زندگي پر فراز و نشيب خواجه نصيرالدين توسي

behtashk

کار خراب کن!
مدیر تالار
ابوجعفر نصيرالدين محمد بن حسن معروف به خواجه نصيرالدين توسي و ملقب به استاد البشر، در بامداد شنبه يازدهم جمادي الاول سال597 ق در توس به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات را در كودكي فرا گرفت و در نوجواني و جواني نزد استادان عصر خويش پزشكي، فلسفه، رياضيات، تفسير، منطق، فقه و نجوم را آموخت و در همه اين علوم ممتاز گشت.
پس از حمله مغول، خواجه از خراسان گريخت و به دعوت اسماعيليان به نزد آنها در »قُهستان« رفت و عزت يافت، بسياري از تاليفات وي در همان جا شكل گرفت.
در654 ق، پس از مذاكرات طولاني و با صلاح ديد خواجه نصير، به منظور پيش گيري از فتنه هاي بيش تر، »خورشاه« پادشاه اسماعيليان تسليم »هلاكو« شد و حكومت171 يا177 ساله اسماعيليان به آخر رسيد.

خواجه نزد هلاكو تقرب يافت و با دورانديشي خويش، به سرعت توانست ايران و دانشمندان آن را از خشونت بيشتر مغول برهاند. احتمالاً با هدايت خواجه نصير، در محرم656 ق خلافت524 ساله عباسيان به دست هلاكوخان مغول سقوط كرد.


رصد خانه مراغه
رصد خانه مراغه را كه عظيم ترين مركز نجومي جهان در آن دوران بود، خواجه با استفاده از نفوذش بر هلاكو تاسيس كرد و اغلب رياضي دانان و منجمان معروف را در آنجا جمع آورد.
خواجه در دوران پربار زندگي خويش با اغلب علما، عرفا و بزرگان عصر خويش مراوده و مكاتبه داشت و شاگردان بسياري تربيت كرد. بيش از پنجاه اثر به زبان عربي و بيش از چهل اثر به زبان فارسي، تصنيف و تاليف كرد كه اغلب آنها توسط دانشمندان پس از وي شرح شده است.
خواجه نصير سرانجام در غروب دوشنبه هجدهم ذوالحجه672 ق پس از75 سال زندگي، وفات يافت و بنا به وصيت خودش در نزديكي آستان امام هفتم شيعيان در كاظمين به خاك سپرده شد.


مذهب و عقايد خواجه
بي ترديد خواجه برجسته ترين عالم شيعي دوازده امامي در عصر خويش بوده است. مساله حضور خواجه در جلسه درس محقق حلي و احترام و تعظيم صاحب شرايع نسبت به مقام علمي خواجه و بحث حول »استحباب التياسر في القبله« و سؤال خواجه از اعلم شاگردان در اصول، در كتب متعدد آمده است. او كه هم كلاس و هم درس »رضي الدين سيد علي بن طاووس« صاحب فرج المهموم و اللهوف بوده، و فقيه، متكلم و فيلسوفي برجسته چون »علامه حلي« را پرورش داده است،تجريد العقايدمعروف ترين كتاب كلام شيعي را به رشته تحرير در آورده كه بارها شرح شده است. اين كتاب چكيده عقايد خواجه در مذهب است و خود در مقدمه آن مي نويسد:
... اين كتاب را بر بهترين اسلوب مرتب و تنظيم نمودم. و آنچه را به دليل به من ثابت شده و معتقد خويش قرار داده بودم، در اين كتاب درج كردم.
شادروان مدرس رضوي پس از بيان تشيع خواجه، مي افزايد:
... با آن كه خواجه در ترويج آيين شيعه كوشش مي كرد و به زبان و قلم در پيشرفت مذهب اماميه سعي مي نمود، باز با كليه فرق اسلامي به مهر و محبت رفتار مي كرد و به قدري كه در قدرت داشت از پيشامدها و سختي ها كه متوجه عموم مسلمين مي شد، جلوگيري مي نمود و پيوسته از تعصب هاي خشك مذهبي دوري مي كرد.
براي پي بردن به سعه صدر بي نظير خواجه، نظري به مذهب همكاران و شاگردانش مي افكنيم، همكاران:
- نجم الدين كاتبي تبريزي (شافعي)
- محيي الدين مغربي (مالكي)
- فخرالدين اخلاطي (شافعي)

در ميان شاگردان خواجه به سه تن از آنها اشاره مي كنيم:
- ابوالفضايل سيد ركن الدين استرآبادي (شافعي)، در نزد خواجه به تحصيل علم مشغول شد... خواجه او را بر ساير شاگردان خويش مقدم
مي داشت و او بر ساير اصحاب خواجه تقدم يافت.
- عماد الدين عبداله معروف به ابن الخوام (شافعي)
- عزالدين ابوالفضل عبدالعزيز موصلي (مالكي)
- محيي الدين ابوالفضل محمد بن شرف الدين بغدادي (حنفي)، او از خواجه طوسي استاد خود پرسش هايي از مسائل مشكل در حكمت كرده
و خواجه ضمن رساله اي به او پاسخ داده و با تجليل و توقير او را ياد
نموده است.
در مورد برخورد خواجه با قاضي بيضاوي شافعي صاحب تفسير مشهور انوار التنزيل كه فصول نصيريه خواجه را هم شرح كرده نقل شده است كه:
... خواجه طوسي - رحمه اله - وقتي در ميان جمع كثيري ركاب قاضي را از روي تواضع گرفت كه سوار شود. از خواجه پرسيدند كه سبب اين تواضع نسبت به قاضي چه بود؟ فرمود كه هميشه در خاطر من اين بود كه اين تخلق از من نسبت به شخصي واقع شود، هر چند ملاحظه كردم كسي را
جز قاضي نيافتم كه سزاوار اين امر باشد، بنابراين، اين تواضع نسبت به وي واقع شد.

بزرگان قدر يكديگر بدانند كتاب فضل يكديگر بخوانند
و فراموش نكنيم كه خواجه در دوراني، اين سماحت را از خويشتن نشان داده است و اين چنين آزاد انديشانه با پيروان ديگر فرق برخورد داشته است كه در موضع قدرت بوده نه در جايگاه ضعف و »تقيه« !


شخصيت خواجه
زياد نيستند بزرگاني كه در زندگي فكري و علمي خود، به جامعيت خواجه نصير رسيده باشند و چنان توفيقاتي يارشان شده باشد. افرادي چون زكرياي رازي، فارابي، ابن سينا، ابوريحان بيروني و خيام در وجوهي متعدد از علوم زمان جلوه داشتند و در اين امر با خواجه فصل اشتراك دارند، ليكن موفقيت هاي خواجه را هيچ كدام به دست نياوردند. از سوي ديگر ابعادي در شخصيت اين مرد حضور دارد كه گاه يكي با ديگري متناقض مي نمايد. به صورتي گذرا و فهرست وار نگاهي به رويه ها و ابعاد مختلف شخصيت خواجه مي افكنيم.


عارف
خواجه با نگاشتن اوصاف الاشراف و مقامات العارفين (شرح نمط نهم اشارات) مقام خود را به عنوان يك عارف تثبيت كرده است. همو بود كه
با دفاع از »حسين بن منصور حلاج« و »بايزيد بسطامي« در اوصاف الاشراف،
به عنوان اولين عالم شيعي، به صراحت از ساحت چنان عاشقاني ازاله
تهمت كرد.
اعْظَمَ شَاني«، نه دعوي الهيت كرده اند، بل دعوي نفي انيت خود و اثبات غير خود كرده اند و هوالمطلوب.
»لويي ماسينيون« در يكي از تحقيقاتش پيرامون حلاج مي نويسد:
پس از منصور حلاج، سهروردي - مقتول حلبي به سال587 هجري قمري كيفيت اين فرياد را خوب بيان مي كند. خواجه نصيرالدين توسي نيز در اين زمينه هم نواي سهروردي است. سهروردي
مي گويد: از اين كه حلاج انا الحق گفت، گويي ديده و دانسته و عمداً خون خويش را بر ديگران حلال داشت، و از اين گفته حلاج بر مي آيد كه خداوند
اين دعاي او را قبول فرموده است:


منِ من پرده اي بين من و توست ببردار اين مِن من با من خويش
منصور حلاج همان قطب معنوي است كه اسلام را به سوي وحدت نهايي مي برد و تمام مردم جهان را به اتحاد و يگانگي فرا مي خواند. نام آوراني كه داراي اين انديشه بوده اند، عبارتند از: نجم رازي (متوفي به سال654 ه)، كيشي استاد مدرسه نظاميه (متوفي به سال649 ه)، مولانا جلال الدين بلخي رومي (متوفي به سال672 ه)، خواجه نصيرالدين توسي و رشيدالدين وزير كه همگي در عصر هجوم مغول و تاراج بغداد مي زيسته اند... خواجه نصيرالدين توسي با آن كه خود شيعه بود، به ولايت حلاج گردن نهاد.
خواجه محضر »شيخ فريدالدين عطار نيشابوري« را درك كرده بود، با »محيي الدين عربي« مكاتباتي داشت و با »صدرالدين قونوي« نيز. صدرالدين در نامه اش به خواجه، او را »خواجه معظم و صدر اعظم، مالك ازمه الفضايل، افتخار الاواخر و الاوايل، ملك حكماي العصر، حسنه الدهر، نصير الحق و الدين« خطاب مي كند و از جمله كساني بر مي شمرد كه »... حق - سبحانه و تعالي - بعضي بندگان خود را به مزيت اجتباء و مكرمت مخصوص گردانيده، و بر اهل روزگار در اجناس و انواع علوم و فضايل رجحان داده، و به صفات جميله نامحصور نفس شريف او را تحليه بخشيده است.


فيلسوف و متكلم و منطق دان
... خواجه در حكمت، پيرو حكماي مشاء و فلسفه اش در ميان حكماي اسلامي تابع فلسفه ابوعلي سيناست. وليكن با اين حال، وي حكيمي متكلم و در تكلم متمايل به فلسفه است. و به عبارت ديگر داراي روشي بين فلسفه و كلام است.
خواجه، پس از ابن سينا، بزرگترين فيلسوف ايران به شمار است. در شرح اشارات ضمن دفاع از شيخ الرئيس ابوعلي سينا، استقلال خويش را از دست نداده در مواضعي نقطه نظرهاي ويژه اي را كه با برخي از آراي استاد سلفش مغايرت دارد - ابراز كرده است.
دو اثر تجريد المنطق - به عربي - و اساس الاقتباس - به فارسي -، بعد از منطق شفاي بوعلي، مهمترين آثار منطقي علماي اسلامي به شمارند و اساس الاقتباس، اولين ابتكار مدوني است كه در اين زمينه به فارسي سليس و روان صورت گرفته است.


منجم و جغرافي دان
بر همه مشهود است كه خواجه نصير در كتاب تذكره، ايراداتي بربطلميوس وارد كرد و خاطر نشان كرد كه به رغم اعتقاد شديد قدما به كروي بودن افلاك و واقع شدن زمين در مركز دواير فلكي در دستگاه بطلميوسي. زمين در مركز قرار ندارد بلكه انحرافي از مركز دارد. به جاي اين دستگاه، خواجه دستگاه نويني پيشنهاد كرد كه كرويت افلاك را حفظ كرده و زمين را در مركز قرار مي دهد و در عين حال از لحاظ رياضي نهايت قدرت را دارد. اهميت نظريه خواجه نصير در اين است كه اولاً تنها دستگاه رياضي است كه در نجوم قديم، در مقابل دستگاه بطلميوسي پيشنهاد شد، ثانياً همين دستگاه است كه زمينه محاسبات كپرنيك و گاليله و ساير منجمان اروپايي را تا كپلر تشكيل مي دهد. گرچه هنوز طريق انتقال اين فكر از خواجه نصير و مكتب مراغه به كپرنيك روشن نيست، احتمال اين كه دستگاه كپرنيك از افكار خواجه سرچشمه گرفته زياد است، چون ارقام و اشكال مربوط به حركت قمر و عطارد، همان ارقام و اشكالي است كه در آثار قطب الدين و ابن شاطر (شاگردان خواجه) ديده مي شود.


نام خواجه در كره ماه
شناخت رصد خانه مراغه و سابقه آن، براي دريافت اين بعد از شخصيت خواجه بس است. ياد آوري كنيم كه
وقتي آرمسترانگ در سال1968 به عنوان اولين نماينده كره ارض بر سطح ماه فرود آمد، لوحه اي را نصب كرد كه نام دانشمندان مؤثر در رساندن انسان به ماه، در آن درج شده بود، از جمله نام ها، خواجه نصيرالدين توسي بود. از اين اشاره هم نگذريم كه:
دانشمندان روسي ضمن مطالعه جداول نجومي كه او (خواجه) تنظيم كرده است، دريافته اند كه او مختصات قاره آمريكا را مي دانسته است. كلمبوس، آمريكا را دو قرن بعد كشف كرد.


رياضي دان: آثار خواجه در رياضيات بسيار است كه معروف ترين آنها تحرير اقليدس است. اين كتاب را كه به زبان عربي نوشته شده به فارسي نيز برگردانيده اند و چند تن از رياضي دانان بزرگ شرح و تفسير كرده يا بر آن حاشيه زده اند.
نصير الدين توسي در رشته رياضيات، مخصوصاً مربوط به ارقام غيرصحيح و تئوري ارقام، در پيشرفت بعدي رياضيات تاثير بسزايي بخشيده و در تهيه مقدمات كشفيات مهم مانند كشف كميت متغير، اختراع حساب فاضله و حساب استدلالي (تام) و تعيين قطعي اصل توالي كه براي استدلال كنوني تجزيه لازم است، نقش بزرگي ايفا نموده است.
در اتحاد شوروي به مطالعه مفصل ميراث علمي نصيرالدين توسي در ستاره شناسي، رياضيات، معدن شناسي، فلسفه و غيره اقدام كرده اند و بعضي از آثار او به زبان روسي ترجمه شده است.


طبيب: مرحوم مدرس رضوي در احوال و آثار نصيرالدين از رساله اي متعلق به خواجه سخن مي راند كه ضمن آن اشكالاتي را كه از قانون بوعلي (در طب) شده، پاسخ گفته است. احوال خواجه به عنوان طبيب در كتاب مطرح الانظارفي تراجم اطباء الاعصار تاليف ميرزا غلامحسين خان ركن الحكما - فيلسوف الدوله آمده است.
آثاري از خواجه موجود است كه مثلاً در باب مزاج و مزاج اندام ها و همچنين گرماي غريزي با نظر قدما مخصوصاً شيخ اختلافي دارد... در علم طب اصولاً وي معتقد بوده است كه طب بر دو جزء است:
يكي آنچه مقتضي حفظ صحت مي باشد، و ديگر آنچه مقتضي ازالت علت بود، يعني بهداشت و علم الامراض كه با اصول امروزي تفاوت ندارد. وي سعادت آدمي را در سه جنس مي داند:
سعادت نفساني، سعادت بدني و سعادت مدني.


موسيقي دان: كنزالتحف يا مقاله در موسيقي اثر خواجه، از آثاري است كه در كتاب احوال و آثار نصيرالدين از آن ياد شده است. در همان جا آمده كه نظريات موسيقي خواجه به وسيله بزرگترين شاگردش قطب الدين تكميل شده است. رساله اي هم در1964 در قاهره چاپ شده به نام صحت نامه در علم موسيقي ساخته خواجه نصير توسي.


مفسر قرآن: علاوه بر آثاري كه خواجه در آنها، جاي جاي به مناسبت هايي برخي از آيات قرآن كريم را تفسير كرده است، مرحوم مدرس رضوي به نقل از طرائق الحقايق، تفسيري از سوره والعصر را نيز به خواجه نصير نسبت داده است.
نويسنده: بسياري از صاحب نظران، نثر محكم خواجه را در آثاري كه به زبان عربي نگاشته است، ستوده اند. در نثر فارسي نيز خواجه با آثاري چون اخلاق ناصري، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس و غيره، مقام خود را به عنوان نويسنده اي توانا استوار داشته است.


شاعر و اديب: در مورد مقام خواجه در شعر، اغلب تذكره نويسان و مورخان پس از خواجه، او را شاعر مي دانسته اند و اشعارش به طور پراكنده در ماخذ آمده است.
علاوه بر مقام نويسندگي و شاعري، خواجه نصير نقادي دقيق در پهنه ادب است كه نظرات صايب و استوارش در خصوص شعر در اساس الاقتباس و معيار الاشعار مؤيد اين تبحر اوست. فراموش نكنيم: خواجه كه از عروض دانان و شعر شناسان فحل زمان خود به شمار مي رفته است، شاگرداني شاعر نيز داشته است چون »همام تبريزي« و »اثيرالدين اوماني.«
مترجم و محرر: خواجه با درك نياز علمي زمان خويش به آثار متعدد علماي جهان، دست به تجربه و يا تجديد ترجمه (تحرير) بسياري از آن اثار زد. تسلط وي به زبان هاي فارسي، عربي، تركي و يوناني اين امكان را فراهم ساخت تا بسياري از معضلاتي كه ناشي از نارسايي ترجمه هاي پيش از او بود، حل كند.
... اهميت اين تحريرات در آن است كه يك دسته از كتب رياضي يوناني كه براي طالبان اين علم در مراحل مختلف تحصيل لازم بود، با بياني روشن و ترتيب و نظمي خاص در دسترس آنان قرار گرفت... خواجه در اين تحريرات ناقلي نيست كه بر عميا كلمه اي عربي را جايگزين لغتي يوناني كند... وي هنگام نوشتن اين تحريرات در حقيقت استادي ماهر و مؤلفي
قادر است.
آثار خواجه به اغلب زبان هاي زنده دنيا از جمله آلماني، فرانسه، انگليسي، لاتين، يوناني و روسي ترجمه شده و به چاپ رسيده است.

كتب فارسي تاليف خواجه
در عصري كه غالب دانشمندان ايران هنوز كتب علمي خود را به زبان تازي مي نوشتند، خواجه نصير با تاليف كتب گران بهاي فارسي، خدمتي ارجمند به زبان و ادب ما انجام داد. از جمله آثار فارسي او مي توان از كتب و رسايل ذيل نام برد:


حكمت
حكمت نظري: اساس الاقتباس (منطق)، مقولات عشر يا قاطيغورياس، رساله اثبات واجب، رساله جبر و قدر يا جبر و اختيار، رساله در قسمت موجودات، آغاز و انجام در مبدا و معاد يا كتاب تذكره، جواب اسئله اثيرالدين ابهري، رساله في النفي و الاثبات، رساله در نعمت ها و خوشي ها و لذت ها.
حكمت عملي: اخلاق ناصري، نصيحت نامه، ترجمه كتاب اخلاق ناصرالدين محتشم، رساله رسوم پادشاهان قديم و طرز گرفتن ماليات.
هيات و نجوم: رساله معينيه يا المفيد در هيات، و شرح آن نيز به قلم خود او، و حل مشكلات آن هم به قلم او، زبده الهيئه، شرح ثمره بطلميوس يا ترجمه الثمره في احكام النجوم، مدخل في علم النجوم (منظوم)، اختيارات مسير القمر (منظوم)، ترجمه صورالكواكب عبدالرحمن صوفي، سي فصل در تقويم، بيست باب در معرفت اسطرلاب، رساله در تقويم و حركات افلاك، زيج ايلخاني.
رياضيات: رساله در حساب
علوم طبيعي: رساله در تحقيق قوس قزح، رساله در صفات جواهر و خواص احجار يا جواهرنامه يا تنسق نامه، رساله در بيان صبح كاذب.
علوم ديني: رساله بر وفق مشرب تعليميان، فصول نصيريه، رساله در تولا و تبرا به مشرب تعليميان.
علوم مكنونه: رساله در رمل، رساله در احكام دوازده خانه رمل، اختصاري از رساله رمل، رساله استخراج خبايا، حكم كردن بر شانه گوسفند و غيره.
فنون ادب: معيار الاشعار يا عروض فارسي.
تاريخ: ذيل جهانگشا (مختصري در شرح فتح بغداد به دست هلاكو.)
جغرافي: ترجمه مسالك و ممالك (ترجمه صورالاقاليم.)
تصوف: اوصاف الاشراف در سير و سلوك، رساله سير و سلوك به مذاق اسماعيليه (منسوب به خواجه).
- اين مقاله تلخيصي است از مقدمه كتاب شعر و شاعري در آثار خواجه نصيرالدين توسي تاليف معظمه اقبالي (اعظم) از انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و هنر اسلامي.


 
بالا