زاها حدید Zaha Hadid

Mehdi_Architect

عضو جدید
همه چیز در مورد زاها حدید ( برترین آرشیتکتور جهان )

همه چیز در مورد زاها حدید ( برترین آرشیتکتور جهان )

زها ( زاها ) حدید در تاریخ ۳۱ اکتبر ۱۹۵۰ در بغداد به دنیا آمده است. ایشان مدرک ریاضیات خود را از دانشکاه آمریکایی بیروت اخذ کرد و سپس برای تحصیل در مدرسه معماری (AA)راهی لندن شد. زاها حدید (Zaha Hadid) که در حال حاضر تبعه و شهروند انگلستان می باشد از سال ۱۹۷۲ در انجمن معماری لندن (Architectural Association in London) به تحصیل در رشته معماری پرداخت و در سال ۱۹۷۷ موفق به دریافت مدرک خود گردید. او پس از اتمام تحصیلات، به دفتر معماری متروپولیتن (Office for Metropolitan Architecture) پیوست و به همراه همکاران خود در OMA، رم کولهاس (Rem Koolhaas) و الیا زنگلیس (Elia Zenghelis)، به تدریس در مدرسه معماری AA پرداخت و بعدها تا سال ۱۹۸۷، آتلیه شخصی اش را در مدرسه AA سرپرستی نمود.
زاها حدید اخیراً عهده دار کرسی استادی کنزو تانگه (Kenzo Tange) در مدرسه طراحی دانشگاه هاروارد، و کرسی استادی سالیوان در دانشگاه ایلی نویز (Illinois)، مدرسه معماری شیکاگو، گردید و قبلاً نیز به عنوان استاد میهمان در دانشگاه هنر هامبورگ (Hochschule für Bildende Künste)، مدرسه معماری نولتن (Knolton)، استودیوی اوهایو و کارشناسان ارشد (Ohio and the Masters) در دانشگاه کلمبیا، نیویورک، تدریس نموده است. علاوه بر این، او عضو افتخاری آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و همکار انستیتوی معماری آمریکا می باشد. وی در حال حاضر استاد دانشگاه هنرهای کاربردی وین در اتریش و دستیار درس طراحی معماری ائرو ساآرینن (Eero Saarinen) در ترم بهار ۲۰۰۴ دانشگاه ییل (Yale)، نیوهون (New Haven)، است.
حدید معماری است که پیوسته مرزهای معماری و طراحی شهری را گسترش می دهد. او در کارهایش با بهره گیری از مفاهیم فضایی جدیدی که تقویت کننده مناظر شهری موجود هستند، زیبایی شناسی نظری ای (غیرعملی) را پیگیری و تجربه می کند که تمام زمینه های طراحی از طراحی شهری تا طراحی داخلی و مبلمان را در برمی گیرد. با اینکه شهرت زاها حدید بیشتر بخاطر اصلی ترین کارهای ساخته شده اش می باشد، اما علایق و دل مشغولی های عمده او مستلزم اشتغال همزمان وی به فعالیت حرفه ای، تدریس و پژوهش است.
حدید اساس معماری را در نحوه فکر کردن به آن می داند. طرح های ساختمانی حدید که به صورت نقاشی عرضه می شوند، در ٢٥ سال گذشته، نقش مهمی در تحول معماری معاصر داشته اند. این آثار در موزه ها و گالری های معروف جهان از جمله موزه گوگنهایم و موزه هنرهای مدرن نیویورک به نمایش درآمده و بخشی از کلکسیون دائمی آنهاست.
زاها حدید با شرکت در مسابقات متعدد طراحی معماری، ایده ها و افکار نوینی را به معرض نمایش گذاشته است که این امر نشان دهنده رویکرد آوانگارد و پیشروی وی در طراحی معماری می باشد. اکثریت پروژه های مختلف او که تاکنون اجرا شده اند و یا در حال حاضر در دفتر وی بر روی آنها کار می شود، حاصل شرکت در این مسابقات هستند.
طرح های بدیع او برای ایجاد فضاهای معماری سال ها با تحسینی توأم با تردید روبرو بود. اما امروزه که جهان آمادگی بیشتری برای پذیرش و ایجاد بناهای پیچیده دارد، این طرح ها نیز با استقبال بیشتری روبرو شده است. او در کار خود از حرکت، ایجاد فضاهای خالی و فرم های کشیده افقی استفاده می کند و در زمینه طراحی مبلمان و معماری داخلی، طرح های نمایشگاهی و تجهیزات و لوازم صحنه نمایش نیز کارهای زیادی را انجام داده است.
زاها حدید تا به حال بخاطر طراحی پروژه های مختلف، چندین جایزه معماری دریافت نموده است و در سال ۲۰۰۴ نیز به عنوان برنده جایزه معماری پریتزکر، مهم ترین جایزه جهان در زمینه معماری، انتخاب گردید. او نخستینی زنی است که طی ۲۸ سال برگزاری جایزه پریتزکر، موفق به دریافت این جایزه معتبر بین المللی شده است. جایزه صدهزار دلاری پریتزکر طی مراسمی در روز ٣١ ماه مه همان سال در موزه آرمیتاژ در شهر سن پترزبورگ روسیه به این معمار عراقی ـ انگلیسی، اعطا گردید.



مشهورترین پروژه های ساخته شده زاها حدید عبارتند از:



۱ـ ایستگاه آتش نشانی Vitra، Weil am Rhein، آلمان (۱۹۹۳)
۲ـ ساختمان نمایشگاهی Lfone، Weil am Rhein، آلمان (۱۹۹۹)
۳ـ منطقه ذهن (Mind Zone) در گنبد هزاره، گرینویچ، لندن، انگلستان (۱۹۹۹)
۴ـ پارک سوار هونهایم شمالی، استراسبورگ، فرانسه (۲۰۰۱)
۵ـ جایگاه اسکی پرش Bergisel، Innsbruck، اتریش (۲۰۰۲)
۶ـ مرکز هنرهای معاصر Rosenthal، سین سیناتی، اوهایو، ایالات متحده (۲۰۰۳)
۷- مرکز مگی در بیمارستان ویکتوریا (۲۰۰۶)، کرکالدی، اسکاتلند
۸- ایستگاه قطار سریع السیر ناپل (۲۰۰۶)، ناپل، ایتالیا
۹- ساختمان مرکزی ب ام و (۲۰۰۵)، لیپزیگ، آلمان
۱۰- ترن هوایی (۲۰۰۷) اینسبورگ، اطریش
۱۱- مرکز علمی فائنو (۲۰۰۵)، وولفسبرگ، آلمان
۱۲- سکوی پرش اسکی برگیسل (۲۰۰۲)، اینسبورگ، اطریش



در حال حاضر نیز در دفتر زاها حدید بر روی پروژه های متنوعی کار می شود:



۱ـ مرکز ملی هنرهای معاصر (MAXXI)، رم، ایتالیا
۲ـ موزه گوگنهایم، Taichung، تایوان
۳ـ طرح کلی ناحیه Zorrozaurre، بیلبائو، اسپانیا
۴ـ توسعه مرکز هنرهای Price Tower، Bartlesville، ایالات متحده
۵ـ مرکز فرهنگی ـ ورزشی Herault، مون پلیه، فرانسه



منبع : سایت آفتاب
دوستان این زندگینامه این شخص هست . قدیمیه ولی خودم یه پروژه ای رو در دست دارم که باید در مورد این شخص تحقیق کنم .
لطفاً هر اطلاعاتی که در مورد زاها حدید و یا عکس های کارهای او رو دارین ، برام بذارید .
یک دنیا ممنون از همگی.
 

architectinium

عضو جدید

کتابخانه و مرکز آموزش دانشگاه اقتصاد وین , اتریش





Zaha Hadid Architects have won a competition to design a library and learning centre for the University of Economics & Business in Vienna, Austria.

The 28,000 square metre building forms the central part of a new campus for the university.

The learning centre will include a library, tutorial rooms, administration offices, student centre, book shop, cafeteria, and event space.

The project is due for completion in 2012.
Here’s some more information from Zaha Hadid Architects:

Zaha Hadid Architects wins competition for the Library and Learning Centre at the University of Economics & Business, Vienna, Austria
Zaha Hadid Architects have been selected as the architects of the Library and Learning Centre (LLC) at the University of Economics & Business, Vienna. The new Library and Learning Centre will be the centerpiece of the University’s new campus and provide a significant upgrade to the University’s services. In addition to the new library, the LLC will also provide a language laboratory, tutorial rooms, administration offices, student centre, book shop, cafeteria, clubrooms and event space.

The new Library and Learning Centre rises as a polygonal block from the centre of the new university campus. The LLC’s design takes the form of a cube with both inclined and straight edges. The straight lines of the building’s exterior separate as they move inward, becoming curvilinear and fluid, generating a free-formed interior canyon that serves as the central public plaza. All the other facilities of the LLC are housed within a single volume that also divides, becoming two separate ribbons that wind around each other to enclose this glazed gathering space.

“I am delighted to be working in Vienna as I have a close affiliation with the city. As a centre of research, the Library and Learning Centre is forum for the exchange of ideas. It is very exciting for us to be part of the University’s expansion.” states Zaha Hadid.

Rector of the University of Economics & Business, Christoph Badelt said “A library and learning center should be more than a mere library in the classical sense: it is a research and a service facility, a workplace and lounge, a place of communication and a traffic hub, at one and the same time. With its breathtaking architecture, the design by Zaha Hadid manages to combine all the key functions of study in a most wonderful way. It is a vision that embodies this innovative concept of a university.”

PROGRAM: The LLC comprises a “Learning Center” with workplaces, lounges and cloakrooms, library, a language laboratory, training classrooms, administration offices, study services and central supporting services, copy shop, book shop, data center, cafeteria, event area, clubroom and auditorium.

CLIENT: University of Economics Vienna
ARCHITECT: Zaha Hadid Architects
Design: Zaha Hadid and Patrik Schumacher
Project Architect: Cornelius Schlotthauer
Project Team: Marc-Philipp Nieberg, Kristoph Nowak, Enrico Kleinke, Stefan Rinnebach, Niels Kespohl, Jan Hübener, Romy Heiland, Richard Baumgartner

CONSULTANTS:
Structural Engineers: Arup Berlin
M&E Engineers: Arup Berlin
Façade Engineers: Arup Berlin
Cost Consultant: ATP Wien
Fire protection: HHP West, Bielefeld
Render Studio: Vectorvision, Leipzig

SIZE: 28.000m² net area
42.000m² gross area (205.000m³)
136m length,
 

architectinium

عضو جدید
  • Like
واکنش ها: raha

architectinium

عضو جدید
این مدل در آینده نزدیک مرکز هنر های نمایشی ابوظبی می باشد. احتمالآ بین تمام مدل های نمایش داده شده این دیدنی ترین است.

معماری این پروژه یکسال زودتر انتشار داده شد. در آن یک نشانه جدید در کار حدید است که با فرم های گوناگون ساختمان را توصیف کرده.








مرکز هنر های نمایشی حدید شبیه توده ای برگ به هم چسبیده و روی هم افتاده پر از رگبرگ است که از فلز و شیشه تراشیده شده است.پاویون نمایشگاه که معماران تازه کار آن را طراحی خواهند کرد بین این مرکز و موسسه میراث ابوظبی که هنوز طراحی نشده قرار خواهد داشت.




 
  • Like
واکنش ها: raha

architectinium

عضو جدید
طراحی ایستگاه راه آهن شهری - زاحا حدید
طراحی این ریل راه آهن شهری به طول ۱.۸ کیلومتر می باشد و همچنین چهار ایستگاه بین راهی را نیز شامل می شود.
زاحا حدیددر انتخاب مسیر حرکتی این ریل آن را از بلند ترین نقطه شهر می گذراند، این ایستگاه مرتفع به فاصله نیم ساعت از ایستگاه اول و در بالای رودخانه شهر واقع است.





در طراحی هر یک از این ایستگاه ها سعی شده است تا به محل قرار گیری آن و سایت اطراف توجه شود، این نوع طراحی که با استفاده از نیروهای سایت و محل قرار گیری پروژه می باشد را می توان از مشخصه های آثار زاحا حدید دانست. این نوع نگرش به طراحی ایستگاه ها باعث تنوع و گوناگونی فرم آنها نیز شده است.





شروع مسیر حرکت راه آهن در زیر زمین است، که در ادامه مسیر به تونلی که به رودخانه ختم می شود خواهد رسید. بعد از پایان تونل، توقفگاه بعدی بر روی پل و در روی رودخانه پيش بيني شده، این پل از جنس بتن و کابل های فلزی، طراحی و ساخته شده است.
همچنين ایستگاه آخر در دهکده و در ارتفاع ۲۲۸ متری از اینسبورک می باشد.




زاحا حدید در تعریف کار خود می گوید: هر ایستگاه شخصیتی جدا از یکدیگر را دارند، که این خود به دلیل وجود بستر، محل قرار گیری، همسایگی ها و ارتفاع های متفاوت از یکدیگر می باشد. ما مطالعه خود را از عوامل طبیعی مثل یخبندان و جنس خاک منطقه شروع کردیم. ما می خواستیم هر یک از ایستگاه ها زبانی سیال از توپوگرافی منطقه و معماری را اراعه کند. در آخر می توان فرم ایستگاه ها را آینه ای در برابر کوه های یخ بسته اطراف دانست.




طراحی راه آهن شهری اینسبورک را می توان ادامه دادن و جستجو کردن راه زاحا حدید برای ساختن بناهای بدون درز دانست، این نوع نگرش و طرح های کروی را می توان از رویکردهای جدید در دنیای معماری نیز برشمرد




ترجمه از : مسعود حبيبي
 

lady -memar

عضو جدید
ونیز؛ افقی از حجم های سیالِ در هم تابیده زاها حدید



دفتر معماري زاها حديد يك مركز تجاري و فروشگاه براي گردشگاه جسولو Jesolo در نزديكي ونيز ايتاليا طراحي كرده است. اين پروژه كه جسولو مجيكا Jesolo Magica نام دارد، شامل فروشگاهها، بارها، رستوران ها، بخش اداري، يك هتل، يك مركز كنگره و مركز سلامت خواهد بود. زمان تكميل ساختمان سال 2014 تعیین شده است. جسولوJesolo يكي از مشهور ترين تفريگاه هاي كنار درياست و طراحي آن امكان استفاده ي كامل از امتيازات فضاي مرداب ونيز را مي دهد. اين پروژه قصد دارد كه يك کاتالیست یا تسریع کننده بازسازي و نو آوري باشد پروژه ایی كه به شهر جسولو Jesolo فرصت خوبي براي توسعه به عنوان يك مكان براي برگزاری كنفرانس ها و گذراندن تعطيلات مي دهد. اين طرح پیوستاری از فضاي سيال خلق ميكند كه معنای تازه اي از امكان را بر مي انگيزد. عناصر متفاوت مجموعه ي جسولو مجيكا Jesolo Magicaبا يكديگر تطبيق يافته اند تا محدوده اي از ساختمان ها يي را شكل دهند كه به ظاهر از هم جدا هستند اما هر كدام به طور منطقي با ساختمان بعدي در يك مجموعه ي متغير مرتبط هستند. احجام تشكيل دهنده ي مركز تفريحي، يك فضاي مركزي را مانند گلبرگ هاي يك گل در بر ميگيرند. ساختمان هتل گلبرگ نهايي اين مجموعه است كه نمايي از مرداب مجاور را در اختیار ساکنان قرار می دهد. پروژه ي جسولو مجيكا Jesolo Magica علاوه بر بخش اداري، فضا فروشگاه ها و رستوران ها، هتلي را با مركز كنفرانس، چشمه ي آب گرم، كلوپ شبانه و فضاهاي خارجي براي مسابقات در نظر گرفته است.












 

م مژگان

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگینامه زاها حدید

زندگینامه زاها حدید

زاها حدید در سال ۱۹۵۰ در بغداد در خانواده‌ای روشنفکر و مسلمان متولد شد. او تحصیلات دوران ابتدایی را در یکی از دیرهای کاتولیک فرانسوی‌زبان بغداد سپری کرد. پس از آن، به‌سبب جوّ فرهنگی خانواده، با حمایت والدینش و روابط گسترده‌شان به آرزوی ایام کودکی‌اش تحقق بخشید و بعد از گذراندن دورة ریاضیات در دانشگاه امریکایی بیروت (۱۹۶۸ـ۱۹۷۱) به مدرسة معماری AA۱ لندن رفت و بدین ترتیب وارد دنیای مردانة معماری شد. او دربارة ایام کودکی‌اش چنین می‌گوید: «من یک عرب عراقی‌ام و هرگز نمی‌توانم روزهای زیبایی را که در وطن داشتم از ذهنم بیرون کنم. کودکی من در آنجا در میان منابع سرشار انسانی و تاریخی به رویا شبیه است. مدرسة ما لابه‌لای علفزارها و در دل طبیعتی سبز بود که امروز از آن فقط خرابه‌هایی برجاست… شهر بغداد در آن ایام پر از آدم‌های عجیب با ملیت‌ها و مذاهب مختلف بود و پرورش در این محیط پر از تجربه‌های متفاوت شانس بزرگی برای من بود.»








پدر زاها، محمد، فردی فعال در زمینة اقتصاد و پیشرو در حزب سوسیال‌دموکرات عراق بود. او فارغ‌التحصیل مدرسة LSE۲ بود. مادرش شاغل نبود ولی زن فعال و پویایی بود که طراحی را به زاهای کوچک آموخت. زاها در این خانوادة فرهنگی بورژوا با تمکن نسبی مالی رشد یافت، چنانکه هر دو برادرش هم برای ادامة تحصیلات به کمبریج رفتند. کهن‌ترین خاطره‌ای که زاها را در دنیای کودکانه‌اش به خانه‌سازی و طراحی دکور برای عروسک‌هایش تشویق کرده بود، خاطرة بازسازی خانة عمه‌اش به‌دست یکی از دوستان معمار پدرش بود.


اتفاق شاخص دیگر در همان ایام، سفری بود که طی آن پدرش او را برای بازدید از بازمانده‌های تاریخی شهرهای سومری به شمال عراق برد: «تصاویر آن ابنیه و ویرانه‌های کهن هرگز از ذهنم خارج نشد. شاید همین‌ها باعث شد که فضا و پلان‌های شهری را همیشه در معماری‌ام مد نظر داشته باشم.» تاریخ معماری با شکل‌گیری نخستین شهرها و رواج مفهوم مدنیت آغاز می‌شود. عراق امروزی نیز مهد تاریخ و مدنیت است. پس عجیب نیست که معماری در رگ و خون زاها حدید جاری است. «هر بار با شنیدن اسم عراق در گوشه و کنار قلبم به‌درد می‌آید.» چرا که کار معمار ساختن است و نه مشاهدة‌ تخریب. و این وضعیت روبه‌ نابودی وطنش او را رنج می‌دهد. از عراق چیز زیادی برجای نمانده است. این سرزمین مجروح باید درمان شود و اصلی‌ترین مراکزی که به آنها نیاز دارد ـ خانه، بیمارستان و مدرسه ـ در آن ساخته شود. حدید می‌خواهد همان‌طور که با ساختن یک ساختمان برای دانشگاه امریکایی بیروت دینش را به لبنان (که مدتی در آنجا زیسته و تحصیل کرده بود) ادا کرد، برای زادگاهش هم مفید واقع شود و اساسی‌ترین نیازهایش را برآورده کند، آن هم درست در زمانی که جهان از او توقع ساخت آسمان‌خراش‌ها و سالن‌های کنسرت را دارد.
زاها حدید پس از فراغت از تحصیل و اخذ مدرک دیپلم در زمینة معماری (۱۹۷۷) به دفتر معماری OMA۳ پیوست و به همکاری با الا زنگلیس۴ و نیز رم کولهاس۵، شخصیت برجستة هایپرمدرنیسم، که استاد او نیز بود، پرداخت. دعوت این دو معمار از حدید جوان به‌عنوان یک همکار به او اعتمادبه‌نفس و شجاعت خارق‌العاده‌ای بخشید. در ۱۹۸۰، حدید OMA را ترک کرد و دفتر شخصی خود را بنا نهاد و همچنین به تدریس در مدرسة معماری AA (که خود زمانی محصل آن بود) پرداخت. او در هاروارد، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه هامبورگ نیز به تدریس پرداخت. حدید عنوان CBE۶ را به‌دلیل خدماتش به معماری دریافت کرد و در سال ۲۰۰۴ به‌عنوان نخستین زن معمار توانست جایزة پریتزکر را به مبلغ صد هزار دلار از آنِ خود کند. مراسم اهدای این جایزه، که معادل نوبل در معماری است، هرساله در گوشه‌ای از جهان به منظور ادای دین و احترام به ساختمان‌های تاریخی و حتی معاصر برگزار می‌شود. زاها حدید سخنرانی‌های متعددی در سراسر اروپا و امریکا انجام داده است و عضو هیئت تحریریة دایره‌المعارف بریتانیکا نیز هست. او در سال ۲۰۰۶ موفق به اخذ درجة افتخاری از دانشگاه امریکایی بیروت شد و درحال‌حاضر پرفسور دانشگاه هنرهای کاربردی وین است.
حیطة گستردة فعالیت‌های زاها حدید مشتمل بر معماری، طراحی داخلی، طراحی صحنه و اشیا، ایستگاه‌های قطار، هتل‌ها، موزه‌ها و مجموعه‌های صنعتی، فرهنگی و ورزشی است. فهرست پروژه‌های او به شرح زیر است. ـ ایستگاه آتش‌نشانی در شهری در مرز سوئیس و آلمان (۱۹۹۰ـ۱۹۹۴)| ـ پل مسکونی لندن روی رودخانة تِمز (۱۹۹۶) ـ مرکز هنر معاصر رزنتال در سین سیناتی امریکا (۱۹۹۸) ـ مرکز علمی فائنو در ولفسبورگ آلمان (۱۹۹۹ـ۲۰۰۵) ـ ترمینال تراموا و پارکینگ اتومبیل در استراسبورگ فرانسه (۲۰۰۱) ـ بنایی برای پیست اسکی برگیزِل در اینسبروک اتریش (۲۰۰۲) ـ ساختمان ب.ام‌.و. در لایپزیک آلمان (۲۰۰۵) ـ ساختمانی برای مجموعة مراکز درمانی سرطان مگی در اسکاتلند (۲۰۰۶) ـ موزة هنر معاصر در کاگلیاری ایتالیا (۲۰۰۷) ـ آسمان‌خراشی در مارسی (۲۰۰۷ـ۲۰۰۹) ـ پلی در زاراگوزای اسپانیا (‏۲۰۰۸)‏‏ ـ ترمینال سالرنوی ایتالیا ـ کتابخانه‌ای برای دانشگاه سویل ـ دانشگاهی در مکزیک ـ پلی در ابوظبی ـ یک سالن اپرا در دبی ـ موزة امپرسیونیسم کوپنهاگن ـ موزة هنر جدید دانشگاه میشیگان (۲۰۱۰) ـ دپارتمان هنر اسلامی لوور در پاریس (در دست ساخت) ـ مرکز ورزشی المپیک آبی لندن (۲۰۱۲) ـ مجتمع هنرها در رم (در دست ساخت) همچنین تعدادی از طرح‌های او در مسابقات متعدد معماری برنده شده‌اند اما متأسفانه برخی از آنها به مرحلة ساخت نرسیده‌اند که از آن جمله‌اند: ـ کلوپ پیک در هنگ‌کنگ که در سال ۱۹۸۲ اولین جایزة بین‌المللی را نصیب او کرد. ـ سالن اپرای کاردیف در ۱۹۹۹ زاها حدید، که در دنیا شهرتی معادل «چهره‌های معروف» دارد، علاوه بر آثار چشمگیرش، به‌دلیل ظاهر متفاوت و تأثیرگذارش هم مطرح است: زنی درشت‌اندام در پوششی همیشه مشکی، با چشمان درشت شرقی که وجهه‌ای دراماتیک به او می‌بخشد. اطلاق عناوینی چون «خانم خارق‌العاده۷» و «اژدها بانو۸» از سوی رسانه‌ها به وی نیز برداشتی از ظاهر متفاوت اوست. اما رفتار و شرم خاص آسیایی‌اش زنی مهربان را معرفی می‌کند که کلام مختصرش با لهجة غلیظ عربی او را دلنشین‌تر هم جلوه می‌دهد
 

OAM

عضو جدید
زاها حدید

زاها حدید

زاها حدید در سال ۱۹۵۰ در بغداد در خانواده‌ای روشنفکر و مسلمان متولد شد. او تحصیلات دوران ابتدایی را در یکی از دیرهای کاتولیک فرانسوی‌زبان بغداد سپری کرد. پس از آن، به‌سبب جوّ فرهنگی خانواده، با حمایت والدینش و روابط گسترده‌شان به آرزوی ایام کودکی‌اش تحقق بخشید و بعد از گذراندن دورة ریاضیات در دانشگاه امریکایی بیروت (۱۹۶۸ـ۱۹۷۱) به مدرسة معماری AA۱ لندن رفت و بدین ترتیب وارد دنیای مردانة معماری شد. او دربارة ایام کودکی‌اش چنین می‌گوید: «من یک عرب عراقی‌ام و هرگز نمی‌توانم روزهای زیبایی را که در وطن داشتم از ذهنم بیرون کنم. کودکی من در آنجا در میان منابع سرشار انسانی و تاریخی به رویا شبیه است. مدرسة ما لابه‌لای علفزارها و در دل طبیعتی سبز بود که امروز از آن فقط خرابه‌هایی برجاست... شهر بغداد در آن ایام پر از آدم‌های عجیب با ملیت‌ها و مذاهب مختلف بود و پرورش در این محیط پر از تجربه‌های متفاوت شانس بزرگی برای من بود.» پدر زاها، محمد، فردی فعال در زمینة اقتصاد و پیشرو در حزب سوسیال‌دموکرات عراق بود. او فارغ‌التحصیل مدرسة LSE۲ بود. مادرش شاغل نبود ولی زن فعال و پویایی بود که طراحی را به زاهای کوچک آموخت. زاها در این خانوادة فرهنگی بورژوا با تمکن نسبی مالی رشد یافت، چنانکه هر دو برادرش هم برای ادامة تحصیلات به کمبریج رفتند. کهن‌ترین خاطره‌ای که زاها را در دنیای کودکانه‌اش به خانه‌سازی و طراحی دکور برای عروسک‌هایش تشویق کرده بود، خاطرة بازسازی خانة عمه‌اش به‌دست یکی از دوستان معمار پدرش بود.​
اتفاق شاخص دیگر در همان ایام، سفری بود که طی آن پدرش او را برای بازدید از بازمانده‌های تاریخی شهرهای سومری به شمال عراق برد: «تصاویر آن ابنیه و ویرانه‌های کهن هرگز از ذهنم خارج نشد. شاید همین‌ها باعث شد که فضا و پلان‌های شهری را همیشه در معماری‌ام مد نظر داشته باشم.» تاریخ معماری با شکل‌گیری نخستین شهرها و رواج مفهوم مدنیت آغاز می‌شود. عراق امروزی نیز مهد تاریخ و مدنیت است. پس عجیب نیست که معماری در رگ و خون زاها حدید جاری است. «هر بار با شنیدن اسم عراق در گوشه و کنار قلبم به‌درد می‌آید.» چرا که کار معمار ساختن است و نه مشاهدة‌ تخریب. و این وضعیت روبه‌ نابودی وطنش او را رنج می‌دهد. از عراق چیز زیادی برجای نمانده است. این سرزمین مجروح باید درمان شود و اصلی‌ترین مراکزی که به آنها نیاز دارد ـ خانه، بیمارستان و مدرسه ـ در آن ساخته شود. حدید می‌خواهد همان‌طور که با ساختن یک ساختمان برای دانشگاه امریکایی بیروت دینش را به لبنان (که مدتی در آنجا زیسته و تحصیل کرده بود) ادا کرد، برای زادگاهش هم مفید واقع شود و اساسی‌ترین نیازهایش را برآورده کند، آن هم درست در زمانی که جهان از او توقع ساخت آسمان‌خراش‌ها و سالن‌های کنسرت را دارد.​
زاها حدید پس از فراغت از تحصیل و اخذ مدرک دیپلم در زمینة معماری (۱۹۷۷) به دفتر معماری OMA پیوست و به همکاری با الا زنگلیس و نیز رم کولهاس، شخصیت برجستة هایپرمدرنیسم، که استاد او نیز بود، پرداخت. دعوت این دو معمار از حدید جوان به‌عنوان یک همکار به او اعتمادبه‌نفس و شجاعت خارق‌العاده‌ای بخشید. در ۱۹۸۰، حدید OMA را ترک کرد و دفتر شخصی خود را بنا نهاد و همچنین به تدریس در مدرسة معماری AA (که خود زمانی محصل آن بود) پرداخت. او در هاروارد، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه هامبورگ نیز به تدریس پرداخت. حدید عنوان CBE۶ را به‌دلیل خدماتش به معماری دریافت کرد و در سال ۲۰۰۴ به‌عنوان نخستین زن معمار توانست جایزة پریتزکر را به مبلغ صد هزار دلار از آنِ خود کند. مراسم اهدای این جایزه، که معادل نوبل در معماری است، هرساله در گوشه‌ای از جهان به منظور ادای دین و احترام به ساختمان‌های تاریخی و حتی معاصر برگزار می‌شود. زاها حدید سخنرانی‌های متعددی در سراسر اروپا و امریکا انجام داده است و عضو هیئت تحریریة دایره‌المعارف بریتانیکا نیز هست. او در سال ۲۰۰۶ موفق به اخذ درجة افتخاری از دانشگاه امریکایی بیروت شد و درحال‌حاضر پرفسور دانشگاه هنرهای کاربردی وین است.​
حیطة گستردة فعالیت‌های زاها حدید مشتمل بر معماری، طراحی داخلی، طراحی صحنه و اشیا، ایستگاه‌های قطار، هتل‌ها، موزه‌ها و مجموعه‌های صنعتی، فرهنگی و ورزشی است. فهرست پروژه‌های او به شرح زیر است. ـ ایستگاه آتش‌نشانی در شهری در مرز سوئیس و آلمان (۱۹۹۰ـ۱۹۹۴)| ـ پل مسکونی لندن روی رودخانة تِمز (۱۹۹۶) ـ مرکز هنر معاصر رزنتال در سین سیناتی امریکا (۱۹۹۸) ـ مرکز علمی فائنو در ولفسبورگ آلمان (۱۹۹۹ـ۲۰۰۵) ـ ترمینال تراموا و پارکینگ اتومبیل در استراسبورگ فرانسه (۲۰۰۱) ـ بنایی برای پیست اسکی برگیزِل در اینسبروک اتریش (۲۰۰۲) ـ ساختمان ب.ام‌.و. در لایپزیک آلمان (۲۰۰۵) ـ ساختمانی برای مجموعة مراکز درمانی سرطان مگی در اسکاتلند (۲۰۰۶) ـ موزة هنر معاصر در کاگلیاری ایتالیا (۲۰۰۷) ـ آسمان‌خراشی در مارسی (۲۰۰۷ـ۲۰۰۹) ـ پلی در زاراگوزای اسپانیا (‏۲۰۰۸)‏‏ ـ ترمینال سالرنوی ایتالیا ـ کتابخانه‌ای برای دانشگاه سویل ـ دانشگاهی در مکزیک ـ پلی در ابوظبی ـ یک سالن اپرا در دبی ـ موزة امپرسیونیسم کوپنهاگن ـ موزة هنر جدید دانشگاه میشیگان (۲۰۱۰) ـ دپارتمان هنر اسلامی لوور در پاریس (در دست ساخت) ـ مرکز ورزشی المپیک آبی لندن (۲۰۱۲) ـ مجتمع هنرها در رم (در دست ساخت) همچنین تعدادی از طرح‌های او در مسابقات متعدد معماری برنده شده‌اند اما متأسفانه برخی از آنها به مرحلة ساخت نرسیده‌اند که از آن جمله‌اند: ـ کلوپ پیک در هنگ‌کنگ که در سال ۱۹۸۲ اولین جایزة بین‌المللی را نصیب او کرد. ـ سالن اپرای کاردیف در ۱۹۹۹ زاها حدید، که در دنیا شهرتی معادل «چهره‌های معروف» دارد، علاوه بر آثار چشمگیرش، به‌دلیل ظاهر متفاوت و تأثیرگذارش هم مطرح است: زنی درشت‌اندام در پوششی همیشه مشکی، با چشمان درشت شرقی که وجهه‌ای دراماتیک به او می‌بخشد. اطلاق عناوینی چون «خانم خارق‌العاده۷» و «اژدها بانو۸» از سوی رسانه‌ها به وی نیز برداشتی از ظاهر متفاوت اوست. اما رفتار و شرم خاص آسیایی‌اش زنی مهربان را معرفی می‌کند که کلام مختصرش با لهجة غلیظ عربی او را دلنشین‌تر هم جلوه می‌دهد.​
زاها زنی فعال است که در عرصة مردانة معماری بسیار جسورانه رفتار می‌کند؛ عرصه‌ای که در آن زنان سنتاً به اوج و کمال نمی‌رسند. البته زنان بسیاری دکتر یا وکیل‌اند و یا دارای مشاغلی سخت هستند که مجبورند ساعات متمادی کار کنند اما در مورد معماری ـ به‌عنوان یک شغل ـ مشکل آنجاست که لازمه‌اش یک‌جور پیوستگی و تداوم روند کاری است، چه برای مرد و چه برای زن. معماری فدا کردن صددرصد انرژی و وقت را می‌طلبد. این موضوع که به اختلاط زندگی خصوصی و زندگی کاری منجر می‌شود حضور در این عرصه را برای زنان دشوار می‌کند. و شاید مجرد بودن حدید در موفقیت او تأثیرگذار بوده است، گرچه او تمایلی به افشای نکات ریز زندگی شخصی‌اش ندارد و می‌خواهد همچنان آن را خصوصی نگاه دارد. جالب اینجاست که همه‌جا هم، به‌سردی، فقط بحث از پروژه‌ها و آثار اوست. او عکس‌العمل رسانه‌ها در مقابل موفقیت‌های زنان را نادرست می‌داند، چرا که به اعتقادش آنها فقط وقت زیادی را صرف اتفاقات حاشیه‌ای، نحوة پوشش فرد و... می‌کنند. این برای یک زن موفق محدود کردن او صرفاً به مسائل ظاهری‌اش و نپرداختن به کنه فعالیت‌های اوست که جای تأسف دارد، مخصوصاً اگر این نگاه از سوی جامعة زنان باشد. اینکه چگونه زنی مسلمان از جهان سوم و خاورمیانه ـ عراق، کشوری پر از محدودیت‌های حتی روزمره برای زنان ـ این‌گونه در زمینه‌ای یکه‌تاز است که مردان نقش‌آفرینان اصلی آن در طول تاریخ بوده‌اند، جای تعمق بسیار دارد.​
در طول تاریخ، زنان معمار بسیاری فعال بوده‌اند اما در واقع همیشه به‌عنوان عضوی از گروه و یا همکاران همسرانشان به حساب می‌آمده‌اند. مثال واضح این مورد خانم دنیس اسکات براون۹ معمار، همسر رابرت ونتوری۱۰، معمار مشهور، است که هرگز جدا از سایة ونتوری و به‌طور مستقل مطرح نشد. زنان به‌طور غریزی و طبیعی دوستدار و مولد زیبایی هستند. طبق این تعریف، حدید خود را دشمن خویش به‌عنوان یک زن می‌داند. چرا که او سازه‌هایی زیبا طراحی نمی‌کند. برای او دارا بودن کیفیات اساسی و جوهری حرکت مهم است. مثلاً، او منظرة برفی یک غروب را با کنتراست‌های شدید سفید و سیاه و انعکاس قرمز خونین زیبا می‌داند، چرا که کیفیت نور، حرکت و نهایتاً زندگی را در خود دارد. با این جسارت و نوآوری در ارائة مفاهیم و نگاه تازه به جهان، او نه‌تنها مرزهای معماری، بلکه مرزهای جنسیتی را هم درنوردیده است. طرح‌ها و سازه‌های حدید بخصوص در دوران اولیة‌ کارش ـ از حیث تمرکز بر طراحی، پراکندگی قطعات، سادگی، و خلاصگی‌شان به همراه زوایای تند و خطوط پرحرکت ـ مؤکداً از هنر و معماری انقلابی اوایل قرن اتحاد جماهیر شوروی یعنی کانستراکتیویسم و سوپره‌ماتیسم و نیز نقاشی‌های هندسی تأثیر گرفته‌اند. کازیمیر مالویچ۱۱، تئوریسین اصلی سوپره‌‌ماتیسم، در سال ۱۹۲۸ در بیان تئوری آن چنین می‌گوید: «ما فقط زمانی به درک فضا نایل می‌شویم که از زمین آزاد شویم. یعنی، به شکلی، اصلی‌ترین نقطة گرانش از بین برود.» این رهایی از جاذبة زمین، اصلی‌ترین ایده‌ای است که در آثار حدید می‌توان پی گرفت. این نکته در طرحی که برای کلوب پیک کشیده کاملاً مشهود است، چنانکه کل بنا به شکل هواپیمایی در حال صعود از زمین ترسیم شده است. نکتة جالب این است که در سال ۲۰۰۴ مراسم اهدای جایزة پریتزکر به حدید در شهر سن پترزبورگ روسیه برگزار شد؛ شهر زیبا و بااصالتی که مالویچ در آن زیست و کار کرد.​
از حیث بازنمایی حرکت و انرژی، می‌توان قرابت‌هایی بین آثار حدید و نهضت فوتوریسم ایتالیا در اوایل قرن بیستم مشاهده کرد. چنانکه، به‌عنوان مثال، اومبرتو بوتچونی۱۲ هم متأثر از سرعت و تلاطم ماشین‌ها و زمانة جدید درصدد نمایش حرکت بود. اما اگر بخواهیم واکاوی عمیق‌تری در کنه تاریخ معماری کنیم، شاید حدید را هم‌سنخ‌تر با معماران باروک ایتالیا ببینیم تا کانستراکتیویست‌هایی که در عکس‌العمل به استالین به سمت اشکال انتزاعی گرایش یافتند. چرا که معماری باروک سرشار از حرکت و انرژی است و قدرتی بالقوه و آمادة انفجار در دیوار ساختمان‌هایش نهان دارد؛ فضایی تئاتری که جنب‌وجوش سرشارش کاملاً در تغایر با سکون و ایستایی رنسانسی است. اما در مجموع، به‌سبب ساختارشکنی‌های فرمی، حدید همچون فرانک گهری۱۳ و دانیل لیبسکیند۱۴ معمار در زمرة معماران دکانستراکتیویست (در مقابل معماری مدرن، مثل تقابل معماری باروک علیه معماری رنسانس) قرار می‌گیرد. با وجود تمامی معادل‌های تاریخی مذکور، آنچه زاها حدید را معماری معاصر ساخته است جریان «روح زمانة» هگلی در سازه‌های اوست. بدین‌گونه که او معماری‌ای برای جهان پرشتاب و سیلانی امروز طرح می‌کند و، برخلاف اکثر معماران بزرگ، سبکی کاملاً آزاد، رها و بدون تقید و ارجاعی به معابد یونان و یا کاتدرال‌های گوتیک را در پیش می‌گیرد، تا جایی که ارجاعات معدود او را تاحدودی برخاسته از ناخودآگاهش تلقی می‌کنند. چنانکه برخی منتقدان فرم‌های ارگانیک و دورانی جدید آثار او را ملهم از طبیعت پر از باتلاق‌های جنوب عراق می‌دانند. حدید معماری است که جسورانه به ستیز با جاذبه ـ بزرگ‌ترین دشمن معماری از بدو تاریخ تابه‌حال ـ می‌پردازد. (گرچه او این رهاسازی از تقیدها را در سایر حیطه‌ها هم اعمال کرده است). این سازه‌ها گویی مجسمه‌هایی هستند که قوانین گرانش را از یاد برده‌اند و به‌طرز خطرناکی نامطمئن و بی‌ثبات‌اند. انکار جاذبه این تصور را به‌وجود می‌آورد که این بناها، با دیوارهای نازک، سقف‌های در حال پرواز و طبقات در حال فروریزی‌شان، تکیه بر باد دارند و گویی در حال برخاستن از زمین هستند، تا آنجا که نمی‌توان به‌طور قاطع مشخص کرد که خط افق کجاست، یعنی از کجا زمین تمام می‌شود و بنا آغاز می‌شود. از این درهم‌آمیزی زمین و معماری با عنوان فرش شهری۱۵ یاد می‌شود و همین عدم قطعیت یکی از پایه‌های اصلی هنر معاصر است. سازه‌های حسی و تهاجمی حدید انفجارهای جسورانه‌ای در فضا محسوب می‌شوند، چنانکه گویی هر آن آمادة انفجار از گوشه‌ای باشند. حدید بدین طریق توانست برداشت و تجربة ما را از فضا تغییر دهد.​
به اعتقاد حدید، همراه با پیشرفت تکنولوژی، معماری هم حرکت می‌کند. این همگامی به‌شدت یادآور نوستالژی اوایل قرن بیستم یعنی زمانی است که معماری مدرن با تکنولوژی صنعتی متحد شد تا پیشرفتی اجتماعی را شکل دهد. پیشرفت تکنولوژیک باعث ایجاد حرکت (به‌جای سکون) در معماری می‌شود، چنانکه دیوارهای بنا متحرک می‌شوند، اجزای ساختمان آشپزخانه و... حرکت می‌کنند و دیگر هیچ قانون ثابتی برای قرارگیری حمام در جای خاصی از خانه وجود ندارد. البته تفاوت سلیقه‌ها همواره مطرح است. از این روست که جوامع مختلف گونه‌های متفاوتی از نوع زیست را تجربه می‌کنند. هنوز افرادی روی زمین می‌خوابند، درحالی‌که عده‌ای دیگر تخت‌های بلند را ترجیح می‌دهند. در جوامعی، خانه مجموعه‌ای از چندین فضای تفکیک‌شدة متفاوت برای عملکردهای گوناگون است، حال آنکه برخی فضاهای باز بی‌هیچ حائل و دیواری را ترجیح می‌دهند، مثل معماری دهة ۷۰ نیویورک که مردم فضاهای وسیع خالی را برای زندگی انتخاب می‌کردند. معماری نباید تحمیل‌گر باشد بلکه باید این امکان را به همه بدهد تا بتوانند فضای متناسب با علایق و عاداتشان را انتخاب کنند و برای حدید این نکته حائز اهمیت بسیار است که مخاطبش همة قشرها باشند و نه‌فقط نخبگان جامعه. از این رو، هدف او ساختن ساختمان‌هایی اجتماعی است که از طریق آنها بتواند هیجان و چالش را به زندگی مردم عادی وارد کند. بهترین نمونه از این دست بنای پیست اسکی برگیزل است. او ساختمان‌هایی می‌سازد که گرچه هریک چون جواهری مجزا و تنها در درخشش‌اند، همگی به یکدیگر و فضای اطراف شهری‌شان نیز متصل و مرتبط هستند. ایرادی که او به معماری اکثر شهرهای بزرگ وارد می‌داند سرمایه‌گذاری نکردن برای «عمومی‌سازی» است، بدین معنا که افراد فقیر و ثروتمند نمی‌توانند در کنار هم زندگی کنند. در گذشته، فضاهای عمومی به‌ صورت زیرزمینی گسترش می‌یافت و امروزه این گسترش در ارتفاع رخ می‌دهد و در واقع همین رشد عمودی مانع از تعامل سازه‌ها در بستر یک شهر است. از این رو، هریک از سازه‌های حدید سعی در ایجاد تعامل و ارتباط با فضا و طبیعت اطراف خود دارند. برای او هر ساختمان جزئی از یک محیط شهری به‌حساب می‌آید که در نهایت قرار است تمامی آنها با هم ترکیبی متناسب داشته باشند. ساختمان‌های حدید تک‌نقطه‌ای نیستند و باید از زوایای مختلف درک و دیده شوند. در واقع، او تعصب و دگماتیسم مدرنیسم را با فضا و در سطوح مختلف ترکیب کرده و نهایتاً بناهایی را برای حرکت و سیلان عرضه کرده است. او همچنین این سنت را که در ساختمان فقط از زوایای ۹۰ درجه استفاده شود کنار گذاشت و، در پی ساختِ دیوارهای غیرعمودی، به طراحی مبلمان و وسایلی برای این فضاهای ناصاف و سیال با زوایای نامتعارف (با دید معمارانه) پرداخت. شاید بتوان این‌گونه معماری متحرک، سیال و غیرراکد را ـ که مطلقاً محصورکنندة فضا در یک حجم نیست بلکه به شکل مایعات منجمد و خمیری‌شکل است ـ منتسب به خصلت زنانة ضددگماتیسم و محصورگر مردانه دانست. به همین دلیل هم سازه‌هایش به‌جای القای حس تملک، تصرف، استواری و تکیه بر زمین، سرکشانه میل به حرکت در فضا دارند. زاها حدید به‌عنوان یک معمار و تئوریسین به بررسی طرح‌های شهرهای مختلف می‌پردازد. او علت حس شدید نوستالژیک مردم به شهرهایی چون پاریس را عدم تغییر آنها می‌داند. پاریس قطعاً کمبودهای بسیاری دارد ولی برای قرون متمادی همواره محلی زیبا و خاطره‌انگیز بوده است. شکی نیست که پاریس زیباست اما بدون انرژی. دقیقاً مثل ونیز که هنگام برگزاری فستیوال فیلم و بی‌ینال زیباست، اما جای رشد و ترقی ندارد. این شهرهای ساکن باید به مدد معماری به جهان امروز مرتبط شوند. از آنجا که زاها به ارتباط معماری با سایر حیطه‌های اجتماعی معتقد است، نسبت به تأثیر منفی مسائل سیاسی بر معماری نیویورک (بعد از ۱۱ سپتامبر) شدیداً معترض است و در پاسخ به سؤال مجلة نیویورکی تایم اوت۱۶ که چرا چاره‌ای معمارانه برای شهر نیویورک نمی‌اندیشد، می‌گوید که مایل است برجی در نیویورک طراحی کند. نیویورک تاکنون هیچ بنایی از حدید نداشته است.


http://www.oam.ir
 

itorict

عضو جدید
طرح هایی متفاوت از یک معمار متفاوت

طرح هایی متفاوت از یک معمار متفاوت

حامد مهدیان زاد
در ۹ آبان ۱۳۹۰ - ۱۷:۵۳

اگر به معماری یا طراحی علاقه مند باشید، حتما نام زها حدید، معمار و طراح عراقی-بریتانیایی به گوشتان خورده است. امروز سالروز تولد این معمار مشهور است که اخیرا به جمع داوران جایزه معماری پریتزکر هم پیوسته است. جایزه Pritzker را تقریبا می توان به اسکار معماری تشبیه کرد و مراسم آن در سال 2012 به میزبانی کشور چین برگزار خواهد شد. پس فقط با در نظر گرفتن همین نکته و جدا از همه پروژه های نامی و مشهور این معمار و این که زها حدید به عنوان اولین زن در سال 2004 برنده این جایزه بوده، می‏توان متوجه شد که خانم حدید در دهه هفتم زندگی خود به چه جایگاهی در دنیای معماری دست پیدا کرده است.

به همین بهانه می خواهیم به تماشای طراحی های او بنشینیم. اما این بار نه در حوزه طراحی و معماری ساختمان. می خواهیم بدانیم او در این سال ها به جز ساختمان به طراحی چه چیزهای دیگری پرداخته است.
 

fa_arch

عضو جدید
طراحی و دیزاین عجیب و خاص

طراحی و دیزاین عجیب و خاص

اگر به معماری یا طراحی علاقه مند باشید، حتما نام زها حدید، معمار و طراح عراقی-بریتانیایی به گوشتان خورده است. او اخیرا به جمع داوران جایزه معماری پریتزکر هم پیوسته است. جایزه Pritzker را تقریبا می توان به اسکار معماری تشبیه کرد و مراسم آن در سال 2012 به میزبانی کشور چین برگزار خواهد شد. پس فقط با در نظر گرفتن همین نکته و جدا از همه پروژه های نامی و مشهور این معمار و این که زها حدید به عنوان اولین زن در سال 2004 برنده این جایزه بوده، می‏توان متوجه شد که خانم حدید در دهه هفتم زندگی خود به چه جایگاهی در دنیای معماری دست پیدا کرده است.

به همین بهانه می خواهیم به تماشای طراحی های او بنشینیم. اما این بار نه در حوزه طراحی و معماری ساختمان. می خواهیم بدانیم او در این سال ها به جز ساختمان به طراحی چه چیزهای دیگری پرداخته است.

پس اگر موافقید در ادامه مطلب ما را همراهی کنید.


یک بیوگرافی کوتاه
زها حدید متولد 31 اکتبر 1950 در بغداد است. ابتدا به لبنان رفت و در سن 21 سالگی لیسانس اش را در رشته ریاضیات از دانشگاه بیروت گرفت. سپس از آن جا راهی انگلستان شد و در دانشگاه AA لندن به تحصیل در رشته معماری پرداخت. پس از اتمام تحصیلات با استاد خود رم کولهاس شروع به همکاری کرد. سرانجام در سال 1980 هم دفتر شخصی خودش را افتتاح کرد.

حالا ما شاهد تجلی و شکوفایی افکار سی ساله دفتر طراحی معماری هستیم، که طرح ها و پروژه هایش در سرتاسر جهان یا افتتاح شده و یا در حال اجراست. در سال های اخیر شاید کمتر کشوری باشد که علاقه ای به داشتن یک ساختمان با تفکرات این معمار در خاک خود نداشته باشد و می توان ادعا کرد که در حال حاضر زها حدید حداقل یک پروژه در تمام قاره های جهان دارد.

گالری طراحی ها
حالا وقت آن رسیده است که به سراغ وسایلی برویم که خانم حدید آن ها را طراحی کرده است. اما طبق قرارمان طراحی هایی به غیر از ساختمان هایی که هر روز شاهد آن ها هستیم.​
 

fa_arch

عضو جدید

Z-Chair یا صندلی Z (2011)​

Crest Chaise یا صندلی تاج (2008)​

Gyre Lounge یا صندلی راحتی حلقوی (2008)​



نیمکت (2006)​

Genesy یا پیدایش - طراحی آباژور برای شرکت Artemide (2009)​

چراغ هایی با روشنایی LED برای شرکت Zumtobel (2005)​

Mesa Table یا میز تپه ای (2007)​

Crater Table یا میزی با دهانه کوهای ماه (2007)​

طراحی شیر دستشویی برای شرکت Triflow (2009)​




 

fa_arch

عضو جدید
گردن بند، دستبند و دو انگشتر طراحی شده برای شرکت Swarovski (2008)​


طراحی شده برای شرکت WMF (2007)​
برند و فونت اختصاصی زها حدید​
این هم نمایشگاهی است که تا ماه مارس 2012 در فیلادلفیا آمریکا بر قرار است و در آن می توانید برخی از وسایل طراحی شده بالا را از نزدیک مشاهده کنید.​
منبع: نارنجی​
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
ساختمان پیرز وایوز

ساختمان پیرز وایوز

ساختمان پیرز وایوز pierres vivesدر فرانسه را زاها حدید طراحی کرده است.ساختار کلی ساختمان را سه بخش اصلی یکپارچه تشکیل می دهند که هر کدام در واحدی جداگانه جای دارند:بخش بایگانی،کتابخانه و بخش ورزشی.معمار در میان محوطه فضای چشمگیری را ایجاد کرده و به عنوان یکی از بخش های عملکردی آن را بارزتر کرده است.


وی با الهام گیری از کنده درختی که به شکل افقی روی زمین افتاده ، حجم ساختمان را حجم ساختمان را با فرم های شاخه شاخه بخش بندی کرده و نقاط دسترسی به فضاهای دیگر بند بند شده است.قسمت بایگانی را کنده درخت در نظر گرفته،سپس با حرکت به جلو فضای پر و خالی کتابخانه را می توان دید و در نهایت بخش ورزشی و فضای اداری در بالاترین نقطه یعنی جایی که کنده دو شاخه می شود قرار دارند.

در کنار جاده اصلی یک ورودی به سمت دیگر ساختمان برای مراجعین،پرسنل و وسایل نقلیه تعبیه شده است.تمام ورودی های عمومی در جبهه غربی و در زیر یک سایه بان بزرگ پایه دار قرار دارند.

دسترسی های عمومی به یک پارک ،جلوی ورودی اصلی می رسد که از لابی شروع شده و به آرشیو فرهنگی بزرگی در طبقه همکف ختم می شود.می توان از طریق بالابرها و پله برقی به شاهرگ اصلی ساختمان در طبقه اول رفت.

این قسمت در نمای ساختمان به وسیله نوارهای باریک شیشه ای تورفته مشخص شده،این فضا مربوط به سالن مطالعات بخش بایگانی و کتابخانه است که مستقیم ترین دسترسی را از ورودی دارد.بخش مرکزی ساختمان شامل فضاهای اصلی عمومی ست:تالار کنفرانس و اتاق های ملاقات.این بخش های عمومی حجم اصلی(قسمت کنده شکل)را تشکیل می دهند.

بیرون زدگی این قسمت همان سایه بان ورودی ست.همه تقسیم بندی فضای خدماتی در طبقه همکف پیاده شده است.

 

arch.mi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیشه عطر دنا کاران؛ زاها حدید و زنانگی منجمد در پیکره های سیال

اصولا خرید اجناس طراحی شده توسط معمارْستاره ها برای ادم های عادی خیلی سخت است، اما امسال دُنا کاران این امکان را فراهم اورده تا غالب مشتریانش از هر طبقه اقتصادی بتوانند عطری را خریداری نمایند که شیشه اش توسط زاها حدید طراحی شده است.
این مناسبت پادسداشتی است برای یازدهمین محصول زنانه ی تماما طراحی شده توسط زنان توسط کاران، محصولی که از ایده اولیه تا محصول نهایی و حتی بازاریابی ان توسط زنان صورت گرفته است. ورونیک گابای پینسکی رییس شرکت طراحی و عطریجات ارامیس در این مورد می گوید: این اتفاقی منحصر به فرد است تمام مراحل تولید این محصول را زنان به انجام رساندند . . . در ضمن این اولین شیشه ی عطر طراحی شده توسط زاها حدید برای کاران می باشد.​
خود حدید در این مورد می گوید:"فرم سیال، دربرگیرنده مایعات است، این دو باید با هم همبند شوند." شیشه ی خاکستریْ سیاه عطر همان خطوط منحنی اشنای حدید را متبلور کرده است، فرم به نحوی پرداخت شده است که شما را برای لمس ان مجاب و یا شاید هم ترغیب می کند و فضای منفی میانه شیشه نیز امکان حمل شیشه و در دست گرفتنش را اسان تر ساخته و در ضمن بیان معمارانه اثار حدید را هم به همراه دارد. پیکره وار بودن محصول نیز بن مایه های زیبایی شناسانه اثار حدید را منعکس می سازد و از نظر کارکردی هم پاسخ گویی نیازهای بازار طرح می باشد.

پیکره کلی شیشه ی عطر

پیکره کلی شیشه ی عطر

پیکره کلی شیشه ی عطر

متن دنا کاران در توصیف زاها حدید به عنوان متفکر منتخب هفته نامه تایم
 

فرهيخته

عضو جدید
کاربر ممتاز
10 درس الهامی و معماری زاها حدید

10 درس الهامی و معماری زاها حدید




.

.

.

.

.

.

.




1. "معماری در واقع بودن در بهترین حالت است. به نظر من، مردم خواهان داشتن حس خوب در فضا هستند. از یک طرف این حس برای داشتن پناه است، ولی لذت و شادی را هم شامل می شود."

درحالی که حدید را به عنوان معماری مورد احترام در نظر گرفته اند، او همچنین وارد دنیای درونی شده است. تلاش ها و تحقیقات مداوم وی در سبک زیبایی شناسی (ساختمان)، تمام حوزه های طراحی از بزرگترین نمای بیرونی معماری اش تا معماری داخلی و اثاثیه را تحت تاثیر قرار داده است. طراحی های داخلی تنها توسعه دیگری از طراحی بیرونی است. شاهکار درونی وی در هتل پورتا آمریکا، د مادرید، قابل تحسین می باشد، که در این هتل حدید و معمارانی دیگر اتاق های مختلف آن را طراحی کرده اند.





2. "یکی از مواردی که به من اعتماد به نفس می دهد، ایجاد هیجانات و چالش هایی برای زندگی مردم است. ما از مردم می خواهیم که توانایی پذیرفتن غیرمنتظره ها را داشته باشند."

مرکز علوم فائنو، که مرکز علوم تعاملی در والسنبرگ آلمان است، می تواند مثالی کامل باشد. زاها حدید در سال 2000 در این طرح مشارکت کرد و جایزه طراحی آن را برنده شد. این مرکز پنج سال بعد افتتاح و بیش از 250 اثر تعاملی به ثبت رسیده انجمن آنسل را به نمایش گذاشت.
همکاران آلمانی زاها حدید، معماران مایر باهرل و آدامس کارا تایلور، طراحی نمای حیرت انگیز وی را به عنوان "اثر معماری افسون کننده – یعنی عمارتی که به طور کلی دیدگاه های ما از آینده را منتقل می کند، توصیف کرده اند".

با کمال زیرکی، این عمارت به طور کارآمد روی میله های بتنی جای گرفته که به بازدیدکنندگان اتوستاد اجازه می دهد بدون برخورد با آثار عمارت از آن عبور کنند. با دسترسی به پله های برقی و پله های ثابت در هر طرف، فائنو با یک پل فلزی به اتوستاد متصل شده است. قسمت زیرین فائنو چراغانی شده و بازهم وجود دارند.






3. "پیشروی در هنر معمار هنوز برای یک زن به تنهایی کار دشواری است. هنوز دنیا، دنیای مردان است".

تفکر او در موضوعات فضایی، او را هم از زن و هم از مرد جدا نگه داشته است. ساختمان مرکزی BMW بر اساس عقاید معمار به این صورت است که یک عمارت فضایی است که چند تراشی و چند بعدی است. وی در این جا یک دفتر سنتی را دوباره تعبیر و تفسیر می کند. ساختمان و توابع آن "به مرکز عصبی جالب توجه و پویا" تبدیل می گردد. سلاست بیان وی بست های ابعاد فضایی آبی یا سفید را نمایان می سازد که به طور موثری موانع حصارها را محو می کند.




4. دوران کودکی حدید "با باتلاق های روستاهای جنوب عراق متاثر شده بود. زیبایی اطراف را شن، آب، ساختمان ها و مردمان در ارتباط با هم تشکیل داده بودند."

مرکز ماگیه در فیف، اسکاتلند، با ترکیب حالت طبیعی و مصنوعی موجب بروز زیبایی شده بود. این ساختمان برای در اختیار گذاشتن محیطی محافظتی، امیدی برای بیماران سرطانی طراحی شده بود. با قرارگرفتن در مجاورت بیمارستان ویکتوریا، این مرکز در لبه میان تهی احاطه شده به وسیله شاخ و برگی زیبا و حومه، ترکیب مصنوعی ساختمان مدرن و تکنولوژی همراه با طبیعت، قرار گرفته بود.






5. 360" درجه وجود دارد. چرا باید به یکی چسبید؟"

زاها حدید برای ایجاد تنوع در پروژه معماری اش در سال 2000 ساختمان پرش اسکی را در اینسبراک استرالیا کامل کرد. زاهید پرش اسکی را به عنوان "قطعه ای موجز از طرح تابعی یعنی وسیله ای برای اجرای ورزش کامل، با محاسبه دقیق ریاضی" توصیف کرده است. وی آنرا برای "توسعه دورگه یکپارچه" ایجاد کرد. اجتماع این عناصر منتج از حالت طبیعت توسعه دررگه یکپارچه است که در آن بخش های موجود به راحتی تخمین زده می شود و در یک واحد متحد آمیخته می شود." معماری به معنی دیدن شدن و لذت بردن از زوایای مختلف است. حدید نه تنها از سقف شیشه ای گذشته، بلکه تمام موانع دیوارها و کف های سنتی را از میان برداشته است. چی چیزی می تواند فلسفه فضایی حدید را از پرش اسکی المپیک بهتر منعکس کند؟





6. "همیشه معماران زن منسجم تر و بیشتر مورد تکریم هستند. این امر هم ساده نیست. بعضی اوقات مشکلات غیرقابل درک هستند ... در عمل، هنوز مقاومت را تجربه می کنم اما فکر می کنم این باعث شده که متمرکزتر باشم شاید تجمل گرایی من بوده است که چنین مرا در موفقیتم مصمم کرده است تا زن بودنم، اما من همیشه مصمم بوده ام."

علی رغم سطح موفقیت حدید، که قابل تحسین است، وی بیان کرده است که برای وجود و ادامه آن سختی و مشقت زیادی کشیده است. او هنوز برای ماندن در این موقعیت و تفکر و ایجاد چیزهای متنوع به طرق مختلف، وجدان کاری اش را در نظر می گیرد. مرکز میلنیوم بازدیدکنندگان خودش را از طریق 3 جنبه ذهنی – ورودی، پردازش و خروجی در نظر می گیرد. در اینجا دیوارها و کف اتاق ها و دیگر عناصر معماری "از یک فضای ممتد برای اسکان انگیزه فکری" نشات می گیرد.






7. "من واقعا معتقد به آینده نگری هستم."

معماری تفکر و حرکت رو به جلو است. تمام معماران مشهور این دیدگاه مدرن و تمام عیار را داشته اند. اثر ترمینال هونهیم نورد در استراسبورگ سوئیس، را برای بازتان حرکت هر چیزی – مردم، دوچرخه ها، ماشین ها و واگن ها خلق کرده اند، همه آنها با هم تغییر ثابتی را شکل داده اند، ولی به طور واضح همه را ترسیم کرده است.





8. "شما محدود به این نیستید که از یکطریق مشخص شده به فضا بنگرید. شما در واقع می توانید از یک شاخه به شاخه دیگر بپرید."

مثالی دیگر از حرکت و فضای روان اثر حدید در مرکز آبی المپیک در 2012، لندن، انگلیس، می باشد که عمیقا با حرکت آب متاثیر شده است. این اثر برای شبیه بودن به حرکت موج با حرکت موجی طاق خلق شده است که حصارهای مخزن آب را با "یک حرکت متحد" می شوید.





9. "برای معماری امروزی تکمیل مستقیم ساخت گونه شناسی موجود کافی نیست، در عوض این امر مستلزم وجود معمارانی است که به دقت تمام حوزه های مربوط به تعامل جدید و فضای برنامه ریزی شده را مورد تحقیق و بررسی قرار دهند."

ایستگاه آتشنشانی ویتره را برای پرکردن فضای خالی موجود در اثر آتشسوزی دهه 1980 خلق کرده اند. با ایجاد ایستگاه آتشنشانی در فضای طبیعی کنار کارخانه ها، این ایستگاه برای شناسایی و تعریف ساخته شده است تا برای اشغال کردن فضا. که نمایانگر لحظه بی حرکت و آماده احتراق بود. این ایستگاه اکنون وجود ندارد، بلکه حالا محل یک موزه است.





10. "شما همیشه مجبور نیستید خود را در آنچه که جعبه سفید نامیده می شود، نشان دهید. شما می توانید نوعی مهارت مرکب را در اثری که به خوبی هنر را نمایش می دهد، را داشته باشید."

مرکز روزنتال برای هنری معاصر در سیسنستانی، اوهایو، اولین پروژه تکمیل شده توسط حدید و اولین موزه ایالات متحده بود که توسط یک زن طراحی شده بود. ایده او وارد کردن شهر در ساختمان بود، "فرشی شهری" باز برای خوش آمد گویی به مردم. وی قصد داشت هنر معاصر را به کسانی نشان دهد که از آن استفاده نمی کنند یا در معرض آن نیستند. در پشت موزه او نقاشی زمینه را به صورت یک فرض جمع شده، به صورت پرواز موجودات خیالی، که به بازدیدکنندگان اجازه می داد تمام این فضاهای مختلف را مشاهده کنند، خلق کرده بود. اشتیاق او به دورشدن از جعبه سفید که ما هنگام برخورد با معماری به آن فکر می کنیم، نمایان است. حرکت و جریان نور به هر گالری و اثری، احساس بی همتایی می دهد.
اشتیاق شدید و چابکی زاها حدید را دیگران طاقت فرسا می دانند، اما دیدگاه واضح، تعریف شده و رشد تفکر او همراه با اراده­ی استوارش، او را نه تنها به عنوان یکی از رهبران معمار زن، بلکه به عنوان یکی از رهبران معماران جهان، مشهور و سرشناس کرده است. دیدگاه های او برای تفوق زمان، حرکت و فضا سالیان سال ادامه خواهد داشت.
 

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تاکید بر وجوه برونْ معمارانه ی معماری زاها حدید

تاکید بر وجوه برونْ معمارانه ی معماری زاها حدید

پرسش از چیستی زاها حدید نیازمند قرائت شاکله های تدقیق کننده اوست، یکی از این شاکله ها، قرن بیستم و روایت هایی است که بر ان رفته، اما برخوردهای متفاوت با چگونگی حدوث قرن بیستم و متغیرهای کلان تاثیرگذار بر ان موجب ارائه تعاریف و توقعات چندگانه از قرن بیستم شده است، ما عملا با قرن های بیستم مواجه هستیم، حداقل دو قرن بیستم، یکی ان قرن بیستمی که امثال جووانی اریگی(1937- 2009) اقتصاد دان سیاسی تشریح کرده و دیگری قرن بیستمی که امثال تاریخ نگار مارکسیست؛ اریک هابسبام (1917) بدان ارجاع داده اند.
اریگی کتابی دارد با نام "قرن طولانی بیستم ـ پول، قدرت و ریشه های زمان ما"(1994)، وی در این کتاب به ریشه های زمانی شکل گیری مفاهیمی می پردازد که در قرن بیستم به پارادایم تبدیل شدند، بر این قرار او چهار چرخه هژمونیک در توسعه سرمایه داری را تدوین می کند: چرخه ای جنوایی ـ ایبریایی که از سده پانزدهم تا اوایل سده هفدهم را در بر می گیرد، چرخه هلندی؛ از اواخر قرن شانزدهم تا اواخر قرن هجدهم، چرخه بریتانیایی از میانه سده هجدهم تا اوایل سده بیستم و چرخه امریکایی از اواخر سده نوزدهم تا مرحله کنونی گسترش مالی، ماحصل این کتاب یافت چرخه های متوالی گسترش سرمایه داری و قدرت هژمونیک از رنسانس بدین سو در قالب فضاهای توپولوژیک، در جغرافیایی غربی بوده است.
اریک هابسبام نیز در همان سال انتشار کتاب اریگی کتابی به رشته تحریر دراورد به نام"عصر بی نهایت ها: قرن کوتاه بیستم از 1914 تا 1991 "، وی که قرن نوزدهم را قرن طولانی خوانده بود در این کتاب سرعت و فشردگی رویدادهای متشکله قرن بیستم را صورت بندی می نماید.
زاها حدید وام دار هر دوی این قرن های بیستم است، قرنی سریع و فشرده و در عین حال بسط دهنده سرمایه داری در مقیاسی جهانی و البته کاملا غربی، جهانی شدن او طی 27 سال ـ از تولدش در 1950 تا فارغ التحصیل شدنش از مدرسه معماری اِی اِی و مشارکتش در دفتر معماری متروپلیتن در 1977ـ، البته تاکید دیگری نیز به دنبال دارد؛ زاها حدید نه فقط وام دار این بارزه ها که آیکن ان ها نیز می باشد.
او خود را محصول چرخش پارادایمی معماری و تفکر از وضعیت های مدرن به وضعیت های مابعد مدرن در دهه 60 نیز می داند، همان دهه ای که لوکوربوزیه و میس ون دروهه ـ معمارانی که عملا بت های معماری مدرن بودند و به گفته خودش تاثیری عمیق بر او گذاشتند ـ از دنیا رفتند، معماری همچون رم کولهاس ـ که یکی از تاثیرگذارترین معماران بر حدید می باشد ـ امیزش خود با معماری را اغاز کرد، گروه هایی همچون متابلولیسم، سوپراستودیو و آرشی گرام با روی کردی اوانگارد و با نفی ره یافت های غالب بر اتمسفر متشکله معماری به بخشی از گفتمان معماری بدل شدند، رابرت ونتوری با چاپ کتاب پیچیدگی و تضاد در معماری عناصر اساسیِ سازه ایْ تفکری را آراست که برای بیش از دو دهه فضای فکری معماری غرب را تحت تاثیر قرار داد، کوین لینچ با تحریر کتاب سیمای شهر، قوامی نو بر خوانش شهر تدقیق کرد، جین جیکوبز با نگارش کتاب مرگ و زندگی شهرهای بزرگ امریکایی، شهرِ خُرد، انسان مقیاس و ره یافت های ادراکی بر فهم حوزه های زیستی را تبیین نمود، ژیل دلوز پی ریزی تفکری را اغاز کرد که در دهه 70 به کتاب هایی همچون سرمایه داری و شیزوفرنی و هزار فلات منتهی شد و راه را برای تبلور ریزوم وارگی و فرم نرم در معماری دهه های پسین خود باز کرد، لویی التوسر، ساختارگرایی را به مثابه ره یافت الترناتیوِ اومانیسم سارتر و مکتب فرانکفورت تشریح نمود، ژاک لاکان زبان شناسی را با روانکاوی گره زد، میشل فوکو با چاپ تاریخ جنون، طرد را در بسطی تاریخی تبارشناسی کرد و با نگارش نظم چیزها، صورت بندی های کلان تر گفتمانی یا "اپیستیمه ها" را در چارچوب دریافت های اروپایی از زبان، اقتصاد و طبیعت تجمیع نمود و ژاک دریدا با نقد پدیدارشناسی و گذر انتقادی از ساختارگرای و پسا ساختارگرایی خود را به ساختارشکنی گره زد.
تلاش های تمامی معماران، شهرسازان و نظریه پردازان پیش امده به طور حتم به کیفیت های معمارانه تقلیل یافتند و اکنون نیز قطعا جزیی از بازار معماری اند، زاها حدید نیز از این اتمسفر جدا نیست و کم و بیش بخش هایی از توانش های نطفه بسته در دهه 60 را بارور ساخته، اما این پردازش تمام وجوه زاها حدید را بر ما اشکار نمی سازد، حضور اقتصادی زاها حدید در بازار معماری عملا تحت شمول روایتی است دیگر، انتهای دهه 70، زمانی که حدید از شمول اکادمی خارج و برای تطبیق پذیری حوزه عمومی با روی کردهای اوانگاردش تلاش می کرد، مصادف بود با تلاش جامعه جهانی برای اصلاح نظام اقتصادی پس از بحران اقتصادی نیمه اول دهه 70، تلاشی برای عبور از دولت های رفاهی کینزی، با پیشگامی سیاست پیشه گانی که رویای جهانی نو را در سر می پروراندند؛ دنگ شیائوپینگ، پل وُلکر، مارگارت تاچر و رونالد ریگان؛ رهبران معنوی شکل اقتصادی جدیدی که جهانی شدن نام گرفت و از دل ان دکترینی بیرون امد که برخی همچون دیوید هاروی نئولیبرالیسم می نامندش؛ مقررات زدایی، خصوصی سازی و کناره گیری دولت از بسیاری حوزه های تامین اجتماعی از مهمترین خواص این روی کرد می باشند، از دیگر شاخصه های نئولیبرالیسم می توان به ویران سازی خلاق در قامت مواجه با ساختار و قدرت نهادهای مستقر و فروپاشی تعلق به سرزمین خاص، فشردگی مکان و زمان، دوره های قراردادی کوتاه تر و تمسک به معرفت کامپیوتر مبنا اشاره کرد، هستی شناسی زاها حدید چه در قامت تدقیق ره یافت های فرمی، اقتصادی، اجتماعی در طراحی و چه در قامت گونه شناسی موضوعی و ماهیتی معماری اش، نسبت واضحی با این دکترین اقتصادی برقرار می کند.
اما این دکترین اقتصادی چگونه در اثار حدید به فرم تبدیل شد؟ حد فاصل تلاش های حدید برای به عینیت رساندن اثارش و اجرای ان ها در دهه ی 80 اتفاقی دیگر نیز رخ داد، رونق اقتصادی اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 و سرمایه مازادِ در جریان که ساختمان سازی تجاری را اولویت شهر قرار داده بود موجب شد صنعت از شهر رخت بربندد و شهر تحت شمول خدمات مالی تحریر شود؛ یقه سفیدها شهر را فتح کردند و معماری عمیقا در چنبره سرمایه داری شرکتی گرفتار امد، جهانی سازی چتری عظیم بر پیکره مفاهیم تاریخی افکند و به موازات کاهش نقش دولت های ملی، شهر نیز از تراز یک مفهوم معتبر، مُقَوِم و درهم گیر ساقط و به پدیده ای خُرد و تکه تکه تقلیل یافت. پیوندهای متشکله اجزا سست شدند و شبکه جای گزین ساختار گردید، اینده عملا در برابر فهم از زمان در قامت حال حاضر قد برافراشت، جهان بی ثبات و اکنده از عوامل غافلگیر کننده و غیر قابل پیش بینی گردید و نهاد به مثابه یک پدیده مُقَوِم پایداری فرو ریخت و راه را برای عبور و مواجه با برش های زمان، خرده زمان ها و خرده ره یافت ها و خرده ابژه های غیر قابل تدقیق گشود، جهان کوتاه شد، همه چیز در سیالیتی گویی ابدی فرو رفت و چند پیوندگرایی شبکه ای به موضع غالب تبدیل شد؛ زاها حدید تبلور کامل این سه بارزه ـ جهان کوتاه، سیالیت و وضعیت پیوندی ـ است.
زاها حدید، یک زن عربِ عراقی تبار است که در بیروت و لندن تحصیل کرده، در کشورهایی نظیر امریکا و اتریش تدریس و پروژه هایش در غالب کشورهای توسعه یافته و برخی کشورهای در حال توسعه به اجرا درامده یا در حال اجرایند و یا به عنوان بخشی از برنامه های پیش روی توسعه ی فیزیکی بافت های غالبا شهریِ ان ها در نظر گرفته شده اند؛ تمام این خواص او را مستعد تجسم وضعیت پیوندی در یک جهانِ کوتاه نموده اند، جهانی که در ان سیال بودگی و انعطاف پذیری تنها سیاق گره خوردن با پوش پر از هم پاشی ایست که جهان را قوام می بخشد، احتمالا بر گذر همین ماتریس سه گانه است که ابنیه مملو از هیجانات و تنش های حجمی زاها حدید بر خلاف نیاکان زمین مبنایشان بیشتر شبیه ساختمان های در حال تبخیری اند که از دنیای دیگری بر این سیاره هبوط کرده اند؛ فضایی سیال که به ناگاه منقلب و به ماده تبدیل شده است، چرا که همه چیز در حرکت و بر بستر هندسه ای نااقلیدسی رقم می خورد که در ان هیچ چیز تکرار نمی شود و پرداخت کلی به سمت نظم نوین فضایی جهت می گیرد و باز احتمالا بر قرار همان ماتریس سه گانه است که پیوندْ تفسیری جدید می یابد، از اصالتش کاسته می شود و بر کدرشدگی اش افزوده می گردد و نهایتا به حجم هایی ملفوف در پوسته هایی ختم می شود مالامال از فضای منفی، حجم هایی که تلاششان برداشتن مرز بین درون و بیرون است، گو اینکه این وضعیت پیوندی در داخل بنا نیز به حیات خود ادامه می دهد و توده ی به هم پیوسته ی ساختمانی ای را رقم می زند که دیوارهایش به میز و میزهایش به تختخواب تبدیل شده اند تا سیالیتی بدون وقفه و درز مقرر گردد.
اما این ازادی اجتماعی، ازادی حرکت و از همه مهمتر عدم تعهد که به گمان بسیاری از متفکران، نخبگانِ جهانیِ معاصرـ که حدید نیز بدون شک یکی از انهاست ـ بر سر به فعل اوردنشان با هم رقابتی سرسختانه دارند، وقتی در معماری به حوزه هایی هم چون برقراری عدالت اجتمادی، تغییر سرنوشت جوامع و اخلاقیات طراحی بر می خورد نوایی دیگر کوک می کند. نقدهای برنده ای که امثال مایکل مورفی و اوون هاترلی بر معماری زاها حدید وارد اورده اند، تماما پس از تایید نبوغ زیبایی شناسانه وی در یک روی کرد بینامتنی به معماری، بر وجوه معرفتی و هستی شناسانه معماری زاها حدید در بستر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موکد گردیده اند و واقعیت هم این است که زاها حدید نیز مواجه با مسائلی همچون پیشبرد دمکراسی، بسط عدالت اجتماعی، بهبود سطح زندگی لایه های محذوف از طریق طراحی را به سکوت گذارانده و بارها تاکید کرده که معماری مسئولیت اجتماعی ندارد بلکه صرفا به خود و اسلوب هایش وام دار است، به بیان دیگر تمام اموخته ها و حساسیت های فردی معمار در حوزه های اخلاق، اقتصاد و فلسفه باید قربانی معماری شوند و این البته هرمونتیک ناگزیز و ناگریز جغرافیای اقتصادیْ جهانی است، جغرافیای اقتصادِ فرم های ـ به ظن امثال دیوید هاروی ـ نئولیبرال، اقتصادی که جهانِ کوتاه و سیالیت جهانی منجر به بی تفاوتی اش نسبت به مکان نگردیده، برخلاف به واسطه ی ان به سیاقی از محلی گرایی تن داده که در کشورهای توسعه یافته متمرکز است، از این روست که زاها حدید در افریقا و کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه امریکای جنوبی و اسیا حضوری کم رنگ دارد، حتی اگر بپذیرد در لیبیِ معمر قذافی سالن کنفرانسی عظیم برپادارد، چرا که تلاش او صرفا تبلور تقلای روی کردهای فیگوراتیو و فرمی مدرنیته است برای پشت سر گذاشتن فرم هایِ حالا به تاریخِ هنر پیوسته مدرنیسم، او مطمئنا به دنبال امیدی نیست که کافکا می گفت فقط به ناامیدان داده شده اما قطعا با سوار شدن بر لایه های هم پوشای معاصر بودگی و اوانگارد بودگی حتما به بازتدقیق مرزهای معماری ـ البته در فهمی کاملا محض و احتمالا خنثی ـ نائل خواهد شد.

این مقاله پیش از این در ماهنامه همشهری معماری چاپ شده است .
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
برج نوآوری در هنگ کنگ

برج نوآوری در هنگ کنگ

برج نوآوری در هنگ کنگ از زاها حدید ؛ هماهنگی روابط اجتماعی و امکانات ساختمانی در هدفی نوآورانه



ساخت و ساز برج نوآوری باشگاه سوارکاران در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ به تازگی به اتمام رسیده است.در حالی که این اولین ساختار دائمی از زاها حدید در هنگ کنگ می باشد، معمار این برج، در مراسم گذشته ی این موسسه گفت:

" این یک پروژه ی بسیار مهم برای ماست؛ به ویژه به این دلیل که این برج در هنگ کنگ بنا می شود و من کار خود را در از این شهر شروع کرده ام و من همیشه نسبت به آن محبتی فوق العاده داشته ام. "

پس از اتمام پروژه، این برج، مکان اصلی دانشگاه طراحی پلی تکنیک و موسسه ی تازه بنیاد باشگاه اسب سواران آن جهت نوآوری های اجتماعی خواهد بود. این برج در انتهای شمال شرقی محوطه ی دانشگاه قرار گرفته است و طبق برنامه ی معین شده در پایان سال 2013 به اتمام رسیده است. این ساختمان منحصر بفرد در مارس 2014 افتتاح خواهد گشت.
ساختار آن، مساحت مفیدی با 15 هزار متر مربع را جهت 1800 کارمند و دانشجو فراهم می نماید. در این برج یک سالن سخنرانی، 10 کلاس درس، استودیوها و کارگاه های آموزشی همراه با یک موزه، فضاهای نمایشگاهی وسالن نمایش عمومی قرار گرفته اند.

طراحی این برج همچون یک فانوس دریایی نمادین ست تا توسعه ی هنگ کنگ به عنوان یک مرکز و نماد طراحی در آسیا را به نمایش بگذارد. استودیوی زاها حدید به بررسی مجدد ویژگی های سنتی یک برج و پودیوم پرداخته است تا یک ساختار سیال یکپارچه را ایجاد نماید. زمین های اطراف برج به نحوی از زمین برخاسته اند تا با تشکیل یک لنداسکیپ جدید و ایجاد ورودی اصلی، محوطه ای را نیز جهت تردد به دیگر نقاط محوطه ی دانشگاه فراهم سازند.
از سالن انتظارِ ورودی، یک پله برقی طولانی به چهار طبقه ی بالایی نفوذ می کند و همچون آبشاری از نمایشگاه ها به چشم می رسد که به دانشجویان اجازه می دهد تا به صورت بصری، سیرکولاسیون ساختمان را مشاهده کنند. این مسیرها جهت انواع مختلف کاربران این برج فرصت های جدیذی از تعامل را بوجود می آورند.

وُید ها نیر نور طبیعی روز را به داخل ساختمان هدایت کرده، هوای تازه و احساس اجتماعی این برج اجازه می دهد تا برنامه های این برج، که از گروه های آموزشی و امکانات اصلی آن ایجاد شده اند به دیالوگ و موجودیتی هماهنگ میان این ساختارها بدل گردند.


برج نوآوری در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ




برج نوآوری در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ



برج نوآوری در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ



برج نوآوری در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ



برج نوآوری در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ



برج نوآوری در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ



برج نوآوری در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ



برج نوآوری در دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ





پلان از سطح 8 متر





پلان از سطح 18 متر





پلان از سطح 33 متر





پلان از سطح 38 متر





پلان از سطح 43 متر






برش





برش





سایت پلان





جزئیاتی از نما





مدل سازی


منبع : اتووود
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
ســــــرطان، مــــعـــــمـــــــاری، زنــــــدگــــــی

ســــــرطان، مــــعـــــمـــــــاری، زنــــــدگــــــی











"احساس تو مهم نيست. تو ارزشي نداري. اين تويي که بايد خودت را با ما سازگارکني نه ما با تو!".
اين‌ها کلماتي است از "مگي گسويک جنکز"، زني هنرمند و پُرانرژي که در سال 1995 به بيماري سرطان درگذشت. کتابي از خود به يادگار گذاشت به نام "تصويري از خط مقدم". يادداشت‌هاي هنرمندانه‌اش از فضاي بيمارستان و سالن انتظار و دلزدگي و انتظار مرگ.


براي مبتلايان به سرطان، روحيه و نگاه اميدوارانه به زندگي، امر بسيار مهمي است. اينان زمان بسيار زيادي را در سالن انتظارهاي روح‌کش و کريدورهاي دلگيرکننده بيمارستان‌ها مي‌گذرانند. اينکه ساختمان بيمارستان بتواند احساس خوبي به بيمار بدهد و اين احساس چقدر براي حال او مفيد است، بحثي است که ساخته زاها حديد در انگلستان دامن زده‌است. ساختماني که به نوعي اداي ديني است از طرف زاها حديد به دوست درگذشته‌اش، "مگي کسويک جنکز".


ساخته زاها حدید در انگلستان:


زاها حديد، مطرح‌ترين زن معمار زمانه ما، سال‌هاست با يک معما درگير است. عليرغم شهرت و محبوبيتش، و جايزه‌ها و عنوان‌هاي زيادي که کسب کرده، و عليرغم اينکه بيش از 25 سال است که لندن محل استقرار و کارش است، هنوز هيچ‌کاري در انگلستان نساخته‌است.


خودش مي‌گويد:
"واقعاً عجيب است. من واقعاً نمي‌فهمم چرا مرا انتخاب نمي‌کنند! بيش از اين نمي‌توانم تلاش کنم! هيچ‌کس هم نمي‌آيد پيش من و بگويد: اينجا ترا نمي‌خواهند!"


اما اين وضع عوض شد، وقتي که نخستين ساختمان او در محوطه "ويکتوريا هاسپيتال" افتتاح شد. ساختماني کوچک، باشکوه، و کاملاً پاسخگو به کاربري تعريف شده‌اش. اين، اداي ديني است به يک دوست. ساختماني که برخلاف رسم رايج که بودجه‌اي دارد وحق‌الزحمه‌اي براي معماري و ديگران، به روال همياري‌هاي سابق ساخته‌شد.


بعضي‌ها مي‌گويند:
صندوق اعانات!
جماعت هر کدام پولي پرداخته‌اند- که ماليات هم به آن تعلق نمي‌گيرد- و زاهاحديد هم فقط هزينه‌هاي طرح را گرفته مثل هزينه چاپ و ماکت و غيره؛ و بدين ترتيب بنايي ساخته شده که به اعتقاد خيلي‌ها تبديل به نقطه عطفي در زندگيِ کاريِ معمارش خواهد شد.


"ايده طرح اين است که بنا مثل آغوشي است پذيرنده، يک مأمن کامل که دور تادور پيچيده شده‌است.(نگاه کنيد) اينجا، بازشوهاست، براي گرفتن نور. داخل، ديوارهاي منحني داريم، اينجا مي‌توانيد با پرستار بنشينيد و مشورت کنيد، اينجا مي‌توانيد استراحت کنيد، و اين يکي توالت و سرويس بهداشتي است، و اينجا کتابخانه است و آن يکي، آشپزخانه است با ميز بزرگي که مي‌توانيد دورش بنشينيد و غذا بخوريد و با دوروبري‌ها گپ بزنيد، در مورد همه مسائل، هر چي دلتان مي‌خواهد!"


ساختماني كه او طراحي كرده و حدود يك ميليون پوند تمام شده، خيلي متفاوت‌تر از ساخته‌هاي ثقل‌گريزِ آوانگاردي هستند كه با نام او عجين شده. اين يك، درحقيقت، خانه كوچكی است كه كاملاً به نيازهاي خواسته‌شده جواب مي‌دهد. از خانه‌اي به خانه‌اي ديگر براي مبتلايان به سرطان . حديد 55ساله، حال‌وهواي اشرافيت را با حس‌وحال يك زن خانه‌دار به هم پيوسته‌است.


در عراق متولد شد، اما شخصيت معمارانه‌اش در انجمن معماري لندن به اوج رسيد. در اين‌جا بود كه با "چارلز جنكز"، استاد انجمن معماران، و مگي جنكز آشنا شد. جنكز، آمريكايي، درحال تثبيت خويش به عنوان چهره برجسته نقد و نظريه‌پردازي معماري بود، و "مگي كسويك" كه زاده اسكاتلند بود، بعدها خود را به عنوان نويسنده و طراح متخصص در معماري منظر و باغسازي جا انداخت. اين دو، نخستين‌بار توسط دوست مشتركشان، "رم كولهاس"، با حديد آشنا شدند.


مگی و سرطان:


در سال 1988، مگی كسويك، پس از ده سال از ازدواجش با چارلز، به سرطان سينه دچار شد. او اول مجبور به برداشتن پستان شد و سپس تصمیم به برداشتن توده سرطانی گرفت، و در پنج سال بعدي، بهترين كارهاي عمرش را انجام داد. او از آن زن‌ها نبود كه بنشيند و منتظر وخيم‌تر شدن اوضاع شود.


پنج سال بعد، سرطان دوباره به سراغش آمد و به استخوان‌ها زد. استخوان‌ها لاغر و رنجورتر شدند. روزهاي شومي برايش پيش‌بيني شد. يك متخصص به او پيشنهاد كرد ديگر دنبال دوا و درمان به آب و آتش نزند، و شايد اگر به‌خاطر دو تا بچه‌اش نبود،‌ خيلي وقت پيش بايد دست‌ها را بالا مي‌برد و تسليم مرگ مي‌شد. بر عكس، به كمك شوهرش، تا مي‌توانست در اين مورد اطلاعات جمع كرد و حتي به همين منظور به چندين سفر خارج دست زد.پ


دوره اصلي درمان او در بيمارستاني در ادينبورگ انجام گرفت، شيمي درماني سنگين و كِشت سلولي. او حتي رژيمش را تغيير داد و سيستم بازتابي را پيشه كرد. هر چه كنترل مداوا و درمانش را بيشتر در اختيارخود مي‌گرفت، حالش بهتر مي‌شد. دور و اطرافش را كساني گرفته‌بودند كه تمام تلاششان را براي كمك به او انجام می‌دادند.


با اين حال از اينكه انتخاب‌هاي متنوعي در مقابلش قرار مي‌دادند،‌ دل‌آزرده و مغشوش بود و حس زيبايي‌شناسانه‌اش پيوسته اين نيش را به او مي‌زدكه آيا اين فضاها و كريدورهاي تنگ و دراز كلينيك‌ها كه اين همه زمان در آن‌ها مي گذراند،‌ نمي‌توانست جوري باشد كه كمي در بهبود حالش كمك كند؟ شوهرش به ياد مي‌آورد كه "هر جلسه شيمي درماني او دو ساعت طول مي‌كشيد، و بعد بايد حدود يك ساعت در اتاقي بدون پنجره منتظر مي‌مانديم، و در راه برگشت به خانه،‌كه همراه با درد بود، او هميشه مي‌گفت كه درست است انتظار را به ياد نمي‌آورد ولي كاش اين انتظار در فضايي مطلوب‌تر و زيباتر مي‌بود"!


خط مقدم:


جراح مگي او را تشويق كرد تا انديشه‌ها و تأملاتش را در اين مورد روي كاغذ بياورد؛ و نتيجه اين يادداشت‌ها مقاله‌اي شد با نام "تصويري از خط مقدم" كه در مجله پزشكي "سينه" چاپ شد. " من دمدمي مزاج هستم، در اين 48 سال، زندگي برايم بسيار ساده و راحت بود. چنان راحت كه الان اين بيماري را تاواني براي آن تصور كنم." او در اين يادداشت‌ها اشاره مي‌كند درماني كه روي او انجام مي‌گرفت چقدر دقيق و هدفمند و از استاندارد بالايي برخوردار بود، ولي ديگر معلوم بود سرطاني كه او داشت از آن‌هايي نبود كه بشود بر آن چيره شد. با اين همه فشار بر او وارد مي شد (متأسفم عزيزم، مي‌تونيم ببريمت تو كريدور؟).


به اعتقاد او، ابتلا به سرطان مثل فرود با چتر در پشت خط مقدم دشمن است. "داري به همراه ديگر نفرات به سمت مقصدي دور راه مي سپري، که يک‌باره حفره بزرگي در زير پايت دهن باز مي‌کند و ... و مردان سفيد‌پوشي را مي‌بيني که تو را به چترت بر مي‌گردانند و بايد دور شوي از مخمصه. نه جاي درنگ هست و نه زماني براي تفکر".


مگي به نکته مهمي دست يافت: " مهم اين است که در سايه ترس از مرگ نبايد لذت زندگي را از دست داد". او متوجه شد هر چه دانسته‌هايش از بيماري بيشتر مي‌شود، ترسش نيز کمتر مي‌شود. با اين‌حال، به تصوير کردن شوم محيط ادامه داد: "فضاهاي انتظار مي‌توانند جان شما را به لب برسانند". تجربه او يکي از زجرآورترين علافي‌ها در ميان ساختمان‌هاي صلب و سنگين بود. با نور و روشنايي‌هاي و حشتناک و صندلي‌هاي چندش‌آور. شاهد بود که چگونه بيماراني که با اميدواري نسبي به بهبود، پا به بيمارستان مي‌گذارند، به زودي دلزده مي‌شوند و وا مي‌دهند. مگي احساس مي‌کرد که "در بيمارستان جايي نيست که بتواني در آنجا گريه سردهي و آرام شوي!"


آشپزخانه‌ای با میزِ بزرگ:


در سال 1994 که داشت اين يادداشت‌ها را مي‌نوشت، سرطان دوباره عود کرد، و او تصمیم گرفت که زيبا بميرد؛ و مُرد، در ژوئن 1995. اما قبل از مرگش پايه‌ها و سنگ بناي کاري را گذاشت که نقطه عطفي در چگونگي مراقبت از بيماران سرطاني در کشورش با کمک معماري بود. به يقين، اين يک انقلاب مي‌بود اگر چنين راحت و سريع مطرح نمي‌شد.


مگي از "بنياد ول نس" ديدن کرد؛ بيمارستاني به‌قاعده و آرامش بخش. پس از آن بود که روحش به آسمان‌ها رفت. در آنجا، او و شوهر و دوستانش به تعمق در فرم و فحواي فضاهاي انتظار پرداختند. اينجا نمونه خوبي بود. در اينجا بيمار به عنوان موجودي بيروني و زايد تلقي نمي‌شد.


مگي و دوستانش به اين نتيجه رسيدند که بيمار بايد بتواند زمان انتظار را در محيطي آرام و راحت ولي نه گران، بصورت مثبت و مطلوب بگذراند. آخرين خبرها و ادبيات را مطالعه کند، استراحت داشته‌باشد، با ديگر بيماران گپ و گفت داشته‌باشد. به اين باور رسيدند که اين فضا مي‌تواند يک آشپزخانه باشد با ميزي بزرگ و سماوري و کتري‌اي غل‌غل‌کنان.


بزودي، معمار ريچارد مورفي طرحي زد و بلوک سنگي بزرگ محوطه بيمارستان "جنرال وسترن" را تبديل به مکاني از نور و رنگ نمود. مگي پلان‌ها را با پرستارش مطالعه کرد:

"اينجا چيزي که مهم است اين است که به بيمار نيرو مي‌بخشد. به او اين احساس را مي‌دهد که گرفتن نتيجه تشخيص به معني پايان زندگي نيست".


و بدين ترتيب اولين "مرکز مگي" افتتاح شد، در100 ياردي بخش سرطان بيمارستان، درسال 1996. از آن زمان به بعد چندين "مرکزک" ديگر نيز افتتاح شده‌اند: سال 2002 در گلاسکو با طرح شرکت "پيج/پارک"، سال 2003 در "داندي" با طرح فرانک گري، سال 2005 در "اينورنس" دوباره با طرح شرکت پيج/پارک. برنامه مگي در بيمارستان چرچيل آکسفورد هم در جريان است و قرار است در سال 2008 افتتاح شود. طرحي نيز از ريچارد راجرز وجود دارد براي مرکز مگي در سايت بيمارستان "چرينگ کراس" و طرح‌هاي ديگري از معماران بنام مثل "ليبسکيند"، "ريچارد مک کورماک"، " پيرگوگ" و "کيشوکوروکاوا" براي شهرهاي مختلف.


به سمتِ بی‌کرانگی:


ساخته زاهاحديد، از آن بناهايي نيست که جماعت انتظارش دارند، از حجمي مستطيلي با برجي و پارکينگي. اما حديد و کارفرمايش فرصت خوبي را به وجود آورده‌اند. در حاشيه پارکينگ، گشايشي بکر به سمت بيکرانگي بازکرده‌اند؛ و با ساخت بنايي کوچک در حاشيه آن و در مقابل بيمارستان، احساس آرامش را در آناني که در آنجا هستند به وجود مي‌آورند. نماي يکپارچه نمادي از يک ياخته است قبل از اينکه تکثير شود و گرفتاري پيش آورد. پس از شنيدن خبرهاي بد و مداواي ناخوشايند مي شود اينجا نشست و دمي آسود و به حالت عادي برگشت.


نماي بيروني ساختمان پوشش تيره پلي اوريتن تخته‌ مال شده‌است با بندهاي سيليکون کاربيد که نور را برمي‌گرداند، و داخل احساسي از سفيدي، انحناها و رمپ‌ها در تضاد با نماي خشک بيرون. يکبار ديگر، تمثيل: واقعيت سخت بيروني با لطافت و نرمي درون تلطيف مي‌شود.


حديد مي‌گويد:

" اساساً معماري براي بهتر زيستن است. هر چيزي که مي‌سازيد بايد با اين ايده باشد که مردم در آن احساسي خوب و زيبا داشته‌باشند".


کارهاي قبلي او، همگي درخدمت همين ايده هستند. "مرکزمگي" او نيز استثناء نيست. او گفتگوهايش با مگي کسويک جنکز در بيمارستان را به‌ياد مي‌آورد، تأثير محيط بر روح و روان آدمي و سلامتي رواني او. اما زماني به‌صورت جدي به تفسير اين‌ها پرداخت که از مراکز مگي در اسکاتلند بازديد نمود و تصوري از تداخل انزوا و ازدحام در جريان مداوا و مراقبت از بيماران سرطاني بدست آورد، و اينکه چگونه مي‌شود اين تضاد و تردي را با کمک تجربه‌هاي مشترک و هدايت فني به هم زد. به مفهوم ظريف و دقيق معماري، حديد به اين نتيجه رسيد که در کار ساختن مکاني است که بيمار در آنجا بتواند به خنکاي آرامش بخش زندگي دست‌يابد.




مگی سنتر: زاها حدید





مگی سنتر: زاها حدید





مگی سنتر: زاها حدید/فضای داخلی





مگی سنتر:زاها حدید/فضای داخلی





مگی سنتر: زاها حدید/فضای داخلی





مگی سنتر: ریچارد راجرز




مگی سنتر: ریچارد راجرز




مگی سنتر: ریچارد راجرز/فضای داخلی




مگی سنتر: ریچارد راجرز/فضای داخلی




مگی سنتر: ریچارد راجرز/فضای داخلی




مگی سنتر: ریچارد راجرز/فضای داخلی




مگی سنتر: فرانک گری




مگی سنتر: فرانک گری


مـنـــــــبـع : روزنامه اعتماد ملی، شماره 223
مترجم: بهروز مرباغی
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
نمایشگاه Sky SOHO

نمایشگاه Sky SOHO

این پروژه یکی از جدیدترین پروژه های زاها هدید در شهر شانگهای می باشد. مساحت کلی این پروژه حدود 350000 متر مربع می باشد و انتظار می رود که کار ساخت آن در سال 2014 به پایان برسد.این نمایشگاه دو طبقه می باشد و در آن از فرم های دینامیکی و سیال معماری استفاده شده است. انحناهای دینامیکی و لبه نرم در طراحی داخلی را به راحتی می توان از منطقه VIP جایی که میهمانان ویژه در آنجا قرار می گیرند دید. میهمانان ویژه از طریق راهروی VIP می توانند وارد اتاق نمایش شوند.

این پروژه از سه جز اصلی تشکیل شده است :

1- راهروی
VIP- 2- ورودی نمایشگاه
3- اسباب و وسایل داخلی. ترکیب این سه جزء در کنار یکدیگر تجربه ای جدید و خاص را در اختیار بازدید کنندگان و میهمانان ویژه قرار می دهد.
مکان : Shanghai, China

فضا : 350m2 فضای نمایشگاه




























































منبع : سایت مرجع معماری
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
اتمام برج نوآوری از زاها حدید ؛ نمایی منحصر بفرد در بدنه ی شهری هنگ کنگ

اتمام برج نوآوری از زاها حدید ؛ نمایی منحصر بفرد در بدنه ی شهری هنگ کنگ





برج نوآوری از زاها حدید، مطابق با جدول زمانی تعیین شده، به اتمام رسیده است. این برج مقر اصلی دانشگاه طراحی پلی تکنیک و موسسه ی تازه بنیاد باشگاه اسب دوانی خواهد بود و فضاهایی اختصاصی جهت تحقیق و آموزش هنر خواهد داشت.


ساختار آن، مساحت مفیدی با پانزده هزار متر مربع را جهت 1800 کارمند و دانشجو فراهم می نماید. در این برج یک سالن سخنرانی، 10 کلاس درس، استودیوها و کارگاه های آموزشی همراه با یک موزه، فضاهای نمایشگاهی وسالن نمایش عمومی قرار گرفته اند.


سازه ی اصلی برج بر روی پدیومی قرار گرفته است که فضاهای عمومی انتظار و استراحت را شامل می گردد و از این طریق به یک فضای فروم بدون ستون متصل می شود که به فضاهای داخلی و اختصاصی برج راه می یابد.از سالن انتظارِ ورودی، یک پله برقی طولانی به چهار طبقه ی بالایی نفوذ می کند و همچون آبشاری از نمایشگاه ها به چشم می رسد که به دانشجویان اجازه می دهد تا به صورت بصری، سیرکولاسیون ساختمان را مشاهده کنند.


این مسیرها جهت انواع مختلف کاربران این برج فرصت های جدیدی از تعامل را بوجود می آورند و چشم اندازهای مختلف و متنوعی از ساختمان و نمایشگاه ها را به وجود می آورند.

.

.

.

.

.


.

.

.

.






منبع :اتووود
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرکز علوم فائِــنا؛ زاها حدید و تحریری نو از زیبایی شناسی سازه ای، حجم متخلخل، منظر گشوده و شهر باز

مرکز علوم فائِــنا؛ زاها حدید و تحریری نو از زیبایی شناسی سازه ای، حجم متخلخل، منظر گشوده و شهر باز



خود زاها حدید مرکز علوم فائِــنا را به سبب امکان کار هم زمان بر بساری شهری و خلق ابژه ای روی ان فرصتی ناب می خواند.




این بنا که در مرکز شهر ولفسبورگ واقع شده است میراث دار بافتی است که پیش از حدید نشانگانی از معمارانی همچون
الوار التو را نیز بر خود یدک می کشد. حجم اصلی بنا، به کمک مجموعه ای از مخروط های بتنی از زمین برخاسته و دیدی نسبتا ازاد به اطراف را محقق ساخته است و به موازات گشودگیِ قابل توجهی در مقیاس شهری را نیز سبب شده است.




فضای حاصل از این بلندشدگی حجمی بنا گونه ای جدید از فضای شهری را سبب شده است؛ منظری سرپوشیده از بالا، با پستی و بلندی هایی که ارام ارام رو به اطراف گشوده می شوند.





فضاهای کارکردی ای همچون ورودی موزه و کتاب فروشی و سالن تئاتر مجموعه در میانه ی مخروط های بتنی جای گرفته اند، شایان ذکر است بالابرهایی که بازدید کنندگان را به طبقه اصلی می اورد نیز در همین محفظه های بتنی جانمایی شده اند.



حجم کلی عملا محصول ترکیبی طراحی شده مسیرهای حرکتی است، دسترسی های پیاده چندگانه و حرکت های فضایی در سراسر محوطه پخش شده اند این هم بندی، همگرایی منحصر به فردی میان شهر و ساختمان رقم می زند.





این پلْ ساختمانِ کرم مانند با حرکتش در بافت چشم اندازهایی را از محوطه های نمایشگاهی به اطراف می گشاید و بافت پیرامونی را نیز در فضاهای نمایشگاهی درگیر می سازد.




در گالری اصلی، حدید، چشم اندازی دهنه ی اتشفشان مانند ایجاد کرده است که امکان داشتن چشم اندازهایی قطری از دیگر سطوح را نیز فراهم می اورد این مخروط های دهنه مانند ارتباط ارگانیک میان بیرون و حجم رازالود و دینامیک درون را رقم می زند.






معماری بنا، بازدید کنندگان را عمیقا درگیر خود می سازد و ان ها را سریعا به واسطه خلق چشم اندازهای شگفت انگیز و نسبت های غیر قابل پیش بینی در فضای داخلی متحرک مجموعه هضم می کند. مرکز فائِــنا در زمان ساخت خودش به سال 2005 اول ساختمان بزرگ مقیاسی بود که از بتن خود متراکم شونده در فرایند ساخت سود برد، استفاده از این نوع بتن است که امکان خلق یک چنین فرم متنوعی را فراهم اورد.







مرکز فائنا در ولفسبورگ و بافت شهری پس زمینه

مرکز فائنا در ولفسبورگ و بافت شهری پس زمینه

مرکز فائنا در ولفسبورگ و بافت شهری پس زمینه و تخلخل پوسته ای

مرکز فائنا در ولفسبورگ و بافت شهری پس زمینه و تخلخل پوسته ای

مرکز فائنا در ولفسبورگ و بافت شهری پس زمینه، هم گرایی حجم و حوزه عمومی

مرکز فائنا در ولفسبورگ و بافت شهری پس زمینه؛ تبلور حوزه عمومی

مرکز فائنا در ولفسبورگ و گشایش و سیالیت درونی

مرکز فائنا در ولفسبورگ و گشایش و سیالیت درونی

مرکز فائنا در ولفسبورگ و گشایش و سیالیت درونی

مرکز فائنا در ولفسبورگ و گشایش و سیالیت درونی

مرکز فائنا در ولفسبورگ، کانسپت سازه ای

مرکز فائنا در ولفسبورگ، پیش طرح زاها حدید

مرکز فائنا در ولفسبورگ، برش عرضی

منبع:اتود



 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
افتتاح پلازا و پارک طراحی دانگ دایمون از زاها حدید ؛ هفت سال پس از شروع پروژه

افتتاح پلازا و پارک طراحی دانگ دایمون از زاها حدید ؛ هفت سال پس از شروع پروژه



پلازا و پارک طراحی دانگ دایمون در سئول، هفت سال پس از اولین ارائه پلان های این پروژه توسط زاها حدید، درهای خود را به روی عموم باز خواهد نمود. این طرح، که توسط نهادهای دولتی شهر سئول به بهره برداری رسیده است، به معرفی جدیدترین و و نوآورانه ترین روش های طراحی می پردازد و یک مرکز فرهنگی پر جنب و جوش برای تمامی اقشار جامعه می سازد.
این مجموعه، شامل پنج منطقه ی تالار هنر، موزه، کارگاه طراحی، بازار هنری و پارک فرهنگ و تاریخ دانگ دایمون می باشد. این پارک زیبا نه تنها می تواند برای جمعیت شهری سئول را پاسخگو باشد؛ بلکه طراحی شده است تا به عنوان یک مکان اجتماعی و تفریحی میزبان جوامع دیگر جهانی نیز باشد.
با توانایی برای میزبانی از طیف گسترده ای از برنامه ها و رویدادهای اجتماعی، در این مجموعه 60 بخش منحصربفرد وجود دارد که هر یک داستانی از خلاقیت بر اساس چرخه ی عمر و تاریخ منطقه دانگ رایمون را روایت می کنند. این مجموعه که به صورت 24 ساعته باز خواهد بود، از 21 مارس 2014 گشوده خواهد گشت.



فضاهای داخلی



فضاهای داخلی



فضاهای داخلی



فضاهای داخلی



فضاهای داخلی



فضاهای داخلی



فضاهای داخلی



فضاهای داخلی



فضاهای داخلی



جزئیات نمای خارجی



جزئیات نمای خارجی
منبع : اتووود
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاویون تاج از زاها جدید ؛ ارتباط عناصر ساختاری متضاد

پاویون تاج از زاها جدید ؛ ارتباط عناصر ساختاری متضاد




این پاییز، زاها حدید به عنوان بخشی از فستیوال طراحی سالانه ی لندن، اینستالیشن هایی در محوطه ی موزه های ویکنوریا و آلبرت در این شهر، خواهد ساخت. این معمار بین المللی، پاویونی با خطوط کرو را بر بالای حوض باغ موسسه جان مجسکی معلق خواهد نمود که " تاج " نام گرفته است. پس از برگزاری این فستیوال، این پاویون که قابلیت جمع آوری و ساخت مجدد دارد، در هتل ام ای دوبی، که در سال 2016 افتتاح خواهد گشت، مجددا برپا می گردد.
زاها حدید می گوید: " پاویون تاج با محوطه این حیاط، همخوان و ادغام می شود و ما به دنبال این هستیم که بازدیدکنندگان از آن استفاده نموده و لذت ببرند. پوسته ی آلومینیومی پیش ساخته ی آن با حداقل ضخامت، با دقت و ظرافت طراحی و ساخته شده است تا تاج بتواند به راحتی قابل مونتاژ بوده و در آخر، به می هتل دوبی انتقال داده شود و رابطه ی میان تجمد و سیالیت، حجم و فرو رفتگی ها، صفحه و ساختار را در طراحی این هتل ادامه دهد. ما قطعه ای را متصور شده ایم که از فواره ی میان استخر باغ، پدیدار شود و سطح فلزی آن، از یکسو آسمان و از سوی دیگر، جریان آب متلاطم زیر آن را منعکس نماید. "





منبع:اتووود
.
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
زاها حدید در گذشت ( 1950 ـ 2016)

زاها حدید در گذشت ( 1950 ـ 2016)



معمار عراقی الاصل، زاها حدید (۱۹۵۰-۲۰۱۶) در سن ۶۵ سالگی در میامی فلوریدا درگذشت. بنا بر گزارش بی بی سی، وی زمانی که برای درمان بیماری برونشیت در بیمارستان بستری بود، دچار حمله ی قلبی شد. وی نخستین بانویی بود که اندکی پیش در سال جاری به دریافت مدال طلای ریبا در لندن نایل آمده و پیش از آن نیز جایزه ی پریتزکر ۲۰۰۴ را دریافت کرده بود.
در بیانیه رسمی از طرف "معماران زاها حدید" منتشر شده آمده: “ معماران زاها حدید با تأسف خبر فوت ناگهانی خانم زاها حدید صبح امروز در میامی را اعلام می کند. وی برای درمان بیماری برونشیت خود در بیمارستان بستری بود که دچار حمله قلبی شد”.​
حدید غالباً به عنوان مشهورترین بانوی معمار در جهان امروز شناخته می شد. او در سال ۱۹۵۰ در بغداد در عراق به دنیا آمد، در دانشگاه آمریکایی در بیروت به تحصیل در رشته ی ریاضی پرداخت و سال ۱۹۷۲ برای آغاز سیر و سلوکش در معماری به مدرسه AA لندن رفت.​
در سال ۱۹۷۹ دفتر خود را در لندن با نام «معماران زاها حدید» تآسیس کرد و با آثار و تئوری هایش، پیشینه ی مناسبی گردآوری کرد: مجموعه ی پیک در هنگ کنگ (۱۹۸۳)؛ کوفورشتندام در برلین (۱۹۸۶)؛ اپرا هاوس کاردیف در ولز (۱۹۹۴).​
وی هم چنین با دفتر OMA رم کولهاس همکاری می کرد. علاقه ی او به وجوه مشترک میان معماری، لنداسکیپ و زمین شناسی با همکاری شریک دفتر پاتریک شوماخر، در آثارش نمود یافت که اغلب به نتایجی خلاقانه در استفاده از تکنولوژی و فرم های پویا و غیرمنتظره منجر می شد. اولین اثر حدید که به او به عنوان معماری بین المللی رسمیت بخشید، ایستگاه آتش نشانی ویترا در وایل آن در راین، آلمان بود.​
طرح های او برای زمان خودش بسیار پیچیده و محسوب می شد و تعداد زیادی از آنها نیز هرگز به اتمام نرسید. آثار تمام شده ی وی عبارت است از:

مرکز حیدر علی اف در باکو، آذربایجان، ۲۰۱۳؛
خانه اپرای گوانگ ژو، چین، ۲۰۱۰؛​
مرکز بازی های آبی لندن، برای بازی های المپیک ۲۰۱۲؛​
ماکسی، موزه ملی ایتالیا برای هنر قرن ۲۱ در رم، ۲۰۰۹؛​
مرکز روزنتال برای هنرهای معاصر در سیسیناتی، ۲۰۰۳؛​
و ایستگاه آتش نشانی ویترا در وایل آن در راین، آلمان، ۱۹۹۳.​

حدید در سال ۲۰۰۴ اولین بانویی بود که موفق به دریافت جایزه ی پریتزکر شد. او دو بار برنده ی معتبرترین جایزه ی معماری بریتانیا، ریبا، شد:سال ۲۰۱۰ برای موزه ی ماکسی در رم، موزه ای برای هنر قرن بیست و یکم؛ و برای آکادمی اِولین گریس در بریکستون انگلیس.
سایر جایزه های او شامل مدال افتخار هنر و ادب فرانسه، جایزه سلطنتی ژاپن و عنوان سلطنتی Dame از ملکه ی انگلستان و افتخار حضور در جشن تولد ملکه در سال ۲۰۱۲ است. وی عضو افتخاری آکادمی ادب و هنر آمریکا و عضو انستیتوی معماران آمریکایی بود.
کلاس های او در دانشگاه های هاروارد، ییل، و سایر مراکز علمی برقرار بود. وی صاحب کرسی کنزو تانگه در مدرسه ی طراحی تحصیلات تکمیلی دانشگاه هاروارد، و کرسی سالیوان در مدرسه ی معماری دانشگاه ایلی نویز بود. هم چنین مسئولیت آتلیه های آموزشی در دانشگاه کلمبیا، دانشگاه ییل و دانشگاه هنرهای کاربردی وین بر عهده داشت.
در فرهنگ کنونی معماری، با هر معیاری موفقیت های او غیرقابل انکار است، او کسی است که «سهم قابل توجهی در تئوری و تمرین معماری دارد… برای بدنه ی معماری ای مستحکم، ورای یک معماری مدگرا». در حقیقت معماری او سرشار از فرم، سبک و شیوه ای غیرقابل توقف بود، که کیفیتی پدید آورده که بیشتر ما به عنوان دیدگاهی بدون نقص به آن مراجعه می کنیم. او در خط آسمان شهرها در سراسر دنیا اثرگذار بوده است. و حقیقتاً کار او فضایی بود. برای سه دهه جرأت انجام کارهایی داشت که کمتر کسی جسارتش را داشت: اگر پل کله خطی برای فدم زدن انتخاب کرده، زاها حدید سطوحی را برگرفت که از رقص فضایی خطوط تولید می شد و سپس آنها را تا می زد و به سیاحتی در فضا می برد.​


منبع:archdaily.com


 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
چرا «زاها حدید» اسطوره معماری جهان سومی‌ها شده است؟

چرا «زاها حدید» اسطوره معماری جهان سومی‌ها شده است؟

زاها حدید درگذشت. این خبری بود که به سرعت راه خود را در میان انبوه خبرها یافت و به موج عظیم رسانه‌ای برای ادای احترام و رثای این بانوی معمار بدل شد. تا آنجا که همه قشرهای مردم نیز این خبر را در گروه‌های غیر تخصصی و شبکه‌های اجتماعی دست‌به دست بازنشر می‌کردند. مگر زاها حدید که بود؟ چرا باید جامعه غیرحرفه‌ای ایران نیز او را بشناسد و در سوگ او جامه عزا بر تن کند؟ نسبت فرهنگی ما با زاها حدید چیست و در مسیر معماری ما چه جایگاهی دارد؟ و چرا زاها حدید محبوب جهان سومی‌هاست؟






زاها حدید کیست؟زاها حدید (1950-2016) بانویی معمار و تبعه انگلیس و به گفته خود او، مسلمان بود که با طراحی حدود 940 پروژه در 44 کشور جهان (از جمله ایران)، در زمره مشهورترین معماران جهان بود که البته بخش عمده آنها اجرا نشدند. طرح‌های آزادانه و حیرت‌انگیزش از او پدیده‌ای ساخت که منبع الهام بسیاری از معماران جوان در دنیا و به‌ویژه ایران شد. وی در سال 1328 هجری در بغداد از مادری شیرازی به دنیا آمد و به همین سبب مسلط به زبان فارسی بود و همچنین پدری عراقی داشت که به او تباری عربی داد. او در دانشگاه آمریکایی بیروت به تحصیل ریاضی پرداخت و سیاق هندسی معماری او بر ریاضیات پیچیده‌ای بنا می‌شد که آن را در این دانشگاه به خوبی فراگرفته بود. معماری را در مدرسه AA لندن فراگرفت و در فرآیند زاها حدید شدن، ابتدا به شرکت OMA رم کولهاس رفت و سپس در همکاری با دفتر پاتریک شوماخر به آمیزه‌ای هیجان‌انگیز از فرم‌های پویا و بدیع در تلازم معماری، لنداسکیپ و زمین شناسی، دست یافت.




وی در سال 1357 دفتر خود را در لندن با نام «معماران زاها حدید» تاسیس نمود. 16 سال بعد (1373)، ایستگاه آتش‌نشانی در پردیس ویترا در آلمان را طراحی کرد که برخلاف عمده کارهای او، اجرا شد و البته بعدها به دلیل ضعف‌های عملکردی تبدیل به گالری شد. به هرحال این بنا را باید آغاز زاها حدید دانست. زاها حدید با برنده‌شدن مهم‌ترین و معتبرترین جوایز معماری همچون پریتزکر پرایز 2004، جایزه استرلینگ و مدال طلایی ریبا یکی از پرافتخارترین زنان معمار بود و در لیست قدرتمندترین‌ها، خلاق‌ترین‌ها و حتی یکی از صد متفکر برتر هفته‌نامه تایم قرار گرفته است و در آخر، به خانه آخرتی که 65 سال آن را معماری کرده بود، شتافت.نورمن فاستر در واکنش به خبر درگذشت حدید، او را اینچنین معرفی می‌کند: «به گمان من مهمترین پیروزی زاها فرا رفتن از خیالات گرافیکی زیبای حاکم بر روحیه‌ی مجسمه‌سازانه‌ی آثارش و ساختن آن‌ها بود، واقعیاتی که برخی از منتقدینش را آشفته می‌کرد.» این مضمون به نکته دقیقی اشاره دارد. معماری مجسمه‌گونه!آشنایی‌زدایی راز جذابیت معماری تندیس‌گراست. بهره‌جستن از جوهره‌ی مجسمه‌سازی در معماری، پدیده‌ای نا‌آشنا و غریب را به چشم ناظر می‌کشاند و از جذابیت فیگوراتیو مجسمه‌سازی در معماری هزینه می‌کند. چراکه فرم‌های آشنا، چشم را به ورطه عادت کشانده‌اند و آشنایی‌زدایی از کاربر بنا و یا ناظر، لزوما «برخلاف‌آمد عادت» اوست و زدودن عادت ملازم است با جذابیت! فرم‌های بدیع، خلاقانه، متهورانه و شگفت‌انگیز در لحظات اولیه بسیار جذاب و چشم‌نوازند، اما این جذابیت همانند شیرینی آدامس‌های بادکنکی به زودی در ذایقه انسان فروکش خواهد کرد و هیجانی است که آتش آن فرو خواهد نشست. فرم در معماری حکایتی دیگر دارد، چراکه معماری ماندگارترین هنر است و بناهای چندهزارساله گواه این سخن‌اند و همین امر معماری را از برخوردهای هیجانی و لحظه‌ای و مدگرایی در فرم مبرا می‌کند و فرمی که تابع مد باشد، مانا نخواهد بود!با وجود روحیه‌ی گستاخانه و بی‌پروای معماری زاها حدید، امروزه او محبوب معماران جوان دنیاست و حتی دانشجویان معماری ایران نیز بیش از آنکه معماران وطنی و آثار معماری شهر خود را بدرستی بشناسند، زاها حدید را می‌شناسند و به مدد شبکه‌های اجتماعی، شتابزده آخرین طراحی‌های معماری و مد و کیف و کفش زاها حدید را باز نشر می‌کنند. عمده دانشجویان نسل جدید معماری ساکن تهران شاید حتی ندانند که میدان مشق کجاست؟ یا نام حتی چند بنا از فهرست 700 اثر ارزشمند معماری درون بافت تاریخی تهران را نمی‌دانند. اما حجم‌های درهم‌تنیده و تندیس‌وار زاها حدید منبع الهام طراحی آنها بوده! به راستی چرا او محبوب جهان سومی‌هاست؟ و چرا معماران جوان و دانشجویان جامعه ایرانی به آن علاقه دارند؟بی‌تردید آن‌کس که غرب را با شیفتگی و از روی ولع و خودکم‌بینی و خودباختگی می‌نگرد، همواره غرب برای او منبع الهام است و هر اتفاقی که در معماری غرب بیافتد را به عنوان پدیده‌ای مطلق می‌بیند که از عالم بالا به‌سوی او نازل شده و در تمسک به ظواهر غرب عقده‌های اجتماعی خود را گشوده و دردهای درونی خود را تسکین می‌بخشد. حال آنکه هنر غربی نیز در پی تسکین درد فقدان حضور خدا در جامعه است. جوامع محروم در نگاهی غیرواقعی، تفاخر و غرور معماری غرب را بدل از نسخه‌ای شفابخش برای درمان معماری خود می‌یابند و درمان پیچیدگی‌های سبک زندگی جدید تحمیل‌شده به خود را در زدودن هنر و معماری و شهرسازی اصیل خود و جایگزینی ارمغان‌های غرب می‌بینند. طبقه فرادست جامعه نیز گرایش به معماری غرب را به مثابه پوزی روشنفکری اتخاذ می‌کند.







نباید از نظر دور داشت که بیشترین محصلان معماری ایران را زنان تشکیل می‌دهند و در نگاه آنان که به طور افراطی همه‌چیز را از بعد جنسیتی تحلیل می‌کنند، زاها حدید الگوی موفق یک زن معمار است که با طراحی‌های خلاقانه و همچنین جوایز متعدد خود، انتقام ناکامی‌های زنان در دنیای زن‌ستیز را گرفته است. لذا او محبوب زنان جامعه حرفه‌ای معماری ایران نیز هست!آنان‌که به سنت‌ها و ریشه‌ها مقید نیستند و ارز‌ش‌های فرهنگ غربی را برای زیست خود برگزیده‌اند، به حکم متفاوت بودن و خاص بودن و برگزیده بودن، ارزش‌های معماری خود را می‌زدایند و با سطحی‌نگری تمام، هنرمندی را در متفاوت بودن می‌یابند، بی‌آنکه به لایه‌های عمیق هنر معماری نزدیک شوند و راهی به درون بجویند. لذا از آنجا که زاها حدید متفاوت است، مطلوب و محبوب است!برای قشر جدید بدنه کارشناسی جامعه نیز، معماری پدیده‌ای فانتزی و رمانتیک است که می‌توان با آن برخورد مد‌گونه کرد و به مثابه یک مد، به سوی معماری فلدینگ و دیکانستراکشن و ... شتافت و طراحی‌های تخیلی و موهوم آن را بر بستر نامتجانس فرهنگی خود نشاند. معماری از منظر آنان حتی پدیده‌ای گرافیکی و تصویری و سه‌بعدی است که همه‌چیز در آن ختم به رنگ و لعاب و نماسازی می‌شود و تمام!تندیس‌گرایان در معماری، آن را جولانگاهی برای نمایش و به رخ کشیدن فرم‌های بدیع خود یافته‌اند. غافل از آنکه معماری ابتدا به ساکن، وظیفه تامین فضایی برای تسکین و آرامش، در کنار تامین حوایج انسان را به دوش می‌کشد. ضمن آنکه يک فرم دايناميک، پرهیجان، سیال و جذاب در معماري فرم گرا و چالش‌های حجمي، در نهايت دچار برونگرايي است و دعوت به خودش مي کند و در معماری زاها حدید، دعوت به یک خودِ تهی از معنا!زاها حدید چگونه معماری می‌کرد؟معماری زاها حدید در درجه نخست، شالوده‌شکن و ساختارزداست، چرا که به فلسفه دیکانستراکشن (ساختارزدایی) ارجاع دارد. او برآمده از دوران گذار از مدرنیسم به وضعیت پست مدرن است و لذا ا در معماری خود، رویکردی آوانگارد دارد که با نفی فراروایت‌های معماری گفتمان جدیدی را در معماری رقم زد. شناخت فلسفه ديکانستراکشن، که سبک معماري ديکانستراکشن را پرورانده، ماهیت معماری او را هویدا می‌سازد. ديکانستراکشن زاييده ذهن ژاک دريدا، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است. شايد هيچگاه معماري را به اندازه اين سبک ، به يک گرايش فلسفي نزديک نبينيم. فلسفه‌ای که ايهام، آشفتگي، ابهام، دوگانگي، عدم ثبات، تزلزل، فريب و عدم سودمندي را در پی دارد و شاید یکی از همین تناقض‌ها و دوگانگی‌های معماری زاها حدید، برنتافتن زمینه‌گرایی پست‌مدرن باشد! چراکه اندیشه پست‌مدرنیسم، اساسا زمینه‌گراست و این تناقض وجود دارد که چرا زاها حدید که در تمام اقلیم‌ها و قاره‌ها طراحی کرده، همه بناهای او شبیه یکدیگرند و تابع تفاوت‌های اقلیم و بوم و فرهنگ مناطقی که در آن به معماری پرداخته، از شرق تا غرب عالم نیستند و بنایی که در کامبوج می سازد، همانگونه طراحی می شود که در قلب نیویورک!


فاز دوم برج میلاد، طراح: زاها حدید

دیکانستراکش، یک ویژگی دیگری به معماری زاها حدید می‌بخشد. زدودن معنا برای آزادی صورت از قید آن!اساسا معماری واجد سه ساحت است. ساحت اول سرپناه است که ما را از گزند بلایای طبیعی محفوظ می‌دارد. ساحت دوم، ساختمان‌سازی است که همه نیازها و کاربری‌های لازم ساختمان را به خوبی تامین می‌کند و ساحت سوم، انتقال معناست. معماری همچون سایر هنرها در حکمت هنر اسلامی زیر سایه معنا تعریف می‌شود و هنرمند آن است که در سلوک و عروج خود به عالم بالا به شهود معنا دست یابد و در محاکات آن، صورتی تنزیل یافته از آن حقیقت متعال را به زبانی زمینی زیر سایه اسم حضرت مصور، تصویر کند. لذا معماری تنها به ساحتی تعلق می‌گیرد که صورتی از یک معنا باشد! زدودن معنا از معماری ملازم نفی معماری است. بگذریم از آنکه بدلیل خاصیت مجسمه‌گونه و تندیس‌گرایی معماری زاها حدید، گاهی حتی عملکردها و کارکردهای بنا را تامین نمی‌کند و آن بنا صرفا به مجسمه‌ای جذاب بدل می‌شود که به دلیل فرم بدیع آن از جذابیت برخوردار است.معماری زاها حدید، تعریف هنر از افلاطون و ارسطو که هنر را در محاکات و ممسیس می‌دانند و سپس بندتو کروچه و تولستوی که آن را در انتقال احساس می‌دانند، تا کلایو بل که هنر را خلق فرم معنادار می‌داند، را در می نوردد و به تعریف هنر از منظر مونرو بردزلی آن‌هم به صورت بسیار محدود و مقید نزدیک می‌شود، که هنر ایجاد جذابیت از طریق انتقال یک تجربه زیباشناسانه است. بگذریم که این تعریف، به دلیل آنکه بازه‌ای بسیار گسترده را شامل می شود و می‌توان زیبایی را به صورت متکثر به همه چیز و همه کس نسبت داد، محل جدال نظریه‌پردازان است. به هر تقدیر می توان هنر زاها حدید را «ایجاد جذابیت از طریق انتقال یک تجربه زیباشناسانه» دانست. اما مگر معماری کاربردی ترین هنر نیست که می بایست در عین معنادار بودن و تبدیل معنا به محسوسات، به نیازهای بسیاری پاسخگو باشد؟ و مگر هر چیز غریبی را می‌توان به خلاقیت هنری نسبت داد و هر خلاف‌آمدعادتی را هنر دانست؟معمای زاها حدید از طریق تاخوردن و خزیدن لایه‌ها بر روی هم فرم‌ می‌گیرد که گاهی بی‌پروا و آزاد برمی‌خیزد و نرم و سیال فرومی‌نشیند. این لایه‌ها به معماری فولدینگ (folding) مشهور است که به خاستگاه فلسفی خود ارجاع دارد. فولدينگ که حاصل ذهنيات ژيل دلوز، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است، ابهام انگيزي، عدم وجود ارجحيت در هيچ چيز، نفي سلسله مراتب عمودي و تاکيد بر حرکت افقي را به دوش مي کشد و همه اینها مبنایی برای ریزوم‌وارگی در فرم شد. مولفه‌هایی که به وضوح ویژگی‌های معماری زاها حدید را شکل می‌دهند.





هتل فرشته پاسارگاد در منطقه الهیه در شمال شهر تهران، طراح: زاها حدید


برخی از منتقدان، عدم وجود ارجحيت در معماری زاها حدید را به تلاش او برای برابری جنسیتی در معماری و مظلوم‌نمایی زنانه او در جهت جلب طرفداران بیشتر خود نسبت می‌دهند. تا جایی که استیفن بلی در نقدی طعنه‌آمیز معتقد است او خود را به نماد مظلومیت و تبعیض جنسیتی علیه زنان بدل کرده است. چیزی که به جهانی شدن او کمک می کند!


بیلبورد طراحی‌شده برای خیابان‌های لندن توسط زاها حدید
طرح برنده زاها حدید برای شهر نمایشگاهی قاهره



پس از بستر فلسفی، خاستگاه اقتصادی معماری زاها حدید را نیز باید کاوید. آغاز زاها حدید مقارن با بازتولید اقتصاد لیبرالی در غرب دهه 70 است. دوره‌ی رونق پس از رکود در اقتصاد نئولیبرالی که با مولفه‌هایی همچون، مقررات زدایی، خصوصی‌سازی و عقب‌نشینی دولت از تامین اجتماعی، سرمایه‌داری جدید، فروپاشی قدرت‌های اقتصاد دولتی و جهانی سازی و هضم اقتصادهای دیگر در اقتصاد هژمونیک نئولیبرالی شناخته می‌شود. به تبع بال و پر گرفتن نئولیبرالیسم و اقتصاد کاپیتالیستی، معماری نیز جولانگاه برژواها در نظام سرمایه‌داری شد.
روحیه معماری مسرفانه، فخرفروش و متظاهرانه زاها حدید نشان از تعلق معماری او به طبقه‌‌ای اجتماعی دارد که نسبت به سرمایه و هزینه‌های ساخت بی‌تفاوت است و به طرزی آمرانه، باید تکنولوژی ساخت، به خدمت طرح‌های متهورانه و نظرات مستبدانه او درآید. آنچنان‌که در اواخر عمر، او را با لحنی کنایه‌آمیز، معمار حیاط‌خلوت دیکتاتورها نامیدند. چراکه تنها با سرمایه دیکتاتورها ساخت طرح‌های او ممکن می‌شد. اتلاف فضا به نفع شکل‌گیری بداعت‌های فرمال با هزینه هنگفت را تنها با اقتصاد سرمایه‌داری می‌توان ترجمه کرد. این اتکای به سرمایه عظیم و بی‌تفاوتی نسبت به هزینه بالا، لاجرم به عدم توجه به الگوهای فرهنگی، اقلیم، بوم و محیط اجتماعی نیز انجامید و معماری او را به طرزی خودخواهانه، با قالبی واحد در سراسر جغرافیا مستولی نمود.فرمِ رها و سیال معماری او که گویی تاویلی زاهاحدیدی از آزادی‌های اجتماعی است، تبعاً ریشه در فرهنگ اباحه‌گری و رهایی از هرگونه تقید و تعهد در لیبرالیسم دارد که انسان را یله و رها در پهنه‌ای از مباحات لامنتها می‌خواهد. در نگاه انسان‌شناسانه او، انسانیت مفهومی سیال و آزاد است که در یک تکامل تاریخی داروینیستی یا آزاد بلوغ کرده است و به تبع این مفهوم، فضای زندگی او نیز تنازعی قدرت طلبانه برای بقا و انطباق با شرایط دنیای جدید را می‌طلبد. لذا تاریخ و سنت و گذشته و زمینه را محکوم به فنا می‌داند. اما از کجا می‌توان مطمین بود که این سیر تکامل، بر مسیر رشد و بر معیارهای کمال حقیقی انسان استوار است؟ این نوگرایی که معماری زاها حدید ما را به آن دعوت می‌کند نگاهی از سر کرامت و مفاهیم رفیع به انسان ندارد!



کارخانه نساجی قدیمی بلگراد بازسازی شده توسط زاها حدید؛
این ساختمان‌های نمادین به مناسبت استمرار امضاء جنبش مدرنیته در شهر بلگراد (پایتخت صربستان) در اواسط قرن بیستم ساخته شده بود.


معماری زاها حدید مسئولیت اجتماعی ندارد و بیش از همه وامدار حاکمیت سرمایه است. لذا معماری تندیس‌وار، فرم‌گرا و ناکارآمدی است که بدور از نیازهای واقعی جامعه شکل می‌گیرد و خود را موظف به پاسخگویی به مسایل روز معماری در تناسب با زندگی شهری و در مقیاس شهر نمی‌بیند. تا جایی که نگاه نئولیبرالیستی او به تقابل با توسعه حقوق عمومی در شهر برمی‌خیزد و به طرزی عوام‌فریبانه و ظاهرفریب به تحقیر فرودستان و لایه‌های حذف‌شده‌ی جامعه از منظر طبقه‌ی فرادست می‌پردازد.


سخن آخر

در پایان باید گفت معماری نئولیبرالیستی، تندیس‌وار، ظاهرگرا، فرمالیستی، ناکارآمد و عوام‌فریبانه زاها حدید دردی از معماری امروز ما را مداوا نخواهد کرد و جامه‌ی عزایی که نوباوگان معماری در سوگ او به تن کرده‌اند نشان از عمق التقاط، خودباختگی، دیگرشیفتگی و سطحی‌نگری در معماری ما دارد و نشانه‌ای است که اگرچه فروکش خواهد کرد اما تا ریشه‌‌هایش باقی است، بیماری التقاط نیز معماری اصیل و ارزشمند ما را به محاق خواهد برد. نشانه‌ای از استیلای غرب بر معماری معاصر ما!


به قلم: اسماعیل ارجمندی(کارشناس معماری)
مشرق نیوز




 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
زاها حدید از نگاه معماران

زاها حدید از نگاه معماران

زاها حدید از نگاه معماران




زاها حدید از نگاه معمار هومن طالبی

سال ١٩٩٣ اولين ساختمان زاها حديد، سيزده سال بعد از تاسيس دفترش در لندن به سرانجام رسيد. در همين سال من براى تدريس در رشته معمارى وارد دانشگاه شدم و تا شش سال در آنجا ماندم. سالهايى كه ميرميران بار معاصريت معمارى ايران را به دوش كشيد. او در هفت مسابقه مهم آن سالها از جمله فرهنگستانهای جمهوری اسلامی ایران و طرح موزه مرکز اسناد ریاست جمهوری شركت كرد كه در شش تايشان اول شد. شيردل با آمدن به ايران در همان دوره امكان خروج از حاشيه و پيوستن به مركز و بخشى از معمارى معاصر جهان بودن را فراهم كرد. سالهايى كه معماران آوانگارد دهه هشتاد كه در مقابل معمارى پست مدرن طغيان كرده بودند مشغول به ساخت تجربه هاى اوليه خود بودند. معمارانى كه على رغم تفاوت فاحش ديدگاه ها همگى ديكانستراكتويست خوانده مى شدند. اغلب اعضا اين گروه چون آيزنمن، چومى، كولهاس و حتىليبسكيند ادبيات مكتوب مفصلى براى توصيف و تشريح كارهاى خود داشتند اما مرجع درك خاستگاه فكرى تنها عضو شرقى آنها، زاها حديد، ترسيمات معمارانه و نگاره هاى ذهنى او از فضاهايى ملتهب از اتفاقات همزمان و پرسپكتيوهاى متعدد كه لايه هاى مختلف ساختمان ها را كنار هم نمايش مى دادند، بود.

• سال ٢٠٠٣ ساخت Rosenthal Center for Contemporary Arts در سينسيناتى، پروژه اى كه منجر به دريافت جايزه پريتزكر توسط زاها حديد شد، به اتمام رسيد. من در همين سال وارد مدرسه AA شدم. زاها سال ها بود كه ديگر در AA درس نمى داد. ولى حضور او در مدرسه كه محدود به جلسات بررسى نهايى پروژه ها در ميانه يا پايان ترم بود يك اتفاق بسيار مهم محسوب مى شد . سالن جلسات در آن روز ها كيپ تا كيپ پر از دانشجو مى شد و صف انتظار ورود به سالن توى راهرو هاى مدرسه مى پيچيد. او در جلسات مرور كار ها هم كم حرف بود و انتظار براى شنيدن نظراتش كه بى رحمانه و گاهى با طنز همراه بود يك روند فوق العاده دلهره آور بود. زاها كه در تمام سال هاى فعاليت حرفه ايش وفادارانه به اهميت AA و الوين بويارسكى در شكل گيرى شخصيت معمارانه اش اشاره مى كرد حالا آرزو/دليل خيلى ها براى پيوستن به AA بود.زاها ديگر روى دور بود, در سال ٢٠٠٥ Phaeno Science Center, The BMW Central Building, The Hotel Puerta Amrica را به مجموعه بناهاى ساخته شده اش اضافه كرده بود سالى كه من به دفتر او ملحق شدم.

ساختمان دفتر يك مدرسه قديمى بود با كلاسهاى درسى كه به استديوهاى طراحى تبديل شده و بوسيله راهرو هاى تنگ و پيچ در پيچ مدرسه به هم متصل بودند. بر روى سر در ورودى كارمندان و مراجعين تابلوى "ورودى دختران" نصب شده بود كه يادگار كاربرى اوليه ساختمان بود و در همان اولين روز شروع همكارى به چشمم آمد. چند روز بعد ورودى پسران و تابلويش را هم ديدم ولى آن ورودى تنها مختص زاها و راننده شخصيش بود. روز سوم حضورم در دفتر يك روز ويژه براى درك فضاى كارى كه تا هشت سال بعدش بيشترين ساعات شبانه روزم را در آن گذراندم بود.به علت رشد سريع ، يك سرگردانى چند هفته اى اوليه براى تمام اعضا جديد قبل از فراهم شدن ميز كارشان وجود داشت كه يك سنت ثابت در دفتر حديد بود. آن روز صبح به محض ورود از من خواسته شد كه براى كار به استوديو ٩ بروم. استوديو ٩ تا سال ها تنها اتاق در تملك دفتر زاها حديد در آن ساختمان بود و با اينكه زمانيكه من به گروه ملحق شدم ديگر بيش از نيمى از ساختمان متعلق به زاها بود اما خود زاها كماكان در همان استوديو مستقر بود و هرگز به استوديو هاى ديگر حتى سرك هم نمى كشيد.

بعد از ظهر آن روز يكهو متوجه هياهو و اضطراب در دفتر شدم. خبر رسيده بود كه زاها تو راه است و همه براى طوفان آماده مى شدند. زاها به محض ورود سراغ يكى از پروژه ها و مسوول طرحش را گرفت و بعد از ديدن طرح شروع به داد و بيداد و اعتراض به بى كيفيتى طرح و عدم اجراى خواسته هاش شد و بعد از سركوب مفصل طراح ناگهان يادش افتاد كه طراح ارشد را چند هفته پيش اخراج كرده بود و حضور او آنجا بى معنى بود و طراح مذكور سرافكنده با پرينت هاى پروژه از استوديو ٩ بيرون رفت.
چند دقيقه بعد من كه هنوز گيج درون راهروهاى دفتر سعى مى كردم مسير رسيدن به استوديويى ديگر را پيدا كنم پاتريك شوماخر را ديدم كه با همان طراح در حال صحبت و برنامه ريزى جهت تحويل پروژه در هفته بعد بود. من از نحوه تحويل پروژه ديگر چيزى نشنيدم چون از روز بعد در استوديوى ديگرى مستقر شدم ولى چند هفته بعد طعم ميل بى رجمانه زاها براى بهتر شدن دائمى بدون هيچ اغماضى، چه به لحاظ زمانى براى مهلت تحويل و چه به لحاظ فيزيكى براى توان بدنى، را مستقيم چشيدم. زمانى كه در آخرين جلسه بررسى طرح مسابقه Issam Fares Institute و ٤٨ ساعت مانده به ارسال مدارك به بيروت طرح را يك آبريروزى محض دونست كه اعتبار او را كاملا از بين مى برد و شارت ما را تا ٥٧ ساعت ادامه داد.... و البته مسابقه اى كه ما برديم و ساختمانى كه ساختش در سال ٢٠١٤ تمام شد و به عنوان يادگار زاها در دانشگاهى كه مدرك رياضى خود را قبل از ورود به AA دريافت كرده بود به يادگار باقى خواهد ماند.

• سال ٢٠١٣ سال نسبتا كم سر و صدايى براى دفتر زاها حديد بود. من و همسرم ماريا از دفتر يك مرخصى يكساله گرفتيم و نهايتا هيچوقت به دفتر بر نگشتيم. دفتر خودمان را تاسيس كرديم و در تهران و انگلستان مشغول به كار شديم. سال بعد اولين پروژهمان ساخته شد.

• سال ٢٠١٦، ٤ آوريل. حياط مسجد بزرگ لندن در ريجنتس پارك. نزديك به هزار نفر از اقوام، دوستان و همكاران جديد و قديم زاها آنجايند. رم كولهاس، ريچارد راجرز، تام مين، پيتر كوك، راث لاوگرو.... زاها در كنار محراب خوابيده است. نماز ظهر را مى خوانند. او را به سمت ماشين براى تدفين مى برند. در حياط مسجد همه در سكوت برايش دست مى زنند.




زاها حدید از نگاه معمار مهرداد ایروانیان


با اتصال یک ونتیلیتور مکانیکی پا به مرحله افزایش قابلیت ها می گذاریم. شاید حیطه اول، قلمرو جایگزین و ورود به جهان رپلیکاهاست. یک سیستم که می خواهد جایگزین شود و به بدعمل کردن فائق آید. سیستم جایگزین در خارج ابقاء می شود. در این جا نمی توان به درستی وطن را مشخص نمود، چرا که بین یک اندام ارگانیک و یک ساختار مکانیکی وضعیت مشترکی ایجاد گردیده.
آیا اندام ارگانیک وارد موطن ساختار مکانیکی که از قبل مستقر بوده، شده است؛ یا سیستم متعاقباً وصل می گردد و محتوای محیطی دیگر مفهومی ندارد. شاید تمامی تلاش برای ارتقاء مکانیک به بیومکانیک در نتیجه گریز از همین مجادله و تعبیه در درون بوده که تحت شمول ان جهان وطنی بعنوان یک شعار مطرح می گردد.

در این حال موضوع اتصال به مسئله دگرگونی قابلیت درونی تغییر می یابد. اندام ارگانیک با محرک جدید به حیات نوین خود با شرایط موضوع وارد می شود. شرایط مصنوعی که تنها بعنوان یک دگرگونی سازمانی شناخته می شود نه جسم خارجی. در بحرانی ترین وضعیت احساس یک مهاجم که شاید یک واسطه بتواند زمینه های پذیرش و ابطال نظریات مخالف را فراهم سازد. آیا بیومکانیک راه حل مناسبی است؟ یعنی برای از میان بردن احساس غریبی و ناخوانی شکل می توان بدان اتکا کرد؟

شاید پرسش مهم دیگردرباره اضمحلال است یعنی عمر ناشناخته سلولهای یک ارگان بیومکانیکی. آیا راه دیگر، عمر جاودان نیست یعنی میمیک بیومکانیک. مثل پلاستیک شبیه سلول یا سنگ مثل پلاستیک. میمیک در جایگاه یک آرزو می نشیند. تقاضایی برای دیگر دیده شدن. اما ونتیلیتورها کماکان خارج از سازمان ارگانیک می ایستند و بطور اعجاب انگیزی حیطه دوم را مطرح می کنند. یعنی افزایش فضا، فضا گسترده می شود یعنی درون بدن وسعت می یابد. حجم خالی ریه ها با اضافه شدن ونتیلیتور دوبرابر می شود یعنی افزودن به فضای درون. ونتیلیتور از بیرون بعنوان یک عنصر خارجی اما از درون بعنوان امتداد بلاواسطه درون است. فضای درون از داخل وارد تمامی انشعابات متصل به خارج می شود و تا آخرین پیچ و واشر پیشروی می کند. دیوایس ها نمی توانند قهرمان باشند. اما این خاصیت شاید برای بیومکانیک یا بیوشیمیائی ها قابل بحث است. شاید علت اصلی محو شدن درون پوسته است . بدن آلت دست تاتری وار یک برنامه ریزی مکانیکی – شیمیایی قرار می گیرد. به خاطر همین نقش گردانی یک صحنه خیمه شب بازی لقب هروئین را گرفته.

ما بیش از هیرو به هروئین احتیاج داریم. یعنی بیش از خود بدن به مدیا نیاز است. میدیا برای بوجود آوردن هروئین. هروئین کالای ممتازتری است. برای مکانیکال ریسپتوری آپاراتوس شاید تفاوتی بین هیرو و هروئین نباشد آنها حجم درون را وسعت می بخشند. هروئین یک کالاست مثل ونتیلیتورها مثل بیومکانیک.
همه چیز قابلیت تبدیل به کالا شدن را دارد. مثل فلسفه مثل گذشته اصولا این بزرگترین دستاورد کاپیتالیسم یعنی تبدیل همه چیز به کالا است. یعنی آسیب پذیر شدن همه چیز یعنی مقدس شدن همه چیز. پس به این ترتیب مفهوم پروسه کالاسازی و حفاظت از آن باز کالا می شود.

همراه با اعتلای معنا برای تبدیل به کالاشدن، جفت متضاد تشکیل می شود. نقاط مقابلی برای نشان شدن یا ضد کالا شدن. جهانی مملو از ضد کالا؛ یک عکس العمل برای تقابل با کالای دیگر. رادیکالیزه شدن برای تقابل. اما به هرحال آنتی ویروس ها در دیگر سر تولید قرار می گیرند. ونتیلیتورها برای کالا شدن نه تنها باید عملکرد داشته باشند بلکه قابلیت تفسیر و نفوذ به عمق بی معنای تاریخ تا با کسب علائم ممتاز بتواند شیئی خاص گردند. عمق تاریخی در پرده ای از ابهام مثل پائلوکریستین در مقابل خردگرانی با تکیه بر زبان ناآشنا، مثل ماشین های داوینچی روی پاپیروس. زبان ناآشنا شاید بیشترین تاثیر برای منشاء نامعلوم مقدس را فراهم سازد. زبان اقوام بدون نوشتار که مثل هیروگلیف قابل رمز گشائی نباشد و بعدا با تفسیر به تاریخ بپیوندد. زبان بین النهرین برای تبدیل شدن به روایات و شکل گیری انشعابات اقوام سامی. اما ونتیلیتورها و دیگر اشیاء مثل هروئین ها شاید تا مرحله داوینچی پیشتر نروند و عمق لازم و کافی برای مقدس شدن را بدست نیاوردند.

در این صورت می توان بر خواص دیگر شیئی تکیه کرد یعنی بخشی از زبان ناآشنا، بخشی تفسیر از کانتکست خیالی و بخشی عملکرد معجزه آسای شیئی قابل تمدید در زمان. اما زنجیره پایان ناپذیر کالاشدن نباید اتمام یابد. اشیاء باید برهم لایه افزونه شوند و هر شیئی چندنشانه را بیاد آرد. مثل هروئین و قاشق و چنگال – مثل ونتیلیتور و عطر. در این صورت هر شیئی عمر جاودان خواهد یافت چون در زنجیره ای از بازآفزینی دیگر اشیاء است. هروئین ها متصل به ونتیلیتورها هستند و هردو یادآور یکدیگر و هردو یادآور بادهای خشک و داغ و بیمارگونه ی سرزمین زبانهایی با منشا نامعلوم و بیماری که از خشکی هوا زاده می شود و حتی برای قرنها رطوبت و دلپذیری سالهای بعد از بوجود آمدن جهان نو نمی تواند اثرات مخرب یک حادثه واقعی را از میان بردارد و بخشی از تاریخ نساختنی، مومیایی وار باز میگردد و کالا میشود. با خاموش شدن ونتیلیتورها خط تقارن برداشته می شود. از یک طرف دستگاهی که میتواند دوباره در هر مکان راه اندازی شود و بخشی از یک اتوسیستم گردد. از طرف دیگر پدیده اورگانیک در ویرانی سریع فرو میرود. ویرانی که تا قبل از این تصور میشد انتهای زنجیره کالا سازی است اما هم اکنون مثل روح در قالب مدیا در حال بازسازی و دوباره سازی شئی نوین است


زاها حدید از نگاه معمار كاترين اسپريدونف


تصور نمی کردم که روزی بخواهم به مناسبت درگذشت یکی از محبوبترين و قوی ترین زنان جهان بنویسم؛ ابرانسانی که در طول زندگی کوتاه خود، آثار بی شمار و ارزشمندی را به جا گذاشت.
تا چند روز پیش در لیست برنامه هایم wish list آرزويي داشتم که دیگر هرگز عملي نخواهد شد و آن، گفتگوی رو در رو با شخصیت بزرگ و مگاستارکیتکت Megastarchitect جهان "زاها حدید" بود.

بحث من ابراز سلیقه شخصی درباره سبک طراحی و یا تحلیل و مقایسه پروژه های حدید و بازگو نمودن آن ها نیست، چرا که مجموعه آثار او با تمام مشخصات آن بارها منتشر شده و در دسترس عموم قرار دارد. آنچه در اینجا اهمیت دارد، "تأثیرگذار بودن" است و اینکه چگونه زاها توانسته معماری زمانه را تحت نفوذ و تسلط خود در آورد و با شکستن کلیشه ها، الگویی جدید بیافریند، آن را جا بیندازد و گسترش دهد. حدید برای معاصر بودنش به دنبال انکار نبود بلکه با کنجکاوی تمام خطر کرد و زمینه ساز هنرمندان و معمارانی شد که او را دنبال می کنند؛ همانگونه که خود، مسیرش را با دنبال کردن آثار ماله ویچ آغاز نمود و در نهایت توانست جهان معماری را به ماقبل خود و مابعد آن تقسیم نمايد؛ ویژگی ای که مختص انسان های تأثیرگذار و جاودانه است!
اما چه دغدغه ای او را اینچنین خستگی ناپذیر به تلاش و ادامه مسیر ترغیب می نمود؟

کودکی زاها در خانواده ای آزاد اندیش، به گفته خود، دموکرات و متمول سپری شد. شاید عامل موثر در شکوفایی نبوغ او همین فقدان انباشت های مخرب ذهنی و القائات تحمیلی و نادرست بیرونی بوده است که موجب شده انرژی سازنده اش به جای پاکسازی، بیشتر به درک و دریافت معنای جهان معطوف گردد.
حس رهایی مشهود در کارهای او که با به چالش کشیدن جاذبه زمین ـ متأثر از ماله ویج ـ از بتن سخت و سنگین احساس سبکی را استخراج می کند، ریشه در آزادی درونی وی دارد نه اینکه صرفاً یک آرزو یا یک خواست سرکوب شده اي باشد، و در اين راستا هر محدودیتی را به مبارزه ای برای ایجاد فرصت ها تبدیل می نمود.

ایده حذف اشکال از پیش تعریف شده توسط حدید زمانیکه ساختار شکنی، خود به یک چهارچوب، در قالب "باید ها و نباید ها" تبدیل شده بود کمک کرد زاها با ادغام نرم فیگورها و القای حس حرکت، فضاها را به نوعي دگرتر تجربه کند ـ در تصویر زير روند شكل گيري و تغيير آثار زاها حدید به صورت دیاگرام ارائه گرديده است.
این منش شاید اشاره ایست به باوري كه در آن برای معاصر بودن، نيازي به "نفی" نیست، چرا که نفی خود به یک آیین تبدیل خواهد شد. این روحیه در اثار زاها حدید نشان داد كه می تواند وراي رد پيشينه خود، با به چالش کشاندن مخاطب، بیان معمارانه مبتنی بر آزادسازی را در تمام لایه های دستاوردهايش پی گیری نمايد.

در بخشی از یک فیلم، معاینه مصدومی که وضعیت هوشیاری مشخصی نداشت با سه سوال آغاز شد؛ به نظرم سوالات بسیار مهم و کلیدی هستند که در دنیای معاصر، احتمالاً هر انسان متفکری از خود می پرسد:

• می دانید که هستید؟ ? Do you know who you are
• می دانید کجا هستید؟ ? Do you know where you are
• می دانید چه اتفاقی افتاده؟ ? Do you know what has happened
با بررسی زندگی و آثار زاها حدید می توان حدس زد که او می دانست...
انگشت شمارند افرادی که در مسیر زندگی خود آثار و خاطری جاودانه باقی بگذارند.

یادش گرامی
مطالب برگرفته از سایت اتووود
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
زاها حدید از نگاه معماران

زاها حدید از نگاه معماران

زاها حدید از نگاه معماران



زاها حدید از نگاه معمار بابک مطلب نژاد

در گذشت زاها حدید برای من و هم نسلان معماری من، از دست دادن یک همراه در معماری بود.

تولد معماری در نسل من همزمان بود با تولد پدیده "زاها حدید" برای ایرانیانِ معمار!
در دوره ای که ما دانشجو بودیم نخستین سال پس از پایان جنگ، بر خلاف امروز، رویدادهای معماری، گاهی، با تاخیری چند ساله در ایران انتشار پیدا می کردند و بر همین حکم بود که آغاز دوره دانشجویی ما همزمان شد با نشر آثار حدید از مجموعه پیک هنگ کنگ (۱۹۸۳) البته با تاخیری چند ساله!

به عنوان دانشجویان تازه وارد، برای فهم از چیستی خطوط و سطوح ٱن آثار، باید فهمی پیدا می کردیم از آثار کانستراکتویستهای روس، که البته نیاز به تلاشی فراوان داشت. تا مهیا شدیم که فهمی دانشجویی از کانستراکتویستهای روس پیدا کنیم، ایستگاه آتش نشانی ویترای او عادت های بصری ما را هدف قرار داد و همچنان با درک بیشتر ما از معماری، در دوران کهن نبود اینترنت، شماره ۱۱۳۷ ماهنامه Architectural Review با عنوان In to Japan منتشر شده در نوامبر 1991 و ویژه نامه 1992 نشریه AD با عنوان Free Space Architecture ، مکتوبه هایی بودند که در میان ما دست به دست می چرخید و هر کس که آنها را میداشت ، انگار که سرچشمه های آگاهی در معماری را یافته باشد!

و بدینسان با رشد من معمار و ما ی معمار، پدیده زاها حدید به بلوغ نزدیک تر شد و طبیعی بود که در این فرایند رشد و دگرگونی و بلوغِ "پدیده زاها حدید"، گاهی شاهد صورتهای بدریختی از آثار زاها حدید در سیر تحول فرم های بدیع او باشیم همچون مرکز علمی فینو.
اما چه خوشبخت شدیم که بلوغ اندیشه ما در فهم معماری، همزمان شد با بلوغ آثار زاها حدید در آفرینش خلاقانه پروژه فاخر و ارزشمند مرکز فرهنگی حیدر علی اف او در باکو.
و او ناگهان درگذشت.

و اکنون اندوهگینم که با وداع نابهنگام همراه قدیمی ـ زاها حدید ـ از دیدن آینده ای که در آن آثار دوران شکوفایی حدید وجود داشته باشد، محرومم و محرومیم.

عنوان متن جناب آقای بابک مطلب نژاد "وداع همراه" بوده است که به فراخور موضوع و قالب بندی بارگذاری متون در اتووود تغییر کرده است.



زاها حدید از نگاه معمار علی اکبری

نگاه ویژه زاها حدید به مسأله فرم را که مشخصه شاخص معماری تندیس‌گرای وی و نشانه اوج نبوغ او در خلق نظام تازه هندسی متکی بر محاسبات پیچیده ریاضیاتی در عصر پردازش‌های فرامغز انسان است، می‌توان در بستر "جامعة نمایش" به‌مثابه ویژگی اصلی جامعه و جهان امروز و تحت عنوان "فرم به‌مثابه کالای نمایشی" نیز تحلیل کرد. اگر به قول فوئرباخ بپذیریم که "زمانة ما تصویر چیزی را به‌ خود آن چیز، بازنمود را به واقعیت و نمود را به بود، ترجیح می‌دهد و آنچه برایش مقدس است، وهم است"، آنگاه به‌قول ایتالو کالوینو "بارش بی‌پایان تصاویر" آثار پروژه‌های فرازمینه‌ای و فراانسانی معمارانی چون حدید قابل‌فهم‌تر می‌گردد. درحالی‌که ریچارد کرنی برای این وضعیت از مفهوم "اعتیاد به تصاویر" استفاده می‌کند، رولان بارت فرهنگ به‌کلی پساصنعتی و پسامدرن عصر رسانه‌های انبوه را "تمدن تصویر" می‌خواند. امروز وفور تصاویر، اغلب موجب احساسی بی‌رحمانه از افراط و انباشتگی می‌شود؛ نوعی خفگی در دریای سارگاسو از تصاویر بی‌پایان. بسیاری از پروژه‌های معماری، بدون التزام جدی به عملکرد، مقیاس، کیفیت فضا و ... تنها بیمناک خلق تصاویر خوشایند از خود هستند.

از سوی دیگر، فوئرباخ به‌دقت و به‌درستی میان خیال و وهم تفاوت قائل می‌شود و جهان امروز را نه بازنمود ادراکات حسی و وجدان‌کردن محسوسات در ادراک باطنی آدمی بلکه بازآفرینی پدیده‌ای می‌نامد که پیش از خلق آن (و حتی در فرایند خلق)، خالق از درک ویژگی‌های آن عاجز است و باید مانند هر مخاطب دیگری، به انتظار پایان روندهای پردازش مصنوعی آن بنشیند. از این معنا می‌بایست "معماری خیال" را از "معماری وهم و توهم" جدا انگاشت و از همین رو معماری حدید، به نظر نگارنده، ماهیتاً در قلمروی دوم قابل دسته‌بندی است.

از سوم سو، شئ‌شدگی هر مفهوم و تبدیل‌شدن آن به کالایی هرچند مجلل، باشکوه، بی‌بدیل اما مصرفی در جهان سوم که گشایش عقده‌های پس‌ماندگی‌اش را در رسیدن به مبانی اندیشة جهان دیگری می‌بیند که آن را مترقی می‌داند و حتی گاهی می‌کوشد در همان مبانی از آنان جلو بزند، آسیبی اجتماعی است که شناخت وجوه مختلف آن می‌تواند پاسخ بسیاری از پرسش‌ها را در باب نفوذ عجیب و بیش‌ازحد آثار حدید در خاورمیانه به‌دست دهد. نمایش سرمایه، توسعه و اقتصاد پویا ازجمله دلایلی است که ریاض، ابوظبی، دوبی، دوحه، باکو و ... را محملی برای پروژه‌های "فرم‌ْکالایی" حدید می‌سازد. به‌زعم مارکس، در نظام کالایی، اشیا نه آن‌گونه که واقعاً هستند، بلکه همواره به‌عنوان بازنمود چیزهای دیگری ظاهر می‌شوند و این "ویژگی رمز‌گون کالاها"، آن‌ها را به ابژه‌ای برای ویترینِ وعده ‌دهنده ی پیشرفت و سعادت تبدیل کرده است و پروژه‌های حدید، نگین این ویترین در خاورمیانه هستند. در این میان، "زن بودن" نیز امتیازی برای همین ویترین تلقی می‌گردد

زاها حدید، در ۶۵ سالگی درگذشت و اگر به‌زعم بسیاری از معماران، بپذیریم که هر معمار در ۶۰ سالگی به بلوغ می‌رسد، حدید در آغاز بلوغ معماری‌اش از دنیا رفته و این برای اذهان دغدغه‌مند و پرسش‌گر ناراحت‌کننده است. به‌زعم نگارنده، شاید معماری حدید پس از بلوغ با معماریِ پیش از آن، به‌کلی متفاوت می‌شد؛ شاید هم نه. هنگامی‌که لو کوربوزیه بزرگ درگذشت، بسیاری از معماران، هنرمندان و متفکران که سعادت و خوشبختی انسان را در تحکیم مبانی مدرنیته و حرکت شتابان به‌سوی آینده‌ای تصور می‌کردند که هر چه از سنت‌ها و فرهنگ‌های متنوع و واگرای ملل مختلف، دورتر و به‌ جهان یکپارچة صنعتی تکنولوژی‌محور نزدیک‌تر می‌شد، متعالی‌تر قلمداد می‌گشت، فقدان آن نابغه را جبران‌ناپذیر تلقی کردند اما باگذشت زمان و با بروز آسیب‌های اجتماعی فراوان ناشی از کاربست اصول توسعة جدید تئوریزه شده، کار به‌جایی رسید که بسیاری از اندیشمندان درگذشت لوکوربوزیه را "موهبت الهی" برشمردند.

پرسشی که امروز مطرح است نیز در همین راستاست. آیا جهان بدون حدید، چیزی کم دارد یا دنیای انسانی‌تر، دوست‌داشتنی‌تر و جای بهتری برای زندگی است؟ قطعاً زمان بهترین پاسخ‌دهنده خواهد بود.


زاها حدید از نگاه معمار آزاده شاهچراغی

چند سال پیش، زمانیکه کتاب "مردانه بازی کن، زنانه پیروز باش!" نوشته گیل ایوانز را مطالعه می کردم ناخودآگاه به طور عجیبی دائما تصویری از خانم "زها حدید" پیش روی چشمانم بود!در بخشی از این کتاب گیل ایوانز شرح می دهد که حرفه در واقع یک بازی است و مانند همه بازی ها قوانین خاص خود را دارد. در بازی هرچقدر شما ماهر باشید اما اگر از قوانین تبعیت نکنید، اخطار می گیرید و بازی را می بازید. نکته جالب دیگر اینست که مردان با قوانین این بازی آشنایی کامل دارند چون خود آن را وضع کرده اند، اما زن‌ها همواره در حاشيه مانده‌اند زيرا نمي‌دانند چه وقت بايد با صراحت صحبت كرد و چه هنگام بايد مسئوليت پذيرفت و در هنگام مصاحبه چه بايد گفت و چه گام‌هاي موثري را مي‌توان در جهت رسيدن به موفقيت حرفه ای برداشت.برایم واضح بود که خانم حدید هم استعداد داشت و هم هنرمندی جسور بود اما در بازی مردانه بسیار بسیار باهوش بود.

قوانین حاکم بر بازی در حرفه معماری را خوب بلد بود و به آن مسلط. با همین تسلطش به قوانین نانوشته این حرفه، توانست استعدادش را به نمایش گزارد و دیده شود.اتفاق جالب دیگر ، زمانی بود که کتاب "Architecture - A Woman’s Profession" نوشته تانجا کولاک را در کتابخانه دانشگاه یورک خواندم. کولاک در هماهنگی جالب با ایوانز در مقدمه کتابش نوشته بود معماری نه حرفه ای مردانه است و نه حرفه ای زنانه بلکه فقط یک حرفه است...اما چرا تمایل و گرایش زنان به این حرفه تا اینقدر افزایش یافته است؟ شاید به دلیل آنست که هنوز پیش فرض های جوامع بر این مبنا قرار دارد که جهان ساخته شده پیرامون ما عموما مردانه است!... در واقع معماری تحت تسلط مردان است - به جز مواردی خاص- قهرمانان آن "مردان سفید پوست " هستند. اما دانشگاه های اروپا و آمریکا قصه ای دیگر را روایت می کنند: سالن های سخنرانی مملو از زنان (‌دختران دانشجوی معماری) است....

چرا آنها بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی از صحنه فعالیت حرفه ای (قابل مشاهده) حذف می شوند؟.....خانم کولاک برای یافتن پاسخ سوالات با 18 نفر از بانوان معمار سرشناس در اروپا و آمریکا مصاحبه کرده و با دسته بندی مباحث به نتیجه گیری پرداخته است. هرچند در این لیست هجده نفره نام خانم فرشید موسوی، خانم نسرین سراجی و حتی خانم کارولین باس( همکار و شریک آقای بن-ور-برکل در (UNStudio و دیگران دیده می شود، هرگز نام خانم زها حدید در این فهرست نبود. این موضوع هم برایم جالب و هم دارای یک پیام مشخص بود و آن اینکه خانم حدید، می دانست قوانین بازی مردانه است و نه زنانه، شاید شِکوه و شکایت به شیوه دیگر زنان در این مصاحبه، کاری را پیش نمی برد. به نظرم او راه خودش را می رفت و مانند یک بازیکن فوتبال زنان و یا یک خانم بوکسور، تلاش می کرد در قالب قوانین بازی، برنده شود. یعنی حرفش را بزند و به گوش همه برساند.

آرام نماند، تلاش کرد و بازی را برد!در پایان، به عنوان یک خانم معمار صادقانه می گویم، از همه طرح های ایشان لذت بردم به جز طرح های معماریشان!....طراحی لباس و زیورآلات ، کیف و کفش و غیره اش همیشه برایم هیجان انگیزتر و جالب تر و زنانه بود!در نهایت اینکه فوت زودهنگام ایشان اتفاق ناخوشایندی بود و این سوال را پیش آورد که "جهان تا چه زمانی باید منتظر بماند که یک بانوی معمار دیگری همچون حدید نها تنها متولد شود بلکه رشد یابد و به اندازه او در حرفه معماری موثر باشد؟"عنوان متن سرکار خانم آزاده شاهچراغی "مردانه بازی کن، زنانه پیروز باش!" بوده است که به فراخور موضوع و قالب بندی بارگذاری متون در اتووود تغییر کرده است.



زاها حدید از نگاه معمار کاوه بذرافکن

در اخرین روزهای تعطیلات نوروز(دوازدهم فروردین 1395)، شبکه های اجتماعی و تلویزیونی به بازنشر مرگی زود هنگام پرداختند، مرگی که طبیعتا برای جامعه ی تخصصی ما قابل ملاحظه بود ولی از بردی برخوردار شد که غیر متخصصان را هم در نوردید و بار دیگر غیرمعماران را به معماری جلب کرد، توجهی هم دلانه. زَها حدید معمار زن بریتانیایی- عراقی بر اثر سکته ی قلبی در 65 سالگی درگذشت.شاید مردم انگلستان و اروپا به خاطر نداشته باشند که در اوایل دهه ی 90، شورای محلی شهر کاردیف در ولز بریتانیا، طرح برنده-ی مسابقه ی اپرای این شهر را؛ اگرچه طرح در مسابقه ی دموکراتیکی از میان دفاتر معماران برجسته انتخاب شده بود؛ مسکوت گذارد.

در آن زمان بسیاری بر این باور بودند که زن معمار خاورمیانه ای (زَها حدید؛ متولد 1950 بغداد، فرزند وزیر اسبق اقتصاد عراق، دانش آموخته ی کارشناسی ریاضی در دانشگاه امریکایی بیروت و دانش آموخته ی معماری از انجمنی رادیکال(AA)) در کنار طرح رادیکالی اش اشتیاق منتخبین مردم کاردیف را به کلی سرد کرده است. ولی امروز آنان، دوست دارند به رغم رادیکالی تر شدن تولیدات دفتر همین معمار زن؛ که تنها متولد عراق اش می دانند؛ پس از دریافت چندین نشان معماری، و پس از مرگ اش، او را "ملکه ی طراحی" بریتانیا بدانند.

تک نگاری های منتشر شده از زَها، به ظاهر بیشتر از تعداد پروژه های ساختمان اش است. هر تک نگاری در مادیت اش تلاش می کند یک پیکره ارائه دهد، پیکره مقاومتی زنانه، پیکره ای پر از خشونتی که به زور تلطیف شده است و رنگ گرفته است، و لطافتی پیش فرض را به نمایش می گذارد. این پیکره در جستجوی تعمیم سیاقی است که می خواهد فراگیر باشد. پیکره ای که در غیبت دموکراسی دهه ی 90ی اروپایی، به اجبار تاجگذاری ملکه ی خاورمیانه ای در سرزمین موعود، در دومین دهه ی هزاره ی سوم را نشانه می رود و هزاران امید اقلیت؛ و اقلیت سرزمین من (زنان و جوانان)؛ را هم با خود همراه می-کند.کارنامه ی زَها مملو از پروژه هایی است که با ارائه های بیان گرایانه و با بهره گیری از فنون نقاشی انتزاعی و تصویرپردازی توانسته است نمایشی شگرف از پلاستیک های یادمانی و خوش تصویر فراهم کند.ولی او حدود 25 سال اول دوران حرفه ای اش نتوانسته است در حوزه ی معماری فرصت تجربه ی عملی قابل توجهی بیابد و این تعویق کش دار به او اجازه نداده است سیاق معماری اش را گسترش دهد. در آثار زَها ریخت و منشا آن اهمیت دارد، ریخت های کانستراکتیویست های روسی اوایل قرن بیستم، ریخت های هندسی معماری مدرن، زمین-ساری و ریخت های شکل زای رایانه ای؛ او نمایشی ترتیب می دهد و ریخت را به ترادیسی هایی غیر روشمند و تجربه ی شخصی می کشاند، زایش ریخت هایی که فرمی نو می آفرینند، زیبایی شناسی ساخته می شود که تنها به حوزه ی دیداری کاهش یافته است.

حوزه ای که عقل خاورمیانه ای را هدف می گیرد و تنها دیدن است که او را قانع می کند.زَها معماری را به همه چیز تعمیم می دهد و تجربه ی زنانه را در حوزه ی طراحی باز می یابد. تجربه ای در تدقیق اجزا؛ تجربه ی طراحی او در هر مقیاسی، کوچک و بزرگ، بروزی آزادانه تر می یابد. او به طراحی هیچ چیزی نه نمی گوید و همه ی اجزای فضا را طراحی می کند و فرم را به زندگی روزمره می کشاند (مجموعه WMF)، فرمی که خاص است و استفاده کننده را با هاله ی قدسی اثر هنری در تجربه ی شخصی اش همراه می کند.او پروژه ی شخصی معماری اش را که ایده ی "ترتیب دادن نمایشِ فرمی در زمین پروژه" است را به هر پروژه ای تسری می دهد و مسایل زمینه ای را نمی یابد. او فرم درخشان اش را به پروژه و برنامه اش تحمیل می کند. تحمیل فرمی در روندی رمانتیک، شهودی و تا حدی ناخودآگاه شکل می گیرد و تنها چند سالی است در شراکت با معمار فیلسوف و دانشمندی (پاتریک شوماخر، دکتری فلسفه و دیپلم مهندسی معماری) آن را به روند رمانتیک فن آورانه ی منطق رایانه ای تغییر داده است. فرم های گوشه دار خطی برنهاد زیبایی شناسی مدرن را به فرم های نرم کثرت پذیر زیبایی شناسی رایانه-ای تغییر دهد. حوزه ی کار زَها در جنبه های بصری فرم باقی می ماند و مرگ خاورمیانه ای اش فرصت بازنمودی دیگر را نمی دهد.

خاورمیانه جایی است که در آن مرگ نابهنگام زیاد روی می دهد؛ برادری بدست برادر به قتل می رسد، جنگ به دلیلی بیهوده میان دو همسایه هزاران نفر را به قتل گاه می برد، تصادف جاده ایی جان بسیاری را می گیرد، سرطان معده، روده و پستان در آن بسیار شایع است، سکته ی قلبی در میان سالی بیشترین آمار مرگ و میر را در بر دارد، جنگ های اقلیت های افراطی خود خوانده ی بسیاری را در این گستره به کام مرگ می کشاند و کمربند انتحاری به شکلی کور، در همه جا قربانی می گیرد؛ اینجا سرزمینی است که برای رسیدن به آزادی و قدرت یا قدرت و آزادی، بقای زیستی فرد قربانی می شود؛ زَها ملکه ی طراحی نیز فراموش کرد که در خاورمیانه و برای خاورمیانه "زندگی باید کرد". عنوان متن جناب اقای کاوه بذرافکن "زَحا؛ مرگ و زیست خاورمیانه ای" بوده است که به فراخور موضوع و قالب بندی بارگذاری متون در اتووود تغییر کرده است.

مطالب برگرفته از سایت اتووود
 
بالا