ردیف ، کلید درک موسیقی کلاسیک ایران

m roz

عضو جدید
رابیندرانات تاگور فیلسوف هندی در مورد موسیقی ایرانی می‌گوید: «ایران را با موسیقی‌اش شناختم نظیر این موسیقی را با این وسعت و زیبایی تاکنون در هیچ جای دنیا نه دیده و نه شنیده‌ام.» آیا این اظهار نظر تاگور همراه با ملاحظات است یا به‌واقع موسیقی ایرانی اینگونه است. در تأیید این نظر، ساسان سپنتا هم در اظهارنظری مشابه و البته از منظر اجتماعی موسیقی ایران را همراه با نهاد اجتماع دانسته و در هیچ دوره‌ای آن را ایستا ندیده است. به واقع همان‌طور که در کتاب مردان موسیقی سنتی و نوین ایران هم آمده «ایرانی‌ها در شناخت و دریافت موسیقی به آنجا رسیده‌اند که هر برگ و هر جفای خار و جست و جوی پیوسته جویبار و همهمه جنگل و سکوت سنگ در آغوش کوهستان خاموش، نعره نخجیر جفت جوی، بوی گل و هیاهوی بی‌امان بلبل برای او در حکم پرده‌هایی از سمفونی بزرگ طبیعت و آفرینش است.»

اما چگونه می‌توان تمام آواها و نغمه‌های موسیقی ایرانی را شنید و از یاد نبرد؟ چگونه می‌شود به درک درستی از موسیقی ایرانی رسید و آن را آموزش داد؟ و یا چگونه می‌شود موسیقی ایرانی را موضوع یک پژوهش قرار داد؟ شاید؛ برای اینکه بتوانیم به این پرسش‌ها پاسخ دهیم، باید کمی عمومی‌تر به موضوع نگاه کنیم. طبیعی است که اگر ما به عنوان «فاعل شناسا»، بخواهیم به کندوکاو درباره موضوعی بپردازیم، نخست؛ آن را صورتبندی می‌کنیم، تا دریابیم کلیت موضوع چیست و در چند بخش و فصل می‌توان آن را بررسی کرد. درباره موسیقی هم این امر می‌تواند شمولیت داشته باشد. موسیقی ایرانی برای اینکه در یک چارچوب قرار گرفته و نظم و نظامی بیابد مُردّف شده و در دستگاه (آوازی و سازی) و گوشه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در واقع پراکندگی موسیقی ایرانی در ردیف به تجمیع رسیده و دارای شکل و فرم شده است. به این معنا که «ملودی‌های موسیقی ایرانی از اواسط قرن سیزدهم هجری شمسی با عنوان ردیف نظم و ترتیب یافتند و راه تدریس موسیقی ایرانی را که رونقی تازه گرفته بود هموار کردند. پیش از این تاریخ هر موسیقیدانی مجموعه‌ای از ملودی‌ها را به خاطر داشت و از آنها در اجرا یا تعلیم شاگردانش بهره می‌جست. کهن‌ترین ردیف‌ها ساخته دو استاد موسیقی ایرانی میرزا عبدالله و آقا حسینقلی است.»

«زونیس» نیز در مهمترین کتابی که درباره ردیف به زبان انگلیسی نوشته می‌گوید: «هنر موسیقی ایران برپایه مجموعه‌ای عظیم از ملودی‌ها قرار دارد که این مجموعه عظیم ردیف نامیده می‌‌شود». از این تعریف این طور استنباط می‌شود که ردیف، شالوده موسیقی ایرانی است و انواع دیگر موسیقی هستند که از آن به وجود می‌آیند. مطالعاتی که توسط ژان دورینگ و هرمز فرهت درباره ساختار موسیقی کلاسیک ایران انجام شده نیز چنین جایگاهی را برای ردیف نشان می‌دهد. اما همان طور که از عنوان مطلب هم بر‌می‌آید در اینجا مسئله این است که آیا شناخت ردیف، کلید درک موسیقی کلاسیک ایران در قرن معاصر است؟

می‌دانیم که ردیف حاوی الگوهایی از انواع گام‌ها و نیز ملودی‌ها و انگاره‌هاست که در یک سیستم واحد گردآوری شده‌اند، به‌طوری که رابطه درونی آن‌ها با هم بسیار پیچیده است، پس برای درک راز و رمز موسیقی ایرانی باید نخست راز این ملودی‌های پراکنده را که در ردیف آمده‌اند، کشف کرد. ردیف و راویان آن در واقع راویان صادق کلیت موسیقی ایرانی‌اند. اگر پژوهشگر یا علاقه‌مند به موسیقی می‌خواهد به درک درستی از ساختار موسیقی ملی کشور نائل شود، می‌باید ردیف‌های موسیقی ایرانی را بشناسد. اما برای شناسایی ردیف باید اجزای تشکیل دهنده آن را نیز شناخت و با بررسی اجزا به شناخت کلیت رسید. ردیف به عنوان یک مصداق کلی (همانگونه که ذکر شد) مصادیق جزئی‌ای مانند دستگاه و گوشه‌ها دارد که شناخت آنها به معنای شناخت دقیق موسیقی کلاسیک ایرانی است.



موسیقی ایران، روزنامه ی ایران
 
بالا