درآمدی بر روانشناسی محیط

Hosein Kian

عضو جدید
سلام دوستای خوبم.
بچه ها این تاپیک رو راجع به مسایل روانشناسی که در محوریت معماری نقش داره ساختم و میدونم که در بوجود آوردن یک طرح با هر موضوعی باد مسایلی که روح و روان مخاطبو درگیر خودش میکنه در نظر داشت تا در کنار ایتم های زیبایی در معماری داخلی و خارجی این مسئله
میتونه در بوجود آوردن بهترین کاربری به طرح کمک زیادی کنه.

تو این تاپیک قصد داریم که علاوه بر تهیه مقالات علمی در رابطه با این موضوع مثالهایی رو هم با کمک هم بیاریم تا بتونیم از این مثالها همگیمون استفاده کنیم.

امیدوارم موفق بشیم/.
 

Hosein Kian

عضو جدید
حس مکان در فضاهای شهری(با مطالعات روستایی)

حس مکان در فضاهای شهری(با مطالعات روستایی)

حس مکان یا روح مکان،ادراک روحی و روانی فرد از محیط است که به صورت آگاهانه
یاناآگاهانه در فرد بوجود می آید.این حس باعث شخصیت دادن به آن فضا شده و در نتیجه
آرامش را برای افراد مورد نظر به ارمغان می آورد.
حس مکان در فضاهای شهری راباید در روستایی که قبلاً درآنجاواقع بوده جست و جو کرد که امروزه به دلیل افزایش جمعیت آن و برآورده ساختن برخی نیازهای ساکنان،از روستا به شهر مبدل گشته است.برای تبدیل هر روستا به شهر وجود متخصصین امر از جمله
شهرسازان،معماران،روانشناسان،جامعه شناسان،جغرافیدان ها و...کاملاً ضروری است تا آنها باتحقیقاتی گسترده و جامع در مدت زمان کافی بتوانندعلاوه بر در نظر گرفتن بافت،کاربری ها،اقلیم و زیر ساخت ها مولفه های زیر را از روستا استخراج و بر آن تسلط یابند:

-آشنایی با تاریخ،گذشته و اساطیر آنها.
-دلایل شکل گیری روستا،آداب و رسوم و فرهنگ مردم آنجا.
-آشنایی با علائم،نقوش،رنگ ها و عناصری که در مکان های مختلف از آن ها استفاده می کنند که یادآور حسی خوشایند برایشان می باشد.
-آشنایی با نیاز های روانی مردم آنجا با توجه به قومیتشان.
-شیوه معماری و ساخت و ساز آن ها.
-بررسی روابط موجود در فضا ها و دسترسی ها.
-بررسی محلات،مرکزآن ها،فضاهای جمعی و دلایل همنشینی واحدهای مسکونی.

با جمع آوری این اطلاعات است که می توان روستا را به شکل صحیح به یک شهر با هویت،زیبا وسازگار با روحیات مردم آن تبدیل کرد که ساکنین آن به راحتی بتوانند با زمینه معنایی مکان ها و محیط اطرافشان ارتباط برقرار کرده،به آن احساس تعلق پیدا کنند و روح یا حس مکان مورد نظر نهایت تاثیرات مناسب راداشته باشد.


 

Hosein Kian

عضو جدید
مثال اول:

تا به حال همه ما دیدیم که به محض اینکه یک جمع بیشتر از دو یا سه نفر در یک گوشه از شهر دیده میشود به اختیار همه ما کنجکاو به این مورد هستیم که از این مسئله مطلع شویم که این جمعیت به چه دلیلی صورت گرفته.
مثلا یک حراجی که در گوشه خیابان جمعیت زیادی رو مشغول خودش کرده.شاید از کالایی که کیفیت چندانی هم برخوردار نبوده و ما هم از نوع کالا و قیمت آن بی اطلاعیم .بنابراین از سیل ترافیک عظیمی که این طرف خیابان را مسدود کرده بدون توجه به قوانین راهنمایی و رانندگی خودمان را به حراجی میرسانیم تا مگر از بقیه عقب تر نباشیم.حال آنکه وقتی به حراجی میرسیم چه اتفاقی می افتد بحثی جداست که یا از آنجا خرید میکنیم یا با یک بازدی کوتاه خود را راضی از این موضوع میکنیم.
حال برای استفاده این مسئله در معماری به نظر شما چه ایده ای را باید پیاده کرد؟
 

raha

مدیر بازنشسته
مثال اول:

تا به حال همه ما دیدیم که به محض اینکه یک جمع بیشتر از دو یا سه نفر در یک گوشه از شهر دیده میشود به اختیار همه ما کنجکاو به این مورد هستیم که از این مسئله مطلع شویم که این جمعیت به چه دلیلی صورت گرفته.
مثلا یک حراجی که در گوشه خیابان جمعیت زیادی رو مشغول خودش کرده.شاید از کالایی که کیفیت چندانی هم برخوردار نبوده و ما هم از نوع کالا و قیمت آن بی اطلاعیم .بنابراین از سیل ترافیک عظیمی که این طرف خیابان را مسدود کرده بدون توجه به قوانین راهنمایی و رانندگی خودمان را به حراجی میرسانیم تا مگر از بقیه عقب تر نباشیم.حال آنکه وقتی به حراجی میرسیم چه اتفاقی می افتد بحثی جداست که یا از آنجا خرید میکنیم یا با یک بازدی کوتاه خود را راضی از این موضوع میکنیم.
حال برای استفاده این مسئله در معماری به نظر شما چه ایده ای را باید پیاده کرد؟

اتفاقا من هم ترم 3 یا 4 که بودم یه تحقیقی واسه درس انسان- طبیعت-معماری انجام دادم. ببخشید انجام دادیم با دوستام. در رابطه با همین مساله. عنوان تحقیقمون* انسان فصا ساز است* و تمامی جنبه هایی که حضور انسان میتونه در شکل گیری. تغییر و تاکید حس فضا تاثیر گذار باشه رو بررسی کردیم. از راه رفتن یه خانوم با کفش پاشنه بلند رو کف سرامیکی فلان ساختمون تا نشستن مردم توی بلوار ها. عبور مردم از زیرپل عابرپیاده. ازدحام پیاده رو ها و مراکزخرید در روزهای خاصی از سال و چگونگی نشستن ادم ها روی صندلی یا زمین. کار کردن کارگران کنار خیابون. پلیس راهنمای وسط چهار راه و خیلی موارد دیگه........... تحقیقمون بیشتر مصور بود. و این فضا ها رو هم با حضور انسان و هم خالی از انسان عکس میگرفتیم و کنار هم میزاشتیم
خیلی ایده ی جالبیه. اگر نهایتا بتونید به یه راهکار برسید زمانی که حضور انسان یا نوع حضورش معضل واسه فضای معماری محسوب میشه ... خیلی بحثش گسترده میشه...
گاهی اوقات بعد از اینکه فضا توسط معمار طراحی و اجرا شد. انسان ها با رفتار و نوع برخوردشون با اون فضا میتونند حس فضا رو کاملا تغییر بدن...
یه مثال اگه بخوام بزنم( البته نمیدونم تا چه حد درست باشه) ... مهندس ایروانیان بلوار چمران شیراز رو طراحی که کردن . ایشون باغچه های کنار خیابون رو با شیب تقریبا 45 درجه طراحی کردن . تا مردم توی چمن ها نشینند و فقط جنبه ی زیبایی داشته باشه... مثلا این یه راهکار کوچولو هست... اما میبینیم که باز هم مردم شیراز تو همین شیب 45 درجه هم بساط کاهو ترشیشون رو پهم میکنند :surprised:
یعنی به این راحتی ها هم نیست....:D
 

Hosein Kian

عضو جدید
ایده مثال اول

ایده مثال اول

برای مثال اول که موضوع حراجی بود خواستم از شما ایده بگیرم ولی متاسفانه خیلی خوب بازتابی داشت.

بهرحال ایده ای که من مد نظرم بود در رابطه با حراجی اینه که در مجموعه ها و طرحهایی که قرار است مخاطب زیادی داشته باشه مانند مجموعه های تجاری و... میتونیم یک ورودی تعریف کنیم که افرادی که در خیابانهای اطراف و همجواریهای این مجموعه قرار دارند شاهد ورودی باشند که از جمعیت و مخاطب زیادی برخوردار است تا شاهدانی که حتی نمیدانند کاربری این مجموع چه نوع کاربری است از جمعیتی که به سمت ورودی سرازیر میشوند احساس حسادت و یک نوع عقب ماندگی از سیل جمعیت حاضر میکنند که آیا موضوعی نباشد که ما از آن نیز نا آگاه باشیم.

بهرحال میتوان بدین صورت و یا به شکل های دیگر احساسات مردم و خاطب مجموعه و طرح را در طراحی خود به گونه تحریک کرد که طره به صورتهای مختلف جوابگوی نیاز های ما باشد.
 

Hosein Kian

عضو جدید
مثال روانی دوم

مثال روانی دوم

تا حالا به این موضوع دقت کردین که در مجموعه های تجاری چرا از موسیقی استفاده میشه؟
و آیا میدونید که بهتره از چه موسیقی استفاده بشه که احتمالا به نیاز معماری پاسخگو باشه؟
و آیا تا به حال به عرض راهروها در تجاریهای بزرگ دقت کردین که از چه عرض زیادی برخورداری
است و این شاید تنها به خاطر این نباشه که مخاطبین به راحتی برای رفت و آمد استفاده کنند.
در بعد اول این مسئله باید بگم که استفاده از یک موسیقی آرام در مجموعه تجاری در کنار عرض زیاد راهروها به مخاطب حس کندی در حرکت را بوجود می آورد به طوریکه میتونه فرد محدوده ای از فضا را در حول فرد بوجود می آورد که فرد با قدرت انتخاب بیشتر از کالاها میتواند
دیدن کنند انتخاب کنند و در نهایت خرید لذت بخشی را برای شخص بوجود خواهد آورد.
 

Anooshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا حالا به این موضوع دقت کردین که در مجموعه های تجاری چرا از موسیقی استفاده میشه؟
و آیا میدونید که بهتره از چه موسیقی استفاده بشه که احتمالا به نیاز معماری پاسخگو باشه؟
و آیا تا به حال به عرض راهروها در تجاریهای بزرگ دقت کردین که از چه عرض زیادی برخورداری
است و این شاید تنها به خاطر این نباشه که مخاطبین به راحتی برای رفت و آمد استفاده کنند.
در بعد اول این مسئله باید بگم که استفاده از یک موسیقی آرام در مجموعه تجاری در کنار عرض زیاد راهروها به مخاطب حس کندی در حرکت را بوجود می آورد به طوریکه میتونه فرد محدوده ای از فضا را در حول فرد بوجود می آورد که فرد با قدرت انتخاب بیشتر از کالاها میتواند
دیدن کنند انتخاب کنند و در نهایت خرید لذت بخشی را برای شخص بوجود خواهد آورد.


انتخاب موسیقی که کاملا به شرایط و عملکرد فضا بستگی داره
شاید یه جا ما بخوایم ایجاد تحرک و هیجان بیشتر کنیم که مطمئنا ار اهنگ ها شادتر استفاده میکنیم یا جایی همونطوری که خودت ذکر کردی بخوایم شخص یا اشخاص استفاده کننده بیشتر به اطراف توجه کنن واسه همین موسیقی آروم گذاشته میشه تا حرکت کند بشه حتی تو این زمینه کف پوشی که استفده میکنیم هم خیلی مهمه تو کندی و تندی حرکت و توجه به اطراف
 

Hosein Kian

عضو جدید
روانشناسی منزل مسکونی

روانشناسی منزل مسکونی


روانشناسي منزل معماری و دکوراسیون بیشتر از آنکه به بحث چیدمان و نحوه ساخت و ساز بپردازد، به موضوعاتی چون خلق فضاهای زیبا و آرامش بخش، تامین امنیت روحی و روانی افراد و نیز چگونگي تاثیر آن بر روی روحیات و شخصیت افراد مختلف مربوط می شود.

بر همین اساس در پژوهش های اخیر، رشته اي تحت عنوان "روانشناسی معماری" یا "معماری روانشناختی" پدید آمده است که اصول هنری و خلاقیتهای موجود در علم دکوراسیون و معماری را با علم شناخت روح و روان انسانها پیوند می زند.

دکتر اصغر دادخواه، روانشناسی که سالها در خصوص معماري و طراحي فعاليت كرده است در اين باره می گوید:

«موضوعي كه در معماري بايد به آن توجه ويژه اي داشت، نقش معماري، طراحي به خصوص طراحي داخلي بر روح و روان انسانهايي است كه مي خواهند از ساختمان يا یک محل اسكان استفاده كنند؛ به همين دلیل،رعايت نكات روانشناختي در طراحي ها امر بسيار مهمي است كه نبايد نسبت به آن بي توجه بود. بر اين اساس در حال حاضر بسياري از افراد ، به رشته هاي جديد روانشناسي معماري يا معماري روانشناختي روي آورده اند.»

به گفته او، موضوع روانشناسي دكوراسيون و معماري حدود 10 سال است كه در دانشگاه گلاسكو در اسكاتلند مورد توجه قرار گرفته و به صورت علمي تدريس مي شود.

چيدمان برای آرامش دادخواه با تاکید بر اهميت طراحي و دكوراسيون محل كار و استراحت انسانها، می افزاید: «طبيعي است كه معماران، ساختمانها را براساس اصولي علمی طراحي مي كنند.

اما طراحي و معماري خانه چه از لحاظ ساخت، چه تزئين و چه جا به جايي، نيازمند دقت عمل بر اساس ماهیت انسانی است. بر همین اساس، عبارت "human base" مورد توجه قرار گرفته است، به این معنا که طراحی بنا باید منطبق با اصول خاصي انجام شود؛ چيزي را كه مي خواهي بسازي براي انسان مي سازي بنابراين بايد بر اساس و پايه انساني و برمبنای تمايلات، روحيه و تامین شادابي و نشاط انسان بنا شود.»

به عقیده او، از آنجا که ‌محيط خانه، محلي براي آسايش انس
ان است، باید در طراحی انواع شكستگيها در ديوار، فضا، مساحت، رنگ و دكوراسيون و حتي انعكاس صدا به اصل ایجاد آرامش در منزل توجه شود.

وي اضافه می کند:


«در حقیقت مكان استراحت انسان باید به دور از هرگونه آلودگي ‌اعم از صوتي، هوا، فضا و بو و آلودگي های روحي و رواني باشد.

به عبارت ديگر، منزل باید طوري طراحي شود که آلودگيهای محیطی را به حداقل برساند تا علاوه بر تامین سلامت جسمی، بعد ارتقای سلامت روحی نیز موردتوجه قرار گیرد. زیرا توجه به مساله روانشناختي طراحي و دكوراسيون مكانهاي استراحت و فعاليت افراد، باعث فراخي ديد، قلب و دل انسان می شود.

بر همين اساس در طراحي و دكوراسيون منزل می بایست ارتفاع سطح، نورگيرها و پله ها به نحوي طراحي شود كه در آن فضا احساس خفگي و محدوديت به افراد دست ندهد.»

دکتر دادخواه بر لزوم پرهيز از يكسان سازي و توجه به تنوع در دکوراسیون تاکید می کند و می افزاید:

« این تنوع در توجه به شكستگيها در طرح، پستي- بلندي ، زاويه ها نمود می یابد.»

رنگ ونور به نظر دكتر دادخواه توجه به رنگ از ديگر مسائل مهم در طراحي و معماري است :

« نوع رنگ و چگونگی به كار گيري آن در طراحي تاثیر بسزایی بر روح و روان و آرامش انسانها دارد. از اين رو بايد در طراحی دکور از رنگهايي استفاده شود كه به انسان آرامش دهد.

به طور مثال اگر اتاقي براي فعاليت روزمره و ورزش است، بايد رنگهاي پوياتري براي آن در نظر گرفت. تا نشاط و فعالیت را القا کند و برای اتاق های استراحت و خواب باید از رنگ های آرام بهره بریم.»


وي استفاده از نور در كنار رنگ را از ويژگيهاي مثبت طراحي هاي جديد عنوان كرده و مي گويد:‌

«ميزان نور طبيعي و مصنوعي دکور، نقش زيادي در تغييرات روحي و رواني ساكنان يك منزل دارد. از اين رو بايد به نحوي در دكوراسيون و طراحي اقدام كرد كه در طول شبانه روز، نور به صورت يكنواخت نباشد و تفاوت میان شب و روز بر اساس نور فضا، مشخص شود.»

آرامش در فضاي كوچك دادخواه معتقد است:


«منظور از اينكه گفته مي شود، فضاسازي در دكوراسيون نقش مهمي دارد، مساحت نيست، بلكه در همان فضاي كوچك نيز به نحوي مي توان اتاق را طراحي كرد كه براي فرد احساس حضور در اتاق بزرگ را داشته باشد.

مثلا با استفاده از آيينه هاي مختلف مي توان يك فضاي 20 متري را به نحوي طراحي كرد كه بزرگتر به نظر آيد . و با استفاده از تكنيكهاي طراحي و معماري مي توان در اين زمينه اقدامات زيادي انجام داد.»




فرهنگ ایرانی و ديدگاه هاي مردم
نسبت به طراحی ودکور او می گوید:


«در بحث طراحي دکور دو مساله مهم وجود دارد، يكي ديدگاه خود طراح و ديگري فرهنگ استفاده كنندگان از طراحي ها. مثلا امروزه استفاده از رنگهاي تيره در كشور ما به عنوان يك فرهنگ درآمده است.

طراحان زمانی که یک عادت یا فرهنگ در منطقه ای پدید می آید، باید سعی کنند خود از آن دیدگاه و فرهنگ جدا شوند تا در نهایت بتوانند آثار جدید و زیبایی خلق کنند. از سوي ديگر تكنيك هايي كه معماران و طراحان از آن استفاده مي كنند و چگونگی ايجاد شادابي با استفاده از اين تكنيكها، از جمله دانسته هايي است كه طراح با استفاده از آن به ايجاد تغيير مي پردازد.

طراحان و معماران مي دانند كه فرهنگي كه به سمت استفاده از رنگ تيره رفته و حتي به عادت تبديل شده است به مرور زمان باعث پايين آمدن انرژی و ایجاد ياس در افراد مي شود،‌ بنابراين ضروري است از رنگهايي استفاده شود كه در تضاد با اين مساله باشد. در واقع خود طراح در ابتدا باید به آنچه قصد دارد ایجاد کند معتقد باشد.

همچنین، استفاده كنندگان از اين طرحها نیز باید دقیقا هدف و پیام خود را از ایجاد تغییر در الگوهای محیط اطراف خود بدانند.»

بی توجهی سازه های غيرحرفه اي به تكنيكهاي علمي دكوراسيون دادخواه معقتد است:

«ساخت و سازهايي كه به طور غير حرفه اي انجام شده و مي شود، بيشتر به مساله اسكان توجه دارد تا توسعه انساني زندگي. به طور مثال، هدف از غذا سير شدن بوده نه اينكه از غذا خوردن لذت ببريم و سير شويم؛ اما اكنون مهارتهاي زندگي تغيير كرده است، ديگر زمان فقط سير شدن نيست، چرا كه حجم غذا كم شده اما انرژي آن بيشتر. در بحث معماری و دکوراسیون نیز همین موضوع وجود دارد.

در معماری غير حرفه فقط بحث وجود یک سرپناه و سایه بانی برای زندگی مردم مورد توجه قرار می گرفت؛ بنابراین گونه معماران به سراغ كيفيت نرفتند و تنها كميت را مدنظر قرار دادند.

این در حالی است كه امروزه صحبت از همراهی معماري با موزيك، رنگ، نور و ... برای افزایش کیفیت یک بنا است.»

دادخواه البته عقیده دارد ساختمانهاي ساخته شده به اين روش را هم مي توان از طريق طراحي داخلي تغيير داد.

او می گوید:

« می توان ساختمان هایي را كه چارچوب معماري تعريف شده ای ندارند، با معماري جديد تلفيق كرد تا حداقل از بعد تهویه و ایجاد آکوستیک صدا، متناسب با زندگی امروزی شود.

در معماری امروز سازه ها سبكتر شده اما در عين حال به قوا و استحکام آن افزوده شده است تا در مقابل آلودگيهاي صوتي،‌ لرزشي و زيستي مقاومت داشته باشند.»

تغيير ديدگاه نيازمند برنامه مدون دادخواه، تغيير ديدگاه در زمينه طراحي و دكوراسيون را نيازمند داشتن يك برنامه منظم و مدون مي داند و مي گويد:‌

«تغيير ديدگاه بر اثر "احساس نياز" پدید می آید، يعني بايد اين احساس نياز را با اطلاع رساني در مردم ايجاد كرد.

مردم باید حس کنند که به محلی برای اسكان و استراحت و جايي براي ذخيره سازي انرژي نیاز دارند تا اين انرژي ذخيره شده را در فعاليتهاي روزمره خارج از منزل مورد استفاده قرار دهند.

بر همين اساس، اطلاع رساني به مردم و آموزش علم روز همراه با نشان دادن آثار معماري و طراحي در تغيير رفتارها و رويه هاي مردم، در اين تغيير ديدگاه بسيار موثر خواهد بود.».

او به مشاهدات خود در كشورهاي انگليس و اسكاتلند در تتوع طرحهاي معماري اشاره می کند و می افزاید:

«در اسكاتلند خانه ها از داخل و درون، تغييرات و شكستگيهاي خاص خود را دارند. خانه هاي مستطيل و مكعب زياد ديده مي شود. خانه هاي بيضي شكل، دايره اي و ... نيز در بسياري از شهرهاي اين كشور طراحي و ساخته شده اند.

ضمن آنكه استفاده از گچبري در طراحي نيز مورد توجه معماران اين كشور قرار دارد. هدف آنها از اين تغييرات ايجاد شادابي خاص در ميان افراد جامعه آنهاست.‌

اما در كشورهاي شرقي، به دليل فضاي محدود، بیشتر طراحي ها از چوب است.» دادخواه اضافه می کند:

« در اسکاتلند، بيشتر طراحان، طبق سنت اين كشور از حصير و درخت بمبو، در طراحي و دكوراسيون استفاده مي كنند. به طور مثال در فرش خانه از حصيري با نام "‌تاتامي"‌ استفاده مي كنند كه به عنوان يكي از وسايل توانبخشي محسوب مي شود چرا كه علم ثابت كرده است قدم زدن و نشستن بر روی اين حصير، به انسان احساس آرامش مي دهد.
یا مثلا وجود درهای کشویی در کشورها شرقی مانند چین و ژاپن باعث شده كه مردم اين كشورها به آهستگي صحبت كنند و اين به يك عادت براي آنها تبديل شده است. اين عادت موجب حاكم شدن فرهنگ آرامش در زندگي و جامعه آنها می شود.»

اثر تغييرات طراحي و دكوراسيون بر زندگي مردم این روانشناس درباره آثار تغيير وضعيت دكوراسيون و طراحي خانه ها و مكانهاي استراحت بر زندگی افراد، می گوید:

«استراحت، دو جنبه دارد، يكي جسماني است كه ناشي از خستگي ماهيچه هاست، اما بخش بزرگي از استراحت، جنبه روحي و رواني آن است.

زندگی ماشینی امروز استرسهايي را در مردم ایجاد کرده است که بايد در جايي تخليه شود تا آرامش اوليه به فرد بازگردد. زمانی که تنها به بعد جسمانی استراحت توجه کنیم و آرامش روح را نادیده بگیریم، متوجه می شویم که مثلا فرد در محيط كار سريع پرخاشگر شده و با كوچكترين مساله از كوره در رفته و سريع وارد فاز استرس مي شود.‌ اين انرژي منفی كه از محیط به فرد وارد شده، نه تنها خالي نمي شود، بلكه روز به روز افزايش مي يابد.

در نتيجه برخلق و خو و از همه مهمتر بر رفتار فرد اثر مي گذارد. تدوام اين امر خود به خود جامعه را به يك جامعه خشن و عصباني تبديل مي كند.»

طراحي و دكوراسيون، تجمل پرستي نيست او با تاکید بر اینکه "طراحي و دكوراسيون را تجمل پرستي نمي دانم" می گوید: «تجمل با زیبایی تفاوت زيادي دارد.

ممكن است فردي با هزينه زياد از وسايل گران براي طراحي و دكوراسيون محل كار يا منزل خود استفاده كند اما در چيدمان و چينش وسايل به نحوي عمل كند كه اثر يك طراحي و دكوراسيون ساده را هم نداشته باشد.

طراحي به معني استفاده از وسايل مختلف و گران نيست، چرا كه طراحي در عين حال كه بايد ساده باشد، بايد با طبيعت فرد نيز بخواند.

در واقع هر چه طراحي را ساده تر كنيم،‌ ارزانتر و همه گيرتر هم مي شود.» دادخواه معتقد است:

«طراح خوب طراحي است كه بتواند وضع موجود را سامان دهد نه اينكه هزينه سازي كند. چرا كه طراحي يك مكان با استفاده از وسايل طراحي و از پيش طراحي شده، نشان دهنده هنر طراح نيست. اگر طراحي ارزان و ساماندهي وضع موجود را در كنار ديدگاه طراحي داخلي در افراد ايجاد كنيم، ‌بهتر از آن است كه همه افراد طراحي داخلي را با قرارداد سفارش وسايل مختلف و گران انجام دهند » .

او تاكيد مي كند كه براي همه گير كردن طراحي و اهميت دكوراسيون بهتر است خود مردم را توانمند كرد كه آنها نيز بتوانند بخشي از طراحي را انجام دهند.

در اين صورت است كه مي توان اصولا مساله طراحي داخلي و دكوراسيون را همه گير كرد. سپس وقتی این اشتیاق درمردم ایجاد شد، آنگاه می توان از طراحان خبره و کارآزموده استفاده برد، با اين حال اگر كسي توان مالي انجام طراحي های بزرگ و پرهزینه را ندارد، حداقل می تواند از طراحی های ساده و زیبا بهره مند شود.

در حقیقت باید اين احساس را در مردم ايجاد كرد كه ساماندهي طراحي داخلي يك نياز است و تجمل پرستي محسوب نمي شود چرا كه براي آسايش و آرامش ضروري است.»

آموزش علمي دكوراسيون لازم است دادخواه با یادآوری گسترش آموزشهايي علمي در زمينه دكوراسيون و طراحي در كشورهاي پيشرفته، می گوید:

« آموزش علمي دكوراسيون در ایران، تنها با عنوان طراحي مطرح شده، در حالي كه بايد به مبحث آموزش دكوراسيون كه همگام با ساير علوم در حال پيشرفت است، توجه بيشتري شود. با برگزاري دوره هاي مختلف در فرهنگسراها، می توان به آموزش طراحي براي علاقه مندان پرداخت.

مسئولاني كه متولي ارتقاء‌ مهارت هاي زندگي در كشور هستند مي توانند از طريق آموزش و پروش و آموزش عالي در زمينه آموزش دكوراسيون و طراحي اقدام كنند.

ضمن آنكه افرادي كه به دنبال علم طراحي و دكوراسيون هستند هم مي توانند از طريق مراكز آكادميك اين موضوع را دنبال كنند.» او معتقد است:

«با توجه به اهميت طراحي در آرامش رواني و روحي افراد، دانستن بخشي از مسائل روانشناختي براي طراحان ضروري است. از اين رو طراح بايد با روانشناسي رنگ، نور و صوت نيز آشنا باشد.»

این روانشناس می گوید: «من از كساني هستم كه به طراحي داخلي، يعني تنوع طراحي در محيطي كه زندگي مي كنم، اهميت زيادي مي دهم. لذا يكي از طرفدران طراحي و معماري داخلي هستم. چرا كه ما براي زندگي كردن نباید تنها به دنبال گذرندان ايام باشیم، بلکه باید به ابعاد دیگر وجودی مان توجه کنیم.

البته نبايد اين مساله را هم فراموش كرد كه اهميت دادن به مساله طراحي و دكوراسيون به معناي هزينه كردن و تجملگرايي نيست بلكه در يك خانه حصيري هم مي توان به آرامش دست يافت.»

منبع :
سایت مجله دکوراسیون منزل
 

Hosein Kian

عضو جدید
اهمیت روانشناسی در معماری

اهمیت روانشناسی در معماری

یک تعریف از روانشناسی:
روانشناسي يعني مطالعه علمي رفتار و فرآيندهاي رواني . اين تعريف هم به رفتارهاي مشهود نظر دارد و هم به رفتارهاي غيرظاهري .​
روانشناسي در ابتدا به بسياري از چراهايي كه در باره روان و رفتار ماست اعم از ذهني و عاطفي ، انگيزشي و هيجاني مطرح مي شود پاسخ مي دهد . وراي اين ارزش نظري اين علم داراي ارزش علمي است كه به مراتب پراهميت تر است زيرا هدف علمي چيزي نيست جز ياري رساندن به او در حين يك زندگي لذت بخش . روانشناسي داراي حوزه هاي متعددي است كه يكي از اين حوزه ها روانشناسي معماري مي باشد . رودولف آرنهايم از پيشگامان نظريه پردازي در زمينه روانشناسي هنر و معماري مي گويد : چون درك معماري نسبي است و به نسبت بيننده تفاوت ميكند نمي توان از اصولي ثابت در روانشناسي ادراك بصري معماري سخن گفت . نيازهاي رواني درك صور در معماري نيازهاي ثانويه نيست زيرا اصولاً هر نياز انسان حتي نيازهاي حيواني و اوليه او ، تا به زبان ادراكي و رواني بيان نشود براي او قابل دريافت نيست


در زمینه اهمیت توجه به روانشناسی در معماری باید اشاره شود كه عموم جامعه های انسانی در گذشته، فرهنگی منسجم و نوعی رابطه اجتماعی نسبتاً روشن با نهادها و ساختارهای اجتماعی داشتند، كه در طول زمان چندان دگرگون نمی شد و به همین سبب آگاهی از دانش ها و تخصص های مربوط به بسیاری از هنرها، از جمله هنر معماری، طی روندی تجربی میسر بود...


معماران ورزیده حتی بدون آموزش های رسمی می توانستند پس از سپری كردن همه مراحل تجربی و كسب اطلاع از دانش های معمول و مرتبط با هنر معماری و دستیابی به مرتبه استادی، كه غالبا طی فرآیندی طولانی صورت می پذیرفت، بر اطلاعات و تجربیات لازم و ضروری برای ابداع و خلاقیت دست یابند.
اما اینك بیشتر جامعه های انسانی از یك سو، در پی گسترش و افزایش انواع فعالیت ها و مهارت ها و نیز تعمیق و تخصصی شدن دانش ها و فنون و از سوی دیگر به ویژه به سبب گسترش ارتباطات فرهنگی، اقتصادی و فنی (بین تمدن ها، كشورها و جامعه های گوناگون) بسیاری از رشته های فنی و هنری به گونه ای توسعه یافته اند كه مهارت در آنها بدون گذراندن دوره های تخصصی آموزشی غیرممكن یا بسیار دشوار شده است.
معماری نیز از آن گروه از هنرهاست كه با موضوعی پیچیده، یعنی فضاهای زیست مواجه است كه طراحی برخی از آنها مانند فضاهای شهری، عمومی، فرهنگی و مذهبی در بهترین صورت ممكن بدون توجه به برخی از دانش ها و تخصص های مرتبط با معماری به سادگی تحقق نمی پذیرد.

دانش روانشناسی به ویژه روانشناسی معماری و محیطی از جمله دانش هایی است كه متاسفانه تاكنون به صورت تخصصی و حرفه ای در ایران مورد توجه قرار نگرفته است در حالی كه اگرچه نه در همه انواع فضاهای معماری اما مطمئنا در طراحی برخی از انواع فضاها بسیار ضروری و لازم است.
این موضوع در سرفصل دروس معماری در دانشكده های معماری نیز جایی ندارد و در این صورت برخی از منابع جنبی می توانند در توجه به موضوع و جبران كمبود منابع سودمند واقع شوند زیرا فضاهای معماری برای انسان هایی ساخته می شوند كه ضمن دارا بودن برخی ویژگی های مشترك، خصوصیاتی خاص و متمایز نیز دارند و افزون بر الگوهای رفتاری عمومی (مربوط به نحوه استفاده از فضا) الگوهایی خاص نیز دارند، درحالی كه در طراحی بسیاری از انواع فضاهای معماری، كمتر به جنبه های روانشناسانه استفاده كنندگان از فضا توجه می شود.
برای نمونه اگر فضای یك مهدكودك یا دبستان یا دبیرستان و سایر مراكز آموزشی، در طراحی مورد نظر قرار گیرد، كمتر ممكن است طراح به این مساله توجه كند كه روحیه، رفتار و خصوصیات روانشناسانه كودكان كردستان، بلوچستان، آذربایجان، خراسان، فارس و سایر مناطق قومی، فرهنگی، اقلیمی ایران، لزوما یكسان نیست و این نكته در طراحی فضاهای معماری مدارس می تواند نقش مهمی داشته باشد.
 

.anita.

عضو جدید
حالا که صحبت از جمعیت و مکانهای عمومی شد خوبه اینو هم بگم که جایی خوندم ، دیوارهای منحنی روش خوبی برای ایجاد فضای مناسب جهت اجتماعات مردمه. به طور طبیعی دیواره های مقعر فضاهای خصوصیتری رو به وجود میارن و باعث تجمع مردم و تبادل اطلاعات و گفتگو بین اونها میشن اما در دیواره های محدب افراد به صورت تنها و مجرد قرار می گیرن.
این میتونه روش خوبی برای به وجود آوردن اجتماعات مردمی یا راهی برای از بین بردن اون باشه.
این روش در پارک گوئل گائودی در بارسلونا هم اجرا شده.
 

Hosein Kian

عضو جدید
روانشناسی و معماری مساجد

روانشناسی و معماری مساجد

به كارگيري همه فنون معماري و طراحي در ساخت مساجد توام با سادگي خاص، فضايي معنوي را در مساجد قديمي ايجاد كرده است كه ارتباط با خالق هستي را تسهيل مي‌كند.
تحولات زندگي بشر و صنعتي شدن در دوران معاصر و نگرش اقتصادي به مسايل مختلف باعث شده كه معماري ساده، زيبا و معنوي مساجد نيز تحت تاثير قرار گيرد و گاه طراحي‌هاي نامناسب به خانه خدا شود، لطمه می زند.

” روان شناسي معماري روزگار ما و از جمله معماري مساجدمان كه مي‌بايد بيش از پيش جواب گوي نيازهاي رواني خلوت ما باشد، در فراهم آوردن پاسخ هاي درست و دلنشين ناتوان است.... “

معماري برخي مساجد در پاسخ به نيازهاي جديد، تغييراتي كرده كه گاه بنيان بنا به عنوان عبادتگاه را مورد ترديد قرار مي‌دهد.
بنيان گذاران اين مساجد نيز در رده‌هاي گوناگون اجتماعي و سياسي هستند و مكان هايي كه به نام مسجد ساخته مي‌شوند گاه بناهايي هستند كه گويي گنبد و مناره‌ ای به اجبار به آن ها چسبانده شده و گرنه در بر و پيكر خويش معماري مسجد را ندارند.

امروزه بيشتر ساختمان هايي كه ساخته مي‌شوند، روح معمارانه، خالص و ناب مسجد را دارا نيستند و اگر طراحي هم بخواهد بر پايه انديشه‌هاي ناب معماري طرحي دراندازد، هيات هاي امنا كه بنيان گذارند، دست او را مي‌بندند.

در نتيجه بر گرد انديشه‌هاي پاك، صاف و ناب او حصاري از درخواست هاي گوناگون مي‌كشند، مانند اين كه مغازه حتما داشته باشد، آن هم بر خيابان، ورودي مسجد را از كوچه بگذاريم، تراكم مي‌خريم،
بالكن هم اضافه كنيد هم توي كوچه و هم توي خيابان، آشپزخانه بزرگ باشد.

با اين انديشه، اگر جايي ماند براي خدا و مردماني كه روي به خدا دارند، جاي مناسبي نخواهد بود.

وقتي ارزش معماري فرو مي‌افتد، تنها با يك گنبد و مناره نمي‌شود يك مسجد داشت. بايد يك مسجد ساخت آن وقت خودش گنبد و مناره‌ درخور را مي‌طلبد.
مساجدي كه در گذشته پدران و نياكان ما ساخته‌اند، به تمامي آنچه شايسته بوده انديشيده و فضاهايي به راستي نغز و دلكش و دلپذير را در نهايت سادگي و پيراستگي پديد آورده اند.

ابهت مساجد آن زمان در حين سادگي و كوچكي، خود فضيلت خلوت گزيني را به همراه داشت.
در نظريه اي ديگر مي توان گفت:
مسجد، مسجد است با تمام ويژگي هايش، مسجد خانه‌ خداست و براي خدا. از این رو براي طراحي و ساختش مي‌بايد همان كاري را كرد كه نياكان و پدران ما كرده‌اند و از سرانگشتان شان اين همه گوهرهاي درخشان فرهنگ و معماري در گوشه و كنار سرزمين‌مان به يادگار گذاشته‌اند.

مي‌بايد خدايي انديشيد، براي خدا انديشيد و خدايي طراحي كرد و خدايي ساخت، زيرا سرزمين ايران از سال هاي آغازين تاريخ شناخته شده‌اش، گواهان بسيار دارد كه سرزمين مردمان خداشناس و خداجو بوده است.

امروزه مسلمانان غالبا از ساختن مسجدي كه به قدر مساجد گذشته دل انسان را منقلب و حال او را براي ذكر و عبادات آماده سازند، عاجزند.

مساجد متعددي كه امروزه در نقاط مختلف جهان ساخته مي‌شود، هريك بيش از ديگري گواه اين مدعاست، امروزه مساجد مجهز به اقسام امكانات ورزشي، اقتصادي و فرهنگي به وفور يافت مي‌شوند، گاه اين اماكن مذهبي به بناهاي روز شبيه هستند.

در برخي موارد مساجد به‌ عناصري از معماري قديم مزين مي‌شود، اما غالبا در آن ها يك چيز كم است و آن فضايي است كه با ذكر خدا متناسب باشد آن چنان كه در مساجد قديم بود
 

Hosein Kian

عضو جدید
روانشناسی فضاها در معماری

روانشناسی فضاها در معماری

1- فضا چيست ؟در ابتدا به موضوع اصلي معماري يعني تعريف فضا مي پردازيم : بطور کلی فضا داراي 2 تعريف مي باشد :
فضا ماهيتي است خودبسا و قائم به ذات ، محدودو يا نا محدود ، وسيله اي است تهي و مستعد و داراي گنجايش كه آن را با چيزهايي پر مي كنند ( مانند جسم نرمي كه آماده است هر نقشي را بپذيرد و اجازه مي دهد كه همه چيز در آن وارد شود ) پس فضا همچون ظرفي است كه حتي اگر تهي باشد ، وجود دارد .
اگر فضاي مطلق را انكار كنيم در عوض فضا را بايد پديد آمده از اشياء بدانيم .
فضا به هيچ وجه قائم به ذات نيست . فضا را منظومه اي از اشياي طبيعي و مصنوعي ايجاد مي كند كه معمار در ايجاد آن دخيل است . براي اينكه هر چيزي چنان كه بايد درك شود ناظر بايد در فاصله اي مناسب از آن بايستد . نماي بسيار ساده را مي توان از نزديك بي هيچ مشكلي نگاه كرد ، در حاليكه نمايي را كه حجم ها و پرداختش غني تر باشد ناظر مي خواهد آنقدر عقب تر برود كه احساس كند در جاي درستي ايستاده است . تا وقتي كه قاعده بنايي به زمين چسبيده باشد نيازبه فضاي تنفس بصري به آن بنا مربوط نميشود ؛ اما اگر بنا جرمي تلقي شود كه بر فراز زمين مطلق است و بر ستونها و جرزها متكي است فضاي آزاد مناسبي هم براي اين بعد لازم مي آيد كه اين اندازه بسته به جلوه اي است كه معمار دوست دارد . اگر فضاي مياني بالاي سطح زمين باشد بنا همچون بالوني لنگر انداخته شناور مي شود ام اگر اين فضا خيلي كوچك باشد انگار نيروهاي كه از سوي بنا به سوي بستر صادر شوند وادار به اشغال سطحي شده اند كه به نسبت جرم بنا بسيار كوچك هستند .



1 -1-فضاهاي عمودي در معماري :از لحاظ هندسي ، هر 3 مختصات دستگاه دكارتي فضا ماهيتي برابر دارند اما فضاي زميني ما تحت نفوذ نيروي جاذبه است كه جهت عمودي را در مقام جهت معيار ممتاز مي سازد . ما ساير جهات فضايي را بنابر نسبتشان با جهت عمودي در مي كنيم . برج پيزا با كج شدن فيزيكي از معياري كه بناهاي اطراف نهادند منحرف شد اين معيار محيطي آكنده از تمايل مداوم بصري ايجاد مي كند كه شخص را به غلط بدين باور مي رساند كه كشش در بدن او در جهتي مايل اعمال مي شود .






1-2- فضاهاي افقي در معماري :زندگي به شيوه افقي موجب افزايش تعامل ، حركت آزاد از جايي به جاي ديگر و سهولت پيشرفت مي گردد در حاليكه در زندگي كه بصورت عمودي نظام يافته باشد بر سلسله مراتب ، جدا سازي ، جاه طلبي و رقابت تأكيد مي شود .چشم انسان ديدن در يك سيستم افقي – قائم را به سطوح مايل ترجيح مي دهد از نظر روانشناسي اين مطلب چنين توجيه مي شود :هر محرك بصري مي خواهد طوري ديده شود كه در ساختار آن در ذهن ، ساده باشد . حركات ما در جهات قائم در راستاي نيروي جلذبه يا برخلاف آن است . در سطح افقي تمام جهات افقي هم ارزش اند در حاليكه جهت قائم مفاهيمي مانند سلسله مراتب يا رقابت را تداعي مي كند . فصل مشترك اين دو محور در مورد ساختمان آنجاست كه ساختمان در تماس با زمين است . نحوه شكل گيري اين جهت به همراه فرم ساختمان در ادراك ما از رابطه بنا با پيرامون آن تأثير مي گذارد . توجه ما در ادراك بصري بيشتر متوجه جهت قائم است زيرا اختلاف ارتفاع زودتر به چشم مي خورد تا اختلاف عرض ولي در عمل توجه ما بيشتر معطوف به سطح خنثي تر يعني سطح افقي است .
منبع مطالب بالا:www.hopcartoon.com

 

hrs2004

عضو جدید
روانشناسی

روانشناسی

درمعماری روانشناسی به جند بخش تقسیم می شود
1-رنگ
2-نور
3-فضا
4-حجم
5-توپری
6-توخالی
6-خط
وغیره
مثال برای رنگ
استفاده از رنگ سفید درزندان
1-دیوارهاسفید
لباس زندانیان سفید
همه چیز سفید
وحتی غذای زندانیان هم سفید
واین باعث خودکشی فرد دریک مدت درزندان می شود
...................................................................................
ببخشید من از این مثال خوشونت باراستفاده کردم
:w29:

 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اهمیت روانشناسی در معماری مدارس

اهمیت روانشناسی در معماری مدارس

اهمیت روانشناسی در معماری مدارس


در زمینه اهمیت توجه به روانشناسی در معماری باید اشاره شود که عموم جامعه های انسانی در گذشته،فرهنگی منسجم و نوعی رابطه اجتماعی نسبتاً روشن با نهادها و ساختارهای اجتماعی داشتند، که در طول زمان چندان دگرگون نمی شد و به همین سبب آگاهی از دانش ها و تخصص های مربوط به بسیاری از هنرها، از جمله هنر معماری، طی روندی تجربی میسر بود...

معماران ورزیده حتی بدون آموزش های رسمی می توانستند پس از سپری کردن همه مراحل تجربی و کسب اطلاع از دانش های معمول و مرتبط با هنر معماری و دستیابی به مرتبه استادی، که غالبا طی فرآیندی طولانی صورت می پذیرفت، بر اطلاعات و تجربیات لازم و ضروری برای ابداع و خلاقیت دست یابند.
اما اینک بیشتر جامعه های انسانی از یک سو، در پی گسترش و افزایش انواع فعالیت ها و مهارت ها و نیز تعمیق و تخصصی شدن دانش ها و فنون و از سوی دیگر به ویژه به سبب گسترش ارتباطات فرهنگی، اقتصادی و فنی (بین تمدن ها، کشورها و جامعه های گوناگون) بسیاری از رشته های فنی و هنری به گونه ای توسعه یافته اند که مهارت در آنها بدون گذراندن دوره های تخصصی آموزشی غیرممکن یا بسیار دشوار شده است.
معماری نیز از آن گروه از هنرهاست که با موضوعی پیچیده، یعنی فضاهای زیست مواجه است که طراحی برخی از آنها مانند فضاهای شهری، عمومی، فرهنگی و مذهبی در بهترین صورت ممکن بدون توجه به برخی از دانش ها و تخصص های مرتبط با معماری به سادگی تحقق نمی پذیرد.

دانش روانشناسی به ویژه روانشناسی معماری و محیطی از جمله دانش هایی است که متاسفانه تاکنون به صورت تخصصی و حرفه ای در ایران مورد توجه قرار نگرفته است در حالی که اگرچه نه در همه انواع فضاهای معماری اما مطمئنا در طراحی برخی از انواع فضاها بسیار ضروری و لازم است.
این موضوع در سرفصل دروس معماری در دانشکده های معماری نیز جایی ندارد و در این صورت برخی از منابع جنبی می توانند در توجه به موضوع و جبران کمبود منابع سودمند واقع شوند زیرا فضاهای معماری برای انسان هایی ساخته می شوند که ضمن دارا بودن برخی ویژگی های مشترک، خصوصیاتی خاص و متمایز نیز دارند و افزون بر الگوهای رفتاری عمومی (مربوط به نحوه استفاده از فضا) الگوهایی خاص نیز دارند، درحالی که در طراحی بسیاری از انواع فضاهای معماری، کمتر به جنبه های روانشناسانه استفاده کنندگان از فضا توجه می شود.
برای نمونه اگر فضای یک مهدکودک یا دبستان یا دبیرستان و سایر مراکز آموزشی، در طراحی مورد نظر قرار گیرد، کمتر ممکن است طراح به این مساله توجه کند که روحیه، رفتار و خصوصیات روانشناسانه کودکان کردستان، بلوچستان، آذربایجان، خراسان، فارس و سایر مناطق قومی، فرهنگی، اقلیمی ایران، لزوما یکسان نیست و این نکته در طراحی فضاهای معماری مدارس می تواند نقش مهمی داشته باشد.
 

arch.mi

عضو جدید
کاربر ممتاز
درآمدی بر روانشناسی محیط

درآمدی بر روانشناسی محیط

تاریخ شروع روانشناسی ازچه تاریخی است؟
روانشناسی پیشینه طولانی دارد و در هر زمان تلاش شده است تا برای تعریف روان، کارکردهای آن و عوامل موثر بر آن، مشخصاتی معین گردد. در عهد کهن عقیده بر این بود؛ وجودانسان از چهارمزاج تشکیل شده است. درحقیقت کشف این چهارمزاج آغاز روانشناسی است، که ازسوی ابن سینا و...مطرح شده است.کلیه تأثرات، تأملات، هیجانات، خواست، اراده وتمام چیزهایی که به جسم مافرمان می دهند وتأثیری که ازهمین جهات ازمحیط ودیگران می گیریم موضوع روانشناسی کهن است. در گذشته بر این عقیده بودند که می توان انسان را به حوزه های زیر تقسیم بندی نمود.
تجزیه ی انسان به: - بدن-جسم- تن
- اعصاب
- روان
- روح (درکتب متعددی روان وروح رایکی دانسته اند)
تصویری از طب سنتی مصریان باستان که رابطه بین روح و جسم را نشان می دهد
آیا تجزیه انسان به این موارد کفایت می کند یا ناچاریم موارد دیگری اضافه یا کم کنیم؟ آیا می توانیم تاحدودی متمایزشان کنیم؟ برخی از روانپزشکان، تمام کنش و واکنش های انسان را در بدن-جسم وتن خلاصه کرده اند، چون این سه، عینی بوده ودرنتیجه جزو اولین مواردی هستند که قابلیت درک شدن راداشته اندودرنتیجه موردمطالعه قرارگرفته اند. کم کم با نظریات فروید مقوله ی روح وروان نیز درموضوع شناخت مطرح شد وامروزه نظریه های جدیدتری موردبحث است که حتی با روح وروان هم قابل تعریف نیستند.

روانشناسی و معماری:
برای حل مسائل دشوار شهری علاوه بروجود گروه خبره ای ازمتخصصان شامل برنامه ریزان شهری، معماران ،مهندسین رشته های مختلف، اقتصاد دانان، متخصصین اجرای قانون، کارشناسان ترافیک وحمل ونقل، آموزشگران، حقوقدانان، کارکنان اجتماعی و دانشمندان علوم سیاسی، روانشناسا ن، انسان شناسان و نژادشناسان نیز نیاز می باشد.
روانشناسی محیط چیست؟
روانشناسی محیط، روانشناسی اکولوژیک یا علوم اکورفتاری از شاخه های تخصصی روانشناسی عمومی است. به گفته "گرامان" در روانشناسی سنتی به ابعاد محیطی- فرهنگی توجه کافی نشده و این مسأله موجب پیدایش رشته روانشناسی محیط یا اکولوژی شده است. تاثیر متقابل انسان و محیط:
انسان با توجه به نیازها، ارزشها و هدف های خود، محیط را دگرگون می کند و بطور متقابل تحت تاثیرمحیط دگرگون شده قرار میگیرد؛ بویژه تکنولوژی پیشرفته موجب می شود تأثیر انسان بر محیط شدت و سرعت یابد
تعریف قرارگاه فیزیکی:
- در روانشناسی محیط، رفتار را در چهار چوب قرارگاه فیزیکی مورد بررسی و پژوهش قرار می دهند به طورمثال یک مدرسه یا آموزشگاه قرارگاه فیزیکی محسوب میشود.
- قرارگاه فیزیکی به معنی فضای فیزیکی با هدفهای کاربردی و سازمانی تعریف شده به کار می رود؛ مانند بیمارستان که محل مداوای بیماران است یا کلاس درس که محل تدریس وتعلیم است.
اهمیت شرایط محیطی از دیدگاه مکاتب مختلف روانشناسی:

الف) روانشناسی عمقی یا روانکاوی:
فروید مؤسس مکتب روانشناسی عمقی است و عقیده وی بر این است که رفتار انسان تحت تأثیر غریزه های "عشق و زندگی- مرگ و نیستی" قرار می گیرد و امیال جنسی از بن یا نهاد سرچشمه می گیرد. در این نظریه "یونگ" وجدان را به سه رده نا هشیار، نیمه هوشیار و هوشیارتفکیک می کند.

ب) روانشناسی رفتارگرایی:
محدود به جنبه هایی از رفتار می شود که قابل مشاهده و اندازه گیری هستند. بیشتر پژوهش های این مکتب در آزمایشگاه روانشناسی انجام می گیرد.

نظریه های روانشناسی محیط:
- Free Wille Approach اختیاری
- Possibilityامکان گرا
- Probability احتمال گرا
- Peterminism قطعیت، جبریت، تعّین رویکرد اختیاری: محیط تأثیری روی رفتار و اراده انسان ندارد. بگونه ای فقدان تأثیر محیط را مطرح می کند.

امکان گرا: محیط امکانات و فقدانهای مختلف را بوجود می آورد ولی در نهایت انسان درانتخاب، آزاد است.

احتمال گرا: احتمال آماری رفتارها را زیاد می کند، تفاوتش با امکان گرا دراین است که جنبه ی آماری دارد (چیدمان اتاق).

قطعیت: تأثیر محیط کاملاً قطعی است.
سه نظر در مورد جبریّت محیطی:
- جبریّت محیط (اقلیم-فرهنگ- طبقه ی اجتماعی- نوع تربیت-عناص تاریخی وجغرافیایی و...)
- جبریّت معماری (کاملاً فیزیکی است- فضای هدایت شده ی مصنوع وخرد
- جبریّت کالبدی (در حوزه ی وسیعتر، شهر، غیر از شهر اقلیم هم درآن دخالت دارد، منطقه کوهستانی، بیابانی و...)

فضای دیداری وتأثیرات متقابل انسان ومحیط:

- چشم اصلی ترین منبع جمع آوری اطلاعات است.
- بینایی و حرکت عامل تصحیح کننده هم هستند. انسان برای حرکت در فضا احتیاج دارد آنچه را که می بیند تثبیت کند، بنابراین باید دریافتهای حرکتی وبصری اش را با هم هماهنگ نماید.
هال بینایی را یک حس ترکیبی می داند و معتقد است نشانه هایی موجب وضوح یک شیء می شود و نیز اعتقاد دارد که این نشانه ها با تمرین و مهارت ارتقاء پیدا می کند. او گروه تجسس برای یافتن اشیاء باستانی تشکیل می دهد، واشیایی که از دید دیگران پنهان می ماند براحتی پیدا می کرد ومعتقدبود که او توانسته بینایی اش را تقویت کند. به همین دلیل شیوه های جهت گیری و حرکت درفضا ازیکدیگر متفاوتند.


محدوده تاثیر پذیری چشم:
بیشترین کارایی ................. . تا فاصله صد یاردی.
امکان ایجاد عکس العمل........تا فاصله یک مایلی
فضای شنیداری و تاثیرات متقابل انسان ومحیط:

- اندازه و زمان انعکاس. (سرعت قرائت)
- شدت انعکاس ازمصالح. (مدیریت تداخل های صوتی)
- برجسته سازی نوع خاصی از اطلاعات بنا به آنچه فرهنگ القاء کرده است. (کیفیت های مختلف جداکننده ها)

محدوده تاثیر پذیری گوش:
بیشترین کارایی .................تا فاصله شش متری.
ارتباط صوتی یک طرفه........تا فاصله سی متری.
بویایی:
- ارتباط انسان با محیطش نتیجه رشد و توسعه گیرنده های فاصله نظیر شنوایی و بینایی است.ارتباط انسان با محیطش، نتیجه ی روند تکاملی انسان و رشد و توسعه ی گیرنده های فاصله ای یعنی شنوایی وبینایی است.

حواس دیگر در بحث ارتباط انسان بامحیط، در درجه ی بعدی اهمیّت قرار دارند. و البته همین دو حس اول به انسان این امکان را داده که درمقابل مسأله، خلاقانه تر برخوردکند.مثال: نواحی پنهان در ادارات آمریکائی :
- فضای کاری نزدیک: مشتمل برصندلی وروی میز.
- فضای دسترسی: نقاطی خارج از ناحیه ی فوق که دست شخص به آن می رسد، قرار دارند.
- حد دسترسی: فاصله ی کوتاهی است که شخص ازمیز خود، بدون اینکه واقعاً ازجای خود بلند شود، فاصله بگیرد.
توجه به مرز ها و فضاهای نامریی این چنین در میزان کیفیت و حس کاربر نسبت به آن فضا نقشی تعیین کننده دارد.

هنر، کلید ادراک:
١- ارتباط مدل و نقاش.
٢-.مسیر درک از فضا طی زمان.
از دست رفتن برخی فضاهای حسی درک نامناسب از آثار هنری گذشته. دستیابی به درک خاصی از فضا منجر به خلق آن فضا می شود.
درباره تعامل نقاش و مدل (بنا) چند فاصله را معرفی می کند:
فواصل تماسی و غیرتماسی-گرمی بدن-جزئیات بصری و ابهام هنگام نزدیکی بیش ازحد-ثبات اندازه مشخصات سه بعدی و افزایش یکنواختی.

انسان شناسی فضا، مدل سازماندهی (انواع سازماندهی ها نتیجه ی انواع همجواری هاست):
فضا با سیمای ثابت: فضاهایی که با نگرش فضایی سازماندهی شده اند و دارای ریز فضاهایی برای عملکردهای مختلف یا پشتیبانی هستند. بین فضاهای تثبیت شده، با شخصیت افراد ممکن است تداخل بوجود آید.
اندازه، شکل، ترتیب ومکان قرار گیری در فضا مواردی هستند که با مخاطب فضا ارتباط برقرار می کنند و نحوه و میزان دانش و آگاهی معمار و طراح از جزئیات سیمای ثابت را نشان می دهد. در اینگونه فضاها اگر مخاطب جهت گیری صحیحی نداشته باشد، مضطرب می شود.

الگوهای مختلف شهرها حس های متفاوتی در مخاطب ایجاد می کند. الگوهای شطرنجی خوانا و قابل پیش بینی است درصورتی که اگر مخاطب چنین طرحی وارد الگوی دیگری شود احساس آسایش برایش غیر ممکن خواهد شد. هر فضای تثبیت شده با علائمی مشخص می شود که این علائم از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. اینگونه فضاها لزوماً مرزهای مرئی ندارند؛ برخی مرزها هنگامی که فعالیتی درفضا انجام می گیرد حس می شوند؛رفتارها و فضاها روی هم تأثیر می گذارند. نمونه ی آن را می توان در تغییراتی که کاربران شاندیگار هند دادند، مشاهده کرد، در واقع یکی از بهترین نمونه های تأثیر رفتار روی فضا به حساب می آید.

انواع فضاسازی از دیدگاه روانشناسی محیط- فضا با سیمای نیمه ثابت: فضاهای چند عملکردی که قابلیت فضایی و رفتاری زیادی دارند، بنابراین فضاهای چندعملکردی تثبیت شده نیستند. فضاهایی که کیفیت آنها را می توان با تغییر فاکتورهایی نظیر چیدمان مبلمان، تغییر داد که این تغییرات موجب تغییرات رفتاری کاربران آن فضا هم خواهد بود. بنابراین می توان الگوهای رفتاری مناسب را استخراج کرد و فضا را در جهت رسیدن به آن سازماندهی کرد. - فضای بی شکل: درواقع همان فواصل فضایی است که شکل ندارد.فواصل در حیطه ی انسانی:
این فواصل را به نام های فاصله گریز، فاصله بحرانی و فاصله شخصی و اجتماعی طبقه بندی کرده است . فاصله گریز و فاصله بحرانی به جز در چند مورد ،از واکنش های انسانی حذف گردیده است.

طبقه بندی مدل هم جواری ( فواصل انسان در شرایط اجتماعی:)
١. فاصله خصوصی
٢. فاصله شخصی
٣. فاصله اجتماعی
٤. فاصله عمومی

بر اساس مطالعات بر روی حیوانات ،احساس افراد نسبت به یکدیگر، نسبت به فضا، مکان، محیط معماری، در زمان معین ،عامل تعیین کننده ای در نحوه استفاده از فاصله است .(احساس علاقه....کاهش فاصله، تنفر....افزایش فاصله )

فرضیه نهفته در سیستم طبقه بندی مدل هم جواری :
بروز رفتاری که ما آنرا تعیین مرز قلمرو (مالکیت) می نامیم، در سرشت تمام حیوانات و انسان وجود دارد و برای این کار ،آنها از حواس برای تشخیص یک فضا یا فاصله از فضای دیگر استفاده می کنند. انتخاب فاصله ای معین بستگی به کنش متقابل، ارتباط افراد واکنش گرا، نحوه احساس آنها و آنچه انجام می دهند، دارد.
١) فاصله صمیمی :
در این فاصله، حضور شخص دیگر تردید ناپذیر بوده و ممکن است به دلیل غلبه داده های حسی به دفعات ناراحت کننده باشد. بینایی (اغلب انحراف یافته )، بویایی گرمای بدن شخص دیگر، صدا، بو و احساس نفس شخص دیگر همگی علامت تماس با شخص دیگر است.
فاصله صمیمی ( حالت نزدیک):
- استفاده از شرایط مربوط به رعایت فاصله به شدت کاهش می یابد و بر عکس میزان حس بویایی و احساس حرارتی حاصله در بدن هر دو رو به افزایش می رود.
در این فاصله می توان جزئیات را مشاهده کرد.
فاصله صمیمی(حالت دور- فاصله :شش تا هجده اینچ ):
- دید شفاف (تا ١٥درجه ) بخش های بالایی یا پایینی صورت را شامل می شود که آن هم بزرگتر به نظر می آید.
- دید پیرامونی (٣٠ تا ١٨٠ درجه) قسمت های پیرامونی سر و شانه ها و غالبا دست ها را در بر می گیرد.
- بیشتر ناراحتی های جسمانی موقعی است که افراد خارجی در درون فضای خصوصی آن ها بطور نابجا حضور یابند (انحراف سیستم بینایی مطرح می شود).٢) فاصله شخصی :
در اصل برای مشخص ساختن فاصله ثابتی که اعضای گونه های غیر تماسی را ار هم جدا می کند، به کار برده می شود. شاید بتوان آنرا محیط یا حباب حفاظتی (هاله) کوچکی فرض کرد که یک موجود زنده بین خود و دیگر موجودات نگه می دارد.

٣) فاصله اجتماعی :
خط مرزی بین شخص در حالت دور و حالت نزدیک در فاصله اجتماعی، (حد تسلط) را مشخص می کند. جزئیات معنی دارب صری ازصورت قابل مشاهده نیست و نمی توان انتظارتماس با فرددیگری رادراین فاصله داشت مگربا کوشش زیاد. تغییرات بسیار کمی بین حالات دور و نزدیک در این فاصله وجود دارد. می توان مکالمات را بیش از بیست پایی بخوبی شنید. ”افزایش صدا یا فریاد کشیدن، باعث کاهش فاصله اجتماعی به فاصله شخصی می گردد.“

٤) فاصله ی عمومی:
حالت نزدیک (فاصله : دوازده تا بیست و پنج پا ):
- در این فاصله یک فرد، در صورت تهدید می تواند حالت تهاجمی، دفاعی یا فرار به خود بگیرد. حتی ممکن است اثری از واکنش گریز اما در خارج از مرحله آگاهی شخص در این فاصله مشاهده گردد.
- زبان شناسان مشاهده کرده اند که انتخاب دقیق کلمات و عبارت بندی جمله ها و همین طور تغییرات دستوری و ترکیبی در این فاصله صورت می گیرد.
- زاویه دید واضح (یک درجه) کل صورت شخص مقابل را در بر می گیرد.
- در فاصله شانزده پایی ،حالت مدور بدن بتدریج از بین رفته و مسطح به نظر می رسد.
- رنگ چشم ها غیر قابل تشخیص است.
- اندازه سر به طرز برجسته ای کوچکتر از اندازه واقعی مشاهده می شود.
- حضور سایر افراد نیز در پیرامون دیده می شود.
حالت دور(فاصله : بیست و پنج پا یا بیشتر):
در حالتی تمامی انسان ممکن است کوچک دیده شود (در نقطه ای که افراد به اندازه یک مورچه دیده می شوند، تمـاس با آنها به عنوان انسان به سرعت رنگ می بازد).
بعضی افراد هیچ گاه مرحله ی عمومی شخصیت خود را بروز نمی دهند و قادر به پرکردن فضا های عمومی نیستند، در صحبت کردن یا میانجی گری بسیار ضعیف هستند. سایر افراد هم در عرصه های صمیمی و شخصی دچار مشکل می شوند و تحمل نزدیکی به دیگران را ندارند.
تا همین اواخر فکر می شد که نیاز های فضایی انسان به اندازه هوای جابجا شده توسط بدنش است. این حقیقت که انسان در اطراف خود فضاهایی به عنوان نشانه هایی از شخصیت اش دارد، عموماً نادیده گرفته شده بود.

سیمای ثابت و نیمه ثابت:در دیدگاه آمریکایی دیوارهای یک خانه ثابت است.
در دیدگاه ژاپنی دیوارها نیمه ثابت می باشند (دیوارها متحرک بوده و اتاق ها چند منظوره ). در وسط اتاق روی تاتامی می نشینند در حالی که پانل های چوبی لغزان باز و بسته می شوند.در همان قسمتی که غذا می خورند، می خوابند، پخت و پز می کنند تفکر و روابط اجتماعی در آن صورت می گیرد. به عقیده آمریکایی، ژاپنی بی هدف است(زیرا آنقدرحول یک موضوع صحبت می کنند که هیچ وقت به خود موضوع نمی- رسند. اما آمریکایی ها مجبور هستند منطقی باشند.)

تراکم: ژاپنی ها در شرایط بخصوصی،ازدحام و شلوغی را ترجیح می دهند. اصطلاح خلوت و تنهایی تفاوت بسیار زیادی با مفهوم غربی آن دارد. خانه ژاپنی و نواحی بلافاصله اطراف آن به عنوان بخشی از خانه فرض می شود. این ناحیه، قاعدتا یک باغ را هرچند هم کوچک باشد شامل می گردد که امکان تماس مستقیم با طبیعت را برای افراد خانه فراهم می کند.

تصور از فضا:
در تفکر غربی فاصله بین اشیاء است (فضا به عنوان پدیده خالی در نظر گرفته می شود). در تفکر ژاپنی فضا ها با معنی هستند، برای درک شکل و ترتیب فضا ها ،لغت ما را بکار می برند، ما یا فاصله زیر بنای اصلی تمام تجربیات فضای ژاپنی هاست. تصور نهفته ایست که در ترکیب تمام فضا ها به کار می رود.

بکارگیری فضا در باغ ذن:
شخص از طریق ترکیب، سکوت و نظمی بی نهایت ساده احاطه می شود. در خلق باغ همه حواس خود را بطور یکسان در درک فضا بکار می گیرند (کل بدن یک عضو حسی واحد)

روانشناسی محیط - دیدگاه - سرکار خانم مهندس فیروزه یاسمی

انسان محصول محيط،بيولوژي و تعامل اين دو باهم است
به عقيده جيفورد روانشناسي محيطي با شاخه اصلي روانشناسي تفاوت دارد زيرا به محيط فيزيكي روزمره مي پردازد هدف برداشتن گامي به سوي انطباق هر چه بيشتر محيط زندگي با نيازهاي فردي، گروهي و فرهنگي انسان معاصراست. لذا رفتاراجتماعي انسان در ارتباط با محيط فيزيكي او بررسي مي شود.
روانشناسی محیط - دیدگاه - جناب مهندس علی داراب زاد

آنچه در ابتدا از کلمات و عناوین بحث می توان برداشت کرد این است که واژه های روانشناسی و محیط هردو کلماتی هستند که به صورت شخصی و محیطی قابل بیان هستند. آغاز کردن بحث از تعریف کلمات به این منظور است که بتوانیم روانشناسی محیط را از مدرنیته مجزا کنیم. این که روانشناسی محیط در دیدگاه مدرنیسم به دنبال راه کاری برای ایجاد خط مشی جهانی است باز هم بیراهه ای را خواهد رفت که معماری بین الملل در انتهای آن اسیر شده است. هرچند نمیتوان خدمات شایان مدرنیسم را زیر سوال برد و اینکه میتوان گفت در شرایط زمانی خود بهترین راه کارها را ارائه کرده است.
با توجه به این مقدمه می توان روانشناسی محیط را در دسته ای از علوم قرار دهیم که باید به صورت کاملا بومی مورد بررسی قرار گیرند.به عنوان مثال در مورد تقسیمات فواصل انسان در شرایط اجتماعی( مدل هم جواری) هیچگاه چهار چوب یک ایرانی با یک انسان انگلیسی یکسان نخواهد بود.چه بسا در مورد انسان ایرانی مکان فاصله شخصی و فاصله خصوصی جابجا شوند.
در این علم آموزش نباید بر مبنای یافته های محیط ها و روان های دیگر انجام گیرد.فضای شخصی برای افراد مختلف نیز تعاریف مختلفی را به وجود می آورد حال اگر بخواهیم بین دو فرهنگ این تعاریف را مقایسه کنیم مظمئنا به تفاوت های عمیق تری پی خواهیم برد.
اگر بخواهیم از دیدگاه طراحی به علم روانشناسی محیط بنگریم خواهیم دید که ما با توجه به واکنش های مخاطبین از یک محیط( فضا) میتوانیم به معیار های برای طراحی مطلوب دست پیدا کنیم. اما سوالی که مطرح می شود این است که چرا همواره روانشناسی محیز بعد از حادثه حضور پیدا میکند؟ به بیان دیگر باید فضایی باشد که واکنشی بررسی شود و در نهایت معیار های مطلوبی بدست اید.اگر بخواهیم به عنوان مباحث روانشناسی محیط را بین المللی تعریف کنیم که به واقع نمیتوانیم به هدف مظلوب دست پیدا کنیم و اگر کاملا بومی و محیطی با آن برخورد کنیم که باز هم روانشناسی محیط بعد از ایجاد فضا شکل میگیرد و حتی با بررسی واکنش های افراد نمی توان همان نتایج را برای محیط دیگر و کاربری دیگر مورد استفاده قرار داد. البته در اینجا منظور از محیطی و بومی بودن به معنای خرد آن است.
یعنی مراد از بیان واژه محیط از دیدگاه من به صورت خاص سایت پروژه است و نه حتی شهری که قرار است در آن به طراحی بپردازیم.زیرا اعتقاد به وجود تاثیر های متفاوت حتی در مکان های مختلف یک شهر نیز وجود دارد.این تفاوت ها میتواند گاهی به صورت شخصی و برای هر شخص به صورت یکتا نیز وجود داشته باشد.
زمان نیز یکی از عواملی است که در تاثیر یک محیط بر مخاطب نقش دارد. به عنوان مثال ایا میشود تاثیر عالی قاپو و برج میلاد را بر انسان یکی دانست؟ هرچند در نگاه اول سوال کمی سبک به نظر میرسد ولی مراد از این مقایسه تاثیراتی است که فضاها به دلیل گذر از زمان های مختلف بر انسان خواهند گذاشت.
به عنوان مثال ایا تاثیری که باغ ذن بر انسان های کنونی دارد را می توان با تاثیر آن با انسان های گذشته یکسان دانست؟
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
روان شناسی محیط - ( دانشی نو در خدمت معماری و طراحی شهری)

روان شناسی محیط - ( دانشی نو در خدمت معماری و طراحی شهری)

دکتر قاسم مطلبی

نشریه: هنرهاي زيبا > دوره: ۱۰، شماره:

چکیده :

اين مقاله با مروري كوتاه بر روند ايجاد و گسترش روان شناسي محيطي و ارتباط آن با طراحي كالبدي سعي در معرفي اين دانش نوين – كه بيش از سه دهه از عمر آن نمي گذرد – به معماران،‏ طراحان شهري و معماران طراحي منظر دارد. مقاله مزبور همچنين توجه خود را به معرفي مفاهيمي در روان شناسي محيطي چون ادراك محيطي،‏ مقر رفتاري،‏ معيني گري كالبدي،‏ نيازهاي انسان،‏ توانش هاي محيطي و معناي محيط كه مي توانند اهميت ويژه اي براي طراحان محيطي داشته باشد معطوف ساخته است. در ايمن مقاله ،‏ ارائه مبا حثي در مورد ارتباط بين رفتار انسان و محيط كالبدي و اهميت شناخت اين ارتباط براي مقاصد طراحي ( به ويژه معماري و طراحي شهري ) به دليل ايجاد يك چارچوب كلي براي تحليل رابطه انسان با محيط ارائه شده است. در انتها اين نوشته اهميت ايجاد دروس مربوط به اين دانش را در مدارس معماري ايران مورد تأييد قرار مي دهد.
 

پیوست ها

  • 77232832-b478-4427-a60f-01932bcd9764ISSN 1025-9570-10-052.pdf
    1.2 مگایابت · بازدیدها: 0

arch.mi

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]روانشناسی محیط - دیدگاه - سرکار خانم مهندس حدیث پرهیزگاری[/h] معماران در این زمان توجه ویژه ای به شناخت روان شناسانه رفتارهای انسان دارند زیرا این گونه رفتارها با محیط کالبدی ارتباط نزدیکی دارد. آنچه روان شناسی محیطی را از سایر شاخه های روان شناسی جدا می کند بررسی ارتباط رفتارهای متکی بر روان انسان و محیطی کالبدی است . به همین دلیل بررسی روان شناختی فضاهای طراحی شده ضرورت می یابد .
«ادراک محیطی» فرآیندی است که از طریق آن انسان داده های لازم را بر اساس نیازش از محیط پیرامون خود بر می گزیندو این گونه ادراک را در اصطلاح «ادراک حسی» می نامند .می توان گفت که ادراک محیطی از تعامل «ادراک حسی» و «شناخت» که در ذهن انسان تجربه شده اند حادث می شود .
 

arch.mi

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]درآمدی بر روانشناسی محیط 2[/h]

توصیف محیط:

برای توصیف محیط لازم است پنج نوع سنجش انجام گیرد:
الف) سنجش ابعاد فیزیکی و عینی محیط - طول و عرض اتاق- تعداد و ارتفاع پله و...
ب) تنوع و تعداد مصنوعات موجود - تعداد صندلی های موجود.
ج) ویژگی های محل- شاد و مطبوع.
د) رفتار مشاهده شده در فضا.
ه ) شرایط سازمانی و جو اجتماعی محیط .

روشهای پژوهش در روانشناسی محیط:
پژوهش میدانی : دراین روش پژوهشگر بدون دخالت در شرایط میدانی که رفتار یا رویداد در آن واقع می شود، به مشاهده و اندازه گیری جنبه های رفتاری می پردازد.
آزمایش آزمایشگاهی : در این روش عوامل و شرایط محیطی بعنوان "متغیرهای مستقل" و جنبه های رفتاری به عنوان "متغیرهای وابسته" مورد بررسی قرار می گیرند.
آزمایش میدانی : در این روش، پژوهش در میدان "واقعی" رویداد انجام گرفته و پژوهشگر با کنترل حداقل یک رده متغیر، آزمایش انجام می دهد.

در اینجا دو پرسش مطرح می شود:
یک – رفتار تحت تأثیر کدام ابعاد محیط قرار می گیرد؟
الف- داده های فیزیکی محیط: مانند حرارت و برودت - نور کم و زیاد در یک کلاس.
ب- داده های نمادین محیط انسان در مورد نحوه استفاده از برخی فضاها با توجه به معانی نمادی محرک های محیط، الگوی رفتاری مشخصی دارد. انسان بسته به ارزش های فرهنگی محیط خود به برخی فضاها، محرک ها و رویدادها معنی می بخشد و متناسب با آنها رفتار می کند. بخشی از فضا که در ایران "بالای اتاق" نامیده می شود، در دیگر کشورها فاقد ارزش نمادی است.
ج- تأثیر شرایط معماری محیط: با بررسی میزان فعالیت دانش آموزان در کلاس درس، کلاس هایی که از فضای باز استفاده می کردند در رده فعال و نمونه هایی که از فضای سنتی استفاده می شود در رده نیمه فعال و کم فعالیت قرار دارند.
د- تأثیر جو محیط: فضاهایی که به انسان احساس شادی، غم یا خفگی می دهند. پیدایش جوهای مختلف تحت تأثیر شرایط فیزیکی-معماری می باشند.

دو – انسان چگونه با رفتار خود محیط را دگرگون می کند؟
١) استفاده از داده های فیزیکی – معماری مانند در، نرده و دیوار...
٢) استفاده ار الگوهای رفتاری خاص مانند " دفاع از محدود "،" فضای شخصی"،" فاصله بین فردی " مورد استفاده از الگوهای رفتاری برای سازمان دادن به فضا، بین انسان و حیوان شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد. از مهمترین تفاوت ها این است که بیشتر الگوهای رفتاری انسان، اکتسابی است در حالیکه غالب رفتارهای حیوانات مانند دفاع از محدوده و ... غریزی هستند

محيط و انگيزش رفتار:
رفتار انسان داراي جهت و هدف است. موجودات زنده و انسان نيازهايي دارند. نيازهاي پايه انسان مانند نياز به آب و غذا و اكسيژن و ….. و نيازهاي ثانويه مانند امنيت، آرامش و آسايش، خلوت و حريم خصوصي و احترام و… مي باشند.
نيازها ايجاد تنش مي كنند و به رفتار انسان در جهت رفع آن ها جهت مي دهند. شرايط محيطي در پيدايش، تشديد و يا تضعيف نيازها تاثير گذاشته و بر رفتار انسان در برآوردن آن ها جهت مي دهند.
عوامل و شرايط محيطي مناسب به ارضاي نيازها كمك كرده و شرايط نامناسب مانع از تشفي آنها مي گردد. به عنوان مثال براي مطالعه و يا استراحت به فضايي دنج و آرام نياز است، هر گاه فضاهايي كه مورد استفاده قرار مي گيرند شرايط لازم براي نيل به هدف مورد نظر را نداشته باشند، ارضاي نياز به تعويق افتاده و در آخر به تنش و تعارض هاي دروني و اجتماعي مي انجامد.

عوامل روانی موثر بر رفتار
هرگونه عامل فيزيکی ضمن تاثير فيزيکی بر انسان قطعا تاثير روحی و روانی را نيز به دنبال دارد.
تعاريف حسی مانند گرم، دلنشين و يا آسوده بودن فضا، ناشی از چگونگی تنظيم شرايط آسايش در محيط است که به ارتباط مناسب عوامل فيزيکی بر می گردد. تفكر ما راجع به انرژي مبتني بر تجربه اي است كه از حركت، نور، صدا و احساس گرما داريم.
چگونگي ارتباط اين عوامل در محيط، كيفيت حسي و ادراكي ما از محيط را شكل مي دهد.
.
ازدحام:
احساس ازدحام تحت تاثير تراكم جمعيت و اطلاعات محيطي قرار دارد اما پديده اي ذهني است زيرا از عوامل روانشناختي از يك سو و عوامل محيطي و فرهنگي از سوي ديگر متاثر مي شود.
احساس ازدحام در يك فضا به مساحت و هدف استفاده از فضا نيز ارتباط دارد. بطور كلي ازدحام، احساسي نامطلوب توصيف شده، هرگاه انسان از وجود افراد و يا عوامل ديگر در فضاي واحد احساس مزاحمت و ناراحتي نمايد اين مفهوم را به كار مي برد.
احساس ازدحام زماني به وجود مي آید كه تراكم زياد افراد، اشيا و اطلاعات مخل آسايش شده و موانعي در مقابل جريان طبيعي فعاليت ايجاد نمايد.
به غير از تراكم عوامل ديگر مانند دما، حرارت محيط، نور نيز ميتواند در احساس ازدحام موثر باشد.
ازدحام در محل سكونت، عامل بروز اختلاف رواني-رفتاري در كليه انسان ها به خصوص كودكان مي شود. رفتارهاي تهاجمي يا پرخاشگرانه و هم چنين احساس ناامني از ويژگيهاي رفتاري افرادي است كه در مناطق پر ازدحام زندگي مي كنند.

انباشتگي :
انباشتگي يعني تلنبار شدن و زماني ايجاد مي شود كه انرژي راكد و ايستاست. انرژي نيز زماني راكد و ايستا مي شود كه انباشتگي ايجاد شود. در نتيجه يك رابطه علت و معلولي و چرخه ي مداوم بين انباشتگي و انسداد انرژي وجود دارد.
انباشتگي در اثر ازدحام در فضا ايجاد مي شود، تجمع و ازدحام موارد نامطلوب جريان زندگي را قطع كرده و حيات را مختل مي سازد. به همين دليل پالايش انباشتگي اهميت خود را نشان مي دهد. پالايش فضاهاي بيروني باعث پالايش دروني انسان نيز مي گردد

نظم و ارتباط اجزا :
جنس، طرح ظاهري، رنگ، فرم ها و نور و ….. در ادراك فضاي واقعي تاثير دارند . براي ادراك صحيح لازم است كه اجزا با هم همخواني داشته و تابع نظمي فراگير يا به عبارت ديگر متعادل باشند. در يك تركيب مناسب اين احساس به وجود مي آيد كه هر چيز سر جاي خود قرار گرفته و هر نوع تغيير در آن در ذهن تعبير به بي نظمي مي گردد.
عدم تعادل، تاثيرات متناقضي بر بيننده ميگذارد كه نتيجه آن احساس عدم اطمينان خواهد بود. هرچه پيچيدگي و تضاد بيشتر و نظم كمتر باشد مقدار تنش بيشتر مي گردد.
ناهنجاري هاي بصري و فيزيكي موجود در شهرهاي امروز سبب ميگردد كه ذهن و روح انسان نتواند سالم و راحت باقي بماند. نه رنگ اين شهرها به دل مينشيند و نه شكل ساختمانهاي آن مطلوب است. همه اين موارد سبب مي شود محيط مغشوش و آشفته بوده و فرد نتواند با محيط خود ارتباط برقرار كند و كليت محيطي را كه در آن زندگي مي كند دريابد.

امنيت:
نيازهاي فيزيكي و نيازهاي رواني را نمي توان به سادگي از يكديگر جدا كرد، زيرا هر دو ي آنها جنبه معنوي و روحي دارند. هر نوع ميل جسمي انسان مثل نياز به گرما يا غذا و سرپناه و… به صورت يك نياز رواني ظاهر مي شود.
در معماري مثلا ساخت يك ديوار در ابتدا به منظور برآوردن يك نياز فيزيكي مانند حفاظت انجام ميشود ولي امنيت نيز در آن مستتر است. در واقع، يك اثر فيزيكي، بر سلامتي روحي انسان نيز تاثير مي گذارد.
ميزان امنيت موجود در محيط بر چگونگي ادارك انسان نسبت به فضا تاثير مي گذارد. فضاهايي كه به تعبير مردم، داراي حس مكان و هويت بوده و ايجاد تعلق خاطر كنند، فضاهايي هستند آرام و مملو از انرژي هاي مثبت كه احساس امنيت را در هنگام حضور، در فرد ايجاد مي نمايند.
اما فضاهايي كه باعث رنج و سختي شده و فشار فراوان جسمي و روحي بر فرد وارد مي آورند، نازيبا و بي هويت تلقي مي شوند
 

arch.mi

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]درآمدی بر روانشناسی محیط - 3[/h] خلوت؛قلمروپايي؛فضاي شخصي (نظريه همجواري )

قطعه اي از مبلمان،يك كار هنري،يك ساختمان،يامحدوده اي از فضاي سبز، هرچند كه از نظر انسانسنجي خوب طراحي شده باشد، ممكن است براي استفاده كنندگان (ناراحت)به نظربرسد (هال 963
نياز به خلوت، فضاي شخصي و قلمروپايي در انسان عموميت دارد و به ارضاي نيازهاي ديگري چون امنيت، خودشكوفايي و عزت نفس ربط دارد بعضي از ساختمانهايي كه توسط معماران تحسين شده اند نياز به خلوت و قلمروپايي را بخوبي برآورده نمي سازند.
دليل اين مساله ساده است .در اغلب موارد اين رفتارها به طور ناخودآگاه بروز مي كند .يكي از اهداف نظريه طراحي محيط ،توصيف و تبيين چگونگي پاسخگويي تركيب كالبدي محيط به اين رفتارها و اهميت طراحي محيط هايي است كه تامين كننده و حمايت كننده آنها مي باشند.



خلوت:
-توانايي كنترل تعامل اجتماعي ،حق انتخاب و امكان ( تعامل اجتماعي دلخواه افراد (راپاپورت 1977
-توانايي كنترل افراد يا گروهها بر تعامل ديداري، شنيداري و بويايي با ديگران است
-خلوت بمعني گوشه گيري از جمع و تمايل به انزوا نيست
-تامين استقلال فردي
-تخفيف هيجانات
-محافظت و محدوديت ارتباطات
-كمك به خودارزيابي

انواع خلوت(وستين ( 1970 )):
انزوا:آزاد بودن از مشاهده توسط ديگران
-قرابت:معاشرت با فردي ديگر و رها بودن از محيط خارج
-گمنامي:ناشناخته بودن در ميان جمع
-مدارا:به كار گرفتن موانع روان شناختي براي كنترل مزاحمت هاي ناشناخته

خلوت مطلوب:
الگوي جاري فعاليت
-زمينه فرهنگي
-شخصيت و انتظارات فردي
فضاي شخصي
-فضاي شخصي محدوده اي غير قابل رويت در اطراف فرد است كه مزاحمي به آن راه ندارد . مردم دوست دارند به اندازه اي نزديك باشند كه گرما ودوستي يكديگر را حس كنندو به اندازه اي دور باشندكه يكديگر را آزرده نسازند.فضاي شخصي نه الزاما شكل حجمي داردو نه بطور مساوي در تمام جهات گسترش مي يابد ...بلكه شبيه صدفي حلزوني،حبابي از صابون،تشعشي نوراني و يا يك ( چادراكسيژن است (سامر 1969

-فضاي شخصي نبايد با فضاي شخصي شده اشتباه شود.

-فاصله اي كه انسان و حيوان جز در موارد خاص بين خود رعايت مي كنند (هال 1966
-فضاي شخصي شده: محدوده اي از محيط طبيعي يا مصنوع كه ( به عنوان قلمرو تعيين شده باشد گفته مي شود .(بكر 1978

-دست يافتن به خلوت
اگر شخص ديگري وارد فضاي شخصي شود فرد احساس مزاحمت مي كند و عدم رضايت خود را نشان مي دهد.(گافمن 1963 )اما در برخي موارد، ورود ناخواسته به فضاي شخصي تحمل مي شود .(هال 1966 )مكان هاي چون آسانسور، ورودي سالن هاي اجتماعات، قطارهاي زيرزميني و پيشخوان ساندويچ فروشي ها
شخصي سازي:
-نشانه گذاري ،يكپارچگي و همساني اشياي يك مكان كه موجب احساس مالكيت بر آن مكان است
-فرايند ناخودآگاه(گاهي مي تواند خودآگاه باشد)
-كنترل قلمرو مكاني
-بيان سليقه زيباشناسي
-تلاشي براي سازگاري بهتر با محيط و الگوهاي رفتاري معماري (به لحاظ قابليت شخصي سازي )
-معماري نرم :قابليت دخل و تصرف بالا
معماري سخت :قابليت شخصي سازي پايين
-امنيت رواني
-زيبايي نمادين
-تطبيق محيط با نيازهاي خاص
تشخيص قلمرو مكاني
قلمرو پايي :
-رفتار قلمروپايي سازوكاري است براي تنظيم حريم بين خود و ديگران كه با شخصي سازي يا نشانه گذاري يك مكان يا يك شيء و تعلق آن به يك فرد یا يك گروه بيان مي شود .
قلمرو مکانی: فضاي محدود شده اي كه افراد و گروه ها از آن به عنوان محدوده اختصاصي استفاده و دفاع مي كنند.

-سازوكاري براي تامين خلوت (آلتمن 1975
-احساس مالكيت و حق انسان نسبت به يك مكان
-شخصي سازي و نشانه گذاري يك محوطه
-حق دفاع در مقابل مزاحمت
-تامين كاركرد هاي نيازهاي همه جانبه انسان

-در انسان برخلاف حيوان رفتار قلمروپايي حتي اگر مبناي زيست شناسي داشته باشد باز هم تابع هنجارها و معيارهاي فرهنگي است.(دوبوس 1965)
-قلمرو هاي انساني نه تنها مفهومي مكاني بلكه ساخته دست انگاره هاي انسان هستند .
قلمرو +مكان
قلمرو +احساس مالكيت و تركيب كالبدي
نماد
قلمروپايي در ساختمانها
-اتاق هاي خانه بين الملل در فيلادلفا،فضاهاي نشيمن و سرويس مشترك دارند .در اين مورد اتاق ها فضاهاي خصوصي اند،وفضاي نشيمن كه تنها مورد استفاده ساكنين اتاق هاست فضاي نيمه خصوصي به حساب مي آيد .
ساكنين اتاق ها به فضاي نشيمن دسترسي آزاد دارند ولي ديگران بايد به اتاق دعوت شوند.
فضاهاي واحدهاي مسكوني دانشجويي به دليل استفاده از اثاث ثابت،نحوه قرارگيري درها و پنجره ها براي ايجادقلمرو شخصي بسختي قابل تغييرند .

نظام هاي قلمرو هاي انساني
فضاي شخصي متكي به خانه فضايي كه از آن به طور فعال دفاع مي شود (فضاهاي كار؛مسكن؛محله )
دسترس خانه قرارگاه يا مكان رفتاري زندگي فرد است
قلمرو موقت مالكيت موقت و كنترل يك قرارگاه يا مكان رفتاري در مقابل مكان رفتاري دايمي مقياس فضايي (داگلاس پورتيوس 1977

نظام هاي قلمرو هاي انساني

خانه هاي تك خانواري
آپارتمان با راهروي دوطرفه -عدم تعريف روشن قلمرو مكاني
-عدم تعريف فضاي واسط بين فضاي عمومي(راهرو)وفضاي خصوصي(واحدمسكوني )
خوابگاه دانشجويي -ميزان رضايت ساكنین بشدت تحت تاثير كنترل قلمرومكاني
-عدم امكان تفكيك قلمرو براي هم اتاقي ها ( تمايز قلمرو مكاني (نيومن 1975
( -بيانگر تصوري ازخلوت،وحدت،و محافظت از زندگي خصوصي نسان (كوپر 1974
-درك حريم هاي نمادين ،حصارهاوپرچين ها (قلمرو قابل درك)
-داراي قلمرو مركزي
-داراي قلمروهاي حامي :حياط رو به خيابان،ايوان،پله ورودي
-داراي سلسله مراتب روشن قلمروها
براي نشان دادن قلمروهاي مكاني با روشهاي مختلف ازعناصر كالبدي محيط استفاده مي شود .
دو ويژگي اصلي خانه : فضاي داخلي صميمي و فضاي خارجي عمومي ( (كوپر 1974
نظام هاي قلمرو هاي انساني
پيوسته
مركزي فضای کار شخصی ھستند که بشدت شخصی می شوند مانند خانه؛اتاق دانشجو ( (فضای خصوصی) (اسکار نيومن 1972
حامي نيمه عمومي:مغازه هاي محلي؛پياده رو هاي جلو خانه (عدم مالكيت شخص) نيمه خصوصي:نشيمن عمومي خوابگاه؛استخر شناي مجموعه هاي
مسكوني؛ايوان جلويي خانه( مالكيت شخص )
پيراموني مكان هاي مورد استفاده افراد وگروه ها هستند كه مالك
آنها نيستند .(فضاي عمومي) (عدم شخصي شدن)
( گونه شناسي قلمرو مكاني (الشركاوي 1979
حباب فضايي متعلق به فرد
ادراك مردم ازنوع فضا بشدت به تحت تاثير چگونگي ساماندهي محيط كالبدي آن است .
فضاهاي قابل دفاع :
-واژهاي است براي سلسله اي از نظام هاي فضايي شامل ؛موانع واقعي و نمادين ،حوزه هاي نفوذ تعريف شده و امكان مراقبت بيشتر ،كه به همراه هم يك محيط را به (( كنترل ساكنين در مي آورد (نيومن( 1972
-فضايي است كه تشخيص و كنترل فعاليت ها را براي ساكنين آسان مي سازد
-تامين امنيت
ويژگي فضاي قابل دفاع : -تعريف روشني از سلسله مراتب (از عمومي تا نيمه خصوصي و نيمه خصوصي تا خصوصي؛
-قراردادن درها و پنجره ها براي ايجاد امكان مراقبت طبيعي از ورودي ها و محوطه هاي باز؛
-استفاده از فرم ها و مصالح ساختماني كه براي جمعيت هاي آسيب پذير غ يرعادي نيستند
-مكان يابي مجموعه هاي مسكوني در مناطقي ((سازگار با محيط اطراف ))كه در آن ساكنين
احساس تهديد نكنند .
خلوت مطلوب: -الگوي جاري فعاليت
-زمينه فرهنگي
-شخصيت و انتظارات فردي
فضاهاي قابل دفاع :
-سلسله مراتب خوانا موانع نمادين: -بافت سطوح
-پله ها
-تابلوهاي روشن
-برجستگي ها
موانع طبيعي
-بازشوهاي كنترل كننده تبديل عرصه عمومي و نيمه عمومي به مكان فعاليت روزمره ساكنين
-فرم هاي آشنا مفهو م مثبت فرم هاي ساختماني ،برنامه ريزي محوطه و مصالح ساختماني
-مكان يابي پايدار تقليل منابع ضد اجتماعي رفتار -عدم كاربرد مثبت موانع نمادين در مناطق با تهديد بالا
-لزوم حضور فيزيكي انسان در مناطق پر خطر
-ارجحيت گياهان سبز نسبت به ديواره ها به دليل ارتباط بيشتر با محيط طبيعي

امنيت از نيازهاي اساسي انسان است (آبراهام مازلو)
-برقراري امنيت براي همه اقشار از جمله اقشار كم درآمد ( به تناسب شرايط زندگي نياز مهمي است (راين واتر 1966
-احساس ناامني فرد در محيط به نگرش منفي وي از افراد ،محيط و امكانات و در نهايت به عدم كارايي مطلوب منجر مي شود.
درجوامعي كه نيازبه امنيت بيشتر حس مي شود سلسله مراتب فضاها اهميت بيشتري پيدا مي كند .براي مثال،دربسياري از مناطق ايالات متحده،سازوكارهاي اجتماعي اثري بر جلوگيري از جرم و جنايت ندارندبنابراين براي بهبوداين سازوكارازافزايش كنترل قلمروهاي مكاني زندگي افرادوگروه ها پيشنهاد مي شود (اسكار نيومن)

اسكار نيومن براي بيان فرضيه فضاي قابل دفاع از سه نمودار استفاده كرد :
مفهوم تلفيق تعريف قلمرو مالكيت و مراقبت طبيعي سلسله مراتب قلمرو مالكيت از عمومي تا خصوصي براي كنترل مردم بر محيط زندگي استفاده از سلسله مراتب در بناهاي مسكوني بلند مرتبه در همه انواع خانه هاي مسكوني شكل گيري فضاي نيمه عمومي به ارتباط خانه و خيابان و همچنين به تراكم رفت و آمد سواره خيابان بستگي دارد
ايجاد سلسله مراتب روشن در قلمرو و حريم خانه تك واحدي به نسبت آسان است.

سلسله مراتب قلمرو پايي
تفاوت هاي فردي در خلوت جويي تفاوت هاي ويژگي خلوت مورد انتظار در عرصه هاي نيمه (عمومي-خصوصي)
خانه هاي امريكاي شمالي:
حياط هاي جلويي براي نمايش بيروني خانه هستند و فعاليت هاي كمي در آنها رخ مي دهد،در حالي كه حياط هاي پشتي مكان فعاليت هاي خصوصي هستند .در امريكا تمام خرده فرهنگها از حياط جلويي اين گونه استفاده نمي كنند و در نگرش به اينكه حياط جلويي چگونه بايد باشد تفاوت هاي اجتماعي و اقتصادي نيز موثر است.اين تفاوت ها اغلب به اختلاف نظردر مورد چگونگي استفاده از حياط جلويي ( ونگهداي از آن منجر مي شود .(كوپر 1967 وراپاپورت 1969
از نمايش ظاهري تا خلوت كامل طيف وسيعي با عملكرد هاي مشابه وجود دارد كه بسته به رابطه مردم وشان اجتماعي و ميزان زيركي آنها موانع پذير فته يا رد مي شوند.
اين پذيرش به توافق عمومي و قواعدي چون عمومي و خصوصي شدن خيابان نيز بستگي دارد .قواعد پيش گفته به سازمانهاي عمومي وتعريف گروه هاي اجتماعي نيز مربوط مي شوند.بهطوري كه اگرتمام اهالي يك محله خويشاوند باشند فضاي عمومي كوچكي براي پذيرش غريبه ها ايجاد مي شود،در حالي كه در مناطق مسكوني كه خانواده هاي هسته اي زندگي مي كنند شمار فضاي عمومي و خصوصي بسيار زياد (به تعداد خانواده ها )مي شود و فضاي عمومي مورد توافق جمع از مجموعه اين ( فضاهاي عمومي تشكيل مي شود.(راپاپورت 1977

تفاوت هاي فردي در خلوت جويي
افرادي كه ضعف اخلاقي دارند به رفتار هاي ضداجتماعي روي مي آورندو به ميزان ( زيادي تحت تاثير شرايط محيط قرار ميگيرند .(لاوتون 1975
-فواصل اجتماعي افرادي كه نظام ادراكي معيوبي دارند تقليل مي يابد .دليل اين است كه مقدار اطلاعات كسب شده از محيط در يك فاصله مشخص در اين افراد كمتر از افراد سالم است .
( -نياز به خلوت تحت تاثيرتفاوتهاي شخصيتي افراد است (مارشال 1970
( -گستره فضاي شخصي افراد شروروسيع تر است .(كينزل 1970
( -نياز به خلوت در افرادبرونگرا نسبت به افراد درونگرا بيشتر است .(ميكليداس 1980
-افرادبرونگرا تماس با محيط را دوست دارند،افراددرونگرا خانه هاي حي اط داررا ترجيح مي دهند.افرادانسان گريزساختمانهاي با روابط -
دروني پيچيده و قلمروبيروني روشن را ترجيح مي دهند،وافراد اهل معاش رت به خانه اي با نقشه مركزي قوي علاقمند هستند .(دانيل ( كاپن 1970
-نگرش افراد به خلوت بخشي از فرايند اجتماعي شدن آنهاست و ارزشي قا بل آموختن دارد.وقتي كودكان بزرگتر مي شوندبه خلوت ( بيشتري احتياج دارند (گواردو 1969
-كودكان در سنين رشد،هنگام گفتگو باكودكان هم سن خود،نسبت به بچه ها ي بزرگترفاصله فيزيكي كمتري را رعايت مي ( كنند .(ويليز 1969
-نياز به خلوت به ميزان زيادي به فرهنگ ربط دارد.طراحي محله ها ،ساختمانها و اتاق ها بر اساس رفتار انسان انجام مي شود و در ( نتيجه در فرهنگ هاي مختلف تفاوت هاي قابل توجهي دارد .(واتسون 1970
-آستانه خانه در بوجود آوردن و رعايت هنجارهاي خلوت و قلمرو پايي نق ش مهمي دارد.(راپاپورت)
هر الگوي جاري رفتار نيازمند سطح مطلوبي از خلوت است .
ساختار محيط ساخته شده بايد به فضاي شخصي و نيازهاي قلمروپايي پاسخ گويد.
قابليت شخصي سازي محيط تحت تاثير توانايي مالكيت بر يك مكان،احساس آسايش در آن و تمايل به محافظت از آن قرار داد . طراحي ساختمان ها و فضاي بين آنها در درك مردم نسبت به كنترل قلمرو مكاني موثر است.در ميزان و نحوه كنترل قلمرو مكاني سلسه مراتبي وجود دارد كه از درجات مختلف شخصي سازي،مالكيت و كنترل حاصل مي شود
 

sanaz_panel

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روانشناسی محیطی و تاثیر محیط بر رفتار

روانشناسی محیطی و تاثیر محیط بر رفتار

روان‌شناسی محیطی به رفتارهای مرتبط با محیط می‌پردازد. مفاهیم مربوط به محیط و اولویت‌های زیبایی شناختی مورد مطالعه قرار گرفته و در قالب نقشه‌های رفتاری نشان داده شده‌اند. محیط انسان در سطوح مختلفی رفتار او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. رفتارهای آنی، تابعی از وضعیتی هستند که در آن اتفاق می‌افتند. شخصیت مردم یک کشور، توسط طبیعت و نوع محیطی که در آن زندگی می‌کنند شکل می‌گیرد. حیوانات هنگامی که در محیط غیرطبیعی یا درون قفس قرار می‌گیرند، رفتارشان تغییر می‌کند . استرس جمعیت و ویژگی‌های ساختگی و غیرطبیعی شرایط شهری، دلیل عمده افزایش نرخ جرم و جنایت و وقوع اختلالات روانی در بین مردمی است که در شهرها زندگی می‌کنند. روان‌شناسی محیطی کاربردی، سعی در فراهم ساختن معیارهایی برای مدیریت بهتر محیط به منظور زندگی بهتر و رشد شخصیت افراد دارد. این رشته به مطالعه راه‌های موثر بهبود حفاظت از محیط طبیعی و روش‌های بهتر طراحی ساختمان‌ها و شهرها، با در نظر گرفتن نیازها و واکنش‌های رفتاری مردم می‌پردازد.
مقدمه

روان‌شناسی محیطی به رفتارهای مرتبط با محیط فیزیکی می‌پردازد. محیط فیزیکی شامل اشیاء مادّی، گیاهان، حیوانات و انسان‌هاست. روان‌شناسی محیطی، تأکیدی بر فرایندهای تعاملی بین مردم که موضوع دیگر شاخه‌های روان‌شناسی است ندارد. روان‌شناسی محیطی از رویکرد سیستمی که امروزه در شاخه‌های مختلف علوم به عنوان رویکردی مدرن مورد استفاده قرار می‌گیرد، پیروی می‌کند و به مطالعه سازواره‌ها (ارگانیسم‌ها) به عنوان بخشی از اکوسیستم، با تأکید بر موازنه و وابستگی درونی سازواره‌ها و محیط، می‌پردازد. این رشته در خلال دهه ۱۹۶۰ شکل گرفت و «روان‌شناسی محیطی و جمعیت» به عنوان یک بخش مستقل در انجمن روان‌شناسی آمریکا پذیرفته شده است.

اهمیت این رشته در سال‌های اخیر به دلیل ملاحظات بیشتری که به خاطر مشکلات جمعیتی، آلودگی هوا، کاهش منابع طبیعی و نیاز به حفظ حیات وحش، به مساله محیط زیست می‌شود، افزایش یافته است.

مفاهیم روان‌شناسی محیطی

روان‌شناسی محیطی به مطالعه نقشه‌های شناختی فرد در رابطه با محیطش می‌پردازد و ارزش‌ها، معانی و اولویت‌های محیطی را دنبال می‌کند. نقشه‌های رفتاری با توجه به ارتباط فعالیت‌ها به محیط، تهیه شده‌اند. در تکنیک‌های به کار رفته در تهیه این نقشه‌ها، از خط‌ها برای نشان دادن جهت حرکت، رنگ‌ها برای نشان دادن زمان مصرف شده و … استفاده می‌شود. به تازگی تلاش‌هایی برای مرتبط ساختن اولویت‌های محیطی به ویژگی‌های شخصیتی، نژادی و منش ملّی صورت گرفته است.

تأثیر محیط بر رفتار

فرض بر این است که محیط در سطوح مختلفی رفتار را تحت تأثیر قرار می‌دهد. رفتارهای آنی، تابعی از وضعیتی هستند که در آن اتفاق می‌افتند. برای مثال، آرایش مبلمان و اثاثیه در یک اتاق بر شیوة تعامل افراد در آن اتاق با یکدیگر، تأثیر می‌گذارد. شخصیت مردم یک کشور، توسط طبیعت و نوع محیطی که برای مدتی طولانی در آن زندگی می‌کنند شکل می‌گیرد. تفاوت‌های نژادی در شخصیت، تا حدّ زیادی، به تفاوت محیط‌هایی که مردم نژادهای مختلف برای چندین نسل در آن زیسته‌اند، بستگی دارد. (موس، ۱۹۷۶)

برای مثال، فرض بر این است که آب و هوا بر روی خلق و خوی انسان تأثیر می‌گذارد. آب و هوای سرد مردم را «فعّال» و «سختکوش» می‌کند. احتمال انجماد، باعث ایجاد حس ناامنی می‌شود و در یک محیط سرد، فرد باید به طور مداوم کار کند تا بدنش را گرم نگه دارد. مردمی که در نواحی سردسیر زندگی می‌کنند باید برای زندگیشان از قبل برنامه‌ریزی کنند، غذا و وسایل گرمایی ذخیره کنند و لباس‌ها و کفش‌های مناسب برای زمستان فراهم سازند. محیط نامساعد و دشوار، مردم را پرخاشگر و جسور می‌کند. مردم این گونه محیط‌ها آدم‌هایی عمل‌گرا بار می‌آیند و رویکرد آنان به محیط، تجاوزگرانه، رقابت‌جویانه یا بهره‌بردارانه است. گفته می‌شود که علم و فناوری، نتیجه این نوع رویکرد به محیط است.

در نقطه مقابل، مردمی که در آب و هوای گرم زندگی می‌کنند، معمولاً آدم‌هایی «غیرفعّال» و «کم‌توجه» هستند. ویژگی این نوع خلق و خو، تنبلی و سستی است. کار کردن در مکان‌های بسیار گرم، به خاطر عرق کردن و زود خسته شدن، ناخوشایند است. در مناطق استوایی، فصل‌ها تفاوت چندانی با هم ندارند و استخراج منابع در طول سال آسان است. این نوع آب و هوا، گرایش به تسلیم شدن، دست برداشتن و پذیرفتن شرایط را تقویت می‌کند و رویکرد به محیط، همراه با ترس و خرافات است.

آب و هوای معتدل، مردمی با خلق و خوی «خالص» و «معتدل» بار می‌آورد. ویژگی این نوع خلق و خو، آگاهی از خود و رابطه با محیط است. زندگی این افراد در هماهنگی با محیط است و بینشی که نسبت به نقش محیط در بهبود زندگی دارد، باعث احساس نیاز به حفظ محیط طبیعی می‌گردد. ویژگی خلق و خوی معتدل، کل‌گرایی، شهودی بودن و متوازن بودن است.

حیوانات هنگامی که در محیط غیرطبیعی خود قرار بگیرند، رفتارشان آشفته و غیرعادی می‌شود. نشان داده شده است که حیوانات، نیازهای رفتاری متناسب با عادت‌های طبیعی خود دارند. برای مثال، خرس قطبی، که از رودخانه ماهی می‌گیرد نیاز به تحرّک داشتن برای ماهیگیری دارد. امّا در قفس، چنانچه فرصت ارضاء این نیاز را پیدا نکند، نشانه‌هایی از رفتار ناشی از گرسنگی را بروز خواهد داد، حتی اگر غذای کافی در اختیارش گذاشته شود. بسیاری از حیوانات در قفس، نشانه‌هایی از رفتار غیرعادی مثل بی‌اختیاری از خود بروز می‌دهند. افزایش جمعیت، فراتر از حدّ طبیعی نیز نوعی تغییر محیط محسوب می‌شود و به استرس ناشی از جمعیت می‌انجامد و باعث پرخاشگری و نقش رفتاری می‌گردد.

مطالعات بسیاری، تأثیرات مخرّب شهرنشینی بر روی رفتار انسانی را نشان می‌دهد. الگوهای رفتار غریزی انسان نیز در شرایط شهرهای شلوغ تغییر می‌کند. همچنین نشان داده شده است که وقوع بیماری‌های روانی با شهرنشینی افزایش یافته است. بیشترین میزان شیوع اسکیزوفرنی در مراکز شهرهاست. تنها یک پنجم جمعیت شهرهای بزرگ، نسبتاً به دور از نشانه‌های آسیب‌شناسی به سر می‌برند. نرخ جرم و جنایت در شهرهای بزرگ به مرز هشدار دهنده‌ای رسیده است و بسیاری از شهرهای عمده جهان به عنوان شهر جرم و جنایت شناخته می‌شوند. خشونت‌های فزاینده مادران نسبت به فرزندان و نرخ رو به رشد طلاق و تولد نوزادان نامشروع، نشانگر تغییر و فروپاشی الگوهای رفتار غریزی در انسان‌هاست.

روان‌شناسان محیطی همچنین به مطالعه اثرات محله‌های مختلف زندگی انسان مثل محله‌های کم ارتفاع و ویلایی، آپارتمانی، فقیرنشین و غیره بر پیدایش الگوهای رفتاری می‌پردازند. اثرات خصوصیات مختلف نهادها و سازمان‌ها بر روی رفتار کارکنان و همکاران، از دیگر موضوعات مورد مطالعه در روان‌شناسی محیطی است. پژوهش بر روی تأثیرات انزوا و محیط‌های یکنواخت و خسته کننده را نیز می‌توان در همین بخش قرار داد. ارگونومی یا مطالعه جنبه‌های مختلف محیط کار نظیر گرما، نور و غیره در ارتباط با کارایی و بهره‌وری نیز بخشی از روان‌شناسی محیطی را تشکیل می‌دهد.

روان‌شناسی محیطی کاربردی

هدف روان‌شناسی محیطی کاربردی، مدیریت بهتر محیط برای زندگی و رشد روانی بهتر است. این رشته به مطالعه راه‌های موثر حفظ محیط طبیعی، روش‌های بهتر طراحی شهرها و محلات، و ابزارهای ارتقاء آگاهی محیطی در بین مردم می‌پردازد.

روان‌شناسی کاربرد زیادی در برنامه‌ریزی شهری دارد. مطالعه بر روی چگونگی کارکرد اجتماعی، نیازهای روان‌شناختی مردم و علایق و سلایق آن‌ها باید در برنامه‌ریزی رشد شهرها در نظر گرفته شود. از آنجا که محیط، شکل‌دهنده و محدود کننده رفتارهاست، برنامه‌ریزی مناسب به منظور اطمینان یافتن از حداکثر رضایت‌مندی، کارایی و رشد، ضرورت دارد.

روان‌شناسی معماری به مطالعه چگونگی بازتاب نیازها و اولویت‌های مردم در سبک‌های معماری و نیز چگونگی شکل‌دهی رفتارها توسط طراحی‌های مختلف می‌پردازد. پیش از به دست آوردن یک طراحی قابل قبول، بررسی دقیق و مناسب نیازهای فرهنگی، اجتماعی و شخصی ساکنان ضرورت دارد. یک طراحی موثر باید آزادی رفتار، تحرّک‌پذیری و انعطاف‌پذیری را به حداکثر برساند. از دیگر ملاحظات می‌توان به استفاده درست یا نادرست از فضا و نیازهای متفاوت و گاه متضاد محرمانگی و اجتماعی بودن اشاره کرد. آموزش مردم در مورد استفاده موثر فضا و مطالعات بعدی درباره اثربخشی انواع مختلف طراحی‌ها، ضرورت دارد. به عنوان مثال، آگاهی از نقطه نظرات جدید درباره چگونگی کارکرد اداره، مدرسه یا بیمارستان، به هنگام طراحی، اهمیت دارد. اطلاع دقیق از انواع فعالیت‌ها و برنامه‌ها و الگوهای تعامل انسانی که در یک ساختمان صورت خواهد گرفت، برای طراحی مناسب معماری آن ساختمان ضرورت دارد.

نشان داده شده است که نزدیکی به عناصر طبیعی مثل گیاهان، درختان و آب، باعث آرامش بیشتر انسان‌ها می‌گردد. در نتیجه، یکی از ملاحظات اصلی معماران و برنامه ریزان شهری، چگونگی به کارگیری عناصر طبیعی در طراحی‌هایشان است.
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
روانشناسی محیط

روانشناسی محیط

فهرست مطالب:

  • روانشناسی و معماری
  • تعریف معماری از دیدگاه معماران معروف دنیا
  • تعریف معماری از دیدگاه سنت
  • تعریف معماری از دیدگاه مدرن
  • روانشناسی محیط چیست
  • تاریخچه روانشناسی محیط
  • فرایند ادراک و شناخت
  • عوامل موثر بر ادراک محیط
  • نظریه گشتالت، برابری شکل و زمینه
  • نتیجه گیری ادراک
  • روانشناسی محیط های مسکونی
  • ...موقعیت اجتماعی ، اقتصادی
  • کاربرد روانی رنگ در محیط های مسکونی
  • تاثیر رنگ در فضا
  • قرارگاه های آموزشی و پرورش ، مدارس
  • معماری درونی فضاهای آموزشی
  • کاربرد علوم محیطی در فرایند مطالعاتی طراحی شهری و معماری
  • تاثیرات انسان بر محیط
  • معماری و شادمانی
  • منابع


برگرفته از:pupuol.com
 

پیوست ها

  • Environmen.al.psychology.rar
    259.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M I N A معماری و محیط و استرس تاریخ و مبانی نظری معماری 0

Similar threads

بالا