خورخه لوئیس بورخس

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد




خورخه لوئیس بورخس (به اسپانیایی: Jorge Luis Borges) ‏ (۱۸۹۹ - ۱۹۸۶) نویسنده، شاعر و ادیب معاصر آرژانتینی. وی از برجسته‌ترین نویسندگان آمریکای لاتین است. شهرت او بیشتر به خاطر نوشتن داستان کوتاه است. یکی از مشهورترین کتاب‌های او، داستان (۱۹۴۴)، گلچینی از داستان‌های کوتاه بورخس به انتخاب خودش است که مضامینی همچون رویاها، کتاب‌خانه‌ها، آیینه‌ها، حیوان‌ها، فلسفه، دین و خدا را می‌توان حلقه اتصال این داستان‌ها دانست.



زندگی




خورخه لوئیس بورخس در دهه 1940




تحصیلات بورخس تا سن ۱۱ سالگی در داخل خانه انجام می‌شد و او به فراگیری دو زبان اسپانیایی و انگلیسی مشغول بود. کل افراد خانواده در سال ۱۹۱۴ به خاطر کاهش بینایی پدر و برای درمان این مشکل به شهر ژنو در سوییس رفتند و تا پایان این دهه در اروپا ماندند. در آنجا بورخس به مدرسه رفت و زبان‌های فرانسوی و آلمانی را آموخت. در سال ۱۹۲۱ آنها به بوئنوس آیرس بازگشتند. بورخس نخستین دفتر شعر خود با عنوان شور بوئنس آیرس، در بیست و چهار سالگی منتشر کرد. سال‌ها بعد به عنوان استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه بوئنوس آیرس منصوب شد. قبل از آن رئیس کتابخانه ملی آرژانتین هم بود.

او سال‌های نوجوانی خود را در ژنو و بعد در اسپانیا سپری کرد. در دوران جوانی به عنوان کارمند کتابخانه کار می‌کرد و سپس مدیر کتابخانه ملی آرژانتین شد. تا سال ۱۹۳۰ او شش کتاب چاپ کرده بود، سه مجموعه شعر و سه مجموعه مقاله. بین سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۹ او تمام آثار داستانی خود را نوشت و چاپ کرد که بعدها به خاطر همین آثار به شهرت رسید.[SUP]][/SUP]
وی هیچ‌گاه به گونه ادبی رمان علاقه‌ای نداشت. داستان کوتاه‌های وی انقلابی در فرم داستان کوتاه کلاسیک ایجاد کرد. بعدها منتقدین از وی به عنوان نویسنده پست مدرن نام بردند.
با اینکه بارها نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد هیچگاه برنده آن نشد. با این وجود جایزهٔ ملی ادبیات آرژانتین را از آن خود کرد.
برخی از آثار او به فارسی نیز ترجمه شده است.
بورخس به مرور زمان بینایی خود را از دست می‌داد و قبل از مرگ کاملاً نابینا شد. وی در زمان تصدی پست ریاست کتابخانهٔ ملی آرژانتین، تقریباً نابینا بود.

آثار ترجمه شده به فارسی



  • الف - م. طاهرنوکنده-انتشارات نیلوفر
  • ویرانه‌های مدور - احمد میرعلائی
  • الف و چند داستان دیگر - احمد میر علایی
  • کتابخانه بابل - کاوه سید حسینی
  • اطلس - احمد اخوت
  • هزارتوهای بورخس - احمد میرعلائی
  • کتاب موجودات خیالی - احمد اخوت
  • اولریکا وهشت داستان دیگر - کاوه میرعباسی

داستانهای کوتاه



  • دشنه
  • جاودانه‌ها
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر کسی بخواهد بخشی از زندگی شما باشد حتما خواهد بود .. پس برای کسی که هیچ تلاشی برای ماندن نمی کند ..خودتان را به زحمت نیندازید تا جایی را برایش نگه دارید ...


خورخه لوئیس بورخس


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





هميشه حرفي را بزن که بتواني بنويسي، چيزي را بنويس که بتواني امضايش کني وچيزي را امضا کن که بتواني پايش بايستي.

آنانکه تجربه‌هاي گذشته را به خاطر نمي‌آورند محکوم به تکرار اشتباهند.

وقتي به چيزي مي‌رسي بنگر که در ازاي آن از چه گذشته‌اي.

آدم‌هاي بزرگ شرايط را خلق مي‌کنند و آدم هاي کوچک از آن تبعيت مي‌کنند.

آدم‌هاي موفق به انديشه‌هايشان عمل مي‌کنند اما سايرين تنها به سختي انجام آن مي‌انديشند.

گاهي خوردن لگدي از پشت، برداشتن گامي به جلو است.

هرگز به کسي که براي احساس تو ارزش قايل نيست دل نبند.

هميشه توان اين را داشته باش تا از کسي يا چيزي که آزارت مي‌دهد به راحتي دل بکني.

به کساني که خوبي ديگران را بي‌ارزش يا از روي توقع مي‌دانند، خوبي نکن و اگر خوبي کردي انتظار قدرداني نداشته باش.


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد




قضاوت خوب محصول تجربه است و از دست دادن ارزش و اعتبار محصول قضاوت بد.

هرگاه با آدم‌هاي موفق مشورت کني شريک تفکر روشن آنها خواهي بود.

وقتي خوشبخت هستي که وجودت آرامش بخش ديگران باشد.

به خودت بياموز هرکسي ارزش ماندن در قلب تو را ندارد.

هرگز براي عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه‌اي مي رسي که زندگيت را روشن مي‌کند.

هرگاه نتوانستي اشتباهي را ببخشي آن از کوچکي قلب توست، نه بزرگي اشتباه.

عادت کن هميشه حتي وقتي عصباني هستي عاقبت کار را در نظر بگيري.

آنقدر به در بسته چشم ندوز تا درهايي را که باز مي‌شوند، نبيني.


تملق کار ابلهان است.

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


کسي که براي آباداني مي‌کوشد جهان از او به نيکي ياد مي کند.

آنکه براي رسيدن به تو از همه کس مي‌گذرد عاقبت روزي تو را تنها خواهد گذاشت.

نتيجه گيري سريع در رخدادهاي مهم زندگي از بي‌خردي است.

هيچ گاه ابزار رسيدن به خواسته ديگران نشو.

از قضاوت دست بکش تا آرامش را تجربه کني.

دوست برادري است که طبق ميل خود انتخابش مي‌کني .



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد




پای هر خداحافظی محکم باش ...

کم کم ياد خواهی گرفت
تفاوت ظريف ميان نگهداشتن يک دست
و زنجير کردن يک روح را
اينکه عشق تکيه کردن نيست و رفاقت، اطمينان خاطر
و ياد مي‌گيری که بوسه‌ها قرارداد نيستند
و هديه‌ها، معني عهد و پيمان نمي‌دهند ... کم کم ياد مي گيری
که حتي نور خورشيد هم مي‌سوزاند
اگر زياد آفتاب بگيري
بايد باغ ِ خودت را پرورش دهی
به جای اينکه منتظر کسي باشی
تا برايت گل بياورد ...
ياد ميگيری که ميتواني تحمل کني
که محکم باشی پای هر خداحافظی
ياد می گيری که خيلی می ارزی ...

خورخه لوییس بورخس

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دکّان صورتی نبش خیابان


چشم‌ها از هر سو در شب فرو رفت
و این به خشکسالی می‌ماند پیش از باران.
اینک همه‌ی جاده‌ها نزدیک‌اند،
حتی جاده‌ی اعجاز.
باد، پگاهی گیج و مست را به همراه می‌آورد.
پگاه، هراس ما از اعمالی است که می‌چرخند بر فراز سرمان.
این شامگاه مقدس را سراسر پیموده‌ام
و بی‌تابی‌اش برایم به جا مانده است
در این خیابان؛ که می‌توانست هر خیابانی باشد.
در اینجا بار دیگر، آرامش گسترده‌ی دشت‌ها در افق
و زمین بی بار، پنهان میان سیم و علف
و دکّانی به درخشش ماه نوی شامگاه پیش.
این گوشه، چون خاطره‌ای آشناست
با آن میدان‌های فراخ و حیاطِ میعادگاهش.


چه پرشکوه است خیابان ابدیّت، برای سوگند دادن‌ات، از آن هنگام که روزهایم
اندک حادثه‌ای را شاهد بوده‌اند!
نور بر هوا خط می‌کشد.
سال‌هایی که بر من گذشته‌اند به شتاب
در زمین و آب فرو رفته‌اند
و احساس من لبالب از توست، خیابان پر شکوه گلگون.
گمان می‌کنم دیوارهای توست که آفتاب می‌زاید،
دکّانی چنان تابناک در ژرفنای شب.
می‌اندیشم، و ندای اعتراف من به ضعف پیش از این شنیده می‌شود:
من هیچ ندیده‌ام از کوهساران، رودها و دریا،
جز درخشش صمیمی «بوینس آیرس»
و اینک با نور آن خیابان، خطوط هستی و مرگم را ترسیم می‌کنم.
خیابان فراخ و طویل رنج،
تو تنها نوایی هستی که هستی‌ام شنیده است.




خورخه لوئیس بورخس



ترجمه از سپیده جدیری
 
بالا