روز اول
همستر نر ( ممل ) در حالی که صدای من رو شنیده به سمت غذا میاد
شب رو کمی بیحال سپری کردم، حوصله خوابیدن هم نبود، به اجبار ساعت 2 دیگه رفتم لالا
ساعت 6 صبح گوشیم چندین بار زنگ خورد و بعد اینکه جواب دادم
جاوید جاوید، تبریک، امروز 6 بیدار شدم !
آخه من همیشه 6 پا میشم و بعد از اون برنامه روز پا میشه
حوصله پا شدن نداشتم، ساعت 8 پا شدم و آروم رفتم پشت سیستم، دکمه مونیتور رو زدم و خدا رو شکر دانلود در وضعیت مناسب بسر میبرد
صدای جیغ همستر رو شنیدم، اصلن به فکرش نبودم ....
رفتم دوش گرفتم و سپس سشوار و ادامه ماجرا
مموش خواب بود، بد جور خودش رو پیچیده بود درون این همه دستمال کاغذی
صداش کردم ( یه صدا خاص با دهنم اجرا میکنم، مثل صدای موش، دیگه میفهمن که وقت غذاس یا باید بیدار شن )
از خواب بیدار شد، ممل نیز
وای، این چی بووود؟ یه بچه دیدم، ناز و دوست داشتنی
شوق زیادی داشتم، جالب بود
وارد گوگل شدم و سریعن با پرپری حرف زدم و ماجرا رو تعریف کردم، کمی راهنماییم کرد، ازش ممنونم
یه سوتی هم دادم
چندین بار عکس گرفتم، ولی خوب نمیذاشت بچهها رو ببینم ...
بهش دست نزدم، آروم غذا میزاشتم توی ظرف غذاش
مموش در حال زیر و رو کردن دستمال کاغذیا
یکی از بچهها کمی از جاش تکون خورده بود، همش میترسیدم لای این همه دستمال کاغذی گم شه و مادرش فراموشش کنه!
همش در این فکر بودم، آیا این همستر کوشوولو گم خواهد شد؟ مادرش این همه بچه رو گم نمیکنه؟ و ...
دیگه ظرف غذاش رو به عنوان منبع ذخیره انتخاب کرده بود با یه منبع دیگه با غذاهای متفاوت
ظهر شد و به همین منوال گذشت
رفتم دانشگاه، عصر برگشتم
متوجه شدم یکی از بچهها از لای اون همه دستمال کاغذی اومده بیرون، سریع مادرش رو با همان صدای مخصوص صدا کردم، اومد بیرون، و سپس آروم بچش رو برداشت و برد
نوزاد تازه متولدی که 30 سانت از لونهش فاصله گرفته
صحنه زیبایی بود، فقط قادر به عکس گرفتن از این صحنه نشدم
چند دقیقه بعد، براش غذای دیگهای گذاشتم، شیربرنجی که قبل از ظهر تهیه کرده بودم
صداش کردم و کمی اومد بیرون، دیدم دوتا از بچههاش در حال شیر خوردنن و بهش چسبیدن
چه جذاب بود
رفتم مولتی ویتامین گرفتم، هویج گیرم نیومد متاسفانه، زیادم نگشتم، همین بغل نبود، دیگه جایی نرفتم!
تخم مرغ هم براشون گذاشتم، چه جذاب و شکمو شده این همستر ِ مادر
بر عکس، همستر پدر آروم و ساکت در خونه خودش نشسته، حتمن افسرده شده، دوری از همسر و فرزندانش
تعداد همسترا چندتاست؟ این سوال برام باقی مونده
7 تا ؟ 8 تا ؟ یا 6 تا ؟
چرا 6 رو آخر نوشتم ؟ خوب بهش اعتماد ندارم، 7 مناسبتره
این موقعیت رو از دست ندادم و عکس گرفتم
20 اردیبهشت ماه 89
روز تولد همسترها