دور یا نزدیک؟...

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چه طور؟؟؟


 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نامه...

نامه...



بعد از مدت ها چشم انتظاری،نامه اش از جبهه به دستمان رسید.
پاکت نامه را که باز کردم،یک برگه ی کوچک داخلش بود.
روی همان،نامه اش را نوشته بود.
وقتی آمد مرخصی،گفتم :
"محمدجان! اونجا اگه کاغذ پیدا نمی شه،خب از اینجا ببر."
گفت:"نه مادر جان! کاغذ پیدا می شه،اما چون متعلق به بیت الماله،
نمی خوام خدای نکرده چیزی از بیت المال پایمال بشه."

شهید محمد مرتضوی:gol:

مجموعه رسم خوبان،کتاب تقوای مالی،ص83


 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
رازدان...

رازدان...



چند کودک با یکدیگر مشغول بازی بودند،ناگهان زنی از دور پیدا شد و
کودکی را از آن میان صدا کرد و لحظه ایی چند با آن کودک نجوا کرد.
پس از آنکه کودک بازگشت،هم بازی های او اصرار کردند که از صحبت
او با آن زن مطلع شوند و به دور او حلقه زدند!
کودک از آنها پرسید:
آیا شما می توانید یک راز مهمی را پیش خود نگهدارید؟
همه با صدای بلند فریاد زدند:
آری،آری!
کودک گفت:

من هم همینطور!

 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست دارم خدا...

دوست دارم خدا...

وقتی خداوند از پشت دستهایش را روی چشمانم گذاشت
از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم

که فراموش کردم منتظر است نامش را صداکنم...
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فقط خدا می داند...

فقط خدا می داند...



باور کن هیچ چیزی در این دنیا ارزشی بالاتر از این ندارد!
غمی را از دل زدودن و لبی را به خنده وا کردن.
فقط خدا می داند بزرگی و بخشندگی قلبی را،
که به ازای هدیه لبخندی،
از تمام دردهای خود گذشته که فقط دیگری را شادتر ببیند...
فقط خدا می داند اندازه این خوبی را، این مهربانی را،

فقط خدا می داند...


(مهرداد حبیبی):gol:
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سکوت خدا...

سکوت خدا...


وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی،
نگو خدا با من قهر است.
او به تمام کائنات فرمان سکوت داده،
تا حرف دل تو را بشنود.
پس حرف دلت را بگو....:gol::gol::gol:
 
بالا