دلیل شما برای اثبات وجود خدا چیست؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه دلیل بر رد اصل تکامل:

۱- عدم قطعیت در اثبات شواهد
همۀ شواهدی که مخالفین تکامل در دست دارند، تکامل را رد می‌کند. اما هیچیک از شواهدی که طرف‌داران تکامل می‌کوشند ارائه دهند، قطعیت ندارد زیرا هیچگاه نمی‌توان آنها را در سیر طولانی تکامل اثبات کرد. مثلاً نمی‌توان یک باکتری و یک ماهی را گرفت و گفت که آنها به مراحل مختلف تکامل تعلق دارند، زیرا طبق نظر تکامل‌گرایان‌، حیات از ۳۰۰ میلیون سال پیش آغاز شده‌، و در این مدت هم باکتری تحول یافته و هم ماهی‌. هیچکس نمی‌تواند بگوید که باکتری ساده قبلاً چطور بوده‌، چون باکتری هم مانند ماهی تحول یافته است‌. این فرض که باکتری موجود ساده‌تری است‌، بی‌اساس است‌.
۲- نظم هرگز از بی‌نظمی ناشی نشده‌
طبق نظر تکامل‌گرایان‌، نظم از بی‌نظمی اولیه به‌وجود آمده است‌. این ادعا کاملاً برخلاف قانون دوم ترمودینامیک است که می‌گوید هر سیستمی به‌سوی بی‌نظمی و اضمحلال فزاینده پیش می‌رود. این اصطلاحات بسیار علمی می‌باشند، اما ما خودمان در زندگی روزمره شاهد آن هستیم‌. هیچ استثنای شناخته‌شده‌ای در مورد این قانون وجود ندارد. اما تکامل‌گرایان می‌کوشند تمام نظریه خود را بر یک استثناء استوار سازند.
۳- تصادفی استهزاءآمیز
فرضیه تکامل، پیدایی حیات را یک تصادف می‌داند. از نظر آماری پیدایی حیات در اثر تصادف امری محال است‌. مثلاً در مورد پروتئینی که در هموگلوبین وجود دارد، این احتمال که اسیدهای آمینه به‌طرزی درست ترکیب شوند، ۱ در ۱۰ به توان ۱۶۷ می‌باشد، چیزی که از نظر ریاضی غیرممکن است‌. تازه این فقط در مورد پروتئین موجود در هموگلوبین است‌.
کاهن اعظمِ تکامل‌، ریچارد داوکینز، خودش پذیرفته که "هر سلول شامل اطلاعات کدبندی‌شدۀ دیجیتالی است که اطلاعات موجود در آن‌، بیشتر از مجموعۀ سی جلدی دائرۀ‌المعارف بریتانیکا است‌." او این را می‌پذیرد، با این‌حال معتقد است که باید انتظار داشت که افراد هوشمند باور کنند که کتاب پرحجمی چون دائرۀ‌المعارف بریتانیکا در اثر یک تصادف به‌وجود آمده باشد!
فرضیۀ تکامل در دادگاه دانش محکوم است‌. ما می‌توانیم مطمئن باشیم که تعلیم کلام خدا در مورد خلقت بسی متقاعدکننده‌تر از فرضیۀ تکامل است‌. معتقدین به خلقت الهی نباید منتظر کشف فسیل‌های میانی باشند زیرا مخلوقات هر یک در نوع و جنس خود آفریده شده‌اند . معتقدین به خلقت الهی انتظار دارند که برای هر نوع و هر جنس از جانداران‌، ژن خاص خود آنها یافت شود. ایشان به بعضی از اندام‌های انسان به‌عنوان زائده نگاه نمی‌کنند. ایشان از پیچیدگی سلول‌ها آشفته‌خاطر نمی‌شوند بلکه از مهارت و عظمت خالقی که آنها را ساخته است در حیرت می‌افتند‌. و سرانجام‌، معتقدین به خلقت نیازی ندارند که منتظر تصادف و شانس شوند، زیرا می‌دانند که "در ابتدا خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید."
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آیاتی در قرآن هست که با تامل در آن می توان گفت قرآن نظریه داروین را در مورد خلقت نقض می كند:[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]«ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون»آل عمران/59[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] «همانا مثل عیسی(ع) در پیش خداوند همانند مثل آدم است که خداوند او را از خاک آفرید. و سپس به او گفت موجود شو پس شد.»[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرضیات علمی نمیشه به قرآن نسبت داد چون ممکنه رد بشن و این ضربه ای به تفکرات کسی باشه که پذیرفته
همچنان که در بیان اثبات داروین با توجه به ایات قران توسط دکتر بازرگان کتابی دیدم و الان میبینم که کتابهای زیادی هم در رد داروین با تمسک به قران زده شده
و اینکه داروین یک فرضیه بود که الان توسط تعداد بسیار زیادی از دانشمندان رد شده است هر چند که رد یا اثبات ان تاثیری چندانی در اثبات خدا دارد
چون بهترین راه خداشناسی(جدای از سلوک روحانی)فلسفه می باشد که هیچ گونه مبنای بر علوم تجربی ندارد و عقلی محض است
ودر کل اینکه تمام این راهها
آفتاب آمد دلیل آفتاب
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
تئوری داروین با دین تضاد دارد؟

از دیر باز در بسیاری از فرهنگها این معما در قالب افسانه‌هایی بیان می‌شد که بیانگر آفرینش جهان بودند. بیشتر این داستان‌ها فاقد تاریخ تقویمی هستند. این افسانه‌ها تقریباً در همه ملل و فرهنگ‌ها دیده می‌شود و نشان از اهمیت مسئله برای بشر دارد. بشر با دیدن کهکشان‌ها، ستارگان، سیارات، دنبالهدارها، ماه و خورشیدهای بیشمار، زمین، صحرا، کوه‌ها، جنگل، حیوانات، حشرات، انسان‌ها، ماهیان و... همیشه این سوال را از خود پرسیده است که این موجودات از کجا و چگونه پدید آمدند؟
درباره چگونگی پیدایش عالم دو نظر است: علم و دین هر یک نظراتی در این زمینه ارائه نموده‌اند. برخی معتقدند میان این دو دیدگاه در باب آفرینش و خلقت جهان تعارض وجود دارد. برخی دیگر خلاف این را معتقدند. در این نوشتار به این مسئله خواهیم پرداخت. علامه طباطبایی دیدگاه علم در زمینه خلقت را چنین توضیح می‌دهد: «خلاصه نظریه دوم [تکامل] این است که زمین یکی از سیارات قطعه از خورشید جدا شده و ابتدا در حال فروزندگی و میعان بوده است پس رفته رفته در اثر عوامل مخصوص سرد شده و بارانهای سنگین بر آن باریده و سیل‌ها جاری شده و دریاها پدیدار گردیده سپس یک سلسله ترکیباتی بین آب و زمین پیدا شده و نباتاتی دریایی روییده است این نباتات که دارای باکتریهای زنده بود متکامل شده و در نتیجه‌ی آن‌ها ماهی و سایر حیوانات دریایی پدید آمده و سپس به ترتیب ماهی پرنده (ذو حیاتین) حیوان خشکی و انسان به وجود آمده است و تمام این مراتب در اثر تکامل است که ترکیبات زمین به خود دیده و به دنبال آن گیاهان و حیوانات دریایی و حیوانات ذو حیاتین و حیوانات خشکی و بالأخره انسان به وجود آمده است» (علاّمه طباطبایی،المیزان، ذیل تفسیر آیه 1 سوره نساء). البته علامه طباطبایی این نظریه را نمی‌پذیرد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.


نظریه تکامل یک نظریه علمی است که چارلز داروین، زیست شناس انگلیسی آن را طرح کرد. این دیدگاه حتی در دوره‌ی خودش نیز هیاهوی زیادی بپا کرد. نظریه‌ی او که در کتاب «اصل انواع» منتشر شد می‌گفت همه انواع حیوانات در اصل از یک نوع سرچشمه گرفته و تدریجاً انواع دیگر به وجود آمده‌اند. این نظریه فرقی میان انسان و دیگر موجودات قائل نشد. جنجالی‌ترین بخش این نظریه درباره‌ی انسان بود که معتقد بود انسان‌ها و میمون‌ها از تبار واحدی هستند. این نظریه که نظریه‌ای زیست‌شناختی است بحث‌های الهیاتی، فلسفی، اجتماعی و طبیعیاتی بسیاری را برانگیخت. این مباحثات به اندازه‌ای بود که این موضوع به عنوان نمادی از مسئله علم و دین مطرح شده است. داروین نظریه زیست‌شناختی خود را از یک نظریه اقتصادی الهام گرفت. مالتوس اقتصاددان انگلیسی در سال 1838 کتابی درباره جمعیت انتشار داد که در آن از ازدیاد تصاعدی بشر ابراز نگرانی کرد و گفت اگر این روند ادامه یابد تنازع بقاء در میان انسان‌ها برقرار خواهد شد و تنها انسان‌هایی که قوی‌تر باشند می‌توانند به حیات خود ادامه دهند. داروین از اصل تنازع استفاده کرد و همان‌طور که در ادامه، نظریه او را شرح می‌دهیم نظریه تکامل را مطرح نمود. چارلز داروین این ایده را مطرح کرد که نحوه کلی پرورش موجودات زنده از اجدادشان به گونه یکسانی و مستقل از نوع گونه می‌باشد. او نام این فرآیند را «انتخاب طبیعی» نامید.

این نظریه از همان ابتدا برخلاف آموزه‌های کتاب مقدس مسیحیت شناخته شد و در یک دادگاه محکوم شد. حتی تدریس آن در کتب آموزشی مدارس نیز ممنوع گردید. البته در سال‌های اخیر واتیکان اعلام کرده است که نظریه تطابق را می‌توان بر مبنای فلسفه کسانی چون توماس آکویناس و قدیس آگوستین (دو فیلسوف قرون وسطایی که به تبیین آموزه‌های مسیحیت پرداختند و از بزرگ‌ترین فیلسوفان و متکلمین مسیحی به شمار می‌آیند) تبیین نمود و با آموزه‌های کتاب مقدس قابل سازش است. از دیدگاه متدینین ساز و کار تکامل خودش مخلوق و ابداع خداوند است.
نظریه تکامل در میان اندیشمندان مسلمان نیز دیدگاه‌های مختلفی را برانگیخته است. علامه طباطبایی آن را با دیدگاه قرآنی ناسازگار دانست و معتقد بود خلقت از دیدگاه قرآن امری ثبوتی و دفعی است و به همین دلیل نظریه تکامل از دیدگاه قرآن مردود است (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 16، صص 270-269).
آیات عظام سبحانی و مکارم شیرازی نظریه تکامل را در تضاد با نظریه دینی نمی‌دانند

ولی غالب اندیشمندان مسلمان تضاد میان این دو نظریه را قبول ندارند. از جمله آیات عظام سبحانی و مکارم شیرازی نظریه تکامل را در تضاد با نظریه دینی نمی‌دانند:
«با این که بسیاری کوشش دارند میان این فرضیه [تکامل] و مسئله خداشناسی تضاد قائل شوند و شاید از یک نظر حق داشته باشند؛ چرا که ... جنگ شدیدی میان ارباب کلیسا از یک سو و طرفداران این فرضیه از سوی دیگر به وجود آورد ... ولی امروزه برای ما روشن است که این دو با هم تضادی ندارند؛ یعنی ما چه فرضیه تکامل را قبول کنیم و چه ... رد کنیم، در هر دو صورت می‌توانیم خداشناس باشیم ... آیات قرآن هر چند مستقیماً درصدد بیان مسئله تکامل یا ثبوت انواع نیست، ولی ظواهر آیات (البته در خصوص انسان) با مسئله خلقت مستقل سازگارتر است، هرچند کاملاً صریح نیست. ظاهر آیات خلقت آدم، بیش‌تر روی خلقت مستقل دور می‌زند؛ اما در مورد سایر جانداران قرآن سکوت دارد» (ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 14، ذیل تفسیر آیات ?? تا ?? سوره حجر)

 

Sarp

مدیر بازنشسته
کتاب تمام رنگی هارون یحی هم بسیار جالبه در این زمینه
نمیدونم تو نت پیدا میشه یا نه !
 

solar flare

مدیر بازنشسته
اثبات من برای وجود خدا همین چشمانیست که می نگرند دستانی که می نویسندو........
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
این تاپیک را کاملا خواندم فرق زیادی با دیگر استدلالات خداجویان نداشت برای اینکه شما را از ابهام خارج کنم توجهتان را به عبارات ذیل جلب میکنم :
1 - خدا شناسی به زبان قران " بگو خدا یکیست - خدا بی نیاز است - ازکسی زاده نشده - و کسی را نزاییده - و هیچ کس و چیز مشابه او نیست "
خوب این عبارات را با یک مثال تحلیل میکنیم " مجموعه نهی مجموعه ای است که هیچ عضوی ندارد - هیچ چیز در ان نیست -" وقتی بشر برای ساختن چیزی تلاش میکند اصفاتی برای ان جستجو میکند از باب مثال وقتی میخواهد آهن را تعریف کند یکسری مشخصه ای که انرا از دیگر اشیا متمایز نماید به آهن تخصیص میدهد این اصفات که به نوعی با ماهیت آن چیز مرتبط است خرد را وادار میکند که بر وجودش صحه گذارد اما در مقابل هستند کسانیکه با تمسک به یکی از نقاط ضعف بشر تلاش میکنند تا چیزی را بسازند که صرفا در خیال و اوهام بشر میتواند جا باز کند از جمله غول چراغ جادو یا اسب تک شاخ و یا دیگر اوهامات تصنعی از هنر هفتم که قادر است بدون محدودیت توسط هنر پیشه ای که به سختی خودش را تکان میدهد رودخانه نیل را از هم باز کند و یا هرکول زمان و یا خدای خورشید و یا خدای طوفان و امثالهم باشد .
برای اینکه این اوهامات تعریف شود مجبورند به اوهام خود صفات سالبه دهند و یا اصفاتی تخصیص دهند که با واژه مطلق همراه میگردد مثل قادر مطلق و یا کمال مطلق و یا ........در واقع برای متفاوت کردن این وهم از دیگر اشیا مجبورند از صفاتی استفاده کنند که وجود خارجی نداشته و یا صفاتی را ذکر میکنند که اشیا دارند ولی موجود ساختگی خود را ازداشتن صفات مشابه دیگر موجودات سلب میکنند تا متمایز شود . به همین علت قران هم در تعرف خدا از صفاتی استفاده میکند که موجود مورد نظر انرا ندارد . "بی نیاز است چون میداند موجودات همه نیازمندند - زاده نشده چون میداند دیگر موجودات به نوعی زاده شده اند - میگوید یکیست چون میداند دیگر موجودات مشابه دارند- و الخ .

با سلام خدمت دوستان عزیز.لطفا جواباتون منطقی باشه نه احساسی و خواهشا به عقاید هم احترام بزارید.کسی که نظرشو بخواد قالب کنه در حقیقت نظر خودشو قبول نداره.با تشکر
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
2- بشر از قدرت طبیعت همیشه هراسان بوده یک زلزله میتواند هر چه را که طی سالها زحمت انرا ساخته خراب کند و یا یک بیماری مهلک میتواند او را آنچنان هراسان کند که به جز اوهام نبیند . جادوگران قبایل کهن که برخی از رازهای طبیعت را میدانستند همواره سعی میکردند تا از ترس بشر برای ساخت اوهاماتی که او را کنترل مینماید استفاده نموده خود و حاکمیت فرمانروایان خود را تثبیت و تحکیم نمایند امروز نیز بهترین وسیله کنترل بشر هدایت او به سمت دینمداری و باور اوهاماتیست که هزاران سال پیش بدست موجودات با هوش زمان ساخته شده اند . اما اگر از خود سوال کتیم "نیستی چیست "؟ چه مشخصاتی دارد ؟ آیا نیستی میتواند وجود داشته باشد ؟ به زبان فلاسفه عدم چیست؟ چه جوابی داریم ؟
اینکه من امروز وجود دارم ولی 100 سال بعد اثری از من نخواهد بود هدف این بحث نیست منظور از من در واقع من ماده است ! برای تصور عدم وجود هر نوع ماده ای در اطرافمان چه حسی میتوانیم داشته باشیم؟! حتی باید تصور کنیم اطرافمان هم حتی در عدم است و وجود ندارد !
فکر کنم نمیتواند عدئم را تصور کنی چون وجود ندارد اگر هم نیستی میتوانست که وجود داشته باشد حتما دارای مشخصه ای بود و چون مشخصه موجبه دارد انوقت خود میشود نوعی هستی . مثل ضد ماده که در مقابل ماده تعریف شده .
به این ترتیب نیستی یا نیست و یا هست
اگر نیستی هست خود نوعی هستی است
و اگر نیستی نیست پس هر چه هست هستی است
اگر اجبارا هر چه هست هستی است این سوال که هستی را چه کسی خلق کرد بیهوده خواهد شد چون باید کسی باشد که نیست را هست کند که در اینصورت باید نیستی را اول تعریف کند .

با سلام خدمت دوستان عزیز.لطفا جواباتون منطقی باشه نه احساسی و خواهشا به عقاید هم احترام بزارید.کسی که نظرشو بخواد قالب کنه در حقیقت نظر خودشو قبول نداره.با تشکر
 
آخرین ویرایش:

معمار اسمان

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیگه برا پرسیدن این چیزا دیر شده.ما خدارو از کوچیکی بهمون فهموندن و قبولش کردیم و تمام عمرمون هر چی خواستیم، هرچی راز داشتیم هرچی بدی کردیم .. خوبی کردیم رو فقط با اون درمیون گذاشتیم.حالا اگه حتی وجود هم نداشته باشه...دنبالش رفتن و فهمیدنش بیشتر بهمون صدمه میزنه تا مفید باشه....چون اگه احتی اونم نداشته باشیم دیگه کسی نداریم باش دردل کنیم میشیم تنهای تنها....
 

پدرام مقدم

عضو جدید
می دونی دوست من بعضی وقتها سئوال اشتباه است، ووقتی سئوال اشتباه باشه جواب درست هم دریافت نمی کنی، مثلا یک مدتی می گفتند خود خدا را کی آفریده، که نشان می داد این دوستان با معنا و مفهوم خدا آشنایی ندارند، که اگر خدا آفریده شده بود که دیگر خدا نبود بلکه مخلوق بود، مثل این سئوال شما اگر بخواهیم خدا را ثابت کنیم یعنی من باید بیایم خدا را بصورت جسم، گاز،...شکل و فرم در بیاورم تا بتوانم آن را مورد آزمایش قرار دهمف نشان می دهد که شما درک درستی از این موضوع ندارید، و فلاسفه بزرگ مثل راسل هم می گویند نه می توان خدا را ثابت کرد نه ردش کرد
 

Reza MRB

عضو جدید
من آدم مذهبی نبودم و معمولی بودم.یه مدت تحت تاثیر جو و این خیال که تحقیقات کنم و... به وجود خدا شک کرده بودم و همین دلیل ها که میگید رو داشتم برای خودم
کلی کتاب خوندم و تحقیق کردم.حاظر هم بودم با هر کسی بشینم مناظره کنم سر ای مسئله و بهش بی خدایی رو اثبات کنم.

ولی الان دوباره با خدا هستم و کلی هم شرمنده هستم.
درسته شاید نشه بعضی از این دلیل ها و سوال ها و فلسفه ها رو با منطق سازگار دید و خدا رو اینجوری اثبات کرد
ولی نمیش هازش نتیجه گرفت خدا نیست
شاید منطق و فلسفه ی ما و دانشمون در حدی نرسیده هنوز که بتونیم درک کنیم (اگر به انسان های 1000 سال پیش میگفتند یک وسیله ای اختراع میشه که یکی از یه جا با یکی دیگه چند کیلومتر دور تر میتونه حرف بزنه کسی درک میکرد؟)

خلاصه اینکه من الان نه به عنوان نماینده دین دارا نه نمیانده بی دینا صحبت میکنم...نظر خودم رو میگم:

خدا داشتن یک نیاز هست، همین دوستایی که تلاش میکنند ثابت کنند خدا نیست هم ته دلشون به خدا نیاز دارن
نبودنش بهتر از بودنش هست

ضمن اینکه برای من وجودش اثبات شده.دلیلش هم علمی هم احساس (بیشتر احساسی)
با خدا باشید ضرری نمیکنید،دنبال دلیل نباشید. (اگه باشید واقعا پیدا میکنید)
 
با احترام به نطرات همه دوستام نظر من اینه که:
خدا ی انرژی مثبته ی قدرت درونی برای بنده هاش ما خدارو میخواییم و ب نیروی باور بر وجودش برای زندگی نیاز داریم
وقتی نباشه به پوچی میرسم تو برهه ای زندگی پس اینچاس ک معنی انزی مثبتش و میشه درک کرد
منم ی زمانی شک کردم ولی باز به خدا رسیدم..........
 
من آدم مذهبی نبودم و معمولی بودم.یه مدت تحت تاثیر جو و این خیال که تحقیقات کنم و... به وجود خدا شک کرده بودم و همین دلیل ها که میگید رو داشتم برای خودم
کلی کتاب خوندم و تحقیق کردم.حاظر هم بودم با هر کسی بشینم مناظره کنم سر ای مسئله و بهش بی خدایی رو اثبات کنم.

ولی الان دوباره با خدا هستم و کلی هم شرمنده هستم.
درسته شاید نشه بعضی از این دلیل ها و سوال ها و فلسفه ها رو با منطق سازگار دید و خدا رو اینجوری اثبات کرد
ولی نمیش هازش نتیجه گرفت خدا نیست
شاید منطق و فلسفه ی ما و دانشمون در حدی نرسیده هنوز که بتونیم درک کنیم (اگر به انسان های 1000 سال پیش میگفتند یک وسیله ای اختراع میشه که یکی از یه جا با یکی دیگه چند کیلومتر دور تر میتونه حرف بزنه کسی درک میکرد؟)

خلاصه اینکه من الان نه به عنوان نماینده دین دارا نه نمیانده بی دینا صحبت میکنم...نظر خودم رو میگم:

خدا داشتن یک نیاز هست، همین دوستایی که تلاش میکنند ثابت کنند خدا نیست هم ته دلشون به خدا نیاز دارن
نبودنش بهتر از بودنش هست

ضمن اینکه برای من وجودش اثبات شده.دلیلش هم علمی هم احساس (بیشتر احساسی)
با خدا باشید ضرری نمیکنید،دنبال دلیل نباشید. (اگه باشید واقعا پیدا میکنید)
شما گفتید بابت شک تون به خدا شرمنده اید ولی به نظرم این احساس درست نیست لازمه ی ذات هر ادمی سوال و کنکاش هستش خداوند خودش فرموده ک شرک زمانی شرک محسوب میشه که به مرحله ی عمل برسه وگرنه هر بنده ای حق داره در ذهنش شک کنه سوال کنه ولی باید دنبال سوالش هم بره و اونجاس ک ایمان هویدا میشه;)
 

elham_un

عضو جدید
سلام
نمیدونم با نظرات قبلی دوستان جوابی که میخواستید گرفتید یانه به هر حال منم دلیل خودمو میذارم
منم از از بچگی توی گوشم خونده شد که خدا هست
ولی چندان بهش توجه نکرده بودم تا اینکه اتفاقات زندگی منو به فکر انداخت که بخوام بدونم حکمت اون اتفاقات چیه
دلیل اون اتفاقات
لذا از صفر شروع کردم و گفتم اگر خدایی هست باید بتونم پیداش کنم و اگر هست صدای من رو میشنوه
و اگر هست نمیتونه بی تفاوت به جستجوی من باشه و حتما به نحوی جوابمو خواهد داد
چندان هم راحت نبود سالها به زبان خودم ازش خواهش میکردم و حتی گریه میکردم که بهم جواب بده
یادم میاد اونموقع چندان اهل نماز یا قرآن خوندن هم نبودم
نهایتا خدا خیالمو راحت کرد

خدا هست و اگر ما نه قرآن خونده باشیم و نه مسلمان و نه هیچ دین دیگه ای داشته باشیم فقط اگر
از کنار مسائل زندگیمون به سادگی نگذریم و اهل فکر کردن باشیم میونیم وجود خدا رو پی ببیریم
این راه که گفتم چندان آسون نیست و نیاز به صبر داره
راه های دیگه ای هم هست اما دلیل من همین بود
 

palang-sorati

عضو جدید
همه نظریه داروین کاملا اثبات شده است ...
لطفا مطالعه کنید

دوست عزیز اگر نظریه داروین مورد پذیرش دیگران بود اسمش رو میذاشتن قانون داروین یا قضیه داروین
سلام
نمیدونم با نظرات قبلی دوستان جوابی که میخواستید گرفتید یانه به هر حال منم دلیل خودمو میذارم
منم از از بچگی توی گوشم خونده شد که خدا هست
ولی چندان بهش توجه نکرده بودم تا اینکه اتفاقات زندگی منو به فکر انداخت که بخوام بدونم حکمت اون اتفاقات چیه
دلیل اون اتفاقات
\ود


شما هم اگر می خواهید به خدا شناسی برسید با تفکر در جهان اطراف خواهید رسید ولی خوب باید وقت بذارید
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما مهندس شیمی خواهید شد بیلان انرژی و مواد رو خوب بخوانید .
اصل بقای ممنتوم و قوانین ترمو رو خوب بخوانید
دوست عزیز اگر نظریه داروین مورد پذیرش دیگران بود اسمش رو میذاشتن قانون داروین یا قضیه داروین



شما هم اگر می خواهید به خدا شناسی برسید با تفکر در جهان اطراف خواهید رسید ولی خوب باید وقت بذارید
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مدعي نيستم كه خدائي نيست، آنچه كه ادعا ميكنم اين است كه ما نميدانيم كه خدائي هست.
راسل
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ادعا نمیکنم که خدائی هست و درباره او به کسی هم چیزی نمیگویم تنها میدانم که حضوری در تمامی خلقت حاضر است و میداند و میفهمد و میشونود و بویائی را درک میکند و افکار را میبیند
اگر چنین نبود من نمیتوانستم بفهمم آن آگاهی که من دارم و درک و شعور من و تو و ما و شما و ایشان همه بخشی از او است

بهتر است درباره خدا حرفی نزنیم بلکه حضور اورا تماشا کنیم

زیرا کلمات هیچ ارتباطی با این حضوری که همه جا هست ندارند.
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
با احترام به نطرات همه دوستام نظر من اینه که:
خدا ی انرژی مثبته ی قدرت درونی برای بنده هاش ما خدارو میخواییم و ب نیروی باور بر وجودش برای زندگی نیاز داریم
وقتی نباشه به پوچی میرسم تو برهه ای زندگی پس اینچاس ک معنی انزی مثبتش و میشه درک کرد
منم ی زمانی شک کردم ولی باز به خدا رسیدم..........

من آدم مذهبی نبودم و معمولی بودم.یه مدت تحت تاثیر جو و این خیال که تحقیقات کنم و... به وجود خدا شک کرده بودم و همین دلیل ها که میگید رو داشتم برای خودم
کلی کتاب خوندم و تحقیق کردم.حاظر هم بودم با هر کسی بشینم مناظره کنم سر ای مسئله و بهش بی خدایی رو اثبات کنم.

ولی الان دوباره با خدا هستم و کلی هم شرمنده هستم.
درسته شاید نشه بعضی از این دلیل ها و سوال ها و فلسفه ها رو با منطق سازگار دید و خدا رو اینجوری اثبات کرد
ولی نمیش هازش نتیجه گرفت خدا نیست
شاید منطق و فلسفه ی ما و دانشمون در حدی نرسیده هنوز که بتونیم درک کنیم (اگر به انسان های 1000 سال پیش میگفتند یک وسیله ای اختراع میشه که یکی از یه جا با یکی دیگه چند کیلومتر دور تر میتونه حرف بزنه کسی درک میکرد؟)

خلاصه اینکه من الان نه به عنوان نماینده دین دارا نه نمیانده بی دینا صحبت میکنم...نظر خودم رو میگم:

خدا داشتن یک نیاز هست، همین دوستایی که تلاش میکنند ثابت کنند خدا نیست هم ته دلشون به خدا نیاز دارن
نبودنش بهتر از بودنش هست

ضمن اینکه برای من وجودش اثبات شده.دلیلش هم علمی هم احساس (بیشتر احساسی)
با خدا باشید ضرری نمیکنید،دنبال دلیل نباشید. (اگه باشید واقعا پیدا میکنید)

دیگه برا پرسیدن این چیزا دیر شده.ما خدارو از کوچیکی بهمون فهموندن و قبولش کردیم و تمام عمرمون هر چی خواستیم، هرچی راز داشتیم هرچی بدی کردیم .. خوبی کردیم رو فقط با اون درمیون گذاشتیم.حالا اگه حتی وجود هم نداشته باشه...دنبالش رفتن و فهمیدنش بیشتر بهمون صدمه میزنه تا مفید باشه....چون اگه احتی اونم نداشته باشیم دیگه کسی نداریم باش دردل کنیم میشیم تنهای تنها....

سلام
نمیدونم با نظرات قبلی دوستان جوابی که میخواستید گرفتید یانه به هر حال منم دلیل خودمو میذارم
منم از از بچگی توی گوشم خونده شد که خدا هست
ولی چندان بهش توجه نکرده بودم تا اینکه اتفاقات زندگی منو به فکر انداخت که بخوام بدونم حکمت اون اتفاقات چیه
دلیل اون اتفاقات
لذا از صفر شروع کردم و گفتم اگر خدایی هست باید بتونم پیداش کنم و اگر هست صدای من رو میشنوه
و اگر هست نمیتونه بی تفاوت به جستجوی من باشه و حتما به نحوی جوابمو خواهد داد
چندان هم راحت نبود سالها به زبان خودم ازش خواهش میکردم و حتی گریه میکردم که بهم جواب بده
یادم میاد اونموقع چندان اهل نماز یا قرآن خوندن هم نبودم
نهایتا خدا خیالمو راحت کرد

خدا هست و اگر ما نه قرآن خونده باشیم و نه مسلمان و نه هیچ دین دیگه ای داشته باشیم فقط اگر
از کنار مسائل زندگیمون به سادگی نگذریم و اهل فکر کردن باشیم میونیم وجود خدا رو پی ببیریم
این راه که گفتم چندان آسون نیست و نیاز به صبر داره
راه های دیگه ای هم هست اما دلیل من همین بود

بنظر من، تکلیف ما اینه: اگر چیزی نمیدونیم، اقلا خرافات و موهومات رو دور بندازیم و اگر نادان هستیم، اقلا
خرافه پرست نباشیم.
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

بنظر من، تکلیف ما اینه: اگر چیزی نمیدونیم، اقلا خرافات و موهومات رو دور بندازیم و اگر نادان هستیم، اقلا
خرافه پرست نباشیم.

کاملا درسته

عده ای با توهم دین آمده اند به میدان و خدائی که ساخته ذهن آنها است و خارج از ذهن و افکار آنها وجود خارجی ندارد را به خورد مردم میدهند و آن را تبلیغ میکنند و فرهنگ آن را ترویج و توسعه میدهند

در حالی که خدای راستین هیچ ربطی به توهمات و تخیلات و ساخته های ذهنی این مدعیان ادیان ندارد

مدعیان ادیان دروغگویانی چیره دست هستند که هزاران سال است آئین راستین پیامبران را تحریف میکنند هر پیامبری آمد کشتند و حرفش را تحریف کردند و دین من در آوردی از تخیلات و توهمات به خورد مردم دادند که هیچ کدام از این ادیان ربطی به پیام آن پیامبران ندارد.

آخرین دین که دین اسلام است طبق روایات و احادیث اسلامی در آخر الزمان که اکنون است جز نامی از دین وجود ندارد و دین راستین طبق روایات آن دینی نیست که 1400 سال پیش گفته شده است.

در کتابهای راستین و کلام راستین پیام آوران ادیان از جمله اسلام به این بازی که مدعیان ادیان امروزه میکنند با نام شرک خفی یاد میکنند

شرکت خفی یعنی خدائی ساختگی در ذهن و افکار مردم دین دار و با ایمان سطح پائین که هیچ ارتباطی با خدای راستین ندارد.

اگر درون تک تک مردم با ایمان و دین دار را بشکافید و ان را تججزیه تحلیل کنید شاید یک نفر در هزار نفر خدای راستین را بشناسد. 999 نفر از یک هزار نفر مردم دین دار و مدعی ایمان اصلا نمیدانند خدا چیست و کی هست و کجا هست و چگونه هست؟!

آنها از افرادی به خدا ایمان ندارند نیز بد بخت ترند

کسی که به خدا ایمان ندارد به طور کل منکر همه چیز شده و یک فردی خنثی است

ولی کسی که به بتی در فکر خودش روی آورده و خدای راستین را نمیشناسد و خدائی ساختگی در افکار و تخیلات و توهمات خود در ذهن و مغز خود ساخته است این شخص شخصی منفی و پست تر و بدتر از شخص خدا نشناس و بی ایمان و خنثی است.

من میگویم آنها که خدا را قبول ندارند خوشبخت تر از انهائی هستند که فکر میکنند خدا را میشناسند ولی زندگی شان بوی خداوند نمیدهد و وجودشان انسان را یاد خداوند نمی اندازد

در دین تند روی میکنند آزار و اذیت دیگران را به دین ربط میدهند و با اجازه دین به خود اجازه هر کاری میدهند. لعنت خداوند بر چنین انسانهای پست!
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاملا درسته

عده ای با توهم دین آمده اند به میدان و خدائی که ساخته ذهن آنها است و خارج از ذهن و افکار آنها وجود خارجی ندارد را به خورد مردم میدهند و آن را تبلیغ میکنند و فرهنگ آن را ترویج و توسعه میدهند

در حالی که خدای راستین هیچ ربطی به توهمات و تخیلات و ساخته های ذهنی این مدعیان ادیان ندارد

مدعیان ادیان دروغگویانی چیره دست هستند که هزاران سال است آئین راستین پیامبران را تحریف میکنند هر پیامبری آمد کشتند و حرفش را تحریف کردند و دین من در آوردی از تخیلات و توهمات به خورد مردم دادند که هیچ کدام از این ادیان ربطی به پیام آن پیامبران ندارد.

آخرین دین که دین اسلام است طبق روایات و احادیث اسلامی در آخر الزمان که اکنون است جز نامی از دین وجود ندارد و دین راستین طبق روایات آن دینی نیست که 1400 سال پیش گفته شده است.

در کتابهای راستین و کلام راستین پیام آوران ادیان از جمله اسلام به این بازی که مدعیان ادیان امروزه میکنند با نام شرک خفی یاد میکنند

شرکت خفی یعنی خدائی ساختگی در ذهن و افکار مردم دین دار و با ایمان سطح پائین که هیچ ارتباطی با خدای راستین ندارد.

اگر درون تک تک مردم با ایمان و دین دار را بشکافید و ان را تججزیه تحلیل کنید شاید یک نفر در هزار نفر خدای راستین را بشناسد. 999 نفر از یک هزار نفر مردم دین دار و مدعی ایمان اصلا نمیدانند خدا چیست و کی هست و کجا هست و چگونه هست؟!

آنها از افرادی به خدا ایمان ندارند نیز بد بخت ترند

کسی که به خدا ایمان ندارد به طور کل منکر همه چیز شده و یک فردی خنثی است

ولی کسی که به بتی در فکر خودش روی آورده و خدای راستین را نمیشناسد و خدائی ساختگی در افکار و تخیلات و توهمات خود در ذهن و مغز خود ساخته است این شخص شخصی منفی و پست تر و بدتر از شخص خدا نشناس و بی ایمان و خنثی است.

من میگویم آنها که خدا را قبول ندارند خوشبخت تر از انهائی هستند که فکر میکنند خدا را میشناسند ولی زندگی شان بوی خداوند نمیدهد و وجودشان انسان را یاد خداوند نمی اندازد

در دین تند روی میکنند آزار و اذیت دیگران را به دین ربط میدهند و با اجازه دین به خود اجازه هر کاری میدهند. لعنت خداوند بر چنین انسانهای پست!
درود...
با این قسمت صحبت هاتون که فرمودید مردم، خدا رو نمیشناسن و مبلغین مذهبی دارن از دین سوء استفاده میکنن موافقم.
اما منظورتون رو از اینکه انسانهایِ بی خدا، بدبخت و بد هستند رو نفهمیدم.
به نظر من کسیکه شعور داره نیازی به دین و مذهب نداره. شما دلایل آدمهایی که میگن انسان به دین نیاز داره رو گوش بده. یا بخاطر وعده دادن مذهبیون برای رفتن به بهشت دیندار شدن
یا دنبال امید میگردن و غیره...... بقول راسل؛ مذهب ماله آدم های تنبل هست که میخوان کارهاشون رو یک امداد غیبی انجام بده. و میخان یه تکیه گاه داشته باشن.

................
با دین یا بدون آن، انسانهای خوب کارهای خوب می کنند و انسانهای شرور، کارهای شرارت بار...!
اما !!
برای اینکه انسان های ظاهرا خوب کارهای شرورانه بکنند، به دین نیاز است...
شما تحقیق کنید ببینید چقدر آدم بخاطر همین مذاهب کشته شدن. فواید مذاهب رو لیست کن ببین چندتا میشه.!!!!!
از این گذشته شما اگر کتابهای مذهبی رو بخونی و با عقل و منطق بسنجی به این حقیقت پی میبری که این سخنها زاده ی افکار یک انسان هست و نه خدای دانا و توانا.
آفریدگاری که مارو از وجود خودش ساخته و از آینده هم خبر داره نمیتونه با اشتباهاته ما غضبناک بشه و مارو تنبیه کنه. مثله این میمونه که ما یک کامپیوتر ساختیم و به اون یک برنامه دادیم، اگر اون کامپیوتر اشتباه کرد
ما بجای اینکه بیاییم و اونو تعمیر کنیم بندازیم تو آتیش......
شما از آخرین دین حرف زدید. چرا خدایی که این دین معرفی میکنه فقط به زبان عربی مسلطه و باید با زبان عربی باهاش صحبت کرد؟!!!
خب منکه عرب نیستم هیچوقت با این خدا نمیتونم ارتباط برقرار کنم. حالا بنظر شما من یک آدم بدبخت و بد هستم چون مذهبی ندارم و جام تو جهنمه؟!
شما خوشبختی رو در چی میدونین؟. در نماز خوندن؟ در روزه گرفتن؟ در کلیسا رفتن؟ در دعا خوندن؟ یا در کمک به دیگران؟ یا خوشحال کردن دیگران؟
خیلیا انسانهای ثروتمند رو به این خاطر بد میدونن که به انسانهای فقیر کمک نمیکنن. خب اگر انسانهای فقیر نبودن آیا بازهم ثروتمندان بد بودن؟!
آیا اگر کسی از وجود مذاهب اصلا خبر نداره باز هم به جهنم میره؟ اگر بله. با چه منطقی ؟ اگر خیر، پس چرا دین رو بهش معرفی میکنیم حالا یا با زور که مسلمانان انجام میدن یا بدون توسل به زور...


 

(M&M)

کاربر بیش فعال
آیا خداوند قادر به خلق موجودی همچون خود و با این همه عظمت و قدرت هست؟  چرا فقط اگر هست چرا خلق نکرده؟
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درود...
با این قسمت صحبت هاتون که فرمودید مردم، خدا رو نمیشناسن و مبلغین مذهبی دارن از دین سوء استفاده میکنن موافقم.
اما منظورتون رو از اینکه انسانهایِ بی خدا، بدبخت و بد هستند رو نفهمیدم.
به نظر من کسیکه شعور داره نیازی به دین و مذهب نداره. شما دلایل آدمهایی که میگن انسان به دین نیاز داره رو گوش بده. یا بخاطر وعده دادن مذهبیون برای رفتن به بهشت دیندار شدن
یا دنبال امید میگردن و غیره...... بقول راسل؛ مذهب ماله آدم های تنبل هست که میخوان کارهاشون رو یک امداد غیبی انجام بده. و میخان یه تکیه گاه داشته باشن.

................
با دین یا بدون آن، انسانهای خوب کارهای خوب می کنند و انسانهای شرور، کارهای شرارت بار...!
اما !!
برای اینکه انسان های ظاهرا خوب کارهای شرورانه بکنند، به دین نیاز است...
شما تحقیق کنید ببینید چقدر آدم بخاطر همین مذاهب کشته شدن. فواید مذاهب رو لیست کن ببین چندتا میشه.!!!!!
از این گذشته شما اگر کتابهای مذهبی رو بخونی و با عقل و منطق بسنجی به این حقیقت پی میبری که این سخنها زاده ی افکار یک انسان هست و نه خدای دانا و توانا.
آفریدگاری که مارو از وجود خودش ساخته و از آینده هم خبر داره نمیتونه با اشتباهاته ما غضبناک بشه و مارو تنبیه کنه. مثله این میمونه که ما یک کامپیوتر ساختیم و به اون یک برنامه دادیم، اگر اون کامپیوتر اشتباه کرد
ما بجای اینکه بیاییم و اونو تعمیر کنیم بندازیم تو آتیش......
شما از آخرین دین حرف زدید. چرا خدایی که این دین معرفی میکنه فقط به زبان عربی مسلطه و باید با زبان عربی باهاش صحبت کرد؟!!!
خب منکه عرب نیستم هیچوقت با این خدا نمیتونم ارتباط برقرار کنم. حالا بنظر شما من یک آدم بدبخت و بد هستم چون مذهبی ندارم و جام تو جهنمه؟!
شما خوشبختی رو در چی میدونین؟. در نماز خوندن؟ در روزه گرفتن؟ در کلیسا رفتن؟ در دعا خوندن؟ یا در کمک به دیگران؟ یا خوشحال کردن دیگران؟
خیلیا انسانهای ثروتمند رو به این خاطر بد میدونن که به انسانهای فقیر کمک نمیکنن. خب اگر انسانهای فقیر نبودن آیا بازهم ثروتمندان بد بودن؟!
آیا اگر کسی از وجود مذاهب اصلا خبر نداره باز هم به جهنم میره؟ اگر بله. با چه منطقی ؟ اگر خیر، پس چرا دین رو بهش معرفی میکنیم حالا یا با زور که مسلمانان انجام میدن یا بدون توسل به زور...

ببینید دوست عزیز من بخش مهمی از زندگی ام را روی ادیان مطالعه کرده ام
قصد ندارمم اینجا از ادیان طرفداری کنم
ولی من نسبت به شما شناخت عمیقی از دین دارم

لازم نیست حرف مرا باور کنید

ولی باید عرض کنم که همان ادمهای بدی که دین را به شما شناسانیده اند شما را از دین فراری داده اند هیچ ارتباطی با دین ندارند.

من دین را در عرب یا عجم بودن نمیدانم من دین را در لباس اخوند بودن نمیدانم من دین را در قران و یا تورات نمیدانم
من خدا را در مسجد و معبد نمیبینم.

اصلا خدا و دین ربطی به اینها نداره

پیشنهاد میکنم ان ذهنیت منفی و مسمومی که دروغگویان ادیان به شما نشان داده اند را دور بریزید و از ابتدا با ذهنی بار درباره دین مطالعه کنید
سعی کنید دین را بشناسید و بعد درباره ان نظر بدهید
نمیگویم طرفدار دین بشوید فقط میگویم که به شما در کل زندگی تان اجازه نداده اند درباره دین تحقیق کنید
و ذهن و مغز شما را طوری برنامه ریزی و شستشو داده اند که شناخت شما از دین برعکس واقعیت دین باشد.

دین نه ربطی به زبان عربی دارد و نه ربطی به بهشت و جهنم دارد

افرادی که چنین تصویری از دین کشیده اند یک مشت مدعی و دروغگو نیستند.

و اما دین از دید من که بررسی کرده ام یک قانون مدنی است

کشور ایران یک قانون مدنی دارد
کشور آمریکا و اروپا و همه جای دنیا یک قانون مدنی دارند.

دین نیز یک نوع قانون است که زمانی که مردم زمین نمیدانستند اصلا قانون چیست برای بشر پیشنهاد شد
عده ای ان را قبول کردند و به ان عمل کردند به انها گفته شد با ایمان
عده ای این قانون را قبول نکردند به انها گفته شد بی ایمان

امروزه همین دین در لابلای تمامی قوانین جهان در تمامی کشورها نفوذ کرده

اگر خوب تاریخ را مطالعه کنید و خوب با قوانین تحریف نشده ادیان مقایسه کنید متوجه میشوید که ان قوانین دینی که عقل بشر انها را قبول میکند مانند اینکه یکدیگر را نکشید و به یکدیگر احترام بگذارید
و یکدیگر را دوست داشته باشید

اینها در تمامی قوانین کشورهای دنیا وجود دارند.

منتها زمانی که دین به بشر عرضه شد پلیس و حکومت و قانون و مجلس و غیره نبود قاضی و مجری قانون مشخص نبود
لذا فقط بعنوان یک پیشنهاد به بشر ارائه شد و بشر در طول هزاران سال این پیشنهاد ها را پالایش کرده در تمدن قرن بیستم در حال اجراء دارد.

ان بخشی از دین که هنوز در قوانین بشری قبول و پذیرفته نشده چون با خرافات زیادی آمیخته است لذا هنوز بشر با یکدیگر درگیر است و ممکن است زمان بکشد تا انها پالایش شده و موارد مفید ان وارد قوانین بشر معاصر شود و بقیه به دور ریخته شود.

تا نباشد چیزکی نگویند چیزها

اگر داخل ان چیز خوبی نباشد ان را به مردم علم نمیکنند
منتها داخل یک کلمه خوب چند کلمه خرافات میپیچند تا بر ملتها سوار شوند

یک انسان عاقل و نیازمند و تشنه عدالت کل دین را دور نمیریزد بلکه ان قسمتی که مفید است را برمیدارد و ان قسمتی که خرافات است را دور میریزد.

اگر ما در جامعه قانون نداشته باشیم با جنگل و حیوانات فرقی نداریم.

دین ما همان قانون ما است منتها چون در طول هزاران سال از دین و نام دین سوء استفاده شده است قوانین زندگی بشری را از دین جدا کرده و با نام قانون کارهای کارشناسی زیادی روی ان انجام داده اند تا در نهایت در کشورها اجرای ان لازم شده است.

اگر شما امروز به قوانین حقوق بشر که در کشورهائی مانند آمریکا و اروپا و سازمان ملل احترام گذاشته میشود
یا قوانینی که در هر کشوری اجراء میشود احترام میگذارید و انها را رعایت میکنید
در اصل شما یک فرد ا ایمان هستید

اگر شما به قانون هیچ کشوری ارزش و احترام قائل نیستید در اصل ربطی به بشریت و جامعه بشری ندارید و لذا جایتان در جامعه نیست
ولی اگر به قانون یکی از کشورهای دنیا ارزش و احترام میگذارید حالا یا ایران یا آمریکا یا هر جای دیگه در اصل شما در دین ان کشور زندگی میکنید.

امید وارم توانسته باشم تصویر بهتری از دین برای شما نقش ببندم

این حرف من نیست و پیشنهاد میکنم قبل از رد یا تایید حرف من مدتی بروید بیشتر روی دین و شناخت کامل از دین تحقق کنید
بعد از اینکه شناخت پیدا کردید ان وقت درباره دین قضاوت کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا