داستان هایی درباره گیاهان

mehraban2011

عضو جدید
سلام دوستان
دوست دارم تو این تاپیک در مورد داستانهایی که در باره گیاهان هست بگیم.
شاید شما هم داستانهایی برای گفتن داشته باشید.
شاید شما هم تعجب کنید:eek:
شاید براتون خنده دار باشه:biggrin:
...

ولی به نظر من شنیدنشون جالبه و خالی از لطف نیس حتی اگه افسانه باشن.
من دوس دارم بشنوم. چند تا داستان هم شنیدم که براتون خواهم گذاشت.
میخوام بدونم موافقید؟ نظراتتون مهم و با ارزش برام مرسی
:gol::gol::gol:
 

mehraban2011

عضو جدید
سلام
میخوام اولین داستان رو تعریف کنم.در باره نارسیس یا نارسیوس
در روزگاران قدیم شاهزاده ای بسیار زیبا به اسم نارسیس زندگی میکرد.
جوانهای زیادی از نقاط دور و نزدیکبا هدایای بسیاری به خواستگاری از شاهزاده ی زیبا می آمدند.
بسیاری از آنها به طمع مال و دارایی او به خواستگاریش میرفتند اما زیبایی او کم از داراییش نبود.در این میان جوانی بود ساده دل که چندین بار به خواستگاری نارسیس آمده بود و هر بار فقط دسته گلی زیبا برایش می آورد.
نارسیس زیبا به تمام خواسگارانش جواب منفی میداد. و جواب او به این جوان نیز منفی بود.
در آخرین دیدار جوان با نارسیس، جوان به چشم های نارسیس خیره شد و از ته دل گفت: نارسیس زیبا آرزو میکنم مانند من عاشق کسی شوی ولی نوانی او را داشته باشی.
روزها گذشت و گذشت...
روزی نارسیس در باغی قدم گذاشت که برکه ای زلال در گوشه ی آن بچشم میخورد. نارسیس به کنار برکه رفت. آب برکه زلال مانند آینه بود. نارسیخ خم شد تا از آب برکه بنوشد، که صورتی زیبا در آب او را مجذوب خود کرد.
درسته نارسیس خودش را در آب دیده بود. دستش را در آب فرو برد تا او را بگیرد اما بر اثر حرکت آب عکسش محو شد. دستش را کشید و به آب برکه خیره شد. ساعتها و روزها آنجا نشت. از خواب و خوراک افتاد. حتی تحمل یک لحظه دوری از آن را نداشت.
بله نارسیس عاشق خودش شده بود. عاشق کسی که هیچوقت به آن نمیرسید.
آو آنقدر آنجا ماند تا بالاخره ضعیف شد و مرد.
نارسیس همون نرگس خودمونه [FONT=times new roman,times,serif][/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]Narcissus[/FONT][FONT=times new roman,times,serif] Tazetta[/FONT]
حالا هم این گیاه رو اگه بصورت خودرو جایی دیده باشید حتما متوجه شدید که در کنار برکه ها یا جاهای آبگیر رشد میکنه....
 

mehraban2011

عضو جدید
حالا داستان دوم
این داستان در مورد مهر گیاه یا سگ کش إ
:w20:کسی میدونه چرا بهش میگن مهر گیاه؟
واسه اینه که میگن اگه کسی این گیاه رو به نیت رسیدن به محبوبش میچید مهرش به دل محبوبش می افتاد و...
اما هرکسی این گیاه رو میچید میمرد. حتی اگه با بیل با هر وسیله دیگه ای بود باید طوری این کار رو انجام میداد که گیاه در جهت خودش کنده نشه وگرنه ... انا لله و انا الیه راجعون
:w47:
پس چطوری باید اینکارو میکردن؟؟؟:w20:
چرا سگ کش؟؟؟
آها یه سر طناب رو به کمر سگ میبستن و یه سر طناب رو بصورت حلقه دور گیاه می انداختن که با کشیدن، یه گره در پایینترین قسمت گیاه ایجاد میشد.
سگ رو وادار میکردن طناب رو بکشه تا گیاه کنده بشه:cry:.
گیاه کنده میشد و چون به طرف سگ کنده میشد سگ میمرد. واسه همون اسمش شد سگ کش.
اگه خیلی خاطر سگ رو میخواستن طناب رو از درخت که اون اطراف بود رد میکردن تا بصورت "L" طناب کشیده بشه و سگ نمیره.
نخندید خرافاتی نبودند. این گیاه بسیار سمی و خطرناکه. بعضی از انواع اون اونقدر سمی هستند که با لمس کردن برگ ها سم مهلکش اثر خودش را خواهد گذاشت.
البته از این گیاه برای زیبایی استفاده میشده آخه باعث میشد مردمک چشم گشاد شه و زیبایی خاصی به چهره بده. اونا که مث ما به سلامتیشون اهمیت نمیدادن؛ از این کارای .... انجام میدادن.
:w38:
 

mehraban2011

عضو جدید
سلام با یه داستان جدید اومدم :)
Tanacetum balsamita
این داستان رو نسبت میدن به روزگار سلطنت انوشیروان.
روزى انوشیروان بار عام داد و به دیوان قضاوت نشسته بود. ناگهان مارى بزرگ از زیر تخت بیرون آمد ، حاضران را از دیدن مار ترسیدند و خواستن که اونو بکشن، شاه گفت شاید شکایتى داشته باشد. پس دنبال او رفتند تا به کنار چاهى رسیدند. مار کنار چاه حلقه زد، به داخل چاه رفت و بیرون وقتی به داخل چاه نگاه کردن دیدن یه عقرب نیشش را در بدن ماری که داخل بوده فرو کرده و همانجا هست، از بالاى چاه نیزه اى به پشت عقرب زدند و عقرب را کشتند. بعد از یک سال درهمان روز شاه نشسته بود و به شکایات مردم رسیدگى مى کرد. همان مار به نزدیک تخت آمد و از دهن خود قدرى تخم سیاه بیرون ریخت و رفت ، دستور دادند آن تخم های سیاهرنگ را بکارند.
انوشیروان که زکام داشت از بوییدن و خوردن آن گیاه زکامش برطرف شد...
اون گیاه شاه اسپرغم یا شاه اسپرم هست.
عصاره یا عرق شاهسپرم با شیر براى درمان زکام و سینه درد و سرفه به کار مى رود. مضمضمه جوشانده غلیظ و جویدن شاهسپرم جهت رفع آفت دهان و بو کردن آن براى رفع سر درد مفید است .خوردن بذر شاهسپرم مقاومت بدن را در برابر سموم زیاد مى کند.شاهسپرم میکرب هاى اسهال و وبا را از بین می برد . بوى شاهسپرم مگس را فرار مى دهد.
 

Similar threads

بالا