[رویکرد طراحی معماری]:معماری هندسه گرا

reza902

عضو جدید


نشانه های فرهنگی , همچون نشانه های طبیعی , عام و بی زمان است , و لذا هندسه را می توان با قوامینی همتراز قوامین علمی تبیین کرد.نقشهای هندسی اسلامی , آینه یک تمایل فرهنگی است.این تمایل همان گریز از طبیعت و میل به انتزاع هندسی است.در هم آمیختن نقش و زمینه , بازتاب جهان بینی خاص اسلامی است که قدرت را مختص خداوند متعالی می شمارد که همه مراتب نزد وی یکسان است پس نقشهای هندسی اسلامی زاده یک مقصود هنری است که نگاره های طبیعت گرای کلاسیک را تغییر و به مدار فرهنگی کاملآ متفاوتی وادار کرد.

از میان دانش های روز , از جمله ریاضات و هندسه و آن ها که علوم خالص به شمار می آمدند , برخی نقش آفرینی بیش تری یافتند و کار ساز شدند.ریاضیات , به دلیل استحکامی که در ذات خود داشت و به دلیل اتکاء بر " عدد " نمادهائی از مفهوم برابری را میان افراد جامعه می نمایاند.و چنان که " بنیامین فارینگتن " میگوید , " تا نیمه , طعم و بوی " دموکراسی " می دهد; ضمن اینکه عدد , موجودیتی مفهومی خود که زاده از " منطق " بود را هرگز در سطح ثانوی یا فرعی قرار نمی داد.ویلیام موریس (William Morris) میگوید : "معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه می‎کند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمی‎توانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند ".و همان گونه که می دانید شکل کلی فضای معماری برانگیزاننده ادراک مخاطب خود خواهد بود. هندسه بدلیل نفی هرگونه هرج و مرج فضائی به رشد رسیده را بوجود می آورد و در رشد شخصیت مخاطب خود نقشی ویژه دارد.آری هندسه تا نیمه طمع و بوی دموکراسی می دهد.

فلورو به اتکاء شناخت کاملی که از دانشمندان بزرگ پیش از افلاطون داشت ((سقراط , لیمورگوس , فیثاغورس و دیگران)) , مفهوم افلاطونی ((خدا-هندسه دان)) را تفسیر می کند : (( ....ریاضیات , در واقع , از آنجا که بر روی اعداد بنا شده است , چیز ها را به شکلی برابر توزیع می کند ; هندسه , چنان که بر روی تناسبات بنا شده است , چیزها را بر اساس شایستگی توزیع می کند. بنابراین هندسه هرج و مرج در دولت نیست , اما برعکس , در آن اثر گذاری مهمی را در زمینه متمایز کردن آدمیان خوب و بد اعمال می کند ; به این شکل , که نه بر مبنای اهمیت یا بر حسب اتفاق , اما بر پایه تفاوت میان عادت سوء و خصیصه خوبشان پاداش می گیرند.این سیستم هندسی همان سیستم متکی بر تناسب است که خدا بر چیزها اعمال می کند و , (( تینداروس )) عزیز , این همان است که عدالت و احقاق حق نامیده می شود.این سیستم به ما یاد می دهد که باید عدالت را مانند برابری مورد توجه قرار دهیم اما نه برابری را مانند عدالت ; و بنابراین , آنچه که اکثریت آمال خود قرار می دهند از تمامی بی عدالتی ها بزرگتر است و خدا آن را از دنیا دور کرده . زیرا غیر قابل عملی کردن بوده است ; اما او توزیع ثروت ها بر اساس شایستگی را از طریق ثبات بخشیدن به آن بر مبنای هندسه , یعنی بر حسب تناسب و قانون , مورد حفاظت قرار می دهد و نگاهش می دارد.))

سید حسین نصر در کتابش به نام علم در اسلام بر اهمیت هندسه در معماری اسلامی میگوید: " عشق مسلمانان به ریاضیات , خاصه هندسه و عدد , مستقیمآ به لب پیام اسلام مربوط است , که همانا عقیده توحید است و افزود که در جهان بینی اسلامی ویژگی تقدس ریاضیات در هیچ جا بیشتر از هنر ظاهر نشده است ; در هنر ماده به کمک هندسه و حساب شرافت یافته , و فضائی قدسی آفریده شده که در آن حضور همه جایی خداوند مستقیمآ انعکاس یافته است.نقشهای هندسی بی نهایت گسترش پذیر , نمادی است از بعد باطنی اسلام و این مفهوم صوفیانه " کثرت پایان ناپذیر خلقت , فیض وجود است که از احد صادر می شود :کثرت در وحدت "

ابن خلدون می گوید : باید دانست که هندسه ذهن را روشن و فکر را مستقیم می سازد.جمله براهین آن بس روشن و بسامان است.بعید است که به استدلال هندسی خطا راه یابد , زیرا که سخت متقنن و منظم است.لذا فکری که پیوسته خود را به هندسه وا می دارد , بعید است که به خطا در افتد....همچنین دانشمندان هندسه را قادر به برانگیختن روح برای تعمق در مراتب عالیتر ادراک می دانند.بورکهارت در کتاب اصلی خود در زیبا شناسی , که در سال ۱۹۶۷.م با نام هنر مقدس در شرق و غرب از فرانسه به انگلیسی ترجمه شد می گوید : آفت اصلی که باید از آن احتراز کرد این ذهنیت عالمانه است که به همه آثار هنری از قرون گذشته چون پدیده هایی صرفآ تاریخی نظر می کنند که به گذشته تعلق دارد و ارتباط آن با زندگی امروز بسی ناچیز است....باید پرسید در هنر اجداد ما چه چیزی بی زمان است.اگر این را تشخیص دهیم خواهیم توانست از این در ساختار دائمی زندگی عصر خود استفاده کنیم.


منابع:
۱-علم در اسلام نوشته : سید حسین نصر
۲-هندسه و تزئین اسلامی نوشته : مهرداد قیومی
۳-ریشه ها و گرایش های نظری معماری نوشته : منصور فلامکی
 

کیانا احمدی

کاربر فعال
معماری هندسی

معماری هندسی

از نظر ساختار هندسي در بافت شهري، هندسه راهها و مسيرهاي عبوري كاملا نامنظم و انعطاف پذير و هماهنگ با افت خيز طبيعي زمين و جويبارها و نهرها و مسير طبيعي عبور شكل گرفته است. محدوده زمينها و بدنه سازي بناها نيز تابع همين واقعيت طبيعي و كثرت گراست. اين نوع هندسه از آنجا كه هم انسان در مسير آن در حال حركت است، و هم مرتب زاويه ديد انسان متغير و متنوع مي شود. بهترين حالت براي سير درآفاق ونگاه كثرت طلب رهگذران است.
اصل محور بندي فضايي
اصل وحدت در هنگاميكه به زبان معماري و شهر سازي در مي آيد به اصول زير در معماري و شهر سازي را بوجود مي آورد.
ـ تناسب و همكاري وهماهنگي عوامل و پديد آوردن يك سامانه از عناصر كالبدي و فضايي
ـ تاكيد بر كانون و مركزيت فضايي - كالبدي به گرايش به الگوي ساماندهي مركزي
ـ تاكيد بر جفت سازي يا تقارن و محور بندي فضايي - كالبدي
ـ تاكيد بر مركزيت درآرايه سازي و نگارهاي اسليمي
ـ جايگيري فضاهاي اصلي روي محور اصلي
ـ جايگيري فضاهاي فرعي و ارتباطي روي محور هاي فرعي
ـ جاي گيري فضاهاي ميانجي و مياندر در دو سوي محور هاي اصلي
ـ همه اين اصول تاكيد بر حركت از كثرت به وحدت است.
اصل حركت از ظاهر به باطن
دو مفهوم ظاهر وباطن از مفاهيم بنيادي حكمت اسلامي است. كه در معماري نيز به صورت نماد پردازي سعي در نمايش اين حركت است.
اگر دو حالت حركت و سكون را در نظر بگيريم و با دو حركت انسان يعني سير در آفاق و انفس متناظر بگيريم ، چهار حالت زير در معماري نسبت به انسان مي‌توان بر شمرد.
الف - انسان در حال حركت ، نقطه ديد متحرك مانند حركت در يك بازار يا كوچه
ب- انسان در حال سكون ، نقطه ديد متحرك مانند قرار گرفتن در يك فضاي پر جاذبه و آرايه
پ - انسان در حال حركت، نقطه ديد ساكن مانند حركت در يك محور يك بنا
ت - انسان در حال سكون، نقطه ديد ساكن مانند انسان در حال نماز يا نيايش، انسان د ر فضايي كه جاذبه حركت ايجاد نمي كند.
اين مراتب چهار گانه به ترتيب از آفاقي ترين حالت تا انفسي ترين حالت سكون ظاهري تنظيم شده است و هرچه به مراتب پايين تر نزديك مي‌شويم امكان حركت ظاهري كمتر، و امكان حركت عمقي وباطني بيشتر فراهم است.
اصل نماد پردازي محتوايي و واقع گرايانه در عناصر واجزاي معماري
انواع نماد گرايي را مي توان به گونه زير دسته بندي كرد:
1ـ نماد گرايي قراردادي
2ـ نماد گرايي شبيه سازي و تخليصي
3ـ نماد گرايي شكلي و صوري
4ـ نماد گرايي محتوايي و مفهومي:
در تمدن اسلامي از نماد گرايي مفهومي استفاده مي شود. همه عناصر طبيعي مظهرو تجليات صفات و اسما الهي تلقي مي شوند
هر بيننده خرد گرا و انديشمند از هر برگ سبز دفتري از آيات و صفات آفريننده اي مدبر و حكيم و حيات بخش را درك مي‌كند. علاوه بر برخورداري هاي مادي از طبيعت، مضامين فكري و معنوي آن توشه سير و سلوك عرفاني او مي‌شود.
معمار خود ساخته و برجسته كه به درجات بالايي از سير وسلوك عرفاني نائل مي شوند، حتي شكلها، صورتها و هيات ها و هندسه ها ورنگها و تصويرهايي راكه از عالم ملكوت بر آنها الهام مي شود و به معرفت حضوري در مي يابد و در كارهاي خود تاويل و تعبير نموده و به كار مي گيرد.
در يك تقسيم بندي كلي مي توان انواع مكاتب هنري را از بعد رابطه مفهوم و معني با صورت و كالبد به اين دسته بندي نمود:
1ـ مكاتب هنري كه در آنها ماده و كالبد از روح و معني تهي شده است. (صورت بي معني ) مانند آثار معماري دوران كلاسيك يونان و روم.
2ـ مكاتب هنري كه در آنها ماده و كالبد بر روح و مفهوم آن تسلط دارد(تسلط صورت بي معني)، مانند هنرهاي مسيحي و بودايي كه مطالب روحي و معنوي در نمادهاي مادي نظير صليب يا مجسمه ها و نقاشي هاي حضرت مسيح (ع) و حواريون و يا بودا متجسد و متبلور شده است.
3ـ مكاتب هنري كه در آنها معنا و خيال و توهمات بر صورت و كالبد دارد(غلبه معنا بر صورت) مانند اغلب هنرهاي رمانتيك و هنرهاي به اصطلاح مفهومي معاصر.
4ـ مكاتب هنري كه در آنها روح ومعنا با كالبد و صورت تعاملي متناسب و دو رويه دارند ( تعامل متناسب صورت با معني) مانند اغلب هنرها در تمدن اسلامي مثل ادبيات عرفاني، مينياتورها، معماري و تعزيه و ساير هنرها.
اصل رده بندي اهداف در جهت رشد و كمال معنوي
اصل كمال گرايي و تلاش مستمر در جهت رشد و فلاح فرد و جامعه از ارزش هاي بنيادي در حكمت عملي اسلام است. در ترجمه معماري و شهر سازي آن، اين اصل به گونه كاركرد گرايي و داشتن منطق كاربردي همه عناصر و فضاها وكالبد ها و پرهيز از بيهودگي جلوه مي كند.
اصل پاسخ گويي به نيازهاي مادي انسانها و رعايت دستاوردهاي فني و مهندسي
با توجه به ويژگي همه جانبه بودن حكمت عملي اسلام و رهبانيت گريزي در آن و توجه به نيازهاي مادي انسان در همه زمينه ها، و توجه و تاكيد به دوري از كارهاي لغو و لهو وانجام كارها بر اساس مفيد بودن و عقلاني بودن و متقن و كامل بودن و ضرورت علم آموزي و لزوم مشورت با خبرگان در كارها و بهره گيري از تجربيات گذشته وحال آنها، بايد گفت كه حكمت عملي اسلام در مجموع رعايت كليه مباني و معيارهاي فني و مهندسي و منطقي حاصل از دستاوردهاي علوم تجربي را در كار ساختمان سازي توصيه و تاكيد مي نمايد.
اصل بهره گيري از تزيينات مثبت
از آنجا كه انديشه اسلامي تزيين رابه طور كامل نفي نكرده است، بلكه تعظيم و تزيين آنچه معنوي و الهي و موجب توجه بيشتر انسان به مسائل روحي و معنوي است را توصيه مي نمايد، هنرمندان موحد از مجردترين عناصر مادي كه مي توانند عالي ترين مضامين روحي و معنوي را به بيننده القاء نمايند، در تزيين فضاي مصنوع خود كمال بهره برداري را نموده‌اند.
استفاده به جا و متناسب از نقوش هندسي واز رنگهاي متنوع (رنگهاي گرم و تند و چند گانه در كف و رنگهاي سرد و آرام و هماهنگ در سقفها ) و نور پردازي و سايه روشن سازي هاي متوالي و منظر سازي هاي شايسته به كمك پنجره ها و روزنهاي مشبك، در مجموع فضا را درعين سادگي و عقلانيت از غنا و شكوهي ماورايي برخوردار مي گرداند.
اصل نوآوري و ابتكار مناسب و پرهيز از شباهت ظاهري (تقليد ) از غير مسلمان
از آنجا كه خداوند خود را خلاق «خالق» و نوآفرين «بديع» و متنوع آفرين«بارء» و نقش آفرين «مصور» و ... مي داند، هنرمند موحد نيز كه بايد صفات الهي را در خود و كار هنري خود متجلي سازد. معماران ما توانسته اند ضمن رعايت مباني و اصول و معيارهاي محتوايي و معنوي كار كه غير وابسته به شرايط زمان و مكان مي‌باشد،انگاشته هاي معمارانه خود را در انواع هندسه ها و عناصر و اجزاء تازه و بديع به وجود آورند.
در مقايسه با اغلب مكتبها و سبكهاي موجود هنري كه از نظر معنا و مفهوم انساني آم صد در صد با هم متناقض و متنافر و غير واقعي و به اعتباري پيرو القائات نفساني موجدين آنها ست و زودگذر و غير اصيل است. هنر دوران اسلامي با حفظ مباني انساني و كمال جوي خود تنوع پذير وبديع و درعين حال اصول آن مانا و دير پاست. ضمنا با توجه به توصيه مكتب، نسبت به عدم شباهت ظاهري با غير مسلمان خود باعث دوري از تقليد و ايجاد تنوع و نوآوري نسبت به ساير مكاتب معماري و شهرسازي گذشته و حال اقوام و ملل غير مسلمانان شده است.
اصل رده بندي ميان فضاها و رعايت سلسه مراتب فضايي
در حكمت عملي اسلام، فضاي مصنوع جايگاه سير در انفس است و نسبت به فضاي آزاد و رها شده طبيعي، مرز وحريم ايجاد مي نمايد تا نگاه و توجه انسان از عالم خارج به عالم درون (تفكر وانديشه و خود آگاهي) برگردد.
اصل رده بندي يا سلسله مراتب فضايي را مي توان در سه سطح آشكار ديد:
1ـ رده بندي فضايي ميان درون و بيرون كه بر مرز بندي حريم هاي فضايي تاكيد دارد.
2ـ رده بندي فضايي كالبدي ميان كالبدهاي جزء و كالبد هاي كل براي نمايش سير از جزء به كل و از ساده به پيچيده.
3ـ رده بندي در نگاره ها وآرايه ها از نگاره مبنا تا نگاره كل
 
بالا