خودتو با یه شعر وصف کن...!

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]بعضے وقــــت ها ![/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] يـکے طورے مے سوزونتت که هزار نـفر نمے تونن خامـوشت کنن . . [/FONT][FONT=times new roman,times,serif]بعضے وقــت ها ! [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]يکے طورے خاموشت مے کـنه که هزار نفر نمے تونن روشنت كنن . . [/FONT]
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شنیده ام سخنی خوش که پیرکنعان گفت

فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر

کنایتی است که از روزگار هجران گفت
فغان که آن مه نامهربان دشمن دوست
بترک صحبت یاران خود چه آسان گفت
من و مقام رضا و بعد ازین و جور رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
نشان یار سفر کرده از که پرسم باز
که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت
غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی اینست، پیر دهقان گفت
گره به باد مزن گرچه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت
به عشوه ای که سپهرت دهد زراه مرو
تورا که گفت که این زال ترک دستان گفت
مزن زچون و چرا دم که بنده ی مقبل
قبول کرد به جان هرسخن که جانان گفت
که گفت حافظ از اندیشه ی تو آمد باز
من این نگفته ام هرکس که گفت بهتان گفت
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای سنگفرش راه که شبهای بی سحر

تک بوسه های پای مرا نوش کرده ای!
ای سنگفرش راه که در تلخی سکوت
آواز گامهای مرا گوش کرده ای
هر رهگذر ز روی تو بگذشت و دور شد

جز من که سالهاست کنار تو مانده ام
بر روی سنگهای تو با پای خسته ... آه!
عمری به خیره پیکر خود را کشانده ام
ای سنگفرش! هیچ در این تیره شام ژرف
آواز آشنای کسی را شنیده ای؟
در جستجوی او به کجا تن کشم، دگر
ای سنگفرش، گمشده ام راندیده ای؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

رفت
تنهایم گذاشت
ان هم به جرم نکرده
هر روز به من گفت سندلم
و من هر روز تا میتوانستم با اینکه قلبم را شکسته بود
به او عشق میورزیدم
اما نمیدید
هر بار گفت تو سنگ دل را دوست دارم
ارام لبخندی میزدم
اما نفهمید با این حرفش
قلبم را بد میشکاند
او هرگز ندید قلب عاشقم را
هرگز خنجر هایی که بخاطرش خوردم را نچشید
هرگز درد دوری را تحمل نکرد
هرگز بی وفییم را ندید
هرگز نگذاشتم کسی دستانم را بگیرد
اما تو به خیالت ان سایه ای که کنارم هست را غریبه ای دیدی
عزیز من او سایه تنهایی من بود
که بعد رفتنت تنها مونس این دل بود
تنها کسی که تنهایش نگذاشت
یادت را نمیدیدی بلکه غریبه را میدیدی
قلبم را شکستی با اشتباه دیگری
و من هنوز چشم به راهت هستم
اینبار ولی میگویم
من هنوز تو سنگ دل را دوست دارم
تا دردی که در این کلام به من دادی را درک کنی
بدان بعد از این تنها میمانم تا برگشت تو
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه امشب که هرشب که حالم خرابه
یه جزیره م که دورم یه دریا سرابه
من عادت نکردم به شب های سردم
به اینکه نباشی نه عادت نکردم
قسم خورده بودم اگه از تو جداشم
دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم
ولی دیدم نمیشه نمیشـه نمیشــــه
که فکر نباشم نه دیروز و نه فردا... همیشـــــه
قسم خورده بودم اگه از تو جداشم
دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم
ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه
که فکرت نباشم نه دیروز و نه امروز و نه فردا همیشه

چقد قصه گفتم که دریا بخوابم
چقد گریه کردم نفهمم سرابه
نفهمم کجامو نفهمم کجایی
چقد با تو بودم تو عین جدایی
قسم خورده بودم اگه از تو جداشم
دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم
ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه
که فکرت نباشم نه دیروز و نه امروز و نه فردا همیشه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
قلبم با شدت میزند
کسی نمیداند در این قلبم چه میگذرد
کسی میداند
وقتی کسی که تمام زندگیت هست
ترکت میکند
باید چگونه کنار امد
باید چگونه اشک هایت را پاک کنی
چه کنم دوباره به دیوار سرد پناه ببرم
تا وقتی بازگشت وباره بگوی چه تو سردی
اما هرگز نمیداند جای اغوش گرم دیگران
دیوار سردی را برگزیدم تا مبادا کسی اشکهایم را پاک کند
جز خودش
اما تنهایم گذاشت
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
صدای پایت که هر لحظه میامد
من بی تاب میشدم
میدانستم تو با من چه کردی
اما نمیدانستم
خیلی ساده ترکم کنی
گفته بودی
تا اخر دنیا کنارم میمانی
اما خیلی راحت ترکم کردی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
قلبم خوب استراحت کن
اینجا کسی نه دل تنگ با تو بودن میشود
و نه دل تنگ بی تو بودن
تنها صدایت را بی خودی بالا نبر
اینجا ادمها گوش شنیدن ندارند
اینجا ادمها تا میتواند روی ویرانه های قلب هم خانه میسازند
اما فراموش کن تو هرگز روی ویرانه قلب کسی خانه نسازی
انکه دوستت داشت کس دیگر را انتخاب کرد نه تو را
اما افسوس نخور تو با شجاعت تمام از خودت گذشتی تا دیگری شاد باشد
اما تنها بدان بعد از این هر لحظه خون از تو میچکد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مرا طوری خاموش کرده ای که
دیگر به هیچ لبخندی نگاه هم نمیکنم
چه برسد به دوست داشتن
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز






با وقار پاییز

به نرمی برگهای زرد

روزهای من میریزد!

و بی انکه هرگز بخوانند

با تمام موسیقی درونشان

در رنگ و نور میرند

بهار من گذشته است

بی آنکه بیاید !
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
*اگـــــــــــه این زنـــــــــــدگی باشــــــه*



*اگه این سهمم از دنیاست*


*من از مـٌـــــــــردن هراسم نیست*


*یه حســـــی دارم این روزا*


*که گاهی با خودم میگم*


*شاید مٌــــــــــــــردم حواسم نیس*​
 

saghar*20*

عضو جدید
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد اه که من کیستم. موج زخودرفته ای تیز خرامیدوگفت: هستم اگرمیروم گرنروم نیستم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تمـــــام شــــهر ،
از بــس عــاشقــی كـــردنــد قهــارنــد ؛
مـن امــــا ....
نــاشیــانــه دوستت دارم ... !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی دستانم را گرفتی
اهسته گفتی قول میدهی همیشه کنارم بمانی
اهسته سر پایین انداختم و ارام گفتم بله
و هنوز صدای اهسته مرا کسی نشنید
جز قلبم که تا لحظه مرگم پایبند میمانم
مگر انکه دیگر تو مرا نخواهی
 

mahsa711

عضو جدید
تا باد هست خواهم لرزيد
و تا عشق هست خواهم ورزيد
تا نگاه هست خواهم ديد
تا پگاه هست خواهم روييد
تا راز است ، خواهم جست
تا ريا هست خواهم شست
تا هستي است ،‌خواهم زيست
و تا مرگ هست ، خواهم گريست
 

pacific goddess

عضو جدید
روبرویم بگشا پنجره ای

تا از آن پنجره پرواز کنم

روحم از قید تن آسوده شود

هستی دیگری آغاز کنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مهربان نیستم
تنها ادمی تنها هستم
که هر بار با دیدن
انکه دوستش دارد
سرخ میشود
اما او هرگز نفهمید
دلیل سرخ شدنم را
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیدانم دلم بد گرفته
دلم میخواهد
بروم جای تا ارام شود
این دلم
اما هیچ کجای این دنیا
مفهوم اشکها و سکوت و حرفهایم را نمیفهمد
خیلی خسته ام
تنها دلم میخواهد برای ابد
بخوابم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نه تکرار می شوی و نه تکراری
تو باعث می شوی ،
به تمام معجزات اتفاق نیفتاده
ایمان بیاورم ... !

 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منو ببخش ..............

منو ببخش ..............

منو ببخش ، که ندیده میگرفتم .... التماس اون نگاه نگرونو *** منو ببخش ، که گرفتم جای دست عاشق تو .... دست عشق دیگرونو *** لایق عشق بزرگ تو نبودم ... خورشید بانو غافل از معجزه تو شد وجودم .... اسیر جادو *** منو ببخش ، که درخشیدیو من چشمامو بستم .... منو بخشیدیو من چشمامو بستم *** تو به پای من نشستیو .... جدا از تو نشستم .... که نیوردی ب روت هر جا دلترو میشکستم ... منو ببخش .... منو ببخش
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شیشه پنجره را باران شست---------از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بس که دیوار دلش کوتاه است

هر که از کوچه ی تنهایی او میگذرد

به هوای هوسی هم که شده

سرکی میکشد و میگذرد
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
من آن درویش شبگردم
قلندار وار می گردم
شراب تلخ مینوشم
لباس فقر میپوشم.
به ظاهر گرچه می خندم
ولی اندر سکوتی تلخ میگریم
تا دلش غمگین نگردد هر کسی با من نشیند .
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دستی که به دست من بپیوندد نیست

صبحی که به روی ظلمتم خندد نیست

زنجیر فراوان فراوان اما

چیزی که مرا به زندگی بندد نیست
 

Similar threads

بالا