زندگی نامه ویلیام شکسپیر+جملاتی فلسفی وپنداموز از او

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ويليام شکسپير بزرگترين شاعر و نمايشنامه‌نويس انگلستان، 23 آوريل 1563 در شهر کوچک استراتفورد در خانواده‌يي معمولي به دنيا آمد. وي يکي از هشت فرزند خانواده‌ي شکسپير بود. پدر وي جان شکسپير که يکي از افراد متشخص و معتمد در ميان مردم شهر محسوب مي‌شد و چند سالي هم در شوراي شهر فعاليت مي‌کرد به حرفه‌ي دباغي و دستکش‌دوزي اشتغال داشت. مادر ويليام مري اردن، دختر يکي از نجيب زادگان استراتفورد بود. تحصيلات ويليام تنها محدود به مدرسه‌اي در استراتفورد مي‌باشد. ويليام 18 ساله در تاريخ 28 نوامبر 1582 با دختري به نام آن هاتاوي که هشت سال از ويليام بزرگتر بود ازدواج کرد. حاصل ازدواج آن‌ها دو دختر به نام سوزانا و جوديس و يک پسر به نام همنت بود. همنت در سال 1596 ديده از جهان فرو بست. شايد نمايشنامه‌ي معروف هملت شکسپير تغيير نامي از نام پسر خود يعني همنت بوده چرا که هملت را نيز به مانند همنت مظلوم مي‌دانسته است. سال هاي 1582 تا 1586 از گنگ‌ترين روزگاران شکسپير به شمار مي‌آيد. مقارن سال 1586 به لندن رفت و به بازيگري مشغول شد. در سال 1592 شخصيت معروفي در تئاتر لندن بود. تا 1594 دست کم شش نمايشنامه‌ نوشت. شکسپير از سهام‌داران اصلي شرکت لرد چمبرلن بود، صاحبان شرکت در سال 1599 تئاتر معروف گلوب را بر پا کردند. شاهکارهاي شکسپير را مي‌توان زاده‌ي همين سال‌هاي فعاليت وي در گلوب دانست. شکسپير در سال 1613 بازنشست شد و به استراتفورد بازگشت.در اوج سال‌هاي بازنشستگي خود نمايشنامه‌هاي زيبايي را به رشته‌ي تحرير در آورد. پدر نمايشنامه‌نويس انگلستان در سال روز 52 سالگي خود (23 آوريل 1616 ميلادي) چشم از جهان فرو بست. شکسپير در طول زندگي خود 37 اثر هنري نگاشت. آثار ويليام شکسپير را مي‌توان به سه بخش عمده ي زير خلاصه کرد:
1-کمدي‌ها، نظير: درد بيهوده‌ي عشق(2_1590)، کمدي اشتباهات (4-1592)، دو جنتلمن از ورونا، تاجر ونيزي، هر طور که شما دوست داريد(1600-1599)، طوفان
2-تاريخي‌ها، نظير: ريچارد سوم(4-1592)، کينگ جان، هنري هشتم(1613-1612)
3-تراژدي‌ها نظير:رومئو و ژوليت(7-1594)، هملت(1-1600)، اتللو(5-1604)، لير شاه، مکبث(6-1605)
تقسيم نمود.
نخستين ترجمه فارسي آثار شکسپير توسط ابوالقاسم خان ناصر الملک(نايب السلطنه) از اتللو مي‌باشد که به راستي يک اثر معتبر و زيبا در ادبيات فارسي است. از ترجمه‌هاي شيواي آثار شکسپير مي‌توان به ترجمه‌ي داريوش آشوري از مکبث اشاره كرد. به جرات مي‌توان گفت داريوش آشوري بعضي قطعات را آن‌چنان شيوا و زيبا به فارسي برگردانده است که متن فارسي آن بس گيراتر و جذاب‌تر از متن انگليسي است.
مدارک برجامانده از زندگي شکسپير گنگ و نارساست و شک و ترديد در آن بسيار. زندگي مختصري که از شکسپير پيش رو داريد بر اساس اعتقاد بيشتر آشنايان آثار شکسپير است لذا سند قطعي در آن راه ندارد. ويليام شکسپير در زمان حيات خويش در بند پيراستن و چاپ آثار خود نبوده است به همين دليل اطلاع دقيقي از زندگي او نيست و شک و ترديد بسياري وجود دارد که آيا نمايشنامه ها توسط او نوشته شده اند يا ساخته پرداخته‌ي ذهن ديگري، به دستياري او؟!
مهم ترين آثار
اتللو (Othello)
مکبث (Macbeth)
هملت (Hamlet)
جوليوس سزار (Julius Caesar)
رومئو و ژوليت (Roméo and Juliet)
تاجر ونيزي (Merchant of Venice)
شاه لير (King Lear)
روياي شب نيمه? تابستان (A Midsummer Night's Dream)
هنري ششم (Henry VI)
دو نجيب‌زاده? ورونايي (Two Gentlemen of Verona)
ريچارد سوم (Richard III)
تيتوس آندرونيکوس (Titus Andronicus)
شاه جان (King John)
ريچارد دوم (Richard II)
هنري چهارم (Henry IV)
هياهوي بسيار براي هيچ (Much Ado about Nothing)
هنري پنجم (Henry V)
تروئيلوس و کريسدا (Troilus and Cressida)
آنتونيوس و کلئوپاترا (Antony and Cleopatra)
تيمون آتني (Timon of Athens)
پريکلس (Pericles)
کوريولانوس (Coriolanus)
قصه? زمستاني (A Winter's Tale)
هنري هشتم (Henry VIII)
اشعار غنايي شکسپير نيز از شاهکارهاي شعر و ادبيات انگليسي است. از آن جمله مي‌توان به منظومه‌هاي زير اشاره کرد:
ونوس و آدونيس (Venus and Adonis)
زائر پرشو (The Passionate Pilgrim





زندگی کمدی است برای کسی که فکر می کند و تراژدی است برای کسی که احساس می کند . . .






صورت شما کتابیست که مردم می توانند از آن چیز های عجیب بخوانند . . .






زندگی حواسشو جمع کرده ببینه چی دوست داری همونو بگیره ازت . . .






تملق غذای ابلهان است . . .






فراموش کن چیزی را که نمی توانی بدست بیاوری و بدست بیاور چیزی را که نمی توانی فراموش کنی !






بالاتر از همه چیز این‌ است‌ که با خودمان صادق باشیم . . .






شکوه دنیوی همچون دایره‌ای است بر سطح آب که لحظه به لحظه به بزرگی آن افزوده می‌ شود و سپس در نهایت بزرگی هیچ می‌‌ شود . . .






گذشت زمان بر آنها که منتظر می مانند بسیار کند ، بر آنها که می‏هراسند بسیار تند ، بر آنها که به سر خوشی می گذرانند بسیار کوتاه است . . .






اگر کسی را دوست داری ، رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده . . .






بهتر است یک احمق زرنگ باشیم تا یک زرنگ احمق !





آنچه مرگبار است پایان گرفتن لذت ها نیست ، نومیدی است . . .






عشقی که با اشک های چشم شست و شو شود همیشه ماندگار و زیبا خواهد ماند . . .






در سینه خود شراره ی اسمانی دارم که نامش وجدان است . . .






عشق سوء تفاهمى است میان دو احمق !






چه چیز بهترین است ؟ من آن بهترین را برایت می خواهم !






کوره را برای سوزاندن دشمنانت آن قدر مگداز که گرمایش خودت را بسوزاند . . .






در دریای پرتلاطم زندگی همیشه موجی را می توان یافت که اگر با آن حرکت کنید شما را به ساحل خوشبختی می رساند . . .






من قلبم رو میذارم کف دستم تا هر کلاغی بیاد بهش نوک بزنه !






زندگی قصه ای است که ابلهی نقلش میکند ، پر از خشم و خروش و هیاهو است و هیچ معنایی ندارد . . .






آه ! نفرین بر زناشویی باد! ما این موجودات شریف را از آن خود می دانیم، اما بر هوس ها و سوداهایشان دست نداریم . . .






به خدا سوگند که خروارها فریب خوردگی بهتر از یک جو بدگمانی است !






احمق ها هیچ گاه کمتر از عهد کنونی محبوبیت نداشتنه اند ، چون خردمندان به جای آنان خودنمایی میکنند و نمیدانند از عقل خود چگونه بهره ببرند زیرا رفتارشان تؤام با تقلید است . . .






عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا !






من تو را همچون خوابی در خاطر دارم ، خوابی زیبا . . .






شکوه محبت بیش از انتقام است . . .






عشق آرام بخش است مثل آفتاب بعد از باران . . .






موطن آدمی را در هیچ نقشه جغرافیای نشانی نمی توان یافت ، موطن آدمی در قلب همه کسانی است که دوستش دارند !
 
بالا