ساده ترین، کوتاه‌ترین و كاربردی‌ترین جملات انگلیسی

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جملات زبان انگلیسی در مورد اثاثیه منزل Furniture

جملات زبان انگلیسی در مورد اثاثیه منزل Furniture



جملات رایج زبان انگلیسی در اثاثیه منزل و حروف اضافه مکانی
Furniture & Prepositions of place and direction

جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد اثاثیه منزل و حروف اضافه مربوط به مکان اجسام


1- روی میز توالت آینه گردی وجود دارد.
There’s a round mirror on the dressing table.

2- دو پاتختی در طرفین تختخواب قرار دارند.
There are two nightstands on both sides of the bed.

3- جلوی میز توالت چهار پایه ای قرار دارد.
There’s a stool in front of the dressing table.

4- رو تختی نقش (طرح) زیبایی دارد.
The bedspread has a beautiful pattern.

5- توی اتاق، یک درسر روبروی پنجره هست.
Inside the bedroom there’s a dresser opposite the window.
dresserکمد پهن و کوتاهی است که معمولا از چندین کشو تشکیل شده و در اتاق خواب برای نگهداری البسه زیر، حوله، ملافه، لوازم آرایش و غیره بکار می رود.

6- روی تخت تشک راحتی قرار دارد.
There is a comfortable mattress on the bed.

7- لحاف قشنگی روی قفسه قرار دارد. چهل تکه است.
There is a nice quilt on the shelf. It’s patchwork.

8- لطفا پتو ها را تاکن و روی تخت بگذار.
Please fold the blankets and put them on the bed.

9- در کمد دیواری چند متکا و بالش اضافه هست.
There are some extra pillows and cushions in the closet.

10- پرده های اتاق خواب باز/بسته است.
The bedroom curtains are open /closed.

11- در هال کاناپه زیبایی در سمت راست قرار دارد.
In the living room there’s a beautiful sofa / couch on the right.

12- چند بالش (کوسن) روی کاناپه قرار دارد.
There are some cushions on the sofa.

13- در هر طرف شومینه یک مبل قرار دارد.
There’s an armchair on either side of the fireplace.

14- بین مبل ها یک میز کوتاه(میز جلو مبل) قرار دارد.
There’s a coffee table between the armchairs.

15- یک میز ناهار خوری با هشت صندلی وجود دارد.
There’s a dining (room) table with eight chairs.

16- کاناپه بزرگی در سمت چپ قرار دارد.
There’s a big sofa / couch on the left.

17- یک کاناپه تخت خواب شو در اتاق تلویزیون قرار دارد.
There’s a sofa bed / studio couch/ hide-a-bed sofa in the TV room.

18- پهلوی تلویزیون مبل دو نفره زیبایی قرار دارد.
There’s a beautiful love seat to the TV.

19- در گوشه های اتاق دو چراغ پایه دار قرار دارد.
There are two lamps in the corners.

20- روی زمین قالی ایرانی زیبایی پهن شده است.
On the floor there’s a beautiful Persian carpet.

21- روی زمین نزدیک میز قالیچه زیبایی پهن شده است.
There’s a nice rug on the floor near the table.

22- تابلوهای مدرنی روی دیوار آویزان است.
There are modern paintings on the wall.

23- تلویزیون رنگی در اتاق نشیمن / هال قرار دارد ولی تلویزیون سیاه و سفید در اتاق بچه هاست.
The color TV is in the rec-room (recreation room) but the black and with TV is in the children’s room.

24- چندین گیاه زیبا نزدیک پنجره قرار دارد.
There are several beautiful plants near the window.

25- اون گوشه یه صندلی راحتی هست.
There’s a rocking chair in the corner.
منظور نوعی صندلی چوبی است که زیر پایه های آن دو هلال چوبی قرار دارد و پس از نشستن روی آن می توان صندلی را به عقب و جلو تاب داد. این نوع صندلی بیشتر مورد استفاده افراد سالخورده قرار می گیرد.


irlanguage.com
 
  • Like
واکنش ها: Sima

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جملات زبان انگلیسی در مورد حیوانات Animals

جملات زبان انگلیسی در مورد حیوانات Animals

جملات رایج زبان انگلیسی در مورد حیوانات، پرندگان و حشرات
Animals - Birds - Insects

جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد مسائل مربوط به حیوانات خانگی، پرندگان و حشرات



کلیات​

1- این حیوان در معرض خطر انقراض می باشد.
This animal is an endangered species./ this animal is threatened with extinction.

2- آن حیوان خونسرد/ خونگرم است.
That animal is cold- blooded / warm- blooded.

3- قورباغه ها عمدتاً از حشرات تغذیه می کنند.
Frogs feed mainly on insects.

4- گاو علف خوار و شیر گوشتخوار می باشد.
Cows are herbivorous animals, but lions are carnivorous.

5- گاو ها دارند در چراگاه می چرند.
The cows are grazing in the field.

6- آن سگ دارد استخوان می جود.
That dog is chewing in a bone.

7- شیرها کدام حیوانات را شکار می کنند؟
What do the lions prey on?

8- آنها معمولاً از آهو و گور خر تغذیه می کنند.
They usually prey on antelopes and zebras.

9- من دوست دارم که گربه را رو پاهایم بگذارم و نوازشش کنم.
Have you shown your dog to a vet?

10- سگ خود را به دامپزشگ نشان دادی؟
Have you shown your dog to a vet?

11- دامپزشگ گفت که سگم باید یک هفته قرنطینه بشود.
The vet said that my dog had to go into quarantine for one week.

12- این اسب باید گشته بشود.
This horse has to be put down/ destroyed/ killed.

13- این گوسفند را برای سلاخی می برند.
This sheep is being sent for slaughter.

14- باید این اسب ها را ببریم نعل کنیم.
We should take these horses to be shod.

15- دوستم داخل اصطبل داره اسبش را زین می کند.
My friend is in the stable, saddling up his horse.

16- باید این اسب ها را ببریم نعل کنیم.
We should take these horses to be shod.

17- دوستم داخل اصطبل داره اسبش را زین می کند.
My friend is in the stable, saddling up his horse.

18- تا پا روی پنجه سگ گذاشتم، ناله کرد.
The dog let out a yelp as I trod on its paw.

19- این سگ کک/شپش دارد.
This dog has got fleas/lice.

20- این سگ پوست نرمی دارد.
This dog has a smooth coat.

21- سگ زوزه می کشید تا از اتاق بیرون بیاد.
The dog was wailing to be let out of the room.

22- تا حالا به پوست پولکی مار دست زدی؟
Have you ever touched the scaly skin of snake?

23- می توانی اسم چند حیوان را بگویی که به خواب زمستانی می روند؟
Can you tell me the names of some animals which hibernate?

24- من هم گوشت طیور و هم گوشت قرمز میخورم.
I eat both poultry and red meat.

25- یک حیوان آدم خوار در این جنگل است.
There is a man-eating animal in this jungle.

26- گربه ام تمام شب بیرون میو میو می کرد.
My cat was meowing outside all night.

27- گربه خودش را به پاهای من می مالید.
The cat was rubbing itself against my legs.

29- آن گربه تو را چنگ نمی زند.
That cat won’t scratch you.

30- دم گربه لای در گیر کرد.
The cat’s tail was trapped in the door.

31- گربه روی قالی استفراغ کرده است.
The cat’s been sick on the carpet.

32- گربه من خیلی مریض است. حیوونکی!
My cat’s very ill, poor old thing!

33- پایش به گربه گیر کرد و افتاد.
She tripped over the cat and fell.

34- این گربه ولگرد را از اینجا دور کنید.
Scare this alley cat away.

35- گور خر شکار شیر شد.
The zebra fell prey to the lion?

36- تا حالا سوار شتر شده ای؟
Have you ever ridden a camel?

37- گاهی شیر را سلطان حیوانات می نامند.
The lion is sometimes called the king of beasts.

38- شیر دندانهایش را در گردن آهو فرو کرد.
The lion buried its teeth in the deer’s neck.

39- کرکس ها به لاشه شیر نوک می زدند.
The vultures were picking at a lion’s carcass.

40- شیر شکار خود را از روی علف های بلند می کشاند.
The lion stalked its prey through the long grass.

41- شیر،بی قرار در قفس بالا و پایین می رفت.
The lion paced restlessly up and down in its cage.

42- ببر او را درید.
He was mauled by a tiger.

43- باید تله بگذاریم تا آن موش را بگیریم.
We have to set a trap to catch that mouse.

44- موش در تله افتاد.
The mouse was caught in the trap.

45- اول فکر کردم آن موش مرده، ولی بعد دیدم یک مرتبه تکان خورد.
At first I thought the mouse was dead, but then I saw it suddenly give a slight twitch.

46- آن گاو را تلقیح مصنوعی کرده اند.
They have inseminated that cow.

47- گاو گوساله اش را لیسید و پوزه خود را به او مالید.
The cow licked and nuzzled its calf.

48- کمکم می کنی که گاوها را بدوشم؟
Do you help me to milk the cows?

49- در مورد جنون گاوی چقدر می دانی؟
How much do you know about mad cow disease?

50- ماهی طعمه را قورت داد.
The fish swallowed the bait.

پرندگان – bird

1- عقاب و جغذ پرندگانی شکارچی هستند.
Eagles and owls are birds of prey.

2- جغد ماده معمولاً دو تا تخم می گذارد.
The mother owl normally lays two eggs.

3- می تونی وقتی داری می آیی خانه مقداری دان مرغ برام بخری؟
Can you get some birdseed for me on your way home?

4- پرستو ها دارند زیر شیروانی لانه می کنند.
The swallows are nesting under the roof.

5- من در خانه مرغ و خروس نگهداری می کنم.
I keep poultry at home.

6- این تخم مرغ ها رسمی هستند.
These are free-range eggs.

7- این مرغ را باید بکشیم و برای شام پر بکنیم.
We have to kill this hen and pluck it for dinner.

حشرات: Insects

1- یک سویک داره روی برگ راه میره.
These is a beetle crawling along the leaf.

2- دیروز یک زنبور نیشم زد.
I was stung by a wasp yesterday.

3- آن زنبور عسل بد جوری نیشم زد.
That honey bee gave me a nasty sting.

4- از بالا تا پایین بازوم پر از جای نیش پشه است.
I have got mosquito bites all down my arm.

5- چشمم به خاطر نیش پشه باد کرده بود.
My eye had puffed up because of a mosquito bite.

6- وزوز پشه ها در شب اعصابم را خرد می کنه.
The buzz of mosquitoes at night drives me crazy.

7- چرا پشه بند نمی خری؟
Why don’t you buy a mosquito net?

8- حتماً می دانی که پشه ها ناقل مالاریا هستند.
You certainly know that mosquitoes are vector of malaria.

9- مگس کش کجاست؟می خواهم آن مگش را بکشم.
Where is the swatter? I want to swat that fly.

10- دور سطل آشغال مگس جمع شده است.
The flies are swarming around the garbage can.

11- وقتی داری می آیی خانه یک حشره کش هم بخر بیا.
Buy an insecticide spray on your way home.

12- من بد جوری از سوسک/ عقرب/ هزارپا/ ملخ/ جیرجیرک می ترسم.
I am terribly afraid of cockroaches/ scorpions/ centipedes grasshoppers/ crickets.

13- از دیدن آنها تنم مور مور می شود.
They give me creeps.

14- آشپزخانه پر از سوسک بود.
The kitchen was crawling with cockroaches.

15- تا آن سوسک را دیدم جیغ کشیدم و با پام لهش کردم.
As soon as I saw that cockroach, I shrieked and stamped on it.

لغات بیشتر

دام پروری: animal husbandry
غذای گربه:cat food
گوشتخوار: carnivorous
خانگی:domestic
فضله پرندگان: droppings
به حیوان غذا دادن:feed an animal
جویدن: gnaw at /on
گیاهخوار:herbivorous
سم: hoof
شاخ:horn
کوهان:hump
پستاندار:mammal
انگل:parasite
چنگال:paw
حیوان دست آموز:pet
حیوان باربر:pack animal
حیوان قرنطینه شده:quarantined animal
مزرعه دامداری:ranch
خزنده:reptile
نشخوار کردن:ruminate
کشتارگاه:slaughter house/ abattoir
دم:tail
رام کردن:tame
دامپزشک:veterinarian
یال شیر:lion’s mane
جانور شناس: zoologist


irlanguage.com
 
  • Like
واکنش ها: Sima

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جملات زبان انگلیسی در مورد آسیب های پزشکی

جملات زبان انگلیسی در مورد آسیب های پزشکی

جملات رایج زبان انگلیسی در مورد آسیب های جسمی و پزشکی
Fractures & Sprains - Cuts & wounds - Hair & Hair falling - Eyes & Ears - Medical Advice

جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد مسائل آسیب های جسمی و توصیه های پزشکی




شکستگی و ضرب دیدگی : Fractures & Sprains

1- (آرنجم) در رفته است.
I have a dislocated (elbow).

2- (قوزک پایم) رگ به رگ شده است.
I’ve sprained my (ankle).

3- از دوچرخه افتادم و پایم شکست.
I fell off my bike and broke my leg.

4- فکر کردم پایم شکسته است ولی فقط مو برداشته بود.
I thought my leg was broken but it only had a hairline fracture.

5- دستم(بازویم) توی گچ است.
My arm is in a (plaster) cast/ in plaster.

بریدگی و زخم : Cuts & wounds

1- انگشتم را بریدم.
I cut my finger.

2- انگشت شستم کبود شده است.
I’ve bruised my thumb.

3- لثه ام ورم کرده است/ متورم شده است.
My gum is swollen.

4- خون دماغ شده ام.
My nose is bleeding.

5- زخم خون ریزی می کند.
The wound is bleeding.

6- ابتدا باید زخم را ضد عفونی کنید.
First you should disinfect the wound.

7- دکتر زخم را پانسمان کرد.
The doctor put a bandage on the cut.

8- پرستار به من آمپول زد.
The nurse gave me an injection/ a shot.

9- چرا چسب زخم روی بریدگی نمی چسبانی؟
Why don’t you put a Band-Aid on the cut?

مو و ریزش مو : Hair & Hair falling

1- موهایم خیلی چرب است.
My hair is very greasy.
2- موهایم می ریزد.
My hair is falling out.
3- موهایم می ریزد(برای مردها).
I’ m losing my hair.
4- موهایم دارد کم پشت می شود.
My hair is thinning.
5- دارم طاس می شوم.
I’m getting bald.
6- (یک تکه) وسط سرم طاس شده است.
I have a bald patch.
7- موهایم(خیلی) شوره دارد.
I have a lot of dandruff.
8- چرا از داروی تقویت مو استفاده نمی کنی؟
Why don’t you use some hair tonic?

چشم و گوش : Eyes & Ears

1- چشم هایم نزدیک بین / دور بین است.
I’m near-sighted/far-sighted.

2- چشم هایم آستیگمات است.
My eyes are astigmatic.

3- دیدم تار است/ واضح نیست.
My vision is blurred.

4- عینک لازم داری.
You need glasses.

5- باید عینک آفتابی بزنی.
You should wear should wear sunglasses.

6- گوشم(کمی )سنگین است.
I’m (a little) hard of hearing.

7- سمعک لازم داری.
You need a hearing aid.

توصیه های پزشکی : Medical Advice

1- بهتر است سیگار را ترک کنی.
You’d better give up smoking.

2- احتیاج به ورزش داری.
You need to get some exercise/ do exercises.

3- باید رژیم بگیری.
You should go on a diet.

4- بهتر است کمی وزن کم کنی.
You’d better lose some weight.

5- باید فوراً دکتر بروی.
You should go to/ see a doctor immediately.

6- بهتر است استراحت کنی.
You’d better take a rest.

7- باید همین حالا بستری شوی.
You should be hospitalized right now.



irlanguage.com
 
  • Like
واکنش ها: Sima

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
[h=1]معادل های کلمه بفرمایید در زبان انگلیسی[/h]



اشاره: معادل های کلمه بفرمایید در زبان انگلیسی

1- هنگامی که چیزی را به کسی می دهیم.
Here you are.
These shirt is for you. Here you are.

2- هنگامی که می خواهیم کسی را به صرف غذا، نوشیدنی و ... دعوت کنیم.
Help yourself/selves.
Ok everybody. Dinner is ready. Help yourselves.

3- وقتی در حال خوردن چیزی باشیم و بخواهیم آن را به دیگری تعارف کنیم.
Have some/have one
Have some salad/have an orange.

4- به هنگام ورود به محلی یا خروج از آن، اگر بخواهیم دوست یا همراه ما، قبل از ما وارد شود.
After you!

5- اگر بخواهیم کسی را مودبانه دعوت به نشتن نماییم.
Take/Have a seat, please.

6- اگر کسی از ما اجازه استفاده نمودن از وسایل ما را بگیرد، برای دادن اجازه می گوییم.
Be my guest / Go ahead.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
[h=1]مکالمات در کلاس درس – بخش دوم- آنچه زبان آموز می گوید.[/h]



اشاره: Classroom Language- what the learner says

این بخش در بردارنده جملات ضروری است که یک زبان آموز در کلاس درس از آنها استفاده می کند.

1- عذر می خوام که دیر آمدم.
I’m sorry I’m late. I’m sorry for being late.

2- متأسفانه ناچارم جلسه بعد غیبت کنم.
I’m sorry but I have to miss the next session.

3- ببخشید من (درس را) متوجه نمی شوم.
I’m sorry I don’t get it.

4- خیلی متأسفم، تکلیفم را انجام نداده ام.
I’m awfully sorry but I haven’t done my homework/ assignment.

5- کارم تمام شد. (پس از انجام دادن تمرین می گویند)
I’m done.

6- متأسفم تمرینم را در منزل جا گذاشته ام.
I’m afraid I’ve left my homework at home.

7- صفحه 20 هستیم.
We’re on page 20.

8- کتاب تمارین را تا صفحه 15 انجام داده ایم.
We’ve done our workbook up to page 15.

9- من 15 دقیقه تأخیر داشتم. آیا برام غیبت زدید؟
I was 15 minutes late. Did you mark me absent?

10- این کلاس به وقت من نمی خورد.
This class doesn’t suit my time.

11- کلاس زبان با کلاس دانشگاهم همزمان است. (تداخل دارد)
My English class coincides with my university class.

12- نوک زبانم است.
It’s on the tip of my tongue.

13- زنگ خورده است.
The bell has gone.

14- اجازه هست بیام تو/ سوالی بپرسم؟
May I come in/ ask a question?

15- میشه اونو تکرار کنید؟
Could you repeat it, please?

16- می تونم چند کلمه با شما صحبت کنم؟
Can I have word with you?

17- می شه بیشتر توضیح بدید؟
Could you explain it a little more?

18- میشه بی زحمت روی تخته بنویسید؟
Would you mind writing it on the board?

19- میشه نظرتان را راجع به انشاءام بدونم؟
Can I have your opinion about my composition?

20- تکالیفم را الآن تحویل بدم؟
Should I hand in my homework now?

21- بخوانم؟ / ادامه بدم؟
Shall I read/ continue?

22- از پیشرفت من/ عملکرد کلاسی من راضی هستید؟
Are you satisfied with my progress/ class performance

23- معنی Couch potatoچیست؟
What does “couch potato” means?

24- معادل انگلیسی "بیعرضه" چیست؟
What’s “بی عرضه” in English?

25- شما خیلی تند صحبت می کنید. میشه آهسته تر صحبت کنید؟
You’re speaking too fast. Will you slow down please?

26- برای جلسه بعد چه کاری باید انجام دهیم؟
What are we supposed to do for next session?

27- لطفا اسم مرا در لیست خود وارد کنید.
Could you/ will you enter my name on your list?

28- ممکنه امروز کمی (10 دقیقه) زودتر کلاس رو ترک کنم.
Could I leave the class a little (10 minute) earlier, today?

29- می شه چند دقیقه اجازه مرخصی می دهید؟ (میشه چند دقیقه برم بیرون؟)
Will you excuse me for a few minute?

30- میشه باقی کلاس رو مرخصم شم. (می تونم باقی کلاس رو برم؟)
Will you excuse me for the rest of the class?

31- امکانش هست چند لحظه از حضورتون مرخص شم؟ (در جلسات رسمی)
May I be excused for a moment?

32- نمی تونم طبق برنامه امتحان بدم، چیکار باید بکنم؟
I can’t take the exam as scheduled. What am I supposed to do?

33- مجبورم هفته دیگه سه جلسه غیبت کنم.
I have to miss three session next week.

34- بخاطر غیبت جلسه قبل متأسفم. مسافرت (کاری) بودم.
I’m sorry for being absent last session. I was on a (business) trip.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
احساسات و عواطف – احساسات خوب و مطلوب



استاد حامد رفیعی دکتری ادبیات انگلیسی و نویسنده کتاب رایتینگ آیلتس

اشاره: People’s feelings & emotions – Pleasant and good Feelings




1- Feel like a million (dollars)
سرحال بودن – سر کیف بودن
They finally won the game. These days I feel like a million
بالاخره بازی رو بردند. این روزها خیلی سرحالم.

2- feel on top of the world
ذوق کردن – انگار دنیا را به من/او .. داده اند.
I finally passed all my exams and graduated. I feel on top of the world today
بالاخره امتحانام گذروندم و فارغ التحصیل شدم. امروز انگار دنیا را به من داده اند.

3- Be on cloud nine
روی ابرها سیر کردن

4- walk on air
رو آسمون ها بودن – از خوشحالی پر درآوردن

5- get a kick out of something
حال کردن- کیف کردن – لذت فراوان بردن
He’s very funny, I always get a kick out of his jokes.
اون خیلی شوخه، من از جوک هایش واقعا کیف می کنم.

6- have the time of one’s life
کیف دنیا را بردن – خوش گذشتن
It was the best vacation I’ve ever had. I had the time of my life.
بهترین تعطیلاتی بود که تا حالا داشتم. خیلی خوش گذشت.

7- you made my day!
خیلی خوشحالم کردی
Thank for the good news. You made my day
بابت خبر خوبت ممنونم. خیلی خوشحالم کردی

8- I feel like a new person
انگار آدم دیگه ای شدم.

9- Cheer sb up
خوشحال کردن کسی – دلگرم کردن – دلداری دادن
I really pity her. Let’s give a party to cheer her up
خیلی دلم براش می سوزه. بیا یک مهمانی بدیم تا خوشحالش کنیم.

10- burst out laughing
زیر خنده زدن (ناگهانی و با صدای بلند خندیدن)
One of the students told a joke and then the whole class burst out laughing
یکی از دانش آموزان جوک گفت و بعد همه کلاس زدند زیر خنده.

11- get goose bumps
سیخ شدن مو بر تن آدم در ترس و هیجان
I love his voice. When he sings, I get goose bumps
من عاشق صدای اون هستم. وقتی می خونه، موی تنم سیخ میشه.

12- be in the mood for sth to o sth
حال چیزی یا انجام کاری را داشتن
Actually, I’m not in the mood for going out today. I’d rather stay home and watch TV
راستش امروز حال بیرون رفتن ندارم. ترجیح میدم خونه بمونم و تلوزیون تماشا کنم.

13- have a feeling/hunch
احساس خاصی داشتن – گمان کردن – حدس زدن
My hunch is that/I have a feeling that they’re getting married
یه حسی بهم میگه که اونها دارن با هم ازدواج می کنن.

14- feel at home
احساس راحتی و آرامش داشتن – خودمانی بودن
Hi. Come in. sit down and make yourself at home
سلام. بیا بشین و اینجارو خونه خودت بدون (راحت باش)

15- have one’s heart set on sth
وعده چیزی را به خود دادن – در آرزو و حسرت چیزی بودن
But dad, you promised to take me to the amusement park. I had my heart set on it
ولی پدر، تو قول دادی منو ببری شهربازی. من به خودم وعده شهربازی دادم. (دلم رو صابون زده بودم)
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
[h=1]جملات رایج انگلیسی در مورد ورزش[/h]

استاد حامد رفیعی دکتری ادبیات انگلیسی و نویسنده کتاب رایتینگ آیلتس

اشاره: جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد کلیات ورزش، انواع فعالیت های ورزشی و سرگرمی، مکالمات رایج در مورد ورزش، کوهنوردی، استخر و ...

در این قسمت انواع جملات رایج و مهمی که ممکن است در ورزش برایتان مفید باشد آورده شده است.
این جملات در واقع بسیار مورد استفاده قرار می گیرند از این رو پیشنهاد می کنیم که حتما از انها در
صحبت های خود استفاده کنید.

کلیات: Generalities
1- ورزش می کنی؟
Do you play a sport?

2- اهل ورزش هستی؟/ورزش می کنی؟
Do you take any exercise?

3- بله هفته ای دو بار تنیس بازی می کنم.
Yes, I play tennis twice a week.

4- بله هفته ای سه بار می روم شنا.
Yes, I go swimming three times a week.

5- اغلب می روم باشگاه و ورزش می کنم/ کار می کنم.
I often go to the health club to work out.

6- نه وقتی کمی ورزش می کنم زود به نفس نفس می افتم.
No, when I have a little exercise, I get out of breath quickly.

7- چه ورزشی می کنی؟
What sport do you do/ play?

8- بسکتبال بازی می کنم و اغلب می روم کوهنوردی.
I play basketball and I often go climbing.

9- ورزش مورد علاقه ات کدامست؟
What’s your favorite sport?

10- عاشق شنا هستم.
I love swimming.

11- پسرم شیفته فوتبال است.
My son is football crazy.

12- او طرفدار پرو پا قرص فوتبال است.
He is a football fan.

13- چقدر ورزشکاری؟
How good are you at sports?

14- فکر می کنم به درد هیچ ورزشی نمی خورم.
I think I’m useless at sports.

15- برادرم ورزشکار است.
My brother is athletic/an athlete.

صحبت راجع به انواع ورزش ها : speaking about different sports
16- در این استادیوم سه زمین فوتبال است.
There are three football fields/ grounds/pitches in this stadium.

17- این کفش های فوتبال خیلی کهنه اند. چرا یک جفت نو نمی خری؟
These football boots are too old. Why don’t you buy a new pair?

18- مسابقه (فوتبال) چه ساعتی شروع می شود؟
What time’s the kick-off?

19- فردا لیورپول با آرسنال بازی دارد.
Tomorrow, Liverpool are playing Arsenal.

20- چلسی، ساتمپتون را سه بر صفر شکست داد.
Chelsea beat Southampton3-0(three nill).

21- شوت خوبی کردم ولی توپ به تیر دروازه خورد.
I made a good shot but the ball hit the goal post.

22- به تنیس علاقه داری؟
Are you interested in tennis?

23- بله من شیفته تنیس هستم.
Yes, I’m crazy about tennis.

24- تنیس را به بستکتبال و والیبال ترجیح می دهم.
I prefer tennis to basketball and volleyball.

25- یک راکت نو تنیس و چند تا توپ تنیس لازم دارم.
I need a new tennis racket and some tennis balls.

26- داخل پارک یک زمین تنیس، یک زمین والیبال و یک زمین بسکتبال هست.
There’s a tennis court, a volleyball court and a basketball court in the park.

27- نظرت در باره تنیس روی میز/ پینگ پنگ چیست؟
How do you like table tennis/ ping pong?

28- از آن خوشم می آید.
I quit like it.

29- اسکی بلدی؟
Can you ski?

30- هیچ می روی اسکی؟
Do you ever go skiing?

31- بله اغلب می روم.
Yes, I go quite often.

32- چوب اسکی هایم شکسته است. یک جفت نو لازم دارم.
My skis are broken. I need a new pair.

33- این نزدیکی ها پیست اسکی هست؟
Is there a ski slope nearby?

34- پرش با اسکی را دوست داری؟
Do you like ski jumping?

35- از تماشایش واقعا لذت می برم ولی حتی فکر انجام دادنش را هم نمی توانم بکنم.
I really enjoy watching it, but I’m not very interested in roller-skating or ice-skating.

36- اسکیت سواری دوست داری؟
Do you like skating?

37- فقط به اسکیت بُرد علاقمندم ولی علاقه چندانی به اسکیت(چرخدار) یا پاتیناژ ندارم.
I only like skate-boarding, but I’m not very interested in roller-skating or ice-skating.

38- این نزدیکی ها سالن پاییناژ (اسکیت روی یخ) هست؟
Is there a/an skating rink/ice rink nearby?

39-امروز هوا داغ است. چطور است برویم شنا؟
It’s hot today. How about going for a swim?

40- خیلی دوست دارم ولی مایو(مردانه) همراه ندارم.
I’d love to ,but I don’t have my swimming trunks with me.

41- شنایت خوب است؟
Are you good at swimming?

42- بد نیست. شنای قورباغه را خوب بلدم ولی کرال سینه و کرال پشت را خوب بلد نیستم.
I’m not bad. I can do (the) breast stroke pretty well, but I’m not good at (the) crawl or (the) back stroke.

43- چند وقت به چند وقت میروی شنا؟
How often do you go swimming?
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ادامه........

- هفته ای سه بار می روم(شنا).
I go three times a week.

45- نمی توانم مایوی خودم را پیدا کنم.
I can’t find my swimsuit/bathing suit (women)/swimming trunks (men).

46- این نزدیکی ها استخر سر پوشیده هست.
Is there an indoor swimming pool nearby?

47- نه ولی دو استخر تابستانی هست.
No, but there are two outdoor ones.

48- ابتدا باید یاد بگیری که در آب شناور(غوطه ور) بمانی.
First you should learn to float in the water.

49- به حالت دمر روی آب دراز بکش.
Lie face down in the water.

50- طاقباز روی آب دراز بکش.
Lie face up in the water.

51- زانوهایت را خم نکن.
Don’t bend your knees.

52- کدام ورزش را بیشتر از همه دوست داری؟
Which sport do you like best?

53- من موج سواری را بیشتر از همه دوست دارم. تو چطور؟
I like surfing best. How about you?

54- از تماشایش خوشم می آید ولی جرات انجامش را ندارم.
I like watching it, but I don’t dare to do it.

55- اما من شیفته اش هستم و تخته موج سواری خیلی خوبی دارم.
But I’m crazy about it and I have a very good surfboard.

56- فردا برویم کوهنوردی؟
Shall we go (mountain) climbing tomorrow?

57- فکر عالی است. برویم.
That’s a great idea. Let’s do.

58- همه موافقند؟
Is it ok with everybody?

59- بله من موافقم. پس قطعی است.
Yes, it’s ok with me. It’s fixed then.

60- چرا الان کوله پشتی ات را نمی بندی؟
Why don’t you pack your backpack/ rucksack too?

61- و فراموش نکن بادگیرت را هم بیاوری.
And don’t forget to bring your windbreaker too.

62- بیایید تا دم آن آبشار صعود کنیم.
Let’s climb as far as that waterfall.

63- نزدیکی های قله هوا چطور است؟
What’s the weather like near the peak?

64- آنجا بوران شدیدی است.
There’s a hard blizzard there.

65- بهتر است کمی آهسته تر برویم. صخره ها لغزنده اند.
We’d better slow down a little. The rocks are slippery.

66- عینک آفتابیت را بزن. برف زیادی در پیش داریم.
Put on your sunglasses. There’s a lot of snow ahead of us.

67- بیایید در سایه چادر بزنیم(اطراق کنیم).
Let’s camp in shady place/ in the shade.

68- تو چادر را بر پا کن و تو هم آتش درست کن.
You set up the tent and you make a fire.

69- همه کنسرو ها را بیرون بیاور و قوطی ها را باز کن.
Take out all the canned food and open the cans.

70- از آن صخره پایین برویم؟
Shall we climb down that cliff?

71- نه نرویم. خیلی شیب دارد.
No, let’s not. It’s too steep.

72- این راه به کجا منتهی می شود؟
Where does this path lead to?

83- به قله منتهی می شود.
It leads to the peak.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
1- خانه من حیاط بزرگی دارد.
My house has a large yard/ garden.
در آمریکا برای حیاط yardو در انگلستان garden بکار می رود و منظور محوطه سرسبزی است که روبروی خانه یا دور تا دور آن را فراگرفته است.)

2- خانه ما حیاط جلویی بزرگ و حیاط عقبی کوچکی دارد.
Our house has a large front yard and small back yard.

3- من در آپارتمانی در طبقه سوم زندگی می کنم.
I live in a apartment (Am.)/a flat (Br.) on the third floor.

4- من در یک آپارتمان سه اتاق خوابه زندگی می کنم.
I live in a three bedroom(ed) apartment/ flat.

5- یکی از دوستانم آپارتمان دوبلکس قشنگی خریده است.
A friend of mine has bought a nice duplex apartment.(Am.)

6- خانواده اسمیت در یک خانه دوطبقه(دوبلکس) زندگی می کنند.
The Smiths live in a ranch house.(Am.)

7- منظور خانه یک طبقه (ویلایی) بزرگی است که اطراف آنرا محوطه سرسبزی فرا گرفته است.
My American friend lives in a ranch house.(Am.)

8- من یک سوئیت (آپارتمان کوچک ) دارم.
I have a/an studio (apartment)/efficiency (apartment) suite (Br.).

9- در نظر دارم یک خانه بخرم. (منظور خانه ایست که از دیگر خانه ها جداست و روبروی آن یا اطراف آن را محوطه سبز فرا گرفته است.)
I am planning to buy a detached house.(Br.)

10- منظور هر یک از دو خانه بهم چسبیده است که یک دیوار مشترک دارند ولی از طرف دیگر به خانه ای متصل نیستند.
We’ve moved into a semi-detached house lately.(Br.)

11- منظور یکی از چندین خانه متصل بهم است که یک شکل ساخته شده اند.
My parents live in a terraced house.(Br.)

12- منظور خانه مجزای کوچکی است که یک طبقه باشد.
We live in a bungalow.(Br.)

13- در یک خانه سه طبقه زندگی می کنیم.
We live in a three-story house.
صحبت درباره خانه/ آپارتمان : Speaking about a house/ an apartment

1- خانه داری یا آپارتمان؟
Do you have a house or an apartment?

2- یک آپارتمان(کوچک ولی راحت) دارم.
I have a cozy apartment.

3- در کدام طبقه زندگی می کنی؟
Which floor do you live on?

4- در طبقه همکف زندگی می کنم.
I live on the first floor (Am.)/ground floor(Br.).

5- در هر طبقه 4 آپارتمان هست.
There are four apartments on each floor.

6- تلفن داری؟
Do you have a telephone? (Am.)/ Are you on the phone (Br.)

7- در کدام خانه زندگی می کنی؟
Which house do you live in?

8- خانه من دو تا مانده به آخر است.
My house is the last but two.

9- از سه تا پله بالا می روی تا به در جلویی برسی.
You go up three steps to get to the front door.

10- این پله ها به زیر زمین منتهی می شوند.
These steps lead to the basement.

11- خانه ما حرارت مرکزی دارد.
Our house has central heating/ is centrally heated.

12- تمام خانه موکت است.
The whole house is carpeted.

13- هال پارکت است اما اتاق خواب ها مو کت دارند.
The living room is parquetted but the bedrooms have (fitted) carpet.

14- خانه ام رو به جنوب است(آفتاب روست).
My house is south-facing.

15- تمام پنجره ها شیشه دو جداره دارند.
All the windows are double-glazed.

16- چند تا اتاق خواب دارد/ دارید؟
How many bedrooms are there/ do you have?

17- حمام روبروی اتاق خواب است.
The bathroom is across from the bedroom.

18- در اتاق خواب کوچک یک کمد دیواری(کمد لباس) هست.
There’s a closet in the small bedroom.

19- منظور کمد دیواری بزرگی است که می توان داخل آن لباس عوض کرد.
In the large bedroom there’s a walk- in closet.

20- وارد که می شوی آشپزخانه بزرگی در سمت راست قرار دارد.
As you walk in there’s a large kitchen on the right.

21- در آشپزخانه ظرفشویی کابینت های کاملا نو قرار دارد.
There’s a nice new sink in the kitchen.

22- بالای ظرفشویی کابینت های کاملا نو قرار دارد.
There are brand new cabinets above the sink.

23- تعداد کابینت ها کافی است و جا برای همه چیز هست.
There are enough cabinets to fit everything.

24- جا برای همه خورده ریزه من هست.
There’s room for all my pots and pans.

25- اجاق گار در گوشه قرار دارد.
The stove(Am.)/ cooker (Br.) is beside the freezer.

26- یخچال پهلوی فریزر قرار دارد.
The refrigerator (Am.)/fridge (Br.) is beside the freezer.

27- بین ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشویی یک کابینت قرار دارد.
There’s a cabinet between the washing machine and the dishwasher.

28- کف آشپزخانه کاشی( یا کف پوش) است.
The kitchen floor is tiled.

29- این اتاق خواب سه در چهار است.
This bedroom is there by four.

30- دیوارها کاغذ دیواری هستند.
The walls are papered./ there’s wallpaper on the walls.

31- (رنگ) دیوارها سبز روشن است.
The walls are light green (in color).

32- در اتاق مطالعه من یک جا کتابی (کتابخانه) کوچک است.
There’s a small bookcase in my study room.

33- روی همه دیوارها پوستر هایی هستند.
There are posters on all the walls.
اجزاء خانه : Part of House
1- سه اتاق خواب در طبقه بالا و یک اتاق خواب در طبقه پایین است.
There are three bedrooms upstairs and there’s one bedroom downstairs.

2- هال به شکل اِل است.
The living room is L-shaped.

3- هال به شکل مستطیلی و خیلی بزرگ است.
The kitchen is rectangular and huge.

4- آشپزخانه به شکل مربع و متوسط است.
The kitchen is square and (of) medium size.

5- حمام جنب توالت است.
The bathroom is next to the rest room/toilet.
(توضیح: برای توالت بخصوص در منزل از کلمه bathroomاستفاده میشود زیرا توالت اغلب درون حمام قرار دارد اما در ایران چون توالت جداگانه نیز وجود دارد لذا برای آن لازم است از rest roomاستفاده شود تا تفاوت مشخص گردد.)

6- آشپزخانه به سالن(اتاق) غذاخوری متصل است.
The kitchen is through the dining room.

7- اتاق انباری به آشپزخانه متصل است.
The panty/storage room is through the kitchen.

8- منظور اتاق کوچکی است که معمولا برای مطالعه یا استراحت و تماشای تلویزیون مورد استفاده قرار می گیرد.
There’s a den next to the bedroom.

9- خانه ما زیر زمین نسبتا بزرگی دارد.
Our house has a pretty large basement/cellar.

10- منظور اتاق کوچکی است که به شکل انباری است و ماشین لباسشویی در آن قرار دارد و شستشوی لباس ها در آنجا انجام می شود.
There’s a laundry room in the basement.

11- ما اتاق زیر شیروانی نسبتا بزرگی داریم.
We have a pretty large attic.

12- بالکن دارید؟
Do you have a balcony?

13- پاسیوی قشنگی در آپارتمان من هست.
There’s a nice patio in my apartment.

14- گاراژ بزرگی در حیات است.
There’s a large garage in the yard.

15- پارکینگ در زیر زمین/ زیر ساختمان است.
The parking is in the basement/under the building.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
[h=1]جملات و اصطلاحات انگلیسی - درس خواندن، امتحان دادن، قبول یا رد شدن[/h]



اشاره: جملات رایج زبان انگلیسی در مورد درس خواندن، امتحان دادن، قبول یا رد شدن و ...

1- خیلی درس (برای خواندن) دارم./ درس هایم سنگین است.
I have a lot of studies.

2- او خیلی درس خوان است.
He’s very studious.

3- قصد دارم در خارج ادامه تحصیل بدهم.
I’m going to continue my studies aboard.

4- چه روزی امتحان داریم؟
When is our exam?

5- فردا امتحان داریم.
We have an exam tomorrow.

6- دیروز معلم مان از ما امتحان گرفت.
Our teacher gave us an exam/ a test / a quiz yesterday.
(واژه exam به معنای آزمون یا امتحان کتبی، شفاهی و یا عملی می باشد که در مدارس و دانشگاه ها مورد استفاده قرار می گیرد و بر مبنای آن مدارک قبولی اعطا می شود. شکل رسمی تر این واژهexamination می باشد. واژهtest به معنای آزمون است که علاوه بر آزمون اصلی و یا گاهی به جان آن داده می شود تا مشخص شود که دانش آموزان یا دانشجویان چه مقدار یاد گرفته اند. واژهquiz به معنای نوعی آزمون غیر رسمی و کوتاه می باشد که ممکن است در طول ترم چندین بار داده شود.)

7- هفته گذشته امتحان پایان ترم (نهایی) دادیم.
We took our final exam last week.

(در زبان انگلیسی برای امتحان دادن (توسط شاگرد) از take an examو یا معادل آن do/sit an examاستفاده می شود)

8- دیروز امتحان دادیم.
We took/ did / sat an exam yesterday.

(برای امتحان گرفتن توسط معلم از gave an examاستفاده می شود.)

9- دیروز معلم مان از ما امتحان گرفت.
Our teacher gave an exam yesterday.


10- در امتحان قبول / رد شدم. ( افعال passو failحرف اضافه نمی گیرند.)
I passed / failed my exam.

11- دیروز کارنامه ام را گرفتم .
I got my report card yesterday.

12- ترم قبل شاگرد اول ( ممتاز) شدم.
I was the top student last term.

13- امتحانت/مصاحبه ات... چطور بود؟
How did your exam/interview … go?

14- امتحانم /مصاحبه ام خوب شد./امتحانم را خوب دادم.
I did well in my exam / interview.

15- امتحانم / مصاحبه ام را خراب کردم./ بد دادم.
I did badly in my exam / interview.

16- امتحانم / مصاحبه ام را خراب کردم .
I messed up my exam / interview.

17- بالاخره موفق شدم امتحان را قبول شوم.
I finally managed to pass the exam.

18- چیزی نمانده بود که در امتحان رد شوم. (اما قبول شدم)
I almost / nearly failed my exam.

19- در امتحان میان ترم نمره (خیلی) پایین گرفتم.
I got a (very) low mark in my mind-term test.

20- نمره قبول چند است؟
What’s the passing mark?

21- امتحان شفاهی است یا کتبی؟
Will the exam be oral or written?

22- ورقه های امتحانی ما را تصحیح کرده اید؟
Have you corrected our exam papers?

23- برای این امتحان چقدر وقت داریم؟
How much time do we have for this exam?

24- ببخشید! چقدر وقت باقی مانده است؟
Excuse me! How much time is left, please?

25- در کلاسم پیشرفت زیادی / خوبی دارم.
I’m making a lot of progress / I’m making good progress in my class.

26- آنقدر که باید درس نمی خوانم.
I don’t study / I’m not studying as hard as I should.

27- از کلاس عقب هستم.
I’m behind ( the class) in my studies.

28- دارم عقب می افتم زیرا به اندازه کافی برای درس هایم وقت نمی گذارم.
I’m falling behind because I don’t put in enough time for my studies.

29- امروز حال و حوصله درس خواندن را ندارم.
I’m not in the mood for studying today. = I don’t feel like studying today.

30- اگر می خواهی در امتحان ورودی دانشگاه رتبه بالایی بدست بیاوری باید دود چراغ بخوری. (منظور بیدارن ماندن در شب و درس خواندن است.)
If you want to get high ranking in the university entrance exam, you must burn the midnight oil. (= stay up late at night and study)

31- امکان دارد به من وقت بیشتری بدهید؟ من هنوز سوال 65 هستم.
Will you give me some extra time, please? I’m still on question 65.

32- به زور / به زحمت در امتحان قبول شدم.
I barely managed to pass the exam.

33- هنگام امتحان همه چیز یادم رفت.
My mind went blank during the exam.

34- امتحان را ناپلئونی قبول شدم.
I passed the exam by the skin of my teeth.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
1- داریم بنزین تمام می کنیم.
We are running out of gas.

2- این نزدیکی ها پمپ بنزین هست؟
Is there a gas station/ petrol station nearby?

3- مسئول پمپ بنزین کجاست؟ من عجله دارم.
Where is the petrol pump attendant? I am in a hurry.

4- لطفا پرش کنید.
Fill it up, please.

5- معمولی، بدون سرب یا سوپر؟ معمولی لطفا
Regular, unleaded or super? Regular please.

6- بنزین لیتری چند است؟
How much is a liter of petrol?

7- لطفا وقتی در پمپ بنزین توقف می کنید، ماشین را خاموش کنید.
Please switch off the ignition when you stop at the gas station.

8- لطف کنید شیشه جلو را تمیز کنید.
Would you please clean the windshield?

9- آمپر بنزین نشون می ده پره.
The gas gauge is on full.

10- لطفا به اندازه 20 دلار بنزین بزنید.
Please pour 10 dollars’ worth of gas.

11- قیمت بنزین تو این جایگاه چقدر است؟
How much does gas cost at this station?

12- این اطراف فقط یه پمپ بنزین وجود داره.
There’s just one gas station in this neighborhood.

13- از اونجا که قیمت بنزین هر روز داره افزایش پیدا می کنه، دارم به خرید یه وسیله کم مصرف فکر می کنم.
because gas prices are on the rise, I am thinking about buying a more fuel-efficient vehicle.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
[h=1]جملات و اصطلاحات انگلیسی در مورد وعده ناهار[/h]



اشاره: جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد کلیات ناهار، غذا خوردن، مکالمات رایج بر سر میز غذا و ...

1- ناهار چی داری می خوری؟
What are you eating for lunch now?

2- کمی خورش می خورم.
I am eating a little stew.

3- خورش مورد علاقه شما چیست؟
What is your favorite stew?

4- می میرم برای خورش بادمجان.
I die for eggplant stew.

5- وسط روز غذای سنگین دوست ندارم.
I don’t like a heavy meal in the middle of the day.

6- سر وقت غذا می خورید؟
Do you have regular mealtimes?

7- معمولاً چه ساعتی ناهار می خورید؟
What time do you usually eat for lunch?

8- اغلب در محل کار با همکارانم ناهار می خورم.
I have a working lunch with my colleagues most of the time.

9- معمولاً ناهار غذای بسته بندی شده می خورم.
I usually have packed lunch.

10- هیچ وقت ناهار مناسبی نمی خورم، فقط یک غذای سریع و سر پایی می خورم.
I never have a proper lunch; just a quick snack.

11- گاهی اوقات اصلاً ناهار نمی خورم چون در محل کار سرم خیلی شلوغ است.
I sometimes even skip the lunch because I am very busy at work.

12- هرگز بیرون غذا می خوری یا ترجیح می دهی داخل خانه غذا بخوری؟
Do you ever eat out or you prefer to eat in?

13- حداقل هفته ای یک بار بیرون غذا می خورم .
I eat out at least once a week.

14- بسیار خوب، بیایید میز را بچینیم و یه چیزی بخوریم.
Ok, let’s lay / set the table and eat something.

15- کباب را به خورش ترجیح می دهم.
I prefer kebab to stew.

16- از ماکارونی متنفرم و هرگز تن ماهی نمی خورم.
I hate macaroni and never eat canned fish.

17- معمولاً با ناهار ترشی می خوری؟
Do you usually have pickles with lunch?

18- گاهی اوقات برای ناهار آبگوشت می خورم.
I sometimes have broth for lunch.

19- ناهار حاضر است. بفرمایید.
Lunch is ready. Serve/Help yourself.

20- بفرمایید پیش غذا.
Here is the starter/appetizer.

21- این سوپ مرغ خوشمزه است.
This chicken soup is delicious.

22- نوش جان.
Enjoy! Bon appetite.

23- این سالاد با سس مایونز خوشمزه است.
This salad with mayonnaise is delicious.

24- چه غذای خوشمزه ای. باید دستور طبخ آن را به من بدهید.
What a delicious dish! You must give me the recipe.

25- این یک غذای هندی است.
It’s an Indian dish.

26- بفرمایید لطفاً. شروع کنید/ میل کنید.
Come on, please. Start. / Tuck in.

27- یک پرس دیگر غذا می خواهید؟
Would you like a second helping?

28- نه متشکرم. یک بشقاب پر برنج خوردم. سیر شدم.
No, thanks. I had a large plate of rice. I am full.

29- ولی شما گفتید خیلی گرسنه اید.
But you said you were as hungry as a bear.

30- اصلاً دسر نمی خورم. رژیم دارم.
I don’t have any dessert. I am on a diet.

31- دست بردار، با خوردن کمی بستنی که چاق نمی شوی.
Come on, you won’t put on weight by eating just a little ice cream.

32- تمام تلاشم را می کنم که وزن کم کنم.می خواهم رژیمم را حفظ کنم.
I am doing my best to lose weight. I want to stay on my diet.

33- یک فنجان چای می خوری؟
Would you like a cup of tea?

34- ماری، بشقاب ها را ببر و کمی چای درست کن.
Mary! Come clear away the plates and make some tea.

35- سماور را روشن کن.
Turn the samovar on.

36- کتری را بزن به برق.
Plug in the kettle.

37- کتری را بگذار روی اجاق گاز.
Put the kettle on the stove.

38- بگذار در شستن ظر فها به شما کمک کنم.
Let me help you with the washing up.

39- نه متشکرم، تنهایی ظرفها را می شویم.
No, thanks. I’ll do the dishes alone.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
[h=1]جملات و اصطلاحات انگلیسی - مراجعه به پزشک[/h]



اشاره: جملات رایج زبان انگلیسی در مورد مراجعه به پزشک، شکایت های بیمار، بیماری ها، تشخیص بیماری، تجویز دارو، توصیه های پزشک و ...

1- دکتر، امروز حالم خوب نیست.
Doctor, I am not feeling well today.
2- مشکل تون چی است؟
What’s the matter with you? / What’s wrong with you?
3- حالت تهوع دارم.
I feel sick. / I feel queasy.
4- معمولاً بعد از ناهار یا شام حالت تهوع پیدا می کنم.
I usually feel like throwing up after lunch or dinner.
5- شب زیاد سرفه می کنم.
I cough a lot at night.
6- آیا شب ها خر پف می کنید؟
Do you snore at night?
7- اول دماغم آب می آمد، ولی حالا گرفته است.
At first my nose was runny, but now it is stuffed up.
8- می بینم که صداتون هم گرفته است.
I see you are hoarse, too.
9- رنگ تون پریده. لطفاً پیراهنتان را بزنید بالا.
You look pale. Pull up your shirt, please.
10- دهانتان را خوب باز کنید. می خواهم نگاهی به گلویتان بیاندازم.
Open your mouth wide; I want to look at your throat.
11- بگذارید نبض تون/ فشار خونتون را بگیرم.
Let me take your pulse/ blood pressure.
12- این دماسنج را زیر زیانتان بگذارید.
Rest this thermometer under your tongue.
13- کمرم بد جوری درد می کند.
I have a terrible backache.
14- سرما خورده ام و بدنم سست است.
I have a cold and feel sluggish.
15- سینه ام درد می کند.
I have a pain in my chest.
16- چشم چپم درد شدیدی / خفیفی دارد.
I have a sharp pain/ dull pain in my left eye.
17- دیروز دو بار غش کردم.
I passed out/ fainted twice yesterday.
18- میشه برام آزمایش ادرار و خون بنویسید؟
Will you please order some urine and blood tests for me?

تشخیص بیماری و تجویز پزشک

19- تشخیص تون چیه دکتر؟
What is your diagnosis doctor?
20- فکر می کنم شما کاملاً سالم هستید.
I think you are quite healthy.
21- دماسنج 41 درجه را نشان می دهد.
The thermometer reads 41 degrees.
22- شما تب بالای 40 درجه دارید.
You are running a fever with a temperature of over 40.
23- فشار خون تون بالا / پایین است.
Your blood pressure is high / low.
24- نبض تون منظم نمی زند.
You have an uneven pulse. / You have an irregular pulse.
25- پدر بزرگ تون ممکن است دچار ایست قلبی بشود.
Your grandfather might suffer a cardiac arrest.
26- تشخیص من فتق است و شما باید فتق بند ببندید.
My diagnosis is hernia and you to wear a truss.
27- شما باید عمل کنید.
You should have an operation.
28- باید هر چه سریعتر از سینه تان عکس بگیرید.
You should take an X- ray of your chest as soon as possible.
29- با این قلب ضعیف آیا فکر می کنید از زیر عمل بیرون می آید؟
With such a weak heart, do you think she can come through the operation?
30- باید عمل کنیم تا سنگ کلیه اش را در بیاوریم.
We have to have an operation to remove his kidney stone.
31- امیدوارم عمل جراحی موفقیت آمیز باشد.
I hope the operation will be a success.
32- باید دیالیز بشود. مشکل کلیه دارد.
We have to put him on a kidney machine. He has a kidney problem.
33- تا اثر بیهوش کننده از بین نرود، او کاملاً به هوش نمی آید.
She won’t be fully conscious until the effects of the anesthetic have worn off.
34- می توانیم یک کلیه به او پیوند بزنیم.
We can transplant a kidney into him.
35- باید یک اهداء کننده کلیه پیدا کنید.
You need to find a kidney donor
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
- امیدوارم که بدن پیوند را قبول کنه.

I hope the transplant won’t be rejected.
37- باید در این بخش بستری شود.
He has to be hospitalized in this ward.
39- به خاطر آفتاب زدگی / سرطان پوست تحت درمان قرار گرفت.
She was treated for sunstroke/ skin cancer.
40- تشخیص من طاعون/ وبا/ اسهال خونی است.
My diagnosis is plague/ cholera/ dysentery.
41- معمولاً شرایط غیر بهداشتی عامل عمده این بیماری ها است.
Unhygienic conditions are usually the main causes of these illnesses.
42- طفلی بچه شما آبله مرغان / سرخک/ اوریون گرفته است.
Your poor child has caught chicken-pox/measles/mumps.
43- مطمئن نیستم، ولی ممکن است مالاریا/ کزاز باشد.
I am not sure, but it might be malaria/ tetanus.
44- مطمئن هستید من هپاتیت /یرقان دارم؟
Are you sure my illness is hepatitis / jaundice?
45- معمولاً غذا چی می خورید؟
What do you usually eat?
46- رژیم غذایی من فقط میوه و سبزیجات است.
I live on a diet of fruit and vegetables.
47- بهتر است هر روز صبح ورزش کنید.
You had better exercise every morning.
48- زیاد سیگار می کشید؟
Are you a heavy smoker?
49- سیگاری خرابم.
Yes, I am a chain smoker.
50- آب پرتقال تازه بخورید.
Drink fresh orange juice.
51- بهتر است وزنتان را هم کم کنید.
You had better lose weight, too.
52- خدا را شکر که نباید بستری بشوم!
Thank God I should not be hospitalized!
53- مشکل حادی نیست، فقط قوزک پایتان پیچ خورده است.
It’s nothing very serious. You have just sprained your ankle.
54- یک آسپرین بخورید و دراز بکشید.
Take an aspirin and lie down.
55- فکر می کنم زانویتان در رفته است.
I guess you have a dislocated knee.
56- نگران نباشید، استخوانتان نشکسته است. فقط مو برداشته است.
Don’t worry, your bone isn’t broken; it’s just a hairline fracture.
57- دکتر استخوان هایم را جا انداخت.
The doctor set my bones.
58- استخوانهایتان هنوز جوش نخورده است.
The bones are not fused yet.
59- چه مدت باید پایم تو گچ باشد؟
How long should my leg be in plaster?
60- یک مدتی باید با عصا راه بروید.
You have to go round on crutches for a while.
61- این هم یک نسخه برای مشکل تان.
Here is a prescription for your problem.
62- هر روز از این قرص ها دو تا بخورید.
Take two of these tablets every day.
63- من هیچ وقت آرام بخش تجویز نمی کنم.
I never prescribe tranquilizers.
64- قبل از اینکه شما مسافرت بروید، باید واکسن وبا بزنید.
You will have to be vaccinated against cholera before you can travel.
65- اگر دارویت را نخوری خوب نمی شوی.
You won’t get better if you don’t take your medicine.
66- باید بچه تون را گول بزنید تا دارویش را بخوره.
You should coax your child to take his medicine.
67- شما باید سبزیجات خام زیاد بخورید.
You should eat plenty of raw vegetables.
68- اگر یبوست دارید، باید سبزی و میوه بیشتر بخورید.
If you’re constipated, you should eat more vegetables and fruit.
69- توصیه می کنم پرتقال و دیگر مرکبات بخورید.
I advise you to eat orange and other citrus fruits.
70- آیا به پنیسیلین حساسیت دارید؟
Are you allergic to penicillin?
71- یک آمپول به شما می زنم تا دردتان کم بشود.
I will give you an injection to dull the pain.
72- باید زخم شما را با ماده ضد عفونی کننده تمیز کنم.
I have to clean your wound with antiseptic.
73- یک کم ممکن است بسوزه.
It may sting a little.
74- حالا باید آن را باند پیچی کنم.
Now I have to put a bandage on it.
75- دکتر یک دوره آنتی بیوتیک برام تجویز کرده است.
The doctor has put me on a course of antibiotics.
76- دکتر گفت دو بار در روز چشم هایم را شستشو بدهم.
The doctor told me to bathe my eyes twice a day.
77-دکتر سوابق بیماریش را بررسی کرد.
The doctor checked up on his patient’s records.
78- دکتر بهم گفت سیگار کشیدن را کم کنم.
The doctor told me to cut down on my smoking.
79- او گفت سیگار و کلسترول بالا دلایل اصلی بیماری قلبی است.
He said smoking and a high cholesterol level are the main causes of heart disease.
80- دکتر بهم گفت باید یک مدت غذاهای چرب را کنار بگذارم.
The doctor said I ought to lay off fatty foods for a while.
81- دکتر برام نسخه نوشت.
The doctor made out/ wrote a prescription for me.
82- آنطوری که دکترم گفت من هشت کیلو اضافه وزن دارم.
According to my doctor, I’m 8 kilos overweight.
83- دکتر می گوید باید قرص بخورم.
My doctor says I should go on the pill.
84- دکتر مرا پیش روانپزشک فرستاد.
The doctor referred me to a psychiatrist.
85- دکتر برای سرفه ات چی تجویز کرد؟
What did the doctor prescribe for your cough?
86- دکتر به من یک پنیسیلین زد.
The doctor gave me a penicillin injection.
87- بزودی بهت مرفین می زنند.
They will inject you with morphine soon.
88- این دارو باید تحت نظر پزشک مصرف بشود.
This drug should only be taken under the supervision of a doctor.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
[h=1]جملات و اصطلاحات انگلیسی در مورد وعده شام[/h]



اشاره: در این قسمت مهمترین و رایجترین جملات در ارتباط با وعده شام را برایتان آماده کرده ایم.

1- می خواهم امشب شام دعوتتان کنم.
I would like to invite you to dinner tonight.

2- بیا بریم پیتزا فروشی یک چیزی بخوریم.
Let’s go to a pizzeria to eat something.

3- یک پیتزا فروشی در خیابان رُز هست. شنیدم پیتزاش محشره.
There is a pizzeria on Rose Street. I hear the pizza there is cool!

4- مامانم می گوید شب نباید شام سنگین بخورم.
My mom says I should not have a big dinner at night.

5- دست بردار بابا، من که می دونم آدم صرفه جویی هستی. ربطی به اصرار مامانت نداره.
Come on! I know you are economical. It has nothing to do with your mom’s insistence.

6- خیلی گرسنه نیستم. شیرینی اشتهایم را کور کرد.
I am not really hungry. The sweets ruined/ spoiled my appetite.

7- معمولاً سوسیس نمی خورم.
I don’t usually eat sausage.

8- می توانیم یک غذای مختصر بخوریم.
We can grab a bite./ we can have a snack.

9- بسیار خوب، ولی من پول همراهم نیست. مهمان شما؟
Ok, but I have no money on me. It’s your treat. Ok?

10- طبق معمول، مسئله ای نیست رفیق. بیا خوش باشیم.
As per usual, no problem pal. Let’s enjoy our time.

11- می توانید همبرگر یا چیز دیگری بخورید.
You can eat a hamburger or something.

12- راست می گویید. همبرگر به همراه سیب زمینی سرخ شده سفارش می دهم.
You are right. I order a hamburger with a side of fries.

13- خیار شور کافی توی نان نگذاشته اند.
There are not enough pickles in the bread.

14- نونش (نان مخصوص همبرگر) هم تازه نیست.
The bun is not fresh either.

15- بس کن، مادرت بهت یاد نداده زیاد غُر نزنی؟
Come on, hasn’t your mother taught you not to nag a lot.

16- می توانستید هات داگ یا چیز برگر سفارش دهید.
You could have ordered a hotdog or a cheeseburger.

17- حتماً شوخی می کنی. من رژیم دارم.
You must be kidding. I am on a diet.

18- بیا یک پیتزای بزرگ سفارش بدیم بعد بین خودمان تقسیمش کنیم.
Let’s order a big pizza and then share it between us.

19- چرا درست کردن پیتزا اینقدر طول می کشد؟
Why does it take them so long to make a pizza?

20- پیاده روی باعث شد اشتهایم برای شام باز شود.
All that walking has given me an appetite for dinner.

21- از گرسنگی دارم می میرم.
I am starving.

22- بالاخره پیتزا حاضر شد.
At last, the pizza’s here!

23- نانش ترد نیست. ضخیم هم هست.
The flat bread is not crispy. It’s think, too.

24- در این زمینه با شما موافق هستم. خمیر پیتزا باید کاملاً نازک شود.
I agree with you there. The pizza dough should be rolled thinly.

25- وقتی توی خانه تنها هستم، جلوی تلویزیون می نشینم و با خوردن پیتزا و سیب زمینی سرخ کرده دل سیری از عزا در می آورم.
When I am all alone at home, I sit in front of the TV, pigging out on pizza and fries.

26- باقیمانده پیتزایت را تمام کن و بیا برویم.
Polish off the rest of your pizza and let’s go.

27- تکه های آخر پیتزایم را نمی توانم بخورم. اگر هنوز گرسنه ای می توانی آن ها را بخوری.
I can’t eat the last slices of my pizza. If you are still hungry, you can have them.

28- پیتزا را سوزانده اند و قارچ و پنیر کمی هم روی آن است.
They have burnt the pizza, and there is little mushroom and cheese on it.

29- پنیر پیتزای خوبی رویش نریخته اند.
This pizza isn’t toppled with good cheese.

30- چند قطره روغن زیتون روی پیتزا بریز. خوشمزه اش می کند.
Dribble a few drops of olive oil over the pizza. It makes it delicious.

31- بسیار خوب، نوشابه ات را تمام کن و بیا از اینجا برویم.
Ok, drink up your coke and let’s get out of here.

32- یک پرس دیگر غذا می خواهید؟
Would you like a second helping?

33- نه متشکرم. یک بشقاب پر برنج خوردم. سیر شدم.
No, thanks. I had a large plate of rice. I am full.

34- ولی شما گفتید خیلی گرسنه اید.
But you said you were as hungry as a bear.

35- اصلاً دسر نمی خورم. رژیم دارم.
I don’t have any dessert. I am on a diet.

36- دست بردار، با خوردن کمی بستنی که چاق نمی شوی.
Come on, you won’t put on weight by eating just a little ice cream.

37- تمام تلاشم را می کنم که وزن کم کنم. می خواهم رژیمم را حفظ کنم.
I am doing my best o lose weight. I want to stay on my diet.

38- یک فنجان چای می خوری؟
Would you like a cup of tea?

39- ماری، بشقاب ها را ببر و کمی چای درست کن.
Mary! Come clear away the plates and make some tea.

40- سماور را روشن کن.
Turn the samovar on.

41- کتری را بزن به برق.
Plug in the kettle.

42- کتری را بگذار روی اجاق گاز.
Put the kettle on the stove.

43- بگذار در شستن ظرفها به شما کمک کنم.
Let me help you with the washing up.

44- نه متشکرم، تنهایی ظرفها را می شویم.
No, thanks. I‘ll do the dishes alone.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
[h=1]جملات رایج انگلیسی در مورد پوشاک و لباس[/h]

استاد حامد رفیعی دکتری ادبیات انگلیسی و نویسنده کتاب رایتینگ آیلتس

اشاره: جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد کلیات پوشاک، انواع پوشاک، لباس پوشیدن، یقه لباس و ...

پوشاک : clothes, clothing, cloth, clothe
1- لباس های من در جالباسی اتاق خواب است.
My clothes are in the closet in the bedroom.

2- لباس های من در جالباسی اتاق خواب است.
My clothing is in the closet in the bedroom.
کلمه clothesبه معنای(لباس ها) همیشه به صورت جمع به کار می رود و شکل مفرد ندارد. کلمهclothingبه معنای (لباس ها ) مفرد است و همیشه با فعل مفرد به کار می رود.

3- لطفا بچه را حمام کن و لباس بپوشان.
Can you please bathe and clothe the baby?

4- یک تکه پارچه لازم دارم تا میز را تمیز کنم.
I need a cloth to clean the table.
Clotheفعل است و به معنای (لباس پوشیدن، لباس پوشاندن) می باشد. Clothاسم است و به معنای (پارچه، تکه پارچه، کهنه) بکار می رود.

5- می توانید انواع لباس ها را از این مغازه لباس فروشی خریداری نمایید.
You can buy all kinds of garments in this clothing store.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
پوشیدن و به تن داشتن: putting on & wearing
1- چرا داری پیراهن مشکی می پوشی؟
Why are you putting on a black shirt?

2- چرا پیراهن مشکی به تن داری؟
Why are you wearing a black shirt?
Put onبه معنای (پوشیدن، به تن کردن) است ولی wearبه معنای (به تن داشتن) می باشد.

3- بارانی ات را در بیاور و آویزانش کن.
Take off your raincoat and hang it up.

4- بگذار عینکم را بزنم.
Let me put on my glasses.

5- معلم ما مردی است که عینک آفتابی به چشم دارد.
Our teacher is the man wearing sunglasses.

6- قبل از شنا کردن ساعتت را در بیاور.
Take off your watch before swimming.

7- به من پنج دقیقه مهلت بده تا دوش بگیرم و لباس بپوشم.
Give me five minutes to shower and dress.

8- معمولا در اتاق خواب لباس می پوشم.
I usually get dressed in the bedroom.

9- شاگردان ما باید خوب لباس بپوشند.
Our students must be well-dressed.

10- لطفا در مراسم با بهترین لباس خود شرکت کنید.
Please attend the ceremony dressed in your best/in your best.

11- ظرف چند دقیقه دوش می گیرم و لباس عوض می کنم.
I’ll shower and change in a few minutes.
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
انواع پوشاک و یقه: types of clothing & collars

1- این لباس (زنانه) خیلی به شما می آید.
This dress really looks good on you.

2- من یک دست کت و شلوار اندازه 40 می خواهم.
dressبه معنای (لباس زنانه) و suitبه معنای (کت و شلوار یا کت و دامن است.)
I want a suit size 40.

3- کت و شلوار سه تکه جلیقه هم دارد.
A three piece suit has a vest.

4- من آن پالتو (کت) پشمی سرمه ای را ترجیح میدهم.
در زبان انگلیسی coatمعمولا هم به معنای (پالتو) و هم به معنای( کت) به کار میرود.
I prefer that dark blue wool coat.

5- من یک کاپشن سبک برای بهار و پاییز لازم دارم.
Jacketدر زبان انگلیسی به معنای(کاپشن) است و معنای(ژاکت) نمی دهد. برای (ژاکت) از pulloverیاsweaterاستفاده می شود.
I need a light jacket for spring and fall.

6- تو یک کاپشن با کلاه لازم داری.
You need a jacket with a hood.

7- از اورکت تان خوشم می آید.
I like your overcoat.

8- این بارانی را به نصف قیمت خریدم.
I bought this raincoat at half price.
9- anorakکاپشن کلاه دار بلندی است که تا بالای زانو را می پوشاند و داخل آن از پوست خز طبیعی یا مصنوعی پوشیده شده است.
You’d better take an anorak with you. It will be freezing in the mountain.

10- اگر می روی دوچرخه سواری بادگیرت را بپوش.
Put on your windbreaker if you’re going cycling.

11- مادر بزرگ داره یک کاپشن بافتنی برای تولدم می بافه
cardigan - کاپشن گشاد و معمولا بلندی است که از کاموای ضخیم بافته شده و جلو باز است که با دکمه یا زیپ باز و بسته می شود.
Grandma is knitting a cardigan for my birthday.

12- چه ژاکت(پولیور) قشنگی!
What a beautiful sweater/pullover!

13- یک دست لباس گرمکن برای دویدن لازم دارم.
I need a sweat suit for jogging.

14- این پیراهن گرمکن از پارچه الیاف مصنوعی دوخته شده است.
This sweatshirt is made of synthetic fabric.

15- من یک ژاکت یقه هفت آبی تیره می خواهم.
I want a navy blue V-neck pullover.

16- این شلوار گرمکن اندازه من نیست.
These sweatpants aren’t my size.

17- من در ژاکت یقه اسکی راحت نیستم.
I feel uneasy in polo-neck sweater.

18- برای روز تولدش یک ژاکت یقه گرد ضخیم به او هدیه دادم.
I gave him a thick crew-neck pullover for his birthday.

19- امسال ژاکت یقه کیپ مد شده.
turtle-neck نوعی ژاکت یقه کیپ است که یقه آن از یقه گرد بلندتر بوده ولی مانند یقه اسکی برگردانده نمی شود.
This year turtle-neck sweaters are in fashion.

20-می توانی این جلیقه را هنگام پیاده روی بپوشی. (down vest جلیقه گشادی است که آستین ندارد و داخل آن از پر قو یا پر پوشیده شده و معمولا روی لباس ها پوشیده می شود.)
You can wear this down vest when you go hiking.

21- قصد دارم کت اسپرتم را در جشن تولد باب بپوشم.
I’m going to wear my blazer/sport jacket to Bob’s birthday party.

22- دارم دنبال یک پیراهن آستین کوتاه/بلند می گردم.
I’m looking for a short-sleeved/long-sleeved shirt.

23- اندازه یقه تان چیست؟
What’s your collar size/ neck size?

24- این پیراهن آخرین مدل است.
shirt به معنای(پیراهن مردانه) و blouseبه معنای(پیراهن زنانه) می باشد.
This blouse is the latest style.

25- چه سارافون قشنگی!
What a beautiful sundress!

26- چند تا تی شرت نخی برای بچه ها خریدم.
I bought some cotton T-shirts for the kids.

27- یک دامن فلانل طوسی لازم داری تا با کتت جور باشد.
You need a gray flannel skirt to match your jacket.

28- شلوار آبی روشنت برای تابستان مناسب است.
You light blue pants (Am.)/ trousers (Br.) are good for summer wear.

29- برادرم برایم یک شلوار سفید فرستاده است.( منظور شلوار تکی است که کت همرنگ خود نداشته باشد و به صورت اسپرت پوشیده می شود.)
My brother has sent me a pair of white slacks.

30- شلوار بدون دوبل (برگردان دم پا) دوست ندارم.
I don’t like pants/ trousers without cuffs/pant cuffs/ trouser cuffs.

31- معمولا سر کار شلوار جین نمی پوشم.
I don’t usually wear (blue) jeans to work.

32- چرا آن کاپشن مخمل کبریتی را امتحان نمی کنی؟
Why don’t you try on that corduroy jacket?

33- لباس های زیرت را از کجا می خری؟
Where do you buy your underwear/underclothes?

34- این پیراهن زیر(مردانه) از نخ خالص است.
This undershirt is pure cotton.

35- پیژامه ات را بپوش و برو بخواب.
Put on your pajamas and go to bed.

36- لانگ جانز روی قفسه بالایی کمده.
long johns پیراهن و شلوار گرمکن (از جنس کرکی یا نخی) است که زیر لباس یا به هنگام خواب پوشیده می شود.
Your long johns are on the top shelf in the dresser.

37- جوراب های مردانه و زنانه در آن یکی ویترین هستند.
Socks and stockings are in the other window.

38- کجا می توام جوراب سه ربعی (زیر زانو) و جوراب شلواری بخرم؟
Where can I buy knee-high stockings and pantyhose/tights?

39- روسری ابریشمی نو منو ندیدی؟
Have you seen my new silk scarf?

40- زنم برایم شال گردن قشنگی بافته.
My wife has knitted a nice muffler/scarf for me.

41- تو یک کلاه لازم داری تا سرت را گرم نگه داره.
You need a hat/cap to keep your head warm.

42- همیشه وقتی ماشینم را تعمیر می کنم لباس سرهم می پوشم.
I always wear my overalls when I fix my car.

43- این لباس خواب خوب و نرم است.(nightgownلباس خواب بلندی است که کمربند پارچه ای از جنس خود دارد و به هنگام خواب پوشیده می شود. این لباس مخصوص بانوان و کودکان است.)
This nightgown is nice and soft.

44- لباس حوله ایت را به جالباسی حمام آویزان کن.
Hang your bathrobe on the peg in the bathroom.
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
talk through his hat از روی باد معده حرف زدن (اصطلاح)
be in somebody`s shoes جای کسی بودن(اصطلاح)
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جملات رایج زبان انگلیسی در مورد انواع بوها

جملات رایج زبان انگلیسی در مورد انواع بوها

Smell

جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد انواع بوها



1- این چه بویست؟ بوی سوختنی حس می کنی؟

What’s that smell? Can you smell something burning?



2- بله، فکر می کنم کمی/ خیلی بوی نفت می آید.

Yeah, I guess it’s the strong/ weak smell of oil.



3- چرا شیر را بو می کنی؟

Why are you sniffing the milk?



4- حس بویایی اش را از دست داده.

He has lost his sense of smell.



5- حس بویایی خوبی دارد.

He has a good sense of smell.



6- چطور می توانم رایحه این سوپ را بهتر کنم؟

How can I improve the flavor of this soup?



7- عطرت با حال است! چه عطری زده ای؟

Your perfume is cool! What perfume are you wearing?



8- وقتی از کنارم می گذشت، بوی عطرش را حس کردم.

As she walked past, I caught a whiff of her perfume.



9- عطر خوش بوی شما را دوست دارم.

I like your sweet perfume.



10- پیراهنت بوی تنباکو می دهد.

Your shirt smell of tobacco.



11- این گوشت فاسد شده بوی بسیار بدی می دهد.

This rotten meat gives off a terrible smell.



12- این صابون رایحه خیلی خوبی دارد. این صابون خوش بو را از کجا خریده ای؟

This soap has a nice scent. Where did you buy this scented soap?



13- پیف، پاهایت بوی بد می دهند.

Phew, you have got smelly feet.



14- بدنت بوی خیلی بدی می دهد.

You have a very bad body odor.



15- دهانت بوی سیر می دهد.

Your breath stinks of garlic.



16- از این بوی گَند متنفرم.

I hate this foul smell.



17- چرا اینجا از خوشبو کننده هوا استفاده نمی کنی؟

Why don’t you use an air-freshener here?


irlanguage.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جملات زبان انگلیسی در مورد انواع مزه ها Taste

جملات زبان انگلیسی در مورد انواع مزه ها Taste

جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد انواع مزه ها



1- این غذا طعم خیلی خوبی ندارد.

This food doesn’t taste very nice.



2- چه طعمی دارد؟

What does it taste like?



3- مزه انبه می دهد.

It tastes of mangoes.



4- چه طعمی دوست داری؟

What flavor do you like?



5- نمی توانم این سوپ را بچشم. سرما خورده ام.

I can’t taste this soup. I have got a cold.



6- ترش / تلخ / شیرین/ شور است.

It’s sour/ bitter/ sweet/ salty.



7- ممکنه لطفاً این کیک میوه ای را بچشید؟

Would you please have a taste of the fruitcake?



8- خوشمزه است، اما کمی شور است.

It’s tasty/delicious, but it’s a little salty.



9- خوشمزه است.

It tastes good/ delicious.



10- این کیک واقعاً خوشمزه است.

This cake is really yummy.



11- بی مزه است.

It’s tasteless.



12- واقعاً تنفر انگیز / افتضاح است.

It’s really disgusting/revolting/horrible/awful.



13- کمی بیشتر چاشنی نیاز دارد.

It needs a little more seasoning.



14- این غذا طعم خیلی خوبی ندارد.

This food doesn’t taste very nice.



15- چه طعمی دارد؟

What does it taste like?



16- مزه انبه می دهد.

It tastes of mangoes.



17- چه طعمی دوست داری؟

What flavor do you like?



18- نمی توانم این سوپ را بچشم. سرما خورده ام.

I can’t taste this soup. I have got a cold.



19- ترش / تلخ / شیرین/ شور است.

It’s sour/ bitter/ sweet/ salty.



20- ممکنه لطفاً این کیک میوه ای را بچشید؟

Would you please have a taste of the fruitcake?



21- خوشمزه است، اما کمی شور است.

It’s tasty/delicious, but it’s a little salty.



22- خوشمزه است.

It tastes good/ delicious.



23- این کیک واقعاً خوشمزه است.

This cake is really yummy.



24- بی مزه است.

It’s tasteless.



25- واقعاً تنفر انگیز / افتضاح است.

It’s really disgusting/revolting/horrible/awful.



26- کمی بیشتر چاشنی نیاز دارد.

It needs a little more seasoning.


irlanguage.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جملات زبان انگلیسی در مورد عینک و چشم پزشکی Glasses

جملات زبان انگلیسی در مورد عینک و چشم پزشکی Glasses

جملات رایج زبان انگلیسی در مورد عینک



Glasses

جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد عینک ها، چشم پزشکی، مشکلات چشمی و خرید عینک



1- چرا عینک می زنید؟

Why do you wear glasses?



2- معمولاً در خانه عینک نمی زنم.

I don’t usually have my glasses on at home.



3- بینایی ام ضعیف است . بینایی ام مشکل دارد.

I have poor eyesight. / I have a problem with my eyesight.



4- بینایی ام طی چند سال گذشته خیلی بدتر شده است.

My eyesight’s got a lot worse over the last few years.



5- به خاطر ضعیف بودن چشمهایم نمی توانم خوب مطالعه کنم.

I cannot study well because of my weak eyesight.



6- باید چشمهای تیزی داشته باشی. از اینجا من حتی نمی توانم آن را تشخیص دهم.

You must have good eyesight. I can’t even make it out from here.



7- چشم های تیز بینی دارید.

You have eagle eyes.



8- نزدیک بین هستید؟

Are you nearsighted /shortsighted?



9- نه دوربین هستم.

No, I am farsighted / longsighted.



10- من کور رنگی دارم.

I am colorblind.



11- چشم چپم خیلی/ کمی درد دارد.

I have a sharp pain/ dull pain in my left eye.



12- امروز باید بروم عینک فروشی.

I have to go to the optician’s today.



13- معمولاً به کدام چشم پزشگ مراجعه می کنید؟

Which oculist/ ophthalmologist do you usually go to?



14- می خواهم عینک جدیدی بخرم.

I’d like to buy a new pair of glasses/spectacles/specs.



15- آیا این عینک به من می آید.

Do these glasses suit me?



16- این عینک به صورت های گرد می آید.

These glasses suit people with round faces.



17- عینک مطالعه ام کجاست؟

Where are my reading glasses?



18- از بالای عینک مطالعه اش با دقت نگاهی به من انداخت.

He peered up at me over the frame of his reading glasses.



19- قاب عینکم را می پسندی؟

How do you like my glasses frames?



20- پدرم بدون عینک هیچ چیز نمی بیند.

My father can’t see anything without his glasses/ specs.



21- هیچوقت عینک آفتابی می زنید؟

Do you ever wear sunglasses/ dark glasses?



22- عینک دودی از چشم هایمان در مقابل نور خورشید محافظت می کند.

Dark glasses screen our eyes from the sun.



23- عینک ایمنی چطور؟

How about goggles?



24- جعبه عینکم کجاست؟

Where is my glasses case?



25- عینک را بزن./ عینکت را بردار.

Put on your glasses. / Take off your glasses.



26- وقتی عینکم را بر می دارم همه چیز را تار می بیینم.

Everything is a blur when I take my glasses off.



27- عینکت کثیف است.

Your glasses are smeared/ dirty.



28- یک دستمال کاغذی/ دستمال به من بده عینکم را تمیز کنم.

Give me a tissue/handkerchief to polish/clean my glasses.



29- او معمولاً عینکش را بر می دارد و چشمایش را می مالد.

She usually removes her glasses and rubs her eyes.



30- این نزدیکی ها عینک سازی هست؟

Is there an optician’s nearby?



31- بله، یکی در خیابان رُز هست.

Yes, there is one on Rose Street.



32- عینکم را شکسته ام. مس توانید تعمیرش کنی؟

I have broken my glasses. Can you fix them?



33- دسته های عینکم شکسته است.

The arms of my glasses are broken.



34- قاب عینک شکسته است.

The frames are broken.



35- ممکنه لطفاً شیشه هایش را عوض کنید؟

Can you change the lenses, please?



36- شیشه های رنگی می خواهم.

I want tinted lenses.



37- با این شیشه ها چشمهایتان زرد کهربایی/ تیره/ قهوه ای روشن/ سبز/ آبی به نظر می رسد.

With these lenses you will have amber/dark/hazel/green/blue eyes.



38- می خواهم عینک آفتابی بخرم.

I would like to buy a pair of sunglasses.



39- یکی از لنزهایم را گم کرده ام.

I have lost one of my contact lenses.



40- کی آماده می شود؟

When will they be ready?



41- چقدر باید پرداخت کنم؟

How much should I pay?



42- باید پیش پرداخت بدهم؟

Should I pay anything in advance?


irlanguage.com
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
صحبت کردن در مورد غذاها و آشپزی Food & Cooking

صحبت کردن در مورد غذاها و آشپزی Food & Cooking

صحبت کردن در مورد غذاها و آشپزی



Speaking about food and Cooking

جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد پختن غذا، آشپزی، رستوران، انواع طعم غذاها، انواع گوشت، ظروف غذاخوری، تعارفات و ...



انواع گوشت : types of meat

1- اغلب ایرانی ها گوشت گاو و گوساله می خورند.

Most Iranians eat beef and veal.



2- گوشت گوسفند دوست داری؟

Do you like mutton?



3-بله ولی گوشت بره را ترجیح می دهم.

Yes, but I prefer lamb.



4- مسلمانان گوشت خوک نمی خورند.( هر سه کلمه به معنای گوشت خوک است و تفاوت در نحوه آماده کردن گوشت است.)

Muslims don’t eat pork, ham or bacon



5- یکروز در میان ماهی می خوریم.

We eat fish every other day.



6- بچه هایم گوشت مرغ(جوجه) را خیلی دوست دارند.

My children love chicken.

انواع طعم ها : tastes

1- سوپ خیلی ترش است.

The soup is very sour.



2- این سیب زمینی های سرخ شده خیلی شور هستند.

These French fries are very salty.



3- شیرینی های ایرانی زیادی شیرین است.

The sweets in Iran are too sweet.



4- این بادنجان طعم تلخ دارد.

This eggplant tastes bitter.



5- مرغ خوشمزه بود ولی ماهی بیمزه بود.

The chicken was tasty but the fish was tasteless.



6- این خیار شورها زیادی شور است.

These pickles are too strong.



7- غذای تند دوست داری؟

Do you like hot food?

آماده کردن مواد غذایی : preparing foodstuff

1- لطفا این سیب زمینی ها را پوست بکن.

Can you peel these potatoes please?



2- ابتدا باید پیازها را خرد کنی.

First you should chop up/ cut up/ dice the onions.



3- حالا وقت رنده کردن سیب زمینی هاست.

Now it’s time to grate the potatoes.



4-سیب زمینی ها را با چنگال له کن.

Mash the potatoes with a fork.



5- لطفا این گوجه فرنگی را برای من حلقه حلقه کن.

(sliceبه معنای برش دادن گوشت، نان یا سبزیجات به برش های حلقوی، مربع یا نیم دایره می باشد.)

Could you slice this tomato for me?



6- می خواهم هسته این گیلاس هار ا در بیاورم.

I’m going to stone/pit these cherries.



7- تخم مرغ ها را داخل کاسه ای بشکن و ده دقیقه آنها را بزن.

Break the eggs into a bowl and beat them for five minutes.



8- سیب زمینی ها را به شکل مکعب های کوچک ببرید.

Cut the potatoes into small cubes.



9- گوشت را چرخ کنید.

Grind(Am.) / Mince(Br.) the meat.



10- لوبیاها را از شب قبل خیس کنید.

Soak the beans overnight.



11- مخلوط را هر پنج دقیقه یک بار،هم بزنید.

Stir the mixture every five minutes.



12- آرد را از صافی رد کرده داخل کاسه ای بریزید.

Sift the flour into a bowl.



13- لوبیا سبزها را بشویید و آبکش کنید.

Wash and drain the string beans.



14- املت را درون یک دیس بکشید.

Dish the omelet up/ slide it out on a serving platter.



15- روی(سوپ) جعفری خرد شده بپاشید.

Sprinkle(the soup) with chopped parsley.



16- حالا وقت آنست که املت را برگردانیم(پشت و رو کنیم.)

Now it’s time to flip the omelet over.

فاسد شدن مواد غذایی: Decay of food

1- شیر ترش شده است.

The milk has soured/gone sour.



2- گوشت فاسد شده است.

The meat is rotten/has gone bad.



3- پنیر کپک زده است.

The cheese is moldy.



4- این تخم مرغ ها فاسد شده اند.

These eggs are rotten.



5- این نان بیات است. نان تازه نداریم؟

This bread is stale. Don’t we have any fresh bread?

انواع ظروف و وسایل غذا خوری : Dishes,utensils,crockery

1- بشقاب ها روی قفسه بالایی هستند.

.The plates are on the top shelf



2- می توانی چند بشقاب سالا خوری(پیش دستی) برایم بیاوری؟

Can you get me some salad plates?



3- بشقاب غذاخوری (تخت) داخل کابینت پهلوی اجاق گاز هستند.

.The dinner plates are in the cabinet next to the stove



4- کاسه ها روی قفسه وسطی هستند.

The bowls are on the middle shelf



5- بشقاب سوپ خوری(گود) به تعداد کافی داری؟

Do you have enough soup plates/ deep plates?



6- لطفا روست بیف را توی دیس(مخصوص گوشت) بکش.

Dish the roast beef out on the meat platter, please.



7- حالا کیک را روی دیس کیک خوری بلغزان.

Now slide the cake out on the cake server.



8- من معمولا سوپ را داخل سوپخوری(ظرف گود بزرگ برای سرو کردن سوپ و آش)سرو می کنم.

I usually serve the soup in a serving bowl.



9- لطفا ملاقه سوپ را داخل سوپخوری بگذار.

Please put the(soup) ladle in the soup tureen.



10- لطفا این قابلمه (بزرگ) را روی شعله بگذار.

Put this pan on the heat please.



11- قاشق سوپخوری به تعداد کافی نداریم.(منظور قاشقی است که از قاشق غذا خوری کوچکتر و گرد تر است.)

We don’t have enough soup spoons.



12- قاشق مربا خوری/چایخوری اضافی داری؟

Do you have any extra dessert spoons/ tea spoons?



13- می توانی چند قاشق غذا خوری به من قرض بدهی؟

Can you lend me some tablespoons?



14- تعداد بیشتری چنگال لازم داریم، مخصوصا چنگال سالاد خوری؟

We need some more forks, especially salad forks.



15- کارد استیک بری و کارد کره خوری کم داریم.

We’re low on steak knives and butter knives.



16- کارد نان بری را جایی دیده ای؟

Have you seen the breadknife anywhere?



17- معمولا از این کفگیر برای گرفتن کف(یا مواد شناور) مایعات استفاده می کنم.(منظور کفگیر تخت سوراخ داری است که برای گرفتن کف یا مواد شناور مایعات بکار می رود.)

I usually use this skimmer to skim liquids.



18- بهتر است از این کفگیر برای برگرداندن ماهی استفاده کنی.(منظور نوعی کفگیر تخت است که سطح آن چندین شیار دارد.

You’d better use a fish slice to turn the fish over.



19- چرا از این کفگیر استفاده نمی کنی؟

Why don’t you use this server?

server ) هم به معنای دیس و هم به معنای کفگیر تختی که سوراخ یا شیار ندارد بکار می رود.)



20- نمکدان پشت سبد نان است.

The saltshaker is behind the breadbasket.



21- کمی آب داخل پارچ هست.

There’s some water in the pitcher.



22- خامه توی ظرف خامه (ظرف چینی کوچک برای ریختن خامه) هست؟

Is there any cream in the cream pitcher?



23- ماهیتابه روی قفسه پایینی است؟

The frying pan is on the bottom shelf.

صحبت ها و تعارفات مربوط به غذا خوردن : speaking about & offering food

1- گرسنه ام. بیا چیزی بخوریم.

I’m hungry.Let’s get something to eat.



2-خیلی گرسنه ام. هنوز وقت ناهار نشده است؟

I ‘m starving. Isn’t it lunch time yet?



3- صبحانه/ ناهار/ شام می خواهی/ می خوری؟

Do you want(some) breakfast/ lunch/ dinner?



4- حالا نه، مرسی. سیرم.

Not now, thanks. I‘m full.



5- گاهی صبحانه ایم را سر کار می خورم.

I sometimes have breakfast at work.



6- معمولا شام نمی خورم.

I don’t usually eat dinner.



7- خوش به حالت. من نمی توانم بدون شام سر کنم/ شام نخورم.

Good for you .I can’t go without dinner.



8- دارم چاق می شوم. فکر می کنم باید شام نخورم.

I’m getting fat. I think I should skip dinner.



9- بهتر است دست از خوردن بکشم. مواظب وزنم هستم.

I ‘d better stop eating. I’m watching my weight.



10-ساعت 30/8 است. شام چه داریم؟

It’s 8.30. what’s for dinner?



11- همگی زود باشید!وقت ناهار است.

Come on everybody! It ‘s time for lunch.



12- چرا یک ساندویچ دیگر نمی خوری؟/ یک ساندویچ دیگر بخور.

Why don’t you have another sandwich?



13- نه متشکرم. قرار است رژیم داشته باشم.

No, thanks. I’m supposed to be on a diet.



14- کمی دیگر ماهی میل دارید؟

Would you like some more fish?



15- نه متشکرم. واقعا خوشمزه است ولی من جا ندارم/ بقدر کافی خورده ام.

No, thanks. It’s really delicious, but I’ve had enough.



16- بستنی که می خوری؟

You’re going to have some ice cream, aren’t you?



17- خوب، اگر شما می خورید من هم می خورم.

Well, I’ll join you if you’re having some.



18- نه متشکرم. دیگر جا ندارم.

No, thanks. I just can’t eat anymore.

در رستوران : At a restaurant

1- یک میز دو نفره می خواستم.

Could we have a table for two, please?



2- میل دارید الان سفارش(غذا) بدهید قربان/ سرکار خانم؟

Would you like to order now sir/ma’am?



3- بله لطفا. من استیک می خورم.

Yes, please. I’ll have the steak.



4- چه نوع سبزیجاتی میل دارید؟

What vegetables would you like?



5- نخود سبز و اسفناج می خورم؟

I’ll have green peas and spinach.



6- استیکتان چطور سرخ شود؟

How would you like your steak?



7- میل دارم آبدار/ معمولی/ برشته سرخ شود.

I’d like it rare/ medium/ well-done.



8- برای دسر چه میل دارید؟

What would you like for dessert?



9- میل دارید چیزی بخورید؟

Would you like something to eat?



10- من یک چیز برگر و یک ظرف سیب زمینی سرخ شده می خواهم.

I’d like a cheeseburger and an order of French fries.



11- تو چه می خوری؟

What are you going to have?



12- می خواهم تخم مرغ نیمرو و نان تست شده سفارش بدهم.

I’m going to order fried eggs and toast.



13- به نظر من خوبست. من هم از همان می خورم.

That sounds good to me. I’ll have the same.



14- نوشیدنی چه میل دارید؟

What would you like to drink?



15- فکر می کنم یک فنجان قهوه بخورم.

I think I’ll have a cup of coffee.



16- ترجیح می دهم یک فنجان چای بخورم.

I’d rather have a cup of tea.



17- برای من قهوه لطفا.

Coffee for me, please.



18- یک لیوان لیموناد دلم می خواهد.

I feel like having a glass of lemonade.


irlanguage.com
 
بالا