خدا کجاست..؟

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا خدا کجاست؟؟چطور میشه حضورش رو توی جریان زندگی حس کرد؟؟اونهم این زندگی شلوغ و پر حادثه..
می خوام فارغ از دین و مذهب حرف بزنیم,فرض کنیم توی یه جزیزه دور افتاده هستیم که نه خبری از اسلام و مسیحیت و سایر ادیان هست و نه خبری از کتاب و مجله و اینترنت و...که بشه در مورد وجود خدا تحقیق کرد..
فقط یه قلب :heart:دارم که می خوام به وسیله اون وجود خدارو حس کنم و بهش ایمان بیارم...
اما چه جوری................؟؟
 

foad2

عضو جدید
فرض کن تو همون جزیره تنهای تنهایی (یعنی هیچ بنی بشری مثل خودت اون جا نیست)
یک حیوون وحشی بهت حمله می کنه اول فرار می کنی تا یه مدت بعد که کم میاری حسابی گرفتار می شی و هیچ راهی پیدا نمی کنی تو بد ترین شرایط می گی خدایا کمکم کن یه لحظه قلبت آروم می گیره می گی خدایا کمکم کن اون خدایا کمکم کن نشات گرفته از ذات خدا جویی هست که در وجود ما قرار داره حالا اون خدا برای یکی بتشه برای یکی خدای احد و واحد اونجا دیگه باید بری دنبال اینکه ببینی مصداق واقعی اون خدایا کمکم کن که میگی چیه که عقل حکم میکنه یکی باشه که از تمام اسرار تو با خبره می تونه اونجایی که هیچ کی نیست باشه پس اون خدای احد و واحده
 

mmasoumi

عضو جدید
خدايي كه درايننزديكي است

خدايي كه درايننزديكي است

واقعا خدا کجاست؟؟چطور میشه حضورش رو توی جریان زندگی حس کرد؟؟اونهم این زندگی شلوغ و پر حادثه..
می خوام فارغ از دین و مذهب حرف بزنیم,فرض کنیم توی یه جزیزه دور افتاده هستیم که نه خبری از اسلام و مسیحیت و سایر ادیان هست و نه خبری از کتاب و مجله و اینترنت و...که بشه در مورد وجود خدا تحقیق کرد..
فقط یه قلب :heart:دارم که می خوام به وسیله اون وجود خدارو حس کنم و بهش ایمان بیارم...
اما چه جوری................؟؟

فطرت اولين و طبيعي ترين راهنماي هر كس بسوي الله است .
در آن جزيره دورافتاده به چه كسي ميتواني اميد داشته باشي ؟ درونت چه چيزي را فرياد ميزند؟ آيا ميتوان به هيچ مخلوق و آفريده فاني ديگري چشم اميد داشت؟
" اذا سئلك عبادي عني قل اني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان "
موفق باشي.
 

mrha

عضو جدید
واقعا خدا کجاست؟؟چطور میشه حضورش رو توی جریان زندگی حس کرد؟؟اونهم این زندگی شلوغ و پر حادثه..
می خوام فارغ از دین و مذهب حرف بزنیم,فرض کنیم توی یه جزیزه دور افتاده هستیم که نه خبری از اسلام و مسیحیت و سایر ادیان هست و نه خبری از کتاب و مجله و اینترنت و...که بشه در مورد وجود خدا تحقیق کرد..
فقط یه قلب :heart:دارم که می خوام به وسیله اون وجود خدارو حس کنم و بهش ایمان بیارم...
اما چه جوری................؟؟
من فكر ميكنم با وجود يه قلب سخته براي ما آدم هاي زميني بايد دوتا قلب باشه:heart::heart:
تازه قلب اولي هم يه خورده شكسته باشه تا خدا رو واقعا بشه حس كرد!
خداوند در قلبهاي شكسته نفوذ ميكند!
در كل عاشق شدن اگه بتوني خيلي ميتونه كمك كنه!
يا كمك به ديگران (اين عاليترينه):smile:
 

foad2

عضو جدید
تو اون جزیره هیچ تبلییغی نبوده کسی خدا رو نمیشناسه که صاش بزنه

ولی چون فطرتا به یه چیزی احتیاج داره که کامل تر از خودش باشه و بهش اتکا کنه دنبال شی ی میگرده و از اون کمک میخواد مثل خورشید یا یه تیکه چوب
بعد که از اون کمک دید اون رو میکنه شی مقدس و پرستشش میکنه
مثل سرخ پوستا

پس همه ی این چیزا نمود خدا هستند
حتما نباید سرمونو رو به آسمون کنیم بگیم خدا اونجاست ازش کمک بخوایم

هر چیزی میتونه خدا باشه
من که گفتم مهم اینه که تو اون مصداق اشتباه نکنیم و به غلط دنبال چیزی دیگه نریم
 

water.87

کاربر بیش فعال
سلام
نمی دونم تا حالا هیچ وقت توی شرایطی قرار گرفتی که هیچ کسی هیچ کاری نتونه برات انجام بده.همون وقته که از ته دل فریاد میزنی خدایا کمکم کن نیازی نیست که کسی برات اون موقع خدا رو تعریف کنه یا بهت بگه خدا کیه و کجاست . خوب میشناسیش با اینکه نمی دونی کجاست اما مطمئنی صداتو میشوه و بهت جواب میده. توی این یه مورد شک نداری که همین دور و براست ، خیلی نزدیک ، خیلی......:gol:
 

کیوان.م

عضو جدید
ترس باعث بوجود اومدن حس غریبی از حضور چیزی که قابل دید انسانها نبود شد
کم کم انسانها تصمیم گرفتن از این ترس دوری کنن
و علتی برای اتفاقات غیر قابل پیش بینی و ترس آور پیدا کنن
هر آنچه که برای اونا عجیب بود رو هدف قرار دادن تا با براورده کردن نیاز اون از دیده خودشون،برای راضی کردن قدرتی ورای قدرت خودشون از اتفاقات ترسناک پیشگیری کنن( با قربانی کردن )

و این شد که انسان باور کرد چیزی هست
ارتباط برقرار شد

پل ها بین علت هاو معلول ها زده شد
عمیق حس شد

خدا شرایطی رو فراهم کرد که شناخته بشه به روش خودش
انسانها نفهمیدن که از راه دیگه هم ارتباط برقرار میشه کرد

یک راه رو برای نشون دادن فهمشون از حضور خدا انتخاب کردن
فقط در شرایط بد دنباله علتها رفتن

مسیرهای دیگه بسته شد
چون فقط در سختیها به یادش افتادن

این فقط یک نظر از طرف منه
 

آرزو گلی

عضو جدید
این فقط نظر منه
:gol:برای درک خدا لازم نیست حتما توی شرایط سخت گیر کنیم یا احساس به کمک داشته باشیم یا اینکه دیگه کاری از دست هیچ کس برنیاد...تا اون موقع احساس کنیم خدایی هست
ما تمام لحظات زندگیمون محتاج اوییم درست مثل نیازی که اون لحظه ای که یه حیوون وحشی بهمون حمله میکنه احساس میکنیم.هرلحظه خداوند برایمان معجزه میکنه.همین الان همین لحظه اون داره باهمه عظمتش نگاهمون میکنه.فقط کافیه بهش فکر کنی لازم نیست تنها باشی، غمگین باشی،یا یه حالت عرفانی داشته باشی.مشکله ما اینه که خدا رو یه بخشه خاص از زندگیمون قرار دادیم مثله چراغ جادویی که هروقت نیازی داریم بهش مراجعه کنیم.خدا توی هر لحظه زندگی ما جاریست،لازم نیست کاری بکنی..فقط کافیه صداش کنی....همین حالا...اون داره نگات میکنه:heart::heart::heart:
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اما چه جوری................؟؟

... خوب !

حافظ یک بیتی داره در همین رابطه که من دقیقا یادم نیست اما میگه که

بین خدا و تو ای حافظ یک حایل هست و اون پرده که مانع دیدن خدا میشه خود تو هستی حافظ!

این یعنی برای دیدن خدا باید خودت رو کنار بگذاری ( بی ((من)) بودن در لحظه ای که جدا از وجود خودت بشی چون وجود رو در خدا میبینی)

دقیقا همون لحظه ای که تو هر مکتبی لقبی بهش داده شده

همون لحظه تجلی که عرفای ایرانی بارها بهش تاکید کردند

و یا لحظه اشراق که خیلی ها بهش رسیدن و انگار تمام مکانیزم عالم رو در اون لحظه درک

کردند یعنی پی به چیستی و...همه چی بردن!

اینکه یکی اون لحظه رو با دیدار خدا و دیگری با رویت تمام عالم توصیف میکنه من این دو رو

به همون وحدت کیهانی معروف ربط میدم.
موفق باشی
 

mojtaba_81

عضو جدید
اگر آن دنیای پس از مرگ و خدا وجود داشته باشند و اگر در ان دنیا خدا از من بپرسد که چرا به من ایمان نداشتی خواهم گفت : چون به اندازه کافی مدارک و شواهد برای وجود خود در جهان نگذاشته بودی!
برتراند راسل

خداوند وجود ندارد خداوند همان تنهایی انسان است.
ژان پل سارتر

تاریخ به ما میاموزد که هیچ واژه ای مانند واژه خدا باعث مرگ و میر نشده است.
جولیان بوتزیلا


همه دینها با شورش علیه اخلاق به وجود آمدند و با اخلاقی شدن جامعه از میان خواهند رفت!
جرج برنارد شاو

ادیان و مذاهب علت اساسی جنگ‌ها و مخالفت با اندیشه‌های فلسفی و تحقیقات علمی هستند. کتاب‌هایی که بنام کتابهای مقدس و آسمانی معروف‌اند ، کتب خالی از ارزش و اعتباراند و آثار کسانی از قدما مانند افلاطون و ارسطو و سقراط خدمت مهم‌تر و مفیدتری به بشر کرده‌است.
محمد بن زکریای رازی

 

ikilo666

عضو جدید
آسمان تاریک...سکوت شب حکمفرماست... از ده کنار صدای شب نشینی سگها شنیده می شود...پتو ریش ریش کهنه و سه نفر خانه گم کرده ی سرگردان... رو به کوهی سر به آسمان کشیده ... می نشینند...ساعت ها گذشته و همه چیز در این عبادت سنگین محو است...به دنبال خدا روان را پرسه می دهند در مغاک ها و شکاف ها ... اثری نیست...
در انتظار او همه عمر سر می شود...
روزها و سالها...
همچنان خواهد گذشت... خدا سر بر نخواهد آورد از آن مغاک ها...
خدا خود آن مغاک است... خود آن لحظه ها... خود آن سگها و
خدا شاید خود همان سه نفر باشد...
 

ZafMaR

عضو جدید
ببین به نظرم باید همه چی رو کامل بزاری کنار ،
همه چی رو ،
بعد از اول بسازی تمام اعتقاداتت رو.
این بهشت و جهنم و ....این ها رو ول کن ، سعی کن حس کنی خدا رو ، واقعا بتونی حسش کنی ، که فقط فقط با همون قلب که گفتی میشه حسش کرد !
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین به نظرم باید همه چی رو کامل بزاری کنار ،
همه چی رو ،
بعد از اول بسازی تمام اعتقاداتت رو.
این بهشت و جهنم و ....این ها رو ول کن ، سعی کن حس کنی خدا رو ، واقعا بتونی حسش کنی ، که فقط فقط با همون قلب که گفتی میشه حسش کرد !
مرسی..:w27:خودمم مدتیه به همین نتیجه رسیدم:w16:
 

Similar threads

بالا