[سبک معماری غرب]: معماري صدر مسيحيت

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بررسي و نقد معماري صدر مسيحيت

1- زمان آغاز و پايان
2- آثار موجود در اين سبك معماري
3- معماران اين سبك معماري
4- نكات برجسته و با اهميت
 

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
خلاصه ايي از مباحث مربوط به معماري صدر مسيحيت :

معماري صدر مسيحيت بر اساس حضور كنستانتين به دو بخش تقسيم مي شه .
1- دوره قبل از كنستانتين
2- دوره بعد از كنستانتين

دوره قبل از كنستانتين :
1- مسيحيت عملا جايي براي ترويج دين نداشت . مسيحيان در سخت ترين و دشوارترين وضع موجود فعاليت ميكردن و حتي مقابر اونها داخل تونلهاي زير زميني بود كه به ككاتاكومبها معروف بود . اين مقابر دخمه ايي گاهي كيلومترها ادامه داشت و اجساد در ديو.اره هاي اين مقابر دفن مي شدن .
شايد تنها اثر به جاي مونده از قبل از كنستانتين همين گور دخمه ها بوده باشه .

دوره بعد از كنستانتين :‌
بعد از صدارت كنستانتين مسيحيان به ترويج دين خودشون پرداختن و براي جمع شدن در محلي براي نيايش و عبادت شروع به ساختن كليسا كردن .
1- كليساي سن پيترو
2- كليساي سن آپوليناري
3- كليساي سانتا كوستانتا
4- كليساي مزار مقدس
اين چند كليسا از مشهور ترين كليساهاي صدر مسيحيت هستن .

 

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
هنر صدر مسيحيت و هنر اسلامي
هنر مسيحيت آغازين (مقابر دخمه اي، معماري)


هنر مسيحيت آغازين

سبکي را که مسيحيت پيشين مي ناميم مي توانيم سبک رومي پسين، يا آنچنان که در عرف تاريخ هنر رايج است، سبک باستاني پسين بناميم.

آثار متعلق به دوره مسيحيت را فقط از روي موضعشان مي توانيم از آثار متعلق به دوره رواج دين روم تشخيص دهيم نه از روي سبکشان، بر روي هم، مسيحيان آن زمان درست به اندازه معتقدان به دين روم، «رومي» بودند، هنرها و صنايع دستي گذشتگان را مي آموختند، در محيط ايشان تربيت مي شدند و به زبان ايشان سخن مي گفتند. خود کليساي مسيحي، از لحاظ سازمان و فلسفه اش، شديداً به ساختار زندگي يوناني – رومي مديون بود؛ در هنر مسيحيت آغازين، با تحول ساده اي از مضامين متعلق به دين روم به دين مسيحي و آزادانه ترين نوع عاريت گيري از موضوعات و شيوه هاي پيش از مسيحيت روبرو مي شويم. شکلهاي مختلط يا دورگه در سراسر امپراتوري مسيحي شده روم، به بيشترين تعداد ممکن و يا بيشترين حد درآميختگي سکبهاي محلي توليد مي شوند و تشخيص يک سبک واحد – يا چندين سبک – را که قطعاً بشود عنوان مسيحيت پيشين بدان داد يا بشود آن را نمونه منحصر به فرد آن چيزي دانست که ما هنر مسيحيت پيشين مي ناميم، غيرممکن مي سازد. آنچه در هنرهاي تجسمي رخ مي دهد گونه اي «طبيعت زدايي» از ناتوراليسم يوناني – رومي، يا همان چيزي است که مقدمات پيدايشش را در ستون ترايانوس و پيشرفتش را در نقشهاي برجسته طاق کنستانتين از نظر گذرانده ايم، شيوه هاي کهن گرايانه، به ناگاه در مسير ناتوراليسم قديمي ظاهر مي شوند و شباهت آفريده هاي هنري به الگوهاي اوليه يوناني – رومي که منشأ نهايي اين آثار هستند، رفته رفته کمتر مي شود. اين روند طبيعت زدايي، که به درجات متفاوت تحت تأثير سبکهاي بربرها بود، تا دوره سده هاي ميانه در دنياي غرب ادامه پيدا مي کند. اين پديده به هيچ وجه نبايد صرفاً به معني نفي سبک يوناني – رومي يا مثله سازي ناشيانه آن توسط انسانهايي تلقي شود که حس تشخيص آن و مهارت دستي لازم براي آن را از دست داده بودند. بلکه پديده مزبور حاصل جهان نگري سراپا تازه اي بود که باعث دگرگوني سنت ناتوراليستي مي شود. هنر مسيحيت پيشين، بازتاب اين دگرگوني در جريان عمل است..


مقابر دخمه اي

ارزشمندترين يادمانهاي دوره پيگرد، ناپيداترين يادمانهاي رم هستند؛ اين يادمانها تماماً در زير زمين قرار گرفته اند و به همين علت، مقابر دخمه اي ناميده مي شوند. اين مقابر، شبكه هاي گسترده اي از دالانها و اتاقكهاي زيرزميني در زير شهر رم و شهرهايي هستند كه به عنوان گورستانهايي پنهاني براي دفن مردگان مسيحي – كه بيشترشان در رديف شهداي اوليه مسيحيت به شمار مي روند – طراحي شده بودند.
مقابر دخمه اي از سده دوم تا سده چهارم پيوسته مورد استفاده بوده اند و تخمين زده مي شود كه فقط در مقابر دخمه اي رم نزديك به چهار ميليون جسد دفن شده باشد. اين مقابر در روزهاي پيگرد به عنوان مخفيگاهي براي پناهندگان مورد استفاده قرار مي گرفتند؛ مدرك اثبات اين سخن، پلكانهاي مسدود و مجزا، تورفتگيها و گذرگاههاي مخفي و درهاي مخفي نگه داشته شده ورودي و خروجي است. بدون ترديد در اين دخمه ها آيينهاي سري مسيحي نيز اجرا مي شده است و نقش اصلي آنها جاي دادن مردگان بوده است.


270


- نقشه مقابر دخمه اي كاليكستوس ، رم ، سده دوم ب م . و مقطع دالان اصلي كهن ترين منطقه
1 و 2 دالانهاي اصلي
3. طبقه فرو ريخته پاييني
4. كوبيكولوم ( نمازخانه تدفيني)
توضيح :‌چهارگوشهاي باز، لوكولوس هستند




دالان و لوكولوس هاي مقبره دخمه اي پامفيليوس ، رم ، سده سوم ب م.




272↓– سقف نقاشي شده مقبره دخمه اي دو قديس به نامهاي سان پيترو و سان مارچلينو، رمف سده چهارم ب م




در رم، مقابر دخمه اي به صورت تونلهايي در دل لايه متخلخل خاك توفا كه سازندگان قديمي شهرهاي مردگان در دوره اتروسكها از خواص عاليش بهره ها گرفته بودند، ساخته مي شدند . پس از آنكه قطعه زميني براي گورستان برگزيده مي شد (مطابق قوانين رومي، مسيحيان مي توانستند مالك زمين باشند) دالاني به پهناي 90 تا 120 سانتي متر و فاصله مناسبي از سطح زمين، دورتادور آن حفر مي كردند (تصوير 270). در سطح ديوارهاي جانبي اين دالانها، تورفتگيهايي به موازات محور دالان براي نگهداري از اجساد مردگان گشوده مي شد، اين تورفتگيها كه لوكولوس ناميده مي شدند، مانند تاقچه هايي بر روي يكديگر كنده مي شدند ( غالباً اتاقكهاي كوچكي به نام كوبيكولوم به عنوان نمازخانه تدفيني در ديوارها ساخته مي شدند و طاق بندي متفاوتي داشتند. وقتي دالانهاي پيراموني اوليه پر از لوكوس و كوبيكولوم مي شدند دالانهاي ديگري عمود بر آنها حفر مي كردند و اين روند تا جايي كه فضاي جانبي اجازه مي داد ادامه پيدا مي كرد. آنگاه سطوح يا لايه هاي پايين تر را حفاري و از طريق پلكانهايي به يكديگر متصل مي كردند و تعداد لايه هاي مزبور در بعضي از شبكه ها تا پنج طبقه مي رسيد. وقتي محوطه هاي تدفيني مجاور متعلق به اعضاي يك انجمن اخوت مسيحي، يا اهدايي يا خريداري شده در اختيار عده واحدي قرار مي گرفت، ميان گورستانهاي مربوط راههاي ارتباطي گشوده مي شد و گورستانهاي مزبور بدين طريق از جناحين گسترش مي يافتند و تدريجاً بر وسعتشان افزوده مي شد. پس از اعلام رسميت دين مسيحي، ساختن مقابر دخمه اي از رواج افتاد و از آنچه ساخته شده بود به عنوان مكانهاي مقدس، يادگارشهداي بزرگ و زيارتگاهي براي دينداران استفاده مي شد.
بسياري از كوبيكولومها را با نقاشي هاي ديواري به شيوه باستاني پسين (دين روم)، حتي از لحاظ موضوع، تزيين مي كردند و در تفسير اين نقاشيها مي گفتند كه با اعتقادات ايشان سازگار هستند. طرحهاي هندسي سقف نقاشي شده مقبر دخمه اي دو قدّيس به نامهاي سان پيترو و سان مارچلينو در رم (تصوير 272) به معني قبه فلك (دايره بزرگ) به كار گرفته شده و درونش را نقش صليب يعني مظهر اصلي ايمان مسيحي فرا گرفته است. بازوهاي چليپا به نيمدايره هايي ختم مي شوند كه در درونشان صحنه هايي برگرفته از كتاب عهد عتيق درباره زندگي يونس شرح داده شده كه در سمت چپ به دريا پرتاب مي شود و در سمت راست از كام نهنگ بيرون مي آيد و در قسمت پايين بار ديگر سالم و تندرست بر زمين خشك ديده مي شود كه از معجزه نجات خودش و رحمت خداوندگاري غرق در انديشه شده است.
فضاهاي بين اين نيمدايره ها با پيكره هاي اورانس يا اعضاي انجمن مسيحي كه دستهايشان را به نشانه نيايش به آسمان بلند كرده اند اشغال شده است؛ اين حالت كشيش وار امروزه نيز در مراسم عشاي رباني كاتوليكهاي رومي تكرار مي شود و احتمالاً به همان گذشته هاي دور و دراز مربوط مي شود. در قاب مدور مياني، مسيح را در لباس چوپاني نيكوكار و جوان مي بينيم كه حضورش در صحنه داستان يونس حكايت از منجي بودنش دارد. موضوع چوپان نيكوكار را مي توان پيگيري كرد و به هنر كهن يوناني و مصري رسيد، ولي در اينجا چوپان نيكوكار به نگهبان وفادار گوسفندان مسيحي تبديل مي شود كه به حواريون خويش مي گويد ‹بره هايم را تغذيه كنيد، گوسفندانم را تغذيه كنيد». در اينجا شايان تذكر است كه در مقابر دخمه اي متعلق به دوره پيگرد مسيح تقريباً هميشه يا در لباس چوپان نيكوكار شبيه سازي مي شد يا در لباس يك آموزگار بعدها يعني وقتي مسيحيت دين رسمي امپراتوري روم گرديد. مسيح خصوصياتي امپراتورانه چون هاله گرد سر، رداي ارغواني، تاج و نشانه ها ديگري حاكي از سركردگي خود پيدا كرد.

سبك نقاشان مقابر دخمه اي، غالباً همان امپرسيونيسم شتابان و طرح گونه اي است كه در نخستين نقاشي هاي رومي متعلق به آخرين دوره پومپئي از نظر گذرانده ايم، و اجراي آن از خوب تا بد و غالباً بد، در نوسان است. بايد در نظر داشته باشيم كه مقابر دخمه اي، مكانهايي بد يمن براي هنر زينتگر ديواري بودند. هوا از تعفن اجساد فاسد شده سنگين بود، رطوبت زياد بود و روشنايي كه عموماً از طريق چراغهاي روغني تأمين مي شد به هيچ وجه براي آفريدن نقاشيهاي ظريف و اجراي طاقت فرساي چنان كاري كافي نبود. براي كشيدن طرحهاي سقفي و طرحهاي روي طاقها و نيمدايره ها، نقاش مي بايست بدنش را به حالتهاي دشوار و خسته كننده اي در مي آورد و به همين علت جاي شگفتي نيست كه كارش را چنان شتابان به پايان مي رسانده و نتايجي چنان كم ارزش مي گرفته است.


 

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
■ معماري

با آنكه پاره اي از جشنها و مراسم در مقابر دخمه اي برگزار مي شد، به احتمال زياد عبادات منظم در خانه هايي خصوصي كه به ترتيبي براي تبديل شدن به خانه هاي «انجمني» يا تالارهاي ستوندار ساده تغييراتي در آنها داده شده بود، به جاي آورده مي شدند. خانه هاي اخير سالم برجا مانده اند زيرا در آخرين پيگرد بزرگ در دوره ديو كلسين تمامي آنها ويران شدند، بقاياي يكي از اين خانه ها كه به گونه اي باسيليكاي اوليه شباهت دارد و به 311 ميلادي مربوط مي شود در زير كليساي جامع آكويليا به دست آمده است. وقتي مسيحيت در سراسر امپراتوري روم از كنستانتين به عنوان دين رسمي مذهبي و آداب نماز مسيحي ضرورت پيدا كرد و بر اهميت كيش مسيحي بسي افزود. تمام اجزاي معماري اين كار وجود داشتند: خانه دهليز سرگشاده دار، نمازخانه دخمه اي، باسيليكاي رومي، چگونه اين اجزا با يكديگر به طرز استادانه اي تركيب شدند و يكي از نخستين بناهاي كليساي مسيحي در عصر جديد يعني كليساي قديمي سان پيترو در رم را پديد آوردند بر ما دانسته نيست (تصوير 273 تا 276)؛ بحثهاي مربوط به منشأ باسيليكاي مسيحي همچنان ادامه دارد. كليساي سان پيترو كه در سال 330 وقف شده، احتمالاً از مهم ترين طراحي در تاريخ معماري كليسا برخوردار است. اهميت اين كليسا وقتي بيشتر شد كه گفتند اينجا محل فرضي دفن پطرس حواري مقرب عيسي مسيح بوده است. تشخيص ابعاد آن از روي طراحيهاي قديمي دشوار است؛ طول و ارتفاع صحن يا تالار مركزي آن دو برابر صحن يك كليساي جامع بزرگ بوده است. فضاي دروني اين كليسا «يكي از جادارترين، مجلل ترين و هماهنگ ترين فضاهاي ساخته شده تا آن زمان ... بود كه به طرزي شاهانه از انواع مرمر و موزاييك سرشار بود، پرعظمت و در عين حال ساده، و بزرگ به بهترين معني رومي اين واژه بود».[1]







273- طرح بازي شده نقشه و مقطع كليساي قديمي سان پيترو، رم ، حدود 233 ب م. تقريباً 65 متر.




274- اندرون كليساي قديمي سان پيترو در مينياتوري از فوكه براي نمايش مراسم تاجگذاري شارلماني.
275





- طرح بازسازي شده تخميني كليساي قديمي سان پيترو( به تقليد از ك. ج. كوتانت)از نقشه كليساي سان پيترو (تصوير 273)



چنين بر مي آيد كه كليساي مزبور ساختماني مستطيل شكل بود كه راه ورودش از يك حياط ستون بندي شده مي گذشت و به دهليز سرگشاده منتهي به هشتي ورودي يا دهليز سرپوشيده مي رسيد؛ پيكر اصلي كليسا از صحن يا تالار مركزي، راهروهاي كوتاه جانبي، مذبح يا شاه نشين و تالار عرضي يا بازويي كه بين تالار مركزي و مذبح قرار گرفته و اندكي از ديوارهاي تالار مركزي و راهروهاي جانبي بيرون زده است تشكيل مي شد. ترتيب و جايگزيني بنيادي اين اجزا در معمار
ي مسيحي دوره هاي بعد نيز مورد استفاده قرار گرفت، گرچه اشتباه است اگر تصور كنيم كه باسيليكا طرح انعطاف پذير و استاندارد شده ثابتي دارد؛ مثلاً تالار بازويي كه از ويژگيهاي متغير كليساي شهر رم است، غالباً در كليساهاي شهرهاي ديگر، مخصوصاً كليساهاي مشابه، به چشم نمي خورد.
http://amouzesh.irib.ir/h/page_sh.asp?key=46&ov=199
 

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
در نقشه مقطع، تالار ستون بندي شده بزرگي را مي بينيم كه آشكارا با باسيليكاهاي غير كليسايي رومي نظير باسليكاي اولپيا در فوروم ترايانوس ارتباط دارد (تصوير 236). باسيليكاي سان پيترو برخلاف باسيليكاي نسبتاً قديمي تر كنستانتين، طاق نداشت بلكه سقف چوبي داشت؛ ساختمانهاي بتوني و طاق دار گران تمام مي شدند و احتمالاً برحسب ضرورت و مناسب بودن مصالح سبک براي برگزاري مراسم ديني، در بناهاي مسيحي از اينگونه مصالح سبک استفاده مي شده است. در ورودي باسيليکاي پيش از مسيحيت که از قسمت طولي بنا باز مي شد در کليساي مسيحي به قسمت عرضي آن انتقال داده شده است. فقط يکي از چند مذبح با سيليکاي مزبور در اينجا حفظ شده است، که آنهم در آخرين نقطه مقابل در ورودي قرار داده شده است. ستونهايي که با فواصل مساوي دورتادور صحن کار گذاشته مي شدند به ستونهاي جناحي تبديل شده اند و بر فراز همين ستونها در کليساي سان پيترو يک اسپر افقي به شيوه کلاسيک کار گذاشته شده بود (تصوير 274). در ساختمانهاي کليسايي دوره هاي بعدي، ستونها به شيوه ايوان ستوندارِ کاخ ديوکلسين در اسپالاتو (تصوير 260) بيش از پيش در زير قوسها قرار مي گيرند. تمام اين تغييرات در باسيليکاي دوره پيش از مسيحيت، پرسپکتيوي گسترده پديد مي آورد که در زيارتگاه به عنوان کانون کل طرح و محل راز اصلي ايمان مسيحي متمرکز مي شود. «روحاني شدن» طرح غير کليساي رومي نه فقط در تجديد آرايش محور ساختمان (براي متمرکز ساختن تمامي تجربه مشخص بر نقطه مرکزي) بلکه در ساختمان بي نهايت ساده و سبکي ديوارهاي حايل و ستونهاي آن نيز بيان شده است. بناي رومي – با ديوارهاي عظيم و وزن سنگين، سطوح پيکره بندي شده با نقشهاي برجسته و گود و انبوهي از مجسمه ها – به شکلي سبکتر، ظريفتر و صافتر درآمده است؛ مي توان گفت که «غيرمادي» شده است تا با جهت گيري جديد به سوي دنياي معنوي در برابر دنياي مادي، جور درآيد.
در منظره هوايي طرح بازسازي شده تخميني کليساي سان پيترو (تصوير 275) با آنکه تا اندازه اي بر حدس و گمان استوار است، همان سکوي پله دار رومي ديده مي شود که بيشتر در معبد فورتوناويريليس (تصوير 211) از نظرمان گذشت و چندين سلف اتروسک نيز دارد؛ يک مدخل باشکوه يا پروپولايا و فوروم مبدل شده به دهليز سرگشاده از ديگر عناصري هستند که نه فقط اسلاف رومي بلکه اسلاف باستاني نيز دارند. به اعتقاد ما نماي بيروني بنا مانند نماي بيروني باسيليکاهاي مسيحي به طور کلي، بي زينت بود و هرگونه تلاش براي تزيين بنا را در داخل آن به کار مي بستند. آدمي با ديدن اين بنا گمان مي کند که آن را به تقليد از کمال مطلوب مسيحي ساخته اند، که نماي بيرون عظيم و ساده است و درونش روح افزا و زيباست.
[1] - Kenneth conant . Early Medieral church Architecture (Baltimor : johns Hopkins press. 1924 ) p.6​

276- اندرون كليساي سانتا كوستانتسا ، رم ، حدود 350 ب م


.

277
↑- نقشه و مقطع كليساي سانتاكوستانتسا







278→- جزيي از موزاييكهاي كار گذاشته شده در طاق غلامگردش‌كليساي‌سانتاكوستانتسا
279

– طرح بازسازي شده نقشه كليساي مزار مقدس، اورشليم، حدود 345 ب م ( به تقليد از ك. ج كوتانت)



280- بازسازي تخميني كليساي مزار مقدس ( به تقليد از ك. ج كونانت)



طرح کليساي باسيليکايي مستطيل شکل، سالهاي طولاني مورد توجه دنياي مسيحي بود. ولي مسيحيان اوليه، الگوي ساختماني کلاسيک ديگري را نيز اقتباس کردند که ساختمان متراکم در قسمت مرکزي (نقشه – مرکزي) يا ساختمان گنبددار گرد يا چند ضلعي بود، بعدها اين نقشه در خاورميانه زمين مورد توجه قرار گرفت و معماران بيزانسي ابعاد عظيمي به آن دادند و موضوعش را به شکلهاي مبتکرانه گوناگوني تکميل کردند. در غرب از الگوي ساختمان نقشه – مرکزي عموماً براي بناهاي کوچک در مجاورت و در خدمت با سيليکاهاي اصلي مانند آرامگاهها، تعميدگاهها و نماز خانه هاي خصوصي استفاده مي شد. نمونه بسيار ظريف اين طرح نقشه – مرکزي، کليساي سانتا کوستانتسا در رم است (تصويرهاي 276 تا 278)، که در اواسط سده چهارم ساخته شده بود. اين کليسا که احتمالاً در آغاز يک تعميدگاه بوده، به فاصله اندکي به آرامگاه کنستانتيا دختر کنستانتين امپراتور مبدل گرديد. پيشينيان اين کليسا را مي توان تا رسيدن به مقابر لانه زنبوري ميسني ها رديابي کرد، هرچند اين احتمال وجود دارد که سازندگانش مستقيماً از پانتئون يا بناي مدور گنبدي بر بالاي حوضچه برخي از حمامهاي عمومي مانند حمامهاي کاراکالا الهام گرفته باشند. ليکن پيکر اصلي پانتئون دستخوش دگرديسي شده است، همچنان که باسيليکاي روميان پيش از مسيحيت به باسيليکاي مسيحيت آغازين جهش پيدا کرد. در کليساي سانتا کوستانتسا دايره ستونهاي دوتايي که استوانه هاي گنبد دار را نگه مي دارد، از فشار ديوارهاي بيروني خلاص شده و به قدر کافي آزاد است تا فضايي براي دالان طاق گنبدي يا غلام گردش بگشايد. به بيان درست تر، چنين به نظر مي رسد که طاق بندي ديواري باسيليکا به گرد دايره اي چرخيده، غلام گردش بر راهروهاي جانبي باسيليکا منطبق شده و مانند آنها يک رديف پنجره بلند و پر تعداد زير گنبدي پيدا کرده است. ناتوراليسم پر جلوه موزاييکهاي تجملي طاق غلام گردش (تصوير 278) ، حکايت از ادامه نفوذ روحيه ناشي از دين روم دارد.
تمام بناهاي مهم سده چهارم، از جمله سانتا کوستانتسا و باسيليکاهاي بزرگ طولي، ارتباط تنگاتنگي با کنستانتين و خويشان نزديکش دارند زيرا در اثر حمايت و نظارت ايشان و به عنوان کمال مطلبو جديد ايمپريوم مسيحي بود که اين ساختمانها به وجود آمدند.
اين پيوند تنگاتنگ ميان خويشان کنستانتين و معماري کنستانتيني مي تواند بيانگر پايداري مشخصي در طرح باسيليکاهاي ظاهراً متفاوت سده هاي چهارم و اوايل سده پنجم باشد. همچنين مي تواند تا اندازه اي بيانگر اين نکته باشد که چگونه طرحهاي ظاهراً متضاد و مخالفي چون کليساي دراز و کليساي مرکزي را در پاسخگويي به نيازهاي اعتقاد و مراسم مذهبي مسيحي را در تصورشان در کنار هم قرار داده اند. کنستانتين با در اختيار داشتن سنتي چند صد ساله، خيلي طبيعي بود که محل فوت و دفن عيسي مسيح را با ساختمان سنتي عظيمي به نام بناي مدور گنبدي، جاودانه سازد. در عين حال به نظر مي رسيده است که طرح باسيليکاي موجود مي توانسته است فضاي کافي و لازم براي اجتماع زائراني را که به مقدس ترين مکان در عالم مسيحيت سرازير مي شدند در اختيار ايشان بگذارد. از آن زمان تا چند صد سال بعد، مسأله معماري – با آنکه هيچگاه علناً به زبان آورده نشد – اين بود که چگونه نقشه دراز را با نقشه مرکزي يا مدور يکي کند.



گونه هاي آرامگاهي و باسيليکايي، طرحهاي مرکزي و دراز، يکي براي جاودان ساختن کسي و ديگري به منظور گردهم آيي، نخستين بار به شکلي نسبتاً از هم گسسته در طرح بازسازي شده و حدسي کليساي مزار مقدس (قيامت) (تصويرهاي 279 و 280) مورد بررسي قرار گرفته اند. امپراتور در نامه اي به اسقف اورشليم قاطعانه مي گويد که مايل است اين باسيليکا «زيباتر از تمام باسيليکاهاي ديگر در جاهاي ديگر» بشود. از ساختمان اصلي اين باسيليکا چيزي برجا نمانده است و در ساختمان باسيليکاي مزار مقدس پيش از 333 ميلادي آغاز شده بود و در سال 613 ميلادي به دست ايرانيان ويران گرديد و در سالهاي بعد نيز بارها ساخته و باز ساخته شد. آنچه مي توانيم بازسازي کنيم، باسيليکاي نسبتاً کوچکي است که دهليز سرگشاده کوچکي در ابتدايش قرار گرفته و به رواق واقع در خيابان رومي منتهي مي شود. در حياط پشت باسيليکا دو تا از محترم ترين نقاط واقع شده اند: صخره تصليب در يک طرف و مزار مقدس با پوششي از بناي گنبدي در عقب. اين ساختمانها از طريق کارکرد آييني شان به يکديگر مربوط مي شوند و از لحاظ معماري، يک ديوار پيراموني آنها را با هم مربوط مي کند. بناي گنبدي کليساي مزار مقدس با آنکه ظاهراً به بناي گنبدي سانتا کوستانتسا با آن گنبد مخروطي احتمالاً چوبي اش شباهت دارد، احتمالاً به ساختمانهاي مدوري همچون ساختمان گنبدي اپيداوروس که سقف شان چوبي بود ، باز مي گردد. به هر حال، کليساي مزار مقدس، گونه هاي ساختماني نقشه مرکزي و نقشه دراز را در روابط ميان اجزاي معماري، حتي اگر سست و بي نقشه باشند، در يکجا گنجانده است. وحدت کامل جزء گنبددار مرکزي و باسيليکا دويست سال بعد در وجود کليساي بزرگ اياصوفيه در قسطنطنيه تحقق خواهد يافت. پس از ترکيب مزبور، دو گونه ساختماني به راههاي جداگانه خويش ادامه خواهند داد. کليساي دراز (غالباً با چليپابندي گنبددار) در غرب، و کليساي مرکزي در شرق.

منبع :http://amouzesh.irib.ir/h/page_sh.asp?key=46&ov=199
 

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز


كليساي سانتا كوستانتا يا كليساي دختر كنستانتين
عبارت جهت جستجوي انگليسي :‌

Santa Costanza - vista dalla basilica costantiniana
 

Similar threads

بالا