دوره تحلیل تکنیکال بازارهای مالی

tashakori

عضو جدید
درس اول- آشنایی با مفاهیم اولیه بازارهای مالی، معامله و انواع تحلیل

تعریف بازارهای مالی
«بازار مالی» به بازاری گفته می‌شود که افراد و نهادها می‌توانند با هزینه تبادل اندک، در آن به مبادله اوراق بهادار، کالاها و سایر موارد قابل تعویض بپردازند. اوراق بهادار شامل سهام و اوراق قرضه، و کالاها شامل فلزات گران‌بها، اقلام کشاورزی و ... می‌شود.
هدف اصلی بازارهای مالی رساندن پول‌ها و وجوه اضافی پس انداز کنندگان به کسانی است که قصد دارند بیشتر از درآمد خود خرج کنند. بازارهای مالی این امکان را به وجود می‌آورند که وجوه از افرادی که فاقد فرصت‌های سرمایه‌گذاری هستند به دست کسانی برسد که دارای چنین فرصت‌هایی هستند و ایفای چنین نقشی، هم موجب افزایش تولید و کارآیی کل سیستم اقتصادی و هم موجب بهبود رفاه اقتصادی مصرف کنندگان می‌شود.

دسته‌بندی بازارهای مالی
برای تقسیم بازارهای مالی روش‌ها و مؤلفه‌های متعددی وجود دارد. در اینجا بر اساس «اقلام مورد مبادله» این بازارها را به ۴ نوع تقسیم می‌کنیم:
۱. بازار سهام یا سرمایه: محلی عمومی برای خرید و فروش سهام شرکت‌های معتبر از طریق کارگزاری‌ها است؛ بورس سهام تهران نمونه‌ای از این بازاراست. (واژه بورس بر گرفته از نام فردی به نام واندر بورس است که در اوایل قرن ۱۵ میلادی، در شهر بروژ بلژیک زندگی ‌می‌کرده و صرافان شهر در مقابل خانه وی به داد و ستد می‌پرداخته‌اند.)
۲. بازار کالاها: محلی برای خرید و فروش محصولات اولیه و خام است. به عنوان مثال بورس‌های کالا که در آن محصولات کشاورزی، مواد معدنی مانند فلزات، نفت و مشتقات آن مبادله می‌شوند.
۳. بازار اوراق قرضه یا بدهی: در این بازار اوراق قرضه صادر شده توسط دولت‌های مختلف معامله می‌شود.
۴. بازار مبادلات ارز: در بازار مبادلات ارزی (Foreign Exchange یا FOREX) ارزهای بین‌المللی مبادله می‌شوند.

انواع معامله یا قرارداد
۱. قرارداد آنی (Spot): در این قرارداد خریدار می‌بایستی کل وجه قرارداد را همراه با کارمزد کارگزار به شکل نقدی پرداخت نماید و فروشنده نیز باید تا حداکثر دو روز کاری کالا یا ارز مورد معامله را به خریدار تحویل نماید. به این نوع قرارداد، قرارداد نقدی نیز گفته می‌شود.
۲. قرارداد آتی (Future): توافقنامه‌ای مبتنی بر خرید یا فروش دارایی در زمان معین در آینده و با قیمت مشخص است. در این روش فروشنده مطابق توافقنامه تعهد می‌نماید مقدار معینی از دارایی یا کالایی با ویژگی‌های مشخص را در سر رسیدی معین در مقابل مبلغی به خریدار تحویل دهد و خریدار نیز مبلغ مورد توافق را در سر رسید می‌پردازد. هر یک از طرفین می‌توانند قبل از سر رسید با انعقاد قراردادی دیگر، شخصی ثالث را در قرارداد اولیه جایگزین خود نمایند و پس از تسویه، از قرارداد خارج شوند.
۳. قرارداد سلف (Forward): این قرارداد که شبیه قرارداد آتی است، توافقی مبتنی بر خرید یا فروش یک دارایی در زمانی معین در آینده و با قیمت مشخص است. وجه تمایز آن با قرارداد آتی در این است که قرارداد آتی در بورس معامله می‌شود ولی قرارداد سلف در بازار فرا بورس مورد معامله قرار می‌گیرد.
۴. قرارداد اختیار معامله (Option): این نوع قرارداد خود به دو نوع تقسیم می‌شود:

  • قرارداد اختیار خرید: قراردادی است که به موجب آن عرضه کننده کالا، حق خرید مقدار معینی از کالای مورد نظر را در زمان معین و با قیمت تعیین شده در حال حاضر، به طرف دوم قرارداد اعطا می‌نماید بدون اینکه طرف دوم ملزم به خرید آن کالا باشد.
  • قرارداد اختیار فروش: قراردادی است که به موجب آن خریدار، حق فروش مقدار معینی از کالای مورد نظر را در زمان معین و با قیمت مشخص به طرف دیگر اعطا می‌نماید بدون آنکه فروشنده ملزم به فروش کالا در تاریخ قید شده باشد.
در همه قراردادهای اختیار خرید یا اختیار فروش، کارمزد بالاتری نسبت به انواع قراردادهای دیگر مورد محاسبه قرار می‌گیرد. بسته به زمان لغو یا تحویل کالا این قراردادها به دو نوع سیستم آمریکایی و اروپایی نیز تقسیم بندی می‌شوند.
در اینجا لازم به ذکر است که علاوه بر بازارهای بورس که دارای مکان فیزیکی هستند و معاملات رایج در آنها انجام می‌گیرد، بازاری به نام فرا بورس (Over-the-Counter) نیز وجود دارد که به صورت شبکه‌ای مبتنی بر ارتباطات تلفنی و رایانه‌ای است و معاملات در آن به صورت غیرحضوری صورت می‌گیرد.

انواع تحلیل در بازارهای مالی
تحلیل بازارهای مالی را می‌توان به دو نوع تقسیم کرد:
۱- تحلیل بنیادی (Fundamenal): این روش را عموماً روشی بر پایه علم اقتصاد می‌دانند که در آن با استفاده از تحلیل نیروهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مؤثر بر عرضه و تقاضای یک دارایی، آینده قیمت آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. به بیان دیگر با استفاده از دو مؤلفه عرضه و تقاضا، می‌توان تشخیص داد که قیمت یک دارایی در آینده افت خواهد داشت یا افزایش می‌یابد.
سخت‌ترین بخش این تحلیل، در نظر گرفتن تمام عواملی است که بر عرضه و تقاضا اثر می‌گذارند. یعنی آن تحلیلگری که بازار سهام، کالاها یا ارز را زیر نظر دارد بایستی بتواند چرایی و چگونگی اثرگذاری عوامل مختلف (مثل اعلام صورت‌های مالی شرکت‌ها «در رابطه با بازار سهام» یا اعلام سطح زیر کشت محصولات کشاورزی «در رابطه با بازار کالاها» یا اعلام نرخ بیکاری یک کشور «در رابطه با بازار ارز») بر روی اقلام مورد معامله را تشخیص دهد و بر اساس جمع‌بندی خود، اقدام به ورود در یک موقعیت معاملاتی (خرید یا فروش) کند.
۲- تحلیل تکنیکی (Technical): اساس این روش بر این تئوری استوار است که تمام اطلاعات بازار در «قیمت» نمود پیدا می‌کنند و با فرض درستی این نظریه، معامله‌گران می‌توانند با بررسی و شناسایی حرکات، رفتارها و الگوهای ثبت شده در نمودار قیمت یک دارایی، درباره ورود به موقعیت‌های معاملاتی تصمیم‌گیری نمایند.
جمله آشنای «تاریخ تمایل به تکرار خود دارد» در اینجا صدق می‌کند. بنابراین چنانچه یکی از سطوح قیمت، رفتار مقاومتی یا حمایتی را در گذشته از خود بروز داده باشد احتمال اینکه دوباره رفتار مشابهی را با رسیدن قیمت به آن سطح مشاهده کنیم، وجود دارد و از این رو باید با احتیاط عمل کرد.
تحلیلگران تکنیکی، به الگوهای مشابهی که در گذشته شکل گرفته‌اند نگاه می‌کنند و با در نظر داشتن اصل تکرار تاریخ، انتظار دارند که در صورت تشکیل یکی از آن الگوها در رفتار جاری قیمت، آن الگو مجدداً به تکمیل برسد و بدین شکل امکان معامله بر اساس موقعیت جدید، فراهم آید.
در دنیای معامله‌گری، زمانی که کسی صحبت از تحلیل تکنیکی می‌کند، نخستین چیزی که به ذهن می‌آید «نمودار قیمت» یا «نمودار نرخ برابری» است. تحلیلگران تکنیکی از نمودارها استفاده می‌کنند زیرا این قالب دیداری، آسان‌ترین راه برای به تصویر کشیدن رفتار قیمت در بستر زمان است.


با نگریستن به گذشته، می‌توان از داده‌های قیمتی-زمانی برای کسب سود از روندها و الگوهای جاری استفاده کرد، اما باید در نظر داشت که ابزارهای تکنیکی برای تحلیل نمودارها نیز بسیار زیاد هستند و نیز تعداد تفسیرها از یک نمودار واحد، می‌تواند به تعداد تحلیلگران آن باشد. بنابراین در زمینه تحلیل تکنیکی، بایستی از ابزارهایی استفاده کرد که تحلیل‌گر بیشترین ارتباط را با آنها برقرار می‌کند.
منبع: دوره های درسنامه
 

tashakori

عضو جدید
درس دوم- مدیریت سرمایه
شرایط ورود به بازارهای مالی به قصد انجام معامله و کسب سود، بسیار آسان است و با توجه به اینکه در برخی بازارها می‌توان از اهرم‌های مالی (برای انجام معامله با حجمی بالاتر از موجودی حساب) نیز استفاده کرد و با سرمایه اندک معاملاتی بزرگ انجام داد، لذا بازده سرمایه چند ده برابری یا حتی چند صد برابری این بازارها، افراد زیادی را برای معامله در آنها اغوا می‌کند.
از این رو باید این نکته را در نظر داشت که امروزه انجام معامله در بازارهای مالی به سادگی فشردن یکی از دکمه‌های صفحه کلید کامپیوتر است و هر کسی بدون دانش کافی می‌تواند آن را انجام دهد، ولی چنین فرد یا افرادی به هیچ عنوان معامله‌گر -حتی از نوع مبتدی- نیستند زیرا کار آنها بر تحلیل علمی استوار نیست.لقب مناسب برای چنین افرادی قمارباز است، نه معامله‌گر.زیرا آنها فقط با تکیه بر بخت و اقبال به این کار روی آورده‌اند که به هیچ عنوان رویکرد صحیحی نیست.در حقیقت معامله‌گری در بازارهای مالی -که در آنها شاهد نوسانات زیاد و مکرر هستیم، حرفه‌ای است برای محک زدن دانش، تجربه و استقامت روانی، و نه میدانی برای آزمودن شانس یا رقابت احساسی با دیگر معامله‌گران یا کل بازار.هر معامله‌گری باید این دریافت را به خوبی در درون خود جا بیندازد که بازار بزرگ‌تر از تک تک نقش‌آفرینانی است که در آن به فعالیت مشغولند.بنابراین هرگز نباید با بازار درگیر یا به امید موفقیت شانسی وارد آن شد، بلکه باید بر اساس تحلیل (بنیادی، تکنیکی یا هر دو) با آن همراه گردید و از موقعیت‌های مختلف کسب سود کرد.تقریبا تمام افرادی که مدتی را در این حرفه گذرانده‌اند، بر سر این مورد اجماع دارند که سه عامل برای موفقیت در بازارهای مالی تعیین کننده است:۱. مدیریت سرمایه۲. دانش و تجربه (توانایی تحلیل بازار)۳. نگرش فردی و روانشناسی شخصینادیده گرفتن هر یک از عوامل فوق یا کوتاهی در رعایت اصولی که بر مبنای آنها شکل می‌گیرد، بدون تردید منجر به از دست رفتن مقدار قابل توجهی از سرمایه می‌شود. در اینجا منظور از سرمایه، نه تنها سرمایه مادی بلکه حتی اعتماد به نفس و عمر افراد است. تجربه نشان داده که اکثر افراد در هنگام ورود به بازارهای مالی، خود را دارای بخت و اقبال بلند می‌پندارند و به غلط فکر می‌کنند که قادر هستند در لحظه، تصمیم‌هایی درست برای سرمایه‌گذاری و معامله اتخاذ کنند. این افراد به خاطر نداشتن تجربه کافی به راحتی اصول مدیریت سرمایه و یا اصول تحلیلی خود را زیر پا گذاشته و با نگرش غلط اقدام به ورود احساسی یا هیجانی به موقعیت‌های معاملاتی می‌کنند. سپس با وارد آمدن اولین ضرر به حساب معاملاتی‌شان، اقدام به ورود به موقعیت‌های غلط بعدی کرده و در مدتی کوتاه سرمایه خود را از دست رفته می‌بینند.با وجود اینکه این دوره آموزشی در مورد تحلیل تکنیکی است، ولی تأثیر رعایت «اصول مدیریت سرمایه و اصول روانشناسی» در کسب نتایج موفق به طور پیوسته، آنقدر زیاد است که بهتر دیدیم قبل از ورود به بحث‌های فنی تحلیل تکنیکال، شما را با نمونه‌هایی از آنها آشنا کنیم.۵ نمونه از قوانین مدیریت سرمایه
از بین
۳ عامل لازم برای موفقیت که ذکر شد، ابتدا به نمونه‌ای از قوانین مدیریت سرمایه می‌پردازیم. ذکر این نکته ضرورت دارد که شما می‌توانید قوانین دیگری را هم به این مجموعه بیَفزایید تا بتوانید مدیریت سرمایه خود را دقیق‌تر اجرا کنید.۵ قانونی که در زیر می‌آیند قوانین مدیریت سرمایه «جسی لیوِر مور» هستند که یکی از بزرگترین معامله‌گران قرن ۲۰ میلادی بوده. قوانین او همان قدر که در بحران مالی ۱۹۲۹ مؤثر بوده‌اند امروزه نیز می‌توانند به کمک معامله‌گران بیایند.قانون ۱: پول خود را نبازید!
زمانی که فرد با دید قمار کردن وارد یک موقعیت معاملاتی می‌شود، وقوع هر اتفاقی ممکن است. می‌توان در یک لحظه ده ها برابر سود کرد و سپس در معامله‌ای دیگر همه آن را همراه با اصل سرمایه از دست داد. ولی معامله‌گران واقعی با دید درست و بر اساس تحلیل‌های خود وارد موقعیت‌های معاملاتی می‌شوند.
اما آیا از دست ندادن پول به همین سادگی است؟ اگر چنین بود همه می‌توانستند در این حرفه میلیاردر باشند. جسی لیور مور در حقیقت با وضع این قانون در صدد بر آمده تا این اصل ساده را در ذهن تثبیت کند که هر معامله‌گر بایستی هر آنچه در توان دارد انجام دهد تا در بازی باقی بماند و بر این اساس، هرگز نباید تمام سرمایه خود را روی یک موقعیت معاملاتی قرار دهد.او معتقد است که معامله‌گر بایستی به صورت پلکانی سرمایه خود را به یک موقعیت معاملاتی تزریق کند. به این صورت که درصدی از آن را در ابتدا وارد معامله نماید، و سپس با وارد شدن به سود و کسب اطمینان نسبی از درست بودن تحلیل (بنیادی یا تکنیکی) خود، سرمایه بیشتر را تزریق نماید.پس در واقع در اینجا هدف تزریق سرمایه به موازات حرکت قیمت در جهت دلخواه معامله‌گر است که منجر به انباشته نشدن ضرر بر روی اصل سرمایه خواهد شد. زیرا چنانچه تحلیل اولیه اشتباه بوده باشد، می‌توان با ضرری اندک از موقعیت معاملاتی خارج شد. حال آنکه در صورت ورود با کل سرمایه، ضرری سنگین‌تر در انتظار ما خواهد بود.پس به بیان دیگر، این قانون به ما می‌گوید که «کسب سود بیشتر با تزریق کل سرمایه در گام نخست» در اولویت قرار ندارد بلکه محدود کردن ضرر است که باید اولویت نخست هر معامله‌گر باشد.قانون ۲: همواره برای معامله خود حد ضرر تعیین کنید
یکی از پیشامدهای روانی که همیشه باعث فرو رفتن معاملات در ضرر می‌شود عدم پذیرش اشتباه بودن تحلیل است. در چنین مواقعی فرد با اصرار بی دلیل بر قطعیت تحلیل خود، موجبات فرو رفتن هر چه بیشتر معامله در ضرر را فراهم می‌کند که گاه به از دست رفتن کل سرمایه و بر هم خوردن تعادل روانی او نیز می‌انجامد.
از آنجا که اجتناب از ضرر امری محال است در صورت فرو رفتن معامله در ضرر، مفهومی به نام «حد ضرر» به کمک شما می‌آید که یکی از مهمترین اصول در حرفه معامله‌گری است. حد ضرر را با یک مثال برای شما توضیح می‌دهیم.مثال: فرض کنید که یک تُن گندم به قیمت ۳۶۴ دلار خریداری کرده‌اید و انتظار دارید که ظرف مدتی مشخص (از چند روز تا چند هفته) به قیمت ۴۰۰ دلار برسد. با این حال مدتی پس از وارد شدن به موقعیت معاملاتیِ خرید گندم، قیمت با افت مواجه شده و به زیر سطح خرید شما می‌رسد. در چنین وضعی، شما دو راه در پیش دارید. یا بایستی بی‌دلیل به بالا رفتن قیمت امیدوار بمانید که این نشانگر قمارباز بودن -و نه معامله‌گر بودن- شما است. یا اینکه باید سطحی را مشخص کنید که در صورت افت قیمت تا آن، معامله شما بسته شود.این سطح احتیاطی که به آن «حد ضرر» گفته می‌شود بستگی مستقیم به «میزان ریسک شما بر روی آن معامله، حجم سرمایه حساب معاملاتی شما، و فراریّت اقلام مورد معامله» دارد. به مثال زیر توجه کنید.مثال: فرض می‌کنیم که شما در قیمت ۳۴۶ دلار قصد خرید گندم را دارید. حد سود محاسبه شده ۴۰۰ دلار و حد ضرر محاسباتی نیز ۳۳۰ دلار است؛ یعنی حد سود ۵۴ دلاری و حد ضرر ۱۶ دلاری. (همین طور که می‌بینید نسبت سود به ضرر در اینجا رعایت شده. یعنی برای سودی اندک، ریسک ضرری بزرگ را نمی‌پذیریم.)از سوی دیگر حساب معاملاتی شما ۱ میلیون دلار است و ۱۰٪ از آن را برای معامله آزاد گذاشته‌اید. یعنی می‌خواهید ۱۰۰ هزار دلار گندم بخرید که با قیمت ۳۴۶ دلار برای هر تُن، حدود ۲۸۹ تُن می‌شود. حال اگر حد ضرر حساب شما برابر با ۳٪ از موجودی آزاد آن باشد، می‌توانید تا ۳۰۰۰ دلار (۳ درصد از ۱۰۰ هزار دلار) را به عنوان ضرر تحمل کنید.این یعنی حد ضرر معامله شما برابر با قیمت ۳۳۵.۵ دلار برای هر تن گندم است و چنانچه قیمت گندم به این سطح رسید باید معامله خود را ببندید و باقی سرمایه خود را از گزند حوادث بازار حفظ کنید.خواهید پرسید که ۳۰۰۰ دلار ضرر احتمالی این معامله چه می‌شود؟ پاسخ را قبلاً داده‌ایم: «در بازارهای مالی اجتناب از ضرر امری است محال.» پس ضررهای احتمالی خود را بپذیرید و آنها را تا حد امکان با کمک حد ضرر «محدود» کنید تا در معاملات بعدی پول نقد کافی برای بهره بردن از موقعیت‌های مناسب را داشته باشید.لیور مور کسانی را که حد ضرر تعیین نمی‌کنند «سرمایه‌گذاران غیر ارادی» می‌نامد و آنها را این‌گونه توصیف می‌کند: «کسانی که سهام شرکتی را می‌خرند و با این امید که بالاخره صعود کند آن را مدت‌ها نگه می‌دارند. این افراد به هیچ دلیلی حاضر به فروش نمی‌شوند مگر اینکه قیمت به هدف‌شان برسد.» ولی آیا همیشه این انتظار بر آورده می‌شود؟ قطعاً خیر. ضمن اینکه با باقی ماندن در یک موقعیت معاملاتی کم پتانسیل، موقعیت‌های معاملاتی مناسب نیز از دست می‌روند.قانون ۳: همیشه پول نقد داشته باشید
یک معامله‌گر بدون پول نقد مساوی است با یک سینما بدون پروژکتور. هر معامله‌گری باید همیشه پول نقد در اختیار داشته باشد تا در مواقع اضطراری بتواند وارد معامله شود. در حقیقت این قانون باعث می‌شود که افراد از تزریق کل سرمایه خود -در قالب یک یا چند معامله- به بازار خودداری کنند و بیاموزند که گاهی با صبر، بازار موقعیت‌های بهتری را نصیب‌شان می‌کند. بنابراین در اختیار داشتن نقدینگی، مانند داشتن فشنگ در خشاب است. به خاطر بسپارید که این همیشه سرعت عمل نیست که برای شما موفقیت به بار می‌آورد بلکه گاهی «صبر» کلید موفقیت است. با داشتن پول نقد در حساب خود، همیشه آماده ورود به موقعیت‌هایی خواهید بود که مدت‌ها منتظر فرا رسیدن آنها بوده‌اید.
قانون ۴: به معامله اجازه پیش رَوی در سود را بدهید
برای خیلی‌ها سخت ترین بخش این حرفه، نه تحمل ضرر بلکه صبر برای رسیدن معامله به حد سود مشخص شده است. بسیاری مواقع، دو یا چند معامله قبلی که با ضرر بسته شده‌اند، بر روی «قدرت ریسک معامله‌گر و تحلیل صحیح بازار توسط او» اثر می‌گذارند و وی را از دستیابی به سودی که می‌توانست جبران آن ضررها باشد دور می‌کنند.
این بخش از معامله‌گری، جزو بزرگترین درگیری‌های درونی هر فرد است. لیور مور اعتقاد دارد که اگر یک معامله‌گر بتواند ضررهای خود را کوچک نگاه داشته و به سودها امکان رشد بدهد، بدون شک موفقیت از آن او است. بنابراین چنانچه تحلیل شما برقرار بود و نشانه‌ای دال بر نقض آن مشاهده نکردید، نباید تسلیم تردید، ترس یا دودلی خود شوید بلکه بایستی به تحلیل وفادار بمانید. ضمن اینکه اگر به دلایل غیر فنی معاملات خود را ببندید، هرگز تخمین درستی نسبت به صحت روش تحلیلی-معاملاتی خود نخواهید داشت که این نیز یکی دیگر از ایرادهای بزرگ تخطی از سیستم معاملاتی است.بنابراین نگرانی خود را بیشتر معطوف معاملاتِ در ضرر فرو رفته کنید و در مورد معاملات سود دِه، فقط اجازه دهید تا مرز مناسب رشد کنند. البته این به هیچ عنوان به معنای نادیده گرفتن قانون شماره ۲ نیست و شما برای تمام معاملات خود باید حد ضرر را تعیین کنید، حتی آنهایی که در سود هستند. منتهی زمانی که یک معامله در سود فرو رفت باید به مرور و پس از طی کردن فواصل مطمئن توسط قیمت، حد ضرر را نیز جا به جا کنید.قانون ۵: سودهای خود را نقد کنید
اکثر معامله‌گران موفق به این اصل اعتقاد دارند که بایستی به طور منظم از سودهای انباشته خود برداشت نمود و آن را در حساب بانکی قرار داد. این کار چند منفعت دارد:
نخست اینکه در حرفه معامله‌گری، بسیاری مواقع افراد -حتی حرفه‌ای‌ها- به جنگ بازار می‌روند، به این معنا که در صورت شکست دچار حالت روانی انتقام‌جویی می‌شوند و در این وضعیتِ عدم تعادل، به معاملات پشت سر هم و غیر منطقی روی می‌آورند. مهمترین عاملی که دست آنها را برای این افراط باز می‌گذارد داشتن پول زیاد در حساب معاملاتی است. بنابراین با خارج کردن سودهای خود از این حساب و قرار دادن آنها در حسابی مجزا، از خطر پوچ شدن ماحصل تلاش‌های قبلی در امان خواهید ماند.دوم اینکه برخی افراد به فکر بازنشستگی زود هنگام از این حرفه هستند، بنابراین مدام با کسب سود و بزرگ شدن سرمایه کلی، به حجم معاملات خود می‌افزایند و گاهی هم قوانین مدیریت «سرمایه و ریسک» را رعایت نمی‌کنند. در نتیجه کافی است یک بار بازار بر خلاف میل آنها حرکت کند تا کل سودهای انباشته خود را از دست بدهند. پس ثابت نگه داشتن حجم حسابی معاملاتی، شما را از انجام معاملاتی با حجم بسیار زیاد حفظ خواهد کرد و این نیز به ادامه کارتان کمک خواهد کرد.سوم اینکه «اعتیاد به معامله» یا «معامله برای معامله» یک مشکل عمومی بین معامله‌گران تازه‌کار است. آنها می‌پندارند که چون این حرفه را انتخاب کرده‌اند پس باید همیشه معاملات باز داشته باشند. حال آنکه برخی مواقع بازار هیچ موقعیتی را برای معامله در اختیار شما قرار نمی‌دهد و در این شرایط باید از سودهای انباشته خود لذت برده و کمی هم تأثیر آنها در زندگی روزمره را تجربه کنید. به خرید بروید، اتومبیل خود را عوض کنید و خلاصه هر آنچه که نتایج کاری شما را در زندگی‌تان نمایان می‌کند را انجام دهید و به این واسطه از کار خود بیشتر لذت ببرید.اهمیت علم ریاضی، منحنی افت سرمایه و نسبت سود به زیان
با استفاده از علم ریاضی و پیش‌بینی بر اساس احتمالات، می‌توان مدیریت سرمایه و ریسک را به خوبی در سیستم معاملاتی جای داد.
قبلا گفته شد که برای موفقیت در بازار و کسب سود مداوم به سه عامل کلی نیاز داریم. به عنوان مثال در صورتی که فرد دو عامل «دانش و تجربه» و «نگرش و روانشناسی» را داشته باشد ولی «اصول مدیریت سرمایه» را برای تعیین حجم معاملات در نظر نگیرد، پس از مدت کوتاهی سرمایه‌اش را از دست خواهد داد.نمونه‌ای از اهمیت نگرش ریاضی به حرفه معامله‌گری را با منحنی افت سرمایه برای شما گوشزد می‌کنیم.افت سرمایه که در این حرفه با لغت Drawdown شناخته می‌شود، یکی از مسائلی است که در صورت عدم توجه به آن نقشه راه معامله‌گر، و نیز میزان پایبندی او به اصول مدیریت سرمایه و دقتش در تحلیل صحیح، همگی تحت تأثیر منفی قرار خواهند گرفت.Drawdown به معنای حداکثر افت سرمایه از مقدار ماکزیمم است. به عنوان مثال اگر یک معامله‌گر حساب ۱۰.۰۰۰ دلاری داشته باشد و با ضرری معادل ۵.۰۰۰ دلار، حساب خود را به ۵.۰۰۰ دلار برساند ۵۰ درصد Drawdown را تجربه کرده.نکته جالب توجه در مورد Drowdown این است که اگر یک معامله‌گر درصدی ضرر کند، برای بازگشت به رقم اولیه (سقف موجودی) باید درصدی بیش از آن مقدار را سود کند و این همان نکته‌ای است که کار را مشکل می‌کند. به جدول زیر توجه فرمایید:چنانچه شما در یک معامله با ضرری معادل ۱۰٪ از موجودی حساب خود مواجه شوید، باید در معامله بعدی ۱۱٪ سود کسب کنید تا به موجود اولیه خود بازگشته و در این بازه زمانی تعادل حساب خود را برقرار کنید (یا به عبارت دیگر ضرر نکرده باشید). این شاید به نظر کار سختی نباشد. اما به ضررهایی با درصد بزرگتر توجه کنید. اگر شما در یک معامله ۵۰٪ ضرر کنید در معامله بعدی باید ۱۰۰٪ سود کسب کنید تا تعادل حساب برقرار شود و هر چه ضرر بزرگتر باشد، سود جبرانی نیز به صورت تصاعدی باید بیشتر باشد.با آگاهی از مفهوم افت سرمایه، شما آماده پذیرش یکی از مهمترین اصول مدیریت ریسک و مدیریت سرمایه یعنی «رعایت نسبت زیان به سود» هستید. قبل از انجام هر معامله، شما «باید» بدانید سود احتمالی که از آن معامله می‌توان انتظار داشت چقدر است و اینکه برای به دست آوردن آن مقدار سود، حاضر هستید تا چه میزان از سرمایه خود را به خطر بیندازید.آیا منطقی است که برای به دست آوردن یک سود ۱۰۰۰ دلاری، ۵۰۰۰ دلار ریسک را بپذیریم؟ قطعاً پاسخ منفی است. اصل مدیریت ریسک بیان می‌کند که در هر معامله، میزان ریسک حداکثر باید نصف سود مورد انتظار باشد. یعنی اگر برای یک معامله فرضاً ۳۰ دلار حد ضرر در نظر گرفته‌اید، پتانسیل کسب سود آن موقعیت معاملاتی حداقل باید ۶۰ دلار باشد. پس اگر یک فرصت معاملاتی پیش بیاید که این نسبت برای آن برقرار نباشد، توصیه اکید این است که کلا از آن معامله صرف نظر کنیم.معمولا معامله گران مبتدی به دو صورت موجودی حسابشان را از بین می برند یا با نگذاشتن حد ضرر و یا با معاملات زیان آور پشت سر هم.در حالت اول برای افراد مبتدی حد ضرر مانند محافظی محکم جلوی از بین رفتن حساب را می‌گیرد اما آنها عموماً با نگذاشتن حد ضرر اجازه می دهند ضررشان انباشته شود. شاید چندین معامله برایشان پیش بیاید که با نگذاشتن حد ضرر، معامله پس از مدتی وارد سود شود اما حتما پس از مدتی به دام گرفتار می‌شوند و بازار بر خلاف جهت مورد نظر آنها حرکت می‌کند و موجب از بین رفتن کل سرمایه در یک معامله می‌شود.حالت دوم در صورتی پیش می آید که فرد ضررهای خود را مدیریت نمی‌کند و اجازه می‌دهد ضررهای متوالی و بعضاً بزرگ موجودی حسابش را از بین ببرند. برای پیش گیری از این حالت هم بهتر است در هیچ معامله واحدی، مقدار پولیِ حد ضرر بیش از ۳ درصد از کل موجودی سرمایه نباشد.
 

tashakori

عضو جدید
درس سوم- انواع نمودار، و انواع تایم فریمقصد داریم که از این درس به بعد شما را با لوازم مختلف تحلیل تکنیکی آشنا کنیم. برای این منظور, ابتدا لازم است با انواع نمودارها آشنا شوید و بعد از آن، با انواع بازههای زمانی (Time Frame).
انواع نمودار
همان طور که در درس‌های قبلی بیان شد، تحلیل تکنیکال معطوف به بررسی تاریخچه قیمت و شناسایی سطوح حساسی است که در اثر رفتارهای بازار در طول زمان ایجاد شده
اند. تاریخچه قیمت را میتوان در قالب سه نوع نمودار به تصویر کشید:· نمودار خطی· نمودار میلهای· نمودار شمعی
نمودار خطی
نمودار خطی که نمونه
ای از آن را در زیر مشاهده میکنید تعریف سادهای دارد. با ثبت کردن قیمتهای یکسان در بازههای مشخص و وصل کردن آنها به یکدیگر میتوان یک نمودار خطی را به دست آورد. به عنوان مثال با وصل کردن قیمت آغازین (Opening Price) یک بازار، یعنی اولین قیمت ثبت شده در هر روز کاری، برای یک بازه چند روزه، میتوان «نمودار خطی قیمتهای آغازین» را به دست آورد. یا نمودار مشابهی را برای قیمتهای بسته شدن یک بازار، یا میانگین قیمت گشایش و بسته شدن در روز، یا میانگین کف و سقف روزانه را به دست آورد.همانطور که پیدا است، نمودار خطی قادر به نشان دادن اطلاعات زیادی نیست بلکه تنها یک روند کلی را از بازار ترسیم کرده و در اختیار میگذارد. با این حال نمودار خطی که بر مبنای قیمت خاتمه رسم شود قابل اتکا تر است.


نمودار میله
ای
نمودار میله
ای از نمودار خطی پیچیدهتر است. در هر میله، چهار قیمت مربوط به بازه زمانی مشخص گنجانیده میشود: قیمت آغازین، قیمت بسته شدن، قیمت سقف، و قیمت کف.به تصویر زیر توجه کنید:


2.jpg



- خط افقی که در سمت چپ میله قرار دارد نشانگر قیمت «آغازین» است.- پایینترین قسمت میله را قیمت «کف» مینامیم.- بالاترین قسمت میله قیمت «سقف» نام دارد.- خط سمت راست میله هم قیمت «بسته شدن» بازار است.از کنار هم قرار گرفتن میلههای مختلف، یک نمودار میلهای شبیه تصویر زیر خواهیم داشت:


نمودار شمعی
نمودار شمعی که منشا ژاپنی دارد در عین شباهت با نمودار میله
ای، خیلی زیباتر و برای اکثر افراد قابل فهمتر است.هر شمع از بدنه (قسمت بزرگ در وسط) و دو سایه در بالا و پایین تشکیل شده. شمعها در دو رنگ دلخواه قابل تنظیم هستند. برای مثال در تصویر زیر، بدنه سبز نشانگر شمع صعودی است و بدنه قرمز نشانگر شمع نزولی. شمع نزولی به معنای پایینتر بودن قیمت بسته شدن نسبت به قیمت آغازین است. و شمع صعودی نشانگر بالاتر بودن قیمت بسته شدن نسبت به قیمت آغازین.




نکته ۱: چنانچه در یک نمودار شمعی، به جای شکل رایج شمع (تصویر بالا) دو خط عمود بر هم مشاهده شد، یعنی به جای بدنه شمع یک خط افقی وجود داشت، این به معنای یکی بودن قیمت گشایش و خاتمه در شمع مذکور است.نکته ۲: چنانچه در بالای شمع سایهای وجود نداشت، به معنای بسته شدن شمع در بالاترین قیمت است. و چنانچه در پایین شمع سایهای نبود، به معنای بسته شدن شمع در پایینترین قیمت است.نمودار شمعی نسبت به دو نمودار دیگر محبوبتر است زیرا هم اطلاعات کاملی را در خود دارد و هم از لحاظ شهودی کاراتر است یعنی میتوان با یک نگاه اطلاعات لازم از هر شمع را به دست آورد.


تایم فریم یا بازه زمانی
تایم فریم یا بازه زمانی یکی از مفاهیمی است که به طور مستقیم در نمودارهای تحلیلی نمود پیدا می
کند. این مفهوم را با یک مثال توضیح میدهیم:چنانچه یک نمودار (خطی، میلهای یا شمعی) در تایم فریم هفتگی ترسیم شده باشد تمام قیمتهایی که در آن نمودار ثبت گردیدهاند مربوط به تایم فریم هفتگی میشوند. به عنوان مثال در یک نمودار هفتگی، هر شمع نشانگر قیمتهای آغازین، پایانی، سقف و کف مربوط به یک «هفته» است. یا در تایم فریم روزانه، قیمتهای هر شمع یا میله حاوی اطلاعات مربوط به یک روز وجود دارد.مشابه همین امر در مورد تایم فریمهای دیگر نیز برقرار است. هر تایم فریم میتواند از ۱ دقیقه تا یک ماه یا حتی یک سال باشد. معمولا در تحلیل تکنیکی، به طور موازی دو یا سه تایم فریم مورد تحلیل قرار میگیرند تا نتایج، قابل اتکا باشند.

دوستان با عرض معذرت چون امکان ثبت بیش از دو تصویر وجود ندارد بنابراین نمودار شمعی قابل بارگذاری نیست .
 

پیوست ها

  • 1.jpg
    1.jpg
    14.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

tashakori

عضو جدید
درس هفتم- میانگین های متحرک و کاربرد آنها در تحلیل

درس هفتم- میانگین های متحرک و کاربرد آنها در تحلیل

درس هفتم- میانگین های متحرک و کاربرد آنها در تحلیل
 

پیوست ها

  • Document in Scrap.pdf
    412 کیلوبایت · بازدیدها: 0

tashakori

عضو جدید
درس نهم- الگوهای شمعی- بخش دوم

درس نهم- الگوهای شمعی- بخش دوم

درس نهم- الگوهای شمعی- بخش دوم
منبع: دوره های درسنامه
 

پیوست ها

  • 9.pdf
    199.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

tashakori

عضو جدید
درس یازدهم- الگوهای کلاسیک (بازگشتی و ادامه دهنده)
 

پیوست ها

  • 11.pdf
    626.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

tashakori

عضو جدید
درس دوازدهم- الگوهای هارمونیک
 

پیوست ها

  • 12.pdf
    202.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Similar threads

بالا