نقشه های من جنوب ندارند همیشه هرچه خاطره است از دریای شمال به این خانه می وزد چطور میشود یک تابستان... یک غروب... یک ساحل ... یک نگاه... یک آغوش بشود دنیای یک آدم؟؟
بعضي آدم ها را نميشود داشت
فقط ميشود يک جور خاصي
دوستشان داشت !
بعضي آدم ها اصلا براي اين نيستند که
براي تـــــو باشند
يا تــــو براي آن ها !
اصلا به آخرش فکر نمي کني
آنها براي اينند که ..
دوستشان بداري
آن هم نه دوست داشتن معمولـــي
نه حتي عشــــق !
يک جور خاصي دوست داشتن
که اصلا هم کم نيست ..!
اين آدم ها حتي وقتي که
ديگر نيستند هم
در کنج دلت تا ابـــــــد
يه جور خــــــــــــاص
دوست داشته خواهند شد...!
یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم..
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم
بـه جای بغـــــض و اشــــک..
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد...!
تنها
از سکوت می آیم
و با شب و گریه
با ستاره و ماه
گم می شوم
من از انتهای راه می آیم
و به آخر نمی رسم
باد می وزد
و روی دیوار و پنجره
باران می بارد
و من باز هم تنها می شوم