جنوب شرقی سرزمین مرکزی یونان و جزایر اطراف آن در دریای اژه و همچنین بخش غربی آسیای صغیر، آن زمان مجزا بود. آثار معماری این دوره با استفاده از قطعات سنگهای تراشیده شده و بدون ملات ساخته شده اند که در مرحله اولیه در ساخت معابر از چوب برای ستون ها و پوشش سقف ها و آجر برای دیوار و سنگ صرفا برای پی ساختمان استفاده شده است. معابد کوچک و ساده بودند و کم کم فرم اصلی خود را یافتند. از قدیمی ترین معابد این دوره می توان از «معبد هرا» در «آلیمپ» یاد کرد که به شیوه دوریک و در سال 600 ق م ساخته شده است. ابعاد آن 5/18* 50 متر و بلندی ستونهای آن 40/5 متر است. سقف شیروانی آن سفالی است. در داخل مقصوره دو ردیف ستون قرار دارد، و از خشت و سنگ و بویژه در پی از سنگهای نتراشیده استفاده کرده اند. معبد «آپولو» در شهر «کورینت» یکی از بناهای قدیمی یونانی است که هنوز بعضی از ستونهای آن به جا مانده است . معبد به شیوه دوریک کهن و در قرن ششم ق م ساخته شده است. در این بنا ارتفاع ستونهای دوریک کوتاه و هنوز در مرحله آغازین بوده است بالشتگ سر ستون نیز از این وضعیت تبعیت کرده است. با سیلیکای پستئوم: در جنوب ناپل واقع است و در حدود 550 ق. م شده است. این بنا نمونه ای از سبک دوریک کهن به شمار می رود. پژوهندگان اولیه به دلیل تشابهی که بین این ساختمان و با سیلیکای رومی وجود داشته، آن را «باسیلیکا» نامیدند. لذا بنای پستئوم معبدی است، دور ستونی با ستونهای سنگی و خوش ترکیب و مودب و فواصل فشرده، سر ستونهای بزرگ و جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستونها را به طرز متناسبی کوتاه نمایان کرده است. ضخامت ستونها و فاصله کم کم احتمالاً دلیلی ساختمانی دارد. معماران در این دوره نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده اطمینان داشته باشند. لذا به طور منطقی بر استحکام کارشان افزوده اند، مثلاً در گوشه های بنا سر ستونهای بالشتکی شکل بزرگتر شده و سطح اتکا به نفس فواصلی که توسط سنگهای حمال پل بندی شده، افزایش یافته است. گنج خانه سیفونسیها: یکی از بناهای دوره کهن است که به شیوه «ایونیک» و در سال 530 ق.م ساخته شده است. (ش 4) بنا در شهر «دلفی» قرار دارد، با آنکه این بنا هیچ گونه ستون ایونیک ندارد و حمل و نگهداری سقف توسط ستون پیکرها (کاریاتیدها) است ولی جزو سبک ایونیک محسوب می گردد، از ویژگی های متمایز و مشخص کننده دیگر بنا در شیوه ایونیک کتیبه پیوسته ای است که به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین دوره کهن است. چون ستون پیکره ها با آن جامه های زیبا و نیمرخهای بسیار مضرشان هیچ گاه نمی توانستند در متن معماری دوریک با آن خطوط خشک و جسیم کم توجه به تزئین بگنجند. معبد ارتمیس : در شهر «افسوس» آسیای صغیر واقع است در سال 560 تا 550 ق . م ساخته شده است. معبد دارای ابعادی 55*115 متر است و به شیوه ی ایونیک ساخته شده است. چهار گوشیهای تزئینی آن به نقش برجسته هایی از جنگجویان نیزه بدست مزین است. در بخش سنتوری معبد جنگجویان الهه ی «آرتمیس» با سپری در دست نقش شده است. از دیگر معابد این دوره می توان به معبد آپولون شهر دلفی و معبد آفائیا در شهر آیگینا در قرن ششم ق . م اشاره کرد.
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنر و معماری دوره هلنی

هنر و معماری دوره هلنی

هنرو معماری دوره هلنی: برای نخستین بار یک تاریخدان آلمانی در سال 1836 میلادی واژه «هلنیسم» را بکار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه آن پدید آمدن دولتها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اطلاق گردید. این دوره از سال 330 ق م تا 27 ق م تداوم یافت. محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است. شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره هلنی است. پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید . تا آنجا که نیمی‌از جهان آن روز را زیر سلطه خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد و در اغلب موارد منحصراً برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخهای حاکمان مقتدر بکار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آنرا «یونانی مابی» (هلنیسم) نام نهاده اند. البته برخی از پژوهندگان معتقدند که هنر دوره هلنی یا یونانی مابی دنباله مستقیم تحولاتی است که نه در زمان اسکندر بلکه پنجاه سال پیش از آن روی داد. پیکره سازی: در دوره ی هلنی یونانی ها در پیکره سازی تجسم آلام جسمی‌و اضطرابها و جنبش های نامنظم و تشویق آمیز روح و جسم را که از مشرق زمین اقتباس کرده بودند، نشان دادند. مهمترین و بهترین آثار هنری در آسیای صغیر یافت شده است، از نمونه های ارزشمند آن پیکره های نقش بر جسته های نمالی شمالی معبد زئوس در «پرگاموم» است که به بهترین شیوه ساخته و پرداخته شده است. معماری: پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر مقدونی، امتزاجی از اندیشه ها، دینها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید. گوناگونیها، پیچیدگیها و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پر دامنه به مراتب فراتر از آنچه کشور – شهر کلاسیک می‌توانست بطلبد، نیازمند بود. فعالیـهای ساختمانی از مراکز قدیمی‌واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر (ترکیه) که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضاهای درونی بناها که این یکی از ویژگیهای معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می‌دهند که پلیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی‌کردند از بناهای مهم این دوره می‌توان به معبد «آپولون» در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و تئاتر سر گشاده اپیداوروس اشاره کرد. معبد آپولون: این بنا در شهر دیدوما ؛ شهر ایونیک کهن در ساحل غربی آسیای صغیر (ترکیه) واقع اشت. این معبد ایونیک و دور ستونی بر روی پایه ای هفت پله ای در ارتفاع تقریباً 4 متری سطح مقصوره ی آن که عملاً بی سقف و رو به آسمان باز مانده بود ساخته شده است. ابعاد آن 51*108 متر و ارتفاع ستونهای پیرامونش 5/19 متر است. دارای تالاری گود پر از ستون است که مقدم بر یک کفش کن ساخته شده است. و از آنجا که پلکان بزرگی به عرض پانزده متری به سوی حیاط رو باز معبد سرازیر می‌شود، راه دسترسی بسیار شکوهمندی برای زیارتگاه کوچک آن که دارای ستون بندی خلفی و محل نگهداری از پیکره پرستشی است، فراهم می‌آید. این طراحی پیچیده فضای درونی تالارهای بزرگ، مستقیماً به شیوه ی رومی‌پس از خود می‌انجامد و گسست چشمگیری از معماری کلاسیک یونان به شمار می‌رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیش تاکید می‌کرد و درون آن را تقریباً ساده رها می‌کرد. شهر «پرگاموم» در آسیای صغیر ، با داشتن معابد و پیکره های بسیار شهر بزرگ عصر هلنی محسوب می‌شود. در این شهر به تقلید آکروپلیس آتن، مجموعه ای بر پا گردید که دارای معابدی برای خدایان یونانی بود. معبد زئوس: بنایی است با شکوه و عظمت بسیار که در حدود سال 180 ق م پسر و جانشین «آتالوس» اول به عنوان مذبح با شکوهی به یاد پیروزیهای پدر بر بالای تل مشرف به شهر پرگاموم بنا کرد. خود مذبح در مرکز حیاطی مستطیل شکل قرار دارد و اطرافش را ردیفی از ستونهای ایونیایی واقع بر صفه ای بلند به مساحت حدود 93 متر مربع احاطه کرده است که به جبهه غربی آن با پلکانی وسیع و پر شکوه به سطح زمین متصل می‌شود. احتمالاً بناهای مذبحی با این عظمت یادگار سنت معماری ایونیایی از دوره ای کهن بوده است. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه به سطح زمین متصل می‌شود. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه بر همه آنها برتری دارد و نیز تنها مذبحی است که بقایآی عمده ای از آن بر جا مانده است. برجسته ترین خصوصیت آن کتیبه بزرگی است منقوش بر دیواره صفه که 120 متر درازی و 2 متر بلندی دارد. این نقشها چنان برجسته تراشیده شده اند که تقریباً به کلی جدا از زمینه می‌ماند. تئاتر اپیداوروس: نمونه ی دیگری از طراحی ماهرانه فضای رو باز یونانی است این بنا با اینکه در دوره ی هلنی ساخته شده به سبک کلاسیک است. به این دلیل در اینجا نام آن را ذکر نمودیم که تمام واحدهای کار کردی و ترتیب ظاهری تئاترهای بعدی را داراست. ردیفهای متحدالمرکز نشستنگاههای نسبتاً بیشتر از نیم دایره ی تماشاگران در سراشیب یک تپه ساخته شده بود و قطر دایره ی بیرونی اش تقریباً 120 متر است راه پله ها یا راهروی میان پله ها به صورت چندین شعاع از مرکز دایره که محل ارکستر یا اجرای نمایش بود تا محیط دایره کشیده شده اند. و نشستنگاههای سنگی را که با یک راهروی پهن به دو بخش بالایی و پائینی تقسیم شده اند از هم جدا می‌سازند. محل ارکستر پیش صحنه و صحنه، طوری طراحی شده اند که بیشترین درجه سهولت ممکن برای دیدن اجرای نمایشها و آماده شدن بازیگران فراهم آید. انطباق اندیشمندانه ی فضا بر نیازهای انسان، نه همچون روزگار باستان که برای ستایش از خدایان و ارضای هوسهای شاهان بود، بلکه بخشی از سنت انسان دوستی یونان است. هلنی ها بر دامنه تصور خویش از طراحی معمارانه افزودند تا شهرهای بزرگ را نیز مانند آنها بسازند. نقشه های منظم خیابانهای شبکه مانند که به دوره کهن در تاریخ یونان مربوط می‌شوند و شهرهای مهمی‌مانند پرگاموم در آسیای صغیر اسکندریه در مصر و انطاکیه در سوریه ساخته شدند. در همین دوره بود که می‌توان از خانه سازی سخن گفت نمونه خانه ای در شهر «پرینه» که با دیوار محصور می‌شد و آن را از فضای خیابان و کوچه جدا می‌کرد، کشف شده است.


منبع: http://www.seemorgh.com/culture/
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنر یونان (معماری)

هنر یونان (معماری)

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شیوه هندسی و دوره کهن
گذشته از معماری معاصر، معماری یونانی برای ما غربیها از هر معماری دیگری آشناتر است. «احیای» این معماری به دست مهندسان معمار اروپایی در اواخر سده هجدهم باعث انتشار پردامنه سبک یونانی شد و مخصوصاً در بناهای رسمی – دادگستریها، بانکها، تالارهای شهر، مجالس قانونگذاری – که با توجه به تأثیرگذاری پرابهت شان طراحی می شدند، از معماری دوره کلاسیک که اساساً از معماری یونان ملهم بود، تقلید می شد.
با آنکه خانه های یونانیان باستان از هرگونه زیورهای خودنمایانه عاری بود، یونانیان پادشاهی درخور خانه های شاهانه نداشتند و مراسم مذهبی خویش را در فضای باز اجرا می کردند، معمارانی کوشا و خستگی ناپذیر بودند. ساختمانهای بسیار مهم ایشان نیز در آغاز به شکل زیارتگاههای ساده برای نگهداری از تندیسهای خدایانشان ساخته می شدند. هر روز به ساختن این ساختمانها توجه بیشتری معطوف می شد تا آنکه به احتمال قوی تصمیم گرفتند صفات هر خدا را در خود ساختمانها یا زیارتگاهها مجسم گردانند.
پیکرتراشی نقش خود را در این تحول ایفا کرد، بدین معنی که تا اندازه ای در تزیین ساختمانها، تا اندازه ای در بازگویی بخشی از صفات خدایی که نمادش درون معبد گذاشته می شد و تا اندازه ای نیز به عنوان یک پیشکش نذری مورد استفاده قرار می گرفت. اما یونانیان، خود ساختمان را نیز گونه ای پیکره می پنداشتند که شکلی انتزاعی دارد و از نیروی پیکره برای مجسم ساختن صفات انسانی برخوردار است. اهمیت نافذ معبد پیکره دار و نقش الهام بخش آن در زندگی همگانی را با برگزیدن نقطه ای مرتفع – غالباً بر فراز تپه ای مشرف یا مسلط به شهر (آکرو پولیس) – برای ساختمانش، مورد تأکید قرار می دادند.
همچنان که ارسطو تأکید کرده است: «محل ساختمان معبد باید نقطه ای باشد که از همه طرف دیده شود و مقام فضیلت را حقاً بالا ببرد و بر پیرامونش تسلط داشته باشد» و احترامی که یونانیان برای معبد و نبوغ پایه گذارانش قایل می شده اند، در این سخن افلاطون بازتاب یافته است: «خدایان و معابد، به راحتی پیدا و ساخته نمی شوند و برپا داشتن آنها کار عقلی پرتوان است». معابد اولیه از چوب ساخته می شدند و با گذشت زمان، شکل چوبی آنها تدریجاً دگرگون شد و مصالحی ماندگار چون سنگ آهک و گاه مرمر به کار گرفته شدند. مرمر گران بود ولی کوههای سنگ مرمر بسیار نزدیک بوند: هومتوس در شرق آتن با سنگ آبی – سفیدش، پنتیلیکوس در شمال شرق آتن با سنگ سفید براقش که مخصوصاً برای کنده کاری مورد استفاده قرار می گرفت، و جزایر آیگینا، مخصوصاً پاروس، که مرمرهای دارای کیفیتهای گوناگون را به مقادیر بسیار زیاد در اختیار هنرمندان قرار می دادند.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]

معبد یونانی، از لحاظ نقشه، شباهت نزدیکی به تالار بارگان میسنی دارد و حتی در پیشرفته ترین شکل این معبد، سادگی بنیادی ساختمان تالار مزبور به چشم می خورد، یک اتاق تک یا دو اتاق تو در تو (مقصوره) بدون پنجره، با یک در (دو در برای مقصوره تو در تو) و (الف) یک رواق یا دو ستون بین دیوارهای پیش آمده (ستونهای بین دو جرز)، یا (ب) ستون بندی خلفی (ستون بندی بی دیوار)، یا (ج) ستون بندی خلفی و قدامی، یا هر یک از این نقشه ها که به وسیله (د و ه) یک ردیف یا (و) دو ردیف، ستون بندی محاط شده باشند.
آنچه از همه در معماری خاور نزدیک باستانی دیده ایم: نظم و فشردگی و تقارن آن است که مثلاً در نقطه مقابل گروه بندیهای بی نقشه معابد مصری قرار دارد. تفاوت در حس تناسب توسط یونانیها و کوشش شان برای رسیدن به شکلهای کمال مطلوب برحسب رابطه های منظم عددی و قواعد هندسی است.
در این نقشه ها می توان نوعی جهش یا فرارویی از واحدهای بسیار ساده به واحدهای بغرنج تر را بدون هیچ گونه تغییر بنیادی در نوع واحدها یا طرز گروه بندی آنها دید؛ زیرا معماری یونانی، همچون موسیقی کلاسیک، یک تم یا مضمون ساده مرکزی دارد که مجموعه ای از شکلهای بغرنج اما همیشه مفهوم تر، از بطن آن فرا روییده اند و یا مقایسه ای دیگر، می شود گفت که نقشه معبد، همانند آن اختراع بزرگ دیگر یونانیها یعنی هندسه است که قضایا و دیگر استنباطات جنبی آن از یک مجموعه اصول متعارف ساده و اولیه استنتاج می شود.
پافشاری یونانیان بر نظم ریاضی، راهنمای آزمایشگریهای ایشان در دست یافتن به تناسبهای موجود در نقشه های معابد شد. معابد پیشین (متعلق به دوره کهن) غالباً دراز و باریک بودند که نسبت میان دیوارهای خلفی و قدامی با دیوارهای پهلویی تقریباً یک به سه بود. نقشه های متعلق به دوره کلاسیک پسین و دوره هلنی به نسبت یک به دو نزدیک شدند ولی هیچگاه دقیقاً یک به دو نبودند، دیوارهای پهلویی معابد دوره کلاسیک غالباً کمی بیش از دو برابر دیوارهای خلفی و قدامی بودند.
همین نسبت در معابد هلنی کمی کوتاهتر می شد تناسب در معماری و پیکرتراشی و هارمونی در موسیقی، در ذهن یونانی تقریباً پدیده ای واحد می نمودند و به بیان درست تر تجسمی از نظم کیهانی بوند، همچنان که «زندگی خوب» و منطقی چنین می نمود. توصیف بلندی ساختمان یونانی از پی به بالا با اصطلاحات ستون، سکو و روبنا یا اسپر بیان می شود؛ این گونه ترکیب و روابط میان سه جزء یا واحد را شیوه می نامند. سه شیوه ای که معماران یونانی پدید آوردند تا اندازه ای بر حسب جزییات، ولی عمدتاً برحسب تناسبهای نسبی اجزاء از یکدیگر متمایز می شوند. هر شیوه ای برای منظوری خاص به کار گرفته می شد و مفاهیم متفاوتی را مجسم می کرد. کهن ترین شیوه های قابل فرمول بندی در معماری یونانی عبارت بودند از شیوه دوریک متعلق به سرزمین اصلی یونان و شیوه یونیک متعلق به آسیای میانه و جزایر دریای اژه شیوه کرونتی، بعدها رواج یافت.
ستونها که بر یک سکو یا پایه پله دار نهاده شده اند، بر حسب نوع هر شیوه از دو یا سه جزء تشکیل می شوند: بدنه ستون که سطحش با شیارهایی عمودی (قاشقیها) پوشیده شده است؛ سر ستون و (در شیوه یونیک و کورنتی) پاسنگ یا پایه ستون، ارتفاع بدنه ستون هر قدر بیشتر شود تدریجاً از قطر ستون کاسته می شود و انحنای ظریفی در نیمرخ آن پدید می آید (تحدب خوش تناسب)؛ بالای ستون (در شیوه دوریک) با یک یا چند خط افقی (گلویی سرستون) که مقدمه گذار به سرستون هستند مشخص می شود.
سر ستون از دو جزء تشکیل می شود، که جزء پایینی (بالشتکی) بر حسب شیوه، متغیر است؛ در شیوه دوریک محدب و بالش مانند است؛ در شیوه یونیک، کوچک است و زیر تکیه گاهی قرار می گیرد که به مارپیچهای تومار مانندی (مارپیچ) منتهی می شود و در شیوه کورنتی برای ارتفاعش افزوده می شود و اساساً به شکل تزیینی برگ کنگری در می آید و همچون یک ناقوس وارونه کار گذاشته می شود.
بخش بالایی که در همه شیوه ها دیده می شود سنگی تخت و چهارگوش (لوحه چهارگوش) است که مستقیماً در زیر اسپر یا پیشانی قرار می گیرد. اسپر از سه بخش تشکیل می شود: حاشیه حمال یا تکیه گاه و فشارگیر اصلی که مستقیماً بر روی سرستونها گذاشته می شود؛ کتیبه و طره، یا لبه برجسته و افقی بام که با دو طره شیب دار دیگر مثلثی پدید می آورد که سنتوری را در خود می گنجاند. حاشیه حمال در شیوه های یونیک و کورنیت غالباً به سه ردیف قالبسنگ روی هم نهاده تقسیم می شود. کتیبه در شیوه دوریک به دو بخش سه ترکیبها و چهار گوشهای تزیینی تقسیم می شود و در شیوه یونیک رو باز می ماند تا زمینه یکپارچه ای برای نقشهای برجسته گردد.
معابد شیوه دوریک ظاهری تناورانه دارند و ستونهایشان محکم بر سکو یا صفحه پله دار نهاده شده اند. شیوه یونیک در مقایسه با شیوه سنگین، جسیم و جدی دوریک، شیوه ای سبک، تشریفاتی و به مراتب تزییناتی به نظر می رسد. ستونها در این شیوه باریکترند و روی پاسنگها برجسته کاری شده ای نهاده شده اند.
خیاره ها یا قاشقهای ستون شیوه دوریک با لبه های تیز (نبش تند) به هم می رسند ولی قاشقیهای ستون شیوه یونیک تخت هستند. البته آشکارترین تفاوتهای موجود بین این سه شیوه در سرستونهایشان است. سرستون دوریک ساده و بی تزیین است و سرستونهای یونیک و کورنتی شدیداً تزیین یافته اند. در روزگار باستان ، شیوه های دوریک و یونیک به عنوان شیوه های مذکر و مؤنث در مقابل یکدیگر قرار داده می شدند.
شیوه کورنتی تا سده پنجم پیش از میلاد به وجود نیامده بود و در این زمان به عنوان شکلی طبیعی که در تاریکی درون معبد رشد یافته باشد به ظهور رسید. لیکن شیوه کورنتی تا روزگار اقتدار رومیان، رواج نیافته بود. از رنسانس به بعد و تقریباً تا دو نسل پیش [از اواخر نیمه دوم سده بیستم] چنین پنداشته می شد که معماری دنیای غرب در اصل، نمایشی از زیبایی پالوده این شیوه های معماری بوده است.
انتخاب نقاط معینی برای قرار دادن اجزای معماری، احتمالاً از سنتی ساختمانی که به استفاده از اجزای چوبی مربوط می شود ناشی شده است. مثلاً بسیاری از بخشهای شیوه دوریک، ظاهراً واگردانهایی از شیوه معماری چوبی کهن به معماری سنگی هستند.
پاوسانیاس سیاح و جغرافیادان یونانی سده دوم پس از میلاد می گوید که حتی در معبدی باستانی چون معبد هرا در اولمپیا یک ستون چوبی برجا مانده بود، بقیه ستونها را با ستونهای سنگی جایگزین کرده بودند. از روی نسبتهای متغیر ستونهای مزبور به این نتیجه رسیده اند که ستونهای چوبی در زمانهای مختلف و احتمالاً پس از پوسیده شدن چوب ستونهای اصلی کار گذاشته شده اند.
فقط یکی از ویژگیهای شیوه دوریک را می توان واگردان ستون چوبی اصلی به ستون سنگی تلقی کرد: سازماندهی و تقسیم کتبیه به چهارگوشهای تزیینی و سه ترکیبها، سه ترکیبها به احتمال بسیار زیاد از انتهای تیرهای عرضی متکی بر تیر افقی اصلی یا حاشیه حمال منشعب می شدند. در این حالت، چهارگوشهای تزیینی بر جاهای خالی بین سر تیرها در بنای چوبی اصلی نقش می بستند. تزیین پیکری که نقش مهمی در طراحی معبد ایفا می کرد، در بخش فوقانی ساختمان یعنی کتیبه و سنتوریها متمرکز شده بود.
فقط پیکره ای بود که با رنگهای شاد و قرمز و آبی با ریزه کاریهای سبز، زرد، سیاه و احتمالاً طلایی، رنگ آمیزی می شد و در بخشهایی از ساختمان به کار گرفته می شد که کارکرد یا وظیفه ساختمانی نداشتند یا سابقاً مورد مصرف ساختمانی بوده اند. این، مخصوصاً در مورد شیوه دوریک صدق می کند که در آن از پیکره فقط برای تزیین نقاط «خالی» چهارگوشهای تزیینی و سنتوریها استفاده می شد. معماران یونیک از این لحاظ زیاد سخت گیری نمی کردند و دلشان می خواست کل کتیبه و گاهی حتی پاسنگها ستونها را تزیین کنند.
در برخی موارد، پیکره های زنان (کاریاتیدها) را به جای ستونهای مزبور می نشاندند و این کاری بود که معمار دوریک احتمالاً انجام نمی داد. طراح با استفاده از رنگ می توانست رابطه های میان اجزای ساختمان را روشن تر بنمایاند، از شدت براقی سنگ در برخی نقاط بگیرد و زمینه مناسبی برای کار گذاشتن پیکره تزیینی پدید آورد.
گرچه حقیقت دارد که از رنگ برای تأکید کردن و کاشتن از آن چیزی استفاده می شد که می توان سادگی عریانش نامید (در ساختمانهای دوریک و یونیک). معماری یونانی – همچون ریاضیات، علم و فلسفه یونانی – عمدتاً بر تعیین حدود مشخص تکیه داشت. فرض مزبور با این اصل متعارفی آغاز می شود که از خود حدود یاد شده هیچگاه نباید تجاوز شود، همیشه باید چیزی در درون آن وجود داشته باشد، و هیچگاه نباید گنگ باشد. شیوه های معماری توصیف شده در بالا، تجسمات حدودی تدوین شده بودند که به عنوان واقعیتهایی کارکردی در برابر دید مردم قرار داشتند.
برای هنرمند یونانی، استفاده از سطوح به شیوه ای که هنرمند مصری از ستونهای غول آسای خویش – همچون میدانهایی برای تزیینات بغرنج – استفاده می کرد، قابل تصور نبود. خود ساختمان، یعنی معبد یونانی به شکلی که در واقعیت دیده می شد، می بایست از وضوح اثبات اقلیدسی برخوردار می شد. این را نه فقط نقشه، تصویر قائم و تزیین کارکرد افزای آن بلکه ساختمان «بی ملاط» آن نیز اثبات می کند و ظاهراً گواهی بر این مدعاست که معماران یونانی به معابد ساخت خویش نه به عنوان «ساختمان» بلکه به عنوان تکه های عظیمی از یک پیکره می نگریستند. انتخاب محل ساختمان، جنبه پیکری آن را تقویت می کرد. معابد یونانی برخلاف معابد مصری، رو به فضای باز ساخته می شدند.
مراسم دینی در مذبح های مقابل معبد برگزار می شد و در درون آن نیز پیکره مورد پرستش و احتمالاً یادگارهای پیروزی، غنایم جنگی و خزانه را نگهداری می کردند. کیشهای فردی طرد و آیینهای همگانی تشویق می شدند. به همین علت، معمار، تمام تلاشها و توجهش را بر نمای بیرونی ساختمان و سطوح آن متمرکز می ساخت تا معبد مذکور را به یادگاری شایسته و ماندنی برای خدا تبدیل کند. نسبتهای مورد مطالعه دیوارها و نقاط خالی، نور و سایه در ستون بندی و تأکیدهای ملایم اسپر، شکلی پیکروار از بطن توده چهارگوش معبد پدید می آورد. تاریخ معماری یونانی، تاریخ تلاشهای تزلزل ناپذیر هنرمندان برای نمایاندن شکل معبد با رضایت بخش ترین – یعنی کامل ترین – نسبتها و ابعاد است.
تجربه اندوزی در زمینه نسبتها را، چنانچه کار از بررسی معماری مستعمرات یونانی به شیوه دوریک کهن – مخصوصاً معماری رایج در سیسیل و جنوب ایتالیا – آغاز کنیم، تقریباً به سادگی می توان ردیابی کرد؛ زیرا در همین جاست که بهترین نمونه های برجا مانده از معابد متعلق به دوره کهن یافت شده اند. (در بررسی معماری یونانی بهتر است تکامل پیکره آدمی در نقاشی و پیکرتراشی یونانی را نیز در نظر داشته باشیم، زیرا رویدادهای معماری نه فقط هم عصرند بلکه بازتابی از علاقه ای مشابه به «نسبتهای» حقیقی اند.) «باسیلیکا»ی پستوم در جنوب ناپل، به حدود ۵۵۰ پیش از میلاد، مربوط می شود و نمونه ای «نوعی» از سبک دوریک کهن به شمار می رود.
پژوهندگان اولیه، به دلیل تشابهی که بین این ساختمان و یک نوع ساختمان رومی به نام «باسیلیکا» پیدا کرده بودند آن را «باسلیکا» نامیدند. «باسلیکا»ی پستوم معبدی است دور ستونی با ستونهای سنگین و تحدب خوش ترکیب برجسته، فواصل فشرده، سرستونهای بزرگ، جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستونها را به طرز متناسبی کوتاه می نمایاند. این اجزای شیوه مزبور تدریجاً دستخوش تغییراتی می شوند و سرانجام ترکیبی سبک تر، بلندتر، و شکوهمندتر پدید می آورند.
سنگینی طرح و باریکی فضاهای بین ستونها احتمالاً دلیلی ساختمانی دارد. معماران در این دوره، نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده شان اطمینان داشته باشند و به همین علت، منطقاً بر دامنه ضریب اطمینان کارشان افزوده اند. در گوشه ستون بندی «باسیلیکا» ، شاهد بزرگتر شدن سرستونهای بالشتی شکل و افزایش فوق العاده سطح اتکا به نسبت فواصلی که به وسیله قالبسنگها حمّال پل بندی شده اند هستیم. ستونها از قطعه سنگهای بی ملاط ساخته شده اند.
این قطعه سنگها با میخها یا گیره های زانویی شکل فلزی به یکدیگر متصل شده اند تا از چرخیدن یا جابه جا شدنشان جلوگیری شود. ساختمان کل معبد به همین شیوه ی نمونه وار یونانی بود، قالبسنگها به وسیله گیره هایی فلزی در یک رج افقی به یکدیگر وصل شده بودند و قالبسنگهای رجهای مختلف که روی هم قرار گرفته بوند به طور عمودی با بستهای میخچه ای به یکدیگر وصل شده بودند. از لابه لای ستونهای «باسیلیکا» می توان معبد هرا را که در مجاورت آن است و نزدیک به هشتاد یا نود سال پس از آن ساخته شده بود و ستونهایش نسبتهایی بس متفاوت با نسبتهای «باسیلیکا» دارند، مشاهده کرد.
نمودار خطی که تغییرات نسبتهای شیوه دوریک از کهن به کلاسیک را نشان می دهد، تأکیدی است بر این فرض که هنر یونانی چه از لحاظ شکلهای پیکری و چه از لحاظ معماری، به اتکای منطقی خاص تکامل می یابد و به سوی نتیجه اش پیش می رود که در عین حقیقی بودن، رضایت بخش نیز هست. افلاطون ضمن صحبت از هنرهای تقلیدی اعلام داشت که درجه حقیقت یا درستی این هنرها از روی متناسب بودن اجزایشان تعیین می شود و اصولاً اگر بخواهیم درباره شان قضاوتی بکنیم، باید با «معیار حقیقت و نه معیاری دیگر» به قضاوت بنشینیم.
در این نمودار می بینیم که معماران در تلاش دست یافتن به نسبتهایی هستند که می توان «حقیقی» و قطعی پنداشتشان. برخی از کهن ترین ستونها بی نهایت باریک بودند و بر فرازشان سرستونهایی جسیم کار گذاشته شده بودند. بر قطر بدنه ستونها، در اندک مدتی افزوده شد و آنها را به شکل ستون نوع «سلیلیکا» درآوردغ زیرا معماران به دنبال رابطه ای درست تر و بهتر بین بدنه ستون و سرستون می گشتند. از آن به بعد، شکلها پیوسته پالوده تر شدند، بدنه ستونها باریکتر، تحدّب شیارها ظریفتر، سرستونها کوچکتر و اسپر سبکتر شدند. نسبتهای نهایی کلاسیک، نسبتهایی کمال مطلوب پنداشته می شدند که در ورای آنها هیچ تهذیب یا اصلاح دیگری امکان نداشت.
معبد هرا در پستوم به حدود ۴۶۰ پیش از میلاد مربوط می شود، با آنکه اصلاحاتی در شکل ستونهای آن به عمل آمده، ولی ستونها همچنان جسیم اند و فاصله میانشان بسیار کم و فشرده است. این معبد زمانی برپا داشته شد که شیوه دوریک در اوایل ۴۹۰ پیش از میلاد در سرزمین اصلی یونان به نسبتهای کلاسیک اش – در معبد آفایا واقع در آیگینا – دست یافته بود. بین دستاوردهای معماری در سرزمین اصلی یونان و اقتباس این دستاوردها در ایتالیا و سیسیل یک فاصله زمانی وجود داشت؛ به طوری که در معماری مستعمرات، محافظه کاری ولایتی معمول و مختص سبکهای دور از منبع الهامشان در پایتخت یا مرکز فرهنگی، خودنمایی می کند. در نقشه ساختمانی و مقطع معبد هرا ویژگی چشمگیری در ساختار ستونهای داخلی به چشم می خورد؛ زیرا این ستونها از ستونهای بیرونی و پیرامونی بلندترند.
هریک از دو ردیف ستونهای کوچک دوریک که سقف بر روی آن قرار می گیرد از دو مجموعه ستون تشکیل می شود، یک مجموعه بر رجی سنگی نهاده شده که بر مجموعه ستونهای زیرین قرار دارد. این، پایه ای بود که ستونهای دوریک برای نگهداشتن سقف بر آن نهاده می شدند و دلیش ظاهراً این بود که ردیف تنهایی از ستونهای بزرگ مانند ستونهای «باسیلیکا» باعث کژنمایی مقیاس می شود و در درون مقصوره های نسبتاً کوچک بی تناسب و سخت به نظر می رسد. بعدها مسأله نگهداشتن سقف با استفاده از ستونهای یونیک یا کورنتی در داخل حل شد؛ زیرا این ستونهای به نسبت قطرشان، از ستونهای دوریک بلندتر بودند.
یکی از کهن ترین بناهای یونیک در یونان، گنج خانه سیفنوسیها در دلفی است که تقریباً در ۵۳۰ پیش از میلاد ساخته شد. با آنکه این بنا هیچ گونه ستون یونیک ندارد و وظیفه نگهداری سقف را پیکره های ستونی (کاریاتیدها) انجام می دهند، از ویژگی متمایز کننده شیوه یونیک – کتیبه پیوسته – که در اینجا به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین دوره کهن ظاهر می شود، برخوردار است.
کاریاتیدها با آن جامه های زیبا و نیمرخهای بسیار مضرس شان هیچگاه نمی توانستند در متن معماری دوریک با آن خطوط خشک و بی توجهی اش به تزیین بگنجند؛ اما همچنان که از معبد ارختنوم آتن برمی آید، نیازهای معماری می تواند نیمرخهای کاریاتیدها را آرام بنمایاند و معمار و پیکرتراش می توانند برای آفریدن متقاعد کننده ترین جلوه ستونی با مضمون پیکره آدمی به جای پایه یا ستون نگهدارنده عمودی دست به دست یکدیگر بدهند.

واحد مرکزی خبر[/FONT]
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
[سبک های معماری] یونان باستان و معماری بی نظیرش

[سبک های معماری] یونان باستان و معماری بی نظیرش

برترین ها- سحر کشمیری*: وقتی صحبت از دیدنی ترین کشور های دنیا می شود یونان یکی از اولین نام هایی است که به خاطر می آید.حتما از خود پرسیده اید که چرا. این کشور به عنوان مهد تمدن مغرب زمین و زادبوم دموکراسی، فلسفه غرب، بازی‌های المپیک، علوم سیاسی، نمایشنامه‌ نویسی شناخته می شود. آنچه سالانه هزاران نفر را برای بازدید جذب می کند معماری بی نظیر آن است.

معماری یونان پایه های معماری و تمدن غرب را تشکیل می دهد و اثر آن تا به امروز در فرهنگ غرب مشاهده می شود. پیش از اینکه اقوام دوریک که اجداد یونانیان امروزی بودند به آنجا مهاجرت کنند اقوام میسنی و مینوی در آن ساکن بودند. از این دو تمدن کاخ ها، ارگ ها و مقبره هایی بسیار ارزشمند باقی مانده است. یونانی ها بعداً از شیوه های معماری این دو تمدن تاثیر بسیار پذیرفتند.

معابد مهم ترنی ابنیه ای هستند که از تمدن یونان بر جا مانده و نمودار طرز تفکر و شیوه های طراحی معماری این دوره اند.معبد در معماری یونان حجمی ست منفرد با ساختاری مشخص که به نظر می رسد به طور نامشخص و نامنظم در محوطه استقرار یافته اند. به همین دلیل برخی گفته اند که بناهای یونانی نامعمارانه اند و باید آنها را مجسمه های کلان دانست اما در حقیقت استقرار این بنا ها به هیچ وجه اتفاقی نبوده و ارتباط مستقیم با دریافت محیط طبیعی داشته است.

معابد یونانی در سه شیوه دوریک، ایونیک و کرنتین ساخته شده اند. این سه شیوه در ساختار معبد تفاوت چندانی ندارند و عمده ترین تفاوت آن ها در تزئینات و تناسبات ستون هاست.



به طور مثال برخی از محققین معتقدند که تناسبات یک ستون در شیوه ی دوریک برگرفته از تناسبات یک مرد دوریک است.



اما شیوه ی ایونیک در سواحل ایونین دریای اژه شکل گرفته و به همین دلیلی به ریاضیات و فلسفه و همچنین شیوه های باشکوه تزئینات شرق گرایش دارد. معماری ایونیک ریشه در معابد مصری و تالارهای ستون دار تخت جمشید دارد. "صفت بارز ستون ایونیایی ظرافت زنانه است و سرستون های پیچکی اش چون جعد زیبای گیسوست"



شیوه ی کرنتین بسیار نزدیک به شیوه ی ایونیک است اما بدنه اصلی ستون ظریف تر و باریک تر است که به "اندام باریک دوشیزه ای" تشبیه شده که و در تزیین پذیرای حالات ظریف تری است" و مهم ترین تفاوت آن با شیوه ایونیک در سرستون آن است .سرستون کرنتین به این دلیل طراحی شد که در فلسفه و معماری یونان یکسان دیده شدن حجم از هر چهار جهت ارزشمند بوده است.



مجموعه اکروپلیس در ارتفاعات در شهر آتن قرار دارد. اکروپلیس تحقق کامل ترکیب عظیمی ست که انسان یونانی دوره ی کلاسیک در قالب معماری پدید آورده است.



برای رسیدن به مجموعه بیننده باید از پای کوه در مسیری زیگزاگ حرکت کند. اولین بنایی که در این مسیر پر پیچ و خم به چشم می آید معبد پارتنون است. روش رسیدن بیننده به معبد نشان می دهد که یونانی ها در موضوعات دینی ازاد و تنوع طلب بوده اند.







در معبد پارتنون که برای پرستش یکی از خدایان اساطیری یونان ـ آتناـ ساخته شده است این الهه به شکل ایده ال مردم یونان باستان، تصور گردیده است. مجسمه ی اتنا که در انتهای مقصوره معبد قرار دارد بیش از 6 متر است.



معبد پارتنون ترجمه ی معماری الهه اتنا از چشم انسان است. در این بنا شیوه های دوریک و ایونیایی با هم ترکیب شده اند. یک مکعب مستطیل با تناسبات خاص بسیار دقیق همان مقصوره که محل انجام ایین های مذهبی بوده روی یک صفحه سنگی که معبد را به مثابه یک پایه مجسمه به نمایش می گذارد و یک ردیف ستون با تناسبات دوریک دور مقصوره تشکیل شده است. در این بنا فضای داخلی و حجم مجسمه وار در کنار هم ترکیب مطلوبی از ظرافت زنانه و قدرت مردانه پدید آورده اند.این بنا مظهر کمال تناسباتیونانی است.



ارزش جاودانه آکروپلیس آتن در این است که جامعه ی انسانی را در قالب آشتی طبیعت و انسان به بیان نمادین در می آورد. در اینجا انسان به واسطه ی فهم عمیقی که از جایگاهش به دست آورده است خودش را می شناسد.

*
کارشناس ارشد معماری در دانشگاه تهران

برترین ها
 

Similar threads

بالا