دست

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دیر مغان امد یارم قدحی در دست.....مست از می و می خواران از نرگس مستش مست
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
من گلى پژمرده‏ام در دست باد مهرگان ............ غنچه‏اى نشکفته از بهر تماشا نیستم
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
در زدی
باز کردم
سلام کردی
اما صدا نداشتی
به آغوشم کشیدی
اما
سایه ات را دیدم
که دست هایش توی جیبش بود
به اتاق آمدیم
شمع ها را روشن کردم
ولی
هیچ چیز روشن نشد
نور
تاریکی را
پنهان کرده بود...
بعد
بر مبل نشستی
در مبل فرو رفتی
در مبل لرزیدی
در مبل عرق کردی
پنهانی،بر گوشه ی تقویم نوشتم:
نهنگی که در ساحل تقلا می کند
برای دیدن هیچ کس نیامده است
 

Sahar Bavaghar

عضو جدید
در زدی
باز کردم
سلام کردی
اما صدا نداشتی
به آغوشم کشیدی
اما
سایه ات را دیدم
که دست هایش توی جیبش بود
به اتاق آمدیم
شمع ها را روشن کردم
ولی
هیچ چیز روشن نشد
نور
تاریکی را
پنهان کرده بود...
بعد
بر مبل نشستی
در مبل فرو رفتی
در مبل لرزیدی
در مبل عرق کردی
پنهانی،بر گوشه ی تقویم نوشتم:
نهنگی که در ساحل تقلا می کند
برای دیدن هیچ کس نیامده است


ز دست رفته نه تنها منم در این سودا .............. چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوند است.
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک دست جام ِ باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست....
 

Sahar Bavaghar

عضو جدید
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا .................. درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دستت را به من بده که این دستان بوی عطر یاس و بنفشه میدهد چقدر خوش هست این دستان زیبایت
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو و با لاله رویان ، گل ز شاخ عیش چیدن ها
من و چون غنچه ، از دست تو پیراهن دریدن ها

تو و چون بخت سرکش ، از من مسکین رمیدن ها
من و چون اشک حسرت ، در پیت هر سو دویدن ها
 

Sahar Bavaghar

عضو جدید
تو و با لاله رویان ، گل ز شاخ عیش چیدن ها
من و چون غنچه ، از دست تو پیراهن دریدن ها

تو و چون بخت سرکش ، از من مسکین رمیدن ها
من و چون اشک حسرت ، در پیت هر سو دویدن ها

دو چشم مست می گونت ببرد آرام هشیاران ....... دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران.
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



دست هــــــایت
وعده گاه عشق
چشــــــم هایت

فرصت عاشقـــــــــــــــی ست

تمام گل های سرخ می دانند !

"پرویز صادقی"



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زمستان
تابستان بی توئی ست
که از آفتاب برف می بارد
تقویم ها
دست از خرافات بر نمی دارند !

"پرویز صادقی"

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دستانت بوی گل سرخ گرفته
از روزی که گل سرخی که تقدیمت کرده ام پس فرستادی
هر بار گل سرخ را در اغوش میگیرم
تا بدانی دستانت چقدر برایم عزیز هست
چقدر دوستت دارم
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای ماه سروقامت شکرانه سلامت.............از حال زیردستان می‌پرس گاه گاهی
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستم نمک ندارد خوبی به هر که کردم ........... از بازتاب خوبی غیر از بدی ندیدم

شعر از خودم
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
وکف دست زمین
گوهر ناپیداییست
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید
 

Sahar Bavaghar

عضو جدید
سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
وکف دست زمین
گوهر ناپیداییست
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید


دیگران را تلخ می آید شراب از جور عشق ......... ما ز دست دوست می گیریم و شکُر می شود.
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو به دست‌های من فکر کن
من به تنت
هرجا که باشم
دست‌هام گر می‌گيرد
شعله‌ور می‌شود

تو به چشم‌های من فکر کن
من به راه رفتنت
هرجاي اين دنيا باشی
مي‌آيی
نارنجی من
سراسيمه و خندان مي‌آيی

تو به خورشيد فکر کن
من به ماه
زماني می رسد که هر دو در يک آسمان ايستاده‌اند
روبروی هم

به شبی فکر کن
که نه ماه دارد ، نه خورشيد
تو را دارد

" عباس معروفی "
 

S O R M E

عضو جدید
کاربر ممتاز
گمان نمي کنم اين دست ها به هم برسند

دو دل شکسته ی در انزوا به هم برسند

ضريح و نذر رها کن ،بعيد مي دانم

دو دست دور به زور دعا به هم برسند

کدام دست رسيده به دست دلخواهش

که دست های پراز زخم ما به هم برسند

شکوه عشق به زير سؤال خواهد رفت

وگرنه می شود آسان دوتا به هم برسند...


"محمد رضا رستم پور"
 

Sahar Bavaghar

عضو جدید
گمان نمي کنم اين دست ها به هم برسند

دو دل شکسته ی در انزوا به هم برسند

ضريح و نذر رها کن ،بعيد مي دانم

دو دست دور به زور دعا به هم برسند

کدام دست رسيده به دست دلخواهش

که دست های پراز زخم ما به هم برسند

شکوه عشق به زير سؤال خواهد رفت

وگرنه می شود آسان دوتا به هم برسند...


"محمد رضا رستم پور"

من دست های مهربانم را
به تو می بخشم
و در این بخشش
جز درک عشق گمشده ام
هیچ نمی خواهم ...
( سلمان هراتی )

 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست زمانه نقشه ی عمرم چنان بزد ................... هر کس که دید پیچ و خمش را فغان بزد

شعر از خودم
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
به دست من چو بیفتد دو زلف اسود و مشکین ................... به خون قلب شکسته کنم مُخضّب و رنگین

شعر از خودم
 
بالا