دکترین عفاف جمهوری اسلامی ایران

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوند برای هدایت انسان رسولان برگزیده را فرستاد تا او را از ظلمات و تاریکی ها به سوی نور و روشنایی رهنمون گرداند؛ و به این وسیله زمینه­ی سعادت او را فراهم سازد.قرآن کلام خداوند است که توسط خاتم رسل، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به جهانیان عرضه شده است
قرآنی که به زبان عربی نازل گردید و در عربی بودنش آیتی است برای صاحبان عقل.
إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
همانا ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم شاید که شما تعقّل کنید.[۱]
این روزها صحبت از تهاجم فرهنگی در هر کوی و برزنی شنیده می شود که با استماع الفاظ گوناگون آن، از شبیح خون تا تهاجم اولین چیزی که به قلب انسان متبادر می­گردد «احساس خطر» است. بدیهی است غفلت و عدم مقابله­ی مناسب با هر تهاجمی از هر سطحی «بقاء» انسان در آن حوزه را مورد مخاطره قرار داده و از بین می برد. یکی از مهم ترین و اتفاقاً گمنام­ترین مصادیق تهاجم فرهنگی «انحراف کلام از موضع حقیقی آن» است که در قرآن کریم از آن به «یحرّفون الکلم عن مواضعه»[۲] یاد شده است، این تهاجم طبق نص صریح قرآن کریم از تخصص­ های «یهود» بر علیه اسلام در طول تاریخ بوده، که متأسفانه تا امروز نیز ادامه داشته است. این که در قرآن صراحتاً یاد شده زبان قرآن عربی است به این معناست که «کلام عربی قرآن» نازله­ی حقیقت آن است، و نه ترجمه­ی آن به زبان­ های دیگر! بنابراین عدم شناخت کافی از عمق، ریشه و بعد مفاهیم عربی قرآن موجبات کج فهمی و معرفت ناقص را فراهم می­آورد و از این گذشته زمینه ساز غفلت از تهاجم دشمنان است.
یکی از مفاهیم بنیادین و نظام­مند قرآن که به شدت دچار «انحراف از موضع اصلی خود» گشته، مفهوم «عفاف» است و متأسفانه کمتر کسی است که معنای حقیقی این مفهوم مهم را به درستی درک نموده است. لذا با توفیق خداوند متعال برآنیم تا «عفاف» را از مهجوریت و مظلومیت خارج نموده و به اندازه­ی وسع خویش ابعاد آن را از این طریق بشناسیم و با تهاجم فرهنگی صورت گرفته به این واژه مقابله نماییم.

بخش ۱- دفتر نخست- عفاف شناسی
۱-۱ عفاف چیست؟
برای شناخت ابتدایی هر مفهوم در هر زبان باید به کتب لغت مراجعه نمود تا معنای آن برای انسان قابل درک و فهم گردد، در برخی از کتب لغت، عفّت و عفاف به این معنا آمده است:
۱- حاصل شدن حالتى براى نفس و جان آدمى که به وسیله­ی آن از غلبه و تسلّط شهوت جلوگیرى مى‏شود. و مُتَعَفِّف: کسى است که چنان حالتى از عفّت را در اثر تمرین و زحمت حاصل مى‏کند؛ و اصلش بسنده کردن در گرفتن چیز اندک است که در حکم ته مانده شیر در پستان است. و اسْتِعْفَاف: طلب عفّت و پاکدامنى و باز ایستادن از حرام است.[۳]
۲- حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است همان­گونه که تقوی حفظ نفس از ارتکاب به محرمات، خلاف و عصیان، است[۴].
همان­گونه که مشاهده می­شود به رغم معنای الکن و ناقص جاافتاده از عفّت و عفاف در میان عامه[۵]، بار معنایی و عمق آن از ثقالت و وزانت خاصی برخوردار است. بنابراین عفاف نه به معنای پوشش ظاهری بلکه به معنای حالتی نفسانی است که از غلبه و تسلط شهوت و تمایل نفسانی جلوگیری می­کند و این امر نتیجه­ ای جز عدم ارتکاب به گناه و خطا را در بر نخواهد داشت. نکته­ی قابل تأمل آن است چنین حالتی که استمرار آن صورت «ملکه» را در درون انسان در پی خواهد داشت، جنسیت نداشته و هم در مورد زنان و هم مردان صدقیت پیدا می­کند.



۲-۱ عفّت سیاسی
اگر عفت به معنای جلوگیری از تسلط شهوت وامیال نفسانی در نفس است تا گناه و خطایی از انسان سرنزند بنابراین «عفت سیاسی» نیز همان معنای « نفس پایی» بر وزن «خویشتن پایی»[۶] را در حوزه­ی «سیاست» مستفاد می­گرداند. به این معنا که نفس از شهوت سیاست پایش شود و از غلبه­ی امیال سلطه مآبانه و منفعت طلبی های شخصی در حوزه­ی سیاست جلوگیری شود. بنابراین عفت سیاسی هم در حوزه­ی شناخت سیاستمداران صادق است و در شناخت خود مخاطبان تا از خطا و اشتباه مصون بمانند.
بخش ۱- دفتر دوم- عمق عفاف
۱-۱ ترمینولوژی یا مفهوم شناسی عفاف
در بخش پیشین گفتیم عفاف حالتی درونی و نفسانی است که از غلبه و تسلط شهوت در موقعیت و موقف گناه جلوگیری می­کند و اجازه­ی ارتکاب به گناه یا خطا را نمی­دهد. بنابراین صبر و تحمل و استقامتی که در هنگام گناه در درون انسان رخ می­دهد تا گناه از او سرنزد، «عفّت یا عفاف» خواهد بود.
می­توان این­گونه تفسیر نمود که نوعی ابزار خودکنترلی به صورت ملکه­ ای نفسانی در درون انسان به وجود می­آید که مقدمه­ ای بر تقوا به شمار می­رود. جالب اینجاست که در زبان عرب مفهوم «متعفّف» گاهی به کاسبرگ غنچه­ی گل نیز اطلاق شده است و این یعنی عاملی که از باز شدن و گشایش گل جلوگیری نماید. به دیگر سخن گلی که باز شود و یا پرپر شود دیگر عفّت ندارد.
بر این اساس بعد مفهومی و عمق این مفهوم با آن­چه که امروز در جامعه به عفاف اطلاق می­شود فاصله­ ای به اندازه­ی سال نوری دارد.

۱-۲ الگوی عفاف قرآن
با توجه به تعریف ارائه شده شایان ذکر است که الگویی که قرآن از عفت مندی برای انسان ارائه می­دهد الگویی است که بر خلاف باور زنانه بودن عفاف در جامعه­، مردی است از میان پیامبران الهی: یوسف صدیق (علیه السلام)
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ
«من هرگز خودم را تبرئه نمى‏کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مى‏کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! به­درستیکه پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» سوره یوسف آیه ۵۳
زن عزیز مصر محیطی را برای انجام عمل قبیح با یوسف آماده کرد و خود را برای او آراست، آن هنگام که یوسف را به نزد خویش خواند، او امتناع کرد و از آن مکان گریخت. یوسف در اینجا نفس خود را از این که به گناه تمایل داشت تبرئه نمی­کند و اتفاقا تأکید می­نماید که نفس اماره­اش بسیار او را به سوی گناه سوق می­داد.
اما چه عاملی باعث شد یوسف به گناه آلوده نگردد؟!
تنها رحمت خداوند، یوسف را از غلتیدن در منجلاب گناه بازداشت آن­هم به وسیله­ی
«عفاف»….
بنابراین می­توان اذعان نمود علاوه بر تحریف صورت گرفته در مفهوم عفاف و کسر و تنزّل آن، انحراف دیگر، جنسیتی دیدن این مفهوم است که جامعه باور دارد عفاف تنها به زنان اختصاص پیدا می­کند.
۱-۳ ظرافت عفاف
نکته­ی ظریفی که می­توان به آن اشاره نمود این است:
عفاف مربوط به افراد آفتاب و مهتاب ندیده و کنج عزلت خزیده نیست، کسانی عفیفند که در موقعیت­ های گناه در حالی­که دل­هایشان میل فراوانی برای ارتکاب به گناه و خطا داشته باشد و ناخواسته به سمت آن کشیده شوند، خدا به آنان رحم می­کند و عفت را به ایشان ارزانی می­دارد تا قادر باشند به نفس سرکش خود لجام زده و جلوی آلوده شدن به گناه را بگیرند.
- چه بسیار موقعیت­ های غیبت کردن، که تنها افراد عفیف با آن که میل نفسانی زیادی به رها کردن زبان خویش در بردن آبرویی از مؤمن دارند؛ از گناه غیبت دوری می­ورزند….
- چه بسیار موقعیت­ های چشم چرانی که فرد عفیف با وجود تجرد و میل شدید به جنس مخالف، از طنازی و زیبایی و دلبری جنس مخالف، چشمان خویش را غَمض و غَض می­کند تا خدا را خشنود سازد….
- چه بسیار بو و طعم خوش و وسوسه­انگیز غذاهای حرام که فرد عفیف در عین گرسنگی از اینکه شکم خویش را با آن­ها انبان سازد، دوری می­ورزد….
- چه بسیار خلوت­ هایی که حاضری جز خدا نیست و تنها عفیف است که از زنا دوری می­کند…
- چه بسیار رشوه­ها و پول­ های مشتبه به حرام و وام های آلوده به ربا که تنها نیازمندان عفت­مند از دریافت­شان سرباز می­زنند…
- چه بسیار مهمانی های مختلط و میل شدید به رقص و آواز و عیاشی؛ چه کسی جز نفس عفیف از این مهلکه می­گریزد…
- و…
آری درون عفاف معانی عمیق و گسترده­ای به اندازه­ی وسعت جلوگیری از همه­ی گناهان و خطاها نهفته است چرا که اولین قدم در سیر و سلوک علاوه بر بال انجام واجبات، بال ترک محرمات است که این ترک و اقدام سلبی در قدم نخست «عفاف» را بر سر راه سالکین قرار می­دهد تا در موقعیت گناه و خطا خود را حفظ کنند.

۲-۱ عفّت سیاسی
سیاست یکی از ارکان «قدرت» و به عبارت دیگر مهمترین رکن قدرت به شمار می­رود. بسیارند کسانی­که با سیاست­بازی و سیاست­مندی قادرند محیط را تحت سلطه و غلبه­ی خویش درآورند. در فرهنگ غربی مفهوم «Politics» به معنای «فن تسخیر قدرت» به هر قیمتی است، که مسامحتاً در معنای «سیاست» ترجمه می­شود. در این فرهنگ تسخیر قدرت هدف نهایی است و به همه­ی ابزار رسیدن به آن صورتی مشروع می­بخشد.
مثلاً اگر شما بخواهید به پست مهمی در اداره­ی خود دست پیدا کنید فارغ از این­که لیاقت آن را دارید یا ندارید، پلیتیک یا سیاست غربی به شما اجازه می­دهد در مورد مدیر فعلی آن پست، هرگونه توهین، دروغ و شایعه را استفاده کنید. تا با به زیر کشاندن وی و برتر دیدن خود نسبت به او همچنین تبلیغات اغراق آمیز افراد و محیط اطراف را برای شغل آن مدیر ناامن و پر تردید کرده و به این وسیله خود را نسبت به آن پست محق جلوه دهید.
بنابراین رسیدن به قدرت سیاسی میدانی را پیش روی انسان قرار می­دهد که مملو از زمینه های گناه است. به گونه­ ای که امیال نفسانی بشر که ذاتا قدرت طلب است به سوی شهوت و اشتهای بیکران قدرت طلبی پیش می­رود.
در اینجا فرهنگ غنی اسلام می­گوید:
« دیانت ما عین سیاست ماست»
در تبیین این جمله که شهید آیت الله مدرس بیان نموده­اند می­توان این گونه گفت:
«سیاست همان دیانت است در عمل»
بنابراین اگر حوزه­ی حضور فرد در جامعه سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی را دربربگیرد و دیانت علی رغم تلقی موجود از سطح و محیط فردی به محیط اجتماعی ارتقاء حضور یابد؛ سیاست را نیز تحت لوای خویش درمی­آورد، اینجاست که میدان وسیع با پتانسیل گناه پیش روی سیاست­مدار در اولین گام دینی با«عفّت سیاسی» حد می­خورد و افراد در این میدان با خویشتن­داری این جمله­ی بلند را از حضرت امام خمینی (ره) به یاد می­آورند:
«عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید»
از این رو اگر عفّت به معنای جلوگیری از تسلط شهوت وامیال نفسانی در نفس است تا گناه و خطایی از انسان سرنزند بنابراین «عفت سیاسی» نیز همان معنای « نفس پایی» بر وزن «خویشتن­پایی» را در حوزه­ی «سیاست» مستفاد می­گرداند. به این معنا هنگامی­که نفس به گناه و قبیحی سیاسی اشتها نشان داد، و ناخودآگاه شهوتی به وجود آمد، نفس از غلبه شهوت سیاست پایش شود و از تسط امیال سلطه مآبانه و منفعت طلبی های شخصی در حوزه­ی سیاست جلوگیری شود. بنابراین عفت سیاسی هم در حوزه­ی شناخت سیاستمداران صادق است و هم در شناخت خود مخاطبان، تا با سنجش میزان عفّت و بی عفّتی از خطا و اشتباه مصون بمانند.
مورد مطالعاتی که بسیار روشن و شفاف میزان عفاف را در سیاست به مخاطبان گرامی­می­شناساند، مسأله­ی «انتخابات» است چه قبل و چه بعد از آن. لذا اگر کاندیدایی برای اثبات خود به تخریب دیگران می­پردازد، یا در مورد وضع موجود سیاه­نمایی می­کند و یا و عده­ های دروغ و غیر عملی به مردم می­دهد، مصداق بارز یک «بی­عفّت در عرصه­­ی سیاست» قلمداد می­شود؛
چرا که خود را در برابر میدان آزمایشی که سرشار از زمینه­ های گناه است، نپاییده و تن به نافرمانی خداوند داده است، او حضور خداوند را درک نکرده، به تبع حدود خدا را نیز درک نمی­کند، در نتیجه حدودش را نیزحفظ نمی­کند.

بخش ۱- دفتر سوم- مفاهیم همراه عفاف
۱-۱ ضد عفاف
حضرت علی علیه السلام در حدیثی می­فرمایند: «تعرف الأشیاء بأضدادها» به این معنا که اشیاء و چیزها با ضد خود شناخته می­شوند. بنابراین در شناخت مفهوم قرآنی «عفاف» تبیین ضد آن کمک شایانی به تعمیق معرفت ما می­نماید. از این رو در حدیث شریف جنود عقل و جهل[۷] مفهوم «هتک» به عنوان ضد عفاف آمده است.
· هَتَکَ:
هَتْکاً السترَ و نحوَهُ : پرده و مانند آنرا درید ، پرده را از جاى خود کند و یا برید ، قسمتى از پرده را درید تا آنچه که در پس آن است آشکار شود.
· هَتِک: ثوبٌ هَتِکٌ: جامه پاره[SUP][SUP][۸][/SUP][/SUP].
همان­گونه که در معنای هتک دیده می­شود، پاره شدن و دریده شدن از آن استفهام می­گردد، بر این اساس عفاف به معنای «حفظ کردن» خواهد بود.
برای مثال اگر شخصی «هتک حرمت» شد گفته می­شود که او پرده­ی عفّتش دریده شده است. در اینجا حرمت مانند پرده ای و حجابی است که درون خود را حفظ نموده است اما با هتک شدن آن درونش آشکار گردید. مثلاً تجاوز سلفی­ های وهابی به مزار صحابی گرانقدر حضرات معصومین علیهم السلام، در رسانه ها با عنوان هتک حرمت به مزار شریف آن بزرگوار آمده است.
بنابراین اگر عفاف حالتی نفسانی است که از تسلط و غلبه­ی شهوت جلوگیری می­­کند، «تهتّک» نیز حالتی است که نفس را در شهوات غوطه­ور و رها می­سازد. یکی نفس را لجام می­زند و دیگری لجام را از نفس افسار گسیخته برداشته و پاره می­کند تا آزاد و یله باشد.
اما اگر عفاف را از شخصی به زور بگیرند، او را هتک کرده اند یا به عبارتی مانند حیوانات وحشی او را دریده و پاره پاره کرده­اند.

۱-۲ حجاب چیست؟
معنای حجاب از نظر لغت:
۱- پرده
۲- رادع
۳- مانع
۴- سد
۵- حائل
بین دو چیز می­باشد که این چند معنا همه برگشت به حائل حسی میان دو جزء می­کند و یا می­توان گفت به معنای هر حائلی و اعم ازحسی و غیر حسی می­باشد یعنی «کل ستر مطلوبک عن عینک فهو حجاب» هر چیزی که بین چشم تو و بین آنچه دوست داری حائل شود، آن حجاب است، چه مادی و حسی باشد و چه نادیدنی و معنوی[۹].
حجاب در آیاتی از قرآن بمعنی حائل و پرده حس و مادی به کار رفته است مانند:
آیه «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] می‏خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است![۱۰]
و در آیاتی دیگر بمعنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است مانند:
آیه «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیًا أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»[۱۱] و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی می‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی می‏کند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است!
کلمه حجاب در بعض احادیث به معنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است، مانند : «ان لله سبعین الف حجاب من نور و ظلم» به تحقیق برای پروردگار هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است.
باز در حدیث دیگر می­فرماید: «ان الله احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار و ان الملکة الاَعلی یطلبونه کما یطلبون انتم» به تحقیق خداوند به عقل شما نمی گنجد همان طور که به دید شما نمی­آید و..[۱۲]
کلمه «حجاب» در اشعار فارسی:
امام خمینی (ره) [۱۳]
حجاب از چهره دلدار ما باد صبا بگرفت چو من هر کس بر او یک دم نظر افکند مجنون شد
(به­معنی ستر معنوی)
حافظ
حجاب چهره جان می شود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
(به­معنی پرده)
شجاع کاشانی
اگر حجاب کنی از خدا فرشته شوی چنین که میکنی از مردمان حجاب اینجا
(به­معنی حیا)
رودکی
به حجاب اندرون شود خورشید چون تو گیری از آن دو لاله حجب (بمعنی پرده)
حافظ
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود
(به­معنی پرده)
عطار
ما در این ره حجاب خویشتنیم
ور نه روی تو در مقابل ماست
(به­معنی حائل و ستر معنوی)
صائب
صد بار تا زپوست نیائی برون چو مار
چشم تو بی حجاب نیافتد بروی ماه
(به­معنی حجاب معنوی)
بنابراین آنچه مسلم است این است که حجاب تنها چادر و مقنعه نیست بلکه پوششی است که مانند پرده چیزی را می­پوشاند.

۱-۳ نسبت شناسی عفاف و حجاب
در ادبیات روزمره افراد جامعه معمولاً مفاهیم عفاف و حجاب با هم شنیده می­شود، در واقع تلقی بیشتر مردم بر این است که این دو واژه مترادف و هم معنی اند. اما با توجه به توضیحات و تبیین صورت گرفته حقیقت چیز دیگری است. گفتیم عفاف حالتی نفسانی است که از غلبه و تسلط شهوت به وجود آمده، جلوگیری می­کند اما حجاب یک مانع و پرده است. بنابراین عفاف به معنا و مفهوم عمیق تری نسبت به حجاب حکایت دارد و حجاب در ذیل عفاف تعریف می­شود. دامنه­ی مفهومی عفاف گسترده تر از حجاب است.
عفاف سیرت است و به بعد درونی اشاره دارد اما حجاب صورت است و به ابعاد بیرونی می­پردازد. عفاف ناظر به احوالات درونی و نفسانی است اما حجاب به لایه­ های بیرونی و ظاهری نظارت دارد.
نکته­ی حائز اهمیت این است که:
هر با عفّتی حتماً با حجاب هم هست
اما هر با حجابی لزوماً باعفّت نیست
این­که در جامعه هرکس چادر به سر داشته باشد به معنای عفیف بودن است معنای غلطی است چرا که برای آن مثال­ های نقض بسیاری می­توان یافت مانند قاتلین و گنهکارانی که از درون پرده­ های عفّت نفسشان دریده شده بود اما با پوشش و حجاب ظاهر می­شدند نظیر خانم سکینه آشتیانی که چندی پیش پرونده­ی او دستمایه فشار حقوق بشری به ایران در نهاد های بین المللی شده بود زنی که با ارتکاب به زنای محصنه با همدستی مباشرش همسر خود را به قتل رسانید، اما در انظار عمومی با چادر و حجاب ظاهر می­شد. بنابراین می­توان ادعا نمود هر عفیفی و هر با عفّتی حتما خود را از نامحرمان حفظ می­کند و حجاب دارد اما لزوما این رابطه عکس ندارد و هر با حجابی با عفّت قلمداد نمی­گردد.
۲-۱ عفّت اقتصادی
اقتصاد دومین رکن از ارکان قدرت به شمار می­رود. در واقع همان­طور که دستگاه گوارش در بدن انسان وظیفه­ی تأمین انرژی حرکات و فعالیت­ های بدن را به عهده دارد و همه­ی اعضا از جمله مغز و قلب انسان که حیاتی ترین اعضای بدن انسان به شمار می­روند، نیرو و انرژی لازم خود را از دستگاه گوارش تأمین می­کنند، اقتصاد نیز در جامعه بر همین اساس نقش تأمین و سوخت رسان بخش­ های دیگر را ایفا می­کند، به گون ه­ای که سیاست و فرهنگ، اجتماع و نظامی گری نیز برای ادامه­ی حیات و تضمین بقا به بخش اقتصاد وابسته و نیازمندند.
اقتصاد وقتی درون دین و با فیلتر اسلام شناخته شود، حتما عفاف و عفّت را برمی­تابد. از آن­جایی که عفاف حفظ و نگه­داشتن نفس از این­که شهوات به او غالب شوند، می­باشد «عفّت اقتصادی» به نگه­داشتن نفس از تسلط شهوات اقتصادی اطلاق می­گردد.
چه بسیار مال های مشکوک به حرام که عفّت مند اقتصادی از دست یازی به آن­ها خود را نگه می­دارد…
چه بسیار مال های شبهه ناک که تنها عفیف اقتصادی خود را از آن دور می­سازد…
چه بسیار رشوه­ هایی که داده می شوند اما عفیف اقتصادی است که نه راشی می­شود و نه مرتشی…
چه بسیار وام های ربوی که تنها عفاف جلودار نفس تشنه­ی پول خواهد بود…
چه بسیار فرصت ها که می توان با احتکار و گرانفروشی جامعه­ی مسلمین و مؤمنین را در تنگنا قرار داد… چه کسی جز عفت مند اقتصادی این فرصتها را از بین می­برد…
چه کم است فرصت های انفاق و صدقه…
چه کم است فرصت های پرداخت خمس و زکات…
چه کم است دستگیری از فقرای جامعه…
و چه اندک شمار عفیفان اقتصادی که با راهبردهای مالی اسلام جامعه را از برکت مملو می سازند…
آری اگر نگاهی عمیق به پدیده های اقتصاد داشته باشیم خیلی راحت عفت یا بی عفتی را در آن ها تشخیص می­دهیم. می­توان به این مهم اذعان نمود که یگانه راه نجات کشور از ورطه گاه اقتصاد که اکنون به مهمترین معضل جوامع بین الملل تبدیل شده است «عفاف» است. اولین گام در عفاف شناسی «نه» گفتن به امیال و شهوات درونی است؛
تصور کنید اگر هرکس به خواسته و نیازهای کاذب درون خود پاسخ منفی دهد
برای اقتصاد کشور چه اتفاقی می­افتد؟!
اکنون کشور با تحریم های گسترده­ی اقتصادی دست و پنجه نرم می­کند، «عفّت مندی اقتصادی» تک تک آحاد جامعه می­تواند اثر سوء تحریم ها را خنثی نماید. به دین سان که همه­ی افراد به نیاز نفس خود نسبت به هر آن­چه که مورد تحریم واقع شده است از درون پاسخ منفی دهند دیگر نیازی نسبت به آن چیز در درون افراد شکل نخواهد گرفت و وقتی نیاز به جنس خارجی تحریم شده، از بین برود، اساساً «تحریم» موضوعیت نداشته و از درجه­ی اعتبار ساقط خواهد شد.
بنابراین با شناخت و تعمیق «عفت اقتصادی» و مصادیق آن می توان بسیاری از مشکلات جامعه را حل نمود و از دامنه­ی بسیاری از مشکلات تا حد زیادی کاست.

“هاله اسماعیل نژاد”
ادامه دارد…

[۱] - سوره یوسف آیه ۲- (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)

[۲] - مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً – (قرآن الکریم، سوره نساء آیه ۴۶)
بعضى از یهود، سخنان را از جاى خود، تحریف مى‏کنند و (به جاى اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، مى‏گویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز مى‏گویند:) بشنو! که هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مى‏گویند:) راعنا [ما را تحمیق کن!]» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى این همه لجاجت) مى‏گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم)»، براى آنان بهتر، و با واقعیت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته از این روست که جز عده­ی کمی ایمان نمی­آورند. (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)

[۳] - راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن؛ خسروی حسینی،سیدغلامرضا مترجم، نشر مرتضوی، ج۲، ص ۶۱۸

[۴]- مقا- عفّ: أصلان صحیحان: أحدهما الکفّ عن القبیح. و الآخر دالّ على قلّة شی‏ء. فالأوّل- العفّة: الکفّ عمّا لا ینبغی. و رجل عفّ و عفیف. و قد عفّ یعفّ عفّة و عفافة و عفافا. و الأصل الثانی- العفّة: بقیّة اللبن فی الضرع …. هو حفظ النفس عن تمایلاته و شهواته النفسانیّة. کما أنّ التقوى حفظ النفس عن المحرّمات و عمّا یوجب الخلاف و العصیان. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، جلد۸ ، صفحه­ ۱۸۰

[۵] - امروزه در جامعه عفاف و عفت در معنای پوشش مخصوصا چادر و آن هم مختص زنان فهم می­گردد.

[۶] - تقوا
[۷] - مروی از امام صادق علیه السلام- کتاب اصول کافی- جلد اول

[۸] http://www.almaany.com/

[9] لغت نامه دهخدا، لغت حجاب.

[۱۰] یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیّ‏ِ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی‏ طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقّ‏ِ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظیمًا : ای کسانی که ایمان آورده‏اید! در خانه‏های پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت می‏نماید، ولی از شما شرم می‏کند (و چیزی نمی‏گوید)؛ امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] می‏خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است! قرآن کریم سوره احزاب، آیه ۵۳٫

[۱۱] سوره شوری، آیه ۵۱

[۱۲] دائره المعارف تشیع، ج ۶، ص ۸۱

[۱۳] ص۵۷، محرم راز

منبع: مشرق

 

Similar threads

بالا