خاطره نویسی؛ ضرورت فراموش شده

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محمودجعفری
اهمیت:
خاطره نویسی یک فن شریف و با ارزش است. نویسنده از این طریق می تواند احساسات خود را به مخاطب انتقال دهد و او را در جریان رویدادی که واقع شده قراردهد. امروزه خاطره نویسی یک نوع مهم ادبی محسوب می گردد. قواعد خاصی دارد و نیازمند توانایی لازم می باشد. هرکسی نمی تواند خاطره بنویسد. تنها کسانی می توانند به نوشتن خاطره دست بزنند که از قدرت بیان کافی برخوردارباشند و فن نویسندگی را به خوبی بلد باشند.
ضرورت نوشتن خاطره:
متأسفانه در افغانستان به این موضوع کمتر توجه شده است. جز چند کتابی که در مهاجرت انتشار یافته، در داخل ما کمتر کتاب خاطره داریم. آخرین کتاب خاطره که منشتر شده است، کتاب خاطرات سلطانعلی کشتمند چهرۀ سرشناس سیاسی می باشد. به هرصورت اتفاقات مهمی در کشور می افتد که ایجاب می کنند تا نویسندگان به این امر توجه بیشتر خود را معطوف دارند. ما هم به همین دلیل نوشتۀ ذیل را آوردیم تا کسانی که علاقمند نوشتن خاطره باشند، با این فن آشنایی لازم را به دست آورند.
تعریف خاطره نویسی:
برای خاطره، تعریف های زیادی صورت گرفته است. مهم ترین و جامع ترین آن این است که بگوییم: خاطره، بازنویسی صحنه ها و وقایع مهمی است که نویسنده خود آن ها را مشاهده یا تجربه کرده است.
فواید خاطره نویسی:
1- ماندگاری: خاطره نویسی سبب می شود که یک رویداد به صورت اصلی خود در دل تاریخ باقی بماند.
بسیاری از حوادث، به خاطر اینکه نقل نمی شوند- باوجود اهمیتی که دارند- از یادها می روند.
2- کارکرد تاریخی: وقایع وقتی نوشته می شوند، اطلاعاتی را در اختیار آینده گان قرار می دهند. این اطلاعات آن ها را به رویداد مربوط به همان عصر راهنمایی می کند و به خواننده دریافت تاریخی می بخشد.
3- جلوگیری از تحریف: خاطره می تواند جلو تحریف تحولات تاریخی را بگیرد؛ چراکه ممکن است تاریخ نویس به دلیل گرایش های خاص ایدیولوژیک، به تحلیل نادرست وقایع بپردازد؛ اما خاطره؛ چون نقل موبموی حوادث می باشد و گرایش های ایدیولوژیک در آن دخالت ندارد، می تواند نتيجهء درستی از یک تحول ارائه دهد.
4- پند و اندرز: یک خاطره می تواند به نسل های آینده، پندهای سودمندی را تقدیم کند؛ چون خاطره یک داستان واقعی است، لذا تأثیرات مثبتی را می تواند برجای گذارد.
5- ارائهء دانش ومعلومات: خاطره، تنها نقل یک رویداد برای سرگرمی و تفریح نیست بلکه خود یک دانشنامهء کوچکی از یک واقعه می باشد؛ مثلاً خاطرات ناصر خسرو، خاطرات حسن البنا، خاطرات بی نظیر بوتو یا خاطرات سلطانعلی کشتمند، خود گنجینه های تاریخی هستند که معلومات بسیار ارزشمندی را به خواننده تحویل می دهند.
شرایط خاطره نویسی:
1- سادگی: زبان خاطره، باید ساده و عام فهم باشد. نوشتن یک خاطره به زبان پیچیده، باعث می شود که خوانندگان بسیاری علاقه نگیرند تا آن را بخوانند. چرا که خاطره برای عموم مردم به نگارش در می آید. از این جهت هرچه ساده تر باشد، بهتر خواهد بود.
2- صمیمیت: نویسنده باید به گونه ای آن را بنویسد که خواننده، احساس بیگانگی با متن نكند. بلکه خود را در درون صحنه ببیند و احساس کند که خود شاهد ماجرا می باشد.
3- پرهیز از خیال پردازی: چون خاطره، بیان عینی و واقعی یک رویداد مهم می باشد، باید با خیال پردازی آکنده نشود. نویسنده سعی کند تمام چیزهایی را که دیده، به همان صورت بیان کند و هیچ گونه از خیال های خود کار نگیرد. البته انتقال احساس، خود در زمان مشاهده تا تجربهء یک واقعه اشکالی ندارد؛ لیکن نباید این احساس به خیال پردازی و داستان سازی بینجامد.
5- نقل موبموی حوادث: نویسنده باید سعی نماید چیزی از قلم او نیفتد. یک خاطره نویس موفق، کسی است که بتواند واقعه ای را که خود شاهد آن بوده یا آن را تجربه کرده به صورت جزئی نقل نماید. نقل همه جزئیات لازم نیست بلکه جزئیاتی را بیان نماید که نقل آن به فهم، دریافت و تحلیل درست واقعه کمک می رساند.
6- مهم و قابل نقل بودن: هر مشاهده و هر رویدادی، نمی تواند خاطره محسوب گردد و نویسنده، آن را بازگونماید. در نوشتن یک خاطره، باید در نظرداشت که آن واقعه برای خواننده نیز جالب و مهم باشد و بتواند نظر او را جلب نماید. یعنی درحقیقت ارزش تاریخی داشته باشد. هریادداشت روز، نمی تواند به عنوان خاطره، بازنویسی گردد. کارهای روزمره، فقط باید در دفتر خاطرات روز درج گردد.
7- برجسته سازی: یکی از کارهای مهم خاطره نویس این است که به نقطهء مهم یک رویداد مکث می کند و آن را آن گونه که اتفاق افتاده از چشم یک شاهد تیزبین نقل می نماید. مثلا اگر به کتاب "خسی در میقات" جلال آل احمد نگاه کنیم به وضوح می یابیم که چگونه باید یک رویداد توصیف و بازنویسی گردد. یا وقتی کتاب "حج" شریعتی را می خوانیم می توانیم دریابیم که یک نویسنده چگونه باید آنچه را دیده یا براو اتفاق افتاده نقل نماید.
8-آغاز و انجام: هرنوشته ای باید از آغاز و انجامی برخوردارباشد خصوصاً که آن نوشته داستان یا خاطره باشد. خاطره از یک جایی آغاز می گردد؛ جایی که بتواند باعث جلب توجه خواننده شود. یعنی نویسنده باید به گونه ای بیاغازد که کششی را در خاطره ایجاد نماید و این کشش سبب شود خواننده آن را تا آخر ادامه دهد.
9- حذف زواید: دریک واقعه، ممکن حوادث مختلفی روی دهد؛اما همۀ آن ها قابل بازگویی نیستند. تنها چیزهایی را میتوان به عنوان خاطره نقل کرد که به حادثۀ اصلی کمک برسانند. لذا یک نویسنده به مسایل بسیارحاشیه یی توجه نمی کند و آن هارا از متن خاطره حذف می نماید.
10- رعایت علایم نگارشی و رسم الخط: رعایت علایم نگارشی و رسم الخط، جزو ضروریات هرنوشته ای محسوب می گردد. هرنوشته ای، بدون رعایت علایم نگارشی و قواعد رسم الخط، می تواند به حیثیت و اعتبار نوشته و نویسنده، لطمه وارد نماید. بنابراین، رعایت علایم نگارشی و قواعد رسم الخط، برای درک درست خاطره، ضروری می باشد.
11- رعایت قواعد دستوری: چون در خاطره زبان معیار کارگرفته می شود، لذالازم است که نویسنده دستور را مراعات نماید. از شکستن کلمات بپرهیزد. ارکان جمله را جابجاننماید. از واژه های اضافی و ذکر تکیه کلام ها خود داری ورزد.
12- زیبایی: زیبایی از مهم ترین عنصریک نوشته می باشد. از آنجایی که خاطره باتمام مردم سروکار دارد ضروری است که نویسنده به این مهم نیز توجه نماید. زیبایی از راه های مختلف ایجاد می شود. استفاده از ضرب المثل، ایجاد لحن، گفتگوهای ضروری، کنایه، تشبیه و استعاره(به حد ضرورت) می تواند یک نوشته را زیبا سازد در عین حال که حفظ دستور نیز دراین زیبایی، نوشته را کمک می رساند.
13- تأثیرگذاری: تأثیرگذاری از شرایط مهم یک خاطره محسوب می گردد. چه این که اگر حادثه از تأثیرات لازم تهی باشد ونتواند برخواننده تأثیر بگذارد نمی تواند خاطره محسوب گردد. تأثیرگذاری شرط اساسی یک خاطره خوب است. به هرمیزان که تأثیرات خاطره بالارود به همان پیمانه آن خاطره قوی ومهم به شمار می رود.
شرایط نویسندۀ خاطره:
1- دقت: یک خاطره نویس مثل آدم های معمول نیست. او مثل یک بازجو، پولیس، محقق و سارنوال است که به هرچیز بسیار به دقت می بیند. می کوشد هیچ نکته ای مبهم و هیچ چیزی از چشم دید او بیرون باقی نماند. کار او در حقیقت کار یک مستنطق است که از شخص زندانی بازجویی می نماید. یک خاطره نویس همان حالتی را دارد که یک مستنطق هنگام بازجویی از زندانی خود دارد.
2- باریک بینی: باریک بینی یکی از خصوصیات دیگر نویسندۀ خاطره است. خاطره نویس به بسیاری از مسایل ریز وظریف انگشت می نهد. به مسایلی توجه می کند که بینندۀ عادی به سادگی از آن ها می گذرد. این خصوصیت نویسنده، درست همان خصوصیت یک دانشمند وپژوهشگر می باشد که از هرچیز تحلیل خاصی ارایه می دهد و هرنکته کوچکی برای او یک نکتۀ بزرگ به شمار می رود.
3- نگاه ویژه: نویسندۀ خاطره یک نویسندۀ عادی نیست. کسی که خاطره می نویسد ویژگی های مربوط به خود را دارد. یک فرد عادی وقتی یک انفجار را می بیند، با تحلیل عامیانه از آن می گذرد. ممکن است فقط به این فکر کند که چند نفر کشته شده وچگونه وتوسط چه کسی اتفاق افتاده است؟ یک کارشناس سیاست یا یک سیاست مدار به دنبال عوامل آن می گردد وریشه های داخلی وخارجی آن را جست و جو می کند و به پیامد های آن می اندیشد. یک شاعر با احساس خود آن را تعریف وتوصیف می کند ودر غم کشته شدگان آن اشک می ریزد. اما خاطره نویس مثل یک مستنطق به دنبال اصل واقعه است. پرسش اصلی او این است که حادثه چگونه اتفاق افتاده است؟ بنابراین همانگونه که یک سیاستمدار نگاه خاص دارد ویک شاعر به گونۀ خاص به پدیده ها می نگرد، خاطره نویس به گونۀ ویژه به رخداد ها توجه می کند.
4- مهارت نویسندگی: یک خاطره نویس باید با فن نویسندگی آشنایی داشته باشد. قواعد دستوری را بداند. علایم نشانه گذاری را به کار برد. رسم الخط را مراعات کند. در موقع ضرورت بتواند از صناعات ادبی استفاده نماید.
انواع روایت خاطره:
خاطره به دو صورت ممکن است روایت شود:
الف. روایت مستقیم: روایت مستقیم درجایی صورت می گیرد که شخص خود در ماجرا نقش داشته است وخود جزء آفرینندگان حادثه به شمار می رود مثل این که کسی دست خود را در جریان یک عملیات نظامی از دست می دهد بعد می آید این واقعه را روایت می کند. چون خود دراین جا نقش داشته لذا حادثه به شکل اول شخص روایت می گردد.
ب. روایت غیر مستقیم: روایت غیر مستقیم درجایی است که نویسنده شاهد یک واقعه بوده باشد؛ مثلاً شخصی می بیند که چگونه یک انتحارکننده داخل رستورانت گردیده خود را منفجر می سازد. این جا شخص راوی شاهد این اتفاق است. بنابراین به شکل دوم سوم شخص رخداد مذکور را روایت می کند.
انواع خاطره:
خاطره از لحاظ تعداد صحنه ها و وقایع به دو گونه تقسیم می گردد:
الف. خاطرۀ صغیر: منظور از خاطره صغیر رویداد واحدی که اتفاق می افتد ونویسنده فقط همان رویداد را نقل می کند. به تعبیر دیگر تنها یک حادثه اتفاق می افتد ونویسنده همان را شرح می دهد. وقایع دیگری به دنبال خود ندارد؛مانند یک داستان کوچک مثل واقع شدن یک حادثۀ ترافیکی. خسی در میقات از این نوع خاطره به حساب می آید.
ب. خاطرۀ کبیر: مقصود ما از این اصطلاح، وقایع متعددی است که در طول زندگی یک شخص اتفاق می افتند ونویسنده آن هارا به شکل وابسته وزنجیره ای نقل می کند؛مانند یک رمان که حوادث متعدد و وابسته بهم ساختار رمان را شکل می دهند. شخصیت های گوناگونی در آن دخالت دارند. قهرمان اصلی یک شخص می باشد. خاطرۀ کبیر نیز این گونه است.
 
بالا