درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اللهم عجل لولیک الفرج:gol::gol::gol::gol:
 

ros21

عضو جدید
سلام اےصاحب صبح رهایی
سلام اےمظهرعدل خدایی
سلام اےصاحب جمعه کجایی؟
السلام علیک یاصاحب الزمان
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آقا جونم خوبی؟
آخه این چه سوالیه من میپرسم
نه خوب نیستی، وقتی حال شیعه هات خوب نباشه مگه میشه حال تو خوب باشه. اونم بنده ای مثل من که پر از گناه و بدی ام و مایه سرافکندگی برات :(
آقای من دلم باز گرفته که بازم اومدم پیشت. آخه من که هیچوقت به یاد تو نیستم مگر زمان ... :cry:
آقای خوبیها دعایی در حق این بنده هات بکن البته میدونم که شب و روزت برای سعادت ماها دعا میکنی..... ولی آخه ما که آقایی جز تو نداریم :(:cry::gol:
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت:
بگویم،بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
و هرکس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،به ایمان نرسیده است....
و غم عشق به پایان نرسیده است.
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید،بنویسد
که هنوزم که هنوز است،چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیده است؟....
 

Elliott

کاربر فعال
یاصاحب زمان امام مهدی علیه السلام امیدوارم درسال جدید یار و یاور تمام انسان ها باشی و ما را در راه رسیدن با اهدافمان یاری کنی
امین
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیاموزم ز نرگس بی قراری / غروب جمعه ها چشم انتظاری


نویسم شرح هجر و بی قراری / غم نرگس غم چشم انتظاری


یا اباصالح المهدی(عجل الله) ادرکنی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من منتظرم

همه در جست‌وجوی کوی تواند، بی‌ آن‌که خوب تو را شناخته باشند.
همه در هوای روی بهارند؛ بی آن‌که از غصه زمستان، به تنگ آمده باشند.
همه در غربت شب، خوابیده‌اند، بی آن‌که از صدای خروس سحری سراغ بگیرند.
پهنای شهر را وجب به وجب، گام به گام، کاویده‌ام.
از نردبان‌های کوتاه و بلند مذاهب و مکتب‌ها، ایسم‌ها و فلسفه‌ها، از همه عبور کرده‌ام.
رفته‌ام، فرو افتاده‌ام، برخاسته‌ام و خسته‌ام.
می‌گویند تو گشایشی. فرج تویی.
این گشایش باید شبیه یک گلستان باشد، پر از جوانه‌های صداقت.
جایی برای تبسم بی‌دغدغه.
من منتظرم.
قصه شوق، محال است به تقریر آید.
کسی چه می‌داند راز رسیدن، در دل یک مشتاق که مهجور مانده است چیست؟
کسی چه می‌داند جز دل روشن تو؟!
ما از رفتن، تمنای رسیدن داریم و کوی مهدی خدا، انگار نزدیک است؛
زیر پلک یک ندبه، روی آواز یک سجاده و بر بلندای شکفتن یک صبح آدینه.
از رو به روی خانه کعبه، صدایمان زده‌ای که: من گنجینه خدایم؛ اوج آرزوهای دیرینه، با سیرتی شبیه محمد(ص)،
با شوری به وسعت دلتنگی و با جشنی از جنس خوش‌بختی.
عدالت، میوه درخت ظهور است که با دست‌های نیرومند و آسمانی تو غرس می‌شود.
عدالت، یعنی برآمدن و تابیدن ماه برای همه چشم‌ها؛ حتی نابینا‌ها و شب‌پره‌ها.
نزدیک‌تر می‌شوی، قرآن می‌خوانی و لبخند می‌زنی.
من همان رؤیای صادقه‌ام که در قلب خدا تعبیر شد و اینک تعبیر رؤیای خدا در سرزمین سوخته انسان.
از تولد حرف می‌زنی.
تولد دوباره روزی‌‌های معنوی و مادی.
تولد دیگر باره جان‌های عاشق سرفرازی.
مکث دیدار و زیبایی بر دشت خشک بی‌کسی و تنهایی.
حضور پیوسته باران بر کام‌های تشنه ابدی.
از راه می‌رسی، بیدار می‌شویم، راه می‌رویم
و همه سرزمین‌های نرفته دانش و اندیشه، در کنار خاک پای تو، بر ما مکشوف می‌شود.
به جزای ستم‌ها که بر خلایق مظلوم، آوار گشته بود بر سر ظالمان، غضب می‌باری و شیوه نوازش را ترویج می‌کنی.
در انتظار توییم...
 

Similar threads

بالا