سئوالات مختلف ديني ،عقائد،قران

fatemeh-torabi

عضو جدید
چرا بايد مرتد اعدام شود، واين مساله چگونه با اصول آزادانديشي سازگار است؟

مرتد اگر تظاهر به ارتداد و تبليغ آن را نكند كسي با او كاري ندارد، شرح اين مطلب را در تفسير نمونه جلد دوّم ذيل آيه 86 سورهء آل عمران نوشته ايم.

ولايت فقيه تحقيقي است يا تقليدي؟

براي كساني كه مجتهد باشند تحقيقي است و براي كساني كه مجتهد نيستند تقليدي است.


آيا امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و يا ديگر فرزندان امام علي (ع) در جنگ ها يا فتوحات اسلامي در زمان سه خليفه اول (مانند جنگ قادسيه و غيره) شركت داشته اند؟ آيا از طريق شيعه اين روايات معتبر مي باشند؟ اگر چنين است آيا اين دليلي بر موافقت حضرت علي (ع) و امامان ما با فتوحات انجام شده در زمان سه خليفه مي باشد؟
معروف است كه خلفا با علي(ع) گاهي در اين امور مشورت مي كردند و معروف است كه امام حسن و امام حسين(ع) در بعضي از جنگ ها شركت داشتند و مفهوم آن اين است كه آنها در مسائلي كه سبب پيشرفت اسلام مي شد به مخالفان نيز كمك مي كردند
در حديثي داريم كه هر كس امام زمان خود را نشناسد و بميرد به مرگ جاهليت مرده است . منظور از شناسايي چه نوع شناسايي است ؟ اگر مي شود در مورد اين حديث به طور كامل توضيح دهيد ؟
منظور اين است كه نام او را بداند و او را واجب الاطاعة و معصوم بشمارد

آيا طبق آيه ... سوره نور فرزند در خانه پدر و مادر خود ميتواند از هر چه بخواهد بخورد؟آيا همسر آن فرزند هم که در آن خانه زندگي مي کند چنين اجازه اي دارد؟
فرزند مي تواند از آن چه در خانه پدر است بخورد مشروط به اين كه علم يا گمان بعدم رضايت او نداشته باشد، ولي همسرش بدون اجازه يا علم به رضايت نمي تواند چنين كند
ايا بهشت خاص مسلمانان است تكليف ديگر مذاهب چيست
بهشت اختصاص به مسلمانان ندارد و كساني كه در زمان پيامبران ديگر بوده اند و به آنها ايمان آورده اند اهل بهشتند
مگر در روايات نداريم كه اگر مومني در دنيا ارزويي كند كه خداوند در دنيا به او نداده است (مثل خيلي از مسايل مادي)در قيامت بهتر از انچه كه ارزو ميكرده خداوند به او ميدهد پس با اين حساب لطفا تفاوت چشم چراني را با حسرت توضيح دهيد
منظور از چشم چراني آن است كه به قصد لذت به نامحرم نگاه كند و اينكار حرام است و اگر از آن پرهيز كند خداوند بهتر از آن را در قيامت به او مي دهد.
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
ادامه

ادامه


در قرآن نسبت به يهوديان تعبيرات تندي آورده شده است.(البته تمام تعبيرات قرآن نسبت به آنها تند نيست).لطفا علت اين امر را بفرمائيد.در ضمن چه نظري داريد راجع به اينکه اگر قرآن تعبيرات ملايمتري براي يهوديان به کار ميبرد امکان تمايل آنها به اسلام بيشتر ميشد؟
اسلام در برابر يهوديان صدر اسلام ملايمات زيادي نشان داد تا آنجا كه آنها بعضي از اين رحمت اسلامي سوء استفاده كردند و مسلمانان را به زحمت انداختند و يا دشمنان اسلام پيمان بر ضد مسلمين بستند بنابراين برخورد تند اسلام در برخي موارد با آنها، عكس العمل كارهاي خود آنهاست.

آيا قسمت هاي لعن زيارت عاشورا داراي سنديت محکم است

زيارت عاشورا از زيارات معتبر است.

نظر شما درباره تكثرگرايي ديني كه اكنون در جامعه مطرح مي شود چيست؟

تكثرگرايي به معني اينكه هركس مايل باشد تابع ديني بشود نذاشته باشد. امر نادرستي است زيرا با آنچه اسلام آورده است كه مي گويد راه به سوي خدا تنها اسلام است منافات دارد و عقل هم همين را مي گويد زيرا بسياري از دستورات اديان با هم تضاد دارد؛ چگونه مي تواند دو چيز متضاد هر دو صحيح باشد.
لطفا فلسفه استفاده ما شيعان را از مهر در نمازهاي يوميه توضيح دهيد ؟

براساس دستور شرع بايد بر زمين و آنچه از جنس آن است از خاك و سنگ كه پاك باشد و غصبي نباشد سجده كرد و طبق روايت شيعيان از ائمه معصومين اگر از خاك كربلا باشد ثواب زياد دارد و لذا به خواهيم به دستور فوق عمل كنيم بهترين چيز مهر است.
و فلسلفه اين آن است كه انسان پيشاني بر خاك مي گذارد و تواضع بيشتر در مقابل خداست.

چرا نماز را بايد عربي خواند

براي اينكه وحدت لسان رمز اتّحاد مسلمين است.
[FONT='Courier New (Arabic)']
مطالب كتاب حليه المتقين تا چه اندازه مورد اطمينان و تاييد حضرت عالي مي باشد؟

كتاب مزبور نوشته عالم بزرگ شيعه، علامّهء مجلسي است. و چنين شخصيتي بدون تحقيق مطلبي نمي نويسد.


[/FONT]
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
ادامه

ادامه


در قرآن نسبت به يهوديان تعبيرات تندي آورده شده است.(البته تمام تعبيرات قرآن نسبت به آنها تند نيست).لطفا علت اين امر را بفرمائيد.در ضمن چه نظري داريد راجع به اينکه اگر قرآن تعبيرات ملايمتري براي يهوديان به کار ميبرد امکان تمايل آنها به اسلام بيشتر ميشد؟
اسلام در برابر يهوديان صدر اسلام ملايمات زيادي نشان داد تا آنجا كه آنها بعضي از اين رحمت اسلامي سوء استفاده كردند و مسلمانان را به زحمت انداختند و يا دشمنان اسلام پيمان بر ضد مسلمين بستند بنابراين برخورد تند اسلام در برخي موارد با آنها، عكس العمل كارهاي خود آنهاست.

آيا قسمت هاي لعن زيارت عاشورا داراي سنديت محکم است

زيارت عاشورا از زيارات معتبر است.

نظر شما درباره تكثرگرايي ديني كه اكنون در جامعه مطرح مي شود چيست؟

تكثرگرايي به معني اينكه هركس مايل باشد تابع ديني بشود نذاشته باشد. امر نادرستي است زيرا با آنچه اسلام آورده است كه مي گويد راه به سوي خدا تنها اسلام است منافات دارد و عقل هم همين را مي گويد زيرا بسياري از دستورات اديان با هم تضاد دارد؛ چگونه مي تواند دو چيز متضاد هر دو صحيح باشد.
لطفا فلسفه استفاده ما شيعان را از مهر در نمازهاي يوميه توضيح دهيد ؟

براساس دستور شرع بايد بر زمين و آنچه از جنس آن است از خاك و سنگ كه پاك باشد و غصبي نباشد سجده كرد و طبق روايت شيعيان از ائمه معصومين اگر از خاك كربلا باشد ثواب زياد دارد و لذا به خواهيم به دستور فوق عمل كنيم بهترين چيز مهر است.
و فلسلفه اين آن است كه انسان پيشاني بر خاك مي گذارد و تواضع بيشتر در مقابل خداست.

چرا نماز را بايد عربي خواند

براي اينكه وحدت لسان رمز اتّحاد مسلمين است.
[FONT='Courier New (Arabic)']
مطالب كتاب حليه المتقين تا چه اندازه مورد اطمينان و تاييد حضرت عالي مي باشد؟

كتاب مزبور نوشته عالم بزرگ شيعه، علامّهء مجلسي است. و چنين شخصيتي بدون تحقيق مطلبي نمي نويسد.


[/FONT]
چرا پروردگار شب و روز را در شش شبانه روز آفريده است

منظور از آفرينش در شش روز همان آفرينش در شش دوران است و هدف آن بود كه عظمت خداوند آشكارتر شود.

علت نامگذاري ماههاي حرام به اين نام چيست؟
چراديه دراين ماههادوبرابرميباشد

نام گذاري اين ماه ها به خاطر اين است كه جنگ در آنها حرام است و ديه دو برابر نمي شود بلكه يك سوم بخاطر اين ماه ها اضافه مي شود.

يكي از ايراداتي كه از سوي بعضي افراد به حديث كسا وارد ميشود اينست كه زماني كه آيه تطهير بر پيامبر نازل شد پيامبر اهل بيت را زير كسا جمع نمود و دعا نمود كه خدايا اينان اهل بيت من هستند رجس را از آنها دور بنما. زمانيكه ام سلمه از پيامبر خواست كه او را نيز زير كسا جا دهد پيامبر در جواب او فرمود تو بر خير هستي. من متوجه شدم كه در اينجا دو نوع برداشت وجود دارد:
1- برداشت شيعه: آيه تطهير خطاب به 5 تن (عليهم السلام) است و حديث كسا نيز يكي از احاديثي است كه اين مطلب را تصديق ميكند و همسران پيامبر مصداق اين آيه نيستند و يك گواه آن اينست كه پيامبر يه ام سلمه اجازه ورود به زير كسا را نداد.
2- برداشت اهل سنت: آيه تطهير در شان همسران پيامبر است و از آنجا كه پيامبر 4 تن (عليهم السلام) را خيلي دوست ميداشت لذا آنها را زير كسا جمع كرد و از خدا خواست كه خدايا اينان نيز اهل بيت من هستند خدايا رجس را از اينان دور بكن و همچنين پيامبر ام سلمه را لازم نديد كه زير كسا كند چون خدا قبلا در آيه تطهير او را از رجس دور كرده بود و پيامبر ديگر اصلا لازم نميداست تا براي او دعا كند.بنده نفرت خود را از نظريه دوم و عدم تطابق آن را با خلقيات پيامبر ( كه ما اتبع الا ما يوحي الي) اعلام ميدارم. ولي يك سوال در ذهن ناقصم باقي مي ماند و آن اينكه اگر خداوند رجس را از اهل بيت دور نموده بود و آن را با كلمه \"انما\" در ابتداي آيه تطهير حتمي ساخته بود ديگر چرا پيامبر براي دوري اهل بيت از رجس دعا نمود و فقط به گفتن اينكه خدايا اينان اهل بيت من هستند و قرائت آيه تطهير اكتفا ننمود. فلسفه دعا اينجا چه بود؟


گاهي دعا براي مشمول نعمتي است و گاه براي دوام آن مانند جمله اهدنا الصراط المستقيم كه تقاضاي ادامه هدايت است و تأكيد بر آن مي باشد.



گاهي اوقات كه با بعضي از مخالفان نظام به بحث مي نشينم (بحثي هرچند كوچك كه به معناي طرفداري از نظام هم نيست) آنها سريع سراغ حضرت محمد مي روند و از او حرف مي زنند كه ديني كه او آورده صحيح نيست و دليل خود را تعداد زنهاي پيامبر مي دانند كه مي گويند ايشان 40 زن داشته اند و تمام يا بيشتر جنگ هاي صدر اسلام هم به خاطر زن بوده در اين گونه مواقع كه بحث دين مي شود معمولا سكوت مي كنم و يا آنها را به بي منطقي اين ادعا را مي رسانم.
حال سوال من اين است كه آيا اين مطالب صحت دارد و آيا پيامبر چهل زن(صيغه اي يا دائم) داشته اند اگر داشته اند اين مطلب چگونه توجيه مي شود در جواب آنها هرچند اين سوال انحرافي است چه بايد گفت؟
تعداد همسران پيامبر فقط 9 همسر دائم بوده و آنها هم بعد از سن 50 سالگي و گذشتن جواني بوده و هدف از آنها ايجاد رابطه با قبائل مختلف عرب بوده تا از آن حضرت حمايت كنند زيرا عرب از داماد قبيله حمايت مي كند.

مي‌خواستم بدانم آيا سحر و جادو به طور حقيقي وجود دارد.
كساني بوده‌اند كه زندگي خيلي خوبي داشته و از زندگي راضي بوده‌اند اما بر اثر مسائلي كه برايشان پيش آمده از زندگي نااميد شده‌اند درحاليكه خيلي هم افراد معتقد و زندگي بي‌آلايشي داشته‌اند و هميشه و در همه حال از ياد خدا غافل نبوده‌اند. آيا مي‌شود به مسئله سحر و جادو شك ببريم كه اين مسائل بوجود آمده است.
سحر و جادو ممكن است وجود پيدا كند، ولي بسياري از گرفتاري ها از خود انسان است و مربوط به سحر و جادو نيست

فقط خواستم بدانم كه انسان چگونه مي تواد به كمالات نهايي خود دست پيدا كند؟

از طريق مبارزه با هواي نفس و ترك گناه و تحصيل معرفت بيشتر.

آيا استخاره با قرآن حجت است و اگر جواب استخاره بد بود سر پيچي از آن جايز نيست؟

استخاره الزام آور نيست و مي توان با آن مخالفت كرد ولي معمولاً مخالفت با آن نتيجه خوبي ندارد. مگر اينكه شرايط عوض شود.
بعضي ميگويند ما نه ميخواهيم به بهشت برويم نه به جهنم اينكه خدا ما را به انتخاب يكي از آنها وادار كرده جبر نيست جواب آنها چيست ؟ ( استدلال منطقي؟ و مذهبي؟)
خداوند ما را آفريده و اين بزرگترين نعمت است و راه را به ما نشان داده كه مسير سعادت و كمال را طي كنيم ولي چه اين راه را انتخاب كنيم يا نكنيم مختار هستيم نه مجبور
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
راستي داشت يادم مي رفت مطالب برگرفته شده پاسخ عالم ودانشمندبزرگ آيت الله العظمي مكارم شيرازي به سوالات و عقائد و سوالات قراني مي باشد
برگرفته شده از سايت
http://www.amiralmomenin.net/persian/modules.php?name=es&p=2&id=119
علاقه مندان براي اطلاع بيشتر مي توانند به سايت مراجعه نمايند
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند سوال

چند سوال

به نظر مياد شما اطلاعات مذهبي خيلي زيادي داريد بنابر اين دو سوال از چندين سوالم را از شما ميپرسم:
1- شان نزول آيه اول سوره تحريم جيست؟
2- خداوند انسان را از چه چيز آفريد (از آب ؟ - از گل خشك شده ؟ از خون بسته ؟ از........ )ميدانيد كه همه موارد ذكر شده در قران هست. و اما حوا كه از دنده چپ آدم خاق شد مشمول كداميك از موارد ذكر شده ميباشد؟
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
با سلام و عرض ادب
اما پاسخ سوال اول شما کاربر عزیز
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
يَأَيهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(1)
قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكمْ تحِلَّةَ أَيْمَنِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاشْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ(2)
وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّف بَعْضهُ وَ أَعْرَض عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ(3)
إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِيلُ وَ صلِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلَئكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِيرٌ(4)
عَسى رَبُّهُ إِن طلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَجاً خَيراً مِّنكُنَّ مُسلِمَتٍ مُّؤْمِنَتٍ قَنِتَتٍ تَئبَتٍ عَبِدَتٍ سئحَتٍ ثَيِّبَتٍ وَ أَبْكاراً(5)
ترجمه ایات:

بنام خداوند بخشنده بخشايشگر
1 - اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى كنى ، و خداوند غفور و رحيم است .
2 - خداوند راه گشودن سوگندهايتان را (در اين گونه موارد) روشن ساخته و خداوند مولاى شماست و او عالم و حكيم است .
3 - به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد گفت چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخته ؟ فرمود خداى عالم و آگاه مرا آگاه ساخت !
4 - اگر از كار خود توبه كنيد (به نفع شما است ) زيرا دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد (كارى از پيش ‍ نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور او است ، و همچنين جبرئيل و مؤ منان صالح ، و فرشتگان بعد از آنها پشتيبان او هستند.

5 - اميد است اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش بجاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان ، مؤ من ، متواضع ، توبه كار، عابد، هجرت كننده زنانى ثيبه و باكره
اما شان نزول ایات فوق

پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گاه كه نزد ((زينب بنت جحش )) (يكى از همسرانش ) مى رفت زينب او را نگاه مى داشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى آورد، اين سخن به گوش ((عايشه )) رسيد، و بر او گران آمد، مى گويد: من با ((حفصه )) (يكى ديگر از همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قرار گذاشتيم كه هر وقت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نزد يكى از ما آمد فورا بگوئيم آيا صمغ ((مغافير)) خورده اى ؟! (((مغافير)) صمغى بود كه يكى از درختان حجاز به نام ((عرفط)) (بر وزن هرمز ) تراوش مى كرد و بوى نامناسبى داشت ) و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مقيد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش ‍ شنيده نشود بلكه به عكس اصرار داشت هميشه خوشبو و معطر باشد! به اين ترتيب روزى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نزد ((حفصه )) آمد، او اين سخن را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گفت ، حضرت فرمود: من ((مغافير)) نخورده ام ، بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم ، و من سوگند ياد مى كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل روى گياه نامناسبى و احتمالا مغافير نشسته باشد) ولى اين سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده ؟ و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند، و يا به گوش زينب برسد و او دلشكسته شود).
ولى سرانجام او اين راز را افشا كرد، و بعدا معلوم شد اصل اين قضيه توطئه اى بوده است ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سخت ناراحت شد و آيات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پايان داد كه ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تكرار نشود).
در بعضى از روايات نيز آمده است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از اين ماجرا يك ماه از همسران خود كناره گيرى كرد و حتى شايعه تصميم آن حضرت (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند و از كار خود پشيمان شدند

سرزنش شديد نسبت به بعضى از همسران پيامبر (ص )
بدون شك مرد بزرگى همچون پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تنها به خودش تعلق ندارد، بلكه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشريت متعلق است ، بنابراين اگر در داخل خانه او توطئه هائى بر ضد وى ، هر چند به ظاهر كوچك و ناچيز، انجام گيرد نبايد به سادگى از كنار آن گذشت ، حيثيت او نبايد نعوذ بالله بازيچه دست اين و آن گردد، و اگر چنين برنامه اى پيش آيد بايد با قاطعيت با آن برخورد كرد.
آيات فوق در حقيقت قاطعيتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنين حادثه اى ، و براى حفظ حيثيت پيامبرش .
نخست روى سخن را به خود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده مى گويد: ((اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود تحريم مى كنى ))؟! (يا ايها النبى لم تحرم ما احل الله لك تبتغى مرضات ازواجك ).
معلوم است كه اين تحريم ، تحريم شرعى نبود، بلكه به طورى كه از آيات بعد استفاده مى شود سوگندى از ناحيه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ياد شده بود و مى دانيم كه قسم خوردن بر ترك بعضى از مباحات گناهى ندارد.
بنابراين جمله ((لم تحرم )) (چرا بر خود تحريم مى كنى ؟) به عنوان عتاب و سرزنش نيست بلكه نوعى دلسوزى و شفقت است .
درست مثل اين كه ما به كسى كه زحمت زياد براى تحصيل درآمد مى كشد و خود از آن بهره چندانى نمى گيرد، مى گوئيم چرا اينقدر به خود زحمت مى دهى ، و از نتيجه اين زحمت بهره نمى گيرى ؟.
سپس در پايان آيه مى افزايد: ((خداوند غفور و رحيم است )) (والله غفور رحيم ).
اين عفو و رحمت نسبت به همسرانى است كه موجبات آن حادثه را فراهم كردند كه اگر راستى توبه كنند مشمول آن خواهند بود، يا اشاره به اين است كه اولى اين بود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين سوگندى ياد نمى كرد كارى كه احتمالا موجب جراءت و جسارت بعضى از همسران حضرت (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى شد.
در آيه بعد اضافه مى كند: ((خداوند راه گشودن سوگندهايتان را (در اين گونه موارد) روشن ساخته است )) (قد فرض الله لكم تحلة ايمانكم ) و (2) به اين ترتيب كه كفاره قسم را بدهيد و خود را آزاد سازيد.
البته اگر سوگند در موردى باشد كه ترك كارى رجحان دارد بايد به سوگند عمل كرد، و شكستن آن گناه است ، و كفاره دارد. اما اگر در مواردى باشد كه ترك آن عمل مرجوح باشد (مانند آيه مورد بحث ) در اين صورت شكستن آن جايز است ، اما براى حفظ احترام قسم بهتر است كفاره نيز داده شود.
سپس مى افزايد: ((خداوند مولاى شما و حافظ و ياور شما است و او عليم و حكيم است )) (و الله مولاكم و هو العليم الحكيم ).
لذا او راه نجات از اين گونه سوگندها را براى شما هموار ساخته ، و طبق علم و حكمتش مشكل را براى شما گشوده است .
از روايات استفاده مى شود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از نزول اين آيه برده اى آزاد كرده و آنچه را بر خود از طريق قسم حرام كرده بود حلال نمود.

در آيه بعد، شرح بيشترى پيرامون اين ماجرا داده ، مى فرمايد: ((به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى او رازدارى نكرد و به ديگران خبر داد، و خداوند پيامبرش را از اين افشاى ((سر)) آگاه ساخت ، او قسمتى از آن را براى همسرش بازگو كرد و از قسمت ديگرى خوددارى نمود)) (و اذا سر النبى الى بعض ازواجه حديثا فلما نبات به و اظهره الله عليه عرف بعضه و اعرض عن بعض ).
اين چه رازى بود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به بعضى از همسران خود گفت كه او رازدارى نكرد؟، مطابق آنچه در شاءن نزول گفتيم و اين راز مشتمل بر دو مطلب بود: يكى نوشيدن عسل نزد همسرش زينب بنت جحش ، و ديگرش تحريم نوشيدن آن بر خود در آينده بود، و منظور از همسر غير رازدارش در اين آيه ((حفصه )) بود، كه او اين سخن را شنيد و به ((عايشه )) بازگو كرد.
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چون از طريق وحى ، از اين افشاى راز، آگاه شده بود، قسمتى از آن را به ((حفصه )) فرمود، و براى آنكه او زياده شرمنده و خجل نشود از ذكر قسمت ديگرى خوددارى كرد (ممكن است قسمت اول ، اصل نوشيدن عسل باشد و قسمت دوم تحريم آن بر خويشتن ).
به هر حال ((هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين افشاى ((سر)) را به او (حفصه ) خبر داد او گفت : چه كسى تو را از اين موضوع آگاه كرد))؟ (فلما نباها به قالت من انباك هذا).
((گفت : خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت )) (قال نبانى العليم الخبير).
از مجموع اين آيه برمى آيد كه بعضى از همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مى كردند، بلكه مساءله رازدارى كه از مهمترين شرائط يك همسر باوفا است نيز در آنها نبود، اما به عكس ، رفتار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با آنها با تمام اين اوصاف چنان بزرگوارانه بود كه حتى حضرت حاضر نشد تمام رازى كه او افشا كرده بود به رخ او بكشد، تنها به قسمتى از آن اشاره كرده و لذا در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) آمده است : ما استقصى كريم قط، لان الله يقول عرف بعضه و اعرض عن بعض : ((افراد كريم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصى خويش تا آخرين مرحله ، پيش نمى روند، زيرا خداوند در اينجا براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى فرمايد: او قسمتى را خبر داد و از قسمتى خوددارى كرد)).
سپس روى سخن را به اين دو همسر كه در توطئه بالا دست داشتند كرده مى گويد: ((اگر شما از كار خود توبه كنيد، و دست از آزار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) برداريد به سود شما است ، زيرا دلهاى شما با اين عمل از حق منحرف گشته ، و به گناه آلوده شده )) (ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبكما).
منظور از اين دو نفر به اتفاق مفسران شيعه و اهل سنت ، ((حفصه )) و ((عايشه )) است كه به ترتيب دختران ((عمر)) و ((ابوبكر)) بودند.
((صغت )) از ماده ((صغو)) (بر وزن عفو) به معنى متمايل شدن به چيزى است لذا مى گويند: صغت النجوم يعنى ستارگان ، متمايل به سوى مغرب شدند))، به همين جهت واژه ((اصغاء))، به معنى گوش فرا دادن به سخن ديگرى آمده است ، و منظور از ((صغت قلوبكما)) در آيه مورد بحث ، انحراف دلهاى آنها از حق به سوى گناه بوده است .
سپس اضافه مى كند: ((اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهيد كارى از پيش نخواهيد برد، چرا كه خداوند مولى و ياور او است ، و همچنين جبرئيل و مؤ منان صالح ، و فرشتگان نيز بعد از آنها پشتيبان او هستند)) ((وان تظاهرا عليه فان الله هو مولاه و جبريل و صالح المؤ منين و الملائكة بعد ذلك ظهير).
اين تعبير، نشان مى دهد كه تا چه حد اين ماجرا در قلب پاك پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و روح عظيم او تاثير منفى گذاشت ، تا آنجا كه خداوند به دفاع از او پرداخته و با اينكه قدرت خودش از هر نظر كافى است ، حمايت جبرئيل و مؤ منان صالح و فرشتگان ديگر را نيز اعلام مى دارد.
قابل توجه اينكه : در ((صحيح بخارى )) از ((ابن عباس )) نقل شده كه مى گويد: از عمر پرسيدم آن دو نفر از همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه بر ضد او دست به دست داده بودند چه كسانى بودند؟ عمر گفت : حفصه و عايشه بودند، سپس افزود: به خدا سوگند ما در عصر جاهليت براى زنان چيزى قائل نبوديم تا اينكه خداوند آياتى را درباره آنان نازل كرد، و حقوقى براى آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند).
در تفسير ((درالمنثور)) نيز همين معنى ، ضمن حديث مفصلى از ابن عباس نقل شده ، و در آن حديث آمده است كه عمر مى گويد: بعد از اين ماجرا آگاه شدم كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از تمام همسرانش ‍ كناره گيرى كرده ، و در محلى بنام ((مشربه ام ابراهيم )) اقامت گزيده ، خدمتش رسيدم ، و عرض كردم : اى رسول خدا! آيا همسرانت را طلاق گفتى ؟ فرمود: نه ، گفتم : الله اكبر، ما جمعيت قريش پيوسته بر زنانمان مسلط بوديم ، اما هنگامى كه به مدينه آمديم جمعى را ديديم كه زنانشان بر آنان مسلطند زنان ما نيز از آنها ياد گرفتند! روزى ديدم همسرم با من مشاجره مى كند، من اين عمل او را عجيب و زشت شمردم ، گفت : چرا تعجب مى كنى ؟ به خدا همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هم با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين مى كنند! حتى گاه از او قهر مى نمايند، و من به دخترم حفصه سفارش كردم كه هرگز چنين كارى را نكند و گفتم اگر همسايه ات (منظور عايشه است ) چنين مى كند تو نكن ، زيرا شرايط او با تو متفاوت است .
درباره ((صالح المؤ منين )) بحثى داريم كه در نكات به خواست خدا خواهد آمد.
در آخرين آيه مورد بحث خداوند روى سخن را به تمام زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده ، با لحنى كه خالى از تهديد نيست مى فرمايد: ((هرگاه او شما را طلاق گويد اميد مى رود كه پروردگار به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد همسرانى مسلمان ، مؤ من ، متواضع ، توبه كار، عبادت كننده و مطيع فرمان خدا زنانى غير باكره و باكره )) (عسى ربه ان طلقكن ان يبدله ازواجا خيرا منكن مسلمات مؤ منات قانتات تائبات عابدات سائحات ثيبات و ابكارا).
به اين ترتيب به آنها هشدار مى دهد تصور نكنند كه پيامبر هرگز آنها را طلاق نخواهد داد، و نيز تصور نكنند كه اگر آنها را طلاق دهد همسرانى بهتر از آنان جانشين آنها نمى شود، دست از توطئه و مشاجره و آزار بردارند، و گرنه از افتخار همسرى پيامبر براى هميشه محروم مى شوند. و زنانى بهتر و با فضيلت تر جاى آنها را خواهند گرفت !.
برای اطلاع بیشتر به لینک زیر هم می تونین مراجعه کنین

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j19/al190042.htm#link371
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوالات

سوالات

به نظر مياد شما يكي از شان هاي نزول را مرقوم داشته ايد لطفا مورد ديگر را هم كه بسيار معمول تر هست را نيز مرقوم نماييد.
اما سوال ؟ در آيه اول سوره تحريم خداوند ميفرمايد "لم تحرم " يعني چرا حرام ميكني به عبارتي چرا حلال خدا را حرام ميكني ؟ يعني چي ؟ يعني پيامبر اكرم بر خلاف راي خدا عمل كرده كه خدا اين طور با او بر خورد ميكند ؟ و يا چيز ديگريست؟
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
پاسخ سوال اول شما در لینکی که در اخر معرفی کردم قرار دارد و بنده معمول ترین و مناسبترین شان نزول را قرار دادم .
اما بعضی از شان نزول ها با سبک و سیاق ایات تطبیق ندارد و با ایات چندان سازشی ندارد لذا از اوردن انها خودداری کردم و شما می توانید به همون لینک مراجعه نمایید و بقیه را مطالعه نمایید
و اما
مراد از((تحريم))در جمله((لم تحرم ما احل اللّه لك))، تحريم از طرف خدانبوده ، بلكه تحريم به وسيله نذر و سوگند بوده ، آيه بعدى هم بر اين معنا دلالت دارد، چون در آنجا سخن از سوگند كرده مى فرمايد: ((قد فرضاللّه لكم تحله ايمانكم))معلوم مى شود آن جناب با سوگند آنحلال را بر خود حرام كرده ، چون خاصيت سوگند همين است كه وقتى به عملى متعلق شود آنرا واجب مى كند، و چون به ترك عملى متعلق شود آن عمل را حرام مى سازد، پس معلوم مىشود آن جناب سوگند به ترك آن عمل خورده ، و آن عمل را بر خود حرام كرده ، اما حرام به وسيله سوگند.
آرى منظور از تحريم چنين تحريمى است ، نه اينكه حرمت آن عمل رابراى شخص خودش تشريع كرده باشد، چون پيغمبر نمى تواند چيزى را كه خدا حلالش كرده برخود و يا بر همه تحريم كند، و چنين اختيارى ندارد.
اين تحريم ، تحريم شرعى نبود، بلكه به طورى كه از آيات بعد استفاده مى شود سوگندىاز ناحيه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ياد شده بود و مى دانيم كه قسمخوردن بر ترك بعضى از مباحات گناهى ندارد.
بنابراين جمله ((لم تحرم )) (چرا برخود تحريم مى كنى ؟) به عنوان عتاب و سرزنش نيست بلكه نوعى دلسوزى و شفقت است .
درست مثل اين كه ما به كسى كه زحمت زياد براى تحصيل درآمد مى كشد و خود از آنبهره چندانى نمى گيرد، مى گوئيم چرا اينقدر به خود زحمت مى دهى ، و از نتيجه اينزحمت بهره نمى گيرى ؟.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تحريم

تحريم

از پاسخ شما ممنونم ولي در آيه اول اينطور آورده شده "چرا حرام ميكني چيزي را كه من بر تو حلال كردم تا زنانت را خشنود سازي" بنابر اين تحرم به معني تحريم نيست "ت "اول به معني توست و "حرم "يعني حرام كردن پس معني "تحرم " يعني حرام ميكني "لم "هم كه مشخص است يعني چرا ؟
بخش محمول موضوع هم كاملا روشن است يعني براي جلب رضاي زنانت (منظور همون دوزن يعني عايشه و حفصه كه راز پيامبر را افشا كردند) . از طرفي چون پيامبر سوگند خورده بود تا به زنانش رجوع نكند (چون مابقي كه گناهي نداشتند)در دومين آيه آورده شده كه سوگند هاي شما فعل حرام نيست پس آنرا بشكن.
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
آنچه كه از قرآن فهميده مى‏شود-و خيلى جهاتش را تاريخ بيان كرده است و قسمتهاى كوچكى از آن هم هست كه از نظر تاريخ خيلى روشن نيست-اين است كه پيغمبر اكرم يك چيزى را كه بر خودش حلال بوده است،بر خود به موجب يك قسم حرام كرده است.اين فى حد ذاته يك كار جايزى است.جزء چيزهايى كه ما داريم عهد و نذر و قسم است،يعنى انسان به موجب يك نذر مى‏تواند چيزى را بر خود واجب يا حرام كند،كه در باب نذر به شرط رجحان مى‏شود اين كار را كرد،يا يك امر مباح يا مستحب را مى‏تواند به موجب يك قسم بر خودش واجب كند،يا يك مكروه را بر خودش حرام كند و يا يك مباح را بر خودش حرام كند.مثلا آدمى سيگار مى‏كشد،مرتب تصميم مى‏گيرد كه سيگار نكشد،نمى‏تواند،بعد قسم مى‏خورد كه براى مدت موقت‏يا براى هميشه سيگار نكشم.همين قدر كه قسم خورد،ديگر كشيدن سيگار بر او حرام مى‏شود،يعنى اگر بخواهد بكشد بايد كفاره بدهد،با يك تفاوت مختصرى كه در فقه ميان نذر و عهد و قسم مطرح است.
به هر حال يكى از مسائلى كه در فقه مطرح است اين مساله است كه انسان با قسم مى‏تواند مستحبى يا مباحى را بر خود واجب كند،مكروهى يا مباحى را بر خود حرام كند
 
بالا