رویای خیس

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نام کتاب : رویای خیس
نویسنده : مبینا کیانی



وای خدا جونم چرا روزگار در نظر من انقدر دیر میگذره،دو روز دیگه مونده به کنکور ولی برای من یه عمر ه،استرس ندارم ولی دوست دارم زودتر تموم شه ،احساس میکنم که دیگه بریدم،ساعت حدود پنج عصرو نشون میداد که با صدای جواد از خواب بیدار شدم،چند وقتی بود که وقتی میخواستم بخوابم حدودا یک ساعت توی تخت خواب وول میخوردم تا که خوابم ببره با این که قبلا به قول مریم نرسیده به تختم خوابم میبرد، تو حالت خواب و بیدار بودم که شنیدم جواد میگفت مهتاب بیا پایین خاله اینا اومدن،منم که اصلا حوصله نداشتم جوابشو بدم موهامو شانه کردم و .....

 
بالا