دل

eelhamm

عضو جدید
ﺣــــﻮﺍﺳﺖ ﺑـﮧ ﺩﻟﺘــ ﺑﺎﺷﺪ . . .ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫـ ــﺮﺟﺎﯾـﮯ ﻧﮕــﺬﺍﺭ!
ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻣﯿــﺪﺯﺩﻧﺪ . . .
ﺑــﻌﺪ ڪﮧ ﺑﮧ ﺩﺭﺩﺷـــﺎﻥ ﻧـﺨــﻮﺭﺩ
ﺟـﺎﯼ ﺻـــﻨﺪﻭﻕ ﭘـﺴﺘـــ
ﺁﻧــ ــﺮﺍ ﺩﺭ ﺳﻄﻞ ﺁﺷـــﻐﺎﻝ ﻣﮯ ﺍَﻧﺪﺍﺯﻧﺪ !
ﻭ ﺗــﻮ ﺧﻮﺑــ ﻣـﯿﺪﺍﻧﮯ
ﺩﻟﮯ ﮐﻪ ﺍَﻟﻤﺜﻨﮯ ﺷﺪ! ﺩﯾــﮕﺮ ﺩِﻟــــ ﻧﻤـﯿﺸﻮﺩ....



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببار ای آسمان،

من کویری خسته ام

پر از خار و خاشاکم،

گلی در بستر خویش ندیده ام

خوب می دانم ، تو هم دل گرفته ای

بغض هایت را هدیه به رودخانه احساساتم کن

برای سر سبزی دلم لاله های واژگون را ابیاری کنم

مرغک اواز خوان در کویر من نمی ماند

سایه سارم نیست که مهمانش کنم .

ای اسمان ببار برکویر تشنه ام

دیگر از رقص طوفان شنها خسته ام

ببار که من کشتی به گل نشسته ام

چشم انتظار قطره ای باران نشسته ام

من کویری شوره زارم.....

در انتظار باران..........
 

paria.z68

عضو جدید
سفری باید کرد

تا به عمق دل یک پیچک تنها که چرا

این چنین سخت به خود می پیچد

شاید از راز درونش بتوان کشفی کرد

شاید او هم به کسی دل بسته ست...!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

حرفهای دلم را هیچ وقت کسی نفهمید
فقط
روزی مورچه ها خواهند فهمید که در زیرخاک گلویم را به تاراج می برند !!
 

paria.z68

عضو جدید
دل زمزمه می کرد، هلاکش کردند

با تیغ برهنه، چاک_چاکش کردند

دل، دهکده ای بود، پر از چشمه و گل

از لوث وجود عشق ، پاکش کردند!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
 

paria.z68

عضو جدید
ما چون دو دریچه رو به روی هم

آگاه ز هر بگو مگوی هم.

هر روز سلام و پرسش و خنده،

هر روز قرار روز آینده،

عمر آینه بهشت،اما...آه

بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته و خسته ست

زیرا یکی از دریچه ها بسته ست

نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد،

نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد...

(اخوان)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من خراب نگه نرگس شهلای توام
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام

تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام

می توان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمهٔ گیسوی سمن سای توام

اهل معنی همه از حالت من حیرانند
بس که حیرت زدهٔ صورت زیبای توام

تلخ و شیرین جهان در نظرم یکسان است
بس که شوریده دل از لعل شکرخای توام

مرد میدان بلای دو جهان دانی کیست
من که افتادهٔ بالای دلارای توام

سر مویی به خود از شوق نپرداخته ام
تا گرفتار سر زلف چلیپای توام

بس که سودای تو از هر سر مویم سر زد
مو به مو با خبر از عالم سودای توام

زیر شمشیر تو امروز فروغی می گفت
فارغ از کشمکش شورش فردای توام

فروغی بسطامی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم که تنگ میشود
به اسمان
مینگرم
اخر
شاید
تو نیز
همان
دقیقه
به اسمان
نگاهی کرده باشی
 

paria.z68

عضو جدید
همه

لرزش دست و دلم

از آن بود

که عشق

پناهی گردد

پروازی نه

گریزگاهی گردد

آی عشق آی عشق

چهره ی آبیت پیدا نیست...


و خنکای مرهمی

بر شعله ی زخمی

نه شور شعله

بر سرمای درون

آی عشق آی عشق

چهره ی سرخت پیدا نیست...


غبار تیره ی تسکینی بر حضور وهن

و رنج رهایی

بر گریز حضور.

سیاهی

بر آرامش آبی

و سبزه ی برگچه

بر ارغوان

آی عشق آی عشق

رنگ آشناییت

پیدا نیست...


(شاملو)
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل ادمها
شیشه نیست
روش ها کنیم و یه
عکس قلب بکشیم
و اب شدنش تماشا کنیم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم وقتی سخت تر میشکنه
دیگه
اشک نمیریزم
بلکه
میخندم
و اروم
بلند میشم
و جاده زندگیم
ادامه میدم
اما باز هم
منتظر سیلی های
بعدی دنیا به
تن نحیف و تنهایم هستم
 

paria.z68

عضو جدید
تو صمیمی تر از آنی که دلم می پنداشت

دل تو با همه ی آیینه ها نسبت داشت

تو همان ساده ی سرسبز نجیبی که خدا

در میان دل پاکت صدف آیینه کاشت
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنــــــــــگم !

برای کسی که مدتهاست بی آن که باشد

هر لحظه زندگی اش کرده ام. . .

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو

بهترين اتفاق

زندگي من

خواهي بود

حتی اگر

هیچ وقت

نیفتی ...
در نزدیکی دل من............
 

paria.z68

عضو جدید
نـﮧ نمـﮯدآنــــــــــــــﮯ !



هیچـــــــــــکس نمـﮯבآند. . .



پشت این چهره ی آرام בر دلم چـﮧ مـﮯگذرב...



نمـــــــــــﮯدآنـﮯ!



کســـــــــــی نمـﮯבآند. . .



این آرامش ِ ظاهـــــــــــــــــر و این בل ِ نـا آرام ،



چقـבر פֿستـﮧ ام مـﮯکنـב . . .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدونی دلم چی میخواد؟
شونه هاتو
تا سرمو میذاشتم روشون و بدون اینکه چیزی بگم گریه میکردم
دلم داره میترکه کاش بودی پیشم کاش بودی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ز جوش صافی دل*، جسم*، جان تواند شد

به سعی شیشه پری کرده*اند خارا را


به غیر عکس ندانم دگر چه خواهی دید

اگر در آینه بینی جمال یکتا را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برآن سرم*که ز دامن برون*کشم پا را

به جیب آبله ریزم غبار صحرا را


به سعی دیدة حیران دل از ثپش ننشست

گهرکند چه*قدر خشک آب دریا را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فلک ز صفری*که می*گشاید بر عتبارات می*فزاید

خلای یک شیشه می*نماید پری ز چندین پیاله پیدا


چه موج بیداد هیچ سنگی نبست برشیشه*ام ترنگی

شکسته دارد دلم به رنگی*که رنگ من*کرد ناله پیدا
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم ز صو معه بگرفت و خرقه ی سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجاست
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلِ تنگِ من از تو شکوه داره ........ آروم آروم ز چشمم گریه باره

خسته شد دل ز بیدادِ زمونه ........ خوش به حال کسی که غم نداره

نکردم به جهان غیر از محبت ....... که شد قسمت من اندوه و محنت
 
بالا