درخواست مشورت برای ازدواج

لیلا.

عضو جدید
سلام دوستان
درمورد یه موضوعی درخواست کمکتون رو دارم.
راستش یکی از اقوام دورمون اواخر فروردین امسال ازم خواستگاری کرد، البته ما باهاشون یه رابطه خانوادگی خیلی صمیمی داریم ولی چون تقریبا یه خانواده مذهبی داریم من با اون آقا پسر جز سلام و خداحافظی حرف دیگه ای با هم نداشتیم ولی من اون موقع بدون اینکه اجازه بدم برای صحبت بیان جواب رد دادم، ولی اونا خیلی سمج هستند و تو این چهار ماه هی اومدن و رفتن.
راستش خانواده خوبی دارن، پسره 27 سالشه کار داره و فقط یک برادر کوچکتر از خودش داره، وضع مالیشون و فرهنگ خانوادگیشون هم مثل خودمونه ، پدرش هم از بچگیم مثل دختر نداشتش منو خیلی دوست داشت.
ولی من یه مشکلی دارم و این که اولا علاقه زیادی بهش ندارم یعنی راستش نمیدونم دوسش دارم یا نه و دوم اینکه نمیتونم به علاقه این پسر اعتماد کنم، راستش این آقا سه سال پیش بر خلاف نظر پدرش از یکی دیگه از دخترای فامیل خواستگاری کرده بود که فهمید دیر جنبیده و اون دختره به یه کس دیگه جواب بله رو داده ، مادرش میگه اون از اول تو رو میخواست ولی چون خواهر بزرگت مجرد بود و فکر میکرد که خانوادت به خاطر این جواب رد میدن، رفت سراغ اون دختره.
ولی من این حرفا رو باور نمیکم چون اگه دوسم داشت میتونست منتظر بمونه که بعد ازدواج خواهرم بیاد، خودش هم که اون موقع 24 سال بیشتر نداشت که بخواد اینقدر عجله کنه، اون منو دید،اون خانم رو هم دید ولی اونو انتخاب کرد حالا میگه من از اولش تو رو میخواستم، از طرفی حتی اگه این ازدواج سر بگیره کنار اومدن با حرف فامیل برام خیلی سخته که بخوان بگن پسره اول دختر فلانی رو میخواست بهش ندادن رفت اینو گرفت.
در ضمن من دختر خودخواهی نیستم ولی خوب از نظر تحصیلات و خیلی از مسائل دیگه از این پسره سرترم.
خانوادم به شدت اصرار به این ازدواج دارن ولی من نمیتونم تصمیم قطعی بگیرم.
خواهشا شما غیر از ایکه بگید اجازه بده پسره بیاد با خودش صحبت کن یه راه حل دیگه بهم نشون بدین، چون تا وقتی با مسائل بالا کنار نیام نمیتونم این اجازه رو بدم.
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان
درمورد یه موضوعی درخواست کمکتون رو دارم.
راستش یکی از اقوام دورمون اواخر فروردین امسال ازم خواستگاری کرد، البته ما باهاشون یه رابطه خانوادگی خیلی صمیمی داریم ولی چون تقریبا یه خانواده مذهبی داریم من با اون آقا پسر جز سلام و خداحافظی حرف دیگه ای با هم نداشتیم ولی من اون موقع بدون اینکه اجازه بدم برای صحبت بیان جواب رد دادم، ولی اونا خیلی سمج هستند و تو این چهار ماه هی اومدن و رفتن.
راستش خانواده خوبی دارن، پسره 27 سالشه کار داره و فقط یک برادر کوچکتر از خودش داره، وضع مالیشون و فرهنگ خانوادگیشون هم مثل خودمونه ، پدرش هم از بچگیم مثل دختر نداشتش منو خیلی دوست داشت.
ولی من یه مشکلی دارم و این که اولا علاقه زیادی بهش ندارم یعنی راستش نمیدونم دوسش دارم یا نه و دوم اینکه نمیتونم به علاقه این پسر اعتماد کنم، راستش این آقا سه سال پیش بر خلاف نظر پدرش از یکی دیگه از دخترای فامیل خواستگاری کرده بود که فهمید دیر جنبیده و اون دختره به یه کس دیگه جواب بله رو داده ، مادرش میگه اون از اول تو رو میخواست ولی چون خواهر بزرگت مجرد بود و فکر میکرد که خانوادت به خاطر این جواب رد میدن، رفت سراغ اون دختره.
ولی من این حرفا رو باور نمیکم چون اگه دوسم داشت میتونست منتظر بمونه که بعد ازدواج خواهرم بیاد، خودش هم که اون موقع 24 سال بیشتر نداشت که بخواد اینقدر عجله کنه، اون منو دید،اون خانم رو هم دید ولی اونو انتخاب کرد حالا میگه من از اولش تو رو میخواستم، از طرفی حتی اگه این ازدواج سر بگیره کنار اومدن با حرف فامیل برام خیلی سخته که بخوان بگن پسره اول دختر فلانی رو میخواست بهش ندادن رفت اینو گرفت.
در ضمن من دختر خودخواهی نیستم ولی خوب از نظر تحصیلات و خیلی از مسائل دیگه از این پسره سرترم.
خانوادم به شدت اصرار به این ازدواج دارن ولی من نمیتونم تصمیم قطعی بگیرم.
خواهشا شما غیر از ایکه بگید اجازه بده پسره بیاد با خودش صحبت کن یه راه حل دیگه بهم نشون بدین، چون تا وقتی با مسائل بالا کنار نیام نمیتونم این اجازه رو بدم.

سلام
خب دوست عزیز اینجوری که نمیشه! شما اومدی یک نفر رو محکوم کردی و اون هم که اینجا نیست که از خودش دفاع بکنه که ما بتونیم طبق نظر دو طرف جمع بندی کنیم، بعد حتی نمیخواین اجازه بدین که بیاد پیش خودتون هم دفاعی بکنه؟؟!!! با این اوضاع فک کنم شما منتظرید فقط ما بگیم جواب منفی بهش بدین!!
 

I'M SOMEONE

عضو جدید
کاربر ممتاز
لیلا جان تا وقتی با کسی آشنا نشدی هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ قضاوتی نکن ! این از این

بعد اینکه چند تا مسئله مطرح کردی
اول شرایط شما به لحاظ تحصیلی بهتره از اون آقا - شاید بشناسیش ببینی تو خیلی مسائل هم اون نسبت به شما برتری دار و این برات جذابیت داشته باشه
در ثانی مسئله ی خواستگاری اون فامیلتون ... من بودم برام مسئله ای نبود ! مردم در هر صورت حرف می زنن ! حرف مفت مردم ارزش اینو داره یه مورد مناسبو بدون بررسی بزاری کنار !؟؟!
ثالثا ، خودت می گی جز سلام و علیک نبوده بینتون !
طرف عاشق سینه چاک تو نبوده که ! حالا گیرم رفته یه جا دیگه خواستگاری ! جنایت که نکرده ! تازه اونم خواستگاری نبوده ! آشنایی بوده - خواستگاری یعنی تصمیمی قطعی که فلانی با من ازدواج کن ! با شما هم بناست آشنا بشه تازه
ضمن اینکه تو از کجا می دونی علاقه داری یا نداری !؟ بهش فرصتی ندادی اصلن ! علاقه به یک نفر داشتن سطحی ترین و اولین فاکتورش ظاهر طرفه - تو فقط اینو دیدی دیگه - با یک معاشرت خیلی کوتاه و ساده برات مشخص می شه طرف چقدر برات جذابه یا نیست ! جذابیت رفتاری ، شخصیتی ، احساساتشو می فهمی چطوره ، طرز فکرش و ....

من فقط به یه دلیل کامنت گذاشتم !
که بگم اجازه بده پسره بیاد آشنا شین !
راه دیگه ای نیست خانومی

ضمنن ، چقده تو سوسولی ! شایدم من خیلی موارد ناجور دیدم که اینا از نظرم پیش و پا افتاده میاد! ...
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
لیلا جان تا وقتی با کسی آشنا نشدی هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ قضاوتی نکن ! این از این

بعد اینکه چند تا مسئله مطرح کردی
اول شرایط شما به لحاظ تحصیلی بهتره از اون آقا - شاید بشناسیش ببینی تو خیلی مسائل هم اون نسبت به شما برتری دار و این برات جذابیت داشته باشه
در ثانی مسئله ی خواستگاری اون فامیلتون ... من بودم برام مسئله ای نبود ! مردم در هر صورت حرف می زنن ! حرف مفت مردم ارزش اینو داره یه مورد مناسبو بدون بررسی بزاری کنار !؟؟!
ثالثا ، خودت می گی جز سلام و علیک نبوده بینتون !
طرف عاشق سینه چاک تو نبوده که ! حالا گیرم رفته یه جا دیگه خواستگاری ! جنایت که نکرده ! تازه اونم خواستگاری نبوده ! آشنایی بوده - خواستگاری یعنی تصمیمی قطعی که فلانی با من ازدواج کن ! با شما هم بناست آشنا بشه تازه
ضمن اینکه تو از کجا می دونی علاقه داری یا نداری !؟ بهش فرصتی ندادی اصلن ! علاقه به یک نفر داشتن سطحی ترین و اولین فاکتورش ظاهر طرفه - تو فقط اینو دیدی دیگه - با یک معاشرت خیلی کوتاه و ساده برات مشخص می شه طرف چقدر برات جذابه یا نیست ! جذابیت رفتاری ، شخصیتی ، احساساتشو می فهمی چطوره ، طرز فکرش و ....

من فقط به یه دلیل کامنت گذاشتم !
که بگم اجازه بده پسره بیاد آشنا شین !
راه دیگه ای نیست خانومی

ضمنن ، چقده تو سوسولی ! شایدم من خیلی موارد ناجور دیدم که اینا از نظرم پیش و پا افتاده میاد! ...

لیلا جان منم با دوستمون موافقم. اجازه بدین بیاد بیشتر آشنا شین شاید مواردی باشه وگفته بشه که خوشحال باشین این آقا طرف مقابلتونه
 

tanin67

عضو جدید
سلام
منم یه چیزی بگم درسته مردم حرف زیاد میزنن ولی بستگی به اعتماد به نفس خود طرفم داره
مثلا من خودم همچنین چیزی پیش اومد و همه فامیلم میدونستن الان اون آقاهه رفته ازدواج کرده ولی خانمش چون میدونسته شوهرش قبلا از من خواستگاری کرده وقتی من و میبینه خیلی اذیت میشه پس حرف مردم و نگاهشون بی تاثیر نیست
ولی به قول کاربر بالایی:)) اگر فکر میکنین موقعیت خوبیه تا طرف و نشناختین قضاوتش نکنین و به خاطر حرف مردم یه موقعیت خوب و رد نکنین تهش اینکه خوشتون نیاد دیگه
هر چند بعضی موقع ها بعضیا هیج جوره به دل آدم نمیچسبن:)
 

ssordi

عضو جدید
سلام دوستان
درمورد یه موضوعی درخواست کمکتون رو دارم.
راستش یکی از اقوام دورمون اواخر فروردین امسال ازم خواستگاری کرد، البته ما باهاشون یه رابطه خانوادگی خیلی صمیمی داریم ولی چون تقریبا یه خانواده مذهبی داریم من با اون آقا پسر جز سلام و خداحافظی حرف دیگه ای با هم نداشتیم ولی من اون موقع بدون اینکه اجازه بدم برای صحبت بیان جواب رد دادم، ولی اونا خیلی سمج هستند و تو این چهار ماه هی اومدن و رفتن.
راستش خانواده خوبی دارن، پسره 27 سالشه کار داره و فقط یک برادر کوچکتر از خودش داره، وضع مالیشون و فرهنگ خانوادگیشون هم مثل خودمونه ، پدرش هم از بچگیم مثل دختر نداشتش منو خیلی دوست داشت.
ولی من یه مشکلی دارم و این که اولا علاقه زیادی بهش ندارم یعنی راستش نمیدونم دوسش دارم یا نه و دوم اینکه نمیتونم به علاقه این پسر اعتماد کنم، راستش این آقا سه سال پیش بر خلاف نظر پدرش از یکی دیگه از دخترای فامیل خواستگاری کرده بود که فهمید دیر جنبیده و اون دختره به یه کس دیگه جواب بله رو داده ، مادرش میگه اون از اول تو رو میخواست ولی چون خواهر بزرگت مجرد بود و فکر میکرد که خانوادت به خاطر این جواب رد میدن، رفت سراغ اون دختره.
ولی من این حرفا رو باور نمیکم چون اگه دوسم داشت میتونست منتظر بمونه که بعد ازدواج خواهرم بیاد، خودش هم که اون موقع 24 سال بیشتر نداشت که بخواد اینقدر عجله کنه، اون منو دید،اون خانم رو هم دید ولی اونو انتخاب کرد حالا میگه من از اولش تو رو میخواستم، از طرفی حتی اگه این ازدواج سر بگیره کنار اومدن با حرف فامیل برام خیلی سخته که بخوان بگن پسره اول دختر فلانی رو میخواست بهش ندادن رفت اینو گرفت.
در ضمن من دختر خودخواهی نیستم ولی خوب از نظر تحصیلات و خیلی از مسائل دیگه از این پسره سرترم.
خانوادم به شدت اصرار به این ازدواج دارن ولی من نمیتونم تصمیم قطعی بگیرم.
خواهشا شما غیر از ایکه بگید اجازه بده پسره بیاد با خودش صحبت کن یه راه حل دیگه بهم نشون بدین، چون تا وقتی با مسائل بالا کنار نیام نمیتونم این اجازه رو بدم.

سلام
ببینید دوست عزیز علاقه نباید الان زیاد باشه ( در حدی که به دلت بشینه فقط همین) بهترین تصمیم گیری برای ازدواج وقتی هست که خودت آزادانه البته با شناخت انتخاب کنی ( این کسایی که قبل از ازدواج خیلی درگیری عاطفی دارند واقعا درست نمی تونند تصمیم بگیرند یعنی بیشتر تلاششون اینه که خانواده رو راضی کنن )
این طور که شما گفتی خداروشکر شرایط تون خیلی نزدیک به همه و اینکه خانوادت قبولش دارن خودش کلی خوبه
زیاد به این موضوع هم فک نکن که قبلا می خواسته با کی ازدواج کنه
اولا هر پسری حق داره چند بار بره خواستگاری ( همین طور که برای هر دختری ممکنه چندتا خواستگار بیاد)و دوما به نظرم اگر این طور که میگی پسر سالمی باشه از فکرش اومده بیرون
این واقعا توقع زیادیه که بگی پسره باید اصلا خواستگاری نرفته باشه
به خاطر حرف مردمم با آیندت بازی نکن

خوب خوب فکراتو بکن موفق باشی
به این هم فک کن که 100 درصد خیلی کم پیدا میشه بعد از اینکه با خودت کنار اومدی باهاش صحبت کن و ببین افکار و اهدافش چیه
معیارهای خودتو نگا کن
بعد تصمیم بگیر
 
آخرین ویرایش:

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
به نظرم نگرانیتون در مورد اینکه قبلا از یکی دیگه خواستگاری کرده و الان اومده از شما خواستگاری کرده بی مورده
سه چهار سال از اون موقع گذشته و آدم تو این سال ها می تونه کلی تغییر کنه هم نظراتش و هم روحیاتش و ... گاهی وقتا آدم به انتخاب یه سال پیشش می خنده و میگه اگه الان حق انتخاب داشتم هزگز اون خانوم یا آقا انتخابم نبود، بعد اینکه این خانوم دیگه ازدواج کردن و همچنان مجرد نیستن که شما بخوای نگران باشی، اون خانوم به یه نفر دیگه بله گفته و زندگی خودش رو داره، تازه اگه اون خانوم هم علاقه ای به ایشون داشت می تونست راحت بله به یکی دیگه رو پس بگیره که نگرفت
در مورد حرف فامیل هم باید بگم که فامیل و آشنا و همسایه ها، شما هر کاری بکنی یه حرفی دارن برای گفتن، برای هممون همینجوره ها، چه چپ بری چه راست بری مردم میگن ازت، پس اصلا نباید به حرف مردم اهمیت داد...
اگه این آقا پسر خوبیه و معیارهای اولیه برای مرد زندگی بودنتون رو داره اینقدر سخت نگیرید و حتما با ایشون بیشتر صحبت کنید و هر چی تو دلتون هست در مورد خواستگاری قبلی رو با ایشون در میون بذارید و ازشون بخواید که بهشون رک و روراست جواب بده، شاید اصلا پشیمون باشه از رفتن به خواستگاری اون خانوم...بالاخره از حرفاشون میشه فهمید این مسئله رو که آیا هنوز به فکر اون خانوم هستن یا نه، البته بهتره که این حرفا رو در رو باشه، از چشمای آدما میشه دقیقا فهمید که چقدر راست میگن.
سعی کنید بیشتر با خلقیات و افکارشون اشنا شید و ببینید چقدر با معیارهاتون همخونی داره و حتی با فهمیدن معیارهای ایشون برای ازدواج می فهمید که ایشون در شما به دنبال همون خانومی که قبلا به خواستگاریش رفته هست یا نه.
بدون صحبت کردن رو در رو با ایشون نمی تونید هیچ چیز رو بفهمید، پس برای این که تصمیم منطقی ای بگیرید از صحبت کردن با ایشون فرار نکنید.
 

jamili1367

عضو جدید
سلام. من با نظر خودتون موافقم. اگه واقعا شما انتخابش بودید قبل از شما از یه خانوم دیگه درخاست ازدواج نمیکرد. البته بازم نظر خودتون مهمه چون شما شناخت بیشتری از خودش و خانوادشون دارید. از نظر من قبل از ازدواج هم باید تاحدودی علافه بین طرفین باشه چون مسلما عشق بعد از ازدواج دروغه!!!!!
 

لیلا.

عضو جدید
سلام دوستان و ممنون از راهنمایی شما
ببینید ، همنونطوری که گفتم ما رابطه خانوادگی صمیمی با هم داریم از بچگی که یادمه با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم، درسته که منو اون آقا با هم خیلی صحبت نکردیم ولی بالاخره بارها سر یک میز نشستیم، سر یک سفره غذاخوردیم، بارها با هم گردش و پیک نیک های خانوادگی داشتیم و به هر حال تا حدودی باخلق و خوی و رفتارای هم آشنا هستیم.
اینم میدونم که یک آقا حق داره بارها برهخواستگاری تا فرد مورد نظرش رو انتخاب کنه ، اگه یک آدم غریبه بیاد خواستگاریم که قبلا ده جای دیگه هم رفته برام مهم نیست چون اون آقا قبل اون نه منو دیده و نه میشناخته و طبیعیه که منم بخوام بیشتر باهاش آشنا شم، ولی الان قضیه فرق داره میگم این آقا از بچگی هم منو دیده و هم اون خانمو ولی اونو انتخاب کرد، از اون جواب ردشنید و حالا اومد سراغ من، خوب این مسئله منو ناراحت میکنه همش فکر میکنم اگه بگم بیاد خودمو تحقیر کردم. وقتی مادرش گفت که ما از اول تو رو زیر سرداشتیم و پسرمون تو رو میخواست بیشتر ناراحت میشم چون حتی اگه راست بگه وقتی قبلا حاضر شده از این دوست داشتن دست بکشه و بره جای دیگه از کجا معلوم در آینده این کارو نکنه.
 
آخرین ویرایش:

etnn

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان و ممنون از راهنمایی شما
ببینید ، همنونطوری که گفتم ما رابطه خانوادگیصمیمی با هم داریم از بچگی که یادمه با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم، درسته که منو اون آقا با هم خیلی صحبت نکردیم ولی بالاخره بارها سر یک میز نشستیم، سر یک سفره غذاخوردیم، بارها با هم گردش و پیک نیک های خانوادگی داشتیم و به هر حال تا حدودی باخلق و خوی و رفتارای هم آشنا هستیم.
اینم میدونم که یک آقا حق داره بارها برهخواستگاری تا فرد مورد نظرش رو انتخاب کنه ، اگه یک آدم غریبه بیاد خواستگاریم کهقبلا ده جای دیگه هم رفته برام مهم نیست چون اون آقا قبل اون نه منو دیده و نهمیشناخته و طبیعیه که منم بخوام بیشتر باهاش آشنا شم، ولی الان قضیه فرق داره میگماین آقا از بچگی هم منو دیده و هم اون خانمو ولی اونو انتخاب کرد، از اون جواب ردشنید و حالا اومد سراغ من، خوب این مسئله منو ناراحت میکنه همش فکر میکنم اگه بگمبیاد خودمو تحقیر کردم. وقتی مادرش گفت که ما از اول تو رو زیر سرداشتیم و پسرمون تو رو میخواست بیشتر ناراحت میشم چون حتی اگه راست بگه وقتی قبلا حاضر شده از این دوست داشتندست بکشه و بره جای دیگه از کجا معلوم در آینده این کارو نکنه.


خیلی سخت میگیری دوست من..اینجور که معلومه نظر خودت منفیه ..دیگه چرا مشورت میخوای؟:D

اگه یه موقع نظرت مثبت شد و بهش جواب مثبت دادی قبلش باید این موضوع رو توی ذهنت حل و فصل کرده باش و تموم باشه ..وگرنه خودت اذیت میشی ..
 

etnn

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. من با نظر خودتون موافقم. اگه واقعا شما انتخابش بودید قبل از شما از یه خانوم دیگه درخاست ازدواج نمیکرد. البته بازم نظر خودتون مهمه چون شما شناخت بیشتری از خودش و خانوادشون دارید. از نظر من قبل از ازدواج هم باید تاحدودی علافه بین طرفین باشه چون مسلما عشق بعد از ازدواج دروغه!!!!!

:eek:
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان
درمورد یه موضوعی درخواست کمکتون رو دارم.
راستش یکی از اقوام دورمون اواخر فروردین امسال ازم خواستگاری کرد، البته ما باهاشون یه رابطه خانوادگی خیلی صمیمی داریم ولی چون تقریبا یه خانواده مذهبی داریم من با اون آقا پسر جز سلام و خداحافظی حرف دیگه ای با هم نداشتیم ولی من اون موقع بدون اینکه اجازه بدم برای صحبت بیان جواب رد دادم، ولی اونا خیلی سمج هستند و تو این چهار ماه هی اومدن و رفتن.
راستش خانواده خوبی دارن، پسره 27 سالشه کار داره و فقط یک برادر کوچکتر از خودش داره، وضع مالیشون و فرهنگ خانوادگیشون هم مثل خودمونه ، پدرش هم از بچگیم مثل دختر نداشتش منو خیلی دوست داشت.
ولی من یه مشکلی دارم و این که اولا علاقه زیادی بهش ندارم یعنی راستش نمیدونم دوسش دارم یا نه و دوم اینکه نمیتونم به علاقه این پسر اعتماد کنم، راستش این آقا سه سال پیش بر خلاف نظر پدرش از یکی دیگه از دخترای فامیل خواستگاری کرده بود که فهمید دیر جنبیده و اون دختره به یه کس دیگه جواب بله رو داده ، مادرش میگه اون از اول تو رو میخواست ولی چون خواهر بزرگت مجرد بود و فکر میکرد که خانوادت به خاطر این جواب رد میدن، رفت سراغ اون دختره.
ولی من این حرفا رو باور نمیکم چون اگه دوسم داشت میتونست منتظر بمونه که بعد ازدواج خواهرم بیاد، خودش هم که اون موقع 24 سال بیشتر نداشت که بخواد اینقدر عجله کنه، اون منو دید،اون خانم رو هم دید ولی اونو انتخاب کرد حالا میگه من از اولش تو رو میخواستم، از طرفی حتی اگه این ازدواج سر بگیره کنار اومدن با حرف فامیل برام خیلی سخته که بخوان بگن پسره اول دختر فلانی رو میخواست بهش ندادن رفت اینو گرفت.

در ضمن من دختر خودخواهی نیستم ولی خوب از نظر تحصیلات و خیلی از مسائل دیگه از این پسره سرترم.
خانوادم به شدت اصرار به این ازدواج دارن ولی من نمیتونم تصمیم قطعی بگیرم.
خواهشا شما غیر از ایکه بگید اجازه بده پسره بیاد با خودش صحبت کن یه راه حل دیگه بهم نشون بدین، چون تا وقتی با مسائل بالا کنار نیام نمیتونم این اجازه رو بدم.

اون قسمت که قرمز کردم که واقعا حرفات بچگانه هست. اصلا فراموش کن اون بخش رو. اگه صادقانه بخوام بگم یه پسر ممکنه در ماه ده بار عاشق بشه! :biggrin: حالا نه در این حد ولی یه همچین چیزی هست.
در سایر موارد نظری ندارم
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
به نظرم نگرانیتون در مورد اینکه قبلا از یکی دیگه خواستگاری کرده و الان اومده از شما خواستگاری کرده بی مورده
سه چهار سال از اون موقع گذشته و آدم تو این سال ها می تونه کلی تغییر کنه هم نظراتش و هم روحیاتش و ... گاهی وقتا آدم به انتخاب یه سال پیشش می خنده و میگه اگه الان حق انتخاب داشتم هزگز اون خانوم یا آقا انتخابم نبود، بعد اینکه این خانوم دیگه ازدواج کردن و همچنان مجرد نیستن که شما بخوای نگران باشی، اون خانوم به یه نفر دیگه بله گفته و زندگی خودش رو داره، تازه اگه اون خانوم هم علاقه ای به ایشون داشت می تونست راحت بله به یکی دیگه رو پس بگیره که نگرفت
در مورد حرف فامیل هم باید بگم که فامیل و آشنا و همسایه ها، شما هر کاری بکنی یه حرفی دارن برای گفتن، برای هممون همینجوره ها، چه چپ بری چه راست بری مردم میگن ازت، پس اصلا نباید به حرف مردم اهمیت داد...

اگه این آقا پسر خوبیه و معیارهای اولیه برای مرد زندگی بودنتون رو داره اینقدر سخت نگیرید و حتما با ایشون بیشتر صحبت کنید و هر چی تو دلتون هست در مورد خواستگاری قبلی رو با ایشون در میون بذارید و ازشون بخواید که بهشون رک و روراست جواب بده، شاید اصلا پشیمون باشه از رفتن به خواستگاری اون خانوم...بالاخره از حرفاشون میشه فهمید این مسئله رو که آیا هنوز به فکر اون خانوم هستن یا نه، البته بهتره که این حرفا رو در رو باشه، از چشمای آدما میشه دقیقا فهمید که چقدر راست میگن.
سعی کنید بیشتر با خلقیات و افکارشون اشنا شید و ببینید چقدر با معیارهاتون همخونی داره و حتی با فهمیدن معیارهای ایشون برای ازدواج می فهمید که ایشون در شما به دنبال همون خانومی که قبلا به خواستگاریش رفته هست یا نه.
بدون صحبت کردن رو در رو با ایشون نمی تونید هیچ چیز رو بفهمید، پس برای این که تصمیم منطقی ای بگیرید از صحبت کردن با ایشون فرار نکنید.

واقعا قشنگ گفتی. دقیقا همینطوره که مدیر بانو گفت
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون قسمت که قرمز کردم که واقعا حرفات بچگانه هست. اصلا فراموش کن اون بخش رو. اگه صادقانه بخوام بگم یه پسر ممکنه در ماه ده بار عاشق بشه! :biggrin: حالا نه در این حد ولی یه همچین چیزی هست.
در سایر موارد نظری ندارم

سلام....من باشم بدونم طرفم ازایناست در ماه به قول شما ده بار عاشق میشه!، هیچ که اجازه نمیدم بیاد، اصلا نمیذارم فکرشم به کله ش بخوره!.
:)
 

mahboobeh

عضو جدید
سلام به همه دوستان... مخصوصا لیلا خانوم.:smile:

خب من حرفای دوستانو خوندم.. الان نمیخوام تکراری حرف بزنم. ولی دو مورد میگمو میرم.
اول
اینکه تمام ذهنیتات... نگرانی هات.. تمام حرفایی که با خودت در موردش فک میکنی ولی احساس خوبی نداری که به بقیه بگی رو حتما روی یه کاغذ بنویس. تمام دغدغه های ذهنیت در مورد این مساله. این باعث میشه ذهنت هی از یه موضوع نپره رویه موضوع دیگه..یا ی یه چیزی فراموش بشه اون بین... از طرفیم ذهنت باز میشه میتونی راحت در مورد همشون و حرفایی که بچه اینجا گفتن فک کنی.
دوم.
حتما پیش یه مشاور برو..
ببین ما اینجا فقط تجربیات شخصیمون.. یا شنیده هامونو دیده هامونو بیان میکنیم... علم مشاوره رو نداریم.. ولی یه مشاور قشنگ میتونه شخصیتتو بشناسه و حرفاتو گوش کنه.. و بهترین راهو جلوی پات بذاره.

همین.
ایشالا که بهترین تصمیمو با ارامش فراوون بگیریو خوشبخت باشی..
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
سلام دوستان
درمورد یه موضوعی درخواست کمکتون رو دارم.
راستش یکی از اقوام دورمون اواخر فروردین امسال ازم خواستگاری کرد، البته ما باهاشون یه رابطه خانوادگی خیلی صمیمی داریم ولی چون تقریبا یه خانواده مذهبی داریم من با اون آقا پسر جز سلام و خداحافظی حرف دیگه ای با هم نداشتیم ولی من اون موقع بدون اینکه اجازه بدم برای صحبت بیان جواب رد دادم، ولی اونا خیلی سمج هستند و تو این چهار ماه هی اومدن و رفتن.
راستش خانواده خوبی دارن، پسره 27 سالشه کار داره و فقط یک برادر کوچکتر از خودش داره، وضع مالیشون و فرهنگ خانوادگیشون هم مثل خودمونه ، پدرش هم از بچگیم مثل دختر نداشتش منو خیلی دوست داشت.
ولی من یه مشکلی دارم و این که اولا علاقه زیادی بهش ندارم یعنی راستش نمیدونم دوسش دارم یا نه و دوم اینکه نمیتونم به علاقه این پسر اعتماد کنم، راستش این آقا سه سال پیش بر خلاف نظر پدرش از یکی دیگه از دخترای فامیل خواستگاری کرده بود که فهمید دیر جنبیده و اون دختره به یه کس دیگه جواب بله رو داده ، مادرش میگه اون از اول تو رو میخواست ولی چون خواهر بزرگت مجرد بود و فکر میکرد که خانوادت به خاطر این جواب رد میدن، رفت سراغ اون دختره.
ولی من این حرفا رو باور نمیکم چون اگه دوسم داشت میتونست منتظر بمونه که بعد ازدواج خواهرم بیاد، خودش هم که اون موقع 24 سال بیشتر نداشت که بخواد اینقدر عجله کنه، اون منو دید،اون خانم رو هم دید ولی اونو انتخاب کرد حالا میگه من از اولش تو رو میخواستم، از طرفی حتی اگه این ازدواج سر بگیره کنار اومدن با حرف فامیل برام خیلی سخته که بخوان بگن پسره اول دختر فلانی رو میخواست بهش ندادن رفت اینو گرفت.
در ضمن من دختر خودخواهی نیستم ولی خوب از نظر تحصیلات و خیلی از مسائل دیگه از این پسره سرترم.
خانوادم به شدت اصرار به این ازدواج دارن ولی من نمیتونم تصمیم قطعی بگیرم.
خواهشا شما غیر از ایکه بگید اجازه بده پسره بیاد با خودش صحبت کن یه راه حل دیگه بهم نشون بدین، چون تا وقتی با مسائل بالا کنار نیام نمیتونم این اجازه رو بدم.

اصلا گیریم که قبل از شما 20 جای دیگه هم خواستگاری رفته و بهش دختر ندادن!خب که چی.چیزی که مهمه اینه که الان از شما خواستگاری کرده.این حواشی که قبلا به یکی دیگه فکر میکرده و منو نمیخواسته و ..... همه رو بریز دور.انقدر جامعه خراب شده که پسره سالم اومد خواستگاریت، همینجوری الکی ردش کنی بره،رفت که رفت!سال بعد همین موقع شاید با یکی دیگه ببینی ازدواج کرده.گناه که نکرده.خواستگاری رفته.دورود به شرف و انسانیتش که به جای دوست دختر داشتن و با اینو اون بودن،مثه یه مرد رفته خواستگاری و رسمی خواستشو مطرح کرده.

ببین شاید پیش خودت بگی حالا بازم خواستگار میاد.این نشد،یکی دیگه.خیلی از دخترا متاسفانه با همین رویه،خواستگارای خوبشونو رد میکنن.چیزی که مهمه اینه که اصلا کمیت خواستگار یا دیرو زود اومدنش مهم نیست.1000 تا خواستگار هم باشه، یدونش سالم نباشه، به هیچ دردی نمیخوره.یکیم میبینی یه دونه خواستگار داره،همون یه دونه براش بهترینه و نباید از دستش بده.پس ازت خواهش میکنم به این مسائل حتی فکر هم نکن!
افتخار هم نکن که بدون بررسی داری رد میکنی.اصلا افتخار کردن نداره.خدای نکرده اگه آدم خوبی باشه و الکی رد کنی،بعدا پشیمون شی که ای کاش الکی فلانیو رد نمیکردم هیچ فایده ای نداره!

خود برتر بینی هم نداشته باش.مدرک تحصیلی که باعث فخر فروشی و تکبر و دید از بالا به پایین نسبت به سایر مردم بشه، به هیچ دردی نمیخوره.باعث سقوط آدم میشه نه صعود.سرتر بودن به اخلاقه.به شخصیته.به ادبه.به دینداریه.نه به 4 تا کاغذ مدرک.البته کسی که درس خونده زحمت کشیده و ارزشمنده اما نه اینکه خدای نکرده باعث غرور کاذب بشه.
در مورد عشقو علاقه ...میزان علاقه اکثر افرادی که دوستی و عشق قبل ازدواج رو مدت ها تجربه میکنن،زیاد میشه زیاد میشه زیاد میشه تا رسیدن و وصال اتفاق میفته،بعد از اون سیر تدریجی نزولی در پیش میگیره.چون اکثرا علاقشون بر اساس احساسه نه عقل.در صورتی که در ازدواج، قبل از احساس باید پایه عقلی وجود داشته باشه.انقدر پایه عقلی قوی باشه که فردای بعد از ازدواج که هزار تا مسئله و اختلاف ممکنه پیش بیاد،خدای نکرده احساسات عاشقانه یه دفعه ای تبدیل به نفرت نشه!اینجوری میشه که طرف قبل از ازدواجش چند سال عاشق دلباخته بوده، بعد ازدواج یه سال نشده،طلاق میگیره.چون عقلانیتی در کار نبوده و نیست.

حتما بررسیش کن.حتما سیر آشنایی با اخلاق،عادات و توقعات به عنوان همسر از همدیگه داشته باشین.حتما علاوه بر اون شناخت خانوادگی، در مورد خود پسر در محیط کار یا دانشگاهش از دوستان،همکارها،همکلاسی ها،اساتید و ..... تا جایی که میتونین تحقیق کنین تا وجهه اجتماعیش رو بشناسین بدون اینکه خودش بفهمه.هرچی بیشتر،بهتر.این شناخت خیلی بیشتر از حرف هایی که خودش یا خونوادش میزنن ممکنه کمکتون کنه.

رضایتمندی خونواده پسر بسیار مهمه.50% ازدواج موفق، خونواده هان و اینکه حس مثبتی نسبت به هم داشته باشن.این فرصت علاقه مندی خونواده پسر رو به خودت،الکی از دست نده.حداقل 5 4 تا دلیل درست حسابی و منطقی،برای رد کردن خود پسر و خونوادش داشته باش (اونم بعد از بررسی) بعدا جواب منفی بده.جواب منفی دادن الکی، اصلا واسه دختر کلاس نمیاره.شخصیت والا نمیاره.
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
سلام
با احترام ب نظر دوستان باتوجه ب حرفات و دیده ها و تجارب شخصی ای ک دارم بنظرم میتونی باهاش صحبت کنی.و اگه از همه لحاظ خیلی خوب و ایده آلت بود جواب مثبت بدی
اما اگه من بودم اجازه نمیدادم حتی بیاد خواستگاری
اگه هر3 فامیل نبودید حرفای دوستان قابل قبول بود. اما چون فامیل هستید و رفت و آمد دارید و بارها چشمتون ب هم میفته مطمئن باش اذیت میشی حتی اگه حرف مردم نباشه
حالا تو حرف مردمو هم بذار روش.ببین چ فاجعه ای میشه:|
بازم اگه از همه لحاظ واقعا خوب بود میشد بهش فک کرد اما وقتی خودتو از ی سری لحاظها ازش سرمیبینی... تو ازدواج ریسک نکن:cool:
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان و ممنون از راهنمایی شما
ببینید ، همنونطوری که گفتم ما رابطه خانوادگی صمیمی با هم داریم از بچگی که یادمه با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم، درسته که منو اون آقا با هم خیلی صحبت نکردیم ولی بالاخره بارها سر یک میز نشستیم، سر یک سفره غذاخوردیم، بارها با هم گردش و پیک نیک های خانوادگی داشتیم و به هر حال تا حدودی باخلق و خوی و رفتارای هم آشنا هستیم.
اینم میدونم که یک آقا حق داره بارها برهخواستگاری تا فرد مورد نظرش رو انتخاب کنه ، اگه یک آدم غریبه بیاد خواستگاریم که قبلا ده جای دیگه هم رفته برام مهم نیست چون اون آقا قبل اون نه منو دیده و نه میشناخته و طبیعیه که منم بخوام بیشتر باهاش آشنا شم، ولی الان قضیه فرق داره میگم این آقا از بچگی هم منو دیده و هم اون خانمو ولی اونو انتخاب کرد، از اون جواب ردشنید و حالا اومد سراغ من، خوب این مسئله منو ناراحت میکنه همش فکر میکنم اگه بگم بیاد خودمو تحقیر کردم. وقتی مادرش گفت که ما از اول تو رو زیر سرداشتیم و پسرمون تو رو میخواست بیشتر ناراحت میشم چون حتی اگه راست بگه وقتی قبلا حاضر شده از این دوست داشتن دست بکشه و بره جای دیگه از کجا معلوم در آینده این کارو نکنه.


از حرفای شما اینطور بر میاد که شما بیشتر انتخاب خانواده ی این آقا هستید تا خودش!
انگار خانوادش اصرار زیادی به این ازدواج دارند

باز هم میگم بهترین راه اینه که با این آقا حرف بزنید، ازش بپرسید که شما انتخاب خودش هستید یا خانواده؟ (نمی دونم می تونید به عزیزترین فرد زندگیش قسمش بدید که راستشو بگه) بگه دلایلش برای انتخاب شما چی بوده؟ چی شد که رفت خواستگاری اون؟ الان نظرش در مورد اون سال ها و خواستگاری اون خانوم رفتن چیه؟
تا صحبت نکنید که چیزی معلوم نمیشه آخه ...
اگه باز بگید نمی خوام صحبت کنم منم مثل دوستان دیگه میگم که شما تو دلتون جوابتون منفیه و فقط دنبال یه چیزی هستید که این جواب منفی رو راحت تر توجیه کنید!
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
سلام دوستان و ممنون از راهنمایی شما
ببینید ، همنونطوری که گفتم ما رابطه خانوادگی صمیمی با هم داریم از بچگی که یادمه با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم، درسته که منو اون آقا با هم خیلی صحبت نکردیم ولی بالاخره بارها سر یک میز نشستیم، سر یک سفره غذاخوردیم، بارها با هم گردش و پیک نیک های خانوادگی داشتیم و به هر حال تا حدودی باخلق و خوی و رفتارای هم آشنا هستیم.
اینم میدونم که یک آقا حق داره بارها برهخواستگاری تا فرد مورد نظرش رو انتخاب کنه ، اگه یک آدم غریبه بیاد خواستگاریم که قبلا ده جای دیگه هم رفته برام مهم نیست چون اون آقا قبل اون نه منو دیده و نه میشناخته و طبیعیه که منم بخوام بیشتر باهاش آشنا شم، ولی الان قضیه فرق داره میگم این آقا از بچگی هم منو دیده و هم اون خانمو ولی اونو انتخاب کرد، از اون جواب ردشنید و حالا اومد سراغ من، خوب این مسئله منو ناراحت میکنه همش فکر میکنم اگه بگم بیاد خودمو تحقیر کردم. وقتی مادرش گفت که ما از اول تو رو زیر سرداشتیم و پسرمون تو رو میخواست بیشتر ناراحت میشم چون حتی اگه راست بگه وقتی قبلا حاضر شده از این دوست داشتن دست بکشه و بره جای دیگه از کجا معلوم در آینده این کارو نکنه.

اون از شما خواستگاری کرده.چی تحقیری!
تحقیر این میشد که خدای نکرده شما عاشقش بشی و بیفتی دنبالش.به هر دری بزنی تا بیاد باهات ازدواج کنه.این میشد تحقیر.
اصلا شاید این آقا به درست یا اشتباه، قبلا از یه خانوم دیگه ای خوشش اومده.اصلا شاید تا مرز ازدواج هم پیش رفته باشه!دلیل نمیشه.به نظر من مهم اینه که الان از شما درخواست کرده و باید بررسیش کنی.فقط اون نیست که میخواد انتخاب کنه.شما هم میخوای انتخاب کنی.حتی به نظرم اگر الان بخوای در مورد گذشتش تجسس کنی یا از خودش سوال بپرسی،شان و کلاس خودت پیش اون پایین میاد.اصلا به روی خودت نیار.خیلی قوی برو جلو و بررسیش کن.
اصلا اون چرا باید بفهمه تو روی این موضوع حساس بودی؟اینجوری فکر میکنه تو خودتو از اون دختره کمتر میبینی چون ااول اون انتخاب شده بود.این کارو نکن.به ضررته.

به جای اینکه دنبال چرایی و زیرو رو کردن گذشته ش باشی،در صورتی که هیچ دوربرگردونی برای برگشت به گذشته یا اصلاحش وجود نداره که فایده ای داشته باشه، دنبال این باش که درستی،خوبی،صداقت و شخصیت خودت رو اثبات کنی.انقدر قوی و خوب باش و مسیر آشنایی و بررسی درست رو طی کن تا اگر یک در هزار در گذشته به فرد دیگه ای علاقه مند بوده،پیش خودش بگه ای کاش زودتر میومد سراغ تو.حیف اون روزا که تو نبودی....راهش اینه.اونوقت هم حال و هم آیندشو با تو تقسیم خواهد کرد.
 
آخرین ویرایش:

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. با احترام به نظر دوستان. به نظر من دختر اتفاقا از پسر سر باشه که فکرکنم بهتره. البته با توجه به همه جوانب و اینکه بدونی دختر و پسر هر دو جنبشو دارن. هرچند گاهی ممکنه طرف مقابل بخاطر اینکه زنش ازش سرتره بدبینیای گوناگون (نه صرفا اخلاقی) پیدا کنه. که بازم باید خب عقل و شخصیت و ثبات طرف مورد آزمون قرار بگیره:)
 

Sonrisa

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من اگه بودم ازدواج نميكردم باهاش
چون ميگي دوسش نداري از علاقه ي اون نسبت به خودتم كه مطمئن نيستي
شرايط تاپ و پرفكتيم كه نداره تو بخواي رو همه چيز از جمله علاقه سرپوش بذاري
ولي خب عاقلانه ترين كار اينه كه يكي دو جلسه با پسره صحبت كني بعد جوابتو بهش بدي چون اينطوري كه نميشه بدون صحبت ... ممكنه بعداً پشيمون شي
زيادم خودتو درگير اينكه قبلاً اونو دوست داشته و از اين حرفا نكن
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون از شما خواستگاری کرده.چی تحقیری!
تحقیر این میشد که خدای نکرده شما عاشقش بشی و بیفتی دنبالش.به هر دری بزنی تا بیاد باهات ازدواج کنه.این میشد تحقیر.
اصلا شاید این آقا به درست یا اشتباه، قبلا از یه خانوم دیگه ای خوشش اومده.اصلا شاید تا مرز ازدواج هم پیش رفته باشه!دلیل نمیشه.به نظر من مهم اینه که الان از شما درخواست کرده و باید بررسیش کنی.فقط اون نیست که میخواد انتخاب کنه.شما هم میخوای انتخاب کنی.حتی به نظرم اگر الان بخوای در مورد گذشتش تجسس کنی یا از خودش سوال بپرسی،شان و کلاس خودت پیش اون پایین میاد.اصلا به روی خودت نیار.خیلی قوی برو جلو و بررسیش کن.
اصلا اون چرا باید بفهمه تو روی این موضوع حساس بودی؟اینجوری فکر میکنه تو خودتو از اون دختره کمتر میبینی چون ااول اون انتخاب شده بود.این کارو نکن.به ضررته.

به جای اینکه دنبال چرایی و زیرو رو کردن گذشته ش باشی،در صورتی که هیچ دوربرگردونی برای برگشت به گذشته یا اصلاحش وجود نداره که فایده ای داشته باشه، دنبال این باش که درستی،خوبی،صداقت و شخصیت خودت رو اثبات کنی.انقدر قوی و خوب باش و مسیر آشنایی و بررسی درست رو طی کن تا اگر یک در هزار در گذشته به فرد دیگه ای علاقه مند بوده،پیش خودش بگه ای کاش زودتر میومد سراغ تو.حیف اون روزا که تو نبودی....راهش اینه.اونوقت هم حال و هم آیندشو با تو تقسیم خواهد کرد.


ولی من فکر می کنم باید در مورد این مسئله و گذشته با ایشون حرف بزنن
میگم باید حرف بزنن چون انگار این مسئله برای این خانوم خیلی مهمه و یه جورایی دغدغه شده واسه ایشون
اگه الان در موردش حرف نزنن و ازدواج کنند، همیشه این مسئله مث یه علامت سوال بزرگ تو ذهنشون باقی می مونه و با جوابای پیش خود ساخته بیشتر خودشونو اذیت می کنند
و با توجه به این که فامیل هستند ممکنه هر بار که تو جمعی اون خانوم هم حضور دارند یه عالمه افکار منفی بیاد سراغشون
به نظرم بهتره آدم با واقعیت ها روبه رو شه تا اینکه نگران کم شدن شان خودش باشه...
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
ولی من فکر می کنم باید در مورد این مسئله و گذشته با ایشون حرف بزنن
میگم باید حرف بزنن چون انگار این مسئله برای این خانوم خیلی مهمه و یه جورایی دغدغه شده واسه ایشون
اگه الان در موردش حرف نزنن و ازدواج کنند، همیشه این مسئله مث یه علامت سوال بزرگ تو ذهنشون باقی می مونه و با جوابای پیش خود ساخته بیشتر خودشونو اذیت می کنند
و با توجه به این که فامیل هستند ممکنه هر بار که تو جمعی اون خانوم هم حضور دارند یه عالمه افکار منفی بیاد سراغشون
به نظرم بهتره آدم با واقعیت ها روبه رو شه تا اینکه نگران کم شدن شان خودش باشه...

هدف از این پرسش چیه؟
میخواد ببینه این پسر قبلا از اون دختر خوشش میومده؟خب معلومه که میومده.اگر نمیومد که خواستگاریش نمی رفت.مادرش هم که جواب داد.گفت چون شما خواهر بزرگتر داشتی...
اون دختر هم که دیگه الان ازدواج کرده و خطری نداره.چیکار دارن به هم.
میخواد از پسره بپرسه که اونم مثلا برمیگرده میگه بله ازش خوشم میومد؟یا نه،خوشم نمیومد،گفتم حالا که نمیتونم از شما خواستگاری کنم،واسه دست گرمی برم یه خواستگاری از اونم بکنم؟!فایده ش چیه؟جز اینکه با هر جوابی ایجاد حساسیت و یه حس بدبینی و بی اعتمادی متقابل از همون اول ایجاد بشه سر هیچی؟
چه دختر چه پسر اگر از زبون طرف مقابلش بشنوه که من از یکی خوشم میومد اما اونا جواب رد دادن، روشون تاثیر بدی خواهد گذاشت.در صورتی که اکثریت آدما ممکنه این اتفاق واسشون افتاده باشه.کاملا هم طبیعیه.اما الان همسرشونو انتخاب کردن.این گزینه رو میپسندن و بهش علاقه مندن.حالا این آقا چون از اون کسی که خواستگاری کرده بوده،که از شانسش شناس بوده، باید بازخواست بشه و پاسخگو باشه؟
گیریم که گفت.بعدش چی؟
 

tanin67

عضو جدید
بچه ها من قبلن هم گفتم حرف مردم بی تاثیر نیست
ببینین خود لیلا خانم حتما یه چیزی میدونن که میگن
یه پسری تو فامیل ما بود دقیقا همیجوری شد فکر کنم مجنون جلوش کم میورد نشد به هم برسن حالا این پسره برا هر فامیلی میره خود خانواده دختره قبول نمیکنن
اگه در این حد باشه قصه عشق و عاشقیشون حق داره این بنده خدا بالاخره دخترا حساسن دیگه
ولی اگه یه خواستگاری معمولی بوده یا یه خواستن معمولی میشه ازش گذشت
با حرف یکی از آقایونم موافقم کلا مردا دلاشون کاروانسراست یکی میاد یکی میره:D(شوخی کردم)
 

oneunited

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف کاملا غیر منطقی و نسنجیده ایه! شما چه کار به گذشته ی آدما دارین!اونم وقتی که بیچاره کار بدی نکرده! طبق گفته ی شما پس هر کی قبلا رفته خواستگاری یکی دیگه نباید بیاد خواستگاری شما

این افکار رو سعی کنید از خودتون دور کنید،شما با این شکاکی و بی اعتمادی می خواهید با همسر آیندتون رفتار کنید؟
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
سلام

کاش سن خودتون رو میگفتید ولی فکر میکنم سنتون پایین باشه

بزرگترین مشکل اکثرماها اینه که ایده ال گراییم
پخته تر که میشیم، بزرگتر که بشیم و دنیا چهره واقعیش رو بهمون نشون بده متوجه میشیم چه جاهایی چه فرصت هایی رو به خاطر کمال طلبیمون از دست دادیم
من نمیگم نه بگید یا برعکس اما ممکنه این بهترین فرصت باشه پس الکی عبور نکن
طبق ایرادی که شما دارید میگیرد پس کوچیکترین فکری که شما توی تمام این سال ها راجع به هر اقایی داشتید و از ذهنتون عبور کرده ایراد داشته

 

لیلا.

عضو جدید
از حرفای شما اینطور بر میاد که شما بیشتر انتخاب خانواده ی این آقا هستید تا خودش!
انگار خانوادش اصرار زیادی به این ازدواج دارند

باز هم میگم بهترین راه اینه که با این آقا حرف بزنید، ازش بپرسید که شما انتخاب خودش هستید یا خانواده؟ (نمی دونم می تونید به عزیزترین فرد زندگیش قسمش بدید که راستشو بگه) بگه دلایلش برای انتخاب شما چی بوده؟ چی شد که رفت خواستگاری اون؟ الان نظرش در مورد اون سال ها و خواستگاری اون خانوم رفتن چیه؟
تا صحبت نکنید که چیزی معلوم نمیشه آخه ...
اگه باز بگید نمی خوام صحبت کنم منم مثل دوستان دیگه میگم که شما تو دلتون جوابتون منفیه و فقط دنبال یه چیزی هستید که این جواب منفی رو راحت تر توجیه کنید!

سلام، با تشکر از شما و همه دوستان
منم تا چند وقت پیش همین فکرو میکردم، ولی هفته پیش یکی از اقوام نزدیک پسره اومد خونمون و باهام صحبت کرد، گفت که مادرش یه ماه پیش ازت ناامید شده بود و میخواست دنبال یه دختر مناسب بگرده، ولی پسرش اجازه نمیده و اصرارش بر توئه. نمیدونم چکار کنم واقعا؟؟
 

لیلا.

عضو جدید
سلام

کاش سن خودتون رو میگفتید ولی فکر میکنم سنتون پایین باشه

بزرگترین مشکل اکثرماها اینه که ایده ال گراییم
پخته تر که میشیم، بزرگتر که بشیم و دنیا چهره واقعیش رو بهمون نشون بده متوجه میشیم چه جاهایی چه فرصت هایی رو به خاطر کمال طلبیمون از دست دادیم
من نمیگم نه بگید یا برعکس اما ممکنه این بهترین فرصت باشه پس الکی عبور نکن
طبق ایرادی که شما دارید میگیرد پس کوچیکترین فکری که شما توی تمام این سال ها راجع به هر اقایی داشتید و از ذهنتون عبور کرده ایراد داشته


ممنونم دوست خوبم
من 24 سال دارم و اون آقا 27 سال. من آدم مغرور و کمال گرایی نیستم که همه چی رو صددرصد بخوام اونم وقتی خودم صددرصد نیستم. tanin67 درست گفته ، مشکل منم اینه که این آقا، اون خانم و من هر سه فامیلیم ، قبلا هم گفتم با اینکه یه آقا چندبار بره خواستگاری مشکلی ندارم ولی قضیه ما فرق داره قبلا توضیح دادم.
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
ممنونم دوست خوبم
من 24 سال دارم و اون آقا 27 سال. من آدم مغرور و کمال گرایی نیستم که همه چی رو صددرصد بخوام اونم وقتی خودم صددرصد نیستم. tanin67 درست گفته ، مشکل منم اینه که این آقا، اون خانم و من هر سه فامیلیم ، قبلا هم گفتم با اینکه یه آقا چندبار بره خواستگاری مشکلی ندارم ولی قضیه ما فرق داره قبلا توضیح دادم.

موردای زیادی هست سه نفر با هم در ارتباطن که همچین اتفاق مشابهی بینشون میفته اما تا به حال کسی رو ندیدم روی همچین موضوعی انقدر زوم کنه
خیلی ها از تنفر به عشق میرسن اینکه از ابتدا علاقه ای به شما داشته چه ایرادی داره حتی اگه قبل شما ازدواجم میکرد

و ازهمه مهم تر اینکه بحث بحث ازدواجه، موضوع ازدواج اهمیتش خیلی بیشتر از این حرفاس که وقتتون رو برای شناخت صرف این اتفاق کردین

مگه اینکه یه ایراد بزرگ هست که شما بیانش نکردین و دارید دنبال بهانه میگردید یا اگر واقعا چیزی هست انقدر واضح بیانش نکردین که حداقل من رو قانع کنه برای اینکه مانع ایجاد کردین
 

consl

عضو جدید
سلام، با تشکر از شما و همه دوستان
منم تا چند وقت پیش همین فکرو میکردم، ولی هفته پیش یکی از اقوام نزدیک پسره اومد خونمون و باهام صحبت کرد، گفت که مادرش یه ماه پیش ازت ناامید شده بود و میخواست دنبال یه دختر مناسب بگرده، ولی پسرش اجازه نمیده و اصرارش بر توئه. نمیدونم چکار کنم واقعا؟؟

کم وسواس باشه
 

Similar threads

بالا