ديمکاري "Dry land farming"

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديمکاري "Dry land farming" :
زراعت بدون آبياري در مناطق نيمه خشک است که آب از طريق نزولات آسماني تامين مي شود .
ديمکاري مجموعه ي پيچيده اي از مديريت هاي از پيش تعيين شده است ، به منظور اينکه توليد در آمد و محصول ثابت باشد . از اصول مهم مديريت در ديمکاري ، مديريت خاک است .
در مناطق خشک ميزان بارندگي کم است . ( بين 250 تا 300 ميليمتر ) ، پراکنش بارندگي نامنظم است . ( اغلب ممکن است تمام بارندگي سال در طول چند ماه انجام شود . ) در اين مناطق در ماه هايي که بارندگي است ميزان رطوبت خاک بايد در زمان عدم بارندگي افزايش پيدا کند . براي اين منظور، جلوگيري از روان آب و همچنين افزايش نفوذ پذيري خاک بايد انجام شود . ميزان بارندگي در سال هاي مختلف متفاوت است . ممکن است چند ماه از سال بارندگي وجود نداشته باشد . گياه بايد در سال هاي کم باران متحمل خشکي باشد تا عملکرد خوبي داشته باشد و همچنين در سال هاي پرباران توانايي استفاده از باران را داشته باشد و عملکرد خوبي ارائه دهد .
کاشت نيمه ديم : يعني در ابتداي دوره رشد ، کشت به صورت آبياري است و در اواخر دوره رشد آب گياه توسط بارندگي و ذخيره ي خاک تامين مي گردد .
آبياري تکميلي در ديمکاري : در طي دوره رشد طي يک يا دو مرحله آبياري تکميلي انجام مي شود که اصطلاحا سيستم گان "Gun" گفته مي شود .
اهميت ديمکاري : حدود 90% زمين هاي زراعي دنيا بصورت ديم کشت مي شوند. در ايران از حدود 19 ميليون هکتار زمين زراعي 10 تا 12 ميليون هکتار ديم کاري مي شود . چون سيستم زراعي ديمکاري به صورت کشت – آيش است در هر سال 5 تا 6 ميليون هکتار ديمزار زير کشت وجود دارد . حدود 5/2 گندم توليدي کشور از ديمزارها بدست مي آيد . ميانگين توليد در ايران حدود 300 تا 500 کيلوگرم در هکتار است ولي در کشوري مثل ترکيه که از نظر ديمکاري شرايطي مشابه ايران دارد حدود 2 تن در هکتار ميانگين عملکرد است .
سيستم هاي مختلفي در ديمکاري وجود دارد :
1- زراعت توام با دامپروري : در اين حالت کشاورز در کنار ديمکاري دامپروري هم انجام مي دهد که باعث تثبيت درآمد براي کشاورز است . معمولا زمين هايي که مناسب ديمکاري نيستند را به چراي دام اختصاص مي دهند .
2- زراعت تک محصولي : کشاورز در هر سال يک نوع گياه کشت مي کند . در کشور ما بيشتر اين روش متداول است و چون مديريت مناسبي از خاک اعمال نمي شود با مشکل فرسايش و کاهش ماده آلي خاک مواجه هستيم و همچنين مشکلات زراعت تک کشتي هم بوجود مي آيد .
3- کشاورزان غايب : در اين نوع زراعت کشاورز فقط در زمان کاشت و برداشت به سراغ زمين مي آيد .
بطور کلي براي بهبود وضعيت ديمکاري در ايران مي توانيم کارهاي زير را انجام دهيم :
- تعريف علمي و حقوقي از اراضي و ديمزارها داشته باشيم .
- کلاسه بندي خاک صورت گيرد .
- افراد متخصص و ماهر و بومي در منطقه پرورش يابند .
- تکنولوژي صحيح بکار گرفته شود .
- مديريت زراعي مناسب براي کشت ديم اعمال شود .
- ايستگاه هاي تحقيقاتي در مناطق کشت ديم احداث شود .
براي اينکه بتوان در ديمکاري موفق بود بايد شرايط آب و هوايي منطقه را شناسايي نمود . ( اقليم منطقه شناسايي شود )
" اقليم : مجموعه شرايط آب و هوايي يک منطقه که به صورت پارامترهاي دراز مدت هواشناسي بيان مي شود . "
اقليم تحت تاثير دو عامل است :
1- کميت هاي جوي ( بارندگي ، دما ، رطوبت ، باد و ... )
2- کميت هاي جغرافيايي ( عرض جغرافيايي ، شيب ، ارتفاع ، پستي و بلندي و ... )
براي شناسايي اقليم منطقه روش هاي زيادي وجود دارد :
الف ) با استفاده از پوشش گياهي رشد کرده بومي در منطقه : مثلا اگر در منطقه اي گون گزي رشد کرد معرف منطقه اي است که داراي رطوبت بالا ، طول فصل رشد کوتاه و دماي پايين است . يا اگر گياه منطقه اي خار زرد و شيرين بيان بود معرف ميزان بارندگي بالاي 300 ميليمتر و دماي حدود 25 درجه ي سانتيگراد و مناسب ديمکاري گندم و جو است . اگر در منطقه اي درخت بلوط مشاهده شد نشاندهنده ي بارندگي بالاي 500 ميليمتر و دماي 30 درجه و مناسب براي کشت گندم و جو و نخود و عدس است . اما اين روش ، روش مطمئني نيست ، چون ممکن است در مناطق مختلف گياهان يکساني رويش پيدا کنند .
ب) مي توانيم براي اطمينان بيشتر از ميانگين دراز مدت يک عامل هواشناسي ( مثل بارندگي ) استفاده کنيم . مثلا اگر ميزان بارندگي کمتر از 250 ميليمتر بود منطقه خشک است . اگر بين 250 تا 500 ميليمتر بود منطقه نيمه خشک است و اگر بيشتر از 500 ميليمتر بود منطقه ي مرطوب تلقي مي شود . از معايب اين روش اينست که نحوه ي پراکنش و توزيع بارندگي مشخص نيست . بنابراين براي رفع اين مشکل بايد پارامترهاي بيشتري را در نظر بگيريم .
ج) روش تورنت – وايت : در اين روش غير از ميزان بارندگي ، ميزان تبخير و تعرق هم در نظر گرفته مي شود و شاخصي به نام شاخص رطوبتي بدست مي آيد .
P/ET= شاخص
- منطقه ي مرطوب :
ميزان بارندگي بيش از ميزان تبخير و تعرق است و مازاد رطوبتي داريم .
- منطقه ي خشک :
چون در تمام طول سال ميزان تبخير و تعرق بيش از مقدار بارندگي است و تنش رطوبتي داريم ، بايد زراعت آبي داشته باشيم .
- منطقه ي نيمه خشک :
در اين منطقه امکان ديمکاري هست . به اين صورت که اولا دوره ي رشد گياه با دوره ي بارندگي مطابقت داشته باشد و ثانيا مديريت هاي ذخيره اي رطوبت مناسب براي زمان هاي عدم بارندگي اعمال کنيم .
در روش کوپن دو منطقه ي C (نيمه گرمسيري) و D (معتدل سرد) در ايران براي ديمکاري مناسب است . براساس اين روش چون مثلا دو منطقه ي شيراز و لردگان در منطقه ي C هستند بايد مديريت يکساني اعمال شود اما پس از بررسي مشاهده مي شود که در منطقه ي لردگان تا دماي صفر درجه هم داريم و باعث توقف رشد گياه مي شود و بايد دما به حد مناسب برسد تا گياه رشد خود را شروع کند و نمي تواند از بارندگي هاي زمستان و اوايل بهار استفاده کند و رسيدگي گياه به دوره اواخر بهار و اوايل تابستان مي رسد و با تنش رطوبتي مواجه مي شود .

گندم
هر چه مراحل 1 و 3 طولاني تر باشد بهتر است . در مديريت ديمکاري بايد کاري کنيم که مرحله ي 4 تا جايي که امکان دارد کوتاه شود .
اقليم ايران :
بطور کلي ميزان بارندگي در ايران حدود 200- 240 ميليمتر است که با توجه به ميزان جهاني بارندگي ، ايران جزء مناطق کم آب جهان محسوب مي شود . از مقدار 335 ميليارد متر مکعب نزولات آسماني در ايران حدود 3/1 آن در 8% کشور و 3/2 مابقي در 92% باقيمانده باريده مي شود . در اين حالت بايد عملا با خشکي همراه شد و مديريت صحيحي داشته باشيم .
اقليم ايران از نظر ديمکاري به صورت زير تقسيم بندي مي شود :
1- مناطقي که ميزان بارندگي آنها کمتر از 250 ميليمتر در سال است که حدود 74% کل مناطق کشور را شامل مي شود که مناسب زراعت ديم نيست و به کشت آبي و يا مرتع و آبخيزداري اختصاص پيدا مي کند .
2- مناطقي که ميزان بارندگي آن ها بيشتر از 250 ميليمتر در سال است که حدود 26% مناطق کشور را شامل مي شود . حدود 50% اين مناطق داراي ميزان بارندگي کمتر از 350 ميليمتر است که مي توان با اعمال مديريت هاي خاص گندم و جو را به صورت ديم کشت نماييم . 50% مابقي داراي بارندگي بيشتر از 350 ميليمتر مي باشد ( غير از شمال ) که مي توان در آن ها گندم و جو و نخود و عدس و ... را به صورت ديم کشت نمود .
بررسي شرايط آ ب و هوايي در ديمکاري :
1- پديده هاي رطوبتي شامل : بارش ، شبنم ، مه ، رطوبت نسبي
2- نور
3- درجه حرارت
4- باد
- بارش "Perecipitation" : بارش ها بصورت برف يا باران هستند . بارندگي هاي به شکل برف تاثير خوب و مفيدي در خاک و گياه دارند . چون برف به آرامي ذوب مي شود ميزان نفوذ و ذخيره ي آن در خاک بيشتر است و مشکل روان آب نخواهيم داشت . همچنين برف به صورت يک عايق حرارتي روي گياه عمل کرده و مانع از خسارت يخبندان مي شود .
شدت بارش : بارندگي در مناطق خشک و نيمه خشک اغلب به صورت رگبارهاي شديد است بطوريکه ممکن است در اين مناطق در طي 2 تا 3 بار بارندگي به اندازه ي متوسط ساليانه بارندگي اتفاق بيفتد و بقيه ي بارش ها ، بارش هاي خيلي خفيف باشد .

نمودار ميزان نفوذ بارندگي :
در جايي که شدت بارش بيش از ميزان نفوذ باشد مشکل روان آب بوجود مي آيد ؛ از طرفي وقتي بقيه ي بارش ها خفيف است آب قبل از نفوذ در خاک تبخير مي شود و بارندگي غير موثر ناميده مي شود .
بارندگي موثر بارندگي است که بتواند مقدار 15 سانتيمتر در خاک نفوذ کرده و ذخيره شود .
- شبنم "Dew" : در مناطق خشک و نيمه خشک معمولا پديده ي شبنم وجود دارد . وقتي که دماي هوا در اين مناطق کاهش پيدا کرد و به نقطه ي تشکيل شبنم رسيد در اين حالت رطوبت سطح خاک تبديل به شبنم مي شود . در حالتي که گياه تعرق عادي خود را انجام مي دهد شبنم موثر نيست ولي در شرايط خشک و نيمه خشک و شرايط تنش مي تواند جذب گياه شود و در هنگام شب به تجديد آماس برگ کمک کند و از طرفي شروع تنش را در صبح روز بعد به تاخير اندازد . البته ميزان تاثير شبنم به نوع گياه هم بستگي دارد که داراي کوتيکول نفوذ پذير يا نفوذ ناپذير باشد . حداکثر مقدار تشکيل شبنم به ميزان 1 ميليمتر است .
- مه "Fog" : ذرات معلق آب در هوا را مه مي گويند . مه از يک طرف مي تواند جذب خاک و گياه شود و مقدار رطوبت خاک را افزايش دهد و از طرف ديگر باعث کاهش تبخير و تعرق مي شود . معمولا مه در فرمول هاي اقليمي گنجانده نمي شود ولي مي تواند موثر باشد .
- رطوبت نسبي : در مناطق خشک و نيمه خشک رطوبت نسبي بالا باعث کاهش تبخير و تعرق و بهره برداري بهتر از رطوبت توسط گياه مي شود . رطوبت نسبي بستگي به ميزان دما و رطوبت هوا دارد .
در مناطق خشک معمولا رطوبت نسبي بين 12 - 30 % است . به علت دماي بالا و خشکي منطقه بطور کلي اگر رطوبت خاک مناسب باشد رطوبت نسبي کم در تشکيل دانه بهتر مي باشد چون رطوبت نسبي بالا باعث به هم چسبيدن دانه هاي گرده مي شود و تشکيل دانه مشکل مي شود .
- نور "Light" : نور براي فتوسنتز ، تشکيل کلروفيل و ريخت زايي گياه موثر است . در مناطق خشک و نيمه خشک نور عامل محدود کننده نيست چون در اين مناطق نور زيادي وجود دارد که حتي تا 95% نور ممکن است به خاک برسد . در اين مناطق سرعت رشد محصول "CGR" بالاست . به عنوان مثال "CGR" در مناطق قطبي 500 ، در مناطق معتدل 2000 و در مناطق خشک و نيمه خشک 5500 گرم بر متر مربع در سال است .
در مناطق خشک و نيمه خشک بايد گياهان "C4" کشت شوند چون اشباع نوري ندارند . اين گياهان را عملا نمي توان به صورت ديمکاري کشت نمود چون اين گياهان در فصول گرم کشت مي شوند .
- درجه حرارت :
اپتيمم : درجه حرارتي است که گياه مي تواند در آن به خوبي رشد کند .
در دماهاي خيلي بالا در کار آنزيم ها اخلال ايجاد مي شود و ممکن است باعث از بين رفتن گياه شود . در دماهاي خيلي پايين هم امکان يخ زدگي و سرما زدگي گياه وجود دارد .
در مناطق خشک و نيمه خشک نوسانات دمايي شب و روز بالاست .
باد "Wind" : خصوصيات باد چه از نظر کيفي ( اندازه ذرات حمل شده ، رطوبت و درجه حرارت ) و چه از نظر کمي ( شدت ، سرعت و جهت ) مي تواند روي رشد گياه تاثير بگذارد .
باد بطور کلي دو اثر دارد :
1- تاثيرات مکانيکي : شکستن شاخ و برگ ، ورس ، مدفون کردن بذور ، خارج کردن ريشه ي گياهان و ... .
2- تاثيرات فيزيولوژيکي : افزايش تبخير و تعرق ( چون باد باعث جابجايي رطوبت هوا از اطراف گياه شده و اختلاف پتانسيل را درگياه افزايش مي دهد ، همچنين باعث انتقال افقي انرژي شده و تبخيرو تعرق را افزايش مي دهد .) ، بادزدگي ( اگر باد ، گرم و کم رطوبت باشد و در مراحل حساس گياه ( گرده افشاني و پر شدن دانه ) بوزد باعث باد زدگي گياه مي شود ( دانه ها پوک و چروکيده مي شوند ) ) .
براي حل مشکل بادزدگي مي توان اقدام به احداث باد شکن در اطراف مزرعه نمود ( مثل کاشت درخت سنجد) . باد شکن باعث کاهش انتقال افقي انرژي شده و از کاهش رطوبت هواي اطراف گياه جلوگيري مي کند و عملا دسترسي به رطوبت را افزايش مي دهد .
عوامل خاکي :
خاک در موفقيت در ديمکاري فوق العاده موثر است .
در مورد آب در ديمکاري دو مورد مهم است : 1- ميزان بارندگي و پراکنش آن 2- ميزان جذب و نگهداري آب
مديريت مناسب اين دو عامل متضمن موفقيت در ديمکاري است .
خاک منطقه تحت تاثير سنگ مادر ، عوامل فيزيولوژيکي و شرايط آب و هوايي است . براي تعيين مناسب بودن خاک براي ديمکاري بايد خاک کلاسه بندي شود که اين عمل بر اساس پارامترهاي مختلف انجام مي شود . اين پارامترها عبارتند از :
- بافت خاک – عمق خاک – شيب زمين – تيپ منطقه – نفوذ پذيري سطح الارض – نفوذ پذيري تحت الارض – ميزان سنگ و سنگريزه در سطح و تحت الارض – شوري و قليايي بودن خاک .
بر اساس اين نه پارامتر ، خاک مناطق مختلف به 8 کلاس تقسيم شده است :
کلاس 1 : خاک هايي که محدوديت هاي خيلي کمي دارند و پتانسيل توليد در آنها خيلي بالاست . براحتي قابل ديمکاري هستند ولي چون پتانسيل بالايي دارند بهتر است که به کشت آبي اختصاص پيدا کنند .
کلاس 2 : اين خاک ها محدوديت متوسطي دارند ولي با رعايت يک سري اصول مي توانيم اغلب محصولات زراعي را در آن ها بصورت ديم کشت کنيم .
کلاس 3 : محدوديت اين خاک ها زياد است ولي با رعايت دقيق اصول فني مي توانيم اقدام به ديمکاري نماييم .
کلاس 4 : اين خاک ها محدوديت خيلي زيادي دارند و مناسب ديمکاري نيستند ولي در صورت اجبار مي توانيم با رعايت دقيق اصول فني ، برخي از محصولات را به صورت ديم کشت کنيم .
کلاس 5 : اين خاک ها محدوديت خيلي خيلي زيادي دارند و مناسب ديمکاري نيستند و براي مرتع و جنگلداري مناسبند .
کلاس 6 : اين خاک ها محدوديت بيشتري از گروه قبلي دارند ولي مي توانيم در اين خاک ها هم مرتعداري و جنگلداري داشته باشيم .
کلاس 7 : در اين خاک ها مرتعداري و جنگلداري هم امکان پذير نيست .
کلاس 8 : اين خاک ها فقط براي آبخيزداري استفاده مي شوند .
با توجه به اين تقسيم بندي ها خاک هاي کلاس هاي 1و2 و3 مناسب ديمکاري ، 4 و5 و6 مناسب مرتع و جنگل و 7 و8 براي آبخيزداري مناسبند .
(آمايش سرزمين : تعيين تکليف براي کاربري زمين توسط ويژگي هاي اکولوژيکي اعمال شده در منطقه )

کلاسه بندي بر اساس پارامترهاي دخيل در آن :
1- بافت خاک : درصد نسبي اجزاي تشکيل دهنده ي خاک است . بافت خاک مي تواند در ظرفيت آبگيري ، CEC ، نفوذپذيري ، مويينگي و ... نقش داشته باشد . به عنوان مثال خاک هاي سنگين ، CEC بالا ، نفوذ پذيري کم ، خاصيت مويينگي و ظرفيت آبگيري بالايي دارند .
بطور مطلق نمي توان گفت چه بافتي براي ديمکاري مناسب است چون نوع بافت مناسب ديمکاري به عوامل مختلفي بستگي دارد مثل : ميزان و پراکنش بارندگي ، عمق خاک ، شيب ، درجه حرارت و ... .
اگر بارندگي ها پراکنش مناسبي داشته باشند خاک سبک مناسبتر است چون در صورت سنگين بودن خاک آب قبل از نفوذ در خاک تبخير مي شود ؛ همچنين جذب آب در خاک سبک براي ريشه ي گياه راحت تر است ، چون آب در خاک سبک داراي پتانسيل بيشتري است . اگر بارندگي ها سنگين و با تعداد کم باشد ، خاک سنگينتر مناسب است چون در صورت سبکي خاک قسمت اعظم بارندگي ها از دسترس ريشه خارج شده و املاح را هم با خود شسته و به اعماق مي برد . اگر بارندگي ها سنگين و زياد باشد خاک سبک مناسبتر است چون در خاک سنگين خطر ايجاد روان آب و فرسايش وجود دارد .
هرچه عمق خاک کمتر باشد بافت سنگين مناسبتر است چون مي تواند آب بيشتري در خود ذخيره نمايد .
هرچه شيب زمين کمتر باشد بافت سبک مناسبتر است چون خطر روان آب و فرسايش کمتر است .
هرچه درجه حرارت بيشتر باشد بافت سبک مناسبتر است چون در خاک هاي سنگين به علت خاصيت مويينگي بيشتر ، رطوبت اعماق به سمت بالا آمده و تبخير بيشتر است .
به طور کلي بر اساس اندازه ي ذرات ، خاک به صورت زير کلاسه بندي مي شود :
الف ) خاک هاي خيلي درشت ( اندازه ي ذرات بين 2/0 تا 2 ميلي متر و در کلاس هاي 4 تا 6 طبقه بندي مي شوند .)
ب) خاک هاي درشت ( اندازه ي ذرات بين 2/0 تا 05/0 ميلي متر و در کلاس 3 طبقه بندي مي شوند مثل خاک لومي – شني درشت )
ج) خاک هاي سبک ( اندازه ي ذرات بين 05/0 تا 02/0 ميلي متر و در کلاس 2 طبقه بندي مي شوند مثل خاک لومي – شني )
د) خاک هاي متوسط ( اندازه ي ذرات بين 02/0 تا 002/0 ميلي متر و در کلاس 1 طبقه بندي مي شوند مثل خاک هاي لومي و لومي – سيلتي )
هـ) خاک هاي سنگين ( اندازه ي ذرات کمتر از 002/0 ميلي متر و در کلاس 1 طبقه بندي مي شوند مثل خاک لومي – رسي )
2- عمق خاک : ارتفاع خاک از سطح تا يک لايه ي محدود کننده ( محل نفوذ ريشه ) ( معمولا تا 2 متر )
اگر بارندگي مناسب باشد ولي خاک عمق کافي نداشته باشد ممکن است در ديمکاري موفق نباشيم . مثلا اگر خاکي داراي عمق 100 سانتيمتر باشد و درصد رطوبت حجمي خاک 15% باشد و 200 ميلي متر هم بارندگي داشته باشيم ، خاک مي تواند 150 ميلي متر آب را نگهداري کند .
mm 150= cm 15= 15/0 × cm 100
بر اساس عمق خاک کلاسه بندي به صورت زير است :
- خاک هاي با عمق بيشتر از 120 سانتيمتر در کلاس 1 جاي دارند .
- خاک هاي با عمق بين 80 - 120 سانتيمتر در کلاس 2 جاي دارند .
- خاک هاي با عمق بين 50 – 80 سانتيمتر در کلاس 3 جاي دارند .
- خاک هاي با عمق بين 25 – 50 سانتيمتر در کلاس 4 جاي دارند .
- خاک هاي با عمق بين 10 – 25 سانتيمتر در کلاس 5 جاي دارند .
- خاک هاي با عمق کمتر از 10 سانتيمتر در کلاس 6 جاي دارند.
عمق مناسب خاک تحت تاثير پراکنش بارندگي است . اگر بارندگي ها پراکنش مناسبي داشته باشند حساسيت نسبت به عمق خاک کم مي شود .
بطور کلي حداقل عمق خاک براي ديمکاري حدود 50 سانتيمتر است .
3- شيب زمين : شيب بر روي عواملي چون فرسايش ، روان آب ، نفوذپذيري و ... موثر است .
بر اساس شيب زمين کلاسه بندي خاک ها بصورت زير است :
- شيب 0 تا 2% در کلاس 1 – شيب 2 تا 5% در کلاس 2 – شيب 5 تا 8% در کلاس 3
- شيب 8 تا 12% در کلاس 4 – شيب 12 تا 25% در کلاس 5 – شيب 25 تا 75% در کلاس 6
حداکثر شيب مجاز براي ديمکاري 8% است . البته اگر اجبار داشته باشيم مي توانيم تا شيب 12 % را هم با اعمال يک سري مديريت هاي خاص ديمکاري انجام دهيم ( مثل تراس بندي )
شيب زمين تحت تاثير يک سري عوامل است :
در صورت سنگين بودن خاک شيب مجاز کمتر مي شود چون خطر ايجاد روان آب است .
در صورت سبک بودن خاک تا 10% هم مجاز مي شود .
4- نفوذ پذيري سطح الارض : بطور کلي در بحث ورود آب به خاک عوامل سطح الارض و تحت الارض مطرح مي شود .
منظور از سطح الارض عمق 0 تا 20 سانتيمتري است و عمق بيشتر از 20 سانتيمتر تحت الارض ناميده مي شود .
در ديمکاري نياز به نفوذ پذيري سطح الارض داريم چون با بحث روان آب و نفوذ پذيري در ديمکاري مواجه هستيم . خاک هاي سنگين ، شخم نخورده و قليا ، نفوذپذيري سطحي پايين دارند .
بر اساس سرعت نفوذ آب در خاک کلاس بندي خاک به صورت زير است :
سرعت نفوذ بيشتر از 2 سانتيمتر در ساعت در کلاس 1
سرعت نفوذ بين 1 تا 2 سانتيمتر در ساعت در کلاس 2
سرعت نفوذ بين 5/0 تا 1 سانتيمتر در ساعت در کلاس 3
سرعت نفوذ کمتر از 5/0 سانتيمتر در ساعت در کلاس 4
5- نفوذ پذيري تحت الارض "Percolation" : بطور کلي نفوذپذيري تحت الارض بايد پايين باشد تا بتواند رطوبت را حفظ کند اگر نفوذپذيري تحت الارض خيلي کم باشد مشکلات آب ايستادگي و تهويه بوجود مي آيد . پس بنابراين نفوذ پذيري تحت الارض متوسط مناسب است . خاک هاي بافت سبک نفوذپذيري تحت الارض زيادي دارند که مشکل ازدست رفتن آب و آبشويي در اين خاک ها وجود دارد. بنابراين يک بافت داراي خاک سنگين با ساختمان مناسب داراي نفوذپذيري تحت الارض متوسط است مناسب براي ديمکاري است .
بطور کلي بر اساس ميزان نفوذپذيري تحت الارض کلاسه بندي خاک بصورت زير است :
خاک هاي با ميزان نفوذ پذيري تحت الارض بين 1/0 تا 6 سانتيمتر در ساعت در کلاس 1 جاي مي گيرند .
خاک هاي با ميزان نفوذ پذيري تحت الارض کمتر از 1/0 و بيشتر از 6 تا 25 سانتيمتر در ساعت در کلاس 2 جاي مي گيرند .
خاک هاي با ميزان نفوذ پذيري تحت الارض بيشتر از 25 سانتيمتر در ساعت در کلاس 3 جاي مي گيرند .
" خاکي که نفوذپذيري سطحي آن بالا و نفوذپذيري عمقي آن متوسط باشد براي ديمکاري مناسب است . "
6- وجود سنگ و سنگريزه : وجود سنگ و سنگريزه به علت موارد زير از عوامل محدود کننده ي ديمکاري است :
- اختلال در کار ماشين آلات – محدود نمودن رشد ريشه – کاهش ميزان ذخيره ي رطوبت خاک
به عنوان مثال اگر خاکي داراي عمق 70 سانتيمتر و رطوبت حجمي 15 % باشد ، 105 ميليمتر آب در خود نگه مي دارد . اگر همين خاک 50% سنگ و سنگريزه داشته باشد عمق خاک نصف شده و فقط 5/52 ميليمتر آب مي تواند در خود نگه دارد که براي ديمکاري اصلا مناسب نيست .
بر اساس درصد سنگ و سنگريزه کلاسه بندي خاک بصورت زير است :
خاک هاي با ميزان 15% سنگ و سنگريزه در کلاس 1 جاي مي گيرند .
خاک هاي با ميزان بين 15 تا 35% سنگ و سنگريزه در کلاس 2 جاي مي گيرند .
خاک هاي با ميزان بين 35 تا 70% سنگ و سنگريزه در کلاس 3 جاي مي گيرند .
خاک هاي با ميزان بيش از 70% سنگ و سنگريزه در کلاس 4 جاي مي گيرند .
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
مطالبی در مورد دیمکاری
نويسنده: هادی کیانی نژاد

وضعیت آب و هوایی دیمزارهای کشور قابل پیش بینی نبوده بطوریکه تغییرات آن در چند سال گذشته وسیع و از خشکسالی شدید تا سالهای پر باران و از زمستانهای خیلی سرد و بهار خنک تا زمستان معتدل و بهار گرم وجود داشته است. همین امر سبب شده است تا کشاورزی در این مناطق همراه با ریسک بوده و تولیدات زراعی تابع مستقیمی از شرایط اقلیمی گردد. با توجه به وجود عوامل جوی غیر قابل کنترل، مدیریت مزارع دیم مشکل و به همان نسبت پاسخ محصولات به آن تعیین کننده است. با اعمال مدیریت صحیح زراعی می توان در سالهای مطلوب به پتانسیل تولید نزدیک و در سالهای نا مطلوب اثرات فاکتورهای محیطی را کاهش و تولید منطقی داشت.
کشورمان جزء مناطق خشک و نیمه خشک جهان بوده و 54% اراضی قابل کشت کشور بصورت دیم می باشد. مناطق مختلف آب و هوایی کشور از نظر کشاورزی به چهار منطقه تقسیم شده است که شامل : 1- اقلیم گرم و مرطوب سواحل دریای خزرکه دارای متوسط حداکثر درجه حرارت 37 ، متوسط حداقل درجه حرارت 7- و تعداد روزهای یخبندان حدود یکماه و متغیر است. 2-اقلیم گرم و خشک جنوب که دارای متوسط حداکثر درجه حرارت 50 ، متوسط حداقل درجه حرارت 5- و تعداد روزهای یخبندان کمتر از یکماه است. ویژگی این اقلیم شامل آب و هوای گرمسیر با زمستانهای ملایم ، بهار کوتاه و گرم و فصل گرمای طولانی است. 3- اقلیم معتدل سرد که دارای متوسط حداقل درجه حرارت 7- تا 14- و تعداد روزهای یخبندان حدود یکماه تا دو ماه متغیر است. شرایط آب و هوایی این اقلیم بسته به دور یا نزدیکی به کویر و ارتفاعات متغیر است اما عموما دارای زمستان های سرد و ملایم و تابستان های گرم است.
4-اقلیم سرد که دارای متوسط حداقل درجه حرارت کمتراز 14- و تعداد روزهای یخبندان حدود سه ماه است. عموما دارای زمستان های سرد و تابستان های ملایم است.
به علت حجم بالای واردات روغن، در سالهای اخیر دانه های روغنی مورد توجه و حمایت وزارت جهاد کشاورزی قرار گرفته و دیمزارها یکی از عرصه های توسعه این محصولات در نظر گرفته شده است. در شرایط دیم کشور امکان کشت سه محصول روغنی کلزا، گلرنگ و آفتابگردان وجود دارد. بر اساس طرح افزایش تولید روغن نباتی کشور جایگاه کلزا در مناطق دیم گرمسیر، گلرنگ مناطق معتدل سرد و سرد و آفتابگردان در هر سه اقلیم در نظر گرفته شده است.
این محصولات در تناوب با گندم دیم کشت شده و جایگزین آیش می گردند. تفاوت مورفولوژی و فیزیولوژی این محصولات با گندم و عدم آفات و بیماری های مشترک آنها با گندم سبب شده است تا گیاهانی مناسب برای قرار گرفتن در تناوب غلات باشند.
عوامل مهم مدیریت زراعی دانه های روغنی در شرایط دیم شامل تهیه زمین، عمق کشت، میزان بذر مصرفی، کود، کنترل علفهای هرز و رقم می باشد. که در ذیل به آنها اشاره می شود:
سیستم ریشه کلزا ، گلرنگ و آفتابگردان عمیق بوده و مشاهدات نشان داده است که شخم عمیق پاییزه با گاوآهن برگردان دار می تواند ضمن تهویه خاک و بهبود شرایط فیزکی آن به توسعه ریشه ها منجر شده و گیاه با جذب رطوبت از عمقهای پایین تر، کمتر تحت تاثیر خشکی قرار گرفته و عملکرد بهتری داشته باشد. اجرای زیر شکن در اراضی که دارای لایه های سخت زیرین خاک بودند نیز باعث افزایش نفوذ پذیری آب در خاک و توسعه ریشه ها گردید و عملکرد بیشتر را به دنبال داشت. زدن دیسک برای خرد شدن کلوخه ها و تهیه بستر مناسب لازم بوده و در مورد کلزا بعلت بذر ریز بودن آن بسیار مهم است. در کشتهای بهاره انجام خاک ورزی عمیق در پاییز (بطوریکه در بالا ذکر شد) و خاک ورزی سبک (کم عمق) به وسیله پنجه غازی و یا هرس دندانه دار توصیه می شود.
دانه های روغنی بر خلاف غلات تحمل کشت عمیق در شرایط دیم را نداشته و بهترین عمق کشت برای کلزا 1 تا 3 سانتیمتر، گلرنگ 2 تا 3 و آفتابگردان 2 تا 4 سانتیمتر است. عمق کشت مناسب باعث ایجاد سبز یکنواخت در مزرعه شده و در کشتهای پاییزه بعلت جوانه زنی بموقع باعث زود رسی، تحمل بهتر تنشهای سرما و خشکی خواهد شد. از طرف دیگر کشتهای عمیق باعث کاهش سطح سبز، افزایش تراکم علفهای هرز و در نهایت کاهش عملکرد خواهد شد. کاشت عمیق باعث تاخیر در سبز مزرعه شده و نیز با توجه به اینکه گیاهچه قبل از سبز شدن و شروع فتوسنتز از ذخیره بذری (آندسپرم) استفاده می کند لذا در کشتهای عمیق گیاهچه ها با صرف انرژی بیشتری به مرحله سبز شدن می رسند و همین امر حساسیت آنها را به تنشهای محیطی بیشتر می کند.


کشت دیم اشاره به آن مناطقی از کشاورزی دارد که متوسط نیاز آبی گیاهان زراعی از طریق باران تامین شود بطوریکه پتانسیل عملکرد گیاهان زراعی تا کمتر از 40 درصد پتانسیل کامل آنها در شرایط عدم کمبود آب محدود گردد. بر این اساس ، 25 درصد تولید غله در دنیا در شرایط دیم صورت می گیرد. برخی روش ها به افزایش عرضه آب به گیاه زراعی از طریق بهبود بازده ذخیره آب در دوره های آیش ، کاهش روان آب در طول رشد گیاه زراعی ، یا افزایش حجم گسترش ریشه جهت آب بیشتر کمک می کنند. بهر حال اغلب تولید محصول در این مناطق در واقع بعلل تراکم نامطلوب بوته ها ، حاصلخیزی پائین خاک ، حمله بیماریهای گیاهی ، زمان کاشت نامناسب ، آب ماندگی و رقابت علف های هرز و غیره محدود می باشد. با این وجود ، کمبود آب مهمترین محدود کننده تولید در شرایط دیم می باشد.


در کشور های در حال توسعه ، در مناطق دیم کاری فقر زیاد و هم چنین ضعف شدید خاک زراعی در اثر چرای بی رویه دام ها ، و فرسایش مشاهده می شود. بعلت غالبیت کشت دیم و تلفیق فعالیت های کشاورزی و دامداری در مناطق معتدل و هم چنین نیمه گرمسیری استرالیا ، زراعت دیم همیشه مزیت نسبی خوبی را در تحقیق داشته است. بهر حال تحقیق روی عوامل اصلی موثر بر پایداری تولید دیم در کشورهای در حال توسعه نظیر تنزل ساختاری و فرسایش خاک ، اسیدی شدن خاک ، شوری در مناطق خشک ، تنوع محدود گیاهان زراعی و مقاومت به علفکش ها در حال انجام و مطالعه می باشد.
راهکارهای کلیدی
ایجاد ارقام مقاوم به تنش های خشکی را می توان با سایر رهیافت ها مانند بهبود حاصلخیزی خاک ، استقرار بهتر بوته ها و کنترل خوب علف های هرز توأم نمود.
در شرایط زراعت دیم ، زمان کاشت به موقع و مدیریت حاصلخیزی خاک اهمیت بیشتری دارند. حفظ حاصلخیزی خاک می تواند پایداری تولید را بهبود ببخشد.
حفظ پوشش مواد گیاهی روی سطح خاک که اغلب به عنوان شخم حفاظتی شناخته می شود، بهترین نمونه از فن آوری کاهش جریان آب باران روی سطح زمین می باشد.
و با این روش آب بیشتری برای گیاهان زراعی تامین می شود و فرسایش آبی خاک زراعی کاهش می یابد.
کاربرد روش خاک ورزی حفاظتی چند مانع دارد و این موانع شامل نیاز به سرمایه گذاری ، تامین ماشین آلات جدید خاک ورزی و بذر کاری و کاربرد علفکش ها جهت کنترل علف های هرز برای حفظ بقایای گیاهان زراعی و علوفه ای می باشد. اغلب نسبت به کاهش خاک ورزی مقاومت فرهنگی وجود دارد. بهر حال ، فواید آن بقدری زیاد می باشد که انجام تحقیقات دریافتن روش هایی پیرامون رفع این موانع از اولویت زیادی برخوردار ست.
خسارت وارده به سیستم ریشه گیاهان زراعی در اثر حمله نماتدها و بیماریهای خاکزی در اراضی مناطق خشک مخصوصا" در شرایط تک کشتی مستمر غلات شدید می باشد.
راهکار مهم دیگر جهت کاهش خسارت این عوامل زیان آور به سیستم ریشه کشت گیاهان زراعی غیر میزبان مانند خردل یا کلزا می باشد. این تغییر سیستم کشت که پذیرش آن برای کشاورزان مشکل بود در استرالیا جنوبی بسیار موفقیت آمیز بوده است. و انجام تحقیق مشابه جهت یافتن تناوب زراعی مناسب در کشورهای در حال توسعه بسیار خوب است.
در کشورهای در حال توسعه ، دام ها معمولا" بخشی از سیستم های کشاورزی دیم هستند و دام ها به مدت چند هفته از گیاهان زراعی ، ضایعات گیاهان زراعی ، کاه و کلش گیاهان زراعی ، آیش های پر علف و مرتع حاشیه مزارع مجاور تغذیه می کنند. لی فارمینگ ( همانند استرالیا ) وجود ندارد و تعداد کمی مرتع برای این منظور وجود دارد.
دام ها همیشه در آغل بسر می برند. کود حیوانی آنها برای چرخه عناصر غذایی خاک مهم است. اما بجز در مزارع نزدیک به آغل ها ، این کود حیوانی کافی و کار آمد نیست.
در مناطق خشک از دام ها در آمد قابل توجهی بدست می آید و می توان در تحقیقات یافتن گیاهان علوفه ای لگومینوزه را جهت کشت دیم در اراضی خشک گنجاند. در شرایط کمبود عمومی آب برای اجرای کشت مخلوط گیاهان یکساله و درختان گاهی آزادی عمل وجود دارد و گاهی آزادی عمل وجود ندارد.
جمع آوری روان آب ها در مکان های محدود جهت آبیاری اراضی خشک در بسیاری از کشور های در حال توسعه مهم می باشد. هر چند رهیافت آبیاری تکمیلی می تواند راندمان مصرف آب در گیاهان دانه ای را افزایش دهد، اما برای استفاده از آب گران بندرت توجیه اقتصادی وجود دارد. بطور بدیهی با کشت گیاهان زراعی با ارزش نظیر تولید محصولات باغبانی خارج ازفصل در آمد بهتری بدست خواهد آمد.


چکیده

کشور پهناور ایران در منطقه خشک و نیمه خشک قرار گرفته و با توجه به شرایط توپوگرافی، دارای اقلیمی متنوع می باشد. از این رو زراعت درمناطق دیم هر از گاهی دچار مشکلات خشکی و سرما می شود.

وجود شرایط خاص آب و هوایی و تعدد اقلیم،‌زراعت در مناطق دیم را با مشکلات زیادی مواجه ساخت است. به طوری که تنش های خشکی، سرما، توزیع نامناسب بارندگی در دیمزارها و سایر عواملی که ذیلاً اشاره خواهد شد، از موارد کاهش تولید محصول گندم دیم در این مناطق به شمار می آیند.

در اصلاح و تولید ارقام جدید گندم به منظور معرفی و کاشت در شرایط محیطی و اقلیمی ویژه، مسئله مهم برای هر متخصص اصلاح نبات انتخاب رقمی است که دو خاصیت ظرفیت بالا و ثبات تولید را دارا باشد.

در مواقع خشکسالی با تغییر شرایط محیطی، وضعیت تولید به شدت تحت تاثیر عوامل حوی قرار گرفته و موجب کاهش محصول می شود.

درسال زراعی 78 ـ 77 با بارش باران در اول فصل زراعی و سپس قطع بارندگی و بالا رفتن دما،‌ خشکسالی شدید در بسیاری از دیمزارهای مناطق مختلف غرب و شمال غرب کشور باعث گردید تا در بسیاری از موارد مزارع گندم با خسارت شدید مواجه شده و قابل برداشت نباشد.

نتایج طرح های تحقیقاتی اجرا شده در ایستگاه تحقیقات دیم مراغه در سال جاری حاکی از آن است که با رعایت پاره ای از مسایل، می توان در شرایط استثنایی نیز از کاهش تولید گندم در سطح وسیع جلوگیری نمود.

یکی از عوامل موثر، مصرف بهینه کودهای شیمیایی می باشد. در یک طرح تحقیقاتی تعداد 23 رقم و لاین پیشرفته گندم دیم به صورت جداگانه موردبررسی قرارگرفتند. در یکی از بررسی ها، کلیه کود مصرفی فسفره و در سوم کود ازته به نسبت 25 کیلوگرم P2O5 و 60 کیلوگرم ازت خالص در هکتار در پاییز و قبل از کشت به خاک افزوده شد و در بهار کود ازته به علت کاهش بارندگی مصرف نگرید. در بررسی دیگر با همان شرایط یک سوم کود ازته (30 کیلوگرم در هکتار) به صورت سرک مصرف گردید. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل عملکرد دانه نشان داد که در برخی از ارقام تا 888 کیلوگرم در هکتار بین عملکرد دانه در دو شرایط فوق تفاوت وجود دارد و این تفاوت در ارقام حساس به تنش خشکی بسیار معنی دار است . تفاوت عملکرد ارقام سرداری و سبلان به ترتیب 218 و 319 کیلوگرم در هکتار در دو شرایط مورد بررسی بود. این مطالب نشان می دهد که مصرف کود سرک در بهار و به دنبال آن قطع بارندگی،‌باعث افزایش خسارت خشکی می شود. نتایج حاصل همچنین نشان می دهد در مناطقی که گندم دیم با تراکم مناسب کشت گردیده، میزان کاهش عملکرد نسبت به مناطقی که تراکم بذر بیشتر بوده کمتر بوده است. به گونه ای که در مناطقی که تراکم مناسب رعایت ندشه اثر خشکسالی بسیار شدید بوده و در اغلب موارد زراعت از بین رفته و غیرقابل برداشت بوده است. یک عامل مهم دیگر در کاهش تولید گندم دیم، عدم تهیه به موقع بستر بذر می باشد. معمولاً در مناطقی که به علت چرای دام د رمزارع آیش، و یا عوامل دیگر، زمان شخم به تاخیر می افتد، رطوبت خاک به تحلیل رفته و کاهش عملکرد را باعث
می شود، از عوامل ژنتیکی موثر در مقاومت به خشکی می توان به خصوصیات خشکی پسندی ارقام، مثل زودرسی، مومی بودن سطح برگ ها و ساقه داشتن برگ های نازک و باریک و توسعه عمیق تر ریشه ها اشاره نمود. نتایج بررسی نشان می دهد که رقم گندم (Fenkang 15/Sefid)‌ که از ارقام پیشرفته گندم دیم و یکی از دو رگه های رقم سرداری می باشد. در سال زراعی 78 ـ 77 در ایستگاه تحقیقات دیم مراغه در سطح 11200 متر مربع با 196 میلی متر بارندگی که حدود 6/8 میلی متر آن در طی ماه های اردیبهشت و خرداد و با توزیع نامناسب بوده است، 1460 کیلوگرم در هکتار محصول تولید نموده به گونه ای که هیچ گونه آثار خسارت ناشی از خشکی د راین مزرعه مشاهده نشده و موجبات تحسین بسیاری از بازدیدکنندگان را فراهم ساخته بود. این رقم، نسبتاً متوسط رس و دارای اندام های موی و برگ های نازک و باریک بوده و ارتفاع بوته آن 65 سانتی متر و وزن هزار دانه آن 35 گرم می باشد.

بررسی خاک نیز نشان داد که هیچ تفاوتی از نظر خصوصیات فیزیکی در دو منطقه مورد بررسی وجود نداشته و اختلاف عملکرد ناشی از مصرف کود ازته به صورت سرک بوده است. به گونه ای که در قطعه ای که کود سرک مصرف نشده بود رشد در مراحل اولیه مناسب نبوده ولی با تشدید خشکسالی روزبه روز ارقام وضعیت بهتری را نسبت به قطعه دوم که کود سرک مصرف شده بود نشان دادند. قابل ذکر است که در قطعه دوم که کود سرک مصرف شده بود،‌ارقام در اوایل فصل رشد از رشد عالی برخوردار بودند و با قطع بارندگی به شدت تحت تاثیر تنش خشکی واقع شدند و با کاهش ارتفاع بوته ، عملکرد، وزن هزار دانه و شاخص برداشت مواجه شدند. نتایج حاصل همچنین نشان داد که در مزرعه ای که کود سرک مصرف نگردیده، ارتفاع بوته، وزن هزار دانه، عملکرد به طور معنی داری بیشتری از مزرعه دیگر بوده است.

تجزیه و تحلیل آمار هواشناسی 13 سال گذشته ایستگاه تحقیقات دیم مراغه نشان می دهد که بین شاخص (CV%) یا ضریب تغییرات بارندگی و عملکرد گندم دیم رابطه قوی و معنی داری وجود دارد. به گونه ای که در سال هایی که این شاخص کم بوده عملکرد دیمزارها مناسب، و در سال هایی که بالا بوده، عملکرد پایین بوده است. بیشترین میزان ضریب تغییرات بارندگی مربوط به سال زراعی (78 ـ 1377) با
(9/26 = cv%) می باشد که شدیدترین خشکسالی و کمترین میزان تولید محصول گندم دیم را در بر داشته است. لذا با جمع آوری آمار هواشناسی بلند بمدت مناطق دیم می توان مناطقی را که ضریب تغییرات بارندگی در آنها بسیار بالا می باشد را شناسایی و از زیرکشت دیم خارج و به مراتع تبدیل نمود و یا با رعایت دقیق مسایل زراعتی و آگروتکنیکی مناسب مانند مصرف بهینه کودهای ازته و فسفره، تراکم مناسب بذر، فاصله خطوط مطلوب، اقدام به کشت ارقام زوردرس گندم و جو نمود.




 
بالا