استاد صمدی آملی،
آنگاه که انسان چشم و دل از خارج فرو بسته و نظری به اندرون خویش داشته باشد خود را حقیقت بوالعجبی مشاهده کند که افعال و آثار بسیار شگفت آوری از آن صادر است. به راستی این چه حقیقتی است که در میان انواع اربع? موجودات حائز بیشترین و کاملترین کمالات بوده و انواع ثلاث? مادون را برای رسیدن به اهداف خویش به استخدام در آورده است؟! اگر حقیقتِ این سؤال که اعضاء و جوارح آدمی چگونه بدین استواری و آراستگی، در غایت حکمت و متانت، در منتهای ارتباط و پیوستگی قرار گرفته اند، برای فرد ظهور کند، چنان حیرت و دهشتی عارض بر فرد می شود که زبان از وصف آن و قلم از نگاشتن آن ناتوان است. گویا که اساس خلقت آدم و عالم بر آن است که انسان در چنین لحظه ای فرو رفته و دیده ای عقلی به ظاهر و باطن خویش اندازد.
لذا ما نیز در این کراسه بر آن شدیم که نظری عمیق تر بر احوال و افعال انسانی خود افکنده و حقیقت نفسانی خویش را مورد شناخت بیشتر قرار دهیم.
پس گوییم که در انسان قوای بسیار در کارند که هر یک را مطابق فعلش در هر زبان نامی نهاده اند و به وصفی ستوده اند