ح ر ف د ل م ن

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا خوبان دل خونین پسندند

دلا خون شو که خوبان این پسندند

متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست

گروهی آن گروهی این پسندند
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زدست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
 

raziarchitect

عضو جدید
سلام ای غروب قریبانه ی دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه ی عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمیمانی ای مانده بی من
تورا میسپارم به دلهای خسته
تو را میسپارم به مینای مهتاب
تورا میسپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تورا میسپارم به رویای فردا
به شب میسپارم تورا تا نسوزد
به دل میسپارم تو را تا نمیرد
 

raziarchitect

عضو جدید

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همه می گن که شیشه احساس نداره اما اما وقتی روی شیشه بخار گرفته نوشتم دوست دارم خیلی اروم اشک ریخت و گریه کرد[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]!


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ازم پرسیدی منو بیشتر دوست داری یا زندگیت رو؟ گفتم زندگیم رو قهر کردی وبرای همیشه رفتی ولی نمی دونستی که خودت همه زندگی منی
[/FONT]​

[/FONT]
 

raziarchitect

عضو جدید
...........

...........

مقدس ترین کلمه خداوند ... زیبا ترین کلمه عشق ... پر احساس ترین کلمه محبت ... پر معنی ترین کلمه نگاه ... عالی ترین کلمه دوستی ... تلخ ترین کلمه جدایی ... دردناک ترین کلمه خیانت ... بدترین کلمه تمسخر ... عاشقانه ترین کلمه ... تو[FONT=arial, helvetica, sans-serif] !!!
[/FONT]
 

raziarchitect

عضو جدید
......................

......................

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
 

raziarchitect

عضو جدید
آن روز با تو بودم

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] امروز بی تو ام[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] آن روز که با تو بودم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] بی تو بودم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] امروز که بی تو ام[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] با تو ام[/FONT]​
 

raziarchitect

عضو جدید
..............

..............

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه شاعرانه است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی شمع[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به پایان خود می رسد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بی حضور گل و پروانه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و شاعرانه تر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چشمی که می گرید[/FONT]
بر یقینی ملتهب
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از حریق ریزه باورها[/FONT]​
 

raziarchitect

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا کدوم ستاره دنبال تو باشم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا کجا بی خبر از حال تو باشم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مگه میشه از تو دل برید و دل کند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بگو می خوام تا ابد مال تو باشم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از کسی نیس که نشونی تو نگیرم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به تو روزی میرسم من که بمیرم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هنوزم جای دو دستات خالی مونده[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا قیامت توی دستای حقیرم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خاک هر جاده نشسته روی دوشم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کی میاد روزی که با تو روبرو شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من که از اول قصه گفته بودم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]غیر تو با سایه م نمی جوشم[/FONT]​
 

raziarchitect

عضو جدید
..............

..............

گذشت لحظه هاي با تو بودن
و در پاييز عشقمان
تامي از دوست داشتن باقي نماند
چقدر زودگذر بود قصه من و تو
و در آنروز که دست بي رحم تقدير
درو کرد گندمزار دلهايمان را
و تهي شد همه جا از عطر گل عشق
و در کوچ پرنده هاي غمگين
در آن کوير آرزو
شاعري دل شکسته و تنها
مي نوشت شعري به ياد با هم بودن ها
شعري براي خشکيدن گلهاي عشق در مزرعه دوست داشتنها
قطره اشکي به ياد همه خاطره ها....
 

raziarchitect

عضو جدید
...............

...............

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه شبهاتاسحرنام توراازته دل صداكردم
دلم راباجنون بي كسي ها اشناكردم
نفهميدم كه مي ميرم نباشي مثل پروانه
تورامن درته اين كوچه برفي رهاكردم
چه شبهاتاسحرباقاصدك درخلوتي بي رنگ
نشستم موبه موي خاطراتت راسواكردم
به پاي قاصدك بستم صبوري راشبيه گل
نوشتم روي گلبرگش كه من بي توچه هاكردم
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نمي تونم نمي تونم خنده كنم
دلم و از غصه و غم حذف بكنم

آخه تنهام آخه تنهام
روزگار عاشقيم بپاي تو تباه شده
رنگ عشق من تيره شده سياه شده
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اي كاش مي گفتي ان چيست كه ازچشم توتاعمق وجودم جاريست!!

سخته يكي بهت بگه ستاره شوبچينمت
كمي كه بگذره بگه ديگه نياببينمت
[/FONT]​
 

raziarchitect

عضو جدید
تو بهانة قشنگي كه هميشه زنده باشم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به هواي ديدين تو پر شعر تازه باشم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]همه شب به خاطر تو لب پنجره نشستم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]كه تو را ببينم اما ز فراغ تو شكستم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شب و روز من تو بودي گل هميشه بهارم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دلم از تو جان گرفته به خدا در انتظارم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]همه زندگي برايت غزل و ترانه گفتم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ز خيال سبز رنگت به خدا شبي نخفتم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نظري به اين گدا كن كه به غصه ات دچار است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گل عشق من كجايي كه حمید تو بيقرار است[/FONT]

 

raziarchitect

عضو جدید
00000000000

00000000000

از عشق مگريز
به سوي آن بشتاب ،
عشق ژرف ترين شادي هاست .
چشم به راه آن چه که مي خواهي ، نمان!
بلکه با تمام وجود آن را بجوي ،
و بدان که زندگي در نيمه راه با تو ديدار خواهد کرد .
اگر تدبيرها و روياهايت با اميدهاي تو همسو نشدند ،
تو راه گم نکرده اي ،
هرآينه که چيزي نو از خود و زندگي بياموزي ،
بدان پيش رفته اي .
داشتن احساس نيکو به زندگي ، در گرو داشتن احساس نيکو به خود است .
هرگز خنده را از ياد نبر !
و غرور نبايد مانع گريستن تو شود .
با خنديدن و گريستن است که
زندگي معنايي کامل مي يابد .
 

raziarchitect

عضو جدید
تا تو هستي و غزل هست دلم تنها نيست
محرمي چون تو هنوزم به چنين دنيا نيست
از تو،تاما،سخن عشق همان است كه رفت
كه در اين وصف زبان دگري،گويا نيست
بعد تو قول و غزلهاست جهان را اما
غزل توست كه در قولي از آن،اما نيست
تو چه رازي كه به هر شيوه توراميجويم
تازه مي يابم و،بازت اثري پيدا نيست
شب كه آرام تر از پلك ،تورا ميبندم
در دلم طاقت ديدار تو، تا فردا نيست
اين كه پيوست به هر رود كه دريا باشد
از تو گر موج نگيرد،به خدا دريا نيست
من نه آنم كه بتوصيف خطا بنشينم
اين تو هستي كه سزاوار تو باز اينها نيست
 

raziarchitect

عضو جدید
............

............

[FONT=times new roman, times, serif]سعي نكن زندگي را درك كني .آن را زندگي كن ! سعي نكن عشق را درك كني .به درون عشق قدم بگذار . آنگاه در خواهي يافت ...و آن دريافت از تجربه كردن تو نشات خواهد گرفت . آن شناخت هرگز اين راز را از ميان برنخواهد داشت، اينكه هر
چه بيشتر بداني ،بيشتر در مي يابي كه چيزهاي بسياري براي شناختن باقي است
[/FONT]​
 

raziarchitect

عضو جدید
ای پاکترین واژه ی هستی
ای آتش دل نوای مستی
بازا که شکست حرمت دل
بشکن به شراره چشم پستی
بازا که دلم به خون قرین شد
آوازه ی عاشقی همین شد

ای پاکترین واژه ی تقدیر
ای رنگ حقیقت از تو تفهیم
بازا که دل از تو می نویسد
ای نقش زمانه از تو تصویر

بازا که شب از ستاره خالیست
افسون شده خاک آشنا نیست
چشمان فلک تنگ و حقیر است
بازا که زمانه مهربان نیست

بازا بازا دوباره بازا
بازا که صدای دل غمین است
آوازه ی عاشقی همین است
 

raziarchitect

عضو جدید

چمدانی که تنها به اندازه تنهایی های دخترکی مجنون و سر سپرده جا داشت.
تنها جایی برای معصومیت به غارت رفته صداقت....
و گلبرگی به یادگار مانده از یاس روان روی دیوار عادت...
و پری از قناری وادی غربت ....

صدایی پژواک سان می آید:
سالیانه های درازتری..
را چشم به راه خواهی دوخت...
و چمدان دلتنگیها را نیز جا خواهی گذاشت....
 

raziarchitect

عضو جدید
,...........

,...........

ای
همراه
مـــــــــن
تنــــــها با تو
تا اوج عشـــــــق
هـم پـــــــــــــروازم
با قلب تودلدارمن هم آوازم
توهمپـــــــــای من، تنـــها با من
هـــــــــــــــــــم آوائـــــــــــــــــــی
با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــائی
تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدائی
ما فریاد عشـــــــــــــــــــق، در قلب شــــــــب
دلگرمی عاشــــــــــقای بیصــــــــــــدائیــــــــــم
ما، دل میبازیم دریادریا ،تابیکران،عاشقای بی پروائیم
تو، با مــــــــــــن بمـــــــــــان، ای مهـــــــــــــــــــــربان
چون ماه شــــــب در آســــــــمان؛ بر من بتــــــــــــــــــــاب
تا بیـــــــــــــــــکران مثـــــــــــــــــل مهتــــــــــــــــــــــاب
مــــن تا مـرز جان؛ از عشقمان میسـوزم ای آرام جـــان
بر من بتـــــــاب تا کهــــکشــان مثــــل آفتــــــــــاب
ما؛ فریــــاد عشـــق در قلــــب شب دلگـــــرمی
عاشقــــــــــــای بیصــــــــــــــــــــدائیم
ما؛ دل میبازیم دریا دریا تا بیکران
عاشقـــــــای بی پــــروائیـــــــــم
ای تورؤیـای شبهای مـــــــن
عشقو ببین تو چشمای من
دستاتوتو دســت من بگذاردرلحظه های دیـدار
 

raziarchitect

عضو جدید
یه عمری آسمون بودی ، دستم به تو نمی رسید نه قطره ای روی زمین ، نه چشم تو منو ندید هر چی رو من قسم دادم به حرمت ستاره ها تا که به تو نشون بدم ، بین تموم قطره ها خدا که این قصه رو دید از رو زمینش منو چید ابری شدم که آسمون ، باز دوباره منو ندید از بخت بد، من این بالا ، این آسمونِ رو زمین باید که قطره ای بشم ، ای آسمون منو ببین قطره شدم از آسمون تا که بگم دیوونتم من عاشق بوی نمِ اشکای روی گونتم
 

raziarchitect

عضو جدید
..

..

دلت اومد که این طوری منو فراموشم کنی اشکمو صد پاره کنی ، این جوری خاموشم کنی چترتو وا کردی گلم ، نشد یه بار نگات کنم رفتی برو ، اما بذار یه بار دیگه نگات کنم
 

raziarchitect

عضو جدید
.استادی صدها شاگرد داشت. همه ی آنها در زمان مناسب نیایش می کردند...به جز یکی که دائم الخمر بود
:روز احتضار، استاد شاگرد دائم الخمر را به کنارش فراخواند و تمامی اسرار نهانش را به او منتقل کرد. شاگردان دیگربرآشفتند
.چه شرم آور، ما همه چیز خود را برای استادی فدا کردیم که نمی توانست توانایی های ما را درک کند
استاد گفت: باید این مطالب را به کسی منتقل می کردم که خوب می شناختم. کسانی که پرهیزگار می نمایند، غرور، خودبینی، و نابردباری خود را پنهان می کنند. بنابراین تنها شاگردی را برگزیدم که می توانستم نقص هایش را ببینم: شاگرد دائم الخمر را
 

raziarchitect

عضو جدید
///

///

.خون دلم با اشکم جاری است
.چهره ی تو زندگی مرا عوض کرد
از ستارگان زیبا و ماه می پرسم، پس از اینکه زندگی ام را عوض کرد کجا رفت؟
.نور چشمم؛ قلب من مثل آینه است
.با مهربانی با آن رفتار کن، تا نشکند
 

raziarchitect

عضو جدید
حالم بد نيست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم

آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بيدارم نکردی؟ آفتاب!!!!

خنجری بر قلب بيمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند

دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد يک شبه بيداد آمد داد شد

عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام تيشه زد بر ريشه ی انديشه ام

عشق اگر اينست مرتد می شوم خوب اگر اينست من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! ديگر مسلمانی بس است

در ميان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم

بعد ازاين بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم

نيستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست

بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست

درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم

من که با دريا تلاطم کرده ام راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوشباورم گولم مزن!

من نمی گويم که خاموشم مکن من نمی گويم فراموشم مکن

من نمي گويم که با من يار باش من نمی گويم مرا غم خوار باش
من نمی گويم،دگر گفتن بس است گفتن اما هيچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شيرين! شاد باش دست کم يک شب تو هم فرهاد باش

آه! در شهر شما ياری نبود قصه هايم را خريداری نبود!!!

وای! رسم شهرتان بيداد بود شهرتان از خون ما آباد بود

از درو ديوارتان خون می چکد خون من،فرهاد،مجنون می چکد

خسته ام از قصه های شوم تان خسته از همدردی مسموم تان

اينهمه خنجر دل کس خون نشد اين همه ليلی،کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فريادتان بيستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پيشه ام بويی از فرهاد دارد تيشه ام

عشق از من دورو پايم لنگ بود قيمتش بسيار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پايم خسته بود تيشه گر افتاد دستم بسته بود

هيچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نه! هيچ کس اندوه مارا ديد؟ نه!

هيچ کس اشکی برای ما نريخت هر که با ما بود از ما می گريخت

چند روزی هست حالم ديدنیست حال من از اين و آن پرسيدنيست

گاه بر روی زمين زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ ديوانه فالم را گرفت يک غزل آمد که حالم را گرفت:

"
ما زياران چشم ياری داشتيم خود غلط بود آنچه می پنداشتيم"
 

raziarchitect

عضو جدید
..............

..............

javascript:void(0)


درسكوت مبهم خويش سرگشته ام درسينه ابرهاي غم گرفته آسمان دلم خيال باريدن داردوهجوم موج اشك ،ساحل چشمهايم راشكسته است.انگارانتظاردلم رابراي هميشه به بازي گرفته است.اي انتظار تو رادرسينه حفظ خواهم كرد.شايد كهروزي سينم عشق عطر شقايقهاي محبت راازگلستان چشمانش به سرتاسر سرزمين سرددلم ،به ارمغان آورد وبغضي رادرخودبشكند.اشك رادرديده اي از اشك نشاندم.به خدا سوگند ديگردلم توان به تصوير كشيدن اين همه غم را ندارد.
آيا زباهم سپيده سرخواهدآمدواز پشت ستيغ بلند صبح، خورسيددميدنه،نه اين كه كالبدخورشيداست كه مي دمد درخلوت فرداي خويش رابر زمين مي باشد.افسوس كه خورشيد رفته است.امااز درخشش ديروز خورشيددرآسمان دلهاي عاشق گلهاي عشق شكفته است. كه تا ابد به يادگار خواهدماند بگذارتا كمات رابه بازي نگيرم.بگذارتا بگويم به خداي خويش كه دلم بهانه اورادارداي مهتاب دل درآشيان ماروزي كه آمدي گل وژاه هاي عشق برشاخه هاي لبهاي ما شكفت وقتي كه آمدي صدها ستاره عشق چون غنچه هاي ياس برآسمان تيره شبهاي ما شكفت.اكنون كه رفته اي صدهزاردل را باخويش برده اي
امشب دلم انتظاررابه بازي گرفته است.اما اگربه پاين خواهد رسيداين انتظار است
 

raziarchitect

عضو جدید
به من فرست بده تا دسته گلي تقديم تو كنم
وبگذار تا در قلب تو زندگي كنم

من هنوز وسعت مهرباني تراكشف نكرده ام. هنوز از كوچه هاي دلشوره نگذشته ام
هنوز از صداي تو مست نشده ام.بگذار پيراهني از ابربپوشم وباران شم.بگذار در
جزيره اي متروك نامت را بر روي صخره اي گمنام هك كنم. بگذار با آبهاي
سرگردان دركنارت جان دهم .بگذاريكبار ديگرشعرهايم رادر آيينه نگاه كنم.بگذاردر
مقابلت بايستم ودر ستايش خورشيدي كه در قلبت نشسته است شعر بخوانم .

به من فرصت بده،فقط تا تكان خوردن پرده هاي اطاق وتاروشن فانوسي كه روي
ايوان اندوه است.

به من فرصت بده،فقط يك ساعت،نه فقط يك لحظه،بگذارخوب نگاهت كنم.زمين رااز
چرخش نگه داربه پرنده ها بگو آواز بخوانندوبه پروانه ها بگو شمع را فراموش
كنند....

به من فرصت بده فقط به اندازه بازشدن پنجره عشق،فقط بقدر روييدن نام تو برسم،
فكرمي كنم مي توانم براي گلهاي ميخك شبو شعربخوانم وصدها نامه ديگر براي چشمهاي
تو بنويسم

بگذار ترا صدا كنم وبه تو بگويم كه با همه وجودم دوستت دارم....

 

raziarchitect

عضو جدید
........

........


قلبم راباشب بوهاي پرپرشده وياسهاي باران خورده آذين ميكنم وبه سوي تومي شتابم ودرزير
باران الهي آرام نجواميكنم:اي عشق من:درانبوه زيباترين غزلهاوعاشقهانه ترين گفته هادرفرهنگ دوست داشتن،دروصف توچه بگويم وجمال وكمال عشق تورا چگونه برايم عزیزم فقط اینورو می توانم بگویم که در قلب من جای داری
 

raziarchitect

عضو جدید
چه قدر سخته تو چشماي کسي که تمام عشقت رو ازت گرفته و به جاش يه زخم هميشگي رو به قلبت هديه داده زل بزني و به جاي اينکه لبريز کينه و نفرت بشي حس کني که هنوز دوستش داري چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به ديوار تکيه بدي که يه بار زير آوار غرورش همه وجودت له شده چه قدر سخته تو خيالت ساعتها باهاش حرف بزني اما وقتي ديديش هيچ چيز جز سلام نتوني بگي چه قدر سخته وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشک گونه هاتو خيس کنه اما مجبور باشي بخندي تا نفهمه هنوز دوستش داري
 

raziarchitect

عضو جدید
..

..

كاش مي دانستي كه درون قلبم خانه اي را بي تو وجود دارد كه آن راهميشه بوسيله شفق مي شويم
وبه آن مي گويم كه تو مونس شفاي دلم در سكوت نيمه شب هستي
اي كاش مي دانستي باغ غمگين دلم بي تو تنها شده است ولي گل غم به دلم باز شده است.كاش
مي دانستي كه درون قلبم با طپشهاي عشق هم صداهستي. تو كاش مي دانستي كه وجودتو وگرمي
صدايت به من خسته زندگي مي بخشد
 
بالا