خندیدن، خوب است . قهقهه، عالی است
گریستن، آدم را آرام می کند
اما...
لعنت بر بغض
گریستن، آدم را آرام می کند
اما...
لعنت بر بغض
دل نوشته های دلتنگی
- شروع کننده موضوع aynaz
- تاریخ شروع
بگذآر سُ _ ک _ و _ تـ قآنون زندگی مَن بآشد...
وَقتی وآژِه هآ دَرد رآ نِمی فَهمند...
درد من تنها ماندن و سکوت نیست
بلکه این هست که کسی را ندارم گاهی برایش سخن بگویم از دردهایم
کسی که وقتی به او میرسم بتوانم نقاب تظاهر را بردارم تا صادقانه با او سخن بگویم
همیشه نقاب میزنم که عالی هستم
اصلا بزرگ شدم دل تنگ کسی نمیشوم
اما تمامشان دروغ هست
بلکه این هست که کسی را ندارم گاهی برایش سخن بگویم از دردهایم
کسی که وقتی به او میرسم بتوانم نقاب تظاهر را بردارم تا صادقانه با او سخن بگویم
همیشه نقاب میزنم که عالی هستم
اصلا بزرگ شدم دل تنگ کسی نمیشوم
اما تمامشان دروغ هست
وقتی میرفت ترسیدم از نداشتنش وقتی برگشت خوشحال شدم
اما نمیدانستم با امدنش من میروم و دیگر ان ادم سابق نمیشوم
حال هر کس نزدیک میشود لبخند میزنم و میگویم عالیم
اما هرگز کسی نمیداند درد من از دست دادن خودم هست
نه کسی که دوستم نداشت
تنها درد من این هست که حال اگر کسی دوستم بدارد میتوانم دوستش داشته باشم
میتوانم اما میخواهم بتوانم میخواهم کنار کسی باشم که او دوستم دارد نه فقط من
اما نمیدانستم با امدنش من میروم و دیگر ان ادم سابق نمیشوم
حال هر کس نزدیک میشود لبخند میزنم و میگویم عالیم
اما هرگز کسی نمیداند درد من از دست دادن خودم هست
نه کسی که دوستم نداشت
تنها درد من این هست که حال اگر کسی دوستم بدارد میتوانم دوستش داشته باشم
میتوانم اما میخواهم بتوانم میخواهم کنار کسی باشم که او دوستم دارد نه فقط من
وقتی دنبال خودم میگردم
بهه یک من عجیب میرسم
این من میتواند تمام مشکلات را به تنهایی به دوش بکشد
ارام بشود برای کسی مرهم
اما خودش به هیچ مرهمی نمیاندیشد جز در خیال
اخر نمیداند به که اعتماد کند تا بشود مرهم تمام دردهایش
تا بگوید گاهی دلش میخواهد ضعیف باشد گاهی دلش میخواهد اشک بریزد اما نه رو به دیوار بلکه در اغوش همان یکنفر
بهه یک من عجیب میرسم
این من میتواند تمام مشکلات را به تنهایی به دوش بکشد
ارام بشود برای کسی مرهم
اما خودش به هیچ مرهمی نمیاندیشد جز در خیال
اخر نمیداند به که اعتماد کند تا بشود مرهم تمام دردهایش
تا بگوید گاهی دلش میخواهد ضعیف باشد گاهی دلش میخواهد اشک بریزد اما نه رو به دیوار بلکه در اغوش همان یکنفر
من خوب میدانم میایند و میروند و عادت میدهند
ولی خودم هرگز کسی را بودنم عادت ندادم
اگر بدانم رفتنی هستم
هرگز نممیگذارم بشوم عادت کسی
اگر بدانم در نیمه راه رها میکنم کسی را
سعی میکنم شروع نکنم
من یاد گرفتم با هر کس تا ته خط پیش بروم
خودم درد کشیدم از تمام انهایی
که میایند و میروند و عادت میدهند
ولی خودم هرگز کسی را بودنم عادت ندادم
اگر بدانم رفتنی هستم
هرگز نممیگذارم بشوم عادت کسی
اگر بدانم در نیمه راه رها میکنم کسی را
سعی میکنم شروع نکنم
من یاد گرفتم با هر کس تا ته خط پیش بروم
خودم درد کشیدم از تمام انهایی
که میایند و میروند و عادت میدهند
میدانم ...
از آن جایی که زمیـن گـِرد استـ ...
یـک روز ؛
یـک جا ؛
کسـی همان را با تـو خواهد کرد ؛ که تو با من کردی ...
و این همان بازی روزگـار استـ ،
پـس ببیـن و منتظر باش ، که چگونه بازی میخوری ، از کسی که عاشقش بودی ...
و چه بد بازی دادی ، کسی را که عاشت بود ...
از آن جایی که زمیـن گـِرد استـ ...
یـک روز ؛
یـک جا ؛
کسـی همان را با تـو خواهد کرد ؛ که تو با من کردی ...
و این همان بازی روزگـار استـ ،
پـس ببیـن و منتظر باش ، که چگونه بازی میخوری ، از کسی که عاشقش بودی ...
و چه بد بازی دادی ، کسی را که عاشت بود ...
گاهی به ادمها که نگاه میکنم تعجب میکنم
چگونه بعضی خیلی ساده بازی میدهند
چگونه عشق دروغیست در این دنیا
اگر بازیگر بودم
تنها یک نقش را بازی میکردم
مادر اخر
تنها عشق مادرانه را قبول دارم
عشقهای چند روز را قبول ندارم
ان هم وقتی تا کنون کسی را عاشق خود نکردم
و اگر هم شده به سراغم هم نیامده
چگونه بعضی خیلی ساده بازی میدهند
چگونه عشق دروغیست در این دنیا
اگر بازیگر بودم
تنها یک نقش را بازی میکردم
مادر اخر
تنها عشق مادرانه را قبول دارم
عشقهای چند روز را قبول ندارم
ان هم وقتی تا کنون کسی را عاشق خود نکردم
و اگر هم شده به سراغم هم نیامده
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
نقد ادبی اشعار و دل نوشته های دوستان | ادبیات | 190 | |
|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18272 | |
|
دل نامه یا نامه دل | ادبیات | 9509 | |
|
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
|
دل نوشته‌هاي عرفاني | ادبیات | 430 |