[سبک معماری غرب]:معماری رنسانس

komail_1988

عضو جدید
با وجود اختلافی که در مورد تعیین زمان دقیق آغاز رنسانس وجود دارد، اما در تاریخ هنر بدیهی است که تحولات در عرصه ادبیات و هنر یک تا دو قرن پیش از رنسانس صنعتی و علمی رخ داده و تحولات چشمگیری در این عرصه به وقوع پیوسته است؛ به طوری که رنسانس یا تولد دوباره در هنر پیش از صنعت و فلسفه به وقوع پیوسته است.
با وجود این‌که در تاریخ هنر، آغاز رنسانس به اموری همچون سال فتح قسطنطنیه در سال 1453 به وسیله سلطان محمد فاتح و تشکیل حکومت عثمانی به جای دولت بیزانس، یا پایان یافتن بیماری طاعون و اموری از این قبیل نسبت داده شده است؛ اما در نزد مورخان هنر این امر یقینی است که رنسانس هنری از ایتالیا آغاز شده، بدین ترتیب که هنرمندان ایتالیایی بر خلاف دیگر کشورهای اروپایی حاضر نشده بودند به سبک گوتیک در معماری تن دهند و حتی این مفهوم را به صورت طعن و استهزا برای این سبک به کار می‌‌بردند و علیه سبک گوتیک عصیان نموده و به سوی سبک جدید حرکت کردند.
عده‌ای از معماران دوره رنسانس مانند برونلسکی (1) که در معماری دوره رنسانس تأثیرگذار بود و به عنوان پدر و بنیان‌گذار معماری رنسانس تلقی می‌شد؛.معماری رنسانس به معماری اروپا در سده‌های ۱۵ و ۱۶ میلادی (دورهٔ رنسانس) اطلاق می‌شود که از مشخصه‌های آن، نوزایی عناصر فرهنگی روم و یونان باستان بود.

دوره‌های زمانی:
معماری رنسانس آغازین ۱۲۰۰-۱۴۰۰ م
معماری رنسانس میانی ۱۴۰۰-۱۵۰۰ م
معماری رنسانس پیشرفته ۱۵۰۰-۱۶۰۰ م


هنر مند رنسانس ساحری است که طبیعت مادی را می شناسد و به آن عمل می کند در واقع در دوره رنسانس تطبیق معماری با انسان و طبیعت ، به اتکا یا به وسیله دانش ریاضی و تعبیر هایش دوباره مطرح می شود و تمام خصیصه های که یک مبحث زنده را به تدریج دارا شد تا جایی که تناسبات و اندازه ها فضای معماری تابع یک هارمونی کیهانی شدند. در واقع همانطور که لئوناردو داوینچی در رساله خود می نویسدبرای آنکه نگار گری شایسته آفرینش باشد و مبدا هنر و علم گردد می باید جهانی شود. » که بعدها در قرن نوزدهم بر اساس این گفته انقلاب بزرگی در هنر و معماری پیش آمد .اما آنچه را که می توان در باره معماری رنسانس ایتالیا و اروپا ذکر کرد را به صورت مختصر در متن زیر می توان یافت :

«
گونه های پر شمار تجربه های معماری سده میانی از دیدگاه معماران رنسانس نکته ای منفی بودو باید جای به شیوه واحدی در آفرینش معماری می داد و باید معطوف به ضابطه ها ومنظومه هاای معمارانه تازه ای می شد که در این دوران جهانی تلقی میشد در این دوران کمک گرفتن از هندسه به عنوان وسیلهای که در روان تر کردن ترکیبهای حجمی فرعی کاربرد فراوان داشت و به طراح کمک می کرد که به کمک اندازه هایی که از پیش درارتباط و در تناسب بایکدیگر سنجیده می شوند در تعیین عناصر فرعی معماری بامشکل روبرو نگردند.و گذری داشته باشند از فضای آکنده از گونه گونی تجربی به فضایی که در آن حساب و نظم در آفرینش معماری حاکم است ، که از طریق استدلالی کردن وو عقلانی کردن معمار ی صورت می گرفت و همچنین از روش آفرینش و اجرای واحدهای معماری خاص سده میانه به روشی نوین روی آوردن و در پی آوردهای روابط اجتماعی و حرفه ای معماران بسیار دارای اهمیت بود . معماری رنسانس ایتالیا ، دارای بیانی ویژه است و از ابزاری نو و بس مهم برای مفاهیم خود بهره می برد که مهمترین آن را می توان شکل واقعی دادن به اندیشه فضایی که دارای خصیصه پرسپکتیوی است ،دانست. »
با توجه به مسائل بالا درمعماری رنسانس پنج نوع فرآورده معماری پدیدآمد که می توان به صورت مختصر چنین ذکر کرد
-
بناهایی که در طول بررسی معمول بیشتر مورد توجه قرار می گیرنند مانند کلیساها، نمازخانه ها و مقابر . دستورها و قواعد تنظیم و تدوین فضای معماری در این رده ساختمانها ، همه جا به گونه ای آزاد از سنت های موجود و نه در پیروی صرف از آنچه معماران پر توان شکل داده وبه کار برده اند می نمایند .
-
همه جا چنین عنوان می شود که فضای معماری در دوران رنسانس ایتالیا، به دست معماران ، به شکل موجودیتی در آمد که ، در درونش ، طراحی معماری ، برنامه ریزی دیدی یا بصری می شد. که تازگی این امر در شکل اجرایی آن بود که بعدها دورنمایی پرسپکتیویه به آن افزوده شد که معماران متناسب با توان نظری خویش ، از آن بهره می گرفتند.
-
در این دوران معماران چه در داخل و چه در خارج بنا به دنبال یک وحدت شکلی بودند که در گذر زمان از فضای درونی به بیرون بنا و در باز شناسی روحیه ای که درون بنا را هویت و شخصیت بخشیده و در تطبیق شکلی و معنوی و نمادین آن با روحیه ای از حجم بنا قابل درک تواند بود که چگونگی شکل پوسته میانی این دو ، نقشی اساسی دارد که می تواند نقطه حرکت طراحی معماران این دوره محسوب گردد.



از ویژگی‌های سبک معماری در عصر رنسانس آغازین، می‌توان به مولفه‌های ذیل اشاره نمود:
احیای معماری روم و یونان و احیای معماری پانتئون و پارتنون. معماران از ساخت بنای کلیسا به سوی ساخت ساختمان‌ها شهری و غیر مذهبی یا کاخ‌ها و استفاده از نماسازی و رده‌گیری تزیینی در دیوارهای ساختمان‌ها و ساختن خانه‌های ییلاقی به پیروی از روم باستان تغییر موضع دادند.


الگوهاي معماري رنسانس

معماري رنسانس در اصل تابع يك ساختار آشكارا فردگرا و صريح، متشكل از چند فرم هندسي كاملا" مشخص است. شكل هاي دايره، مربع و مستطيل طرح كلي نقشه كف ساختمان، و احجام كره، نيمكره، مكعب، مكعب مستطيل و استوانه حجم كلي ساختمان را شكل مي دهند. در رنسانس اين فرم هاي اصلي با نقشمايه هاي كلاسيك باستان تركيب شد. ستون هاي چهارگوش توكار، سرستون هاي مأخذ از شيوه هاي مختلف، نقشمايه هاي نصرت و تالارهاي گنبدي و ... همگي ارجاعاتي به معماري كلاسيك رومي داشتند. رنسانس نه تنها جلوه صوري روم كلاسيك بلكه سبك زندگي آن دوره را هم اخذ كرد. فرم بلوك هاي ساختماني با جلوه خيره كننده بناهاي باستاني در نقشه كف و داراي ظاهري خشن و برجسته با حالتي دفاعي و تهاجمي بود. منابع مالي تقريبا" پايان ناپذير آنان بنياني براي ساخت كليساهايي بود كه ابعاد و زمان ساخت آنها واقعا" غيرقابل پيش بيني بود. معمولا" كار به قدر كافي براي چندين نسل معماران فراهم بود و غالبا" تداوم يك پروژه ساختماني از پدر به پسر منتقل مي شد. ويژگي شاخص كليساهاي رنسانس از يك سو نماهاي پيشين مجلل و از سوي ديگر، گنبد بود كه فرم آرماني آن در پانتئون تجلي يافت. در نهايت گنبد بود كه ابداع و شهرت معماري را تضمين كرد. در هيچ دوره اي از تاريخ، آن گونه كه در رنسانس ايتاليا مشهود است دنياي باستان چنين فراگير و گسترده به خدمت گرفته نشد و معيارهاي زندگي را چنين متحول نساخت.


 

komail_1988

عضو جدید
مقدمه‌اي بر شهرسازيرنسانس:
در طول سده های میانه تعداد شهرها دراروپا به نحو قابل توجهي گسترش يافت. در فرانسه بين سالهاي 1220 تا 1350 ميلاديسيصد شهر جديد ساخته شد. در فاصله سالهاي 1000 تا 1400 ميلادي تنها در آلمان 2500شهر جديد احداث گردید. در اين دوره نه تنها تعداد شهرها افزايش يافت بلكه جمعيتشهرها نيز در كمتر از يك قرن دو برابر شد. اما مرگ سياه (طاعون) در قرن 14 بين يكسوم تا نيمي از جمعيت اروپا را از بين برد. شهروندان مايوس از كليساها روگردان شدهو به سوي امور دنيوي شتافتند.
از ديگر سو از سال 1300 با رواج استفاده از باروت در جنگها دیگرسيستم دفاعي قرون وسطایی به تدریج بي‌فايده به نظر مي‌رسيد. سيستم پيشرفته و جديددفاعي مورد نياز بود كه بتواند گستره وسيعي را پوشش دهد. به جز شهرهاي انگليس كه بهواسطه موقعيت جزيره‌اي از حمله در امان بودند ساير شهرها مجبور به احداث خطوط دفاعيجديد شدند. هزينه ايجاد خطوط دفاعي جديد، گسترش فيزيكي شهرها را مشكل‌تر كرد و رشدعمودي شهرها حاصل اين محدوديت بود. مثلا محدوده استراسبورگ بين سالهاي 1200 تا 1450چهار بار گسترش يافت اما در محدوده زماني 1580 تا 1870 با وجود سه برابر شدن جمعیتوسعت آن تغييري نكرد.
اگرچه تلاش مي‌شود تا احياي مجدد انسان مداري و شهرنشيني (Urbanism) را به رنسانس نسبت دهند اما موج واقعي توسعه شهري و رنسانس واقعيهمان دوره‌اي بود كه از قرن 12 آغاز شد و در كارهاي آكويناس، مانگوس، دانته و جوتّوبه اوج رسيد.

در طول رنسانس به ندرت شهرهاي جديدي احداث شدند بلكه عمدهفعاليت ساخت و ساز در بازسازي و گسترش شهرهاي موجود بود. سه اصل حاكم بر اين ساخت وسازها عبارت بود از :

1-
خيابانهاي پهن و مستقيم با ديدها و مناظر شهري

2-
الگوي شطرنجي شهر کلاسیک

3-
استفاده فراوان از میدانها نه بهعنوان عنصر یادمانی يا محل بازار بلكه به عنوان ميدانهايمسكوني

بواسطه قدرت مطلق شاه بود كه اعمال اين اصول ممکن می‌گردید. خيابانهاي باريك و ارگانيك قرون وسطا بايد هندسي مي‌شدند. خيابانهاي جديد با نقاطعطف از دل هزار توي بافت قديمشان بريده شدند. تنها نظم و زيبايي‌شناسي نبودکه برشکل‌ شهر اثر می‌گذاشت. استفاده عمومي از وسايل نقليه چرخ دار استانداردهاي جديديرا بويژه براي خيابانها طلب مي‌كرد. ملاحظات نظامي نيز نقش موثري در شكل دهي به شهرداشتند. خيابانها نشانه‌هاي مهم شهر پس از سده‌های میانه (Post Medieval City) بودند. خيابانها در انتهاي محور خود به يك كاخ يا ساختمان بزرگ مي‌رسيدند كه نشانهحاكميت و اقتدار بود.
اما برنامه‌ها و طرحهاي خيابان‌كشي نيز همواره موفقنبودند. مثلا پلان كريستوفر رن براي بازسازي و نظم بخشي به لندن , پس از آتش سوزي 1670 هيچ گاه عملي نشد در حاليكه بارون هوسمان توانست بلوار سنتمايكل را در قلب بافت قدیم پاريس ايجاد كند. جايي كه از قرون وسطا موجوديت و حياتيمستقل داشت. محلي زنده و پویا كه هيچ توجيهي براي ايجاد بلوار در آن وجودنداشت.

پس از قرون وسطا زندگي مرفه وشاهانه (Court Life) تاثير شديدي بر شهر و ساكنانش بويژه طبقه متوسط نهاد. لغت Courtship كه از اواخر قرن 16 متداول شد دليلي بر اين مدعاست. در شهرها، خانه و محلكار از يكديگر تفكيك گردید. اتفاقی که تا آن تاریخ بی سابقه بود. از آن پس خانهمحلي براي استراحت، غذا خوردن، خوابيدن و پرورش فرزندان بود نه محلي براي كار كردندر جهت تامين معاش يك خانواده. اين اتفاق تاثيراتي (گاه منفي) نيز بر شهرها داشت. زنان تماس با دنياي بيرون را از دست دادند و مردان تماس با دنياي داخل خانه را. مفاهيم همسايگي و همشهري بودن به تاريخ پيوست. به قول مامفورد شهر ديگر به هيچ كسمتعلق نبود.
طبقات مختلف شهروندان از يكديگر جدا شدند. طبقه متوسط از زندگي روزمره شهر به پشت ديوارهاي خانه‌هاي بي نام و نشاني منتقل شدكه در ردیفهایی طولاني نمايي کاخ مانند داشتند. براي كسي كه نمي‌توانست در كاخزندگي كند، بهترين انتخاب سكونت در قسمتي از خانه‌هايي بود كه در کنار سایر خانه هاهمانند يك كاخ به نظر مي‌رسيد.
دخالت سلیقه فردی در طراحی خانه همانند آنچهدر قرون وسطا معمول بود و خانه‌هاي منفرد با نقوش متفاوت مربوط به گذشته بود. اكنونغالب شهرنشينان متمايل بودند كه در مجموعه خانه‌هايي كه با نظم كلاسيك سامانمي‌يافت سكونت كنند تا يك زندگي كاخ مانند براي نوع جديدي از خانواده بوجودآيد.
قدرت آشكار حاكم و طبقات ممتاز ديگر قابل تحمل نبودند. طبقه متوسط درحال رشد مجبور شد براي برابري اجتماعي و تعيين حقوق سياسي خود تلاش کند. آرتور كورنمي‌گويد كه قبل از انقلاب كبير فرانسه تعداد بورژواها و صنعتگران در فرانسه 500000نفر بود در حالي كه جمعیت طبقه اشراف و روحانيان تنها 130000 نفر بود. بقيه جمعيت 24 ميليوني فرانسه را كارگران و رعايايي با قدرت سياسي ناچيز تشكيل مي‌دادند. بورژواها يك طبقه فعال و جاه‌طلب بودند كه از استبداد و تمامیت خواهی ناراضي بودندو دايم با آن مبارزه مي‌كردند. اين گروه بودند كه نهايتا پيروزي را به ارمغانآوردند و به فئوداليسم پايان دادند.

شهر آرمانیرنسانس
تصور جديد از فضا اولين بار خود را درنقشه‌هاي جغرافيايي دوران رنسانس نشان داد. با مقايسه نقشه‌هاي قرون وسطا بانقشه‌هاي قرن پانزدهم به راحتي مشخص مي‌شود كه نقشه‌هاي قرون وسطا دنيا را آنگونهكه هست نشان نمي‌دهند بلكه تصاويري از ديدگاه مسيحيت به جهان مي‌باشند. معمولااورشليم در مركز نقشه قرار داشت و گاهي نيز كل نقشه به بدن مسيح تشبيه مي‌شد. برعكسنقشه‌هاي رنسانس ارايه صحيح و هندسي را هدف خود قرار داده بودند و اين شيوه در سال 1569 با نقشه جهاني مركاتور به اوج خود رسيد. اگرچه اين واقع گرايي هنوز نتوانستهبود تصور زمين مركزي جهان را بر هم زند و اين طرز فکر تا زمان كوپرنيك ادامه يافت. به اين وسيله تصور رنسانسي از جهان، فضاي يكدست واقعي و تجربي را با همان تصور زمینمركزی همیشگی يك جا ارايه كرد.

اين تصور در انديشه‌هاي مربوط به شهر ايده‌آلبا وضوح بيشتري ديده مي‌شود. شهر رنسانس همواره در جستجوي فرم ايده‌آل بود در حاليكه شهرهاي قرون وسطا به عنوان تجسم زنده Civitas Dei () خود به خود ايده‌آل و كاملبودند. در طول اين دوران تحقيقات علمي زيادي در مورد طراحي شهرها انجام گرفت و اگرچه اين مطلب تا سال 1593 كه شهر ايده‌آل پالمانوا (Palma Nova) توسط ساوورگنان واسكاموزي ساخته شد طول كشيد، اما نهايتا پس از آن رسالات زيادي در اين باب به قلممعماران مختلف نوشته شد. لئون باتيستا آلبرتي (72-1404) بزرگترين نظریه پردازرنسانس كارش را با جمله‌اي بر اساس تجربیاتش آغاز مي‌كند:

""
مطمئنا شكل شهرو پراكندگي اجزاي شهر بايد بر اساس تنوع مكانها متفاوت باشد. همانگونه كه مي‌توانديد، ايجاد يك سطح گسترده، مدور يا چهارگوش يا هر شكل منظم ديگري بر فراز يك تپه بهآساني ايجاد آن بر يك سطح صاف نيست. ""

پس از آن نهايتا به اين نتيجه مي‌رسدكه :

""
از ميان همه شهرها، شهرهاي دايره‌اي شكل بيشترين گنجايش را دارند. ""
 

komail_1988

عضو جدید
یکی از ویژگی های معماری این دوره استفاده از عناصر افقی مانند طره یا هره چینی و سنتوری ها و هره های افقی برای تاکید خطوط افقی بر خلاف معماری گوتیک بود . و استفاده از طاق نماها از خصوصیات بارز معماری این دوره بود .

دوره رنسانس دوره خردگرایی -ریاضیات -منطق -انسان مداری است در این دوره کلیسا و تفکرات مذهبی کنار می رود و یک جنبش دموکراتیک به وجود می آید و مثل روم و یونان باستان پیشرفت علمی مطرح می شود و تاثیر آن از قرون وسطی است چون مسلمانان مسیحیان را شکست داده علم آنها وارد اروپا شده و دانشمندانی از شرق به عرب می آیند و باعث شکوفایی علمی شده و رنسانس به وجود می آید.

دوره رنسانس عصر اکتشاف است .
در ادامه به بعضی از اکتشافات و اختراعات این دوره اشاره می کنیم :


در این دوره ما اختراع باروت را داریم -اختراع چاپ و دریانوردی و کشف قطب نما .

با رونق دریانوردی افرادی مثل ماژل آند راهی به فیلیپین و هندوستان پیدا می کنند و در اواخر دوره رنسانس کریستف کلمپ آمریکا را کشف می کند . در این دوره استعمار شروع می شود زیرا باروت را درست می کنند .

گوتنبرگ دستگاه چاپ را اختراع می کند و اروپاییان چاپ را از چینی ها یاد می گیرند.

نیوتن -کپلر-کوپرنیک در این دوره زندگی می کنند.


رنسانس یک تحول 300ساله

است که از فلورانس شروع شد و

در انگلستان پایان یافت.



شهر اسفورزيندا (Sforzinda) اثر فيلارته در حقيقت بر پايه يك دايره با نقشي ستاره مانند در ميان آن و يك ميدان و كليساي مركزي در وسط دايره طراحي شده است. فرانچسكو دي جورجيو در رساله‌اي تعداد زيادي پلان مركز‌گرا براي سايتهاي مختلف را ارايه مي‌كند كه در آنها ملاكها و شرايط تجربي با معيارهاي ايده‌آل يكي شده‌اند. وي در بعضي از كارهايش به سلاحهاي جديد و به خصوص سلاحهاي گرم توجه کرد و سيستمهاي تدافعي شهري را بوجود آورد و گسترش داد.

شهر ايده‌آل رنسانس ديگر مانند شهرهاي قرون وسطا يك شكل زندگي عاميانه و طبقاتي را نشان نمي‌دهد بلكه مركز يك ايالت كوچك و خود مختار (دولت شهر) را به تصوير مي‌كشد. بنابراين در مركز يك شهر ايده‌آل رنسانسي ما كاخ يك حاكم را مي‌يابيم كه به يك ميدان بزرگ متصل است. طرحهايي كه قسمتهایی از آنها اجرا شده است، تصوير رنسانس از فضاي شهري و همينطور رابطه بين محل سكونت يا شهرها را با اطرافشان بخوبي نشان مي‌دهد. مثلا در بازسازي شهر پي ینتزا (Pienza) بوسيله برناردو روسليني، تعدادي بنا در اطراف يك ميدان همانند عناصر هنري چيده شده‌اند و المانها از نظر تناسبات با يكديگر مرتبط هستند. به كار بردن اينگونه بناهاي مركز‌گرا در شهرسازي نظير كليساي سانتا ماريا دلا كونسولاتسیونه (S. Maria della Consolazione) در تودي (Todi) كه شبيه كارهاي برامانته است يكي از خصوصيات طبيعي و معمولي كارهاي رنسانس بود. خودكفايي شكلها و ساخت و سازهاي بشر تا آنجاست كه ديگر لازم نيست كليسا در مركز شهر باشد بلكه خود به عنوان يك كل مستقل و كامل مي‌تواند در هر محلی قرار بگيرد.

رفتار فضايي معماري رنسانس از ايده "" ارگانيسم زنده شهري در خدمت تكامل خالص فرمي "" نشات مي‌گيرد. ايده‌هاي جديد طراحي شهري در واقع آرزويي براي تعميم هندسه به همه جوانب معماري و شهرسازي بود. خيابانها و ميدانها با ساختمانهايي تعريف مي‌شد كه گويي از نقش‌برجسته‌هاي يكسان و همانند ساخته شده بودند. اين ايده در كتاب مشهور ""فضاهاي شهري"" اثر فرانچسكو دي جورجو و لوسيانو لاورنا کاملا آشکار است.


""فرارا"" نمونه‌اي پا بر جا

اگر بخواهيم محيطهاي شهري و شخصيت فضايي مورد نظر معماران رنسانس را به خوبي درك كنيم فرارا (Ferrara) از معدود نمونه‌هاي بسیار عالی موجود است. فرارا خوشبختانه با عناصري كه تا كنون حفظ شده‌اند تصوير جالب توجهي از محيط و فرهنگ حاكم رنسانس ارايه مي‌دهد.
بنیان گذاری شهر فرارا به دوران روميان و شايد اتروسك‌ها باز مي‌گردد. در طول قرون وسطا شهر فرارا تبديل به يك شهر كشيده و با حصارهاي مستحكم در كنار شاخه‌اي از رود پو (Po) شد. در سال 1135 با ساخت كليساي جامع و كاخ مركزي و يك فروشگاه بزرگ، يك فضاي مركزي شهري در فرارا شكل گرفت. نزديك اين مركز در قسمت شمالي، حدود سال 1358 كاخ گرانديوزه كاستلو استنسه (Grandiose Castello Estense) ساخته شد. در سال 1492 دوك اركول تصميم به گسترش شهر در جهت شمال گرفت. طراحي بوسيله معمار با استعداد محلي بياجو روزتي كه در كنار طراحي تعداد زيادي كليسا و كاخ به عنوان طراح شهري فرارا نيز انتخاب شده بود انجام گرفت.
او فضاي شهري يكدست و واحد بسيار غير متعارف بوجود آورد كه شخصيت قرون وسطايي فرارا را به زبان هندسي دوره رنسانس ترجمه مي‌كرد. ياكوب بوركهارت اين فضا را به عنوان اولين شهر مدرن اروپا معرفي كرده است. طراحي روزتي تركيب بندي جالبي از پلان ايده‌آل و سكونتگاه مبتني بر تجربه و منطبق بر شرايط محيطي بود. روزتي بجاي گسترش شهر به صورت يك شكل هندسي با قاعده، تنها از شرايط توپوگرافي سايت تبعيت كرد و شهرك‌ها و حومه‌هاي شهري را نيز كه قبلا خارج از شهر قرون وسطا بودند، به شهر جديد اضافه كرد. بنابراين محدوده پلان او يك شكل بي قاعده و غير منطقي است.
قاعدتا يك الگوي خيابان كشي شعاعي به مركز كاستلو استنسه مي‌بايد به عنوان راه حل ارايه شده باشد، اما روزتي شهر را بوسيله برخورد دو خيابان اصلي با زاويه‌اي تقريبا قائمه به چهار بخش يا محله تقسيم كرد. محور شمالي- جنوبي (Cardo) از قلعه به سمت دروازه كشيده مي‌شود و محور شرقي- غربي (Decumanus) دو دروازه ديگر شهر را به يكديگر پيوند مي‌دهد. در بين خيابانهاي اصلي روزتي يك سيستم ثانويه راست گوشه خيابان كشي ديگر را مورد استفاده قرار مي‌دهد تا محله‌هاي جديد اضافه شده به شهر را به مسيرهاي موجود شهر قديمي قرون وسطا پيوند دهد.

 

komail_1988

عضو جدید
ظاهرا توجه اصلي روزتي معطوف به تبديل كل شهر به يك ارگانيسم زنده بوده است و پراكندگي ساختمانهاي اصلي و ميدان عظيم شهر نيز بايد به واسطه همين توجه و قصد بوجود آمده باشد. اگر چه، تفكر مبتني بر تجربه، خصوصیات هارمونيك و گسترش و كشيدگي با قاعده شهر را نفي نمي‌كند. بر خلاف منازل و اقامتگاهها سيستم خيابان كشي به صورت راست گوشه اجرا شد و محورهاي اصلي يكي از اساسي‌ترين لوازم اين تشكيلات شهري را بوجود آوردند.
خيابانهاي جديد در بعضي قسمتها بوسيله بناهاي اطراف تعريف شده و هويت فضايي مي‌يابند. حتي امروزه نيز فضاهاي باز و بزرگ در قسمت الحاقي شهر قرار دارند. ساختمانها نسبت به خيابان و فضاهاي شهري از درجه دوم اهميت برخوردارند و شهر به عنوان يك سيستم فضايي در نظر گرفته شده است. اين امر هنگامي آشكارتر مي‌شود كه به نحوه استفاده روزتي از ستونها و بالكنها در گوشه‌هاي ساختمانها (ساختمانهايي كه در محل تقاطع خيابانها قرار دارند) براي تعريف تقاطع خيابانها دقت كنيم. حتي مهمترين ساختمان شهر يعني كاخ ديامانتي (Palazzo dei Diamanti) دقيقا در كنار يك تقاطع قرار گرفته است. بدين گونه كاخ نمونه منحصر به فردي از هندسي سازي رنسانسي است.
ذوق و استعداد روزتي هنگامي آشكارتر مي‌شود كه پياده‌رو اعياني و ايده‌آل كاخ ديامانتي را با رواقهاي ظريف و زيباي دور تا دور ميدان نووا (Nuova) يا با ساختمان جديدتر كاخ روورلا (Roverella) كه دقيقا در خيابان اصلي بين بافت قديم و بافت جديد قرار دارد مقايسه كنيم.
كاخ روورلا تنها ساختمان روزتي است كه بوسيله يك شبكه توري مانند از ستونهاي كلاسيك تقسیم بندي شده است. توزيع كلي پنجره‌ها دقيقا بر گرفته از مدلهاي قرون وسطايي فرارا مي‌باشد و در عين حال به كشيدگي ظريف نماهاي منريستي (سبک شیوه‌گرایانه) اشاره مي‌كند.
بالاخره كليساهاي روزتي تنوع جالب توجهي را در موتيوهای (الگوها،طرحها) رنسانس نشان مي‌دهند. اين موتيوها بر پايه افزايش واحدهاي نقش برجسته‌اي شكل گرفته‌اند كه اولين بار بوسيله برونلسكي به كار گرفته شده‌اند. فضاهاي داخلي اين كليساها متنوع‌تر هستند و در نتيجه از خلوص كمتري برخوردار هستند. تقسیم بندي بيروني اين ساختمانها داراي عملكرد شهري بسيار فعالي است. استفاده پي در پي روزتي از پلانهاي كشيده ثابت مي‌كند كه روزتي براي رسيدن به اين طراحي‌ها مسيري تجربي را پيموده است.

""اسفورزيندا"" الگوي شهر ايده‌آل

در بين شهرهاي شعاعي اسفورزينداي فيلارته شايد بهترين و كامل‌ترين نمونه باشد. اين شهر بين سالهاي 64-1457 براي فرانچسكو اسفورزا حاكم خودكامه ميلان طراحي شد اما هيچگاه به اجرا در نيامد. فرم اصلي آن بر پايه يك ستاره هشت پر است كه از چرخش دو مربع روي يكديگر پدید آمده است. اين فرم در واقع يك علامت جادويي باستاني است كه در دوران رنسانس گاهي به عنوان نمادي استفاده مي‌شد كه چهار عنصر اصلي – آب، باد، خاك و آتش – را به چهار كيفيت ارسطويي – خشكي، رطوبت، سرما و گرما– پیوند می‌داد. با در نظر گرفتن توجه آشكار فيلارته به جادو و ستاره‌شناسي اين ارتباط امکان‌پذیر به نظر می‌رسد.
در شكل كاملا توسعه يافته اسفورزيندا دروازه‌ها در زاويه‌هاي داخلي و برجها در زاويه‌هاي خارجي قرار گرفته‌اند. يك مركز شهر رسمي با فضاي بازي در مقابل آن در مركز شهر قرار دارد و 16 ميدان مكمل و كمكي نيز براي بازارها و كليساها ساخته شده است. قرار بود مدارس دخترانه و پسرانه از يكديگر مجزا باشند و يك تالار فضيلت و رذيلت (House of Vice & Virtue) ده طبقه نيز كه كمي هم شبيه كوليزه است با يك فاحشه‌خانه در طبقه همكف و يك تالار سخنراني و آكادمي آموزش در طبقات بالاتر، ساخته شود. توجه فيلارته به اين موضوع كاملا آشكار است. او خود مي‌گويد كه تحقيقي موشكافانه درباره ارايه مجدد فضيلت و رذيلت انجام داده است و به همين خاطر عده‌اي معتقدند كه طراحي شعاعي شهر بايد الهام گرفته از دياگرام قرون وسطايي اولين شهر سنت آگوستين باشد، جايي‌كه شكل دايره‌اي به بخشهايي تقسيم شده است و هر بخش شامل يك فضيلت و رذيلت متناظر با آن است. و يا حتي اسفورزيندا را تمثيلي از سرنوشت نامعلوم و تقدير مي‌دانند كه در قرون وسطا به صورت چرخي پره دار نشان داده مي‌شد. پس قاعدتا اولين شهر شعاعي رنسانس برخلاف انتظار ما فارغ از انديشه‌هاي قرون وسطا نیز نبوده است.

فيلارته در ابتدا تصميم داشت كه برجي را در مركز شهر خود قرار دهد. ايده ميدانهاي مرتبط كمي ديرتر مورد توجه قرار گرفت. تمامي ساختمانهاي مهم در اطراف ميدان مركزي قرار داشتند كه خود متشكل از سه ميدان كوچكتر بود. يكي به حاكم و كليساي جامع اختصاص يافته بود و دو ميدان ديگر مختص بازرگانان و بازارهايشان بود. اين بناها شامل يك بانك يك ضرابخانه و يك حمام بود. در كنار اين بناها و به عنوان رشوه‌اي به سازمان عمومي يك شهر خودمختار، كاخ حاكم قرار داشت كه يكي از كليدي‌ترين ارگانهاي يك دولت شهر بود. فيلارته طراحي اين بناها را تا كوچكترين جزئيات پيش برده است، اما چندان مطمئن نبود كه چگونه باید اين ساختمانها را به شبكه شعاعي خيابانها متصل کرد. از هر دو خيابان يكي مي‌بايست داراي راه آب باشد. بخش مسكوني شهر شامل خانه‌هاي صنعتگران و يك مجتمع كوچك براي كارگران بود.
اسفورزيندا انديشه‌ها و جستارهايي را معرفي مي‌كند كه در شهرهاي ايده‌آل بعدي مورد استفاده قرار گرفتند.
پیش از هر چیز ، اسفورزيندا ، نمونه و الگوي كامل شهر انسان‌گرایانه ( اومانيستي ) دوران اعتلاي رنسانس (High Renaissance) است. جايي‌كه فرم كامل شهر تصويري از جامعه كامل آن است. اسفورزيندا و وارثانش در دوره اعتلاي رنسانس همه یک وجه اشتراک دارند و آن ستيز دايم ديد انساني ايده‌آل به زندگي، با وجود و واقعيت استبداد بود. و چون اجراي اين شهرها نيازمند قدرتهاي متمركز و منابعي بود كه اين قدرتها مي‌توانستند تامين كنند، ايده جامعه كامل و آرماني بايد به ایده جامعه‌اي با حاكم صالح تبدیل شود. و همانگونه كه دانته در طلوع رنسانس مي‌گويد : ""جريان پيشرفت بشر در زير سلطه يك حاكم به بهترين حالت خود مي‌رسد. سلطنت براي سلامت دنيا لازم است."" و بنابراين طراحي فرم ايده‌آل شهر رنسانس نهايتا به ناچار با توجيه و تاييد استبداد پايان پذيرفت.

شهر شعاعي كامل به عنوان يك دياگرام سياسي در تاريخ رنسانس بی سابقه بود و به ندرت از آن استفاده مي‌شد و بنابراين هنگامي كه این ایده مطرح شد شدیدا در معرض تغيير قرار گرفت. فرويدن اشتات (Freudenstadt) در بلك فورست يكي از اين نمونه‌هاي نادر است كه يك شهر معدني است. اين شهر براي دوك فردريش ساخته شد و معماري آن بر عهده هاينريش شيك هارت بود كه طرح آن آگاهي كامل به مضمون سياسي فرم مركز‌گرا را نشان مي‌دهد.پلان اوليه اين شهر از طرف دوك فردريش پذيرفته نشد و سپس طرح جایگزین ديگري براي اين شهر ارایه شد كه گفته مي‌شود از روي صفحه بازي مول (Muhle) الهام گرفته شده است.
در ايتاليا مركزيت حاكم و حكومت هيچگاه به خلوص دياگرامي اسفورزيندا نايل نشد. شهرهاي واقعي با پيشينه طولاني قرون وسطايي در بهترين حالت تنها نمونه استهزا آميزي از دياگرام صحيح حاكميت را نمایش می‌دادند. در اين ميان فرارا يك نمونه استثنايي است. اما الگويي كه فيلارته از آن به عنوان نماد شهر- قدرت استفاده كرد، پس از استفاده درخشان از آن در كاخ ورساي متعلق به دوره لويي چهاردهم، تبديل به الگويي فراگير در قرون 17 و 18 ميلادي شد.

 

komail_1988

عضو جدید
دو خصوصيت ديگر اسفورزيندا جنبه پيش‌بيني و آينده نگري دارند. فضا و جو اخلاقي حاكم بر كار فيلارته و پيش بيني عناصري نظير خانه فضيلت و رذيلت، تا دوره‌هاي پس از رنسانس نيز تداوم مي‌يابد و تبديل به دياگرام هندسي- اجتماعي دوران مدرن مي‌شود كه با شاو كار لودو(Ledoux’s Chaux) آغاز مي‌گردد. در عين حال اسفورزيندا مي‌تواند به عنوان الگوي شهر عملكردي مطرح شود. فيلارته مدل خود را بر پايه منحني باد‌نماي ويتروويوس شكل مي‌دهد و بنابراين ساكنان شهر را از خطر بادهاي زيان‌آور محفوظ مي‌دارد. فيلارته همچنين به برتري نظامي طرح خود اشاره مي‌كند. و این دقيقا آخرين جنبه كار است كه در نيمه دوم قرن 16 به استفاده از شهرهاي شعاعي مقبوليت و عموميت مي‌بخشد.

تعدادی از معماران مشهور دوره رنسانس :
1-آلبرتی :از کارهای مشهور او کلیسای سن آندئا -سن فرانچسکو و ویلای روچلای است .او 20 الی 30 اثر مشهور دارد که یکی دیگر از آثار او کلیسای سانتانوولا می باشد.
2-فیلیپو برونلسکی :اولین ساختمان مربوط به رنسانس را ساخته و حرفه اصلی او طلاسازی است. ولی قشنگترین گنبد دوره رنسانس را درست کرده که دومین گنبد بزرگ دنیاست .(گنبد بزرگ کلیسای کاتدرال یا جامع فلورانس که خود کلیسا مال دوره گوتیک است ولی گنبد آن در دوره رنسانس ساخته می شود و اولین سازه رنسانس است .اسم این کلیسا سانتا ماریادلافیوره است که الگو و نماد شهر فلورانس است که گنبدی 8ضلعی به رنگ سفید و آجری است .خود گنبد آجری است و زه های آن سفید رنگ است .دهانه ی این گنبد 42 متر است که بعد از پانتئون که 43 متری است بزرگترین گنبد ساخته شده در جهان بود )
از کارهای دیگر برونلسکی ساخت بیمارستان برای کودکان یتیم است و همینطور ساخت نمازخانه ای به نام پاتزی pazzi chapel
این 3 مورد از بهترین کارهای برونلسکی است .کارهای او کاملا شبیه کارهای روم و یونان است و در کارهای او طاق و قوسهای زیادی وجود دارد او در ساخت کلیسا از سنتوری بزرگ و یک قوس بزرگ در ورودی استفاده می کند.
3-کارلو مادرنو :کلیسایی به نام سانتا سوزانا را طراحی می کند در این کلیسا و کلیسای سانتا نوولا ما ترکیبی ریاضی داریم به نام تناسب طلایی .همان تناسب طلایی یونان باستان
اثر دیگر کارلو مادرنو گنبد کلیسای سن پیتر است که پاپ در آنجا ست این کلیسا که در واتیکان قرار دارد شکل صلیبی داشته و در آتش سوزی از بین می رود و در قرن 15 دوباره ساخته می شود.گنبد این کلیسا را کارلو مادرنو شروع کرد ولی نتوانست ادامه دهد.
4-دوناتو برامانته :یک کاخ به نام فارنزه ساخته که آن را به اتمام نتوانست برساند و میکل آنژ آن را تمام کرد و یک ساختمان دارد با نماد پیشرفت به نام تمپیتو که گنبدی پایه دار است و زیر آن ستون وجود دارد. گنبد تمپیتو الگوی ساخت کلیسای سن پیتر می شود .
5-میکل آنژ: از کارهای او طرح اصلی سن پیتر و میدان کامپید ولیو (کاپیتل )در واتیکان است و تمام مجسمه ها ی جلوی سن پیتر و میدان کاپیتل کار میکل آنژ است .
6-رافائل :او بیشتر نقاش و مجسمه ساز است تا معمار .یعنی بیشتر کارهای نقاشی و مجسمه سازی می کرده .
7-لئوناردو داوینچی: مثل میکل آنژ از نابغه های این دوران است .رنسانس یک هنر واقعی و رئالیستی است .و دوران ظهور نوابعی که قبلا وجود نداشته .داوینچی نمونه یک نابعه است معمار-شهرساز-نقاش-مجسمه ساز-طبیب -ریاضی دان -مخترع –منجم . او اولین طرح شهرسازی برای هدایت آب و فاضلاب را داد و بهترین نقاشیها و مجسمه سازی ها کار اوست .اولین دوچرخه را ساخته .
8-آنتونیو داسانگولا و جولیانو داسانگولا: ساختمانی به نام کاخ مدیچی ریکاردی می سازند برای یک خانواده ثروتمند در فلورانس به نام مدیچی که بازرگان هستند و به هنر علاقه دارند . داسانگولاها برای آنها یک ویلای بزرگ می سازند که در واقع یک کاخ است .ویلاسازی در دوره رنسانس شروع می شود و چون ویلاها بزرگ هستند به کاخ معروف می شوند.



منابع

- اشنایی با معماری جهان /محمد ابراهیم زارعی

-شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب /دکتر محمد منصور فلامکی

-چگونه به معماری بنگریم /پرفسور برونوزوی ترجمه دکتر فریده گرمان
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
دوران رنسانس

دوران رنسانس

نگاهی ‌به دوران رنسانس
با آغاز قرن پانزدهم ، قرون وسطی‌کاملاً به پایان رسید . در این قرن در ایتالیا ، دوره‌ای از تمدن بشری آغاز می‌شود که به ‌آن رنسانس یا نوزایی‌ می‌گویند .
رنسانس را می توان عصر شکوفایی تمامی‌ رشته‌ها دانست ؛ زیرا ادبیات ، موسیقی ، علم ، فلسفه ، هنر و معماری و شهرسازی ‌بکلی‌متحول شدند و حتی انسان در دوران رنسانس به شوکت و عظمتی تازه (نهضت اومانیسم) دست یافت .
رنسانس با ایجاد تحولات اجتماعی ـ اقتصادی ، اختراعات ، اکتشافات ، اختراع تسلیحات جنگی جدید ، کوره بخار ، ماشین چاپ ، ابزار ریسندگی و بافندگی ، ساده‌تر شدن شیوه ذوب فلزات و پیشرفت ابزار کشاورزی و کشفیات جغرافیایی جدید همراه بود . (توسلی ، محمود ،۱۳۸۶)
در بسیاری از شهرهای اروپا صنعت و تجارت رونق یافت . مبادله کالا با کالا ، جای ‌خود را به مبادله کالا با پول داد . مؤسسات بانکی ‌بوجود آمد . در امور اقتصادی ، برنامه‌ریزی و استعداد و خلاقیت ، زمینه‌های رشد جدیدی را برای افراد بوجود آورد و بیش از دوران باستان به فردگرایی اهمیت داده شد . بسیاری از متفکران این عهد گفته‌اند که ما فقط انسان نیستیم بلکه هر کداممان منحصر بفرد هستیم .
منظور از انسان عصر رنسانس ، انسانی است ، که به تمام جنبه‌های زندگی اعم از علم و هنر گرایش دارد . دوره‌ رنسانس دوره خردگرایی ، ریاضیات ، منطق ، انسان مداری است . در این دوره کلیسا و تفکرات مذهبی کنار می‌رود. شهروندان مأیوس از کلیساها روگردان شده و به ‌سوی امور دنیوی ‌می‌شتابند . یک جنبش دموکراتیک به وجود می‌آید . مانند روم و یونان باستان ، پیشرفت علمی ‌مطرح می‌شود . مسلمانان مسیحیان را شکست داده ، علم آن‌ها وارد اروپا می‌شود . دانشمندانی از شرق به غرب می‌آیند و باعث شکوفایی علمی ‌می‌شوند و رنسانس به وجود می‌آید
رنسانس عصر اکتشاف است . دوره‌ی ساخت قطب نما ، ساخت تلسکوپ‌های اولیه و نگاه علمی‌به کهکشان‌ها ، ساخت باروت و تغییر شیوه جنگ ، کشف قاره ‌امریکا ، کشف اصل اینرسی و نیروی جاذبه و گرانش توسط گالیله ، کشف علت جزر و مد دریا توسط کپلر ، کشف جاذبه زمین توسط نیوتن و این که ‌سیارات در مدارهای‌بیضی‌شکل به دور خورشید می‌گردند و دو نوع حرکت وضعی و انتقالی‌دارند ، کشف داروین که معتقد بود گروه خونی A/B/AB/O فقط در انسان و میمون مشترک و قابل تزریق به‌یکدیگر است . لذا انسان از نسل میمون است . همه ‌این‌ها ، کلیسا را دچار حیرت و وحشت ‌‌می‌کرد ؛ زیرا دیگر معلوم نبود نقش خداوند در این میان چیست . کره زمین که تا آن زمان تصور می‌شد مرکز آفرینش است ، به‌یکی از میلیاردها سیاره دیگر تقلیل مقام وکسر عظمت پیدا کرد. پس از جدا شدن فلسفه و علم از الهیات بتدریج تغییراتی‌در جهان بینی‌مسیحی نیز رخداد . شیوه عبادات مردم تغییر کرد و رابطه فرد با خدا بدون نیاز به کلیسا و بطور مستقل شکل گرفت و تصویر جدیدی از خداوندی که فقط در عرش اعلا به حکومت ننشسته ، بلکه در همه ذرات عالم حاضر است ، ارائه شد و چنین دیدگاهی را که ‌آیین "همه خدایی" می نامند ، در ذهن مردم شکل گرفت . حال آنکه کلیسای قرون وسطی همواره بر عرصه غیر قابل گذر میان انسان و خداوند تأکید داشت و بر اساس همین تفاوت دیدگاه بود که "جوردانو برونو" را در سال۱۶۰۰میلادی‌در میدان گل‌های ‌شهر رم سوزاندند .
شاید مهمترین علت پیشرفت رنسانس در اروپا ، کشف آثار باز مانده به ویژه شاهکارهای علمی و فلسفی یونان بود که در قرون وسطی‌مردم اروپا از وجود آن ها بی‌خبر بودند . قسمتی از این آثار از طریق شمال افریقا به ‌اسپانیا و از آنجا به ‌سایر بخش‌های اروپا رسید . بخش بزرگتری نیز طی جنگ‌های صلیبی ‌به دست اروپائیان افتاد و‌ترجمه ‌این آثار موجب افکار فلسفی و ادبی و علمی تازه‌ای‌ شد که همراه با اختراع صنعت چاپ در ۱۴۵۷ میلادی ‌به‌ سرعت شکل گرفت .
تحولات در عرصه هنر
با وجود اختلافی که در مورد تعیین زمان دقیق آغاز رنسانس وجود دارد ، اما در تاریخ هنر بدیهی است که تحولات در عرصه ‌ادبیات و هنر یک تا دو قرن پیش از رنسانس صنعتی و علمی ‌رخ داده ‌است . با وجود این‌ که در تاریخ هنر، آغاز رنسانس به ‌اموری همچون سال فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ میلادی ، بوسیله‌ سلطان محمد فاتح و تشکیل حکومت عثمانی ‌بجای ‌دولت بیزانس ، یا پایان یافتن بیماری طاعون و اموری از این قبیل نسبت داده شده ‌است ، اما در نزد مورخان هنر ، این امر حتمی ‌است که ‌رنسانس هنری از ایتالیا آغاز شده ، بدین‌ ترتیب که هنرمندان ایتالیایی‌ برخلاف دیگر کشورهای اروپایی حاضر نبودند به‌ سبک گوتیک درمعماری تن دهند و حتی این مفهوم را به صورت طعن و استهزا برای این سبک بکار می‌‌بردند .
هنرمندان دوره ‌رنسانس در عرصه نقاشی ، مجسمه‌سازی و معماری ، به دو دوره‌ی رنسانس آغازین یا اولیه و رنسانس پیشرفته ‌یا مترقی تقسیم ‌می‌شوند . دوره ‌آغازین رنسانس که به ‌آن رنسانس پیشین نیز گفته می‌شود ، از اواخر سده ‌سیزدهم آغاز و تا دهه دوم قرن پانزده ‌ادامه دارد (‌١۴٢٠ ـ ‌١٣٠٠میلادی) . هنرمندان طراز اول این دوران مهارت‌های تکنیکی‌خود را به کمال رساندند . این دوران را اوج رنسانس می‌گویند . هنرمندان مشهور این دوره : جوتو ، دوچه ، چیمابوئه ، مزاتچو . دوره دوم رنسانس متعلق به قرن چهاردهم تا پایان این قرن یعنی‌ در سال‌های‌١۵٠٠ ـ ‌١۴٢٠ میلادی ‌می‌باشد . در این دوره با استفاده ‌از الگوهای کلاسیک یونان و روم باستان نوعی همنوایی‌متعادل ، کلاسیک و ناب به وجود آمد . طبیعی است که موضوع اصلی آثار عهد رنسانس مکتب کلاسیک انسان می‌باشد . هنرمندان مشهور این دوره : میکل آنژ و داوینچی
یکی از نکات مهم در تاریخ هنر این است که همواره در طول تاریخ ، تقابلی ‌میان سبک کلاسیک و مدرسی ‌با سبک‌های‌ مخالف کلاسیک به چشم ‌می‌خورد و پیوسته عصیان و مخالفت در برابر سنت‌های کلاسیک و تعلیمی وجود داشته ‌است . هر گاه ‌ابداع ، خلاقیت ، نوآوری و رها شدن از سنت‌های تعلیمی و کلاسیک به ‌اوج خود می‌رسید ، دوباره بازگشت به ‌سوی سنت‌های کلاسیک تکرار می‌شد و عده‌ای از هنرمندان جنبش‌ هنری را به سوی ‌مؤلفه‌های تعلیمی و مدرسی‌ معطوف می‌نمودند . همان طور که هر از گاهی ، عصیان در برابر سبک تعلیمی و کلاسیک شکل ‌می‌گرفت و پاره‌ای از سبک‌های هنری‌در مخالفت با چارچوب‌های کلاسیک به وجود می‌آمد .
از دیدگاه هنرمندان رنسانس ، هنر روم و یونان رشد یافته و ایده‌آل تلقی ‌‌می‌گشت . با توجه به ‌سبک‌های پیش از رنسانس همچون گوتیک ، بازگشت به سوی هنر یونان و روم ، در واقع بازگشت به‌ سبک کلاسیک و مدرسه‌ای ‌بود و به منزله نوعی رشد ‌یافتگی و نوزایی تلقی ‌می‌شد .
در واقع ، چه در عرصه هنر و چه در عرصه فلسفه ، یونان و روم به منزله ‌آرمان و ایده‌آل قلمداد می‌شد . هنرمندان و فیلسوفان اولیه ، هرچند به تدریج به ‌سوی ابداع و خلاقیت پیش رفتند و از سنت‌های یونانی و رومی فاصله‌ گرفتند ، اما در آغاز جنبش رنسانس ، خود را وفادار به ‌سنت کلاسیک یونان و روم نشان می‌دادند .
این دوباره‌گرایی‌منجر به تلاش تازه‌ای ‌برای آشتی‌میان نظام فکری ‌دنیای ‌باستان و تفکر مسیحی‌شد . تأکید مجدد بر توانایی فردی انسان و پرورش استعدادهای فردی‌که ویژگی اصلی رنسانس ایتالیایی ‌به شمار می‌رفت ، آرمان اجتماعی جدیدی از انسان جهانی‌خلق کرد . نشانه‌های تجدید حیات فرهنگ باستانی عصر کلاسیک که ‌از اواخر سده ‌سیزدهم بروز کرده بود ، در اواخر سده چهاردهم و اوایل سده پانزدهم به صورت یک حرکت آگاهانه درآمد . به طوری‌که ‌ایتالیایی‌ها خود واژه‌هایی چون بهبود و احیاء را آگاهانه بکار می‌بردند . این فرهنگ ایتالیایی ‌محصول جامعه شهری و غیر مذهبی ایتالیا بود که ‌سنت‌های‌کلیسایی و سلحشوری قرون وسطی ‌برای ایتالیائیان صاحب ‌تربیت شهری یک سلاح ملی و خودی ‌محسوب می‌شد . برتری‌دولت شهرهای ایتالیایی‌در امور بازرگانی از اواسط سده چهاردهم به بعد ، وابسته همین بستر شهرنشینی ‌بود . افزایش ثروت در این جوامع شهری امکانات تازه‌ای ‌برای ‌بهره وری از موضوعات این دنیایی‌خلق کرد و در نتیجه ‌روحیه دنیاگرایی سربرداشت . ظهور و رشد فردگرایی و دنیاگرایی‌که ‌از دستاوردهای رنسانس ایتالیایی ‌به شمار می‌روند ، بیشتر از هر جای ‌دیگر در قلمرو فکری و هنری ایتالیا مشهود بود . دستاوردهای رنسانس در حوزه هنر محصول همان واقع‌گرایی ‌مبتنی ‌بر مطالعه طبیعت و انسان بود . معیارهای جدید هنری از ذهنیت تازه‌ای حکایت ‌‌می‌کرد که در آن انسان در کانون توجه قرار گرفته بود . هنرمند عصر رنسانس نماینده شخصیت فردگرای عصر رنسانس است که ‌آزادی ‌خود را مدیون تحول نظام فکری قرون وسطی ، رواج فرهنگ اومانیستی ، پیوند با قشر بالای طبقه میانه و حمایت دربارها بود . موضوع روشنفکرانه هنرمند سده شانزدهم ، وابسته دوستی ‌با بشر دوستان بود . پیوندی‌ که هنرمند با نمایندگان بورژوازی و حامیان فرهنگ اومانیستی ‌برقرار کرد . شخصیت آفریننده نبوغ و انرژی‌ خلاقانه لازم برای رسیدن به پایگاه ‌اجتماعی و فکری نوین را برای او فراهم ساخت و در مقابل هنر نیز به منزله ‌یک وسیله تبلیغ پندارهایی را که برتری ‌معنوی و دنیوی نیروهای اجتماعی عصر رنسانس بر آن استوار بودند به نمایش درآورد و این چنین به وظیفه‌ اجتماعی ‌خود عمل کرد.
هنر رنسانس هنر آرامش و زیبایی است . آثار این دوره همه در نهایت کمال هستند . اثری از منع و اجبار یا آشفتگی و ناآرامی‌در این کارها به چشم نمی‌خورد . مطمئناً اگر این آرامش و رضایت عالی را زیباترین تجلی روح هنری آن عصر بدانیم ، راه ‌اغراق در پیش نگرفته‌ایم .

از شهر قرون وسطی ‌به شهر دوره‌ رنسانس
در طول سده‌های‌ میانه تعداد شهرها در اروپا به نحو قابل توجهی گسترش یافت . در فرانسه بین سال‌های ۱۲۲۰ تا ۱۳۵۰ میلادی ، سیصد شهر جدید ساخته شد . در فاصله ‌سال‌های ۱۰۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی ، تنها در آلمان ۲۵۰۰ شهر جدید احداث گردید . در این دوره نه تنها تعداد شهرها افزایش یافت بلکه جمعیت شهرها نیز در کمتر از یک قرن دو برابر شد .
اندازه‌ی‌ شهر به خاطر وجود استحکامات (حصار و باروی‌شهر) محدود می‌ماند . تأمین آب و بهداشت عمومی نیز از موانع دیگر بزرگ شدن شهرها بود . سیستم دفع فاضلاب موجود نبود و فاضلاب در کوچه‌ها جاری ‌می‌شد . طول شهرها معمولاً از ۵/۱ کیلومتر بیشتر نبود . ارتباط میان شهرها بسیار کند و حمل و نقل بسیار خسته کننده و دشوار بود . به همین جهت شهرها را به نحوی ‌می ساختند که فاصله میان آن‌ها بیش از یک روز پیاده‌روی نباشد .
تا وقتی جمعیت کم بود ، این کمبودها مشکلی‌محسوب نمی‌شد . اما اندک‌اندک افزایش تجارت بر تجمع مردم در شهرهای واقع شده در چهار راه‌های اصلی افزود . طی قرن پانزدهم جمعیت فلورانس از ۴۵۰۰۰ نفر به ۹۰۰۰۰ نفر رسید . پاریس از یک شهر ۱۰۰۰۰۰ نفری ‌به شهری ‌با ۲۴۰۰۰۰ نفر جمعیت تبدیل شد و جمعیت ونیز به ۲۰۰۰۰۰ نفر رسید .
اندک‌اندک از خطر تهاجمات نظامی‌کاسته شد و امنیت مسافران افزایش یافت . مبادله بازرگانی‌میان شهرها و کشورها گسترش یافت . هر چه ‌اقتصاد مرکانتالیستی (بازرگانی‌خرد) وسعت ‌می‌گرفت ، از اقتدار لردهای فئودال کاسته می‌شد . کم‌کم ‌مالکیت اراضی ‌به ‌گروه تازه‌ای از اشراف یعنی همان بازرگانان ثروتمند منتقل شد . کلیسا ثروت بسیار اندوخته بود و املاک فراوان داشت . بنابراین اشرافیت و کلیسا دو طبقه‌ی‌ ممتاز را تشکیل می‌دادند . اقتصاد فئودالی ریشه در زمین داشت . اما اقتصاد جدیدی‌که‌ سربرآورد مبتنی ‌بر پول بود .
افزایش جمعیت منجر به ‌ازدحام درون شهرها شد . چیزی‌که پیش از آن وجود نداشت . خانه‌های سنتی‌دو طبقه جای ‌خود را به‌ساختمان‌های سه و چهار طبقه دادند . طبقات بالاتر ساختمان‌ها معمولاً برآمده بودند و بخشی از فضای‌کوچه ‌را اشغال ‌‌می‌کردند . فضاهای ‌باز داخل بلوک‌ها ساخته می‌شد تا جمعیت بیشتری را در خود جا دهد .
در این دوره شهرها وضعی ‌به مراتب بدتر از هزار سال پیش از آن یعنی‌دوران امپراطوری رم داشتند . خانه‌های اربابی روز به‌روز بزرگ‌تر و تجملی‌تر می‌شدند ، اما مسکن فقرا تنگ و تاریک می‌ماند و به ‌اتاقک زیر شیروانی‌ در طبقات بالا محدود می‌گردید . شلوغی و ازدحام در خانه‌های فقرا سلامتی افراد را مورد مخاطره قرار می‌داد و گسترش بیماری‌های ‌مسری را سرعت می‌بخشید . در سال ۱۵۳۹ میلادی ‌در یکی از لوایح پارلمان انگلستان به ‌این موضوع اشاره شد که خراب کردن خانه‌های ‌بزرگ و ساختن واحدهای‌ کوچک و اجاره دادن خانه‌ها به خانواده‌های ‌متعدد موجب صدمات و لطمات بسیاری‌ برای جامعه شده ‌است .
بر‌ تراکم جمعیت افزوده شد ، اما در سیستم تأمین آب و بهداشت تحولی‌مشاهده نمی‌شد . رفت و آمد با وسایل نقلیه چرخ‌دار زیاد شده بود ، اما خیابان‌ها باریک ، شلوغ ، پر ازدحام ، تاریک و آلوده به فاضلاب و زباله‌های‌ خانه‌ها بودند . برای فرار از بوی ‌بد کوچه‌ها و خیابان‌ها ، پنجره‌ها و دریچه‌ها همواره بسته بودند و تنها امکان تهویه هوا در خانه‌ها از طریق دودکش بود . به همین جهت بیماری‌های ‌مسری ‌به ‌سرعت در همه جا منتشر می‌شدند . در قرن چهاردهم ‌مرگ سیاه‌ یا تیفوس جان یک سوم تا نیمی ‌از جمعیت شهرنشین اروپا را گرفت .
در لندن اولین فاضلاب بعد از مرگ سیاه بنا شد و برای اولین بار در اوایل قرن هفدهم‌ منبع آب به خانه‌ها وصل شد در اسپانیا ، فرانسه و انگلستان تا قرن شانزدهم توالت شناخته نشده بود .
آتش سوزی ‌در همه جای اروپا یک خطر دائمی ‌بود . برای پیش‌گیری از آتش سوزی‌ در لندن قرن سیزدهم ، فرمانی صادر شد که مردم را وادار ‌‌می‌کرد سقف‌های ‌خانه‌های ‌خود را به جای حصیر و پوشال از سفال بسازند .
از سوی‌ دیگر از سال ۱۳۰۰ میلادی ، با رواج استفاده ‌از باروت در جنگ‌ها ، دیگر سیستم دفاعی قرون وسطی‌ بی‌فایده به نظر می‌رسید . سیستم پیشرفته و جدید دفاعی ‌مورد نیاز بود که بتواند گستره وسیعی را پوشش دهد . به جز شهرهای انگلیس که به واسطه موقعیت جزیره‌ای از حمله در امان بودند ، سایر شهرها مجبور به ‌احداث خطوط دفاعی جدید شدند . هزینه‌ایجاد خطوط دفاعی جدید ، گسترش فیزیکی‌شهرها را مشکل‌تر کرد و رشد عمودی ‌شهرها حاصل این محدودیت بود .
استحکامات بیشتر شد و مرتباً قلاع ، خندق‌ها و برج‌های‌ دیده بانی جدید بنا می‌شد . افزایش فضای اختصاص داده شده به ‌استحکامات شهر و توسعه‌ی برج و باروی‌ شهر تفاوت میان شهر و روستا را محسوس‌تر ساخت و دسترسی ‌شهروندان به فضای ‌باز آن سوی ‌دیوارها کمتر شد .
رنسانس
رنسانس در فلورانس آغاز شد . جایی‌که ‌یک موقعیت خاص اجتماعی ، با وضعیت طبیعی‌کشور و مردم و رسوم خاص تاریخی آن انطباق یافته بود . موقعیت اجتماعی عبارت بود از دولت شهری ‌بسیار ثروتمند و مقتدر که در آن خانواده‌های اعیان ، ‌مشوقین فعال هنر بودند .
حکام دوک نشین‌های ثروتمند ایتالیا تصمیم گرفتند رفاه و قدرت خود را با پیشرفت شهرهایشان نشان دهند . نهضت زیباسازی ‌شهر درگرفت . خانواده‌های اعیان فلورانس ، ونیز ،‌ رم ، ‌لمباردی ‌مایل به زیبا کردن شهرهای‌ خود بودند . خانواده‌های ‌مدیچی(Medici) و بورگیاس (Borgias) کاخ‌های جدیدی‌ برای‌خود ساختند . نوعی فرمالیسم پیدا شد . شکل اصلی ‌شهر تغییر نکرد ، اما ساختمان‌ها با نماها و عناصر کلاسیک تزئین شدند .
در قرن شانزدهم در شهرهای اروپای غربی و بویژه دولت شهرهای ایتالیایی طبقه ثروتمندی از استاد کاران پیدا شدند . شهرهای رنسانس مثل فلورانس شروع به‌ساختن بناهای ‌بزرگ کردند . احیای علاقه به ‌سبک کلاسیک ، رعایت تقارن و پرسپکتیو و تناسب تأثیر عمیقی ‌بر ساختمان‌های عمومی و خصوصی ‌داشت . استعداد‌های هنری آن زمان مانند : میکل آنژ و ‌لئوناردو داوینچی ، در خدمت زیباسازی قرار گرفته شدند . لئوناردو سفارش‌هایی ‌در مورد طراحی ‌شهری ‌بر عهده ‌گرفت . دولت شهرهای ‌مرفه دوره‌ رنسانس ، طراحی ‌شهری ‌داشتند . تأثیر دوران کلاسیک به صورت خیابان های سرراست و میدان‌های‌ مستطیلی قابل ملاحظه بود . شهرهای اولیه قرون وسطی حالت نیمه‌ روستایی‌ داشتند ، ‌اما شهرهای ‌دوره ‌رنسانس در قرون شانزدهم و هفدهم ایده‌اولوژی اومانیستی (انسانگرا) را منعکس ‌‌می‌کردند و به فرهنگ شهری‌ خود می‌بالیدند . منظور از اومانیسم در شهرسازی این است که شهر همچون یک محصول دست ساخت انسان که همه جایش تحت کنترل انسان در آمده ، فهمیده شد . در حالی‌که پیش از آن در قرون وسطی‌شهرها فروتنانه در دل طبیعت جای‌ ‌‌می‌گرفتند و هیچ شکوه و جلالی نداشته ، کمترین تأثیر را بر محیط می‌گذاشتند . شهروند قرون وسطی ‌به ‌این جهان اهمیتی نمی‌داد و زیبایی را در آن جهان جستجو ‌‌می‌کرد . پس دیرها پر مشتری ‌بودند و کوی‌ها و بازارها حقیر و فقیر . اما شهروند شهرهای ‌مرفه قرون چهارده و پانزده ‌اروپا و دیرتر ، به دنبال زیبایی و سلطه بر طبیعت بود .
اگر بخواهیم خلاصه کنیم ، باید بگوییم که بزرگترین ویژگی‌شهرسازی ‌دوره رنسانس اروپا ، نگاه به شهر همچون یک ماده مصنوع دست بشر ویک اثر هنری است ، که باید در خدمت زیبایی و زندگی زیبا در این جهان باشد . پس اگر قرار بود آبی جاری ‌شود ، از کوزه‌ای‌ که مجسمه‌ی دختر روستایی‌ بر دوش خود داشت جاری‌ می‌شد و اگر اختلاف سطحی ‌بود ، حتماً با پله‌های زیبا تزئین می‌شد . بوته‌ها قیچی‌ می‌شدند تا هم اندازه شوند و شکل هندسی‌ بگیرند وکوچه‌های ‌مسکونی ‌به میدان‌های‌ کوچک پرگل و مجسمه ختم ‌می‌شدند . در شهرهای اولیه‌ای‌که ‌رنسانس از آنجا شروع رشد ، رفاه ، رونق و صلح ناشی از رونق تجارت با بیزانس و شمال افریقا و جهان اسلام برقرار و اختلاف طبقاتی‌کم بود . پس زیبایی تقریباً برای همه بود . اما دو قرن بعد اوضاع کاملاً متفاوت شده بود .
شهرهای قرن شانزدهم تسلط اقتصادی و فرهنگی ‌بیشتری ‌بر نواحی روستایی یافتند . دولت شهر خود مختار و مستقل از حکومت ملی رو به نابودی گذاشت . پادشاهان و شهروندان برای تضعیف قدرت اشرافیت محلی‌ متحد شدند . بورژواها برای ‌شاهان نیرو و پول تأمین ‌‌می‌کردند تا بجنگند و در مقابل ، شاهان شهروندان را از حقوق بیشتری ‌برخوردار ‌‌می‌کردند . پس از آنکه شاهان لردها ( فئودالهای ‌محلی) را تحت فرمان در آوردند ،‌ متوجه شهرهای ‌مرفه شدند و کم‌کم شهرها جزئی از کشور شدند و استقلال خود را از دست دادند . حال دولت ملی ‌به واحد جغرافیایی اصلی اروپا تبدیل شد . در مقابل شهرها نیز مزایای اقتصادی ‌بزرگی ‌به دست آوردند . حال مراکز دولت و بازار ، ملی‌بودند ، نه جزیره‌هایی پراکنده درون سرزمین فئودال‌ها . جاده‌های‌ بهتر و امن‌تر ،‌ حمل و نقل سریع‌تر و ارزان‌تر کالا ، ‌نواحی‌بازار وسیع‌تر ، قوانین یکسان ‌، واحد پول مشترک و اوزان و مقیاسات واحد ، همگی تولید و تجارت را تقویت کردند و بر اهمیت شهرها افزودند .
طبقات اجتماعی
پس از قرون وسطی زندگی‌مرفه وشاهانه (Court Life) ، تأثیر شدیدی‌ بر شهر و ساکنانش بویژه طبقه متوسط نهاد. لغت Courtship که‌از اواخر قرن ۱۶ میلادی ‌متداول شد ، دلیلی ‌بر این مدعاست . در شهرها ، خانه و محل کار از یکدیگر تفکیک گردید . اتفاقی که تا آن تاریخ بی سابقه بود . از آن پس خانه محلی ‌برای استراحت ، غذا خوردن ، خوابیدن و پرورش فرزندان بود نه محلی ‌برای‌کار کردن در جهت تأمین معاش یک خانواده . این اتفاق تأثیراتی (گاه منفی) نیز بر شهرها داشت . زنان تماس با دنیای ‌بیرون را از دست دادند و مردان تماس با دنیای‌داخل خانه ‌را. مفاهیم همسایگی و همشهری ‌بودن به تاریخ پیوست . به قول مامفورد شهر دیگر به هیچ کس متعلق نبود (Nobody’s Business) . طبقات مختلف شهروندان از یکدیگر جدا شدند . طبقه متوسط از زندگی روزمره شهر به پشت دیوارهای‌ خانه‌های بی‌نام و نشانی ‌منتقل شد که در ردیف‌هایی طولانی نمایی کاخ مانند داشتند . برای‌کسی‌که نمی‌توانست در کاخ زندگی‌کند ، بهترین انتخاب سکونت در قسمتی از خانه‌هایی ‌بود که در کنار سایر خانه‌ها همانند یک کاخ به نظر می‌رسید .
دخالت سلیقه فردی ‌در طراحی‌خانه همانند آنچه در قرون وسطی ‌معمول بود و خانه‌های ‌منفرد با نقوش متفاوت ، مربوط به‌گذشته بود . اکنون غالب شهرنشینان متمایل بودند که در مجموعه خانه‌هایی‌که با نظم کلاسیک سامان می‌یافت سکونت کنند تا یک زندگی‌کاخ مانند برای نوع جدیدی از خانواده بوجود آید .
قدرت آشکار حاکم و طبقات ممتاز دیگر قابل تحمل نبودند . طبقه متوسط درحال رشد مجبور شد برای ‌برابری اجتماعی و تعیین حقوق سیاسی ‌خود تلاش کند . " آرتورکورن" می‌گوید : " قبل از انقلاب کبیر فرانسه تعداد بورژواها و صنعتگران در فرانسه ۵۰۰۰۰۰ نفر بود در حالی‌که جمعیت طبقه ‌اشراف و روحانیان تنها ۱۳۰۰۰۰ نفر بود . بقیه جمعیت ۲۴ میلیونی فرانسه ‌را کارگران و رعایایی ‌با قدرت سیاسی ناچیز تشکیل می‌دادند . بورژواها یک طبقه فعال و جاه‌طلب بودند که ‌از استبداد و تمامیت خواهی ناراضی ‌بودند و دایم با آن مبارزه ‌‌می‌کردند . این گروه بودند که نهایتا پیروزی را به‌ ارمغان آوردند و به فئودالیسم پایان دادند . "
شهرسازی رنسانس
دوره ‌رنسانس در تاریخ شهر نشینی ‌با آغاز این حرکت در اوایل قرن پانزدهم در ایتالیا شروع و تا پایان قرن هجدهم ادامه می‌یابد . شهرسازی رنسانس بتدریج از ایتالیا به ‌سایر کشورهای اروپایی گسترش یافت . هفتاد و پنج سال طول کشید تا این سبک شهرسازی و معماری ‌به فرانسه برسد و ۸۵ سال بعد از آغاز رنسانس ، این سبک شهرسازی و معماری ‌در انگلستان رایج شد . شهر رنسانسی ( شهر زیبا ) ، در قرون ۱۴ و ۱۵ میلادی ‌در ایتالیا پدیدار شد و بتدریج تا دو قرن بعد با تفاوت‌های ‌مظاهرش به ‌سایر نقاط اروپا رسید .
در این دوران ، علاقه زیادی نسبت به هنر و علوم انسانی پدید آمد ، به طوری که تأثیر آن بر برنامه‌ریزی ‌شهری ‌بیشتر هنری ‌بود تا این که ‌اصولی ‌باشد . در نتیجه ، شکل اصلی و الگوی ‌شهر‌ها بدون تغییر باقی ‌ماند و توجه به زیبایی‌ داخلی کلیساها و ساختمان‌های عمومی ‌معطوف گردید .
در طراحی‌ شهر، "سبک محوری" مقدم شد ، به ‌این معنی که شکل شهر یک خط مرکزی سازمان ‌دهنده داشت . همچنین استفاده ‌از فضاهای ‌باز ، میدان‌های رسمی و … رواج یافت . رنسانس مفهوم طراحی ‌شهر را ایجاد کرد ، به‌این معنی که شهرها نه تنها به دلایل کارکرد ، بلکه تحت تأثیر عوامل زیبایی‌شناختی ‌می‌توانند برنامه‌ریزی ‌شوند . به عبارت دیگر، برنامه‌ریزی شهری باید زیبایی را به تناسب فرم و عملکرد مورد توجه قرار دهد . (برگزاری دانشجویان ایران – تهران ، سرویس: مسائل راهبردی ایران)
توجه عمیق به مفاهیم زیبایی‌شناسی‌در معماری و طراحی شهری ، تأکید بر نظم و تقارن ، به شکل و نظم کشیدن بی نظمی‌های قرون وسطی ، باور عمیق به تأثیر در زندگی انسان از طریق بکارگیری نظم هندسی از نکات بارز شهرسازی این دوره‌است . شهرسازی‌ مفهومی تازه یافته و اهتمام بسیاری از هنرمندان به عناصر اصلی عملکردی و پیوند ارگانیک آن‌ها در زندگی شهری با یکدیگر معطوف می‌شود .
شهروند دوره رنسانس با آنکه از خدا محوری به انسان‌محوری روی آورده بود ، ولی اعتقاد داشت که بر جهان و طبیعت نظمی حاکم است و او و خانه‌اش بایستی به عنوان جزئی کوچک از جهان و طبیعت ، این نظم را پاس داشته ، هندسه پنهان را رعایت نمایند . حتی در حالت افراطی آن ، آنچه را که در ورای فرم و ظاهر ساختمان وجود دارد ، فاقد اهمیت تلقی می‌نمود .
دوره‌ی رنسانس که از یک جانب به دوره‌ی گوتیک -که در این دوره روحیه‌ی معاونت و همکاری رونق داشت – پیوسته است و از جانب دیگر به دوره‌ی بارک ، دوره‌ای است در شهرسازی که راه را برای زمان‌های آینده همواره می‌سازد . در قرن پانزدهم ، کشورهای شمال اروپا کاملاً از دوره‌ی گوتیک متأثر بودند ، اما در ایتالیا وضعیت پیچیده بود . گرچه پرسپکتیو طرز تفکر تازه‌ای آفرید ، سنت گوتیک هم هنوز زنده بود و در اصطلاح و پیشرفت نقشه‌ی‌شهرها و ساختن میادین تأثیر داشت . اما از نظر جامعه شناسی ، ایتالیا و کشور‌های شمالی اروپا در این دوره‌ی تغییر هرگز در تضادی چنین آشکار نبودند . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
در این دوره توجه خاصی به تقارن و قواعد طراحی دیده می‌شد . ساخت عناصر یک پروژه شهرسازی ، به منظور ایجاد ترکیبی متوازن حول یک یا چند محور اصلی ‌مورد توجه بود . حفظ تقارن گاه به حد مضحکی ‌می‌رسید . چنان چه در "پیاتزا دل پو پو لو" یا میدان مردم (Piazza del popolo) در رم ، ‌دو کلیسای‌مشابه در دو سوی یک میدان بنا شده ‌است . واضح است که دو کلیسا قرینه و مثل هم در دو طرف یک میدان هیچ کارکردی ندارد . اما شهرساز رنسانسی ‌به تقارن و قواعد طراحی ‌بیشتر اهمیت می‌داد تا کارایی . برای همین به ‌او فرمالیست می‌گوییم . در واقع شهر مثل کاخ‌های اشراف و کلیسا یک اثر هنری ‌بود . معنای زیباسازی و شهر زیبا همین بود و البته چنین برداشتی از شهر کاملاً تازگی‌ داشت .
اما این تقارن ، آرامش و زیبایی ‌بازتاب چه شرایط اجتماعی‌بود ؟ " گوی چاردینی" (Gui Ciardini) مورخ قرن شانزدهم فلورانس عهد لورنتسو ((Lorenzo را که ‌ایام کودکی‌خود را در آن سپری نموده چنین توصیف می‌کند : " شهر در آرامش کامل بسر می‌برد . شهروندان منتفذ با هم ‌متحد بوده و چنان مقتدر بودند که هیچکس جرأت و جسارت مقابله با آن‌ها را نمی یافت . ایام و اوقات مردم در جشن و سرور می‌گذشت . تولید مواد غذایی فراوان و تجارت شکوفا بود . به علت توجهی‌که به علم و هنر می‌شد ، مردان باهوش و توانا در کارها و امورشان یاری‌ می‌شدند . در حالی‌که درون شهر آسایش و آرامش حکمفرما بود ، شهر در جهان خارج ، از شهرت و افتخار بسیار برخوردار بود ."
شهر رنسانسی
در دوره‌ رنسانس ، نظم کلاسیک عهد باستان مورد توجه قرار گرفت . پرداختن به تزئینات و اجزاء خاص بنا به صورتی ‌بدیع‌تر دوباره ‌رایج شد . در دل شهر قرون وسطی ‌خیابان‌های وسیعی احداث گردید که مشهور‌ترین آن‌ها خیابان‌بندی‌های روم توسط پاپ سیکستوس پنجم در اواخر قرن ۱۶ میلادی است . همچنین میدان‌هایی ‌در دل بافت متراکم شهر‌های قرون وسطی ایجاد شد . این‌ها به منزله زدودن فرسودگی‌ها و ایجاد فضا‌های نو به جای آن ها بود . (توسلی ، محمود ،۱۳۸۶)
شهر در قرون وسطی ‌با دیوارهای ‌دفاعی احاطه می‌شد و کلیسای جامع در مرکز شهر به طور نمادین قرار داشت . شهر مطلوب دوره‌ رنسانس از تنوع فوق العاده‌ای ‌برخوردار بود : کلیسا ، خانه‌های‌ مجلل ، بیمارستان‌ها و مراکز آموزشی ‌در حاشیه خیابان‌های عریض و میدان‌ها به ‌ردیف کنار هم قرار ‌می‌گرفت . البته به جز در مورد بخش کوچکی از پیاچترا و کریمونا در ایتالیا ، این نوع شهر هرگز وجود خارجی پیدا نکرد . اگر چه شهرهای آرمانی رنسانس هرگز به طور کامل ساخته نشدند اما معماران ، ساختمان‌های ‌متعدد طبق ایده‌آل رنسانس بنا کردند .
الگوی ‌شهر رنسانسی
در طول رنسانس به ندرت شهرهای جدیدی احداث شدند بلکه عمده فعالیت ساخت و ساز در بازسازی و گسترش شهرهای ‌موجود بود . سه‌اصل حاکم بر این ساخت و سازها عبارت بود از :

  1. خیابانهای پهن و مستقیم با دیدها و مناظر شهری ؛
  2. الگوی‌ شطرنجی ‌شهر کلاسیک ؛
  3. استفاده فراوان از میدان‌ها نه به عنوان عنصر یادمانی یا محل بازار بلکه به عنوان میدان‌های ‌مسکونی .
خیابان اصلی‌مستقیم
خیابان اصلی ‌مستقیم به شکل جاده ‌اصلی ، که در عین آن که به ‌ساختمان‌ها دسترسی ‌می‌داد و امتداد مستقیم جاده‌های ‌منطقه بود ، عملکرد اصلی آن تسهیل‌ تردد به خصوص ‌تردد ارابه در شهر بود .
رنسانس علاوه بر تأثیر بر عملکرد خیابان ، مفهوم خیابان به عنوان یک تمامیت معماری را مطرح ساخت .
شبکه شطرنجی
شبکه شطرنجی – قدیمی‌ترین تنظیم کننده فرم شهری – در دوره ‌رنسانس اروپا سه کاربرد مهم داشته‌است :

  1. اساس و پایه مناطق مسکونی که به شهرهای ‌موجود اضافه می‌شده ‌است ؛
  2. اساس طرح تعدادی نوشهر ؛
  3. به همراه ‌یک شبکه خیابان اصلی ‌برای طرح کلی سایر نوشهرها .
شبکه شطرنجی‌ به علت وسعت مکانی‌ خاص خود برخلاف عناصر خیابان‌های اصلی و فضاهای ‌بسته به ندرت در مناطق بازسازی ‌شده شهرهای رنسانس دیده می‌شوند .
شبکه شطرنجی علاوه بر کارایی و ایجاد قطعات برابر در تقسیم زمین ، با ایده‌ال رنسانس تطابق داشت . هرچند که
منظر شهری حاصل در اکثر موارد یکنواخت و کسل کننده بود .
در تمام قرون وسطی از خیابان‌های پهن و مستقیم و معابر موازی‌که شبکه شطرنجی را به وجود می آورد خبری نبود . این خیابان‌ها و کوچه‌های‌ مستقیم و میدان‌های پر شمار به شهر شکوه می‌دادند و رفت و آمد وسایل چرخ‌دار را ، که کم‌کم زیاد می‌شدند ، آسان ‌‌می‌کرد .
فضاهای ‌بسته
فضاهای ‌بسته تحت تأثیر سه نوع اصلی ساختمان بودند : ساختمان‌های عمومی و یا مذهبی ، ساختمان‌های ‌مسکونی ، بازار و سایر ابنیه تجاری .
بواسطه قدرت مطلق شاه بود که‌ اعمال این اصول ممکن می‌گردید . خیابان‌های ‌باریک و ارگانیک قرون وسطی‌ باید هندسی ‌می‌شدند . خیابان‌های جدید با نقاطه عطف از دل هزار توی ‌بافت قدیمشان بریده شدند . تنها نظم و زیبایی‌شناسی نبود که بر شکل‌ شهر اثر می‌گذاشت ، استفاده عمومی از وسایل نقلیه چرخ‌دار ، استانداردهای جدیدی را بویژه برای‌خیابان‌ها طلب ‌‌می‌کرد . ملاحظات نظامی نیز نقش موثری ‌در شکل دهی ‌به شهر داشتند . خیابان‌ها نشانه‌های ‌مهم شهر ، پس از سده‌های ‌میانه (Post Medieval City) بودند . خیابان‌ها در انتهای ‌محور خود به‌ یک کاخ یا ساختمان بزرگ می‌رسیدند که نشانه حاکمیت و اقتدار بود .
فضاهای ‌شهری رنسانس
در اواخر قرون وسطی و در دوره‌ی رنسانس ، مجدداً مفهوم فضا بر اساس اصول اقلیدسی‌ شکل گرفت . در عالم هنر، "جیوتو" نقش مهمی ‌را در تحول مفهوم فضا ایفا کرد . "جیوردانو برونو" با کاربرد پرسپکتیو بر مبنای فضای اقلیدسی ، شیوه جدیدی ‌برای سازمان‎ دهی و ارائه فضا ایجاد کرد .
با ظهور دوره ‌رنسانس ، فضای سه ‌بعدی ‌به عنوان تابعی از پرسپکتیو خطی ‌معرفی گردید که باعث تقویت برخی از مفاهیم فضایی قرون وسطی و حذف برخی ‌دیگر شد . پیروزی این شکل جدید از بیان فضا ، باعث توجه به وجود اختلاف بین جهان بصری و میدان بصری و بدین‌ترتیب تمایز بین آنچه بشر از وجود آن آگاه ‌است و آنچه می‌بیند ، شد .
در قرون هفدهم و هجدهم ، تجربه‌گرایی‌ باروک و رنسانس ، مفهوم پویاتری از فضا را بوجود آورد که بسیار پیچیده‌تر و سازماندهی آن مشکل‌تر بود . (وبلاگ انجمن علمی ‌ریاضی ‌دانشگاه همدان)
شهرسازان دوره ‌رنسانس فضا را به کمک عناصر محوطه‌سازی چون ستون‌ها ، دیواره‌ها ، سکوها و با کاشتن انواع مختلف درختان و بوته‌ها محدود ‌‌می‌کردند .
احیای علاقه به‌ سبک کلاسیک ، رعایت تقارن و پرسپکتیو و تناسب ، تأثیر عمیقی ‌بر ساختمان‌های عمومی و خصوصی‌داشت .
فضاهای ‌شهری رنسانس را براساس عملکرد ‌ترافیکی آن‌ها می توان به ‌سه‌ گروه تقسیم کرد :

  1. فضای‌تررد : که جزئی از شبکه ‌ارتباطی اصلی ‌شهر بوده و مورد استفاده پیاده‌ها و ارابه‌های اسبی‌ بوده ‌است .
  2. فضای‌ مسکونی : اساساً برای تأمین دسترسی ‌محلی ‌بوجود آمده و علاوه بر این فضای تفریحی لازم برای پیاده‌ها را نیز فراهم ‌می‌نموده ‌است . تنها ورود وسایل نقلیه ‌ساکنین واحدهای ‌مسکونی ‌مجاز بوده ‌است .
  3. فضای پیاده : که ‌تردد وسایل نقلیه چرخ‌دار در آن‌ها ممنوع بوده ‌است .
فضاهای رنسانس علاوه بر کاربردهای فوق ، در مواقع بسیاری تنها به عنوان نماد و یا برای زیبایی ‌به صورت زمینه‌ای‌ برای یک مجسمه ‌یا بنای یادبود و یا به صورت صحن مقابل یک ساختمان مهم بکار می‌رفته ‌است .
بیشتر میدان‌هایی که در دوره رنسانس ساخته شدند ، با رواق‌هایی احاطه می‌شوند . اگر چه در اصل ، این رواق‌ها رومی هستند (مثلاً در" استیا") ولی ‌محتمل است فکر ساختن آنها را از بیزانس که ‌از مدت‌ها قبل خیابان‌هایش، اغلب با رواق‌های ‌دو طبقه ، مشهور بودند از راه ونیز دوباره به ‌ایتالیا آمده باشد .
در دوران رنسانس نیز فضاهای ‌باز توازن و نظم بیشتری ‌داشتند و از حالت غیررسمی قرون وسطی تا حدودی‌ خارج شدند . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
در این دوران ‌شکل‌گیری ، امپراطوری‌ها در تحول کالبدی فرم فضاهای ‌شهری تأثیر زیادی ‌داشته ‌است . فضاهای ‌باز این دوره نماد وحدت و پیوستگی ‌بودند و بر مرکزیت بصری تأکید داشتند . در فضاهای این دوره ‌سلطه‌ی فضا بر انسان به خوبی ‌مشهود است و بر خلاف فضاهای قرون وسطی ، احساس خود ‌کوچک‌بینی را در انسان ایجاد ‌‌می‌کردند . در فرانسه نیز ‌شکل‌گیری فضاهای ‌شهری ‌به منظور نمایش قدرت و ‌بزرگ‌نمایی امپراطوری‌ها بوده ‌است . همانطور که مشهود است ، بسیاری از فضاهای این دوره برای یادبود یک امپراطور یا نمایش صلابت او ایجاد می‌شد . پنج میدان شکل گرفته در این دوران که فرم‌های هندسی ‌منظمی ‌داشتند و به شکل دایره‌ یا مربع بودند ، یا برای تأکید بر قدرت امپراطور حاکم و یا برای توسعه‌ی زمین‌ها و صاحب شدن زمین‌ها توسط امپراطور یا برای نمایش قدرت نظامی ‌شکل ‌‌می‌گرفتند . در مواردی هم تلاش آشکار برای پیوند اشراف و شاهزادگان و ایجاد زمینه‌ای ‌برای حکومت استبداد و وحدت بخشی ‌بین آن‌ها سبب ایجاد میدان‌های این دوران می‌شد . بطوری که عوامل سیاسی ـ نظامی عملکرد این میدان‌ها را در این دوران از میدان‌های ‌مسکونی‌ به میدان‌های ‌دارای ‌مجسمه تغییر داده ‌است . که حتی ‌بعدها واحدهای ‌مسکونی اطراف میدان هم به محل استقرار حاکمان تبدیل شدند . آن چیزی که در این دوران در میدان‌ها بسیار مهم و بارز بود ، مجسمه‌های آن بوده که حتی‌ در مواردی‌ مانند "پلاس دو ویکتوار" مجسمه‌ی نورانی وسط میدان ، شب‌ها روشنایی ‌خیابان‌ها به شمار می‌رفته ‌است .
معماری رنسانس
دوره‌های زمانی :
معماری رنسانس آغازین (۱۲۰۰ـ۱۴۰۰ میلادی )
معماری رنسانس میانی (۱۴۰۰ـ۱۵۰۰ میلادی )
معماری رنسانس پیشرفته (۱۵۰۰ـ۱۶۰۰ میلادی )
هنرمند رنسانس ساحری است که طبیعت مادی را می‌شناسد و به ‌آن عمل می‌کند . در واقع در دوره ‌رنسانس تطبیق معماری ‌با انسان و طبیعت ، به ‌اتکا یا بوسیله دانش ریاضی و تعبیرهایش دوباره مطرح می‌شود و تمام خصیصه‌های یک مبحث زنده ‌را به تدریج دارا شد تا جایی که تناسبات و اندازه‌های فضای‌ معماری تابع یک ‌هارمونی کیهانی‌ شدند . در واقع همانطور که لئوناردو داوینچی ‌در رساله خود می نویسد : " برای آنکه نگارگری ‌شایسته ‌آفرینش باشد و مبدأ هنر و علم گردد می‌باید جهانی ‌شود ."
اما آنچه‌را که می توان درباره معماری رنسانس ایتالیا و اروپا ذکر کرد را به صورت مختصر در متن زیر می توان یافت :
" گونه‌های پر شمار تجربه‌های ‌معماری سده میانی از دیدگاه معماران رنسانس نکته‌ای ‌منفی ‌بود و باید جای ‌به شیوه واحدی ‌در آفرینش معماری ‌می‌داد و معطوف به ضابطه‌ها و منظومه‌های ‌معمارانه تازه‌ای ‌می‌شد که در این دوران جهانی تلقی ‌می‌شد . در این دوران کمک گرفتن از هندسه به عنوان وسیله‌ای که در روان‌تر کردن ‌ترکیب‌های حجمی فرعی کاربرد فراوان داشت و به طراح کمک ‌‌می‌کرد که به کمک اندازه‌هایی که ‌از پیش در ارتباط و در تناسب با یکدیگر سنجیده می‌شوند ، در تعیین عناصر فرعی ‌معماری ‌با مشکل روبرو نگردند و گذری ‌داشته باشند از فضای آکنده ‌از گونه‌گونی تجربی ‌به فضایی که در آن حساب و نظم در آفرینش معماری حاکم است ، که ‌از طریق استدلالی و عقلانی کردن معماری صورت ‌می‌گرفت . همچنین از روش آفرینش و اجرای واحدهای ‌معماری‌ خاص سده میانه به‌روشی نوین روی آوردن ، در پی آوردهای روابط اجتماعی و حرفه‌ای‌ معماران بسیار دارای اهمیت بود . معماری رنسانس ایتالیا ، دارای ‌بیانی ویژه ‌است و از ابزاری نو و بس مهم برای ‌مفاهیم خود بهره می‌برد که مهمترین آن را می توان شکل واقعی‌دادن به ‌اندیشه فضایی که دارای ‌خصیصه پرسپکتیوی است ، دانست."
همه جا چنین عنوان می‌شود که فضای‌معماری‌ در دوران رنسانس ایتالیا ، به دست معماران ، به شکل موجودیتی ‌درآمد که ، در درونش ، طراحی‌معماری ، برنامه‌ریزی ‌دیدی یا بصری‌ می‌شد . که تازگی این امر در شکل اجرایی آن بود که بعدها دورنمایی پرسپکتیویه به آن افزوده شد که معماران متناسب با توان نظری‌خویش ، از آن بهره ‌‌می‌گرفتند .
در این دوران معماران چه در داخل و چه در خارج بنا به دنبال یک وحدت شکلی ‌بودند که در گذر زمان از فضای‌ درونی‌ به بیرون بنا و در بازشناسی روحیه‌ای که درون بنا را هویت و شخصیت بخشیده و در تطبیق شکلی و معنوی و نمادین آن با روحیه‌ای از حجم بنا قابل درک تواند بود که چگونگی ‌شکل پوسته میانی این دو ، نقشی اساسی ‌دارد که می تواند نقطه حرکت طراحی ‌معماران این دوره محسوب گردد .
از ویژگی‌های سبک معماری‌ در عصر رنسانس آغازین ، می‌توان به مولفه‌های ذیر اشاره نمود :
احیای‌معماری روم و یونان و احیای‌ معماری پانتئون و پارتنون . معماران از ساخت بنای کلیسا به‌ سوی ساخت ساختمان‌ها شهری و غیر مذهبی یا کاخ‌ها و استفاده‌ از نماسازی و رده‌گیری تزئینی‌در دیوارهای ساختمان‌ها و ساختن خانه‌های ییلاقی ‌به پیروی از روم باستان تغییر موضع دادند .
در دوره‌ی رنسانس ایجاد ‌ترکیب‌های ‌معماری ‌با احجام بزرگ و شکل دادن به ‌آن ها به صورتی نو آموخته شد . قصور اغلب جای ‌خانه‌های ‌شخصی ، خیابان‌ها و میادین را گرفتند . معماران دوره‌ی رنسانس دیوار‌های‌ خارجی قصور را رو به خیابان گشودند که برای ناظر چشم اندازی وسیع برای‌دیدار جهان به وجود آورد . که تأثیر اصول پرسپکتیو در این نو آوری ‌مشهود است . در دوره‌ی رنسانس نسبت به دوره‌ی قدیم پنجره‌های ‌بزرگ‌تری‌ در نمای ‌بناها بکار رفت در هیچ جا به‌اندازه قصر" فارنزه " در رم نمی توان تغییر سطح دیوار بنا را که در دوره‌ی رنسانس بوجود آمد ، مشاهده کرد . حجم این بنا بیش از ظرفیت زمینی است که بر این بنا اختصاص یافته بود و مثالی از روحیه" فردیت طلبی" این دوره ‌است . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
وقتی که دوناتو برامانته (۱۵۱۴ -۱۴۴۴) خیابان یک کیلومتری جولیا را به امر پاپ جولیوس دوم در روم آغاز کرد ، به پیوستگی و یکپارچگی نما‌‌ی ساختمان‌‌ها‌‌ی این خیابان نمی‌‌اندیشید . این نکته از قصد وی برای ساختن کاخ دادگستری روم با گوشه‌‌ها و برج‌‌های حجیم ، در این خیابان پیدا است . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
سازندگان دوره‌ی رنسانس گذشته ‌از آن که طرح‌های ‌دلیرانه برای نمای رو به خیابان‌ها و میادین ریختند ، در ایجاد توازن و رابطه بین سطوح افقی ساختمان – سطوحی که نسبت به‌یکدیگر پیش آمده‌یا فرو رفته‌اند – نیز سخت کوشیدند و به‌ ایجاد این رابطه با ساختن پله‌هایی که متصل به بنا ، اما در خارج آن قرار ‌‌می‌گرفتند ، موفق آمدند . برامانته پله‌های آزاد را مانند پل‌هایی ‌برای ایجاد رابطه بین فضا‌های ‌موجود در کمپوزیسیون معماری ‌خود بکار برد و به ‌این طریق عاملی تازه به معماری ‌شهر افزود . "دوناتو برامانته" (1514 ـ۱۴۴۴) نخستین معماری ‌بود که پله ‌را به عنوان یکی از عوامل معماری ‌در کارهایش بکار برد ، عاملی که قسمتی از فضا را ، انگاری جزئی از بنا باشد ، بدان پیوند می‌داد . نخستین پله‌ای که برامانته بدین صورت ساخت در حیاط " بلو دره " در واتیکان بود .
ساختن پله‌های عظیم ، با کار برامانته در حیاط بلو دره ، معمول گشت و زیبا‌ترین عامل معماری ‌شد که بتوان بر پیکر کلیسا‌ها افزود ( مثلاً در "سان ماریا ماجوره") . بتدریج پله‌های عظیم ، عامل ساختمانی ‌مستقلی‌ شد که در ایجاد وحدت بین حجم‌هایی ‌به ‌ارتفاع مختلف نقشی ‌موثر یافت . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
در اواخر دوره‌‌ی رنسانس ، در ناحیه‌‌ای از روم موسوم به کاپیتولینا در میدان کاپتیل ، میکل آنژ نشان داد چگونه می‌‌توان حجم‌‌های بزرگ را به توازن و تناسب با یکدیگر در فضا آمیخت . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
یکی از ویژگی‌های ‌معماری این دوره ‌استفاده ‌از عناصر افقی ‌مانند طره‌ یا هره چینی و سنتوری‌ها و هره‌های افقی‌برای تأکید خطوط افقی ‌بر خلاف معماری گوتیک بود . استفاده‌ از طاق نماها از خصوصیات بارز معماری این دوره بود .
الگوهای ‌معماری رنسانس
معماری از دو اصل اساسی ‌متابعت ‌‌می‌کرد :

  1. عناصر صوری ‌برگرفته ‌از عهد باستان را بکار می‌برد و از قواعد پرسپکتیو پیروی ‌‌‌می‌کرد . عناصر صوری که معماران بکار گرفتند مانند : ستون‌های تزئینی ، سرستون‌ها ، پیشانی‌ها و طاق‌ها از روی نمونه‌های عهد باستان و نوشته‌های ویتروویوس طراحی‌ می‌شدند . از این عناصر بهره ‌‌می‌گرفتند تا دیوارها و فضاهای ‌باز به ‌سهولت در معرض دید قرار بگیرند و نوعی حس پرسپکتیو در داخل ساختمان‌ها به وجود آید . این ساختمان‌ها از حس وحدتی که در ساختارهای کلاسیک وجود داشت بی‌بهره بودند و در پایان قرن پانزدهم ، برامانته و میکل آنژ حس وحدت بیشتری را وارد معماری رنسانس کردند .
  2. عناصر کلاسیک بسیار متفارت با معماری گوتیک به نظر می‌رسید . نویسندگان رنسانس ساختمان‌های گوتیک قرون وسطی را غیرطبیعی ‌می‌دانستند . آن ها در این عصر نوعی ‌شیوه ‌ساخت رومی ‌را بکار ‌‌می‌گرفتند. دیوارها در قرون وسطی جای‌ خود را به پنجره‌های ‌بزرگ با شیشه منقوش داده بودند و بار دیگر به ‌سطوح یکپارچه مبدل شدند . با نمایی از مرمر رنگی و با شکلی ساده و بی پیرایه . آن‌ها ساختمان‌های ‌خود را طبق اصول‌های نظری ‌بنا کردند . تفاوت‌های فراوانی که ‌ساختمان‌های رنسانس را از بناهای قرون وسطی ‌متمایز ‌‌می‌کرد ، بیشتر جنبه تزیینی آن بود و به ‌ساختار مربوط نمی‌شد .
کلیساها
معماران رنسانس از دو نوع نقشه برای ساختن کلیساها و ساختمان‌های‌مربوط به ‌آن‌ها استفاده ‌‌می‌کردند :

  1. نقشه باسیلیکا (مستطیل شکل یا طولی)
  2. نقشه متمرکز
نقشه باسیلیکا
نقشه باسیلیکا که به شکل صلیب لاتینی ‌بود . (صلیبی که تیرک عمودی آن بلندتر از تیرک افقی است) که بعدها برونلسکی ‌برای ساختن کلیساهای سان لورنتو و سان اسپیریتو آن را بکار گرفت .
هر دو بنا مستطیل شکل دارای سه ‌راه‌رو ، طاق‌هایی که‌ روی ستون‌ها بنا شده‌اند و یک گنبد بر فراز محل تقاطع صلیب بود .
نوع آوری‌های وی :

  1. استفاده ‌از سقف مسطح بر فراز راه‌رو مرکزی (که در کلیساهای قرون وسطی قوسی‌شکل بود ) ؛
  2. ستون‌هایی که در امتداد ‌راه‌روی ‌مرکزی ردیف شده بودند ؛
  3. ستون‌های تزیینی که دیوارها را در امتداد ‌راه‌روهای جانبی از هم جدا ‌‌می‌کردند ؛
  4. پیشانی‌ بالای ستون‌های تزئینی .
او در سان اسپیریتو ‌راه‌روهای جانبی را گرداگرد بازوهای صلیب یا جناحین کلیسا و خروجی پشت محراب امتداد داد ، به نحوی که به شدت حس وحدت را در کلیسا ایجاد ‌‌می‌کرد .
نقشه متمرکز
کلیسای‌ مطلوب رنسانس نقشه کف مدور یا کف متمرکز داشت . جذابیت این نقشه به ‌آرای هندسی و مذهبی ‌باز ‌می‌گشت . نوع دیگر نقشه کف متمرکز که در کلیساهای رنسانس بکار می‌رفت ، به شکل صلیب یونانی ‌بود که در آن طول هر چهار بازوی صلیب یکسان است .
برونلسکی ‌با " نمازخانه پاتسی" در کلیسای سانتا کروچه در فلورانس معیار دیگری ‌برای ارزیابی آثار آینده بنا نهاد . این نمازخانه ‌ساختاری ‌مستطیل شکل نظیر ساختمان‌های قرون وسطی‌دارد ، اما سقف گنبدین آن شکل ‌دایره‌واری را بر فضا حاکم ‌می‌سازد . این بنا با استفاده ‌از رنگ‌های روشن و تزئینات کلاسیک تقویت می‌شود . از جمله : پوشه‌ها ، ستون‌های تزئینی ‌با شیارهای تزئینی و عمودی ، سر فرشتگان کوچک ‌بال‌دار و نقش برجسته‌های‌ ترنجی که با برآمدگی اندک‌ تراشیده شده‌اند .
صحن و رواق
ساختن صحن و رواق در صومعه‌ها که در طول قرون وسطی رایج بود ، طی رنسانس نیز ادامه‌ یافت . اما سبک آن‌ها تغییر پیدا کرد . گوتیک که در رواق‌های قرون وسطی ‌بکار می‌رفت ، جای‌ خود را به ‌سبک کلاسیک داد و طراحی ساده‌تر و یکدست‌تر شد . صحن و رواق (حیاطی ‌محصور که ‌گرداگرد آن را ‌راه‌رویی سرپوشیده قرار گرفته) مکان مهمی ‌در بناهای‌ مذهبی‌ مدارس ، بیمارستان‌ها حتی قصرها بود . زیباترین صحن و رواق رنسانس متعلق به واتیکان است که برامانته ‌آن ها را طراحی کرده ‌است .
درگاه و پنجره
درگاه و پنجره ‌را از روی الگوهای ‌برگرفته ‌از عهد باستان درست ‌‌می‌کردند . درگاه‌ها ، روی ستون‌های کوتاه و یا تزئینی یک کتیبه و بر فراز آن یک سنتوری ‌مثلث یا نیم دایره دیده می‌شود . از سطح داخلی سنتوری ‌برای انواع تزئینات که ‌اغلب مضمونی کلاسیک داشت بهره ‌‌می‌گرفتند . پنجره‌ها را نیز با فرم‌های کلاسیک مزین ‌‌می‌کردند . پنجره ‌را طاقچه‌ای ‌می‌‌پنداشتند که ‌انسان‌ها را قاب ‌می‌گرفت ، گویی انسان‌ها مجسمه زنده و متحرکند .
معماری رنسانس در اصل تابع یک ساختار آشکار فردگرا و صریح ، متشکل از چند فرم هندسی‌کاملاً مشخص است . شکل‌های ‌دایره ، مربع و مستطیل طرح کلی نقشه کف ساختمان و احجام کره ، نیمکره ، مکعب ، مکعب مستطیل و استوانه ، حجم کلی ساختمان را شکل می‌دهند . در رنسانس این فرم‌های اصلی‌ با ‌نقش‌مایه‌های ‌کلاسیک باستان‌ ترکیب شد . ستون‌های چهارگوش توکار ، سرستون‌های‌ مأخذ از شیوه‌های ‌مختلف ، ‌نقش‌مایه‌های نصرت و تالارهای گنبدی و . . . همگی ارجاعاتی‌ به معماری‌کلاسیک رومی ‌داشتند . رنسانس نه تنها جلوه صوری روم کلاسیک ، بلکه ‌سبک زندگی آن دوره‌ را هم اخذ کرد . فرم بلوک‌های ساختمانی ‌با جلوه خیره کننده بناهای ‌باستانی‌ در نقشه کف و دارای ظاهری ‌خشن و برجسته با حالتی ‌دفاعی و تهاجمی‌ بود .
ویژگی شاخص کلیساهای رنسانس از یک‌‌سو نماهای پیشین مجلل و ز سوی دیگر ، گنبد بود که فرم آرمانی آن در "پانتئون" تجلی یافت . در نهایت این گنبد بود که ابداع و شهرت معماری را تضمین کرد . در هیچ دوره‌ای از تاریخ آن گونه که در رنسانس ایتالیا مشهود است ، دنیای باستان چنین فراگیر و گسترده به خدمت گرفته نشد و معیارهای زندگی را چنین متحول نساخت .

معماران دوره رنسانس معماری خود را تا حدودی در نتیجه علاقه احیا شده خود نسبت به ویرانه‌های روم و یونان از طریق بازیابی متون کلاسیک درباره معماری و به خصوص ده کتاب نویسنده‌رومی ، ویتروویوس که درباره معماری نگاشته شده بود اخذ کردند . آنان همچنین اشکال جدید و زبان دیداری جدیدی ابداع کردند که‌از دوره کلاسیک منشعب نشده بود . بتدریج معماران ، اومانیست‌ها و نقاشان دوره رنسانس ( معماری‌در رنسانس به عنوان یک هنر کامل و فراگیر تلقی‌می‌شد) اندیشه‌ای جدید درباره فضای عمومی ابداع کرد که در آن جامعه احساس افتخار و ارجمندی کند و جامعه در مقیاسی که تمام شهر را در بر می‌گیرد ، تنظیم و‌ ترتیب یابد .
با این حال با توسعه معماری ، طراحان شروع به طغیان علیه سخت‌‌گیری‌های نظریه ویتروویوسی کردند . در دهه ۱۵۳۰ بخصوص در کارهای میکل آنژ ، معماران شروع به رفتاری دیوانه‌‌وار درباره عدم تقارن و استفاده از مخلوطی‌به شدت نامنظم از عناصر معماری کردند . این شیوه طغیانگر معماری با نام‌معماری صاحب سبک و براساس پدیده‌ای مشابه در نقاشی رنسانس نامگذاری شد .
معماری قرن پانزدهم
قرن پانزدهم شاهد افزایش قابل توجه طرح‌های معماری نه تنها در ثروتمندترین شهرها از قبیل فلورانس ، بلکه در سراسر ایتالیا بود . اصول ویتروویوسی تقارن و نظم تقریباً در تمامی طرح‌ها بکار گرفته می‌شد . علاوه بر این ابداع برونلسکی درباره زاویه دید ، که یک روش و ابزار نگارگری بود ، شیوه‌ساختن بنا را بوسیله معماران ایتالیایی تغییر داد . معماری رنسانس قرن پانزدهم در غلبه‌سطوح مسطح و خطوط ، مشخص و قدرتمند بود و بر این اصول معماری تأکید ‌‌می‌کرد .
اقسام ساختمان‌ها در حال افزایش بود . علاوه بر ساختمان‌های معمول قرون وسطی از قبیل کلیساهای کوچک و بیمارستان‌ها ، طراحان رنسانس دو نوع جدید از ساختمان را خلق کردند : ویلا و پالازو . ویلا خانه‌ای اعیان نشین در ییلاقات خارج از شهر بود که شهروندان ثروتمند و قدرتمند مانند خاندان دمدیسی در آن زندگی ‌‌می‌کردند . معماران رنسانس شکل اولیه مزارع استحکام‌‌بندی‌شده اشرافی را در قالب ویلا تبدیل به خانه‌هایی با فضاهای وسیع ، راحت و دلپذیر ساختند . ویلا با پالازو یا خانه شهری نسبت داشت . این‌ها خانه‌هایی بودند که افراد ثروتمند و قدرتمند زمانی که از شهر بازدید ‌‌می‌کردند ، در آن سکونت داشتند . در قرن سیزدهم این گونه پالازوها ساختمان‌هایی کم‌‌اهمیت و باریک بودند که طبقه اول آن‌‌ها به عنوان مغازه به اجاره داده می‌شد . قرن پانزدهم شاهد ظهور پالازوهای بزرگ ، وسیع و درخوری‌ بود که تمامی طبقات به فضاهای زندگی اختصاص داده شده بود . باز هم معماران به جنبه‌های بیرونی این پالازوها علاقه‌‌مند بودند . پالازوها ، ساختمان‌هایی هم خصوصی و هم عمومی بودند . از جنبه عمومی و براساس ظواهر خارج آن‌ها ، این ساختمان‌ها بیانگر ثروت و قدرت صاحبان خود بودند .

نتیجه‌گیری
دوره رنسانس (۱۴ تا ۱۶ میلادی) با اکتشافات و دستاوردهای علمی ، تغییر نگرش در مورد انسان و رابطه بین او و خداوند و در نتیجه تغییر رابطه با کلیسا همراه بود .
اما در تاریخ شهر نشینی رنسانس در اوایل قرن پانزدهم و در ایتالیا (در فلورانس و با هدف زیباسازی این شهر) شروع و تا پایان قرن هجدهم ادامه می‌یابد .
تحولات در عرصه شهرسازی و معماری را می توان در گزینه‌های زیر-که در متن به آن‌ها اشاره شد – خلاصه کرد :

  1. احیا علاقه به سبک یونان و روم و نظم عهد باستان
  2. استفاده از تقارن و پرسپکتیو
  3. توجه به زیبایی شهرها و سلطه بر طبیعت
  4. ایجاد خیابان‌های وسیع و میدان‌ها – که بیشتر با هدف به نمایش گذاشتن قدرت حاکمان ساخته می‌شدند – در دل شهر قرون وسطی و احاطه این میدان‌ها با رواق‌ها
  5. محدود کردن فضا به کمک عناصر محوطه‌سازی چون ستون‌ها ، دیواره‌ها ، سکوها و با کاشتن انواع مختلف درختان و بوته‌ها
  6. ستون‌های تزئینی ، سرستون‌ها ، پیشانی‌ها و طاق‌ها
  7. خلق ویلا و پالازو
تفاوت‌های فراوانی که ‌ساختمان‌های رنسانس را از بناهای قرون وسطی ‌متمایز ‌‌می‌کرد ، بیشتر جنبه تزیینی آن بود و به ‌ساختار مربوط نمی‌شد .

منابع

  1. موریس ، آنتونی ادوین جیمز ، تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی ، ترجمه راضیه رضا زاده ، جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت ایران ، ۱۳۸۷٫
  2. گیدئین ، زیگفرید ، فضا ، زمان و معماری ، ترجمه دکتر منوچهر مزینی ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۵۰٫
  3. توسلی ، محمود ، طراحی فضای شهری : فضاهای شهری و جایگاه آن‌ها در زندگی و سیمای شهر ، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ، ۱۳۸۶٫
  4. زوی ، برونو ، چگونه به معماری بنگریم ، ترجمه فریده کرمان ، تهران ، کتاب امروز ، مهندسین مشاور امکو ایران ، ۱۳۷۶٫
  5. زارعی ، محمد ابراهیم ، آشنایی با معماری جهان ، همدان ، فن آوران ، ۱۳۷۹٫
  6. نوربرگ شولتس، کریستیان ، معنا در معماری غرب ، مترجم مهرداد قیومی بیدهندی ، تهران ، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران ، ۱۳۸۶٫
  7. فلامکی ، محمد منصور ، شکل‌گیری معماری در تجارب ایران و غرب ،
  8. وبلاگ انجمن علمی ‌ریاضی ‌دانشگاه همدان
  9. خبرگزاری دانشجویان ایران – تهران ، سرویس ‌: مسائل راهبردی ایران ،
  10. سایت شهرسازی آنلاین
http://isna.ir/Isna/NewsView.aspx?ID=News-1192069&Lang=P

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/23836/دوران-رنسانس/
 

milad 1987

عضو جدید
معماری رنسانس
هنر مند رنسانس
ساحری است که طبیعت مادی را می شناسد و به آن عمل می کند در واقع در دوره رنسانس
تطبیق معماری با انسان و طبیعت ، به اتکا یا به وسیله دانش ریاضی و تعبیر هایش
دوباره مطرح می شود و تمام خصیصه های که یک مبحث زنده را به تدریج دارا شد تا جایی
که تناسبات و اندازه ها فضای معماری تابع یک هارمونی کیهانی شدند. در واقع همانطور
که لئوناردو داوینچی در رساله خود می نویسد :« برای آنکه نگار گری شایسته آفرینش
باشد و مبدا هنر و علم گردد می باید جهانی شود. » که بعدها در قرن نوزدهم بر اساس
این گفته انقلاب بزرگی در هنر و معماری پیش آمد .اما آنچه را که می توان در باره
معماری رنسانس ایتالیا و اروپا ذکر کرد را به صورت مختصر در متن زیر می توان
یافت

«گونه های پر شمار تجربه های معماری سده میانی از دیدگاه معماران
رنسانس نکته ای منفی بودو باید جای به شیوه واحدی در آفرینش معماری می داد و باید
معطوف به ضابطه ها ومنظومه هاای معمارانه تازه ای می شد که در این دوران جهانی تلقی
میشد در این دوران کمک گرفتن از هندسه به عنوان وسیلهای که در روان تر کردن
ترکیبهای حجمی فرعی کاربرد فراوان داشت و به طراح کمک می کرد که به کمک اندازه هایی
که از پیش درارتباط و در تناسب بایکدیگر سنجیده می شوند در تعیین عناصر فرعی معماری
بامشکل روبرو نگردند.و گذری داشته باشند از فضای آکنده از گونه گونی تجربی به فضایی
که در آن حساب و نظم در آفرینش معماری حاکم است ، که از طریق استدلالی کردن وو
عقلانی کردن معمار یصورت می گرفت و همچنین از روش آفرینش و اجرای واحدهای معماری
خاص سده میانه به روشی نوین روی آوردن و در پی آوردهای روابط اجتماعی و حرفه ای
معماران بسیار دارای اهمیت بود . معماری رنسانس ایتالیا ، دارای بیانی ویژه است و
از ابزاری نو و بس مهم برای مفاهیم خود بهره می برد که مهمترین آن را می توان شکل
واقعی دادن به اندیشه فضایی که دارای خصیصه پرسپکتیوی است ،دانست. »
با توجه به
مسائل بالا درمعماری رنسانس پنج نوع فرآورده معماری پدیدآمد که می توان به صورت
مختصر چنین ذکر کرد
- بناهایی که در طول بررسی معمول بیشتر مورد توجه قرار می
گیرنند مانند کلیساها، نمازخانه ها و مقابر . دستورها و قواعد تنظیم و تدوین فضای
معماری در این رده ساختمانها ، همه جا به گونه ای آزاد از سنت های موجود و نه در
پیروی صرف از آنچه معماران پر توان شکل داده وبه کار برده اند می نمایند .
- همه
جا چنین عنوان می شود که فضای معماری در دوران رنسانس ایتالیا، به دست معماران ، به
شکل موجودیتی در آمد که ، در درونش ، طراحی معماری ، برنامه ریزی دیدی یا بصری می
شد. که تازگی این امر در شکل اجرایی آن بود که بعدها دورنمایی پرسپکتیویه به آن
افزوده شد که معماران متناسب با توان نظری خویش ، از آن بهره می گرفتند.
- در
این دوران معماران چه در داخل و چه در خارج بنا به دنبال یک وحدت شکلی بودند که در
گذر زمان از فضای درونی به بیرون بنا و در باز شناسی روحیه ای که درون بنا را هویت
و شخصیت بخشیده و در تطبیق شکلی و معنوی و نمادین آن با روحیه ای از حجم بنا قابل
درک تواند بود که چگونگی شکل پوسته میانی این دو ، نقشی اساسی دارد که می تواند
نقطه حرکت طراحی معماران این دوره محسوب گردد.













معماری رنسانس به معماری اروپا
در سده‌های ۱۵ و ۱۶ میلادی (دورهٔ رنسانس) اطلاق می‌شود که از مشخصه‌های آن، نوزایی
عناصر فرهنگی روم و یونان باستان بود.


دوره‌های زمانی:

معماری
رنسانس آغازین ۱۲۰۰-۱۴۰۰ م
معماری رنسانس میانی ۱۴۰۰-۱۵۰۰ م
معماری رنسانس
پیشرفته ۱۵۰۰-۱۶۰۰ م


آثار برجسته:

گنبد کلیسای فلورنس (سانتا
ماریا دلفوره)گنبد کلیسای فلورنس (سانتا ماریا دلفوره)
تپه کاپیتول
(کاپیتولینه)
کلیسای سن پیتر
بیمارستان کودکان سرراهی (۱۴۲۴-۱۴۱۹ م)

دهلیز کتابخانه لورنس
تمپیه تو (۱۵۰۲-۱۵۰۳م)
کلیسای سانتا ماریا دله
کارچری (۱۴۵۸)
ویلای روتوندا
کلیسای سانتواسپیریتو
کاخ شامپور (۱۵۱۹ م)

معبد مالاتستایی (سان فرانچسکو)

آشنایی با معماری جهان. نوشته محمد
ابراهیم زارعی



الگوهای معماری
رنسانس




معماری رنسانس در اصل تابع یک ساختار آشکارا فردگرا و
صریح، متشکل از چند فرم هندسی کاملا" مشخص است. شکل های دایره، مربع و مستطیل طرح
کلی نقشه کف ساختمان، و احجام کره، نیمکره، مکعب، مکعب مستطیل و استوانه حجم کلی
ساختمان را شکل می دهند. در رنسانس این فرم های اصلی با نقشمایه های کلاسیک باستان
ترکیب شد. ستون های چهارگوش توکار، سرستون های مأخذ از شیوه های مختلف، نقشمایه های
نصرت و تالارهای گنبدی و ... همگی ارجاعاتی به معماری کلاسیک رومی داشتند. رنسانس
نه تنها جلوه صوری روم کلاسیک بلکه سبک زندگی آن دوره را هم اخذ کرد. فرم بلوک های
ساختمانی با جلوه خیره کننده بناهای باستانی در نقشه کف و دارای ظاهری خشن و برجسته
با حالتی دفاعی و تهاجمی بود. منابع مالی تقریبا" پایان ناپذیر آنان بنیانی برای
ساخت کلیساهایی بود که ابعاد و زمان ساخت آنها واقعا" غیرقابل پیش بینی بود.
معمولا" کار به قدر کافی برای چندین نسل معماران فراهم بود و غالبا" تداوم یک پروژه
ساختمانی از پدر به پسر منتقل می شد. ویژگی شاخص کلیساهای رنسانس از یک سو نماهای
پیشین مجلل و از سوی دیگر، گنبد بود که فرم آرمانی آن در پانتئون تجلی یافت. در
نهایت گنبد بود که ابداع و شهرت معماری را تضمین کرد. در هیچ دوره ای از تاریخ، آن
گونه که در رنسانس ایتالیا مشهود است دنیای باستان چنین فراگیر و گسترده به خدمت
گرفته نشد و معیارهای زندگی را چنین متحول نساخت.

مقدمه‌ای بر شهرسازی
رنسانس:


در طول
سده های میانه تعداد شهرها در اروپا به نحو قابل توجهی گسترش یافت. در فرانسه بین
سالهای 1220 تا 1350 میلادی سیصد شهر جدید ساخته شد. در فاصله سالهای 1000 تا 1400
میلادی تنها در آلمان 2500 شهر جدید احداث گردید. در این دوره نه تنها تعداد شهرها
افزایش یافت بلکه جمعیت شهرها نیز در کمتر از یک قرن دو برابر شد. اما مرگ سیاه
(طاعون) در قرن 14 بین یک سوم تا نیمی از جمعیت اروپا را از بین برد. شهروندان
مایوس از کلیساها روگردان شده و به سوی امور دنیوی شتافتند. کلیسای جهانی
(Universal Church) دیگر تنها عفو می‌فروخت.

از دیگر سو از سال 1300 با رواج
استفاده از باروت در جنگها دیگر سیستم دفاعی قرون وسطایی به تدریج بی‌فایده به نظر
می‌رسید. سیستم پیشرفته و جدید دفاعی مورد نیاز بود که بتواند گستره وسیعی را پوشش
دهد. به جز شهرهای انگلیس که به واسطه موقعیت جزیره‌ای از حمله در امان بودند سایر
شهرها مجبور به احداث خطوط دفاعی جدید شدند. هزینه ایجاد خطوط دفاعی جدید، گسترش
فیزیکی شهرها را مشکل‌تر کرد و رشد عمودی شهرها حاصل این محدودیت بود. مثلا محدوده
استراسبورگ بین سالهای 1200 تا 1450 چهار بار گسترش یافت اما در محدوده زمانی 1580
تا 1870 با وجود سه برابر شدن جمعیت وسعت آن تغییری نکرد.

اگرچه تلاش می‌شود
تا احیای مجدد انسان مداری و شهر نشینی (Urbanism) را به رنسانس نسبت دهند اما موج
واقعی توسعه شهری و رنسانس واقعی همان دوره‌ای بود که از قرن 12 آغاز شد و در
کارهای آکویناس، مانگوس، دانته و جوتّو به اوج رسید.

در طول رنسانس به ندرت
شهرهای جدیدی احداث شدند بلکه عمده فعالیت ساخت و ساز در بازسازی و گسترش شهرهای
موجود بود. سه اصل حاکم بر این ساخت و سازها عبارت بود از :

1- خیابانهای
پهن و مستقیم با دیدها و مناظر شهری

2- الگوی شطرنجی شهر کلاسیک

3-
استفاده فراوان از میدانها نه به عنوان عنصر یادمانی یا محل بازار بلکه به عنوان
میدانهای مسکونی



بواسطه قدرت مطلق شاه بود که اعمال این اصول ممکن
می‌گردید. خیابانهای باریک و ارگانیک قرون وسطا باید هندسی می‌شدند. خیابانهای جدید
با نقاط عطف از دل هزار توی بافت قدیمشان بریده شدند. تنها نظم و زیبایی‌شناسی
نبودکه بر شکل‌ شهر اثر می‌گذاشت. استفاده عمومی از وسایل نقلیه چرخ دار
استانداردهای جدیدی را بویژه برای خیابانها طلب می‌کرد. ملاحظات نظامی نیز نقش
موثری در شکل دهی به شهر داشتند. خیابانها نشانه‌های مهم شهر پس از سده‌های میانه
(Post Medieval City) بودند. خیابانها در انتهای محور خود به یک کاخ یا ساختمان
بزرگ می‌رسیدند که نشانه حاکمیت و اقتدار بود.

اما برنامه‌ها و طرحهای
خیابان‌کشی نیز همواره موفق نبودند. مثلا پلان کریستوفر رن برای بازسازی و نظم بخشی
به لندن (ن.ک. تصویر شماره 1) پس از آتش سوزی 1670 هیچ گاه عملی نشد در حالیکه
بارون هوسمان توانست بلوار سنت مایکل را در قلب بافت قدیم پاریس ایجاد کند. جایی که
از قرون وسطا موجودیت و حیاتی مستقل داشت. محلی زنده و پویا که هیچ توجیهی برای
ایجاد بلوار در آن وجود نداشت.


تصویر
شماره 1 - پلان کریستوفر رن برای بازسازی لندن.

پس از قرون وسطا زندگی مرفه
و شاهانه (Court Life) تاثیر شدیدی بر شهر و ساکنانش بویژه طبقه متوسط نهاد. لغت
Courtship که از اواخر قرن 16 متداول شد دلیلی بر این مدعاست. در شهرها، خانه و محل
کار از یکدیگر تفکیک گردید. اتفاقی که تا آن تاریخ بی سابقه بود. از آن پس خانه
محلی برای استراحت، غذا خوردن، خوابیدن و پرورش فرزندان بود نه محلی برای کار کردن
در جهت تامین معاش یک خانواده. این اتفاق تاثیراتی (گاه منفی) نیز بر شهرها داشت.
زنان تماس با دنیای بیرون را از دست دادند و مردان تماس با دنیای داخل خانه را.
مفاهیم همسایگی و همشهری بودن به تاریخ پیوست. به قول مامفورد شهر دیگر به هیچ کس
متعلق نبود. (Nobody’s Business)

طبقات مختلف شهروندان از یکدیگر جدا شدند.
طبقه متوسط از زندگی روزمره شهر به پشت دیوارهای خانه‌های بی نام و نشانی منتقل شد
که در ردیفهایی طولانی نمایی کاخ مانند داشتند. برای کسی که نمی‌توانست در کاخ
زندگی کند، بهترین انتخاب سکونت در قسمتی از خانه‌هایی بود که در کنار سایر خانه ها
همانند یک کاخ به نظر می‌رسید.

دخالت سلیقه فردی در طراحی خانه همانند آنچه
در قرون وسطا معمول بود و خانه‌های منفرد با نقوش متفاوت مربوط به گذشته بود. اکنون
غالب شهرنشینان متمایل بودند که در مجموعه خانه‌هایی که با نظم کلاسیک سامان
می‌یافت سکونت کنند تا یک زندگی کاخ مانند برای نوع جدیدی از خانواده بوجود
آید.

قدرت آشکار حاکم و طبقات ممتاز دیگر قابل تحمل نبودند. طبقه متوسط در
حال رشد مجبور شد برای برابری اجتماعی و تعیین حقوق سیاسی خود تلاش کند. آرتور کورن
می‌گوید که قبل از انقلاب کبیر فرانسه تعداد بورژواها و صنعتگران در فرانسه 500000
نفر بود در حالی که جمعیت طبقه اشراف و روحانیان تنها 130000 نفر بود. بقیه جمعیت
24 میلیونی فرانسه را کارگران و رعایایی با قدرت سیاسی ناچیز تشکیل می‌دادند.
بورژواها یک طبقه فعال و جاه‌طلب بودند که از استبداد و تمامیت خواهی ناراضی بودند
و دایم با آن مبارزه می‌کردند. این گروه بودند که نهایتا پیروزی را به ارمغان
آوردند و به فئودالیسم پایان دادند.






شهر آرمانی
رنسانس


تصور جدید از فضا اولین بار
خود را در نقشه‌های جغرافیایی دوران رنسانس نشان داد. با مقایسه نقشه‌های قرون وسطا
با نقشه‌های قرن پانزدهم به راحتی مشخص می‌شود که نقشه‌های قرون وسطا دنیا را
آنگونه که هست نشان نمی‌دهند بلکه تصاویری از دیدگاه مسیحیت به جهان می‌باشند.
معمولا اورشلیم در مرکز نقشه قرار داشت و گاهی نیز کل نقشه به بدن مسیح تشبیه
می‌شد. برعکس نقشه‌های رنسانس ارایه صحیح و هندسی را هدف خود قرار داده بودند و این
شیوه در سال 1569 با نقشه جهانی مرکاتور به اوج خود رسید. اگرچه این واقع گرایی
هنوز نتوانسته بود تصور زمین مرکزی جهان را بر هم زند و این طرز فکر تا زمان
کوپرنیک ادامه یافت. به این وسیله تصور رنسانسی از جهان، فضای یکدست واقعی و تجربی
را با همان تصور زمین مرکزی همیشگی یک جا ارایه کرد.

این تصور در اندیشه‌های
مربوط به شهر ایده‌آل با وضوح بیشتری دیده می‌شود. شهر رنسانس همواره در جستجوی فرم
ایده‌آل بود در حالی که شهرهای قرون وسطا به عنوان تجسم زنده Civitas Dei (؟) خود
به خود ایده‌آل و کامل بودند. در طول این دوران تحقیقات علمی زیادی در مورد طراحی
شهرها انجام گرفت و اگر چه این مطلب تا سال 1593 که شهر ایده‌آل پالمانوا (Palma
Nova) توسط ساوورگنان و اسکاموزی ساخته شد طول کشید، اما نهایتا پس از آن رسالات
زیادی در این باب به قلم معماران مختلف نوشته شد. لئون باتیستا آلبرتی (72-1404)
بزرگترین نظریه پرداز رنسانس کارش را با جمله‌ای بر اساس تجربیاتش آغاز
می‌کند:

"" مطمئنا شکل شهر و پراکندگی اجزای شهر باید بر اساس تنوع مکانها
متفاوت باشد. همانگونه که می‌توان دید، ایجاد یک سطح گسترده، مدور یا چهارگوش یا هر
شکل منظم دیگری بر فراز یک تپه به آسانی ایجاد آن بر یک سطح صاف نیست. ""

پس
از آن نهایتا به این نتیجه می‌رسد که :

"" از میان همه شهرها، شهرهای
دایره‌ای شکل بیشترین گنجایش را دارند. ""

شهر اسفورزیندا (Sforzinda) اثر
فیلارته (ن.ک. تصویر شماره 2) در حقیقت بر پایه یک دایره با نقشی ستاره مانند در
میان آن و یک میدان و کلیسای مرکزی در وسط دایره طراحی شده است. فرانچسکو دی جورجیو
در رساله‌ای تعداد زیادی پلان مرکز‌گرا برای سایتهای مختلف را ارایه می‌کند که در
آنها ملاکها و شرایط تجربی با معیارهای ایده‌آل یکی شده‌اند. وی در بعضی از کارهایش
به سلاحهای جدید و به خصوص سلاحهای گرم توجه کرد و سیستمهای تدافعی شهری را بوجود
آورد و گسترش داد.



تصویر
شماره 2 - پلان اسفورزیندا اثر فیلارته

شهر ایده‌آل رنسانس دیگر مانند
شهرهای قرون وسطا یک شکل زندگی عامیانه و طبقاتی را نشان نمی‌دهد بلکه مرکز یک
ایالت کوچک و خود مختار (دولت شهر) را به تصویر می‌کشد. بنابراین در مرکز یک شهر
ایده‌آل رنسانسی ما کاخ یک حاکم را می‌یابیم که به یک میدان بزرگ متصل است. طرحهایی
که قسمتهایی از آنها اجرا شده است، تصویر رنسانس از فضای شهری و همینطور رابطه بین
محل سکونت یا شهرها را با اطرافشان بخوبی نشان می‌دهد. مثلا در بازسازی شهر پی
ینتزا (Pienza) بوسیله برناردو روسلینی، تعدادی بنا در اطراف یک میدان همانند عناصر
هنری چیده شده‌اند و المانها از نظر تناسبات با یکدیگر مرتبط هستند. به کار بردن
اینگونه بناهای مرکز‌گرا در شهرسازی نظیر کلیسای سانتا ماریا دلا کونسولاتسیونه (S.
Maria della Consolazione) در تودی (Todi) که شبیه کارهای برامانته است یکی از
خصوصیات طبیعی و معمولی کارهای رنسانس بود. خودکفایی شکلها و ساخت و سازهای بشر تا
آنجاست که دیگر لازم نیست کلیسا در مرکز شهر باشد بلکه خود به عنوان یک کل مستقل و
کامل می‌تواند در هر محلی قرار بگیرد.

رفتار فضایی معماری رنسانس از ایده ""
ارگانیسم زنده شهری در خدمت تکامل خالص فرمی "" نشات می‌گیرد. ایده‌های جدید طراحی
شهری در واقع آرزویی برای تعمیم هندسه به همه جوانب معماری و شهرسازی بود. خیابانها
و میدانها با ساختمانهایی تعریف می‌شد که گویی از نقش‌برجسته‌های یکسان و همانند
ساخته شده بودند. این ایده در کتاب مشهور ""فضاهای شهری"" اثر فرانچسکو دی جورجو و
لوسیانو لاورنا کاملا آشکار است.




بخش دوم
معماری رنسانس


[h=2]دوره رنسانس[/h]
آگوست 10, 2008 بدست yekmemar





امتیاز به این



بعد از گوتیک به یک دوره خیلی
مهم به نام رنسانس می رسیم .خواستگاه رنسانس شهر فلورانس است و از نظر لغوی به
معنای تجدید حیات و تولد دوباره می باشد .اولین بار لفظ رنسانس را فرانسویها در قرن
16 به کاربردند .علت اینکه به این دوره رنسانس می گویند این است که رنسانس بازگشت
به تفکرات یونان و روم باستان است .یعنی تفکرات دوران کلاسیک .

دوره رنسانس دوره خردگرایی
-ریاضیات -منطق -انسان مداری است در این دوره کلیسا و تفکرات مذهبی کنار می رود و
یک جنبش دموکراتیک به وجود می آید و مثل روم و یونان باستان پیشرفت علمی مطرح می
شود و تاثیر آن از قرون وسطی است چون مسلمانان مسیحیان را شکست داده علم آنها وارد
اروپا شده و دانشمندانی از شرق به عرب می آیند و باعث شکوفایی علمی شده و رنسانس به
وجود می آید.

در دوره گوتیک در اروپا بحث
دانشمندان در این بود که مثلا سر یک سوزن چند فرشته وجود دارد و ساعتها روی این
مسئله بحث می کردند در حالی که در همین زمان در کشورهای اسلامی الکل کشف می شود و
ما دراین دوران رازی -خیام و… داریم .

اما رنسانس
:

در این دوره ما اختراع باروت را
داریم -اختراع چاپ و دریانوردی و کشف قطب نما .

با رونق دریانوردی افرادی مثل
ماژل آند راهی به فیلیپین و هندوستان پیدا می کنند و در اواخر دوره رنسانس کریستف
کلن آمریکا را کشف می کند . در این دوره استعمار شروع می شود زیرا باروت را درست می
کنند .

گوتنبرگ دستگاه چاپ را اختراع
می کند و اروپاییان چاپ را از چینی ها یاد می گیرند.

با ساخت باروت می توانند توپ و
تفنگ درست کنند در نتیجه توپ را روی کشتی گذارده و به یک طرف دیگر کره زمین رفته و
آنجا را استعمار می کنند و ثروت کشورهای دیگر به اروپا سرازیر می شود و کشورهای
دیگر فقیر شده و چون قدرت نظامی دارند در نتیجه این کار برای آنها بسیار راحت است
.از قرن 15 به بعد در قرن 16 و17 استعمار کامل شکل می گیرد و کشورهایی مثل انگلیس
-هلند -پرتقال -و فرانسه غنی شده و علم آنها پیشرفت می کند .

نیوتن -کپلر-کوپرنیک در این
دوره زندگی می کنند.

از تبعات ساخت باروت این است که
دور شهرها دیوار می کشند و برج و قلعه می سازند تا کاملا از شهر دفاع کنند.این را
هم از شرق و دیوار چین یاد می گیرند.

در دوره رنسانس در مورد هنر
-نقاشی و معماری یک اتفاق دیگر هم می افتد و آن اختراع پرسپکتیو است .یعنی اول در
نقاشی و بعد در معماری یاد می گیرند که روی صفحه 2 بعدی تصویر 3 بعدی بکشند که عمق
در آن دیده شود .اولین بار نقاشی به نام مارداچو در ایتالیا صحنه ای از محراب یک
کلیسا را می کشد که در تصویر این محراب کاملا عمق محراب مشخص است و بعد وجود
دارد.

در نتیجه معمارها هم از این
نقاشی الهام می گیرند و اولین بار یک معمار رنسانسی به نام لئون باتیستا آلبرتی
نمای یک کلیسا را که طراحی می کند به صورت 3 بعدی نشان می دهد . اسم این کلیسا سن
آندرئا بود و این خود باعث تحول بزرگی در معماری می شود.

معماران مشهور این دوره :آلبرتی
-فیلیپو برونلسکی -رافائل -آنتونیوداسانگولا-کارلومادرنو -دوناتوبرامانته -میکل
آنژ-لئوناردو داوینچی-جولیانو داسانگولا


رنسانس یک تحول 300ساله است که
از فلورانس شروع شد و

در انگلستان پایان
یافت
.

معماری رنسانس(۲)
نگاهی به هنر عصر
رنسانس




با وجود اختلافی که در مورد تعیین زمان دقیق آغاز رنسانس وجود
دارد، اما در تاریخ هنر بدیهی است که تحولات در عرصه ادبیات و هنر یک تا دو قرن پیش
از رنسانس صنعتی و علمی رخ داده و تحولات چشمگیری در این عرصه به وقوع پیوسته است؛
به طوری که رنسانس یا تولد دوباره در هنر پیش از صنعت و فلسفه به وقوع پیوسته
است.
با وجود این‌که در تاریخ هنر، آغاز رنسانس به اموری همچون سال فتح قسطنطنیه
در سال 1453 به وسیله سلطان محمد فاتح و تشکیل حکومت عثمانی به جای دولت بیزانس، یا
پایان یافتن بیماری طاعون و اموری از این قبیل نسبت داده شده است؛ اما در نزد
مورخان هنر این امر یقینی است که رنسانس هنری از ایتالیا آغاز شده، بدین ترتیب که
هنرمندان ایتالیایی بر خلاف دیگر کشورهای اروپایی حاضر نشده بودند به سبک گوتیک در
معماری تن دهند و حتی این مفهوم را به صورت طعن و استهزا برای این سبک به کار
می‌‌بردند و علیه سبک گوتیک عصیان نموده و به سوی سبک جدید حرکت کردند.
البته
عده‌ای از معماران دوره رنسانس مانند برونلسکی (1) که در معماری دوره رنسانس
تأثیرگذار بود و به عنوان پدر و بنیان‌گذار معماری رنسانس تلقی می‌شد؛ هنوز تحت
تأثیر سبک گوتیک بوده و خود را از سیطره این شیوه رها نکرده و سبک او شیوه‌ای
ترکیبی و آمیخته از عناصر گوتیک و رنسانس محسوب می‌گشت؛ اما به هر ترتیب، دوره سبک
گوتیک به پایان رسیده بود و در معماری، افرادی همانند برونلسکی و برامانته (2) از
جمله مؤثرترین معماران سبک جدید بودند. این گروه از معماران تلاش می‌کردند تا
شیوه‌های کلاسیک معماری روم و یونان را که در تاریخ هنر از شکوه و عظمت هنری
برخوردار بود، با پاره‌ای از خلاقیت‌ها و ابداعات، بار دیگر احیا کنند. به همین
دلیل، برامانته می‌کوشید گنبد بنای ساختمان پانتئون را، که یکی از آثار برجسته
معماری کلاسیک قلمداد می‌شود، بار دیگر بازآفرینی نماید.
لازم به ذکر است که از
جهت اصطلاح‌شناسی و ریشه‌شناسی لغوی، منظور از کلمه رنسانس (3) یا تولد دوباره، در
میان موافقان با آن در دوره رنسانس، به معنای بازگشت به سوی سنت‌های کلاسیک هنر روم
و یونان بود. در واقع، مخالفان سبک گوتیک معتقد بودند که می‌خواهند بار دیگر به سوی
مولفه‌های هنری روم و یونان بازگردند و آن عناصر را احیا کنند.
یکی از نکات مهم
در تاریخ هنر این است که همواره در طول تاریخ، تقابلی میان سبک کلاسیک و مدرسی با
سبک‌های مخالف کلاسیک به چشم می‌خورد و پیوسته عصیان و مخالفت در برابر سنت‌های
کلاسیک و تعلیمی وجود داشته است. هر گاه ابداع، خلاقیت، نوآوری و رها شدن از
سنت‌های تعلیمی و کلاسیک به اوج خود می‌رسید، دوباره بازگشت به سوی سنت‌های کلاسیک
تکرار می‌شد و عده‌ای از هنرمندان جنبش‌ هنری را به سوی مولفه‌های تعلیمی و مدرسی
معطوف می‌نمودند. همان طور که هر از گاهی، عصیان در برابر سبک تعلیمی و کلاسیک شکل
می‌گرفت و پاره‌ای از سبک‌های هنری در مخالفت با چارچوب‌های کلاسیک به وجود
می‌آمد.
از این رو، پس از رنسانس که بازگشت به عناصر و ویژگی‌های کلاسیک هنر رخ
داد، بار دیگر در قرن شانزدهم، سبک‌هایی همچون منریسم، باروک و روکوکو از اصول
کلاسیک عدول کردند و یا دوباره پس از جریانات هنری قرن شانزدهم و هفدهم، بار دیگر
عده‌ای از هنرمندان طبل نو‌کلاسیک را کوبیدند و رمانتیسم و رئالیسم دگر باره از
جنبش نو‌کلاسیک فراروی نمودند و به سوی در خدمت گرفتن عناصری جدید در هنر گام
برداشتند.
از دیدگاه هنرمندان رنسانس، هنر روم و یونان رشد یافته و ایده‌آل
تلقی می‌گشت و با توجه به سبک‌های پیش از رنسانس همچون گوتیک، بازگشت به سوی هنر
یونان و روم، در واقع بازگشت به سبک کلاسیک و مدرسه‌ای بود و به منزله نوعی
رشد‌یافتگی و نوزایی تلقی می‌شد. همان طور که نخستین فیلسوفان عصر رنسانس در قرن
شانزدهم، هدف خود را از رنسانس یا تولد دوباره این گونه تفسیر می‌نمودند که
می‌خواهند به فلسفه یونان و اندیشه‌های افلاطون و ارسطو بازگردند و تفسیر دوباره‌ای
از آثار آن فیلسوفان ارائه دهند. فیلسوفان عصر رنسانس معتقد بودند که برخلاف عصر
نوزایی، در عصر قرون وسطا، نسبت به اندیشه‌های فیلسوفان یونان بد‌فهمی و تفسیر
نادرست وجود داشت و تلاش می‌نمودند تا تفسیر و قرائت صحیحی از فلسفه یونان ارائه
دهند.
در واقع، چه در عرصه هنر و چه در عرصه فلسفه، یونان و روم به منزله آرمان
و ایده‌آل قلمداد می‌شد و هنرمندان و فیلسوفان اولیه، هرچند به تدریج به سوی ابداع
و خلاقیت پیش رفتند و از سنت‌های یونانی و رومی فاصله گرفتند، اما در آغاز جنبش
رنسانس، خود را وفادار به سنت کلاسیک یونان و روم نشان می‌دادند؛ همان طور که در
قرن هجدهم نیز وقتی که سبک باروک مطرح شد، هنرمندان نو‌کلاسیک در مخالفت با سبک
باروک، بار دیگر به سوی مولفه‌های کلاسیک گرایش پیدا نمودند.
همانطور که بیان
شد، در بسیاری از دوره‌های تاریخ هنر، هر از گاهی، آن گاه که از اصول کلاسیک و
مدرسی عدول می‌شد، عده‌ای از هنرمندان در برابر جریانات انحرافی و یا التقاطی
برخاسته و سبک کلاسیک را مطرح می‌نمودند.
هنرمندان دوره رنسانس در عرصه نقاشی،
مجسمه‌سازی و معماری، به دو دوره رنسانس آغازین یا اولیه و رنسانس پیشرفته یا مترقی
تقسیم می‌شوند. دوره آغازین رنسانس به ابتدای قرن چهاردهم تا دهه دوم قرن پانزده
تعلق دارد (1420 – 1300) و دوره دوم رنسانس متعلق به قرن چهاردهم تا پایان این قرن
یعنی در سال‌های 1500 – 1420 می‌باشد.

ویژگی‌های هنر رنسانس آغازین
از
ویژگی‌های سبک معماری در عصر رنسانس آغازین، می‌توان به مولفه‌های ذیل اشاره
نمود:
احیای معماری روم و یونان و احیای معماری پانتئون و پارتنون. معماران از
ساخت بنای کلیسا به سوی ساخت ساختمان‌ها شهری و غیر مذهبی یا کاخ‌ها و استفاده از
نماسازی و رده‌گیری تزیینی در دیوارهای ساختمان‌ها و ساختن خانه‌های ییلاقی به
پیروی از روم باستان تغییر موضع دادند. (4)
همچنین از دیگر حوزه‌های هنری که در
عصر رنسانس آغازین، تحت تأثیر مدل‌های روم و یونان قرار گرفته است، مجسمه‌سازی است،
به گونه‌ای که پیکرتراشی از جنبه تبلیغ دینی و ترویج مفاهیم دینی و کلیسایی خارج شد
و از شخصیت‌های دینی، اسطوره‌زدایی نمود و در این دوره به جهت این‌که هنر بیش از
آن‌که در خدمت کلیسا و چهره‌نمایی قدیسان باشد؛ برای اسطوره‌زدایی و تقدس‌زدایی از
چهره‌های قدیسان است؛ از این رو، مجمسه‌های این دوران از هاله قدسی و چهره الهی
برخوردار نیستند و برعکس مجسمه‌سازان می‌کوشند تا چهره‌های قدیسان را
واقع‌نمایانه، زمینی و دنیوی نمایش دهند. به همین جهت دوناتلو (5) وقتی مجسمه حبقوق
نبی را می‌سازد، آن قدر آن را بد منظر، بشری و دنیوی ساخته که این مجسمه به مجسمه
پیغمبر کله کدو شهرت یافته است.
از دیگر ویژگی‌های مجسمه‌سازی رنسانس آغازین،
می‌توان به این موارد اشاره نمود:
الگوبرداری از مجسمه‌سازی روم و یونان، ساختن
مجسمه‌ها به صورت بزرگ و تنومند، واقع‌نمایی به جای آرمان‌گرایی و اسطوره‌نمایی،
تصویر زمینی از چهره قدیسان و پیامبران، جدا شدن هنر از تبلیغ دینی و به خدمت در
آمدن هنر برای هنر.


گنبد کلیسای جامع فلورانس - طرحی از فیلیپو برونلسکی

مجسمه حبقوق نبی - اثری از دوناتلو​
یکی از خلاقانه‌ترین و بدیع‌ترین ویژگی‌های رنسانس آغازین در
نقاشی، همچنین می‌توان از تحولی نام برد که در شیوه‌های نقاشی این دوره به وقوع
پیوست؛ به طوری که در نقاشی غرب برای نخستین بار از پرسپکتیو یا ژرفانگری استفاده
شد و فردی همچون جوتو (6) در آثار خود پرسپکتیو را وارد ساخت. یا پس از او، نقاشی
مانند مازاتچو (7) نیز در تصویرگری خود تصاویر را با حجم سه بعدی نشان می‌داد و یا
از ژرفانمایی خطی استفاده می‌نمود و با ایجاد خطای دید، عمق را القا می‌نمود، به
گونه‌ای که صورت نقاشی‌ها چهره‌ای واقع‌نمایانه به خود گرفتند. به علاوه در این
دوره بود که هنرمندان از رنگ‌های گرم و سرد نیز برای نشان دادن پرسپکتیو جوی در
نقاشی‌ها استفاده نمودند. در این دوره، افزون بر جوتو و مازاتچو، نقاشان دیگری
همانند هوبرت ون آیک و یان وین آیک نیز به استفاده از پرسپکتیو در آثار خود
پرداختند و با دیگر نقاشان رنسانس آغازین هم‌سو و هم‌داستان شدند.


اثری از جوتو – تصویری از مسیح​

از این رو، می‌توان ویژگی‌های نقاشی رنسانس آغازین را در این
موارد خلاصه نمود: بازگشت به سنت کلاسیک روم و یونان، وارد شدن پرسپکتیو خطی و جوی
در نقاشی، کشیدن چهره‌ها به صورت غیر الهی و زمینی، ترسیم صحنه‌های غیر دینی، عرفی
و تصویر نمودن تعداد زیاد انسان‌ها در نقاشی‌ها — که این امر ریشه در انسان‌گرایی
عصر رنسانس دارد — ترسیم صحنه‌های معمولی و طبیعت‌گرایانه و تصاویر غیر
آرمان‌گرایانه و غیر منسوب به قدیسان (که این امر نسبت به سابق و یا حتی دوره
رنسانس مترقی کم‌رنگ‌تر می‌گردد).
در قرن پانزدهم، رنسانس مترقی یا پیشرفته شکل
می‌گیرد و در این دوره، بزرگترین هنرمندان و نقاشان عصر رنسانس و حتی تاریخ هنر پا
به عرصه وجود می‌گذارند. در این دوره، شاهد نقاشانی همچون میکلانژ (8)، داوینچی
(9)، تیسین (10) و رافائل (11) هستیم که هر یک از این نقاشان در تاریخ هنر کم‌نظیر
هستند، به طوری که این دوره را عصر داوینچی، رافائل و میکلانژ نامیده‌اند.
بار
دیگر در این دوره، بر خلاف رنسانس آغازین، رویکرد آرمان‌گرایانه و الهی به
شخصیت‌های دینی و قدیسان در نقاشی‌ها، به جای واقع‌گرایی محض اوایل رنسانس شکل
می‌گیرد، به طوری که وقتی رافائل می‌خواهد مریم مقدس را به تصویر بکشد، بر خلاف
دوناتلو در تصویر حبقوق نبی، او را به شکل یک شخص معمولی نمی‌کشد، بلکه در تصویر
مریم مقدس و عیسی مسیح، نجابت، پاکی و عفت را ترسیم می‌کند، به طوری که چهره مریم
مقدس همچون دیگر زنان، معمولی و عادی نیست و تعالی و تقدس در چهره او موج می‌زند.
به علاوه در نقاشی‌های هنرمندان این دوران، سوژه‌های مذهبی و دینی بیشتر می‌شود و
بر خلاف رنسانس آغازین از تصاویر طبیعی و صحنه‌های عادی و عرفی کاسته می‌شود.
در
این دوران، از لئوناردو داوینچی، آثاری همچون مونالیزا، شام آخر، پرده‌های مریم
عذرا در میان صخره‌ها و پرده دینی قدیس یوحنا به یادگار می‌ماند و یا از میکلانژ
آثاری فاخر به یادگار می‌ماند که می‌توان به دو پیکره باکوس و سوگ مریم عذرا بر جسد
مسیح، نقش برجسته مریم عذرا، تندیس داود و نقاشی‌های دیواری کلیسای سیستین اشاره
نمود. آن گونه که در تاریخ هنر معروف است، وی سه سال بر روی داربست دراز ‌کشید و
سقف کلیسای سیستین را نقاشی نمود و داستان‌های پیامبران و انبیا را به روایت کتاب
مقدس بر روی آن حک کرد که از آثار جاویدان تاریخ هنر به شمار می‌آید. همچنین از
آثار رافائل می‌توان به تصلیب مسیح، نقاشی دیواری مدرسه آتن، پرده تاج نهادن بر سر
مریم عذرا، پرده‌های دینی از مریم قدیس و مسیح با عناوینی همچون مریم عذرا و مرغ
سقا و مریم عذرای سیستین نام برد. او علاقه زیادی به تصاویر مذهبی از جمله تصویر
مریم مقدس داشت و این امر در آثار او به وضوح مشخص است و او از جمله کسانی است که
شخصیت‌های آرمان‌گرایانه و مذهبی در آثار وی فراوان به چشم می‌خورد.


نقاشی سقف کلیسای سیستین - اثری از میکلانژ​

ویژگی‌های هنری رنسانس مترقی عبارتند از: محوریت چهره‌های
مذهبی، قدیسان و انبیا در مجسمه‌ها و نقاشی‌ها، نگاه آرمان‌گرایانه و الهی به
تصاویر به جای واقعیت‌گرایی محض، اختراع دستگاه چاپ و ایجاد تحول در صنعت چاپ، کند
و کاری بر روی چوب و فلز، ساخته شدن مجسمه‌ها به صورت تنومند و در قطعات بزرگ،
جایگزینی موضوعات و سوژه‌های مذهبی و دینی به جای موضوعات عادی و طبیعی و بازگشت
واقعی به هنر کلاسیک یونان و روم به همراه گرایش انسان‌گرایانه و اومانیستی.
پس
از شکل‌گیری هنر رنسانس و حضور آن در کشورهای اروپایی در قرن پانزدهم و شانزدهم،
شیوه‌هایی که پس از این دوران شکل گرفت، هیچ یک به قوت و توانمندی دوره رنسانس نبود
و به اقرار بسیاری از مورخان هنر، اوج و تعالی هنر رنسانس به قدری بود که تا مدت‌ها
پس از قرن شانزده، هیچ یک از سبک‌ها و شیوه‌های هنری نتوانست اسلوب و عناصری را
وارد هنر سازد که از دوره رنسانس باشکوه‌تر و ارزشمندتر باشد، به گونه‌ای که
سبک‌هایی همچون منریسم و روکوکو، هنری التقاطی و غیر اصیل قلمداد می‌شدند و هیچگاه
جایگاه و منزلت هنر رنسانس را تسخیر نکردند.


اثری از رافائل – مریم مقدس با
ماهی​

تهیه : وحید محمدی
منبع: http://savid.blogsky.com/category/cat-49
 

milad 1987

عضو جدید
[h=3]معماری رنسانس[/h]





اصل رواق های دوره ی
رنسانس

:

بیشتر میدان هایی که در دوره ی رنسانس ساخته شدند با رواق
هایی احاطه می شوند . اگر چه در اصل ، این رواق ها رومی هستند ولی
محتمل است فکر ساختن آنها را از بیزانس که از مدتها قبل خیابانهایش ،
اغلب با رواقهای دو طبقه ، مشهور بودند از راه ونیز دوباره به ایتالیا امده
باشد .
ساختن میدان های عمومی دوره ی رنسانس اغلب صد ها سال طول
می کشید. زیبا ترین این میدان ها میدان « سان ما رکو» در ونیز نزدیک پنج قرن ناتمام
باقی ماند.
پرسپکتیو و عوامل اساسی
شهر
:

نو آوری شهر سازی دوره ی رنسانس بصورتی دیگر تجلی کرد : در
استادی کامل بر عوامل اساسی شهر . در این زمینه « برامانته » و« میکل آنجلو »
امکاناتی را یافتند که پیش از آن ناشناخته بود .
دوره ی رنسانس که از یک جانب به دوره ی گوتیک پیوسته است –
بخاطر داریم که در دوره ی روحیه ی معاونت و همکاری رونق داشت – واز جانب دیگر به
دوره ی بارک – با خصوصیت مطلقه اش – دوره ای است در شهرسازی که را ه را برای زمان
های اینده همواره سازد . در قرن پانزدهم کشورهای شمال اروپا کاملا از دوره ی گوتیک
متاثر بودند اما در ایتالیا وضعیت پیچیده بود .گرچه پرسپکتیو نحوه ی فکر تازه ای
آفرید ، سنت گوتیک هم هنوز زنده بود ودر اصلاح و پیشرفت نقشه ی شهرها و ساختن
میادین تاثیر ایفا می کرد.
دیوار ، میدان و
خیابان

:

در دوره ی رنسانس ایجاد ترکیب های معماری با احجام بزرگ و
شکل دادن به آنها به صورتی نو اموخته شد ؛ کاخ ها اغلب جای خانه های شخصی ، خیابان
ها و میادین را گرفتند. معماران دوره ی رنسانس دیوارهای خارجی قصور را رو به خیابان
گشودند که برای ناظر چشم اندازی وسیع برای دیدار جهان به وجود آورد ؛ تاثیر اصول
پرسپکتیو در این نو آوری مشهود است در دوره ی گوتیک نسبت به دوره ی قدیم پنجره های
بزرگ تری در نمای بنا ها به کار رفت در هیچ جا به اندازه قصر « فارنزه » در رم نمی
توان تغییر سطح دیوار بنا را که در دوره ی رنسانس بوجود ، مشاهده کرد.
حجم این بنا بیش از ظرفیت زمینی است که بر این بنا اختصاص
یافته بود و مثالی از روحیه « فردیت طلبی » این دوره است
.
وقتی که « دوناتو برامانته » (1514 -1444 ) خیابان یک
کیلومتری « جولیا » را به امر پاپ « جولیوس دوم » در رم آغاز کرد به پیوستگی و
یکپارچگی نمای ساختمان های این خیابان نمی اندیشید . این نکته از قصد
وی برای ساختن کاخ دادگستری رم با گوشه ها و برج های حجیم ، در این خیابان پیدا
است .
سازندگان دوره ی رنسانس گذشته از آن که طرح های دلیرانه
برای نمای رو به خیابان ها و میادین ریختند در ایجاد توازن و رابطه بین سطوح افقی
ساختمان – سطوحی که نسبت به یکدیگر پیش آمده یا فرو رفته اند - نیز سخت کوشیدند ، و
به ایجاد این رابطه با ساختن پله هایی که متصل به بنا اما در خارج آن قرار میگرفتند
موفق آمدند . « برامانته پله های ازاد را مانند پل هایی برای ایجاد رابطه بین فضا
های موجود در کمپوزیسیون معماری خود ، به کار برد و به این طریق عاملی تازه به
معماری شهر افزود .« دوناتو برامانته » ( 1514 -1444 ) نخستین معماری بود که پله را
به عنوان یکی از عوامل معماری در کار هایش بکار برد ؛ عاملی که قسمتی از فضا را ،
انگاری جزئی از بنا باشد ، بدان پیوند می داد. نخستین پله ای که« برامانته » بدین
صورت ساخت در حیاط « بلو دره » در واتیکان بود .
ساختن پله های عظیم ، با کار « برامانته » در حیاط « بلو
دره » معمول گشت وزیبا ترین عامل معماری شد که بتوان بر پیکر کلیسا ها افزود ( فی
المثل در « سان ماریا ماجوره » ) بتدریج پله های عظیم ، عامل ساختمانی مستقلی شد که
در ایجاد وحدت بین حجم هایی به ارتفاع مختلف نقشی موثر یافت
.
در اواخر دوره ی رنسانس ، در ناحیه ای از رم موسوم به «
کاپیتولینا » در میدان « کاپتیل » ، « میکل آنجلو » نشان داد چگونه
می توان حجمهای بزرگ را به توزن و تناسب با یکدیگر در فضا آمیخت. به سال 1536 وقتی
که به این کار آغاز کرد به اعتلای شهرت خود در نقاشی و مجسمه سازی رسیده بود :کار
ساختن سقف کلیسای کوچک «سیستینه » ، مقبره پاپ « جولیوس » و کلیسای کوچک « مدیچی »
را پشت سر داشت از این رو وی ثمره ی دوران پختگی عمر او است
.
رنسانس مسحور یک نوع شهر بود. شهر ستاره ای شکل که یک قرن
ونیم تمام –از « فیلارته » تا « سکامتزی » - ترجیع بند کلی نقشه هایی بود که برای
شهرها پیشنهاد می شد. به یقین ساختن شهر ، شبیه ستاره های شش ، هشت ، نه ودوازده
ضلعی از اختراع تفنگ متاثر است . نقشه ی ستاره ای شکل «شهرایده ال » نتیجه ی سیستم
دفاعی دوره ی رنسانس بود .اما این دلیل کافی نیست واین نقشه ها از عواملی دیگر متا
ثر بودند . در پس شکل ستاره ای شهر ، تئوری دوره رنسانس نهفته بود که طالب مرکزیت
یافتن ساختمان های شهر بود ؛ و این فکر « برامانته » را در سراسر عمر تحت تاثیر
قرار داد.
مفهوم معماری میدان « کاپتیل » را میتوان به آسانی به
اجمال بیان کرد : اندیشه های «برامانته» که در بنای « بلودره» تحقیق یافته بود
اینجا در یکی از عوامل شهر سازی – میدان – به منصه ی بروز رسید . یا به تعبیری دیگر
ترکیب فضا یی جامعی به وجود آمد. مرکب از میدان ، پله کان و شهر که در عین حال یک
بنای واحد - « کاخ سنا » بر راس آن جای میگرفت و برای مجموعه محوری عظیم فراهم می
آورد ؛ - امری که معماران عهد عتیق هرگز به آن توجهی نداشتند.
هیچ یاد داشتی از «میکل آنجلو » که اندیشه ی وی را در طرح
«کاپتیل » معلوم دارد برجای نمانده و زمینه بر حدس و گمان گشوده است . در تمام
کارهای « میکل آنجلو » احساس غم انگیز وی از زندگی مشهود است . در « کاپتیل » عوامل
متضاد – محترم داشتن حقوق فردی و حفظ حقوق جامعه – که به هر انسان ودموکراسی حقیقی
تحرک وزندگی می دهد در قالب شهرسازی به تجلی می آید .

لئوناردو داوینچی وآغاز طرح برنامه های
عمرانی:
لئوناردو داوینجی از عصر خود بسیار پیش تر
بود و طرح ها واکتشافات وی همه نشان دور اندیشی بسیار او است . در نسخه ای خطی که
اکنون در اختیار « انستیتوی فرانسه »در پاریس است ، در میان طرح های وی برای
تاسیسات آبی ، ساختن جرثقیل ،ماشین های جنگی وتاسیسات دفاعی از جمله می توان
پیشنهاد او را برای وسایط نقلیه از مسیر عابرین – با ساختن خیابان های چند طبقه –
مشاهده کرد ویا طرحی برای رساندن کالا به خانه ها از طریق کانال هایی که « دریچه
هایی » سطح آ ب را در آن ها تنظیم کند.
همه ی این پیشنهادات و طرح ها ، برق قریحه ای است بلند در
درک امکانات فنی ؛ با این همه در میان آنها اثری از نقشه ای جامع برای شهر دیده نمی
شود . حتی قسمت هایی از نقشه ی وی برای شهر فلورانس که اکنون در کلکسیون « قصر
ویندرز »محفوظ است ، صرفا طرحی است برای بنظم آوردن رودخانه ی « آرنو » در بستری
مستقیم و مرده که از میدان شهر میگذرد و چنان طرح شده که انگاری فلورانس «شهر ایده
آل » دیگری باشد.
طرح وی برای تاسیسات آبی ، مبتنی بر مسائلی علمی است که
راه حلی بران ها تا قرن ها بعد یافت نشد . درزمانی که او (14 -1513 ) برای پاپ «
لئوی دهم » کار میکرد ، طرح بسیار جالب توجه برای خشک کردن باطلاق « پنتینه»
پیشنهاد کرد که فقط قسمتی از آن در اواخر حکومت « سیکستوس پنجم » اجرا شد . پیشنهاد
دیگر وی برای ساختن کانالی وسیع ، که رود خانه ای را قابل کشتی رانی کند تا آنجا که
ما می دانیم حتی در میان کانال هایی که در قرن نوزدهم ساخته شدند ، بینظیر
است.
تحقیقات واطلاعاتی دقیق که امروز بر اساس امار و ارقام
برای طرح برنامه های عمرانی لازم است از روش « لئوناردو » که کوشید نیروهای طبیعی
نواحی مختلف را بررسی کند و از آنها بنفع مقاصد انسانی استفاده کند فاصله ی فراوان
دارد . بااین همه نقشه های وی ثمره ی کوشش های طاقت فرسای او برای تجزیه و تحلیل
مسائل مختلفی است که در طرح برنامه های عمرانی آن روز لازم بود .

منبع: خلاصه کتاب فضا,زمان,معماری – نوشته : پروفسور
زیگفرید گیدیون​
 

Similar threads

بالا