حقیقت چیه؟

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان عزیزم
مدتیه یه فکری مثل خوره افتاده به جونم نمیدونم جوابش چیه
گفتم اینجا بگم نظر دیگران چیه در این مورد.........

سوال ایا ما حقیقت داریم یا مجازی هستیم؟
تا حالا بازی های کامپیوتری از نوع استراتژیک رو دیدید مثل بازی جنگهای صلیبی یا بازی age of Empair یا age of mythology ...........و خلاصه از این دست بازیها یه عده کاراکتر بازی در جای خودشون قرار داده میشن و بازی میکنن فقط شما به عنوان بازیگر تعیین کننده سیاستهای بازی هستین...........و شخصا درگیر بازیها و جنگها و کارها نیستین..............توی این بازیها یه منطقه به عنوان مکان بازی تعریف شده همه چی هست درخت هست اسمان هست خانه هست زاد و ولد هست دین هست........محل تفریح هست بخصوص من بهترین مثال رو بازی جنگهای صلیبی میدونم.......که توش همه اینها هست حتی بیمارستان و محلهای تفریحی..........کارگاههای مختلف و همه چیز هست

این مقدمه بود اما سوال من چیه؟
ببینیند اون کاراکتر بازی که ما تعیین کردیم نجار باشه یا سرباز باشه داره توی اون محیط زندگی میکنه میفهمه نجار میره و درخت پیدا میکنه و نجاری میکنه سرباز تا یکی از دشمنا رو میبینه منتظر دستور ما نیست خودش میره برای دفاع و خلاصه این کاراکترها زنده اند و در حد خودشون میفهمن.................

ایا ماهم کاراکترهای یه بازی هستیم؟؟
شاید خدایان از ما در علم کامپیوتر یا هرچی که اونا اسمشو میزارن خیلی قویترن و محیط نرم افزاری که برای ما اماده کردن و فهم کارکترهای بازیشون که ما باشیم بالاتره
شاید همه این جهانی که ما میبینیم یه بازیه نرم افزاری تو کامپیوتر یه بچه خداست؟؟
شاید همه این ستاره ها و کهکشانها یه عکس بزرگ باشه
همونطور که نجار اون بازی نمیفهمه که اون درختی که میبره مجازیه شاید درخت ما هم مجازیه
اصلا شاید بچه خدایی که ما در کامپیوترش داریم براش بازی میکنیم و باعث میشیم به مراحل بالاتر بازی برسه ......این بازی رو گذاشته روی اتو ماتیک و رفته نهارشو بخوره..........شایدم یه روز باباش بیاد و کامپیوتر رو خاموش کنه............

دوستان من کی میتونه برای من اثبات کنه که ما حقیقتیم؟؟؟؟
کی میتونه اثبات کنه که فردا جهان تموم نشه........شاید ورژن جدید نرم افزار بازی بیاد و این بازی کاملا uninstall بشه............مگه ما با کسی قرارداد رسمی داریم که حتما ادامه پیدا کنه و حتما اون دنیایی هم باشه
شاید بچه خدایی که ما رو تو کامپیوترش داره خسته شد از این بازی و خواست یه بازی جدیدتر بکنه
لطفا از قران و حدیث برام نگین..................چون توی بازی برا اینکه راندمان بازی بالا بره دین وارد میشه اینو اونایی که جنگهای صلیبی رو بازی کردن میدونن
خدا بچه برای اینکه بتونه از این ابزار استفاده کنه میاد و دین رو تو بازی وارد میکنه تا ما از این سوالها نکنیم ...............و اگه کردیم هم یه جواب کلیشه ای بهش داده بشه


ممنون از اونایی که حوصله میکنن..............و به سوالم فکر میکنن
 

همیشه بهار

عضو جدید
سلام,ببین اینا خودشون برگرفته از واقعیت ما هستند,باید بگم که تکنولوژی امروزه به قدری پیشرفت کرده که گاهی مرز خیال و واقعیت یکی میشه,اگه ما با دنیای خیال زندگی کنیم و اونو جدی بگیریم برای ما تبدیل به واقعیت میشه ( درست مثل زمانیکه ما می خواهیم قانون جذب رو استفاده کنیم ); منظور من اینه که اینایی که میگید ساخته دست بشره , و می دونید که هرآنچه که در ذهن انسان اتفاق می افته ( مثل میل به جاودانگی و ... ) اینا همشون نشات گرفته از جهانی ماورای این دنیاس! که همشون به معاد مربوط میشن :-0
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام,ببین اینا خودشون برگرفته از واقعیت ما هستند,باید بگم که تکنولوژی امروزه به قدری پیشرفت کرده که گاهی مرز خیال و واقعیت یکی میشه,اگه ما با دنیای خیال زندگی کنیم و اونو جدی بگیریم برای ما تبدیل به واقعیت میشه ( درست مثل زمانیکه ما می خواهیم قانون جذب رو استفاده کنیم ); منظور من اینه که اینایی که میگید ساخته دست بشره , و می دونید که هرآنچه که در ذهن انسان اتفاق می افته ( مثل میل به جاودانگی و ... ) اینا همشون نشات گرفته از جهانی ماورای این دنیاس! که همشون به معاد مربوط میشن :-0

خواهرم از کجا میدونی که چیزی به نام واقعیت هم وجود داره؟ ایا شما 3 تا گوش داری؟......جواب میدی نه...........خوب اگه همین الان خدا تو ستاپ جهان دست ببره و سه تا گوش برا ادما بزاره و از حضرت ادم تا اخرشو رو همه رو 3 گوشی کنه..........اونوقت واقعیت اینه که 3 تا گوش داریتیم

شما از دیوار رد نمیشی درسته ولی تو هوا رد میشی...............کی این قانونو گذاشته؟..........خالق اینجا گذاشته میتونست برعکس بذارتش
پس هیچ چیز واقعیت نداره حتی قوانین علمی ...............خدا میتونست جاذبه زمینو برعکس کار بذاره...................میتونست اسمونو سرخ بیافرینه...............و بعد منو شما میرفتیم علت علمیشو پیدا میکردیم که چرا سرخه

دوم ....ببین اگه در یه موردی کسی چیزی ندونه مثلا فکر کن یه عده رو کردن توی یه اتوبوس بدون پنجره دارن میبرن یه جایی..............و این سفر به اندازه تمام زندگی طولانی باشه
بعد اگه یه نفر پاشه مژده بده که بجای خوبی میرن و یه نفر برعکس اون بگه که همه میمیریم
چون جو عمومی دوست داره که به جای خوبی بره حرف اولی رو انتخاب میکنه
ما دوست داریم بعد از مرگ دنیایی باشه دوست نداریم بمیریم
پس حرف اونایی رو قبول کردیم که گفتن بعد از مرگ دنیایی هست

البته من دارم بحث فلسفی میکنم نه بحث اعتقادی لطفا فرق بذارین بینشون
 

mehdi2012

عضو جدید
سلام دوست من .در اینکه موجودی برتر ما انسانها رو خلق کرده و به همه قوانین و اسرار این جهان اگاهی کامل داره شکی نیست . ما دقیقا مثل یه بازی کامپیوتری هستیم . همه چی حساب شده کار میکنه . قطعا این بازی یه روزی تموم میشه و وارد مرحله بعدی ( جهان اخرت) میشه.من نفهمیدم شما دنبال چی هستی . ما انسانها وجود داریم به عنوان حجمی اشغال شده در فضا .به عنوان شعور و اگاهی . دقیقا ممکنه این اتفاق بیفته که موجود برتر(خداوند) بخواد با پایان یافتن مرحله بازی ما و ورود ما به مرحله بعد ورژن جدیدی از بازی رو ازمایش کنه .این امکان هست که بعد از ما انسانها خداوند موجوداتی دیگه رو با شرایط زمانی مکانی قوی تر خلق کنه و دوباره یه بازی جدید راه بیفته.
 

mehdi2012

عضو جدید
فرق بازی زندگی با بازیهای رایانه ای اینه که بازی زندگی خیلی سخته و ما واسه طی کردن این بازی نیاز داریم از سازندش رمزو رموز اونو بپرسیم تا بتونیم پیش بریم . وگرنه دچار سردرگمی شدید در بازی میشیم .
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرق بازی زندگی با بازیهای رایانه ای اینه که بازی زندگی خیلی سخته و ما واسه طی کردن این بازی نیاز داریم از سازندش رمزو رموز اونو بپرسیم تا بتونیم پیش بریم . وگرنه دچار سردرگمی شدید در بازی میشیم .

ببین بازی برای کاراکترهای بازی یعنی ما جدیه...................ولی برای اونی که پشت کامپیوتر نشسته یعنی خدا فقط یه بازیه.............چرا ما باید برای خدا مهم باشیم .............شما فرض کن یه کارخونه پیچ و مهر سازی داشته باشی...........که تا حالا میلیاردها پیچ و مهره خلق کرده باشه.................ایا یه پیچ و مهره تولیدیت برات مهمه؟؟؟..........همین الان خدا 7-8 میلیارد ادم فقط رو زمین داره..................ما ادما همچین با خدا حرف میزنیم انگار فقط ما یه دونه ادمو داره................همین الان بیش از هفت میلیارد ادم داره فقط رو زمین.............چرا ما باید برای خدا مهم باشیم؟؟
در ثانی سوال اصلی من اینه ایا چیزهایی که میبینیم واقعی هست یا ما اینجوری میبینمشون؟؟؟
ایا آب واقعا وجود خارجی داره؟..........آیا اصلا این اسمان و زمین و ما ادمها یه حقیقتیم؟...........یه وجود خارجی داریم ؟؟...........یا فقط یه عکس هستیم؟...........یه تصویری مثل همین که تو صفحه مانیتور میبینیم؟............شما یه گل رو تو مانیتور میبینی ولی اون فقط یه عکسه.............چطور میتونی بگی خود گل مجاز نیست..........شاید اونهم یه دیتایی هست که در محیط سیستم عامل جهان هستی اینجوری ظهور میکنه و ما اینجوری میبینیمش شاید از دید خدا فقط یه دیتاست...................


سلام دوست من .در اینکه موجودی برتر ما انسانها رو خلق کرده و به همه قوانین و اسرار این جهان اگاهی کامل داره شکی نیست . ما دقیقا مثل یه بازی کامپیوتری هستیم . همه چی حساب شده کار میکنه . قطعا این بازی یه روزی تموم میشه و وارد مرحله بعدی ( جهان اخرت) میشه.من نفهمیدم شما دنبال چی هستی . ما انسانها وجود داریم به عنوان حجمی اشغال شده در فضا .به عنوان شعور و اگاهی . دقیقا ممکنه این اتفاق بیفته که موجود برتر(خداوند) بخواد با پایان یافتن مرحله بازی ما و ورود ما به مرحله بعد ورژن جدیدی از بازی رو ازمایش کنه .این امکان هست که بعد از ما انسانها خداوند موجوداتی دیگه رو با شرایط زمانی مکانی قوی تر خلق کنه و دوباره یه بازی جدید راه بیفته.

درسته افرین حالا سوال من اینه چندتا از این خداها هست؟...........چندتا از این بچه خداها نرم افزار بازی ما رو روکامپیوتراشون دارن؟..........ایا فقط یه بازیه؟............یا جدیه؟
اصلا اگه از این بازی خوشش نیاد چی جمع کنه دیلیتش کنه بره پی کارش...........
 

maryam_k

عضو جدید
سلام به همه دوستان عزیزم
مدتیه یه فکری مثل خوره افتاده به جونم نمیدونم جوابش چیه
گفتم اینجا بگم نظر دیگران چیه در این مورد.........

سوال ایا ما حقیقت داریم یا مجازی هستیم؟
تا حالا بازی های کامپیوتری از نوع استراتژیک رو دیدید مثل بازی جنگهای صلیبی یا بازی age of Empair یا age of mythology ...........و خلاصه از این دست بازیها یه عده کاراکتر بازی در جای خودشون قرار داده میشن و بازی میکنن فقط شما به عنوان بازیگر تعیین کننده سیاستهای بازی هستین...........و شخصا درگیر بازیها و جنگها و کارها نیستین..............توی این بازیها یه منطقه به عنوان مکان بازی تعریف شده همه چی هست درخت هست اسمان هست خانه هست زاد و ولد هست دین هست........محل تفریح هست بخصوص من بهترین مثال رو بازی جنگهای صلیبی میدونم.......که توش همه اینها هست حتی بیمارستان و محلهای تفریحی..........کارگاههای مختلف و همه چیز هست

این مقدمه بود اما سوال من چیه؟
ببینیند اون کاراکتر بازی که ما تعیین کردیم نجار باشه یا سرباز باشه داره توی اون محیط زندگی میکنه میفهمه نجار میره و درخت پیدا میکنه و نجاری میکنه سرباز تا یکی از دشمنا رو میبینه منتظر دستور ما نیست خودش میره برای دفاع و خلاصه این کاراکترها زنده اند و در حد خودشون میفهمن.................

ایا ماهم کاراکترهای یه بازی هستیم؟؟
شاید خدایان از ما در علم کامپیوتر یا هرچی که اونا اسمشو میزارن خیلی قویترن و محیط نرم افزاری که برای ما اماده کردن و فهم کارکترهای بازیشون که ما باشیم بالاتره
شاید همه این جهانی که ما میبینیم یه بازیه نرم افزاری تو کامپیوتر یه بچه خداست؟؟
شاید همه این ستاره ها و کهکشانها یه عکس بزرگ باشه
همونطور که نجار اون بازی نمیفهمه که اون درختی که میبره مجازیه شاید درخت ما هم مجازیه
اصلا شاید بچه خدایی که ما در کامپیوترش داریم براش بازی میکنیم و باعث میشیم به مراحل بالاتر بازی برسه ......این بازی رو گذاشته روی اتو ماتیک و رفته نهارشو بخوره..........شایدم یه روز باباش بیاد و کامپیوتر رو خاموش کنه............

دوستان من کی میتونه برای من اثبات کنه که ما حقیقتیم؟؟؟؟
کی میتونه اثبات کنه که فردا جهان تموم نشه........شاید ورژن جدید نرم افزار بازی بیاد و این بازی کاملا uninstall بشه............مگه ما با کسی قرارداد رسمی داریم که حتما ادامه پیدا کنه و حتما اون دنیایی هم باشه
شاید بچه خدایی که ما رو تو کامپیوترش داره خسته شد از این بازی و خواست یه بازی جدیدتر بکنه
لطفا از قران و حدیث برام نگین..................چون توی بازی برا اینکه راندمان بازی بالا بره دین وارد میشه اینو اونایی که جنگهای صلیبی رو بازی کردن میدونن
خدا بچه برای اینکه بتونه از این ابزار استفاده کنه میاد و دین رو تو بازی وارد میکنه تا ما از این سوالها نکنیم ...............و اگه کردیم هم یه جواب کلیشه ای بهش داده بشه


ممنون از اونایی که حوصله میکنن..............و به سوالم فکر میکنن

حقیقت چیه؟
حقیقت چیزیه برخلاف واقعیت که با برهان های علمی قابل اثبات نیست. به عبارتی واقعیت چیزیه که واقعا وجود داره ولی حقیقت برداشت افراد از واقعیته.
راجع به این موضوع هم از هر تیپ آدمی بپرسی، با توجه به برداشتش از موضوع و از جهان حقیقت رو یه جور بیان می کنه. اما واقعیتش شاید بره قاطی واقعیت هزاران مسئله ای که برامون روشن نیست.
با خوندن تاپیکت نمی دونم چرا یاد فیلم ماتریکس افتادم، هرچند ربطی نداشت.

توی یه بازی کامپیوتری اختیار و اراده نقشی نداره. یعنی انگار اون بچه خداهه این جا هیچ کارست. اگه یه دری باشه که باید ازش رد شی و یه سرباز جلوش باشه، هزار بار هم که بخوای از اون در رد شی، سربازه اونجاست. اون سرباز اون جا تعریف شدست. اختیاری نداره که بار دیگه تصمیم بگیره اون جا نباشه. ممکنه با توجه به جهتی که داری بهش حمله می کنی، از همون جهت جوابتو بده ولی این دلیل بر اختیارش نیست.
اون سربازه احساسی نداره، بر اساس احساس و حال درونیش زندگیشو پیش نمی بره. قدرت منطق نداره یا در واقع منطقش با ما فرق می کنه. یه بیسی یه پایه ای براش تعریف شدست که پا فراتر از اون نمی تونه بگذاره.

سوالات سواله جالبیه که اگه واقعا دنبال جوابشی بعد این که بچه ها نظر دادند، یه فیلسوف یه کسی که زندگیش با فلسفه و این جور چیزا گره خورده، بیشتر می تونه کمک کنه.
فعلا خستم همین به ذهنم رسید، تا بعد که شاید چیز دیگه ای .......
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
حقیقت چیه؟
حقیقت چیزیه برخلاف واقعیت که با برهان های علمی قابل اثبات نیست. به عبارتی واقعیت چیزیه که واقعا وجود داره ولی حقیقت برداشت افراد از واقعیته.
راجع به این موضوع هم از هر تیپ آدمی بپرسی، با توجه به برداشتش از موضوع و از جهان حقیقت رو یه جور بیان می کنه. اما واقعیتش شاید بره قاطی واقعیت هزاران مسئله ای که برامون روشن نیست.
با خوندن تاپیکت نمی دونم چرا یاد فیلم ماتریکس افتادم، هرچند ربطی نداشت.

توی یه بازی کامپیوتری اختیار و اراده نقشی نداره. یعنی انگار اون بچه خداهه این جا هیچ کارست. اگه یه دری باشه که باید ازش رد شی و یه سرباز جلوش باشه، هزار بار هم که بخوای از اون در رد شی، سربازه اونجاست. اون سرباز اون جا تعریف شدست. اختیاری نداره که بار دیگه تصمیم بگیره اون جا نباشه. ممکنه با توجه به جهتی که داری بهش حمله می کنی، از همون جهت جوابتو بده ولی این دلیل بر اختیارش نیست.
اون سربازه احساسی نداره، بر اساس احساس و حال درونیش زندگیشو پیش نمی بره. قدرت منطق نداره یا در واقع منطقش با ما فرق می کنه. یه بیسی یه پایه ای براش تعریف شدست که پا فراتر از اون نمی تونه بگذاره.

سوالات سواله جالبیه که اگه واقعا دنبال جوابشی بعد این که بچه ها نظر دادند، یه فیلسوف یه کسی که زندگیش با فلسفه و این جور چیزا گره خورده، بیشتر می تونه کمک کنه.
فعلا خستم همین به ذهنم رسید، تا بعد که شاید چیز دیگه ای .......

ببین مریم حرفت درسته...........ولی تو بازیای قدیمی سربازه فقط یه جا بود.................تو بازیای جدید هر بار که بازی میکنی سربازه یه جاست...............اگه بخوام یه بیسی داشته باشیم برا بحثمون من توصیه میکنم بازی جنگهای صلیبی رو بازی کن............تو این بازی شما سربازت همیشه سرباز نیست میتونی از لباس سربازی درش بیاری و اهنگرش کنی.............میتونی اهنگر رو بجای اون سرباز کنی...............حتی فرمانده بازی ما نیستیم............ما خدای بازی هستیم...........فرمانده هم توی بازیه ............ما تعیین میکنیم که دین باشه تو بازی یا نه برای تمام فرق معبد ایجاد کنیم یا نه.............ما تعیین میکنیم که مردم در برابر کار خلافشون عذاب بشن یا نه .............یا اینکه روزی هر کسی چقدر باشه..........این بازی توسط سیاست گذاری در یک کشور اداره میشه.......کاراکتر های بازی هوشمند هستن و ما تو کارشون دخالت نمیکنیم...........اونها خودشون برای کارشون برنامه ریزی میکنن..........ما تو این بازی باید همواره مردم رو راضی نگه داریم ..........مردم مشکل مسکن و ازدواج و بهداشت و غذا دارن ..............در این بازی بنا به شرایط کشور مالیات اخذ میشه........در این بازی کاراکترها با شما راجع به مشکلاتشون صحبت میکنن............حالا این یه نمونه کوچیکه که انسان ساخته................
من میگم شاید ما کاراکترهای هوشمند یک بازی بزرگیم.................در دل یه کامپیوتر بزرگ که یه بچه خدایی داره این بازی رو ادامه میده.............و هیچ واقعیتی وجود نداره و همه چیز مجازه........شاید اون بچه خدا بازی رو گذاشته رو حالت اتوماتیک و رفته نهارشو بخوره..................شاید اون بچه خدا اصلا براش مهم نیست که کاراکترهای بازیش جایی میمیرن و زجر میکشن و بهشون ظلم میشه...........چون دوباره تولید میشن........شاید هزاران بچه خدای دیگه هم هستن که هر کدام جهانی دارن و بازی میکنن.................و توی مدرسه شون برای هم از تکنیکهای بازی تعریف میکنن.................شاید یه روز این بچه خداها بخوان روی شبکه باهم بازی کنن و مارو بجون هم بندازن...............
ایا قوانین طبیعت واقعی هستند یا مجازی..............
 

maryam_k

عضو جدید
ببین مریم حرفت درسته...........ولی تو بازیای قدیمی سربازه فقط یه جا بود.................تو بازیای جدید هر بار که بازی میکنی سربازه یه جاست...............اگه بخوام یه بیسی داشته باشیم برا بحثمون من توصیه میکنم بازی جنگهای صلیبی رو بازی کن............تو این بازی شما سربازت همیشه سرباز نیست میتونی از لباس سربازی درش بیاری و اهنگرش کنی.............میتونی اهنگر رو بجای اون سرباز کنی...............حتی فرمانده بازی ما نیستیم............ما خدای بازی هستیم...........فرمانده هم توی بازیه ............ما تعیین میکنیم که دین باشه تو بازی یا نه برای تمام فرق معبد ایجاد کنیم یا نه.............ما تعیین میکنیم که مردم در برابر کار خلافشون عذاب بشن یا نه .............یا اینکه روزی هر کسی چقدر باشه..........این بازی توسط سیاست گذاری در یک کشور اداره میشه.......کاراکتر های بازی هوشمند هستن و ما تو کارشون دخالت نمیکنیم...........اونها خودشون برای کارشون برنامه ریزی میکنن..........ما تو این بازی باید همواره مردم رو راضی نگه داریم ..........مردم مشکل مسکن و ازدواج و بهداشت و غذا دارن ..............در این بازی بنا به شرایط کشور مالیات اخذ میشه........در این بازی کاراکترها با شما راجع به مشکلاتشون صحبت میکنن............حالا این یه نمونه کوچیکه که انسان ساخته................
من میگم شاید ما کاراکترهای هوشمند یک بازی بزرگیم.................در دل یه کامپیوتر بزرگ که یه بچه خدایی داره این بازی رو ادامه میده.............و هیچ واقعیتی وجود نداره و همه چیز مجازه........شاید اون بچه خدا بازی رو گذاشته رو حالت اتوماتیک و رفته نهارشو بخوره..................شاید اون بچه خدا اصلا براش مهم نیست که کاراکترهای بازیش جایی میمیرن و زجر میکشن و بهشون ظلم میشه...........چون دوباره تولید میشن........شاید هزاران بچه خدای دیگه هم هستن که هر کدام جهانی دارن و بازی میکنن.................و توی مدرسه شون برای هم از تکنیکهای بازی تعریف میکنن.................شاید یه روز این بچه خداها بخوان روی شبکه باهم بازی کنن و مارو بجون هم بندازن...............
ایا قوانین طبیعت واقعی هستند یا مجازی..............

فکر کن...، به قول تو هیچ واقعیتی وجود نداره و همه چیز مجازیه اون وقت ما چه قدر بی کاریم که واسه این چیزای مجازی این قدر حرص می خوریم و اعصاب خودمونو خرد می کنیم !

نمی دونم چرا ولی اصلا دوست ندارم این طور باشه که تو می گی. هیچ دلیل علمی هم واسش ندارم ولی از دو تا چیز همیشه خیلی بدم میومده یکیش اینه که مطمئن شم مهره یه بازی بودم و همه اون باورها و فکرهاییکه تا به حال داشتم باد هوا بوده.
شاید منم این بازی های جدیدو بگیرم این طور فکر کنم.

یا اصلا بیا از دو طرف قضیه رو بزرگ نمایی و کوچک نمایی کن. یعنی از یه طرف فکر کن که شاید این جنگ های صلیبی که بازی کردی، همه اون آهنگر و نجار و بقیه آدماشم تو دنیای خودشون یه جور انسانند برا خودشون و همین حرفای تو رو می زنن. یعنی اون آهنگره می ره به دوستش مثلا نجاره می گه ببین از کجا معلوم این دنیایی که ما توش زندگی می کنیم واقعیته، از کجا معلوم این چوبی که تو الان داری می بری، واقعیته. شاید یه آدمایی (ماها رو می گه) دارن با ما بازی می کنن. بعد توی همون دنیا همین طور ریز شو برو جلوتر. یعنی بچه همون آهنگره هم تو خونش یه کامپیوتر داره که کاراکترای بازی کامپیتریش همین حرفا رو به هم می زنن... و الی آخر....
از طرف دیگه بیا داستانو بزرگ نمایی کن، یعنی همون بچه خداهه که ما بازی کامپیوتریش هستیمو رفته نهار بخوره، خودشو بابای خداشو و همه محیط دور و برش خودشون کاراکترای بازیه یه بچه دیگه هستن و این بچه دومیه هم اتفاقا خودش و اطرافیانش بازم توی یه بازیه دیگه هستنف همین جوری بگیرو برو بالاتر....
یعنی اصلا خلقت و این حرفا کشک و همه توی یه خطی به اسم بازی قرار گرفتن که این خط دو سر نداره و از دو طرف بی نهایته. فقط این خطو اگه به یه سمتش حرکت کنی، بازیا خیلی پیچیده می شن و به یه سمت دیگش خیلی ساده و ابتدایی.

حداقل یه خوبی که که داره برا من اینه که می فهمم امروز به خاطر یه قسمت کوچیک یه بازیه کامپیوتری چه قدر الکی حرص خوردم.

بعد یه چیزم اینکه این بچه خداهه که الان داره مارو بازی می کنه، نهارش چه قدر طولانی شد. پیدایش نخستین آدم از کی بود؟ یعنی از اون موقع داره نهار می خوره؟ که خوب دو تا جواب داره یا این که اون به فراخور خدابودنش نیازهاش و در نتیجه مقدار و زمان غذا خوردنش با ما فرق می کنه یا این که به یه چیزی مثلا نسبی بودن زمان برمی گرده. یعنی مثلا دوهزارسال ما برای اون به اندازه یک ساعت ما می گذره.

کلا به نظر تو من الان حالم خوبه؟ :confused:
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر کن...، به قول تو هیچ واقعیتی وجود نداره و همه چیز مجازیه اون وقت ما چه قدر بی کاریم که واسه این چیزای مجازی این قدر حرص می خوریم و اعصاب خودمونو خرد می کنیم !

نمی دونم چرا ولی اصلا دوست ندارم این طور باشه که تو می گی. هیچ دلیل علمی هم واسش ندارم ولی از دو تا چیز همیشه خیلی بدم میومده یکیش اینه که مطمئن شم مهره یه بازی بودم و همه اون باورها و فکرهاییکه تا به حال داشتم باد هوا بوده.
شاید منم این بازی های جدیدو بگیرم این طور فکر کنم.

یا اصلا بیا از دو طرف قضیه رو بزرگ نمایی و کوچک نمایی کن. یعنی از یه طرف فکر کن که شاید این جنگ های صلیبی که بازی کردی، همه اون آهنگر و نجار و بقیه آدماشم تو دنیای خودشون یه جور انسانند برا خودشون و همین حرفای تو رو می زنن. یعنی اون آهنگره می ره به دوستش مثلا نجاره می گه ببین از کجا معلوم این دنیایی که ما توش زندگی می کنیم واقعیته، از کجا معلوم این چوبی که تو الان داری می بری، واقعیته. شاید یه آدمایی (ماها رو می گه) دارن با ما بازی می کنن. بعد توی همون دنیا همین طور ریز شو برو جلوتر. یعنی بچه همون آهنگره هم تو خونش یه کامپیوتر داره که کاراکترای بازی کامپیتریش همین حرفا رو به هم می زنن... و الی آخر....
از طرف دیگه بیا داستانو بزرگ نمایی کن، یعنی همون بچه خداهه که ما بازی کامپیوتریش هستیمو رفته نهار بخوره، خودشو بابای خداشو و همه محیط دور و برش خودشون کاراکترای بازیه یه بچه دیگه هستن و این بچه دومیه هم اتفاقا خودش و اطرافیانش بازم توی یه بازیه دیگه هستنف همین جوری بگیرو برو بالاتر....
یعنی اصلا خلقت و این حرفا کشک و همه توی یه خطی به اسم بازی قرار گرفتن که این خط دو سر نداره و از دو طرف بی نهایته. فقط این خطو اگه به یه سمتش حرکت کنی، بازیا خیلی پیچیده می شن و به یه سمت دیگش خیلی ساده و ابتدایی.

حداقل یه خوبی که که داره برا من اینه که می فهمم امروز به خاطر یه قسمت کوچیک یه بازیه کامپیوتری چه قدر الکی حرص خوردم.

بعد یه چیزم اینکه این بچه خداهه که الان داره مارو بازی می کنه، نهارش چه قدر طولانی شد. پیدایش نخستین آدم از کی بود؟ یعنی از اون موقع داره نهار می خوره؟ که خوب دو تا جواب داره یا این که اون به فراخور خدابودنش نیازهاش و در نتیجه مقدار و زمان غذا خوردنش با ما فرق می کنه یا این که به یه چیزی مثلا نسبی بودن زمان برمی گرده. یعنی مثلا دوهزارسال ما برای اون به اندازه یک ساعت ما می گذره.

کلا به نظر تو من الان حالم خوبه؟ :confused:

اتفاقا مریم جون حالت الان کاملا خوبه ....چه تصور قویی داری و من از این بابت خیلی خوشحالم که یه نفر هست که دقیقا منظور منو متوجه شده .............شما یه حلقه رو تعریف کردی الان ما در دنیای ساخته شده کسی بازی میکنیم و احتمالا اون هم در دنیای دیگری که ساخته خدای برتریه .............این همون پارادوکس قدیمیه که ایا خدای ما هم خدایی داره و از کجا اومده ..............اما من میخوام به یه نتیجه دیگه برسم بیا به این قضیه فکر نکنیم اینکه بچه خدای بازیگوش ما هم خودش در دنیای مجازی یه بچه خدای بازیگوش دیگه حیات پیدا کرده........نتیجه ای که من میخوام بهش برسم اینه که قبول کنیم ما قدرت تشخیص اینکه واقعی هستیم یا مجاز رو نداریم.............حتی دنیامون هم با همه کهکشانها و عظمت و پیچیدگیش میتونه یه واقعیت مجازی باشه.........و از طرفی بچه خدای بازیگوش ما هدفی داره که هنوز به اون نرسیده چون اگه رسیده بود این دنیا رو تموم میکرد و به مرحله بعد میرفت قدرت بچه خدای ما هم محدوده من دلیل میارم که قدرت خدای ما محدوده....چون برای ساختن دنیای مجازی که تولید کرده لاجرم قوانینی تعیین کرده و اگه بخواد قوانین بازیشو زیر پا بزاره کل بازی بهم میریزه................چون بچه خدای بازیگوش ما اگه میتونست به هدفش برسه اصلا نیاز به خلق دنیای ما نداشت ...............اون هدفی داشته این دنیای مجازی رو خلق کرده و هنوز هم به هدفش نرسیده ..........چون هنوز داره به ادامه میده..........
یه نکته....توجه کردی این کره زمین انگار بر اساس نیازهای ما درست شده..........مثلا شدت نور این کره ....گرما و سرمای این کره......اندازه قد درختان........اندازه هیکل حیوانات............فرض کن یه مورچه ای خلق شده بود که اندازه یه فیل بود اون وقت با قدرت زاد و ولد مورچه و اینکه همه چیز میخوره .............اینکه 300 برابر وزن خودشو بلند میکنه.........اینکه از دیوار راست بالا میره.............اینکه وقتی از ارتفاع هزاران برابر قد خودش میخوره زمین هیچ بلای سرش نمیاد...........اونوقت هیچ موجودی روی زمین زنده نمیموند............پس یه دستی اینجا رو اماده کرده ..........برای ما و همه چیز هم مهیاست........اون موجود دستور نمیده بلکه خواسته هاشو بصورت نیاز در وجود ما گذاشته..........مثلا خواسته ما تولید مثل کنیم اومده و قدرت عجیب شهوت رو گذاشته ............خداییش اگر شهوت یه خواست درونی نبود ایا بشر به دستور و برای ثواب حاضر به ادامه نسل میشد؟؟...........اون دنیا رو خلق کرده شاید خالق دنیای ما اون مهندس پیر خدایان بوده...................و الان فقط کنترلش دست این بچه خدای بازیگوشه ............نمیدونیم ایا این بچه خدای ما میتونه تو همه قسمتهای نرم افزار دخل و تصرف کنه؟.....یا فقط دسترسیهای محدود داره.............بگذریم..................اینو میخوام بگم که خدا اسپیکرشو خاموش کرده یا داره به موسیقی مورد علاقه ش گوش میده.................اون اینجا رو با قاعده های خاصی ساخته و ما فقط وقتی موفقیم که این قاعده ها رو درک کنیم و بکار بگیریم.............قاعدههایی چون تمام علم........قاعده ثروت ..............قاعده عزت..........قاعده رهبری..........قاعده اموختن............قاعده زندگی.............اگر ما خلاف قواعد بازی حرکت کنیم یا خوب بازی نکنیم نتیجه کارمون رو میبینیم..............مثلا قاعده جاذبه زمین میگه اگر از بالای یه ساختمان 6 طبقه پریدی تعریف شده است که به سمت زمین میای و با شتاب 9.8 متر بر مجذور ثانیه شتاب میگیری و پس از برخورد با زمین استخوانهای ما که تحمل این ضربه رو نداره خورد میشه............همین و تمام ..............یا قاعده فشار .........تعریف فشار رو یادتون هست فشار مساوی بود با نیرو تقسیم بر سطح مقطع و لبه تیز چاقو چون سطح مقطع کمی داره و مخرج کسر کوچک میشه پس نیروی دست ما در سطح مقطع چاقو فشار بالایی تولید میکنه این فشار قابل تحمل بوسیله اندامهای گردن یک انسان نیست حال این انسان میخواد من باشم یا امام حسین ع برای خدا فرقی نمیکنه اون قاعدشو بهم نمیزنه و میبینیم که چاقوی شمر بدلیل این قاعده گردن امام حسین ع رو میبره و خدا هم نشسته و به بازی ادامه میده .............اشکال کار از جایی بوجود میاد که ما فکر میکنیم خدا بعضی بنده هاش مهمتر از بقیه اند .....................خیر برای خدا قاعده ها مهمند نه افراد و رحمی در کار نیست...................خوب اینجا یه نتیجه گیری میشه کرد اینکه ما باید دوباره در تعاریفمون تجدید نظر کنیم............تعاریفی چون تقدس ...........دعا .............معنویت ...............من نمیخوام بگم اینها وجود ندارند ....................اتفاقا هستند و اثر گذار ...........اما .............اما قاعده مند ..................مثلا قاعده دعا ............دعا فقط یه کمک درونی فرد به خودشه ...........خدا چیزی رو با دعا نمیده چون قاعده این نیست .......قاعده دعا این نیست که ما بریم التماس خدا بکنیم و اون دلش بسوزه و چیزی به ما بده مثلا تو همین دنیای امروز مردمان متمدن جهان اول فهمیدند که باید قاعده ها رو کشف کنند و بکار بگیرند و اینقدر پیشرفت کردند............ما جهان سومی ها هم چراغ رو خاموش میکنیم و لخت میشیم و عربده میزنیم و سینه میزنیم و دستبوسی و پا بوسی میکنیم و هزار ساله که این کارو میکنیم و دعا میکنیم که از اونا جلو بزنیم و اگه خدا میخواست به حرف ما گوش کنه الان جز ویرانه ای از زمین باقی نمونده بود .............پس قاعده دعا رو نفهمیدیم .................توضیح: قاعده دعا مثالی بود از همه قاعده هایی که نفهمیدیم و اجرا نکردیم.........بعضی از قاعده ها گفته شده به انسان همچون لیس الانسان الا ما سعی............و بعضی هنوز کشف نشدن

شاید مفهموم خاصی وجود داره که هنوز بشر بهش نرسیده و وقتی بشر به اون مفهوم خاصی برسه و اونو درک کنه بازی تموم شه و به مرحله بعد بره............

ادامه بده مریم به جاهای خوبی میرسیم
دوستان عزیز دیگه هم شرکت کنید این بحث خیلی جوانب زیادی داره:gol:
 

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زياد خودتو خسته نكن دنيا تموم بشه خودت خواه ناخواه واقعيت رو خواهي فهميد.در ثاني ما فقط يك خدا داريم نه خدايان يا بچه خدا:mad:
 

maryam_k

عضو جدید
واقعیتشو بخوای من این نظریه یا حالا هرچی که اسمشو بگذاری رو قبول ندارم. یه مدت خیلی قبل هم راجع بهش فکر کردم، ولی خیلی روش نموندم. نه این که بخوام بگم تو داری اشتباه فکر می کنی، نه، ولی من به دلایل حسی یا شهودی که برای خودم دارم قبولش ندارم.
قشنگی پست اولت هم که به من اجازه فکر کردن داد، این بود که تاکید کردی بحثو مذهبی نکنید و از قرآن و حدیث دلیل و منطق نیارید. اما توی پست قبل انگار همه چیز ختم شد دوباره به مذهب و اعتقادات.
با توجه به چیزایی که قبلا از خودت شنیدم می دونم تجربیات و اطلاعاتم ازت کمتره. بنابراین هیچ اصراری برای رد نظرت ندارم که هیچ، براشم احترام قائلم.

و حرفایی که در زیر میزنم در عین حال که بازم تاکید می کنم این نظریه رو قبول ندارم، جواب احتمالیه که در جواب صحبت هات به ذهنم می رسه :

نتیجه ای که من میخوام بهش برسم اینه که قبول کنیم ما قدرت تشخیص اینکه واقعی هستیم یا مجاز رو نداریم.............حتی دنیامون هم با همه کهکشانها و عظمت و پیچیدگیش میتونه یه واقعیت مجازی باشه
نخواه که به این نتیجه برسیم یا برسی. یعنی چه جوری بگم کسی پیدا نمی شه که برات این موضوع رو اثبات کنه. اگه خواستی و منطقت، منطقت درونیت اینو بهت گفت به این نتیجه می رسی، وگرنه راه خارجی وجود نداره. این مسئله تو کار قوانین اثبات پذیر نیست.

قدرت بچه خدای ما هم محدوده من دلیل میارم که قدرت خدای ما محدوده

.اون دنیا رو خلق کرده شاید خالق دنیای ما اون مهندس پیر خدایان بوده

من متوجه نمی شم. از نظر تو قدرت بچه خدای ما محدوده یا قدرت خدای ما؟ یعنی می گم نظر تو بر چه مبناییه؟ این که خدایی که می پرستیم همون بچه خداهست که قدرتشم محدوده یا نه اون خدای بزرگ یا به قول تو پیر خدایان؟ بعد قدرت اون پیر خدایان چی اون هم محدوده؟
(با این که نظریه رو قبول ندارم) ولی وقتی راجع بهش فکر می کردم سعی می کردم پیش خودم این طور قضیه رو توجیه کنم که حتی اگر هم چین چیزی هم باشه یه پیرخدایانی وجود داره که اتفاقا اون قدرتش نامحدوده. و من فقط اونو قبول دارم.

اون اینجا رو با قاعده های خاصی ساخته و ما فقط وقتی موفقیم که این قاعده ها رو درک کنیم و بکار بگیریم.............قاعدههایی چون تمام علم........قاعده ثروت ..............قاعده عزت..........قاعده رهبری..........قاعده اموختن............قاعده زندگی.............اگر ما خلاف قواعد بازی حرکت کنیم یا خوب بازی نکنیم نتیجه کارمون رو میبینیم..............مثلا قاعده جاذبه زمین میگه اگر از بالای یه ساختمان 6 طبقه پریدی تعریف شده است که به سمت زمین میای و با شتاب 9.8 متر بر مجذور ثانیه شتاب میگیری و پس از برخورد با زمین استخوانهای ما که تحمل این ضربه رو نداره خورد میشه............

اتفاقا شاید یکی از دلایلی که می گم اینو قبول ندارم، شاید بحث همین قوانین باشه. دنیای این بازی های کامپیوتری با تمام عظمتش و با توجه به تمام توضیحاتی که خودت توی همین تاپیک دادی، بازهم در نهایت یه سری قوانینی داره. اون نقشی که داره توی اون بازی، بازی می کنه، با وجود همه چیزهایی که گفتی باز هم در نهایت نمی تونه پاشو از قانینی که تعریف کرده فراتر بگذاره.
ولی در مورد ما اولا این قوانینی که گفتی چیند؟ قانون ثروت چی می گه؟ کجای دنیا روی یه روال مشخص به ثروت رسیدن؟ قاعده عزت؟ قاعده رهبری؟
یعنی می خوام بگم دنیای ما در عین حال که خیلی از مسائلش قانون منده، ولی انسان این محدودیتو مثل اون بازی کامپیوتری نداره. موجودی نامحدود. خیلی جاها این قوانینو نقض می کنه. با قدرت فکرش خیلی از محدودیت ها رو می شکنه. مثالی که زدی قانون جاذبه زمین، که اگرچه همه جای زمین وجود داره، اما قدرت نامحدود فکر توی یه مورتاز هندی این قانون رو نقض می کنه. این یه مثالش.
مثال دیگش قدرت فکر توی مدیتیشن. (خود من یه زمانی که زیاد روی این قضیه متمرکز بودم، تونستم برای چند دقیقه طولانی یه خونریزی شدیدیو که به خاطر یه حادثه برام اتفاق افتاده بود، به مقدار خیلی زیادی کم یا تقریبا قطع کنم که هیچ منطق توی علم پزشکی نداشت.) توی همون بازی های کامپیوتری کجا همچین اتفاقاتی میفته.
که اتفاقا معتقدم نقض این قوانین به هیچ وجه دلیل بر اشکال در اون خالق نیست. یه جورایی انگار هم این قوانین هم فراتر از اون ها رفتن زیر مجموعه یه چیز بزرگ تری که اون خلق کرده.
یه جورایی این قوانین و نقضشون، این نظم و بی نظمی هر دوتاشون لازم و ملزوم همدیگند و مکمل همند.
دنیای ما پر از مسائل ماواءالطبیعه است که هیچ توجیحی در غالب قانون براشون وجود نداره. اینه یه بخشه از فرق ما با اونا.
لبه تیز چاقو چون سطح مقطع کمی داره و مخرج کسر کوچک میشه پس نیروی دست ما در سطح مقطع چاقو فشار بالایی تولید میکنه این فشار قابل تحمل بوسیله اندامهای گردن یک انسان نیست حال این انسان میخواد من باشم یا امام حسین ع برای خدا فرقی نمیکنه اون قاعدشو بهم نمیزنه و میبینیم که چاقوی شمر بدلیل این قاعده گردن امام حسین ع رو میبره و خدا هم نشسته و به بازی ادامه میده

ای کاش بحثو وارد مذهب نمی کردی که هر جوابی بدی بقیه رو حساب تعصی و این حرفا می ذارن.
اون هیچ وقت قاعدشو بهم نمی زنه یا نخواسته اون موقع به هم بزنه؟ پس چرا قاعدشو برای آتش ابراهیم به هم می زنه. ببین آدم یا باید یه سری چیزا رو پایشو قبول داشته باشه پس باید در مورد ابراهیم هم فکر کنه یا اگر اساسا این افراد و این مسائل رو قبول نداره، پس بحث راجع به حسین کلا بی فایدست.
شاید تفکر بشره که فکر می کنه حسین اگه زنده می موند بهتر بود یا باید زنده می موند. قانون فشار برای سر چاقو همه جا کار می کنه ، همه جای دنیا توی هرزمانی. نمی دونم چرا قاعدشو برای حسین ع به هم نزد ، هیچ کس نمی دونه ولی لااقل با احترام کامل به نظر هر کسی غیر این فکر می کنه، فکر می کنم اگه می خواست می تونست.
یه پستس خودت یه جای دیگه داشتی میذارمش این جا فکر کنم مربوطه. لااقل برا من جالب بود.
نوشته اصلي بوسيله hamid15 http://www.www.www.iran-eng.ir/images/buttons/viewpost.gif
دو فرشته مسافر ، برای گذراندن شب در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند. این خانواده رفتار نامناسبی داشتند و دو فرشته را به اتاق مجلل مهمانانشان راه ندادند ، بلکه زیرزمین سرد خانه را در اختیار آنان گذاشتند . فرشته پیرتر در دئیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد . وقتی که فرشته جوانتر از او پرسید چرا چنین کاری کردی .او پاسخ داد : همه امور بدان گونه که می نماید نیستند .
شب بعد ، این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نواز رفتند . بعد از خوردن غذای مختصری که آنها داشتند ؛ زن و مرد فقیر ، تخت خود را برای استراحت در اختیار دو فرشته گذاشتند .
صبح روز بعد ، فرشتگان ، زن و مرد فقیر را در حالی که گریه می کردند ، دیدند . گاو آن دو که شیرش تنها وسیله امرار معاششان بود ، در مزرعه مرده بود .
فرشته جوان عصبانی شد و از فرشته پیر پرسید : چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد ؟ آن خانواده اولی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی ، اما این خانواده دارایی اندکی داشتند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد .
فرشته پیرتر پاسخ داد : وقتی که در زیرزمین آن خانواده ثروتمند بودیم دیدم که در شکاف دیوار ، کیسه ای طلا وجود دارد . از آنجا که آنان بسیار حریص و بددل بودند ، شکاف را بستم و طلاها را از دیدشان مخفی کردم . دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودیم ، فرشته مرگ برای گرفتن جان زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم . همه امور بدان گونه که می نمایند نیستند و ما گاهی اوقات خیلی دیر به این نکته پی می بریم .

اشکال کار از جایی بوجود میاد که ما فکر میکنیم خدا بعضی بنده هاش مهمتر از بقیه اند .....................خیر برای خدا قاعده ها مهمند نه افراد و رحمی در کار نیست.....
اشکال کار از جایی به وجود میاد که ما تعیین می کنیم کدوم بنده برای خدا مهمتره. ملاک هامون شده یه ری چیزای واهی.
همین عصری داشتم با خودم فکر می کردم شاید خدا حاضر نباشه یه تار موی مثلا یه کسی رو که اصلا هیچ اعتقادی هم نداره، با منی که یه کوچولو دارم عوض کنه.
کی می دونه درست چیه؟ کی می گه معیارخوبی اینو و لا غیر.
چه طور می گی قاعده ها مهم اند برای خدا و رحمی در کار نیست؟ در صورتی که ما مخلوقیم پا رو فراتر از قاعده ها می گذاریم، اون نمی گذاره.

...........اما .............اما قاعده مند ..................مثلا قاعده دعا ............دعا فقط یه کمک درونی فرد به خودشه ...........خدا چیزی رو با دعا نمیده چون قاعده این نیست .......قاعده دعا این نیست که ما بریم التماس خدا بکنیم و اون دلش بسوزه و چیزی به ما بده مثلا تو همین دنیای امروز مردمان متمدن جهان اول فهمیدند که باید قاعده ها رو کشف کنند و بکار بگیرند و اینقدر پیشرفت کردند............ما جهان سومی ها هم چراغ رو خاموش میکنیم و لخت میشیم و عربده میزنیم و سینه میزنیم و دستبوسی و پا بوسی میکنیم و هزار ساله که این کارو میکنیم و دعا میکنیم که از اونا جلو بزنیم و اگه خدا میخواست به حرف ما گوش کنه الان جز ویرانه ای از زمین باقی نمونده بود .............پس قاعده دعا رو نفهمیدیم .................توضیح: قاعده دعا مثالی بود از همه قاعده هایی که نفهمیدیم و اجرا نکردیم.........بعضی از قاعده ها گفته شده به انسان همچون لیس الانسان الا ما سعی............و بعضی هنوز کشف نشدن

بازم با احترام به نظرت، من می گم دعا فقط کمک درونی فرد به خودش نیست. و اتفاقا خدا با دعا می ده ولی درست می گی قاعدش این نیست که من برم زار بزنم و چراغو خاموش کنم بعد عربده بزنم و از خدا یه چیزی بخوام (بعد که دعام تموم شد، چراغو روشن کنمو این دفعه سر زن و بچم عربده بزنم ! ) یا این که برم خودمو آویزون ضریح کنم.
می دونی من فکر می کنم ارزش ها عوض شده. این تنها چیزیه که خیلی بهش فکر می کنم و معتقدم.
آره مردمان متمدن جهان فهمیدن که باید قواعدو کشف کنن، و ما نفهمیدیمو دور خودمون می چرخیم و روز به روز هم بدتر می شیم.
ولی این که اونا قواعد کارو قواعد سیاست و فرهنگ و خیلی چیزای دیگه رو فهمیدن و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم، ربطی به دعا و اعتقاد به خدا و این حرفا نداره.
اونا فهمیدن که آقاجون هر چیزی سر جای خودش. اعتقاد سر جاش در عین حال مسائل مهم کشوری و .... سر جای خودش. اونا کولی بازی از خودشون در نمیارن و اگه گندی بالا بیارن، نمی گن خواست خدا بوده و کشور ما زیر الطاف فلانی و ....
اونا اتفاقا قاعده بازی رو از ما بهتر فهمیدن ولی نه این که اون ها هم کامل ولی بیشتر مسائل رو از هم تفکیک کردن.
کی می گه اونا کافرن واین حرفا، جز تلویزیون ما؟ 60 درصد یا 70درصدشون به مسیح یا .... اعتقاد دارن. دعا رو قبول دارن. پس راهب و کلیسا و این حرفا چیه؟
این که این جا همه چیزو با آش رشته اشتباه گرفتن و با هم می زنن، بعد این شده وضعیت این جهان سومی های بدبخت، ربطی به اصل موضوع نداره.

توی اسلام یه حدیث هست با این مضمون تقریبی فکر کنم که وقتی موعود ظهور می کنه، هیچ شباهتی بین دین موجود با دین اصلی وجود نداره به خاطر تحریف هایی که توش شده. حالا فکر کن مثلا اگه قرا باشه الان ظهور کنه.......!

بازم می گم ای کاش وارد این بحثا نمی شد.
فقط نظرمو گفتم. می دونم مطالعاتت زیاد بوده راجع به این مسائل. بنابراین به همشون احترام می ذارم.
ای کاش اینو اون طرف مطرح می کردی، یکی دو نفر که نمیان این جا، اون ور احتمالا بدون غرض ورزی نظرای بهتری دارن.

فعلا سکوت می کنم ومنتظر تا ببینم بقیه چی می گن.:gol:
 
آخرین ویرایش:

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
زياد خودتو خسته نكن دنيا تموم بشه خودت خواه ناخواه واقعيت رو خواهي فهميد.در ثاني ما فقط يك خدا داريم نه خدايان يا بچه خدا:mad:

دخترم این یه بحث انتزاعی و فلسفیه محضه ..........بحث اعتقادی نیست:gol:
 

mohammad shadvar

عضو جدید
سلام : کمی روان سئوال میشد شاید سواد ما هم کار ساز میشد در هر حال آدم از واقعییت نباید دور شود ما تکامل یافته هستیم ، اینکه راجع به چینش ، شطرنج باز چه تصمیمی میگیرد یا اینک پس از وارد کردن عدد 2 بعلاوه 3 چه اتفاقی می افتد ابداع کننده ماشین حساب با خبر است بنابر این دیدگان من ، ما ، و مسافران مجازی از ماوراء زمانی آگاه خواهیم شد که واقع بینی را با تالع بینی اشتباه نکنیم ، فرند عزیز مارا بس که دوئیم یکی باقی یکی ساقی ،باقی زیرا از سازنده بازی رایانهایم ،ساقی زیرا ازخاکیم
اگر مطلب ادا نشد عف کنید
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک سوال ایا بطور کلی فکر میکنید حقیقتی در عالم وجود داره یا همه چیز رو مجازی میدونید؟
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام : کمی روان سئوال میشد شاید سواد ما هم کار ساز میشد در هر حال آدم از واقعییت نباید دور شود ما تکامل یافته هستیم ، اینکه راجع به چینش ، شطرنج باز چه تصمیمی میگیرد یا اینک پس از وارد کردن عدد 2 بعلاوه 3 چه اتفاقی می افتد ابداع کننده ماشین حساب با خبر است بنابر این دیدگان من ، ما ، و مسافران مجازی از ماوراء زمانی آگاه خواهیم شد که واقع بینی را با تالع بینی اشتباه نکنیم ، فرند عزیز مارا بس که دوئیم یکی باقی یکی ساقی ،باقی زیرا از سازنده بازی رایانهایم ،ساقی زیرا ازخاکیم
اگر مطلب ادا نشد عف کنید
سلام دوست عزیزم
سوال روانه به عبارت دیگه میگم دوباره
(سوال اصلی اینه)
آیا انچه که ما بعنوان جهان در اطراف خودمون میبینیم واقعیت داره ، اصالت داره یا نه اینها همه مجازی هستند در دیده ما به این شکل واقعیت پیدا میکنند ایا خود ما یه موجود واقعی هستیم یا یه موجود مجازی ؟

توضیح میدم ........این دنیا یه خالقی داره بسیار داناتر از ما و اون به حقیقت این دنیا واقف تر از ماست ایا مثلا حقیقت چوب برای او و ما یکیست ؟ مسلما نه
مثال دیگر یه فیلمی دیدم از شبکه bbc راجع به زندگی مارها از دید یک مار دوربین روی مارها وصل کرده بودند و سعی کرده بودن به زاویه دید یک مار برند.........و همچنین با تحقیقاتی که کرده بودند روی چشم مار به این نتیجه رسیده بودند که مارها دنیا رو به گونه ای دیگر میبینند برای مارها دامنه فرکانسی که دریافت میکردند با ما متفاوت بود اونها رنگ رو نمیدیدند ولی گرمای اشیا رو میدیدند............خوب پس دنیا یه دنیاست ................مار اونرو جور دیگه میبینه ما ادمها جور دیگه ...........و قس علی هذا...........

من در این گفتار میخوام با جدا شدن از انچه به طور روزمره در دنیا داریم .............از دیدگاهی دیگه به این دنیا نگاه کنیم.....................میخوام کمی سعی کنیم خودمون رو جای خدا بزاریم و ببینیم از دیدگاه خدا دنیای ما و ادمها چگونه هست..........یا اصلا از دیدگاه یک شخص ثالث که دنیا و خدای این دنیا رو از بیرون میبینه .............

بحث باقی و ساقی رو مطرح کردید..................منو یاد شعر مولانا انداختین که میگه انسان نیمی از فرشته هست و نیمی ز خر................
این بحث رو میدونم قصد وارد شدن بهش رو ندارم باعث شلوغ شدن موضوع میشه
چون خودش خیلی مفصله و در جای خودش میشه بحث خوبی روش داشت......:gol:
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک سوال ایا بطور کلی فکر میکنید حقیقتی در عالم وجود داره یا همه چیز رو مجازی میدونید؟

اعتقاد دارم که حقیقتی وجود داره و میخوام بهش برسم صد در صد حقیقتی هست کلیه مجازها باید جایی پشتوانه به حقیقتی داشته باشند
مثال شاهنامه فردوسی یک افسانه است .........اما یه حقیقت رو نمیشه انکار کرد و اون حقیقت وجود فردوسی شاعر این مجموعه افسانه ایه

در حقیقت من اذعان نمیکنم که دنیا مجازیه ...........سوال میکنم که ایا مجازیه یا حقیقی
اما چون همه عادت دارند به اینکه دنیا رو حقیق ببینند برای اینکه بتونم اونها رو در مقام قضاوت یاری بدم کمی توصیف دنیای مجازی رو کردم......:gol:
 

A&S

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان عزیزم
مدتیه یه فکری مثل خوره افتاده به جونم نمیدونم جوابش چیه
گفتم اینجا بگم نظر دیگران چیه در این مورد.........

سوال ایا ما حقیقت داریم یا مجازی هستیم؟
تا حالا بازی های کامپیوتری از نوع استراتژیک رو دیدید مثل بازی جنگهای صلیبی یا بازی age of Empair یا age of mythology ...........و خلاصه از این دست بازیها یه عده کاراکتر بازی در جای خودشون قرار داده میشن و بازی میکنن فقط شما به عنوان بازیگر تعیین کننده سیاستهای بازی هستین...........و شخصا درگیر بازیها و جنگها و کارها نیستین..............توی این بازیها یه منطقه به عنوان مکان بازی تعریف شده همه چی هست درخت هست اسمان هست خانه هست زاد و ولد هست دین هست........محل تفریح هست بخصوص من بهترین مثال رو بازی جنگهای صلیبی میدونم.......که توش همه اینها هست حتی بیمارستان و محلهای تفریحی..........کارگاههای مختلف و همه چیز هست

این مقدمه بود اما سوال من چیه؟
ببینیند اون کاراکتر بازی که ما تعیین کردیم نجار باشه یا سرباز باشه داره توی اون محیط زندگی میکنه میفهمه نجار میره و درخت پیدا میکنه و نجاری میکنه سرباز تا یکی از دشمنا رو میبینه منتظر دستور ما نیست خودش میره برای دفاع و خلاصه این کاراکترها زنده اند و در حد خودشون میفهمن.................

ایا ماهم کاراکترهای یه بازی هستیم؟؟
شاید خدایان از ما در علم کامپیوتر یا هرچی که اونا اسمشو میزارن خیلی قویترن و محیط نرم افزاری که برای ما اماده کردن و فهم کارکترهای بازیشون که ما باشیم بالاتره
شاید همه این جهانی که ما میبینیم یه بازیه نرم افزاری تو کامپیوتر یه بچه خداست؟؟
شاید همه این ستاره ها و کهکشانها یه عکس بزرگ باشه
همونطور که نجار اون بازی نمیفهمه که اون درختی که میبره مجازیه شاید درخت ما هم مجازیه
اصلا شاید بچه خدایی که ما در کامپیوترش داریم براش بازی میکنیم و باعث میشیم به مراحل بالاتر بازی برسه ......این بازی رو گذاشته روی اتو ماتیک و رفته نهارشو بخوره..........شایدم یه روز باباش بیاد و کامپیوتر رو خاموش کنه............

دوستان من کی میتونه برای من اثبات کنه که ما حقیقتیم؟؟؟؟
کی میتونه اثبات کنه که فردا جهان تموم نشه........شاید ورژن جدید نرم افزار بازی بیاد و این بازی کاملا uninstall بشه............مگه ما با کسی قرارداد رسمی داریم که حتما ادامه پیدا کنه و حتما اون دنیایی هم باشه
شاید بچه خدایی که ما رو تو کامپیوترش داره خسته شد از این بازی و خواست یه بازی جدیدتر بکنه
لطفا از قران و حدیث برام نگین..................چون توی بازی برا اینکه راندمان بازی بالا بره دین وارد میشه اینو اونایی که جنگهای صلیبی رو بازی کردن میدونن
خدا بچه برای اینکه بتونه از این ابزار استفاده کنه میاد و دین رو تو بازی وارد میکنه تا ما از این سوالها نکنیم ...............و اگه کردیم هم یه جواب کلیشه ای بهش داده بشه


ممنون از اونایی که حوصله میکنن..............و به سوالم فکر میکنن
باید بگم خیلی شهامت میخواست تا این مطرح بشه
باید بگم به من اثبات شده ما هم مجازی هستیم
ما خومون مجازی هستیم نه حقیقی
شاید واسه خیلیها دردناک باشه ولی شاید حقیقت چیزی نباشه که همیشه تو گوشمون خوندن
شما باعث شدین چیزی رو که همیشه پنهان میکردم به زبون بیارم
میدونم برام خیلی گرون تموم میشه
ولی همه ما مجازی هستیم:gol:
البته اصلاح کنم که به شکل الانمون مجازی هستیم ولی انرژی درونمون یه حقیقت انکار ناپذیره
 

mohsen 88

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتقاد دارم که حقیقتی وجود داره و میخوام بهش برسم صد در صد حقیقتی هست کلیه مجازها باید جایی پشتوانه به حقیقتی داشته باشند
مثال شاهنامه فردوسی یک افسانه است .........اما یه حقیقت رو نمیشه انکار کرد و اون حقیقت وجود فردوسی شاعر این مجموعه افسانه ایه

در حقیقت من اذعان نمیکنم که دنیا مجازیه ...........سوال میکنم که ایا مجازیه یا حقیقی
اما چون همه عادت دارند به اینکه دنیا رو حقیق ببینند برای اینکه بتونم اونها رو در مقام قضاوت یاری بدم کمی توصیف دنیای مجازی رو کردم......:gol:
:gol::gol::gol:
فکرکنم آخر شب بتونم نظرمو البته خیلی ناقص تر از مریم بگم.البته سعی میکنم اونور پست بزنم:gol:
 

tinou

عضو جدید
اينه كه حقيقت چيه نميدونم .واينكه اصلا حقيقت داشتن يعني چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما براي هرچيزي يه تعريف يا تعبير يا معني داريم به هر حال همه اينهارو ما بر اساس ذهنيتي كه از هر چيز داريم براي خودمون ترجمه ميكنيم اما اين كه آيا اين همون معني دقيق يا واقعي هست بازم سواله؟؟ مهم اينكه تو با تمام مجموعه اي كه تو (مجازي يا حقيقي)ناميده ميشه ميانديشي و تعبيري را ميسازي. پس حقيقتا تويي وجود داره چه در تعريف مجازي چه در تعريف حقيقي. حالا اينكه خود حقيقت تعريفش مجازي يا حقيقي بازم سواله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ممنون ازدعوتت دوست عزیز

من بحث وفلسفی علمی میدونم و وارد مذهب و دین نمیشم
برا منتئوری حباب ها ثابت شدس.......و اونو ب زندگی شخصیمم تعمیم دادم

تئوری حباب

اگه من ادعا کنم این جهان و ما مجازی هستیم چ جور ردش میکنی؟

بزابرگردیم ب بچگی وقتی ک دنیای من چن تا حباب بود و هنو نمیدونستم
من وقتیبا خودم تنهایی بازی میکردم یه مهدیه بودم
وقتی وسطحیاط دراز میکشیدم و رو یه نقطه اسمون بالا سرم ساعتها خیره میشدم یه مهدیه دیگه
و وقتی با خونواده ام دور هم بودیم یه مهدیهدیگه
این مهدیهها یه دونه نبودن و مثلا برا من مهدیه ای نبود ک تو دنیاش و بازیاش بچه های دیگهسهمی داشته باشن
میخام بگماگه من جای تو یه یکی دیگه ب دنیا میومدم این مهدیه ها متفاوت بودن تعداد وکیفیتشون هم فرق میکرد
.
.
.
دنیای مادیو غیر مادی هم همین جوره
از همون موقع وقتی اسم خدا رو میاوردن و میاوردممیدونستم یه خدایی اون بالا ها نشسته اما در عین حال مث هوا همه جا هس اما چون هواو جسم من جنسشون فرق دارن وقتی خدا تو مغز من معنی پیدا میکنه جنسش و معنیش وهویتش هم فرق میکنه یه جور حباب میشه ک جزئی از اون حباب بزرگ خداییشه

همون طورک من واقعیت خدا رو نمیتونم درک کنم و فقط میدونم یه مفهوم عظیم داره خودم و دنیامهمونجوره برام ... پس یه جور مجازیه ک فقط سایه واقعیتو حس میکنم .....



از طرفیهمه نیازهای مختلفی داریم مث اموزش اشتغال و...مثلا تو پست دهم نیاز جنسی رو مطرحکردی و ربطش ب ادامه نسل....
تو بازیکامپیوتری زندگی من این مساله یه چیز تفکیک یافته اس... یعنی من وارد ورژن جدیدخودم شدم و اونجا میشه کسی رو ک دوس داری از دنیای مادیت جداش کنی .. برخلاف قوانینوفاداری بهش اختیار رفتن بدی و تو دوس داشتنش اجازه ندی هیچدروغی وارد حست بشه .... این حباب زندگی من شاید فقط برا خودم مفهوم داره و حتیاون خودشم حسش نکنه ... همین حباب دوس داشتن هم دیر عین واقعی بودن مجازیه و درعین مجازی بودن واقعیه.....وارد جزئیاتش نمیشم اما همون حباب هم زیر حباب هاییداره و خودش زیر حباب حبابهای دیگه ایه...


حالا اینحباب ها از کجا اومدن؟... برا من از وقتی اومدن ک طبق برنامه کامپیوتری ک خدام بمن داده بود و یه جورایی 2 تایی باهم داشتیم طراحی و اجراش میکردیم رسیدم ب یهنقطه اوج..یه پیروزی اما ب جای اینکه وارد مرحله بالاتر بشم یه چیزی مث ویروسرایانه ای وارد شد و همه چیزو آنیستال کرد....من ب خاطر کاری ک نکرده بودم مجازاتشدم و تاوان سنگینی پس دادم ... شاید اینجا اسمش دعا باشه ...یعنی جایی ک من بخدام گفتم ک اینجا ناعدالتی داره میشه و کمکم کنه من یه انتی ویروس لازم داشتم اماخدام بهم نداد ..نمیدونم چن سال گذشت تو تقویم اما برا من همه کائنات معنی شو ازدست داد ولی برای دیگران همه چیز طبیعی بود فقط قسمتی رو ک مربوط ب من بود مسخرهمیدیدن


همون جایه چیز فراتر از وجود من و وجود دیگران و دنیا و حتی خدام همه چیزو تغییر داد ....یعنی میشه گف من و همه ادما و نقش ها و مفهوم ها همون بود اما قواعد تغییر کرد ...
میخام بگملحظه ای ک من از همه چیز بریدم فهمیدم ما جزئیات مجازیه یه بازی هستیم و فقطقسمتهای مجازیه خدا و همون بچه خدا ها رو درک میکنیم و 1٪ از وجود کلی ما ک همونواقعیت ماست فقط قادر ب درک 1٪مجازیه خدا س
ب حسابریاضی:
1٪منواقعیه
99٪منمجازی
1٪خدامجازی
99٪خداواقعی

و من درحبابی هستم ک سرشار از حبابهای دیگه است ودر عین حال بی نهایت ریزه و درون شایدمیلیارد ها حباب دیگه است ک مرز ها و مفهوم های مجازی و حقیقی رو گم میکنه
 
آخرین ویرایش:

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد از حدود یک سال و اندی این تاپیک بالا اومده
میخوام از تموم حرفهایی که گفتم یه نتیجه گیری بنویسم
1.هیچ دلیلی وجود نداره که اثبات کنه ما و جهان پیرامونمون واقعیت هست
2. در این مجاز که ما هم قسمتی از اون هستیم یه بازی در جریانه که تولید کننده اون قواعدی رو تعیین کرده که غیر قابل اجتنابه
3. برای تولید کننده این بازی بهیچ وجه اونطور که مذاهب میگند هیچکس مقدس نیست و همه یکسانند
4. با فقط میتونیم قاعده ها رو کشف کنیم تا بتونیم امور خودمون و جامعه مونو اصلاح کنیم
5. یکی از قاعده ها اینه که اکثریت حوصله فکر کردن به اینجور چیزا رو ندارند و نیاز به یه ایدئولوژی عمومی داریم تا مطابق اون رفتار کنن و سوال نپرسن بهترین ایده ئولوژی ها طبق تاریخ همین مذاهب بزرگ هستند.
6.برای کشف قاعد ها بهترین راه مطالعه و تفسیر تاریخ بشریت هست
7. امکان داره همین فردا کل جهان هستی از دیدگاه ما جمع بشه و خالق یه چیز دیگه ای درست کنه
8. ما از خلق شدن خودمون دارای هدفی نیستیم چون فاعل نبودیم و فاعل این قضیه همون خالق این جهانه و اونه که هدف داشته و هدف داشتن یعنی نیاز داشتن و نیاز داشتن یعنی اینکه قدرت خالق ماهم محدوده

یه دوتا جمله دیگه بگم میان اعدامم میکنن
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقت نکردم همه تاپیکا رو بخونم لازم هم نبود ما هم نظرمونو می گیم
من تا اندازه ای با این دیدگاه شما موافقم تا اندازه
من هم یکم بهش فکر کردم
از این دید ک خدا یکبار دنیا رو تا اخر برده و و بعد برش گردونده از اول و الان داره مثل یه فیلم بهش نگاه می کنه
وقتی ی فیلم رو برای بار دوم می بینی می دونی وقتی درباز میشه چی میشه و هیچ کاریم نمی کنی
این تنها دلیلی بود ک تونستم پیدا کنم ک چرا وقتی بمب اتم تو ژاپن خورد زمین چرا خدا کاری نکرد
چون مثل ی فیل نگاه می کرد و می دونست این بمب بعد ها چ نتایجی داره
اما این فضای حقیقی ک میگی و مجازی
تمام ادبیاتی ک در علم و فلسفه وجود داره تنها ی ابزار برای تعریف و درک قابل لمس بهتر محیط
اینطور تصور کن ک ی لامبورگینی بهت بدن اما بگن تو ماه باید برونی؟
خب این ماشین روی زمین کار می کنه اما روی ماه قوائد فیزیکی فرق می کنه
حالا ایا این ماشین ی حقیقت محض مگه نیس، مگه ن اینک اگر الان بهت بدن ذوق می کنی اما اگر روی ماه باشه هیچ حسی نداره چون کارایی نداره چون حقیقتش کاربرد نداره تو اون فضا، واقعیت اینکه این ماشینه اما حقیقت اینکه یه تیکه اهن پاره بیشتر نیست روی کره ماه
می خواهم بگم حقیقت و واقعیت هر دو توی این فضا معنی پیدا می کنند و با عوض شدن محیط معادلات هم عوض میشه
حالا ما ادمها هر چیزی ک توی این محیط باشه و قابل لمس باشه قابل دید باشه و شنیدن می گیم حقیقت و غیره را مجازی می گویم
در واقع خواب هم داستان داره اما می گیم ک خواب حقیقی نیست اما تو فضای خودش هست
من شده توی خواب تصادف کردم و صبح بدن درد داشتم شاید برای هر کسی پیش امده باشه که از خوابش ناراحت یا خوشحال شده باشه
خب دلیلش اینکه وقتی خوابی، خواب میشه حقیقت و تمام معادلاتش صادقه اما همین ک میایی بیرون میشه مجازی
حالا فرض کن کسی بره توی کما، انوقت برای اون ادم فضا عوض میشه و اون ادم با مرکزیت خودش تو حقیقت میشه و ما براش میشیم مجاز
بعد از مرگ فضای ما عوض میشه و قوانین جدید برامون حاکم میشه ک بعد می فهمیم ک این دنیایی ک توش هستیم ی دنیایی مجازی بوده نسبت ب اون حقیقت اولیه
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اما نصیحت دوستانه من
دنبال سوال بودن خیلی خوبه اما ب شرطی ک وقتی جواب رو پیدا کردی بتونه در حقیقت زندگیت تاثیر مثبت بگذاره
اگر هم تاثیرش کوچیک باشه بنظر من خیلی خوبه
اما مراقب بعضی سوال ها باش ک سر کاریه و براش توی دنیا نمی تونی جواب پیدا کنی و با گشتن تنها فرصت زندگی کردن رو از خودت می گیری
سعی کن تو مسیر زندگیت ب جواب هات برسی نه اینکه زندگیت رو تعطیل کنی برای پیدا کردن جواب
این نصیحت دوستانه بود چون سوالت خیلی خطری بود
مثل این بود ک بخواهی خدا رو تعریف کنی
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخوام از تموم حرفهایی که گفتم یه نتیجه گیری بنویسم

1.هیچ دلیلی وجود نداره که اثبات کنه ما و جهان پیرامونمون واقعیت هست
بالا توضیح دادم ک همش نسبیه
2. در این مجاز که ما هم قسمتی از اون هستیم یه بازی در جریانه که تولید کننده اون قواعدی رو تعیین کرده که غیر قابل اجتنابه
ن این درست نیست تو و من قواعد این بازی رو میسازیم این ما ادم ها هستیم ک ب هم کمک و ظلم می کنیم و خدا نگاه میکنه و تنها در شرایط خیلی حساس روابط و قوائد عوض میشه مثل معجزه یا شفا اما همین الان نیت کن ی حرکت کنی هیچ کس جلوتو نمی گیره ن اینک خدا نمی تونه، می تونه اما این کارو نمی کنم چون زندگیته و ب تصمیمت احترام می گذاره تا ک بگه ک حق زندگی داری برای مثال اگر ما میگیم ک خدا قادر و دنیا رو خلق کرده پس براش کاری نداره اگر ی کیسه پول بده ب من اما نمیده چون من خودم باید بهش برسم...یا اینکه من اگر 100 نفر بکشم بدون اینک کسی بفهمه خدا تو لحظه منو نمی کشه چون اگر می خواست بکشه قبل انجام کار می کشت. می خواهم بگم هر کاری می تونی بکنی اگر نمی کنی بخاطر جبر محیط اجتماعیته
3. برای تولید کننده این بازی بهیچ وجه اونطور که مذاهب میگند هیچکس مقدس نیست و همه یکسانند
بعضی ادم ها هستند ب لحاظ ژنتیک از بقیه متفاوت میشن، تو این فیلم ها هم می بنی بصورت نمادین...اون ادم ها اگر مقدس بودن بخاطر شرایط عجیب ژنتیکشون بوده ک واقعا از بقیه تو زمان خودشون جلوتر بودن چ بسا اگر تو زمان الان پیغمبر بدنیا می امد الان از ما گناهکار تز می بود و پیغمبر زمان کسی دیگه می بود. اما تو اون فضا با توجه ب نیاز محیط، شرایط زندگی اعراب، بهترین گزینه محمد بود دلیلشم این بود ک خدا بهتر میدونه کی خوبه
می خواهم بگم مقدس بودن هم نسبیه و شرایط هیچ وقت یکسان نبوده
هر کسی با ی پر مادر متفاوت هست. من و برادرم زمین تا اسمون متفاوت فکر میکنیم ک از یه پدر و مادریم
همه ما از نظر حقوق یکسان هستیم نه از نظر خواص فیزیکی و ژنتیکی. هر کسی ی اثر انگشت خاصی داره پس کی گفته ما یکسانیم. این یکسانی ک خدا ازش حرف می زنه از حق ازادیه نه یکسان بودن رفتار و خصوصیات فردی
باز می گم توی همون داستان هایی ک این مذهبیا می گن خودشون میگن اخر زمان 300 نفر یا ی چیزی تو همی مایه ها برای مهدی میمونه، با فرض این حرف، از اولین مسلمون ها حساب کن تا اخریش ک بهشم اعتقاد دارن و دعا می کنند ک یارش باشن در اخر زمان فقط 300 نفر قبول می شن خب حالا ما 24 هزار پیغمبر داشتیم بعلاوه 72 تنی ک تو کربلا بودن و 11 امام دیگه
این ها جمعشون بدون ادم های عادی خیلی بیشتر از 300 نفر میشه
حالا یا این داستان ی ایراد داره یا اینکه خیلی از این ادم ها مقدس نیستن و تنها تو زمان خودشون بهترین پاسخ برای محیط بودن

4. با فقط میتونیم قاعده ها رو کشف کنیم تا بتونیم امور خودمون و جامعه مونو اصلاح کنیم
ما باید فائده ها رو کشف کنیم تا بتونیم دنیا رو بگیریم اما این ارزو منجر به اصلاح نمیشه. علم خیلی از این چیزی ک تو جامعه می بنی جلوتره اگر علم رو از 1 تا 20 نمره بدیم الان چیزی ک ما می بینم 4 است و علم دست علما 20
کامپیوترها خیلی پیشرفته تر هستند تا چیزی ک تو بازار هست، علم ژنتیک خیلی جلو تره
انسان ب جایی میرسه ک روی سیارات دیگه زندگی میکنه اما دنیا رو خراب میکنه چون علم اگر دست نا اهلش بیفته اون اتفاقی ک تو ژاپن افتاد باز تکرار میشه
5. یکی از قاعده ها اینه که اکثریت حوصله فکر کردن به اینجور چیزا رو ندارند و نیاز به یه ایدئولوژی عمومی داریم تا مطابق اون رفتار کنن و سوال نپرسن بهترین ایده ئولوژی ها طبق تاریخ همین مذاهب بزرگ هستند.
اونیکه کمتر میفهمه راحت تر زندگی می کنه مثل دوران کودکیه
دلیل اینک دوران کودکی شیرینه اینکه یکی دیگه جای ما فکر می کرد و ما تنها عمل می کردیم ما غذایی رو می خوریدم و لباسی رو می پوشیدیم ک برامون خریده بودن صحبت دو سالگی رو می کنم و یکی دیگه حتی بغلت می کرد و بهت سرویس میداد. اما بد بختی از وقتی سروع شد ک خواستیم دنبال سوال ها بریم
هر چی کمتر بدونی راحت تر زندگی می کنی
6.برای کشف قاعد ها بهترین راه مطالعه و تفسیر تاریخ بشریت هست
کشف و مطالعه کار من وشما نیست. کار ادم هایی ک ما حتی نمی تونیم ببینمشون
اونا تصمیم می گیرن ما چطور زندگی کینم
الان اگر داری از شبکه استفاده می کنی دلیلیش این نیست ک خودت اختراعش کردی یا تو خونت تلویزیون داری و فوتبال نگاه می کنی دلیلیش این نیست ک خودت کشف کردی یا اختراع کردی ما تنها مصرف کنندیم و باید سعی کنیم درست مصرف کنیم. پس بی خیال کشف شو ک کار من و تو نیست.
7. امکان داره همین فردا کل جهان هستی از دیدگاه ما جمع بشه و خالق یه چیز دیگه ای درست کنه
دنیا یی چند بعدی تا حالا شنیدی
دلیل اینکه نمی تونی خیلی چیز ها رو ببینی اینکه فرکانس نوسانشون توی نور سفید نیست و یا نمیشنوی دلیلش اینکه توی فکرکانس شنوایی ما نیست اما معنیش این نیست ک چیزی نیست
مثلا امواج رادیویی ممکنه برای بعضی موجودات قابل دید و شنیدن باشند
می خواهم بگم ممکنه توی این دنیا ی دنیایی دیگه باشه ک تنها فرکانسش با ما فرق می کنه و چون فرکانسش فرق می کنه تداخل نداریم و این ب این معنیه ک ممکنه در این دنیا ی دنیایی دیگه هم باشه
مثال. اگر نوسانو عوض کنی می تونی از دیوار رد بشی اما ایرادش اینکه دیده نمیشه. برای همین روح نمی بینم اما گربه می بینه و گریه رو شیطانی توی مذاهب می گن
برای همین ک خدای متعال میگه در قیامت پرده از چشم ها بر میداره. منظورش اینکه انوقت می تونی تمام ابعاد رو ببینی
فیلم کنستاتینو اگر ببینی می تونی بهتز درک کنی
حتی زمان هم نسبی میشه.
یا همون فیلم ماتریس

8. ما از خلق شدن خودمون دارای هدفی نیستیم چون فاعل نبودیم و فاعل این قضیه همون خالق این جهانه و اونه که هدف داشته و هدف داشتن یعنی نیاز داشتن و نیاز داشتن یعنی اینکه قدرت خالق ماهم محدوده
تعریف هات ایرادش اینکه با عوض شدن فضا اونها هم باید عوض بشن. یعنی تعریف نیاز برای خدا با تعریف نیاز برای من و تو فرق می کنه چون فضا عوض شده و موضوع عوض شده
اما من نمی خواهم بگم خدا چ جوریه اما خدایش خودشم خوشش میاد بپرستنش و دوستش داشته باشن هر کی بگه خدا از اینکه دوسش نداشته باشیم ناراحت نمیشه شاید درست گفته چون نیاز نداره اما اگر دوسش داشته باشیم خیلی حال میکنه
مثل بچه ای می مونه ک مادرش بهش شیر میده و وقتی می خنده وقتی داره شیر می خوره مادرش ذوق می کنه
اون مادر نیاز نداره بچه شیرشو بخوره(از نظر عاطفی نمیگم) این کارو برای سلامت بچه انجام میده اما از اینکه می بینه بچه می تونه درکش کنه و طوری رفتار می کنه ک اون برداشت می کنه می فهمه ذوق می کنه و همون موقعه ی دس رو سر بچه می کشه
داستان خدا هم همینطور دلش خیلی برای ما می سوزه چون می دونه ک ما مثل همون بچه ای ک هیچی نمی دونیم

یه دوتا جمله دیگه بگم میان اعدامم میکنن
نترس اون با من
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
برادر عزیز تورج رضای 63 ممنون از اینکه زحمت کشیدید و جواب دادید من جواب شما رو خوندم
اما عزیزم همونطور که خودتون گفتید " من همه تاپیک را نخوندم و لازم هم نبود" شما از اساس صورت مسئله ای رو که مطرح شده درک نکردید و بسرعت سعی کردی جواب بدید
من در این بحث با شما نمیتونم وارد بشم چون اصل موضوع به حاشیه خواهد رفت
امیدوارم روزی دوستانی که فلسفه خوانده اند و با اصول ان اشنایی دارند در این تاپپیک وارد شوند و بحث واقعی صورت بگیره
میدونید من یه همکلاسی داشتم که درس رو رها کرد و الان یه تراشکار موفقه که 10 برابر من مهندس ارشد پول در میاره شما منو یاد اون میندازید چون اون همیشه در درسهاش جوابها رو میخوند و حفظ میکرد و در جواب اینکه چرا سوالها رو نمیخونی میگفت در امتحان جواب رو از من میخوان نه سوال
همینطور یه مثال دیگه برات میزنم در حوزه مکانیک رشته خودت
فرض کن که یه ایرادی در طراحی یک ماشین مثلا پژو 405 وجود داشته باشه و شما این ماشین رو ببری دم یک مکانیکی و ابهش ایراد رو بفهمونی اون سریعا میگه که ایراد رو فهمیده و سریع هم دست بکار میشه یعنی ادعا میکنه سوال رو فهمیده و جواب رو هم در استینش داره و تا بعد از ظهر همانروز هم ایراد رو به ترتیبی برای شما حل میکنه اما فرض کن این ایراد رو شما به کارخانه پژو اعلام کنی اونوقت اونها ساعتها مطالعه میکنند تا صورت مسئله رو متوجه بشند و اینکه ایا چه محدودیتهایی حین طراحی بوده که منجر به این ایراد شده و بعد کارگروهی از مهندسان خبره شون کار میکنن تا بتونن برای این ایراد راه حل ارائه بدند و مطمئنا یک راه حل هم ارائه نخواهند داد و از میان همه راه حلها بالاخره یکی بعد از بحث و بررسی انتخاب شده و ورژن جدیدی از این ماشین تولید خواهد شد
جواب شما منو یاد اون راه حل مکانیک خودمون انداخت
من به شما توصیه میکنم در رشته تحصیلیتون 70 درصد وقتتون رو روی درک سوال بگذارید و 30 درصد به جواب فکر کنید این شما رو خیلی موفق میکنه
و توصیه دیگه ام اینه که در مسائلی که وارد نیستید نظر ندید اگر به فلسفه علاقه مندید حداقل یک کتاب راجع به اون و بخونید
براتون ارزوی موفقیت دارم
 

a.inkare

عضو جدید
سلام به همه دوستان عزیزم
مدتیه یه فکری مثل خوره افتاده به جونم نمیدونم جوابش چیه
گفتم اینجا بگم نظر دیگران چیه در این مورد.........

سوال ایا ما حقیقت داریم یا مجازی هستیم؟
تا حالا بازی های کامپیوتری از نوع استراتژیک رو دیدید مثل بازی جنگهای صلیبی یا بازی age of Empair یا age of mythology ...........و خلاصه از این دست بازیها یه عده کاراکتر بازی در جای خودشون قرار داده میشن و بازی میکنن فقط شما به عنوان بازیگر تعیین کننده سیاستهای بازی هستین...........و شخصا درگیر بازیها و جنگها و کارها نیستین..............توی این بازیها یه منطقه به عنوان مکان بازی تعریف شده همه چی هست درخت هست اسمان هست خانه هست زاد و ولد هست دین هست........محل تفریح هست بخصوص من بهترین مثال رو بازی جنگهای صلیبی میدونم.......که توش همه اینها هست حتی بیمارستان و محلهای تفریحی..........کارگاههای مختلف و همه چیز هست

این مقدمه بود اما سوال من چیه؟
ببینیند اون کاراکتر بازی که ما تعیین کردیم نجار باشه یا سرباز باشه داره توی اون محیط زندگی میکنه میفهمه نجار میره و درخت پیدا میکنه و نجاری میکنه سرباز تا یکی از دشمنا رو میبینه منتظر دستور ما نیست خودش میره برای دفاع و خلاصه این کاراکترها زنده اند و در حد خودشون میفهمن.................

ایا ماهم کاراکترهای یه بازی هستیم؟؟
شاید خدایان از ما در علم کامپیوتر یا هرچی که اونا اسمشو میزارن خیلی قویترن و محیط نرم افزاری که برای ما اماده کردن و فهم کارکترهای بازیشون که ما باشیم بالاتره
شاید همه این جهانی که ما میبینیم یه بازیه نرم افزاری تو کامپیوتر یه بچه خداست؟؟
شاید همه این ستاره ها و کهکشانها یه عکس بزرگ باشه
همونطور که نجار اون بازی نمیفهمه که اون درختی که میبره مجازیه شاید درخت ما هم مجازیه
اصلا شاید بچه خدایی که ما در کامپیوترش داریم براش بازی میکنیم و باعث میشیم به مراحل بالاتر بازی برسه ......این بازی رو گذاشته روی اتو ماتیک و رفته نهارشو بخوره..........شایدم یه روز باباش بیاد و کامپیوتر رو خاموش کنه............

دوستان من کی میتونه برای من اثبات کنه که ما حقیقتیم؟؟؟؟
کی میتونه اثبات کنه که فردا جهان تموم نشه........شاید ورژن جدید نرم افزار بازی بیاد و این بازی کاملا uninstall بشه............مگه ما با کسی قرارداد رسمی داریم که حتما ادامه پیدا کنه و حتما اون دنیایی هم باشه
شاید بچه خدایی که ما رو تو کامپیوترش داره خسته شد از این بازی و خواست یه بازی جدیدتر بکنه
لطفا از قران و حدیث برام نگین..................چون توی بازی برا اینکه راندمان بازی بالا بره دین وارد میشه اینو اونایی که جنگهای صلیبی رو بازی کردن میدونن
خدا بچه برای اینکه بتونه از این ابزار استفاده کنه میاد و دین رو تو بازی وارد میکنه تا ما از این سوالها نکنیم ...............و اگه کردیم هم یه جواب کلیشه ای بهش داده بشه


ممنون از اونایی که حوصله میکنن..............و به سوالم فکر میکنن

این مهم نیست که امکان این موضوع وجود دارد
مهم این است که ما هیچ وقت نمیتوانیم بفهمیم آیا مشابه با آن کاراکتر های کامپیوتری هستیم یا نه
چندان که آن کاراکتر ها نمیفهمند که واقعیت دارند یا نه
نهایت وجود آن کاراکتر ها در همان شکل اولیه وتعریف شده شان است اگر قرار بود آنها واقعا به حقیقی یا مجازی بودن خودشان پی ببرند آن وقت نیازی به این نبود که ما آنها را به وجود بیاوریم نه تنها نیازی نبود بلکه چنین چیزی امکان پذیر نمی بود
همه ی ما میتوانیم فکر کنیم که همان کاراکتر ها هستیم ولی این مسئولیت ها و توانایی های ما را زیر سوال نمیبرد
نهایت چیزی که ما هستیم همین است و این وجود ما حقیقت ماست و ماهیت ما به دست خود ما ساخته میشود
در حکمت متعالیه نیز ملا صدرا برای وجود وماهیت چنین تفکیکی قائل است
به بیان ساده: ما کاراکتر هایی هستیم که وجود داشتنمان لزوما در دست خودمان نیست ولی وقتی وارد بازی میشویم کسی ما را با صفحه کلید و...... کنترل نمیکند ما کاراکتر های آزادی هستیم این قدر آزاد که میتوانیم به خالق خودمان هم فکر کنیم
در حالی که هیچ یک از کاراکتر های بازی های کامپیوتری خودمان هیچ وقت به ما فکر نمیکنند
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
این مهم نیست که امکان این موضوع وجود دارد
مهم این است که ما هیچ وقت نمیتوانیم بفهمیم آیا مشابه با آن کاراکتر های کامپیوتری هستیم یا نه
چندان که آن کاراکتر ها نمیفهمند که واقعیت دارند یا نه
نهایت وجود آن کاراکتر ها در همان شکل اولیه وتعریف شده شان است اگر قرار بود آنها واقعا به حقیقی یا مجازی بودن خودشان پی ببرند آن وقت نیازی به این نبود که ما آنها را به وجود بیاوریم نه تنها نیازی نبود بلکه چنین چیزی امکان پذیر نمی بود
همه ی ما میتوانیم فکر کنیم که همان کاراکتر ها هستیم ولی این مسئولیت ها و توانایی های ما را زیر سوال نمیبرد
نهایت چیزی که ما هستیم همین است و این وجود ما حقیقت ماست و ماهیت ما به دست خود ما ساخته میشود
در حکمت متعالیه نیز ملا صدرا برای وجود وماهیت چنین تفکیکی قائل است
به بیان ساده: ما کاراکتر هایی هستیم که وجود داشتنمان لزوما در دست خودمان نیست ولی وقتی وارد بازی میشویم کسی ما را با صفحه کلید و...... کنترل نمیکند ما کاراکتر های آزادی هستیم این قدر آزاد که میتوانیم به خالق خودمان هم فکر کنیم
در حالی که هیچ یک از کاراکتر های بازی های کامپیوتری خودمان هیچ وقت به ما فکر نمیکنند

دقیقا حرفتونو قبول دارم ولی خوب از دیگر سو به این قضیه نگاه کنیم که دانش سازنده این محیط ما مسلما از ما بیشتره و در این محیط ما کاراکترها حتی میتونیم به خالقمون هم فکر کنیم
ولی من نمیتونم به توحید برسم البته توحید در این دنیایی که ماهستیم درسته ولی شاید خدایان دیگه ای هم هستند که دنیاهایی جداگانه خلق کرده اند همچنین نمیتونم به یکی بودن خالق و کنترل کننده این دنیا برسم همونطوری که خالق یه بازی نرم افزاری کس دیگریست و کنترل کننده ان افراد دیگر
مسئله دیگر بحث محدود بودن خدای ماست یا همونی که گرداننده بازیه چون قراره ایشون بی نیاز باشند موجود بی نیاز هیچ وقت هدف نخواهد داشت هدف یعنی نیاز ایشون اگر نیاز نداشت میتونست بدون خلق این دنیا به هدفش برسه پس چون هدفی داشته و این هدف مستلزم خلق این دنیا بوده و هنوز هم به هدفش نرسیده چون داره ادامه میده پس ایشون بینیاز نیست بله شاید از وجود من نوعی بی نیاز باشه اما در سطح کلان اونهم یه موجود نیازمند و محدوده مثل نفاوت ما با کارکتر های بازیمون
 

a.inkare

عضو جدید
دقیقا حرفتونو قبول دارم ولی خوب از دیگر سو به این قضیه نگاه کنیم که دانش سازنده این محیط ما مسلما از ما بیشتره و در این محیط ما کاراکترها حتی میتونیم به خالقمون هم فکر کنیم
ولی من نمیتونم به توحید برسم البته توحید در این دنیایی که ماهستیم درسته ولی شاید خدایان دیگه ای هم هستند که دنیاهایی جداگانه خلق کرده اند همچنین نمیتونم به یکی بودن خالق و کنترل کننده این دنیا برسم همونطوری که خالق یه بازی نرم افزاری کس دیگریست و کنترل کننده ان افراد دیگر
مسئله دیگر بحث محدود بودن خدای ماست یا همونی که گرداننده بازیه چون قراره ایشون بی نیاز باشند موجود بی نیاز هیچ وقت هدف نخواهد داشت هدف یعنی نیاز ایشون اگر نیاز نداشت میتونست بدون خلق این دنیا به هدفش برسه پس چون هدفی داشته و این هدف مستلزم خلق این دنیا بوده و هنوز هم به هدفش نرسیده چون داره ادامه میده پس ایشون بینیاز نیست بله شاید از وجود من نوعی بی نیاز باشه اما در سطح کلان اونهم یه موجود نیازمند و محدوده مثل نفاوت ما با کارکتر های بازیمون

البته توحید در این دنیایی که ماهستیم درسته ولی شاید خدایان دیگه ای هم هستند

این را هم بپذیریم که ما فقط در این دنیایی که میشناسیم زندگی میکنیم بنا براین میتوانیم فقط درباره واقعیت های جهان خودمان قضاوت کنیم می توان درباره چیزهایی که بالفعل وجود ندارند سخن گفت یا وجودشان را احتمال داد ولی از لحاظ منطق گزاره ای که شما آورده اید تصمیم پذیر نیست نمی توان با در نظر گرفتن این احتمال اثبات ناپذیر چیزی را بررسی کرد
بنابراین شما باید در جهان خودتان به توحید برسید واین که خود را در گیر احتمالات اثبات ناپذیر نمایید شما را به جایی نمیرساند یعنی با صرف در نظر گرفتن این احتمال که آوردید توحید زیر سوال نمیرود زیرا این احتمال به هیچ وجه ثابت نمیشود

نمیتونم به یکی بودن خالق و کنترل کننده این دنیا برسم همونطوری که خالق یه بازی نرم افزاری کس دیگریست و کنترل کننده ان افراد دیگر
همان طور که قبلاگفته شد در این بازی رایانه ای فرضی کاراکتر ها و عناصر آزادند واساسا نیازی به کنترل کننده جدا از خالق نیست و اگر بخواهیم قیاسمان مع الفارق نباشد باید این تفاوت ها را نیز در نظر گیریم
نکته دیگر آن است که کنترلی که شما به آن اشاره کردید در دنیای واقعی وجود دارد اما در قالبی به نام قانون
در فرهنگ عامیانه کنترل کردن به نوعی معنای تحکم وسلطه را نیز در بر دارد اما قانون این گونه نیست کنترل کننده طبیعت در واقع قوانین حاکم برآن هستند که ریشه در اصل آفرینش دارند به علاوه این قوانین با وجود خود ما نیز مطابقت دارند زیرا ما خود جزئی از این طبیعت هستیم واگر بپذیریم خدا وجود دارد که شما پذیرفته اید واو را خالق بدانیم کنترل جهان (به معنای قانونمندی ) را نیز خود او بر عهده دارد ونیاز به موجود دیگری نیست که این کار را انجام دهد
به علاوه از لحاظ منطق این که شما چیزی را به دلخواه وبه طور کلی با چیز دیگر قیاس کنید- که لزوما مصادیق قیاس شما با هم مطابق نباشند (مثل خدا وطراح بازی)- و آنچه درباره یکی از آن دو وجود دارد را برای دیگری هم لارم برشمرید غلط است بنا بر این این مورد هم نمی تواند دلیل محکمی برای نفی توحید باشد
چون قراره ایشون بی نیاز باشند موجود بی نیاز هیچ وقت هدف نخواهد داشت هدف یعنی نیاز ایشون اگر نیاز نداشت میتونست بدون خلق این دنیا به هدفش برسه
این جمله شما با خودش متناقض است بهتر است بگوییم فرض شما با حکمی که استنتاج کرده اید درتناقض است یعنی فرض کرده اید موجود بی نیاز هدف ندارد بعد میگویید خدا بدون خلقت هم میتوانست به هدفش برسد
اگر شما بی نیازی خدا را میپذیرید و هدف را نشانه نیاز میدانید نمی توانید در انتها باز او را هدفمند بشمارید
این اشکالی که مطرح شد بیشتر منطقی بود اما اگر معنی کلی گفته شما را در نظر بگریم باز هم جوابی هست:
این که خدا جهان را خلق کرده است و علت این موضوع نمی تواند محل سوال باشد زیرا علت جویی جایی ممکن است که عمل خدا معلول چیزی باشد
و چون خداوند علت العلل است نه او نه صفات او نمیتواند معلول چیزی باشد که با کشف آن بتوان به علت خلقت از سوی خداوند پی برد
ضمنا دلیل منطقی هم وجود ندارد که خلقت هستی معلول نیازمندی خالق باشد حال آنکه شما اساسا خدا را قبول دارید ونیاز در وجود او جایی ندارد
هنوز هم به هدفش نرسیده چون داره ادامه میده پس ایشون بینیاز نیست بله شاید از وجود من نوعی بی نیاز باشه اما در سطح کلان اونهم یه موجود نیازمند و محدوده مثل نفاوت ما با کارکتر های بازیمون

در پایان در پاسخ به این اشکالتان :
مثال شما از ابتدا باز یهای کامپیوتری و کاراکتر های آنها بوده است اگر همین مثال را برای پاسخگویی به این مورد هم استفاده کنیم باید بگوییم به فرض طراح بازی از این کار هدفی داشته است این هدف میتواند در دو حالت وجود داشته باشد

1. هدف طراح در صرف بازی قابل محقق شدن باشد مثل اینکه هدفش از طراحی بازی این باشد که برنده بازی شود
2. هدف طراح به چیز سومی وابسته باشد مثل اینکه طراح بازی را برای کسب درآمد طراحی کرده باشد

مورد اول نمیتواند هدف باشد چون اگر واقعا قصد او چنین چیزی باشد خواه ناخواه عناصر بازی را طوری قرار میدهد که همیشه برنده باشد بنابر این اساسا نمیتوان چنین طراحی را وسیله ای برای رسیدن به هدفی دانست چون آن چیز برای طراح در لحظه محقق است
واساسا نیازی به نیل به آن نیست بنابراین آن چیز دیگر هدف نیست
بنابراین به هیچ وجه نمیتوان گفت نیازی در پشت پرده خلقت بوده است

مورد دوم وقتی امکان پذیر است که اساسا چیز سومی موجود باشد حال آنکه موجودیت منوط به خلقت است و خلقت منحصر به خداوند است او علت علت هاست بنابراین به هیچ چیز دیگر وابسته نیست
بنابراین در نظر گرفتن آن دو حالت نیاز برای خداوند متعال تماما باطل است حال آنکه گونه ای دیگر برای توجیه نیازمندی وجود ندارد
نیاز از تاثیرات درونی برمیخیزد
یا از تاثیر عوامل بیرونی
در ذات خدا نیازی وجود ندارد و او تحت تاثیر هیچ عامل بیرونی نیست
امیدوارم پاسختان را گرفته باشید
 
آخرین ویرایش:

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برادر عزیز تورج رضای 63 ممنون از اینکه زحمت کشیدید و جواب دادید من جواب شما رو خوندم
اما عزیزم همونطور که خودتون گفتید " من همه تاپیک را نخوندم و لازم هم نبود" شما از اساس صورت مسئله ای رو که مطرح شده درک نکردید و بسرعت سعی کردی جواب بدید
من در این بحث با شما نمیتونم وارد بشم چون اصل موضوع به حاشیه خواهد رفت
امیدوارم روزی دوستانی که فلسفه خوانده اند و با اصول ان اشنایی دارند در این تاپپیک وارد شوند و بحث واقعی صورت بگیره
میدونید من یه همکلاسی داشتم که درس رو رها کرد و الان یه تراشکار موفقه که 10 برابر من مهندس ارشد پول در میاره شما منو یاد اون میندازید چون اون همیشه در درسهاش جوابها رو میخوند و حفظ میکرد و در جواب اینکه چرا سوالها رو نمیخونی میگفت در امتحان جواب رو از من میخوان نه سوال
همینطور یه مثال دیگه برات میزنم در حوزه مکانیک رشته خودت
فرض کن که یه ایرادی در طراحی یک ماشین مثلا پژو 405 وجود داشته باشه و شما این ماشین رو ببری دم یک مکانیکی و ابهش ایراد رو بفهمونی اون سریعا میگه که ایراد رو فهمیده و سریع هم دست بکار میشه یعنی ادعا میکنه سوال رو فهمیده و جواب رو هم در استینش داره و تا بعد از ظهر همانروز هم ایراد رو به ترتیبی برای شما حل میکنه اما فرض کن این ایراد رو شما به کارخانه پژو اعلام کنی اونوقت اونها ساعتها مطالعه میکنند تا صورت مسئله رو متوجه بشند و اینکه ایا چه محدودیتهایی حین طراحی بوده که منجر به این ایراد شده و بعد کارگروهی از مهندسان خبره شون کار میکنن تا بتونن برای این ایراد راه حل ارائه بدند و مطمئنا یک راه حل هم ارائه نخواهند داد و از میان همه راه حلها بالاخره یکی بعد از بحث و بررسی انتخاب شده و ورژن جدیدی از این ماشین تولید خواهد شد
جواب شما منو یاد اون راه حل مکانیک خودمون انداخت
من به شما توصیه میکنم در رشته تحصیلیتون 70 درصد وقتتون رو روی درک سوال بگذارید و 30 درصد به جواب فکر کنید این شما رو خیلی موفق میکنه
و توصیه دیگه ام اینه که در مسائلی که وارد نیستید نظر ندید اگر به فلسفه علاقه مندید حداقل یک کتاب راجع به اون و بخونید
براتون ارزوی موفقیت دارم

ممنون از نصیحت برادرانه
حتما اگر مثل شما بیکار شدم ی چندتایی کتاب می خونم
اما من گفتم همه تاپیک ها رو نخوندم چون بنظر من مهم اون سوال اولی بود ک پرسیده بودی و بر مبنای اون جواب دادم
دوم فلسفه علم نیست ک تو کتاب پیداش کنی. کی ب اولین فیلسوف فلسفه یاد داد؟؟؟
نوشته ها همه حاصل فکر افرادیه مثل من و شما با این تفاوت ک این ادم ها عادی زندگی نکردن و همه تمرکزشونو ب پیدا کردن پاسخ سوالاشون گذاشتن
اگر دوستتون جواب ها رو میخونده معنیش این بوده ک می دونسته مدرستون عین همین سوال ها رو میده و جواب رو حفظ می کرده و گرنه وقتی کسی سوال رو نمی دونه چیه جواب چی رو قبل از امتحان می خونده.
در خصوص ماشینم اون میکانیک بر اساس تجربه حرف می زنه ن بر اساس علم
تفاوت بخش طراحی و بخش تعمیر و نگهداری توی صنعت همینه
میکانیک کارش پیدا کردن جواب برای این مشکله ک می تونه با سفت کردن یه پیچ یا جوش کوچیک ب جواب برسه اما طراح کارش پیدا کردن علت مشکله
این دو گروه دو تا زاویه دید مختلف دارند نسبت ب مشکل ک اصلا ربطی ب هم نداشتن.
علم یعنی فیزیک و شیمی
ممنون از توصیه رد خصوص رشته تحصیلیم اما ترجی می دهم ب نصیحت پروفسورم گوش کنم تا شما ک وضعیت علمیت برام نا مشخصه
و اما پاسخ من ب این سوال این بود ک حقیقت و مجاز همش نسبیه
سوال شما رو خوب خونده بودم بقیه پاسخ ها رو خوب نخوندم
اما پروفسورمون همیشه یه تیکه کلامی داره
می گه وقتی با ادم بی تجربه بحث می کنید، سطح فکرتون رو با بحث کردن باهاش میارید پاین و با تجربه بی تجربگیش شکستتون میده.
موفق باشی.
 

Similar threads

بالا