[رمان] نامه به کودکی که هرگز زاده نشد - اوریانا فالاچی

S A R a d

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد نام یک رمان زیبا و خواندنی از اوریانا فالاچی ، خبرنگار و نویسنده مشهور ایتالیایی میباشد. این کتاب که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد با زاویه دید اول شخص و در قالب نامه‌‌ای از راوی داستان، یک زن جوان که گویا خود فالاچی است، با جنینی که در رحم خود باردار است نوشته شده که فرزند نازاده‌اش را از مصیبت‌های دنیا و بی‌رحمی آن می‌آگاهاند.

نام رمان: به کودکی که هرگز زاده نشد
نویسنده: اوریانا فالاچی (Oriana Fallaci)
مترجم: مانی ارژنگی
تعداد صفحات: 121
فرمت کتاب: PDF
زبان کتاب: فارسی

بخشی ازکتاب:

بیشتر زنها از خودشان می پرسند چرا فرزندی به دنیا بیاورم؟برای اینکه گرسنگی بکشد؟ برای اینکه از سرما بلرزد؟ برای اینکه از تحقیر و خیانت رنج ببرد؟ یا برای اینکه از بیماری یا از جنگ بمیرد؟ اینها امیدوار نیستند که فرزندشان سیر شود یا جای گرمی پیدا کند. امیدی ندارند که فرزندشان از وفاداری و احترام برخوردار باشد و عمر او آنقدر دراز شود که بتواند بیماری و جنگ را از زمین پاک کند. شاید حق داشته باشند، شاید هم نه. اما آیا هیچ بودن بهتر از درد کشیدن است؟ حتی در لحظاتی هم که بخاطر تمام شکستها و درد ها و ناکامیهایم اشک می ریزم نتیجه میگیرم که، درد کشیدن بهتر از «هیچ بودن» است. و اگر این طرز فکر را درباره ی زندگی یا درباره ی معمای زاده شدن یا نشدن پیاده کنم، با قاطعیت می گویم که زاده شدن بهتر از هرگز زاده نشدن است. ولی آیا درست است که درباره ی تو هم چنین نتیجه ای بگیرم؟ آیا چنین نتیجه گیریی به این معنا نخواهد بود که من تو را فقط بخاطر خودم به دنیا می آورم؟​
 

پیوست ها

  • Letter_to_a_Child_Never_Born.pdf
    2.5 مگایابت · بازدیدها: 0

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خلاصه ای از کتاب رو ک خوندم راغب شدم کتاب رو دانلود کنم .اما وقتی کتاب رو دانلود کردم همون صفحات اول کتاب منو مجبور میکرد تا ادامه داستان رو از دست ندم .

می تونم بگم ی داستان متفاوت بین بقیه داستانهایی بود ک تا حالا خونده بودم .خیلی چیزها توی این کتاب یاد گرفتم .توی برخی مسایل دیدم عوض شد .

اوج داستان رو زمانی میدونم که دادگاه برای گناه کار یا بی گناه بودن مادر گرفته میشه و سر حد داستان زمانی بود که دوست راوی تف به صورت مرد معشوقه میندازه و از حقوق تمام زنان دفاع میکنه .برام اون تیکش خیلی لذت بخش بود. و روم تاثیر گذاشت .و این تاثیر قشنگ بود حتی اگه برای لحظه ای کوتاه برام رخ داده باشه

عادت دارم وقتی کتابی رو می خونم جملات قابل تاملش رو بنویسم تا کمی بیشتر بشون توجه کنم و فکر کنم .
ی چن تا از جمله هایی ک واسم جالب بود رو اینجا یادداشت میکنم :


فقط آنهایی که
خیلی گریه کرده اند می توانند قدر زیبایی های زندگی را بدانند و خوب بخندند .


زن بودن خود مدرسه ای برای آشنایی با خون است ...

در کله تان فرو کنید : مادر بودن یک وظیفه اخلاقی
نیست ، یک وظیفه بیولوژیکی هم نیست ،یک انتخاب آگاهانه است .


آبستنی مجازاتی نیست که برای
یک لحظه خلسه تعیین کرده باشد.

فردا آن مردی است که برای یک تکه نان و یک کیسه پر از زیر شلواری کثیف ،کشته می شود...
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلاصه ای از کتاب رو ک خوندم راغب شدم کتاب رو دانلود کنم .اما وقتی کتاب رو دانلود کردم همون صفحات اول کتاب منو مجبور میکرد تا ادامه داستان رو از دست ندم .

می تونم بگم ی داستان متفاوت بین بقیه داستانهایی بود ک تا حالا خونده بودم .خیلی چیزها توی این کتاب یاد گرفتم .توی برخی مسایل دیدم عوض شد .

اوج داستان رو زمانی میدونم که دادگاه برای گناه کار یا بی گناه بودن مادر گرفته میشه و سر حد داستان زمانی بود که دوست راوی تف به صورت مرد معشوقه میندازه و از حقوق تمام زنان دفاع میکنه .برام اون تیکش خیلی لذت بخش بود. و روم تاثیر گذاشت .و این تاثیر قشنگ بود حتی اگه برای لحظه ای کوتاه برام رخ داده باشه

عادت دارم وقتی کتابی رو می خونم جملات قابل تاملش رو بنویسم تا کمی بیشتر بشون توجه کنم و فکر کنم .
ی چن تا از جمله هایی ک واسم جالب بود رو اینجا یادداشت میکنم :


فقط آنهایی که
خیلی گریه کرده اند می توانند قدر زیبایی های زندگی را بدانند و خوب بخندند .


زن بودن خود مدرسه ای برای آشنایی با خون است ...

در کله تان فرو کنید : مادر بودن یک وظیفه اخلاقی
نیست ، یک وظیفه بیولوژیکی هم نیست ،یک انتخاب آگاهانه است .


آبستنی مجازاتی نیست که برای
یک لحظه خلسه تعیین کرده باشد.

فردا آن مردی است که برای یک تکه نان و یک کیسه پر از زیر شلواری کثیف ،کشته می شود...

منم تا صفحه پنجاه خوندم بقیشو اگه امشب حال داشته باشم میخونم.
منم از اونجایی که گفت همه میگن عیسی مسیح پسر خداست اما نمیگن پسر مریم مقدسه خوشم اومد!
اونجایی که گفت اگه پسر باشی نمیخاد تلاش کنی که اینو به بقیه بفهمونی!
یه همچین چیزی بود
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم تا صفحه پنجاه خوندم بقیشو اگه امشب حال داشته باشم میخونم.
منم از اونجایی که گفت همه میگن عیسی مسیح پسر خداست اما نمیگن پسر مریم مقدسه خوشم اومد!
اونجایی که گفت اگه پسر باشی نمیخاد تلاش کنی که اینو به بقیه بفهمونی!
یه همچین چیزی بود

توی کتاب علاوه بر نثر خوب و راحتی ک داره نکات ارزشمند با توجه ب دید فکری خودت هم ، پیدا میکنی .ینی صرفن ی داستان من در آوردی نیست ،
داستان آمیخته با خیلی از مسایل بدیهی اجتماعی

ولی من اون ی تیکه رو خیلی حال کردم .اونجایی ک زن ب مادرش نامه میده و فکر میکنه ک چون پدر مادر سنتی فکر میکنند ، با نگه داشتن بچه مخالفت میکنند ، اما وقتی جواب نامه میاد می بینه پدر مادر نوشتن ما ب تصمیم تو احترام و ارزش قایلیم .حتی ی کفش بچه هم براش فرستاده بودند .
ینی خود زن هم خوشش اومد از طرز فکر پدر مادرش من ک جای خود دارم.....
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
توی کتاب علاوه بر نثر خوب و راحتی ک داره نکات ارزشمند با توجه ب دید فکری خودت هم ، پیدا میکنی .ینی صرفن ی داستان من در آوردی نیست ،
داستان آمیخته با خیلی از مسایل بدیهی اجتماعی

ولی من اون ی تیکه رو خیلی حال کردم .اونجایی ک زن ب مادرش نامه میده و فکر میکنه ک چون پدر مادر سنتی فکر میکنند ، با نگه داشتن بچه مخالفت میکنند ، اما وقتی جواب نامه میاد می بینه پدر مادر نوشتن ما ب تصمیم تو احترام و ارزش قایلیم .حتی ی کفش بچه هم براش فرستاده بودند .
ینی خود زن هم خوشش اومد از طرز فکر پدر مادرش من ک جای خود دارم.....
اوهوم!کفشاش سفید بودن.:D
برا مردا خیلی خوبه که بخوننش...
 
بالا