خودتو با یه شعر وصف کن...!

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدمها!
چه شادیها خورد بر هم
چه بازیها شود رسوا . . .

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
هیچ گاه
هیچ عشقی در جهان
با هیچ رفتنی تمام نشده است
با هر رفتنی تنها بغض کردن ها
جای ذوق کردن ها را می‌گیرند ...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
.
.
.
تو رفته ای
و زشت ترین حرف ممکن را
امروز یک عکاس به من گفت !
لطفا لبخند بزنید..!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باید فراموشت کنم ، چندیست تمرین می کنممن می توانم می شود ، آرام تلقین می کنمبا عکس های دیگری تا صبح ، صحبت می کنمبا آن اتاق خویش را ، بیهوده تزئین می کنمسخت است اما می شود ، در نقش یک عاقل روَمنه شب دعایت می کنم ، نه صبح نفرین می کنمحالم نه اصلا خوب نیست ، تا بعد بهتر می شوم
فکری برای این دل ِ تنهای غمگین می کنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آری ؛ تقصیر از من است….
آن زمان که گفتی قول بده همیشه کنارم بمانی
یادم رفت بپرسم کنار خودت یا خاطره هایت …..!
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بسترم صدف خالی یک تنهایی است
و تو چون مروارید
گردن آویز کَسان دگری .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
 

pandarm

کاربر بیش فعال
من در این تاریکی
فکر یک بره ی روشن هستم
که بیاید علف خستگیم را بچرد ...
 

حميدرن

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه ای برون آ ای کوکب هدایت
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
...
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
بی تو در کلبه گدایی خویش

رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس


همچو حافظ غریب در ره عشق

به مقامی رسیده‌ام که مپرس

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
تمام دنیا

محله‏ ی کوچکی ‏ست

که تو در آن متولد می شوی

و من

میان بازیِ بچه ‏های محله

به عشق تو

پیر می شوم..!



"کامران رسول زاده"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هرگز نخواستم که بگویم تو را چقدر
عاشق شدم؟ چه وقت؟چگونه؟ چرا؟ چقدر؟!
هرگز نخواستم که بگویم نگاه تو
از ابتدای ساده این ماجرا چقدر ـ
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
و من منتظر تو خواهم ماند
همچون کلبه ای تنها ...
تا دوباره مرا ببینی و
در من زندگی کنی
و تا آن زمان
پنجره هایم
درد خواهند کشید ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چند روزی هم عزیزم عزم رفتن کرده ای
عاشقی ،حق داری و امروز و فردا میکنی

چشم در چشمان من کردی نگاهی مستمر
خوب میدانم که میمانی و غوغا میکنی
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
چند روزی هم عزیزم عزم رفتن کرده ای
عاشقی ،حق داری و امروز و فردا میکنی

چشم در چشمان من کردی نگاهی مستمر
خوب میدانم که میمانی و غوغا میکنی
[FONT=&quot]دست گدایی پیش هرکس بردم، الا او
ما را قنوتی هست، اما "ربنایی" نیست[/FONT]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بی‌رحم‌ترین قطعه‌ی پاییز چنین است
باران بزند،
شعر بیاید،
تو نیایی...



🍁
 

Similar threads

بالا