[ديباچه ي مهندسي معماري] معماری چیست ؟ معمار کیست؟

amirabas_ali

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماري چيست ؟

معماري چيست ؟

معماري
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]معماري چيست ؟
معماري به عنوان اجتماعي‌ترين هنر بشري با فضاي اطراف انسان مرتبط است. حضور فضا، بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آينده، لحظه‌اي از زندگي روزمره آدميان غايب نبوده و نخواهد بود. شهرها پر از ساختمانهايي هستند که با استفاده از هنر و مهارتهاي علمي و رياضي طراحي شدهاند. اين مهارتها در ترکيب با هم عناصر زيباييشناسي ناميده ميشوند. اصول زيباييشناسي برگرفته از هنر، علم و رياضيات در طراحي معماري مورد استفاده قرار ميگيرند، مثل کاربرد خط، شکل، فضا، نور و رنگ براي ايجاد يک الگو، توازن، ريتم، کنتراست و وحدت. اين عناصر در کنار هم به معماران اجازه ميدهند تا ساختمانهاي زيبا و مفيد خلق کنند. به بيان بهتر، اصول زيباييشناسي به اضافه جنبههاي ساختاري به ساختن يک ساختمان موفق کمک ميکند.
موضوع معماري درباره فضاست. تعاريف مختلفي كه تاكنون از معماري ارائه شده است، اغلب به گونه‌اي بر اهميت فضا در معماري تاكيد مي‌كنند، بطوري‌كه وجه مشترك بسياري از اين تعاريف، در تعريف معماري به عنوان فن سازماندهي فضا است. به عبارت ديگر موضوع اصلي معماري اين است كه چگونه فضا را با استفاده از انواع مصالح و روشهاي مختلف، به نحوي خلاق سازماندهي كنيم. از ديدگاه اگوست پره(Auguste Perret) ، معماري هنر سازماندهي فضاست و اين هنر از راه ساختمان بيان مي‌شود. ادوارد ميلر اپژوكوم (Edvard Miller Upjokom) نيز معماري را هنر ساختن و هدف كلي آن را محصور كردن فضا براي استفاده بشر تعريف مي‌كند. به گفته لامونت مور (Lamont Moore) نيز معماري هنر محصور کردن فضا جهت استفاده بشر است.






http://alachigh-tbz.blogfa.com/ منبع


[/FONT]
 

davood arc

عضو جدید
معماری یعنی؟

معماری یعنی؟

به نام یگانه معمار هستی


سلام به همه دوستان عزیز و معماران گرامی:gol:


به نظر من معماری یعنی : آفرینش زیبایی با بیان احساسات
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ati.art

عضو جدید
به نام بهترین معمار هستی:gol: سلام من این مطلبو یه جاخوندم خوشم امد براشماهم مینویسم:gol:معمار همان است که از عشق بناساخت:gol:باقی همه طراحی غفلت بودوهندسی درد:gol:به نظرمن اگه یه معمار عاشق نباشه عشق به کارش نداشته باشه یک معمارنمیتونه باشه:gol:
 

king kurosh

عضو جدید


سلام به همگی

خوب به نظرم این تعریف اگر بخواهیم اکادمیک باشه باید در بستر تاریخ باهاش برخورد بشه

همتون تعریف نر رو از دیدگاه افلاطون میدونید
خوب معماری هم در این دوره یک هنر صرف هستش و دو مولفه داره اول فن و دانشه(techneh) و بعد از اون به زور به دنیا بیاوریم(bring force)و البته اتفاق و تقلید هم نباشه.خود افلاطون می گه من از این نوع هنر فقط معبد دلفی رو شناختم و وقتی واردش شدم زانوهام لرزید!
خوب البته این رو هم بدونید که افلاطون هنر رو دسته بندی کردبه هنر های بصری - ادبی- موسیقایی و معماری رو زیر مجموعه هنرهاب بصری قرار داد.

یه دوره بعد ارسطو اومد گفت اگه تقلید(mimesic) هم داشت هنره. خوب پس اینجا شد که کلی از ساختمان ها ی وارد عرصه معماری شدن البته به عنوان یک اثر هنری.


کلی که تاریخ رو جا بزاریم مهمترین تغییر مال دوره دکارت بوده که مفهمو هستی رو عوض کرد و با این تغییر مفهوم هنر عوض شد و با این تغییر مفهوم معماری هم عوض شد.
در گذشته هیچگاه انسان در راس مثلث خدا انسان و فوزیس(طبیعت) قرار نداشت اما در این زمان انسان در راس قرار گرفت. و این شروع تغییر بود. درگذشته ایده در عالم مثل(mosol بخوانید) بود و همیشه هنر تصویری از این ایده ناب بود.حالا محل ایده ذهن انسان شده و ایده ناب چیزی به غیر از هنر نیست. و در واقع انچه در بیرون قرار داشت اثر هنر بود. از همین جاست که لویی کان میگه:
. . . معماری وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد. معماری در ذهن موجود است. شخصی که یک کار معماری انجام می‎دهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه می‎کند . . . روحی که سبک نمی‎شناسد، تکنیک نمی‎شناسد، متد نمی‎شناسد و تنها منتظر آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیات غیر قابل سنجش می‎باشد. . . . معماری یعنی عمارت سازی اندیشمندانه .

میبینید که تفکر کان چه قدر مودرن و آکادمیک بوده خوب البته به خاطر سالها تدریس در دانشگاه های معماری به این دید رسیده.

به این تفاسیر معماری ایده ناب آفرینش یک اثر معماری (هنری) است. به کسی که صاحب این ایده بوده و آنرا به اثر در دنیای ماده تبدیل کند معماری می گن.

خوب البته در حال حاضر تفکرات آوانگارد تری هم نسبت به هنر رایج شده که خیلی من باهاشون دست و پنجه نرم نکردم
ولی می تونم بهتون بگم برید دنبالش
مارسل دوشان و هایدیگر رو برید دنبالش.

امیدوارم همه راضی شده باشین. چون همشو تایپ کردم خسته شدم

 

amirabas_ali

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری

معماری

معماری
تا به حال به معنا و مفهوم نام معماری فکر کردین؟
ریشه کلمه و معادل لغویش؟
تو متن زیر تا حد زیادی آنالیز شده این کلمه امید وارم مفیئ باشه براتون.

واژه « معماری » در زبان عربی از ريشه ی « عمر » به معنای عمران و آبادی و آبادانی است و « معمار » ، بسيار آباد کننده . در زبان فارسی برابرهايی گوناگونی برای آن آمده است مانند :‌ « والادگر » ، « راز » ، « رازيگر » ، « زاويل » ، « دزار » ، « بانی کار » و « مهراز » . مهراز ، واژه ای است مه از « مه » + « راز » درست شده و برابر مهتر و بزرگ بنايان است که از دو بخش « مه » ، يعنی بزرگ و « راز » يعنی سازنده درست شده است . اين واژه برابر مهندس معمار به تعبير امروزی است . در زبان لاتين نيز واژه [architect] از دو بخش archi به معنای سر ، سرپرست و رئيس و tecton به معنای سازنده درست شده که کاملا همتراز با واژه مهراز می باشد .
بايد توجه داشت که امروزه واژه « معماری » در دو معنای وابسته بکار می رود :
۱) يکی معماری به عنوان فرايند ساماندهی فضا که اسم معنا شمرده شده است و به يک فعاليت آفرينشگر ( خلاقانه ) آدمی توجه دارد و بر پايه ی علمی-تجربی ، هنر و فناوری ساخت پديد می آيد . اين برداشت بيشتر از سوی معماران صورت ميگيرد .
۲) دوم معماری به عنوان دستاورد ساماندهی فضا يا اثر معماری که اسم ذات شمرده شده است و به ساختمان هايی اشاره دارد که پيش از ساخت آنها اين فرآيند پيموده شده است . اين برداشت بيشتر از سوی باستان شناسان و مورخين معماری بکار می رود .
در يک نعريف کلی از معماری ویلیام موریس([William Morris]) چنين می نويسد :
معماری ؛ شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشر را در بر می گیرد و تا زمانی که جزئی از دنیای متمدن بشمار می آییم ، نمی توانیم خود را از حیطه ی آن خارج سازیم ، زیرا که معماری عبارت از مجموعه اصلاحات و تغییراتی است که به اقتضای احتیاجات انسان ، در روی کره ی زمین ایجاد شده است که تنها صحراهای بی آب و علف از آن بی نصیب مانده اند . ما نمی توانیم تمام منافع خود را در زمینه معماری در اختیار گروه کوچکی از مردمان تحصیل کرده بگذاریم و آنها را مامور کنیم که برای ما جستجو کنند ، کشف کنند ، و محیطی را که ما باید در آن زندگی کنیم شکل دهند و بعد از ما آن را ساخته و پرداخته تحویل بگیریم و سپس متحیر شویم که خاصیت و عملکرد آن چیست . بعکس این بر ماست که هر یک ، بنوبه خود ترتیب صحیح بوجود آمدن مناظر سطح کره زمین را سرپرستی و نظارت کنیم و هر یک از ما باید از دستها و مغز خود ، سهم خود را در این وظیفه ادا کند .

مفهوم دقیق واژه معماری ریشه در واژه یونانیarchi-tectureبه معنای ساختن خاص دارد,ساختنی که هدایت شده و همراه با آرخه باشد.آرخه (arkhe)از فعل آرخین(arkhin)به معنای هدایت کردن و اداره کردن است.



منبع: ویکیپدیا
 
  • Like
واکنش ها: raha

ronak/64

عضو جدید
آیا کسی واقعا معنای و تعریف معماری را می داند

آیا کسی واقعا معنای و تعریف معماری را می داند

معماری کلمه ای آشنا برای همه است، آیا کسی واقعا معنای و تعریف معماری را می داند از معماری تعریفهای زیادی بزرگان این هنر و فن ارائه داده اند همچون« معماری هنر خلق فضاست»و... اما میخواهیم ما در این جا نه به تعریف معماری پرداخته و نه کلمه معماری را تشریح کنیم ما سعی بر ان داریم که در این چند سطر نظری بر واقعیت معماری داشته باشیم .که مسلما در آن صورت مفخوم و تعریفی درست را شاید بتوانیم از معماری داشته باشیم .



زمانی که از معماری سخنی به میان می آید به درنگ به فکر هنر های مجسمه سازی و نقاشی می افتیم حال این سوال این جا مطرح است که آ یا معماری هنری است، که همچون مجسمه سازی به پر دازش و شکل دادن مواد در راستای اهداف هنر مند است؟ یا همچون نقاشی حرکتهایی از مداد و رنگ است که از مغز انسانی تراوش میکند ؟ به راستی معماری را باید از چه بعدی دید و چگونه با آن بر خورد داشت ؟ آیا معماری هم همچون بقیه هنر های در عالم هنر مخصوصا در دنیای امروز مورد بررسی قرار گرفته است ؟ مسلما هنر معماری احتیاج به فن وعلم حساب شده ای دارد که لازم اجرا باشد.، اما ما باید در معماری به حالت پلاستیک ان توجه کنیم؟ یعنی به فرم و حالتی که معمار همچون یک جراح زیبایی به فرم و شکل صورت انسانها میدهد ؟ یا به رنگ و جنبه زیبای شناسانه که همچون آرایشگری بر روی آن انجام میگردد ؟ مسلما معماری هیچ یک از مطالبی که ارائه شد معماری نیست هر چند در راستای اهدافی که معماری به دنبال دارد این کارها جزء ابزار کاری آن می باشد و از آنها استفاده میگردد.



از آنچه که تا به حال گفتیم و کمی تامل نسبت به کار بردی بودن معماری به عنوان یک هنر در می یابیم که معماری هر چند همچون مجسمه سازی است اما مجسمه ای که نمی توان آن را از دید پرنده دید و می توان بر خلاف مجسمه در داخل آن سیر کرد و تحت تاثیر فضاهای درونی آن قرار گرفت و هر چند هر دیواره آن یک تابلو نقاشی است اما تابلویی که به آسانی قابل تغییر نیست و همیشه فضای اطراف خود را تحت تاثیر قرار میدهد . در واقع همانطور که برونزوی گفته است بهتر است که معماری را هنر خلق فضا بدانیم اما مسئله دیگری که در این جا مطرح میگردد این موضوع است که معماری جزئی از تاریخ نیز هست و بیان کننده و روز شماری از تاریخ است چون که بسیاری از آثار به جا مانده از گذشته که تحت عمل باستانشناسی قرار گرفته و تحت مطالعه قرار گرفته بسیاری از عقاید و فرهنگهای مختلف ملل گذشته را برای جامع امروز معرفی می کند که با توجه به این جنبه معماری این تعریف از معماری که معماری دفتر ثبت تاریخ بشری است توسط اونوره دوبالزاک ارایه می شود که از پیروان و معتقدان این تفکر خاص می توان به پوپ، گیدیون ، گدار ، و ویلبر اشاره کرد که به بررسی و مطالعه آثار به جا مانده از معماری نموده اند و آنها را به جامعه جهانی معرفی کردند. شاید بپرسید پس ساختن و هنر ساختن که جزء جدا نشدنی از معماری است در معماری و تعریف آن چه تاثیری دارد؟ که بر اساس طرح این سوال است که جمله در باره معماری چنین بیان میگردد معماری را نیز هنری برای ساختن و محصور نمودن بنا تعریف کرد که بسیار مقبول و پسندیده هم نیست که این تعریف را برای معماری به کار برد اما مسلما معماری از آنچه در بالا گفته شد باید دارای تعریفی پویا تر و جامع تر نیز باشد که آن تعریف را از زبان اندیشمند فرهیخته آقای دلاولپه تاحدودی می توان ارائه کرد .



در واقع برای همزمان به میان آوردن دو معنای خاص معماری یعنی هنری و فنی بودن آن را در تعریف گالوانو دلاولپه میتوان یافت و معماری را به معنای خاص-آن جا که معماری را فضای ساخته شده ،سفت شده ،تناور شده یا تجسد یافته می دانیم – و جامع آن بدانیم .
 

ozra.m

عضو جدید
مثله اينكه كسي نمي خوا به اين سوال جواب بده پس من شروع ميكنم:
به نوعي معماري پاسخ گوي نيازهاي انسانه هم نياز جسمي همنياز روحي كه احساس خلق و خلاق بودن به ادم دست مي ده و نياز زيبايي و هنر رو ميتونه در داخل و خارج ساختمان به كار بگيره و خيلي چيزا مثله احساس نوع آوري ،مسئوليت پذيري،زنده بودن و زندگي كردن كه باعث به وجود امدنه شهرها و تداوم زندگي بشري...
 

فهم

عضو جدید
معانی و تعاریف معماري

معانی و تعاریف معماري

باید توجه داشت که امروزه واژه «معماری» در دو معنای وابسته بکار می‌رود:
  • یکی معماری به عنوان «فرایند ساماندهی فضا» که اسم‌معنا شمرده شده‌است و به یک فعالیت آفرینشگر (خلاقانه) آدمی توجه دارد و بر پایهٔ علمی-تجربی، هنر و فناوری ساخت پدید می‌آید. این برداشت بیشتر از سوی معماران صورت می‌گیرد.
  • دوم معماری به عنوان «دستاورد ساماندهی فضا» یا اثر معماری که اسم‌ذات شمرده شده‌است و به ساختمان‌هایی اشاره دارد که پیش از ساخت آنها این فرآیند پیموده شده‌است. این برداشت بیشتر از سوی باستان‌شناسان و مورخین معماری بکار می‌رود.
در یک تعریف کلی از معماری ویلیام موریس چنین می‌نویسد:
«معماری؛ شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشر را در بر می‌گیرد و تا زمانی که جزئی از دنیای متمدن بشمار می‌آییم، نمی‌توانیم خود را از حیطهٔ آن خارج سازیم، زیرا که معماری عبارت از مجموعه اصلاحات و تغییراتی است که به اقتضای نیازهای انسان، بر روی کرهٔ زمین ایجاد شده‌است که تنها صحراهای بی آب و علف از آن بی نصیب مانده‌اند. ما نمی‌توانیم تمام منافع خود را در زمینه معماری در اختیار گروه کوچکی از مردمان تحصیل کرده بگذاریم و آنها را مامور کنیم که برای ما جستجو کنند، کشف کنند، و محیطی را که ما باید در آن زندگی کنیم شکل دهند و بعد ما آن را ساخته و پرداخته تحویل بگیریم و سپس شگفتزده شویم که ویژگی و کارکرد آن چیست. بعکس این بر ماست که هر یک، بنوبه خود ترتیب صحیح بوجود آمدن مناظر سطح کره زمین را سرپرستی و دیدبانی کنیم و هر یک از ما باید از دستها و مغز خود، سهم خود را در این وظیفه ادا کند. »
در تعریفی دیگر از لوکوربزیه (یکی از بزرگترین معماران تاریخ) می‌گوید:
«معماری بازی استادانه و درست اشکال در زیر نور است. »
[۱]
ریشهٔ واژه

واژه ی «معماری» در زبان عربی از ریشهٔ «عمر» به معنای عمران و آبادی و آبادانی است و «معمار»، بسیار آباد کننده. در زبان فارسی برابرهایی گوناگونی برای آن آمده‌است مانند: «والادگر»، «راز»، «رازیگر»، «زاویل»، «دزار»، «بانی کار» و «مهراز». مهراز، واژه‌ای است که از «مه» + «راز» درست‌شده و مه برابر مهتر و بزرگ بنایان است. بنابراین از دو بخش «مه»، به‌معنای بزرگ و «راز» به‌معنای سازنده درست شده‌است. این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزی است. در زبان لاتین نیز واژه "architect" از دو بخش archi به معنای سر، سرپرست و رئیس و tecton به معنای سازنده درست شده که کاملاً همتراز با واژه مهراز می‌باشد. مفهوم دقیق واژه معماری ریشه در واژه یونانی archi-tecture به معنای ساختن ویژه دارد, ساختنی که هدایت شده و همراه با آرخه باشد. آرخه(arkhe)از فعل آرخین(arkhin) به معنای هدایت کردن و اداره کردن است.

منبع:http://fa.wikipedia.org
 

reza902

عضو جدید
معماری، تجسم سایه‌ما بر روی دیوار

معماری، تجسم سایه‌ما بر روی دیوار

تا کنون به معماری اینگونه نگاه کرده اید؟ ......​






« اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم فقط برای این است که خودم را به سایه‌ام معرفی بکنم، سایه‌ای که روی دیوار خمیده و مثل این است که هر چه را می‌نویسم با اشتهای هر چه تمامتر میبلعد.»صادق هدایت، بوف کور، صفحه اول

▪ آیا می‌توان معماری را چون آینه‌ای برای نظاره خود در نظر گرفت؟

▪ آیا می‌توان به دور از جنبه‌های کاربردی و عملگرایانه‌ی آن به چهره‌ی دیگری در معماری نگریست که انعکاس بخش ما از جهت انسان بودن ماست؟ جستجویی درمیان بیرون برای رسیدن به درون.

▪ آیا معماری تجسمی از سایه ما بر دیوار روبروی مان نیست؟ سایه‌هایی که از بازتابش نور بر ما روی دیوار ایجاد می‌شود تا هاله‌ای ناروشن و مبهم از وجود ما بر دیوار شکل گیرد.

▪ آیا همین دیوار به عنوان شناخته شده‌ترین جزء تشکیل دهنده معماری برخواسته از سایه های ما بر آن نیست؟

ناگفته پیداست که آغاز این متن با طرح و عنوان چنین پرسش‌هایی هرگز دعوی یا طلب کشف ذات و چرایی آغاز معماری را ندارد چه بی‌تردید هرگونه ادعایی از این دست حتی پیش از مطرح شدنش محکوم به تردید و شک است و البته در عین حال حتی خود را در کسوت و هیأت یک نوشتار علمی در مفهوم و منظور متداول آن نیز نمی‌داند.

به همین دلیل هدف از این نوشتار تنها تلنگری است، تاکید می‌کنم تنها تلنگری است به این تفکر رایج که معماری را محصول تحلیل‌هایی واقع بینانه از پارامترهایی واقعی و ملموس و فروکاسته به نمودارهایی برای شکل‌گیری کالبد آن می‌داند.

در حالی که ما معماری را به عنوان دست‌ساخته خویش محصولی تمام شده حاصل کنشی آگاهانه تصور می‌کنیم اما هم هنگام رشد و پرورش دوران کودکی و زندگی بزرگسالیمان را در آغوشش به فراموشی می‌سپاریم. کنش‌های ناخودآگاه در شکل‌گیری آن را نادیده می‌انگاریم و از یاد می‌بریم که تمام گشتن,یک بنا تنها به معنی تمام گشتن ساخت آن است و آن زمان که ساخت به پایان رسید دوره‌ جدیدی آغاز می شود که برخلاف دوره‌ اول محصول و مخاطب ماییم.

در عین حال زمان می‌گذرد و معماری از ضبط خاطرات و حوادثی که بر ما می‌گذرد چون درختی کهنسال تناور می‌شود. با این تفاوت که اگر درخت شاهد و ناظر تکسویه‌ای از محیط اطراف و ماست معماری از آنجا که ما را احاطه می‌کند وجوه و سویه‌های متعدد ما را شاهد و ناظر است. به این ترتیب از روان و جان ما حیات می‌یابد و چون شاهدی خاموش به دور از برانگیختن هر گونه توجهی به آرامی و در طول زمانی به بلندای چندین نسل همراهیمان می‌کند و به ما یادآوری می‌کند از آنچه دیده است و شنیده است درباره خودمان. از این روست که همچون مادر به وجودی می‌ماند که تصورش حتی قبل از حضور ما شکل گرفته است و از آغاز زندگی با ما به سخن درمی‌آید و نه سخنی از جنس حرف و کلام که بیشتر از جنس یاد و خاطره.

علاوه بر این همه معماری برخلاف سایر کنش‌ها و جنبه‌های هنری به واسطه مقیاس خاصش دارای هر دو جنبه توأمان درون و بیرون است. درون آن پناه می‌دهد، محافظت می‌کند و دربر می‌گیرد درحالی که بیرون آن نمایش می‌دهد، تفاخر می‌کند و به حرف و سخن درمی‌آید. درون و بیرون حکایت از آن جنبه‌هایی در معماری دارد که آن را بسان موجودی زنده درمی‌آورد.

چه هر موجود زنده‌ای دارای هر دو چهره و ساز و کار درونی و بیرونی است. به این ترتیب که ساز و کار درونی تامین‌کننده و حیات‌بخش هویت وجودی و ساز و کار بیرونی تامین‌کننده ارتباط و مناسبات این هویت و وجود با محیط بیرون است و دقیقا همین چهره است که ضامن بقا و دوام این وجود در محیط خود است.

و شاید از همین روست که ما در مواجه با توصیف معماری اغلب از عبارات و واژگانی استفاده می‌کنیم که حاکی از زنده بودن آن است.

درهایی که با گشایش خویش ما را به سوی خود دعوت می‌کنند.

پنجره‌هایی که برای دیدن رو به بیرون گشوده می‌شوند.

نماهایی که همانند چهره، حالات مختلفی از وضعیت ساختمان را نمایان می‌سازند.

بناهایی که گاه در یک مجموعه شهری با یکدیگر به سخن در می‌آیند.

ساختمان‌هایی که در مواجهه با ما به ما سلام می‌دهند.

و بسیار دیگر از تمثیلاتی که گاه در نقاشی‌های کودکانه نیز آشکارا شاهد و ناظر آنیم.

این‌ها همه چهره درونی معماری است که به ما رخ می‌نماید اما معماری دارای چهره بیرونی نیز هست که از درون آن متمایز است. چهره بیرونی آن سازنده شهرهاست این چهره همانگونه که گفته شد از آنجا که حاصل ارتباط و مناسبات بیرونی این موجود با محیط اطراف است بیش از پیش بیانگر چهره اجتماعی آن است که هرگاه چهره درونی آن حالات و احساسات شخصی مارا در بر می‌گیرد و انعکاس می‌بخشد چهره بیرونی آن تعیین کننده نوع مناسبات اجتماعی ما خواهد بود.

تشابه معماری به یک موجود زنده تنها به وجه تشابه میان سازوکار درونی و بیرونی اثر معماری با یک وجود زنده ختم نمی‌شود. اگر بپذیریم که چهره، مهم‌ترین نقطه تمرکز میان برخورد کنش‌های درونی و بیرونی در یک موجود زنده است که از طریق حرکات عضلات آن می‌توان نوع واکنش درونی او را نسبت به کنش‌های بیرونی تشخیص داد آنگاه این امر در معماری نیز می‌تواند به خوبی قابل تشخیص باشد.

گشودگی‌ها، جداره‌های کدر، نیمه کدر، مات، نیمه مات و شفاف و میزان، شکل و ترتیب آن‌ها و انتخاب هر یک از آن‌ها برای وجوه متفاوت معماری می‌تواند بیانگر نوع واکنش آن در قبال کنش‌های ما و محیط ما باشد. به این ترتیب ما با تشخیص چهره یا چهره‌هایی از معماری در قبال ما و محیط مان، وارد اولین و ساده‌ترین مکالمه خود با معماری خواهیم شد.

این واکنش‌ها در قبال کنش‌های ما، ساده‌‌ترین عکس العمل‌های وجودی است که بظاهر دست ساخته ی مااست اما همانند فرزندی که رشد می‌کند و به بلوغ می‌رسد و به استقلال خود از والدین نایل می‌شود معماری نیز خود در فرا رشدی جدید ما را در برمی‌گیرد و آن‌چه را که از حالات و صفات روحی ما بگونه‌ای پنهان به میراث برده است به شکل و شیوه‌ای جدید به فرزندان و نسل‌های آتی منتقل می‌کند. تاثیر می‌پذیرد و تاثیر می‌گذارد. از نقش تنها ابزاری برای انجام کاری بدر می‌آید و حال نقش یک راوی را برعهده می‌گیرد و نه تنها یک راوی که در عین حال از آنجا که از ما محافظت و مراقبت می‌کند همچون دایه نیز خواهد بود.

اینک با نگاهی بر چهره و کالبد این پیکر و از خلال نگاهش می‌توانیم با او از آنچه در ما دیده است به سخن در آییم و در آن نگاه کنیم تا وجود پنهان و نهانی از خود را در هیات کالبدی برافراشته ببینیم. کالبدی که بر ساخته از سایه‌های وجود ماست.






منبع : سایت هفت دری
 

omid-1900

عضو جدید
سلام
اگه تصاویر بیشتری قرار میدادی خیلی بهتر میشد...
در هر حال مرسی.... (1900)
 

ensan1

عضو جدید
با سلام به همه

معماری =ساخت فضای زندگی انسان در هر ساحت عملکردی

به نظر من تمامی دروسی که ما در دانشگاه ها مطالعه میکنیم در مرتبه 2
قرار داشته در درجه اول ابتدا باید انسان،و به طور بدیهی زندگی انسان شناخته شود(در تمام وجوه) تا ما بتوانیم برای انسان فضای زندگی بسازیم ،در اینجاست که پیوند معماری و فلسفه بیشتر روشن میشود.به این جمله دقت کنید:

گویا معماری امروز از این نکته غافل شده است که علت وجودی ظرف جای دادن مظروف به بهترین نحو است،و ظرفی به ظاهر زیبا و حتی معنادار که جای مناسبی برای مظروف(انسان) نباشد و در ساختن آن به مقتضیات مظروف توجه نکرده باشند،ظرف(بنا) و یا دست کم ظرفی خوب نیست.برای ساختن ظرفی خوب باید مظروف آن را به درستی شناخت.

به نظر شما دلیل خلق فضاهای معماری گذشته سرزمین ما به علت تسلط بر این مقوله نیست؟شما تمامی اندیشه تمامی شخصیت های معمار گذشته ما را نگاه کنید چه چیز مشترکی در همه آنهاست؟

لطفا هر یک از دوستان که کتاب معماری و راز جاودانگی رو مطالعه کرده همین جا اعلام کنه.
 
آخرین ویرایش:

mh.memar

عضو جدید
معماری

معماری

معماری:):):)
معماری یا مهرازی یعنی ارائه بهترین راه حل، چه استفاده از راه‌حل‌های گذشته، چه آفریدن راه‌حل جدید برای رسیدن به هر هدفی.
معماری هنر و دانش طراحی بناها و سایر ساختارهای کالبدیست. تعاریف جامع تر، بیش‌تر معماری را شامل طراحی تمامی محیط مصنوع از طراحی شهری و طراحی منظر تا طراحی خرد جزییات ساختمانی و حتی طراحی مبلمان می‌دانند.
طراحی معماری در اصل استفاده خلاقانه از توده، فضا، بافت، نور، سایه، مصالح، برنامه و عناصر برنامه ریزی مانند هزینه، ساخت و فناوری است به منظور دستیابی به اهداف زیباشناختی، عملکردی و اغلب هنری. این تعریف، معماری رااز طراحی مهندسی که استفاده خلاقانه از مصالح و فرمها با بهره گیری از ریاضیات و قواعد علمی است، متمایز می‌کند.
آثار معماری به عنوان نمادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یک کشور شناخته می‌شوند. تمدن‌های تاریخی نخست از طریق همین آثار معماری شناخته می‌شوند. ساختمان‌هایی چون تخت جمشید، هرم‌های سه‌گانه مصر، کالاسیوم روم از جمله چنین آثاری به‌شمار می‌آیند. آثاری که پیونددهنده مهم خودآگاهی‌های اجتماعی بوده‌اند. شهرها، مذاهب و فرهنگ‌ها از طریق همین یادواره‌ها خود را می‌شناسانند.
معانی و تعاریف
باید توجه داشت که امروزه واژه «معماری» در دو معنای وابسته بکار می‌رود:
* یکی معماری به عنوان «فرایند ساماندهی فضا» که اسم‌معنا شمرده شده‌است و به یک فعالیت آفرینشگر (خلاقانه) آدمی توجه دارد و بر پایهٔ علمی-تجربی، هنر و فناوری ساخت پدید می‌آید. این برداشت بیشتر از سوی معماران صورت می‌گیرد.
* دوم معماری به عنوان «دستاورد ساماندهی فضا» یا اثر معماری که اسم‌ذات شمرده شده‌است و به ساختمان‌هایی اشاره دارد که پیش از ساخت آنها این فرآیند پیموده شده‌است. این برداشت بیشتر از سوی باستان‌شناسان و مورخین معماری بکار می‌رود.
در یک تعریف کلی از معماری ویلیام موریس چنین می‌نویسد:
« معماری؛ شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشر را در بر می‌گیرد و تا زمانی که جزئی از دنیای متمدن بشمار می‌آییم، نمی‌توانیم خود را از حیطهٔ آن خارج سازیم، زیرا که معماری عبارت از مجموعه اصلاحات و تغییراتی است که به اقتضای نیازهای انسان، بر روی کرهٔ زمین ایجاد شده‌است که تنها صحراهای بی آب و علف از آن بی نصیب مانده‌اند. ما نمی‌توانیم تمام منافع خود را در زمینه معماری در اختیار گروه کوچکی از مردمان تحصیل کرده بگذاریم و آنها را مامور کنیم که برای ما جستجو کنند، کشف کنند، و محیطی را که ما باید در آن زندگی کنیم شکل دهند و بعد ما آن را ساخته و پرداخته تحویل بگیریم و سپس شگفتزده شویم که ویژگی و کارکرد آن چیست. بعکس این بر ماست که هر یک، بنوبه خود ترتیب صحیح بوجود آمدن مناظر سطح کره زمین را سرپرستی و دیدبانی کنیم و هر یک از ما باید از دستها و مغز خود، سهم خود را در این وظیفه ادا کند. »
در تعریفی دیگر از لوکوربوزیه (یکی از بزرگترین معماران دوران مدرن) می‌گوید:
« معماری بازی استادانه و درست اشکال در زیر نور است. »
ریشهٔ واژه
واژهٔ «معماری» در زبان عربی از ریشهٔ «عمر» به معنای عمران و آبادی و آبادانی است و «معمار»، بسیار آباد کننده. در زبان فارسی برابرهایی گوناگونی برای آن آمده‌است مانند: «والادگر»، «راز»، «رازیگر»، «زاویل»، «دزار»، «بانی کار» و «مهراز». مهراز، واژه‌ای است که از «مه» + «راز» درست‌شده و مه برابر مهتر و بزرگ بنایان است. بنابراین از دو بخش «مه»، به‌معنای بزرگ و «راز» به‌معنای سازنده درست شده‌است. این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزی است. در زبان لاتین نیز واژه "architect" از دو بخش archi به معنای سر، سرپرست و رئیس و tecton به معنای سازنده درست شده که کاملاً همتراز با واژه مهراز می‌باشد. مفهوم دقیق واژه معماری ریشه در واژه یونانی archi-tecture به معنای ساختن ویژه دارد, ساختنی که هدایت شده و همراه با آرخه باشد. آرخه(arkhe)از فعل آرخین(arkhin) به معنای هدایت کردن و اداره کردن است.
معماری مدرن (نوین)
امروزه برخی از نویسندگانی که به این موضوع می‌پردازند، حتی مدعی‌اند که جنبش نوین، حکم گونه‌ای «کلاف سردرگم» را دارد؛ آنان بر این باورند که معماران مدرن در عالم واقع، «ایدیولوژی» مشترکی نداشتند و به طریق اولی معماری مدرن نمی‌توانست اصولاً وجود داشته باشد. جنبش مدرن بی‌تردید مبنا و جهت‌گیری ویژه خود را داشته‌است، و تنها آن دم که این به درستی درک گردد، امکان رسیدن به ارزیابی منصفانه‌ای از پیامدهای آن، و از جمله کوشش‌های پست مدرن اخیر، فراهم می‌آید. به این طریق می‌توان به نقطه عزیمتی برای جست و جو و پیگیری معماری مردم سالار در عصری که در آن به سر می‌بریم، دست یافت.
هدف کلی معماری مدرن این است که برای انسان محل سکونتی جدید ایجاد کند. این سکونتگاه جدید باید نیاز به شناسایی را برآورده سازد و بدین ترتیب تجلی «رابطه دوستانه» جدید بین انسان و محیط زیست او باشد. لو کوربوزیه در سال ۱۹۲۳ نوشت: «مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به این مسئله بستگی دارد. معماری، در این دوره نوسازی، نخستین وظیفه‌اش تجدید نظر در ارزش‌ها و عناصر تشکیل دهنده خانه‌است.»
ویرایش بخش‌بندی معماری
* معماری بومی
* معماری سنتی
* معماری مذهبی
* معماری منظر (محوطه سازی)
* معماری داخلی
* معماری نوین (مدرن)
* معماری پست مدرن
* معماری واکنشی
* معماری پایدار (معماری سبز)

پانویس
1. ↑ کتاب «از زمان و معماری» نوشته منوچهر مزینی
 
  • Like
واکنش ها: raha

mh.memar

عضو جدید
رشته مهندسی معماری

رشته مهندسی معماری

رشته مهندسی معماری ;););)
مقدمه
معماری در لغت به معنای علم بنائی و آباد سازی آمده و معمار به معنای بسیار عمارت کننده و کسی است که در آبادانی جهان می کوشد.
قدمت معماری به عنوان یک فن برای ایجاد سرپناه، به قدمت تاریخ بشر می رسد اما معماری امروزه در جهان ترکیبی از صنعت ساختمان سازی به علاوه هنر، فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی، اخلاقی، اقتصاد، جغرافیای طبیعی و انسانی، برنامه ریزی و توسعه اقتصادی و علوم طبیعی نظیر زیست شناسی و محیط زیست است.
از این رو می توان گفت که رشته مهندسی معماری به دلیل این خصلت و به ویژه با توجه به ماهیت هنری و نقش مهمی که خلاقیت هنری در آن ایفا می کند اساساً با سایر رشته های مهندسی متفاوت است.
دروسی مانند ترکیب ها، طراحی ها، دروس نظری معماری دروس خاصی هستند که عموماً به شیوه آتلیه ای یا کنفرانس های دانشجویی برگزار می شود و از نظم و قاعده مشخصی پیروی نمی کنند. مفاهیمی که در این دروس وجود دارد برپایه طرز تفکری کاملاً متفاوت با دروس دبیرستان بوده بدین رو موفقیت فرد در دوره دبیرستان و کنکور تضمینی برای اقبال فرد در این دروس به شمار نمی رود. داشتن استعداد هنری و به کار گرفتن عنصر خلاقیت در روند طراحی لازم موفقیت است. و نکته دیگر آنکه از دست دادن آینده شغلی برای فرد اهل ذوق رابطه ای با عدم توفیق در تحصیلات آکادمیک معماری ندارد چه بسا همین فرد بتواند یک مهندسی ناظر خوب، مدیر پروژه، برنامه ریز شهری بشود، رشته معماری برحسب کمبود ظرفیت قبولی اش بسیار مشکل است.
درسهای رشته
ردیف نام درس ردیف نام درس
1 آشنایی با سیر هنرها
2 آشنایی با مبانی برنامهریزی کالبدی
3 آشنایی با مرمت ابنیه
4 آشنایی با معرماری معاصر
5 آشنایی با معماری اسلامی
6 آشنایی با معماری جهان
7 اخلاق معماری
8 انسان، طبیعت، معماری
9 ایستایی
10برداشت از بناهای تاریخی
11 بیان معماری 1
12 بیان معماری 2
13 تأسیسات مکانیکی
14 تاریخ شهرهای ایران
15 تاسیسات الکتریکی (نور و صدا)
16تحلیل فضاهای شهری
17 تعمیر و نگهداری ساختمان
18تنظیم شرایط محیطی
19 حقوق معماری
20 درک و بیان محیط
21 روستا 1
22 روستا 2
23 روش تحقیق
24 ریاضیات و آمار
25 زبان تخصصی
26 ساختمان 1
27 ساختمان 2 و گزارش کارگاه
28 سازههای بتنی
29 سازههای نو
30طراحی فنی
31 طرح معماری 1
32طرح معماری 2
33 طرح معماری 3
34 طرح معماری 4
35 طرح معماری 5
36 طرح نهائی
37 فرآیند و روشهای معماری
38 مبانی نظری معماری
39 متره و برآورد
40 مدیریت و تشکیلات کارگاه
41 مصالح ساختمانی
42 معماری جهان اسلام
43 مقدمات طراحی معماری 1
44 مقدمات طراحی معماری 2
45 نقشه برداری
46 هدسه کاربردی
47 هندسه مناظر و مزایا
48 کاربرد کامپیوتر در معماری
49 کارگاه مصالح و ساخت
صنعت و بازار کار
فارغ‌التحصیلان رشته معماری در نهایت می‌توانند در زمینه‌های زیر ایفای نقش کنند:
1- طراحی (تک بنا یا مجموعه زیستی کوچک)، از طراحهای اولیه تا مراحل اجرایی کار و طراحی اجزا عناصر تشکیل دهنده بنا.
2- رهبری و سرپرستی دفاتر مشاور معماری (مهندسی مشاور)
3- نظارت عمومی و عالی بر صحت انجام کار در عملیات اجرایی ساختمانی (مهندسی ناظر)
4- مدیریت و هماهنگی اجرایی پروژه‌های معماری (مدیریت پروژه)
5- تأسیس و سرپرستی مؤسسات پیمانکاری و احداث ساختمان.
6- همکاری با کلیه متخصصینی که کارشان با ساماندهی فضای زیست مرتبط است، مانند اکولوژیست‌ها، جغرافی دانان، اقلیم شناسان، برنامه ریزان اقتصادی و اجتماعی و. . . .
7- طراحی پارک‌ها و میادین شهری و محوطه سازی.
8- مشارکت در پروژه‌های برنامه ریزی و طراحی شهری و شهرسازی.
9- طراحی تک بناها در مقیاس کوچک و انجام دکوراسیون داخلی.
10- انجام کارهای پژوهشی و آموزشی در زمینه طراحی فضای زیست.
 

mh.memar

عضو جدید
• كارشناسي معماري
هدف اين رشته آموزش و پرورش دانشجوياني خلاق با مهارت‌هاي حرفه‌اي در مجموعه مهندسي معماري در مقطع كارشناسي است. طول اين دوره حداقل هشت نيم سال مي باشد و دانشجويان در سه نيمسال اول، دروس پايه مانند نقشه‌كشي، طراحي دست آزاد و بيان گرافيكي و مقدمات طراحي معماري و همچنين دروس رياضي، ايستايي، محاسبه سازه‌هاي ساختماني و كامپيوتر را مي‌آموزند. از نيمسال سوم به بعد هر نيمسال يك درس طراحي معماري همزمان با دروس طراحي، دروس تاريخ معماري، مباحث مرتبط با مجتمع‌هاي زيستي و شهرسازي، دروس مربوط به فن ساختمان و مباني نظري معماري ارائه مي‌شود و در پايان پس از دفاع از پروژه نهايي دانشجويان موفق به اخذ درجه كارشناسي معماري مي‌گردند.
نيمسال اول
هندسه كاربردي (2) - كارگاه مصالح و ساخت (2) - درك و بيان محيط (3) - رياضيات و آمار (3) – آشنايي با رشته معماري (2)
نيمسال دوم
بيان معماري 1 (2) - هندسه مناظر و مرايا (2) - مقدمات طراحي معماري 1 (5) - ايستايي (2)
نيمسال سوم
بيان معماري 2 (2) - انسان ، طبيعت ، معماري (2) - مقدمات طراحي معماري 2 (5) - نقشه برداري (2) - مصالح ساختماني (2) – روش تحقيق (2)
نيمسال چهارم
طرح معماري 1 (5) -آشنايي با معماري جهان (2) - برداشت از بناهاي تاريخي (3) - سازه هاي بتني (2) - مقاومت مصالح و سازه هاي فلزي (2) - زبان تخصصي (2)
نيمسال پنجم
طرح معماري 2 (5) - آشنايي با معماري معاصر (2) - تنظيم شرايط محيطي (2) - ساختمان 1 (2) - روستا 1 (3) - آشنايي با معماري اسلامي (4)
نيمسال ششم
طرح معماري 3 (5) - تاسيسات الكتريكي نور و صدا (2) - تاسيسات مكانيكي (2) - ساختمان 2 و گزارش كارگاه (2) - روستا 2 (2) - حقوق معماري (2) – سازه هاي نو (2)
نيمسال هفتم
طرح معماري 4 (5) - متره و برآورد (2) - آشنايي با مباني برنامه ريزي كالبدي (2) - تحليل فضاهاي شهري (3) - آشنايي با مرمت ابنيه (3) - مباني نظري معماري (3)
نيمسال هشتم
طرح معماري 5 (5) - طرح نهايي (6) - مديريت تشكيلات كارگاهي (2) - طراحي فني (2)
 

کیانا احمدی

کاربر فعال
معماری چیست؟

معماری چیست؟

واژه "معماری" در زبان عربی از ریشه "عمر" به معنای عمران ،آبادي و آباداني است. اما كلمه معماری (Architecture) ریشه در واژه یونانی Architektonike دارد که به معنای ساختن ویژه است؛ ساختنی که هدایت شده و همراه با آرخه باشد. آرخه نيز (Arkhe) از فعل آرخین (Arkhin) به معنای هدایت کردن و اداره کردن است.
اگر سری به لغت نامه های مختلف، اعم از فارسی و انگلیسی بزنیم می توانيم تعریف های مختلفي در ارتباط با معماری پیدا كنيم. براي مثال، در لغت نامه دهخدا اين تعاريف برای معماری آمده است: بنایی و علم بنایی و شغل معمار/ عمل و شغل معماری/ آبادانی و آباد سازی.
همچنین، در دوره‌های مختلف تعریف‌های متفاوتی در این زمینه ارایه شده است. براي نمونه، فرانک لوید رایت، معمار نامدار اوایل قرن بیستم و یکی از پیشگامان معماری مدرن در این باره می‌گوید: "معماری عصاره زندگی است و به عبارتي، زندگی را شکل می‌دهد. معماری، حقیقی‌ترین روش ثبت زندگی در دنیای گذشته، امروز و آینده است. یا در تعریف دیگری از لوکوربوزیه، یکی دیگر از پیشگامان معماری مدرن داریم: "معماری بازی با اشیا است در زیر نور."
اما آنچه اهمیت دارد این است که این تعریف های متفاوت در برخي ریشه ها دارای وجه مشترک هستند بطور کلی اين تعاريف را می توان در سه گروه اصلی دسته بندی کرد:" معماری به عنوان یک پروسه، معماری به عنوان یک حرفه و در نهايت، معماری به عنوان یک سند.
معماری به عنوان یک پروسه
در این دسته بندی، معماری فعالیتی است در زمینه طراحی، بنا کردن بنا و دیگر ساختارهای فیزیکی که توسط یک فرد و یا افرادی برای ایجاد سرپناه انجام می شود.
در این پروسه، خلاقیت و نوآوری نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند، همانگونه که لوکوربوزیه مي‌گويد: "... اینکه معماری در لحظهای از خلاقیت بوجود می آید، یک حقیقت انکار ناپذیر است."
همچنین، طراحی معماری می‌تواند در ابعاد بسیار وسیع باشد، مانند اینکه ساختمان چگونه با محیط اطراف می‌آمیزد و یا اینکه در مقیاس کوچک باشد، اینکه ساختارهای جزیی طراحی چگونه می‌تواند در طرح شکل گیرد. بطور کلی، معماری در این گروه، طراحی برای هر گونه سیستم است.
معماری به عنوان یک حرفه
در این گروه تعاريف، معماری نقشی است که افراد به عنوان ارائه‌دهندگان خدمات مي‌پذيرند. همانگونه که در لغت‌نامه دهخدا نیز دیدیم و از آن به عنوان بنایی، علم بنایی و شغل معمار یاد شده است.
معماری به عنوان یک سند
در این دسته بندی، معماری مبتنی بر طراحی‌ها و اسنادی است که بيان کننده ساختار و رفتار یک ساختمان و یا هر نوع سیستم ساخته شده است.
به عنوان مثال می‌توان به آثار معماری اشاره کرد که سمبل‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یک کشور شناخته می‌شوند. ساختمان‌هایی مانند تخت جمشید و اهرام ثلاثه مصر از اين نوع آثارمحسوب مي‌شوند. آثاری که پیوند دهنده
 
  • Like
واکنش ها: raha

کیانا احمدی

کاربر فعال
معماری و معماران , تاریخ معماری

معماری و معماران , تاریخ معماری

معماری و معماران , تاریخ معماری


کلیاتی درباره معماری و معماران

معماری هنر و علم طراحی و ساخت ساختمانها با استفاده از مصالح پایدار و بر اساس قانونمندیهای معین میباشد. هدف معماری تولید ساختمانهایی است که از نظر عملکرد متناسب با اهدافشان هستند و از نظر بصری برانگیزاننده حواس آدمی و از نظر زیباییشناسی خوشایند میباشند. زیبایی یک شهر عمدتاً به کیفیت معماری آن وابسته است.

معماران انواع زیادی از ساختمانها از قبیل خانهها، مدرسهها، هتلها، بیمارستانها، استادیومها، کارخانجات، ساختمانهای اداری، تئاترها و عبادتگاهها را طراحی و خلق میکنند. همچنین معماران یادمانهایی طراحی میکنند که مختص یادبود رویدادها و اشخاص مهم هستند.
معماری یکی از قدیمیترین شکلهای هنر است و پیشینه آن به دوران قبل از تاریخ بر میگردد و تقریباً در تمامی جوامع آثاری از معماری تاریخی یافت میشود. از نظر تاریخی، معماری مجموعهای از سبکهای قابل شناسایی را دنبال کرده است که ممکن است به عنوان گوتیک، باروک یا نئوکلاسیک مشخص شوند یا سبکی از نوع مرتبط با یک فرهنگ خاص از قبیل یونانی، رومی یا مصری باشند.
سبک معماری در یک خانه ییلاقی، کارخانه، هتل، فرودگاه و یا ساختمان مذهبی منعکس کننده ارزشها و نیز نیازهای جامعهای است که آن را تولید کرده است. معماری یک جامعه بازتابی از ارزشها و ایدهآلهای مردمان آن است، به عنوان مثال یونانیان باستان بر نظم و توازن در زندگی تأکید داشتند و از این رو آنها سبک معماری را خلق کردند که متوازن و منظم بود. معبد یونانی دارای تناسبات زیبا نشاندهنده این تأکید بر توازن است. به عنوان نمونه دیگر قرون وسطی دوره ایمان مذهبی عمیق در اروپا بود و در نتیجه معماران کلیساهای باشکوه با طاقها و برجهایی طراحی میکردند که گویی به سمت عرش صعود مینمودند. همچون معبد یونانی، کلیسای قرون وسطی بر آن بود تا حالتی از احترام و عظمت را در میان عبادتکنندگان القاء کند.
اگرچه معماری دارای ویژگیهای هنری است، اما معماری تنها تابع سلیقه و عرف زیباییشناسی نیست، بلکه تابع محدودیت ناشی از ملاحظات اجرایی وابسته به هم نیز است. این پارامترهای اجرایی در اصل تکنولوژی و مصالح در دسترس هستند. همچنین معماری میبایست تعداد زیادی از نیازهای کارکردی مهم و متناسب با اهدافش را نیز برطرف کند، مثلاً یک معمار ممکن است ساختمان اداری طراحی کند که از نظر ظاهری زیبا باشد، اما اگر مردم نتوانند به راحتی و بطور مؤثر در آن کار کنند، آن ساختمان از نظر معماری شکست خورده است.
معماری دارای خصوصیات منحصربفردی است که آن را از سایر هنرها جدا میکند. در بیشتر موارد نقاشان، نویسندگان، آهنگسازان و سایر هنرمندان آثارشان را خلق میکنند و سپس تلاش میکنند تا آنها را بفروشند. اما هزینههای ساخت یک ساختمان ممکن است هزاران یا میلیونها دلار باشد. بندرت یک معمار میتواند مثلاً یک ساختمان اداری طراحی کند و استطاعت مالی ساخت آن را داشته باشد و سپس اقدام به فروش آن نماید.
برخلاف سایر هنرمندان، معماران بایستی با افراد دیگری همکاری کنند تا طرحهایشان را به ثمر برسانند. مثلاً رماننویسها میتوانند داستانهایشان را تنها و با استفاده از قوه دریافت خود خلق کنند، اما غالباً تمام معماران ساختمان را برای یک کارفرما طراحی میکنند و بایستی خواستهها و نیازهای کارفرما را در نظر بگیرند. از این رو معماران از نزدیک با کارفرما در طول پیشرفت یک ساختمان کار میکنند و تصمیم میگیرند چگونه به بهترین وجهی نیازهای کارفرما را برآورده سازند. در نتیجه معماران در چارچوب محدودیتهای حاصل از خواستهها و نیازهای کارفرما، میتوانند ایدههای هنرمندانه شخصیشان را در طرح لحاظ کنند.
با توجه به کلیات یاد شده، این پرسش مطرح میشود که بین جنبههای هنری و علمی معماری چگونه میتوان یک رابطه منطقی برقرار نمود و در طراحی معماری آیا باید برای یکی از این جنبهها اولویت قائل شد یا اینکه هر دو را در کنار هم باید دید؟

 

کیانا احمدی

کاربر فعال
تاریخ معماری
معماری به عنوان یکی از قدیمیترین اشکال هنر، از پیشینهای کهن برخوردار است. از زمانی که انسان پا به عرصه حیات نهاد، معماری نیز حیات خود را آغاز نمود و تا به امروز پا به پای بشر و سایر پدیدههای بشری روند تکاملی خود را طی کرده و دگرگونیهای بسیاری را به خود دیده است. معماری پدیدهای است که طی هزاران سال وجود داشته است و نمونههای آن به شکل بناها و ساختمانهای متعدد در سراسر جهان پراکنده میباشند. وجود چنین سابقه دیرینهای یک مزیت در پژوهش معماری محسوب میشود، چرا که در زمینه تحقیق، کمتر رشتهای است که مانند معماری از چنین گنجینهای از مدارک و شواهد برخوردار باشد.
حقایق مربوط به معماری طی دورانهای طولانی و از طریق تجربه و آزمونهای مستمر توسط بشر بدست آمدهاند. از این رو میتوان گفت تاریخ معماری مجموعه مدون آزمونهای تجربی ثبت شده بشر در امر معماری است. اگر از تاریخ دل خوشی نداریم، میتوانیم نام شواهد تجربی را به آن اطلاق کنیم. بررسی این شواهد برخی از واقعیتهای معماری را نشان میدهد.
شناخت و مطالعه تاریخ معماری بنا به دلایل مختلف که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود، از اهمیت فراوانی برخوردار است:
1. شناخت هر پدیده مستلزم شناخت تاریخ شکلگیری آن است و هیچ پدیدهای را نمیتوان بصورت مجرد و فارغ از زمینه تاریخیاش مورد بررسی قرار داد. پژوهش در عرصه معماری نیز بدون تعمق در تاریخ و سیر تحول آن کاری ناقص و یک جانبه خواهد بود.
2. معماری به عنوان پدیدهای که جوانب فنی و هنری را یکجا در خود جمع دارد، حرفهای دشوار است. با قبول دشوار بودن معماری، دور از عقل است که نقش انبوه تجارب انسان را در آفرینش معماریهای جدید نادیده بگیریم.
3. یک کار مهم تاریخ معماری این است که شواهد و مدارک تاریخی موجود در زمینه معماری را بررسی نماید و آنها را در بافت اجتماع واقعیاش تحلیل کند، بطوری که ایجاد رابطه بین شواهد معماری و مردمی که آن را بوجود آورده و از آن استفاده کردهاند، امکانپذیر شود. در این صورت تاریخ معماری رابطه مردم و معماری را در طی دورهای طولانی مطرح مینماید و خود تبدیل به شالودهای برای اندیشیدن به مسائل معماری نوین میگردد.
4. تاریخ معماری به ما کمک میکند تا با انطباق مفاهیم و مسائل هر زمان با اثر ساخته شده در آن عصر، بتوانیم عوامل ثابت و عوامل متغیر را در طراحی معماری پیدا نماییم و سعی کنیم که حقایق مربوط به معماری را از آنها استنتاج کنیم.
در بررسی تاریخ هنر و نیز تاریخ معماری دو رویکرد عمده یا دو روش متفاوت وجود دارد:
1. رویکرد توصیفی به تاریخ معماری:
در این رویکرد به شکل توصیفی با تاریخ برخورد میشود و تاریخ معماری به ترتیب دورههای آن تنها روایت میشود و اطلاعات متعددی بدون تحلیل چرایی آنها ارائه میگردد. در این روش معمولاً مطالعه ارزشهای فرمال در درجه اول اهمیت قرار میگیرد و تنها به کیفیات و روابط فرمهای خارجی توجه میشود.
2. رویکرد تحلیلی به تاریخ معماری:
در این رویکرد معماری بصورت علمی و تحلیلی و در ارتباط با سایر پدیدههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بررسی میشود. تاریخ تحلیلی معماری حیطه مطالعات را وسیعتر کرده و تمام مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، فلسفی و ... را که منجر به ایجاد معماریهای مختلف شده است، مورد مطالعه قرار میدهد، هرچند که در نگاه اول رابطه آنها با معماری چندان مشهود به نظر نرسد. به عبارت دیگر چرایی ایجاد سبکهای مختلف را با کمک گرفتن از پدیدههای مرتبط با معماری بیان میکند، مثلاً چرا معماری مصر کاملاً مونومانتال و خارج از ابعاد انسانی است و برعکس در جزء جزء معماری یونان حضور مردم احساس میشود. برای مورخی که اینگونه تاریخ را مینویسد، یک بنا تنها مجموعهای از طبقات و یا مصالح ساختمانی نیست، در نظر وی معماری پدیدهای است که تمام اعمال زندگی بشر را در بر میگیرد.

 

م مژگان

عضو جدید
کاربر ممتاز
معمار کیست؟

معمار کیست؟

معمار کیست؟


ويترويوس پدر معماری در قديمي ترين کتاب معماری موجود ( ده کتاب معماری ) ويژگيهاي معمار را چنين بيان مي کند :
معمار بايد به علوم و معارف گوناگون آراسته باشد، چون با قوه تمييز او است که تمامي آثار ديگر هنرها به محک در مي آيد. معرفت معمار فرزند علم و عمل است . عمل، ممارست مداوم و منظم در کار است يعني کاردستي با انواع مصالح ، طبق يک نقشه و عمل ، قدرت بيان و نمايش چابک دستي معمار است طبق اصول تناسبات.
 

فهم

عضو جدید
« تعریف معماری از نگاه معماران بزرگ و شخصیت های برجسته»

« تعریف معماری از نگاه معماران بزرگ و شخصیت های برجسته»

لوکوربوزیه (Le Corbusier):​

. . . اینکه معماری در لحظه‎ای از خلاقیت بوجود می‎آید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تأمین خواسته‎هایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالی‎تر‎ از تأمین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته می‎شود و آماده می‎گردد تا توانایی‎های شاعرانه‎ای را به معرض نمایش گذارد که ما را برمی‎انگیزانند و به ما لذت و سرور می‎بخشند.​


لویی کان (LouisKahn):​

. . . معماری وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد. معماری در ذهن موجود است. شخصی که یک کار معماری انجام می‎دهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه می‎کند . . . روحی که سبک نمی‎شناسد، تکنیک نمی‎شناسد، متد نمی‎شناسد و تنها منتظر آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیات غیر قابل سنجش می‎باشد.​

ویلیام موریس - هنرمند و معمار انگلیسی:​

معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه میکند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمی توانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارتست از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.

برنارد چومی :


معماری چگونه می تواند ابزاری باشد که جامعه با آن قلمروهای جدیدی را کشف کند وشناخت جدیدی را به وجود آورد؟ (1)​



- جفری اچ بیکر:​


معماری قصد دارد تا احساسات را از طریق رسانه فرم بیان کند. (2)​

جفری اچ بیکر:

معماری همانند نقاشی، موسیقی و ادبیات مولودی است زمینی و بمانند پوسته ای برای فعالیتهای بشری، عاملی پیوسته به موجودیت اوست و پیوند ذاتی آن بروشنی از نیاز اساسی انسان به سرپناه نشأت می گیرد. از سوی دیگر معماری در ارتباط با فضاست و در میان هنرها تنها معماری پاسخگویی به ساده ترین نیاز بشر یعنی سرپناه بیانگر امیال و ایده های حکومت، مذاهب و سلاطین است و یکی از پایه های اصلی فرهنگ بشری است. [4]​

آموس راپاپورت:


( معماری سرپناه است، اما نماد و شکلی از ارتباط نیز هست چنانکه به گفته سرهربرت رید «همه هنرها شکلی از گفتگوی نمادین هستند.» معماری تجلی عینی افکار و آرزوهای انسانی و ضابط باورها وارزش های فرهنگی است که به وسیله ی آن خلق شده است. [5]​

- کریستین نوربرگ شولتز:​


به استناد تعریف سوزان بیکر می توان گفت «معماری هنگامی به وجود می آید که محیط کاملی پدیدار شود و این امر به مفهوم ملموس کردن روح مکان است. [7]​
_لویی کان :

آنچه معمار انجام می دهد، پیش از آنکه تبدیل به یک بنا شود، باید پاسخی باشد به نهاد انسان .​

_لویی کان:
معماری از جایی شروع می شود که عملکرد کاملاً شناخته شده و مشخص است
_لویی کان:
معماری به عنوان خلقتی هنری برای برآوردن یک نیاز نیست بلکه آفریدن یک نیاز است معماری شناسایی همگن فضاهایی است متناسب با عملکردهای خاص انسانی معماری سازندگی ذهنی فضاها است​

_فرانک لوید رایت :
معمار بایستی یک پیامبر باشد ... یک پیامبر به مفهوم واقعی کلمه ... اگر او قادر نباشد حداقل ده سال جلوتر را ببیند، نمی­توان او را یک معمار نامید.​

_میس ون دروهه:
معماری زمانی آغاز می­شود که شما دو آجر را با دقت پیش هم می­گذارید.
_میس ون دروهه:
معماری در جزئیات است ...
_میس ون دروهه:
معماری چیزی جز تمنای زمان برای فضایی زنده متغیر و جدید نیست. درست است که معماری بر روی حقایق مسلم بنا گردیده است اما زمینه کار اساسی آن تسلط معانی است. معماری، اراده زمان است که به فضا تبدیل شده است. زنده، شاداب و جدید​

_لوکوربوزیه:​


اینکه معماری در لحظه ای از خلاقیت بوجود می آید، یک حقیقت انکار ناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تأمین خواسته هایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالی تر از تأمین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته می شود و آماده می گردد تا توانائی های شاعرانه ای را به معرض نمایش گذارد که ما را بر می انگیزانند و به ما لذت و سرور می بخشد.​


_لوکوربوزیه :
من ترسیم­کردن را به حرف­زدن ترجیح می­دهم، زیرا ترسیم­کردن سریع­تر است و مجال کمتری برای دروغ­ گفتن باقی می­گذارد.
معماری، بازی استادانه، صحیح و باشکوهی از احجام ترکیب شده در زیر نور می باشد. معماری، فرهنگ عمومی است.
_لوکوربوزیه :
معماری فرم ها، حجم ها، رنگ ها، آکوستیک و موسیقی است. نور و سایه، بلندگوهای معماری اند.​


_لوکوربوزیه :
اینکه معماری در لحظه‎ای از خلاقیت بوجود می‎آید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تأمین خواسته‎هایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالی‎تر‎ از تأمین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته می‎شود و آماده می‎گردد تا توانایی‎های شاعرانه‎ای را به معرض نمایش گذارد که ما را برمی‎انگیزانند و به ما لذت و سرور می‎بخشندلوکوربوزیهمعماری غیر از نمایش ساخت و پاسخ دادن به نیاز‌ها است.(منظورم از نیازها استفاده ،راحتی و آسایش عملی است)​

_فیلیپ جانسون:
من از تعطیلات متنفرم. اگر شما می­توانید ساختمان­هایی را بسازید، چرا باید در کنار دریا بنشینید؟
_فیلیپ جانسون:
معماری هنری است شگفت انگیز روشنگر و آزادی ساز هنر معماری عبارتست از طرحهای فردی ای که با نقاشی و تندیس
رقابت می کند در واقع معماری تنها ایجاد انواع جدید فضاها است
_تادائو آندو:
خلاقیت حقیقی کل زندگی را شامل می­گردد و به وسیله ابزارهایی از شهود بیان می­شود که فراسوی منطق و آن چیزی است که زبان­های دیگر قادر به ابراز آن هستند
_تادائو آندو:
وظیفه معماری درک منطق توصیف ناشدنی مکان است
_تادائو آندو :
معماری باید کاملاً با اطراف هماهنگی داشته باشد
_سانتیاگو کالاتراوا :
هندسه مبنای ادراک معماری است. من از طریق هندسه به اثر خود دست می­یابم. در شناخت جهان معماری، زبان هندسه مانند زبان سازه اهمیت دارد. هر دوی آنها در کنار خواص مصالح و عالم طبیعت، برای من سرچشمه­های زاینده و مهم الهام هستند
_فرانک گهری:
من بیشتر وقتم را صرف کارفرماها می­کنم. زیرا معتقدم این کار ما را به پیش می­برد و آنها هم به آنچه که می­خواهند، می­رسند و از کار احساس رضایت می­کنند. این روند باعث می­شود آنها بدانند که شما مسائل آنها را می­شنوید. همچنین این تعامل موقعیت ابداع را برای شما فراهم می­آورد
_ویلیام موریس:
معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه می‎کند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمی‎توانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند
_جان راسکین:
تعریف درست معماری بطوریکه آن را از یک مجسمه متمایز کند، عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص و جانمایی آن در آنجا بر اساس مناسب‎ترین اصول ساختمان
_جان راسکین:
معماری هنری است برای همه که باید آن را یاد بگیرند.
_جان راسکین:
معماری هنر مرتب کردن و تزیینات بنا‌های ساخته شده توسط بشر به هر مقصودی است به قسمی که در ساده‌ترین نگاه سلامت، نیرو و لذت بردن روح را میسر نماید
_اتین لویی بوله:
معماری چیست؟ آیا من آن را همسو با ویتروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟ نه. این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانه‎شان را تنها پس از اینکه شکل آن را تصور می‎کردند، می‎ساختند. این فرآورده ذهنی و خلاقیت هست که معماری را تشکیل می‎دهد، اینک ما می‎توانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر می‎رسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد​

_آی.ام.پی:
معماری زندگی است.در یک جامعه متمدن، فرض بر این است که در پشت معماری، زندگی زیبایی نهفته است. اگر ما دارای جامعه متمدن باشیم و هنرمند این زندگی خاص را منعکس کند پس معماری باید زیبا باشد
_آلوار آلتو :
معماری علم نیست. معماری فرایند ترکیبی عظیم است که هزاران کارکرد معین انسانی را به هم تلفیق می کند و همان معماری
باقی می ماند. نیت معماری ایجاد هماهنگی میان جهان مادی و زندگی انسان است
_برونوزوی:
معماری هنر ساختن فضا است​

_فرانسیسکو میلیزیا:
معماری هنر ساختن است​

_رابرت ونتوری :
معماری، یک ساختمان است با دکوراسیون به کار رفته​

_ژاک دریدا:
معماری کوششی است برای آنکه پیوند بین خود و فلسفه را استوار سازد و آن را قابل تصور نماید
-ژان نوول :
اگر کسی بخواهد به تعریف معماری امروز بپردازد باید تعریف خود را با شمردن کارهایی که معماری بدان نمی پردازد آغاز کند. معماری، حالت و ادامة جهان، نفی هرج و مرج و ماجرایی در بطن غیر ارادی است​

-ژان نوول:
معماری قبل از هر چیز شیوه تفکر و مخصوصاً تحلیل است. معماری تجربه نیست. بنابراین هر نوع معماری باید خاص باشد​

-هانس هولاین:
معماری، نظمی معنوی است که در ساختمان ها
تجسم یافته است. معماری یک مفصل ارتباطی است یعنی به یک بعد اضافی عینیت بخشیدن​

-هانس هولاین:
معماری واقعی در عصر ما در حال تعریف جدیدی از خودش به عنوان یک واسطه و توسعة دامنة بیان خودش است. همه چیز معماری است. معماری رمز آلود، تداعی کننده و دو جنبه است​

-هانس هولاین:
همه معمارند و همه چیز معماری است​

_نورمن فاستر:
معماری چیزی نیست که در ذهن منتقد باشد معماری در مورد زندگی واقعی است، درباره مردم است، درباره مسکن دادن به مردم و تأمین نیازهای ایشان است
_هرمان موتسیوس:
معماری، وسیله واقعی سنجش فرهنگ یک ملت بوده و هست. هنگامی که ملتی می تواند مبل ها و لوسترهای زیبا بسازد اما هر روزه بدترین ساختمان ها را می سازد، دلالت بر اوضاع نابسامان و تاریک آن جامعه دارد؛ اوضاعی که در مجموع، بی نظمی و عدم قدرت سازماندهی آن ملت را به اثبات می رساند
_اتو واگنر:
هنر به طور کلی و معماری به طور خاص نشانگر سیستم معتبر ارزش گذاری در هر دوره هستند
_یورگ گروتر:
معماری، مجموعه ای است کم و بیش پیچیده، از
سیستم های فضایی که بر یکدیگر تأثیر می گذارند، یکدیگر را می پوشانند، در یکدیگر تداخل می کنند و با یکدیگر به رقابت می پردازند
پیتر –آیزنمن:
معماری در حضور و بینش خود به عنوان سرپناه و عرفاً خانه و کاشانه ریشه دوانیده است. معماری، محافظ هستی است و آخرین سنگر مکان معماری، لامکانی را فرو می نشاند. زیرا لامکانی موقعیت متناقض را دامن می زند
-پیتر آیزنمن:
معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایت ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشی از زندگی ما است
-پیتر آیزنمن:
معماری بایدهمانند یک متن باشد،درفرآیند شکل گیری خود جان بگیرد و از بطن خود بسطپیدا کند که در روند طراحی اثر،در هدایت آن از مبداء مشخص به سوی پایانی معلوم نیست،بلکه پایانی باز دارد، مانند راه پله.
_رم کولهاس:
معماری آمیزه ایست پر تناقض از توانایی و ناتوانی.
_زیگفرید گیدئون:
معماری محصول شرایط و عوامل فراوانی مانند
عوامل اجتماعی ، اقتصادی ، علمی، فنی، و عادات و رفتار آدمی است معماری، معیار اشتباه ناپذیری از رویدادهای زمانی را بدست می دهد.​

_برنارد چومی:
معماری همیشه در مورد رویدادی بوده که در فضا
رخ می‏دهد تا درباره خود فضا.اگر معماری هم مفهوم و هم تجربة فضا و کاربرد، ساختار و انگارة نمودی (نه سلسله مراتبی) است. پس معماری می تواند به جدا ساختن این مقوله ها خاتمه دهد و آنها را به صورت ترکیبهای بی سابقه برنامه ها و فضا ها را در هم ادغام کند. معماری باید به عنوان ترکیب فضاها، رویدادها و حرکت ها بدون هیچ سلسله مراتبی یا اولویتی میان این مفاهیم دیده شود. معماری تنها نظمی است که بنا بر تعریف، مفهوم و تجربه، تصویر ذهنی و ساختار را در هم
می‏آمیزد. معماری، مکان ترکیب تمایزهاست.
_یوهانی پلاسما:
معماری عالی ترین سکوتی است که به صورت ماده درآمده است، سکوتی می باشد که رنگ شده است. ما خواستار معماری هستیم که هدفش شاعرانه کردن چیزهای واقعی زندگی روزمره باشد. ما به یک معماری زاهدانه، فکور و اندیشمندانه نیاز داریم، به معماری سکوت.
_سیمون آیوازیان:
معماری، وسیله و دستاوردی است برای رسیدن به عمق حیات و روح آفرینش و در نهایت رسیدن به آرامش و وحدت.
_آنتونیوگائودی:
معماری مانند موجودی زنده است و فضایی پویا که دنیاهای درون و برون را به یکدیگر وصل می کند.
_اسوالدماتیاس اونگرس:
معماری هیچ ارزش مطلقی را بیان نمی کند، بلکه معماری نسبتی است از درگیریهایی دائمی و بحث های تحلیلی با عناصر واقعی.
_یاکوب بکما:
معماری بخشی از یک فرایند تولید فضا است.
_کلوتز:
ما باید تمام ساختمان های جدید را تا حدود زیادی مرتبط با محیط آنها بدانیم زیرا معماری، بوم شناسی است .
_مارسل پلو:
معماری مانند همه رسوم اجتماعی، بازتابی از تمدن است. تمام چیزهای موجود در معماری کیفیت ابداع دارد..​

_کاتسو هیروکوبایاشی: معماری، هنری است که بشر را عمدتاً با قدرت ذاتی فرم خود مسحور می کند.​

_گالوانو دلاولپه:معماری ایده ها و ارزش ها را به وسیله سیستمی از علایم بیان می کند.​

_ویتور ویوس: اولین شخصی که گفت معماری هنر است.​

_والتر گروپیوس: از قاشق غذاخوری تا شهر دامنه کار معمار را تعریف می‌کند.​

_اتیون لوییس بوله:معماری چیست؟ آیا معماری هنر ساخت‌و‌ساز است؟ یقیناً خیر.​

_تویوایتو: معماری پدیده شهری است.
-فوتوریست‌ها:معماری تحت تأثیر جهان مکانیکی و تکنولوژی می‌باشد.
_اسنووا:
ایدولوژی لادوفسکی درباره ساخت گرایی اینگونه معرفی شده بود که معماری باید ترکیب سه عامل روراستی فنی، امکان پذیری اقتصادی و بیان تجسمی باشد .
_ل‌.بنه‌وولو :
معماری مدرن از تغییرات فنی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از انقلاب صنعتی، زاده شده.
کریستین نور برگ-شولتز:
شاید به این نتیجه برسیم که صفت کمال معماری در گرو سه معیار اساسی است، نقش ساختمان، شکل و فنون.
_بالزاک:
معماری دفتر ثبت تاریخ بشری است.
گوته :
معماری موسیقی تجسد یافته است.
ماریو بوتا :
معماری چیزی جز ساختن زمین نیست.
بن فارمر :
معماری هنری است که نمی تواند از بافت پیرامون طبیعی و مصنوع جدا باشد.اگر قرار است مفاهیم معماری را درک کنیم تبحر فنی نیازیست اساسی. معماری خوب نیزمند کارفرمای خوب است.
فرانک گری :
هندسه شالوده و مبنای ادراک معماری است. من از طریق هندسه به اثر خود دست می­یابم. در شناخت جهان معماری، زبان هندسه مانند زبان سازه اهمیت دارد. هر دوی آنها در کنار خواص مصالح و عالم طبیعت، برای من سرچشمه­های زاینده و مهم الهام هستند.
تادائو آندو :
خلاقیت حقیقی کل زندگی را شامل می­گردد و به وسیله ابزارهایی از شهود بیان می­شود که فراسوی منطق و آن چیزی است که زبان­های دیگر قادر به ابراز آن هستند.​


_لوکوربزیه:
معماری بازی استادانه و درست اشکال در زیر نور است.​
 

ashkezar

عضو جدید
معماری یک سوال است یا یک پاسخ?work shop

معماری یک سوال است یا یک پاسخ?work shop

معماری یک سوال است یا یک پاسخ?






اصالت معماری چیست ؟
رسالت معماری چیست؟


خوشحال میشم تو این work shop شرکت کنید!
 

mortezaasti

عضو جدید
معماری، فارغ از زمان و مكان

معماری، فارغ از زمان و مكان

این سوال از اساس در مورد هیچ‌یك از علوم مطرح نمی‌شود، و این بدان معناست كه شاید ماهیت و هویت بسیاری از علوم بر همگان پوشیده نباشد. اما درخصوص معماری و بسیاری از رشته‌های هنر، در وهله اول چیستی و موضوعیت آنها، حتی از سوی دانشجویان همان رشته نیز مورد سؤال است. برای مثال، همه كمابیش می‌دانند كه فیزیك به چه مقوله‌ای می‌پردازد و یا علم شیمی از چه سخن می‌گوید، ولی دانشجوی معماری همواره باید جستجوگر این معنای بنیادین باشد.
به چه چیز یك بنا، معماری آن می‌گویند؟ آنچه می‌خواهم در این‌جا ارائه كنم، حاصل تجربه‌ای است كه شاید برای همه معمارها فرصت به دست آوردنش فراهم نیاید و در این فرصت، در واقع نگاهی ژرف در طول بیست سال به سینما و عمیق‌تر دیدن معماری از زاویه سینماست. در عالم سینما اصطلاحی وجود دارد كه «ماسكه» نام دارد و زمانی به كار می‌رود كه سوژه پشت چیزی پنهان شده و برای دیدنش باید دوربین را جابه‌جا كرد و زاویه مطلوب‌تری انتخاب نمود تا سوژه از حالت «ماسكه» خارج شود. با توجه به این كیفیت در سینما، به این نتیجه رسیدم كه می‌شود به راه‌هایی رسید كه موضوع معماری از حالت ماسكه خارج شود. اگر صرفاً از دریچه معماری نگاه كنیم، زوایایی كه پیش رو خواهیم داشت «ماسكه» است و باید از زوایای دیگری وارد شد.
یك بنا، چه مراتبی می‌‌تواند داشته باشد؟ مرتبه اول، ساده‌ترین و ابتدایی‌‌ترین صورت بنا، یعنی «سرپناه» است. انسان از لحاظ جسمانی، موجودی بسیار حساس است و تاب مقاومت در مقابل عوارض محیطی چون سرما و گرما و … را ندارد، بنابراین ساخت سرپناه او را از این عوارض طبیعی مصون می‌دارد. در این مرتبه، بنا تنها یك چهاردیواری است كه انسان در همان به همه امور خود می‌پردازد و دیگر تفكیكی وجود ندارد. یعنی برای مثال، اتاق نشیمن، آشپزخانه،‌ اتاق خواب و انواع و اقسام عملكردهایی كه در یك نسبت موزون در كنار هم، یك بنای خوب را ایجاد می‌كنند، وجود ندارد. در مرتبه «سرپناه» در مورد نوع استفاده از مصالح ساختمانی نیز چنین است كه عموماً مصالح را در طبیعی‌ترین صورتی كه می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد، به كار می‌گیرند، مثلاً سنگ‌ها را به همان صورت طبیعی بر روی هم می‌چینند و سرپناهی به وجود می‌آورند. از تنه‌های درخت بی‌هیچ تغییر و تصرفی استفاده می‌كنند. خاك را در طبیعی‌ترین حالت فقط با آب مخلوط می‌كنند و سرپناهی گلی به وجود می‌آورند. در روستاها نمونه چنین سرپناه‌هایی را می‌توانیم ببینیم كه مصالح آن از اطراف محل خود بنا به دست آمده است. نكته دیگر این‌كه قواعد و معادلات علمی در این مرحله جایی ندارد و در واقع فیزیك، شیمی و مكانیك نقشی در ساخت سرپناه ایفا نمی‌كنند. گاه دیوار از حد لزوم ضخیم‌تر است یا سقف با تیرهای قطورتر یا نازك‌تر از حد پوشیده شده است. به همین جهت می‌بینیم كه برخی از آنها در طول قرون و اعصار به جای مانده‌اند و برخی زود از میان رفته‌اند. نكته دیگر اینكه سرپناه به نسبت محیط اطراف و منطبق با شرایط طبیعی آن ساخته می‌شود. برای مثال در شرایط سرمای شدید محیط، سرپناه بدون كوچك‌ترین روزنه ایجاد می‌شود. در صورت گرما و تابش شدید، آفتاب، نورگیر و روزن سرپناه، بسیار كوچك است. سرپناه در محل بادهای قوی و توفنده، پشت به باد ساخته می‌شود و … همه موارد یاد شده حكایت از آن دارد كه انسان در این مرحله یا در زمانی كه بنا را تنها به مثابه سرپناه می‌شناسد، درصدد برقراری مناسبات مسالمت‌آمیز با طبیعت یا تحت كنترل در آوردن آن نیست، به همین جهت سرپناه‌ها در همه نقاط جهان شباهت‌های بسیاری با هم دارند چرا كه پاسخ‌گوی نیازها و وجه مشترك همه انسان‌ها در همه نقاط كره زمین هستند و آن وجه، فیزیك انسان است كه در مقابل عوارض طبیعی، واكنش مشابه نشان می‌‌دهد. اگر تفاوتی در سرپناه‌های جهان دیده می‌شود، بیشتر به نوع مصالح موجود در محیط و یا نوع تهدید‌های محیطی بستگی دارد.
مرتبه دوم، مرتبه ساختمان‌سازی است. در این مرحله، انسان به جهت تمكنی كه یافته است، این امكان را می‌یابد كه با تدبیر و درایت، فضای مطلوب و مطبوع‌تری برای زندگی بسازد. در این جاست كه به یك باره بنا پیشرفت می‌كند. برخلاف مرحله سرپناهی كه مصالح با كمترین تصرف به كار می‌رفت، در این مرحله نهایت تغییر و تصرف در آن صورت می‌گیرد كه مقاوم‌تر، زیباتر و با صرفه‌تر شود. در این مرحله، یافته‌های فیزیك، شیمی و مكانیك و دیگر علوم نیز به كمك انسان می‌آیند و بنا را مقاوم‌تر می‌كنند. سپس تفكیك‌هایی به جهت عملكرد در فضای بنا به وجود می‌آید، دیگر جای خواب و خوراك و نگهداری احشام و انسان در یك چهاردیواری نیست، بلكه به نسبت استفاده و عملكردهای متفاوت، قسمت‌های مجزایی در بنا به وجود می‌آید، انسان در این مرحله با طبیعت مناسبات مسالمت‌آمیزی برقرار می‌سازد و تناسب موزونی ایجاد می‌كند. از باد شدید، استفاده مفیدی می‌برد (ساخت بادگیر)، از تابش خورشید، حداكثر روشنایی جریان مناسب هوا را می‌گیرد و از دیگر مظاهر طبیعی بیشترین بهره را می‌جوید. در نهایت، در مرتبه ساختمان‌سازی، یك بنا به مثابه ماشین بسیار دقیقی می‌تواند تمام نیازها و حوایج كسانی را كه از آن استفاده می‌كنند مرتفع سازد. نیازهای جسمی انسان و مناسبات اجتماعی و اقتصادی وی در نوع ساختمان‌سازی تأثیر می‌گذارد.
بنابراین، به سبب تفاوت و گوناگونی حوایج انسان‌ها به نسبت زمان، مكان و مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها، كیفیت ظهور نیازهایشان متفاوت است و در نتیجه ساختمان‌سازی نیز با همین شرایط انطباق می‌یابد. اما همه این مسائل هنوز در حیطه معماری نیست. یعنی ممكن است این بناها دقیق، درست، مقرون به صرفه و كاملاً منطبق بر یافته‌های علمی باشند و نیازهای انسان را كاملاً مرتفع سازند ولی فاقد معماری باشند.
اگر بگوییم « معماری اقلیم گرم و خشك، غلط است، بهتر است بگوییم «ساختمان‌سازی اقلیم گرم و خشك» از این جهت كه اقلیم با ساختمان‌سازی نسبت دارد نه با معماری. در مورد عملكرد هم همین‌طور است. ساختمان با نوع حوایج بشری كه به نسبت زمان و مكان متفاوت است، نسبت دارد و این دستگاه باید نسبت به متغیرهایی كه برایش وجود دارد، منعطف باشد. یعنی مرتبه ساختمان‌سازی، نسبت به شرایط زمان ومكان منفعل است.
در مرتبه سرپناه‌سازی، مخاطب،‌ نازل‌ترین وجه وجود انسان، یعنی نیازهای غریزی اوست. یعنی سرپناه فقط شایسته این شأن از وجود انسان است. در حالی كه بشر شئون دیگری نیز دارد كه در این مرحله فضای متناسب با آنها در اختیار وی قرار نمی‌گیرد.
در مرتبه ساختمان‌سازی، كدام وجه انسان مخاطب قرار می‌گیرد؟ با كمی تأمل در می‌یابیم كه به وجه انسان، كه اهل عقل و مدنی‌الطبع است و به‌طور اجتماعی زندگی می‌كند توجه می‌شود. اما وجود انسان به همین مراتب ختم نمی‌گردد و مراحل متعالی‌تری نیز دارد.
انسان در مرتبه والاتر از موجود مدنی‌الطبع، موجودی باطبع همدلانه است، مرتبه‌ای متعالی كه در مباحث اعتقادی و ادبیات كشور ما، به روشنی بیان شده است. حقیقت وجودی انسان، چیزی است كه به زمان و مكان تعلق ندارد، به عالمی كه ما اكنون درك می‌كنیم متعلق نیست بلكه از مكانی دیگر است. آیه «انالله» یعنی ما از او هستیم و از او آمده‌ایم و «انا الیه راجعون» یعنی «دوباره یه سوی او بازمی‌گردیم».
اگر انسان از نزد كسی یا جایی آمده و بدان‌جا تعلق داشته باشد و قرار باشد باز هم به همان مكان رجعت كند، یعنی در این‌جا غریب است و در غربت به سر می‌برد. در حقیقت در آیه «انالله و اناالیه راجعون» به انسان گوشزد شده است كه وطنش جای دیگری است و اهل این دنیا نیست و قرار است كه دوباره به همان وطن مراجعت كند و از همین روست كه پیامبر می‌فرمایند: «حب‌الوطن من‌الایمان» دوست داشتن و حب این وطن، از ایمان است به قول مولانا:
این وطن، مصر و عراق و شام نیست این وطن جایی است كو را نام نیست
و حافظ نیز همین مضمون را دارد:
من ملك بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم
همه این‌ها شكوه دوری از وطن است و همه پیامبران نیز تعلق انسان را به جهانی دیگر به وی گوشزد كرده‌اند. بدین سبب انسان معتقد، همواره به دنبال نشانه‌هایی است كه تعلق او را به جهانی دیگر به اثبات برساند.
از نشانه‌های تعلق انسان به جهانی دیگر این است ‌كه، همواره آرزوی چیزهایی در دل می‌پرورد كه در این جهان ندیده است. پس او چنین تجربه‌ای را از كجا آورده است؟ چرا انسان اگر میل به زیبایی دارد، زیبایی مطلق است و اگر ثروت‌طلب می‌كند در نهایت آن هم، هنوز گم‌شده‌ای دارد. یعنی انسان در جستجوی زیبایی، علم، عزت، قدرت، ثروت و غنا به مفهوم مطلق است. این‌جا جهان نسبیات است و چیزی به مفهوم مطلق در این جهان وجود ندارد. پس حتماً انسان این مطلق‌ها را در جای دیگری تجربه كرده است. حال، این موجود عجیب و غریب كه انسان نام گرفته، چون روزگاری اُنس با حقیقت و خداوند داشته و اكنون از آن‌جا دور افتاده است، دچار نسیان شده و موطن خویش را فراموش كرده است، مانند شاهزاده‌ای كه تاج و تخت از كف داده و از دیار خویش رانده شده است. تمایلات، رفتار و منش او شه‌زاده‌‌وار است، اما در این دیار جز پوستینی كهنه چیزی ندارد. پس پاسخ این میل درونی را و این درد و دوری از وطن را در كجا باید جست؟ از این زمان، به حوزه بحث معماری وارد می‌شویم. معماری یعنی پاسخ به نیازی كه به عالم دیگر مربوط است و در این جهان محملی ندارد.
مخاطب معماری، شأنی دیگر از وجود انسان است، شأنی كه سیر به باطن عالم می‌كند. این عالم را وطن خویش نمی‌بیند و رو به سوی وطنی حقیقی دارد. این حالت در وجود انسان منشأ ظهور نیازهایی است كه با نیازهای طبیعی و معمولی وی متفاوت است. كوتاه سخن این‌كه انسان در مرتبه «معماری» شأنی متفاوت با انسان در مرحله «ساختمان‌سازی» و «سرپناه‌سازی» دارد و طبعاً نیازها و راه‌حل‌هایش هم متفاوت‌اند. البته مرتبه‌های ساختمان‌سازی و معماری كاملاً جدای هم نیستند، بلكه مراتب طولی دارند. یعنی اگر بنایی معماری داشته باشد، حتماً از لحاظ ساختمان‌سازی نیز بنای دقیقی است. در معماری (مثلاً معماری ایران) می‌بینیم كه برای فرد، شاكله‌ای در نظر گرفته شده كه اساساً معماری برای پاسخ به آن وارد صحنه می‌شود، والا مرتبه ساختمان‌سازی كفایت می‌كرد.
انسان به نسبت تمكن و بهره‌مندی از جنبه‌های گوناگون مثل اقتصاد، علم، آرامش سیاسی و …، فرصت بیشتری برای تأمل در این مرتبه خواهد داشت. یعنی در دوران‌هایی كه بشر به آشوب‌های سیاسی، اجتماعی مبتلا بوده است، آثار معماری زیادی پدید نیامده است. آن شاكله، مانند گلی است كه در شرایط زیست‌محیطی ویژه‌ای رشد می‌كند و اگر شرایط فراهم نباشد به شكل بذر باقی می‌ماند.
برمبنای آن‌چه تاكنون ارائه شده، مباحثی چون اقلیم، مصالح و عملكرد در حوزه معماری نیست. یعنی می‌توان با تفكری واحد در اقلیم‌های گوناگون با مصالح مختلف، بناهایی ساخت كه همگی در یك دستگاه نواخته شده باشند، یعنی حكایت از یك معماری بكنند. مثلاً در میدان نقش جهان، بناهایی چون مسجد شیخ‌لطف‌الله، عالی‌قاپو و سردر قیصریه، از لحاظ نوع عملكرد و مصالح با یكدیگر كاملاً تفاوت دارند. اما در مرتبه معماری همه از یك خانواده‌اند، نغمه‌هایی هستند در یك دستگاه موسیقی.
امروزه، بسیاری بر این باورند كه در آستانه قرن بیست‌ویكم دنیا متحول شده است و عصر ارتباطات، ویژگی‌های بسیار متفاوتی با گذشته دارد، گویی انسان تغییر ماهیت داده است و دیگر انسان دیروز نیست. به همین دلیل است كه انسان با دیدن دستاوردهای گذشتگان (اهرام مصر، شاهكارهای دوره صفویه در اصفهان و…) متعجب می‌شود، زیرا به سبب تكنولوژی جدید خود را توانمندتر از انسان اعصار گذشته می‌بیند و فكر می‌كند حقیقت وجودی او با انسان‌های پیشین متفاوت است. ولی آیا واقعاً چنین است؟
معماری، به اعتبار مباحثی كه عنوان شد، در حبس زمان و مكان در نمی‌آید. آن‌چه در حبس زمان و مكان است، مرتبه ساختمان‌سازی است. البته هر ساختمان حاصل معماری، بالاخره ساختمان است و باید به عملكردی پاسخ دهد و فقط از این حیث در زمان و مكان محبوس می‌شود. وقتی می‌گوییم معماری در حبس زمان و مكان نیست، یعنی با مكانی از وجود ما نسبت دارد كه آن هم در زمان و مكان نمی‌گنجد و از این جهت با مردم روزگاران گذشته اشتراك وجهی داریم و آن همان شأن یاد شده است.
ذكر مثال‌هایی در این باره راه‌گشا خواهد بود. برای نمونه سخاوت، یك صفت حسنه انسانی است و مقبول همه است. حال چون در اذهان ما این صفت با نام حاتم‌طایی گره خورده است، بدان معنا نیست كه هر كس خواست بخشش و انفاقی كند باید به یك قرن پیش از اسلام باز گردد و همان اعمال حاتم را انجام دهد. در زمان و مكان ما هم می‌توان سخاوت داشت و البته با انجام این عمل به یاد حاتم‌طایی هم افتاد. یا مثلاً شجاعت نیز چنین است. یعنی حقیقتی است فارغ از زمان و مكان. پس دیدیم كه مفاهیمی چون سخاوت و شجاعت فی‌نفسه از زمان و مكان آزاد هستند، اما در لباس زمان و مكان ظهور می‌كنند.
در وجود انسان، آن بخش كه متناسب با شرایط زمان و مكان است تغییر می‌كند، اما آن بخش دیگر كه از حبس زمان و مكان آزاد است، تغییر نمی‌كند. معماری با همین بخش وجود انسان تناسب دارد. پس معماری آن شأن از بناست كه مشمول زمان و مكان نیست ولی در لباس زمان و مكان ظهور یافته است. شاید با این دید بتوانیم از معماری گذشته كشور خودمان در برابر اتهاماتی كه ما درس خوانده‌های معماری وارد می‌كنیم، دفاع كنیم.
سید محمد بهشتی
عضو هیئت امناء انجمن مفاخر معماری ایران​
 

ashkezar

عضو جدید
از قاشق غذاخوری تا شهر دامنه کار معمار را تعریف می‌کند.
 

archi girl

عضو جدید
سلام به معماران و هنر زيباي معماري معماري

سلام به معماران و هنر زيباي معماري معماري

معماري يك سئواله كه پاسخش دست معمارهاست . معماري يك معشوقه كه عاشقش معمارهان
معماري يك سمفوني باشكوه از احجام و فضا هاست كه با الهام از عظمت طبيعت اغنا مي شه
:heart::gol::heart:
عاشق معمارها و همهي معماري
 

raziarchitect

عضو جدید
یک معمار می تواند خدا باشد

یک معمار می تواند خدا باشد

معماری یعنی خلق اثر
معماری عمومی یونان

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]معبد رايجترين و بهترين نوع شناخته شده معماري عمومي يونان است و معبد عملکرد يکساني مانند کليساي مدرن نداشت. زيرا منبر زيذ آسمان باز در اراضي شهري يا در معبدي مقدس و قبل از معبد قرار مي گرفت. معابد به عنوان ذخيره کنجينه هاي مربوط به آيين چند خدايي قرار مي گرفت. معابد به عنوان ذخيره گنجينه هاي مربوط به آيين چند خدايي قرار مي گرفت يا به عنوان مکان باستان بت ها بود ولي از زمان فيدياس (Pheidias) به يک کار هنري بزرگ تبديل شد. معبد جايي براي زاهدان خدا بود و در آنجا مجسمه ها ، کلاه خودها و اشلحه خو را به عنون صدقه رها مي کردند. فضاي داخل معبد يا سلا (cella) به عنوان جا خزينه قرار مي گرفت و معمولاً يک رديف ديگر از ستون داشت.[/FONT]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]از ديگر فرم هاي به کار رفته توسط يوناني ها تولوس (Tholos) يا معبد دوار است که بهترين نمونه آن تولوس تئودوريوس(Teodorios) در شهر دلفي است که براي پرستش آتنا (خداي فرزانگي و آموزش) اختصاص داده شده است؛ پروپوليا (propylon) که به منزله ورودي جايگاه هاي مقدس است.( که بهترين نمونه آن پروپوليا آکروپوليس آتن است.)؛ خانه هاي فواره اي که در آن زنان کوزه هاي خ.د را از يک فواره عمومي پر مي کردند؛ و استوا (stoa) که يک فضاي بلند و کشيده و يک رديف ستون در يک سمت استکه اين رديف به عنوان مغازه در مراکز تجاري شهر هاي يوناني بکار گرفته مي شد. نمونه کامل يک استوا، استواي آتولوس در آتن وجود دارد. شهرهاي يوناني با اندازه هاي قابل توجه يک ژيمناسيوم (gymnasium) يا پالاسترا ( palaestra)داشتند که يک مرکز اجتماعي براي شهروندان مرد بود. اين فضاهاي محصور شده به آسمان باز مي شدند و فضايي براي مسابقات قهرماني و ورزش بودند. شهرهاي يوناني همچنين نياز به يک بولتريون ( bouleterion) يا اتاق شورا بود؛ ساختمان بلند که به‌عنوان دادگاه ومکاني براي اجتماع شوراي شوراي شهر استفاده مي شد، زيرا يوناني ها از تاق و گنبد استفاده نمي کردند زيرا نمي توانستند با اين روش ساختمان هايي با فصضاها و دهنه هاي باز بسازندو بولترين ها رديف هايي از ستون هاي داخلي بود که سقف را نگه مي داشتند. هيچ نمونه اي از اين ساختمان ها بر جا نمانده است.بالاخره، هر شهر يوناني يک (theatre) داشت که هم براي اجتماع هاي عمومي و هم اجراهاي دراماتيک استفاده مي شد. اين نمايش ها از مراسم مذهبي ريشه مي گرفتند و آنها تا قرن 6 ق .م مجسمه هاي کلاسيک خود را بهترين نوع فرهنگ يوناني مي پنداشتند. تئاترها عموماً در مکان هاي تپه اي ساخته مي شدند و رديف هاي نشستن نيمه دايره به دور صحنه نمايش (orchestra) داشتند. پشت صحنه نمايش يک ساختمان کوتاه (skene) وجود داشت که به عنوان فضاي ذخيره و فضاي لباس پوشيدن و فضايي براي پشت صحنه سازي صحنه نمايش بود. تعدادي از تئاترهاي يوناني تقريباً سالم مانده اند و مشهورترين آن تئاتر اپيداروس (epidaurus) نام دارد.[/FONT]
 

raziarchitect

عضو جدید
معمار کیست؟

معمار کیست؟

معمار کیست؟

ويترويوس پدر معماری در قديمي ترين کتاب معماری موجود ( ده کتاب معماری ) ويژگيهاي معمار را چنين بيان مي کند :
معمار بايد به علوم و معارف گوناگون آراسته باشد، چون با قوه تمييز او است که تمامي آثار ديگر هنرها به محک در مي آيد. معرفت معمار فرزند علم و عمل است . عمل، ممارست مداوم و منظم در کار است يعني کاردستي با انواع مصالح ، طبق يک نقشه و عمل ، قدرت بيان و نمايش چابک دستي معمار است طبق اصول تناسبات.
پس معمارانی که کسب مهارت دستي را مراد خويش قرار داده اند بي علم ، هيچ زمان نتوانسته اند منزلتي را بيابند که سزاوار مرارتهايشان باشد، چون آنانکه فقط بر علم و تتبع تکيه کرده اندکه بي گمان به دنبال صورت بوده اند و معني.
لکن آنانکه معرفتي کامل از علم و عمل دارند ، همچون مرداني تا بن دندان مسلح ، بي درنگ به مراد خود دست يافته اند و افتخار را نصيب خويش کرده اند.
در همه امور ، خاصه معماری ، دو چیز است :‌ آنچه معین است و آنچه به چیزی معنی می بخشد. انچه معین است ، موضوعی است که از آن سخن می گوییم و آنچه معنی می بخشد ، اثباتی است طبق اصول علمی.
پس آنکس که خود را معمار می خواند باید در دو هر متبحر باشد. او باید بالذات با استعداد باشد و هم مستعد تعلیم دیدن.
معمار باید تعلیم دیده باشد تا از خود خاطره های ماندنی تر در رسالتش بجا بگذارد.
معمار باید علم رسم نقشه را بداند تا بتواند بی فوت وقت طرحهایی ترسیم کند ، برای بیان شکل کاری که پیشنهاد می کند.
هندسه نیز کمکی بزرگ به معماری است. خاصه اینکه به ما کاربرد خط کش و پرگار را می آموزد تا در تهیه نقشه های ساختمان در محدوده املاک آمادگی یابیم و گونیا و تراز و شاغول را به درستی به کار بریم.
علم روشنایی را نیز باید بداند چرا که با آن و با استفاده از هندسه نور درون ساختمانها می تواند از نقاط معین ساختمان رسم شود.
معرفتی گسترده از تاریخ لازم است ، زیرا در میان بخشهای تزیینی ساختمان ، بسیاری از نقوش هستند که معنی نهفته در آن را باید بتواند برای دیگران بیان کند.
و اما فلسفه که معمار را بلند نظر و نه خود بین و خاضع ، عادل و درستکار می سازد بدون آزمندی . این اهمیتی بسزا دارد ، چرا که اثری نمی تواند بدون صداقت و راستی به درستی خلق شود. معمار نباید آزمند باشد و خاطر خود را با اندیشه ی کسب در آمد مشغول نماید. اینها همه از جمله احکام فلسفه است.
معمار همچنین باید موسیقی را نیز درک کند تا بتواند از علم فواصل موسیقی و ریاضی آگاهی داشته باشد.
معمار باید علم طب را به علت مسائل اقلیم ها ، هوا ، صحت و عدم صحت زمینها و استفاده از آبهای مخلف را بداند. زیرا بی این ملاحظات صحت در یک خانه فراهم نخوهد شد.
او باید قوانین را بداند. باید قوانینی را بداند که در ساختمانهایی که دیوارهای مشترک دارند لازم است ، با توجه به آبی که از پلکان می ریزد و نیز قوانینی درباره ی زهکشها ، پنجره ها و تامین آب و سایر مقوله ها از این دست باید بر معماران شناخته شده باشد تا پیش از آن ساختمانها را بنا نگذارند و پس از پایان یافتن کار به حل بپردازند.
با نجوم است که ما شرق و غرب و شمال و جنوب را و همچنین با علم افلاک اعتدالین ، زمان تحول و مسیر ستارگان رامی یابیم . اگر کسی به این امور آگاهی نداشته باشد ، نخواهد توانست نظریه ی ساعتهای آفتابی را بفهمد.
من فکر می کنم هرکسی حق ندارد عجولانه خود را معمار بنامد بی آنکه از کودکی از پله های این علوم بالا رفته باشد و با این گونه دانش ، هنرها و علوم مختلف پرورش یافته ، به اوج سرزمین مقدس معماری برسد. شاید در نزد بی تجربه ها شگفت نماید که طبیعت انسانی بتواند اینچنین موضوعات زیادی را درک کند و به خاطر بسپارد. اگرچه مشاهده ی این امر که تمامی علوم پیوندی مشترک از یگانگی و وحدت دارند ، به این باور منجر خواهد شد که امر مزبور به سادگی می تواند تحقق یابد.
البته اینکه پیتئوس ( سازنده معبد میروانا در پیرنه ) گفت : « معمار باید در تمام هنر ها و علوم خبره باشد ، بسیار بیش از مردانی که هر یک با کار خود و ممارست در آن ، یک مبحث را به حد کمال رسانیده اند . » در واقع تحقق نمی یابد.
پس معمار نباید باشد و نمی تواند باشد ادیبی چون ارسطرخس ، هر چند از ادب بی بهره نباشد ، نیز موسیقی دانی چون اریسو کزنوس هرچند از موسیقی به بهره نباشد و نیز نقاشی چون آپلس هر چند در طراحی بی مهارت نباشد و پزشکی چون بقراط هر چند از طب بی بهره نباشد.
 
بالا