در سکوت و خلوت شهر دلم *** یک نفر بی فاصله در می زند
واژه واژه چون پرستوهای عشق *** در هوای قصه ام پر می زند
لحظه ای در خلوت تنهایی ام *** چون پرستوخوش خبر بر من رسید
ناامیدی موج می زد در دلم *** روح سبزی شد به دنیایم دمید
او که شد در داستان زندگی *** حلقه ی زنجیر ناپیوسته ام
لحظه ی روئیدنش با ابرها *** عاشقانه شرط باران بسته ام
یک نفر آمد غزل شد بر لبم *** قهرمان قصه هایم گشت زود
بود خالی پیش از او شهر دلم *** هیچکس غیر از خدا در آن نبود