سبك مديريتي شما، مدير شما يا سازمان شما X است يا Y ؟

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مك گرگور برداشتها، طرز تلقي و نگرش مديران را در زمينه ماهيت و انگيزش انسانها به دو گروه تقسيم مي‌كند و آنها را در قالب نظريه هاي X و Y بيان مي دارد. مديراني كه رويكرد نظريه X را دارند سبك و روش مديريت متفاوتي نسبت به مديران معتقد به رويكرد Y را دنبال مي كنند.آقاي مك گرگور در دهه 1960 زماني كه رويكردهاي مكانيكي بر مديريت نيروي انساني حاكم بود ديدگاهي را مطرح كرد و آن را در كتابي تحت عنوان «جنبه انساني سازمان» منتشر نمود. او ديدگاه خود را اين گونه تشريح مي كند كه نوع مفروضات و نگرش مدير نسبت به كاركنان نقش تعيين كننده اي در نحوه مديريت و كنترل كاركنان دارد. بديهي است كه داشتن ديدگاهي مكانيكي و خشك منجر به بهره گيري از سبكهاي مديرتي دستوري و ديكتاتورمابانه و رويكردهاي مبتني بر كنترل مي گردد. در حالي كه داشتن ديدگاه انساني نسبت به كاركنان منجر به بهره گيري از سبكهاي مديريت مشاركتي و رويكرد كنترل مبتني بر تعهد مي گردد. ديدگاه آقاي مك گريگور در دانشمندان بعد از وي تاثير بسزايي گذاسته است و در واقع زمينه ساز توجه به مفاهيم مديريت منابع انساني، يادگيري سازماني ، تئوري z و... گرديد.براي آشنايي بيشتر، موضوع نظريه هاي X و Y را مطالعه فرماييد.براي سنجش ميزان گرايش مديران به نگرش x , y پرسشنامه زبر بسيار مي تواند كمك كند. فرقي نمي كند كه مدير هستيد يا اين كه زير نظر فردي خاص كار مي كنيد، در هر دو صورت پاسخگويي به سئوالات اين پرسشنامه مي تواند ديد بسيار خوبي به شما بدهد.در اين تست شما مي توانيد سبك مديريتي خود (اگر مدير هستيد) يا مدير خود يا سازمان (به عنوان يك مجموعه مديريتي در كل) را در دسته بندي نظريه هاي X و Y بسنجيد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
يك ديدگاه درباره طبيعت انسان در مواجهه با كار، در دو مجموعه متفاوت از مفروضات توسط داگلاس مك گرگور خلق شدند و توسعه يافتند كه به نظريه X و نظريه Y مشهورند و در كتاب مك گرگور به نام «جنبه انساني سازمان» در سال 1960 منتشر شدند. اين نظريه ها نوع رفتار انسان در كار كردن را ترسيم مي كنند و مبناي مناسبي براي ايجاد انگيزش و مديريت افراد سازمان ارائه مي دهند.مفروضات نظريه X1- انسانهاي معمولي به صورت ذاتي از كار نفرت دارند و اگر بتوانند از انجام كار خودداري مي كنند.2- به دليل مشخصه نفرت از كار در انسان، بيشتر افراد بايد مجبور، كنترل، هدايت و با تنبيه ترسانده شوند تا براي رسيدن به اهداف سازماني تلاش كافي كنند.3- انسانهاي معمولي ترجيح مي دهند توسط شخص ديگري هدايت شوند، تمايل دارند از قبول مسئوليت فرار كنند، بلند همتي و جاه طلبي كمي دارند و از همه اينها گذشته امنيت مي خواهند.رفتار مديران در نظريه X1- مديران به كاركنان اطمينان ندارند و نظارت شديد محدودكننده اعمال مي كنند و يك فضاي ترس از تنبيه به وجود مي آورند.2- اين مديران اعتقاد دارند كه هر چيزي بايد به سرزنش يك نفر ختم شود.3- اين مديران فكر مي كنند كه تنها هدف كاركنان از كاركردن، پول است.4- اين مديران در مواجهه با بروز هر اتفاق ناخوشايند سازماني، ابتدا كاركنان را سرزنش مي كنند بدون اينكه از خود بپرسند كه آيا ممكن است سيستمها، سياستها، نبود آموزش يا سؤ مديريت خودش سزاوار سرزنش باشد.مفروضات نظريه Y1- كار فيزيكي و فكري به اندازه بازي و تفريح خوشايند هستند.2- كنترل بالادست و ترس از تنبيه تنها ابزار به تلاش واداشتن افراد براي دستيابي به اهداف سازماني نيستند. انسان بر حسب حس تعهد در دستيابي به اهداف محوله، نوعي خودهدايتي و خودكنترلي از خود نشان مي دهد.3- ميزان تعهد به اهداف متناسب با اندازه پاداش هايي (مادي و غيرمادي) كه در دستيابي به آن اهداف ارائه مي شود، افزايش مي يابد.4- تحت شرايط مناسب، انسان معمولي ياد مي گيرد كه نه تنها مسئوليت قبول كند بلكه خود به دنبال آن باشد.5- ظرفيت استفاده از قوه تخيل، هوش، و خلاقيت در حل مسائل سازماني به صورت گسترده بين همه كاركنان وجود دارد و فقط در اختيار يك عده خاص نيست.6- در شرايط زندگي صنعتي فعلي، تنها بخش كمي از پتانسيل فكري انسان معمولي بكار گرفته مي شود.رفتار مديران در نظريه Y1- اين مديران فضاي اعتماد در سازمان به وجود مي آورند.2- با زيردستان خيلي راحت و صميمانه ارتباط برقرار مي كنند.3- در رابطه مافوق و زيردست، تفاوتها را به حداقل مي رسانند.4- فضايي ايجاد مي كنند كه كاركنان بتوانند قابليت هايشان را توسعه دهند و از آنها استفاده كنند.5- كاركنان را در تصميم گيري مشاركت مي دهند به گونه اي كه نظرات آنها در تصميم گيري نقش داشته باشند.مشخص است كه مجموعه مفروضات نظريه هاي X و Y از اساس با هم متفاوتند. نظريه X بدبينانه، خشك و سخت است. اعمال كنترل از بالادست به زيردست است. در مقابل، نظريه Y خوش بينانه، پويا و انعطاف ناپذير است و بر خودكنترلي و يكپارچگي بين نيازهاي فردي و سازماني تأكيد دارد. هر يك از اين مجمومه مفروضات، بدون شك بر روش انجام وظايف و فعاليتهاي مديريتي مديران تأثير مي گذارند.توجه به نكات زير براي جلوگيري از برداشت يا درك اشتباه درباره نظريه هاي X و Y ضروري است:1- مفروضات نظريه X و Y، فقط فرض هستند. اين مفروضات چيزي را به عنوان اقدام قابل اتخاذ توسط مديران تجويز يا پيشنهاد نمي كنند. اين مفروضات بايد در ارتباط با واقعيت تست شوند. اين مفروضات استنتاج شهودي هستند و مبتني بر تحقيق نمي باشند.2- نظريه X و Y به معناي مديريت سخت و نرم نيستند. مديريت سخت ممكن است باعث به وجود آمدن مقاومت و مخالفت شوند. مديريت نرم ممكن است به مديريت عدم دخالت و بي قيدي شود كه هيچ سنخيتي با نظريه Y ندارد. مدير اثربخش توانايي ها و محدوديت ها و شأن افراد را تشخيص مي دهد و متناسب با شرايط رفتار خود را تنظيم مي كند.3- نظريه هاي X و Y دو سر يك طيف نيستند بلكه هر يك طيفي براي خودشان دارند.4- نظريه Y را نمي توان چيزي شبيه مديريت مبتني بر اتفاق نظر دانست يا اينكه نمي توان بر اساس اين نظريه اعمال قدرت كرد. در نظريه Y، اعمال قدرت تنها يكي از روشهاي متعددي است كه مديريت مي تواند از آن در ايفاي نقش رهبري استفاده كند.5- كارها و شرايط متفاوت نيازمند رويكردهاي مختلفي براي مديريت كردن هستند. گاهي اوقات اعمال قدرت و ايجاد ساختار براي كارهاي خاصي اثربخش هستند.

منبع» راهکار مدیریت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

reza119

عضو جدید
يك ديدگاه درباره طبيعت انسان در مواجهه با كار، در دو مجموعه متفاوت از مفروضات توسط داگلاس مك گرگور خلق شدند و توسعه يافتند كه به نظريه X و نظريه Y مشهورند و در كتاب مك گرگور به نام «جنبه انساني سازمان» در سال 1960 منتشر شدند. اين نظريه ها نوع رفتار انسان در كار كردن را ترسيم مي كنند و مبناي مناسبي براي ايجاد انگيزش و مديريت افراد سازمان ارائه مي دهند.مفروضات نظريه X1- انسانهاي معمولي به صورت ذاتي از كار نفرت دارند و اگر بتوانند از انجام كار خودداري مي كنند.2- به دليل مشخصه نفرت از كار در انسان، بيشتر افراد بايد مجبور، كنترل، هدايت و با تنبيه ترسانده شوند تا براي رسيدن به اهداف سازماني تلاش كافي كنند.3- انسانهاي معمولي ترجيح مي دهند توسط شخص ديگري هدايت شوند، تمايل دارند از قبول مسئوليت فرار كنند، بلند همتي و جاه طلبي كمي دارند و از همه اينها گذشته امنيت مي خواهند.رفتار مديران در نظريه X1- مديران به كاركنان اطمينان ندارند و نظارت شديد محدودكننده اعمال مي كنند و يك فضاي ترس از تنبيه به وجود مي آورند.2- اين مديران اعتقاد دارند كه هر چيزي بايد به سرزنش يك نفر ختم شود.3- اين مديران فكر مي كنند كه تنها هدف كاركنان از كاركردن، پول است.4- اين مديران در مواجهه با بروز هر اتفاق ناخوشايند سازماني، ابتدا كاركنان را سرزنش مي كنند بدون اينكه از خود بپرسند كه آيا ممكن است سيستمها، سياستها، نبود آموزش يا سؤ مديريت خودش سزاوار سرزنش باشد.مفروضات نظريه Y1- كار فيزيكي و فكري به اندازه بازي و تفريح خوشايند هستند.2- كنترل بالادست و ترس از تنبيه تنها ابزار به تلاش واداشتن افراد براي دستيابي به اهداف سازماني نيستند. انسان بر حسب حس تعهد در دستيابي به اهداف محوله، نوعي خودهدايتي و خودكنترلي از خود نشان مي دهد.3- ميزان تعهد به اهداف متناسب با اندازه پاداش هايي (مادي و غيرمادي) كه در دستيابي به آن اهداف ارائه مي شود، افزايش مي يابد.4- تحت شرايط مناسب، انسان معمولي ياد مي گيرد كه نه تنها مسئوليت قبول كند بلكه خود به دنبال آن باشد.5- ظرفيت استفاده از قوه تخيل، هوش، و خلاقيت در حل مسائل سازماني به صورت گسترده بين همه كاركنان وجود دارد و فقط در اختيار يك عده خاص نيست.6- در شرايط زندگي صنعتي فعلي، تنها بخش كمي از پتانسيل فكري انسان معمولي بكار گرفته مي شود.رفتار مديران در نظريه Y1- اين مديران فضاي اعتماد در سازمان به وجود مي آورند.2- با زيردستان خيلي راحت و صميمانه ارتباط برقرار مي كنند.3- در رابطه مافوق و زيردست، تفاوتها را به حداقل مي رسانند.4- فضايي ايجاد مي كنند كه كاركنان بتوانند قابليت هايشان را توسعه دهند و از آنها استفاده كنند.5- كاركنان را در تصميم گيري مشاركت مي دهند به گونه اي كه نظرات آنها در تصميم گيري نقش داشته باشند.مشخص است كه مجموعه مفروضات نظريه هاي X و Y از اساس با هم متفاوتند. نظريه X بدبينانه، خشك و سخت است. اعمال كنترل از بالادست به زيردست است. در مقابل، نظريه Y خوش بينانه، پويا و انعطاف ناپذير است و بر خودكنترلي و يكپارچگي بين نيازهاي فردي و سازماني تأكيد دارد. هر يك از اين مجمومه مفروضات، بدون شك بر روش انجام وظايف و فعاليتهاي مديريتي مديران تأثير مي گذارند.توجه به نكات زير براي جلوگيري از برداشت يا درك اشتباه درباره نظريه هاي X و Y ضروري است:1- مفروضات نظريه X و Y، فقط فرض هستند. اين مفروضات چيزي را به عنوان اقدام قابل اتخاذ توسط مديران تجويز يا پيشنهاد نمي كنند. اين مفروضات بايد در ارتباط با واقعيت تست شوند. اين مفروضات استنتاج شهودي هستند و مبتني بر تحقيق نمي باشند.2- نظريه X و Y به معناي مديريت سخت و نرم نيستند. مديريت سخت ممكن است باعث به وجود آمدن مقاومت و مخالفت شوند. مديريت نرم ممكن است به مديريت عدم دخالت و بي قيدي شود كه هيچ سنخيتي با نظريه Y ندارد. مدير اثربخش توانايي ها و محدوديت ها و شأن افراد را تشخيص مي دهد و متناسب با شرايط رفتار خود را تنظيم مي كند.3- نظريه هاي X و Y دو سر يك طيف نيستند بلكه هر يك طيفي براي خودشان دارند.4- نظريه Y را نمي توان چيزي شبيه مديريت مبتني بر اتفاق نظر دانست يا اينكه نمي توان بر اساس اين نظريه اعمال قدرت كرد. در نظريه Y، اعمال قدرت تنها يكي از روشهاي متعددي است كه مديريت مي تواند از آن در ايفاي نقش رهبري استفاده كند.5- كارها و شرايط متفاوت نيازمند رويكردهاي مختلفي براي مديريت كردن هستند. گاهي اوقات اعمال قدرت و ايجاد ساختار براي كارهاي خاصي اثربخش هستند.

منبع» راهکار مدیریت

واقعا آموختن این گونه مطالب باعث آسودگی ذهن می شود
. بنابراین تا یه حدی آموختن این موارد برای همه لازم است برای اینکه توانایی شناخت رابالا می برد
 
آخرین ویرایش:

reza119

عضو جدید
در مجموع آنچه از این مقاله درک می کنم در محیطی که پر از افراد با حصلت x است می توان دور نمایی نه چندان جذاب را مشاهده کرد چون این افراد بیشتر به برون افکنی مسئولیت به دیگری تمایل دارند بنابراین در این محیط ها تصمیم کم گرفته می شود و اما وقتی هم تصمیمی گرفته می شود اون تصمیم حالت جاودان به خود می گیرد چون چه کسی می تواند این تصمیم را تغییر دهد . پایین دستی ها که بیشتر فرمانبردارند و گرایش شخصیتی آنها اینطور است . بالا دستی ها هم وقتی بازده تصمیم را بررسی کنند و نتیجه را خوب ارزیابی نکنند خیلی زود جواب را پیدا می کنند : مقصر این پایین دستی های نادان هستند :
با این طرز تفکر بالا دستی ها سعی می کند فشار را افزایش دهد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
onia$ داستان مديريتي 6 كلمه اي مدیریت 21

Similar threads

بالا